این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/02/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-30 03:07:122024-09-30 06:53:47live | استمرار در مسیر هم جهت با هدف
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سپاس گزار خداوندم که به من قوت و قدرت داد تا امروز هم سرپا باشم و با تنی سالم به کارام برسم
سپاس گزار خداوندم بابت این قوانین ساده و ثابت و بدون تغییر
الهی شکر بابت هر نفسی که میاد و میره
الا بذکرالله تطمئن القلوب
تنها با یاده خدا دلها ارام میگیرد
عصری یه کم خسته بودم و ذهنم داشت نجوا میکرد و یه کم خوابیدم و اومدم سراغ این فایل
و حالم خوب شد
برای تحقق خواستهها، نیاز به تقلای بیشتر نیست، بلکه نیاز به شناسایی مقاومت های ذهنی درباره خواسته ها و حذف آنهاست ،
چقدر این جمله با درون من هماهنگه
چند روزه داره درکم از این اگاهی عمیق تر میشه
یعنی بهتر میتونم بفهمم که چیو میخوام تو زندگیم واقعا
حالا چی رو میخوام ؟؟؟ همین احساس خوبی که الان دارم و میخوام ،همین چایی که داره بخارش بلند میشه ،همین ارامش خونه و تنهایی ، من همین احساس خوب رو میخوام
من پول نمیخوام اقا من احساس خوب میخوام
من ماشین و ویلا و نمیدونم هزاران چیزی که ترنده نمیخوام اقا من همین احساس خوب و میخوام ، من همین درک از جهان هستی روبه شکل عمیق تری میخوام
من هیچ چیزی نمیخوام ،من فقط احساس خوب میخوام
احساس خوب
احساس خوب پشتوانه میخواد
بهایی که باید برای احساس خوب بپردازم چیه ؟؟؟
کار کردن دائمی روی ذهن و یاداوری بزرگی خداوند و لطف و عشقی که به من داره
یاد اوری تمام باورها و افکار خوبی که الهی هستند و این سایت تمام اینهارو پوشش میده
اصن من یه گوشی با یه اینترنت با یه سایت عباس منش دات کام میخوام ، همینارو داشته باشم برای من کافیست ،
بهایی که برای این احساس خوب باید بپردازم توجه به نکات مثبت و اعراض از ناخواسته ها در هر لحظس
بهایی که باید برای احساس خوب بپردازم ،اینه که برای دل خودم زندگی کنم
اقا جاااااان من به جای همه میگم ،به جای همه اونایی که به این درک رسیدن یا هنوز تو مسیرشن میگم : ما خدا شاهده پول و طلا و دلار و ویلای ان چنانی و ماشین ان چنانی نمیخواهیم ، اگر که میخوایم چون فک میکنیم که با رسیدن بهش ما احساس خوبی پیدا میکنیم ،ما خوشبختی بیشتری داریم ، در حالی که گذراس این احساس ، اقا ما اینارو میخوایم که احساس خوشبختی کنیم دیگه درسته ؟؟؟ پس ما احساس خوشبختی رو میخوایم نه پول و نه ویلا و ماشین و فلان و ….
خبر خوب اینه که ما برای تجربه احساس خوشبختی به هیچ کدوم اینها نیاز نداریم
ما همین لحظه با تغییر نگرش خودمون میتونیم به احساس خوشبختی برسیم با یه لیوان چایی حتی ، با سپاس گزار بودن بایت چشمانی که میبینه ،گوشهایی که میشنوه
نفسی که راحت میاد و میره و باز هم چه خبری بختر از این که وقتی که مدت زمان بیشتری در احساس خوشبختی هستیم و احساس خوشبختی میکنیم ما داریم به سرعت نور به خواسته هامون نزدیک میشیم ،واقعا چه خبری بهتر از این ؟؟؟ چه قانونی بهتر از این ؟؟؟
حالا فرمول خاصی نداره بودن در احساس خوب ، تنها فرمولش تکرار و تکرار و تکرار باورهای مناسب و عمل کردن به اونهاس
تمرین و تکرار این مسیر
تقویت این باور که خدا میتونه کارای منو انجام بده ، کم کم تکاملمون طی بشه در ساختن این باورها
استاد عاشق این جملتم که گفتین بعضی ها اصن نمیرن دنبال پول ، ایده های پول ساز ،ادمای خوب شرایط خوب میاد سراغ اینا
من تصمیم میگیرم و انتخاب میکنم که جزو این معدود افراد باشم که رزق بیاد دنبال من
انقد روی قوانین کار کنم و انقد روی ایمانم کار کنم و انقد اعتقادم به مسیر درست تقویت بشه که مثل استادم هر کاری رو برای پول انجام ندم
مثل شما که درخواست مشاوره های میلیونی رو رد میکنین با اینکه تواناتر از شما نیست برای این کار ،اما شما در این حد یقین دارین به اینکه این مسیر درستی نیست
استاد منم به خودم افتخار میکنم
الان که فک میکنم تمام هدف هام بخاطر دل خودمه نه حرف بقیه و جلب توجه و به به و چه چه بقیه
داستان شیرینیه از عمل به قانون که تعریف میکنم براتون
اولویت من شرکت در مسابقات استانی برج 11 بود مسابقات پرورش اندام و بسیار بدنم امادس در حالی که ان چنان رژیمی رعایت نکردم و اقا رضای عزیز مربیم و صاحب باشگاه خودش چندین بار پیشنهاد داد که مسابقه بدم و خودمم راغب شدم ، و هدفم شرکت در مسابقات بود برای اینکه دوس داشتم خودمو محک بزنم ، حالا اقا رضا اومد و پیشنهاد مدیریت باشگاه رو داد به من انشالله از فردا مشغولم ، بعد با خودم نشستم فک کردم گفتم خدایا من هدفم مسابقه بود و الان این پیشنهاد اومد چی کار کنم ؟؟؟ و هزینه ی اماده شدن برای مسابقات جوری بود که با شرایط الان من جور درنمی اومد
خدا گف هدفت چیه ؟؟؟ گفتم خودت میدونی اینکه از هر لحظه ی مسیرم لذت ببرم ،
گف که خب تو که مسابقه رو برای به به و چه چه نمیخواستی ؟؟ گفتم خدایا خودت میدونی که هرگز اینو نخواستم
گف خب اقارضا گف بگو که حسم میگه اولویتت رو بزار باشگاه مسابقه همیشه هس .
بعد نشستم فک کردم دیدم میتونم دوتارم یه جوری هندل کنم ،یعنی هم توی باشگاه را بیفتم و هم برنامه ریزی برا مسابقات کنم و هزینشم بهم فشار میاره ولی میتونم یه کاریش کنم و حتی اقا رضا هم گف مکملارو استفاده کن پولش و بعدا میدی و دستم باز بود ، ولی خب دیدم که نمیتونم نتیجه مطلوب رو توی هر دو بگیرم چون تمرکز خوبی نمیتونم بکنم روی این دو موضوع و با خودم گفتم خدا راس میگه مثل همیشه ،من که هدفم لذت بردنه چرا خودمو بزارم توی فشار مالی و استرس و نگرانی مسابقه و راه افتادن توی باشگاه و … چرا نزارم تکامل طی بشه و عذاب بکشم ،من که نمیخوام چیزی رو به کسی ثایت کنم .
همین که اقا رضا پیام داد بیا قرارداد رو نهایی کنیم بعدش نوشته بود رژیم میگیری ؟؟؟
نوشتم همون که حسم میگف نوشتم براش
نوشتم اقا رضا مسابقه رو بیخیال شدم ، میخوام تمام تمرکزم رو بزارم توی باشگاه را بیفتم ،مسابقه همیشه هس .
این عین جمله بود
و گف بدنت که خیلی خوب شده یه رژیم بگیر برا تجربه اول ببرمت
گفتم هر طور صلاح بدونی ولی حسم میگه تمرکزت رو بزار روی باشگاه
و نوشت اینم حل میشه اگه خدا بخواد .
میخوام بگم که استاد خیلی خوشحالم که میتونم قانون رو در عمل اجرا کنم
خوشحالم که برای دل خودم زندگی میکنم
خوشحالم که برای تجربه خوشبختی دنبال یک عامل بیرونی نیستم
خوشحالم که خدارو توی هر لحظه ی مسیرم حامی و هدایتگر خودم میبنیم
و خوشحالم که هرروز دارم بیشتر بهش اعتماد میکنم و اجازه ی بیشتری بهش میدم تا اون کارهارو انجام بده .
عکست رو که دیدم برام قابل تحسین بود، چون داداشم هم توی این مسیر هست و این فیگور ها به چشمم آشناست،
بهش همیشه میگم که اگر مثل این تمرکز و انرژی رو که روی بدنت گزاشتی روی ذهنت بزاری زندگیت کن فیکون میشه،
وقتی که کامنتت رو خوندم خیلی حال کردم و از نگاه و درکی که داری حظ بردم مخصوصا این قسمت
اقا جاااااان من به جای همه میگم ،به جای همه اونایی که به این درک رسیدن یا هنوز تو مسیرشن میگم : ما خدا شاهده پول و طلا و دلار و ویلای ان چنانی و ماشین ان چنانی نمیخواهیم ، اگر که میخوایم چون فک میکنیم که با رسیدن بهش ما احساس خوبی پیدا میکنیم ،ما خوشبختی بیشتری داریم ، در حالی که گذراس این احساس ، اقا ما اینارو میخوایم که احساس خوشبختی کنیم دیگه درسته ؟؟؟ پس ما احساس خوشبختی رو میخوایم نه پول و نه ویلا و ماشین و فلان و ….
خبر خوب اینه که ما برای تجربه احساس خوشبختی به هیچ کدوم اینها نیاز نداریم
ما همین لحظه با تغییر نگرش خودمون میتونیم به احساس خوشبختی برسیم با یه لیوان چایی حتی ، با سپاس گزار بودن بایت چشمانی که میبینه ،گوشهایی که میشنوه
نفسی که راحت میاد و میره و باز هم چه خبری بختر از این که وقتی که مدت زمان بیشتری در احساس خوشبختی هستیم و احساس خوشبختی میکنیم ما داریم به سرعت نور به خواسته هامون نزدیک میشیم ،واقعا چه خبری بهتر از این ؟؟؟ چه قانونی بهتر از این ؟؟؟
سلام و درود بر پیامبر امروزمان استاد عباس منش و مریم بانوی کم نظیر و دوستان فوق العاده ی هم فرکانسی ام
بازم اومدم با نتایج عالی
استاد جان از استمرار در مسیر حرف میزنه.از تمرین و تکرار.از ثابت قدم بودن.از کانون توجه حرف میزنه.از ثبات فرکانسی میگه.از ایده ها و الهامات الهی میگه.منم اومدم بگم دقیقا منم همون چیزایی ک استاد میگه داره برای منم همینطور میره جلو.من روزی ک اومدم اینجا با یه عالمه مقاومت ها و سختگیری های نابجا و یه عالمه ترمز و باورهای محدود کننده بودم.فقط با استمرار در مسیرم.باتمرکز و تمرین روی فایلهای دانلودی کلی نتیجه گرفتم.و همین شد ک تشویق شدم حتما دوره ها رو شرکت کنم.اولین دوره رو دوره لیاقت شرکت کردم.بااینکه کاملا مشتاقم همه ی دوره ها رو شرکت کنم.اما بی صبرانه منتظرم دوره ی شکرگزاری بیاد روی سایت . چون واقعا نیاز دارم.خلاصه اینکه هر چی من بیشتر رو خودم کار میکردم و استمرار داشتم.الهامات و ایده ها میومد.الان ک دفتر نتایجم رو دارم مرور میکنم خیلی ذوق کردم ک نوشتم اولین تغییرم احساس خوب و ارامش هست. من نوشتم کم کم دارم میبینم ک خیلی راحت تره این مسیرم. نوشتم ک امروز ایده اومد نکته هایی ک باور محدود کننده دارم جای جای دیوار خونه بچسبونم انجامش دادم و این چقد عالی بود.یه روز الهام اومد امروز رو فقط خوشحال باش .فقط ساده بگیر.و بگو بعدا راهشو پیدا میکنم.چقد راحت چالش اون روزم حل شد اونم برای منی ک اسانی برای اسان شدن بلد نبودم.من کلا آدم اسان گیری نیستم ینی از اون کنترل گرهای کمالگرا ک همیشه همه چیزو میخام جفت و جور کنم هستم و همیشه هم در چالشم.ولی با اموزشای استادم تونستم پنجاه درصد تغییر کنم.چرخ زندگیم روانتر شده.مسائل و چالش هام خیلی کمتر شده.توو دفترم نوشتم یه روز الهام اومد چار نکته ضروری از باورایی ک باید تغییرش بدی رو به شکرگزاری مکتوب روزانه ات اضافه کن. و چقد نتایج اومد برام.یبار الهام اومد هربار دخترم لجبازی هاش شروع میشه فقط زمزمه کن من صبورم.من ارامم.و این واقعا اثر بخش بود و کلی حالمو خوب کرد.یکی یکی الهامات میومد و من عملی میکردم.وقتی هر روز توی سایت بودم ک ینی واقعا دیگه معجزه بود.ینی چقد واضح مسیرم راحت و آسون میشد.یبار الهامی اومد گفت لطیف تو خیلی انرژی صرف دیگران میکنی.از امروز تمرین کن تمام خودتو صرف خودت کنی.بعد اون روز دیدم چقد این مسیر قشنگتره.چقدر چرخ زندگیم روان تر شد.چقد رهاتر و بهتر و عالیتر بودم و یبار یکی از ارزوهام ک مدتها بود ارزوم بود البته به قول استاد از اون ارزو تا شرایط کنونیم فاصله ی زیادی نبود.ینی همچین ارزوی سختی نبود ولی من بهش نمیرسیدم.از وقتی استمرار در مسیر هدفم داشتم فقط با چند تا ایده ی کوچیک ک اومد ب ذهنم دقیقا منو رسوند ب اون ارزو.اره دقیقا همونی ک استاد گفت ارزوهای بزرگ قدم های کوچیک و متوالی میخاد.ینی ما راه رو بلد نیستیم و انگار لقمه رو دور سر خودمون میچرخونیم.ولی کاری ک خدا بخاد درستش کنه هرجوری باشه با یه مسیر خیلی نزدیک و راحت برات درستش میکنه.یه چیز جالب تر اینکه یه سری الهامات میومد و منو بفکر فرو میبرد و دقیقا فرداش استاد در همون موضوع اگاهی هایی میزاشت.این همون پاداش جهان هستی بود ک استاد میگه.این همون هم جهتی با جهانه ک استاد میگه.الهی قربونت برم خدا چند روز بود نمیتونستم برم سایت و دلم لک زده بود واسه آگاهی های سایت.گفتم خداجونم خودت یه فرصتی جور کن کمی باهات خلوت کنم به سایت سر بزنم و از حرفای قشنگ استادم فیض ببرم.قربونش برم همون روز فرصتی جانانه به مدت سه ساعت شیرین و جذاب برام جور کرد.و منو سایت و صدای دلنشین استادمو کامنتای قشنگ خانواده ی عباس منشی سه ساعت حال خوب رو تجربه کردم واقعا چسبید.اره استمرار اینا رو میاره برامون.استمرار ما رو هم جهت میکنه.استمرار پاداش میده بهمون.من از این مسیرم خیلی خیلی راضی ترم.خوشنودترم.خوشحالترم.خوشبخت ترم و راضی نیستم هیچ چیزی رو با آگاهی هایی ک استاد اموزش میده عوض کنم. همینجا حال من عالیه و اینجا رو خداوند برام فرستاده. و کاری ک خدا جور کنه از بهترینش جور میکنه
من خیلی هدایتی وارد این صفحه شدم و چون قصد داشتم کامنت دوستان روبخونم فقط شروع کردم به خوندن کامنت ها
چند روز قبل یه مشتری داشتم که قبلا با هم دوست بودیم
با خواهرش اومد ازم خرید کرد و رفت
و من می دونستم عضو همین نتوورک ها هست ،
شروع کرد به صحبت کردن که نتوورک بهم همه چیز داده زندگی من و تو 3 سال ازین رو به اون رو کرده و همه خانواده ام رو وارد کردم
و من چون شغلم رو عوض کردم و وارد شغلی شدم که عاشقشم و چون ابتدای راهم نتایجم چشمگیر نیست گفت تو هم وارد شو و … و همون لحظه چون حس خوبم افت پیدا کرد ناخودآگاه چون احساس کردم این پیشنهاد نیست این یه فشاره ( با اینکه از جزییات کارشون و سیستمتون هیچ اطلاعی ندارم فقط تو فایل استاد شنیده بودم که گفته بود با منطق که این روش صحیح نیست ) همون لحظه بهش گفتم من به شغل خودم علاقه دارم و می خوام مسیر شغل و حرفه ی خودم رو برم ، حتی بهش گفتم به دلیل ایجاد نشدم تمایل تو وجودم و پرش فکریم اصلا راجع به شغل های دیگه حتی نمی خوام اطلاعات کسب کنم که ببینم خوشم میاد یا نه ( الان که فکر میکنم میبینم چقد محکم جوابشو دادم )
و واسم جالب بود من چند تا چیز تو وجود اون ها دیدم
اینکه تو این سه سال حتی نتونست ماشین بخره
حتی میگفت من وقت ندارم گواهینامه بگیرم !!
از سال قبل که دیده بودمشون خیلی چاق تر و بی حال تر شده بودن ! واقعا تعجب کردم و ازینکه همه زندگیش شده بود کار نه تفریح نه ….. حتی حرف زدن زیاد باهاشون اشتیاق من رو به زندگی کم میکرد
وقتی رفتن حس قشنگم بهم برگشت
الان میبینم که اومدن اون ها از طرف خدا بود که بهم بگه چقد با دیگران متفاوت هستم
من هر روز میرم طبیعت پیاده روی
هر روز ورزش میکنم
عاشق شغلم هستم
تو خونه شغلم رو مدیریت میکنم و شغلم غیر از خودم به هیچ فرد و مکان و زمانی وابسته نیست
میدونم که تودرامد زایی بالا پایین دارم که اونم واسه عدم تمرکز صد در صد خودمه
ولی تفاوت من با اونا از زمین تا آسمون بود
یعنی چی سیستم سازی ؟ سیستم سازی چهکمکی به رشد و استفاده از استعداد درونی ادم میکنه !؟ همین یه جمله کافیه تا ادم حتی بهش فکر هم نکنه
به نظرم صاحبان کسب و کار فقط می خوان از وجود افراد استفاده کنن و ازشون بهره برداری کنن در جهت اهداف خودشون ! حالا این وسط بعضی اعضا از نظر مالی شاید پیشرفت کنن ولی اون بهایی که در قبالش میدم ارزش نداره اینکه در خدمت کارشون و فعالیتشون باشن در حالی که کار و حرفه بستری هست برای لذت برای احساس رشد ما ! به علاوه باورهای ثروت ساز که باعث ورود ثروت میشه
خدا رو شکر میکنم انقد این مسیر زندگیمو دوست دارم لحظه ای حتی وسوسه نشدم از خدا سپاسگذارم واسه ثبات قدم و ایمانی که توجودمتقویت کرده
روز به روز فرق خودم رو با ادم های دیگه بیشتر متوجه میشم
برای من این جلسه یادآور این نکته بود، که وقتی یک هدفی رو برای خودم مشخص میکنم دیگه تمرکز لیزری بزارم روی اون هدف و هر قدمی که فکر می کنم من رو به هدفم نزدیکتر میکنه براش بردارم و تا زمانی که به نتیجه مدنظرم نرسیدم این مسیر رو ادامه بدم اما نکته اصلیش اون کانون توجهی هست که باید در راستای هدف باشه نه فرع و حاشیه های مربوط به اون هدف چون درگیر حاشیه شدن خیلی آسونه!
خیلی مواقع من خودم درگیر حواشی مربوط به هدف میشم یعنی تشریفات شروع کردنش، ددلاین دادن، و چگووونگی انجامش، اگر این کار رو کنم؟ اگر اون کار رو کنم؟ محاسبات و… بعد می بینم نتیجه و بازدهی کمه اونجاست که متوجه میشم یه چیزی درست نیست و اون هم کانون توجهی بوده که زده بودم جاده خاکی!! ولی وقتی کانون توجهم رو روی خود هدف و اون قدم هایی که میدونم باید برداشته بشه متمرکز می کنم،، نتیجه و کیفیت بازدهی رو همون لحظه احساس می کنم تغییر میکنه و اینه قدرت کانون توجه اینکه باید در لحظه بود اصلا نه کاری به قدم بعدی داشته باشی و نه کاری به قدم قبل! و مهمتر از همه اصلا کار به چگووونگی نداشته باش! چون همین فکر کردن ها، همین احتمالات و محاسباتی که یک هزارمش هم اونطور که فکر میکنی پیش نمیره به جز نشتی انرژی چیز دیگه ای نیستند،، چگونگی به من چه! من اگر هدف دارم دغدغهام فقط باید عمل کردن و در مسیر حرکت کردن باشه نه هیچ چیز دیگه!
احساس میکنم ما خیلی فراموش میکنیم که تقسیم کار کردن با خداوند رو، یعنی یکسری موضوعات خیلی چیپِ فکر کردن بهشون مثل همین چگونگی، اینکه چه زمانی میرسم به نتیجه، چطور باید انجام بشه و.. و اینها همش بخاطر اینه که فکر میکنیم قراره کل کار رو ما انجام بدیم! پس میخوایم نقش خدا رو هم بازی کنیم که به هر جزئیاتی دقت میکنیم و حساس میشیم و اصل بازی رو فراموش میکنیم و توی فرع غرق میشیم و طبیعتا هم همه چیز سخت میره جلو چون کل بار رو فکر میکنیم این ما هستیم که باید حمل کنیم!! درصورتی که وقتی خداوند و نقشش رو پر رنگ میبینیم دیگه فقط تقسیم کاره،، میدونی که کار من فقط عمل کردن و قدم برداشتن در مسیر هست دیگه هر چی موند بقیش با خداست!! یعنی اون کر اصلی با خداست، اون طرف سنگینه که برای من حملش غیرقابل تحملِ با خداست بخش سبکتر قضیه با منه یعنی متمرکز کردن کانون توجهم روی اصللل و قدم برداشتن، ایمان داشتن و ادامه دادن؛
یعنی از هر طرف قضیه رو آنالیز میکنم می بینم از دو حالت بیشتر خارج نیست:
1. یا ما فکر میکنیم که ته توانمندی هستیم که میخوایم تمام جوانب و زوایای یک مسیر رو بررسی کنیم که همه این کار ها هم به جز وقت هدر دادن چیزی نیست!!
2. یا انقدر با خدا تعارف داریم و خودمون رو نالایق برای دریافت کمک از خداوند میبینیم و باورها و دیدگاه ضعیفی از خداوند برای خودمون ساختیم که فکر کردیم دیگه ‘رها شدیم! خدا که کاری بهمون نداره، باید توی یک مسیر سختی بکشی!! درخواست کردن از خدا هم حدی داره!’ اصلا کل دیدگاه موفقیتِ هم از بیس مشکل داره انقدر که محدوده؛ حتی اجازه فکر کردن به خودمون هم نمیدیم که “من که هیچ قدرت و توانی از خودم ندارم که”،، بیام از یه قدرت و نیروی برتر از خودم بخوام و اصلا کلل پروژه و رسیدن به هدف رو ازش بخوام! کلل پروژه رسیدن به هدفم رو بسپارم به خودش،، مگه من به یک نیروی برتر از خودم اعتقاد ندارم؟ مگه من خدا رو به عنوان تنها قدرت نمیبینم؟ پس کل کار به عهده خودش اصلا.. منم کارم بشه لذت بردن از مسیر،، انقدر باور کردنش سخت و دور از ذهنه که نمی تونم همچین درخواستی کنم؟ مگه وقتی من هدفی رو مشخص میکنم من دارم بهش میرسم؟ مگه من دارم مسیر رو باز می کنم؟ مگه من دارم هماهنگی ها رو انجام میدم؟ مگه من افراد مناسب رو وارد مسیر می کنم؟ مگه من توانایی این همه حساب کتاب و درگیری ذهنی و همزمان متمرکز بودن روی هدف و انجام دادن کارهایی که میدونم رو باهم دارم؟ نه، ندارم؛ چون خدایی کردن کار من نیست، از توان من خارجه، خدایی کردن رو بسپارم به اونی که خیلی خوب میدونه چطور خدایی کنه برای کسی که باورش کرده از اینطرف من بیام یکم باورهام رو روش کار کنم، روی یکسری کارهای دیگه، وظایف دیگه در حد خودم که میدونم از پسش بر میام کار کنم و بچسبم انجام دادن سمت خودم با کیفیت بالا و لذت بردن.. اینه تقسیم کار با خدا، درخواست کردن، تسلیم بودن، اعتماد کردن به خداوند، توکل کردن و سپردن کارها به خودش، اینه مسیر هم جهت با هدف…
خیلی مهمه که در لحظه حال باشی، متمرکز روی چیزی که درحال حاضر میتونی تغییرش بدی و کیفیتش رو بهتر کنی.. بیخیال قدم قبل اگر اونطور که میخواستی پرفکت نبوده یا اشتباه کردی یا هرچیز دیگه!! اون تموم شد رفت رهاش کن؛ یا گاهی اوقات انقدر درگیر قدم های بعد، مسائلی که هنوز اتفاق نیفتادند، موانع و.. میشیم که باز تمرکز کانون توجه میره روی فرع؛ درصورتی که من باید الان رو ببینم، الان الان الان ببینم چیکار میتونم بکنم تا از این به بعدش رو بهتر کنم.. گذشته رو رها کنم از تجربیاتش استفاده کنم، آینده و موانع و مسائل احتمالی و قوانین فلان منطقه و شهر و کشور و.. رو هم رها کنم یعنی یاد بگیرم من توانایی کنترل یکسری چیزها رو ندارم و اون چیزها هر عامل بیرونی هستند که در قالب حواشی هدف ظاهر میشن و خیلی جاها سؤبرداشت میشه که “نه، ما داریم شرایط رو بررسی میکنیم و تمام جوانب رو میسنجیم و این سنجیده حرکت کردنه!” سؤال من از خودم اینه که بررسی و تلاش برای کنترل روی چیزی که هیچ توانایی برای تغییرش ندارم سنجیده ست آیا؟! یا شرک و از ضعف و هدر دادن انرژی و زمان برای بزرگ جلوه دادنشِ؟
هی به خودم این رو یادآوری می کنم که من قدرت تغییر عوامل بیرونی رو ندارم که بتونم کانون توجهم رو روی اصل قضیه روی هدفم متمرکز کنم و این انرژی رو که انقدر راحت برای فرع چه گذشته چه آینده هدر(!) میدم رو بزارم روی خود اصل هدف،، یعنی هر هدفی انقدر انرژی و تمرکز و زمان میخواد که اصلا به نظرم کسی نمیتونه بیاد انقدر راحت این انرژی و زمان رو برای کارای بیهوده هدر بده؛ انقدر منابع و رفرنس بروز شده در هر حیطه و حوزه ای وجود داره که من منطبق با هدفی که انتخاب کردم باید برم بخونم و یاد بگیرم و ازش توی عمل استفاده کنم تازه بعضی جاهاش رو اصلاح کنم و حتی به سبک و شیوه خودم تغییرش بدم تا بتونم نتیجهای که میخوام رو ازش بگیرم اصلا نباید ذهنم حتی با احتمالاتی که قرار نیست یک هزارم در آینده اتفاق بیفته نگران یا درگیر کنم! که اگر اینکار رو بکنم بدونم اینا نشتی انرژیِ همش بعد متعجب نشم اگر نتیجه با چیزی که انتظار داشتم مطابقت نداشت چون ورودیم رو نتونستم تنظیم و کنترل کنم! چون کانون توجهم رو نتونستم ثابت روی یک موضوع نگه دارم..
این موضوع متمرکز نگه داشتن کانون توجه روی یک حوزه، یک هدف چقدررر مهمه که نمیشه همزمان روی دو موضوع مختلف متمرکز بود و بگی من میخوام 50 50 کار کنم و از هر دو موضوع هم اتفاقا به نتیجه برسم! چون ذهن نمیتونه همزمان روی دو موضوع مختلف متمرکز باشه حتی اگر یکیش بیشتر بشه یکیش کمتر بازم هیچ کدوم به نتیجه خیلی بزرگی نمیرسه،، اینه بحث تمرکز گذاشتن روی یک هدف که من
اولا قدرت کانون توجه رو یاد بگیرم که برای نتیجه گرفتن همزمان باید کانون توجهم روی یک هدف و اصل متمرکز کنم
دوما هر قدمی که میدونم باید برداشته بشه و در راستا و هم جهت با هدفم هست رو بردارم و حتی هر زمینه ای که مربوط میشه به اون خواسته رو برم دربارش مطالعه کنم، یاد بگیرم، مهارت هام رو بالا تر ببرم
سوم از نشتی انرژی با هر اسمی که توی ذهنم میاد جلوگیری کنم تا مهمترین و با ارزشترین منابعی که در در دسترس دارم یعنی زمان و انرژیم رو به جای فرع روی اصل و ساختن باورهای بهتر متمرکز کنم
چهارم بیام تقسیم کار کنم با خداوند، برای لایق تر دیدن خودم برای دریافت کمک، الهامات، هدایت ها و قدم های بعدی و حساب کنم روی یک انرژی و قدرت برتر از خودم که کار رو راحت و به آسانی جلو میبره و من رو به هدفم با لذت میتونه برسونه فقط اگر من بتونم باورهای مناسب همراستا با این نیرو رو بسازم
خداروشکر بخاطر فرصتی که دارم تا این گام رو هم با تعهد بردارم^^
مهمترین عامل برای زندگی و تجربه زنده بودن هدف داشتنه و مهمترین عامل برای رسیدن به هدف و هر خواسته ای تمرکز داشتنه که وقتی باور درست و انگیزه(تضادها) لازم هم در کنارش باشه معجزه می کنه.
تمرکز یعنی من فقط رو خودم و اهدفم کار کنم، توجه کنم، حرفه ای بشم و به محدودیت ها فکر نکنم( چون مهمترین عامل که کل کیهان و می چرخونه فرکانسه).
وقتی که با انگیزه و باورهای درست برم دنبال علاقم و حرفه ای بشم، پول نتیجه طبیعیشه. در حالی که من از زندگی لذت می برم پول خودش میاد سراغم.
من باید در مسیر علایقم حرفه ای بشم.
درک من از صحبتهای استاد در مورد ثبات فرکانسی (برای یک باور یا نتیجه خاص) زمانیه که من به شکل های مختلف اون باور و برای خودم تکرار کنم، الگو بیارم، تحسین کنم و برای ذهنم منطقیش کنم، به شکلی که نتیجه بیاره و نتیجه برام ثابت بمونه. نتایج پایدار من نشان دهنده ثبات فرکانسی منه.
مثلاً: برای باور فراوانی من بیام 1. ریشه های باور کمبود و پیدا کنم و بی اساس بودنش رو برای ذهنم منطقی کنم.
2. الگوهایی رو پیدا کنم که چند سال پیش نون نداشتن بخورن الان بسیار ثروتمندن، و تحسین کنم تمام اونارو و همه کسانی که فراوانی و به زندگیشون دعوت کردن. 3. به فراوانی ها توجه کنم 4. کامنت بچه ها رو بخونم و فکر کنم. 5. برای هر فراوانی سپاسگزار خداوند باشم،
به وعده خدا در مورد فزونی فکر کنم،
به جمعیت کره زمین و سه وعده غذا و 230 لیتر سرانه مصرف آب در روز برای هر شخص
به سالانه یک میلیارد تن مصرف آهن چین
به تغییرات دبی
به 400 سال زخایر نفتی ایران
به انرژی خورشیدی
به داروها و باکتری هایی که از مدفوع انسان درست می شه فکر کنم
به شیرین کردن آب های شور
به اینکه می گفتن برق مصرف نکنید و حالا می بینیم که چقدددددر جمعیت و سرانه مصرف برق بیشتر شده و برق اینقدر زیاده تو کشور ما که به صادر می کنند عراق و ارمنستان و…
به آمار رشد جمعیت و کاهش بیکاری و فراوانی فرصت ها و…
ساختن باور خوب هم همینه.
الهامات هم بعد از انجام این موارد و داشتن احساس خوب میاد و یه حوریه که انگار نمیتونی انجامش ندی، همراه با الهام یه نیرویی به سمت هدف و باور درست می کشوندت و اینم تکاملیه.
سلام خدا جان سلام استاد گرامی وسلام به تمام عزیزان هم فرکانسی ،دراین قسمت از خانه تکانی گام به گام ذهن ،
استاد شایسته ،فایل زیبایی با تصویر دولیوان چای خوش رنگ ،مثل زوج بهشتی ونمای زیبایی از پردایس را نشان داد، به این سادگی و شفافیت رنگ چای را در حرفهای استاد درک کردم ،که برای نوشیدن چای خوش عطر و طعم باید چند قدم کوچک وپشت سرهم برداشت ،ودر نهایت لذت برد از نوشیدن ان،بله تضادها در ما خواسته ها را بوجود میآورند ،ورسیدن به خواسته شادی و رضایت را می آفریند ،
باورها وقتی به ثبات میرسند که به موانع ها فکر نکنیم وخودمان را کننده تمام کار ندانیم ،چون به عقیدهی من ماشروع میکنم ولی درنهایت خدا کار ها را به سرانجام می رساند، اصلأ مارا هم خدا خودش مامور به وجود آوردن وخلق ثروت کرده ،وما کار گذار خداوند هستیم ،
برای خلق پول و ثروت لازم نیست دست به کار نتورک وترفند هایی از این قبیل بشویم فقط کافیه علاقه وتوانایی خودمان را بشناسیم ،از خدا بخواهیم الهامات وایده های خود را بر ما بفرسته ماهم وظیفه داریم ،قدم اول را برداریم ،وقدم های بعدی گفته، می شود وما موظف به اجرای دستور های خدا هستیم ،در این صورت زندگی ما همراه خوشی ،ارامش واحساس اتصال به منبع تمام قدرت ها یعنی خداست،از خدای مهربان درخواست هدایت به راه راست دارم
چقدر دوست دارم نکات این جلسه رو …بارها گوش میدم و باز تشنه شنیدن آگاهی هاشم …خدای من تو من رو ب این استاد این آکاهی ها هدایت کردی.
از بچگی حسم بهم میگفت خدا آرزوهاتو برآورده میکنه همیشه به خودم میگفتم این خدا خیییییلی بزرگه اگه خواسته هات واقعی نشده دلیل این نیست ک خدا نمیخواد بلکه دلیلش اینه ک تو نتونستی ازش بگیری…تو نتونستی خواسته هاتو ازش بگیری وگرنه خدا خیلی بخشنده است…خیلی جالبه از بچگی همیشه اینو میگفتم تا وقتی یه روز شنیدم هر چی بخوای میتونی به دست بیاری…شنیدم یه قانونی هست ب نام قانون جذب که میگه هر آرزویی داشته باشی میتونی ب دست بیاری…وای خدای من چ عجیب بود برام ب خودم گفتم انقدر ایمان داشتم ک خدا برام مسیر جدید باز کرد ..یه پرده ای از جلو چشمام برداشته شد ک می گفت این دنیا پر از مسیره و چون تو ایمان به رسیدن ب خواسته ها داشتی برو این مسیر رو برو …این مسیریه ک برای تو ایجاد شده ..تو لایق این مسیری تو لایق رسیدن به هر چی میخوای هستی تو به خدا باور داری و خدا بخاطر ایمانت تو رو ب این مسیر هدایت کرده.. خیلی برام عجیب بود درونم پر از شادی بود و ب خودم می گفتم دیدی نتیجه ایمانت به خداست این قانون جذب…
خدایا شکرت ک یکی هست که اینقدر خوب این قانون رو برای ما توضیح میده…یکی ک مثل فرشته هاست…
سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و تمامی دوستان ارزشمندم
چقدر این فایل برای من بود. استاد گفتن به موانع فکر نکنید. من با اینکه چشمام به نور حساسه و توی نور زیاد و نور آفتاب مردمک چشمام جمع میشه عاشق بازیگریام و الآن 4ساله که توی این حرفه هستم و توی تئاتر نتایج خوبی گرفتم. اما هنوز وارد کار تصویر نشدم که فکر میکنم بخاطر این مانع ذهنیمه. یاد آقای محمدرضا علیمردانی افتادم که مننژیت داشتن اما عاشق بازیگری بودن. ولی اطرافیانش بهش میگفتن تو با این صدات چرا اصلا داری به بازیگری حتی فکر میکنی؟ صدا نداری. و حالا ما میبینیم خدا بیماریش رو شفا داده و این مانع رو برداشته و ایشون دوبلور هستن، بازیگر هستن، خواننده هستن و اصلا استاد تربیت صدا هم هستن.
من فکر میکردم بی عقلیه که با این وضعیتم وارد این حرفه شدم. و اگر این مانع رو مدنظر نگیرم بیفکری کردم. اما الان با این فایل فهمیدم که اتفاقا نباید به این مانع فکر کنم.
دم او جان دهدت روز نَفَختُ، بپذیر
کار او کن فیکون است نه موقوف علل
مگه به ذکریا و همسر پیر و نازاش یحیی رو نداد؟
مگه به ابراهیم و همسر پیر و نازاش اسحاق رو نداد؟
مگه به مریم بدون اینکه رابطه جنسی با کسی داشته باشه عیسی رو نداد؟
مگه یک گوسفندچران کنعانی رو عزیز مصر نکرد؟
مگه، مگه موسی رو وارد خونهی فرعونی که از ترس موسی هزاران کودک رو کشت نکرد و مهر موسی رو توی دلش ننداخت تا با دست خود فرعون موسی رو بزرگ کنه؟
من این خدا رو دارم. خدایی که صاحب اصلی همه چیزه. اونه که باید منو وارد پروژهها کنه نه آدمها، که حالا بخوام بترسم که آیا منو میخوان یا نه. اون خدا اگر بخواد منو وارد پروژهای کنه همه مثل فرعون گوش به فرمان و غلام حلقه به گوششن.
درمورد اذا سالک عنی که گفتین، خیلی جالبه، من صدها بار این آیه رو خوندم و شش هفت بار کل قران رو خوندم اما اصلا متوجه این نکته نشدم. فرق سالک و یسئلونک.
اما من توی نختم خداجون. من پیگیرتم. من دنبالتم. و تبتل الیک تبتیلا.
انشاءالله همیشه همهمون به فضل خدا شاد و موفق و خوشبخت باشیم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه دوستانم در این خانه تکانی ذهن
چقدر این فایلها ارزشمندن و چقدر نکتههای اساسی رو استاد در این فایلها بهمون هدیه میدن. واقعا سپاسگزار خداوند بی نهایت بخشنده هستم که این آگاهی ها رو در اختیار من قرار میده و من اینقدر لایقم که این آگاهی ها رو دریافت و درک کنم. خدای بینهایت من به اندازه قدمت خدا بودنت، از ازل تا ابد سپاسگزار نعمتهای بیکرانت هستم. خدای وهاب من سر تعظیم فرود میارم در مقابل علم و آگاهی بینهایت تو.
درسهای فایل امروز:
با توجه کردن به هدف، انرژی خالق درونمون رو متمرکز میکنیم تا اون هدف شکل فیزیکی پیدا کنه و وارد زندگیمون بشه.
میتونیم چندین هدف داشته باشیم ولی اون هدفی محقق میشه که انرژی بیشتری بگیره از طریق توجه ما.
و یادمه که در یک مقاله ای در کانال تلگرام سایت خونده بودم که در مورد اهدافتان حرف بزنید و باور داشته باشید که با حرف زدن در مورد اهدافتون ایدهها و راهکارها بهتون گفته میشه.
در مسیر رسیدن به اهداف و خواسته هامون به موانع واهی سر راه بی توجه باشیم. چون ما داریم با انرژی خالقی کار میکنیم که داره این جهان رو مدیریت میکنه بنابراین قانون دولتها کاملاً بی اهمیته.
ثروت خیلی راحت وارد زندگی من میشه
ثروت ساختن آسانه
با توجه کردن به یه باور و تکرار کردنش و الگو پیدا کردن، باورها ساخته میشه و به ثبات فرکانسی میرسیم و نتایج از راه میرسه.
نشانه ثبات فرکانسی، نتایج ثابته.
در مورد صلوه به آیهای در مورد حضرت ابراهیم برخوردم که خداوند میگه ما به ابراهیم وحی کردیم صلاه را. پس این نشون میده که هیچ شیوه ثابتی برای صلاه کردن نبوده و نیست. همونطور که استاد هم گفتن اینقدر قرآن آسانه برای درک کردن و فهمیدن که تمام جوابها درست جلوی چشممونه کافیه تکرار کنیم و مقاومتها رو کنار بذاریم اونوقت خداوند با ما حرف میزنه.
از آگاهیهایی که بهمون گفته میشه استفاده کنیم تا بریم مرحله بعد. نمیشه مرحله بعد بهت گفته بشه درحالیکه تو مرحله قبل گیر کردی این جمله استاد منو یاد یکی از مقاله های خانم شایسته عزیز انداخت که در مورد عزت نفس بود و ایشون گفتن که هر چقدر به تمرینات و آگاهیها عمل کنید ظرفتون برای آگاهیهای بیشتر و پیشرفتهتر بزرگتر و بزرگتر میشه و چه انگیزهای بهم میده این صحبتها برای عمل کردن و جدی گرفتن آگاهیها و عمل به اونها. خدایا بینهایت شکرت
الان در بنر سایت دیدم که گام بعدی تا چند روز منتشر نمیشود و من چقدر خوشحالم که خداوندم اینطور منو اجابت میکنه چون ازش خواستم که یکم فرصت بیشتر بهم بده تا بعضی از فایلها رو مرور کنم و برسم به دوستان دیگه. خدایا اینم یه لطف دیگهٔ تو در حق منه . الهی شکر
چه روز پر برکتی( قلب فراوان)
خانم شایسته عزیز خدا قوت
در پناه تنها فرمانروای قدرتمند جهان، خدای همیشه حی و حاضر باشیم.
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در این فضا
سپاس گزار خداوندم که به من قوت و قدرت داد تا امروز هم سرپا باشم و با تنی سالم به کارام برسم
سپاس گزار خداوندم بابت این قوانین ساده و ثابت و بدون تغییر
الهی شکر بابت هر نفسی که میاد و میره
الا بذکرالله تطمئن القلوب
تنها با یاده خدا دلها ارام میگیرد
عصری یه کم خسته بودم و ذهنم داشت نجوا میکرد و یه کم خوابیدم و اومدم سراغ این فایل
و حالم خوب شد
برای تحقق خواستهها، نیاز به تقلای بیشتر نیست، بلکه نیاز به شناسایی مقاومت های ذهنی درباره خواسته ها و حذف آنهاست ،
چقدر این جمله با درون من هماهنگه
چند روزه داره درکم از این اگاهی عمیق تر میشه
یعنی بهتر میتونم بفهمم که چیو میخوام تو زندگیم واقعا
حالا چی رو میخوام ؟؟؟ همین احساس خوبی که الان دارم و میخوام ،همین چایی که داره بخارش بلند میشه ،همین ارامش خونه و تنهایی ، من همین احساس خوب رو میخوام
من پول نمیخوام اقا من احساس خوب میخوام
من ماشین و ویلا و نمیدونم هزاران چیزی که ترنده نمیخوام اقا من همین احساس خوب و میخوام ، من همین درک از جهان هستی روبه شکل عمیق تری میخوام
من هیچ چیزی نمیخوام ،من فقط احساس خوب میخوام
احساس خوب
احساس خوب پشتوانه میخواد
بهایی که باید برای احساس خوب بپردازم چیه ؟؟؟
کار کردن دائمی روی ذهن و یاداوری بزرگی خداوند و لطف و عشقی که به من داره
یاد اوری تمام باورها و افکار خوبی که الهی هستند و این سایت تمام اینهارو پوشش میده
اصن من یه گوشی با یه اینترنت با یه سایت عباس منش دات کام میخوام ، همینارو داشته باشم برای من کافیست ،
بهایی که برای این احساس خوب باید بپردازم توجه به نکات مثبت و اعراض از ناخواسته ها در هر لحظس
بهایی که باید برای احساس خوب بپردازم ،اینه که برای دل خودم زندگی کنم
اقا جاااااان من به جای همه میگم ،به جای همه اونایی که به این درک رسیدن یا هنوز تو مسیرشن میگم : ما خدا شاهده پول و طلا و دلار و ویلای ان چنانی و ماشین ان چنانی نمیخواهیم ، اگر که میخوایم چون فک میکنیم که با رسیدن بهش ما احساس خوبی پیدا میکنیم ،ما خوشبختی بیشتری داریم ، در حالی که گذراس این احساس ، اقا ما اینارو میخوایم که احساس خوشبختی کنیم دیگه درسته ؟؟؟ پس ما احساس خوشبختی رو میخوایم نه پول و نه ویلا و ماشین و فلان و ….
خبر خوب اینه که ما برای تجربه احساس خوشبختی به هیچ کدوم اینها نیاز نداریم
ما همین لحظه با تغییر نگرش خودمون میتونیم به احساس خوشبختی برسیم با یه لیوان چایی حتی ، با سپاس گزار بودن بایت چشمانی که میبینه ،گوشهایی که میشنوه
نفسی که راحت میاد و میره و باز هم چه خبری بختر از این که وقتی که مدت زمان بیشتری در احساس خوشبختی هستیم و احساس خوشبختی میکنیم ما داریم به سرعت نور به خواسته هامون نزدیک میشیم ،واقعا چه خبری بهتر از این ؟؟؟ چه قانونی بهتر از این ؟؟؟
حالا فرمول خاصی نداره بودن در احساس خوب ، تنها فرمولش تکرار و تکرار و تکرار باورهای مناسب و عمل کردن به اونهاس
تمرین و تکرار این مسیر
تقویت این باور که خدا میتونه کارای منو انجام بده ، کم کم تکاملمون طی بشه در ساختن این باورها
استاد عاشق این جملتم که گفتین بعضی ها اصن نمیرن دنبال پول ، ایده های پول ساز ،ادمای خوب شرایط خوب میاد سراغ اینا
من تصمیم میگیرم و انتخاب میکنم که جزو این معدود افراد باشم که رزق بیاد دنبال من
انقد روی قوانین کار کنم و انقد روی ایمانم کار کنم و انقد اعتقادم به مسیر درست تقویت بشه که مثل استادم هر کاری رو برای پول انجام ندم
مثل شما که درخواست مشاوره های میلیونی رو رد میکنین با اینکه تواناتر از شما نیست برای این کار ،اما شما در این حد یقین دارین به اینکه این مسیر درستی نیست
استاد منم به خودم افتخار میکنم
الان که فک میکنم تمام هدف هام بخاطر دل خودمه نه حرف بقیه و جلب توجه و به به و چه چه بقیه
داستان شیرینیه از عمل به قانون که تعریف میکنم براتون
اولویت من شرکت در مسابقات استانی برج 11 بود مسابقات پرورش اندام و بسیار بدنم امادس در حالی که ان چنان رژیمی رعایت نکردم و اقا رضای عزیز مربیم و صاحب باشگاه خودش چندین بار پیشنهاد داد که مسابقه بدم و خودمم راغب شدم ، و هدفم شرکت در مسابقات بود برای اینکه دوس داشتم خودمو محک بزنم ، حالا اقا رضا اومد و پیشنهاد مدیریت باشگاه رو داد به من انشالله از فردا مشغولم ، بعد با خودم نشستم فک کردم گفتم خدایا من هدفم مسابقه بود و الان این پیشنهاد اومد چی کار کنم ؟؟؟ و هزینه ی اماده شدن برای مسابقات جوری بود که با شرایط الان من جور درنمی اومد
خدا گف هدفت چیه ؟؟؟ گفتم خودت میدونی اینکه از هر لحظه ی مسیرم لذت ببرم ،
گف که خب تو که مسابقه رو برای به به و چه چه نمیخواستی ؟؟ گفتم خدایا خودت میدونی که هرگز اینو نخواستم
گف خب اقارضا گف بگو که حسم میگه اولویتت رو بزار باشگاه مسابقه همیشه هس .
بعد نشستم فک کردم دیدم میتونم دوتارم یه جوری هندل کنم ،یعنی هم توی باشگاه را بیفتم و هم برنامه ریزی برا مسابقات کنم و هزینشم بهم فشار میاره ولی میتونم یه کاریش کنم و حتی اقا رضا هم گف مکملارو استفاده کن پولش و بعدا میدی و دستم باز بود ، ولی خب دیدم که نمیتونم نتیجه مطلوب رو توی هر دو بگیرم چون تمرکز خوبی نمیتونم بکنم روی این دو موضوع و با خودم گفتم خدا راس میگه مثل همیشه ،من که هدفم لذت بردنه چرا خودمو بزارم توی فشار مالی و استرس و نگرانی مسابقه و راه افتادن توی باشگاه و … چرا نزارم تکامل طی بشه و عذاب بکشم ،من که نمیخوام چیزی رو به کسی ثایت کنم .
همین که اقا رضا پیام داد بیا قرارداد رو نهایی کنیم بعدش نوشته بود رژیم میگیری ؟؟؟
نوشتم همون که حسم میگف نوشتم براش
نوشتم اقا رضا مسابقه رو بیخیال شدم ، میخوام تمام تمرکزم رو بزارم توی باشگاه را بیفتم ،مسابقه همیشه هس .
این عین جمله بود
و گف بدنت که خیلی خوب شده یه رژیم بگیر برا تجربه اول ببرمت
گفتم هر طور صلاح بدونی ولی حسم میگه تمرکزت رو بزار روی باشگاه
و نوشت اینم حل میشه اگه خدا بخواد .
میخوام بگم که استاد خیلی خوشحالم که میتونم قانون رو در عمل اجرا کنم
خوشحالم که برای دل خودم زندگی میکنم
خوشحالم که برای تجربه خوشبختی دنبال یک عامل بیرونی نیستم
خوشحالم که خدارو توی هر لحظه ی مسیرم حامی و هدایتگر خودم میبنیم
و خوشحالم که هرروز دارم بیشتر بهش اعتماد میکنم و اجازه ی بیشتری بهش میدم تا اون کارهارو انجام بده .
الهی که همواره در پناه خداوند باشید .
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
سلام رضا جان
دوست با اراده بنده
خداقوت
عکست رو که دیدم برام قابل تحسین بود، چون داداشم هم توی این مسیر هست و این فیگور ها به چشمم آشناست،
بهش همیشه میگم که اگر مثل این تمرکز و انرژی رو که روی بدنت گزاشتی روی ذهنت بزاری زندگیت کن فیکون میشه،
وقتی که کامنتت رو خوندم خیلی حال کردم و از نگاه و درکی که داری حظ بردم مخصوصا این قسمت
اقا جاااااان من به جای همه میگم ،به جای همه اونایی که به این درک رسیدن یا هنوز تو مسیرشن میگم : ما خدا شاهده پول و طلا و دلار و ویلای ان چنانی و ماشین ان چنانی نمیخواهیم ، اگر که میخوایم چون فک میکنیم که با رسیدن بهش ما احساس خوبی پیدا میکنیم ،ما خوشبختی بیشتری داریم ، در حالی که گذراس این احساس ، اقا ما اینارو میخوایم که احساس خوشبختی کنیم دیگه درسته ؟؟؟ پس ما احساس خوشبختی رو میخوایم نه پول و نه ویلا و ماشین و فلان و ….
خبر خوب اینه که ما برای تجربه احساس خوشبختی به هیچ کدوم اینها نیاز نداریم
ما همین لحظه با تغییر نگرش خودمون میتونیم به احساس خوشبختی برسیم با یه لیوان چایی حتی ، با سپاس گزار بودن بایت چشمانی که میبینه ،گوشهایی که میشنوه
نفسی که راحت میاد و میره و باز هم چه خبری بختر از این که وقتی که مدت زمان بیشتری در احساس خوشبختی هستیم و احساس خوشبختی میکنیم ما داریم به سرعت نور به خواسته هامون نزدیک میشیم ،واقعا چه خبری بهتر از این ؟؟؟ چه قانونی بهتر از این ؟؟؟
ممنونم که با نوشتنت توحید رو بیادمون میاری
عزیز خدا باشی
گام دهم
استمرار در مسیر هم جهت با هدف
بنام خالق یکتا
سلام و درود بر پیامبر امروزمان استاد عباس منش و مریم بانوی کم نظیر و دوستان فوق العاده ی هم فرکانسی ام
بازم اومدم با نتایج عالی
استاد جان از استمرار در مسیر حرف میزنه.از تمرین و تکرار.از ثابت قدم بودن.از کانون توجه حرف میزنه.از ثبات فرکانسی میگه.از ایده ها و الهامات الهی میگه.منم اومدم بگم دقیقا منم همون چیزایی ک استاد میگه داره برای منم همینطور میره جلو.من روزی ک اومدم اینجا با یه عالمه مقاومت ها و سختگیری های نابجا و یه عالمه ترمز و باورهای محدود کننده بودم.فقط با استمرار در مسیرم.باتمرکز و تمرین روی فایلهای دانلودی کلی نتیجه گرفتم.و همین شد ک تشویق شدم حتما دوره ها رو شرکت کنم.اولین دوره رو دوره لیاقت شرکت کردم.بااینکه کاملا مشتاقم همه ی دوره ها رو شرکت کنم.اما بی صبرانه منتظرم دوره ی شکرگزاری بیاد روی سایت . چون واقعا نیاز دارم.خلاصه اینکه هر چی من بیشتر رو خودم کار میکردم و استمرار داشتم.الهامات و ایده ها میومد.الان ک دفتر نتایجم رو دارم مرور میکنم خیلی ذوق کردم ک نوشتم اولین تغییرم احساس خوب و ارامش هست. من نوشتم کم کم دارم میبینم ک خیلی راحت تره این مسیرم. نوشتم ک امروز ایده اومد نکته هایی ک باور محدود کننده دارم جای جای دیوار خونه بچسبونم انجامش دادم و این چقد عالی بود.یه روز الهام اومد امروز رو فقط خوشحال باش .فقط ساده بگیر.و بگو بعدا راهشو پیدا میکنم.چقد راحت چالش اون روزم حل شد اونم برای منی ک اسانی برای اسان شدن بلد نبودم.من کلا آدم اسان گیری نیستم ینی از اون کنترل گرهای کمالگرا ک همیشه همه چیزو میخام جفت و جور کنم هستم و همیشه هم در چالشم.ولی با اموزشای استادم تونستم پنجاه درصد تغییر کنم.چرخ زندگیم روانتر شده.مسائل و چالش هام خیلی کمتر شده.توو دفترم نوشتم یه روز الهام اومد چار نکته ضروری از باورایی ک باید تغییرش بدی رو به شکرگزاری مکتوب روزانه ات اضافه کن. و چقد نتایج اومد برام.یبار الهام اومد هربار دخترم لجبازی هاش شروع میشه فقط زمزمه کن من صبورم.من ارامم.و این واقعا اثر بخش بود و کلی حالمو خوب کرد.یکی یکی الهامات میومد و من عملی میکردم.وقتی هر روز توی سایت بودم ک ینی واقعا دیگه معجزه بود.ینی چقد واضح مسیرم راحت و آسون میشد.یبار الهامی اومد گفت لطیف تو خیلی انرژی صرف دیگران میکنی.از امروز تمرین کن تمام خودتو صرف خودت کنی.بعد اون روز دیدم چقد این مسیر قشنگتره.چقدر چرخ زندگیم روان تر شد.چقد رهاتر و بهتر و عالیتر بودم و یبار یکی از ارزوهام ک مدتها بود ارزوم بود البته به قول استاد از اون ارزو تا شرایط کنونیم فاصله ی زیادی نبود.ینی همچین ارزوی سختی نبود ولی من بهش نمیرسیدم.از وقتی استمرار در مسیر هدفم داشتم فقط با چند تا ایده ی کوچیک ک اومد ب ذهنم دقیقا منو رسوند ب اون ارزو.اره دقیقا همونی ک استاد گفت ارزوهای بزرگ قدم های کوچیک و متوالی میخاد.ینی ما راه رو بلد نیستیم و انگار لقمه رو دور سر خودمون میچرخونیم.ولی کاری ک خدا بخاد درستش کنه هرجوری باشه با یه مسیر خیلی نزدیک و راحت برات درستش میکنه.یه چیز جالب تر اینکه یه سری الهامات میومد و منو بفکر فرو میبرد و دقیقا فرداش استاد در همون موضوع اگاهی هایی میزاشت.این همون پاداش جهان هستی بود ک استاد میگه.این همون هم جهتی با جهانه ک استاد میگه.الهی قربونت برم خدا چند روز بود نمیتونستم برم سایت و دلم لک زده بود واسه آگاهی های سایت.گفتم خداجونم خودت یه فرصتی جور کن کمی باهات خلوت کنم به سایت سر بزنم و از حرفای قشنگ استادم فیض ببرم.قربونش برم همون روز فرصتی جانانه به مدت سه ساعت شیرین و جذاب برام جور کرد.و منو سایت و صدای دلنشین استادمو کامنتای قشنگ خانواده ی عباس منشی سه ساعت حال خوب رو تجربه کردم واقعا چسبید.اره استمرار اینا رو میاره برامون.استمرار ما رو هم جهت میکنه.استمرار پاداش میده بهمون.من از این مسیرم خیلی خیلی راضی ترم.خوشنودترم.خوشحالترم.خوشبخت ترم و راضی نیستم هیچ چیزی رو با آگاهی هایی ک استاد اموزش میده عوض کنم. همینجا حال من عالیه و اینجا رو خداوند برام فرستاده. و کاری ک خدا جور کنه از بهترینش جور میکنه
در پناه خدا میسپارمتون
بازم میام با بقیه ی نتایجم
بنام خدای زیبایی ها
من خیلی هدایتی وارد این صفحه شدم و چون قصد داشتم کامنت دوستان روبخونم فقط شروع کردم به خوندن کامنت ها
چند روز قبل یه مشتری داشتم که قبلا با هم دوست بودیم
با خواهرش اومد ازم خرید کرد و رفت
و من می دونستم عضو همین نتوورک ها هست ،
شروع کرد به صحبت کردن که نتوورک بهم همه چیز داده زندگی من و تو 3 سال ازین رو به اون رو کرده و همه خانواده ام رو وارد کردم
و من چون شغلم رو عوض کردم و وارد شغلی شدم که عاشقشم و چون ابتدای راهم نتایجم چشمگیر نیست گفت تو هم وارد شو و … و همون لحظه چون حس خوبم افت پیدا کرد ناخودآگاه چون احساس کردم این پیشنهاد نیست این یه فشاره ( با اینکه از جزییات کارشون و سیستمتون هیچ اطلاعی ندارم فقط تو فایل استاد شنیده بودم که گفته بود با منطق که این روش صحیح نیست ) همون لحظه بهش گفتم من به شغل خودم علاقه دارم و می خوام مسیر شغل و حرفه ی خودم رو برم ، حتی بهش گفتم به دلیل ایجاد نشدم تمایل تو وجودم و پرش فکریم اصلا راجع به شغل های دیگه حتی نمی خوام اطلاعات کسب کنم که ببینم خوشم میاد یا نه ( الان که فکر میکنم میبینم چقد محکم جوابشو دادم )
و واسم جالب بود من چند تا چیز تو وجود اون ها دیدم
اینکه تو این سه سال حتی نتونست ماشین بخره
حتی میگفت من وقت ندارم گواهینامه بگیرم !!
از سال قبل که دیده بودمشون خیلی چاق تر و بی حال تر شده بودن ! واقعا تعجب کردم و ازینکه همه زندگیش شده بود کار نه تفریح نه ….. حتی حرف زدن زیاد باهاشون اشتیاق من رو به زندگی کم میکرد
وقتی رفتن حس قشنگم بهم برگشت
الان میبینم که اومدن اون ها از طرف خدا بود که بهم بگه چقد با دیگران متفاوت هستم
من هر روز میرم طبیعت پیاده روی
هر روز ورزش میکنم
عاشق شغلم هستم
تو خونه شغلم رو مدیریت میکنم و شغلم غیر از خودم به هیچ فرد و مکان و زمانی وابسته نیست
میدونم که تودرامد زایی بالا پایین دارم که اونم واسه عدم تمرکز صد در صد خودمه
ولی تفاوت من با اونا از زمین تا آسمون بود
یعنی چی سیستم سازی ؟ سیستم سازی چهکمکی به رشد و استفاده از استعداد درونی ادم میکنه !؟ همین یه جمله کافیه تا ادم حتی بهش فکر هم نکنه
به نظرم صاحبان کسب و کار فقط می خوان از وجود افراد استفاده کنن و ازشون بهره برداری کنن در جهت اهداف خودشون ! حالا این وسط بعضی اعضا از نظر مالی شاید پیشرفت کنن ولی اون بهایی که در قبالش میدم ارزش نداره اینکه در خدمت کارشون و فعالیتشون باشن در حالی که کار و حرفه بستری هست برای لذت برای احساس رشد ما ! به علاوه باورهای ثروت ساز که باعث ورود ثروت میشه
خدا رو شکر میکنم انقد این مسیر زندگیمو دوست دارم لحظه ای حتی وسوسه نشدم از خدا سپاسگذارم واسه ثبات قدم و ایمانی که توجودمتقویت کرده
روز به روز فرق خودم رو با ادم های دیگه بیشتر متوجه میشم
و
به نام ربّ یگانه هدایتگر جهان هستی
گام دهم از پروژه “خانه تکانی ذهن، گام به گام”
سلام به همه دوستان عزیزم در این پروژه هدایتی
برای من این جلسه یادآور این نکته بود، که وقتی یک هدفی رو برای خودم مشخص میکنم دیگه تمرکز لیزری بزارم روی اون هدف و هر قدمی که فکر می کنم من رو به هدفم نزدیکتر میکنه براش بردارم و تا زمانی که به نتیجه مدنظرم نرسیدم این مسیر رو ادامه بدم اما نکته اصلیش اون کانون توجهی هست که باید در راستای هدف باشه نه فرع و حاشیه های مربوط به اون هدف چون درگیر حاشیه شدن خیلی آسونه!
خیلی مواقع من خودم درگیر حواشی مربوط به هدف میشم یعنی تشریفات شروع کردنش، ددلاین دادن، و چگووونگی انجامش، اگر این کار رو کنم؟ اگر اون کار رو کنم؟ محاسبات و… بعد می بینم نتیجه و بازدهی کمه اونجاست که متوجه میشم یه چیزی درست نیست و اون هم کانون توجهی بوده که زده بودم جاده خاکی!! ولی وقتی کانون توجهم رو روی خود هدف و اون قدم هایی که میدونم باید برداشته بشه متمرکز می کنم،، نتیجه و کیفیت بازدهی رو همون لحظه احساس می کنم تغییر میکنه و اینه قدرت کانون توجه اینکه باید در لحظه بود اصلا نه کاری به قدم بعدی داشته باشی و نه کاری به قدم قبل! و مهمتر از همه اصلا کار به چگووونگی نداشته باش! چون همین فکر کردن ها، همین احتمالات و محاسباتی که یک هزارمش هم اونطور که فکر میکنی پیش نمیره به جز نشتی انرژی چیز دیگه ای نیستند،، چگونگی به من چه! من اگر هدف دارم دغدغهام فقط باید عمل کردن و در مسیر حرکت کردن باشه نه هیچ چیز دیگه!
احساس میکنم ما خیلی فراموش میکنیم که تقسیم کار کردن با خداوند رو، یعنی یکسری موضوعات خیلی چیپِ فکر کردن بهشون مثل همین چگونگی، اینکه چه زمانی میرسم به نتیجه، چطور باید انجام بشه و.. و اینها همش بخاطر اینه که فکر میکنیم قراره کل کار رو ما انجام بدیم! پس میخوایم نقش خدا رو هم بازی کنیم که به هر جزئیاتی دقت میکنیم و حساس میشیم و اصل بازی رو فراموش میکنیم و توی فرع غرق میشیم و طبیعتا هم همه چیز سخت میره جلو چون کل بار رو فکر میکنیم این ما هستیم که باید حمل کنیم!! درصورتی که وقتی خداوند و نقشش رو پر رنگ میبینیم دیگه فقط تقسیم کاره،، میدونی که کار من فقط عمل کردن و قدم برداشتن در مسیر هست دیگه هر چی موند بقیش با خداست!! یعنی اون کر اصلی با خداست، اون طرف سنگینه که برای من حملش غیرقابل تحملِ با خداست بخش سبکتر قضیه با منه یعنی متمرکز کردن کانون توجهم روی اصللل و قدم برداشتن، ایمان داشتن و ادامه دادن؛
یعنی از هر طرف قضیه رو آنالیز میکنم می بینم از دو حالت بیشتر خارج نیست:
1. یا ما فکر میکنیم که ته توانمندی هستیم که میخوایم تمام جوانب و زوایای یک مسیر رو بررسی کنیم که همه این کار ها هم به جز وقت هدر دادن چیزی نیست!!
2. یا انقدر با خدا تعارف داریم و خودمون رو نالایق برای دریافت کمک از خداوند میبینیم و باورها و دیدگاه ضعیفی از خداوند برای خودمون ساختیم که فکر کردیم دیگه ‘رها شدیم! خدا که کاری بهمون نداره، باید توی یک مسیر سختی بکشی!! درخواست کردن از خدا هم حدی داره!’ اصلا کل دیدگاه موفقیتِ هم از بیس مشکل داره انقدر که محدوده؛ حتی اجازه فکر کردن به خودمون هم نمیدیم که “من که هیچ قدرت و توانی از خودم ندارم که”،، بیام از یه قدرت و نیروی برتر از خودم بخوام و اصلا کلل پروژه و رسیدن به هدف رو ازش بخوام! کلل پروژه رسیدن به هدفم رو بسپارم به خودش،، مگه من به یک نیروی برتر از خودم اعتقاد ندارم؟ مگه من خدا رو به عنوان تنها قدرت نمیبینم؟ پس کل کار به عهده خودش اصلا.. منم کارم بشه لذت بردن از مسیر،، انقدر باور کردنش سخت و دور از ذهنه که نمی تونم همچین درخواستی کنم؟ مگه وقتی من هدفی رو مشخص میکنم من دارم بهش میرسم؟ مگه من دارم مسیر رو باز می کنم؟ مگه من دارم هماهنگی ها رو انجام میدم؟ مگه من افراد مناسب رو وارد مسیر می کنم؟ مگه من توانایی این همه حساب کتاب و درگیری ذهنی و همزمان متمرکز بودن روی هدف و انجام دادن کارهایی که میدونم رو باهم دارم؟ نه، ندارم؛ چون خدایی کردن کار من نیست، از توان من خارجه، خدایی کردن رو بسپارم به اونی که خیلی خوب میدونه چطور خدایی کنه برای کسی که باورش کرده از اینطرف من بیام یکم باورهام رو روش کار کنم، روی یکسری کارهای دیگه، وظایف دیگه در حد خودم که میدونم از پسش بر میام کار کنم و بچسبم انجام دادن سمت خودم با کیفیت بالا و لذت بردن.. اینه تقسیم کار با خدا، درخواست کردن، تسلیم بودن، اعتماد کردن به خداوند، توکل کردن و سپردن کارها به خودش، اینه مسیر هم جهت با هدف…
خیلی مهمه که در لحظه حال باشی، متمرکز روی چیزی که درحال حاضر میتونی تغییرش بدی و کیفیتش رو بهتر کنی.. بیخیال قدم قبل اگر اونطور که میخواستی پرفکت نبوده یا اشتباه کردی یا هرچیز دیگه!! اون تموم شد رفت رهاش کن؛ یا گاهی اوقات انقدر درگیر قدم های بعد، مسائلی که هنوز اتفاق نیفتادند، موانع و.. میشیم که باز تمرکز کانون توجه میره روی فرع؛ درصورتی که من باید الان رو ببینم، الان الان الان ببینم چیکار میتونم بکنم تا از این به بعدش رو بهتر کنم.. گذشته رو رها کنم از تجربیاتش استفاده کنم، آینده و موانع و مسائل احتمالی و قوانین فلان منطقه و شهر و کشور و.. رو هم رها کنم یعنی یاد بگیرم من توانایی کنترل یکسری چیزها رو ندارم و اون چیزها هر عامل بیرونی هستند که در قالب حواشی هدف ظاهر میشن و خیلی جاها سؤبرداشت میشه که “نه، ما داریم شرایط رو بررسی میکنیم و تمام جوانب رو میسنجیم و این سنجیده حرکت کردنه!” سؤال من از خودم اینه که بررسی و تلاش برای کنترل روی چیزی که هیچ توانایی برای تغییرش ندارم سنجیده ست آیا؟! یا شرک و از ضعف و هدر دادن انرژی و زمان برای بزرگ جلوه دادنشِ؟
هی به خودم این رو یادآوری می کنم که من قدرت تغییر عوامل بیرونی رو ندارم که بتونم کانون توجهم رو روی اصل قضیه روی هدفم متمرکز کنم و این انرژی رو که انقدر راحت برای فرع چه گذشته چه آینده هدر(!) میدم رو بزارم روی خود اصل هدف،، یعنی هر هدفی انقدر انرژی و تمرکز و زمان میخواد که اصلا به نظرم کسی نمیتونه بیاد انقدر راحت این انرژی و زمان رو برای کارای بیهوده هدر بده؛ انقدر منابع و رفرنس بروز شده در هر حیطه و حوزه ای وجود داره که من منطبق با هدفی که انتخاب کردم باید برم بخونم و یاد بگیرم و ازش توی عمل استفاده کنم تازه بعضی جاهاش رو اصلاح کنم و حتی به سبک و شیوه خودم تغییرش بدم تا بتونم نتیجهای که میخوام رو ازش بگیرم اصلا نباید ذهنم حتی با احتمالاتی که قرار نیست یک هزارم در آینده اتفاق بیفته نگران یا درگیر کنم! که اگر اینکار رو بکنم بدونم اینا نشتی انرژیِ همش بعد متعجب نشم اگر نتیجه با چیزی که انتظار داشتم مطابقت نداشت چون ورودیم رو نتونستم تنظیم و کنترل کنم! چون کانون توجهم رو نتونستم ثابت روی یک موضوع نگه دارم..
این موضوع متمرکز نگه داشتن کانون توجه روی یک حوزه، یک هدف چقدررر مهمه که نمیشه همزمان روی دو موضوع مختلف متمرکز بود و بگی من میخوام 50 50 کار کنم و از هر دو موضوع هم اتفاقا به نتیجه برسم! چون ذهن نمیتونه همزمان روی دو موضوع مختلف متمرکز باشه حتی اگر یکیش بیشتر بشه یکیش کمتر بازم هیچ کدوم به نتیجه خیلی بزرگی نمیرسه،، اینه بحث تمرکز گذاشتن روی یک هدف که من
اولا قدرت کانون توجه رو یاد بگیرم که برای نتیجه گرفتن همزمان باید کانون توجهم روی یک هدف و اصل متمرکز کنم
دوما هر قدمی که میدونم باید برداشته بشه و در راستا و هم جهت با هدفم هست رو بردارم و حتی هر زمینه ای که مربوط میشه به اون خواسته رو برم دربارش مطالعه کنم، یاد بگیرم، مهارت هام رو بالا تر ببرم
سوم از نشتی انرژی با هر اسمی که توی ذهنم میاد جلوگیری کنم تا مهمترین و با ارزشترین منابعی که در در دسترس دارم یعنی زمان و انرژیم رو به جای فرع روی اصل و ساختن باورهای بهتر متمرکز کنم
چهارم بیام تقسیم کار کنم با خداوند، برای لایق تر دیدن خودم برای دریافت کمک، الهامات، هدایت ها و قدم های بعدی و حساب کنم روی یک انرژی و قدرت برتر از خودم که کار رو راحت و به آسانی جلو میبره و من رو به هدفم با لذت میتونه برسونه فقط اگر من بتونم باورهای مناسب همراستا با این نیرو رو بسازم
خداروشکر بخاطر فرصتی که دارم تا این گام رو هم با تعهد بردارم^^
سلام به همه
مهمترین عامل برای زندگی و تجربه زنده بودن هدف داشتنه و مهمترین عامل برای رسیدن به هدف و هر خواسته ای تمرکز داشتنه که وقتی باور درست و انگیزه(تضادها) لازم هم در کنارش باشه معجزه می کنه.
تمرکز یعنی من فقط رو خودم و اهدفم کار کنم، توجه کنم، حرفه ای بشم و به محدودیت ها فکر نکنم( چون مهمترین عامل که کل کیهان و می چرخونه فرکانسه).
وقتی که با انگیزه و باورهای درست برم دنبال علاقم و حرفه ای بشم، پول نتیجه طبیعیشه. در حالی که من از زندگی لذت می برم پول خودش میاد سراغم.
من باید در مسیر علایقم حرفه ای بشم.
درک من از صحبتهای استاد در مورد ثبات فرکانسی (برای یک باور یا نتیجه خاص) زمانیه که من به شکل های مختلف اون باور و برای خودم تکرار کنم، الگو بیارم، تحسین کنم و برای ذهنم منطقیش کنم، به شکلی که نتیجه بیاره و نتیجه برام ثابت بمونه. نتایج پایدار من نشان دهنده ثبات فرکانسی منه.
مثلاً: برای باور فراوانی من بیام 1. ریشه های باور کمبود و پیدا کنم و بی اساس بودنش رو برای ذهنم منطقی کنم.
2. الگوهایی رو پیدا کنم که چند سال پیش نون نداشتن بخورن الان بسیار ثروتمندن، و تحسین کنم تمام اونارو و همه کسانی که فراوانی و به زندگیشون دعوت کردن. 3. به فراوانی ها توجه کنم 4. کامنت بچه ها رو بخونم و فکر کنم. 5. برای هر فراوانی سپاسگزار خداوند باشم،
به وعده خدا در مورد فزونی فکر کنم،
به جمعیت کره زمین و سه وعده غذا و 230 لیتر سرانه مصرف آب در روز برای هر شخص
به سالانه یک میلیارد تن مصرف آهن چین
به تغییرات دبی
به 400 سال زخایر نفتی ایران
به انرژی خورشیدی
به داروها و باکتری هایی که از مدفوع انسان درست می شه فکر کنم
به شیرین کردن آب های شور
به اینکه می گفتن برق مصرف نکنید و حالا می بینیم که چقدددددر جمعیت و سرانه مصرف برق بیشتر شده و برق اینقدر زیاده تو کشور ما که به صادر می کنند عراق و ارمنستان و…
به آمار رشد جمعیت و کاهش بیکاری و فراوانی فرصت ها و…
ساختن باور خوب هم همینه.
الهامات هم بعد از انجام این موارد و داشتن احساس خوب میاد و یه حوریه که انگار نمیتونی انجامش ندی، همراه با الهام یه نیرویی به سمت هدف و باور درست می کشوندت و اینم تکاملیه.
درود
بنام خداوند بخشنده و مهربانم ،
سلام خدا جان سلام استاد گرامی وسلام به تمام عزیزان هم فرکانسی ،دراین قسمت از خانه تکانی گام به گام ذهن ،
استاد شایسته ،فایل زیبایی با تصویر دولیوان چای خوش رنگ ،مثل زوج بهشتی ونمای زیبایی از پردایس را نشان داد، به این سادگی و شفافیت رنگ چای را در حرفهای استاد درک کردم ،که برای نوشیدن چای خوش عطر و طعم باید چند قدم کوچک وپشت سرهم برداشت ،ودر نهایت لذت برد از نوشیدن ان،بله تضادها در ما خواسته ها را بوجود میآورند ،ورسیدن به خواسته شادی و رضایت را می آفریند ،
باورها وقتی به ثبات میرسند که به موانع ها فکر نکنیم وخودمان را کننده تمام کار ندانیم ،چون به عقیدهی من ماشروع میکنم ولی درنهایت خدا کار ها را به سرانجام می رساند، اصلأ مارا هم خدا خودش مامور به وجود آوردن وخلق ثروت کرده ،وما کار گذار خداوند هستیم ،
برای خلق پول و ثروت لازم نیست دست به کار نتورک وترفند هایی از این قبیل بشویم فقط کافیه علاقه وتوانایی خودمان را بشناسیم ،از خدا بخواهیم الهامات وایده های خود را بر ما بفرسته ماهم وظیفه داریم ،قدم اول را برداریم ،وقدم های بعدی گفته، می شود وما موظف به اجرای دستور های خدا هستیم ،در این صورت زندگی ما همراه خوشی ،ارامش واحساس اتصال به منبع تمام قدرت ها یعنی خداست،از خدای مهربان درخواست هدایت به راه راست دارم
خدا حافظ همگی
چقدر دوست دارم نکات این جلسه رو …بارها گوش میدم و باز تشنه شنیدن آگاهی هاشم …خدای من تو من رو ب این استاد این آکاهی ها هدایت کردی.
از بچگی حسم بهم میگفت خدا آرزوهاتو برآورده میکنه همیشه به خودم میگفتم این خدا خیییییلی بزرگه اگه خواسته هات واقعی نشده دلیل این نیست ک خدا نمیخواد بلکه دلیلش اینه ک تو نتونستی ازش بگیری…تو نتونستی خواسته هاتو ازش بگیری وگرنه خدا خیلی بخشنده است…خیلی جالبه از بچگی همیشه اینو میگفتم تا وقتی یه روز شنیدم هر چی بخوای میتونی به دست بیاری…شنیدم یه قانونی هست ب نام قانون جذب که میگه هر آرزویی داشته باشی میتونی ب دست بیاری…وای خدای من چ عجیب بود برام ب خودم گفتم انقدر ایمان داشتم ک خدا برام مسیر جدید باز کرد ..یه پرده ای از جلو چشمام برداشته شد ک می گفت این دنیا پر از مسیره و چون تو ایمان به رسیدن ب خواسته ها داشتی برو این مسیر رو برو …این مسیریه ک برای تو ایجاد شده ..تو لایق این مسیری تو لایق رسیدن به هر چی میخوای هستی تو به خدا باور داری و خدا بخاطر ایمانت تو رو ب این مسیر هدایت کرده.. خیلی برام عجیب بود درونم پر از شادی بود و ب خودم می گفتم دیدی نتیجه ایمانت به خداست این قانون جذب…
خدایا شکرت ک یکی هست که اینقدر خوب این قانون رو برای ما توضیح میده…یکی ک مثل فرشته هاست…
سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و تمامی دوستان ارزشمندم
چقدر این فایل برای من بود. استاد گفتن به موانع فکر نکنید. من با اینکه چشمام به نور حساسه و توی نور زیاد و نور آفتاب مردمک چشمام جمع میشه عاشق بازیگریام و الآن 4ساله که توی این حرفه هستم و توی تئاتر نتایج خوبی گرفتم. اما هنوز وارد کار تصویر نشدم که فکر میکنم بخاطر این مانع ذهنیمه. یاد آقای محمدرضا علیمردانی افتادم که مننژیت داشتن اما عاشق بازیگری بودن. ولی اطرافیانش بهش میگفتن تو با این صدات چرا اصلا داری به بازیگری حتی فکر میکنی؟ صدا نداری. و حالا ما میبینیم خدا بیماریش رو شفا داده و این مانع رو برداشته و ایشون دوبلور هستن، بازیگر هستن، خواننده هستن و اصلا استاد تربیت صدا هم هستن.
من فکر میکردم بی عقلیه که با این وضعیتم وارد این حرفه شدم. و اگر این مانع رو مدنظر نگیرم بیفکری کردم. اما الان با این فایل فهمیدم که اتفاقا نباید به این مانع فکر کنم.
دم او جان دهدت روز نَفَختُ، بپذیر
کار او کن فیکون است نه موقوف علل
مگه به ذکریا و همسر پیر و نازاش یحیی رو نداد؟
مگه به ابراهیم و همسر پیر و نازاش اسحاق رو نداد؟
مگه به مریم بدون اینکه رابطه جنسی با کسی داشته باشه عیسی رو نداد؟
مگه یک گوسفندچران کنعانی رو عزیز مصر نکرد؟
مگه، مگه موسی رو وارد خونهی فرعونی که از ترس موسی هزاران کودک رو کشت نکرد و مهر موسی رو توی دلش ننداخت تا با دست خود فرعون موسی رو بزرگ کنه؟
من این خدا رو دارم. خدایی که صاحب اصلی همه چیزه. اونه که باید منو وارد پروژهها کنه نه آدمها، که حالا بخوام بترسم که آیا منو میخوان یا نه. اون خدا اگر بخواد منو وارد پروژهای کنه همه مثل فرعون گوش به فرمان و غلام حلقه به گوششن.
درمورد اذا سالک عنی که گفتین، خیلی جالبه، من صدها بار این آیه رو خوندم و شش هفت بار کل قران رو خوندم اما اصلا متوجه این نکته نشدم. فرق سالک و یسئلونک.
اما من توی نختم خداجون. من پیگیرتم. من دنبالتم. و تبتل الیک تبتیلا.
انشاءالله همیشه همهمون به فضل خدا شاد و موفق و خوشبخت باشیم
خدایا صدهزاران مرتبه شکرت
به نام خداوند بخشنده ی مهربان سلام به استاد عزیزم و مریم خانوم شایسته ی گلم
سلام به دوستانم
مهم تریین قانون هدف گذاری و رسیدن به اهداف. قدرت تمرکز و توجهه
ما نمیتونیم به یک هدف خاص برسیم اما به چیزای مختلف فکر کنیم
قدرت تمرکز لیزری.
هدفمون هرچی ک هست
زبانه. شغل خاصیه
ورزش خاصیه هرچی که هست
باید تمام وجودمون به سمت هدفمون متمرکز باشه
اگر ی هدفی داریم ن تنها از نظر فیزیکی بلکه مهم تر از فیزیک بحث ذهنه
بحث فکره ک باید تماما به سمت هدف باشه
چقدررر خوب میشه اگ بتونیم درکش کنیم و اگ بتونیم عمل کنیم بهش
تمام فکرو ذکرمونو بذاریم روی اون هدف
ن اینک وقتی داریم کار میکنیم فکر و ذهن و هوشمون همه جا باشه الا اونجای ک باید باشه
اونوقته ک تمرکزمون تیکه پارس اونوقته ک نتیجه نمیگیریم
این بزرگ ترین درسی بود ک من ازین فایل گرفتم و میخوام فقط امروز به همین تیکه عمل کنم
بجای اینک اگاهی ها و اطلاعات زیادی در دستم باشه میخام ب همون ی ذره عمل کنم
امروز
فقط برای امروز تمام تمرکزم سمت هدفه
میخام نشون بدم ک چقدررر قدرت تمرکز بالاست
عاشقتونم استاد جان
ممنون مریم جانم
به نام خدای هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه دوستانم در این خانه تکانی ذهن
چقدر این فایلها ارزشمندن و چقدر نکتههای اساسی رو استاد در این فایلها بهمون هدیه میدن. واقعا سپاسگزار خداوند بی نهایت بخشنده هستم که این آگاهی ها رو در اختیار من قرار میده و من اینقدر لایقم که این آگاهی ها رو دریافت و درک کنم. خدای بینهایت من به اندازه قدمت خدا بودنت، از ازل تا ابد سپاسگزار نعمتهای بیکرانت هستم. خدای وهاب من سر تعظیم فرود میارم در مقابل علم و آگاهی بینهایت تو.
درسهای فایل امروز:
با توجه کردن به هدف، انرژی خالق درونمون رو متمرکز میکنیم تا اون هدف شکل فیزیکی پیدا کنه و وارد زندگیمون بشه.
میتونیم چندین هدف داشته باشیم ولی اون هدفی محقق میشه که انرژی بیشتری بگیره از طریق توجه ما.
و یادمه که در یک مقاله ای در کانال تلگرام سایت خونده بودم که در مورد اهدافتان حرف بزنید و باور داشته باشید که با حرف زدن در مورد اهدافتون ایدهها و راهکارها بهتون گفته میشه.
در مسیر رسیدن به اهداف و خواسته هامون به موانع واهی سر راه بی توجه باشیم. چون ما داریم با انرژی خالقی کار میکنیم که داره این جهان رو مدیریت میکنه بنابراین قانون دولتها کاملاً بی اهمیته.
ثروت خیلی راحت وارد زندگی من میشه
ثروت ساختن آسانه
با توجه کردن به یه باور و تکرار کردنش و الگو پیدا کردن، باورها ساخته میشه و به ثبات فرکانسی میرسیم و نتایج از راه میرسه.
نشانه ثبات فرکانسی، نتایج ثابته.
در مورد صلوه به آیهای در مورد حضرت ابراهیم برخوردم که خداوند میگه ما به ابراهیم وحی کردیم صلاه را. پس این نشون میده که هیچ شیوه ثابتی برای صلاه کردن نبوده و نیست. همونطور که استاد هم گفتن اینقدر قرآن آسانه برای درک کردن و فهمیدن که تمام جوابها درست جلوی چشممونه کافیه تکرار کنیم و مقاومتها رو کنار بذاریم اونوقت خداوند با ما حرف میزنه.
از آگاهیهایی که بهمون گفته میشه استفاده کنیم تا بریم مرحله بعد. نمیشه مرحله بعد بهت گفته بشه درحالیکه تو مرحله قبل گیر کردی این جمله استاد منو یاد یکی از مقاله های خانم شایسته عزیز انداخت که در مورد عزت نفس بود و ایشون گفتن که هر چقدر به تمرینات و آگاهیها عمل کنید ظرفتون برای آگاهیهای بیشتر و پیشرفتهتر بزرگتر و بزرگتر میشه و چه انگیزهای بهم میده این صحبتها برای عمل کردن و جدی گرفتن آگاهیها و عمل به اونها. خدایا بینهایت شکرت
الان در بنر سایت دیدم که گام بعدی تا چند روز منتشر نمیشود و من چقدر خوشحالم که خداوندم اینطور منو اجابت میکنه چون ازش خواستم که یکم فرصت بیشتر بهم بده تا بعضی از فایلها رو مرور کنم و برسم به دوستان دیگه. خدایا اینم یه لطف دیگهٔ تو در حق منه . الهی شکر
چه روز پر برکتی( قلب فراوان)
خانم شایسته عزیز خدا قوت
در پناه تنها فرمانروای قدرتمند جهان، خدای همیشه حی و حاضر باشیم.