live | باور به «امکان پذیری» - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

872 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یاسمن ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1390 روز

    کامنت سی و دوم

    19 دی 1403

    تعهد اول:

    نوشتنی ها رو نوشتم.

    از خودم فیلم گرفتم.

    ادیت زدم.

    توی کانال تلگرامم آپلودش کردم.

    تعهد دوم:

    کامنت گذاشتم و گزارش دادم.

    تعهد سوم:

    پروردگارا شکرت که امشب با همسرم و دختر نازنینم رفتیم دور دور و صفا کردیم.

    خدایا سپاسگزارم که یک تئاتر کمدی بسیار خنده دار رو دانلود کردم و دیدم و کلی لذت بردم.

    خداوندا شکرت که فرزند نازنینم امشب برای بار اول بدون کمک غلت زد. خدایا شکرت که سورپرایزم کردی. امشب برام خیلی خاص شد. سپاسگزارم.

    خداوندا شکرت که همسر وفادار و خوش قلبی دارم. پروردگارا برام حفظش کن و سالم و سلامت نگهش دار.

    پروردگارا شکرت که دختر نازنینم همیشه محو تماشای من میشه و بین تمام آدم ها، بیشتر از همه با حضور من آرامش میگیره. خداوندا به خاطر این لذت عمیق از تو سپاسگزارم.

    خدایا شکرت به خاطر همه چیز.

    به خاطر آب

    هوا

    خاک

    اکسیژن

    زمین

    برق

    گاز

    تلفن

    گوشی

    و میلیاردها و میلیاردها نعمت دیگه ای که بهم دادی. سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فهيمه گفته:
    مدت عضویت: 2029 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلامی گرم به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته مهربانم و بقیه اعضاء

    سپاسگذاری

    سپاسگذاری

    سپاسگذاری

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که از یک ماه پیش که کتاب 28 روز با شکرگذاری رو شروع کردم هر روز چشمم داره نعمت های بیشتری رو میبینه ….و خدا رو هزاران بار شکر که بعد از تموم شدن کتاب خانم شایسته جانم این دوره رو گذاشتن و این یعنی خدا ظرف من رو بزرگ کرد که تونستم با این دوره هماهنگ بشم و در فرکانس خانم شایسته قرار بگیرم…وویس خانم شایسته در معرفی این دوره قلبم رو باز کرد و گفتم دوست دارم همفرکانس بشم با خانم شایسته …حس ناب و خالصش رو درک کردم….

    استاد من وقتی این کتاب رو دوباره شروع کردم ، تموم وجودم فریاد میزد اگر میخواهی نتایجی مثل استادت بگیری فقط شروع کن سپاسگذار باشی

    عمیقا

    خیلی مهمه عمیقا سپاسگذاری کنیم ..همین که استاد توضیح دادن که بعد از این همه سال که امریکا هستن هنوز هیچی براشون عادی نشده این دقیقا یکی از نشانه های عمیقا سپاسگذاری کردن…هر بار عمیق سپاسگذاری کنم ، روح من لایه های عمیق تری از زیبایی رو به قلب من نشون میده که با اون لایه ی قبلی متفاوت هست…به خاطر همین متفاوت بودن احساس هاست که استاد میگه برام عادی نشده ..

    من همچنان دارم کتاب شکرگذاری رو تکرار میکنم…میخوام به شخصیت من تبدیل بشه ..همونطور که استاد گفت سپاسگذاری تبدیل شده به شخصیتش

    هر روز دارم معجزات سپاسگذاری رو میبینم هر روز زندگی یه جوری سوپرایزم میکنه…توی فصل 14 کتاب سپاسگذاری توضیح میده برای کارهای امروزت سپاسگذاری کن ..دقیقا مثل ستاره قطبی

    امروز صبح یکی از جنس هایی که فروخته بودم رو رصد کردم ببینم کی میرسه به مشتری

    دیدم ترکینگ اداره پست نشون میده ، آدرس پیدا نشد و این مورد رو با قرمز نشون داده بود…ظاهر این نشون میداد اتفاق بدی افتاده…

    دو سه ثانیه کمی دلم شور زد ولی همون موقع داشتم مینوشتم توی دفترم..سریع همون تمرین وویس 14 کتاب رو انجام دادم و نوشتم که خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت که تا شب به راحتی این جنس میرسه به دست مشتری ، صحیح و سالم و مشتری هم خیلی راضی هست و برای پیجم ریوو مثبت مینویسه…

    اینو گفتم و تموم شد و بعدش شروع کردم قدم 7 قسمت دو رو گوش دادم …دیدم استاد داره میگه به چیزایی که نمیخواهید اتفاق بیوفته توجه نکنید…

    اینم شد نشونه بعدی که در صراط مستقیم هستم برای اون جنس

    عصر شد و دیدم ایمیل دلیور شدن اون جنس برام اومد

    و بلافاصله بعدش مشتری با اون لباس که از من خریده بود عکس گرفت و ریوو مثبت خودش رو با دو تا عکس با کیفیت آپلود کرد توی سایت ….

    آقا منو میگیییییییی

    تا به حالا مشتری نداشتم که ریوو مثبت بنویسه و عکس بگیره از جنسی که خریده

    خدایا من از خوشحالی داشتم بال درمیاوردم و سریع رفتم به همسرم نشون دادم و بهش گفتم صب این اتفاق افتاد و من توی دفترم براش نوشتم میخوام این بشه

    اینجور بشه

    و مشتری ریوو مثبت بنویسه

    و الان ببین چه ریووی مثبت بلند بالایی نوشته چقدر از بسته بندی تعریف کرده بود ..چقدر از جنسی که خریده بود راضی بود و میگفت جنسش چقدر عالیه…از سرعت ارسال تعریف کرده بود..خلاصه همینطوری نوشته بود بلند بالا…

    و

    از همه مهم تر …عکس گذاشته بود از خودش

    تا به حال همچین چیزی نداشتم

    آیا غیر از اینه که من ظرفم با شکرگذاری بزرگتر شده

    آیا غیر از اینه که به چیزهایی توجه کردم که دوست دارم برام اتفاق بیوفته و طبق قانون ثابت جهان از جنس همون برام اتفاق میوفته حتی بهترش…..یادمه تقریبا یک سال و نیم پیش هم این اتفاق این شکلی برای یکی دیگه از اجناس فروخته شدم افتاد ولی اون موقع مثل الان بلد نبودم توجهم رو از روی چیزی که نمیخوام بردارم…و تقریبا یکی دو روز طول کشید تا اون جنس دوباره توسط اداره پست اسکجوال شد و برده شد به آدرس مشتری …اونم با پی گیری های من با اداره پست…

    میخوام بگم اتفاقات پایانی ندارن ..اینطوری نیست که ما چون داریم قوانین جهان هستی رو یاد میگیریم دیگه هیچ اتفاقی نیوفته برامون…به قول استاد توی دوره شیوه حل مسایل ، ما یاد میگیریم که مشکلات راه حل دارن و راه حلشون بسیار آسان است و در دل خود مشکل هست…در دوره ثروت سه استاد همون جلسه اول میگه ، قرار نیست بعد از این دوره دیگه هیچ مشکلی براتون پیش نیاد ، قراره یاد بگیریم چطور بدون اینکه حالمون بد بشه مسولیت مشکلاتمون رو بپذیریم و مشکلاتمون رو خودمون حل کنیم …

    امروز توی دفترم نوشتم خدایا منتظر شنیدن یک خبر فوق العاده هستم

    این جمله رو هم توی همون وویس 14 کتاب میگه … یادمه یکی از فصل های کتاب درباره اینه که از هوایی که تنفس میکنید شکرگذاری کنید …برای طبیعت شکر گذاری کنید و توضیح میده که وقتی از طبیعت شکر گذاری میکنی …یواش یواش به این درک میرسی که انقدرررر نعمت های بزرگتر خدا بهت داده که نعمت هایی که در حال حاضر از خدا میخواهی در نظر خودت کوچیک جلوه میکنه

    این کوچیک جلوه کردن خواسته هامون چه پیامدی داره برای ما؟

    اینکه دیگه وابسته نیستیم به آرزو هامون…از زندگی فعلیمون لذت میبریم…از داشته های فعلیمون لذت میبریم…

    وقتی از نعمت های فعلیت لذت ببری ، همون چیزی اتفاق میوفته که استاد سعی داره به ما بفهمونه….ظرفمون بزرگتر میشه….و ما آسان میشیم برای آسانی ها…

    استاد توی قدم 7 قسمت دوم که امروز داشتم بعد از اون اتفاق گوش میدادم داشت درباره سپاسگذاری میگفت …میگفت وقتی اتفاقی نادلخواه میوفته میاد درباره چیزهایی که داره سپاسگذاری مینویسه…

    و در اخر در توضیحات این فایل ارزشمند من چیزی یاد گرفتم که تا حالا با این دقت درباره اش نمیدونستم

    /////هدفگذاری، ساختن باورهای هماهنگ با اهداف، تقسیم هدف به قدم های کوچک و قابل اجرا؛////

    هدفگذاری رو میدونستم چیه

    قدم های کوچک رو هم میدونستم چیه

    “”””ساختن باورهای هماهنگ””” حلقه گمشده بود برای من که به برکت شکرگذاری و بزرگتر شدن ظرفم این رو درک کردم …خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت که دعای دعکننده رو اجابت میکنی…خدایا شکرت که بر خودت واجب کردی هدایت انسان ها رو …و با همین یه خط یک کلید بزرگ رو نشونم دادی…

    سپاسگذارم خانم شایسته جانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مهدی عرب اسدی گفته:
    مدت عضویت: 963 روز

    به نام الله یگانه

    درود بر دوستان

    پروژه ی خانه تکانی ذهنی : گام چهارم

    چکیده مطالبی که فرا گرفتم :

    1_ اگر از قوانین خداوند پیروی کرده، افکار را کنترل کنیم و باور های مناسبی بسازیم، به راحتی، به راحتی می‌توانیم هر آنچه را که میخواهیم در زندگی مان خلق کنیم.

    2_ با این باور که ” قطعا اتفاق می افتد”، چند هدف تعیین کنید و هر روز گامی برای نزدیک شدن به آنها بردارید.

    3_ اگر در مسیر درست، تداوم داشته باشیم، تغییر میکنیم و هنگامی که ما تغییر کنیم، زندگی تغییر می‌کند که البته ما به تغییر بنیادین ، برای تغییر کردن نتایج زندگی نیاز داریم.

    4_ بزرگترین عامل از دست دادن نعمت ها، ناسپاسی است. اگر سپاسگزار باشید، نعمت ها بیشتر شده و به مکان هایی با سپاسگزاری بیشتر، هدایت میشوید.

    5_ در آن کاری که به آن کشش دارید، متخصص شوید. عاشق کار کردن باشید. زندگی با حرکت کردن معنا پیدا میکند.

    6_ در حال حاضر نیاز نیست بدانید آینده چه میشود، شما قدم اول را بردارید، نگران نباشید هدایت میشوید.

    7_خودتان، خودتان میتوانید مولد ثروت باشید، باید توان اقتصادی را، در ” خودتان” ایجاد کنید.

    سپاسگزار خداوندم که مرا به این مسیر زیبا هدایت کرد و از استاد عزیز و مریم خانم صمیمانه سپاسگزاری میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    محمد امین رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1227 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    خداوندا من تسلیم توام ، خداوندا هرآنچه دارم از آن توست ،خداوندا خودم رو میسپارم به تو همه چیز رو تو برای من درست کن ، خداوندا هدایتم کن تا قلب وگوشم تسلیم شنیدن و درک این فایل باشه ،خداوندا هدایتم کن این فایل رو باگوشت و استخونم درکش کنم

    خداوندا هدایتم کن این فایل محدودیت هام روبهم نشون بده من خواهان تغییرم پس هدایتم کن تا

    -مقاومت هام رو با این فایل بشناسم

    -بادرک بیشتر قانون و تکرارش آرامش بگیرم و باورهای مناسبش رو برام استخراج کن

    _به آنچه میفهمم عمل کنم

    خداوندا تنها تورامیپرستم و ازتو یاری میخوام…خداوندا امروز تعهد میدم که تسلیم تو باشم … تعهد میدم تا اگاهانه تر ذهنم رو کنترل کنم … تعهد میدم تا واکنش گرا نباشم… رها باشم و اعراض کنم از ناخواسته ها…خداوندا تعهد میدم آرام باشم و به زیبایی ها توجه کنم

    گام چهارم خانه تکانی ذهن – باور به امکان پذیری

    این فایل رو من دو روز قبل برای خودم نت برداری کردم و بارها گوش کردم من توی این پروژه معمولا گام هر روز رو با دقت گوش میکنم و نت برداری میکنم و روز بعد کامنتش رو میذارم اما دیروز متاسفانه نتونستم که کامنتش رو بذارم… امروز صبح که نشانه ام رو زدم این فایل برای من نشون داده شد که هدایت خداوند بود برای من که بیام ردپای این گام رو هم بذارم…این دومین روزیه که از وقتی وارد این پروژه شدم نشانه های روزانه ام من رو شگفت زده میکنن… خدارو شکرت برای این همزمانی ها

    -همه ی ماوقتی سال جدید شروع میشه هدف گذاری میکنیم اما دو هفته که میگذره همه چیز فراموش میشه…بیایم همیشه در هر لحظه این شور و شوق رو داشته باشیم برای تغییر درونمون برای تغییر در شخصیتمون برای تغییر مسیر زندگیمون

    چقدر استمرار در مسیر درست مهم و کلیدیه… به قول گام قبلی : اگه در مسیر درست حرکت کنید هر چقدر هم کند باشید بالاخره به خوشبختی و خواسته ها میرسید اگه هر روز یه مسیری رو برید و استمرار نداشته باشید به هیچ مقصدی نمیرسید حالا هرچقدر هم با سرعت پیش برید…

    همیشه و هر روز باید تعهد بدیم که ورژن جدیدتر و بهتری رو از خودمون بسازیم

    -من در پایان نت برداری این گام یه متنی رو برای خودم نوشتم : امین میخوای پول بسازی ؟ میخوای به خواسته هات برسی ؟ میخوای به سعادت و خوشبختی ابدی برسی ؟ میخوای به خداوند و آرامش برسی ؟

    روزی چند ساعت در استخدام خودت باش

    روزی چند ساعت از همه چیز جدا شو…فکر کن یه جایی کار میکنی نه بازنشستگی داره نه حتی یه روز تعطیلی… روزی چند ساعت باید تعهد داشته باشی و در استخدام قوانین خداوند باشی ، در استخدام خودت باشی…

    چطوره که برای کارمون از همه چیز حاضریم بگذریم؟ اگه برای کسی کارمیکنیم اگه قرار باشه یکم دیر برسیم سرکار چقدر همه دغدغه مون میشه رسیدن زودتر به محیط کار ؟ چطور تعهد داریم تایمی که سرکاریم کارهامون رو انجام بدیم کاری عقب نیوفته ؟ چطور برای ارتقای شغلی و درآمدی رو شغلمون تحقیق میکنیم و روی مهارت های خودمون کار میکنیم؟

    یا مثال دیگه اش…

    من زمانی که تحصیل میکردم خیلی درس میخوندم… خیلی وقت میذاشتم برای یادگیری و درک درس ها… شبهای زیادی تا صبح بیدار میموندم و درس میخوندم با بالاترین دقت و تعهد…هر وقت هم خسته میشدم یا خوابم میومد به خودم میگفتم وقتی مردی کلی تایم داری که بخوابی اما تاوقتی زنده ای باید همینجوری با تعهد ادامه بدی …حالا واقعا نتیجه چیشد؟ برای اونهمه امتحان و اطلاعاتی که به هیچ دردی نخورد اونهمه تعهد داشتم بعد همون تعهد رو برای کارکردن روی قانون… پیداکردن باورهای درست و فایل گوش کردن و نت برداری تعهد نداشته باشم؟ کاری که سعادت دنیا و اخرت منو میسازه ؟خیلی نتیجه بزرگه هااااا

    دیشب داشتم قران میخوندم یه آیه ای بود فکر میکنم از سوره صافات بود…خداوند از دو گروهی میگفت که ایمان داشتن به اخرت

    گروهی که میگفتن یعنی همه ی ما بعد از مرگمون وقتی گوشتی برتنمون نمونده دوباره زنده میشیم؟یا اجداد ما از خاک بیرون میان؟ اینها همش دروغه… نتیجه این میشه که در اخرت وقتی در صور دمیده میشه و به یکباره زنده میشن اولین چیزی که میگن اینه که واقعا روز حسابی هست و ما زنده شدیم وای برما و علیه خودشون در مقابل خداوند شهادت میدن

    گروه دیگه ای که به اخرت ایمان داشتن به خداوند میگن یعنی ما هرگز مواخذه نخواهیم شد؟ واقعا مرگ ما همون یکبار در دنیا بود و دیگه نمیمیریم؟واقعا ما در این بهشت جاودانه زندگی میکنیم؟ و به خداوند میگن خدایا این واقعا پاداش بزرگیست…

    وقتی دیشب داشتم بهش فکر میکردم من هم درکش کردم … خودم رو در همچین جایگاهی تصور کردم و باخودم گفتم واقعااااا پاداش بزرگیه

    حالا این تعهد و استمرار روزانه این تعهد به تغییر و استفاده اگاهانه از قانون من رو به اون نقطه میرسونه که میگم خدایا این همه نعمت این همه خوشبختی در تمام جنبه ها واقعاااا پاداش بزرگیه…چیزی که استاد هموار در مورد زندگی زیباشون میگن و ما بر اون شاهدیم

    خدایا شکرت از این اگاهی همین الان که یادآوریش کردم کلی احساسم خوب شد

    -نقاط قوتمون چیه و تقویتشون کنیم ، نقاط ضعفمون چیه و اصلاحشون کنیم

    -در دنیایی که خداوند قوانین رو خلق کرده ما میتونیم هرآنچه که میخوایم رو در زندگیمون خلق کنیم به شرطی که از این قوانین تبعیت کنیم

    -قوانین چی میگه ؟ افکار شما ، باورهای شما داره زندگی شما رو خلق میکنه

    به هر آنچه که توجه میکنی بیشتر و بیشتر از جنس همان چیز وارد زندگیت میشه

    اگه ما بتونیم کنترل ذهنمون رو در دستمون بگیریم می تونیم کنترل زندگیمون رو در دستمون بگیریم

    کنترل ذهن=کنترل زندگی

    که این کار ساده نیست اما اگه اهمیت کنترل ذهن رو بفهمیم چقدره برامون کار راحت تر میشه

    -خیلی مهمه که ورودی هامون رو کنترل کنیم و به چیزهایی که میخوایم وحس خوبی بهمون میده توجه کنیم…

    -باید لیستی از اهدافمون رو مشخص کنیم بعد بیایم اون لیست رو کوچک کنیم به کارهای روتین روزمره به اهداف کوچک روزانه… قدم هایی که هر روز برای رسیدن به اون هدف میتونیم رو برداریم…

    اینجوری کانون توجهمون هم هر روز میره روی هدفمون … اینجوری کارهای روزمره ام هم مشخص میشه و الویت هام مشخص میشه

    قبل از انجام هرکاری بپرسم انجام این کار من رو به خواسته ام نزدیک تر میکنه یا دورتر

    –کارهای روتین ما ، نتیجه رو بوجود میارن نه کارهایی که فقط یه بار انجامشون میدیم

    اگر عادت های جدید در خودمون ایجاد کنیم به همون شکل هم نتایج تغییر میکنه

    مهم یه عادته یه روتین روزانه است نه انجام دادن یه کار فقط یه بار

    اهدافتون رو با این اشتیاق با این انگیزه با این نگاه بنویسید که قراره خلق بشه قراره بوجود بیاد قراره بدستش بیاریم

    -موقع نوشتن اهداف تصور کن که خدا بهت میگه اینی که مینویسی قراره اتفاق بیوفته تو فقط بنویس که چی رو میخوای

    با این نگاه چطور مینویسیش ؟ با همون ولع با همون اشتیاق با همون تشنگی با همون شور واشتیاق وشادی با همون هیجان با همون جزییات اهدافت رو بنویس…

    من هروقت یکم نگران میشم و نجواها میان سراغم در مورد امکان پذیر بودن خواسته جمله ای که خداوند به زکریا گفت خیلی بمن آرامش میده

    زکریا به خداوند میگه خدایا من بچه میخوام ولی پیر شدم و اینها… خداوند درجواب میگه چنین خواهد شد این امر برای من بسی آسان است…همانطور که ما خود تورا از هیچ خلق کردیم

    وقتی یه خواسته ای دارم من میشم زکریا و خداوند هم انگار همین پاسخ رو بمن میده که اتفاق میوفته و این خیلی برای من ساده است…من خود تو رو ازهیچ خلق کردم این درخواست که چیزی نیس

    به قول خداوند وقتی میخواد از قدرتش و اتفاق افتادن بگه مثلا در مورد رخ دادن روز قیامت میگه : زنده کردن مرده ها سخت تره برای ما یا آفرینش آسمان ها ؟

    به میزانی که به این جمله ایمان داشته باشم و قدرت خداوند رو بالاتر از هر قدرتی بدونم دیگه چه خواسته ای هست که امکان پذیر نباشه…به قول استاد من باید بندگی خودمو بکنم خدا خوب بلده ارباب بودن رو

    برای یادآوری گام قبلی :من باید برای خواسته های کوچکتر که برام باور پذیر تره توکل کنم به خداوند و وقتی خداوند بمن پاسخ داد هربار خواسته هام رو کمی بزرگتر کنم تا تکاملی ایمانم هم قوی تر بشه

    -یه تعدادی که همین فایل رو هم دارن گوش میدن بازم اهدافشون رو نمینویسن یا مینویسن اما دیگه سراغش نمیرن و براش هر روز گام برنمیدارن و برنامه ریزی روزانه نمیکنن…

    من خودم بعد از این فایل و با درنظر گرفتن ویژگی های نوشتن هدف که توی همین فایل استاد توضیح داد رفتم و 3 تا هدف برای خودم نوشتم هدف هایی که مقداری از دایره امنم بزرگتر باشه و به قول جلسه هدف گذاری قدم اول دوره 12 قدم ،هدف هایی باشن که با رسیدن بهشون کلی اهداف دیگه هم خود به خود بوجود میان و با رسیدن به اونها بیشترین انگیزه و انرژی رو میگیرم

    و قرار هم گذاشتم هر روز مرورشون کنم و فکر کنم که چه کاری میتونم براشون انجام بدم و عمل هم بکنم

    -چرا افراد اهدافشون رو نمی نویسن یا پیگیریشون نمیکنن ؟

    چون اساسا باور نکردن که ممکنه رخ بده ،باور نکردن که این راهشه و این راه جواب میده ، چون به قول قرآن به شیوه پدرانشان باور دارن

    چون خودشون رو لایق رسیدن به اهداف نمیبینن، اشتیاقی برای زندگی بهتر ندارن، عوامل بیرونی رو دخیل میدونن،به قدرت خداوند باور ندارن وبه چگونگی فکر میکنن ، چون همه اهدافی که تو کل زندگیشون میخواستن رو مینویسن و میخوان تو مدت کوتاهی به همشون برسن ، میخوان زود نتیجه بگیرن ، چون دوست ندارن قانون تکامل رو باور کنن و میخوان روش خاص معجزه گونه ای باشه که به یکباره جواب بده…در صورتیکه تاوقتی ما تغییر نکنیم نتایج زندگیمون هم تغییر نمیکنه و تغییر هم یه رونده یه دکمه نیست که با زدنش یهو یه آدم دیگه بشیم

    – ما برای کارهای بیهوده برای اینکه شکم خودمون روسیر کنیم حاضریم صبح تا شب بدوییم ولی برای کاری که میتونه زندگی ما رو در تمام ابعاد تغییر بده کاری نمیکنیم واقعا چرا ؟ جوابش جز اینه که باور نمیکنیم که میتونه جواب بده ؟

    – چرا باور نداریم ؟

    چون زندگی ما و همه اطرافیانمون شبیه به همه

    دیشب با این آیه برخوردم الان گشتم و پیداش کردم خداروشکر

    انعام 116 : اگر پیرو نظر اکثریت مردم روی زمین باشی آنها تو را از راه خداوند منحرف خواهند کرد ، آنان جز حدس و گمان پیروی نمی کنند و دروغگویانی بیش نیستند

    اکثریتی که اطراف ما هستن کار خاصی برای تغییر خودشون انجام نمیدن ، به این حرفها باور ندارن ،کلی باور محدود کننده دارن و پذیرفتن که کنترل زندگیشون دست خودشون نیست ، خدارو نشناختن ، نپذیرفتن که جهان میتونه خیلی شگفت انگیز تر باشه و خودشون خیلی قدرتمندتر ، چون خودشون رو برگی دیدن در باد ، چون باور نکردن که همه چیز میتونه خیلی ساده تر و لذت بخش تر باشه

    – این قانونه که به هرآنچه توجه کنیم از جنس همون رو خلق میکنیم

    وقتی داستان اینه بیام و اهدافم رو مشخص کنم و برای وقتم برای انرژی فکریم ارزش قائل بشم؛ کارهایی رو در طول روز انجام بدم که من رو به اهدافم نزدیکتر میکنه

    – یه تداوم یه توالی در مسیر درست ، یه عملکرد روتین و همیشگیه که نتایج بزرگ رو بوجود میاره

    – یسری اهداف رو مشخص کنید بهش برسید سال بعد یکم اهداف بزرگتر رو انتخاب کنید بهش برسید و همینطور ادامه بدید….با هربار رسیدن به اهداف باورهامون قویتر میشه وبه سمت اهداف یکم بزرگتر حرکت میکنیم

    -اونهایی که دوست ندارن قانون تکامل رو طی کنن میگن نمیخوایم انقدر رسیدن به خواستمون طول بکشه اصلا ولش کن

    -رسیدن به خواسته ها تغییر در شخصیت میخواد شور واشتیاق برای یه زندگی بهتر میخواد

    – رسیدن به اهداف توان فیزیکی خاصی نمیخواد ، توان ذهنی زیادی میخواد ، انگیزه درونی بالایی میخواد ؛ کوه کندن هم نیست اما باید توانمند بشی در کنترل ذهن با تمرین و ممارست همیشگی

    – با چه فرمتی اهدافمون رو بنویسیم ؟

    هیچ فرمت خاصی نداره مثل اینکه اول شخص باشه یا سوم شخص در زمان حال باشه و…چیزی که مهمه باور به امکان پذیریه… اینکه من دارم مینویسم و داره اتفاق میوفته…باور به قانون ، ایمان به خداوند و قوانین بدون تغییرش…ایمان به خداوندی که وعده می دهد و هرگز خلف وعده نمیکند

    – برای اونی که می ناله از اوضاع و همیشه به نظرش اوضاع قبلا خوب بوده همیشه اوضاع بدتر و بدتر میشه… این افراد ناسپاسن

    -بزرگترین عامل از دست دادن نعمت توی زندگی ناسپاسیه

    ناسپاس باشی = ازت گرفته میشود

    -وقتی سپاسگذار باشید هدایت میشید به نعمات بیشتر

    جوری زندگی کنید که انگار روز اوله که دارید هرچیزی رو میبینید…به زیبایی ها توجه کنید و شکرگزار باشید…از کنار هیچ زیبایی ساده نگذرید، زیبایی رو ببینید و تحسین کنید فضلی که خداوند به ما داشته رو

    – شکرگذاری کردن ادا درآوردنی نیست… یه شور و شعف و شوق درونیه …

    – ناسپاسی باعث گمراهی انسان میشه

    – همه ی ما به نوعی ناسپاس هستیم…ولی باید سعی کنیم هر روز و هرلحظه سپاسگذارترباشیم

    اگه مابتونیم برای هرنفسمون سپاسگذار باشیم برای هر لحظه و هر چیزی زندگیمون گلستان میشه

    – شکرگذاری باید بشه جز شخصیتم ، در هرلحظه شکرگذار باشم … عادتیه که باید در درونم ایجاد کنم اینجوری هربار هدایت میشم به زیبایی های بیشتر به زندگی زیباتر

    -در دنیایی که ماهستیم شاید ناخواسته هایی هم باشه اما ما با تمرکز کردن و به دنبال زیبایی ها گشتن زیبایی رو در زندگی خودمون هر روز بیشتر میکنیم تا جایی که اصلا پیدا کردن یه چیز نازیبا سخت باشه

    -برای ساخت فردایی زیبا تر امروز به زیبایی ها توجه کن هر روز صبح تعهد بده که امروز کمی بهتر و بیشتر به زیبایی ها توجه کنی و این کار رو اونقدر تکرار کن تا جزیی از شخصیتت بشه… این یه مهارته که باید ساخته بشه

    -چطور کار مورد علاقه ام رو پیدا کنم ؟

    خیلی این موضوع رو برای خودتون سخت نکنید…در هر مرحله علاقه شما کاریه که بیشتر بهش کشش دارید با انجام این کار هربار هدایت میشید به موضوعات دلخواه تر… خداوند مسیر رو هموار میکنه و ما رو هدایت میکنه وقتی شروع میکنیم و به سمت کاری که کشش داریم حرکت میکنیم…خداوند قدم های بعدی رو واضح میکنه

    – خیلی ها کار کردن رو ظلم میبینن زور میبینن دنبال اینن که یه روز تعطیل باشه تا کار نکنن…این ذهنیت اشتباهیه ما باید عاشق کارمون باشیم … نگرش درست نگرش حرکت کردنه …بحث سر مولد بودنه … بحث به درد بخور بودن و به درد نخور بودن در جهان هستیه…ماباید با عشق کار کنیم برای اینکه زنده باشیم و زندگی کنیم…ما زنده به آنیم که آرام نگیریم…موجیم که آسودگی ما عدم ماست ( منبع توضیحات بی نظیر این مبحث جلسه مربوط به ثروت قدم دوم دوره 12 قدم )

    – زندگی به واسطه حرکت کردن معنا پیدا میکنه… وقتی کاری که بهش علاقه داریم رو انجام میدیم زنده میشیم معنا پیدا میکنیم…احساس مفید بودن میکنیم

    خیلی از ماها سوالها و دغدغه هایی داریم که مربوط به مدارهای بالاتر از مدار کنونی ماست…

    مثال استاد از بچه ای که هنوز ریاضی رو یاد نگرفته ولی میخواد انتگرال و مشتق رو یاد بگیره چقدرررر مثال درستیه برای درک این مسیر…واقعا تحسین برانگیزه مثال های استاد

    -خودم باید این مثال رو آویزه گوشم کنم

    -ما باید در همین مداری که هستیم به همون چیزی که درک کردیم عمل کنیم و با تکرار و ممارست همین مسیر مدارهای بالاتر رو هم طی میکنیم و در طی همین روند خداوند به تمام دغدغه های ما پاسخ میده…خداوندی که منشا حکمته به ما می گوید…خداوندی که هدایت ما رو برخودش واجب کرده در طی مسیر هر انچه نیاز داشته باشیم رو با ما میگه از بی نهایت روش

    این مسیر نردبونه آسانسور نیست

    – امکان نداره بدون طی کردن پله های اول یه نردبون بخوایم از پله دهم شروع کنیم به بالارفتن

    -این تفکر که باید روی چیزی خارج از خودم سرمایه گذاری کنم تاپول بسازم تفکر فقرآلودیه

    -چرا فکر نکنیم که خودمون مولد ثروت میتونیم باشیم چرا یه سیستم دیگه یایه شخص دیگه باید برای ما مولد باشه…

    -برای اینکه نتایجمون تغییر بنیادین بکنه باید خودمون بنیادین تغییر بکنیم…تغییر بنیادین در مورد این مساله هم اینه که من خودم باید مولد باشم من میتوانم مولد باشم ، من انسان ثروت سازی هستم

    -این ذهنیت که پول ، پول میاره اگه من مولد نباشم پول من نه تنها پول نمیاره همون هم از دست میدم

    – عاملی که باعث بوجود اومدن پول میشه منم باورهای منه افکار منه احساس لیاقت منه مولد بودن خود منه نه هیچ عامل بیرونی دیگه

    -اینجوریه که یسری از افراد یه مقداری پول میسازن و با گذاشتنش توی بورس و ارزهای دیجیتال و هزار جور سرمایه گذاری دیگه با این نگاه که خب من که نمیتونم بیشتر از این پول بسازم پس دست به گریبان سیستم های دیگه بشم تا منو بکشن بالا ؛ باعث میشه همون پولشون رو هم ازدست بدن… چقدررر نمونه این ادم ها هست و چقدر خودمون این اشتباهات رو کردیم

    کسی که خودش مولد نباشه هیچ وقت هیچی نمیشه

    کسی که مولد باشه دست به خاک میزنه طلا میشه

    میخوای پول بیاد تو زندگیت ؟ خودت باید تغییر کنی ، باور های خودت باید نسبت به پول درست باشه ، باید خودت ثروت رو خلق کنی…باید روی خودت سرمایه گذاری کنی

    خدارو شکر میکنم برای ردپای این گام چهارم پروژه زندگی ساز خانه تکانی ذهن

    سپاسگذارم از استاد عزیزم که با عشق و بی منت این اگاهی های ناب رو توی این فایل ها به ما اموزش میدن…اگاهی هایی که الحق هیچ جایی نیس…فایل هایی که هر گوشه اش پر درسه …فایل هایی که تمومی نداره نکات مهمش…من اونقدر غرق این فایل ها میشم که از لحن و میمیک صورت شما هم غافل نمیشم…همه چیز شما عبرت آموز و پندآموزه…

    از صمیم قلبم با عشق سپاسگذار این مهربانی و عشق شما هستم استادجانم

    سپاسگذارم از خانم شایسته عزیزم ، من از شما ممارست رو یاد میگیرم ، اصلاح هر روزه رو یادمیگیرم ، حرکت رو یاد میگیرم ، بهبود های دائمی رو یادمیگیرم…این تعهد شما و شور و شوق و تشنگی شما در درک قانون واقعا برای من تحسین برانگیزه…چقدر زیبا و درست سرفصل های اموزه های این فایل رو نوشتید… انقدر همین جملات سرفصل ها برای من جذاب بود که یکبار برای خودم توی دفترم از روشون نوشتم …سپاسگذارم برای اجرای ایده الهی پروژه خانه تکانی ذهن…که خالصانه ما رو هم همسفره و هم قدم کردید در برکت این برنامه مستمر ثمره بخش

    سپاسگذارم از دوستان مهربانم که وقت میذارن وانقدر با حوصله وبا عشق حال خوبشون رو به اشتراک میذارن ،سپاسگذارم از مهربانی و حسن توجه شما به نکات فایل ها ، نکاتی که ماهرانه شکار میکنید و از دریچه زیبای نگاهتون مینویسید نکاتی که ممکنه متوجشون نبوده باشیم …خداوند به همه دوستان عشق متقابل در غالب هر آنچه که میخوان رو عنایت کنه

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    بیتا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 566 روز

    با سلام به استاد، مریم جون و دوستان عزیز سایت

    خداروشکر میکنم که هر روز در مسیر شناخت و عمل به قوانین الهی جلو میریم و هدایت خداوند بیش از پیش شامل حالمون میشه

    هنوز اوایل راهم که نتایج رو به صورت تغییر در رفتارم میبینم از دیروز چندین بار اعراض کردم از نکات منفی اطرافیانم چندین بار اومدم یه حرفی رو بزنم ولی دیدم که توجه م رومیبره سمت نکات منفی و احساسمو بد میکنه و از گفتنش منصرف شدم دیروز توو یه سری موارد دیدم که ارزش بیشتری برای خودم قائلم و بیشتر راحتی و اسایش خودم برام مهمه خداروشکر میکنم که وارد این مسیر شدم و از خدا میخام که بیشتر و بیشتر هدایتم کنه

    مهم ترین نکته‌ای این فایل برای من داشت خرد کردن هدف ها به کارها و روتین های روزانه بود که خودش برای من یه پاشنه ی آشیل بشمار میره من همیشه برنامه های سخت و بدون هیچ انعطافی رو برای خودم تنظیم میکردم و نتیجه ی همه ی اون ها شکست و تضعیف ارادم بود امروز با خودم فکر میکردم که این خیلی قشنگه که ادم قدم به قدم جلو بره و توو هر قدم یه اثری از خودش بجا بذاره و وقتی جلو رفت یا متوقف شد به اون اثرات نگاه کنه و لذت ببره از اینکه پیشرفت کرده .

    زیباترین جمله ای که توو کامنتا خوندم : درهای رحمت الهی مثل درب چشمی میمونه که از دور بسته س و وقتی بهش میرسی باز میشه (البته جمله ی استاده)

    یکی از نکاتی که تووی کامنتا بود این بود که مسیر سعادت(که همون مسیر کشف و عمل به قوانین الهیه)لاین های مختلفی داره و هرکسی توو هرکدوم از لاین ها وسیله ی نقلیه ی خاص خودشو داره که همون عزت نفس ماست و برای بالابردن این وسیله ی نقلیه باید فرکانسمون بالاتر بره که این هم از طریق شکرگزاری برای ایجاد احساس بهتر ممکن میشه یعنی یکی از راه های بالابردن عزت نفس شکرگزاریه و من چقدر لذت بردم از این نکته واقعا همه ی تلاشمو میکنم که سپاسگزار خداوند باشم برای تک تک نعمت های زندگیم چون هرچیزی که کوچک شمرده میشه فقط نبودشه که مارو متوجه ی اثر بزرگش در زندگی میکنه خدایا شکرت به خاطر همه چیز همه چیز

    اینکه استاد فرمودن برای رسیدن به اهدافمون باید شور و شوق داشته باشیم خیلی مهمه تجربه ای ک من دارم اینه تمرکز روی نکات منفی و عمل نکردن و تنبلی مارو افسرده میکنه یعنی احساس مارو بد میکنه و به تدریج امید و اشتیاق رو از ما میگیره کمالگرایی یا تنبلی هردو مانع عمل ما میشن هرچی بیشتر عمل نکنیم احساسمون بدتر میشه عزت نفسمون پایین میاد و به تدریج میبینیم ک فقط زنده ایم و زندگی نمیکنیم و تنها راه گذر از تنبلی و کمالگرایی اینکه خودمون رو قدم به قدم بندازیم توو کار یجوری که انگار داریم ذهنمون رو گول میزنیم تا بتونیم بهشون غلبه کنیم

    خداروشکر میکنم که این فایل رو گوش دادم و کامنت های دوستانو خوندم خداروشکر میکنم که توو مسیر تغییر ودریافت هدایتم خدایاشکرت

    خیلی ممنونم از استاد مریم جون و دوستان️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    هر روز را:

    آغازی برای ایجاد شخصیت جدید و یا بهبود آن بدانیم ذوق شوق و انگیزه برای تغییر داشته باشیم نقاط قوت و ضعف خود را بشناسیم بر نقاط قوت خود تمرکز کرده آنها را بهبود دهیم نقاط ضعف شخصیتی خود را تغییر دهیم بررسی کنیم چه اهدافی را می خواهیم برای خود انتخاب کنیم باورهای هم جهت با خواسته را در ذهن خود ایجاد کنیم و

    با درک و عمل کردن به قوانین خداوند:

    تمام خواسته های خود را محقق کنیم

    قانون:

    ما با باور و فرکانس های خود اتفاقات زندگی مان را خلق می کنیم

    به هر چیزی توجه کنیم از جنس همان را دریافت خواهیم کرد

    کنترل ذهن خود را در دست گرفته :

    تا بتوانیم کنترل زندگی خود را در دست بگیریم

    کنترل ذهن:

    به هیچ وجه کار آسانی نیست اگر اهمیت کنترل ذهن را بدانیم:

    انجام آن برای ما راحت تر خواهد شد

    کنترل ورودی های ذهن و توجه به خواسته ها:

    بسیار اهمیت دارد اهداف خود را لیست کرده آنها را:

    به قدم های عملی روزانه تقسیم کنیم

    از خود سوال کنیم:

    چه اقداماتی می توانم انجام دهم تا به اهداف خود دست یابم.

    کارهای روتین و مداوم ما در وجه مثبت و منفی:

    نتایج واقعی را برای ما رقم می زند

    اگر تنها یک بار کاری را به درستی انجام دهیم:

    نتیجه ی خاصی کسب نمی کنیم

    باورهای خود را تغییر داده: تا نتایج زندگی ما تغییر کند

    عادات و رفتارهای جدید در خود ایجاد کرده: تا نتایج زندگی ما تغییر کند

    اهداف خود را:

    با ایمان و انگیزه ای بنویسیم که باور داریم 100 درصد محقق خواهد شد

    برخی افراد:

    به هیچ وجه اهداف خود را یادداشت نمی کنند

    برخی دیگر:

    تنها اهداف خود را می نویسند و قدمی برای آنها بر نمی دارند

    چرا؟

    چون باور ندارند: به اهداف خود دست می یابند

    زمانی که باورهای ما تغییر می کند: شرایط ما نیز تغییر خواهد کرد

    عده ای:

    با زجر و تقلا و عده ای سوت زنان با عشق و لذت زندگی دلخواه خود را خلق می کنند

    تعداد افرادی که با:

    زجر و تقلا به اهداف خود دست می یابند بسیار بیشتر از افرادی است که با لذت و شادی به اهداف خود دست پیدا می کنند

    زمانی که اهداف خود را انتخاب و به انها توجه کنیم:

    اعمالی را انجام می دهیم که به تحقق اهدافمان کمک می کند از حاشیه دوری کرده برای زمان و انرژی خود ارزش قائل می شویم

    ما هیچ گاه نمی توانیم: یک دفعه و یک شبه تغییر کنیم توالی در مسیر درست نتایج بزرگ را برای ما رقم می زند

    هدفی را انتخاب کرده که:

    تا حدودی برای ما چالش برانگیز باشد و زمانی که به آن دست یافتیم با داشتن باورهای بزرگتر هدف بزرگتر و چالش برانگیزتری برای خود انتخاب کنیم

    قانون تکامل: را به درستی رعایت کنیم و به دنبال نتایج سریع و زودتر نباشیم

    مسیر تحقق اهداف نیاز به: ذوق شوق انگیزه تداوم و مداومت تا حصول نتیجه دارد

    باور مناسب و داشتن انگیزه : برای تحقق اهداف مورد نیاز است و سایر عوامل اهمیت چندانی ندارد

    برای عده ای:

    اوضاع و شرایط همواره بدتر و بدتر می شود

    بزرگترین عامل از دست دادن نعمت: ناسپاسی است

    ناسپاس باشیم: نعمت ها از ما گرفته خواهد شد

    اگر نگاه سپاس گذارانه داریم:

    به مکانی بهتر پر از نعمت و برکت هدایت می شویم

    زمانی که زیبایی و نعمت ها را در زندگی خود می بینیم: به خاطر آنها سپاسگزار باشیم

    ناسپاسی باعث می شود: اوضاع ما هر بار بدتر شود

    شیطان :

    ما را از راه راست گمراه و ناسپاس می کند

    ناسپاسی: باعث گمراهی ما خواهد شد

    اگر بتوانیم برای هر نفس کشیدن سپاسگزار باشیم: زندگی ما گلستان خواهد شد

    قدر نعمت های خود را بدانیم اگر سپاسگزار نباشیم:

    اوضاع بدتر می شود

    افراد ناسپاس همیشه: زمان گذشته را بسیار بهتر از زمان کنونی میدانند و این چرخه برای آنها مرتبا تکرار می شود

    اگر می خواهیم هر روز ما زیباتر از روز قبل شود:

    تمرکز خود را بر زیبایی ها تحسین و تایید آنها و سپاسگزاری قرار دهیم

    سپاسگزاری به معنای:

    توجه به زیبایی ها و نکات مثبت است

    سپاسگزاری باید: قلبی باشد تا ما را در مدار دریافت نعمت های بیشتر قرار دهد با سپاسگزاری محدودیتی در دریافت نعمت ها نداریم

    یافتن علایق شغلی:

    موضوع عجیب و غریبی نیست بلکه موضوعی است که نسبت به آن کشش داریم

    بسیاری از ما:

    کار کردن را زجر و زور می دانیم

    در جوامعی مانند آمریکا:

    کار کردن جزء عشق و علاقه ی آنها است و حتی افراد بازنشسته:

    بدون دریافت حقوق اقدام به کار داوطلبانه می کنند

    اگر علایق خود را پیدا کرده و اقدام به انجام کار کنیم:

    زندگی واقعی را تجربه خواهیم کرد

    زندگی: به واسطه ی حرکت کردن رخ می دهد

    بنابراین:

    کار کردن را زور و زجر ندانیم قدم اول را برداریم تا علایق ما به تدریج شکل بگیرد

    نگاه ما به کار: منفی و بدبین نباشد

    احساس خوب و داشتن شور و شوق: ما را به سمت کار مورد علاقمان هدایت می کند لازم نیست از اکنون علایق خود را بدانیم

    باید : مدارها را قدم به قدم طی کنیم امکان ندارد بتوانیم یک دفعه به مداربالا دست یابیم

    تکامل: خود را به درستی طی کنیم

    برای یافتن تمام سوالات دینی خود:

    قرآن را به درستی مطالعه کنیم تمرکز خود را بر آیات اصل نه فرع قرار دهیم یکی از نشانه های آیات اصل تکرار آن در قرآن است در نظر داشته باشیم قرآن بسته به شرایط پیامبر نازل شده است و بسیاری از مسائل مطرح شده در آن اکنون کاربردی ندارد

    تمام احادیثی که:

    با قرآن منافات دارد جعلی است به جای رفتن به سراغ منابع دست دوم برای یافتن پاسخ های خود به سراغ قرآن برویم

    منطق قرآن: بی نقص و به راحتی قابل درک است

    به جای اینکه بخواهیم:

    پول ما برای ما پول بسازد مولد باشیم و از توانمندی ها و استعدادهای خود کسب درآمد کنیم

    برای کسب نتایج پایدار مالی: باید مولد باشیم

    تا زمانی که احساس بی ارزشی و عدم لیاقت داریم:

    به شیوه ی نادرست عمل می کنیم و ثروت خود را از دست می دهیم

    نمی توانیم به شیوه ی نادرست عمل کرده: انتظار نتایج درست داشته باشیم

    مهم ترین سرمایه گذاری:

    سرمایه گذاری بر توانمندی ها و استعدادهایمان است

    با سرمایه گذاری بر روی خود:

    بسیار بیشتر از بورس و بانک به ثروت دست می یابیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1641 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به همه عزیزانم

    👈کنترل ذهن کنترل زندگی👉

    باورها، افکار و فرکانس ما خلق کننده اس مهمترین و با اهمیت ترین کار کنترل ذهنه، کنترل ذهن باعث ایجاد فرکانس افکار وباورهای مامیشه و این افکار باورها و فرکانسها خلق میکنه زندگی ما رو

    تعین اهداف در سال جدید

    بینم چه اهدافی دارم و چه چیزهای به عقلم میرسه برای رسیدن به هدفم

    انجام کارهای روتین برای رسیدن به هدف و نوشتن در دفتر و مرور هر روز ان چون کارهای روتین ما و عادتهای ما نتایج رو میاره نه کارهایی که یکبار انجام میدیم

    ناسپاسی باعث گرفتن نعمتها میشه تمرکز به زیباییها و شکرگزار بودن باعث بیشتر شدن نعمتها میشه من میخوام پول بیاد توی زندگیم باید تغییر کنم

    من باید مولد باشم نه در بانک دنبال سود نباشم و این نیاز داره به یک تغییر بنیادین من ،نیشه مثل قبل فکر کنم و شرایطم تغییر کنه کسی که مولدنیست هیچ وقت هیچی نداره

    💖مهمترین سرمایه‌گذاری روی خودمه 💖چون باعث میشه هزار برابر بیشتر بدست بیارم و پول بسازیم سرمایگذاری روی اگاهی، تواناییهام، چیزی که میتونم یاد بگیرم

    چقدر طبیعت اونجا زیباست چه رنگهای سبز متنوعی دریاچه ای که وقتی زون کردین انگار مروارید پاشیده شده روی اب، ساختمان استوانه ای زیبا سکوت و ارامشش از همه بینظیرتر

    خدایا شکرت یکی از خواسته های من زندگی در منطقه ارام و ساکته

    خدایا یابت همه زیباییها شکرت

    خدایا ما را هدایت کن به راه کسانی که به انان نعمت داده ای امین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    الهه امیری گفته:
    مدت عضویت: 1383 روز

    به نام پروردگار زیبایی‌ها

    معبودا وسرورا من در هر لحظه محتاج ونیازمند به هر انچه ازسمت تو می آید هستم..

    گام چهارم از خانه تکانی ذهنی

    هدف گذاری و کنترل ذهن

    ساختن یک ورژن جدید در سال جدید از شخصیت خودمون و کسب و کارمان…

    اولین مرحله شناخت نقاط ضعف و قوت اینکه چطور می‌توانیم موارد خوب را گسترش دهیم و نقاط ضعفمان را مهار کنیم

    کنترل ذهن یعنی کنترل زندگی واین مهم‌ترین کاره

    ایجاد یک لیست از اهدافم

    من باید بتونم اهدافم را بنویسم به صورت کاملاً دقیق و هر روز برای رسیدن به اهدافم یک سری کارها را به صورت روتین روزانه تکرار کنم

    یعنی یک عادت درست کنم

    الگوها و باورهای درستی داشته باشم نسبت به اهدافم داشتن شور و اشتیاق برای رسیدن به هدفم خیلی مهمه …

    اینکه من جوری اهدافم رو بنویسم که قراره واقعاً اتفاق بیفته و با این باور حرکت کنم

    من اگه باور داشته باشم حرکت می‌کنم و اقدام می‌کنم و باورهای خوب رو در خودم ایجاد کنم و با تکرار و استمرار و شور و شوق نتایج هم میان

    در زندگی من مهمترین قانون اینه که من به اونچه که توجه می‌کنم وارد زندگیم میشه

    هدف‌هام رو انتخاب می‌کنم به اون‌ها توجه می‌کنم و هر روز یک قدم براشون برمیدارم و قانون تکامل را رعایت میکنم

    نتایج بزرگ هر سال بیشتر و بیشتر به سمت من میاد ایمان داشته باشم تعهد داشته باشم نسبت به کارم نسبت به اهدافم نتایج بزرگ وبزرگتر میشن….

    نکته بعدی …

    سپاسگزاری میتونه یکی از بزرگترین عوامل اصلی حال خوب واحساس خوب وقرار گرفتن در مدار نعمت وثروتهای بیشتر باشه…

    پس حالا که من قانون رو میدونم اگاهانه انتخاب میکنم که در مسیر سپاسگذاری باشم نه اینکه با ناسپاسی خودم رو از نعمتها دور کنم ودر مدارهای پایین تر گاری به خودم ببندم وحرکت کنم…

    وهمیشه این حرکت در مسیر علایق هست که تو رو سرزنده ومشتاق نگه میداره

    وهر روز با ذوق کار میکنی حست خوبه وخوشحالی چون دوسش داری..

    خدایا شکرت که همیشه در مسیر عشق و علاقم قدم برداشتم…

    در پناه الله یکتا شاد وسربلند سعادتمند باشیم

    ود این مسیر از هم چیزهای زیادی یاد بگیریم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    نرگس گفته:
    مدت عضویت: 2336 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم مهربان

    دوست دارم قسمتی از داستان زندگیم رو براتون بزارم مطمئنم خیلیا با خوندنش انگیزشون و ایمانشون بیشتر و قوی تر میشه.

    استاد عزیز من با همسرم از سال 96 تقریبا با شما آشنا شدیم.و من و همسرم خیلی از محصولات شما رو خریداری کردیم :قانون آفرینش .12 قدم . قانون سلامتی .احساس لیاقت . عزت نفس .کشف قوانین . ثروت . راهنمای عملی … محصولات رایگان هم که تقریبا همشون رو گوش دادم

    حالا اینکه چجوری این محصولات رو خورد خورد خریدیم داستان جالب خودش رو دارد.

    داستان زندگی من از سال 97 شروع شد و ماجابه جا شدیم و اومدیم به یک خونه ای که آرزشو داشتم و 5 سال در اون خونه میتونستیم زندگی کنیم .

    حال من تو اون خونه خیلی خوب بود و برای همه چیزش همیشه شکر گذار بودم . برای بالکنش .برای نور خونه .برای ارامشم تو اون خونه .برای همسایه و محیط خوب خونه.برای انباری و پارکینگ….برای همه چیز جالبه که ما طبقه 4 بودیم و آسانسور نداشتیم وهرکسی میومد خونمون میگفت سخته بدون آسانسور ولی تو ذهن ما اصلا سختی نداشت.

    من و همسرم همیشه فایلهای شما رو گوش میدادیم و در کل حال دلمون خوب بود…

    تو پرانتز بگم که من یک خانم خانه دار بودم و گهگاهی با هنر های دستی که بلد بودم و با هزینه کم میرفتم یاد میگرفتم تو خونه مبلغی رو میتونستم خلق کنم و سرم هم گرم بود .در کل آدم یک جا نشینی نبودم و همیشه دوست داشتم که کسب درآمد کنم حالا با فروش کارهایی که درست میکردم یا حتی فروش بعضی وسایل خونمون که به کارم نمیومد و همه میگفتن که تو اگر تو کار فروشندگی بری یک فروشنده قوی میتونی بشی ولی خب خیلی علاقه به کار کردن تو مغازه اینا نداشتم…عشق من فرم و تیپ اداری بود و عاشق تدریس بودم و از 20 سالگی آرزوی تدریس رو داشتم .جالبه بدونید که من اگر یک جایی میرفتم و از من میپرسیدن که کارمندی با اینکه نبودم میگفتم بله تدریس میکنم .تدریس هم خب شامل همه چیز میشه شما اگر کار هنری هم به یکی یاد بدی خودش میشه تدریس…ولی من آموزش ومحیط های آموزشی رو دوست داشتم و جالبه که خیلی ها هم که منو نمیشناختن و مثلا سر حرفی باز میشد میگفتن خب شما که کارمندین…..و من هم قند تو دلم آب میشد.

    یک روز از طرف یک آشنا به من پیشنهاد شد که بیا آموزشگاه من برای تدریس و من اینجوری بودم که نه من میام منشی میشم و اون طرف قبول نکرد و گفت باید تدریس کنی و تلاش کن تا بتونی…. از کلاس بچه های کوچیک شروع کن .اونم تدریس زبان انگلیسی که صادقانه من در حد زبان مدرسه که یاد گرفته بودیم بلد بودم.

    خلاصه به من یک کلاس با 3 تا بچه کوچیک دادن که با آهنگ و اینا بتونم با بچه ها کار کنم و من هم قبول کردم .اینم بگم که من برای رفتن به اون آموزشگاه 1ساعت و نیم طول میکشید تا برسم ….ولی خداشاهده من با عشق این مسیر رو میرفتم و پولی که از اون کلاس 3 نفره میگرفتم خیلی ناچیز بود(( هر ترم هم 1 ماه و نیم طول میکشید))تا حقوق بگیرم و شاید اگر دوبار سه بار ساندویچ برای ناهار میخریدم همون مبلغ میشد. ولی من به خودم میگفتم یک روزی آرزوت بود درس بدی و حالا به آرزوت رسیدی.و در حین کار روشهای آموزشی بهتری بهم الهام میشد که انجام بدم و جواب هم میداد.. ولی دو سه ترم که رفتم دوست داشتم که کلاس بیشتری داشته باشم با شاگردای بهتر و همیشه تو رویام بود که دوست دارم بهترین تیچر اون آموزشگاه بشم البته اینم بگم که از طرف بعضی از آشناهام هم مسخره میشدم که تو کجا تدریس کجا اینم آشنا بودکه به تو گفت بیا اینجا کار کن….. (تو پرانتز بگم که همسرم مثل کوه پشتم بودو اراده منو تحسین میکرد و مامانم هم همیشه تشویقم میکرد) ولی من گوشم بدهکار نبودو میگفتم اینا قانون رو نمیدونن و کار و تلاش خودمو میکردم و میگفتم یک روزی آموزشگاهای معتبر به من میگن بیا اینجا کار کن…..

    برای اینکه کلاس بیشتر و شاگرد بیشتر داشته باشم باید خودم رو آپدیت میکردم پس شروع کردم به درس خوندن کم کم تعداد شاگردام و کلاسام بیشتر شد و در آمدم هم بیشتر شد.و به اون آرزویی که گفتم هم رسیدم که دوست داشتم محبوب ترین تیچر آموزشگاه بشم .و اردیبهشت که روز معلم بود مادرهای شاگردام برام جشن گرفتن و گل و کادو و ….آوردن و جالب اینکه این اتفاق فقط برای من تو اون آموزشگاه افتاد..

    اونایی که مسخرم میکردم یکم دیگه داشت باورشون میشد…..

    یک روز که دخترم رو بردم آموزشگاه (یکی از آموزشگاههای بنام تهران) که مدیرش در جریان کار من بود و داستان منو میدونست البته چند ماهی گذشته بود به من پیشنهاد داد که بیا تو آموزشگاه ما کار کن و دقیقا این جمله رو گفت که ما به یکی مثل شما نیاز داریم که با ما همکاری کنه …. و اون روز من تمام حرفای ادمایی که میگفتن تو با پارتی تونستی تدریس کنی از ذهنم عبور کرد …و گفتم که دیدی قانون کار میکنه ….دیدی گفتم که یک روزی آموزشگاهای دیگه از من درخواست میکنن که براشون کار کنم….و البته ی جورایی هم رفتن تو دل ترسام بود که باید قبول میکردم و من هم این کار رو کردم و گفتم من میتونم و خدا همیشه کمکم میکنه…

    استاد من از روزی که با شما آشنا شدم و الان 7 سال هست که هرسال سر رسید میخرم و هر روز خواسته هام رو توی دفتر مینوشتم و شکر گذاری میکردم و الان 7تا سر رسید پر کردم و همیشه مینوشتم خدایا منو به درآمد برسون دوست دارم شغل مورد علاقمو داشته باشم و الان هم شغل دارم و هم همزمان تدریس میکنم و درس هم میخونم و میتونم خودمو به روز نگه دارم..

    استاد عزیز خیلیا باور ندارن که قانون کار میکنه و همه چیز رو به شانس و پارتی ربط میدن ولی اینطور نیست کار جهان…

    همیشه اون جمله شما که خدایا من رو در مکان مناسب در زمان مناسب قرار بده و همزمانی ها رو در بهترین موقعیت برایم قرار بده رو مینوشتم .و

    همزمانی ها برایم به خوبی انجام شد و همین باعث میشد که همه میگفتن نرگس آدم خوش شانسیه

    استاد عزیز این هم بگم که من با قانون سلامتی تونستم 18 کیلو وزن کم کنم ودر سن 43 سالگی مثل یک آدم 35 ساله هستم با انرژی بالا و انگیزه بیشتر برای کارای دیگم و عملا به یک آدم دیگه تبدیل شدم . و این کاهش وزن قبل از درست شدن کارم بود .وهمیشه میگفتم من که تونستم وزن کم کنم پس میتونم از پس خیلی از کارهام هم بربیام و اعتماد به نفس بالایی به من داد.

    استاد عزیز من الان با 43 سال سن هم وزن ایده آل دارم هم شغل دارم هم زندگی که دوست دارم رو دارم تجربه میکنم .و هم به خونه ای جابه جا شدیم که از لحاظ زیبایی و امکانات و محیط خیلی بهتر از خونه قبلی هست و یک خونه در طبقه پنجم با آسانسور …

    و خداروشکر میکنم که زندگیم با یک شیب ملایم رو به بالا در حرکت هست….

    والان یاد حرفتون که تو کشف قوانین گفتین افتادم که تو اون فایل که در خونه ای که 8تا اتاق خواب داشت

    نشسته بودین و گفتین مهم نیست چندتا قفل به زندگیت خورده به محض اینکه شما افکارتون رو تغیر بدین و جور دیگه فکر کنین همه قفلها با هم باز میشن…

    استاد عزیز من یکبار فایل تصویری هم براتون با اکانت همسرم فرستادم که مربوط به چکاب فرکانسی دوازده قدم بود فرستادم که موقعیت الانم هم جسمی هم مالی و هم روحی کلی فرق کرده.

    دوست داشتم بگم که اگر جور دیگه فکر کنیم ما هدایت میشیم به مسیر درست ومن باور کردم که میشه و شد.

    استاد عزیز من از شما صمیمانه تشکر میکنم که این آگاهی ها رو خالصانه در اختیار شاگرداتون قرار میدین و باعث شدین زندگی خیلیا در مسیر رشد قرار بگیرد.

    امیدوارم در پناه الله یکتا شاد سربلند سعادتمند در دنیا و آخرت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    به نام خالق هستی تنها عشق شور برای زندگی

    خداجون برای بینهایت عشقت وبینهایت نعمتت شکر

    برای این درگ این اگاهی واین قدم هدایتی شکرت

    خدایی اومدم با یه کنترل زهن مشتی وداستانی واقعی عجیب رویایی

    زهرای قصه ما یه اتفاق تلخ براش افتاد نه که تلخ مزه اش مثل قهوه تلخ هست خیلی خوشمزه هست

    مزش مثل تضادهاس تلخ ولی شیرین

    مزش مثل خاطرات سختیای قدیم واشک اور ولی اشک شوقه

    دیگه میرم ساده میگم دیگه اب تاب بسته

    اقا ما کافه دعوت شدیم

    خخخ هنوزم زهنم میگه چیزی نیس حالا شوق میکنی یه کافه رفتی هیچیم نخوردیخخخخخ ای جووون

    داستان از این قراره بعد از یه شب تالار عقد فامیل رفتیم عجیب بخابی زنگ زدن توی بارون میاید کافه

    حالا ما که بعد از کلی مهمونی خرج مرج به اقایی گفتن بیاید کافه اقا چیشد ما هدایت شدیم

    به مولا به روحم هدایت شدیم

    من اصلا بعد این همه خرید دیگه جرات درخواست کافه رو نمیتونستم بگم ولی ارزوها کاری به نوشتن نداره یکم که میری جلو خوده ارزوها مثل رودی میشه میان ومیبرنت حالا درک هدایت از یه تضاد ترش ولی ملس هست

    حالا اقا من ارزو هامه برم کافه چند بار رفتیم ولی دیگه جزه ارزوهامه که یه اتفاقی میوفته ومارو میکشه کافه یه خواسته ای بوده زمانی به خدا گفتم ودارم وهمسریم خلاصه تا حالا کشیده

    چجوری بگم فقط بااید لمسش کنی درکش کنی هم اتفاق ها توهم زنجیر میشن تورو به خواسته ات لباس وکافه اینا برسونن نکته هم داره

    اقا ما تا رفتیم اورده بودن دیگه با چایی خفن یه کافه دنج یه بیسکویت شکلات مشتی رویایی سوپرایز شدیم …زهنم الانم میگه چیه مگه

    من ارزوم بوده برم کافه و دوباره تکرار شد بسیار ساده بدون اینکه به کسی درخواست بدم راحت هدایت شدم همش دستای خداونده اونا مارو دعوت کنن همسریم حساب کنه

    ما اونجا رفتیم منو رو دیدم اون لحظه چیزی دلم نخاست گفتم صبر میکنم بعد که میخاستیم بیایم همشون کلی خرید زدن من دیدم چقد سختم چیزی از منو گرون سفارش بدم اخه کی حساب کنه وخلاصه ما حساب کردیم ولی به این درک رسیدم من یه ترمز دارم که باید خودم پول تو جیبم باشه ارزش ساز باشم تا درخواست داشته باشم

    که ارزش سازیم تکامل داره هنوز اول راهم و پول یه خورده پس جم کردم ولی از روی جنازه ام رد بشی تا خرجش کنی باید بسازی بیاد روش نه که بخوری بخوری حالا اقاما

    زهن اول گفت تو تاج بندگیت الکیه تو قدرت درخواست نداری تو حامی نداری از اول نداشتی ونخاهی داشتن ومیخاست احسساسمو بد کنه وکرد ولی یه جارو اشتباه کرد که این کافه ام که دعوت شدیم از حساب بانکی خدا پرداخت شد وبا قدرت هدایت خدا مارو کشوندن کافه وکافه ای که ارزوم بود ومطمنم خدا میخاست شب ویژه امو ویژه تر کنه کافه ای دنج با چای بیسکوییت و تابلو کاکتوسی که جز طرحام کشیدمش و به عنوان نشونه توی قلبم جیرینگ کرد و همین جا توی قلبم چشمامو میبدم ومیرم توی دونه دونه لحظه های شیرین کافم وازش قدر دانم

    لبخند که روی لبمه وارومه ارومم این اتفاقیه که هم میشد اشکتو در بیاره هم باهاش عشق کنی وبگی هزاران مرتبه شکرت میدونی چه منطقی میاد پشتش که تبدیل به عشق به فرمانروا میشه چون اگه بخام سپاسگزار باشم و خوبیهاشو ببینم مثلا اصلا همینجوری کم کم الکی فقط بریم یه چایی سی تومنی بخوریم میگم اصلا تاحالا بهش فک نکرده بودم حالا فک کن بریم جیرینگ ببین همینم تو تصورت دور بود میگفتی کافه جای دختر پسرهاس ما ازدواج کردیم متاهلیم اخ نصف شب معلوم نیس کجا باز باشه چهخبر چه کارایی تو کافه هابکنن ساعته سه ولی هدایت شیرینی اش به این منطق هاشه که چقد واضح معلوم بود هدایت لذت بخش واقعا جز ارزوهام بود که رب کشوندم توش البته یه تضاد خواسته هایی شکل گرفته میرم به ربم بگم

    بای در پناه رب 24 ابان 1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: