اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چقدر وچطور باید شکر خدا رو به جا بیارم بابت اینکه حداقل من دیر فهم وناشکر رو از طریق آگاهیهایی که در مورد قوانین جهان آفرینش،که شما انقدر به صورت واضح وشفاف وروشن والبته ساده در اختیارمون قرار میدید، چه از طریق دوره ها و چه فایلهای دانلودی آگاه کرد هوشیار کرد به اونچه که درجهانم داره اتفاق میفته…
واقعا خیلی ناراحت میشم وشرمنده خدا، وقتی می بینم توی تمام مسیر زندگیم تا الان من فقط خواستم وخدا برام اجابت کرد…
دقیقا دارم در مورد دقیقه13:15 این فایل صحبت می کنم…
((وقتی که خداوند تعهد شمارا می بیندجهان درهارو باز میکند وقتی که شما متعهد هستید به تغییرات،این قانون جهانه!!!)))
امااااان از دل غافل ودر پسه پرده نادانی نشسته، امااان از چشمهای بسته شده واماااان از گوشهای بسته شده از نادانی وجهالت!!!
استاد جان شما میگید تعهد، جهان تعهد شمارو دید شرایط وموقعیتی براتون رقم زد که بتونید بیشتر وقت داشته باشید تا رو خودتون کار کنید( شیوه زندگی کردنتون) رو تغییر بدید!!
به بزرگی خودش قسم که به الله قسم که من هیچوقت توی زندگیم نسبت به تصمیماتم وخواسته هام متعهد نبودم اما خداوند شرایط رو طوری برام چید که من بتونم به بهترین روش وآسونترین راه، رشد کنم…
اما من چیکار میکردم؟ نمی دیدم، نمی شنیدم، قلبی برای دریافت نداشتم!!
چرا؟!
چون تمام ذهنم درگیر مسائل ومشکلات زندگی خانوادگیمون بود، چون من باورهایی از جنس باورهای پدرومادرم واطرافیانم داشتم…و البته احساس عدم لیاقت،خود کم بینی، بی ارزشی، نداشتن اعتماد به نفس والبته نداشتن سرسوزن عزت نفس…
حالا چندتا مثال میزنم…
توروز اول مدرسه، کلاس اول دبستان، معلم پرسید بچه ها کی میدونه که ما هر کاریو با نام کی آغاز می کنیم، هیشکی جواب نداد، من سریع دست بلند کردم گفتم با نام خدا، کل کلاس ومعلم تشویقم کردن، تحتی اولیاء بچه ها هم پشت در منتظر بودن تایم معارفه معلم ودانش آموزا تموم بشه، من کلی ذوق کردم واعتماد به نفس گرفتم، سال تحصیلی داشت خوب پیش میرفت منم شاگرد زرنگ کلاس که حالا شناخته شده هم بودم،اما ترم دوم به خاطر مسائل خانوادگی چون تو روستا زندگی میکردیم و چندتا از بچه هاازدعواهای مامان وبابام وشرایط زندگیمون خبر داشتند، من اعتماد به نفسمو از دست دادم و کم کم از شاگرد اولی فاصله گرفتم واین ادامه داشت تا دوران دبیرستانم…
حالا انموقعه ها بگم بچه بودم نوجوون بودم نادون بودم موقعییت هامو راحت از دست میدادم…
تو 15 سالگی اولین دختری بودم که تو فامیل بدون رفتن به کلاس خیاطی وآرایشگری هم خیاطی میکردم برا خانواده وهم آرایشگری برا دوست وآشنا، وبعدها شرایطش اوکی شد تونستم برم مدرک خیاطیمو بگیرم ولی جای اینکه از اون موقعییت که جهان در اختیارم قرار داده بود درست استفاده کنم بی خیالش شدم و گفتم میخوام برم کامپیوتر یاد بگیرم، تازه از روستا برم رشت اونم 20 وچندسال پیش که عمرا خانواده ها چنین اجازه ای به دختراشون بدن من با اصرار رفتم ولی، سال 77تازه تو رشت یه آموزشگاه کامپیوتر باز شده بود که من جزء اولین کسایی بودم که با پس انداز خودم ثبت نام کردم، خلاصه چند ترم رفتم و بعد گفتم منکه کامپیوتر ندارم و نمی تونم بخرم هیچوقت، پس اونم بی خیال شدم، همینطور ادامه تحصیل تو رشته حسابداریو…
همینطور موقعییت کار تو یه درمانگاه دولتی، همینطور رها کردن دانشگاه توترم پنجم حتی با داشتن بچه و وقتی که سرپرست خانوار بودم بعد فوت همسرم، همینطور موقعییت کاری عالی که توی دبی برام جور شده بود به خاطر روابط عمومی عالی و فروش های عالی که توبخش لوازم چوبی یه فروشگاه داشتم، همینطور کار توی کلینیک گفتار درمانی که شرایط گذروندن دوره های گفتار درمانی وکاردرمانی رو برام فراهم کرده بودن و ….
چی بگم …هرچی بگم کم گفتم، اونموقعه ها کلی دلایل قانع کننده برای اینکه ادامه ندم، نرم، قبول نکنم و انجام ندم داشتم…
ولی حالا که از طریق شما آگاه شدم می فهمم که من از روی جهالت ونااگاهی موقعییت هایی که خداوند(جهان) از روی لطف ورحمتش برام قرار داده بود رو پس میزدم یا نادیده میگرفتم…
هروقت یاد ناسپاسی ها ونادانی هام میفتم غصه میخورم، بعد سریع به خودم میگم دیوااانه برو خداتو شکر کن قبل مردنت آگاه شدی، اگه میرفتی اون دنیا بعد میفهمیدی اینهمه موقعیت داشتی برای سپاسگزار بودن ولذت بردن وخوشبخت بودن توی زندگیت وهمشون رو از دست دادی وتازه راه برگشتی برا جبران نداشتی چی؟!!!!!
بعد قلبم آروم میگیره، دلم شاد میشه شکرخدارو به جا میارم ومیگم هر اونچه که از دست دادم و قدر ندونستم رو بی خیال، دوباره جبران میشه، چقدر خدا بهم رحم کرد که کافر از دنیا منو نبرد و منو در مسیر خود شناسی وخدا شناسی وجهان شناسی قرار داد…
یه فایل چندوقت پیش گذاشتید به نام ((شکارچی نکات مثبت باشیم))
باید اعتراف کنم که من از وقتی آگاه شدم به لطف خدا، اندازه سعی وتمرینی که میکنم هوشیارانه متوجه اونچه که خداوند در اختیارم قرار داده هستم، جوریکه تک تک لحظات زندگیم رو واقعا زندگی میکنم وشکر الله تایم مرده واز دست داده ای سعی میکنم در طول شبانه روز نداشته باشم، سعی میکنم نسبت به نعمتها وشرایط وموقعییت هایی که خداوند در اختیارم قرار میده اگاه وقدران والبته شاکر باشم واینها هم از روی لطف ورحمت خداوند و به خاطر وجود شما استاد قشنگم هست….
اینکه مارو اگاه کردید به خودمون، و بهمون یاد دادید که چطور مهمترین رابطه ی زندگیمون رابطه ی خودمون وخداوند باشه…
انشالله که سعی وتلاشمون در این مسیر برای یکتاپرستی، برای درستکار بودن، برای سپاسگزار بودن، برای خوشبخت بودن، همیشگی و مداوم باشه و خداوند هر لحظه مارو در این مسیر ثابت قدم نگهداره، آمین
هزاران سلام و درود تقدیم به دو استاد عزیز و دوستان نازنینم در این تاپ پروژه بسیار ارزشمند
روز و شب همگی بخیر
وقتی که استاد درباره تجربه خودش در بندر عباس و فراهم شدن شرایط و زمینه مناسب برای کار کردن بیشتر روی خودش، و همچنین بودن در پارادایس در ایام پندمیک صحبت کرد ذهنم تأییدش کرد، و یاد تجربه خودم افتادم
من هم تجربه مشابهی در حد خودم داشتم
شروع کار کردن من روی خودم با دوره دوازده قدم اتفاق افتاد که تازه با استاد آشنا شده بودم و اولین دوره ای بود که همراه با دخترام از سایت خریدیم،
و علاوه بر دوره قسمتهای سریال زندگی در بهشت و سفر بدور امریکا رو که روی بنر سایت گذاشته میشد همراه با دخترم یاسمن نگاه می کردیم
و من شروع کردم به
کنترل ورودیها
و اعراض کردن از نازیباییها
و احساس خوب داشتن
یادمه همزمان با شروع سال99 دیدن اخبار تلویزیون رو تعطیل کردم و کانالهای خبری رو از رو گوشیم حذف کردم و بعد کلاً تی وی رو کنار گذاشتم
انصافاً هم متعهد بودم در این زمینه، یو یو طوری نبودم، که تا حالا هم ادامه داره خدا رو شکر
خب ما هم تو تهران آپارتمان داشتیم و هم توی شهرستان یه خونه باغ داشتیم ولی بخاطر کار همسرم بیشتر تهران بودیم و هروقت میرفتیم شهرستان یکی دو روز بیشتر اونجا نبودیم و زود بر می گشتیم
و بعد از اون همسرم دیگه به اون کار ادامه نداد و جهان برای ما این فرصت رو فراهم کرد که بیشتر بتونیم در شهرستان بمونیم
فرصتی که از هر طرف بهش نگاه می کردیم سود بود و سود بود و سود
هم محیط خیلی زیبا بود و اطرافمون طبیعت پر از درخت و سرسبزی و منظره کوهها و پهنه وسیع آسمون بود
هم برای من فرصت خیلی خوبی ایجاد شد که تا دور از بقیه و در خلوت روی خودم کار کنم
هم برای همسرم فرصت ایجاد شد که هر روز به باغچه رسیدگی کنه و کارهای ناتمام خونه رو که کم کم ساخته بودیم تموم کنه
و دیگه لازم نبود بیشتر وقتها در آپارتمان زندگی کنیم و با دیگران در تماس باشیم
و علاوه بر اون بخاطر اینکه گاهی میومدیم و به خونه تهرانمون سر می زدیم تنوع هم در زندگیمون وجود داشت و مثل بقیه از اینکه همیشه فقط در یکجا باشیم خسته و دلزده نمی شدیم
وقتی که خداوند تعهد شما را می بیند جهان پاسخ می دهد جهان درها رو باز می کند وقتی که شما متعهد هستید به تغییرات این قانون جهانه
تو خودت تغییر کن به، به مشکلات بقیه کاری نداشته باشتو عوض شو تو یه آدم دیگه ای بشو
جهان روی متفاوتی به تو نشون میده، جهان واکنش متفاوتی به تو نشون میده
وقتی که رو خودمون کار می کنیم خداوند هدایت می کنه، ایده هایی به ما گفته می شه که باید اونها رو انجام بدیم
من این لایو استاد رو همون زمانی که برگزار شد دیده بودم و آمار و ارقام سالیانه ای که انسانها در اثر آلودگی هوا و تصادفات جاده ای جان خودشونو از دست میدن شنیده بودم و همون موقع با خودم گفتم راست میگه استاد! دقیقاً همینه! این تلفات که خیلی خیلی بیشتر از تلفات این پندمیک جدیده همیشه وجود داشته ولی مردم حساسیتی به اونها ندارند، چون رسانه ها در این مورد چیزی نمیگن، ولی الان چون رسانه ها همش دارن جو میدن به این قضیه و دائم درباره اش صحبت می کنن و تلویزیون هم یکسره آمار قربانین رو زیرنویس می کنه اینقدر مردم حساس شدن، و ذهنم منطقی شد و ترسم از این بیماری خیلی کم و کمرنگ شد، و اتفاقی که افتاد این بود که تابحال حتی یکبار هم این بیماری اجازه ورود به خونه ما پیدا نکرد، نه من و نه همسرم هیچ کدوم به این بیماری دچار نشدیم و اصلاً نمی دونیم چه جور تجربه ای هست، الحمد لله رب العالمین
ترسه که انسان رو از حرکت باز میداره
ترسه که دلیل تمام بدبختیهای بشره
باید جلوش وایسیم و بشکنیم این سد واهی رو
راه حل تمام مسائل تغییر شخصیته، تغییر بنیادینه
خداوند همه ما رو هدایت می کنه
همه ما به یک اندازه وصلیم به خداوند
خداوند همه ما رو هدایت می کنه، و به همه ما الهام می کنه
مثل یک دستگاه فرستنده رادیوئیه، درلحظه و بصورت توقف ناپذیر داره الهامات رو به همه ما میگه و آگاهیها رو منتشر میکنه ما هستیم که باید گوش کنیم و به الهامات عمل کنیم
نمونه اش تصمیم نوح پیامبر برای ساختن کشتی،تصمیم استاد برای تجدید پاسپورتش، تصمیمات جف بزوس و شرکت آمازون، تصمیمات ایلان ماسک و شرکت های تسلا و اسپیس ایکس و استار لینک، و….
همه به الهاماتشون عمل کردن
وقتی که استاد راجع به قضیه تجدید پاسپورتش صحبت کرد منم یاد تجربه مشابهی افتادم که در زمان بچگی شاهدش بودم، ما اون زمان ساکن عراق بودیم و خونه و زندگی و همه چیز داشتیم، و زمانی شد که رابطه بین دولتهای ایران و عراق یه کوچولو شکراب شد،پدر خدا بیامرزم این بوها به مشامش رسید و تصمیم گرفت به ایران برگردیم، هنوز خبری نبود و هیچکس فکر نمی کرد اتفاق خاصی رخ بده و کسی حرکتی نکرده بود، ولی پدرم خونه رو فروخت و بطرف ایران حرکت کردیم، خیلی عزتمندانه و در کمال آزادی، حتی وسایل خونه مون رو هم بار کامیون زدیم همراه خودمون آوردیم،
و به یکسال هم نرسید که دولت عراق شروع به اخراج ایرانیها از عراق کرد، خیلی هم ناگهانی بود و اجازه نداد کسی کاری بکنه همه رو دست خالی روونه ایران کرد و مردم همه زندگیشون اونجا جا موند و با وضع توهین آمیز و فلاکت باری به ایران اومدند
دقیقاً انگار پدرم می دونست قراره چه اتفاقی بیوفته و از قبل خودش رو آماده کرده بود، و این اتفاق بما هیچ آسیبی نزد و براحتی در تهران خونه خریدیم خدا رو هزاران بار شکر
دوست داشتم که خیلی بیشتر بنویسم درباره بقیه فایل و بخصوص درباره اتقات زیبای دیروزم که در اثر توجه به زیباییها بود و چقدر فوری جواب داد ولی کارهای زیادی دارم و باید به اونها هم برسم،
میخوام بگم برا منم این اتفاق افتاد، قانون جواب داد
من همیشه دوس داشتم تو سفر کار کنم، یعنی هم بتونم جایی که میخوام باشم، هم بتونم کارم رو انجام بدم و درآمد داشته باشم.
شرکت ما برنامه هاش طوری پیش رفت که یکی از دفتراش تو تهران رو جمع کردن و به کسانی که اونجا بودن گفتن شما به صورت موقتی میتونین از خونه کارتون رو انجام بدید.
الان تقریبا 7 ماهه که هنوز جای جدیدی رو نگرفتن و من تا الان سه تا شهر رو سفر کردم.
هنوز کلی خواسته دیگه دارم، اما الان مطمئنم که کم کم به همشو میرسم.
من فقط مقصد رو مشخص کردم و فرمون رو دادم دست کسی که راه رو بلده. دیگه بقیش با خودش
خداوند بر خودش واجب کرده که کل کیهان را هدایت کنه حتی گیاهان، حیوانات، و انسانها، پس خیال ما راحته، که مسیر درست را پیدا خواهیم کرد.
خداوند سمت خودش را به دقت ریاضی وار داره انجام میده ، پس ما هم باید سمت خودمان را انجام دهیم ، همه ما در حال فعالیت و عمل کردن برای پیشرفت در زندگی هستیم ، اما کسی که در مسیر درست قرار بگیره و ایمان داشته باشه خداوند داره هدایت می کنه و به الهامات خداوند عمل کنه 50 سال نسبت به بقیه جلوتر می افته ، در بحث الهامات، ماباید بالافاصله عمل کنیم هرچند که دلیل آن و نتیجه آن را نمی دانیم ، مثل نوح که وسط بیابان کشتی ساخت ، مثل موسی با قومش به سمت دریا فرار کردن ، مثل مادر موسی که فرزند شیر خوار خود را به دریا افکند ، بدون اینکه بدونند قرار چه اتفاقی بیفتد، خداوند الهامات را کلی ارسال می کنه و ما صفر تا صد آن را نمی دانیم ولی بعدأ متوجه می شدیم ، داستان اخذ ویزای آمریکا توسط استاد عباسمنش خودش عین عمل به الهامات بود ، زمانی که در فرانسه بود الهام شد امروز بره سفارت آمریکا در فرانسه، که استاد رفت و از قضا یک خانمی که فارسی را مسلط بود حضور داشت همان روز آنجا بود و کلی به استاد کمک اداری کرد ، در شرایطی که استاد اصلا انگلیسی بلد نبود ، که اگر روز قبل یا بعد مراجعه می کرد ممکن بود به این آسانی اخذ ویزا انجام نشه .
اما چیزی که روشن هست، ما الهام را با ذهن منطقی خود بررسی می کنیم که قاعدتا، ذهن توانایی درک الهامات الله را نداره و این کار قلب آرام و ساکت هست که آرامش داره و در احساس خوب قرار گرفته.
خلاصه،
سعی کنیم همیشه در احساس خوب بمانیم تا آنچه را جهان داره الهام می کنه ، در مدار دریافتش باشیم و تشخیص دهیم این پیام از سوی رب العالمین هست که مشتاق تر از خودمان هست ما موفق و ثروتمند شویم .
وای میدونی چیه فایل این جلسه یه طرف کامنت هایی که بچه ها نوشتن یه طرف
اینکه آقا رضا نوشته بودن استاد میگن وقتی نتایج میاد نمیدونم چطوری سپاسگزاری کنم من اینو با تمام وجودم تجربه کردم
توی یه روز من بدون تجهیزات یه پروژه ایی گرفتم که مبلغ خوبی نصیبم میشد در عین حال واسه آموزش یه وسیله با یکی از همکلاسی های دانشگاه صحبت کردم و به محض اینکه درخواست دادم گفت آره میتونم و قرار گذاشتیم که من برم بهم کار با اون وسیله رو یاد بده
و همه اینا زمانی شد که من انتظارش رو نداشتم روی خودم کار میکردم همش فکرم روی کار خودم بود اینکه واسه خودم کار کنم و واسه اولین نشونه این دوتا باهم توی یه روز اتفاق افتاد و من نمیدونستم چجوری خداروشکر کنم درسته این پروژه کنسل شد ولی خیلی نشونه خوبی برای من بود
و یه اهرم رنج توی ذهنم ایجاد کرد که تا ابزار و تجهیزات خودت رو نخریدی پروژه هم نگیر و گفتم من یا پروژه نمیگیرم یا با تجهیزات خودم میرم
و همون نقطه استارت برای تهیه تجهیزات مورد نیاز کارم بود
من یه ریالم نداشتم و اونجایی که کار میکردمم حقوقم رو هنوز نداده بودن
توی یه نقطه گفتم من نمیدونم دیگه میرم طلامو میفروشم و تجهیزات میخرم
مامانم یهو گفت بیا من این مبلغ رو بهت میدم بابامم گفت منم مابقیشو میدم برو نقد بخر و لازمم نیست طلاتو بفروشی
و من بازهم نقد خرید کردم و چقدر خوب بود چقدر لذت بخش بود واقعاً
و یه جایی من مبلغی کم آوردم و درخواست دادم و یه فردی که من عمرا فکرش رو نمیکردم گفت با عشق بهت این مبلغ رو میدم :)
واقعاً خدا بود که دل این فرد رو برام نرم کرد
من حتی با این فرد ارتباطی نداشتم و یه فرد واسط این کارو کرد
من میخواستم برای راه اندازی محل کارم وسایلی تهیه کنم و هرجا میرفتم مثلا ذهنم و دلم میگفتن نه این نیست اینم نیست و یهو یه ایده میومد میرفتیم داخل یه مغازه دقیقا همین محصول رو داشت با کیفیت و قیمت مناسب
البته یه جاهم به حرف دلم و خدای خودم گوش نکردم و میتونستم یه وسیله بهتر کاربردی تر و با همین قیمت بگیرم ولی فقط یه وسیله تک کاره نصیبم شد
و از اونجایی هم که من چک دادم برای این وسیله دیگه خلاف در خلاف شد و اون رضایت اصلی رو برام به ارمغان نیاورد
ولی این برام درسی شد که عجله نداشته باشم
که بیشتر تحقیق کنم
و وقتی ذهن و دلم میگه نه یکم تنفس ایجاد کنم
و بعد دوباره شروع کنم و اونچه که ذهن و دلم میگه رو انجام بدم
ولی خب اشکال نداره این هم تجربه اس و یه درس و یادگیری جدید برای کسب و کارمه
و یا مثلا برای خرید پاکت میتونستم پاکت هایی با طراحی قشنگ بگیرم ولی من اون زمان ندیده بودمش و تازه هدایت شدم به سمتش
و یا سفارش کارت حسم میگفت سفارش بدم ولی الان میبینم تعداد خیلی زیادیه و آیدی پیجمم اونی نیست که دلم میخواست باشه و خب این حس خوبی نیست
ولی حس میکنم هیچ کاری توی این دنیا بی فایده نیست حتما این کارت ها یه جایی به کارم میاد چون با حس خوب خریدمشون و وقتی دیدمشون هم یه عالمه حس خوب تجربه کردم کلی شاد شدم
و از الان سعی میکنم برای قدم های بعدیم با آرامش
با توکل و اعتماد به حسم جلو برم
و خیلی دوست دارم دوره روانشناسی ثروت سه رو تهیه کنم
پلن چیدم بعد از دادن پولی که گرفتم و خرید چندتا چیز که لازم دارم و بهم حس خوبی میدن
دوره روانشناسی ثروت سه رو بگیرم
حس میکنم اون یه نقشه راهه و بهم میگه که چیکار کنم
البته قبلش قصد دارم تمام فایلهای ثروت توی سایت رو گوش بدم
ولی هدایت شدم به دسته بندی قدم های تکاملی برای هدایت شدن و فعلا با همین دسته بندی جلو میرم تا خدا هدایتم کنه به سمت چیزی که برای من در این لحظه درست و زیباست
خدای هدایتگرم به سمت خوبی ها و زیبایی ها و تمام حس های خوب دنیا دوستت دارم
استاد عزیز در مورد کنترل ذهن گفتید اینکه شما از تک تک لحظه ها استفاده میکردید برای درک آگاهی ها
واینکه وقتی از خداوند خواستید تا از کوچک ترین زمان هم بتوانید برای خودتان استفاده کنید مسئله گمرک وکشتی پیش آمد ودیگه عملا کاری نداشتید انجام دهید
کلی وقت داشتید که روی خودتان کار کنید
وقتی خداوند تعهد شما را می بیند جهان پاسخ میدهد جهان درها را باز میکند وقتی که شما متعهد هستید به تغییر (این قانون جهانه)
استاد این جمله را باید نوشت وجلوی چشم زد وبارها وبارها تکرار کرد
الان من این حرف را درک میکنم زمانی وقت کمی داشتم تا از فایلها ومطالب سایت استفاده کنم
از یک طرف کار دولتی داشتم وصبح تا 2 بعداز ظهر در آزمایشگاه کار میکردم
عصرها باید به خانه مادرم میرفتم از پدر ومادرم نگهداری کنم واخر شب خسته به خانه آمده ودیگر نای هیچ کاری نداشتم
اما با این حال مدام ودر هر فرصتی به سایت سر میزدم از خدا میخواستم فرصت کافی داشته باشم تا روی خودم کار کنم
تا اینکه تصمیم گرفتم صبح ها خیلی زود ساعت 4یا 4ونیم صبح بیدار شوم یکی از فایلهای سفر به دور آمریکا را میدیدم میشدم بمب انرژی
سپس فایل دانلود میکردم در سرویس به سمت محل کارم هندزفری در گوش فایل گوش میدادم یا کامنت بچه های سایت را میخوندم کلی حالم خوب میشد چنان که صبح ها با ورود به درمانگاه چنان شاد بودم وسلام احوالپرسی با همکاران و مراجعین میکردم که همکارام تعجب میکردن اکثرا خواب آلود وکسل بودن
کم. کم کارهام اونقدر خوب پیش میرفت که ساعت 1٢ دیگه تمام تستها آزمایش شده جوابها آماده بود
جوابها را تحویل همکارم در قسمت پذیرش میدادم و2ساعت وقت داشتم در سالن آزمایشگاه راحت وقشنگ فایل گوش کنم بنویسم وحالش را ببرم خداراشکر
یکی از همکاران مدام میومد به من میگفت بیکار شدی بیا سالن اون طرف، همکارها جمعن بگیم بخندیم
ولی من دیگه اون آدم قبلی نبودم برای وقتم ارزش قائل بودم برای ورودی های ذهنم ارزش قائل بودم حاضر نبودم هر چیزی را گوش کنم حاضر نبودم ات واشغال به ذهنم بدم در نتیجه وقتی دید من همراهی نمیکنم کم. کم ازم دور شد حتی کمتر به آزمایشگاه سر میزنه
همین چند روز پیش همکار قسمت پذیرش بهم گفت تمام همکاران سالن جمع بودن جای شما خالی بوده
بچه ها گفتن خانم حکیمیان دیگه مثل اون روزا نیس عوض شده تغییر کرده
همکارم فکر میکرد من ناراحت میشم خدا شاهده آنقدر خوشحال شدم که نزدیک بود گریه کنم از اینکه فهمیدم کم کم نشانه های تغییر در من داره ظاهر میشه با خودم گفتم پس مسیر درسته ادامه بده
خدارا شکر وقت وفرصتم برای کار کردن روی خودم بیشتر شده ومن چقدر خوشحالم
باید متعهد تر کارکنم تا عالی نتیجه بگیرم
استاد عزیز ممنونم که اینقدر قشنگ وروشن وواضح برای ما توضیح میدهید
خدارا شکر که مرا در این مسیر سبز در این سایت الهی با دوستان عالی قرار داد
خدایا مرا به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به آنها نعمت داده ای
من به تازگی عضو سایت شما شدم البته حدود دو سال هست که مشغول کار بر روی باورهام وتغییر اساسی زندگیم هستم. خیلی خدارو شکر میکنم که با شما واین سایت با ارزش که برای من مثل الماس باارزش هست آشنا شدم. استاد عزیز شاید این حرف من به نظر عجیب باشد ولی من امسال بهترین عید عمرم را گذراندم وآنقدر انرژی گرفتم که حتی خودم تعجب میکنم ،نه اینکه نسبت به این موضوع یا هموطنانم یا مردم جهان بی تفاوت باشم نه، وهرشب هم برای تمام مردم کره زمین ومردم ایران دعا میکنم وانرژی مثبت می فرستم وآرزو میکنم که این شرایط به سادگی وزیبایی درست شود🤲🤲🤲
ولی من هیچ عیدی اینقدر آرامش نداشتم .توانستم کلی کتاب مفید بخوانم شکرگذاریم عمیقتر شد چون میدیدم که خودم وخانواده ام در سلامتی کامل هستیم که به نظرم نعمتی از این بالاتر وجود ندارد.
از صبح هدفون در گوشم بود وهنوز هم هست ومرتب فایلهای دانلودی را گوش میکنم.واقعا بی نظیرن بی نظیر با یک دنیا راز ورمز زندگی عالی🙂🙂
استاد عزیز من این قرنطینه را هدیه ای از جانب پروردگارم برای خودم دیدم که به من این امکان راداد که در کمال آرامش ودر خلوت خودم بیشتر به او نزدیک شوم وبتوانم بیشتر ذهنم را کنترل کنم که اگر قرنطینه نبود شاید به این سرعت این تغییرات رخ نمی داد. حتی برای کاری که مدتها بود مردد بودم واز او می پرسیدم ولی نمی توانستم جوابش را بشنوم ،در همین ایام با نشانه ای که تعیین کرده بودم خدای مهربانم با همان نشانه وخیلی واضح پاسخ من را داد که استاد اصلا نمی تونم بگم که چه احساسی پیدا کردم😭😭
خلاصه اینکه امسال خاص ترین وبی نظیرترین عید عمرم بود.
از شما استاد عزیز وهمسر گرامیتون وتمام اعضای سایت کمال تشکر را دارم وبرای همه شما بهترینها را از خداوند بی همتا خواستارم 🌾🌾🌾
اولین بار تو این سایت به کامنت یه پزشک بر خورد کردم.
من خودم در پست انتظامات بیمارستان شهرمون مشغول به خدمت هستم.
امروز در حال عبور از یه قسمت بیمارستان بودم که دیدم یکی از پرسنل بیمارستان داره از پروانه های روی فضا سبز بیمارستان عکس میگیره . چون لباس شخصی بود مطمئن نیستم که پزشک بوده باشه اما طرز پوشش و برخوردش به پزشکا شبیه بود.
متاسفانه از اونجایی که من در حال حاضر از اعتماد به نفس پایینی برخوردارم نتونستم حرف دلم که “ماشاالله به این توانای تمرکز به نکات مثبت” بود رُ بهِش بزنم.
خدا نکُنه یه چیزی تو ذهن انسان بد نقش ببنده ؛ یعنی اُلگوی باورِش بشه.
آخه من خودم عَمَم و خواهرم پزشک هستند اما با صحبتهای اُستاد بی گانه اند. الآن که با شما آشنا شدم خیلی خوشحال شدم.
شاد، سلامت، پیروز و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
دقیقا استاد تمام حرفاتون درست بود ، الان 30 اردیبهشت 1401 هست که این فایل شما رو میبینم وسط ویدئو همین فایل حسم گفت نگه دار فایل رو و بیا بنویس میخوام راجب چیز هایی که دیدم برای خودم یادآوری کنم و برای بقیه توی همین دوران پاندمی
.
اولا این باور که هر اتفاقی هیچ معنی نداره و ما بهش معنی میدیدم این بزرگترین حال خوب و انگیزه برای من در این مسیر هست که میبینی اتفاقاتی که به ظاهر شاید بد باشه به نفع تو باشه اگر تو درست بهش نگاه کنی و احساست خوب باشه دقیقا این اتفاقات جهان باعث کلی پیشرفت میشه چیز هایی که من خودم دیدم این بود :
.
1- خیلی از افراد سراغ بیزینس آنلاین رفتند و کسب و کار خودشون رو آنلاین کردند و رشد های عجیب و غریبی در مدت کوتاه داشتند و به قولی زندگیشون از این رو به این رو شد در همه ی کسب کار ها اما فقط یه عده ای که یک جور دیگه فکر کردند نمونه بین المللی اون خابی لیم و هزاران نفر در ایران میشناسم که از طریق فضای مجازی بسیار ثروتمند شدند . یا مثلا همین یوتیوب که در ایران جا افتاد و خیلی از افراد اومدن سمت تولید محتوا در یوتیوب و ثروت های عالی به دلار ساختند و همینجوری هر روز دارند راحت تر رشد میکنند و به راحتی پول میسازند یا همین اینستاگرام ما کلی بلاگر و تولید کننده محتوا در زمینه هایی ایجاد شد که اصلن قبلش نبود مثلا در سبک شوخی با دوستان یا پرنک بهش میگن خارجی ها که قبلا خیلی ها دوربین مخفی کار میکردند ولی دوربین مخفی در ایران ممنوع شد و خیلی ها رفتند سمت این و چقدر راحت تر پول ساختند یا مثلا بررسی و بلاگر وسایل ما تا همین چند وقت پیش چیزی به اسم بلاگر لایف استایل نداشتیم یا مثلا بلاگر زیبایی برای آقایان یا بلاگر خودرو و خیلی از زمینه های دیگه و خیلی از زمینه هایی که میگفتند اشباع شده آدم هایی اومدن مثل بیوتی بلاگر ، یا فود بلاگر که درآمد ها و تعامل و رشد بسیار بالاتری نسبت به شماره یک های حوزه خودشون داشتند . یا همین یوتیوب و اینستاگرام جوری شد که خیلی ها فقط یه کانال یوتیوب یا یک پیج اینستاگرام داره طرف به تومان پول میسازه اما این مبلغ انقدر بالاست که داره توی خارج زندگی میکنه و خیلی ها مهاجرت کردند.
.
2- چیز دیگه ای که من به چشمم دیدم اینکه آمار ازدواج هم به شدت داخل ایران رفته بالا همین اتفاق پاندمی باعث شد که خیلی از هزینه هایی که صرفا برای چشم و هم چشمی که فلانی مثلا این مراسم رو گرفته ما هم باید اینجوری باشیم خیلی از این هزینه ها رفت کنار و خیلی ها تازه ازدواج کردند و خیلی ها هم رفتند سر خونه و زندگیشون که خیلی برام جالب بود و چون شهر ما کوچیک بود و یه جورایی همه همدیگر رو میشناسند من میدیدم که توی همین چند سال چقدر آدم ازدواج کردند خداروشکر وامار رسمی هم منتشر شد که دقیقش رو نمیدونم اما یادمه که نسبت به سال های گذشته خیلی بیشتر شده بود .
.
3- یه خبر خوب دیگه ای که یه جا خوندم اینکه این بیماری باعث شده که دانشمندان دارند کار میکنند که بیماری هایی که قبلا درمان نمیشده رو بتونند در آینده درمان کنند و این یه خبر خوب هست که چقدر از مرگ افراد جلوگیری میشه .
.
4- چقدر باعث شده همین تعطیلی ها خیلی از کارها دور کاری بشه و به نفع شرکت ها بشه و مدیران توی این تایم خیلی ایده های خلاقانه بهتری دادند مثلا یه فود بلاگر خیلی معروف میگفت من یه اپلیکیشن درست کردم که توی همین دوران قرنطینه باعث شد من بیشتر توی خونه باشم و اپلیکیشن خودم رو بسازم و چقدر اتفاقات خوب براش افتاد و الان داره با افراد بین المللی توی حوزه خودش همکاری میکنه و اون ها رو میاره ایران و غذای ایرانی رو به دنیا معرفی کرده اون هم با هزینه خودش بدون اینکه به هیچ جایی وابسته باشه .
.
5- یا همین فود بلاگر ها چون من علاقه به غذا دارم خیلی دنبال میکنم انقر توی همین دوران پاندمی به رستوران دار ها کمک کردند و مشتری فرستادند براشون که مثلا یه رستورانی بود میگفت من داشتم بر شکست میشدم و میرفتم که ماشینم رو بفروشم اما به بنده خدایی رایگان یه بار ما رو معرفی کرد و کسب و کار من رونق گرفت و با بقیه همکاری کردم الان کلی پرسنل هم اضافه کردم و عکس این بنده خدا رو زده دم رستورانش .
.
6- یا من علاقه دارم به موسیقی رپ و دنبال میکنم خیلی از خواننده ها توی ترکیه کنسرت های چند هزار نفری برگذار کردند مثلا آقای تتلو یه کنسرت 7000 نفری برگذار کرد و بعدش هم کلی کنسرت برگذار کرد یا یه گروهی هست به اسم زد بازی که خیلی دوستشون دارم یه کنسرت برگذار کردند 6000 نفری و کلی آرتیست دیگه که کنسرت های 2000 ، 3000 نفری بر گذار کردند توی همین موسیقی که تا چند سال پیش هیچ پولی نبود با تغییر باور هاشون این اتفاق افتاد که مثلا همین آقای تتلو میگفت من برای یه کنسرت برنامه گذار به من 100 هزار دلار پول میده چقدر خوب شده تازه بلیط کنسرت این فرد از 200 دلار تازه شروع میشه که به پول ایران زیاد میشه و خوب باز هم اینهمه استقبال شده و جایگاه vip کنسرت توی همین موسیقی رپ داشتیم تا 1000 دلار که کلی آدم گرفتند یا 500 دلار برای این جایگاه vip تو کنسرت جدا از اینکه چقدر تبلیغات شرکت های دیگه بوده در کنار کنسرت و یا چقدر تیشرت و مرچ فروختند.
.
7- یا همین باعث شد من خودم کلی فکر کنم و به سمت سایت شما هدایت بشم و کلی اتفاق خوب برام افتاده توی تمام ابعاد زندگی من که داخل سایت گفتم نتایجم رو .
.
اینها چیز هایی بود که بهم گفته شد تا اینجا بگم کلی اتفاقات بهتر هم اتفاق افتاده .
به نام خداوندبخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
روز هفتاد ودوم، روز شمار تحول زندگی من!
چقدر وچطور باید شکر خدا رو به جا بیارم بابت اینکه حداقل من دیر فهم وناشکر رو از طریق آگاهیهایی که در مورد قوانین جهان آفرینش،که شما انقدر به صورت واضح وشفاف وروشن والبته ساده در اختیارمون قرار میدید، چه از طریق دوره ها و چه فایلهای دانلودی آگاه کرد هوشیار کرد به اونچه که درجهانم داره اتفاق میفته…
واقعا خیلی ناراحت میشم وشرمنده خدا، وقتی می بینم توی تمام مسیر زندگیم تا الان من فقط خواستم وخدا برام اجابت کرد…
دقیقا دارم در مورد دقیقه13:15 این فایل صحبت می کنم…
((وقتی که خداوند تعهد شمارا می بیندجهان درهارو باز میکند وقتی که شما متعهد هستید به تغییرات،این قانون جهانه!!!)))
امااااان از دل غافل ودر پسه پرده نادانی نشسته، امااان از چشمهای بسته شده واماااان از گوشهای بسته شده از نادانی وجهالت!!!
استاد جان شما میگید تعهد، جهان تعهد شمارو دید شرایط وموقعیتی براتون رقم زد که بتونید بیشتر وقت داشته باشید تا رو خودتون کار کنید( شیوه زندگی کردنتون) رو تغییر بدید!!
به بزرگی خودش قسم که به الله قسم که من هیچوقت توی زندگیم نسبت به تصمیماتم وخواسته هام متعهد نبودم اما خداوند شرایط رو طوری برام چید که من بتونم به بهترین روش وآسونترین راه، رشد کنم…
اما من چیکار میکردم؟ نمی دیدم، نمی شنیدم، قلبی برای دریافت نداشتم!!
چرا؟!
چون تمام ذهنم درگیر مسائل ومشکلات زندگی خانوادگیمون بود، چون من باورهایی از جنس باورهای پدرومادرم واطرافیانم داشتم…و البته احساس عدم لیاقت،خود کم بینی، بی ارزشی، نداشتن اعتماد به نفس والبته نداشتن سرسوزن عزت نفس…
حالا چندتا مثال میزنم…
توروز اول مدرسه، کلاس اول دبستان، معلم پرسید بچه ها کی میدونه که ما هر کاریو با نام کی آغاز می کنیم، هیشکی جواب نداد، من سریع دست بلند کردم گفتم با نام خدا، کل کلاس ومعلم تشویقم کردن، تحتی اولیاء بچه ها هم پشت در منتظر بودن تایم معارفه معلم ودانش آموزا تموم بشه، من کلی ذوق کردم واعتماد به نفس گرفتم، سال تحصیلی داشت خوب پیش میرفت منم شاگرد زرنگ کلاس که حالا شناخته شده هم بودم،اما ترم دوم به خاطر مسائل خانوادگی چون تو روستا زندگی میکردیم و چندتا از بچه هاازدعواهای مامان وبابام وشرایط زندگیمون خبر داشتند، من اعتماد به نفسمو از دست دادم و کم کم از شاگرد اولی فاصله گرفتم واین ادامه داشت تا دوران دبیرستانم…
حالا انموقعه ها بگم بچه بودم نوجوون بودم نادون بودم موقعییت هامو راحت از دست میدادم…
تو 15 سالگی اولین دختری بودم که تو فامیل بدون رفتن به کلاس خیاطی وآرایشگری هم خیاطی میکردم برا خانواده وهم آرایشگری برا دوست وآشنا، وبعدها شرایطش اوکی شد تونستم برم مدرک خیاطیمو بگیرم ولی جای اینکه از اون موقعییت که جهان در اختیارم قرار داده بود درست استفاده کنم بی خیالش شدم و گفتم میخوام برم کامپیوتر یاد بگیرم، تازه از روستا برم رشت اونم 20 وچندسال پیش که عمرا خانواده ها چنین اجازه ای به دختراشون بدن من با اصرار رفتم ولی، سال 77تازه تو رشت یه آموزشگاه کامپیوتر باز شده بود که من جزء اولین کسایی بودم که با پس انداز خودم ثبت نام کردم، خلاصه چند ترم رفتم و بعد گفتم منکه کامپیوتر ندارم و نمی تونم بخرم هیچوقت، پس اونم بی خیال شدم، همینطور ادامه تحصیل تو رشته حسابداریو…
همینطور موقعییت کار تو یه درمانگاه دولتی، همینطور رها کردن دانشگاه توترم پنجم حتی با داشتن بچه و وقتی که سرپرست خانوار بودم بعد فوت همسرم، همینطور موقعییت کاری عالی که توی دبی برام جور شده بود به خاطر روابط عمومی عالی و فروش های عالی که توبخش لوازم چوبی یه فروشگاه داشتم، همینطور کار توی کلینیک گفتار درمانی که شرایط گذروندن دوره های گفتار درمانی وکاردرمانی رو برام فراهم کرده بودن و ….
چی بگم …هرچی بگم کم گفتم، اونموقعه ها کلی دلایل قانع کننده برای اینکه ادامه ندم، نرم، قبول نکنم و انجام ندم داشتم…
ولی حالا که از طریق شما آگاه شدم می فهمم که من از روی جهالت ونااگاهی موقعییت هایی که خداوند(جهان) از روی لطف ورحمتش برام قرار داده بود رو پس میزدم یا نادیده میگرفتم…
هروقت یاد ناسپاسی ها ونادانی هام میفتم غصه میخورم، بعد سریع به خودم میگم دیوااانه برو خداتو شکر کن قبل مردنت آگاه شدی، اگه میرفتی اون دنیا بعد میفهمیدی اینهمه موقعیت داشتی برای سپاسگزار بودن ولذت بردن وخوشبخت بودن توی زندگیت وهمشون رو از دست دادی وتازه راه برگشتی برا جبران نداشتی چی؟!!!!!
بعد قلبم آروم میگیره، دلم شاد میشه شکرخدارو به جا میارم ومیگم هر اونچه که از دست دادم و قدر ندونستم رو بی خیال، دوباره جبران میشه، چقدر خدا بهم رحم کرد که کافر از دنیا منو نبرد و منو در مسیر خود شناسی وخدا شناسی وجهان شناسی قرار داد…
یه فایل چندوقت پیش گذاشتید به نام ((شکارچی نکات مثبت باشیم))
باید اعتراف کنم که من از وقتی آگاه شدم به لطف خدا، اندازه سعی وتمرینی که میکنم هوشیارانه متوجه اونچه که خداوند در اختیارم قرار داده هستم، جوریکه تک تک لحظات زندگیم رو واقعا زندگی میکنم وشکر الله تایم مرده واز دست داده ای سعی میکنم در طول شبانه روز نداشته باشم، سعی میکنم نسبت به نعمتها وشرایط وموقعییت هایی که خداوند در اختیارم قرار میده اگاه وقدران والبته شاکر باشم واینها هم از روی لطف ورحمت خداوند و به خاطر وجود شما استاد قشنگم هست….
اینکه مارو اگاه کردید به خودمون، و بهمون یاد دادید که چطور مهمترین رابطه ی زندگیمون رابطه ی خودمون وخداوند باشه…
انشالله که سعی وتلاشمون در این مسیر برای یکتاپرستی، برای درستکار بودن، برای سپاسگزار بودن، برای خوشبخت بودن، همیشگی و مداوم باشه و خداوند هر لحظه مارو در این مسیر ثابت قدم نگهداره، آمین
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین
ایاک نعبد و ایاک نستعین
اهدنا الصاط المستقیم
پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام
گام ششم عمل به الهامات قلبی
هزاران سلام و درود تقدیم به دو استاد عزیز و دوستان نازنینم در این تاپ پروژه بسیار ارزشمند
روز و شب همگی بخیر
وقتی که استاد درباره تجربه خودش در بندر عباس و فراهم شدن شرایط و زمینه مناسب برای کار کردن بیشتر روی خودش، و همچنین بودن در پارادایس در ایام پندمیک صحبت کرد ذهنم تأییدش کرد، و یاد تجربه خودم افتادم
من هم تجربه مشابهی در حد خودم داشتم
شروع کار کردن من روی خودم با دوره دوازده قدم اتفاق افتاد که تازه با استاد آشنا شده بودم و اولین دوره ای بود که همراه با دخترام از سایت خریدیم،
و علاوه بر دوره قسمتهای سریال زندگی در بهشت و سفر بدور امریکا رو که روی بنر سایت گذاشته میشد همراه با دخترم یاسمن نگاه می کردیم
و من شروع کردم به
کنترل ورودیها
و اعراض کردن از نازیباییها
و احساس خوب داشتن
یادمه همزمان با شروع سال99 دیدن اخبار تلویزیون رو تعطیل کردم و کانالهای خبری رو از رو گوشیم حذف کردم و بعد کلاً تی وی رو کنار گذاشتم
انصافاً هم متعهد بودم در این زمینه، یو یو طوری نبودم، که تا حالا هم ادامه داره خدا رو شکر
خب ما هم تو تهران آپارتمان داشتیم و هم توی شهرستان یه خونه باغ داشتیم ولی بخاطر کار همسرم بیشتر تهران بودیم و هروقت میرفتیم شهرستان یکی دو روز بیشتر اونجا نبودیم و زود بر می گشتیم
و بعد از اون همسرم دیگه به اون کار ادامه نداد و جهان برای ما این فرصت رو فراهم کرد که بیشتر بتونیم در شهرستان بمونیم
فرصتی که از هر طرف بهش نگاه می کردیم سود بود و سود بود و سود
هم محیط خیلی زیبا بود و اطرافمون طبیعت پر از درخت و سرسبزی و منظره کوهها و پهنه وسیع آسمون بود
هم برای من فرصت خیلی خوبی ایجاد شد که تا دور از بقیه و در خلوت روی خودم کار کنم
هم برای همسرم فرصت ایجاد شد که هر روز به باغچه رسیدگی کنه و کارهای ناتمام خونه رو که کم کم ساخته بودیم تموم کنه
و دیگه لازم نبود بیشتر وقتها در آپارتمان زندگی کنیم و با دیگران در تماس باشیم
و علاوه بر اون بخاطر اینکه گاهی میومدیم و به خونه تهرانمون سر می زدیم تنوع هم در زندگیمون وجود داشت و مثل بقیه از اینکه همیشه فقط در یکجا باشیم خسته و دلزده نمی شدیم
وقتی که خداوند تعهد شما را می بیند جهان پاسخ می دهد جهان درها رو باز می کند وقتی که شما متعهد هستید به تغییرات این قانون جهانه
تو خودت تغییر کن به، به مشکلات بقیه کاری نداشته باش تو عوض شو تو یه آدم دیگه ای بشو
جهان روی متفاوتی به تو نشون میده، جهان واکنش متفاوتی به تو نشون میده
وقتی که رو خودمون کار می کنیم خداوند هدایت می کنه، ایده هایی به ما گفته می شه که باید اونها رو انجام بدیم
من این لایو استاد رو همون زمانی که برگزار شد دیده بودم و آمار و ارقام سالیانه ای که انسانها در اثر آلودگی هوا و تصادفات جاده ای جان خودشونو از دست میدن شنیده بودم و همون موقع با خودم گفتم راست میگه استاد! دقیقاً همینه! این تلفات که خیلی خیلی بیشتر از تلفات این پندمیک جدیده همیشه وجود داشته ولی مردم حساسیتی به اونها ندارند، چون رسانه ها در این مورد چیزی نمیگن، ولی الان چون رسانه ها همش دارن جو میدن به این قضیه و دائم درباره اش صحبت می کنن و تلویزیون هم یکسره آمار قربانین رو زیرنویس می کنه اینقدر مردم حساس شدن، و ذهنم منطقی شد و ترسم از این بیماری خیلی کم و کمرنگ شد، و اتفاقی که افتاد این بود که تابحال حتی یکبار هم این بیماری اجازه ورود به خونه ما پیدا نکرد، نه من و نه همسرم هیچ کدوم به این بیماری دچار نشدیم و اصلاً نمی دونیم چه جور تجربه ای هست، الحمد لله رب العالمین
ترسه که انسان رو از حرکت باز میداره
ترسه که دلیل تمام بدبختیهای بشره
باید جلوش وایسیم و بشکنیم این سد واهی رو
راه حل تمام مسائل تغییر شخصیته، تغییر بنیادینه
خداوند همه ما رو هدایت می کنه
همه ما به یک اندازه وصلیم به خداوند
خداوند همه ما رو هدایت می کنه، و به همه ما الهام می کنه
مثل یک دستگاه فرستنده رادیوئیه، درلحظه و بصورت توقف ناپذیر داره الهامات رو به همه ما میگه و آگاهیها رو منتشر میکنه ما هستیم که باید گوش کنیم و به الهامات عمل کنیم
نمونه اش تصمیم نوح پیامبر برای ساختن کشتی،تصمیم استاد برای تجدید پاسپورتش، تصمیمات جف بزوس و شرکت آمازون، تصمیمات ایلان ماسک و شرکت های تسلا و اسپیس ایکس و استار لینک، و….
همه به الهاماتشون عمل کردن
وقتی که استاد راجع به قضیه تجدید پاسپورتش صحبت کرد منم یاد تجربه مشابهی افتادم که در زمان بچگی شاهدش بودم، ما اون زمان ساکن عراق بودیم و خونه و زندگی و همه چیز داشتیم، و زمانی شد که رابطه بین دولتهای ایران و عراق یه کوچولو شکراب شد،پدر خدا بیامرزم این بوها به مشامش رسید و تصمیم گرفت به ایران برگردیم، هنوز خبری نبود و هیچکس فکر نمی کرد اتفاق خاصی رخ بده و کسی حرکتی نکرده بود، ولی پدرم خونه رو فروخت و بطرف ایران حرکت کردیم، خیلی عزتمندانه و در کمال آزادی، حتی وسایل خونه مون رو هم بار کامیون زدیم همراه خودمون آوردیم،
و به یکسال هم نرسید که دولت عراق شروع به اخراج ایرانیها از عراق کرد، خیلی هم ناگهانی بود و اجازه نداد کسی کاری بکنه همه رو دست خالی روونه ایران کرد و مردم همه زندگیشون اونجا جا موند و با وضع توهین آمیز و فلاکت باری به ایران اومدند
دقیقاً انگار پدرم می دونست قراره چه اتفاقی بیوفته و از قبل خودش رو آماده کرده بود، و این اتفاق بما هیچ آسیبی نزد و براحتی در تهران خونه خریدیم خدا رو هزاران بار شکر
دوست داشتم که خیلی بیشتر بنویسم درباره بقیه فایل و بخصوص درباره اتقات زیبای دیروزم که در اثر توجه به زیباییها بود و چقدر فوری جواب داد ولی کارهای زیادی دارم و باید به اونها هم برسم،
بنابر این
بهترین هار برای همه شما آرزو دارم
و شما را به رب العالمین میسپارم
این اولین کامنت من تو این سایته
میخوام بگم برا منم این اتفاق افتاد، قانون جواب داد
من همیشه دوس داشتم تو سفر کار کنم، یعنی هم بتونم جایی که میخوام باشم، هم بتونم کارم رو انجام بدم و درآمد داشته باشم.
شرکت ما برنامه هاش طوری پیش رفت که یکی از دفتراش تو تهران رو جمع کردن و به کسانی که اونجا بودن گفتن شما به صورت موقتی میتونین از خونه کارتون رو انجام بدید.
الان تقریبا 7 ماهه که هنوز جای جدیدی رو نگرفتن و من تا الان سه تا شهر رو سفر کردم.
هنوز کلی خواسته دیگه دارم، اما الان مطمئنم که کم کم به همشو میرسم.
من فقط مقصد رو مشخص کردم و فرمون رو دادم دست کسی که راه رو بلده. دیگه بقیش با خودش
عاشقتونم
سلام اقای عباسمنش عزیز…کوه انرژی مثبت،شماعالی هستید،من حدودیه هفته هست باسایتتون آشناشدم،همینطوراینستاتون،یه پیج فیک تلگرام هم ازشملداشتمکه فکرمیکردم اصله که بعدکه فهمیدم پاک کردم ووارد پیج اصلی شدم،من حدود۱سال ونیم پیش بااین مباحث زیبای انرژی وفرکانس وارتعاشات اشناهستم،وبرکات بیشمارش روبه لطف خدادرزندگیم دیدم،درموردالهامات هم فقط بگم ۳باربه من الهام شدقبل این جریانات ماشین بخرم ودقیقاهفته اخربهمن بعداز۴سال که میخواستم ماشین بخرم خریدم وحالامیفهمم که چه کارخوب ودرستی بوده،پول بیکاری داشتم که استفاده شدوالان بعداین جریانات باتورمی که خواهدبودشایدنمیتونستم دیگه یه ماشین هیونداعالی که البته بارهاتوذهنم تجسمش کرده بودم وحتی تابلوی ارزوهام هم توش اون ماشین بود،موقع تعریف کشتی نوح اشکهام ریخت وفقط میتونم بگم خدایاااااصدهزااااارمرتبه شکررررر❤️
سلام سمانه عزیز 🌹💖 از اینکه عضو خانواده صمیمی عباس منش شدی بهت تبریک میگم امیدوارم سالی پر از روزهای قشنگ داشته باشی 😍💗💙💙
سلام جناب مهرجوی گرامی
ممنون از خوشامدگوییتون
وارزوهای خوب برای همه
اینجافوق العاده هست،مطمعنم بهترینهادرانتظارمه
موفق ومویدباشید🙏🏻🌹
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
وقت همگی بخیر وشادی
عمل به الهامات الهی
خداوند بر خودش واجب کرده که کل کیهان را هدایت کنه حتی گیاهان، حیوانات، و انسانها، پس خیال ما راحته، که مسیر درست را پیدا خواهیم کرد.
خداوند سمت خودش را به دقت ریاضی وار داره انجام میده ، پس ما هم باید سمت خودمان را انجام دهیم ، همه ما در حال فعالیت و عمل کردن برای پیشرفت در زندگی هستیم ، اما کسی که در مسیر درست قرار بگیره و ایمان داشته باشه خداوند داره هدایت می کنه و به الهامات خداوند عمل کنه 50 سال نسبت به بقیه جلوتر می افته ، در بحث الهامات، ماباید بالافاصله عمل کنیم هرچند که دلیل آن و نتیجه آن را نمی دانیم ، مثل نوح که وسط بیابان کشتی ساخت ، مثل موسی با قومش به سمت دریا فرار کردن ، مثل مادر موسی که فرزند شیر خوار خود را به دریا افکند ، بدون اینکه بدونند قرار چه اتفاقی بیفتد، خداوند الهامات را کلی ارسال می کنه و ما صفر تا صد آن را نمی دانیم ولی بعدأ متوجه می شدیم ، داستان اخذ ویزای آمریکا توسط استاد عباسمنش خودش عین عمل به الهامات بود ، زمانی که در فرانسه بود الهام شد امروز بره سفارت آمریکا در فرانسه، که استاد رفت و از قضا یک خانمی که فارسی را مسلط بود حضور داشت همان روز آنجا بود و کلی به استاد کمک اداری کرد ، در شرایطی که استاد اصلا انگلیسی بلد نبود ، که اگر روز قبل یا بعد مراجعه می کرد ممکن بود به این آسانی اخذ ویزا انجام نشه .
اما چیزی که روشن هست، ما الهام را با ذهن منطقی خود بررسی می کنیم که قاعدتا، ذهن توانایی درک الهامات الله را نداره و این کار قلب آرام و ساکت هست که آرامش داره و در احساس خوب قرار گرفته.
خلاصه،
سعی کنیم همیشه در احساس خوب بمانیم تا آنچه را جهان داره الهام می کنه ، در مدار دریافتش باشیم و تشخیص دهیم این پیام از سوی رب العالمین هست که مشتاق تر از خودمان هست ما موفق و ثروتمند شویم .
خدایا شکرت
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
وای میدونی چیه فایل این جلسه یه طرف کامنت هایی که بچه ها نوشتن یه طرف
اینکه آقا رضا نوشته بودن استاد میگن وقتی نتایج میاد نمیدونم چطوری سپاسگزاری کنم من اینو با تمام وجودم تجربه کردم
توی یه روز من بدون تجهیزات یه پروژه ایی گرفتم که مبلغ خوبی نصیبم میشد در عین حال واسه آموزش یه وسیله با یکی از همکلاسی های دانشگاه صحبت کردم و به محض اینکه درخواست دادم گفت آره میتونم و قرار گذاشتیم که من برم بهم کار با اون وسیله رو یاد بده
و همه اینا زمانی شد که من انتظارش رو نداشتم روی خودم کار میکردم همش فکرم روی کار خودم بود اینکه واسه خودم کار کنم و واسه اولین نشونه این دوتا باهم توی یه روز اتفاق افتاد و من نمیدونستم چجوری خداروشکر کنم درسته این پروژه کنسل شد ولی خیلی نشونه خوبی برای من بود
و یه اهرم رنج توی ذهنم ایجاد کرد که تا ابزار و تجهیزات خودت رو نخریدی پروژه هم نگیر و گفتم من یا پروژه نمیگیرم یا با تجهیزات خودم میرم
و همون نقطه استارت برای تهیه تجهیزات مورد نیاز کارم بود
من یه ریالم نداشتم و اونجایی که کار میکردمم حقوقم رو هنوز نداده بودن
توی یه نقطه گفتم من نمیدونم دیگه میرم طلامو میفروشم و تجهیزات میخرم
مامانم یهو گفت بیا من این مبلغ رو بهت میدم بابامم گفت منم مابقیشو میدم برو نقد بخر و لازمم نیست طلاتو بفروشی
و من بازهم نقد خرید کردم و چقدر خوب بود چقدر لذت بخش بود واقعاً
و یه جایی من مبلغی کم آوردم و درخواست دادم و یه فردی که من عمرا فکرش رو نمیکردم گفت با عشق بهت این مبلغ رو میدم :)
واقعاً خدا بود که دل این فرد رو برام نرم کرد
من حتی با این فرد ارتباطی نداشتم و یه فرد واسط این کارو کرد
من میخواستم برای راه اندازی محل کارم وسایلی تهیه کنم و هرجا میرفتم مثلا ذهنم و دلم میگفتن نه این نیست اینم نیست و یهو یه ایده میومد میرفتیم داخل یه مغازه دقیقا همین محصول رو داشت با کیفیت و قیمت مناسب
البته یه جاهم به حرف دلم و خدای خودم گوش نکردم و میتونستم یه وسیله بهتر کاربردی تر و با همین قیمت بگیرم ولی فقط یه وسیله تک کاره نصیبم شد
و از اونجایی هم که من چک دادم برای این وسیله دیگه خلاف در خلاف شد و اون رضایت اصلی رو برام به ارمغان نیاورد
ولی این برام درسی شد که عجله نداشته باشم
که بیشتر تحقیق کنم
و وقتی ذهن و دلم میگه نه یکم تنفس ایجاد کنم
و بعد دوباره شروع کنم و اونچه که ذهن و دلم میگه رو انجام بدم
ولی خب اشکال نداره این هم تجربه اس و یه درس و یادگیری جدید برای کسب و کارمه
و یا مثلا برای خرید پاکت میتونستم پاکت هایی با طراحی قشنگ بگیرم ولی من اون زمان ندیده بودمش و تازه هدایت شدم به سمتش
و یا سفارش کارت حسم میگفت سفارش بدم ولی الان میبینم تعداد خیلی زیادیه و آیدی پیجمم اونی نیست که دلم میخواست باشه و خب این حس خوبی نیست
ولی حس میکنم هیچ کاری توی این دنیا بی فایده نیست حتما این کارت ها یه جایی به کارم میاد چون با حس خوب خریدمشون و وقتی دیدمشون هم یه عالمه حس خوب تجربه کردم کلی شاد شدم
و از الان سعی میکنم برای قدم های بعدیم با آرامش
با توکل و اعتماد به حسم جلو برم
و خیلی دوست دارم دوره روانشناسی ثروت سه رو تهیه کنم
پلن چیدم بعد از دادن پولی که گرفتم و خرید چندتا چیز که لازم دارم و بهم حس خوبی میدن
دوره روانشناسی ثروت سه رو بگیرم
حس میکنم اون یه نقشه راهه و بهم میگه که چیکار کنم
البته قبلش قصد دارم تمام فایلهای ثروت توی سایت رو گوش بدم
ولی هدایت شدم به دسته بندی قدم های تکاملی برای هدایت شدن و فعلا با همین دسته بندی جلو میرم تا خدا هدایتم کنه به سمت چیزی که برای من در این لحظه درست و زیباست
خدای هدایتگرم به سمت خوبی ها و زیبایی ها و تمام حس های خوب دنیا دوستت دارم
به نام خدا
سلام به استاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته
سلام به همه دوستانم
گام ششم خانه تکانی ذهن (عمل به الهامات قلبی)
استاد عزیز در مورد کنترل ذهن گفتید اینکه شما از تک تک لحظه ها استفاده میکردید برای درک آگاهی ها
واینکه وقتی از خداوند خواستید تا از کوچک ترین زمان هم بتوانید برای خودتان استفاده کنید مسئله گمرک وکشتی پیش آمد ودیگه عملا کاری نداشتید انجام دهید
کلی وقت داشتید که روی خودتان کار کنید
وقتی خداوند تعهد شما را می بیند جهان پاسخ میدهد جهان درها را باز میکند وقتی که شما متعهد هستید به تغییر (این قانون جهانه)
استاد این جمله را باید نوشت وجلوی چشم زد وبارها وبارها تکرار کرد
الان من این حرف را درک میکنم زمانی وقت کمی داشتم تا از فایلها ومطالب سایت استفاده کنم
از یک طرف کار دولتی داشتم وصبح تا 2 بعداز ظهر در آزمایشگاه کار میکردم
عصرها باید به خانه مادرم میرفتم از پدر ومادرم نگهداری کنم واخر شب خسته به خانه آمده ودیگر نای هیچ کاری نداشتم
اما با این حال مدام ودر هر فرصتی به سایت سر میزدم از خدا میخواستم فرصت کافی داشته باشم تا روی خودم کار کنم
تا اینکه تصمیم گرفتم صبح ها خیلی زود ساعت 4یا 4ونیم صبح بیدار شوم یکی از فایلهای سفر به دور آمریکا را میدیدم میشدم بمب انرژی
سپس فایل دانلود میکردم در سرویس به سمت محل کارم هندزفری در گوش فایل گوش میدادم یا کامنت بچه های سایت را میخوندم کلی حالم خوب میشد چنان که صبح ها با ورود به درمانگاه چنان شاد بودم وسلام احوالپرسی با همکاران و مراجعین میکردم که همکارام تعجب میکردن اکثرا خواب آلود وکسل بودن
کم. کم کارهام اونقدر خوب پیش میرفت که ساعت 1٢ دیگه تمام تستها آزمایش شده جوابها آماده بود
جوابها را تحویل همکارم در قسمت پذیرش میدادم و2ساعت وقت داشتم در سالن آزمایشگاه راحت وقشنگ فایل گوش کنم بنویسم وحالش را ببرم خداراشکر
یکی از همکاران مدام میومد به من میگفت بیکار شدی بیا سالن اون طرف، همکارها جمعن بگیم بخندیم
ولی من دیگه اون آدم قبلی نبودم برای وقتم ارزش قائل بودم برای ورودی های ذهنم ارزش قائل بودم حاضر نبودم هر چیزی را گوش کنم حاضر نبودم ات واشغال به ذهنم بدم در نتیجه وقتی دید من همراهی نمیکنم کم. کم ازم دور شد حتی کمتر به آزمایشگاه سر میزنه
همین چند روز پیش همکار قسمت پذیرش بهم گفت تمام همکاران سالن جمع بودن جای شما خالی بوده
بچه ها گفتن خانم حکیمیان دیگه مثل اون روزا نیس عوض شده تغییر کرده
همکارم فکر میکرد من ناراحت میشم خدا شاهده آنقدر خوشحال شدم که نزدیک بود گریه کنم از اینکه فهمیدم کم کم نشانه های تغییر در من داره ظاهر میشه با خودم گفتم پس مسیر درسته ادامه بده
خدارا شکر وقت وفرصتم برای کار کردن روی خودم بیشتر شده ومن چقدر خوشحالم
باید متعهد تر کارکنم تا عالی نتیجه بگیرم
استاد عزیز ممنونم که اینقدر قشنگ وروشن وواضح برای ما توضیح میدهید
خدارا شکر که مرا در این مسیر سبز در این سایت الهی با دوستان عالی قرار داد
خدایا مرا به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به آنها نعمت داده ای
سلام استاد عزیز 🌹
من به تازگی عضو سایت شما شدم البته حدود دو سال هست که مشغول کار بر روی باورهام وتغییر اساسی زندگیم هستم. خیلی خدارو شکر میکنم که با شما واین سایت با ارزش که برای من مثل الماس باارزش هست آشنا شدم. استاد عزیز شاید این حرف من به نظر عجیب باشد ولی من امسال بهترین عید عمرم را گذراندم وآنقدر انرژی گرفتم که حتی خودم تعجب میکنم ،نه اینکه نسبت به این موضوع یا هموطنانم یا مردم جهان بی تفاوت باشم نه، وهرشب هم برای تمام مردم کره زمین ومردم ایران دعا میکنم وانرژی مثبت می فرستم وآرزو میکنم که این شرایط به سادگی وزیبایی درست شود🤲🤲🤲
ولی من هیچ عیدی اینقدر آرامش نداشتم .توانستم کلی کتاب مفید بخوانم شکرگذاریم عمیقتر شد چون میدیدم که خودم وخانواده ام در سلامتی کامل هستیم که به نظرم نعمتی از این بالاتر وجود ندارد.
از صبح هدفون در گوشم بود وهنوز هم هست ومرتب فایلهای دانلودی را گوش میکنم.واقعا بی نظیرن بی نظیر با یک دنیا راز ورمز زندگی عالی🙂🙂
استاد عزیز من این قرنطینه را هدیه ای از جانب پروردگارم برای خودم دیدم که به من این امکان راداد که در کمال آرامش ودر خلوت خودم بیشتر به او نزدیک شوم وبتوانم بیشتر ذهنم را کنترل کنم که اگر قرنطینه نبود شاید به این سرعت این تغییرات رخ نمی داد. حتی برای کاری که مدتها بود مردد بودم واز او می پرسیدم ولی نمی توانستم جوابش را بشنوم ،در همین ایام با نشانه ای که تعیین کرده بودم خدای مهربانم با همان نشانه وخیلی واضح پاسخ من را داد که استاد اصلا نمی تونم بگم که چه احساسی پیدا کردم😭😭
خلاصه اینکه امسال خاص ترین وبی نظیرترین عید عمرم بود.
از شما استاد عزیز وهمسر گرامیتون وتمام اعضای سایت کمال تشکر را دارم وبرای همه شما بهترینها را از خداوند بی همتا خواستارم 🌾🌾🌾
سلام استاد عزیزم
نتونستم صبر کنم تافایل تموم شه وبعدنظر بذارم منتظرش بودم چون اینستا هم ندارم که لایو رو ببینم ومیدونستم فایل بی نظیری شده…
چقداین فایل رو دوست دارم استاد
چقدددددد پرازاگاهیهههه
فایلیه که باید ده ها بار گوش دادش
چقد باعث ایجادحرکت میتونه بشه…
چقد کلامتون بردل وقلب وجانم میشینه
خیلی خیلی خیلی زیباستتتتت
دقیقا همش منم به خودم میگفتم این ترسی که وجود داره رو نمیفهمم
من پزشک شاغل دربیمارستانم
وازهمون اول متوجه این حس بین مردم بودم ومیدیدم ولی به لطف خدا وشما همیشه ارامشی ذروجوذم بوده وهست که خداروهزار بارشکر میکنم…..
برم ادامه فایلتونو گوش بدم
راستی استادعزیزم لباس وکلاهتون خیلی بهتون میاد
خداروشاکرم به خاطر وحودتون به عنوان دستی ازدستان خدا
سلام خانم دکتر .
وقتتون بخیر .
خیلی خوشحال شدم از آشناییتون.
اولین بار تو این سایت به کامنت یه پزشک بر خورد کردم.
من خودم در پست انتظامات بیمارستان شهرمون مشغول به خدمت هستم.
امروز در حال عبور از یه قسمت بیمارستان بودم که دیدم یکی از پرسنل بیمارستان داره از پروانه های روی فضا سبز بیمارستان عکس میگیره . چون لباس شخصی بود مطمئن نیستم که پزشک بوده باشه اما طرز پوشش و برخوردش به پزشکا شبیه بود.
متاسفانه از اونجایی که من در حال حاضر از اعتماد به نفس پایینی برخوردارم نتونستم حرف دلم که “ماشاالله به این توانای تمرکز به نکات مثبت” بود رُ بهِش بزنم.
خدا نکُنه یه چیزی تو ذهن انسان بد نقش ببنده ؛ یعنی اُلگوی باورِش بشه.
آخه من خودم عَمَم و خواهرم پزشک هستند اما با صحبتهای اُستاد بی گانه اند. الآن که با شما آشنا شدم خیلی خوشحال شدم.
شاد، سلامت، پیروز و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
ممنونم از لطفتون و نگاه زیباتون
روز 72 فصل سوم
خدایا شکرت
.
.
دقیقا استاد تمام حرفاتون درست بود ، الان 30 اردیبهشت 1401 هست که این فایل شما رو میبینم وسط ویدئو همین فایل حسم گفت نگه دار فایل رو و بیا بنویس میخوام راجب چیز هایی که دیدم برای خودم یادآوری کنم و برای بقیه توی همین دوران پاندمی
.
اولا این باور که هر اتفاقی هیچ معنی نداره و ما بهش معنی میدیدم این بزرگترین حال خوب و انگیزه برای من در این مسیر هست که میبینی اتفاقاتی که به ظاهر شاید بد باشه به نفع تو باشه اگر تو درست بهش نگاه کنی و احساست خوب باشه دقیقا این اتفاقات جهان باعث کلی پیشرفت میشه چیز هایی که من خودم دیدم این بود :
.
1- خیلی از افراد سراغ بیزینس آنلاین رفتند و کسب و کار خودشون رو آنلاین کردند و رشد های عجیب و غریبی در مدت کوتاه داشتند و به قولی زندگیشون از این رو به این رو شد در همه ی کسب کار ها اما فقط یه عده ای که یک جور دیگه فکر کردند نمونه بین المللی اون خابی لیم و هزاران نفر در ایران میشناسم که از طریق فضای مجازی بسیار ثروتمند شدند . یا مثلا همین یوتیوب که در ایران جا افتاد و خیلی از افراد اومدن سمت تولید محتوا در یوتیوب و ثروت های عالی به دلار ساختند و همینجوری هر روز دارند راحت تر رشد میکنند و به راحتی پول میسازند یا همین اینستاگرام ما کلی بلاگر و تولید کننده محتوا در زمینه هایی ایجاد شد که اصلن قبلش نبود مثلا در سبک شوخی با دوستان یا پرنک بهش میگن خارجی ها که قبلا خیلی ها دوربین مخفی کار میکردند ولی دوربین مخفی در ایران ممنوع شد و خیلی ها رفتند سمت این و چقدر راحت تر پول ساختند یا مثلا بررسی و بلاگر وسایل ما تا همین چند وقت پیش چیزی به اسم بلاگر لایف استایل نداشتیم یا مثلا بلاگر زیبایی برای آقایان یا بلاگر خودرو و خیلی از زمینه های دیگه و خیلی از زمینه هایی که میگفتند اشباع شده آدم هایی اومدن مثل بیوتی بلاگر ، یا فود بلاگر که درآمد ها و تعامل و رشد بسیار بالاتری نسبت به شماره یک های حوزه خودشون داشتند . یا همین یوتیوب و اینستاگرام جوری شد که خیلی ها فقط یه کانال یوتیوب یا یک پیج اینستاگرام داره طرف به تومان پول میسازه اما این مبلغ انقدر بالاست که داره توی خارج زندگی میکنه و خیلی ها مهاجرت کردند.
.
2- چیز دیگه ای که من به چشمم دیدم اینکه آمار ازدواج هم به شدت داخل ایران رفته بالا همین اتفاق پاندمی باعث شد که خیلی از هزینه هایی که صرفا برای چشم و هم چشمی که فلانی مثلا این مراسم رو گرفته ما هم باید اینجوری باشیم خیلی از این هزینه ها رفت کنار و خیلی ها تازه ازدواج کردند و خیلی ها هم رفتند سر خونه و زندگیشون که خیلی برام جالب بود و چون شهر ما کوچیک بود و یه جورایی همه همدیگر رو میشناسند من میدیدم که توی همین چند سال چقدر آدم ازدواج کردند خداروشکر وامار رسمی هم منتشر شد که دقیقش رو نمیدونم اما یادمه که نسبت به سال های گذشته خیلی بیشتر شده بود .
.
3- یه خبر خوب دیگه ای که یه جا خوندم اینکه این بیماری باعث شده که دانشمندان دارند کار میکنند که بیماری هایی که قبلا درمان نمیشده رو بتونند در آینده درمان کنند و این یه خبر خوب هست که چقدر از مرگ افراد جلوگیری میشه .
.
4- چقدر باعث شده همین تعطیلی ها خیلی از کارها دور کاری بشه و به نفع شرکت ها بشه و مدیران توی این تایم خیلی ایده های خلاقانه بهتری دادند مثلا یه فود بلاگر خیلی معروف میگفت من یه اپلیکیشن درست کردم که توی همین دوران قرنطینه باعث شد من بیشتر توی خونه باشم و اپلیکیشن خودم رو بسازم و چقدر اتفاقات خوب براش افتاد و الان داره با افراد بین المللی توی حوزه خودش همکاری میکنه و اون ها رو میاره ایران و غذای ایرانی رو به دنیا معرفی کرده اون هم با هزینه خودش بدون اینکه به هیچ جایی وابسته باشه .
.
5- یا همین فود بلاگر ها چون من علاقه به غذا دارم خیلی دنبال میکنم انقر توی همین دوران پاندمی به رستوران دار ها کمک کردند و مشتری فرستادند براشون که مثلا یه رستورانی بود میگفت من داشتم بر شکست میشدم و میرفتم که ماشینم رو بفروشم اما به بنده خدایی رایگان یه بار ما رو معرفی کرد و کسب و کار من رونق گرفت و با بقیه همکاری کردم الان کلی پرسنل هم اضافه کردم و عکس این بنده خدا رو زده دم رستورانش .
.
6- یا من علاقه دارم به موسیقی رپ و دنبال میکنم خیلی از خواننده ها توی ترکیه کنسرت های چند هزار نفری برگذار کردند مثلا آقای تتلو یه کنسرت 7000 نفری برگذار کرد و بعدش هم کلی کنسرت برگذار کرد یا یه گروهی هست به اسم زد بازی که خیلی دوستشون دارم یه کنسرت برگذار کردند 6000 نفری و کلی آرتیست دیگه که کنسرت های 2000 ، 3000 نفری بر گذار کردند توی همین موسیقی که تا چند سال پیش هیچ پولی نبود با تغییر باور هاشون این اتفاق افتاد که مثلا همین آقای تتلو میگفت من برای یه کنسرت برنامه گذار به من 100 هزار دلار پول میده چقدر خوب شده تازه بلیط کنسرت این فرد از 200 دلار تازه شروع میشه که به پول ایران زیاد میشه و خوب باز هم اینهمه استقبال شده و جایگاه vip کنسرت توی همین موسیقی رپ داشتیم تا 1000 دلار که کلی آدم گرفتند یا 500 دلار برای این جایگاه vip تو کنسرت جدا از اینکه چقدر تبلیغات شرکت های دیگه بوده در کنار کنسرت و یا چقدر تیشرت و مرچ فروختند.
.
7- یا همین باعث شد من خودم کلی فکر کنم و به سمت سایت شما هدایت بشم و کلی اتفاق خوب برام افتاده توی تمام ابعاد زندگی من که داخل سایت گفتم نتایجم رو .
.
اینها چیز هایی بود که بهم گفته شد تا اینجا بگم کلی اتفاقات بهتر هم اتفاق افتاده .
عاشقتونم
سلام آقای نقدیان عزیز
سپاسگزارم به خاطر مثال های خیلی واضح از فراوانی و گسترش جهان که نشون میده،چقدر راحت میشه ثروت ساخت به هر مقدار که بخوایی
مثالهاتون کاملا واقعی و قابل پذیر و منطقی برای ذهنم بود که ذهنم داره هر روز و هروز با اینچنین مثالها رو برو میشه ولی زیاد بهش توجه نمیکردم
سپاسگزارم به خاطر این یادآوری تون
امیدوارم منم بتونم ، با چشمی بیناتر ، تحسین کننده بیشتر این فراوانی نعمت ها در روی زمین باشم و خداوند به همه مون روزی بی حساب بده
در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند باشید دوست عزیز