live | عمل به الهامات قلبی - صفحه 64 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | عمل به الهامات قلبی
    214MB
    49 دقیقه
  • فایل صوتی live | عمل به الهامات قلبی
    47MB
    49 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1110 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    سلام به همگی

    چقدرخوبه که دعوت به این سفرخونه تکونی ذهن شدم واین بخاطردرخواستی بود که ازبرخوردبایه چالش ازخداداشتم که بهم کمک کنه زودتروراحت ترازش عبورکنم که تبدیل به یه چاه عمیق نشه بیرون اومدن ازش خدامیدونه چقدرطول بکشه چون چالش قبلی زندگی که مسئله کاری بودهمینطورشده بودوواقعاهدایت الله بود.وقتی ازش خالصانه خواستم خدایاهدایتم کن منوازاین بیابون بی آب وعلف که سرگردون شده بودم گفتم نجاتم بده چون واقعامیدیدم نه دلم میخواستم اون وضعیتی که توش بودم ودلم نمی‌خواست ادامه بدم ونه راهیومیدیدم که به سمتش برم فقط الهامات خداوندبودکه اولش بهم اینوگفت قبل ازانجام هرکاری جلوورودی های منفی بگیره کلی نشت انرژی زمانی ایجادکرده وواقعاهمینطوربود وجاشوبه وروی های مثبت بده

    که همه چیزازهمین جاشروع میشه برای هرکسی که به مسیردرست ومسیرنادرست هدایت میشع کنترل کردن

    ورودی ها وعدم کنترل ورودی هاست

    ومن دیدم نجواهای ذهنم که پربودازخشم کینه انتقام قربانی بودن شرک احساس بی لیاقتی وناتوانی حرف های دیگران قضاوت هاشون انقدربلندشده بودکه وواقعاصدای خداروکی میتونه بشنوه وقتی ترکیبی ازهمه ی احساس هایمنفی رویکجاداری دریافت میکنی

    خلاصه باگوش کردن مداوم به این آگاهی ها دوره عزت نفس ورایگان های لیاقت وتوحیدو..صدای ذهن من اروم اروم ضعیف شد واین آگاهی هاقدرتشون زیادشده بودبرعلیع باورهای محدودکننده که من اروم شده بودم وحتی بخشیدم وکم کم میدیدم قلبم به شوروشوق تکاپو هیجان دراومده ازتنهایی خودم لذت می‌بردم ومیبرم حالم خوبه آرامش دارم نه خودموباکسی مقایسه میکنم خصوصابرم ببینم بقیه ازلحاظ کیفیت کاردرچه سطحی هستن این کارخیلی زیادمیکردم

    ولی الان خیلی وقته که برام مهم نیس که کی چکارمیکنه نمیکنه خودسرزنشی من بع شدت کم شده

    خب طبیعی هم هست چون مقایسه کردن کم ترشده

    وقتی یه اشتباهی میکنم مراقبم یه لحظه مکث میکنم وشاهدوشنونده حرف هایی که اون لحظه ذهن میخوادانحام بده میشم که یه وقتایی میبینم که میخوادفحش یاترس و‌.رومیخوادواردکنه ولی میگم مراقب باش بااحترام برخوردکن باخودت ومیبینم که چقدردیگزان باهام بااحترام بیشتری برخوردمیکنن وقتی رفته بودم داخل یکی ازمغازه های پاساژفروشنده خیلی بااحترام وباحس خوب برخوردمیکردوماشین هابرام صبرمیکنن وقتی میخوام ازخیابون ردبشم

    درخواست های دوستی زیادداشتم ودارم

    هم زمانی هایی که رخ میده که یکیشوبگم همین چندروزپیش خونه داداشم دعوت بودیم ناهارومن باردوم بودم می‌رفتم خونشون چون تازه خونشونوعوض کردن وآدرس دقیق نمیدونستم کوچه بالایی بودپایینی نمیدونم وحتی خونه هم نمیدونستم کدوم بود که زنگ هم میزدم به خواهرم که ادرس بگیرم ج نداد وداشت احساسم بدمیشد ولی همون لحظه قلبم گفت اروم باش وگفتم آره یع تضادی به این کوچولویی این جامیخوای احساست روبدکنی همینطورادامه دادم که بیام کوچه پایین ترکه واقعاایناهمش هدایت خداست دیدم پسرداداشم رو که داشت میومدکه بره خونه واون هم منو دیدگفتم ببین خدادرهرلحظع داره هدایت میکنه ومن درمسیردرستی هستم که این هم زمانی ها داره رخ میده ورفتم خونه خیلی گرسنه بود یه ظرف پرازمیوه بودنشستم خوردم خیلی بهم چسبید ولذت بردم واین لذت بیشتربه من دوباره لذت بیشترهدیه میکردوقتی که ناهارخوردم خیلی بازبیشترلذت داشتم وانقدرحس خوب داشتم اون لحظه که واقعابه معنای واقعی سپاس گزاری میکردم بدون این بخوام بگم الکی بدون حس خدایاشکرت

    من عمیقادلشتم سپاس گزاری میکردم قلبی بود نه زبونی

    دارم یادمیگیرم بهبود های کوچولوببینم وسپاس گزارباشم وهرروزمیگم خدایایع درجه بهتربشم دراحساس لیاقت وهرروزاحساسم بهتر

    وحرف های دیگران کم رنگ ترشده مثل قبل خیلی کلیک نمیکنم روش وتحلیل کنم میگم ولش کن بابا

    نه من کاملم نه اون

    به خودم ودیگران نسبت به قبل راحتترمیگیرم ومیگذرم چون دیدم تمرکزروی نکات منفی وعواقبی که بعدش داره انقدردردناک میشع میترسم بیشترازاون جلوبرم

    ولی نظردیکران بزرگ ترین نقطع ضعف شخصییتی من هست که خیلی ضربه خوردم وچالشی که دقیقا داشت منوهل میدادبه سمت همین نقطه ضعف باعث شد ازخدابخوام که خدایادستموبگیرچطورخودم میتونم ازاین الگو تکرارشونده که هرباربه شکلی خاص داره خودشونشون میده نجات بدم تواگه دستمو نگیری من هیچی نیستم ودستموگرفت والان دارم مینویسم که من تامین 5یا6 روزپیش داشتم حرف هایی رومیشنیدم ومرورمیکردم توذهنم که قضاوت تهمت وحرف هایی که بع من حس گناه ظالم بودن ترس نگرانی میداد ومیخواستم بیام ثابت کنم راضی کنم

    انگارداشت کنترل زندگی منوبه دست میگرفت این احساساتی که تصمیماتی بگیرم که جنسش ترس بود

    خب قطعا بدترمیشد ودیده بودم قبلا که من خودم بااستادم همین احساس های منفی روانتقال میدادم ودرکش نکردم قضاوتش میکردم که چرافلان تصمیم گرفت حس میکردم به من ظلم کرده وبراش توضیح میدادم هرچقدرمن خودم بیشترثابت میکردم واونومیخواستم راضی کنم اون بیشترازمن بدش میومد وبه من بی محلی می‌کرد واون کاردرست انجام می‌داد که اعراض میکرد چون میدونه قانون رووداره بهش عمل میکنه برای همینم هست که خیلی موفق هست

    والان بهتردرکش میکنم واون فردی که داره به من چیزهایی رومیگه که بع من احساسات منفی منتقل کنه اون هم مثل من نمی‌دونه قانون رو ونمیدونه بااین که ادرس سایت براش فرستادم ولی نمیدونم درزمان مناسب خودش شایداون هم یه روزی منودرک کنه که من اگرمیخوام دزمسیردرستی باشم بایداعراض کنم ازناخواسته ها ازدرخواست های نامعقول

    ازاین کخ وقتی چیزی نمیدونه ونمیبینه انقدرقضاوت نکنه تصمیمی که گرفته بودم وخدابعم گفت شاخ وبرگ روبزن منظوراین بوداین رابطه قطع کن رابطه ای یه روز شکل گرفته بودوحتی بارها بخاطرحس گناهی که به من میدادمنوول کردی منودوس نداشتی بااین که من میدونستم من چقدراین مدلی خوشم میاد دوسش داشتم ودارم خصوصاظاهرش قدبلندچهارشونه خیلی خوش اندام قیافش خیلی جذاب ومردونه چهرش خیلی حس خوبی من میده یه پارادوکس جالبی داره هم مهربون ومعصوم هم یه کوچولوخشن وعصبی

    من خیلی ریش وسیبیل دوس دارم موهای پرپشت ومشکی ️

    درکل قدرت جاذبه چهرش خیلی بالاس خیلی مردونه

    منظورم اینه که دخترونه وبیبی نیس

    دیدین برعکسش پسرهاهم خیلی خوششون میاد دختری که خیلی ظریف ملوس ناز ودخترونه باشه چون طبعا ذات انسان بع این صورت هست که مردها نقطه مقابل خودشونودوس دارن چه درظاهروچه اخلاق

    وزن هاهم همینطور

    ولی یه اختلالاتی این وسط پیش اومده که بیشترمنشاهورمونی داره که بعضی خانم هاویژگی های ظاهری ورفتارریشون بیشتربه سمت مردهاس وبرعکسش هم همینطور

    ولی انسان نرمال طبیعتا وذاتا نقطه مقابل خودشو دوس داره نه کسی که به ویژگی های خودش نزدیک تر

    قطعاهمه میدونن من الان دارم چی میگم

    دارم توجه میکنم به زیبایی ها

    وخواسته هاموبهتربشناسم وبقیه هم خواسته هاشونوبهتردرک کنن

    ومن بارهااین فکربه سرم میزدکه بیام پیام بده نکنه این هدایت نبوده ومن فکرکردم وازاین حرفای ذهن که میخوادگمراه کنه

    ومن ازخداپرسیدم وچقدردقیق جواب داد

    بزارهدایت میشی خداونداستادبرنامه ریزی هاست

    پارونزن وابده و..انقدردقیق من هم خیلی دقیق عمل کردم

    چکارکردم ؟

    گفتم ولش کن بابا حالابزاراین کاربکنم ببینم چی میشه.

    اومدم تولدشوتبریک گفتم وحس خوبی نداشتم ازاین کارولی این کارکردم وج پیام اون لحظه دادولی انقدرعصبانی بودکه دوس نداشت دیگه ادامه بده ومن زنگ زدم ج نداد همون لحظه هدایت که گفته بوداین کارنکن به یادم اومدم که خدامیدونه وتونمیدونی

    هم فرکانس نبودیم ومن همون لحظه هیچی نگفتم وساعت شدم انقدرکه خداواضح داره صحبت میکنه باهات ولی توگوش نمیکنی وبیااببین وبازم این لطف خدابودکه ج نداد چون خدا گفت بزارهدایت میشی و

    اون لحظه به جای این که خودموخیلی سرزنش کنم که اجازه بدم ذهنم شروع کنه بع سرزنش کردن ویا انتقادکردن ازرفتاراون فرد

    اومدم باخودم بااحترام رفتارکردم وخودموبخشیدم وسخت نگرفتم به خودم ویااون شخص وگفت وگوهای ذهنیموبه سمت مثبت هدایت کردم ومن آرامش عجیبی داشتم وچرا من زودی خودمونم جورکردم وسریع به حس خوب برگشتم فقط بخاطرگوش کردن مداوم به آگاهی ها رایگان لیاقت وخوندن کامنت های بچه ها ودوره ی عزت نفس وتوحید که من راحت تربرخوردکردم باچالش

    ومن معجزشو همون لحظه دیدم نه ازطرف اون فرد

    بلکه من دعوت شدم به مسافرت شمال ازطرف داداشم همون لحظه که من این حرف هاروداشتم به خودم میزدم همون موقع من تاثیر افکارم دیدم وقبول کردم وبرام زیادمهم نبود وخوشخال بودم تومسافرت وبهم خوش گذشت وجاده چالوس که بودیم یادسفربه درآمریکا می افتادم که جاده سرسبزی هارومیدیدم خوشحالترمیکردم

    کافی بودمن میشستم غصه میخوردم وخودموسرزنش میکردم واقعا میتونستم همراه بشم بازیبایی ونعمت های خداوند معلومه که نه

    فقط آرامش هست که مارودرمسیردریافت نعمت های بیشترخداقرارمیده ووقتی من آرامش دارم هراتفاقی که بیوفته خیر حتی اگرظاهرش این باشه که اون فرداززندگی من برای همیشه بره بیرون بازهم خیریتی هست که خدابهترمیدونه ومیخوادازمن مراقبت کنه

    ونعمت های بهتری سرراهم قراربده

    والان که چندروازاین سفرخونه تکونی من میگذره من حالم خیلی بهترشده چون تاقبل اون نجواهای ذهنم وعدم کنترل ورودی هامنوداشت اروم اروم ازمسیرخارج میکرد که به لطف الله واجابت درخواستی که منوهدایت کنه من دراین سفرهستم ودارم کامنت مینویسم ومیبینم چیزی که نشت انرژی وزمانی برای من ایجادکرده بود وتمرکزمومن ازکارم وخواسته هام برداشته بود الان میبینم کنترل زندگیم باکنترل ورودی هابه دست گرفته شده وبرام اون چالش کم رنگ ترشده واروم ترشدم تسلیم ترشدم

    وهدایت شدم هرروزبرای پول ساختن ازتوانایی هام یه قدم حتی خیلی کوچک بردارم اماپیوسته باشه

    وخدابهم قدم به قدم میگه چی بگم

    چیزی که ازش میترسیدم بخاطرحرف مردم که خوب عمل نکنم ولی ایده هابه مرورزمان که من بهترمیشم بهترمیشن مثل استاد عباس منش که تکاملی به این نقطه رسیده که بازخوردگرفته ازمسیررشدش ودرس گرفته وهی بهتروبهترشده

    واین سفرقذم بع قدم به من میگه که تمرکزت روی چه چیزهایی بزارکه سودمندترین سرمایه گزاری باشه

    سرمایه گذاری روی خودت وتوانایی هات باورهات

    خداروشکرخدامنوهدایت کردکه من درمسیرعلایقم دارم حرکت میکنم وروزی 8 تا9 ساعت زمان میزارم مطالعه می‌کنم ودارم آماده میشم قدم بعدی بردارم ویه کارجدیدشروع کنم واین کاری که داره تکمیل میشه خیلی زیباوقشنگ شده یه تابلورنگ روغن منظره هست که ساحل هاوایی هست ازاون گل هایی داره که خانم شایسته کنارموهاش زده بود رنگ یاسی بود وقتی کنارکاکتوس هااستادازش عکس میگرفت دیگه خیلی دقیق گفتم

    ودوس دارم تابلوروبفروشم وازخداخواستم کمکم کنه که بتونم بفروشم چون به پولش نیازدارم دوس دارم رنگ ها وابزارباکیفیت تری بخرم که کیفیت کارم بهتربشه که باقیمت های بالاتری بتونم بفروشم

    وهمون خدایی که به خیلی ازخواسته های من پاسخ داده به این هم قطعاپاسخ میده

    علایقم که دارم دنبال میکنم ،وسفرشمال , پرکردن دندون هام ،تبلیغ کارهام توسط فردی که آلمان زندگی میکنه کارمنودرپیج خودش گذاشته وافرادی که من اصلانمیشناختمشون نه زبونشونومیفهمم ازکارمن تمجیدمیکردن ولذت میبردن چون من ازخداخواسته بودم که خدایاکارهای منوخودت ازبی نهایت دستت تبلیغ کن فرقی نمیکنه ایرانی یاخارجی

    وحتی دوس داشتم ودارم درامددلاری داشته باشم ازفروش کارهام وباخارجی ها معامله داشته باشم

    واحساسم میگم همینم میشه چون خیلی نزدیک شدم به اون فضایی که باخارجی کارکنم

    یه چیزیو بگم هرچندکه کلیت رومیخوام عنوان کنم نه که بگم همه اینجورین ولی هنر خصوصانقاشی درکشورهای پیشرفته ازجایگاه بالاتری برخوردارهست عموم مردمشون هنرمقدس میدونن وبراش خیلی ارزش قائل هستن به نسبت کلیت مردم ایران

    ومن دوس دارم روی احساس لیاقت وارزشمندی برای خودم وتوانایی هام بیشترکارکنم که باشرایط وانسان هایی برخوردکنم که هنرروخیلی دوس دارن وبراش ارزش قائل هستن وخیلی خوب پول خرج میکنن براش

    نه این که این جا خرج همه جاش همه چیش میکنه بعدزورش میادبخوادپول بده من اصلانمیخوام این نوع مشتری هاروداشته باشم

    پس من چیومیخوام افرادی که خوب پول درمیان وخوب خرج میکنن ونقاشیهاموخیلی دوس دارن

    که همه ی اینابرمیگرده به خودم که چطورخودمومیبینم

    وبرای خودم وتوانایی هام ارزش قایلم واین که من میتونم ازکارهام به راحتی پول بسازم ‌.

    ممنونم همراهی کردین کامنت طولانی شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1610 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام و درود خدمت همه دوستان عزیز

    و استاد عباس منش و خانم شایسته

    از خداوند بسیار سپاسگزارم بابت همه چیز

    گام ششم از پروژه خانه تکانی ذهن

    واقعاً هرچی بگم کمه به خاطر آگاهی‌های ناب این پروژه و هر گام آن که معادل یک دوره است خدایا شکرت

    خدایا شکرت که قوانین جهان رو جوری قرار دادی که با پیروی کردن ازشون میشه به تمام حس‌های خوب مثل: سلامتی، ثروت، برکت، آرامش، عشق، روابط خوب،ایمان،هدایت و… رسید

    توی همین چند روز تغییرات مهمی رو توی زندگیم حس می‌کنم

    امروز با هم صحبت شدن با یک نفر دقایقی رو تمرکز و توجهم رو روی نکات نازیبا قرار دادم ولی همین اتفاق درسی که برای من داشت این بود که بیشتر ورودی‌هامو کنترل بکنم

    و با دیدن گام امروز ایمانم از پیش محکمتر شد و به شخصی که قرار بود هفته گذشته تماس بگیرم و هی این پا و اون پا می‌کردم و یه جورایی میترسیدم زنگ زدم و گفتم چرا به الهام درونی خودم گوش ندم و مطالب جالب و زیبایی رو شنیدم و بابت این زنگ به خودم افتخار کردم

    واقعاً حس می‌کنم تغییراتم رو در زمینه، زیبا بینی، در زمینه ایمان و توکل ،در زمینه کمتر شدن ترس‌هام و خدا را بابت این اتفاق شکر می‌کنم

    واقعا یگه باید خودم رو ببندم به فایل‌ها دیگه فقط یک خوابیدن باشه یک غذا خوردن و مابقی تایم روز رو اختصاص بدم به کار کردن روی خودم، انشالله

    خدایا شکرت بابت همه چیز 

    انشالله که اتفاقات خوب زیادی برای هممون در راهه

    شاد و پیروز باشید

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    زهرا رضایی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2411 روز

    بنام خدا

    امروز میخوایم درنورد زیبایی ها بنویسم

    از کنترل ذهن باید به این صورت استفاده کرد که ازتک تک لحظه ها استفاده کزد برای استفاده ازاگاهی ها و برای پیشرفت کردن.

    وقتی تعهد داری جهان درها را باز میکند ازشرایط که درش هستید استفاده کنید و روی خودتون ازصبح تا شب کار کنید ودرعمل استفاده کنید

    ترس عامل شکسته ندارید ترس برشما حکومت کنه

    بدن خودش رو میسازه و این قدرت خداست

    همه ما به خداوند وصلیم و خداوند به همه پا درمورد اینده گفته کسی میروز میشه که به الهامات قلبیش گوش کنه منطق نمیذاره ادم گوش کنه

    خداوند مثل یک دستگاه فرستنده هست و توقف ناپذیر اگاهی ها رو منتشر میکنه در جهان

    کسانی که نزدیک موج دریافتن میشنون بعضی ها هم نزدیکن میشنون ولی عنل نمیکنن

    خداوند همه ما رو هدایت میکنه

    جهان درحال تغییره کی تغییررو میپذیره کسانی که باور دارن خداوند اونا رو هدایت میکنه به مسیر

    نگرانی نابود کننده است ونشانه بی ایمانی هست

    درپناه خدای مهریان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    KING MAMMAD گفته:
    مدت عضویت: 801 روز

    به نام خدایی که عاشقشم

    سلام به استاد عباسمنش و دوستایی که مثل خودم بدنبال اهدافشون هستن

    خواستم یکی از صدها تجربیاتم که از عمل کردن به الهامات قلبی بدست آوردم رو باهاتون به اشتراک بگذارم.

    اول از همه اینو بگم که من یکی از آرزوهام این بود که برم توی یک باغ پرتقال و اونجا از درختش پرتقال بچینم و همونجا هم تا آخرین دونه اون پرتقال رو بخورم و یکی دیگه از خواسته هامم این بود که توی جنگل های شمال برم و جوج بزنمو کلی تفریح کنم

    اتفاقی که افتاد این بود از طرف دانشگاهمون خواستن مارو به اردو ببرن و من هم خبر دار شدم و ثبت نام کردم (هزینه های اردو هم حدودا یک هفتم‌ش رو من پرداخت کردم) بعد اون روز که رفته بودیم توی اتوبوس متوجه شدم که دقیقا به همون جنگلی که من دوست دارم قراره بریم و ناهارم قراره جوجه کباب بخوریم و من شوق و ذوق داشتم که هر چه زودتر به اونجا برسیم. اونجا که رسیدیم کلی تفریح و بازی کردیم بعد رفتیم ناهار خوردیم. بعد از ناهار دو تا از دوستام گفتن ما میخایم پیاده روی کنیم یه حسی به من هم گفت که من باهاشون برم.لوکیشن جنگل هم اینجوری بود که روی یه دامنه کوه بود و بعد از اینکه رسیدیم بالای اون کوه من به دوستام گفتم بیاین از این مسیر بریم و پشت کوه هم ببینیم (اون مسیر هم یه حس درونی بهم میگفت که بریم) وقتی یکم پایین‌تر رفتیم اینقدرررررررر نور آفتاب و درختا و مزرعه های دور دست قشنگ و زیبا بود که هممون شگفت زده شدیم جوری که هر 3 تایی مون از اون لوکیشن عکس تکی گرفتیم. بعد همینجور من یکم رفتم پایین‌تر و دیدم که باغ پرتقاله:)) اونم چه پرتقال هایی! از صاحب اون باغ اجازه گرفتیم و بعد اون صاحب باغ نه تنها بهمون درختای پرتقال خوشمزه تر رو معرفی کرد بلکه درختای لیمو شیرین و نارنگی هم بهمون نشون داد و ما هر 3تامون میوه میچیدیم و زیر همون درخت میخوردیم

    دوستای من خیلی خوشحال بودن و میگفتم چقدر خوب شد که گفتی از این مسیر بریم و توی اون لحظه من بیشتر خوشحال بودم چون میدونستم این خداعه که منو هدایت کرده و دمشم گرم که حتی بیشتر از آرزوم بهم نعمت داد

    همیشه ازش سپاسگزاری میکنم که منو به این آگاهی های قانون جذب هدایت کرد و به یه منبعی رسوند که نه تنها تموم نمیشه بلکه روز به روز استاد و دوستای خوبم بهش مطالب مناسب اضافه میکنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    آتنا شکیب گفته:
    مدت عضویت: 329 روز

    به نام خدایی که فرمانروای کل جهان هست ، خدایی که همیشه هست و زنده ست و آگاهه ، خدایا هر چه دارم از توست و من در مقابل تو هیچم ، تو هستی همه کاره و من فقط رو تو حساب باز میکنم و میدونم همه چیز خود به خود درست میشه خیلی راحت . خدایا ازت سپاسگزارم بابت قوانین ثابتت ، خدایا سپاسگزارم بابت هدایت هات در طول مسیر همیشه هدایت تو بوده و هست و جاهایی که با تو بودم و در آرامش هدایت هاتو شنیدم ‌و عمل کردم بهترین تجربه داشتم و جاهایی که اشتباه رفتم مسیر ، با تو نبودم اما اون موقع هم منو هدایت کردی اما من نبودم و هدایتتو دریافت نکردم ، خدایا سپاسگزارم بابت روز شمار تحول زندگیم روز 72 پای تعهدم هستم و ادامه میدم ، در این 72 روز هر فایلی از استاد شنیدم و در قسمت های دیگه سایت استاد راجع به توحید گفته ، و مطمئن شدم راز موفقیت استاد باور کردن خدا و این منبع درونی بوده و معلومه روی این موضوع کار کرده ، حقیقتش داشتم دلسرد میشدم نجواها در طول مسیر میاد که تو ادامه ندی نا امید شی که ببین زندگیت تغییر نکرده ، اما نزاشتم سختی کار همینه ذهن کنترل کنی اینجا فقط تکرار باورهای توحیدی کار میکنه به خصوص این باور که تنها قدرت جهان ربه و دو قدرت وجود نداره فقط یک قدرت وجود داره اونم الله و هیچ کسی جز الله نمیتونه به من کمک کنه ، و هیچ کسی و عوامل بیرونی هیچ قدرتی در زندگی من نداره من خودم خالق زندگیم هستم با باورهام و فرکانسی که هر لحظه میفرستم ،خوب من طوری شرایط برام ایجاد شده که تنها شدم و دوست‌ها و حتی بعضی افراد خانواده که در مسیر نبودن خود به خود رفتن و قطع ارتباط کردم خوب اوایل از این موضوع ناراحت بودم اما بعد درک کردم این یک فرصته من روی خودم کار کنم و بعد هدایت شدم به سایت و سفرنامه ، و فایل چگونه درآمد خود سه برابر کنید اونجا استاد مطلبی گفت که بچه ها یک مدت تنها باشید روی خودتو ن کار کنید و خود استاد همین کار کرده بود اونجا یقین پیدا کردم پس به من این شرایط داده شده تنها باشم و روی خودم کار کنم ، و یک درآمدی هم داشته باشم بدون اینکه کاری انجام بدم و راحت تر روی خودم کار کنم و بتونم از این تضادهای زندگیم در جهت خواسته ام استفاده کنم .

    میشه گفت بیشتر تایم من صحبت های استاد هست گوش میکنم و عقل کل پیام ها رو میخونم به خصوص قسمت توحید و الگو در جهت خواسته هام پیدا کنم ، تا حدودی دارم عمل میکنم ، اما از خودم راضی نیستم علتش اینه با توجه به شرایط فعلی ام باید خیلی بیشتر کار کنم و عمل کنم و اونم متوجه شدم تمرکزمو باید بالاتر ببرم و یه جورایی مدیریت زمان ندارم چون تمرکزم باید بیشتر باشه و ذهنم خیلی بازیگوشه ، هر روز دارم بیشتر خودمو میشناسم و چند روز پیش یک داستان پیش اومد یک فردی که خواستگارم بود و مطابق خواسته من و شرایطم برای ازدواج نبود بعد از 7 ماه پیام داد در حقیقت اون شخص باید پیام میداد که من ببینم آیا در عمل تغییر کردم یا مثل گذشته عمل میکنم چون در گذشته وقتی فردی میامد مطابق خواسته من نبود و من دوست نداشتم بهم میرختم و این قضیه تکرار می‌شد برای من ، اینبار تا حدودی قوانین درک کردم وقتی پیام شخص دریافت کردم نکات مثبت اون شخص یادآوری کردم نه نکاتی که من دوست نداشتم و محترمانه جواب دادم و زاویه دیدمو تغییر دادم خوب دیدم یکم از قبل بهتر شدم ولی ترمز دیگه پیدا کردم که طرف چند وقت یکبار با اینکه رابطه ایی که میخوام نیست پیام میده و میره ببینه من فقط هستم یا نه و این حس منو بد کرد و فهمیدم هنوز تو رابطه باورهای اشتباه دارم و فاصله دارم نسبت به اون رابطه ایی که میخوام و باید بیشتر روی خودم کار کنم و به خصوص باورهای توحیدی ، امروز فایل های توحیدی ‌ و تسلیم گوش کردم و نکته برداری کردم و تسلیم خداوند شدم و اجاره دادم خدا هدایتم کنه چون واقعا خسته شدم و میخوام تغییر کنم و تشنه تغییر هستم و استاد گفتن تکامل رعایت کنم یک شبه باورهای من تغییر نمیکنه و به مرور بهتر میشه ، و باید از مسیر لذت ببرم و خودمو هماهنگ کنم با فرکانس خداوند و حرکت کنم ، اینو میدونم وقتی دارم دلسرد میشم خدا از طریق افراد و اتفاقی یک پیام میبینم و بهم میگه درست میشه و اعتماد کن تو از پشت صحنه خبر نداری و همه چیز به نفع تو تمام میشه و همه چیز یکجا بهت داده میشه و جبران میشه تمام این روزهایی که گذروندی و من باز ادامه میدم و خدا همیشه به موقع اومده تو زندگیم و اعتماد میکنم و یادآوری میکنم کجاها دستمو گرفته در زندگیم و معجزات خدا رو دیدم و بازم همه چیز به خودش میسپارم چون خدا حتی از خودم و بقیه بیشتر منو میشناسه و از تمام نقاط ضعفم آگاهه و بهتر میدونه من را از کدوم مسیر هدایت کنه تا به خواستم برسم. فایل تسلیم استاد خیلی امروز به من کمک کرد و چطور درخواست کنیم و اول قصد خودمونو از اون خواسته بنویسیم و بعد تسلیم بشیم . خدایا شکرت که هر روز دارم از روز قبل بهتر میشم . از استاد وخانم شایسته هم تشکر میکنم ، در پناه خدا باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    کبری صباحی گفته:
    مدت عضویت: 1189 روز

    بنام خدای هدایتگر.. خدایا هرآنچه که دارم ازآن توست وتو مالک وصاحب اختیار من هستی.

    سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی نازنین ودوستان عزیزم

    روزشمارتحول من فایل 72

    وقتی خداوند تعهد مارو میبینه درها رو باز میکنه.. من دارم به طور واضح اینو تو زندگیم میبینم.. زمانی که دختر من رفت آزمایش خون همه بمن میگفتن دیگه رفت وآمد ها شروع میشه ودیگه این آرامش وخلوت رو نداری ومن میترسیدم از این اتقاق.. دوست نداشتم خلوتم خراب بشه.. دوست داشتم تنهای تنها باشم.. همش به خدا میگفتم خدایا این خلوت وآرامش منو حفظ کن من دوست ندارم خلوتم خراب بشه وشروع میکردم به گوش دادن فایلهای شما ویه آرامش عجیبی تمام وجودم رو پرمیکرد ویه قوت قلبی بمن داده میشد وبه یاد حرفهای شما می افتادم که مبگید زمانی که شما تصمیم میگیرید روی خودتون کار کنید خداوند همه کارهارو برای شما درست میکنه جهان آدم های اضافی رو از زندگیتون حذف میکنه وهمینطور هم شد دختر من نزدیک به 20 روز از آزمایش خونش گذشت وبعداو عقد کرد والان یه هفته س عقد کرده و تو این مدت هیچکس خونه ی من نیومده حتی من بعد عقد زنگ بهشون زدم ودعوتشون کردم اما دامادم گفت نمیتونم بیام چون از محل کارم مدام دارن بهم زنگ میزنن.. حتی تلفنی هم بهم زنگ نمیزنن که بخان وقت منو بگیرن.. من اسباب کشی کردم اومدم خونه جدید وچون حیات ما مشترک بود همش از این میترسبدم که حالا دیگه از فردا خانم صاحبخونه میاد پیش من یا اینکه از من میخاد که من برم اونجا… وبازم از خدا درخواست کردم خدایا خلوت وآرامش منو حفظ کن ومینشستم برای گوش کردن فایلها والان یه هفته س تقریبا من تو خونه ی جدیدم هستم ومن تو این مدت فقط یکبار خانم صاحبخونه رو دیدم،باوجود اینکه حیاتمون مشترک بود..خدارو صد هزار مرتبه شکر طی امروز وفردا هم قراره بین حیات دیوار کشیده بشه چون درکوچه هامون دیروز مجزا شد و من همش با خودم میگم خدایاشکرت خدایاشکرت غیر ممکنه من روی خودم کار کنم وشرایط تغییر نکنه.. هرچی جلوتر میرم بیشتر درک میکنم که ماباافکارمون وکنترل ورودی های ذهنمون میتونیم زندگیمونو خلق کنیم واز این بابت خیلی خیلی خیلییییییییی خوشحالم.. استاد بینهایت ازتون مچکرم زندگیم خیلی قشنگه وهرروز نعمتهای بیشتری وارد زندگیم میشه.. من وهمسرم تو یک خونه زندگی میکنیم اما شرایط زندگی من وهمسرم کاملا متفاوت هست.. یعنی همه چی تا این حد میتونه تغییر کنه.. استاد عزیزم بینهایت ازتون مچکرم.. استاد جان دوست دارم اونقدر رو خودم کار کنم که مثل شما الهامات و دربافت کنم ومثل شما بتونم الهامات و عملی کنم لذت میبرم وقتی که میگید بمن الهام شد که فلان کار کن باوجود اینکه همه میگفتن این کارو نکن اما من میگفتم بمن الهام شده ومن باید اینکارو انجام بدم…

    پاداش های بزرگ به کسانی داده میشه که به الهامات دریافتی شون عمل میکنن وایمان به غیب دارن و ذهن نجواگرشون رو با منطق ساکت میکنن.. خیلی دوست دارم به این لول از توحید عملی وایمان برسم..

    استاد چیزی که من از فایلهای شما بااطمینان صددرصد درک کردم اینه که فایلهای شما مثل یک سد محکم عمل میکنه برای جلوگیری از سیل ناخواسته هایی که قراره اتفاق بیفته… مثلا من ازیه چیزی دلنگرانی دارم یا یک اتفاقی میخاد بیفته که نتیجه ش نتیجه ی دلخواه من نیس ومن میام باگوش دادن به فایلهای شما جلو ورود سیل ناخواسته ها به زندگیم رو میگیرم وهمه چی رو به نفع خودم تغییر میدم دقیقا مثل یک سد سیل بند عمل میکنه فایلهاتون..

    آره واقعا این مثال سد یه مثال عالی هست برای عملکرد فایلهای شما… خداروصد هزار مرتبه شکر که به این مسیر هدایت شدم خداروشکر استاد بابت وجود گرانبهای شما تو زندگیم خداروشکر بابت وجود خداوند تو زندگیم خداروشکر به خاطر قوانین بدون تغییر خداوند خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    درپناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمند دردنیاواخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    نیما ساجدی گفته:
    مدت عضویت: 2093 روز

    سلام استاد عزیزم.امیدوارم در پناه الله همیشه سلامت ،شاد و موفق باشید.مثل همیشه بسیار آموزنده و قابل تامل هست صحبتها و آموزه های شما که حاصل ایمان ناب شما به پروردگار و جهان آفرینش هست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    نرگس داداشی گفته:
    مدت عضویت: 2063 روز

    سلام وعرض ادب به حضور دوستان واستاد عزیز

    واقعا لذت بردم واستفاده کردم،یکی از مسایلی که من باهاش درگیر بودم مسیله الهامات بود که تا چه حد باید عمل کرد وحالا با این گفته های استادم کاملا متوجه شدم وشکی تو عمل کردن بهشون ندارم از انرژی که برای ادامه راه بهم دادید

    ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سمیه روزبه گفته:
    مدت عضویت: 2007 روز

    با سلام حضور محترم استاد عزیزم و بزرگترین جذب زندگی من….

    اولین دیدگاه من راجع به موضوع، و خرسندم که خداوند مرا مرحله به مرحله بعد ۶ماه خواستن، من عضو این سایت شدم.

    دقیقا حرف دل من در مورد از دست رفتن جان آدمها بخصوص ارادی با خودخواهی در رانندگی و ….با وجود همه مسائل، سالی پراز شادی و برکت برای همه انسانها….

    آخر بهمن فقط منتظر این بودم که از روزمرگی رها شده و کنج دنجی برای تثبت باورهایم با فکر شبانه روزی پیدا کنم و تمام اسفند و الان فروردین سخت از روز هایم و حتی شب ها استفاده کردم و به حدی از شوق رسیدم که به درجه ایی از ثبات رسیدم.

    و این روزهای تقریبا سخت تنهایی باعث این پیشرفت شد( که ممکن بود ۶ماه طول بکشد).

    خدای بسیار مهربانی دارم که هرچه به ذهنم رسیده به بهترین نحو و با رعایت مراحل به اهدافم رسانده درحالیکه هیچ از قانون نمیدانستم و فقط رسیدم با خواستن وتصویر سازی.

    و الان شگفت زده‌ام با این همه تجربه از کودکی و رسیدن ها چطور به مطلوب نهایی خودم برسم در حالیکه استاد بسیار بسیار عزیزم با هرجمله اش مهر تاییدی به افکارم میزند

    خدایا هزاران بار تسلیمم و شاکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    رکسانا گفته:
    مدت عضویت: 2230 روز

    سلااااام درووود

    به قول استاد تضادها عالین…

    من قبلا تضاد ها مشکلات بزرگ وغول زندگی من بود الان بعضی هاشون شدن دلیل خنده هام

    مثلا امروز سیستم اموزش مجازی دانشگاهم به مشکل خورده بود نمیتونستم وارد بشم اعصابم خورد بود که یهو یاد حرف های استاد افتادم حس تو خوب کن به خواسته توجه کن ….

    بعدکلی تلاش از طرف دانشگاه و و خودم وغیره البته با حس بد عصبی استرس ترس نمیشد که نمیشد دسترسی من به فضا اموزش مجازی

    تا اینک به خودم اومدم حالم خوب کردم نیم ساعت نشدددد نیم ساااااعت بعدش خود به خود اتفاقی درست شد خدایا شکرت خدایا شکرت خدایاااااا شکرت

    از شما هم تشکر فراوان برای این شغل عالی تون که به ما زندگی هامون شادی میبخشه

    سپاس سپاس سپاس😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: