live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

901 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    قاصدک الهی گفته:
    مدت عضویت: 2563 روز

    سلام به همه دوستانم و استاد و مریم نازنینم بهترین رفیقهای دنیا قسمت اول

    خدایا پرودگارا ازتو بابت هدایتهات بینهایت سپاسگزارم و تو میدانی که من به شدت فقیرم به هر خیری از جانب تو ومن با افتخار از تو طلب خیرمیکنم و استاد خوبم هم ازشما سپاسگزارم و هم تحسینتون میکنم بابت این همه اگاهی در عمل سپاسگزارم .

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    این فایل برای من یک نعمت بزرگ بود چون طی این مدتی که توی سایت هستم و دادم رو خودم کار مبکنم مثل یک جمعبتدی بود مثل سعود به مرحله بالاتر این فایل برام مفهوم اعتماد به نفس و درک بهتری از قوانین بودکمک کرد تا قدمهای بهتر و نزدیکتر به قوانین بردارم ودریک کلام کمک کرد تا تصمیم بگیرم و بتونم مسیری را بدون تردید و شبه ای پیش برم که به لطف خداهم ان مسیر راه مستقیم اوست که انتخاب کردم .

    حالا موضوع چیه ؟موضوع اینه که من به شدت نسبت به شادی کردن و ذوق واشتیاق داشتن آگاهانه لذت بردن و حال خوب داشتن با وجود اینکه میدونستم قانون حس خوب =اتفاق خوبه به شدتتت مقاوت داشتم طوری که فکر میکنم بدتر از من توی این قضیه نیست حالا جلوتر میگم چرااا ولی خوب حالا شما فکر کنید به همچین فردی که از بچگی میتونم بگم از ۳یا ۴سالگیم من یه سری باورهارو داشتم و کلا این مدلی بودم حالا به جایی رسیدم که بهم گفته شده قانون حس خوب =اتفاق خوبه و حس بد=اتفاق بد  این سنت خداست راه سعادت دنیا و اخرت خوب من خب من در وهله اول فکر کردم و اون نتایج و نشانهاا منطقش جز اینو تایید نمیکردو واقعا هم پذیرفتم موضوع اینجا بود که من فکر میکردم تا گفتم پذیرفتم دیگه به تضادی نمیخوردم و شادمیشم منم که میدونم قانون چیه حس خوب =اتفاق خوب همینو تکرار کنم دیگه کافیه نمیدونستم این تکرارمیکنیم تا یکم درکمون بالابره تا عمل کنیم هدایت بشیم به عمل درست و هربار که تکرار میکنیم و عمل میکنیم درکمون به نسبت مداریه که توش هستیم و هربارش ما له مدار بالاتر ودرک بالاتر و عمل بهتری میرسیم و تین مسیر تکاملیه منتها من درک روشنی نداشتم با اینکه تو زبان همینا رو میگفتما ولی در ته ذهنم مثل یه ورد میدونستم که بگم دیگه حله که اینطورم نبودو نیست و نخواهد بود ولی خب این راه سعادت و سنت خدا بود که باید انجام میدادم حالا اونچه که باعث شادی میشه اینطور فهمیدم  که عبارتنداز :حس لیاقت داشتن و باور فراوانی فراوانی و معنوی دانستن ثروت و خواسته من با خواسته خداوند یکیه ورها باشم و به قوانین اعتماد کنم و راهی رو برم که دوستش دارم در تمام جنبها از پول و روابط و …خدابا منه و فهمیدم توحیدی بودن من در جایی تجلی پیدا میکنه که من راهی رو برم که دوست دارم فارف از همراهی روحی و مادی دیگران سبک خود داشتن و بدونم در مقابل کسی جز خودم و خدای واحد وظیفه ای ندارم

    اینکه وقتی ایمان دارم و باوردارم و شکرکزارم و امید دارم و اشتیاق دارم و انگیزه ینی من به خدا ایمان دارم اون زمان و لحظه است که دارم بندگی  خدارا میکنم و خلوص نیت دارم هر لحظه که من شادم دارم به جهان میگم خدایا من فقیرم به تو در هردم اگر حالم گرفتس و مسیر سخته دارم یه جایی رو اشتباه میرم یه جا خیلی به خودم و عقلم غره شدم این باورهاا مارو ساد میکنه

    ووابسته فقط به خدا بودن اینکه من باید در همه حال حالم خوب باشه ینی یاد خدا باشم حتی به استادوفایلهاا وابسته نباشم ینی بایاد خدا کاری رو بکنم فکر نکنم یه فایل خاص یه حرف خاص منو به خدامیرسونه بلکه اون خداونده که دارا منو هدایت میکنه من خودم این تجربه رو داشتم متوجه شدم دست خداوند حالا میخواد پیامبرشم باشه یا استاد عزیم که در حقانیتشون در درستیشون شکی نیست ولی این طور نیست که اونا بتونن منو هدایت کنن من زمانی هدایت میشم یا در مدارهدایتشون قرار میگیرم که اعتبار و قدرتی به خدا داده باشم در زندگیم وهسته اصلی اموزشهای استاد که اصل قران این موضوع مهم توحید نامیده شده که همواره مارا به عمل ان دعوت میکنه من خودم یک دوره به تضادی خوردم و فاصله گرفتم فایلها رو گوش میدادم و توسایت بودم و ادامه میدادم ولی خوب حسم بد بود اون حسی که اوایل داشتم نمیگرفتم قشنگ فاصله رو حس میکردم واون تضاد و این تضاد مثل این بود که انگار به یک باره همه چیو ازدست دادم و هیچ جوره هیچ فایلی نتوستن حالمو خوب  کنه تا اینکه رسیدم به خداا فهمیدم که همه چی خداست این خداست که دارا با من حرف میزنه پس نگام باید فقط به خدا باشه من بدون اون موفق نمیشم و تنهااا کسیم که میتونه بهم کمک کنه خداست و این تضادهاا در روند تکامل من بود.

    قوی بودن در شرایط سخت

     درادامه انچه از فایلهاا یادگرفتم

    قوی بودن(کنترل ذهن) در شرایط سخت :نگاه استاد این بود که میگه من الان بخاطر تضادهایی که داشتم نسبت به خیلیا که الان به خواستم رسیدم سپاسگزارترم بیشتر قدرمیدونم بیشتر ذوق میکنم و همین باعث میشه طبق قانون نعمات بیشتری را دریافت کنم (سپاسگزار بودن در همه شرایط باید در خودمون تقویت کنم تا بندگی خدارو بکنم اگر سپاسگزار نیستی راهت درست نیست این نوع نگاه نشون میده هدف خدا برای ما اینه که لذت ببریم اگر ثروت داریم میخوایم بیشتر لذت ببریم وتکراری نباشه چیزی باید سپاسگزارباشیم و اگرنداریم میخوایم بینهایت بیشتر از دیگران بهتر از بقیه داشته باشیم باید سپاسگزار باشیم اونوقت همه چیو باهم داریم من یاد گرفتم بدون رودربایسی و دلسوزی و خجالت=توحیده نه شرک بیشتر و بهتر از داشتهای دیگران رو از خدا بخوام و نگران موضوعی نباشم بدونم که اگرم من به بهترین انچه که میخوام با این نگاه برسم کسی که توومداره اونم میتونه بهتراز داشتها منو بخواد در کل من چه موفق بشم چه نشم افرادی که تومدارن به رشدشون ادامه میدن اونایم که نیستن توجه میکنن به ناخواستها و رشد نمیکنن و این نشون میده هرکسی خودش مسئول زندگیشه ).

    استاد نویدیم دادن گفتن اگر تواین شرایط سخت بتونی با تغییر باورهات ازش بگذری میشه موهبت

    موجب میشه شرایطط خیلی بهتر از بقیه بشه .پس این ۲نگاه هم به لذت بردن کمک میکنه توجه به نکات +الانت و توجه به پیشرفت که الان کردی

    استاد گفتن درسته که شرایط سخته اما اگر بتونم که ممممیتوانم با تغیر ذهنم شرایطو تغییر بدم اونوقت این شرایط سخت نکته +زندگی من میشه و جزخاطرات خوب من میشه.

    اینجا استاد از خاطره کفششون گفتن ،گفتن خدایااا من کلی با این کفش اتش خاموش کردم اصلا هیجی نشد صدای خنده و حس ذوق استادولی قبلا اون کفش بدرد نخور داشتم شرایط فلان بودو فقرو …ولی الان خدایاا شکرت عجب کفشی الان دارم من .نکته 😮مهم اگر با تغییر باورهات به خواستت برسی میتونی شوقشوو قدرشووبفهمی. حالا میخوام بگم من چطور عمل میکردم در تمام این مدتی که میگفتم قانونو میدونم ایا اینطور که استاد میکن عمل کردم :

    اینکه اولش من مقاومت داشتم از اینکه من خالق زندگیمم که این مقاومتم در انجام هرعمل +آگاهانه بودبه خاطر باورهای محدود کنندم و ترمزهام .

    دوم که حس گناه میکردم بخاطراز عمل به انچه که قانون گفته به دلیل درک نکردن قوانین .

    بخاطر این تفکراتم بود که وقتی اینطور فکر میکردم وباور داشتم که مسیر مسیردرستیه و میکفتم خدایا من قبلا یه چیزایی رو نداشتم الان دارم و ذو ق میکردم از درستی مسیر و خیلی چیزام هست که الان تدارم ولی یه زمانی خواهم داشت به هرچی که میخوام با این مسیر میرسم و دیدن و یاد اوری نشانهاا حس امیدو ذوق میداد بهم حالا این حس تا یه مدت بودولی از یه زمانی به بعدبخاطرآگاهی پاینم نجواها و دیدگاهای مختلف که میرسید و درک کمتر بخاطرزی تکاملم نتونستم این حسو ادامه بدم بدترررر خودمو سرزنشم میکردم و حس گناه داشتم و فکر میکردم ادم بدی میشم از خدا دور میشم و میگفتم بقیه چی تو خیلی داری بی تفاوت میشی و سنگدل میشی قاصدک این راهش نیس اصل و از فرع قاطی کرده بودم فکر میکردم این طوری آدم خوبه ام من یادم رفته بود که بگم به خودم بابا تو یه عمر همونی بودیدکه سنگ بقیه رو به سینه میزدی به راه و روش اونا زندگی کردی نه چیزی که دلت میخواست چیکار برای خودت کردی چیکارتونستی برای دیگران بکنی تو فقیر تر شدی و خانوادتم ناراحتر کردی و بقبه ام مثل تو قانون اینه اطرافیانتم همین کارو کردن که اوضاعشون تغییر نکرده ولی یادت باشه تو یه روزی تصمیم گرفتی طور دیگه ای فکر کنی و خودتوو تجربه کنی انچه بهت از قلبت گفته میشه تو تغییر کردی هم به خودت خیر رسوندی هم به دیگران تو با تغییر خودت بهبود خودت ففط میتونی ادم مفیدی باشی اونم نه برای همه برای کسانی که میخوان اونم نه به این دلیل که توووو فقط میتونی بلکه این قانون خداست پس هیچ منتی بر هیچ کس نیست تو فقط یه دستی که انتخاب کردی دست خدا باشی ذوقتم حس خوبتم اعتبارش به اینه که میتونی دست خدا باشی نه به اینکه تو قادری تو نباشی اون فرد بیچاره میشه هرکس به اندازه مداری که توش هس خیرومیبره .

    ومن چقدر مقاومت داشتم به شادی کردن دلیلم داشتمهااا ترسه نمیذاشت وای خدای من ،استاد من چقدر برعکس عمل میکردم با اینکه بارهاا به خودم میگم قانون حس خوب اتفاق خوبه قانون فلانه واینا همه زبانی بود بدون اینکه خودم بدونم چون فکرمیکردم من دارم از قانون استفادا میکنم یتی من میدونم قانون چیه خب این اگاهیها رو دارم پس طبق اینا هرچی به عقلم و منطقم میرسه درسته و خدا میدونه چقدر تضادهایی که نیخوردم میامدم بهشون فکر میکروم تا حلشون کنم با حساب کردن بر منطقم و عقلم حالا این حل میشد تضاد بعدی چون من داشتم بازم مثل گذشته روش فکر میکردم و فکرم این بود که من چون قانونو میدونم این فکره دیگه درسته و خلاصه که انقدردنبال جواب و حل مسعلهام بودم که خسته و درمانده شده بودم دیگه حس لذت و ارامشه نبود این فکر که من قانونو میدونم دیگه منو ارضا نمیکرد چون من انتظار نتیجه داشتم نه تضاد پشت هم نه سختی نه نگرانی و غم در واقع چون من داشتم مثل ثابق عمل میکردم و انتظار تغییر شرایطو داشتم ولی دست اخر ناامید شده بودم ولی به روی خودم نمیاوردم چون میترسیدم که نکنه همچین مسیری اصلا وجود نداره فقط خوشخیالیه و چرا دروغ این نجواهه هم بود با اینکه دستاوردهاییهم با این مسیر داشتم ولی خب اهرمم رنجم هنوز قوی تر بود نجوهاا زورشون یکم بیشتر بودحالا من بجای اینکه بیام با اعتماد و با باور که پاسخ حل مسئله در دل خودشه و خدا خودش به موقع پاسخ میده و خداوند مشتاق موفقیته منه و به خدا بسپارمش و توجهمو بزارم روی نعماتی که دارم و حس خوبم و ایمان داشته باشم که شرایط تغییر میکنه هدایت میشم به شرایط دلخواه و با امید و اشتیاق حرکت کنم زندگی کنم ودریک کلام به قانون اینطوری عمل کنم نه اینکه دوباره بیام مثل گذشته فکرررکنم دنبال چرایی و چگونگی بگردم و از مسیر بیرون برم به خدابسپارم به قوانین ثابتش و میخوام بگم من به احساسم به اون گفتگوی که به من حس خوب میداد اعتماد نداشتم و از عمل بهش نگران میشدم و اضطراب میگرفتم و برعکس اعتمادم به اون گفتگوی بود که نگران و مضطربم میکرد خلاصه که انقدر فکر میکردم تا منطقمو قانع کنم چه بسا یه جاهای درست میشدولی در کل اون قضیه اصلی که من با حل مسئله به حس بهتر برسم به ایمان بیشتر به اعتماد بیشترنبودچون روی چیز ثابتی حساب باز نکرده بودم بلکه به ذهن و عقلی حساب کرده بودم که هربار یه چیزی میکفت در واقع همون نکته ای استادکفتن اگربا تغییر باورهات ینی حساب کردن روی قوانین به خواستت برسی میتونی شوقو و قدروشو بفهممی البته که بگم این تحربه احساسی خودش نتیجه عمل به قانونه پس وقتی این حسو داری تجربه میکنی شادباش چون نشون میده که تو توی مسیری و از قانون استفاده میکنی .ولی خب حساب کردن روی حس خوب میدونی قانونه و عمل به اون تکامل میخوادبه اندازه ای که عمل کردم هرچند کم نتیجه گرفتم مثلا من با تونستم بدون کنکور در یک دانشگاه خوب و رشته عالی دانشگاه برم درسی رو بخونم که روحم میخواد منی که سالهاا پشت کنکور بودم و دانشگاه نرفته بودم و هربار نمیشد و تردید داشتم از رشتم ولی خب هدایت شدم به اونچه که میخواستم و ترس داشتم امیشه از بیانش از رفتن سمتش که اگر نبود من کلا مسیرمو همون اول انتخاب میکردم ولی خدارو شکر این تضادهاا منو به این مسیر هدایتم کرد😊و الان یادم اومد اون خیلی زمانتییم که عمل نمیکردم یه علتشم این بود که به چگونگی میاندیشیدم چطور میشه مثلا یه ایده میومد میکفتم اگه این کارو کنم فلانی اون حرفو بزنه چی ولی وقتی فهمیدم همه چیو به خدا بسمارم و بیام روی باورهام چیزایی که فقط میخوام توجه کنم و باور بسازم کلا شرایط طوری میشه که من میخوام حتی بهتر اصلا اینطوریه که نیتونم حرکت کنم وگرنه همون اول متوقف میشم . میدونید چیه استاد من به حسم همون خدای درونم اصلا اعتماد نداشتم چون نمیشناختمش اون کیه دقیقا چیه که بهش اعتماد کنم اصلا باید به چی اعتماد کنم این خدای درونی که استاد میگه اصلا چجوریه اون خدایی که با من حرف میزنه دقیقا کجاست مثلا من از خدا نشانه ای در موردی میخواستم واون نشانه همونی میشد که میخواستم بشنوم یا ببینم یه جور تایید جهان برام بودمسلما خیلی ذوق میکردم ولی چون آگاهی و شناختی نداشتم اون چیه فکر میکردم از وابستگیه و دارم خودمو از اصل دور میکنم ویا اینکه ویا میگفتم خوب معلومه دیگه چون من دوست دارم این چیزارو بشنوم و ببینم دارم به نفع خودم ازش الهام میکیرم و یه جورایی دارم خودمو گول میزنم اینطوری حسم به شدت بد میشد و اضطراب میگرفتم حس یه ادمی که چیزی نمیدونه و همش تو شک و تردید بودم واییی خدای من غافل بودم که تو خیلی روشن و واضح گفتی ای بنده من ،من نزدیکم و درخواست هر دعاکننده رو اجابت میکنم ای خدای حی و قیومم ای خدای که نزدیکتر از من به منی ای کریم ای وهاب ای مهربانم تو همون گفتگوی بودی در ذهنم که حالم رو خوب میکردی تو همون امیدهایی بودی که به من میدادی تو همون الهامی بودی که با دیدن و شنیدن یک تصویرو صدا به من میدادی تو همان دلگرمی بودی که در روزهای سخت به من میدادی تو همواره و همه جا در خواب و بیداری برمن نازل میشوی تو همانی که در روزهای ترسانم مرا ارام کردی برایم دستانی فرستادی که راه را نشانم بدهند تو همان شورو شوقی هستی که با نشان دادن الگوهاا مرا به وجو میاوری و تو خود خدا هستی چقدر نزدیک و مهربانی و ارام چقدر وهابی چون خدای و یکتاا در این همه صفات که کلماتتت کم یاورد به بیانش فراتر از ذهن و رویااا پس شکی نیستتت تو پاک و منزهی و خدایی فقط سزاوار و شایسته توست خدایاا ومن زمانی شقوط کردم که تو را انسانی دیدم همانند خود حال که تو منزهی و پایدار بر صفاتت خدایی رب است و چقدر قلبم ارامتر میشود اکنون با یاد تووو ای یگانه خدایا عاشق یگانه و یکتا بودن تو هستم این هست که به من قدرت میدهد و چه زیبا گفتی منو تو یکی هستیم من از روح خود بر تو دمیدم ای اشرف مخلوقات ای احسن الخالقین خدایا شکرت که تورا دیدم و اینگونه دیگرمنی نیست میشوم قاصدکی در دستان تو .

    درواقع من متوجه این قضیه نبودم که در ابتدا کار من پذیرشه نه باور ینی در ابتدا من باید بپذیرم نمیشه همون اول باورکنم ،باور یک فراینده ولی پذیرش در ابتدای امریک انتخابه اینکه من بپذیرم با نگاهی که این هست و جز این نیست به قول استاد مثل وحی منزل بپذیرم حس خوبو میده و نگاه توحیدی و تکرار جملات تاکیدی +در استمرارش کمک میکنه و وقتی ما اینطوری میپذیریم همون ثانیهای اول همون روزای اول نشانهامیان حالا میتونه درونی باشه حس ارامش و ذوق یا یک نشانه بیرونی مثل پیداکردن چیزی یا به چیزی فکر میکنم از همون به تعداد زیاد میبینم در جاهای مختلف اینایی که قبلا نبودینی من نمیدیدم در واقع غیب بر من پوشیده بود وحالا من به محض دیدن نشانهاا اونا رو تایید کنم و تحسین و سپاسگزاری کنم حالا هرچی میخواد باشه اونوقته که وارد روند باورسازی میشم تکرار این امر باور میشه و نتیجه که میخوام میاد خود به خودطوریکه ممکنه اصلا با اون نشانهایی که میدیدم هیچ قابل قیاس و مرتبط نباشه ولی در واقع عمل و واکنش ماست که از هیچ ثروت عظیم خلق میکنه حالا من به غیر اینکه این کارو نمیکردم میامدم به اون نگاهی بها میدادم که بهم حس بد میداددرواقع من با رد کردن نشانهاا داشتم شرک میورزیدم عملا نیروی شر را باور داشتم که میگفتم این وعده فقره واقعی تره منطقی تره تا بها دادن به این حس که نیرو داره ینی حقیقت ثابت در جهان همان غیب همان نعمتی که آمادس منتها نکته اینجاس که همه اونو باور ندارن و نمیکنن بخاطر همین نتیجه متفاوته واین یه ایمانی میخواد یه توکلی میخوادانگیزه ای میخواداعتماد به نفس و عزت نفسی میخوادتا این روند ادامه پیدا کنه برای هنیشه تا آخر عمر باید بهاشد داد داشتن حس خوب مهمترین بهایی که باید داد ومن یادمه که هرو من یادمه هر بار که به این نشانه ها ذوق میکردم و تحسین می‌کردم به شدت ذهنم مقاومت نشون میداد من را خیالباف و وابسته به غیر خدا (یعنی شیطان ذهنم از قانون بر ضد من استفاده می‌کرد) بیشترم به خاطر باورهای محدودی که در مورد ثروتمند شدن داشتم اینطورشده بود الان میفهمم که با با همه چی حس خوبه من باید روی موضوع سرمایه‌گذاری کنم در واقع مثالتون درباره پلیس ها و نگاه و تفکرتون استاد در مورد موفقیت این رو کاملا واضح داره نشون میدهو اینکه نه تاییدا و تحسینا براتون مهمه و نه تمسخرها و تحقیرها کلا حرف دیگران براتون مهم نیست اونچه که شما روش حساب میکنن و راهنمایی میگیرین و به قولی به حرفش گوش میدین حستون بوده فارق از هر نگاهی که الانم شما رو به این جایگاه رسونده درواقع شما مسیر ارزوها و رویاهاتون و سبک شخصیتونو برپایه توحید بنا کردید .و شما همیشه میگید باید بتونیم ذهنمونو کنترل کنیم که میتونیم ،اولا راستش نمیتونستم بپذیرم که همه میتونن و منم میتونم چون منظورو خوب متوجه نبودم ولی الان فهمیدم که همه این توانایی رو داریم ینی هم الهامات رو داریم هم نجواها رو قانون تکاملم که برای همه هست و قدرت انتخاب که بخوایم به چی توجه کنیم یا اعراض کنیم پس نکته اینجاست که وقتی میگیم ما میتوانیم ینی من الهاماتم هنون گفتگوهایی که به من حس خوب میدن را دارم فقط در وهله اول باید بپذیرمش و ادامه بدم مثل استاد مهم نیست الان تو چه شرایطیم ینی شرایط هرچی سختره معلومه که نجواها صداش بیشترهدو به اندازه ای که بتونم به همون یه دونه گفتگوی +نکته +که هست رو بپذیرم و عنل کنم و سپاسگزاری کنم کم کم هدایت میشم با مسیر بهتر به قول قران هرپی صدق بالحسنی بشم اسان میشم برای اسانیهاا تو شرایطی وارد میشم که انقدر نعمت اطرافم زیاد میشه که میتونم راحتر سپاسگزاری کنم و توجه کنم مس نتایجم بیشترو بزرگتر میشه و حس خوبم بیشتر میشه و این تا بینهایتهاا ادانه داره ینی روزی نیست که خواستهاا و ارزوهاا و حتی رویااا و خوبیهاا و ثروتهاا تموم بشه یا انتهایی داشته باشه وفکر کنم مثلا الان من به ته رویام رسیدم دیگه درمن رویای متولد نمیشه خیر بلکه هر اندازه که رشد میکنم ظرفم بزرگتر میشه و نعمات و ایدهای جدید واردزندگیمون میشه چون جهان هرروز در حال رشده در همه ابعادش واین یک خبر خوشحال گونس و یادمه همین رسیدن به رویام برام ترمز بود از یه طرف زود نیخواستم بهش برسم تجربش کنم از طرفی میگفتم اگه بهش برسم دیگه چیزی برای رسیدن بهش ندارم یه جورایی فکر میکردم راکد شدم ولی الان خوشحالم که هیچ انتهایی در هیچ چیز نیست .

    نکته بعدی کسی که هدف و انگیزه داره وقتی برای چرتو پرت و رسانها نداره اینکه تو وقت میکنی بخاطر اینه که هدف وانگیزه ای نداری چون باید انقدرکار برای هدفش انجام بده که وقت نمیکنه سرشو بخارونه حالا ما بجای اینکه حالا ما به جای اینکه تمرکزم رو بذارم به اتفاق بد هم میذاره روی اتفاقات خوبی و دوست برای کسی نمیدونه تنها گذاشتی رو بذار روی اتفاقات نادر ثبت اشکالی داره ،وای خدای من استاد شما اینجا گفتیم چه اشکالی دارد در حالی که ذهن من مدت ها سر این جنگ که اینقدر تلاش کردم تا تونستم تو بودی من میشکنم کاری به دیگران نداشته باشه چون به ایننگاه به شدت مشکل داشتم و همیشه با پاشنه آشیل من از بچگی روی این نگاه رو خودم می‌بینم که چقدر بخاطر یه لحظه حس خوب داشتن خودم را سرزنش می کردم به گناه داشت همه شما آرزوی موفقیت نداره خوب اونا آگاه و گناه داره اینقدر می رفتم تو نخ مشکلات این طرح گریه می کنم و تمام تمرکزم و انرژی داشتم تا یکم حالش خوب کنم نصیحت و مشاوره فکر کن یه بچه دوره ابتدایی درگیر مسائل باشه و رفته رفته شدیدتر شد که من میگفتم خدایا من دیگه موفقیتیالان ازت نمیخوام تاون عزیزانم به جایی برسم بعد من گفتم آخه گناه دارم ممکنه اون بدتر بشه شما بکنیم این تفکرات من که نتیجه این شد که همون آدم هایی که سنگش را به سینه میزدم در بدترین شرایط هم برام کاری نداره دستم بکنند هیچ اتفاقی که رخداده کردند که قلبم شکستمن بیشتر احساس حقارت کردم من که سعی می‌کردم با کلام محسن امید و بهشون بدم دیدم بابا اینا جزا دادن انرژی منفی به من کاری نمی کنم البته که او را از دقت خودشون به جای رسیدن به خودم اومدم دیدم زندگی شده شبیه گذشته آنرا هیچی ندارم هیچ موفقیتی به همه آدمهای زن دارم برام گذاشتم چقدر طرف خانواده سرزمین شده و مقایسه شدن بماند این نتیجه این نوع تفکر که منو حتی از خود واقعیم الهی گونم از خدا دورم کرد و این نتیجه تفکر استاد که الان درراین جایگاه هستن و خداکونه .استاد اونجایی هم که داشتین نه از دستشویی کردن توی طبیعت میگفتی نشون میده چقدر دیگران نگاهشون براتون مهم نیست شما خودتون باهاش راحتی و بقیه شما را همین طوری که هستی دوست دارند نگاهتون متفاوته و اینکه یه استاد بیاد این حرفو بزنه اون قدر خودش باشه نترسه به خاطر فالوور واقعا تحسین برانگیزه و این همه اعتماد به نفس و عزت نفس فوقالعادس خدارو شکر که قانون انقدر دقیق عمل میکنه وجواب میده چون خودمو بخوام بگم دقیقا برعکس شماام هرچیزی را عمرن بگم چون نگاه و نظر بقیه برام مهم بوده چه بسا که دروغهاییم که میگفتم ریشه در همین باور محدو کننده داره .

    ونکته دیگه که خیلی برام جالب بودش گفتین مثلا فلان رفتارخوب پلیس برای همه عادیه شما نیومدین بگین چون برای بقیه عادیه پس ینی این چیزی که الان دارم تجربه میکنم درسته قبلا تو زندگیم نبودولی چون برای همه عادیه نشون میده همچین چیز با اهمیتی هم نیست دلیلی نداره ذوق کنم مسخره س اصلا کسی بفهمه منو تحقیر میکنه و سرزنش و اینطوری همرنگ جماعت شین در حالی که شما نگاهی رو به نفع خودتون دارید که حس خوب و ذوق و سپاسگزاری میده. واقعا سپاسگزاری کردن همینه روشش در حالی که من دقیقا درهمین شرایط ناسپاسی می‌کردم و کم اهمیت میدم داشتهامو اونایی که روزی خواستهای بزرگ من بودن و من ارزوم بود داشتنشون وقتی با این مسیر رشد کردم وبهشون رسیدم خوب خواستهای منم رشدکردن یادم رفت اهمیتش که روزی چقدر برای داشتن لحظه از اون خدا خدا میکردم و حالا گه بهشون رسیدم فکر میوردم شانسی رسیدم نه که بابا عمل به قانون اینو اورده و این مسیر ادامه بدم به بینهایت میرسم و حال و کوچیک یا بزرگ فرقی نمی کرد اصلاً برای پر اهمیت دادنشون مقاومت داشتم فکر میکردم کار درستی نیست و فخرفروشی در حالی که تدبیر من اشتباه بود و این عمل سپاسگزاری از خداوند بود.

    ☺استاد وقتی اولا ازخاطراتتون میگفتین و میخندیدین من میگفتم شما مغرور شدید و مسخره میکنین 🙈حسم بد میشد خیلی ولی روم نمیشد اصلا باورکنم در موردتون همچین فکری میکنم واز طرفیم میترسیدم و فکر میکردم منم بجایی برسم مثل شما بقیه رو ادم حساب نمیکنم خب اینا تو ذهنم بود من سعی میکردم انکار کنم چون هم میترسیدم این مسیری که باهاش به خیلی چیزا رسیدم واون همه وعدههای زیبا منو ادم بدی کنه اصلا فکر میکردم هرچی از شما ببنم و ذهنم میکفت مثل مغرور بودن جز این مسیره یکی از دلایل موفقیته و چون عجله داشتم به خواستم برسم اومدم آگاهانه در مورد خودم تو تصویر ذهنیم خودمو مغرور میدیدم چون این مسیرو میخواستم ثروت و خدارو باهم پس قبل اینکه من مغرور بشم گفتم من که مغرور میشم پس مغرورم و همینطور رو خودم کار میکردم و فایل گوش میدادم و چیزای دیگر هم جز غرور اضافه میشه مثلا جای میگفتم جملات تاکیدی خدامنو دوست داره و من بنده خوب خدا هستم خودمم باورم نمیشد حس دوری داشتم و یه غمی داشتم که نمیفهمیدم از چیه مدتیه به لطف خدا متوجه شدم من داشتم موفقیتو روی یک خشت نادرست بنا میکردم فهمیدم از راه غلط مثل قضاوت و دروغ و غرور هیچ کس به موفقیتی نمیرسه و نمیشه رسید اصلا دیگه اون راه صراه مستقیم نیست و الان متوجه شدم که خوب درک کردم که شما فقط سپاسگزار بودین ولی من چقدر باورهام پایین و ضعیف بود که فکر میکردم شما بقیه رو ادم حساب نمیکنین بلکه مسخره و مغرورم نیستین این نشون میده چقدر به دروغ و اشتباه و اشتباه و اشتباه سپاسگزاری و اعتماد به نفس و عزت نفس را بهمون تعریف کردن و چقدر بخاطر این استباهات و کم کاری خودمون که هرچی میگفتن را گوش میدادیم و الکی حس گناه داشتیم الکی خودمونو از لذت محروم کردیم الان متوجه شدم این روحیه از کجا میاد از سپاسگزاریتون میاد از کارکردن رو خودتون در شرایط سخت میاد و نگاه مثبتتون و ذوقتون .دوستان بخاطر طولانی بودن در ۲قسمت فرستادم این قسمت اول است .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    عاطفه نکویی گفته:
    مدت عضویت: 3932 روز

    سلام استاد عزیزم ❤🌹

    عاشقتونم . عاشقتونم که معترضان آمریکایی هم فریاد میزنن عباسمنش😉😍 با بچه هام کلی خندیدیم .

    اصلا همه ی دنیا باید اسمتون را فریاد بزنن.

    استاد جان عزیزم ،، میدونید چرا ما نمیتونیم مثل شما ذوق کنیم؟؟

    چون ذوق کردن را فراموش کردیم

    چون لذت بردن از کوچکترین چیزهای زندگیمون را یاد نگرفتیم .

    چون فکر میکنیم باید به اصطلاح به بزرگترین آرزومون برسیم تا ذوق کنیم .

    نمیدونیم لذت بردن و ذوق کردن و شکر کردن برای کوچکترین چیزهای زندگیمون ،، حسمون را چقدر عالی میکنه و باعث میشه قدم به قدم به بقیه ی خواسته هامون برسیم .

    من دارم در مورد خودم حرف میزنم و اینهادصحبتهاییه که با دخترام کردیم موقع دیدن فایل شماره ی ۲۳ سفر به دور آمریکا و لذتهایی که شما از کوچکترین نکات زندگیتون میبرید.والبته خداراشکر ما هم نسبت به قبل خیییییلی بهتر شدیم .

    خداراشکر به خاطر خودش

    خداراشکر به خاطر شما

    خداراشکر به خاطر خانواده ی خوبم .خانواده ی عباسمنش

    موفق باشید و شاد انشاءالله🥰🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    علی یزدی گفته:
    مدت عضویت: 2061 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانواده عباسمنش.

    سپاسگزارم بابت این فایل بینظیر.

    واقعا همینطوره گه همه چیز در جای درست خودشونن و هیچ اشتباهی رخ نداده که ما انسان ها بخوایم اون اشتباهو درست کنیم.

    همه ی پیشرفت بشریت و جهان هستی ، در طول زمان بر اساس تکامل خودشون بوجود اومدن و انسان هام بخاطر برخورد با تضادها،از دل تضادها ، به اختراعات و کشف های جدیدی رسیدن.چقدرررر خوبه که گفتین دیدگاه جهانی داشته باشید ، از طرف خدا به مسائل نگاه کنین، واقعا عاشق این دیدگاه شدم و با خودم گفتم ؛ من اگر بخوام از جایگاه خدا به زندگیم نگاه کنم، بازم نگران چیزی میشم؟بازم نگران اینده ای که ندیدم میشم؟بازم نگران ثروتی که میخوام میشم؟بازم نگران خواسته هایی که هنوز دریافتشون نکردم میشم؟و جوابم قطعا خیر بود :)

    خداروشکر واقعا بابت وجودتون استاد عزیزم

    چقدر شما الگوی خوبی هستید در تمام زمینه ها.خداروشکر میکنم که یک ساله با شما اشنا شدم و هرروز دارم روی خودم کار میکنم و فایلای شمارو گوش میکنم.

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    بانوی جواهر گفته:
    مدت عضویت: 1980 روز

    سلام

    اینو فقط میزارم به عنوان رد پا

    چون داشتم گذری رد میشدم

    یکی از دوستان گفت که به خودم قول دادم کامنت بزارم هرچند کوچک

    امروز داشتم فایل ایمانی که عمل نمیاورد و….

    رو گوش میدادم

    به خودم گفتم فاطمه تو هیچ دست آوردی نداشتی این یعنی اینکه هنوز باور هات تغییر نکرده

    کو الان چی داری و غیره

    یکم گذشت و فکر کردم

    فهمیدم این تله شیطان هست

    و با یکی از دوست هایم حرف میزدم

    به این نتیجه رسیدم کارکردم ولی کم بود

    وطبق همین کار کردن یکسری تغییرات هم تو زندگیم ایجاد شده

    مثلا دیگه اخباری گوش نمیدم

    گوش هایم کر شده مقابل حرف های منفی

    با همسرم که مخالف شدید قانون بود تونستم کمی راجبع قانون باهاش حرف بزنم

    رابطم با همسرم قشنگتر شده

    و…..

    و نشونه های دیگه

    و این یعنی اینکه

    فاطمه افرین تحسینت میکنم فاطمه قشنگم فاطمه بینظیر

    ملکه عالی و بلند مرتبه

    تونستی تغییر های کوچک رو ایجاد کنی

    پس همین روند رو پیش برو

    نتایج بزرگ هم میاد چرا نگرانی

    ارامش

    حال خوب

    و مقاومت در ادامه دادن

    تغییر باور ها

    ادامه بده نتایجت عالیترمیشه

    خدایا شکرت که هرآنچه که میخواهم به بهترین شکل بهم دادی

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    آیناز حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1601 روز

    روز شمار تحول من فصل5 فایل 125

    یاد آوری اصل و اساس جهان

    اینکه جهان بر پایه بهبود دائم و همیشگی هست و رو به جلو حرکت میکنه این قانون خداوند برای گسترش و چه ما اعتراض کنیم و چه اعتراض نکنیم جهان رو به بهتر شدن همیشگی حرکت میکنه پس این منم که به چی توجه میکنم به خواسته ها یا ناخواسته ها

    فقططط من مسئول حال خوب خودم هستم و اگه حال دلم خوب باشه و در مدار آدم هایی که حال خوبی دارند قرار میگیرم

    استاد عزیزم این برج تمپا و یاد آوری زیبایی های اون چقدر جذاب و دوست داشتنی بود واقعا لذت بردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    محمد چکرائی گفته:
    مدت عضویت: 1605 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان

    خداروشکر بخاطر این قوانین بی نقصش

    داستان تمرکز به نکات مثبت بهمون میگه اتفاقات زندگیت از بین این همه خوبی و بدی،به اون چیزی که من میبینم بستگی داره.

    یه زمانی نه ایراداای خودمو میدیدم نه دیگران و برام مهم نبود،بعد از آشنا شدن با قوانین کم کم ایرادهای مردم رو میدیدم و بهشون تذکر میدادم.الان دیگه هر ایرادی از کسی ببینم،دنبال درست کردنش توی وجود خودم میگردم و کار میکنم روش.

    و همواره در حال تکامل و در مسیر رشد هستم خداروشکر.

    مثالهای عالی تجربه کردم از کنترل ذهنم توی لحظه های سخت و بسیار تجربه زیبایی بوده برام و به چشم دیدم که چجوری اوضاع تغییر میکنه و ازین رو به اون رو میشه.

    خیلی مهمه توی هر موضوعی به جنبه های مثبتش و زیباییهاش فکر کنیم.مثل شما استاد که وقتی در مورد اعتراض هم میخواین صحبت کنین ،اول نکته مثبتش رو میبینین.و این یک تمرینیه که باید انقدر تکرار بشه تا مثل شما استاد،به شخصیت باطنی تبدیل بشه.

    در مورد شرایط سختی هم که به خاطرات خوب و سپاسگذاریهامون تبدیل میشه،تجربه های خوبی دارم از هرچیزی که دارم و قبلا نداشتم.

    ما از تجربه های نسلهای قبلیمون تعجب میکنیم و بچه هامون از تجربه های ما.

    خیلی وقتا هرکاری انجام میدیم تا بچه هامون سختیهای مارو نکشن ولی نمیدونیم این واقعا به نفعشونه یا نه.

    به قول استاد، وقتی توی مسیر باشی هر اتفاقی ،در جهت رسیدنمون به خواسته هامونه و من اینو همین چندوقت پیشم تجربه کردم و در زمان کوتاهی با تغییر نگاهم،موضوع به طرز شگفت انگیزی و به زیبایی حل شد.

    ممنون استاد عزیزم از راهنماییهاتون و اینهمه انرژی خوبتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    معصومه مقدس گفته:
    مدت عضویت: 1771 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    وای چقدر عالی گفتین :تو چرا میخوای جز اون دسته از افراد باشی که با عمل نکردن به قانون زندگی شون نابود میکنن تا ساختارها درست بشه

    واقعا همینطوره و اینکه همه ما در حد فرکانسمون داریم همین آگاهی دریافت میکنیم

    استاد چقد دید شما به جهان وسیع

    اینکه گفتید در هر صورت ساختارها بهتر میشن

    واقعاعالی گفتید واقعا من حتی خودم چرا یکم دیدم بازتر نکرد بودم به جهان اینکه قبل اینکه انسان ها بیان روی زمین این زمین چطور شکل گرفته

    درخت هایی که به وجود اومده؟ ساختار کیهان اینطور هست همیشه

    من واقعا لذت بردم از این کلان نگاه کردن شما به دنیا و به من هم یاد میده که یکم دیدم وسیع تر کنم

    اصلا نمیدونید چقققققققدرلذت بردم از این حرفهای شما

    واقعا به خودم گفتم راست میگه استاد

    البته درسته من خودم کلا با اینهایی که همیشه مخالف یه چیزن و مثلا نگران جهان هستن زیاد ارتباط برقرار نمی کنم چون باب میل من نیست نوع تفکراتشون

    اینکه ما فکر میکنیم میتونیم ناجی دیگران باشیم در حالیکه ما هیچ قدرتی در زندگی دیگری نداریم

    شاید این یکی از اصلی ترین قانون هایی باشه که من خیلی خوب یادش گرفتم که حتی برادر بزرگترم با بدست گرفتن تمامی ارث خانواده مثلا میخواد ناجی وضعیت مالی ما باشه درحالیکه من شاهد این هستم که هر روز اون پول داره به باد میره

    و اینکه با اینکه خودش هم به دنبال کتاب هایی مثل معجزه سپاس و این چیزها ست من فقط یکبار گفتم اگه دوست داری من استادی دارم به اسم استاد عباس منش برو تو سایت و خودت هدایت میشی

    و بعد اون اصلا هرگز نخواستم مثلا ناجی باشم برای برادرم درحالیکه برادرم درگذشته خیلی من حمایت کرده ولی یادگرفتم که من ناجی اون نیستم و خداوند به وقتش هدایتش میکنه و با اینکه هر کدوم از اطرافیان بهم میگه اون ارث سهم تو هم هست ولی یادگرفتم که من باید خودم خالق ثروت باشم و منتظر این نباشم ارثی به من برسه

    و حالا میبینم که همه جا همه سعی دارن ناجی باشن و من حتی قبل از آشنایی با استاد همش به خودم میگفتم اینایی که انقد بلدن همه چیز و همش جنبش راه میندازن پس چرا زندگی خودشون داغونه

    دقیقا همینطوره استاد من نمونه واضحش در کنار خودم در خانواده دارم که همیشه مخالف یه چیزی هستن همیشه هم مریض هستن وگرفتار

    ولی خب من هیچ سعی نمیکنم کسی هدایت کنم

    من خیلی بتونم فقط به خودم کمک میکنم

    کمک کردن به دیگران اجازه دادم خدا خودش تصمیم بگیره اگه نیاز بود من دستان ش باشم که خب خودش اون بنده رو به سمت من هدایت میکنه که من راهنمایی ش کنم

    در هر حال فعلا خودم باید عمل کنم ونتیجه بگیرم چون بدون نتیجه هیچ کس برای این حرفها ارزشی قایل نمیشه

    من در این جهان پر تضاد تصمیم گرفتم زندگی خودم نجات بدم و گلستان کنم چون روح من لایق زندگی بهشتی بر روی زمین هست

    گاهی اطرافیان بهم میگن سنگ شدی و خودخواه شدی ولی در درون به خودم میگم پس معصومه درست داری عمل میکنی اینکه به خودت داری درست توجه میکنی

    خدایا شکرت اره این همه نعمت با اعتراض درست نشده

    تضاد طبیعیه دوستان ما متوجه اختلاف بین طبیعی بودن تضاد و اعتراض و توجه به تضاد نشدن

    اینکه تضاد هست همیشه هست واین تضاد میگه به خواسته ات فکر کنی

    آقا آلودگی هوا هست؟ پس باید دنبال این باشیم که صنعت و آلاینده ها رو درست کنیم

    نه اینکه این تضاد اومده که اعتراض کنید

    این تفاوت فکر کنم متوجه نشدن

    البته من خودم دارم تلاش میکنم که با وجود تضاد ها در زندگی خودم به خودم یاداوری کنم که جهان میخواد ما به سمت بهبود بریم به سمت زندگی بهتر بریم.

    سپاس از شما که انقدر دید وسیعی دارین و یاد میدین به من که دید وسیع تری به جهان و طبیعت و کل پدیده های جهان داشته باشم

    ازتون ممنونم که هستین و آگاهی های بسیار عالی میدین.

    البته در مورد ذوق کردن

    من شاید خیلی ابراز نمیکنم ولی در مورد آسمون و ماه همیشه ذوق میکنم و تکراری نمیشه برام خب درسته همه جای دنیا آسمون وماه هست ولی هرگز نشده ماه ببینم و ذوق نکنم

    میدونید گاهی یه چیزهایی هرگز تکرار نمیشه

    این حس باید خودمون در درونمون زنده نگه داریم.

    «این اوضاع سخت گذراست و تبدیل میشه به ذوق بشتر و سپاسگذاری بیشتر و خاطرات خوب»

    چه عالی گفتین

    مثل دوش آب گرم و اون آب زلال که همیشه شکرگزارشون هستم

    استاد خیلی دوستتون دارم

    سپاس از خدا بخاطر وجودتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1388 روز

    بنام الله مهربان

    سلام بر استاد نازنینم

    من تو تمام آموزشهای شما دوتا مورد بود که همیشه شکار کردم

    نمیدونم من تو این مدا. هستم که این قسمت از صحبتهای شما رو بیشتر درک میکنم یا تمام دوستان اینطور هستند

    اینکه کانون توجهت رو بذاری رو زیباییها و خواسته هات

    و اینکه احساس خوب =اتفاقات خوب

    شکر گزاری واسه داشته هات…

    امروز واسه من روز پر باری بود

    رفتم یوتیوپ فایلی که شما تابستان 93گذاشته بودید برای چندبرابر کردن ثروت و بزرگ کردن سطلت رو نگاه کردم

    دوتا از قسمت های سریال زندگی در بهشت رو دانلود کردم و این لایو رو در قدم 125 فصل پنجم نگاه کردم و لذت بردم

    و چقدر خوشحالم که روزم رو اینقدر با انرژی شروع کردم و کلی آگاهی دریافت کردم

    استاد عزیزم بخاطر قدم هایی که میذارید ازتون ممنونم …مو رو تشویق میکنید تا هرروز قدمی بردارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مژگان گفته:
    مدت عضویت: 1070 روز

    استاد جان سلام اخ که چقدر کیف کردم وخندیدم وانرژی گرفتم ازتون

    قبل از اینکه شما بگین من تظاهراتو که دیدم گفتم دارن میگن عباس منه

    گفتم اینا ماییم شاگردای استاد هر کدوممون میگیم عباس منه تا شما صدامونو بشنوید وبیاین پایین وقتی دیدم شما هم میگین عباسمنش عباسمنش کلی باصدای بلند خندیدم استاد من خنده ها وشیطنت های شما را که میبینم اینقد انرژی میگیرم وشارژمیشم ویه حس خوب دیگه هم که بهم میدین اینه که میگم میشه استاد بود وشیطون وشوخ هم بود از بس به ما گفتن باید سنگین ومتین باشی خودمونو گم کردیم وبلد نیستیم شادی کنیم اینقد از حستون لذت میبریم استاد یادتونه تویه فایلی تخم مرغ پلاستیکی گرفته بودین گذاشتین تو لونشون گفتین الان خروسمون سرچ میکنه بعد به همه خبر میده دقیقا چند دقیقه قبلش یه خبر بدی بهم دادن انگار حسم گفت بزن رو نشانه ها زدم واون اومد اینقد خندیدم که اون خبره اصلا یادم رفت.الان تو فایلهای جدید که جدیترین پسر کوچیکم میگه مامان چرا دیگه استاد نمیخنده مثل قبل.

    خدا خیر دنیا واخرت بهتون بده که در هر حالت دل ما رو شاد میکنید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    ساناز افشین پور گفته:
    مدت عضویت: 1798 روز

    سلام استاد عزیز

    من یه مدت از سایت فاصله گرفتم و الان مجدد برگشتم به سایت و از فایل های رایگان شروع کردم .

    واقعا این مدت که فاصله گرفتم با وجود اینکه از فایل های که خریدم دست و پا شکسته استفاده می‌کردم خیلی عقب افتادم و نتایج رو به عقب واسم اتفاق افتاد .البته در ظاهر اینطور به نظر میرسه.امیدوارم این تحولی بزرگ رو بخواد واسم رقم بزنه .

    استاد سایت واقعا یه چیز دیگه هست .

    احساس نزدیکی بیشتری دارم هم با شما و هم با خدا.‌

    عجیب اینجا خدا رو بیشتر حس میکنم .

    سپاسگزارم از شما و این سایت که در این شرایط به ظاهر ناخوشایند زندگیم یه جای هست که حالمو خوب تر کنم .و سپاسگزارم از خدا که باز منو رها نکرد و من رو هدایت کرد به سایت‌.

    امیدوارم جهشی اتفاق های بزرگی واسم رقم بخوره که جبران این چند ماهی که از دست دادم رو بشه.

    هر چند اونم خودش کلی درس داشت و گرفتم.

    ولی به هر حال ،آدم هر روز حال خوش تجربه کنه کجا و اینکه حالتو خراب کنی به عنوان تضاد و منتظر رشد باشی کجا .وقتی راه مستقیم هست چرا دور بزنیم.

    خلاصه استاد جونم برات بگه که خوشحالم که مجدد برگشتم .و میدونم ح

    خاست خدا بوده که برگردم چون هرگز منو رها نمیکنه.

    و امیدوارم این بار متعهد تر عمل کنم به فایل ها و حواسم رو بیشتر جمع کنم که دچار تضاد کمتری بشم .البته امیدوارم که دیگه هیچ وقت به تضاد در زندگیم بر نخورم .

    زندگی با شما و در کنار شما واقعا چیز دیگه ای هست .

    خدا یه شکل دیگه هست .

    دوستون دارم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ماهی مون گفته:
      مدت عضویت: 946 روز

      هربار توبه شکستی بازا

      این درگه تو درگه نومیدی نیست

      پر قدرت تر از قبل ادامه بده

      همه ما گاهی دچار این موضوع میشیم مهم اینه که هر موقع زنگ خطر رو شنیدیم برگردیم و همه تلاشمونو بذاریم که دیگه عقب گرد نکنیم این سایت این مسیر به لطف الله و استاد عشقمون فقط رو به جلو داره حرکت میکنه و سوختش هم تحربیات خوبمون هست که از همش باید درس بگیریم و تکرار نکنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: