سریال زندگی در بهشت | قسمت 8 - صفحه 34 (به ترتیب امتیاز)

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

489 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عباس گفته:
    مدت عضویت: 546 روز

    با سلام خدمت شما استاد بزرگوار و خانم شایسته گرامی.وبچه های سایت خدا.خدایا شکرت بابت این همه زیبایی خدایا شکرت بابت توی این مسیردریافت آگاهی ها خدایا شکرت بابت استاد خدایا شکرت بابت خانم شایسته خدایا شکرت بابت اینکه دارم روی خودم کار میکنم وباکسی کاری ندارم.القصه چند روز پیش با همسرم زندگی دربهشت رومی دیدیم و همسرم میگفت که ما اولین کاری که میکنیم یه همچین جایی داشته باشیم نرده بزنیم و من هم تایید کردم چون ما بچه کوچک داریم اما با دیدن فایل این قسمت نمیدونم چقدر ویوا عالی زیبا و رویایی خدایا شکرت چقدر همه چیز زیباست خدایا شکرت چقدر همه جا تمیزه خدایا شکرت بابت دیدن این نعمتها خدایا شکرت بابت این همه سرسبزی خدایا شکرت بودن امکان دیدن این همه زیبایی از طریق اینترنت وگوشی و…. خدایا شکرت بابت این همه ابزارآلات پیشرفته خدایا شکرت بابت تکتک نعمت‌ها که به ما دادی خدایا شکرت خدایا شرکت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    زهرا داودآبادي گفته:
    مدت عضویت: 1667 روز

    به نام نور آسمان ها و زمین

    سلام به روی ماهتون

    روز هشتم تمرکز بر نکات مثبت ، زیبایی هر و فراوانی جهان هستی – ١٣ بهمن ١۴٠٣

    هر چی بیشتر فایل های زندگی در بهشت رو میبینم بیشتر و بیشتر قوانین جهان هستی رو درک میکنم و میبینم که استاد عزیزم و مریم جانم چطوری این قوانین رو توی زندگی زیبا و توحیدی شون استفاده میکنن

    الهی صد هزاااار مرتبه شکرت بابت این همه فراوانی و زیبایی

    بابت این رابطه توحیدی فوق العاده

    بابت زیبایی های شگفت انگیز جهان هستی

    استاد جانم و مریم عزیزم شما دو نفر برای من سمبل دو انسان موحد در یک رابطه رویایی هستین

    عاشقتونم و حتما بیشتر و بیشتر درباره این فایل زیبا مینویسم

    الهی صد هزار مرتبه شکر شکر و همیشه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سارا تقوی گفته:
    مدت عضویت: 1429 روز

    واااای استاد عاشقتم یعنی وقتی گفتین میخای نرده ها رو بکنین بندازین اونور قشنگ ایده های خودم تو نظرم اومد. بعضی وقت ها یه ایده هایی میاد به ذهنم که به نظر میاد کله شفی و کار اضافیه اما در نهایتش انقدر خوبرمیشه که حد نداره.

    اولش که شروع کردین گفتم استاد هم مثل من انگار نمیتونه اروم بشینه. مرد مومن با نرده ها چی کار داری اخه. مخصوصا که اولش به نظر سخت می اومد و کار اضافی. اما وقتی ویو رو دیدم خیییلی ارزششو داشت. واقعا جذاب شده بود.

    به نظر من حتی خراب کردن هم گاهی سخته. یا شاید بهتر بگیم تصمیم به خراب کردن یه جیز سخته چون به نظر میاد خب حالا اینجا هست دیگه. چه کاریه خودتو به زحمت بندازی. اگر بد شد چی، چه شکلی میخای برگردونیش به حالت قبلی.

    اما استاد خیلی خوب شد. ایول به شما و مریم عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 264 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    خدایا، هر آنچه دارم از آنِ توست.

    سلام به استاد عزیزم، مریم جان پرانرژی و دوستان هم‌فرکانسی‌ام.

    امروز هم قسمت دیگری از سریال زیبای زندگی در بهشت را دیدم—سریالی که هر روز باید حداقل یک بخش از آن را تماشا کنم، و شکر خدا که امروز هم این قسمت تیک خورد.

    راستش، وقتی استاد در ابتدای فیلم گفتند که قصد دارند آن حصارهای چوبی را بردارند، در لحظه مخالفت شدیدی در ذهنم شکل گرفت. هزار و یک دلیل برای حفظ آن‌ها داشتم: چقدر زیبا بودند، چقدر به فضای اطراف خانه جلوه داده بودند، چقدر کاربردی بودند، و حتی این فکر که شاید روزی مهمانی با کودکی کوچک بیاید و نبودن این حصار خطرناک شود!

    اما ناگهان متوجه شدم—چقدر از باورهای من محدودکننده‌اند! چقدر ذهنم پر از بایدها و نبایدهایی است که از ترس، از احتیاط بیش از حد، و از وابستگی‌های غیرضروری سرچشمه می‌گیرند. چرا باید نگران چیزی باشم که شاید هرگز اتفاق نیفتد؟ چرا باید خودم را در قید و بند افکاری نگه دارم که مرا از تغییر، از نو شدن، از تجربه‌ی زیبایی‌های تازه بازمی‌دارند؟

    اگر من بودم، هرگز چنین تصمیمی نمی‌گرفتم، یا اگر هم قصد انجامش را داشتم، حتماً با مخالفت‌های اطرافیان روبه‌رو می‌شدم—که این حیف است، که چقدر برایش هزینه و زمان صرف شده، که عقلت کجا رفته؟ و این‌ها همه نشانه‌ای بود از بی‌ایمانی‌ام…

    اما استاد، شما بنده‌ی خالص خدا هستید. تنها کسی می‌تواند چنین کاری کند که به خداوند، به هدایت‌هایش، و به نشانه‌هایش ایمان عمیق داشته باشد. راستش را بخواهید، به شما حسادت می‌کنم! شما به خدا آن‌قدر نزدیک هستید که با یک اشاره، هدایتش را درک می‌کنید. کی می‌شود من هم به این مرحله برسم؟ کی ایمانم آن‌قدر قوی شود که بی‌هیچ تردیدی، تنها به او توکل کنم؟

    و اما نتیجه‌ی تصمیم شما… وقتی در پایان، مریم جان از دور تصویربرداری کرد—اوووف! چه شاهکاری شد! زیبایی‌های خداوند را، که پیش‌تر در حصارها پنهان بودند، حالا در نهایت شکوه و ظرافت می‌دیدم. انگار که تابلویی از هنر الهی بر بوم هستی نقش بسته باشد.

    افتادن آن تکه چوب کوچک در دریاچه و شناور شدنش، برای استاد نشانه‌ای بود—الهامی از جانب خداوند که راه را نشان می‌داد. همین نشانه کافی بود تا تصمیم بگیرند حصارها را به آب بسپارند، تا جایی که خداوند هدایتشان می‌کند بروند، و سپس آن‌ها را از دریاچه بیرون بکشند.

    اما اگر من بودم؟ احتمالاً همان تکه چوب کوچک را هم از آب بیرون می‌آوردم، با هزار زحمت حصارها را از جلوی کلبه جابه‌جا می‌کردم، و درگیر منطقی می‌شدم که اجازه نمی‌داد هدایت الهی را ببینم.

    استاد، شما خودِ فرکانسید… چطور می‌شود که بنده‌ای مثل شما، نشانه‌های خدا را با چنین سرعتی دریافت می‌کند، آن هم به وضوح نور؟ چه سعادتی است این درجه از ایمان، که در هر اتفاق کوچک، در هر جزئی‌ترین صحنه‌ی زندگی، صدای خدا را بشنوی و بی‌درنگ به آن پاسخ دهی…

    افتادن چکش در آب، شاید در نگاه اول یک اتفاق ساده به نظر می‌رسید، اما در حقیقت، نشانه‌ای از هدایتی بود که از پیش برایتان فرستاده شده بود. بی‌تردید، شما می‌دونستید که چطور باید آن را از عمق دریاچه بیرون بیارید چرا که خداوند مدت‌ها قبل، ایده‌ی این لحظه را در قالب همان آهنربای قوی در ذهنتان نشانده بود.

    چقدر شگفت‌انگیز است که خداوند، پاسخ هر چالشی را پیش از وقوع آن، در مسیر ما قرار می‌دهد. تنها کافی‌ است چشم دل را باز کنیم، نشانه‌ها را ببینیم، و به هدایت‌هایش اعتماد کنیم…

    چه درس بزرگی

    بود… گاهی باید حصارهای ذهنی‌مان را هم برداریم، تا چشممان به روی وسعت بی‌نهایت زیبایی‌های خدا باز شود.

    خدایا شکرت…

    خدایا خییلی دوستت دارم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مهدی زارع گفته:
    مدت عضویت: 2425 روز

    سلام به استاد عزیزو مهربانم استاد آهنربات وببند به نخ بنداز تو یاب همونجا یکه افتاد توی اب بکش بالا لذت ببرین از این همه زیبایی یه پیش نهاد دیگه دارم چوبایی که میبرین به جا آتش زدن به تکه های کوچک تقسیم کنید برای زمستان برای کباب برای شبای زمستون دوستتون دارم همیشه شاد باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مریم نجفی گفته:
    مدت عضویت: 2629 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    واقعا چه کردید..

    من واقعا لذت بردم از دیدن ویدیو های زندگی دربهشت

    انگار همه ما بچه های سایت الان داریم در بهشت همراه شما زندگی میکنیم.من همیشه دلم میخواست منظره ای شبیه این در لپ تاپم باشه که بشینم پشت سر هم پخش کنم و فقط زیبایی های طبیعت رو به شکل خالص صبح و شب نگاه کنم.هرچی از این حرکت خفن و هیولای کندن نرده ها بگم باز هم کنه.. علاوه بر باز شدن منظره بدون مزاحمت نرده های خط خطی من کلی درس گرفتم که بعضی چیزها توی زندگی هستن که فکر میکنیم لازمه و باید باشه اما وقتی اون ها رو برمی داریم میبینیم همون ها مانع بودن و باید میرفتن تا چیزهای بهتر و زیباتر جای اون ها رو بگیره…

    عالی بود واقعا عالی

    به لطف زحمات استاد و خانم شایسته من الان یک پوشه زندگی در بهشت دارم که میتونم هروقت دلم خواست طبیعت زیبا رو ببینم میشینم پاش و از اول تا هرجا که بخوام پخش کنم و چشمم رو پر کنم از آب و درخت و آسمان و همه این زیبایی ها در کنار هم.

    هرچقدر تشکر کنم کم هست…

    نزدیک خونه من یه محل خیلی بزرگ هست برای پیاده روی که اسمش دهکده ورزشی هست و من برای دیدن مناظر باز و دیدن غروب خورشید به اونجا میرفتم و واقعا منظره وسیع از کوه و درخت و آسمان رو اونجا داشتم اما الان چند ماه هست به خاطر شرایط کنونی بسته شده و من نمیتونم برم و لذت ببرم.امروز با دیدن این فایل های زیبا مناظری خیلی خیلی زیباتر از اون چیزی که از دست داده بودم رو دارم و به لطف خدا میتونم ببینم و لذت ببرم.هدیه فوق العاده ای برای من بود…

    خیلی خیلی خیلی حال کردم.

    به وسعت همون منظره ی بی نظیر وبی کران که جلوی چشمان من قرار دادین ازتون ممنونم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    Shahsavari گفته:
    مدت عضویت: 2394 روز

    مهربانترین مهربان خدایم سلام

    امروز روز قشنگی میشه اگه هنر اینو داشته باشیم که ….

    قشنگ زندگی کنیم ……….

    زیبا ببینم……….

    و نفس بکشم……

    و جز زیبایی چیزی نبینم………..

    چون یاد گرفته ام اعتقاد به خدا زندگی را زیبا میکند

    میدانم که هیچ روزی با ارزش تر از امروز نیست

    چه زیبا میشود اجرایی کردن ایده هایم اگر که خودم را لایق بهترینها بدانم

    و گرنه که همیشه دنیا پر است از آدمهای ترسوی خوش فکر …..

    استاد چه خوب گفتید که خراب کردن هر چیزی خیلی زود اتفاق می افتد یک لحظه با خودم گفتم مانند ذهنمان …

    که همیشه در حال قضاوت است و درست کردنش زمان میبرد ….

    ارزش ابزار را باید دانست حتی زمانی که آن را از دست میدهیم مانند آن چکش

    خداااااااااااااای من چه زیبا شده این منظره چه ویویی شده اونجا خدایا شکرت برای ذهن خلاق استاد

    اون نرده های چوبی مانند باورهایی است که در ذهنمان خود را زیبا جلوه میدهند ولی هیچ اند هیچ و مانع دیدن زیبایی ها میشوند

    و الان با برداشتنشان چقدر زیبایی های بیشتری میبینیم خدایا شکرت

    استاد و مریم عزیزم خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوستون دااااااااااااااااااااااارم

    خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایا شکرت برای بهشت زیبایت ……………….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    sajad گفته:
    مدت عضویت: 2248 روز

    سلام

    استاد چکش را با آهن ربایتان از آب بیرون بکشید تا در چالش بعدی با ابزار کامل به سراغش بروید

    استاد خودتان می دانید که پرت شدن چکش را در بخش های قبلی جذب کرده بودید و حالا رخ داد حالا با حل کردنش رشد می کنیم.

    ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: