سریال زندگی در بهشت | قسمت 14 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

279 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 707 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به استاد عزیزم مریم جان و‌همه اعضای خانواده صمیمی ام

    2 تا نکته ازین قسمت که تو ذهنم مانور داد

    یکی اینکه اگر خودمو در گیر حواسی کنم انرژی که باید صرف خواسته ها و اهدافم کنم میره صرف تولید ناخواسته ها میشه و خواسته ها هم دور میشن

    و یکی اینکه گیر ندم حتی تو ذهنم به ادم ها وسیع نگاه کنم من جای اون ها نیستم

    اون ها که تو شرایط من نیستن و نبودن که من با دید خودم نگاه کنم بهشون

    دلیل عصبانیت ما ادم ها از هم همینه

    به جای تمرکز روی نکات مثبت یه طوری رفتارشو به خودمون تعمیم میدیم که ذهنمون ازون طرف هیولا میسازه

    این می تونه نسبت به شرایط هم باشه

    یه جوری به شرایط از دید کوچک نگاه کنیم که واسمون جهنم بسازه

    ارتباط با خدا می تونه ذهن ما رو وسیع کنه که اصلا به خودمون و‌جهان با دید بالا نگاه کنیم

    همه انسان ها رو‌افرادی ببینیم که اومدن در جهت تعالی‌شون

    نباید شبیه افکار من باشن

    اونا رو باید اونطوری که هستن تو ذهنمون بپذیریم

    نه اونطوری که می خوایم باشن این خودخواهی بزرگی هست که بخوام دست به تغییر فرد دیگه بزنم چرا اصلا باید اون رو تو ذهنم دسته بندی کنم قضاوت کنم شخصیت و کارهاشو …… همچین حقی ندارم

    حتی نسبت به کسی که بیتشرین ضربه رو در ظاهر خوردم در گذشته حق اینو ندارم که تو ذهنم تنفر بهش بدم یا اون رو به خاطر یک‌سری ویژگی هاش رد کنم یا بهش برچسب بزنم

    من نسبت به افراد نزدیک اینطوری میشم یه وقت هایی و می خوام ازین به بعد رفتارشون رو به خودم نگیرم و توقع رو از 10٪ به 0٪ برسونم

    ما فکر می‌کنیم که حرف های اطرافیان رو ما اثر نمیکنه

    ولی اینطوری نیست که بشنویم و قوی باشیم‌

    اصلا نباید بشنویم چون کار ذهن اینه وردی ها رو حالا هر جی که هست پردازش و گسترش بده

    پس بهتره اصلا ورودی قطع

    نه اینکه بیام بگم‌به خودم بزارم آسون بگیرم

    آسون گرفتن یعنی ایزوله 100٪

    من قبلا فکر میکردم خیلی کار سخت یا بدی هست

    به وقتایی باید از ناخواسته ها سر در بیارم

    نمی‌دونم‌منطق و‌ریشه این کار ‌‌و فکر من کجا بود ولی به قول قرآن وعده و وسوسه های شیطان سست ‌وبی اساسه

    واقعا این تفکر که من داشتم و‌ناخوداکاه چند وقت یکبار منو‌وارد جاده خاکی می کرد چقد ریز وجود داشت ‌‌من اون و منطقی میدیدم وهر دفعه به ندایش مثل گوسفند به صورت خودکار لبیک می گفتم

    انگار که باید انجام میدادم ….

    اینجا با این نوشتن می تونم تغییرشو شروع کنم

    لازم نیست چند وقت یکبار ببینیم دور و برم چه ناخواسته هایی هست که مثلا درستش کنم

    لازم هست همیشه ‌‌همواره به صورت سفت و سخت کنترل کنم

    و‌فکر هم نکن این کنترل کردن همیشه سخته

    نه خیر لذت بخشه چرا ؟ چون اولا حالم رو خوب دوما سرعت رسیدن به خواسته ها رو‌بالا تر میبره

    پس کجاش سخته ؟

    سخت اونه که درگیر ناخواسته ها بشی به اسم مثلا تغییر حال و هوا

    ( دقیقا دعواهای‌بین زن و‌شوهرها به اسم نمک زندگی من مطمئنم اونا تو ذهنشون این دعوا ها رو طبیعی و به عنوان ضروریت می دونن )

    تمام کارهای ما ریز تا درشت توسط مغز و ذهن ما ران میشه

    حتی دقیق تر از چیزی که فکر می‌کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1237 روز

    به نام خداوند خالق زیبایی ها

    سلام و درود به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    خدایا شکرت برای این همه زیبایی و فراوانی

    خدا رو شکر که تونستم یه قسمت دیگه از سریال زندگی در بهشت رو ببینم و لذت ببرم و درس بگیرم

    درسهای زندگی ،وتجربه های بزرگی در این سریال زیبا وجود داره که به راحتی میشه یه زندگی زیبا و قشنگ رو ساخت

    خانم شایسته رو میشه دید که چقدر خوشحال و با روحیه هستن ، و همیشه همراه استاد عزیز ،کمک حالشون میشن و کلی روحیه و انگیزه برای حرکت به جلو میدن

    و توی هر قسمت یه نکته طلایی هم واسه ما میگن که واقعا تأثیر گذاره و فوق‌العاده

    نکته جالب و بسیار عالی که استاد جان فرمودند

    در مورد اینکه بعضی ها میگن درخت رو قطع نکن گناه داره ،یا زمستون ببر،خیلی مفید بود چون خیلی‌ ها این تفکر رو دارن که احساسی برخورد می‌کنن و نمیتونن با ذهن آروم اون کاری رو که باید انجام بدن ،،موفق نشن در انجام دادنش

    و استاد عزیز که به راحتی ذهنشون رو از روی ناخواسته ها بر میدارن و میذارن روی نکات مثبت و زیبایی ها

    خدایا شکرت برای این همه آگاهی و شناخت و فراوانی

    چقدر این کشور زیباست، چقدر همع چی روی مدار درست ونظم عالی قرار داره،خدایا هزاران بار شکرت

    خیلی‌ اطلاعات مفید و ارزشمندی رو توی این مسیر زیبا دارم کسب میکنم

    سپاس فراوان از خدای مهربانم

    شاد و پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    یاسمن سالاری گفته:
    مدت عضویت: 847 روز

    به نام پادشاه مقدس اطمینان دهنده

    الملک القدوس المومن

    خداروهزاران مرتبه شکر ک منو ب وسیله ابراهیم زمانه ( استاد عباسمنش و استاد شایسته) هدایت کرد

    استاد قبل ها میگفتم معلوم نیست چ کار خیری انجام دادم ک مثلا خدا فلان کارو واسم کرد امااااااا الان فهمیدم من قبل ترها از خداوند هدایت خواستم و خدای خوشگلمم منو هدایت کرد ب همییییین سادگی اصلا پیچیده نیست

    خداجووونم ماچ بهت ک هدایتم کردی

    استاااااد واقعا این روزها چقدر همه چی آسونه و واقعا ب قول شما الان ما فقط خدارو سپاسگزاری می‌کنیم ک در سنت خدا ( قوانین جهان ) هییییچ تغییری نیست و ثابته

    استاد الان ک دارم این متنو مینویسم هنوز نتایج مالی بزرگی ندارم هنوز رابطه عاطفی ندارم ولی الااااان میفهمم میگفتین الان همینقدر حالتون خوبه ک تو اون زمان تو بندر عباس هم بود

    بخداااااا استاد اینقدر حالم خوبه خداروهزاران مرتبه شکر اصلا هر روز یه چیز جدید از خودم و جهان اطرافم کشف می‌کنم مثلا تازه میفهمم چقدر گل ها زیبان ، چقدر قهوه ای ک صبح ها نوش جان می‌کنم خوش طعمه ، یا سالاد الویه ک دیشب میل کردم با نون تازه چقدر خوشمزه بوووود ( جای همگی سبز)خدایا شکرت

    چی در من عوض شده ؟ عه قبلا ک گل میدیدم عه قبلا ک سالاد الویه می خوردم … استاااااد من یاد گرفتم لذت ببرم حتی با ماشین پراید ، حتی همین الان ک تو اتوبوس نشستم دارم میرم سرکار دارم کامنت میزارم

    استاد من اعتماد ب نفس پیدا کردم ، یاسمنی ک تا پارسال روش نمیشد بره سوپر مارکت یه ذره شیک تر چیزی بخره دیشب رفته بهتریییین اتوگالری ( چهارراه لشگر مشهد ) کلکسیونی از ماشین های لوکس رو از نزدیک دیده و بینشون قدم زده

    استاد این مدت من خیلی آسان شدم برای آسانی ها ، واقعا دیگه افکار گذشته مثل قبل اذیتم نمیکنه فقط یک مورد بود ک حسرت میخوردم و اونم پدرم ک الان در آغوش خداست ، همیشه میگفتم چرا زمانی ک بابا بود من روی باورهام کار نکردم و از زندگی لذت نبردم و فلان جا نبردمش ( با اینکه اون زمان هم کلی لذت بردیم و پدرم همیشه بهم افتخار می‌کرد اما وقتی ب پدرم فکر میکردم بازم نجواهای شیطان حالمو بد می‌کرد و من بخاطر گذشته حسرت میخوردم با اینکه بارها از قرآن هدایت خواستم و خدا بهم پاسخ داد بازم نجواها اذیتم میکردن ) ک با این قسمت اونم حل شد ، وقتی فهمیدم شما هم دوست عزیزتونو از دست دادید( بهتون تسلیت میگم هرچند ایشون الان خییییلی خوشحاله چون در بهترین مکان و کنار الله یکتاست کنار پدر منه)

    وقتی دیدم شما هم برنامه داشتید با دوستتون برید گردش ، شما هم واسش گریه کردید و بعدش قلبتون با یاد الله و یادآوری اصل جهان آرامش پیدا کرد منم فهمیدم این ذات ماست ، ذات انسان اینه ک همیشه برنامه ریزی میکنه برای لذت بیشتر و همیشه لحظات خوش قبلی رو زود یادش میره ، منم کنار پدرم زیاد لذت بردم ولی همیشه شیطان اون لذت ها رو پیش چشمم کم جلوه میداد … استاد ممنونم ک لحظه ب لحظه زندگیتونو با ما ب اشتراک گذاشتین … مریم جانم چطور ازتون تشکر کنم ک اینقدر با جزئیات همه چیو نمایش میدین ؟ واقعا قلبم آروم شد … خداروهزاران مرتبه شکر بخاطر این حس و حال خوبم … اینکه دارم پی میبرم هیچ غیر ممکنی وجود نداره … استاد چقدر زندگی بدون غصه و فکر خوبه … اینو الان دارم تجربه می‌کنم … استاد من یک هزاران دهم درصد رو خودم کار کردم این شده نتایجم خدا میدونه بیشتر کار کنم نتایجم چی میشه

    بچه هاااااا ب خودتون افتخار کنید هممون در درست ترین راه ممکن هستیم و خداروهزاران مرتبه شکر

    عاشق هممون و استادمون و عزیزدلشون و الله مهربونمون هستم

    تا درودی دیگر بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    صادق گفته:
    مدت عضویت: 2451 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی.

    واقعا عمل کردن به قانون در هر لحظه از زندگی کاری بزرگ است.

    من جز بچه های دوره ۱۲ قدم هستم و تا قدم ۴ اومدم . استاد خیلی فرق کردم نسبت به ۴ ماه پیشم اما دیشب اومدم یه نگاهی انداختم گفتم دلیل اتفاقات خوبی که استاد داره تجربه میکنه همین عمل به قوانینی است که در دوره ها آموزش میده . دیشب با خودم یک تعهدی دادم ، اول اینکه من تمارین و جدی تر بگیرم و از قانون به شکل آگاهانه به نفع خودم استفاده کنم . استاد قبلا من مثلا یک جلسه از دوره هاتونو نگاه میکردن ، چنتا کامنت میخوندم ، کامنت میزاشتم و درآخر تمرینارو حالا کامل یا ناقص انجام میدادم . اما دیشب چه اتفاقی افتاد ؟؟؟؟ من نتونستم بخوابم و دلیلشم نمیدونم چی بود ، اما انگار در ذهن من هیولاها شروع به تاخت و تاز کردند . حدود ۹۰ ٪ افکاری که دیشب در ذهنم میگذشتن بیهوده و مخرب و نازیبا بودند ، بعد اومدم قانون و با خودم تکرار کردم و گفتم اگه فقط زمانایی که دارم فایلی میبینم یا صدای استاد و گوش میکنم اون وقت ها من افکار درست داشته باشم و بقیه روز بزارم افکارم هر چی دلش میخواد بدوزه و ببافه که نتیجه ای نمیگیرم . اومدم عهد بستم که هر لحظه تلاش کنم آگاهانه با خودم صحبت کنم در هر شرایطی که بیکار شدم ، یا تنها شدم یا موقعیتی پیش اومد که افکارم داره برای خودش پیش میره من بیام از کلامم کمک بگیرم تا افکار درست داشته باشم ، تا این چیزهایی که تا الان یاد گرفتم و مرور کنم ، تمارین و انجام بدم ، با خودم به صلح برسم و شناخت بهتری از خودم داشته باشم.

    خداروشکر تشخیص اینکه چه کاری به صلاح منه و چه کاری به درد من نمیخوره و خوب بلدم و انجام میدم . امروز تمرین ستاره قطبی و به شکلی که درست بود و تونستم انجام دادم و تا الان تونستم افکارمو مدیریت کنم.

    این کار من الان حواس ز و تلاش زیادی میبره اما با گذشت زمان و تکامل راحتتر انجام میدم.

    من دنبال نتیجه هستم ، کلیدش کنترل ذهنه ،کلیدش رها بودنه ، مقاومت نداشتنه و…

    افکار منفی مثل همین شاخ و برگ های اضافی و علف های هرزه که حتی اگه در بهشتم باشی باید حواست بهشون باشه .

    استاد من مثل شما در قم حدود ۱۵ سال زندگی کردم و از همون جا تمرکز بر نکات مثبت و انجام میدادم ، روزایی بود که تنها نکته مثبت اطراف من نگاه کردن به آسمان ،نگاه کردن به ابرها و غروب خورشید بود . همیشه عکس میگرفتم و پست میکردم و یه جمله مربوط به خداوند را زیرش مینوشتم و احساسم بهتر میشد. خودتون میدونید قم چه شرایطی داره اما من با آموزه های شما تلاش آگاهانه میکردم که احساسمو خوب کنم و خدارو شکر الان یه جایی هدایت شدم که آب و هوایی به مراتب بهتر و سرسبز تری و تجربه میکنم.

    خدایا شکرت بابت این همه زیبایی.

    از خداوند زندگی با نشاط تر ، اندامی سالمتر و پر انرژی و ثروتی بی انتها برای استاد عزیزم و عزیز دلشون خواستارم .

    “خدایا با چیزی که گفتی موافق هستم.

    اینکه به کلماتم برای عملی شدن شتاب میبخشی”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    گل بهشت گفته:
    مدت عضویت: 2209 روز

    میدونی تمام این قسمت خودمو یه درخت دیدم 🌲🌱🌿🍃

    با خودم گفتم فائزه چی داره اذیتت می‌کنه

    چی نمیزاره رشد کنی

    چی نمیزاره از تمام وجودت و انرژی عالی که داری استفاده کنی 🙂

    یهو خودمو دیدم

    با آدمای اطرافم .. حرفایی که میزنم یا می‌شنوم .. چیزایی که بهشون فکر میکنم … فیلم و آهنگ های که نگاه میکنم 😊

    بعد دیدم دست همه چی یه طنابه

    آدمای منفی .. حرفای منفی

    هرچی حرف میزنن با من دارن می‌چرخن دور من و طناب میپیچند دور من و رها میکنن منو میرن

    فیلم ها و آهنگ های غمگین و یا هرچی که نکته منفی داره دارن روی گوش و چشم منو میپیچونن

    با تمام وجودم داشتم پیچک هارو حس میکردم

    من فقط صدام داشت می‌شنید حرفای استاد رو

    یهو با خودم گفتم فائزه

    کنترل ورودی های ذهن .. کنترل ورودی های چشم

    کنترل ورودی های گوش … کنترل ورودی های قلبت

    خدای من

    خدای من

    ما چقدر سادههههه گمراه میشیم

    چقدر شیطان در لباس هایی مثل آدما

    گوشی آهنگ ظاهر میشه ما فقط فکر میکردیم شیطان فقط یه موجود ترسناکه ..

    چقدر من ساده خودمو درگیر ذهن های دیگر میکردم

    اصل کنارم بود و به فرع توجه میکردم

    چقدر ناخودآگاه با خورنده های انرژی نشستم

    چقدر ناآگاهانه دلسوزی کردم و خودمو درگیر مهم های زندگی دیگران کردم

    چقدر من از خودم دور شدم

    چقدر دست و پام بسته است🥲😭

    چقدر دلم میخاد با تمام قلب و روحم پرواز کنم

    ما چیکار میکنیم با خودمون؟!

    من چیکار کردم با خودم ؟!

    ما چقدر به انگل های زندگیمون غذا دادیم و نزاشتیم برن و با دست خودمون گزاشتین مارو ضعیف کنن 😊

    به قول خودتون استاد

    شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه سیاه در دل تاریکی شب پنهان است 😊🤍

    این پیچک ها هم همینطور 🙂

    یهو به خودت میای

    تو آیینه میگی این منم؟!

    چقدر از بقیه اویزون منه

    چقدر این آدمی که دارم تو آیینه میبینم منمممم🙂

    چقدر ؟!

    استاد این فایل هزاران راه و جواب به من داد ❤️

    جلو چشمم زدم اینجام می‌نویسم

    خدای من هدایت می‌کنه منو

    هرکسی که بخواد هدایت بشه 🙂 هدایت می‌کنه به راستی و درستی ❤️ و من امروز معجزه ذکری که هر روز نگاهش میکنم رو دیدم

    فالهمها فجورها و تقواها 🌲❤️

    خدایا شکرت

    دوست دارم استاد ❤️ مریم جان عاشقتم ❤️

    راستی سلام 🙂😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2516 روز

    سلام 😍

    بنام خدای بخشنده ی مهربون

    استاد این فایل بی نظیره 😍😍 اصلا ثانیه به ثانیه اش باید استپ کنیم و فکر کنیم به کلمه کلمه که خدا داره بوسیله شما به ما میگه

    وااااای خدا با این تلاقی سریال زندگی در بهشت و شروع من از قدم اول داری چی میکنی با من، اصلا این من کجا قایم بوده 😜😍 همین قدم اولی و همزمانی اش با شرکع سریال زندگی در بهشت خودش به تنهایی بهتتتتتتترین نشونه اش واسم یه نشونه ناااااااب، خدایا شکککککرت، استاد دو سه روزه جلسه اخر قدم اول رو تموم کردم و میخوام برگردم دوباره از جلسه اول مرور کنم درسامو، هنوز مرور نکرده اتفاقای خوشگلی داره یکی یکی میفته 😝😍 ادمایی که خییییلی وقته اطرافم هستن ولی فکرشو نمی کردم اینطور به راحتی بیان و ابراز احساسات کنند انگاری که تازه منو شناختن😝 (زن و مرد😍) با تماس و پیام طوری ابراز احساسات میکنن و ابراز ارادت که انگار تازه منو شناختن حتی تو خوابشونم منو می بینن😜😝 😍😍 البته که همه این ها بخاطر آگاهی های نابی که بوسیله شما از طرف خدا الان که تصمیم گرفتم خلق کننده باشم تصمیم گرفتم واقعا اشرف مخلوقات خدایم باشم داره اتفاق میفته وگرنه من ۳۰ ساله که هستم😍😝 از این قسمت سریال زندگی در بهشتم که هر چی بگم خییییلی کم گفتم، نگاهی که به به درخت و سرسبزی داشتم واقعاوفقط بخاطر نگاه محدود خودم بوده و لاغییییییییر😝 دقیقا استاد اتفاقات قشنگ برای من بخاطر باورهای محدودکننده ای که داشتم واسم بسته بود هرچقدر من تلاش میکردم ولی وقتی اون تلاشه با باورهای منفی بود واقعا بیهوده بود تااینکه شروع کردم کم کم و تکاملی باورهای منفی وومحدودکننده ام رو کندن وواز بین بردن و صدالبته که همچنان باید پیش برم چرا که بقول سعدی جان رهرو آن تیست گه تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود😍 فکر نکنیم حالا امروز روی خودمون کار کردیم امسال کار کردیم کلی نتیجه خوب گرفتیم عادی شد واسمون بریم که دیگه پشت سرمون رو نگاه نکنیم، این کار رو با خودمون نکنیم استمرار و استمرار، ، مگه میشه بگیم امروز از صبح تا شب من آب بخورم که دیگه تا سال بعد نخواد آب نخورم 😜 باید همیشه در حال آپدیت و بروزرسانی خودمون باشیم تا همیشه بهترین و زیباترین نسخه خودم باشم با کمک اون مسیر میانبر سرسبزی که تو دوره ۱۲ قدم استاد آدرسشو بهمون میده چه حاللللللی میده 😍😝 خدایا خییییییییییییلی شکرت😜😍🙋🙆💋💋😘😘😘🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1219 روز

    به نام خدای‌ مهربان که هر لحظه در حال هدایت ماست

    سلام‌به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    خداروشکر میکنم‌

    برای دریافت این اگاهی ها

    اول از همه من بعد از دیدن فایل های زندگی در بهشت و سفر به دورامریکا متوجه روحیه طبیعت طلبی خودم شدم که چقدررررر زیاده و چقدر عاشقانه دلم میخواد در طبیعت زندگی کنم

    و از خودم پرسیدم چرا تا دوسال گذشته انقدر بیزار بودم که مدت طولانی ای رو تو شمال یا قسمت های سرسبز ایران تو روستا ها باشم و هر سفری که با خانواده میرفتم همش میگفتم زود برگردیم خونه

    و جوابش اینه که بله

    چون تا تا یه حد خوبی دارم شاخ و برگ های اضافی رو میزنم

    دارم از وابستگی ها جدا میشم

    و دیگه نه دلتنگی های خیلی زیاد و نه کارهای بیهوده من رو به سمت شهر میکشونه

    منظور همون جمع های دوستانه

    یا تعهداتی که الکی ادم رو زنجیر کردن

    و از وقتی به رهایی رسیدم

    خیلی راحت تر میتونم‌ برم و مدت طولانی ای خودم باشم و خودم

    حتی اگه خانواده در کنارم نباشن

    باز یه تمرین هست واسم برای کندن از وابستگی ها

    و از وقتی این باور های درست رو در خودم پرورش دادم با حس رها تری سفر میکنم و برام‌مهم نیست حتی اگه یک ماه طول بکشه

    و یکی از خواسته هام برام واضح شد اونم داشتن یه خونه تو شمال ایران که عاشقانه در طبیعتش زندگی کنم

    تازه فهمیدم من چقدر به این کارهای باغ بانی

    یا کارهایی که تو این فضا میشه انجام داد علاقه مند هستم

    مثل اتیش روشن کردن

    هرس کردن و یا حتی داشتن یه کارگاه کوچیک برای نجاری کردن

    چقدر روح انسان به طبیعت نزدیکه واقعا

    استاد چقدر زیبا گفتید راجب باور های پنهان

    من از وقتی روی عزت نفس ام دارم کار میکنم

    با توجه به تضاد هام تازه متوجه یسری باور ها شدم که اصلا نمیدونستم وجود دارن در من

    و چقدر قشنگ خودشون رو پنهان کرده بودن

    مثلا من همیشه میدونستم تو حرف زدن با ادم ها مشکل دارم یه نوع اضطراب اجتماعی داشتم

    رفتم و تمرین کردم

    تمرین هم به این صورت بود که با ادم ها مصاحبه میکردم اونم تنهایی

    البته برای یک هدف دیگه ای انجام میدادم اینکارو

    اما همین که تونستم برم تو دل ترسم این مشکل تا حد زیادی حل شد بعد که این باور درست شد که چقدر ادم ها قشنگ هستن و میشه راحت باهاشون ارتباط گرفت رسیدم به باور های محدود کننده ای که نمیدونستم اصلا وجود دارن

    مثل باور احساس عدم ارزشمندی و لیاقت

    من همیشه فکر میکردم خیلی خودم رو دوست دارم و خیلی به خودم اهمیت میدم

    بعدا متوجه شدم اره من خودم رو دوست دارم اما ریشه این دوست داشتن از کجا میاد؟

    از اینکه ببینم دیگران من رو چقدر میپذیرن و دوست دارن ؟

    اونوقت من هم ادم ارزشمندی هستم…

    این رو کی متوجه شدم؟ زمانی که یسری ادم هایی که قبلا باهاشون بودن دیگه تو زندگیم نیستن البته خودم نخواستم که باشن

    و حالا متوجه این ضعف شدم….

    و خدا میدونه اگر که این باور رو درست کنم باز چه اشغال های ریزی زیر این باور بوده

    واقعا که طبیعت معلم بزرگیه …

    زمانی که شما راجب اینکه راجب چیزی احساسی عمل نکنیم حرف زدید

    یاد این افتادم که چقدر از این نوع رفتار ها روز به روز داره بیشتر میشه

    و خود من اون وقتی که تو مسیر درست نبودم

    این حرف هارو میزدم

    حتی گوشت رو با عذاب وژدان میخوردم یا میگفتم چرم نخرید چون پوست حیوانات استفاده شده….

    در صورتی که خدا این هارو برای ما افریده بعد ما شدیم کاسه داغ تر از آش :)

    همین محصولات چرمی باعث میشه اسیب کمتری به طبیعت وارد بشه و از پارچه های پلاستیک که بازیافت نمیشن کمتر استفاده بشه

    حالا چرا به این شکل فکر میکردم

    برای اینکه همه بگن وای چه ادم درستی…

    یا خودم به خودم بگم حالا تو شدی یه ادم خوب….

    باز اینم از احساس بی ارزشی میاد که درک نکنیم خدا چقدر مارو دوست داشته و اینهمه نعمت داده که ازشون استفاده کنیم

    در مورد دوستتون که صحبت کردید قلب من ریخت…

    باز هم هدایت خدا…

    مدتیه ترس از دست دادن عزیز ترین کسانم افتاده به دلم و دارم هر کاری میکنم تا خودم رو اروم کنم

    و یک باور درست رو برای خودم هی تکرار میکنم

    که خدا خواهرت رو مادر و پدرت رو اورده تو زندگیت

    تا مدت کوتاهی از بودن کنارشون لذت ببری و بعدش بری و تنها جهانت رو کشف کنی

    به خودم گفتم‌اگر که خواهر تو با تو خیلی خوش رفتاره لطف خداست

    وگرنه‌همون موقع ای که تو مسیر درست نبودی شب و روز دعوا داشتید باهم

    حالا این رابطه خوب بینمون وابستگی من رو بیشتر و بیشتر کرده تا جایی که نمیتونم‌به مرگش یا جدایی مون فکر کنم

    اما غافل از اینکه خواهرم یکی از دست های خداست

    حالا در نقش خواهر

    چیزی که همیشه هست و از بین نمیره خداست

    خداست که این ادم های ارزشمند رو میاره برای ما

    بعد ما مشرک میشیم به همون خدایی که این‌کار هارو برای ما کرده و وابسته میشیم به اون اشخاص

    البته که چک و لقد های ناجوریم جهان از طریق همون ادما‌ به ما میزنه

    و خب از خدا کمک میخوام که کمکم‌کنه تا هر روز باورم‌نسبت به خودش قوی تر و قوی تر باشه تا ترس از دست دادن کسی رو نداشته باشم

    و چقدر برام لذت بخش بود‌

    جوری‌که استاد داشت ذهنش رو کنترل میکرد

    و این نشون میده که چقدر استاد به قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد تعهد داره که جای غصه خوردن اومده و ذهنش‌رو کنترل کرده درصورتی که کنترل ذهن در همچین شرایطی کار سختیه و خیلی انرژی میخواد

    استاد خیلی همیشه شمارو تحسین میکنم

    و خداروشکر‌میکنم‌الگوی مثل شما دارم

    سپاس فراوان به خاطر این فایل های زیبا که حتی با گذشت این سال ها ارزشمند تر هم شدن تا ما تکامل پردایس رو به‌چشم ببینیم :)‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    خانم اکبرزاده گفته:
    مدت عضویت: 1103 روز

    سلام بر استاد جان و مریم خانم مهربان. امروز به تضاد مالی کوچکی خوردم وبسیار ناراحت بودم بعدحس خوب وکنترل ذهن یادآوری شد برایم ،آمدم در حالی که شکر گزار اساتید فو ق العاده وسایت فوق‌العاده بودم وقتی که به چند سال قبل فکر می‌کردم که در مواجهه با تضادها فقط و فقط حس عجز وناتوانی داشتم وبسیار گریه میکردم حتی موقع نماز خواندن و از قوانین ثابت پروردگار اطلاعی نداشتم چشمانم را بستم ،نفس عمیق کشیدم و خدایا شکرت را گفتم واقعا وقتی نمی دانی قوانین را و وقتی میدانی این را وقتی بیشتر می‌فهمیم که یک مدت طولانی با آموزش‌های استاد بسیار دانا کار کرده باشیم ،در آن صورت هست که آرامشی که،کنترل ذهنی که در مواجهه با تضادهایمان قبل از آموزش و بعد آموزش ،زمین تا آسمان‌ یعنی که بسیار بسیار فرق دارد،ایمان ،توکل، باور به اینکه خودم خواسته یا ناخواسته،دانسته یا نادانسته خالق شرایطم بودم ایجاب می‌کند که قدر دان وسپاسگذار استادان عزیز و شاگردان ممتاز استاد باشم که بسیار بر آگاهی و دانشم افزودند. نشانه آموزم را زدم .چند دقیقه اولش را دیدم بعد گفتم مطلب برای موضوع و حس من ندارد می خواستم بروم بخش دیگری کلید را انتخاب کنم چشمانم را میبندم بعضی وقتها ویکی را انتخاب می‌کنم و دوباره به فایلی که هدایت میشوم گوش میدهم اما حتی حسش نبود بروم جای دیگر… به زیبایی های بهشت تان نگاه میکردم وبا بی‌حوصلگی گوش میدادم چند دقیقه بعدش استاد جان گفتند: (باور های محدود کننده مثل شاخه های کوچک به ظاهر بی اهمیت هستند،مثل علفهای هرز به هم وصل هستند .انگار شک شدم با شنیدنش زدم از اولش بیایید چندین بار گوش کردم .باورهای محدود کننده مشخص ترند و راحت دیده می شوند ودر صدد رفع شان هستی .اما و اما باورهای محدود کننده ای هستند که بد قلق اند ،دیده نمی شوند،در لایه های زیرین هستند،پیدا کردن و قطع کردن آنها مشکل است.عدم لیاقت بر میگرده به کمبود عزت نفس،بر میگرده به احساس خود کم بینی،به خود سرزنشی و اینکه همین جوری به هم وصل اند. و نکته دیگر اینکه اگر برای ریشه کن کردن باورهای محدود کننده وقت نگذاریم،انرژی روحی ما را می خورند وانرژی نمی ماند برای حرکت کردن و رشد کردن،برای تعالی و رسیدن به اهداف )

    یعنی همین یک نکته ای که فرمودند به اندازه یک کتاب مطلب نهفته دارد. کسایی که می‌گویند از محصول رایگان نتایج بزرگ گرفتیم از نظر خودم داخل هر فایلی عین آیه طلایی و پر رنگ در یک سوره استاد جان هم مطلب طلایی و پر رنگ دارند که اگر واگر فقط به آن توجه کنیم ودرک کنیم عمل کنیم در زندگی معجزه میشو د شک نکنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    پریوش گفته:
    مدت عضویت: 2528 روز

    سلام به همه دوستای خوبم 😍 خداروشکر میکنم که باز هم دارم کامنت میگذارم و زیبایی‌ها رو میبینم تا هدایت بشم.

    شاید باورتون نشه ولی تا قبل از تموم شدن پاراگراف قبلی نمیدونستم درباره چی میخوام صحبت کنم… اما همین الان یادم اومد که دیروز به نکته خیلی خیلی جالب رسیدم و احساسم گفت که براتون تعریف کنم.

    🌸چهار سال پیش همسرم مهران، در حالیکه فقط چند ماه از ازدواجمون گذشته بود تصمیم گرفت استعفا بده و تنها در شغل رویایی خودش که بورسه و چندین سال بود در کنار کار خودش انجام میداد، فعالیت کنه.

    🌷خیلیا گفتن این کارو نکن و سرزنشش کردن که چرا یه کارمند با حقوق حداقل باقی نموند. اما خودش بدون دونستن قوانین به این باور رسیده بود که میخواد شاخ و برگ های اضافی رو بچینه و تمرکزش رو روی یه حوزه بگذاره و راه موفق شدن همینه…

    🌺در طی این مسیر، اگرچه سودهای عالی هم داشتیم اما ندونستن باورهای درست و توجه به مشکلات تمام اونها رو میتونم بگم از ما گرفت و چنان ضررهای مالی و بدهکاری‌هایی برامون رقم زد که اگر کمی ایمان بیشتری داشتیم میتونستیم با قسمتی از اون ضرر تمام دوره‌های استاد رو بخریم و جلوی بقیه ضررها رو بگیریم.

    ❤️حالا مدتیه هم من هم اون در حال کارکردن روی مدارهامون هستیم و میتونم بگم اتفاقات بهتری داره میفته.

    🧡با بالاتر رفتن مدارها، مهران احساس لیاقت بیشتری داره و وقت خودش رو از روی کارهای بیهوده و غیر مرتبط برداشته.

    💙انگیزه‌ش بیشتر شده، صبحا زود بیدار میشه، به پیشنهاد خودش ساعتای بیشتری تو دفتر میمونه و کار میکنه در حالی که قبلا این طور نبود. شاید بگین بورس خوب شده که این‌طوریه ولییییییییی

    💥💥من یه چیزی یاد گرفتم! اگه قبل از تغییر مدارهام بود میگفتم آره! حالا شرایط این طوریش کرده… امااااا

    بچه‌ها این فقط و فقط کار خداست، دست خداست، من اینو از خوب شدن بورس نمیبینم، اینا همممممه ش به خاطر تغییر مدارهاست.

    🖤اگه چند وقت قبل بود میگفتم بورس خوبه ولی همین روزا میریزه، پولای مردمو میخوان بگیرن و…

    اما با گوش دادن به فایلای استاد درباره حسادت فهمیدم من یکم حسود شدم که چرا تازه‌کارا دارن بدون هیچ ضرری فقط سود میکنن بخاطر همین میگفتم حالا روزای بدشون هم میرسه!!!!! چه فکر سمی و بدی! خدایا شرمندتم از این همه شرکی که مثل این پیچکا دور هر تیکه از ذهنم پیچیده…

    💜دیروز فهمیدم که آقا فراوااااااااااانی هممممه جا هس هممممممه جا! همیشه اوضاع خوبه قراره همیشه خبرای خوبی از شغل و کار من و همسرم بهمون برسه. این کاری به شرایط جامعه نداره.

    ❣️آفرین و ماشالا به هممممه کسایی که تونستن تو شرایط الان دارایی‌شون رو چند برابر کنن. نوش جووووونشون

    ❣️حتما باورهاشون درسته

    ❣️حتما لیاقتشو داشتن

    🌺از اون جایی که خدا=ثروت هست میدونم خدا هیچ وقت برای من کم نبوده و حتی بیشتر هم بوده. پس ثروتشم همین رفتارو با من داره…

    🌱فقط ما باید پیچکای دور درخت وجودیمونو از بین ببریم تا وقتی خدا آب میشه و میریزه پای ریشه وجودمون همه شو جذب کنیم.

    🌴فقط باید پیچکای هر شاخه در افکارمون رو بکنیم تا وقتی خدای باد میشه و میوزه به زندگی‌مون بتونیم آزااااااد و رها برقصیم و لذت ببریم از نعمتاش…

    🌲حالا من و همسرم یاد گرفتیم که چه امروز و چه روزهای متفاوت دیگه از نظر اقتصادی در زمینه بورس هرکی از اوضاع کار پرسید نگیم بورس رانت میخواد یا اوضاع بده… بلکه با تمام توجه به خوبی‌ها و اتفاقات مثبت ادامه بدیم 👌

    به افکار منفی که حتی بعضیاشون واقعیت تلخ جامعه‌س توجه نکنیم 🌷

    همیشه در هر اتفاق خوب یا به ظاهر بد نکته مثبت و خیرشو ببینیم✌️

    و فارغ از شرایط و اتفاقات بدی که در کار برای دیگران میفته ولی برای ما که مدارمون بالاتره نمیفته در جواب همیشه بگیم به لطف خدای مهربون شرایط کاری برای من که عالیه و از آسمون طلا میباره. 🤑🤑🤑

    🌼حالا میفهمم که وقتی بدونی فراوانیه و کمبود نیس خیلی راحت تو شغل خودت کار میکنی و ایمان داری که در اون بیشتر از اونی که فکر کنی ثروت هست. هیچ وقت از خبر ثروتمند شدن یه نفر توی زیمنه کاری خودت یا یه زمینه دیگه دلگیر نمیشی و حسادت نمیگیرتت

    😊پس با شنیدن یه خبر از خوب شدن یه بازار همه استعداد و سرمایه‌ت رو زیر سوال نمیبری و تغییر مسیر نمیدی و در راه زیبای موفقیت خودت ثابت قدم میمونی

    چرا که میدونی پرداختن به کارهای دیگه یعنی اجازه رشد به پیچک ها و درختای هرز و برای کم شدن روزی تو و آزادی‌ها و فرصت‌هایی که داری برای دیدن زیبایی‌ها و رسیدن به خداوند مهربان و بخشنده❤️❤️

    دوست من، دلم میخواد بهت بگم حتما کاری که عاشقشی رو شروع کن و توکل داشته باش که فراوانی و نعمت‌های زیادی در مسیرت هس. 🌸🌺🌼❤️پیچک افکار منفی رو از ریشه بکن، به شغلای فریبنده دیگه توجه نکن و با ایمان راسخ راهتو ادامه بده و مراقب رشد جدید افکار منفی جدید باش تا درخت وجودیت سرسبزتر از همیشه باشه و تا بالاترین درجات رشد کنه.✌️✌️

    پی‌نوشت : شاید باورتون نشه ولی کامنتمو که میخونم یجاهاییش رو حس میکنم خودم ننوشتم! حتی از مدار خودمم بالاتره! بخدا من کامنتو شروع کردم ولی نمیدونم ادامه مطلب رو چطور نوشتم!!! دستان خدا از این طریق یچیزای جدیدی نوشت که با خوندن کامنت خودم مبهوت شدم که چطور اینا اینجا نوشته شده؟؟ در حالی که همه‌ اینا دقیقا تو تفکرات دیشبم نبود… خدایا شکرت که حتی تو نوشتن کامنت هم با منی…حالا که این جایی دلم میخواد همینجا هم بهت بگم خدایا…خیلی دوست دارم… ازت سپاسگزارم بخاطر همه چیز و خودم و زندگیم رو مثل این کامنت به تو میسپارم❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ بنده خوب تو پریوش ❣️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    الهه رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 2295 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الهی به امید تو

    سلامی با عطر خوش عشق خدا تقدیم به استادم و مریم عزیزم و دوستان نازنینم

    و سلامی با عطر خوب خدا تقدیم به خودم که بوی او را میدهم

    خدایا شکرت ؛که امروز هم بهم فرصت دادی تا کلام زیبایی که بوی خودت را برایم میدهند را از زبان دستان بی نظیرت بشنوم ودرک کنم و بفهمم ؛الهی شکرت

    خدای عزیزم ؛تو را هزاران بار سپاسگزارم که منو به این راه زیبا هدایت کردی ؛ راهی که دستان بی نظیرت با کلمات پر از عشقشان برایم هر روز تا رسیدن به خودت هموارتر میکنند.

    خدای عزیزم چه زیباست همزمانی این نوشته ی الهی م با اذان ظهر

    که دارم صدای الله اکبر رو میشنوم

    صدایی که همیشه برام ارامش بخشه

    صدایی که به من زیباترین ها رو هدیه میده

    خدایا شکرت که هر زمان که نام زیبایت را میشنوم یا بر زبانم جاری میشه اشک از چشمانم جاری میشه

    خدایا شکرت که منو اینقد با خودت مانوس کردی

    و باز هم از تو میخاهم که مرا که تشنه ی این یکتاپرستی م به سوی خودت رهنمون کنی الهی امین

    ……..

    خدای من یک روز دیگر را در این بهشتت مهمان هستم

    و چشمانی که منتظر دیدن این بهشت زیباست

    بهشتی که وقتی بنده ی نازنینت مریم عزیزم به عزیز دلش میگه که امروز چه ماموریتی داریم

    و استاد هم میگه که بریم که صفا بدیم به درخت های بهشتی مون

    منو یاد حضرت ابراهیم و هاجر و اسماعیل در محل صفا و مروه انداخت

    یا الله

    اه خدای عزیزم نمیدونم چی بگم از این همه حالی که دارم

    که اشکام مثل بارون بهاری جاریه

    مگه میشه این بهشت رو دید و اشکت جاری نشه

    مگه میشه بنده های ناب خدا رو دید که دارن با عشق توی بهشت کار میکنن و عبادت خدا رو بجا میارن و همیشه خدارو فریاد میزنند رو اشکت جاری نشه.

    خدایا شکرت

    استاد عزیزم اسم صفا؛ آب؛ ایمان به خدا؛ پاک سازی درونمونم از هر چی باورهای غلط و شرکه رو بر زبانت جاری کردی

    و خدای عزیزم هم منو یاد حضرت ابراهیم و ان دو کوه صفاو مروه و آب زمزم انداخت

    صفا و مروه ای که حضرت ابراهیم ؛ هاجر و اسماعیل رو در میان ان دو کوه رها کرد و به خدای عزیز سپرد

    و به هاجر فرمود : شمارو به خدای عزو جل میسپارم

    مادر حضرت ابراهیم هم گفت: خشنود و راضی هستم .

    مادری که در این بیابان حال زار کودکش رو با چشمانش از فرط تشنگی و گرسنگی میدید

    و چند بار مسافت این دو کوه رو طی میکرد که شاید کسی پیدا بشه و کمکی بهشون بکنه.

    ولی امید و ایمانش به خدا بود

    که یکباره صدای زیبایی رو شنید

    اره اون صدای جبراییل بود

    هاجر گفت من صدای تو را شنیدم و اگر خیری پیش تو هست مرا یاری کن و به فریادم برس

    و جبراییل از اب زمزم برای هاجر فراهم کرد تا مشکش رو پر از اب کنه.

    نمیدونم خدای عزیزم چرا منو به این داستان هدایت کرد

    ولی میخاهم اینو بگم که اگه یه مواقعی به مشکلی برخوردیم اگه به تضادی برخوردیم

    ایمانمون رو به خودش از دست ندیم و اگر به خودش ایمان داشته باشیم

    و اگر ایمان ابراهیم و هاجر رو داشته باشم

    خدا هم بهمون کمک میکنه و به تمام خواسته هامون و اهداف مون میرسیم.

    و هدفی که رسیدن به منبع و به خودش و ارامش باشه.

    ….

    خدای من این بهشت چه درس هایی که برای من نداشته

    درس هایی که هر کلمه از زبان دستان بی نظیرخودش میشنوم

    منو مصممم تر میکنه که این را زیبا رو ادامه بدم

    راهی که میرسد تا پیش خدا

    یا الله

    ……

    خدای عزیزم چگونه تو را سپاس گویم که لایق تو باشد که هر لحظه مرا به خودت نزدیک تر میکنی

    این روزها زندگیم بهشتی تر شده

    و دیوانه وار دوست دارم فقط خودم باشم و خودت در یک خلوتگاه

    استاد عزیزم این ارامشت که در نگاه زیبایت پیداست مرا بیشتر ارام میکند.

    بهشت زیبایم ؛چقدر این روزها مرا با خودت میبری و روحم را پرواز میدهی

    وقتی اب نیلگون و زیبای دریاچه ی بهشتی رو دیدم که ارام و زیبا و روانه

    متوجه خودم شدم که منم این روزها مثل این اب روان و ارام و جاری شدم

    وقتی این پله ی زیباتون رو دیدم که دارید یکی یکی از این پله ها رو طی میکنید تا به بالاترین پله برسید

    منو یاد تکامل خودم انداخت

    تکاملی که حالا دارم بیشتر متوجه ش میشم

    و چقدر عالیه که بفهمیمم برای اینکه برای رسیدن به یک خواسته باید از پله ی اول شروع کرد و بعد پله ی دوم و سوم و همین طور تا اخرین پله تا رسیدن به خواسته و اهدافمون

    و اینکه کمال گرا نباشیم و اینکه نخوایم یک شبه همه ی مسیر رو طی کنیم تا به هدفمون برسیم باید باید این تکاملمون رو طی کنیم

    و من حالا دارم تکاملم رو توی تک تک خواسته هام به خصوص توی ایمان به خدا و الهی تر شدنم و توی تک تک لحظاتم دارم میبینم

    و هنوز هم باید این مسیر زیبا رو ادامه بدم

    و پله پله تا ملاقات خدا

    ……..

    و چقدر زیبا استاد اومدن اون شاخه های هرزو اضافی درخت زیبا رو که داشت اون درخت رو به زحمت مینداخت رو هرس کردن

    تا این درخت زیبا بیشتر بتونه خودش رشد بده و ازادانه این مسیر رشدش رو ادامه بده

    و چقدر عالیه که ما هم بیایم و این باورهای منفی و هرزو شرک الودمون رو از ذهنمون هرس کنیم

    بیایم و ذهنمون رو خالی کنیم ازهر انچه که مانع رشدمون میشه

    و یک شخصیتی از خودمون بسازیم که سالهای سال منتظرش بودیم و راهش رو نمیدونستیم

    و حالا که راهش رو پیدا کردیم با عشق و با جان و دل این راه زیبا و الهی رو برای خودمون هموارتر کنیم

    ………

    و این نقش ابزار که داره هر روز کارهامون رو و زندگی مون رو راحتر میکنه و بسیار ارزشمنده

    و همیشه این ابزار ما رو تا رسیدن به هدفمون کمک میکنن

    …..

    اه خدای من این نسیم بهشتی رو من همین دیشب توی حیاط خونمون مهمون خدام بودم رو تجربه ش کردم

    حسی که زیباست و وقتی که به این اب دریاچه بخوره نسیمش خنک تر میشه

    خدایا شکرت به خاطر بهشتی که همه ی نعمت های بهشتیتت درش هست و ما داریم ازش لذت میبریم

    خدایا شکرت به خاطر این صندلی های سفید و زیبای دو نفره دستان بی نظیرت که رنگش زیباست و از تمیزی چشمانمون رو نوازش میده

    و چقدر خوبه این حسی که همیشه بهم راهای زیبا رو نشون میده و وقتی قلبت ارومه وقتی حالت خوبه این احساسه زیباتر میشه.

    و چقدر سبک میشه ذهنمون وقتی که بیایم و اون شاخ برگ های اضافی و اون باورهای ریزی رو که مثل همین پیچک ها تمام ذهنمون رو گرفتن رو مثل این اره تیزو هیولایی از بین ببریم و خالی کنیم ذهنمون رو از هر چی نازیبایی و ناپاکیه.

    و عزت نفس مون رو بالا ببریم که من دقیقا میدونم استاد چی میگه در مورد احساس لیاقت چون من تا قبل از تهیه ی دوره ی عزت نفس این ویژگی احساس لیاقت رو نداشتم و حالا دارم به شکل عالی در خودم ایجاد ش میکنم.

    و وقتی این احساس لیاقت رو این حس زیبای دوست داشتن خودت رو و این احساس اینکه من لایق بهتریها در زندگیم هستم رو توی وجودمون بوجود بیاریم و اون باورهای منفی و احساس گناه رو که سال های سال با ما بوده رو از بین میبریم.

    و البته که باید این کار کردن روی خودمون برای ایجاد اعتماد به نفس رو همیشه داشته باشیم و چقدر عالی میشه وقتی این همه باورهای منفی رو از توی ذهنمون ریشه کن کنیم و به جاش احساس لیاقت و عدم وابستگی رو رو توی خودمون پی ریزی کنیم.

    و فضای ذهنمون رو باز و سبک بال کنیم برای رشد باورهای جدید

    و سبک بال کنیم یعنی اینکه رسیدن به ارامش بیشتر

    و این ارامش بیشتر یعنی داشتن احساس خوب

    و این احساس خوب یعنی رسیدن به زیبای یها و خواسته هامون

    و چقدر خوبه که ما هم بیایم و اون باورهای غلط مون رو شناسایی کنیم و کامل از بین ببریموشون درست مثل اون شاخه هایی که مریم عزیز دیدش و به استاد گفت اینم اضافست بزن و قطعش کن.

    …..

    استاد عزیزم داستان فوت شدن دوست صمیمیتون رو که شنیدم

    منو یاد از دست دادن مادر عزیزم انداختین

    مادری که انقدر برایم عزیز بود و مهربان و همیشه لبخند روی لباش و بسیار خوش اخلاق .

    دقیقا چند روز قبل از فوتش که از بیرون اومده بود

    نشست کنارم بهم گفت الهه من چند روز دیگه بیشتر توی این دنیا نیستم کفن م توی چمدونمه

    وقتی این حرف رو زد انگار تمام دنیا روی سرم خراب شد

    اشک توی چشام جمع شد

    بهش گفتم مامان دیگه اینو نگو

    ولی خودش خیلی اروم بود و برای انکه من ناراحت نشم با لبخند بهم گفت شوخی کردم

    و دقیقا چند روز بعدش این خبررو برام دادن

    و حالی داشتم که هیچ چیز و هیچ کس برام مهم نبود و زندگی م شده بود غم و غصه و این حالم بد و خرابم تا افسردگی منو کشوند

    تا دوست عزیزم که از حالم خبر داشت منو یا استاد اشنا کرد

    و بعد از شنیدن فایل های بی نظیر استاد کم کم حالم بهتر شد

    و فهمیدم که احساسم رو باید خوب نگه دارم تا اتفاقت عالی رو برای خودم رقم بزنم.

    و حالا این ایه ی زیبا رو چند هفته پیش الهام عزیزم بدر جواب کامنتم بهم هدیه دادن رو همیشه با خودم زمزمه میکنم.

    قطعا همه ی شما را با چیزی از ترس؛ گرسنگی کاهش در مال ها؛ جانها و میوه ها ازمایش میکنیم و بشارت ده به صابرین. انان که چون مصیبتی بهشلن برسد میگویند: ما از ان خداییم و به سوی او باز میگردیم.صلوات و رحمت پروردگارشان برانان باد که هدایت یافتگانند.

    و حالا میدونم که مادر عزیزم در زیباترین جای بهشته و روحش در ارامش کامله.

    و حالا هر وقت دلم براش تنگ میشه با همین خاطرات عالی که با هم داشتیم برای خودم مرور میکنم.

    و حالا میدونم که باید همه مون یه روز به ان دنیای زیبا به سوی خودش برگردیم .

    و چقدر زیباست که استاد بهمون یاد اور شدن که دنیا رو از دید خودمون نگاه نکنیم.

    بیایم و سفر کنیم و بیایم این دنیای زیبای خدا رو تجربه کنیم حتی همون شهر و استان خودمون رو که زیباییی های کمی ندارن بریم بگردیم و ازشون درس یاد بگیریم.

    تحسین میکنم این کشور ثروتمند و پر از فراوانی و نعمت های بی نظیر خدا رو که واقعا یه کشور غنی و ثروتمنده.

    خدایا شکرت که این بهشت و زیبایی هاش برامون زیباترین درس ها رو دارن.

    استاد عزیزم خانم شایسته ی نازنینم یه دنیا ازتون سپاسگزارم که زندگی مون و تمام وجودمون رو هر روز بهشتی تر میکنید.

    ببخشید که کامنت خیلی طولانی شد

    ارزوی بهترین ها رو براتون دارم.

    انشالله به زودی امریکا میبینمتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: