سریال زندگی در بهشت | قسمت ١44 - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)

بنام خدای که بخشش اش بی اندازه هست و مهربانیش همیشگی

سلام استاد عزیزم و خانم شایسته که الحق شایسته یار و همدل استاد عزیز می باشید

این فایل قسمت 144 سریال زندگی دربهشت، نشانه من بود، چندین روز گذشته با اینکه این فایل را بعنوان نشانه اصلیم ذخیره کرده ام اما خواستم یک رد پایی از خودم به یادگار بزارم که این نشانه خداوند بود برام که کار دومم را شروع کنم، حدود یکسالی هست بازنشست شده ام ولی هرروز افکار زیادی از سرم میگذشت که چه نوع کاری را شروع کنم، مدتی به کار بیزینس مشغول شدم دیدم منو راضی نمیکنه و… نهایتا یک روزی برام الهام شد که یک کاری که مورد علاقه ام هست آن را شروع کنم، با کارفرما تماس گرفتم قرار گذاشتیم رفتم برای مصاحبه، در اولین برخورد یک احساس مثبتی برام وارد شد، بعد از مصاحبه برام گفت از فردا کارتو شروع کن، گفتم پس فردا، گفت اشکال نداره، مدارک از من خواست رفتم آماده کردم و در موقع مقرر رفتم سر کار، یک روز مشغول شدم، بعد اومدم خونه، شب نجواها اومد سراغم، اینکه اینکار برات خیلی کوچک هست تو باید کار بزرگتری انجام دهی و… فرداش نرفتم سرکار برای رئیس هیت مدیره پیام فرستادم با این عنوان که زمان و وقتم را نتونستم هماهنگ کنم و از این حرفها، دیدم گوشیم زنگ خورد، همون رئیس هیت مدیره بود، گفتش چرا نرفتی سر کار گفتم پیام دادم، گفتش پیامت را ندیدم، بعد موضوع را به ایشان توضیح دادم، و تمام

سه روز گذشت هر روز مدام یک فردی انگار از درونم برام میگفت چرا نرفتی؟ تا خواب میرفتم مدام درونم غوغا بود چرا نمیری و… ذهنم میگفت ولش کن بعد از یکی دو ساعت دوباره درگیری ها شروع میشد، مونده بودم بین آب و آش، یک روز اومدم سایت، گفتم نشانه امروزم هر چی بیاد می پذیرم،

ای خدای من چی اومد، قبل از تعریف باید عرض کنم، دوستان عزیز کشتی نوح نشینانم، بخدا این سایت عادی نیست، به هر چی میخواین قسم بخورم که شما باور کنید با اینکه چندین بار برای خودم ثابت شده اما هر بار که با یک موضوعی مواجه میشم در شگفتی این سایت مات و مبهوت و از خود بیخود میشم، اینکه این سایت متصل به خداست،

وقتی نشانه را باز کردم، قسمت 144 زندگی در بهشت اومد، خدای بزرگ، چه دیدم و چه شنیدم، از اول فایل تا آخرش کلا نشانه بود اینکه برم هموون کار را شروع کنم، باورتون میشه استاد عزیزم اسم رئیس هیئت مدیره را در فایل گفت، و خانم شایسته پاکدل کلا خصوصیات آنجا را برام تعریف کرد، و نهایتا اون ترانه زیبا کلا برای من بود، خدای من، هزاران بار شکرت

و همون لحظه با هیئت مدیره تماس گرفتم گفتم چه خبر تونستین جایگزین پیدا کنین، گفتش نه، چون محل کار ما حساسه و هر کسی را نمیتونیم بکار گیریم، و گفتم همان کار را در همان زمان انجام میدم و برای سایر کارها هم برنامه ریزی میکنم، ایشان گفت با تعجب گفت میای گفتم آره، گفت منتظریم، رفتم کار را شروع کردم و الان هم مشغولم و دیدم همانجا مامن اصلی منه و نشانه های زیادی داره میاد که ان شاالله، کارم داره توسعه پیدا میکنه، بازم خدا را شکر که منو به این سایت خودش هدایت کرد،

و راهی که نعمتها در آن نهفته است،

ان شااله در آینده از کارهام خواهم نوشت،

خدایا شکرت

بی نهایت از استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون سپاسگزارم، که اینقدر با خلوص نیت با خدای خودشان عشق بازی میکنن،

خدایا شکرت که منو هم آوردی به این بهشت روی زمین،

تا برای هر لحظه ام و نفسهایم تورا هزاران بار شکرگزاری کنم و سر سجده به درگاهت نهم و تسلیمت باشم، که جز تو هیچکس را نمی پرستم و جز تو از هیچکس یاری نمیجویم،

به هر جا بنگرم صحرا تو بینم

و… در پناه حق پایدار باشید