سریال زندگی در بهشت | قسمت ١49 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

با سلام خدمت استاد عزیز و همسر مهربانشون. خیلی ممنون که لحظات لذت بخش زندگیتون رو واسمون به اشتراک می زارین. استاد ان شاالله هر وقت که دوباره سفری مثل سفر به دور آمریکا رو آغاز کردید خوشحال می شم زمان هایی که احساس کردید دوست دارید اون لحظات رو به صورت فیلم با ما به اشتراک بزارید رو ثبت کنید و ما رو بر بال خیال با خودتون همسفر کنید. واقعا فایل های سفر به دور آمریکا رو که می دیدم گویی عضوی از اعضای خانواده شما بودم و با شما می خندیدم و لذت می بردم. تمام اون لحظات در خاطرم ثبت شده، و واقعا در اون زمان سفرهای بسیاری برای من رقم خورد که خاطرات لذت بخشی رو برام به جای گذاشت. سفرهایی که اصلا براشون برنامه ریزی نکرده بودم. لذت خوردن املت مکزیکی روی آتیش هیزم .. وای که چقدر انسان در دل طبیعت به خود الهیش نزدیک تره و با طبیعت هم فرکانس تره. مثل چشمه زلال میشه و هم هر جا که جریان پیدا می کنه با خودش زندگی و پاکی و لذت های بسیار رو میبره. استاد از همراهی با شما درس ها گرفتم. چه ترس هایی که با شما پشت سر گذاشتم و در سفری که شروع کردید با شما از چه چیزها عبور کردم. چه حجرت ها که نکردم. درست شبیه حجرت ابراهیم (ص)، حجرت پیامبر و حجرت های بسیاری از انسان هایی که تصمیم گرفتن پایبند به هیچ محدودیتی نباشن. و از همه سنگهایی که آب رو گنداب می خوان عبور کردیم و نه تنها خودمون خالص تر و زیبا تر شدیم، به اون سنگهایی که به زعم خودشون می خواستن مانع جریان یافتن ما بشن هم جلوه زیبا و نیکویی دادیم. کسانی که خودشون هم آسیب دیده ان و چون زخم خوردن زخم می زنن.استاد از وقتی با شما همراه شدم خیلی از عزیزانم هم با من همراه شدن. مادرم که همیشه در سجادش بعد نمازهاش به شدت اشک می ریخت و همیشه از بسیاری از موهبت ها علی رغم دعاهای بسیار محروم بود حالا داره می بینه که و لله دعوت الحق . دعوت حق فقط برای خداست. و خدا هم که فرمود و ما عطاء ربک محظورا. کسی از عطای پروردگار تو محروم نیست. و در مورد کافرین فرمود وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ. چه بسیار بر سجاده می نشستم و اشک می ریختم و التماس می کردم. غافل از اینکه کسی که دارم اونو می خونم خدا نیست و بتی است که در ذهنم ساختم. بتی که باید به او التماس کنی تا بتو ببخشه. بتی که با هزار حساب و کتاب اگر به مصلحتت باشه شاید به تو نظری کنه. وقتی با رهنمودهای پروردگار و از طریق شما آشنا شدم فهمیدم که دعای من هم در ضلال و گمراهی بوده. و از صحبت هاتون در مورد احساس فهمیدم نشونه حق بودن دعای من و اینکه در اون لحظه دارم با خدا حرف می زنم اینه که حال خوبی دارم یا نه. بعد از اون فهمیدم که چطوری دعا کنم که و لله دعوت الحق. و اجابت ها رو به چشم جان دیدم. و هر وقت دعا کردم احساسم در اون لحظه به من می گفت که برو ای بنده خدا که خداوند تو رو اجابت فرمود. بعد از اون منی که از دعا رنج می کشیدم برای صحبت با معشوقم لحظه شماری میکنم. سید، از وقتی با تو همسفر شدم دنیام یه رنگ و بوی دیگه پیدا کرده. ذهن من تا اونجا با من جنگید که حتی انگشت اتهامشو به سمت تو گرفت. ولی من در این جنگ نا برابر تسلیم نشدم. سید با همه وجودم باورت دارم. و تصدیق می کنم که حتی حرکت تو برای داشتن ثروت بیشتر فقط برای این بود که بتونی عده بیشتری از افراد رو ،با معجزه ثروتت که به اراده خدا تحقق پیدا کرده به اراده خدا و پذیرش خود اون افراد به مسیر بیاری. و احساس خوب کاملا درونیست و به موقعیت، ثروت و … ارتباطی نداره، اما وقتی محقق می شه این احساس با خودش همه اونها رو میاره. استاد نمیتونم حس سپاسگذاریمو نسبت به شما و پروردگاری که شما رو در زندگی من وسیله کرد برای هدایتم در غالب کلمات بیان کنم. از صمیم قلبم دوستتون دارم و براتون بهترین ها رو از خداوند مهربانم مسئلت می کنم.