سریال زندگی در بهشت | قسمت 19 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    323MB
    21 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 19
    89MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

279 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابوالفضل اولیائی گفته:
    مدت عضویت: 2387 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته جسور

    با دیدن این قسمت از زندگی شما یاد خاطره ای که همین یک ماه پیش (فروردین ۹۹) در سوئیتی که پدر و مادرم در شهرستان برامون آماده کرده بودن تا در این اوضاع اخیر کشور ، هم تو شهر خودمون باشیم و هم خونه ای مجزا با تمام امکانات در اختیارمون قرار گرفته بود.

    جذب یعنی این

    قبل از سال نو همسرم دوست داشت در ایام عید وقتی میریم شهرستان وقتشو صرف دید وبازدید نکنه بلکه برعکس فرصتی ایجاد بشه تا تنها باشیم و در مورد قوانین صحبت کنیم و از طرفی دوست داشتیم از طبیعت شهرستان حسابی لذت ببریم .

    فکرشو بکن پدر و مادرم تقریبا یکسال و نیمه که خونه ای در یک قسمت دیگه از شهر اجاره کرده اند و خونه قدیمی شونو به دو قسمت تقسیم کرده اند. یکی شو اجاره دادن و دیگری رو برای فروش آماده کردن – درست قبل از فروردین کارشون تمام شده بود- تا بتونن با فروشش و خرید یک زمین زراعی ، باغی رو ایجاد کنن .

    قبل از سفر ما به شهرستان ، آنها همه جور وسایل رو توی اون خونه برده بودن تا موقعی که ما به شهرستان رفتیم ، جای دیگه نریم و همانجا بمونیم . اونجا رو فرش کرده بودن ، بخاری گذاشته بودن ، قند ، چای، روغن، برنج ، پیاز ، سیب زمینی ، حتی آجیل و میوه و تحمه و ….

    از طرفی این ویروس باعث شده تا دید وبازدید ها حساب ی کم بشه – دید و بازدید های الکی ؟؟!!! مثلا سال به سال عمویم را نمیبینم بعد بخاطر یک سری مراسم قدیمی و سینه به سینه برم خونه شو و عید وبهش تبریک بگم . در ضمن حرفی هم برای گفتن نداریم . اون تو یه مداره و من توی مداری دیگه و فرکانس هامون باهم فرق میکنه-

    کلی فرکانس طبیعت فرستادیم، کلی توی حیاط سوئیتمون به درخت و سبزی و هوای خوب باغچه توجه کردیم و صبحانه مون رو توی حیاط میخوردیم .

    با رفتن به طبیعت دیدیم که فارغ از نگرانی هاییکه مردم دارن ، طبیعت داره یواش یواش کار خودشو انجام میده و سبزه ها درحال رشدن، درختان دارن شکوفه میدن ، زمین داره گرمتر میشه ، باران به بارش خودش ادامه میده و خورشید همچنان میتابه، حشرات به کار خودشون مشغولن

    دیدیم همه در لحظه ان

    اما آدمها رو هم دیدیم که نگرانی و ترس همه رو فرا گرفته بود ، به دلایلی که میدانیم.

    یکی از روزها

    من داشتم توی حیاط سوئیتمون منقل رو آماده می کردم تا زغالی درست کنیم و کبابی به بدن بزنیم

    کمی قبل من برای تفریحاتمون برای اولین بار اونم بدلیل نبود ژل آتش زا ، الکل خریدم و حالا موقع استفاده بود تا آتیش رو روشن کنم .

    میدونید که الکل سریع تبخیر میشده و من تجربه قبلی نداشتم .

    مقداری الکل روی چوب ها ریختم وکبریت رو زدم .

    آتش روشن شد اما با تبخیر سریع الکل ، آتش فروکش میکرد.

    خواستم الکل رو که درون یک بطری پلاستیکی بود روی آتش بریزم که یهو دستم گر گرفت و آتیش گرفت و دیدم کل الکل داخل بطری به دیوار پاشیده بود(فقط در کسری از ثانیه)

    نمی دونستم با دست آتش گرفته چیکار کنم

    خلاصه خاموشش کردم و این درس دیگه رفت تو مخم که از موادی مثل بنزین و الکل هرگز برای آتش روشن کردن استفاده نکنم

    انگشت هام سوخته بودن و خدا رو شکر خفیف بود . خدا رو شکر فقط دست هام بود و آتش به جای دیگه ای سرایت نکرد . خدایا واقعا از تو به خاطر حفاظت و لطفی که به من داشتی سپاسگزارم.

    داشتم حسم رو خوب میکردم و این سوال رو از خودم می پرسیدم ، من که در مسیر هستم و توجه ای به اینگونه تضاد ها نداشتم ، این دیگه چی بود؟ طبق قانون نباید اتفاق بدی برام میفتاد .

    البته که همین طور بود . آن اتفاق خیلی بزرگ نبود اما درسهای خوبی برام داشت.

    با هدایت همسرم ، ماست خریدم و دستم رو بردم تو ماست و ساعت ها طول کشید تا آروم بشه .

    و من با همان دست های آسیب دیده ،کباب رو دست کردم و لذتشو بردیم .

    درس دومی که گرفتم این بود که بدون استفاده از پماد سوختگی طی تقریبا ۲ هفته شاهد جایگزینی پوست جدید بودم و آنچنان خوب جایگزین سوختگی شد که حسابی حال کردم و جاش بود تا این باور رو که بدن انسان آنقدر خوب آفریده شده که میتونه خودشو ترمیم کنه و هی میگفتم و به قدرت بدنم در دفاع از خودش، در مقابل بیماریها و آسیب دیدگی ها توجه می کردم ، حتی رفتم و در مورد سیستم ایمنی بدن تحقیق کردم و این باور رو ( مقاوم بودن بدن و کار درست بودن سیستم ایمنی ) های داشتم تقویت می کردم تا کمتر نگران بیماریها و ویروس ها و باکتری ها باشم . بجای توجه به این جور چیزا ، تمرکزم را بر روی سلامتی، پر انرژی بودن و لذت بردن از زندگی معطوف کنم.

    همچنین به خودم گفتم همینطور که ایمان داری ،بدن کار خودشو داره طبق سیستمش انجام میده و تو باید صبر کنی . به خودم یادآوری می کنم که این توجهات من به خواسته هام ،داره کار خودشو انجام میده . فقط من باید صبر کنم و از همین الانم لذت ببرم.

    اون تضاد باعث شد تا چند تا درس مهم رو یاد بگیرم و بجای ناخواسته، توجه ام رو به سمت خواسته هام ببرم .

    استاد عزیز

    میدانم این تضادی که در این قسمت مشاهده کردم و شما آنرا تجربه کردید قطعا درس هایی را برای شما خواهد داشت .

    قطعا خواسته هایی در شما شکل گرفت .

    ممنون بابت نشون دادن این قسمت . چون آن خاطره و درس های اون دوباره برام تداعی شد. سپاس

    ممنون که زندگیتون رو آنچنان که هست برامون نشون میدید تا ما درس های بزرگی رو در کنار شما تجربه کنیم . تا ما یاد بگیریم که چگونه به خواسته هامون توجه کنیم و فرکانس درستی رو ارسال کنیم.

    ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2914 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان،،

    سلام به همگی

    چقدر خوب و عالی گفتی که بچه های کوچک نباید این فایلو ببینن اما توی فیلم ها هیچوقت بهمون نگفتن نگاه نکنید که نامناسبه خوبه ،بده،چجوریه،فقط ازبچگی یه عالمه ورودی نامناسب به خوردمون کردن،،

    استاد عزیز قسمتهای قبل همش ببر ببر بود

    همش شعار بود ببر آقا این دفه دیگه همش شده آتش بزن آقا آتتتتتتش،،

    اولا که چقدر خوبه و کارخوبی کردین خاکستر کلی خاک رو برادرختان غنی میکنه و پاکسازی،

    و چقدر خوبه ما هم خودمونو حسابی بتکونیم و هرآنچه زباله و مخرب در وجودمون هست همینگونه آتش بزنیم و نه تنها فقط خالی بشیم بلکه یه عالمه غنی شدن و تجلی خداوند رو در خودمون احساس کنیم و بعداز هربار آتش زدن باورهای اشتباه و مخرب بهشتی زیباتر به نام ذهن و زندگی رو براخودمون بسازیم،،

    استاد من از آتش زدن این درختچه ها و هیزم ها فهمیدم و یادگرفتم که اگه با نابود کردن محدودیتها و سوختن افکار مخرب حتی اگه منجر به نابودی و شکستهام درزندگیم بشه خیلی بهترازاینه که اصلا کاری نکنم و بذارم علفهای هرز اونقدر در وجودم رشد کنن و منو خفه کنن و از اونجایی که خنده آدمها به من بازتابی از درون خودمه بلکه نذارم فقط تاسف خوردن خودم در زمان مرگم بجا باشه بلکه با جسارت این شعله وجودیمو بیشتر کنم

    که فکرمیکنم واقعا زندگی ارزش اینو داره که خیلی چیزهارو آتش بزنیم،،

    دستم بسوزه بهترازاینه که تاآخر عمر از نسوختنش وحشت در وجودم باقی بمونه و یه ترس همیشگی رو باخودم نگه بدارم،،

    اما باید مانند آموزه های عزت نفس باورداشته باشم که اگه هرچقدر بظاهر آتشی دارد مرا میسوزاند اما همیشه باورداشته باشم که دریایی عظیم در کنارم هست و مواظب منه و با امواجش حامی منه و آسمانی زیبا درانتظار پرواز منه،،

    اگه بتونیم اون نقطه پایانی رو ببینیم که حتی شیطان هم در اون دنیا ازافراد بی ایمان بیزاره

    که هممون تاحالا درزندکی خیلی وقتا شده که تجربش کردیم بازتاب بی ایمانی از درونمون رو تماشا کردیم مثلا با فردی که درمسیر نادرست بوده همراه شدیم و به حرفاش گوش میکردیم اما به حرف استاد مربی یا والدین گوش نمیکردیم اما بعداز مدتی که شکست خوردیم و بلا سرمون اومده اتفاقا همون فرد منحرف برگشته بهمون گفته تو اشتباه کردی و کلی هم توحین و مسخره مون کرده،،

    اما مسیر درست مسیر خداوند هیچ زمان انکار نمیشه حتی شیطان هم روزی شهادت بر راستی و پاکی اش میده،،

    اینارو گفتم چونکه خودم دیشب باتضادی روبرو شدم باوجود ترس اما باجسارت رفتم بسمتش و حل کردنش چقدر بازخورد خوب و ایمان بیشتری بدست آوردم و کلی هم معذرت خواهی ازطرف مقابل به من شد و طلب بخشش ازم کردن ،،

    استاد اون درخت خشکی که چوب هارو گذاشتی کنارش تا آتشش بزنی یهو یاد آهنگ زیبای حبیب افتادم میخونه یه درخت خشک و بی برگ میون کویر داغ

    حالا ما هم نباید اجازه بدیم بقیه ورودی های منفی بهمون انتقال بدن تا مانند این درخت باوجودنزدیک به آب ضعیف بشیم و آتش مخربشون مارو بسوزونه،،

    بلکه ازقدرت این شعله آتش به نفع خودمون استفاده کنیم،،

    وهمچنین مانند این رابطه تکرار نشدنی استاد جان و مریم جان هیچوقت معمولی نمیشه و احترام ازبین نمیره حتی با انجام فعالیتهای هیزم آتش زدن و اشتباه کردن

    چقدر این عشق زیبا شعله اش از این آتش قویتر و زیباتره،لایک دارید،،

    ممنون و تشکر،،،

    خدا پشت و پناهتون،،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    احسان گفته:
    مدت عضویت: 2010 روز

    سلام

    درسی که من از این قسمت گرفتم این بود که افکار منفی مثل این اتش میمونه قبل اینکه زیاد بشه باید مهارش کرد وگرنه کل ذهن رو در بر یگیره و باید برای این کار همان طور که استاد تلاش کرد اتش رو خاموش کنه ما هم این کار رو انجا بدیم

    و البته ی درس دیگه هم گرفتم اینه که هیزم های هرز مثل باورهای غلط هستن بعد از چیدن و اگر بهشون توجه نکنیم خودشون خشک میشن و از بین می رن و نباید سراغشون رفت بدون امادگی و این امادگی با ابزاری مثل اب و کپسول اتش نشانی که همون باور های درست و البته مهم ترین سلاح که توانایی کنترل ذهنه به جنگشون رفت

    پس ما ابتدا توانایی کنترل ذهنمون رو به خوبی تمرین کنیم و باورهای درست بسازیم با این دو سلاح می توانیم کنترل زندگیمون رو کامل بدست بگیریم و این سلاح ها هرروز باید تقویت تیز و مراقبت بشن که کارایی خودشون رو از دست ندن و البته این سلاح ها هروز باید تست بشن یعنی حرکت کنیم و ما در حرکت می فهمیم که ضعف سلاحمون چیه و اون قسمت رو تقویت کنیم

    پس حرکت باعث تکامل سلاحمون میشه

    ایمان و حرکت یک چیزن حرکت ایمان رو قوی می کنه و ایمان حرکت میاره

    پس هردو مکمل هم هستن البته اصلاح کنم هردو یکی هستن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    نسترن بهداروند گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    الحمدالله رب العالمین🙏🙏🙏

    سلام به استاد و گل مریم جان و به عزیزانم در بهشت زیبایمان🌹

    وقتی اون اتفاق آتش سوزی افتاد بشدت نجواهای ذهنم شروع به منفی بافی کرد و عصبانی شدم.

    ولی آروم آروم ذهنمو آروم کردم.

    خیلی درسها در این فایل دیده شد و گفته شد و احساس شد.

    خداروشکر که خوبین و بهشت زیباتون پا برجا.

    این آتیش به من نشون داد که کار کردن روی هر چیزی توجه کامل و بستر مناسب میخواد.کار کردن روی باورهامون مداومت میخواد و اگر نباشه دوباره احساس خوبمون رو میسوزونه، آروم آروم جوری که وقتی نگاه می‌کنیم چیزی جز ناخواسته نمی‌بینیم.مثل آتیشی که چون رها شد، خودشو گسترش داد و سوزوند.

    هر چقدر هم که حرفه ای باشیم قانون ثابته و آتیش میسوزونه.باور کردنی نبود مهار اون آتیش وسط اون همه خوراکه مناسب جز اینکه دستان خداوند عزیز دل که بهتون فرصت میداد که مهارش کنید.این منو یاد این انداخت که چقدر داخل زندگیم روزهایی بوده که باید بخاطر افکار و اعمالم میسوختم و میسوزوندم داشته هامو،ولی لطفش شامل حالم شد و نگذاشت اتفاقی برام بیفته.🙏🙏🙏

    تحسینتون میکنم که انقدر آرام بودین و تمرکزتون رو گذاشتین روی کارتون و احساس گناه رو خفه کردین و قوی تر شدین و تجربه ی این اتفاق رو گرفتین.

    چقدر زیبا باهم همکاری میکردین، چقدر اون قوطی پلاستیکی جنسش عالی بود، که آب نشد. تحسین میکنم کیفیت تمام محصولات خوب آمریکاییه انسان دوست رو.

    اون آتیش های کوچیک برام حکم همون نجواهای ریز ریزه ذهن رو داره که اگرهر بار آب روش نریزم و کنترلش نکنم،میتونه به راحتی تبدیل بشه به یک آتیش بزرگ، یه پاشنه آشیل حرفه ای.

    لبخند زیباتون رو تحسین میکنم استاد جان، انرژی عالیتون رو تحسین میکنم، آتش نشانان خستگی ناپذیر🌻🌻🌻

    خدایا فقط میتونم بهت بگم ممنونم که گل های بهشتمون رو محافظت میکنی.،عاشقتم عزیز مهربانم🙏🙏🙏

    امیدوارم آتیش همیشه مهارمون باشه و موجب روشنی بخشیه دلهامون.🌼🌼🌼

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سعیده و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2477 روز

    به نام خدا

    سلام

    نکات مثبت این فایل زیبا

    هوای زیبا و نقاشی خدا رنگ های زیبای آبی و سفید و سبز

    درخت های سربه فلک کشیده.

    فراوانی درخت ها

    همکاری دو تا عاشق

    تمییز کردن محیط

    آفتاب بهاری زیبا

    دریاچه صاف و زیبا

    خونه ی چوبی روی دریاچه

    صدای زیبای آتیش

    صدای قورباغه ها

    سایه زیبای درخت و صندلی زیر درخت برای نشستن و نوشتن و تمرکز کردن بر بهبود شخصیت خود

    مشعل پرقدرت

    ایده های جدید

    توجه به احساسات و توجه به صدای قلب ، توجه به الهامات خداوند

    ادامه دادن و ریلکس بودن

    خدایا برای دیدن این همه زیبایی ممنونم ازت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    هامون صداقت گفته:
    مدت عضویت: 1918 روز

    به نام خدای بی همتا به نام خدای یگانه به نام خدای همیشه همراه

    سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته ی مهربان و سلام خانواده ی خوبم

    استاد ، خانم شایسته چقدر حالم با شما و حتی زمانی که به شما و این سریال فکر میکنم خوبه خداروشکر ، چقدر خوبه که بهونه ای هستین برای اینکه قلم و خودکار بردارم توی این ۲۱ دقیقه بگردم دنبال زیبایی ها و اونها رو ثبت کنم به این امید که ذهنم رو پرورش بدم که اونم یک قلم و کاغذ همیشگی برداره برای خودش بگرده دنبال زیبایی ها و اینجوری قدم به قدم و آروم آروم به خودِ انسان بودنم و خودِ واقعیم نزدیک بشم

    خب بریم برای نکات این قسمت:

    واقعا خداروشکر بخاطر این همه نعمت ،خداروشکر بخاطر این نور زیبای خورشید ، خداروشکر بخاطر این همه سرسبزی و آرامش ، خداروشکر بخاطر گوش های سالمم که میتونم صدای زیبای پرنده ها رو بشنوم ، خداروشکر بخاطر این لبخند زیبا و انرژی خوبتون که حالِ دلِ آدمو خوب تر میکنه ، خداروشکر بخاطر این عینک خفن و زیبا ، خداروشکر بخاطر این موتور خوشگل و نو که عاج های لاستیکاش میزنه تو چشم ، خداروشکر بخاطر این کفشهای زیبا و راحت و جورابهای زیباترتون خانم شایسته ، خداروشکر بخاطر این دستکش های خفن که قطعا آدم وقتی دستش میکنه احساس قدرت میکنه ، به به واقعا تحسینتون میکنم که اینقدر رابطه ی شما محترمانه و از روی عشقِ خالصه ، خانم شایسته درود برشما برای اون لحظه ای که استاد میخوان کارتون ها رو بِبَرَن با اینکه درگیر فیلمبرداری هستین و دستتون بنده توجه میکنین و ابراز آمادگی میکنین برای کمک کردن که این کارِ یک خانم باعث میشه مردش تمام توانش رو بزاره که خودش به تنهایی کار رو انجام بده که عزیز دلش تا جایی که ممکنه تو زحمت نیفته و همین نکات ریزه که زندگی و رابطه رو زیباتر و مطمئن تر میکنه ، خداروشکر بخاطر این دریاچه ی زیبایِ آرومِ اَمن ، خداروشکر بخاطر این گوشی با کیفیت و بی نظیر ، خداروشکر بخاطر صدای خدا که هر لحظه توی گوش شما میگه الان از کجا فیلم بگیر و چه قابی رو ببند که بچه ها بیشتر لذت ببرن و دقیق میگه که الان چی بگو که این سریال نفوذ کنه تو رگ و خون بچه ها ، خانم شایسته واقعا تحسینتون میکنم بخاطر شجاعتتون که اینقدر راحت دارین کنار این عنکبوت به کارتون ادامه میدین و اصلا انگار نه انگار ، استاد عزیزم خانم شایسته این کلمه ی “بِبییییییییین” و واژه ی “خداروشکر” با لحن و سبک بیان شما رفته تو وجود من و کلا طِیِ روز همراه منه و همش دنبال بهونه میگردم که به یه طریقی هی تکرارشون کنم یعنی لذت میبرم ، واااااای چه آتیشی شد یعنی دست مریزاد واقعا ، دم اون مشعلم گرم که اینقدر خفنه و کار رو راحت کرد و خداروشکر بخاطر سلامتی عصای موسی😂

    و در نهایت ممنونم ازتون که اینقدر صادقانه هر اتفاقی که توی هر قسمتی افتاده رو بدون اینکه حذفش کنین به تصویر کشیدین ، این نشونه ی عزت نفس شماست و مشخص میکنه که هیچ ترسی در وجود شما نیست که چه قضاوتی در موردتون بشه چون شما ایمان دارین به الله یکتا و در وجود شما نهفته شده که منبع قدرت جهان اونه ، استاد اون قسمت از صحبت هاتون تو سرم پیچید که میفرمودین “تو اونو به عنوان قدرت برتر جهان باور بکن اصلا همه رو عاشقت میکنه”

    حالم بهتر شد

    براتون آرامش بیشتر ، عشق بیشتر ، سلامتی و ثروت بیشتر رو آرزو میکنم💚🙏💎👑

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    راحله گفته:
    مدت عضویت: 2018 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    چقققدر خوب و رویاییه غروب آفتاب پرادایس

    اون رنگ نارنجی که روی برگ درختها میافته

    ابرهایی که در این نزدیکی ست

    چقدر خوبه که هر روز آدم برای خودش یک ماموریت و انجام کاری رو داشته باشه،و تمام سعی و تمرکزش بر درست و بهتر و راحت تر انجام دادن اون کار بذاره

    چه قدر خوبه که قبل از انجام دادن کار همه جوانب کار رو بسنجه،،احیانا خطراتی که خواهد داشت رو بدونه و ابزار دفع اون خطر رو داشته باشه

    چقدر خوبه که زن و شوهر همراه و پشتیبان همدیگه باشن،رفیق راه باشن،نه رفیق نیمه راه

    چقدر خوبه که کاری رو که انجام میدیم،،،تمااام تمرکزمونو روی همون کار بذاریم،تا نتیجه سریعتر و بهتر صورت بگیره.

    وقتی با شجاعت و جسارت و با توکل به خدا قدم بر میداریم،اروم اروم به سمت ایده های راحت تر هدایت میشیم.

    وقتی باور های محدود کننده ریز و کوچک رو که اصلا به فکر ادم نمیاد رو شناسایی کنیم و از بین ببریم،شناسایی و از بین بردن بآورهای اشتباه و بزرگ راحتتر میشود.

    در طول انجام کار،حواسمون به نشانه های خدا باشه،و اعتماد کنیم و عمل کنیم.

    در موقع بروز سختی ها و مسائل،خونسردی و آرامشمونو حفظ کنیم.

    ممنون خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
    مدت عضویت: 2324 روز

    سلام به رهروان راه حقیقت

    آفتاب طلایی که به شاخ و برگها تابیده واقعا زیباست ،چقد خوبه استاد وقتی اول کار حواست هست که راهت اشتباه نباشه همانطور که شما برای اتش سوزی از وجود اب کپسول اتش نشانی اطمینان دارید،یک روز دیگه و ماموریتهایی که خودمون برای خودمون درنظر میگیریم و استاد همیشه میگه یا خودتون آگاهانه یه کاریو انتخاب کنید تا انجامش بدید تا به هدفهاتون نزدیک بشید یا جهان خودش براتون کار میتراشه پس چرا منتظر بشیم شاخه خشکها انقد اضافه بشن که هم ویو رو نابود کنن هم خدای نکرده در اثر یک سهل انگاری اتیش بگیرن و نشه مهارش کرد خودمون دست بکار میشیم و مرتبشون میکنیم و از اتیش زدنشونم لذا میبریم خدایاشکرت

    منظره ی پشت استاد چقد زیباست ، رخش استاد ،جورابهای خالی خالی و زیبای مریم خانم، کفشهای حرفه ای مریم جان چقد زیباهستند ،دستکشهای فوق حرفه ای مریم خانم ،کلاه و عینک زیبای استاد خدایاشکرت

    مریم جان به استاد میگه کمک میخوایی ،سانتافه و اروی عشقی رو نگاه ،دریاچه ی آبهای نقره ای ،فیلمبرداری زیبای مریم خانم که اول از دور محل موردنظرو نشون میده و بعد از همون محل فیلمو ادامه میده اینها همه عشق شما به فیلمبرداری کردن رو نشون میده و امیدوارم روزبه روز در این راه بیشتر پیشرفت کنید خدایاشکرت

    مشعل حرفه ایمون ،رنگ اتیش چقد قرمز و زیباست قرمز اتشین که میگن دقیقا همینه ،قیچی حرفه ایمون، اروی رو نگاه توروخدا عین عروسه تو این جنگل ،فرغون چهارچرخ که هیچ زحمتی واسه استفاده نداره خدایاشکرت

    چقد خوبه که هرچی بیشتر کار میکنید بیشتر هدایت میشید که اصلا درخت خشک رو لازم نیست ببریم همونجوری اتشیش میزنیم راحت ،مریم خانمم پیش اتیش زننده جمع میکنه و کمک میکنه ،فندک عالی ،میزو صندلی سفیدمون زیر سایه ی این درخت بزرگ چقد رویاییه خدایاشکرت

    چقد عجیبه که یک درخت بغل رودخانه وسط جنگل توی منطقه ی همیشه باران خشک بشه؟!نمیدونم ولی شاید موریانه ها این بلا رو سر این درختها بیارن و انقد ریشه ها رو بجوون که دیگه ابی به درخت نرسی و خشک بشه عین فکرهای منفی که دونه دونه ریشه های ما رو که هر کدوم به یک نکته ی مثبت وصل بودن قطع میکنن من اولین بار وقتی دیدم همون خونه ای که برای من جهنمه برای یه نفر بهشتیه که وقتی از اونجا میره گریه میکنه وقتی دیدم همون ادمی که من اونو شیطان روی زمین میدونم در نظر یه نفر دیگه فرشته ی آسمانونیه این سوال رو از خودم پرسیدم که چرا اینطوریه ایا این خونه اولین روزی که اومدم توش جهنم بود برام صددرصد نه خیلیم خوشحال بودم ایا این ادم رو شیطان میدونستم نه خیلیم دوست داستم باهم رفیق بشیم پس چی شد که اینطور شد و اصلا جوابشو نمیدونستم تا الان که دوباره این سوالمو یادم اومد الان که دیدم من تو خونه ای که همه شادن میخندن هرچی دوست دارن میخرن هرکجادلشون میخواد میرن مهمونهای دلخواهشون رو دارن عین درخت خشکیده هستم یا بهتربگم بودم و این فقط بخاطر توجه به نکات منفی اون شرایط و اون ادمها بود که مثل موریانه منو از ریشه خورده بودن ولی این آموزش ها مثل باران در وجود من رخنه کردند و منو دوباره سرسبز کردند خدایاشکرت

    چقد عاشق اینجام وقتی استاد میگه اتیش خودش خودشو توسعه داده و اصلا احساسم بد نیست نگران نیستم و بعدها دیدیم واقعا هیچ اتفاقیم نیفتاد و احساس استاد هیچوقت اشتباه نمیکنه و این فقط به دلیل وصل بودن به خداست و برای هزارمین بار بهم ثابت کرد برای کسیکه به خدا وصله هیچ شری وجود نداره و اتیشی که همه جارو میگیره فقط خیره اون اتیش شعور پیدا میکنه میدونه چی رو بسوزنه چی رو نه و اینها منو دیوانه میکنند و اینها منو به سجده در برابر خدا وامیدارن خدایاشکرت

    گالن اب چقد خوشرنگ و زیباست و استاد بوسیله ی اب براحتی اتیش رو مهار میکنه ،کلاه مریم جان رو چقد دلم یکی از اینها میخواد ،مریم خانم چقد نکته بین هستید که در جهت باد هم خوبی و خیر میبینید که خدا باد رو به سمتی میوزونه که اتیش تغذیه نشه خدایاشکرت

    ای جانم استاد میگه اتش نشان نشده بودیم که اونم شدیم ،ای خدا استاد اخرشی به خدا برای اینکه اب سخت میرفت تو گالن باید یه راهی پیدا کنیم اونم اینکه درشو میبریم تا راحتتر اب وارد بشه و راحتتر خارج بشه یعنی اصلا هیچ محدودیتی نیست و کلمه حیفه تو دایره المعارف شما اصلا جایی نداره خدایاشکرت

    این قسمت اتیش زدن تموم شد و استاد براش شکرگذاری کرد و نکات مثبتشو دراوردکه هم کلی تجربه کسب کردیم هم اتش نشان شدیم هم کار گروهی رو بهتر یاد گرفتیم و خلاصه وقتی میگن خدا خیره و شر نیست اینجوریه که استاد موحد ما همیشه و در همه شرایط فقط خیر میبینه و چقد دوست دارم این اخلاق استاد رو در وجودم گسترش بدم خدایاشکرت

    سپاس گذارم مریم بانو که این فایل رو برامون تهیه کردید

    از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1434 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    خدایا شکرت بابت این سریال زندگی در بهشت

    نشانه هایی که دیدم

    اول زیبایی اون خونه قشنگ و احساس کردن حس طبیعت و اون رابطه عاشقانه استاد و خانوم شایسته و اون آب دریاچه که چه قدر حس خوبیه خدایا شکرت و درود بر خانوم شایسته که باعشق در کنار استاد کار میکنن واقعا تحسین میکنم شمارو خانوم شایسته و اون قارچی که دیدم روی چوب بود یه نشونه بود برام ببینید من همیشه توجه میکنم به نشونه اون قارچ مثل یک باور خیلی بزرگ هست با ریشه‌ای ریز چسپان شاید بزنی سریع بیفته اما اون تکه هاش که میمونِه عین باورهای مخرب هست درذهن ما که باید تبر بیفتی و بزنی مونده اون تکه های نازک اما در ذهن به وسیله کار کردن و تکرار باورهای درست

    خدایا شکرت

    ‌بهم الهام شد بنویسم که نشانه ها هست باید در مدارش باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: