این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-23.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2015-11-15 23:00:502020-08-22 02:20:30با هر چه بجنگی، آن را ماندگارتر می کنی
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
میخوام این موضوع توجه و این نکاتی که فرمودین رو با مثالی که توی زندگی خودم هست توضیح بدم شاید برای دوستان درسی بشه
چون من بیشتر عمرم رو صرف جنگیدن با این توجه و با این باور مخرب داشتم
من همواره سعی میکنم که یک کاری انجام بدم و توجهم رو توانایی های خودمه
این توانایی نیستا این فقط شرکه
خب شاید بگین که یعنی چی شرک چه ربطی داره استاد که گفته توانایی هاتون رو یاداور بشین برای عزت نفس بیشتر ولی میخوام بگه برای من این توانایی هم برعکس بوده
استاد گفتند که بعضی ها این قانون رو جوری میشنوند که خودشون دوست دارند اونجوری که میخوان باشه
منم چپکی شنیدم
من از کامنت خانوم اندیشه که از همین جا اگر زمانی خدا خواست و کامنت من رو خوندن و من هم هزاران بار ازشون متشکرم و سپاسگزارم که به من با اشتراک گزاشتن کامنتشون بزرگترین ترمزم رو گوشزد کردند
من از ایشون و از خدای خودم که باز هم منو فراموش نکرد و باز هم هدایتم کرد از طریق بنده خوبشون بنده مهربونشون خانم اندیشه هزاران بار سپاسگزارم
ایشون فرمودند که فرموده استاد که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است رو چپکی متوجه شدند
و تمام تمرکزشون رو همین کلمه عمل بوده
در حالی که این ایمان بوده که بعد از به وجود امدنش باید عمل رخ بده
یعنی اول ایمان
یعنی اول ایمان ایمان ایمان
ایا من ایمانو دارم که میخوام عمل کنم؟
ایا من ایمان رو در خودم دیدم و تقویت کردم که میخوام عمل کنم؟؟؟؟؟؟
ایا دست از سر ذهن محدودم برداشتم؟
ایا فهمیدم که ذهن من در مقابل عظمت خداوند ارزنی هم قدرت نداره؟؟؟
ایا فهمیدم اینو که ایمان برای من تکیه کردن روی باورهای قبلیم بوده و نتیجش فقط درجا زدن بوده؟
ایا این همه که استاد عزیزم به من فرمودند که اقاااا ایمانییییی که عمل نیاورد حرف مفت است ایا اصن من کلمه ایمان رو شنیدم
یا باز هم تمرکز کردم رو عمل و خواستم با فکر خودم با مغز محدود خودم بخوام مسائلو حل کنم
اخه چقدررررر چپکی
چقدر اخه
واقعا اشکم در اومده از این که استاد این همه گوشزد میکنند ولی باز هم من چپکی میفهمم
ای خدا ای خدای مهربانم
منو ببخش
منو ببخش برای این همه شرک
برای این همه شرک خفی شرکی که همش روش پافشاری دارم و میخوام بگمممم علییییی تو خیلی فهمیدیا بلدیااااا خیلییییی قانونو یاد گرفتییااااا
باباااااا کجای کاری پسر
هنوز این همه گفته استاد رو درست متوجه نشدی
همش رو ذهن خودت متکی بودی همش در پی این بودی که به خود قبلیت فخر بفروشی
خدای من نمیدونم چجوری بگم ولی به قدری این چند روزه اعتماد به نفسم پایین اومده که انگار نه انگار من هر روز ۹۰ درصد تایمم رو صرف قوانین و فایل های استاد و سایت و قران میکنم
اصن انگاااار ترمزم ترمز پورشه هستش ولی در حد پیکان گاز میدم در حالی که دنده هنوز جا نرفته
خدای من خودت کمکم کن
تو برای من کافی
من نمیدونم من نمیدونم هیچی نمیدونم
تو کمکم کن
تو درارو باز کن
من توانایی درک عظمت تورو ندارم تو منو هدایت کن
تو برام جورش کن
من نمیدونم نمیدونم خدای من
استاد عزیزم استاد مهربونم ازت عذر میخوام که این همه گفتیو من چپ بودم
این همه زحمت کشیدیو من نشنیدم
این همه خواستیو من نخواستم
ببخش استاد عزیزم
خدایا شکرت هنوز حواست بهم هست
هنوز میبینی
هنوز بنده هاتو سر راه من قرار میدی ازشون یاد میگیرم
خدایا من عاشق تو ام
عاشق بنده هات عاشق تک تک مخلوقاتت
عاشق استادم استاد مهربان استادی که این همه برای ما میخواد برای ما تلاش میکنه و تورو فریاد میزنه
برای بنده های خوبت مثل خانم اندیشه که انقدرررررر با فهم و عاشقن این قدر خوب کار میکنند این قدر رعوف و مهربانند انقدرررررررررر قلب بزرگی دارند
دقیقا درک کردم منظورتون رو و من هم مثل شما همین تجارب رو ماه ها داشتم و هنوزم کمی دارم.
این جمله : ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
من هم دقیقا کلمه عمل رو میشنیدم و بعدش میگفتم خب الان با ذهن منطقیم وارد عمل میشم و چند بار هم شدم و کلی اذیت شدم.
برام سوال بود که چرا وقتی این جمله رو از استاد یا دوستان می شنیدم بشدت استرس میگرفتم و حالم بد میشد و خدا خدا میکردم اینو دیگه نشنوم اخ که چقدر کج فهمییییی
یاد ایه قرآنی افتادم که خدا با ذکر یک مثال گروهی رو هدایت میکنه و گروهی رو گمراه
آره دقیقا من بارها گمراه شدم چون به خودم و عقل خودم و توانایی های خودم تکیه کرده بودم.
قرآن مستکبران رو همون کافران خطاب میکنه و مستکبر یعنی کسی که روی خودش و عقلش حساب میکنه و به قول قرآن اونا زیانکارانند
وای خدای من چه آگاهی چه درکی
خدا کمک کنه که به قدرت و ربوبیتش ایمان بیارم و دست از عقلم بکشم
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه اعضای این خانواده صمیمی
من قبل از آشنایی با این قوانین و استاد عباس منش، آدمی بودم که به شدت اهل راهپیمایی و مراسم سیاسی و مذهبی بودم، ولی وقتی که کم کم قوانین رو درک کردم و متوجه شدم که به قول مولانا: این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا ؛ یعنی هر فرکانسی که داریم به جهان ارسال میکنیم مطابق با همون فرکانس به خودمون برمیگرده، تصمیم گرفتم که باورها و رفتارم رو تغییر بدم و الآن سال ها شده که خدا رو شکر سمت مراسم و کلا اتفاقات سیاسی و مذهبی نرفتم. وقتی ما دعای خیر و برکت و طلب صلح و آرامش برای دیگران بکنیم، این خوبی ها به خودمون برمیگرده، و زمانی که لعن و نفرین و هر بدی رو برای دیگران بخوایم هم اون فرکانس منفی به خودمون برمیگرده. پس بیایم به جای اینکه هر چیزی رو که نمیخوایم بهش شعار بدیم و توجه کنیم و لعن و نفرین بفرستیم، به قول قرآن ازش اعراض کنیم و با بی توجهی تمرکزمون رو از روش برداریم. و در عوض به چیزهایی که میخوایم توجه و تمرکز کنیم. واقعا چه قدر نجواهای شیطان قویه که شاید 99 درصد مردم دنیا بیشتر از اینکه به خواسته هاشون توجه کنند، دارن به ناخواسته هاشون و چیزهایی که دوست ندارند توجه میکنند، غافل از اینکه دارند اون شرایط ناخواسته رو قوی و قوی تر میکنند و با همین توجه و تمرکز هم هستش که رسانه ها قوی تر و وسیع تر میشن، وگرنه اگه کسی مثلا تلویزیون نگاه نمیکرد و اخبار رو پیگیری نمیکرد که این همه اتفاقات منفی گسترش پیدا نمیکرد. البته که قرار نیست ما آدم ها رو تغییر بدیم و بخوایم جلوی رسانه ها و منفی بافی ها رو بگیریم، ما فقط میتونیم خودمون رو تغییر بدیم، و زمانی که واقعا باورهامون ریشه ای تغییر کنه و فرکانس های متفاوتی بفرستیم، مدارمون هم متناسب با اون تغییرات، عوض میشه و به محیط های آرامش بخش تر و شرایط بهتر هدایت میشیم، فارغ از اینکه مردم دیگه جهان دارن چه فرکانسی رو میفرستن و چه باورهایی دارند. چون هر کس به قول معروف نون باورها و فرکانس های خودش رو میخوره. جمله ای که تو فیلم های ابرقهرمانی خیلی شنیده میشه : Save the world ، نه! لازم نیست کسی دنیا رو نجات بده، چون احتیاجی به نجات دادن نیست و همچین چیزی اتفاق نمیفته. همه چیز سر جای درست خودشه. ما هر کدوم، فقط میتونیم زندگی خودمون رو تغییر بدیم، و به واسطه تغییر ما، جهان هم زیباتر و بهتر میشه.
با سلام به استاد عزیزم واقعا مطلبی که گفتید عالی بود یعنی مثله همیشه دری از آگاهی رو به رویم باز کرد.من قبلا خیلی به تضاد برمیخوردم خیلی زیاد وتنها کاری که میکردم گریه بود یادمه خیلی بغض میکردم واشکهای بی پایان من خیلی با پدرومادرم بحث داشتیم هرروز دادوبیداد واصلا شرایط خوبی نبود ولی خداروصد هزار مرتبه شکر از روزی که من یه دفتر برداشتم وشروع کردم به نوشتن در مورد خوبیهای والدینم وحضورشون باور کنید از خوشحالی حضورشون کلی گریه کردم وحتی زمانی که بخاطر میارم باز هم احساساتی میشم خدایا شکرت بابت همه ی خوبی هایی که دادی خداوند خیر مطلق است پس اگر بدی میبینیم مشکل از دیدگاه ماست نه از خدا .بعداز اون روز خیلی رفتارمون تو خونه بهتر شده که چی عالی شده اصلا یه آرامشی داریم که اصلا اون زمان برام قابل باور نبود چه زمان؟ زمانی که من از طریق این سایت فهمیدم که این یک تضاده ومن باید به خواسته هام توجه کنم الهی شکرت.
تضاد بعدی من که تقریبا تویه همه ی کامنت هام نوشتم این بود که من عاشق دانشگاه رفتن بودم واصلا نمیتونستم بهش فکر نکنم بعد اتفاقی که همش تو اون چندسالی که دانشگاه نرفته بودم می افتاد این بود که هرکسی (کسایی که تو هر جایی منو می دیدن) ازم میپرسید دانشجویی،کدوم دانشگاه و… ووقتی که کسی ازم میپرسید اصلا یادم نمیره یه بغضی میکردم که تو صدام مشخص بود اصلا حالم بد میشد به همه بدوبیراه میگفتم واصلا یه وضعی بود ولی خداروشکر از وقتی که به آرامش رسیدم همه ی خواسته هام دارن محقق میشن الان دوساله دانشگاه میرم خداروشکر وکلی تضادهایی که کم کم با لطف خدا دارن درست میشن خدایا شکرت
الهی شکر برای حضورت که همیشگیه وممنونم از استاد عزیزم بابت تهیه ی این فایل های عالی
سلام به شما و خانم شایسته ی عزیز و دوستان همیشه همراه من تقریبا دوهفته بود که ذهنم خیلی درگیر گوشی بازی کردن پسرم بود پسرم ۱۳ سالش و دوسه ماه قبل گفت گوشی رو بابا ببره چون من میخوام امروزم بیشتر روی فوتبالم باشه بیشتر تمرین کنم اما بعداز دوماه که دوستاش و بچه های اقوام و دید بازی های مختلف میکنن گفت گوشیم بیارید ولی قول میدم به اندازه بازی کنم ولی اصلا اینطور نشد همش پی اس بازی میکرد با کلی جروبحث به زور درس میخوندیا وقتی بهش میگفتم پس هدفت چی شد چرا دیگه تمرینات فوتبال انجام نمیدی با داد و بیداد میگفت چرا کلاس فوتبالم میرم از فردا هم ت خونه تمرینات بدنسازی و انجام میدم خلاصه هر روز ما جروبحث بود و این اواخر که دیگه دائم گوشی به دست بود خلاصه دوهفته همش فکرم درگیر بود از خدا کمک میخواستم من چه جور میتونم بهش بفهمونم راهش اشتباه گوشی داره از هدف هاش دورش میکنه خیلی ناراحت بودم ولی از ناراحتیم فقط با خدا صبح ها که میرفتم پیاده روی حرف میزدم و کمک میخواستم و سایت می گشتم یه موضوعی پیدا راجع به اینکه چطوری به پسرم کمک کنم بفهمه گوشی بازی کردن بیش از حد براش خوب نیست ولی بدون داد و بیداد و ناراحتی یه روز حتی امتحان داشت بهش خب الان دو ساعت بازی کردی بیا حالا نوبت درس بعد باهم بخونیم گفت ده دقیقه میام منتظر شدم نیومد خلاصه به نیم ساعت رسوندنیومد منم عصبانی شدم گفتم اصلا باهات کاری ندارم خواستی بخون خواستی نخون اونقدر عصبانی بودم که زدم از خونه بیرون تو راه کلی با خودم حرف زدم من چیکار کنم خدایا چرا جوابم نمیدی من اگه بدونم مطمئن بشم نباید باهاش کاری نداشته باشم درسته حتما این کار و انجام میدم ولی نمیدونم و نمیخوام به دوست یا خواهرم بگم خدایا هر چی تو سایت میگردم جوابم و نمی گیرم اون موقع ها هر وقت تو سایت میومدم فایلهایی از استاد میومد که همش استاد میگفت برای هر کاری به من الهام میشه منم هر روز صبح که میرفتم پیاده روی با خدا میگفتم خدایا استاد میگه تو هر کاری تو بهش الهام میکنی و بلافاصله بدون هیچ شکی انجام میده من ازت درخواست دارم استاد میگفت تو قرآن گفتی ازت درخواست کنیم تو اجابت میکنی خدایا به من بگو من چیکار کنم یه روز تو خونه که مثلا با پسرم کاری ندارم اما با نگاه و تیکه انداختن و تو خودم ریختن که من چیکار کنم یه لحظه خوابم برد احساس کردم نمیدونم کسی بهم گفت یا حس کردم باید اینکار و کنم که اصلا با پسرم کاری نداشته باشم چه با درسش چه با گوشی بازی کردنش چه با فوتبالش دقیقا بهم گفت یکماه کاری نداشته باش فقط تو تکالیف یاامتحان رو یکبار بگو همین از همون لحظه انجام دادم وقتی بیدار شدم مطمئن بودم باید اینکار و انجام بدم دیگه نگران نبودم وای امتحانش چی میشه نکنه نمره اش کم بشه حتی صبح ها به خاطر پسرم چون موقع امتحانش بود سریع از پیاده روی میومدم چون میگفتم اون حواسش نیست یه وقت دیر میره به امتحانش دیر می رسه ایندفعه بعداز پیاده روی زود نیومدم خودت اسنپ بگیر برو چون تو دوران امتحانش سرویس مدرسه نزاشتن برام جالبه قبلا که من بودم همش من میگفتم بیا لباسها تو بپوش دیر شد بیا صبحانه بخور آخر سر هم همیشه دیر میرفت الان چون من نیستم خودش زمانش و میدونه هرچند بعضی وقتها که میام میبینم دیر شده تازه داره اسنپ میگیره میام که دوباره بگم چرا یادت رفت چرا دیر کردی همش سرت تو گوشیه امروز بیا گوشی والا میگیرم ولی یه چیزی تو قلبم آرامم میکنه میگه تو برو چایی تو دم کن صبحانه تو آماده کن قرار بود گوش کنی دیدی استاد میگفت الهاماتی شاید به ظاهر بد ولی نتایج عالی پس توکل کن تو فقط آروم باش به پسرت کاری نداشته باش بزار هر کاری میخواد بکنه اتفاقا امروز کلاس فوتبال داشت من فقط ساعتش وگفتم رفتم دنبال کارم دیدم داره گوشی بازی میکنه به ساعت حواسش نیست اومدم بگم خودم کنترل کردم در آخر فقط یه بار گفتم آماده شد رفت ولی دیر رسید مربی به عنوان تنبیه میگفت چند دفعه دور زمین دوانده یه کم شاکی بود خلاصه به شدت قلبم آرومه دیگه از جرو بحث خبری نیست الان چهار یا پنج روز من دارم به ندای درونم عمل میکنم جالبه تا کاری غیراز اون میخوام انجام بدم دوباره اون ندای درونم میگه کاری نداشته باش اعتماد کن تا امروز که این فایل و دیدم و مطمئن شدم که منظور از اون ندای درون همینه که توجه نکنی در عوض کارهای کوچیکی که انجام میده مثل اینکه وسایل ورزشی رو خودش آماده میکنه امروز گفتم مرسی که لباسات وبرداشتی باتعجب گفت خواهش میکنم فهمیدم باید نکات منفی رو نبینم واما در عوض کوچکترین نکته رو ببینم و تو ذهن خودم از خدا هزار بار سپاسگزاری کنم خیلی ممنون وسپاسگزارم که با فایلهایی که از شما دیدم یاد گرفتم از خدای خودم کمک بخوام ویاد بگیرم به خدا والهاماتش اعتماد کنم ومطمئنم بهترین نتیجه ها رو میبینم در آخر خدار شکر که دارمتون
امروز به لطف خدا برگ چهل و هفتم سفرم رو دارم ادامه میدم بدون وقفه خدارو شکر
🧶به هرچی توجه کنی ریشه و اساس اون موضوع رو در زندگی گسترش میدی چون داری فرکانسش رو ارسال میکنی و اون فرکانس بهت برگشت میخوره
📌وقتی که من میخوام به فلان مشتری برام بیاد
📌میگم خدایا مشتری فلان محصول رو برام بفرست
📌ولی ناخودآگاهم چی میگه؟
♦️فلان محصول رو فقط از فلانی میخرند
♦️تو هنوز جا نیفتادی که بشناسنت
♦️مکان مغازت جالب نیست
♦️و……
🧶اینها دارن فرکانس رو ارسال میکنن به همین خاطره که وقتی درخواست میکنم یه حس ناامیدی تو وجودم میاد
🧶دیشب تو خونه نشسته بودم یه دفعه یه بنده خدایی تو واتس اپ پیام داد من حقیقتش با خودم گفتم این دوباره اومد وقتمو بگیره
جوابشو دادم دیدم کسی که اصلا تو این باغها نیست یک کاره بهم گفت اگه میخوای ازدواج کنی یه مورد خیلی عالی برات سراغ دارم
سریع با خودم گفتم خداروشکر داره قانون کار میکنه
🧶آخه از جلسه اول تا الان سفرنامه رو منظم دارم روش کار میکنم از دیروز هم کتاب معجزه شکرگزاری رو شروع کردم
🧶کاری ندارم که اون کیس به نتیجه برسه یا نه فقط میخوام بگم خدا از جایی که فکرشو نمیکنی راه رو باز میکنه
🧶آخه من فانتزیم همیشه این بود که خانواده یا عمویی کسی بیاد بهم معرفی کنه ولی دیدم من دارم دست خدا رو میبندم
🛑من وظیفم حال خوبه بقیش کار خدای توانست
♦️فقط به شرط نچسبیدن به روش خاص به شرط اینکه همیشه آرام باشم به شرط اینکه رها باشم
خیلی برام جالب بود گفتم که رد پایی باشه برام
📌 این همه میگن مبارزه با بدحجابی نتیجه چی شد ؟
📌این همه میگفتن مبارزه با بابک زنجانی و فساد بعدش چی شد ؟ تا قبل بابک زنجانی از این خبرها نبود بعدش که پررنگ شد شروع شد
📌این همه گفتن مبارزه با کرونا نتیجه چی شد؟
🛑از دید قانون جهان 👇
ما هی میگیم کرونا 👇
داریم بهش توجه میکنیم👇
به ما این اسم احساس ترس و نگرانی میده (چون دیدیم خیلی ها رو کشته)👇
این احساس به جهان فرستاده میشه 👇
نتیجه فرکانس میشه اتفاقی که حالت رو بد میکنه👇
🛑حالا مبارزه حجاب رو بیاریم تو این فرمول
بهش توجه میکنیم 👇
هرکس که بدحجابه وقتی میبینیمش ازش بدمون میاد (چون فکر میکنیم داره باعث فحشا میشه احساس تنفر بهش داریم)👇
این احساس میره تو قانون خداوند👇
میبینی خانوادت هم کم حجاب شد افراد کم حجاب و بی حجاب روز به روز بیشتر میشه که باعث ناراحتی بیشتر میشه👇
🛑پس نتیجه فرکانس تنفر میشه چیزهایی که باعث تنفر بیشتر میشه
نتیجه یک نوع فرکانس میشه تجربه همجهت با اون فرکانس
🧶وقتی همه مردم دارن به موضوعی توجه میکنن ما مختاریم که توجه کنیم یا اعراض
همه دارن به طلاق های رسمی و عاطفی توجه میکنن و تجربه اش میکنن
اگر میخوام تجربش نکنم کافیه به اون اعراض کنم و یا توجه کنم به ازدواجهایی که خیلی خوش و خرم دارن ادامه میدن
الهی شکرت که منو با ابن مسیر زیبا آشنا کردی که میتونم پیش بینی کنم زندگی خودمو
🛑من اتفاقات خوب رو میخوام پس باید به وجه مثبت هر چیزی توجه کنم
🧶این که استاد میگه نشانه احساس خوبه یعنی گاهی ما پول رو میخوایم و در ظاهر داریم بهش فکر میکنیم اما همون لحظه به خاطر باورهایی که بهش داریم یه حس خشم(از اینکه بارها تلاش کردم ولی پولدار نشدم )یه حس تنفر(از اینکه حسادت میکنم به پولدارها) یه حس بد (مگه فرق من با اون آدم پولدار چیه که من فقیرم) و …. ناخودآگاه اون حس بد را به جهان منعکس میکنم
♦️پس اگر پول نمیاد تو زندگیم به علت این نیست که همکار داره مشتریهامو میبره به خاطر این نیست که خدا داره بهم ظلم میکنه بلکه به خاطر اینه که خودم با فرکانسی که میفرستم به خودم ظلم میکنم
گف آسان گیرکارها کز روی طبع/سخت میگیرد جهان برمردمان سخت کوش
یادگرفتیم که آسون گرفتن یعنی بهاندادن بیشتراز ازرش واقعی،ونتیجه همواره احساس خوب بود
دیروزم قانون تسلیم بودن رو یادگرفتیم که در شعرپروین به زیبایی بیان شده بود که تفسرکلیش میشد،هراتفاقی که برای من پیش میاد خیرمطلق هست
وامروز هم قانون توجه،که من اگربه آسون گرفتن توجه کنم همونو گسترش میدم ،اگربگم هراتفاقی برام میوفته برای منی که درمسیرم ودارم روخودم وباورهام کارمیکنم بیوفته،حتما وقطعاخیرمطلق هست
پس همینا رو گسترش میدم پس همیناروتجربه میکنم
من باقانون تسلیم بودن یادگرفتم که باچیزی نجنگم چون گسترش میدم
من یادگرفتم آگاهانه کانون توجهمو از مشکل بردارم وبه چیزهایی بگذارم که برام زیباست که بمن احساس بهتری میده
چون من قانون بعدی رو بلدم ✅👍قانون احساس خوب =اتفاق خوب
منکه میدونم موجودی فرکانسیم وجهان یک دستگاه مبدل تا هرچیزی که میفرستم رو به صورت شرایط واتفاقات بمن برگردونه پس ورودی خوب بهش میدم تا خروجی دلخواهمو بگیرم
به قول حضرت مولانا
این جهان کوه است وفعل ما ندا
سوی ماآید نوا هارا صدا
پس چرا به فقر،به تروریسم به نازیبایی ها توجه کنم؟
این توجه یعنی دعوت👍من که نمیخوام اینابه زندگیم دعوت شن پس باهاش نمیجنگم پس اعراض میکنم پس توجهمو به موارد دلخواه میگذارم
دیروز در تضادبزرگ احساسی بودم به سرعت قانون هارو به خودم یادآوری کردم از راه هایی که بلد بودم برا خوب کردن احساسم کمک گرفتم
بعداومدم توسایت دنبال نشانه ی امروز من گشتم،یکی ازبچها از انعکاس کلبه ی پارادایس درآب دریاچه حرف میزد
گفتم همینه ماریا،این جهان کوه است وفعل ماندا
زودباش حال دلتو خوب کن زلال و صاف شو به آرامش برس ،جهان انعکاس درون توست اگر اتفاق خوب میخوای احساست رو عالی کن ،توجهتو به خواسته هات بذار
وهمین نتیجه هم گرفتم اون اتفاق به بهههههترین حالت ممکن تموم شد
استادفرمودن اگر قانون رو بلد باشی سورپراز نمیشی ومن عاشق این قوانینم
امروز بااین فایل ارزشمندبه خودم یادآورمیشم که ماریا،ای ماریای جویای حقیقت وقانون،باهیچ چیزی نجنگ چون گسترشش میدی
کانون توجهت اساس تجربه هات رو تشکیل میده پس از گردش امروزت لذت ببر و برای خودت وهمکارات خاطره خوب بساز،من یادگرفتم که خوب زندگی کنم وجهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنم
خدایا سپاس گزارم که منو به این مسیر توحیدی هدایت کردی
سپاس از استاداندیشمندم که این آگاهی های زندگی ساز رو بامابه اشتراک میگذارن
سپاس از مریم جون بابت تدوین این فایل ها وسپاس از خودم که متعهدانه دراین مسیر هستم تاشگفتی خلق کنم💪
دوستان عزیزم خلاصه متنی که یکی از بچه های فوق العاده دوست داشتنی تو بخش عقل کل نوشته بودن با اجازشون هم به خودم یادآوری میکنم و هم شما استفاده کرده باشین.
ذهن ما کارخونه تولید فرکانسه
و این فرکانس که ذهن تولید میکنه رو به جهان هستی ارسال میکنه و جهان هستی هم فرکانس ارسالی ما رو به صورت اتفاقات و شرایط به خود ما بر میگردونه.
حالا ما در این کارخونه چه چیزی تولید میکنیم!
هر کارخونه ی برای تولید محصول خودش نیاز به مواد اولیه داره ،مواد اولیه کارخونه ذهن ما هم کانون توجه ماست ،به چه چیزی گوش میدیم ،میبینیم و میشنویم. ذهن این مواد اولیه رو پردازش میکنه ،تجسم میکنه و بعد یه محصول اولیه به نام <> میسازه و ذهن با پردازش باورهای ما یه محصول نهایی بسته بندی شده و آماده ارسال تولید میکنه به نام <>این محصول ما به صورت بسته بندی شده به جهان هستی ارسال میشه و جهان هستی هم با توجه به کیفیت محصول که اگر احساس خوب باشد اتفاقات خوب و اگر احساس بد باشد اتفاقات بد رو برای ما میفرسته. واین یه سیستمه و کارکردش برای همه یکیه چه پیامبر باشی چه استاد باشی و چه کافر..برای همه یکی کار میکنه
حالا دوست عزیز توجه کن که چه به این کارخونه ذهنت با کانون توجه ت میفرستی به عنوان مواد اولیه ،چه میبینی ،چه میشنوی ،در مورد چه چیزی صحبت میکنی ….در مورد جنگ روسیه با اوکراین یا زیبایی های سالی که پشت سر گذاشتی .تصمیم با خود ما هستش که زندگی خودمون و خلق کنیم
خدا رو شکر میکنم که آخرین شب سال ۱۴۰۰ با این ردپای زیبا در مورد کانون توجه به پایان رسید .سالی بود برا من پر از اتفاقات خوب ،سالی بود که واقعا پا روی ترسهام گذاشتم و خودمو لایق این زندگی زیبا دونستم .خدایا سپاسگزارم برای اینکه منو در مسیر کسانی قرار دادی کل به آنها نعمت دادی.
این فایل یکی از فایل هایی است که در آن قانون بخوبی به چشم می خورد
حالا که صحبت های استاد را گوش می دهم می بینم که واقعا همیشه برعکس این را من عمل می کردم
فکر کردن به حوادث و اتفاقات بد و در مورد آن صحبت کردن و نظر دادن در مورد آن
همه اینها راهی اشتباه بوده که من دنبال رو آن بودم
اما اکنون می دانم که به هر چیزی توجه کنم از همان جنس بیشتر و بیشتر در زندگی من رخ خواهد داد
باید ببینم که به چه چیزی توجه می کنم و به هرچیزی که توجه کنم از همان جنس بیشتر در زندگی من رخ می دهد
خوب وقتی که قانون به این خوبی و به این راحتی اجرا می شود خوب پس من می توانم با رعایت همین نکته در زندگی خودم آرامش و حال خوبی را برای خودم در زندگی خودم به ارمغان بیاورم
به بیان ساده تر به خودم باید بگویم دنبال هر چیزی باشم از همان جنس چیز وارد زندگی من خواهد شد
نکته اینجا این است که من باید بتوانم ذهن خودم را کنترل کنم
حال خودم را خوب نگه دارم
فرکانس های خوب به جهان هستی ارسال کنم
همیشه احساسم خوب باشد و شاد باشم و لذت ببرم از جهان پیرامون خودم
همه اینها سبب می شود که طعم خوب آرامش را بیشتر و بیشتر در زندگی خودم حس کنم
این حال خوب و این آرامش برای من سبب می شود که از نعمت ها و فراوانی ها بیشتر وارد زندگی من بشود
این نکته هایی که استاد در این فایل می گوید همه آنها درس زندگی است و با بکارگرفتن این درس ها می توان به یک زندگی رویایی و یک آرامش خوب و پول و مال ثروت دست پیدا کرد
سلام خیلی ممنونم از این آگاهی ناب خدایا از صمیم قلب شکرت می کنم
یک جمله بسیار طلایی تو این فایل بود که واقعا باید با طلا نوشته بشه
به استناد از قرآن:{تو اگر در مسیر درست باشی هر اتفاقی، هر اتفاقی در اطراف و پیرامون تو رخ بده اصلا مهم نیست (((تو در امان خواهی بود)))}
بی نهایت سپاسگذارم
سلام استاد جانم
میخوام این موضوع توجه و این نکاتی که فرمودین رو با مثالی که توی زندگی خودم هست توضیح بدم شاید برای دوستان درسی بشه
چون من بیشتر عمرم رو صرف جنگیدن با این توجه و با این باور مخرب داشتم
من همواره سعی میکنم که یک کاری انجام بدم و توجهم رو توانایی های خودمه
این توانایی نیستا این فقط شرکه
خب شاید بگین که یعنی چی شرک چه ربطی داره استاد که گفته توانایی هاتون رو یاداور بشین برای عزت نفس بیشتر ولی میخوام بگه برای من این توانایی هم برعکس بوده
استاد گفتند که بعضی ها این قانون رو جوری میشنوند که خودشون دوست دارند اونجوری که میخوان باشه
منم چپکی شنیدم
من از کامنت خانوم اندیشه که از همین جا اگر زمانی خدا خواست و کامنت من رو خوندن و من هم هزاران بار ازشون متشکرم و سپاسگزارم که به من با اشتراک گزاشتن کامنتشون بزرگترین ترمزم رو گوشزد کردند
من از ایشون و از خدای خودم که باز هم منو فراموش نکرد و باز هم هدایتم کرد از طریق بنده خوبشون بنده مهربونشون خانم اندیشه هزاران بار سپاسگزارم
ایشون فرمودند که فرموده استاد که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است رو چپکی متوجه شدند
و تمام تمرکزشون رو همین کلمه عمل بوده
در حالی که این ایمان بوده که بعد از به وجود امدنش باید عمل رخ بده
یعنی اول ایمان
یعنی اول ایمان ایمان ایمان
ایا من ایمانو دارم که میخوام عمل کنم؟
ایا من ایمان رو در خودم دیدم و تقویت کردم که میخوام عمل کنم؟؟؟؟؟؟
ایا دست از سر ذهن محدودم برداشتم؟
ایا فهمیدم که ذهن من در مقابل عظمت خداوند ارزنی هم قدرت نداره؟؟؟
ایا فهمیدم اینو که ایمان برای من تکیه کردن روی باورهای قبلیم بوده و نتیجش فقط درجا زدن بوده؟
ایا این همه که استاد عزیزم به من فرمودند که اقاااا ایمانییییی که عمل نیاورد حرف مفت است ایا اصن من کلمه ایمان رو شنیدم
یا باز هم تمرکز کردم رو عمل و خواستم با فکر خودم با مغز محدود خودم بخوام مسائلو حل کنم
اخه چقدررررر چپکی
چقدر اخه
واقعا اشکم در اومده از این که استاد این همه گوشزد میکنند ولی باز هم من چپکی میفهمم
ای خدا ای خدای مهربانم
منو ببخش
منو ببخش برای این همه شرک
برای این همه شرک خفی شرکی که همش روش پافشاری دارم و میخوام بگمممم علییییی تو خیلی فهمیدیا بلدیااااا خیلییییی قانونو یاد گرفتییااااا
باباااااا کجای کاری پسر
هنوز این همه گفته استاد رو درست متوجه نشدی
همش رو ذهن خودت متکی بودی همش در پی این بودی که به خود قبلیت فخر بفروشی
خدای من نمیدونم چجوری بگم ولی به قدری این چند روزه اعتماد به نفسم پایین اومده که انگار نه انگار من هر روز ۹۰ درصد تایمم رو صرف قوانین و فایل های استاد و سایت و قران میکنم
اصن انگاااار ترمزم ترمز پورشه هستش ولی در حد پیکان گاز میدم در حالی که دنده هنوز جا نرفته
خدای من خودت کمکم کن
تو برای من کافی
من نمیدونم من نمیدونم هیچی نمیدونم
تو کمکم کن
تو درارو باز کن
من توانایی درک عظمت تورو ندارم تو منو هدایت کن
تو برام جورش کن
من نمیدونم نمیدونم خدای من
استاد عزیزم استاد مهربونم ازت عذر میخوام که این همه گفتیو من چپ بودم
این همه زحمت کشیدیو من نشنیدم
این همه خواستیو من نخواستم
ببخش استاد عزیزم
خدایا شکرت هنوز حواست بهم هست
هنوز میبینی
هنوز بنده هاتو سر راه من قرار میدی ازشون یاد میگیرم
خدایا من عاشق تو ام
عاشق بنده هات عاشق تک تک مخلوقاتت
عاشق استادم استاد مهربان استادی که این همه برای ما میخواد برای ما تلاش میکنه و تورو فریاد میزنه
برای بنده های خوبت مثل خانم اندیشه که انقدرررررر با فهم و عاشقن این قدر خوب کار میکنند این قدر رعوف و مهربانند انقدرررررررررر قلب بزرگی دارند
خدای من عاشقتم
تو هدایتم کن
من نمیدونم
به جون خودم که بهم دادی من نمیدونم
هدایتم کن
تو بگو من نمیدونم
خدایا سپاسگزارتم
سپاسگزار وجودت در زندگیم
سپاسگزار این همه نعمت و برکت و عشق و صمیمیت
سپاسگزار این همه سخاوت
این همه خوبی
خدایا شکرت
سلام دوست عزیز
باز هم یک تیکه پازل دیگه
دقیقا درک کردم منظورتون رو و من هم مثل شما همین تجارب رو ماه ها داشتم و هنوزم کمی دارم.
این جمله : ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
من هم دقیقا کلمه عمل رو میشنیدم و بعدش میگفتم خب الان با ذهن منطقیم وارد عمل میشم و چند بار هم شدم و کلی اذیت شدم.
برام سوال بود که چرا وقتی این جمله رو از استاد یا دوستان می شنیدم بشدت استرس میگرفتم و حالم بد میشد و خدا خدا میکردم اینو دیگه نشنوم اخ که چقدر کج فهمییییی
یاد ایه قرآنی افتادم که خدا با ذکر یک مثال گروهی رو هدایت میکنه و گروهی رو گمراه
آره دقیقا من بارها گمراه شدم چون به خودم و عقل خودم و توانایی های خودم تکیه کرده بودم.
قرآن مستکبران رو همون کافران خطاب میکنه و مستکبر یعنی کسی که روی خودش و عقلش حساب میکنه و به قول قرآن اونا زیانکارانند
وای خدای من چه آگاهی چه درکی
خدا کمک کنه که به قدرت و ربوبیتش ایمان بیارم و دست از عقلم بکشم
سپاسگذارم از شما دوست عزیزم
در پناه الله یکتا باشید
به نام الله یکتا
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه اعضای این خانواده صمیمی
من قبل از آشنایی با این قوانین و استاد عباس منش، آدمی بودم که به شدت اهل راهپیمایی و مراسم سیاسی و مذهبی بودم، ولی وقتی که کم کم قوانین رو درک کردم و متوجه شدم که به قول مولانا: این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا ؛ یعنی هر فرکانسی که داریم به جهان ارسال میکنیم مطابق با همون فرکانس به خودمون برمیگرده، تصمیم گرفتم که باورها و رفتارم رو تغییر بدم و الآن سال ها شده که خدا رو شکر سمت مراسم و کلا اتفاقات سیاسی و مذهبی نرفتم. وقتی ما دعای خیر و برکت و طلب صلح و آرامش برای دیگران بکنیم، این خوبی ها به خودمون برمیگرده، و زمانی که لعن و نفرین و هر بدی رو برای دیگران بخوایم هم اون فرکانس منفی به خودمون برمیگرده. پس بیایم به جای اینکه هر چیزی رو که نمیخوایم بهش شعار بدیم و توجه کنیم و لعن و نفرین بفرستیم، به قول قرآن ازش اعراض کنیم و با بی توجهی تمرکزمون رو از روش برداریم. و در عوض به چیزهایی که میخوایم توجه و تمرکز کنیم. واقعا چه قدر نجواهای شیطان قویه که شاید 99 درصد مردم دنیا بیشتر از اینکه به خواسته هاشون توجه کنند، دارن به ناخواسته هاشون و چیزهایی که دوست ندارند توجه میکنند، غافل از اینکه دارند اون شرایط ناخواسته رو قوی و قوی تر میکنند و با همین توجه و تمرکز هم هستش که رسانه ها قوی تر و وسیع تر میشن، وگرنه اگه کسی مثلا تلویزیون نگاه نمیکرد و اخبار رو پیگیری نمیکرد که این همه اتفاقات منفی گسترش پیدا نمیکرد. البته که قرار نیست ما آدم ها رو تغییر بدیم و بخوایم جلوی رسانه ها و منفی بافی ها رو بگیریم، ما فقط میتونیم خودمون رو تغییر بدیم، و زمانی که واقعا باورهامون ریشه ای تغییر کنه و فرکانس های متفاوتی بفرستیم، مدارمون هم متناسب با اون تغییرات، عوض میشه و به محیط های آرامش بخش تر و شرایط بهتر هدایت میشیم، فارغ از اینکه مردم دیگه جهان دارن چه فرکانسی رو میفرستن و چه باورهایی دارند. چون هر کس به قول معروف نون باورها و فرکانس های خودش رو میخوره. جمله ای که تو فیلم های ابرقهرمانی خیلی شنیده میشه : Save the world ، نه! لازم نیست کسی دنیا رو نجات بده، چون احتیاجی به نجات دادن نیست و همچین چیزی اتفاق نمیفته. همه چیز سر جای درست خودشه. ما هر کدوم، فقط میتونیم زندگی خودمون رو تغییر بدیم، و به واسطه تغییر ما، جهان هم زیباتر و بهتر میشه.
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
خدا رو شکر که برگی دیگه از سفرنامم رو نوشتم.
بنام خداوند رزاقم
با سلام به استاد عزیزم واقعا مطلبی که گفتید عالی بود یعنی مثله همیشه دری از آگاهی رو به رویم باز کرد.من قبلا خیلی به تضاد برمیخوردم خیلی زیاد وتنها کاری که میکردم گریه بود یادمه خیلی بغض میکردم واشکهای بی پایان من خیلی با پدرومادرم بحث داشتیم هرروز دادوبیداد واصلا شرایط خوبی نبود ولی خداروصد هزار مرتبه شکر از روزی که من یه دفتر برداشتم وشروع کردم به نوشتن در مورد خوبیهای والدینم وحضورشون باور کنید از خوشحالی حضورشون کلی گریه کردم وحتی زمانی که بخاطر میارم باز هم احساساتی میشم خدایا شکرت بابت همه ی خوبی هایی که دادی خداوند خیر مطلق است پس اگر بدی میبینیم مشکل از دیدگاه ماست نه از خدا .بعداز اون روز خیلی رفتارمون تو خونه بهتر شده که چی عالی شده اصلا یه آرامشی داریم که اصلا اون زمان برام قابل باور نبود چه زمان؟ زمانی که من از طریق این سایت فهمیدم که این یک تضاده ومن باید به خواسته هام توجه کنم الهی شکرت.
تضاد بعدی من که تقریبا تویه همه ی کامنت هام نوشتم این بود که من عاشق دانشگاه رفتن بودم واصلا نمیتونستم بهش فکر نکنم بعد اتفاقی که همش تو اون چندسالی که دانشگاه نرفته بودم می افتاد این بود که هرکسی (کسایی که تو هر جایی منو می دیدن) ازم میپرسید دانشجویی،کدوم دانشگاه و… ووقتی که کسی ازم میپرسید اصلا یادم نمیره یه بغضی میکردم که تو صدام مشخص بود اصلا حالم بد میشد به همه بدوبیراه میگفتم واصلا یه وضعی بود ولی خداروشکر از وقتی که به آرامش رسیدم همه ی خواسته هام دارن محقق میشن الان دوساله دانشگاه میرم خداروشکر وکلی تضادهایی که کم کم با لطف خدا دارن درست میشن خدایا شکرت
الهی شکر برای حضورت که همیشگیه وممنونم از استاد عزیزم بابت تهیه ی این فایل های عالی
سلام به شما و خانم شایسته ی عزیز و دوستان همیشه همراه من تقریبا دوهفته بود که ذهنم خیلی درگیر گوشی بازی کردن پسرم بود پسرم ۱۳ سالش و دوسه ماه قبل گفت گوشی رو بابا ببره چون من میخوام امروزم بیشتر روی فوتبالم باشه بیشتر تمرین کنم اما بعداز دوماه که دوستاش و بچه های اقوام و دید بازی های مختلف میکنن گفت گوشیم بیارید ولی قول میدم به اندازه بازی کنم ولی اصلا اینطور نشد همش پی اس بازی میکرد با کلی جروبحث به زور درس میخوندیا وقتی بهش میگفتم پس هدفت چی شد چرا دیگه تمرینات فوتبال انجام نمیدی با داد و بیداد میگفت چرا کلاس فوتبالم میرم از فردا هم ت خونه تمرینات بدنسازی و انجام میدم خلاصه هر روز ما جروبحث بود و این اواخر که دیگه دائم گوشی به دست بود خلاصه دوهفته همش فکرم درگیر بود از خدا کمک میخواستم من چه جور میتونم بهش بفهمونم راهش اشتباه گوشی داره از هدف هاش دورش میکنه خیلی ناراحت بودم ولی از ناراحتیم فقط با خدا صبح ها که میرفتم پیاده روی حرف میزدم و کمک میخواستم و سایت می گشتم یه موضوعی پیدا راجع به اینکه چطوری به پسرم کمک کنم بفهمه گوشی بازی کردن بیش از حد براش خوب نیست ولی بدون داد و بیداد و ناراحتی یه روز حتی امتحان داشت بهش خب الان دو ساعت بازی کردی بیا حالا نوبت درس بعد باهم بخونیم گفت ده دقیقه میام منتظر شدم نیومد خلاصه به نیم ساعت رسوندنیومد منم عصبانی شدم گفتم اصلا باهات کاری ندارم خواستی بخون خواستی نخون اونقدر عصبانی بودم که زدم از خونه بیرون تو راه کلی با خودم حرف زدم من چیکار کنم خدایا چرا جوابم نمیدی من اگه بدونم مطمئن بشم نباید باهاش کاری نداشته باشم درسته حتما این کار و انجام میدم ولی نمیدونم و نمیخوام به دوست یا خواهرم بگم خدایا هر چی تو سایت میگردم جوابم و نمی گیرم اون موقع ها هر وقت تو سایت میومدم فایلهایی از استاد میومد که همش استاد میگفت برای هر کاری به من الهام میشه منم هر روز صبح که میرفتم پیاده روی با خدا میگفتم خدایا استاد میگه تو هر کاری تو بهش الهام میکنی و بلافاصله بدون هیچ شکی انجام میده من ازت درخواست دارم استاد میگفت تو قرآن گفتی ازت درخواست کنیم تو اجابت میکنی خدایا به من بگو من چیکار کنم یه روز تو خونه که مثلا با پسرم کاری ندارم اما با نگاه و تیکه انداختن و تو خودم ریختن که من چیکار کنم یه لحظه خوابم برد احساس کردم نمیدونم کسی بهم گفت یا حس کردم باید اینکار و کنم که اصلا با پسرم کاری نداشته باشم چه با درسش چه با گوشی بازی کردنش چه با فوتبالش دقیقا بهم گفت یکماه کاری نداشته باش فقط تو تکالیف یاامتحان رو یکبار بگو همین از همون لحظه انجام دادم وقتی بیدار شدم مطمئن بودم باید اینکار و انجام بدم دیگه نگران نبودم وای امتحانش چی میشه نکنه نمره اش کم بشه حتی صبح ها به خاطر پسرم چون موقع امتحانش بود سریع از پیاده روی میومدم چون میگفتم اون حواسش نیست یه وقت دیر میره به امتحانش دیر می رسه ایندفعه بعداز پیاده روی زود نیومدم خودت اسنپ بگیر برو چون تو دوران امتحانش سرویس مدرسه نزاشتن برام جالبه قبلا که من بودم همش من میگفتم بیا لباسها تو بپوش دیر شد بیا صبحانه بخور آخر سر هم همیشه دیر میرفت الان چون من نیستم خودش زمانش و میدونه هرچند بعضی وقتها که میام میبینم دیر شده تازه داره اسنپ میگیره میام که دوباره بگم چرا یادت رفت چرا دیر کردی همش سرت تو گوشیه امروز بیا گوشی والا میگیرم ولی یه چیزی تو قلبم آرامم میکنه میگه تو برو چایی تو دم کن صبحانه تو آماده کن قرار بود گوش کنی دیدی استاد میگفت الهاماتی شاید به ظاهر بد ولی نتایج عالی پس توکل کن تو فقط آروم باش به پسرت کاری نداشته باش بزار هر کاری میخواد بکنه اتفاقا امروز کلاس فوتبال داشت من فقط ساعتش وگفتم رفتم دنبال کارم دیدم داره گوشی بازی میکنه به ساعت حواسش نیست اومدم بگم خودم کنترل کردم در آخر فقط یه بار گفتم آماده شد رفت ولی دیر رسید مربی به عنوان تنبیه میگفت چند دفعه دور زمین دوانده یه کم شاکی بود خلاصه به شدت قلبم آرومه دیگه از جرو بحث خبری نیست الان چهار یا پنج روز من دارم به ندای درونم عمل میکنم جالبه تا کاری غیراز اون میخوام انجام بدم دوباره اون ندای درونم میگه کاری نداشته باش اعتماد کن تا امروز که این فایل و دیدم و مطمئن شدم که منظور از اون ندای درون همینه که توجه نکنی در عوض کارهای کوچیکی که انجام میده مثل اینکه وسایل ورزشی رو خودش آماده میکنه امروز گفتم مرسی که لباسات وبرداشتی باتعجب گفت خواهش میکنم فهمیدم باید نکات منفی رو نبینم واما در عوض کوچکترین نکته رو ببینم و تو ذهن خودم از خدا هزار بار سپاسگزاری کنم خیلی ممنون وسپاسگزارم که با فایلهایی که از شما دیدم یاد گرفتم از خدای خودم کمک بخوام ویاد بگیرم به خدا والهاماتش اعتماد کنم ومطمئنم بهترین نتیجه ها رو میبینم در آخر خدار شکر که دارمتون
سلام و درود
امروز به لطف خدا برگ چهل و هفتم سفرم رو دارم ادامه میدم بدون وقفه خدارو شکر
🧶به هرچی توجه کنی ریشه و اساس اون موضوع رو در زندگی گسترش میدی چون داری فرکانسش رو ارسال میکنی و اون فرکانس بهت برگشت میخوره
📌وقتی که من میخوام به فلان مشتری برام بیاد
📌میگم خدایا مشتری فلان محصول رو برام بفرست
📌ولی ناخودآگاهم چی میگه؟
♦️فلان محصول رو فقط از فلانی میخرند
♦️تو هنوز جا نیفتادی که بشناسنت
♦️مکان مغازت جالب نیست
♦️و……
🧶اینها دارن فرکانس رو ارسال میکنن به همین خاطره که وقتی درخواست میکنم یه حس ناامیدی تو وجودم میاد
🧶دیشب تو خونه نشسته بودم یه دفعه یه بنده خدایی تو واتس اپ پیام داد من حقیقتش با خودم گفتم این دوباره اومد وقتمو بگیره
جوابشو دادم دیدم کسی که اصلا تو این باغها نیست یک کاره بهم گفت اگه میخوای ازدواج کنی یه مورد خیلی عالی برات سراغ دارم
سریع با خودم گفتم خداروشکر داره قانون کار میکنه
🧶آخه از جلسه اول تا الان سفرنامه رو منظم دارم روش کار میکنم از دیروز هم کتاب معجزه شکرگزاری رو شروع کردم
🧶کاری ندارم که اون کیس به نتیجه برسه یا نه فقط میخوام بگم خدا از جایی که فکرشو نمیکنی راه رو باز میکنه
🧶آخه من فانتزیم همیشه این بود که خانواده یا عمویی کسی بیاد بهم معرفی کنه ولی دیدم من دارم دست خدا رو میبندم
🛑من وظیفم حال خوبه بقیش کار خدای توانست
♦️فقط به شرط نچسبیدن به روش خاص به شرط اینکه همیشه آرام باشم به شرط اینکه رها باشم
خیلی برام جالب بود گفتم که رد پایی باشه برام
📌 این همه میگن مبارزه با بدحجابی نتیجه چی شد ؟
📌این همه میگفتن مبارزه با بابک زنجانی و فساد بعدش چی شد ؟ تا قبل بابک زنجانی از این خبرها نبود بعدش که پررنگ شد شروع شد
📌این همه گفتن مبارزه با کرونا نتیجه چی شد؟
🛑از دید قانون جهان 👇
ما هی میگیم کرونا 👇
داریم بهش توجه میکنیم👇
به ما این اسم احساس ترس و نگرانی میده (چون دیدیم خیلی ها رو کشته)👇
این احساس به جهان فرستاده میشه 👇
نتیجه فرکانس میشه اتفاقی که حالت رو بد میکنه👇
🛑حالا مبارزه حجاب رو بیاریم تو این فرمول
بهش توجه میکنیم 👇
هرکس که بدحجابه وقتی میبینیمش ازش بدمون میاد (چون فکر میکنیم داره باعث فحشا میشه احساس تنفر بهش داریم)👇
این احساس میره تو قانون خداوند👇
میبینی خانوادت هم کم حجاب شد افراد کم حجاب و بی حجاب روز به روز بیشتر میشه که باعث ناراحتی بیشتر میشه👇
🛑پس نتیجه فرکانس تنفر میشه چیزهایی که باعث تنفر بیشتر میشه
نتیجه یک نوع فرکانس میشه تجربه همجهت با اون فرکانس
🧶وقتی همه مردم دارن به موضوعی توجه میکنن ما مختاریم که توجه کنیم یا اعراض
همه دارن به طلاق های رسمی و عاطفی توجه میکنن و تجربه اش میکنن
اگر میخوام تجربش نکنم کافیه به اون اعراض کنم و یا توجه کنم به ازدواجهایی که خیلی خوش و خرم دارن ادامه میدن
الهی شکرت که منو با ابن مسیر زیبا آشنا کردی که میتونم پیش بینی کنم زندگی خودمو
🛑من اتفاقات خوب رو میخوام پس باید به وجه مثبت هر چیزی توجه کنم
🧶این که استاد میگه نشانه احساس خوبه یعنی گاهی ما پول رو میخوایم و در ظاهر داریم بهش فکر میکنیم اما همون لحظه به خاطر باورهایی که بهش داریم یه حس خشم(از اینکه بارها تلاش کردم ولی پولدار نشدم )یه حس تنفر(از اینکه حسادت میکنم به پولدارها) یه حس بد (مگه فرق من با اون آدم پولدار چیه که من فقیرم) و …. ناخودآگاه اون حس بد را به جهان منعکس میکنم
♦️پس اگر پول نمیاد تو زندگیم به علت این نیست که همکار داره مشتریهامو میبره به خاطر این نیست که خدا داره بهم ظلم میکنه بلکه به خاطر اینه که خودم با فرکانسی که میفرستم به خودم ظلم میکنم
به نام مهربان پروردگارباسخاوتم که جهان هستی رو باقوانین ثابتش آفرید واینگونه عدالت رو برهمه تمام کرد
ردپای۴۷✅👍👣
چندروز قبل قانون آسون گرفتن رو یادگرفتیم واستادبرطبق شعرحافظ که میگفت
دوش بامن گفت کاردانی تیز هوش /وشماپنهان نشایدکردسرمی فروش
گف آسان گیرکارها کز روی طبع/سخت میگیرد جهان برمردمان سخت کوش
یادگرفتیم که آسون گرفتن یعنی بهاندادن بیشتراز ازرش واقعی،ونتیجه همواره احساس خوب بود
دیروزم قانون تسلیم بودن رو یادگرفتیم که در شعرپروین به زیبایی بیان شده بود که تفسرکلیش میشد،هراتفاقی که برای من پیش میاد خیرمطلق هست
وامروز هم قانون توجه،که من اگربه آسون گرفتن توجه کنم همونو گسترش میدم ،اگربگم هراتفاقی برام میوفته برای منی که درمسیرم ودارم روخودم وباورهام کارمیکنم بیوفته،حتما وقطعاخیرمطلق هست
پس همینا رو گسترش میدم پس همیناروتجربه میکنم
من باقانون تسلیم بودن یادگرفتم که باچیزی نجنگم چون گسترش میدم
من یادگرفتم آگاهانه کانون توجهمو از مشکل بردارم وبه چیزهایی بگذارم که برام زیباست که بمن احساس بهتری میده
چون من قانون بعدی رو بلدم ✅👍قانون احساس خوب =اتفاق خوب
منکه میدونم موجودی فرکانسیم وجهان یک دستگاه مبدل تا هرچیزی که میفرستم رو به صورت شرایط واتفاقات بمن برگردونه پس ورودی خوب بهش میدم تا خروجی دلخواهمو بگیرم
به قول حضرت مولانا
این جهان کوه است وفعل ما ندا
سوی ماآید نوا هارا صدا
پس چرا به فقر،به تروریسم به نازیبایی ها توجه کنم؟
این توجه یعنی دعوت👍من که نمیخوام اینابه زندگیم دعوت شن پس باهاش نمیجنگم پس اعراض میکنم پس توجهمو به موارد دلخواه میگذارم
دیروز در تضادبزرگ احساسی بودم به سرعت قانون هارو به خودم یادآوری کردم از راه هایی که بلد بودم برا خوب کردن احساسم کمک گرفتم
بعداومدم توسایت دنبال نشانه ی امروز من گشتم،یکی ازبچها از انعکاس کلبه ی پارادایس درآب دریاچه حرف میزد
گفتم همینه ماریا،این جهان کوه است وفعل ماندا
زودباش حال دلتو خوب کن زلال و صاف شو به آرامش برس ،جهان انعکاس درون توست اگر اتفاق خوب میخوای احساست رو عالی کن ،توجهتو به خواسته هات بذار
وهمین نتیجه هم گرفتم اون اتفاق به بهههههترین حالت ممکن تموم شد
استادفرمودن اگر قانون رو بلد باشی سورپراز نمیشی ومن عاشق این قوانینم
امروز بااین فایل ارزشمندبه خودم یادآورمیشم که ماریا،ای ماریای جویای حقیقت وقانون،باهیچ چیزی نجنگ چون گسترشش میدی
کانون توجهت اساس تجربه هات رو تشکیل میده پس از گردش امروزت لذت ببر و برای خودت وهمکارات خاطره خوب بساز،من یادگرفتم که خوب زندگی کنم وجهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنم
خدایا سپاس گزارم که منو به این مسیر توحیدی هدایت کردی
سپاس از استاداندیشمندم که این آگاهی های زندگی ساز رو بامابه اشتراک میگذارن
سپاس از مریم جون بابت تدوین این فایل ها وسپاس از خودم که متعهدانه دراین مسیر هستم تاشگفتی خلق کنم💪
عشق برای همتون🤩🥰💚💚💚
بنام خدای مهربان
روز چهل و هفتم سفر نامه
دوستان عزیزم خلاصه متنی که یکی از بچه های فوق العاده دوست داشتنی تو بخش عقل کل نوشته بودن با اجازشون هم به خودم یادآوری میکنم و هم شما استفاده کرده باشین.
ذهن ما کارخونه تولید فرکانسه
و این فرکانس که ذهن تولید میکنه رو به جهان هستی ارسال میکنه و جهان هستی هم فرکانس ارسالی ما رو به صورت اتفاقات و شرایط به خود ما بر میگردونه.
حالا ما در این کارخونه چه چیزی تولید میکنیم!
هر کارخونه ی برای تولید محصول خودش نیاز به مواد اولیه داره ،مواد اولیه کارخونه ذهن ما هم کانون توجه ماست ،به چه چیزی گوش میدیم ،میبینیم و میشنویم. ذهن این مواد اولیه رو پردازش میکنه ،تجسم میکنه و بعد یه محصول اولیه به نام <> میسازه و ذهن با پردازش باورهای ما یه محصول نهایی بسته بندی شده و آماده ارسال تولید میکنه به نام <>این محصول ما به صورت بسته بندی شده به جهان هستی ارسال میشه و جهان هستی هم با توجه به کیفیت محصول که اگر احساس خوب باشد اتفاقات خوب و اگر احساس بد باشد اتفاقات بد رو برای ما میفرسته. واین یه سیستمه و کارکردش برای همه یکیه چه پیامبر باشی چه استاد باشی و چه کافر..برای همه یکی کار میکنه
حالا دوست عزیز توجه کن که چه به این کارخونه ذهنت با کانون توجه ت میفرستی به عنوان مواد اولیه ،چه میبینی ،چه میشنوی ،در مورد چه چیزی صحبت میکنی ….در مورد جنگ روسیه با اوکراین یا زیبایی های سالی که پشت سر گذاشتی .تصمیم با خود ما هستش که زندگی خودمون و خلق کنیم
خدا رو شکر میکنم که آخرین شب سال ۱۴۰۰ با این ردپای زیبا در مورد کانون توجه به پایان رسید .سالی بود برا من پر از اتفاقات خوب ،سالی بود که واقعا پا روی ترسهام گذاشتم و خودمو لایق این زندگی زیبا دونستم .خدایا سپاسگزارم برای اینکه منو در مسیر کسانی قرار دادی کل به آنها نعمت دادی.
بماند به یادگار بامداد ۲۹/۱۲/۱۴۰۰
دوستتون دارم و عاشقتون هستم
بنام خدا
سلام بر پیامبر زمانه
قدم25
چقدر این فایل رو به موقع دارم گوش میدم
حال وهوای این روزهای مردم ایران
تمام رسانه های جهان هر روز درمورد این قضیه توجه میکردن
دقیقا جملات ناب شما داره این روزهای ایران رو نشون میده
وقتی خوب به کلیت جامعه ایران مینگرم
این میشود نتیجه اش هر روز بدتر دیروز
خدایا هزاران مرتبه شکر که من درفرکانسی هستم که آگاهانه روی خودم کار میکنم
چقدر زیبا فرمودین باهرچی بجنگی آن را ماندگارتر میکنی
چیزی بنام خشک وتر میسوزه نداریم
عذاب برای افراد بی ایمان
نه افرادی که درمسیر درست هستند
همه این روزها به فکر این هستند که به چیزهای بد توجه کنن من دارم به زیبایی توجه میکنم
همین 2روز پیش یه عکس خاص از غروب آسمون گرفتم وبه فکر چاپ وفروشش هستم
خدایا شکرت
خیلی ها به من میگن تو بی احساسی چرا استوری نمیکنی چرا اظهار نظر نمیکنی
من میگم که من نه اینطرفی هستم نه اونطرفی من طرفدار خودم هستم
وبه قول شما الان درایران وقت غربالگری هست
تمرین این قسمت25
1-مثل همیشه توجه به زیبایی ونوشتن هدایتهایی که بعداز توجه به زیبایی رخ داده
خیلی خیلی ممنونم ازتون استاد عزیزم
سلام بر دوستان عزیز
سلام استاد مهربان
این فایل یکی از فایل هایی است که در آن قانون بخوبی به چشم می خورد
حالا که صحبت های استاد را گوش می دهم می بینم که واقعا همیشه برعکس این را من عمل می کردم
فکر کردن به حوادث و اتفاقات بد و در مورد آن صحبت کردن و نظر دادن در مورد آن
همه اینها راهی اشتباه بوده که من دنبال رو آن بودم
اما اکنون می دانم که به هر چیزی توجه کنم از همان جنس بیشتر و بیشتر در زندگی من رخ خواهد داد
باید ببینم که به چه چیزی توجه می کنم و به هرچیزی که توجه کنم از همان جنس بیشتر در زندگی من رخ می دهد
خوب وقتی که قانون به این خوبی و به این راحتی اجرا می شود خوب پس من می توانم با رعایت همین نکته در زندگی خودم آرامش و حال خوبی را برای خودم در زندگی خودم به ارمغان بیاورم
به بیان ساده تر به خودم باید بگویم دنبال هر چیزی باشم از همان جنس چیز وارد زندگی من خواهد شد
نکته اینجا این است که من باید بتوانم ذهن خودم را کنترل کنم
حال خودم را خوب نگه دارم
فرکانس های خوب به جهان هستی ارسال کنم
همیشه احساسم خوب باشد و شاد باشم و لذت ببرم از جهان پیرامون خودم
همه اینها سبب می شود که طعم خوب آرامش را بیشتر و بیشتر در زندگی خودم حس کنم
این حال خوب و این آرامش برای من سبب می شود که از نعمت ها و فراوانی ها بیشتر وارد زندگی من بشود
این نکته هایی که استاد در این فایل می گوید همه آنها درس زندگی است و با بکارگرفتن این درس ها می توان به یک زندگی رویایی و یک آرامش خوب و پول و مال ثروت دست پیدا کرد
ممنونم استاد بخاطر این فایل عالی
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای فراوانی ها