با هر چه بجنگی، آن را ماندگارتر می کنی - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

به نام خالق زیبایی

سلام به‌همه همسفرای عزیزم‌💕

♦روزشمار ۴۷

#با هر چه بجنگی قوی ترش می کنی……

۱- من سعی می کنم به هر موضوعی از زاویه بالاتر نگاه کنم…..

از یک دید بزرگتر……

۲-چطور تروریسم ایجاد شد چطور داره گسترش پیدا می کنه؟!

قانون جهان اینه که به هر چی توجه کنی در زندگیت گسترش پیدا می‌کنه، این یک‌قانون ابدیه….. و‌مهم نیست از آن چیز خوشت میاد یا نمیاد….. جنس و‌اصل اساس آن چیز وارد زندگیت میشه…… یعنی اگر به زیبایی ها توجه کنی اساس آن‌، یعنی زیبایی بیشتر وارد زندگیت میشه….

۳-اگر به مشکل توجه کنی هر روز بزرگتر میشه….اگر به جوش روی صورتتت توجه‌کنی هر روز بزرگ بزرگ تر میشه…

۴-به چی توجه میکنی در زندگیتتتتت ؟!!!!آن رو بیشتر تجربه می کنی در زندگیتتت……

۵-تمام رسانها توجه شون به تورریسم….. و داره ادامه پیدا می کنه….و تا وقتی توجه جهانیان انقدر به این موضوع شدیده مهم‌نیست که از چه اقدام نظامی استفاده می کنند، مهم‌نیست چقدر پول خرج می کنند، این اتفاق با تمام تلاش ها گسترششش بیشتر میشه… چون ما با توجه بهشون ، با حرف زدن در موردشون ، با نگران بودن در موردشون ، داریم به این اتفاق دامن می زنیم……

۶-هر وقت یک‌ کشوری، دولتی و…. از کلمه جنگ بافلان موضوع استفاده می‌کنه ،اون موضوع به شدت گسترش پیدا می کنه…

جنگ با فقر….جنگ با بی عدالتی…..

۷-شما می‌توانی به چیزهایی که می‌خوای توجه کنی و‌اگر جهان سراسر آشوب بشه، تو‌اگر بتوانی تمرکزت و‌فرکانست رو روی چیزهای که می‌خوای بذاری اون آشوب و‌نگرانی وارد زندگی‌تو‌نمیشه….

۸-وقتی تو‌در مدار درست قرار میگیری مهم نیست که در جهان چه اتفاقی می افته، شما در امان خواهید بود….( ایه های عذاب در قرآن ، هیچ چیزی به اسم این که خشک و تر با هم بسوزه نداریم ، هر عذابی که نازل شده ، پیامبر و‌مردمان صالح از اون فضا بیرون رفتن و بعد عذاب نازل شده،)

۹-این قانون جهانه….جهان این جوری تنظیم شده ، شما می توانید انتخاب کنید، زندگیت به چه شکل به وجود بیاد….ما نمی‌توانیم‌ تفکر سازمان ملل ، مردم‌، خانواده و…. تغییر بدیم اما می‌توانیم‌تفکر خودموننننن رو عوض کنیم‌،و اگر تفکر خودمون عوض‌کنیم‌ما در هر لحظه در جایی قرار می گیریم که جای زیبایییه…..

۱۰-اگر ما به عنوان عضوی از جامعه ی بشری به خودمون کمک‌کنیم، که حالمون بهتر باشه، که نگاهمون قشنگ تر باشه…این انرژی رو گسترش میدیم، و در نهایت می‌توانه جهان رو زیباتر کنه، ولی ما باید از خودمون شروع کنیم، نه از دولت، کشور…خانواده…..

۱۱-ما باید حواسمون باشه که به چی توجه می‌کنیم‌به چیزی که‌می‌خوایم‌یا چیزی که نمی‌خوایمممم……

۱۲-اگر در مورد چیزی که می خوای فکر می کمی، تجسم می کمی، که نشانش احساس خوبه…. … در مسیر درست قرار میگیری و هر روز زیبایی های بیشتری از این کره خاکی خواهی دید….

اما اگر به چیزهای ناخواسته توجه می کنی که نشانش استرس، ترس و غمه ، هر روز وارد مسیرهایی میشی پر از درد و‌رنج‌بیشتر…..

۱۳-از لحاظ روانی هم قابل توجیه این امر که افراد خرابکار دنبال توجه هستن….و‌هر چه بیشتر توجه کنی بیشتر ترغیب میشن…که‌ آن کار انجام بدن…..

۱۴-این جریانات تا جایی ادامه پیدا می کنه که برای جهان عادی میشه، اهمیتش میاد پایین….و توجه کمتر میشه….. و‌کم کم از درون نابود میشن……

۱۵-چی دوست داری اتفاق بیافته؟؟ در موردش بنویس، فکر کن، اگر احساس خوبی بهت میده ان فکر، ان تجسم ادامه بده….

در مورد چیزهایی که‌نمی خوای ننوییس، بحث نکن، فکر نکن…

*واقعا بحث توجه در حین ساده بودنش خیلی مهمه و خیلی فرار…… یعنی باز که دقت می کنم میبینم یک جاهاییی از زندگیم هست که یادم میره باید به زیبایی توجه کنم…..باز به اون‌کمبودها….چیزهایی که نمی خوام دارم توجه می کنم‌و اصلا متوجه این امر نیستم……وای خدای من…..خیلی نیاز به کار داره همین‌توجه کردن….که بتوانم توی همه زندگیم به کارش بگیرم آگاهانه…….خیلی نیاز به تکرار داره……تا یادم‌بمونه…..که این قانونی برای همه زندگیه…..

فکر کنم اگر همه‌مون دقت کنیم از این مثال ها توی زندگیمون زیاده……مثلا من خودم یادمه‌توی دوران دبیرستان صورتم جوش داشت و‌جالبه هر چی بیشتر توجه می کردم و اقدامات انجام میدادم بدتر می شد….چون به قول استاد مهم نیست که چه اقداماتی انجام میدی…تا زمانی که داری بهش توجه می کنی اون چیز گسترش پیدا می کنه و‌تا جایی رسید که پوستم‌به قدری داغون شد……و وحشتناک که مدرسه می رفتم‌دوستان میگفتن چرا دکتر نمیری ،؟! در حالی که‌کلی دکتر رفته بودم و‌کلی ماسکهای خونگی زده بودم…و یادم اخرین باری که دکتر رفتم که دیگه‌پوستم به شدتت وحشتناک شده بود……دکتر بهم‌گفت چیکار کردی با پوسنتت؟؟؟ زدی داغونش کردی بعد اومدی دکتر…..برو‌دیگه پوستتت خوب نمیشه….منم یادم همین جوری گریه می کردم…..توی خیابون 😢😄

هر چقدرم مامانم دلداری میداد فایده ای نداشت که…… (که البته فکر می کنم دکتر سبب خیر شد و‌باعث شد بی خیال دکتر و‌دوا درمان بشم) وخلاصه این که من چون دیگه دبیرستان بودم دیکه باید برای کنکور اماذه میشدم….و کنکور بی نهایت برام‌مهم بود……حتی از پوست صورتم بیشتر مهم بود……دیگه توجهم برداشته شد از روی پوستم و اصلا نفهمیدم کی پوستم کاملا خوب شد…..انگاری که اصلا تو ی عمرم جوش نداشتم….دیگه هیچ اثری از اون جوشهای مثل تربچه نموندن بود…..جوری که به هر که می گفتم قبلا جوش داشتم باورش نمیشد….

اون موقع نفهمیدم چرا این جوری شد….ولی همیشه تعجب برانگیز بود برام ولی الان می دونم به خاطر این قضیه بوده که این قانون جهانه……. که به هر چیزی توجه کنی اساس همون وارد زندگیت میشه….. چون در قانون جهان چیزی به اسم‌نمی خوام‌وجود نداره…..ما به هر چیزی توجه کنیم وارد زندگیمون میشه…در واقع جهان همه چیز رو می خوام میشنوه……و‌چه‌من بگم این چیز نمی خوام چه بگم می خوام……می خوام‌میشنوه…… پس پاسخ جهان همیشه مثبته…….اما گوش جهان به فرکانس های ما پاسخ میده…….فرکانس های ما رو‌میشنوه……. پس مهم نیست کلام ما چیه؟!………مهم احساس ماست ، چون احساس ما داره فرکانس ارسال می کننه….و‌پاسخ جهان به هر فرکانسی مثبته…..و همون رو به ما برمی گردونه……