داستان هدیه تولدم - صفحه 119 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    240MB
    20 دقیقه
  • فایل صوتی داستان هدیه تولدم
    18MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1503 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهناز عباسپور گفته:
    مدت عضویت: 4078 روز

    بنام دوست

    سلام به مهربانان

    روز نهم سفرنامه

    تولدتون هزار بار مبارک

    اتصال آرامشی دارد بی حد. اما نکته مهمش مراقبت از این اتصال است. چرا که بر چشم به هم زدنی و گاهی چنان نرم و آهسته اتصال قطع می‌شود که اصلا متوجه نمی‌شوی. ناگهان به خود می آیی میبینی به غیر او وابسته شدی. باشد که دائم الوصل باشیم. آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2669 روز

    سلام.

    💥 نهمین روز سفر من

    با خودت باش، با خودت عشق بازی کن، با خودت برقص، فارغ از نگاه دیگران به تو سوت بزن و راه برو و لذت ببر فارغ از هرانچه که الان نداری. لبخندی زیبا بزن و پرواز کن سوی خدا.

    جاری باش و در حرکت باش و شادی کن.

    نگاهت رو به زندگی تغییر بده‌

    یا چشمان خدا به جهان نگاه کن.

    به مملک فحش ندهههههه⛔

    با کسی بحث نکن⛔

    غر نزن ⛔

    اگز بتونی احساس خوب رو در خودت ایجاد کنی خواسته هات بهت داده میشه اروم اروم..

    قلبت را پاک کن از هر احساس ناروا،

    قلبت را پاک کن از هر نگاه الوده،

    صورت زیبایت را در ااینه نگاه کن و از چشمان قشنگت تعریف کن.چوت که چشمات خدا را داری.

    چون تو یک موجود الهی هستی..

    چون تو پاک و مقدس هستی.

    چون تو تکه ای از عشق خدایی..

    چون تو نوازنده ی عشق خدایی در نوای زندگی با نگاه زیبا نگر.

    چون تو کودکی زیبا و پر اشتیاق هستی..

    با خدا باش و خودت را همینگونه که هستی دوست بدار چون تو خود خداوندی.

    ❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    میلاد امیرپور گفته:
    مدت عضویت: 1829 روز

    با یاد خدا

    الهی شکرت

    سفرنامه روز نهم

    یه سلام قشنگ به همممممه عزیزان دِل. اینو میخوام بگم که واقعا به قول استاد باید از هممممممه آدمها و اطرافیان توقع رو به صفر رسوند و فقط و فقط به خدا چشم دوخت و خیره شد، وقتی اینطوری باور داشته باشیم اونوقت خدا یه دونه یه دونه شروع میکنه به دادن نعمت ها و ثروت ها به ما. واقعا وقتی به هر چیزی نچسبیم و همممممممش روش کیلید نکنیم که چرا نمیشه پس، چرا نمیگه پس، چرا هنوز جور نشده و هزارجور ازین داستانا، و بتونیم همه اینارو رها کنیم اونوقته که جهان طبق بهترین راه همشونو برامون برطرف و سازش میکنه. یا اکی میکنه یا اکی نمیکنه و بهترشو کادو پیچ میکنه و سر راهمون قرار میده. یعنی بخدا وقتی رها میکنیم و از ته دلمون باورمون رو به خدا وصل میکنیم اون موقست که تک تک آدما خودشون میان جلو و برات قدم بر میدارن و یه اتفاق هایی پست هم رقم میخوره که واقعا تحلیلش برا مغز ما جوابگو نیست. اینه کار و بار خدا و جهانش و قانونش.

    الهی شکرت

    خدایا سپاسگزارم ازت که وارد این مسیر و دارم به درک پله به پله این آگاهی ها دست پیدا می کنم.

    دم همتون گرم

    هموتو دوس دارم😍😍😍😍🙏🙏🌹🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    بهاره پارچه باف گفته:
    مدت عضویت: 1965 روز

    نهمین روز سفرنامه

    سلاااااام خدمت استاد عزززززیزم و مریم جوووونی(امشب پرانرژی ترم)

    خدایا سپاسگزارم ک منو ب این مسیر هدایت کردی

    گفته بودم من مینویسم تا نتیجه بگیرم.

    دیشب اومدم برای هشتمین روز سفرنامه کامنت گذاشتم و گفتم خدایا نشونه میخام ازت،متن رو نوشتم و ارسال کردم و از سایت اومدم بیرون

    دیدم خابم نمیبره بعد از چند دقیقه دوباره اومدم تو سایت و نظرات دوستان رو خوندم.

    تو همین نظرات ی متنی از ی دوست عزیز خوندم ک دقیقا حتی همون نشونه ای بود ک من خاسته بودم

    باااورم نمیشد

    گفتم خداااایا انققققد زود،و چون برام غیر قابل باور بود نجواها اومد سراغم ک اون اصلا نشونه نبود این دوستمون شرایطشو توضیح داده بود تو چرا ب خودت گرفتی

    ولی همونجا بود ک گفتم ب قول یکی دیگه از همین دوستان سایت حتما نشونه بوده وگرنه چرا نجواها بخان بیان سراغم

    من مطمئنم بعد از این سفرنامه اتفاقات بینظیری در انتظارمه

    من مینویسم تا راحت و آسون برام اتفاق بیفته

    خدایا شکرت ک انقد واضح و روشن باهم حرف زدی

    حداقل با این نشونه دیگه میدونم در مورد چی تجسم کنم،در مورد چی با خودم حرف بزنم

    فقط باید حواسم باشه بهش نچسبم.من الان دیگه مطمئنم ب اون خواستم میرسم ولی بقیشو ب خودش واگذار میکنم

    چون تو بهترین زمان و بهترین مکان اتفاق میفته،الان وظیفه من باورسازی و نچسبیدن ب خواستم و مثه الان مطمئن باشم ب اینک حتماااااا بهش میرسم بدون هیچ ذره ای شک.

    من رو باورهام کار میکنم و نتایج خود ب خود اتفاق میفته بدون هیییییچ سختی

    خدایا سپاسگزارم‌ سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    جواد شیروانی گفته:
    مدت عضویت: 3925 روز

    سلام سلام سلام هم سفرای عزیزمممم

    همیشه یه سری افراد رو میدیدم که نه چهره خوبی ن مرام و معرفت خوبی دارن ولی همه دوسشون۳دارن وقتی میخوان بزن بیرون به این میگن بیا باهم بریم بیرون و من همیشه شاخم در میومد که چرا این اینجوره و من نیستم

    وقتی نگاه میکنم دلیلش چیه به این پی میبرم که با خودش در صلحه خودشو همون جور که هست دوست داره و بابت اینکه با خودش و با خدای خودش در صلحه خیلی راحت دوستای خوب پیدا میکنه و هنیشه کارا براش راحت انجام میشه

    وقتی ما رها هستیم و به جیزی نمیچسبیم ینی اینکه ما مطمن هستیم به اون خواسته می رسیم و اینقدر به خدای خودمون باور داریم ک دیگه نگران نیستیم چون خدا رب العالمین هست و تمام قدرت های جهان در دست اونه

    رها بودن ینی باور به اینکه خواسته های ما به موقعش بهمون داده میشه پس به اون نمیچسبیم و رها هستیم و دقیقا همون موقع هست که خواسته ها بهمون داده میشه پس چیزی رو سخت نگیریم چیزی رو جدی نگیریم تا همیشه احساسمون بهتر و بهتر بشه چون هرجور با دنیا رفتار کنیم دنیا هم همونجور با ما رفتار میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: