داستان هدیه تولدم - صفحه 33 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    240MB
    20 دقیقه
  • فایل صوتی داستان هدیه تولدم
    18MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1503 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ورزشکار تیم ملی گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    سلام به همگی🌝

    .

    .

    امیدوارم به درس مهمتون گوش داده داده باشین(دل شاد،ذهن آرام)

    .

    .

    انقدر برای یادگیری این آگاهی ها اشتیاق دارم که حتی نمی خوام غذا بخورم،نمی خوام حموم برم،نمی خوابم،حتی بیرون برای خوشگذرونی یا کارای الکی هم نمیرم مگر اینکه در راستای هدفم باشه و …

    اون موردی که گفتم نمی خوام بخوابم ی ذره اقرار کردم.می خوابم اما تمام اهدافم رو به خدا میسپرم و اون حتی وقتی من خوابم داره اهدافم رو رنگ آمیزی و زیباتر میکنه😌

    .

    .

    در رابطه با چسبیدن به یه چیز ب یه درکی رسیدم که دوست دارم با شما هم درمیون بزارم…

    دقت کردین وقتی به یه آدم وابسته میشیم یا اصن خیلی ساده بخوایم بگیم وقتی به یه نفر میچسبیم اون هی از ما دوری میکنه یا مثلا اگه وابستگی باشه و اون بفهمه از ما دوری میکنه؟!

    قضیه اینم مثل چسبیدن به یه چیزیه یا بخاطر از دست دادنش،یا بدست آوردن یه چیزی👌

    .

    .

    و در رابطه با، با ارزش دونستن خودمون و دنبال تعریف دیگران نبودن هم یه خاطره دارم که امروز برام اتفاق افتاد….

    امروز من از اتاقم رفتم تو حال میخواستم ورزشم رو تمرین کنم مامانم هم توی اتاقی بود که درس به سمت حال باز میشد و به حال مشرف بود بعد من که شروع به ورزش کردم با خودم گفتم الان مامانم میاد میگه آفرین بابا یا مثلا تو دلش من رو تحسین میکنه بعد ب باورهای قدرتمند کنندم تکیه کردم با خودم گفتم تو باارزشی نیازی نداری کسی بهت یادآوری کنه یا مگه برای اونا داری ورزش میکنی بعد مامانم اومد تو حال کتونی پوشی با من شروع به ورزش کرد😃😃😃😃

    عالی بود👌

    اصن یه انرژی گرفتم

    همتون رو از ته دلم دوست دارم💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    شهرزاد ممبینی گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    سلام استاد عزیزم سلام مریم نازنین سلام دوستان همسفر

    فایل روز نهم

    در صلح بودن با خودمان

    شهرزاد از وقتی با آموزه های استاد آشنا شده خیلی با خودش به صلح رسیده.

    شهرزاد فهمیده هر انسانی که آفریده شده فضل خدا شامل حالش شده چون میتونست هیچ وقت افریده نشه. خدایی خلقش کرده که قدرت مطلق هست، پس همینکه انتخاب شده که به دنیا بیاد و زندگی رو تجربه کنه بدون شک ارزشمند هست.

    شهرزاد فهمیده که این چهره ای که داره انتخاب خداوند بوده پس بدون شک زیباست.

    شهرزاد فهمیده که پدر و مادرش زحمت بدنیا اوردن و بزرگ کردنش رو کشیدن پس تا همیشه ارزشمندن و دوست داشتنی و قابل احترام و هیچ گله و انتظاری هم ازشون نداره.

    شهرزاد فهمیده مهم نیست خانوادش شهرش فامیلش چه کسانی هستن مهم اینه که اون میخواد چه شخصیتی داشته باشه و چطور زندگی کنه. چون خداوند قدرت خلق زندگی دلخواهش رو به خودش داده.

    شهرزاد فهمیده دردانه ای که به عنوان فرزند بهش داده شده برای این هست که نعمت مادری رو تجربه کنه و باید عشق بی قید و شرط رو بهش بده ولی دلیل نمیشه که چون مادر شده و مسئولیت داره دیگه خودش هیچ پیشرفتی نکنه.

    شهرزاد فهمیده صداقتش ، راستگوییش، حسود نبودنش، خیرخواهیش ، سادگیش و تواضعش همشون گوهرهایی هستن که خداوند از اول آفرینشش اینها رو در وجودش به ودیعه گذاشته ولی چون خودش براشون ارزش قائل نبود و بابتشون به خودش افتخار نکرد هیچوقت قدرش رو دیگران هم ندونستن اما الان افتخار میکنه بابت داشتن همه اینها و از خداوند سپاسگذاره که این خصوصیات رو داره.

    شهرزاد فهمیده هر خانواده ای به یک بانوی مهربان ، مسئول ، منظبط وتمیز ، با اشپزی عالی و عاشق نیاز داره و اون واجد همه این شرایط هست و دیگه خودش رو صرف اینکه خانه دار هست کوچیک نمیبینه. اما داشتن شغل بطور جدی جز اهدافش هست. ولی تا محقق شدن خواستش از خانه دار بودنش لذت میبره.

    شهرزاد دیگه دلش به خدایی گرمه که پشتیبان، حامی و نگهدارش هست و نه غمی داره و نه ترسی و هر روز رها و آزاد میخنده و شادمانه و امیدوار به هدایت و کمک خداوند که در مسیر رسیدن به خواسته هاش قرارش میده و در زمان و وقت مناسب به همه ارزوهاش میرسه و اینقدر مطمئن هست که شادی و آرامشش رو در همین زمان داره جوری که انگار به همه خواسته هاش رسیده.

    شهرزاد گیرنده هاش دارن هرروز نشانه های کوچیک رسیدن به خواسته هاش رو میبینه پس هرروز متعهدانه به اموزه های استادش گوش میده و به اندازه مدارش بهشون عمل میکنه.

    شهرزاد خیلی وقته خریدهای اضافی و بی هدف نمیکنه و وقتی میره خرید که واقعا نیاز داشته باشه و برای خرید هر چیزی با کیفیت ترین چیزی که با پول الانش میشه بخره رو میخره.

    شهرزاد اینقدر با اموزه ای استادش سرش گرم شده و اینقدر مساله جالب و ارزشمند برای فکر کردن داره که دیگه وقتی برای گوش دادن به حرفهای دیگران و مسائل حاشیه نداره.

    بله شهرزاد تعهد بی قید و شرطی به خودش داده که تغیر بده زندگیشو در همه ابعاد به فضل و لطف الله مهربانش و آموزه های ارزشمند استاد عزیزش تا شخصیت جدیدی برای خودش بسازه.

    شهرزاد دیگه ظاهر ساده، مرتب و بی آلایش خودش رو دوست داره. و تحسین میکنه خودش رو که هیچوقت دنبال آرایش زیاد و ظاهر عجیب و غریب نرفته.

    از وقتی شهرزاد خودش رو دوست داره و به درون خودش و خدای خودش مراجعه کرده احترام بیشتری از تمام کسانی که دست کم میگرفتنش میبینه.

    شهرزاد به طور قطعی قضاوت و مقایسه دیگران رو ممنوع کزده تو ذهنش و فقط نگاهش به عملکرد خودش هست. اونهم با مهربانی چون میدونه انسان هست و اشتیاه میکنه و اگر در احساس بد بمونه اتفاقات بدتری میوفته پس زود خودش رو میبخشه و احساسش رو خوب میکنه.

    در کل با اموزه های استادش شهرزاد هرروز با عشق و هدف بیدار میشه و میخوابه و میدونه که زندگی موهبتی هست که نسیبش شده. پس تمام تلاشش رو میکنه که از زندگیش لذت ببره.

    خدایا شکرت که منو آفریدی، خدایا شکرت که به این مسیر الهی هدایتم کردی، خدایا شکرت که هرروز در من جاری میشی و تو برای من کافی هستی و من همین الان هم خوشبخت خوشبختم.

    ممنون استاد عزیزم ممنون مریمی❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2282 روز

    خدایا شکرت 🙏🌼

    اتفاقات خوب امروز من از حد شمارش خارجه .

    امروز برای من مثل یک معجزه بود .

    پر از احساس خوب .

    پر از زیبایی ها .

    پر از مکان های زیبا .

    پر از آدم های خوب .

    پر از خوردنی های خوشمزه و زیبا .

    پر از رنگ .

    پر از پول .

    پر از خرید و حس خوب .

    پر از واریزی .

    پر از لبخند و شادی .

    پر از بخشش آدم ها .

    پر از راهنمایی آدمهای مهربان .

    پر از گل نرگس .

    پر از هوای دلپذیر .

    پر از همزمان شدن با اتفاقات خوب .

    پر از آگاهی های عمیق تر و جدید تر و ایمان بیشتر .

    پر از لبخند های طولانی تر

    پر از عکس و فیلم های خاطره انگیز تر که گواه این روزهای شاد و عالی و خوشبخت باشن.

    پر از هماهنگی بود .

    پر از لذت بود ‌.

    پر از سپاسگزاری بودم امروز.

    سپاسگزاری برای نعمت های خداوند .

    سپاسگزاری برای محبت های خداوند .

    سپاسگزاری برای هدایت های خداوند .

    امروز من پر از خدا بودم .

    پر از قدم زدن های لذت بخش تنهایی .

    پر از برنامه های متنوع و مفرح .

    لحظه به لحظه ی امروز م هدفمند و زیبا بود .

    خیلی راحت تر از تردید خارج می شدم و به سمت راه درست حرکت می کردم .

    راحت تر بهم گفته میشد که چیکار باید بکنم که علاف نشم . که اذیت نشم . که تجربه ی متفاوتی رو داشته باشم .

    راحت تر بهم گفته می شد کجا باید برم و کجا نباید برم .

    راحت تر چراغ ها برام سبز می شد .

    راحت تر ترافیک برام روان می شد .

    امروز من بیشتر گل و گلدون می دیدم .

    امروز من برای خودم گل نرگس خریدم .کاری که یه عمر انجام نداده بودم .

    امروز من خودم رو دو بار به چیزی که دوست داشتم دعوت کردم . به قهوه و شکلات و کیک شکلاتی .

    امروز من هرجا می رفتم رنگی رنگی بود و پر از درخشش نور و تلالو خداوند .

    امروز دور و برم پر بود از شادابی و طراوت و تمیزی و نظم خداوند .

    امروز من بیشتر وزش خداوند رو حس کردم .

    امروز من بیشتر رنگارنگی پروانه وار خداوند رو حس کردم .

    امروز من بیشتر قلب سخاوتمند خداوند رو احساس کردم .

    امروز من بیشتر زبان خداوند رو درک کردم .

    امروز من نرم تر شدم .

    امروز من فارغ شدم از هر آنچه در گذشته به زندگی م گند زده بودم و بیشتر باور کرده بودم که من یک خالق م و می تونم همه چی رو درست کنم .

    امروز من لطیف شدم .

    خیلی لطیف .

    که با شنیدن «خداوند پروانه ای است که در باد می رقصد » اشک در چشم هام جمع شد .

    امروز من بی نهایت سبکبال بودم .

    امروز با عشق به خودم در آینه ها نگاه می کردم و انگار هربار آینه ها بیشتر من رو مقابل خودم قرار می داد .

    امروز من در تمام روز دوربین به دست داشتم و حیران و سرگردان این بودم که آخه چقدر من باید فیلم و عکس بگیرم؟؟ زیبایی ها ناتمام ه .

    امروز چقدر من با موسیقی های دلنشین هم زمان شدم .

    چقدر با سبزه و گل و گیاه همزمان شدم .

    امروز من چقدر صدای خنده و خوش و بش می شنیدم .

    امروز من چقدر پیامک خرید و واریز پول دریافت می کردم .

    امروز من اندازه ی یک سال زندگی کردم .

    امروز من معنای سپاسگزاری رو فهمیدم .

    اینکه نعمت و ثروت که همیشه هست . همیشه . این جهان پر از نعمت و ثروت خداوند ه . دیگه بیشتر از این نمیشه واقعا . قلم ها ناتوان ن از نوشتن . اما این منم که باید ظرف م بزرگ تر بشه و کلیدش چیه ؟

    راه ش چیه ؟

    خدای من ! تو بهم راه بزرگ کردن ظرف م برای دریافت بیشتر نعمت ها رو هم نشون دادی .

    راه ش شکرگزاری ه .

    امروز من بیشتر شکرگزار بودم .

    امروز من ظرف م بزرگ تر شد .

    اینو کاملا احساس می کردم .

    احساس می کردم که دیرتر دارم سیراب میشم از این همه زیبایی .

    بیشتر دارم لذت می برم از این همه نعمت .

    بیشتر دارم می بینم این همه رنگ و نور و صدا رو .

    امروز من تغییر رو احساس کردم .

    بیشتر درک کردم که می تونم در همین کالبد یک نرگس دیگه باشم .

    فارغ از نرگسی که دیشب چه اشتباه بزرگی رو انجام داده بود .

    امروز من متفاوت شدم .

    متفاوت بودم.

    امروز من بهشت رو چشیدم.

    خدایا ! حالا تو به من بگو که چطور می تونم این حجم از خوشبختی و اتفاق خوب رو در قالب کلمات بگنجونم . تو به من بگو چطور می تونم بگم :

    خدایا شکرت 🙏🌼

    خدایا جان من شکرت 🙏

    معشوق مهربان من شکرت 🙏

    ربّ قدرتمند من شکرت 🙏

    ای قادر مطلق شکرت 🙏

    شکرت برای اینکه نمردم و امروز رو تجربه کردم .

    شکر که امروز رو خلق کردم .

    خودم خلق کردم .

    با گفتگوهای ذهنی ای که بهشون جهت دادم . از دیشب آخرین لحظه.

    شکرت که امروز جلوی آینه رفتم و گفتم خدایا تو منو هدایت کن . من اجازه میدم تو منو هدایت کنی تا بتونم بهترین ها رو تجربه کنم .

    شکرت که به زبون آوردم که من به هر خیری از جانب تو فقیر م .

    شکرت که تسلیم شدم که تو بگی و من عمل کنم و نتیجه ش اینقدر عالی بود .

    ربّ قدرتمند من !

    به من توان و نیرویی بده که همین طور ، به همین شکل ادامه بدم و پیش برم .

    من از شرّ نجواهای شیطان به تو پناه می برم . من رو در دژ مستحکم و نفوذناپذیر «تمرکز بر خدا» ببر و هیچ وقت به حال خودم رها نکن . و اجازه نده شیطان در وجودم رشد کنه🙏

    دوستت دارم ❤️

    من عاشق توام ❤️

    عاشق تو که حقا خدایی!❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مژگان لادانی گفته:
    مدت عضویت: 2545 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون

    همه اعضای صمیمی عباس منش

    این فایل را نگاه میکردم دیدم دقیقا استاد مثالی زدند که خیلی تو زنگی من واضحه وای خدای مننن

    مثال تولد

    از وقتی یادم میاد همیشه برای من هم تولدم مهمترین مسئله بود واسم از یک ماه زودتر مدام تو خونه میگفتم و جالب این بود که مثلا پدرم یادش نمیموند اخر

    مامانم هر چند کوچیک یه کارهایی میکرد اما من دلم یه تولد بزرگ و شلوغ و پرهیاه. میخواست و هر سال میگفتم حالا سال بعد

    و نکته جالبش این بود که سال بعدش دقیقا تایم تولد من از کل سال خانواده ام بی پول تر و مشکلات زیاد تر بود

    الان که دارم مینویسم خنده ام میگیره که چه سیکل تکراری بوده ها

    و همیشه واسم سوال بود که چرا تولد من چرا مثلا واسه داداش هام این اتفاق نمیوفته

    تا اینکه کم کم با قانون اشنا شدم و روی عرت نفس خودم کار کردم و همه چیز تغییر کرد

    خدای من شکرت از کجا به کجا رسیدم و چقدر میتونه بهتر بشه که الان حتی نمیتونم تصورشو کنم .همین امسال که تولدم چند وقت پیش بود دوبار واسم تولد گرفتد یکی تو محل کار که اشکم در اومد موقع سوپرایز نه به خاطر خود سوپرایز از اینکه خدای من مژگات یادته حسرت اینو داشتی حتی تا همین پارسال که چرا هیچ کدوم از همکارام یادشون نیست الان که دارم مینویسم اشک از چشمام میاد که چقدر تغییر کردم که حتی گوشی ایفون کادو میگیرم

    بعضی وقت ها مسیر را گم میکنم و احساسم بد میشه سریع تو مغذم الارم میزنه نه این راهش نیست برگرد

    خیلی خیلی جای کار دارم مخصوصا تو قسمت رها باشم

    ممنونم استاد به خاطر فایل های فوق العادتون

    سپاسگذارم مریم جون به خاطر ثانیه به ثانیه که وقت میذارید و متن های فوق العاده را منویسید

    ممنونم از تمام بچه های سایت به خاطر کامنت های قشنگشون

    خداجونی عاشقتم که هدایتم کردی به این راه قشنگ که فقط خودم و خودت میدونیم من چی بودم الان چیم . چی قراره بشم با درک عشق و و جودت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    روح الله بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1791 روز

    الهی شکر،نمی دانم این که الان می نویسم تا چه اندازه یه فکر است یا آگاهی چون با همان مقدار زمانی که در اختیار داشتم به این جواب در مورد این فایل و نکات جالبی که توی اون مطرح شد رسیدم،در سر تیتر این فایل دو مورد عزت نفس،تضاد فرصتی برای رشد به عنوان شاه کلید های این فایل وجود داشت ،عزت نفس طبق تو ضیحات استاد نچسبید ن به یک خواسته حسرت نخوردن ،رها کردن ،خدمت کردن یا همان اجابت کردن خدا به جای انتظار داشتن از دیگران که آموزشهای بخش عزت نفس بود که ایشان توضیح دادند بعد از گذشت زمان و ایجاد یک سری تغییرات در خودش،که شامل کار کردن روی عزت نفس و به صورت کلی با ارزش تر کردن خودش برای خودش،تونستن در نگاه دیگران ارزشمند بشن و مثلا در این مورد کادو تولد به مقدار زیاد تو جه دیگران رو به خودشون جلب کنند،که البته حاصل تغییرات مداری و باورهای استاد بوده،یعنی وقتی خودش برای شخص استاد منش ارزشمند هست مسلما درنگاه دیگران هم ارزشمند شدند،در بخش تضاد عامل و فرصت شگفت انگیزی برای تغییرات هم باز همون حرکت کردن بجای در جا زدن ،تحسین کردن به جای حسرت خوردن،درس گرفتن به جای درس عبرت شدن،رشد کردن به جای عقب افتادن،که با نگاه به تو ضیحات استاد میشه کنترل وتبدیل احساسات از بد به خوب،که در آخر فایل میگه یه جوری زندگی کنیم وبه زندگی مون نگاه کنیم که یه درجه بهتر باشه یعنی باز همون تمرین در قالب قانون تکامل ، وحرکت لاک پشتی مداوم و هدف مند نه مثل خرگوش سریع و بی قانون،درکل نتیجه گیری از آنچه که درک کردم این که چند وقتی هست به دنبال حرف زدن با خداوند هستم و چون شک دارم به وجودش دارم (( این رو بی تک تعارف برای خودم میگم)) فکر کنم باید سعی کنم اول با خودم حرف بزنم تو کامنتای بچه ها هم چند موردی از این قبیل تمرینات بچه ها انجام داده بودند که ظاهرا نتیجه داشته مثل حرف زدن با خودمون جلوی آینه تبریک گفتن تولد خودمون به خودمون کادو گرفتن برای خودمون ،احساسم خوبه چون بازم تونستم یه مقدار پس انداز کنم برای خرید دوره عزت نفس نمی دونم چقدر دیگه نیاز دارم ولی مطمئنم خدا خودش راه را برای خرید این اولین کادو به خودم رو روشن میکنه روح الله جان دوست دا رم ،استاد عزیز و خانم شایسته و همه شما دوستان هم فرکانسی صبحی سرشار از شادی سلامتی و ثروت براتون آرزو می کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مهدی حکمتی گفته:
      مدت عضویت: 1839 روز

      سلام دوست عزیزم

      مطمئن باشید حتما خدا پول خرید دوره عزت‌نفس رو براتون جور میکنه، من هم اصلا پولی بابتش نداشتم ولی خدا خودش برام جور کرد

      پیشنهادم بهتون اینه که برید فایل “راهکارهای دوره عزت‌نفس” رو ببینید، و تمام کامنت‌های دوستان رو بخونید و با احساس خوب، اون دوستانی رو که بابت دوره به نتایج عالی رسیدن، و اون دوستانی که مثل من و شما اولش پول خرید دوره رو نداشتن ولی خدا براشون فراهم کرد رو زیر کامنتشون کامنت بزارید و تحسینشون کنید و خدارو بابتش شکر کنید

      اینطوری خودتون رو بیشتر در مدار رسیدن به این خواسته‌تون قرار میدین

      ان‌شاالله به کمک خدا هرروز به مدار بالاتر برید، فرکانس عالی‌تری ارسال کنید، احساس عالی‌تری داشته باشید، بیشتر شکرگزار خدا باشید، بیشتر به نکات مثبت توجه کنید و تحسینشون کنید، و بیشتر به باور فراوانی و احساس لیاقتتون پی ببرید

      خدایا صدهزار مرتبه شکرت🙏❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    وحید پورتقویان گفته:
    مدت عضویت: 1893 روز

    سلام و درود امروز چیزی که من میخواستم برای خودم بخرم‌ مادرم گفت نخر من خودم خریدم‌ میتونی ازش استفاده کنی و غذایی که میخواستم رو واسم درست کرد و دوستم ازم خواست که ‌باهاش بیرون برم و واسم خوراکی خرید و یه گربه به من نزدیک شد و یواش یواش به من اعتماد کرد و من نازش کردم و بعد اومد توی بغلم و مدتی تو بغل من نشست و من نازش میکردمو عشق میکردم چیزی که ‌از بچگی بهش علاقه داشتم بازی و دوستی با حیوانات اینا همش به خاطر صلح درونه که دارم روش کار میکنم و تازه اولشه که ‌انقدر نتیجه های عالی داشته وای خدایا شکرت بی نهایت شکرت❤❤❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    صبا گفته:
    مدت عضویت: 2012 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیز …

    روز نهم از سفرنامه

    استاده عزیزم دو روز دیگه یعنی شش اسفند تولد منه و وقتی این فایل رو دوباره دیدم خیلی خوشحال شدم! با اینکه قبلا دیده بودمش ولی خیلی دقت به مفهموم و کاری که باید انجام بدم نکرده بودم و فقط دیده بودمش

    چیزی که نیازش داشتم صلح با خودم بود! اگر حرفی ازش میشد هیچوقت نمیدونستم باید چیکار کنم چجوری به صلح با خودم برسم .. و ایندفعه توی هر فایلی که میرفتم همش همینو مینشیدم صلح با خودم . ایندفعه تصمیم گرفتم واقعا اینکارو بکنم! البته هیچ نظری نداشتم چجوری باید اینکارو بکنم!! برای همین بارها این فایلو گوش دادم و هر نکته ریزی بود اجرا کردم

    بیخیال ترشدم ! نگرانی از خواسته هامو ول کردم! سعی کردم خودمو تحسین کنم دیکران رو تحسین کنم بابتشون خوشحال باشم!نوع تفکرم رو راجب هر اتفاقی عوض کنم به نحوی حسم خوب بشه و حس راحتی کنم ! و …..

    و اتفاقات خوب به قول استاد بصورت ذنجیر وار وارد زندگیم شد …

    دوستی که خیلی وقت بود پیام نداده بود پیام داد بهم و تولدمو تبریک گفتو گفت این چند روزه خیلی دلش برام تنگ شده

    خواهرم منو بطور شگفت انگیزی مثل همیشه سوپرایز کردو واقعا کادو های ارزشمند و زیبایی رو برام گرفت که هم نیاز داشتم هم خیلی خیلی دوستشون داشتم و خیلی وقته پیش میخواستمشون ! خدایا شکرت!

    دوستم برام یه نقاشی روی شیشه کشید که واااااقعا خفن و جذاب و زیبا بود و عاشقشم!

    حسم خیلی خوب شد به ارامش رسیدم و به حس اطمینان رسیدم ارتباطم با خدا عمیق تر شد بیشتر باهاش رفیق شدم

    خوابم خیلی تنظیم نبود و الان به راحتی میخوابم و یه خواب فوقالعاده هم دیدم که میخوام داستانشو بنویسم اینقدر باحال و طولانی و جذاب بود !

    نرم افزار هایی پیدا کردم که اهنگ های ژاپنی که دوستدارم رو توش داره!

    دوستانم بهم تولدمو تبریک گفتن

    خالم بهم گفت که چقدر دلش برام تنگ شده و چقدر خوشحاله که قراره همو ببینیم

    غذایی که درست کردمو همه خوششون اومد و بابام بلاخره بهم لبخند زد بعد از مدت ها

    برای فرصت ها و موفقیت های دوستانم خوشحال شدم و لذت برم!

    کار های دستیم بطورمعجزه اسایی دارن پشت سرهم فروش میرن درحالی قبلا اینطور نبود! خدایا شرکت سپاسگذارم

    و خیلی چیزای ریز و بزرگ دیگه بود که اتفاق افتاد و الان حس میکنم واقعا به خودم نزدیک تر شدم

    سپاسگذارم از استاد و خانم شایسته و خدای عزیزم ✋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    سعید قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2491 روز

    سلام و ارادت خدمت استاد عشق و همسفران عزیزم

    میخوام امشب نظرم در مورد فایل روز نهم سفرنامه رو چیزهایی بنویسم که باید یادم بمونه و بهشون عمل کنم

    وقتی خواسته ای رو رها کنم خودش اتفاق میوفته

    خود به خود …. طبیعی …بدون درد و رنج و زحمت…بدون داد و بیداد و تقلا…

    وقتی خودم خودم رو باور داشته باشم به ناچار مطابق قوانین دیگران هم من و تواناییهامو باور میکنن

    وقتی خودم خودم رو دوست داشته باشم دیگران هم منو دوست خواهند داشت

    وقتی زندگی رو زیادی سخت نگیرم جهان هم به من سخت نمیگیره و کارها روی روال میوفته

    وقتی خیلی مسائل رو جدی نگیرم به طور طبیعی اتفاقات دلخواهم رقم میخوره

    برای رسیدن به خواسته هام قرار نیس پوستم کنده بشه یا بیچاره بشم و زیر بار فشار تیکه تیکه بشم

    وقتی حسرت چیزی رو نخورم و سپاسگذار داشته هام باشم خواسته هام به شکل طبیعی به سمت من روانه میشن

    وقتی داشتن یک خواسته رو باور کنم دیگه نگران نرسیدن بهش نیستم

    وقتی از زندگیم لذت ببرم و بیخیال تر باشم اجازه ورود نعمت و برکت رو به زندگیم میدم

    وقتی مهمترین رابطه تو زندگیم رو ارتباطم با خود مقدسم قرار میدم تمام روابط بیرونیم با انسانها و جهان اطرافم به شکل دلخواهم تغییر میکنه و تنظیم میشه

    وقتی به روند طبیعی کائنات و گسترش همه جانبه کیهان اعتماد میکنم خودم هم در چرخه این رشد و روال طبیعی قرار میگیرم و مقاومتها از سر راه خواسته هام برداشته میشه

    وقتی باور میکنم که این جهان در حال گسترشه و من با رسیدن به خواسته هام به این رشد کمک میکنم دوست دارم بیشتر و بیشتر طلب کنم و برای داشتن اونها احساس لیاقت و افتخار دارم

    وقتی باور میکنم خدا بی قید و شرط دوستم داره و از خودم مشتاق تر به رسیدن به خواسته هامه احساس اطمینان قلبی و پشت گرمی دارم

    وقتی از استاد میشنوم که با هماهنگ شدن با قوانین خداوند اتفاقات مهم و دلخواه زندگیم خود بخود رقم میخوره حالم عالی مشه

    وقتی یادم میاد قبلا تو زندگیم با همین رها کردن با همین اعتماد به خدا با همین سخت نگرفتن با همین نچسبیدن با همین باور کردن به چه خواسته هایی رسیدم که برامون رویاتر از رویا بودن ایمانم به قوانین صد برابر میشه…

    و بخاطر این آگاهیها خدای خودم رو هزاران بار شاکرم و روی ماه استاد عزیزم رو میبوسم که دست خداست برای من.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    منهتن گفته:
    مدت عضویت: 1567 روز

    سلام استاد و دوستان عزیز

    خداروشکر تا اینجای سفرنامه آگاهی های ارزشمندی بهم داده میشه.

    من از همون موقعی که به این مسیر هدایت شدم احساس خوبی رو در غالب آرامش دریافت کردم و روز به روز این احساس خوب داره بیشتر و بیشتر میشه

    هر چقدر با انرژی که جهان رو خلق کرده با قلبم با خودم ارتباطم رو قوی تر میکنم به آرامش عمیق تری میرسم

    دارم روی خودم کار میکنم که همیشه هر چیزی رو به خودش بسپارم و چقدر حس خوبیه…

    این احساس اطمینان…

    این احساس آرامش…

    این احساس رهایی…

    این احساس خوب…

    این احساس زیبا…

    احساسی که میگه همیشه به او تکیه کن و چه تکیه گاه محکمی بهتر از او…

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    حبیب الله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4030 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه اعضای این خانواده صمیمی

    من حدود ۱۰ سال پیش قبل از اینکه با قوانین جهان هستی و این مسائل آشنا بشم، به شدت آدمی بودم که از عالم و آدم انتقاد میکردم. همیشه یادم میاد چون شهری که توش بزرگ شدم رو دوست نداشتم دعا میکردم که الهی خراب بشه و یه سیلی، زلزله ای، چیزی بیاد خرابش کنه. با آدم ها به شدت درگیر بودم و خیلی سخت ارتباط برقرار میکردم و به شدت از همه انتقاد میکردم. یه مقدار که سنم بالاتر رفت این انتقاد به حوزه مسائل سیاسی هم کشید و شروع کردم به انتقاد از مسئولین کشور و اوضاع مملکت و این چیزا. ولی خدا رو شکر از زمانی که اومدم تو این مسیر و شروعش هم با فیلم راز (Secret) بود، خود به خود شروع کردم به تغییرات روحی و روانی و بعد از مدتی دیگه هیچ علاقه ای به موضوعات سیاسی نداشتم، تلویزیون نگاه کردنم تعطیل شد و تا مقدار زیادی دست از انتقاد کردن و قضاوت کردن برداشتم. وضعیت سلامتی و روابطم کلی بهتر شد. دیگه سعی میکردم نخوام که کسی رو تغییر بدم و آدما رو همون جوری که هستن بپذیرم و به خودم یادآور بشم که قرار نیست همه مردم جهان مثل هم باشند و مثل هم فکر کنند. خدا رو شکر تو این زمینه هر روز بهتر شدم و الآن بیشتر اوقات حتی اگه یه موقعی بخوام به کسی گیر بدم و انتقاد و قضاوتی بکنم سریع یادم میاد که نه لازم نیست حتما اون آدم مثل من باشه یا به عقیده من درست عمل کنه. اون آزاد و مختاره که هر جوری که خودش میدونه فکر و عمل کنه.

    خدا رو شکر که برگی دیگه از سفرنامم رو نوشتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: