داستان هدیه تولدم - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    240MB
    20 دقیقه
  • فایل صوتی داستان هدیه تولدم
    18MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1503 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    به نام مهربون خدای هدایتگرم

    سلام سلام سلام

    به استاد عزیزم

    و به همه دوستان هم قدم توی این مسیر

    این فایل رو من با تمووووم وجود درک میکنم . چون دقیقا عین همین اتفاق رو تجربه کردم . من همیشه از روز تولد بدم میومد و روز تولدم معمولا ناراحت بودم . این ناراحتیم چندتا دلیل داشت . اول اینکه داشتم یه سال بزرگتر می شدم و این اصلا حس خوبی بهم نمیداد . احساس میکردم هر چه قدر بزرگ تر میشم مسیرم برای رسیدن به اهدافم طولانی تر و سخت تر میشه ، انتظارات ازم بیشتر میشه و مجبورم بیشتر از قبل مسئولیت به عهده بگیرم و باید زندگی رو جدی تر و سخت تر بگیرم . دلیل دومش هم این بود که از چندین روز قبل از تولدم با خودم میگفتم یعنی اصلا کسی تولد منو یادش مونده ؟ اصلا کسی بهم تبریک میگه ؟ و توی ذهنم این بود که خیلی آدم تنهایی میشم اگر کسی حتی تولدم رو یادش نباشه . احساس ارزشمندیم رو به این قضیه گره زده بودم . همیشه دوستام و خانواده ام بهم تبریک میگفتن ولی بازم حالم خوب نمیشد . میگفتم یعنی ارزش من همینقدر بود ؟ فقط یه تبریک ؟ و اگه برام کیک میخریدن باز راضی نبودم و با خودم میگفتم یعنی حتی ارزش این رو نداشتم که یه کادو واسم بخرن ؟ کلا احساس ارزشمندیم روز تولدم توی کمترین سطحش بود ، و همیشه ام از یه هفته قبل از تولدم نگرانش بودم . دلم میخواست احساس خوبمو ، احساس ارزشمندی رو از بقیه بگیرم .

    امسال چند ماه پیش 26 سالم شد .و من از 26 واقعا میترسیدم. یعنی همیشه تصورم این بود که تا 25 آدم باید به یه حدی زیادی از اهدافش رسیده باشه و زندگیش رو تا حدی جلو برده باشه . مثلا درسش تموم شده باشه ، کار داشته باشه، مهارت هایی که دوست داره رو توی خودش پرورش داده باشه ، ازدواج کرده باشه . ولی من هنوز دانشجوی ارشدم ، هنوز شغلی ندارم و ازدواج هم نکردم . و خیلی هدف و مهارت های زیادی هم که دوست دارم با این که روش کار کردم و وقت گذاشتم اما هنوز جای کار داره . خلاصه ورود به 26 سالگی با این همه ناکامی برام واقعا کابوس بود .

    حدودا یک ماه قبل از تولدم یه سری فایل از یکی از اساتید به دستم رسید ، واقعا هم قصد گوش کردن به اون فایل ها رو نداشتم ولی یه قسمتشو گوش کردم و بعد روز بعد باز دلم میخواست قسمت بعدی رو گوش کنم . فایل ها در مورد عزت نفس بود .خلاصه چند روزی گذشت و داشتم به تولدم نزدیک میشدم ، اینقدر این فایل های عزت نفس روی من تاثیر گذاشته بود ، که توی لیست هدف‌گذاری سال جدیدم ، کار کردن روی عزت نفس رو توی اولویت اولم گذاشتم. همون زمان ها هم از توی اینستا به یکی از فایل های توحید عملی استاد هدایت شدم که واقعا آگاهی های اون فایل برام مثل معجزه بود.

    اون روزا ، روزای اول تغییرم بود ، هم با خودم بیشتر در صلح بودم ، هم احساس ارزشمندی رو از خودم میگرفتم ، هم دیگه نگران افزایش سن ام نبودم ، انگار آرامش پیدا کرده بودم دیگه عجله نداشتم که توی لیست اهدافم چیزایی که بهش رسیدم رو تیک بزنم .

    بلاخره شب تولدم رسید ، و واقعا برام عجیب بود که هیچچچ حس بدی نداشتم . ( توی پرانتز بگم که سال قبل روز تولدم کلی گریه کردم ، هم در کل حس بدی داشتم و هم خانوادم به خاطر شرایطی که پیش اومده بود فقط بهم تبریک گفتن ، نه کیکی در کار بود نه تولدی ) . امسال دیگه نه از اون حس بد خبری بود ، نه کوچکترین انتظاری از بقیه داشتم . یعنی حتی به این فک نمیکردم که اصلاکسی بهم تبریک بگه یا نه و واقعا حس شادی درونی رو شب تولدم ، داشتم بعد از مدت ها تجربه میکردم. شب که شد خالم ایناو دایی و مادربزرگم اومدن خونه مون و بابام هم با کیک اومد. و اون شب واقعا بهم خوش گذشت. روز بعدش هم دوستام واسم توی کافی شاپ تولد گرفتن جوری که واقعا سورپرایز شدم .

    خدا جونم ممنونم بابت هدایتت .

    ازت ممنونم که توی این مسیرم .

    ازت ممنونم که دارم قدرتت رو تا یه حدی میبینم .

    و ازت میخوام بهم توانایی دیدن نعمت هات رو بیشتر بدی .

    به سمتی هدایتم که کنی که همیشه توی مدار دریافت آگاهی باشم

    و با خودم در صلح باشم .

    ممنونم ازت بهترینم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    فائزه باغستانی گفته:
    مدت عضویت: 902 روز

    به نام الله یکتا

    بازم میخوام تجربه‌ی خودممو بگم. حدود چهار ماهی بود که من حقوق نگرفته بودم و چند روزی بود که فکرمو درگیر کرده بود و من خیلی اصرار میکردم و هر دفعه میگفتن فلان مدارکت نیست یا فلانی نیست که امضا کنه. خلاصه سعی کردم به قول استاد رها کنم و خونسرد و بیخیال باشم و وابسته نباشم به اون پول و هی منتظر پیام واریز پول نباشم و گفتم باید به راحتی اینکار انجام بشه. خدا رو شکر چند ساعت بعدش حقوقم رو واریز کردن در حالیکه شماره حسابمم اشتباه یادداشت کرده بودن ولی مسئول اینکار توی بانک بود و همون موقع بهم زنگ زد و منم بهش گفتم ولی میتونست بگه حالا باشه، یه روز دیگه میام واریز میکنم براش. خدا را شکر میکنم که کارا رو برام راحت میکنه.

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    امیر شرفی گفته:
    مدت عضویت: 990 روز

    سلام .روز 9 ام از سفرنامه خداروشکر میکنم که الان اینجا هستم و دارم این کامنت و مینویسم.

    مهم ترین رابطه ما تو زندگی رابطه با خداست و بقیه رابطه های ما تحت تاثیر اون قرار میگیرند .

    اگر ما یک رابطه خوب با خدا داشته باشیم اونوقت میتونیم یک رابطه خوب با دیگران داشته باشیم میتونیم یک رابطه خوبی با ثروت داشته باشیم میتونیم یک رابطه خوبی با سلامتی داشته باشیم و….

    خدا مثل یک سِراهی میمونه که اگر به برق متصلش کنیم میتونه چند تا اتصال دیگه هم به ما بده .

    ما هم میتونیم همه چی و به راحتی و اسونی بدست بیاریم به شرط این که روی خودمون و تغییر باور ها و افکار و ورودی هامون وقت بزاریم،استمرار داشته باشیم و خودمونو متعهد کنیم تا به یک زندگی سراسر آسایش و آرامش و روابط خوب و ثروت و نعمت برسیم.

    باید در برخورد با مسائل جوری نگاه کنیم که به احساس بهتری برسیم .

    باید زندگی و رها کنیم و بسپریمش دست خدا .

    تشکر از استاد عزیز بابت این فایل گرانقدر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1561 روز

    به نام الله هدایتگر

    ردپای من درفایل9سفرنامه

    سلام استادخوشتیپم تولدت مبارک

    سلام دوستان

    تضادهاباعث خواسته مامیشوندکه دقیقاچی میخوایم اززندگی

    منم خودم ازبچگی رویاهایی داشتم وخواسته هایی داشتم که اززمان اشنایی باشمابه بعضی ازخواسته هام رسیدم ولی هنوزتوزندگیم تضادهایی دارم که همبن هاباعث خواسته های زیادی درمن شده

    مهمنرین قانون اینکه زاویه دیدمون روتغییربدیم وبه احساس خوبی برسیم ونگران فردانباشیم وباخودمون درصلح باشیم

    موفقیت دیگران روتحسین کنم حتی موفقیت خودمون

    حسرت گدشته رونخوریم

    اگه اون فردموفق تونسته منم میتونم ثروتمندبشم خوشبخت بشم به لطف الله مهربان

    زندگی رواسون بگیرم بدونم که همه چی خودبه خوداتفاق میافته به راحتی وقتی باخودم ودنیای اطرافم درصلح باشم

    وقتی ورودی هاموکنترل کنم وقتی به داشته هام توجه کنم

    وقتی باورهای خوبی داشته باشم وقتی ترمزدرموردرسیدن به خواسته هام نداشته باشم

    همه چی برمیگرده به هماهنگی میان ذهن وروح ماکه استاددرکتاب رویاهاکاملاتوضیح داده

    وقتی مابه انرژی منبع وصل باشیم همه چی خودبه خوددرست میشه

    مثل همین مشکل بزرگی که دیروزبرای مارخ داده بودولی من ارامش خودم روحفط کردم وگفتم درست میشه ومشکلمون حل میشه وحالم عالی بودوامروزاول صبح مشکلمون حل شدبه لطف الله مهربان به بهترین نحو

    منم میخوام مثل استادبه راحتی به خواسته هام برسم چون استادخداروباورداره به رازق بودنش ووهاب بودنش واین که خداوندازمابیشترمیخوادکه مابه خواسته هامون برسیم چون باعث گسترش جهان هستی میشیم وپیشرفت بیشتر

    گفت اسان گیربرخودکارها

    کزروی طبع سخت میگیردجهان برمردمان سخت گوش

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    محمد درخشان گفته:
    مدت عضویت: 2004 روز

    خدایا جهان پادشاهی توراست

    زما خدمت آید،خدایی توراست

    سلام استاد عزیزم

    تولد

    به نظر من روز تولد آدم اون روزی هست که آدم از درون متولد میشه و دلیل تولدش و آمدن به این دنیا را درک میکنه

    منم یادم نمیاد تا حالا برام تولدی گرفته شده باشه یا اگر هم مادرم گرفته در خاطرم نیست،ولی یه چیز جالب اینکه الان که داشتم به مسئله تولد فکر میکردم اصلا برام مهم نبود که آیا در گذشته برام تولد گرفتن و آیا در آینده تولد خواهند گرفت میبینم که مسئله تولد تو ذهن من حل شده اس،البته نمی خوام اینجور تو ذهن شما تلقین کنم که گرفتن تولد یا نگرفتنش یکی هست نه منظورم اینه که مسئله مهمی برام نیست که میخواد تو ذهنم به عنوان یک حسرت مطرح بشه

    وقتی آدم خدایی میشه خیلی از مردم کم توقع میشه و فقط از خدا متوقع میشه و فقط از اون انتظار داره

    چقدر انتظار داره؟

    یه عالمه

    وقتی خدا را تنها قدرت جهان میدونه،و از اون درخواست میکنه تمام نعمت های مدنظرش را

    اونموقع هست که خدا خودشا ظاهر میکنه تو زندگیش به صورت اتفاقات عالی و زیبا

    همین انتظارات بی جا باعث خیلی از ناراحتی ها و دعواها میشه

    وقتی آدم آروم هست،با خودش در صلح هست دیگه اتفاقات خوب هست که اونا جذب میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1228 روز

    به نام خدای هدایتگر مهربانم

    سلام خدمت استاد عزیز,مریم جان مهربان و دوستان گرامی

    امروز حال دلم خیلی عالی بود چون طی یکی دو روز گذشته خیلی با خدای درونم صحبت میکردم و خیلی خیلی شگفت زده م کرد.دلم خواست روی نشانه امروزم کلیک کنم ببینم باز خدا با من چه حرفی داره…..

    الله اکبر چه سوپرایزی،چه هدیه ی ارزشمندی،چه تبریک جانانه ای.چقدر دلچسب و دلنشین .چقدر ذوق کردم برای گرفتن این هدیه ی ارزشمند…..آخه چند روز دیگه (4اسفند) تولدمه.خدای مهربونم پیش دستی کرد و تولدم رو از زبان بنده عزیزش بهم تبریک گفت.چشممام اشک بارانه.،تو دلم غوغاست…

    همسرم خیلی خیلی پرتلاشه و با پشتکار و علاقه زیاد موفق به ساخت و استارت کارخونه ش شد و روز گذشته پذیرای کلی مهمان فامیل و دوستان بودیم،همه ایشون رو تحسین و تشویق فراوون کردن و من ،من رو هم بمباران یه همسر خوب،که پشت هر مرد موفق یه زن موفق هست ،کلی مورد تعریف و تمجید مهمان ها قرار گرفتم،منی که کاری برای کارخونه انجام نداده بودم ولی فکر کنم آموزش های استاد کار خودشو کرد ،در واقع یاد خدا،توکل کردن به او ،آرامش و حال خوب و مثبت نگری و سپاسگزاری هر روز من،کار کردن روی خودم و خودشناسیم واحساس ارزشمندی کردن ،باعث دریافت اینقدر تحسین شد،باعث شد اینهمه اتفاق خوب رو جهان برامون رقم بزنه.خدایا شکرت .سپاسگزارتم.

    استاد عزیزم من هم تولدتون رو تبریک عرض میکنم بهترینها رو براتون آرزو میکنم،و خداروهزاران بار شکر میکنم که شما رو برای هدایت ما متولد کرد. که اینقدر زندگی برامون راحت و شیرین و پر از آرامش بشه.خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 546 روز

    عرض سلام خدمت استاد عزیزم.من تازه چند مدت هست عضو سایتتون شدم.قبل از اینکه عضو سایت باشم وسایل های گران بهاتون رو گوش بدم ،قبلاهمینطوری منظورم خیلی وقت پیش چن تا از فایلهاتون رو گوش داده بودم ولی توجهی به گفته هاتون نکرده بودم همینطوری سر سری از شون ردشدم.وفکر میکردم بافعالیت فیزیکی چیزایی میخوام بدست بیارم.اما اتفاقی دچار شرایطی شدم .وکلا بهم ریخته بودم.ودر موردش با خواهرم صحبت کردم وخواهرم یکسری ازفایل های استاد رو برام فرستاد دفعه قبل هم خواهرم برام فرستاده بود ولی توجهی بهش نکردم.ولی این سری شرایط فرق داشت وقتی فایل هارو فرستاد .روزی چن ساعت گوش میدادم اولش زیاد نمیفهمیدم تاثیراتش رو ولی کمکم که روریلش قرار گرفتم ویکسری قانون هاشو رو خودم کار کردم وسعی کردم مقاومت ذهنم که مهمترین عامل برآورده نشدن خواسته هام بود مبارزه کنم.تونستم چیزهایی که باعمل فیزیکی وبه زور بدست بیارم رو فهمیدم .واین امر باعث شد.که بیشتر تلاش کنم هرچه بیشتر سعی کردم بیشتر نتیجه گرفتم .وروزهای که رو خودم کار نمی کردم حالم بد میشد.بیشتر متوجه تاثیرش شدم .والان روزی نیست که بدون گوش دادن فایل ها بگذرونم حالم خوب میشه آروم میشم واین به خاطر صحبت های استاد عزیزم درمورد پروردگار یکتاهم،هست اینکه بیشتر بهش توکل میکنم،اینکه باورش بکنم،ایمانمو تقویت بکنم،به هرچی که بخواهم میرسم.وهمواره خودم رو درمسیرش قرار دادم ،وچیزهایی رو فهمیدم که با باوری که خانواده ام ،جامعه بهم یاد دادن زمین تا آسمون فرق داره،وچیزایی که اونا بهم گفتن با چیزهایی که استاد بهم گفتن چقدر استاد قشنگتر برام تعریفش کرد چقدر با لذت بیشتر بیان کردن.وتصمیم من وتعهد من این هست که مسیر را با تعهد بیشتر با توکل بر خدایم ادامه بدهم تا به نتایج بزرگتری در دنیا وآخرت برسم.ممنون از استاد عزیزم ومریم جان ودوستان که در این مسیر من رو همراهی میکنن.در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    نسترن ص گفته:
    مدت عضویت: 1086 روز

    روز نهم سفر نامه

    سلام استاد بزرگوارم و خانم شایسته عزیزم

    شرایط زندگی من هم مثل شما از دوران کودکی تغییرات مثبتی داشته. تمام تلاشم رو میکنم تا با ادامه این مسیر بینظیر تغییرات بزرگتر و زندگی بهتری رو تجربه کنم.

    یادم نمیاد تو دوران کودکیم برام تولد گرفته باشن. اما امسال روز تولدم چند نفر از اقوام از راه دور اومدن خونه ما که روز تولدم کنارم باشن. کلی رقصیدیم و بهمون خوش گذشت.

    امیدوارم بتونم خداوند را اجابت کنم تا اجابت خداوند را دریافت کنم.

    در پناه پروردگار باشید استادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    طناز سپهری مجد گفته:
    مدت عضویت: 529 روز

    سلام و درود به همه عزیزان

    روز نهم… کادو تولد

    دقیقا منم همین تجربه استاد رو‌ توی زندگیم داشتم که زمان هایی که خیلیییییی روز شماری کردم تا تولدم برسه و ده روز آخر شمارش معکوس بودم و منتظر اتفاقات و کادوها و سورپرایز های بزرگ و ویژه، دقیقا همون زمان به طرز عجیبی همه چی برعکس میشد و تو بهترین حالت همه یادشون میرفت!!! بدترین حالت هم این بود که دقیقا همون روز تولد من یه اتفاق دیگه ایی میفتاد که همه توجه اطرافیانم معطوف به اون مورد میشد!!! و من تنهاترین روز زندگیمو تجربه میکردم!

    نه در مورد کادو تولد… ولی در موارد دیگه ایی به وضوح لمس کردم زمانی اون اتفاقی که میخوای برات میفته، که رهاش کنی!…

    تا وقتی چسبیدیم بهش ی جورایی انگار قانون دافعه میاد وسط و دقیقا دفعش می‌کنه ولی به محض رها کردن اتوماتیک جذب میشه‌…

    جهان به طرز عجیب و شگفت انگیزی قانونمند و با برنامه است

    کافیه درکش کنیم

    و بازهم سپاس از استاد بزرگوار و همکاران محترمشون

    پاینده باشید

    طناز سپهری

    9 اردیبهشت 1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    ناصر ابرباف گفته:
    مدت عضویت: 1026 روز

    سلام به استاد عزیزم

    استاد واقعا اینکه رها بشی از انسانها خیلی خوبه

    و همه به سمت میان

    خدا کار رو برات آسونتر می‌کنه

    رابطه‌ی من با خدا خیلی خوب شده

    و خودش همه چیزو بهم میگه و سر راهم قرار میده

    خدایا خودت هرچیزو به موقش بهم بده

    استاد تازه امروز چسبیدن به اون چیزی که میگید رو متوجه شدم.

    فهمیدم باید از خودش بخای وبهش نچسبی

    و همه چیز در مورد همون مسئله هایی که داشتیم رخ میده

    من از این چیزی که دارم و هستم راضی هستم

    الان آرامش خواصی دارم

    تا چند وقت قبل خیلی توجه مردم برام مهم بود

    در حال حاضر توجهم روی خودم هست

    روی باورهام کار کردم و احساس خیلی خوبی دارم

    به خیلی چیزها خوش بین هستم

    واز کنار خیلی چیزها به راحتی می‌گذرم

    خدایا شکرت که هر روز در مدار هستیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: