داستان هدیه تولدم - صفحه 72 (به ترتیب امتیاز)

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام استاد بزرگوار

سلام بندگان عزیز خدای مهربان

استاد خوبم در حیرتم از این همه هماهنگی در کلام و محصولات شما و هر بار از هر زاویه ای که بر حسب شرایط موجودم به محصولات و فایل ها و حتی کامنت های ارزشمند دوستان مراجعه میکنم همون پاسخ قاطع و کامل همیشگی رو دریافت میکنم و زیبایی و خدایی بودنش اونجاست که حتی ظاهر اون ماجرا هم برام قابل لمس و مشاهده ست.ب بزرگی خدایم قسم که امشب با دیدن این فایل که قبلا هم اونو دیده بودم و پیامی جز نعمتهای فراوان زندگی شما رو در اون درک نکرده بودم اشک از چشمانم سرازیر شد،خدا رو کلام به کلام شما دیدم چرا که من تولدم نوزدهم اردیبهشت ماه هست و عجیب عاشق خودم و روزای تولدم هستم ولی تا بحال نتونستم اون تجربه ایده آل دلخواهم رو در این روز داشته باشم و از اونجایی که همیشه برام چرایی اتفاقات زندگیم و نادلخواه بودنشون سوال بزرگی در زندگیم بود و به خدای خودم با تمام وجود درخواست دادم تا خودش رو به من نشون بده در حد فهم من و انتظاری جز پاسخ مثبت او نمیشد داشت من به او رسیدم ولی خیلی ضعیف ولی خوب بود،خوب نه عالی و فوق العاده مهم چون قدم اول مهمه و بقیه مسیر خودش مشخص میشه و این روند خداشناسی من با فایل های شما استارت خورد و لنگ لنگان از مرداد ماه سال نود و هفت اومدم تا رسیدم به این یک ماه اخیر تا جایی که ظاهر همه چیز رنگ و رویی فوق العاده داشت اما بازم چیزی کم بود،ی گمشده اون من بودم اون همون خدایی بود که در قلبم جا داشت ولی نمیتونست خودشو درست نشون بده و کارای بزرگش رو انجام بده، چرا؟ چون من محدودش کرده بودم ،چون بهش ایمان نداشتم که همه چیزم میشه،چون مث همیشه بازم از دو ماه قبل نه منتظر تولدم بودم که شاد بشم و از این بهانه زیبا لذت ببرم،چون نگران بودم که چی میشه،نگران چیزی که نیومده و خوشی ها و نعمتهایی که سرتاسر زندگیم هست (و خیلی ها بارها بهم گفتن که آرزوی همچین چیزهایی دارن ) رو نه که نمیدیدم بلکه با نادانی تمام انکارشون میکردم و چقدر ظالم بودم به خودم و به همه چیز چنگ میزدم تا برام خوشی و لذت بیاره ولی خبری ازش نبود و چیزی تغییر نمیکرد چون قدرت خدای بی شریکم رو گرفته بودم خودم رو ضعیف و ناتوان و وابسته به افراد و شرایط و هرچیزی میدیدم که کلا بی اثر بود.اما قشنگیش اینجاست که دلم گواهی میداد که درست میشه و باید برم دنبالش نشانه های کوچک و بزرگ رو دنبال کنم تا به اون اصل برسم اینجا بود که خدای خوبم به هزاران راه و نشانه بهم گفت که اعتماد کن که از من جز خیر به تو نمیرسه و با فایل عزت نفس که گزارش آپدیت دوره هست بهم گفت تا رو خودت سرمایه گذاری نکنی تا تغییر بنیادین نکنی نتایج دلخوات نمیاد همین و بس .رفتم دنبالش و چون هنوز نتونستم دوره رو بخرم از راهنمایی های مریم شایسته ی عزیز که عاشق خوبی هاشم که فرشته ای روی زمین هست و به حق بنده ی خوب خداست به خدای خودم رسیدم به تسلیم بودن در برابر خدای بزرگم و فهمیدم که اگه این روزا این حال و احوال به ظاهر ناخوش برام اومد،خوش اومد ،خواسته هامو ،راه درست و آسون رسیدن بهش رو بهم نشون داد. اینجاست که میگم “الخیر فی ما وقع ” بخدا فقط باید دل بهش بسپاریم و بذاریم کارشو کنه ما هم فقط لذت خدایی و قدرتشررو ببریم.این فایل که محتوای حرفش چیزی جز توحید و دل سپردن به الله یکتا چیزی نبود و هم مثال ظاهریش تولد و هدیه و … بود برام مهر تایید خدایم بود که قدم هاتو محکم بردار و خودتو درست کن من برات همه چیز میشم.

چه زیباست این جمله که هزاران بار با خودم میگمش و هی بیشتر درک میکنم و لذت میبرم از سادگی زندگی ؛

خداوند همه کس را همه چیز میشود به شرط پاکی دل،به شرط ایمان

بخدا زندگی فقط عشق به خداست

از خودش که قدرت مطلقه میخوام تا منو با خودش یکی کنه

خدای من به قدر بزرگیت شکرت که هستی تا مدیریت کنی همه چیز رو

آرزوی بهترین ها در پناه رب العامین