داستان هدیه تولدم - صفحه 86 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    240MB
    20 دقیقه
  • فایل صوتی داستان هدیه تولدم
    18MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1503 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محسن محمودیان گفته:
    مدت عضویت: 1577 روز

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    خدایم برایم کافیست،جز او خدایی نیست،پس بخودش توکل میکنم،که فرمانروای عرش عظیم است.

    صدهزار مرتبه شکرت.

    واقعا سپاسگزارم استاد عزیز.بینهایت سپاسگزارم که کلا نگاهمون به دنیا و خودمون و ارتباطمون با خدا عوض شده.

    خیلی جالبه،بینهایت ارزشمنده،و خیلی احساس خوبی دارم که وقتی به مشکلی یا تضادی یا حتی یک اتفاق خوب برخورد میکنم،یه آیه قران یادم میاد.

    بیش از حد این نگاه توحیدی ارزشمند و لذت بخشه

    بیش از حد احساس آرامش و شعف میکنم از درون.

    سالها قرانو میخوندم ولی همیشه با قران مشکل داشتم،چون چیزهایی که شنیده بودم مخصوصا ترجمه ها جوری بود که همش احساس جبار بودن خدا،و اینکه همش دنبال بهونه س فقط که انتقام بگیره.

    ولی به لطف همین سایت و کامنت بچها هدایت شدم به تفسیر عبدلعلی بازرگان قران حکیم.

    بقدری الان لذت بخشه برام خوندن که هر آیه ای میبینم درباره قوانین و نظامات خدا صحبت شده یا درباره بخشندگیش،تواب بودنش،هادی بودنش،جلال و کرامتش،فرمانروا بودنش،این همه لطف و کرامتش،همون آیه رو حفظ میکنم و وقتی برای خودم بارها میخونمش بینهایت لذت بخش میشه.

    چند وقت پیش که با سایت آشنا شدم به هیچ وجه شرایط مناسبی در هیچ زمینه ای نداشتم.

    تو کارم ورشکست مالی وحشتناک از شهر خودم دور بودن،بدهی زیاد و ………………..

    واقعا چند ماهه وقت گذاشتم،کنترل ذهنم،باورهام، نتایج زندگیم،خیلی سخت بود،خیلی کنترل ذهن توی این شرایط سخته،خیلی باور اینکه راهی باز بشه سخته و هروز شرایط بدتر و ذهن هم اونو بخ بدترین شکل نشون میداد.

    ولی تلاشمو اندازه باورهام انجام دادم.

    گفتم یبار هم شده مسئولیتو بعهده بگیرم،قبوله پشتمو خالی کردن،ولی فهمیدم فقط وفقط بخدا توکل کنم،درسته حقمو خوردن،ولی فهمیدم خودم در واقع بخودم ظلم کردم و بیش از حد اعتماد کردم، درسته تو شهر دیگه تنها موندم ولی بیشتر به الله یکتا نزدیک شدم،درسته افکارم بدجور نجوا میداد ولی سعی کردم بابت همون چیزای کوچیک لااقل برای ساعاتی احساسمو با شکرگزاری خوب کنم،سعی کردم زیباییها رو ببینم،سعی کردم ارتباطم با خودم با درونم بیشتر بشه،میومدم تو سایت،کتاب میخوندم،مینوشتم،جملات تاکیدی میگفتم،

    خیلی جالبه تا زمانیکه مدام انجام میدادم خوب بود ولی بازم نجواها ول کن نبودن

    میگفتن ببین هیچ اتفاق خوبی نمیفته واست

    منم مینداختم گردن شرایط و اتفاقات و بقیه.

    ولی بازم ادامه میدادم ،چاره ای نداشتم،

    فکر میکردم،میگفتم شاید باورای من هنوز ایراد داره.

    شاید هنوز چسبیدم به خواسته م

    شاید هنوز توکل و نفهمیدم

    شاید هنوز در فرکانس دریافت نیستم

    خیلی سخته هم درخواست بزنی هم توجه کنی به خواسته ها و تمرکز کنی هم اینکه رها کنی و نچسبی به خواسته هات.

    گیج میشدم که خب چجوری هم توجه کنم هم نچسبم؟

    کم کم متوجه شدم بخاطر ایمان و ارتباط ضعیفمه که نگران خواسته هامم و میچسبم بهشون.

    واقعا جهاد اکبر میخواد.

    نمیگم خیلی فهمیدم الان، اصلا،به هیچ وجه

    بقول خانم شایسته فاصله زیادیه بین آگاهی و درک یک مطلب.

    همینکه نتایج دیده نمیشد،همینکه من نگران بودم یعنی هنوز به درک مطالب نرسیدم.

    هر چند همین احساس آرامشو امنیت ذهنی و درونی هم تکامل میخواد.

    درک مطالب هم تکامل میخواد.

    تازه میفهمم استاد میگفت ما افکار خودمون نیستیم بلکه ناظر به افکارمون هستیم یعنی چی؟

    غرق نجواها میشدم یه لحظه بخودم میومدم افسارمو میکشیدم که کجا میری،قضاوت،دادگاه درست میکردم توی ذهنم.و……..

    الهی صدهزار مرتبه شکرت،احساسم الان جوریه که انگار مدارم اومده بالاتر،و بقول استاد عزیز این آرامش نشون دهنده تاثیرات فرکانسهای ارسالیه،

    بوی اتفاقات خوبو میفهمم،خیلی خیلی آرومترم الان،یکم مشکل مالی م در حال حل شدنه،بدهی ها هنوز هست.

    ولی خدارو صدهزار مرتبه شکر تو این یک سال که تو دام و جهنم خودم افتاده بودم کم کم داره مسیر روشن میشه برام.

    و این خیلی خیلی حالمو خوب کرده،بی نهایت سپاسگزارم.

    خیلی درسها گرفتم،بیشتر به قوانین ایمان دارم.بیشتر ارتباط آگاهانه طی روز دارم،بیشتر مینویسم،سعی میکنم تمریناتو انجام بدم،تمرکز میکنم آگاهانه روی زیبایها،جملات تاکیدی بیشتر میگم،

    یعنی مرتب تو برنامه روزانه م چندین نوبت هست.

    لیست آرزوهامو نوشتم، خواسته هام،دربارشون بیشتر فکر میکنم.

    مدام شکرگزاری میکنم،خیلی زیاد،میدونم شرایط بهتر میشه باید بیشترو بیشتر شکرگزار باشم.

    احساسم خیلی خیلی خوب شده،کامنت گذاشتم چون متهعد شدم تحول روز شمارو مرتب گوش بدم و به تمرینات عمل کنم.

    این تمرین و عمله که نتیجه میده والا به دانش و اطلاعات و اگاهی میشد ،خیلی باید مدارم بالاتر بود.

    ولی مهم عمل کردنه،چیزی که تازه متوجه شدم و باید فقط وفقط عمل کنم،متعهدانه، با ایمان،

    باید ایمانم فقط به حرف نباشه باید ایمانمو نشون بدم ،هم بخودم هم به کائنات هم به خداوند.

    اصلا همه درها بازه،من راهمو گم کرده بودم،درو اشتباهی میرفتم،ارزشمندی و از بقیه میخواستم،مول و ثروت و از بقیه میخواستم،موفقیتو از بقیه میخواستم.

    جالب بود به حرف از خدا میخواستم ولی تو اعمال و رفتارم از بقیه…

    خدایا بینهایت سپاسگزارتم

    سپاسگزارتم بخاطر این همه فرصت اینهمه نعمت و برکت

    سپاسگزارتم بخاطر این همه زیبایی

    سپاسگزارتم بخاطر این احساس خوب درونی

    سپاسگزارتم بخاطر درک بهترم

    سپاسگزارتم بخاطر این یک سال که فقط تو بودی و تو.اینهمه صبر توی این شرایط واقعا فقط وفقط لطف بی کران تو بود.

    ممنون این سایتم ممنون استاد عزیز خانم شایسته بچهای با عشق سایت

    خدایا سپاسگزارتم بخاطر کلام روزی بخش وپر از آرامشت، قران عزیز

    هوالله احد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مریم السادات هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1482 روز

    سلام و هزاران بار سلام عزیزان دلم و همسفران آگاه و ارزشمندم

    خداوند وهاب و رزاق را سپاس که امروزم با سفرنامه روز نهم در کنارتون هستم

    امروز که این فایل روز تولد استادعزیزم را گوش کردم زمانی است که من ۳روز پیش تولدم بود منی که سالها بیشتر خودم زمان تولدم را میدونستم و کیک میخریدم و میرفتم خونه و همه باهم میخوردیم و فقط همه میگفتن ااااا امروز تولدت بود و بعد یه تبریک خالی رو داشتم ولی امسال یه جور دیگه بود صبح که رفتم محل کارم همکارانم غافلگیرم کردن موزیک کیک بادکنک و …..داشتیم و خیلی خوشحال شدم و حتی تمام مشتریهام هم به من تبریک گفتن حتی مشتری که اون روز آمده بود برای انجام کار برام گل خریده بود و آورده بود…عصر رفتم باشگاه تمام شاگردانم به همکاری همسرم و والدین شاگردانم برام جشن تولد گرفته بودن توی باشگاه موزیک رقص و هدیه و میخوام بگم که هدیه ها تا امروز که ۳روز گذشته هنوز داره برای من ارسال میشه و فقط خدلروشک میکنم…یه موضوع دیگه اینکه امروز برای مصاحبه برای کار در یک کلینیک رفته بودم وقتی رسیدم دیدم کلینیک هنوز آماده نیست و در حال تعمیرات بود و با مدیریت صحبت کردم و اومدم بیرون قرار شد به من خبر بدن چه وقت میتونم برم اونجا…همون موقع که اومدم بیرون حسی به من گفت مریم هنوز تو آماده نیستی برای کار در اینجا دیدی اینجام مثل خودت هنوز آماده نیست صبر کن و صبر کن وهرزمان آماده شدی جایگاه توام آماده میشه و سریع قبول کردم و گفتم بله دقیقا همینطوره…و همونا تصمیم گرفتم اون مبلغی یا کاری که الان و در جایگاهی که هستم تونستم بسازم و با خودم و روحم و ذهنم در صلح باشم همه چیز به موقع انجام میشه و بیشتر لذت بردم از بودن با خدای وهاب و رزاقم….واقعا الان چندروزه که دارم میگم خدایا خودت هدایتم کن جوری که راحت و آسان بفهمم که چی میگی…خدایا هدایتم کن به راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی ..من همیشه مثال و الگوی من ابراهیم،سلیمان ،یوسف،و استادم و باز امشب با خوندن کامنت مرضیه جونم که اینقدر زیبا نوشته بودن به وهابیت خداوند که نسبت به سلیمان داشتن بیشتر وهابیتش رو درک کردم…باشد که هرلحظه این کلمات و آگاهیهارو احساس و زندگیش کنم…خدایا شکر که الان اینجام واقعا تورو شکر میکنم که این همه هر روز و هرثانیه از طریق آمدها و دستان بی نهایتت به من عشق و برکت می رسانی و حواست به من هست..اینقدر این روزها نگاهم نسبت به آدمها عالیه اینو از برخورد اونها میفهمم و درک میکنم…آدمها فقط میخوان به من خدمت کنن به هر نوعی

    اینم دلم میخواد بگم که من از بچگی عاشق ماشین بنز بودم از وقتی بیشتر پیش میرم اتفاقی که افتاده پدر یکی از شاگردانم هرروز بعد از باشگاه با ماشین بنز شاسی آخرین مدلش من و همسرم رو به خاله میرسونه و به راحتی دارم با ماشین قشنگم تردد میکنم🤩 اونم به راحتی و با عشق اینم کار خدای مهربونو و وهاب و رزاقم…دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    لیلا تیموری گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    به نام خدای مهربون

    روز نهم از روز شمار تحول زندگی من

    با سلام و خدا قوت خدمت استاد مهربون ، مریم خانوم شایسته که به حق، این اسم براشون انتخاب شده و مایک دوست داشتنی …

    و تیم بزرگ عباسمنش و همه همسفران عزیز و آگاه

    اول اول از همه خدا رو شاکرم که من رو هدایت کرد به این سایت… خدایاااا مچکرم و عاشقتم .🥰

    در مورد هدف این فایل که داره در مورد به صلح رسیدن با خود صحبت میکنه ، میخوام بگم که به صلح رسیدن با خود به معنای واقعیِ کلمه، عین آرامشه ..

    به صلح رسیدن یعنی هر کسی و هر چیزی رو همونطوری که هست دوست داشته باشیم قبولش کنیم و هیچگونه نزاع و درگیری فکری و روحی و یا جسمی باهاش نداشته باشیم .

    و این یعنی آرامش . اینطوری هیچ کس نمیتونه روی آدم اثری داشته باشه و حالش رو خوب یا بد کنه ..

    من به این باور رسیدم که اگه با خودمون به صلح برسیم و همه چی رو دوس داشته باشیم و ایمان قلبی و قوی به خدا و قدرتش داشته باشیم ، اونقدر پذیرفتن همه چی برامون راحت خواهد بود که غیر قابل باوره.

    من قبلا خیلی از بقیه انتظار داشتم و وقتی هم انتظاراتم مهیا نمیشد خیلی دلخور و ناراحت میشدم … الان که دارم به گذشته فک میکنم میبینم خدای من ، ایمان و باور من چقدر ناقص بود ، چقدر بی ایمان بودم . مگه میشه مگه میشه به غیر از خدااااا که مطلق و بی نهایت همه چیزه ، از کس دیگه ای انتظار داشته باشیم. .

    فقط فقط فقط و فقط خداااآااااااا

    مطلق قدرت

    مطلق مهر و خوبی

    مطلق ثروت

    مطلق شادی و سعادت .

    خدایا سپاسگزارم ازت که منو به آغوش کشیدی و طعم شیرین عشقت رو به من چشوندی …. خیئییییلی عاشقتم . خیئیییلی خییلی دوستت دارم

    خدایا شکرت که دستمو گرفتی … میدونی که راه رو بلد نیستم خودمو سپردم به خودت . منو هدایت کن و تو زمان مناسب در مکان مناسب قرار بده .خیلی تشکرررررررررررررر میکنم ازت و سپاس گذارم که کمکم میکنی که با خودم

    و جهان هستی به صلح برسم و با هم دوست شیم.

    دیگه با وجود تو نمیتونم به خواسته های معمولی فک کنم ‌

    ازت میخوام که از همه چی بهترین ها رو نصیب من و همه مخلوقاتت بکنی .

    بهترینِ اون چیزی که تا به حال به بهترین بنده هات دادی .

    در پناه الله یکتا ، شاد ، سربلند ، ثروتمند ، سلامت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید …

    دوستتون دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    نیلوفر افشون گفته:
    مدت عضویت: 1513 روز

    سلام استاد جان مریم جان

    استاد دقیقا این مسله تولد من هرساله داشتم با اینکه هرسال خانوادم برام تولد می گرفتن می گفتم ن نگاه فلانی چطوری گرفته مقایسه میکردم حسادت می کردم و اصلا نمی تونستم این همه محبت توجه خانوادم ببینم تا تولد پارسالم استاد انقدر بهش فکر کردم انقدر بهش چسبیدم ک هیچ کس تولدم یادش نبود و همه فکر میکردن فرداس حالا منی ک دو شب قبل تولدم همه بهم تبریک میگفتن کادو میدادن امسال هیچ به هیچ گذشت گذشت تا با دیدن این ویدیو بهش رسیدم من واقعا دو دستی چسبیدم بهش و نتیجش دیدم

    سر با خود درصلح بودن زمانی برای من شد استاد من وقتی بهتر میشم قشنگ نشونه میبینم منی ک همه بهم میگفن زشتی یا بد هیکل همه از اندام قیافم تعریف کنن و هرجا برم بدون ارایشم همه توجه نگاه ها روم استاد من روابطم با پسر اصلا خوب نبود و هیچ وقت دوست پسر خوب نداشتم من توی دوماه میتونم بگم بهترین پسرا بهم در خواست می دادن چه از نظر چهره هیکل ثروت ماشین واقعا عالی چقدر تعریف چقدر تحسین اصلا هرکسی فهمید من با این ادمها رابطم تموم کردم می گفت بخدا دیونه شدی جالبیش اینجا بود نشده بود من چون ارزش لیاقت خودم تازه پیدا کردم دیدم اینا بازم برای من کم هستن و ایده الم نیستن این مسله باعث شد بفهمم ک چقدر راحت میتونم حتی شخص ایده الم ک از نظر خیلیا رویایی داشته باشم چن لایقم البته هنوزم حسادت دارم متاسفانه البته خیلی کم شده ولی هست توی مسائل کاری رابطه وجالبیش اینجاست استاد ک من امشب این حس حسادت داشتم این فایل قشنگ جوابم بود

    چقدر خوبه میشه اینجا بدون هبچ نگرانی خجالت همه چیز گفت مرسی استاد بخاطر سایت بی نظیرتون عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    فرهاد سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2104 روز

    سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته گل

    رد پای روز دهم

    من فردی بودم که قبلا هر جایی که میخواستم برم و هر کاری که میخواستم بکنم حتما باید یکی همراهم میبود.هر وقت میخواستم برم بیرون چیزی بخورم اصلا تنهایی بهم مزه نمیداد.البته الان خیلی بهتر شدم ولی خیلی خیلی دیگه راه دارم تا به یک حد معمول برسم.

    چه حس عجیبی میتونه باشه حس رهایی،چند وقت پیش از استاد فایلی دیدم در مورد باور های درست در کسب و کار استاد در اون فایل یک جمله گفت که من به خودم گفتم بابا این دیگه کیه ؟؟چی داره میگه؟؟استاد گفتش من با خدا تقسیم وظیفه کردیم،اون کار میکنه و پول درمیار،من هم با اون پول ها از زندگی لذت میبرم.الان متوجه منظور استاد میشم،پشت اون حرف استاد یک حس رهایی عجیبی بود که من اون لحظ نفهمیدم چیه.

    بریم سراغ فایل:

    ویدیوی عجیب،غریبی بود ادم رو به یک ارامش واقعی دعوت میکنه،ارامشی که از خود شناسی میاد،ارامشی که از خدا شناسی میاد،ارامشی که همه ی جامعه اون رو توهم میدانند.

    چرا این ارمش از خود شناسی و خدا شناسی میاید؟چونکه انسان زمانی که میداند چه موجود فوق العاده ای است و از طرف دیگر خدای خود را بشناسد که بی نهایت توانایی دارد،دیگه همه ی اهدافش رو قابل دسترس میبینه.و دیگه نیازی نمیبینه که برای رسیدن به هدفی خود کشی کنه.

    اما بعد از رهایی چه باید کرد.سرجایمان بنشینیم و منتظر اس ام اس واریز پول از طرف خداوند باشیم یا اینکه دختری که در رویاهایمان ساخته ایم درب خانه را بزند و بگوید خانه و زندگی اماده است حاضر شو بریم من تو ماشین منتظرت هستم،یا اقای رئیس جمهور به خدمت ما برسد و پست مهمه وزارت خانه ای به ما بدهد و…..

    نه ایطور نیست.

    ان ارمش را باید در راه رسیدن به اهداف داشت،ان ارامش را باید زمانی داشت که همه تورا از راهی که پیش گرفته ای منع میکنند و تو را گمراه میخوانند،ان ارامش را باید زمانی داشت که به سنگ های میسر بر خورد میکنی و….

    رها بودن یعنی تسلیم بودن،مثل ابراهیم زمانی که ان را داشتند به دل اتش می انداختند نمیدانست چگونه اما باور داشت که خدا یاور اونست و او را از اتش نجات میدهد.

    باید ارامش در حرکت بودن را از توهم یک جا نشستن تفکیک کرد.

    من خودم که خیلی،خیلی فاصله دارم تا به یک ارامش واقعی،درونی و تسلیم بودن برسم

    استاد عزیز سپاس

    خانوم شایست مهربان تشکر

    به امید روزی که در ایران ببینیمتون

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1551 روز

    به نام خداوند جان و خرد،کزین برتر اندیشه برنگذرد

    خداوند نام و خداوند جای،خداوند روزی ده رهنمای

    بنام خدایی که به انسان خِرَد داد تا جان را در سایه خرد مدیریت کند و ذهن را بخدا بسپارد و با دریافت هدایتش عالی زندگی کند.

    سلام

    استاد عزیز و خانم شایسه عزیز خدا رو شاکرم که شما فرشتهای آسمانی را آفرید تا دستی از دستان پر مهر خدا باشید جهت هدایت انسانهای بیشماری که در وادی زندگی گم بودند و در جستجوی مفرّی برای فرار از تضادها و ناخواسته ها و مسیری برای رسیدن به آرامش و سعادتمندی.

    فکر میکنم همه ما یکی دو مورد رو از بچگی تا الان یادمون میاد که ، یه زمانی خواسته ایی داشتیم و برای رسیدن به اون خواسته شب و روز در تلاش بودیم و نرسیدیم ولی زمانی که بیخیالش شدیم و ولش کردیم ، بعد از مدتی اون خواسته خود به خود به وجود اومده و ما فقط وجود اون خواسته رو درک کردیم و از چگونگی بوجود اومدنش بی خبر بودیم.

    ولی با وجود این باز قانون رو درک نکردیم و گویا همه منتظریم تا یکی بهمون یادآوری کنه که ، ببین چطور قبلا ولش کردی خودش بوجود اومد، الانم نمیخواد حرص بخوری ، فقط بخواه و رهاش کن و از داشته هات لذت ببر و شاکر خداوند باش بخاطر هر آنچه داری و بخاطر تمام نعمتهای بیکرانش.

    خدایاشکر ، خدایا صد هزار بار شکر ، الهی شکر که من هر روز در مسیر کمال هدایت میشوم.

    آرزوی موفقیت و پیروزی روز افزون برای همه دوستان عزیزم و اعضای این خانواده صمیمی دارم.

    موفق و پیروز باشید ❤🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    الهه نوروزی پور گفته:
    مدت عضویت: 1803 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار خانم شایسته مهربان و دوستان خوبم

    مهم ترین رابطه توی زندگی ما رابطه ما با خداوند هست که اگه این رابطه به خوبی ساخته بشه همه چی به راحتی به دست میاد

    وقتی با خدا ارتباط محکمی داریم همه چیز را همان طور که هست دوست داریم چون از زاویه دید خداوند به همه چیز نگاه می کنی

    وقتی با خودمون در صلح هستیم میتونیم عاشق همه چیز باشیم میتونیم برای همه لبخند داشته باشیم میتونیم از موفقیت همه خوشحال بشیم

    وقتی با خودمون در صلح هستیم همه رو با خودمون یکی میبینیم و جایی برای ناراحتی گله و شکایت و حسادت و… نمیمونه

    خدایا کمکم کن تا هر لحظه ایمانم به تو بیشتر بشه و رابطه ام با تو محکم تر

    خدایا کمکم کن تا بتونم عاشق تمام مخلوقاتت باشم

    خدایا کمکم کن تا خودم رو همونجوری که هستم بپذیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3523 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همگی

    روز نهم سفرنامه تحول زندگی

    و رسیدیم به محبوبترین فایل من،به طور خاصی من با ان فایل و صحبت های استاد در آن ارتباط برقرار میکنم و خیلی آرام تر میشم خیلی خیالم راحتر میشه و این نشون میده که در تقلا هستم .

    احساس سبک بالی میکنم و خیی قدرت میگیرم در رفتارهام و برخوردهام توی روابط.توی نیتم از انجام هر کاری حتی خودسازی

    خالصتر میشم

    نشانه های صلح با خود من در امروز:

    با تمام وجود زیبایی باران را حس کردم رفتم زیر باران زدم به خیابان در زیر باران .وقتی صدای باران را میشنیدم خوب احساس کردم که صدای خداست و این همان خداست(اصلا هم منظورم ان حرفی که همه میزنند نیست،این به تمام معنا یک حس بود)

    دست بچه ای را گرفتم و شادمانه عین او چرخیدم .بچه ی همسایه را صدا زدم که خودش خیلی مرا دوست دارد و باش صحبت کردم و خندیدن شادمانه اون رو تماشا کردم

    غذای خوشمزه مادرم را با لذت خوردم نه با عجله.

    اولین کاری که امروز انجام دادم رفتن جلوی اینه بود و با یک شوق خاصی خودم و زیبایی هایم را تحسین کردم و با احساس خوبی به خودم گفتم که زهرا من دوست دارم عاشقتم و فقط برای خودت .دوست دارم بدون هیچ دلیلی بدون اینکه کار خاصی کردی. گفتم زهرا من عاشقتم و هر چیزی برای خوشبختی نیاز داری تو همین من هست.

    (اینکه برای خودم ،خودم رو دوست اشته باشم رو از جواب یکی از دوستان در عقل کل که دیشب خوندم الهام گرفتم خیلی نکته زیبایی گفته بود که ما گاهی خودمون رو بخاطر دیگران و برای اینکه تایید بشیم از دیگران دوست داریم)

    این وسوسه انجام کارهایی برای ارتباط گرفتن بیخودی با دیگران را بیشتر از هرروز کنار گداشتم و میخاستم خودم را و تنهایی خودم را احساس کنم.گفتم زهرا همین تو همین زندگیت همین کارهایی که روزانه انجام میدهی همین درس خواندنت که عشقت است همینها خیلی خوبن و نیازی به وجود کسی نداری

    همینکه با خودتی فقط با خودت و فقط خدا هست همین کافی است همین زیباست تجربش کن

    راستش دغدغه این روزهای من این است که چطور هماهنگ بشم با حودام چطور خدا رو حس کنم در درونم چطور مهمترین رابطم با خدا باشه و با خودم همون چیزی که استاد و دوستان ازش حرف مزنند همون ارتباطی که وقتی ازش حرف میزنن سر شوق میان چشماشون اشک شوق میاد .همون که میگن طوریه که کاملا رهان حسش میکنن شادن سرخوشن و در آغوش او روحشون لطیف میشه همینکه عاشق این ارتباطن و حسش میکنن و باعث شده عاشق بشن عاشق خودشون .همون ارتباطی که باعث میشه به صورت عملی برا خودشون وجودشون ارزش قائل باشن و این ارزشمندی کاملا درونی و عمیق طوری که در بیرون نمود پیدا کرده

    ایمان دارن مطمئنن هدایت میشن و هدایت خدا رو میفهمن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    برای رسیدن به این مرحله و این مدار چکار باید بکنم ؟؟؟؟؟؟

    همیشه دوست داشتم وقتی برسه که من نتیجه بزرگی گرفته باشم و بیام اونو بگم خیلی جالبه واقعا یکی از نتایجی که ارزوم بود یه موقعی اینقدر بدیهی حالا دارمش و توی همون مسیرم که حتی نفهمیدم اینم یکی از نتایجیه که بدست اوردم و بیام بگمو حالا یهو یادم اومد من الان دانشجوی ارشدم تو رشته ای که عشقم بود و هست و کاملا در مسیر عشقم هستم و لذت همین مسیره همین انجام کاری که با ذوق انجام میدی

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    من زهرا همیشه سپاسگزار شما استاد

    در پناه خدای رئوف باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    خدا یاور من است گفته:
    مدت عضویت: 2363 روز

    رو نهم از سفرنامه….

    خودت رو قبول داشته باش فارغ از اینکه قبولت داشته باشن یا نه. خودت رو دوست داشته باش فارغ از اینکه دوستت دارن یانه. استاد این فایل شما فوق العاده است ها. مطمئنم خودتون میدونید. اما من نمیدونستم. فکر کنم این فایل رو قبلا بالای ده بار گوش کرده بودم و مثل یه آهنگی که گوشش می کردم گوش میکردم نه بیشتر از یک بار و کل درکی که داشتم از فایل این بود که مثبت فکر کنم. باور می کنید فقط همین رو می شنیدم. دیروز بار اول این فایل رو گوش کردم مثل دفعه های قبل. گوشش کردم و گذاشتمش کنار تا مثل مشق مدرسه بیام برگ روز نهم رو بنویسم و برم سراغ روز بعدی. و درست از دیروز به چند تا تضاد بزرگ برخورد کردم. اول اجازه بدین از وضعیت خودم بگم براتون. قبلا اگر بود کلی مضطرب میشدم. مدام خودم رو سرزنش می کردم. به بقیه بد و بیراه می گفتم و ازشون متنفر میشدم چون فکر می کردم در حقم بدی کردن. آخر سرم نا امید و مایوس میشدم. اما من دیروزی این شکلی نبودما. این من دیروزی رو شما هدایتش کردینا به خواست خدای مهربونم. خیلی جالبه من بیشتر از یک دقیقه دیگه ناراحت نمیشم. شاید کمتر از اون میدونید چرا. چون میگم خوب این قضیه چی میخواد بهم بگه. باید چیکار کنم؟ من چه اشتباهی دارم که این قضیه هی واسم تکرار میشه. یا حتی دیروز یه اشتباهی کردم که قبلا اگر کسی اون اشتباه رو با من میکرد کلی کلامی یا توی دلم به اون آدم بد و بیراه می گفتم. اما من دیروز خودم رو کنترل کردم. با خودم گفتم که اشکالی نداره تو یه چیز جدید یاد گرفتی از اشتباهت. درسته که صد در صد مثل اون آدم ایده آلی که هستم ذهنم رو کنترل نکردم اما توی کشاکش خود قبلیم و صدایی که توی قلبم میگفت نگران نباش! هیچ اتفاق بدی نمیفته و هیچ آسیبی نمیتونی بزنی به کسی. خدا حواسش بهت هست. و فقط میخواست که تو یه چیز جدید یاد بگیری، شخصیت جدیدم متولد شد. یعنی کسی که زود مضطرب میشد دیروز تبدیل به فردی شد که بدون اینکه نیازی به صحبت کردن با کسی داشته باشه، خودش خودش رو آروم میکنه. اینم نکته مهمیه ها. من قبلنا دوست داشتم این آرامش رو از بیرون بگیرم و حتما یه کسی آرومم بکنه. اما الان خیلی وقته که خودم خودم رو آروم میکنم و حرف خودم، یعنی اون صدای مطمئنی که از توی قلبم میاد و صداش نسبت به قبل خیلی بلند تر شده کمکم میکنه اونم به بهترین وجه من رو قدرتمند تر میکنه بعد از هر تضادی. و اما یه چیز مهم دیگه ای که فایل شما باعث افزایش آگاهی من شد این بود که من اون ایمان بی قید و شرط و توکل صد در صدی رو به خدا از یادم برده بودم. چرا؟ چون به یه سری نتیجه رسیده بودم و بازم داشتم مثل قبلا فکر می کردم. بازم آدما حرفاشون داشت درست تر و معتبرتر از ایمان به خدا میشد. از دیروز متوجه شدم گربم یهویی حالش خوب نیست. دارم میگم دیگه چند تا تضاد گنده لااقل برای من پیش اومد. داشت چشام پر اشک میشد، قلبم دوباره میخواست از جا کنده بشه. دستم میخواست بره سمت گوشی و برم انواع بیماری های خطرناک گربه ها که کشنده هست رو بخونم و علائمشون رو با گربم چک کنم.یه صدایی دوباره از قلبم اومد و گفت: نکن، نخون به حرفش گوش دادم. دوباره چند دقیقه بعد داشتم نازش میکردم و میخواستم ببینم کجاش مشکل داره و برم توی اینترنت سرچ کنم. اما دوباره قلبم گفت بدن خودش قابلیت ترمیم داره و طبیعیش اینه که حالش خوب بشه. اگه استراحت کنه حالش خوب میشه. بعد از ته قلبم از خدا خواستم که بهش کمک کنه و پا شدم رفتم. تضاد بعدیم این بود که پولم رو داده بودم دست کسی برام نگه داره تا خرجش نکنم و پول جمع کنم. دیروز که خواستم ازش پولمو بهم بده گفت اول طلب های قبلیم رو بهم بده بعد. اگر قبلا بود دیوونه میشدم کلی چرت و پرت میگفتم و لوس بازی و بازی قربانی. اما در بعد از نیم ثانیه ناراحتی گفتم باشه، این باشه برای طلبت. همچنان دلخور بودم ولی بعدش که فکر کردم. با خودم گفتم اولا این آدم حق داره، و من باید پولش رو بر میگردوندم. خدایا شکرت که اینقدر درآمد دارم که پول هایی که کسی بهم قرض داده رو بر میگردونم. دوما تو از این تضاد یاد می گیری که خودت لیاقت نگه داشتن و پس انداز کردن پولت رو داری و دیگه هیچ وقت پولت رو نده دست کسی تا برات نگه داره. سوم خودت پول دربیار و هر وقت هر چقدر هم کسی خواست با اصرار بت قرض بده قبول نکن. آخر سر اتفاقا خیلی هم خوشحال شدم و گفتم خدایا ازت سپاسگزارم که اینقدر واضح باهام داری صحبت می کنی و میگی که بیام و روی ثروت کار کنم و حواسم به پولم باشه و واسش یه فکر اساسی بکنم. یه چیز دیگه ای که خیلی دوستش داشتم این بود که دیروز بعد از اشتباه کردنم، شونه هام داشتن میرفتن که آویزون بشن، احساس شرمندگی بکنم و صدام ضعیف تر بشه ….تازه نمیخواستم اشتباهم رو به رئیسم بگم. ولی بعدش به خودم گفتم این اشتباه اینقدر می ارزه که بخاطرش اعتماد به نفست رو خراب کنی و حال خودت رو بد کنی. بعد که تصمیم گرفتم بگم میخواستم طبق معمول گذشته هی پشت سر هم عذر خواهی بکنم و خیلی ناراحت و بیچاره و بدبخت خودم رو نشون بدم. اما دوباره همون صدا بهم گفت خیلی جدی و راحت و با قدرت میگی اشتباهت رو و قدت رو نمیشکنی و شل و ول هم حرف نمیزنی. و من این کار رو کردم و حالا حالم بابتش خیلی خوبه. خدایا شکرت.

    استاد فایل شما باعث شد من دیروز دوبار و در دو جنبه از زندگیم از نو متولد بشم و یه شخصیت جدید پیدا کنم. تولدم مبارک. خیلی ممنوم. خیلی ممنونم که بازم یادم انداختین که صد در صد به خدا توکل کنم و مطمئن باشم که همه چیز درست میشه و قدرت دست من و خدای منه و من تحت هر شرایطی قدرتمندم. میدونین من در مورد همین قضیه خیلی مطمئنم. چون از همون روز اولی که بعد از شنیدن فایل های شما شروع کردم کارامو بسپرم به خدا، دیدم که خدا با بندهاش چیکار میکنه و چقدر خوش قوله و هزار برابر بهتر از اون چیزی که میخوام رو بهم میده. خدایا شکرت بابت آگاهی های امروز.

    ازتون خیلی ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    زهراهنرمند گفته:
    مدت عضویت: 1780 روز

    بنام خدا

    روز۹روزشمار تحول زندگی من

    این فایل از فایلهای عااالی هست که من در اینروز ها بشدت نیاز دارم به شنیدن اگاهی هایش…

    من نیازدارم بیشتر روی عزت نفسم کار کنم تا از دیدن و شنیدن موفقیتهای دیگران نه تنهاناراحت نشوم بلکه خوشحال هم بشوم!!!! چون اگه حسادت بورزم خودمو از مدار خارج کردم چون به اون شخص هیییچ ضرری وارد نمیشه وهرکس مسئول اعمال ورفتار فقط خودش هست نه کسی دیگه ای

    باید در خودم این عادت و ایجاد کنم که نباید به هدفم بچسبم بلکه از مسیر رسیدن لذت ببرم اگه باسختی زیادی همراه باشه در اخر میگم همش همین بود که خودمو اینقد به سختی انداختم ؟!؟!!

    مهمترین رابطه ، ارتباط من با درونمه یعنی ارتباطم باخدای خودم خدایم در درونم قرار داره وصداشو از قلبم میشنوم. نحوه ارتباطم بادیگران ، دسترسی م به نعمت و ثروت و موفقیت به میزان ارتباط بااین نیرو هست. یعنی هرچقد بیشتر خودمو بشناسم علاقه هاموبدونم و برای رسیدن بهشون گام بردارم ولذت ببرم یعنی به خدا ومنبع همه چیز وصد شدم. هرچقدر بتونم بیشتر وصل باشم ، ثروتمندتر و خوشحالتر و سالمترو باحالترم و وقتی در هماهنگی باخودم قراربگیرم اونوقت هرحرف و حرکتی که داشته باشم به دلها میشینه .الان که دارم اینهارو تایپ میکنم رو قبلتر از زبان استادم شنیده بودم اما حالا کمی بهتر درک میکنم و به مدارش نزدیک شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: