نتایج دانشجویان از دوره‌های استاد عباس‌منش

  • -ماریا اکبری
    الان اواخر سال 1402 هست و می‌خوام نتایجم از عمل به آموزش های روانشناسی ثروت 1 رو با سال 99 مقایسه کنم که تازه این محصول ارزشمند رو به خودم هدیه داده بودم:ماریای 3 سال پیش که تازه این دوره رو شروع کرده بود، نه خونه ای داشت، نه ماشینی، نه پس اندازی، نه طلا.حتی برای خرج های روزانه ام هم مونده بودم. پراز بدهکاری و غم بودم. انگار چرخ زندگیم زنگ زده بود و هرچه زور میزدم، جلو نمی‌رفت که هیچ، بلکه شونه هام زیر این فشار داشت خورد میشد.حالا بعد از گذشت فقط 3 سال تلاش برای عمل به آگاهی های این دوره، هم خونه دارم، هم ماشین دارم و هم پس انداز.هم تجربه های شگفت انگیزی از سفرهای باکیفیت دارم.غذاهای باکیفیت تهیه می کنم. لباس های برند و با کیفیت می خرم و هزاران تجربه های ریز و درشت دارم که مربوط میشه به بهبود اوضاع مالیم. اما از همه نتایج مهمتر ،تغییراتی هست که توی ذهنم درباره تغییر \\\"باور کمبود\\\" به \\\"باور به فراوانی\\\" افتاده.با آموزش های این دوره، نقش اساسی باورهای قدرتمند کننده رو فهمیدم و  باور کردم که تنها راه تغییر زندگیم این هست که باورهای قدرتمند کننده بسازم و فراوانی رو باور کنم. اونوقت به صورت تکاملی، به تمام خواسته هام میرسم.من با این دوره باور کردم که: «هیچ چیزی نیست که بخواهم اما توانایی تحققش را نداشته باشم اگر کنترل کانون توجه ام رو یاد بگیرم. زیرا قانون این است که تمرکز به هر سمت و سویی برود تجارب نیز به همان سمت و سو خواهد رفت». برای همین سعی کرده ام که توجهم رو بگذارم روی فراوانی و دائم شواهد و الگوهایی درباره فراوانی ها در جهان پیدا کنم تا طبق قانون خدا، از همون جنس نعمت ها وارد زندگیم بشه. چرا که: چه کسی از خداوند متعهد تر به وعده هایش هست.من این رو فهمیدم که: مثل اکثریت مردم جهان، ذهنیت معلولی درباره پول دارم. در نتیجه باید همیشه و همیشه روی این پاشنه ی آشیلم که \\\\\\\"باور به کمبود\\\\\\\" هست کار کنم. فعلاً با تمرکز روی این دوره، ذره ای از این فراوانی بی کران رو باور کردم و همین یه ذره تغییر،  شرایط زندگی من رو از منفی هزار، رسونده به شرایط حد متوسط جامعه. اما با این تفاوت که من بدون هیچ رنج و سختی و دقیقا با لذت به این نتایج رسیده ام. پس با همین فرمونِ کار کردن روی ذهنم پیش می رم و لاجرم به تمام خواسته هام می رسم. استاد عزیزم از شما سپاسگزارم که منو با قوانین خداوند آشنا کردید. سپاسگزارم که بهم یاد دادید همه چیز باوره. سپاسگزار خداوند هستم که من رو به این آگاهی های توحیدی هدایت کرده و متعهدانه این مسیر بهبود دائمی رو ادامه می دم.
  • -علی گرایی
    من علی هستم، 34 ساله. 2 سال پیش از طریق یکی از دوستانم به طور اتفاقی با استاد عباس منش آشنا شدم. اون روزها هیچ تصوری از زندگی به شیوه آموزش های استاد رو نداشتم. شروع کردم به گوش دادن به فایل های بخش دانلودها و اولین چیزی که از همان ابتدای آموزش ها یاد گرفتم و به طور جدی انجام دادم، شکرگزاری بود.  این تغییر در شخصیت من،  باعث شروع تغییرات اساسی در زندگی من شد. بعد دوره عزت نفس رو با اکانت همسرم خریدیم و بعد از 6 ماه عمل به آموزش های فایلهای دانلودی و جلسات دوره عزت نفس، تصمیم به مهاجرت گرفتیم. با توکل بخدا و خودباوری ای که از گوش دادن به فایل های استاد گرفته بودم، با دو فرزند 1 ساله و4 ساله به تهران مهاجرت کردیم. کل سرمایه ما 200 میلیون تومان بود که 150 میلیون را برای پول پیش خانه و 50 میلیون را برای استارت کارم گذاشتم. من خرداد 1401 به تهران آمدم و کارمو شروع کردم. امروز پس از گذشت حدود یک سال و نیم، اون سرمایه 200 میلیون تومانی، به لطف الله یکتا و عمل به آموزه های استاد عزیزم در این مدت، شکر خدا 10 برابر شده و به 2 میلیارد تومان رسیده. استاد عزیزم شما دستی از دستان خدا بودید برای هدایت من. به لطف عمل به آموزش های شما، کاری که قبلاً به سختی پیش می‌رفت الان به راحتی پیش می ره و کاری که قبلاً به سختی از اون پول می ساختم امروز دارم به راحتی ازش پول می سازم. عاشق کارم هستم و از انجامش واقعا لذت میبرم. یک زندگی بسیار عاشقانه با همسر و فرزندانم دارم. بینهایت سپاسگزار خداوند هستم که با شما آشنا شدم و روز به روز دارم زندگیمو آگاهانه خلق میکنم. از خداوند میخواهم که همیشه در این مسیر ثابت قدم بمانم.
  • -مهیار ضیائی
     من به کمک آموزه های استاد اینقدر روی احساس لیاقت و خود ارزشمندی کار کرده ام که هر بار آینه می دیدم اولین کلمه ای که با تاکید به خودم می گفتم این بود: \" زیبا \" ... و واقعا هم هر روز احساس زیبایی بیشتری میکنم. این جنس از فرکانس من رو وارد دوره قانون سلامتی کرد. به لطف زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی و تعهدم در عمل به آموزه های این دوره، الان هیکل رویایی خودم رو دارم. یعنی همون هیکلی که از سن 12 13 سالگی داشتنش رو توی ذهنم تجسم می کردم رو الان دارم. اوایل زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی خیلی لاغر شده بودم و هرچقدر هم که می خوردم وزنم بالا نمیومد. اما با تعهد ادامه دادم و ذهنم رو درباره نگاه و حرفهای دیگران کنترل کردم و همچنان در دوره قانون سلامتی موندم. جالبه که بعد از غلبه به این ترمز درباره حرف مردم، وزنم شروع کرد به بالا اومدن و چنان عضله سازی ای توی بدنم شروع شد که نگو. من توی چند ماه از 54 کیلو رسیدم به 70 کیلو. 70 کیلو عضله خشک و خوشگل. الان هم صورت و چهره زیبایی دارم و هم اندام زیبا.حالا اگر توی همه مسائل اینطور متعهد به قانون باشم، توی همه جنبه های زندگی، قانون همین قدر جواب میده و بهتر و بهتر میشم.
  • -Ali reza nasabi
    توی مجامع علمی کسی که استاد تمام باشد بهش میگن پروفسور و استاد عباس منش برای من پروفسور عباس منش است. چون آموزشهای استاد، تغییراتی رو در من بوجود آورده که هیج مرکز آموزشی ای به آدم یاد نداده و نمی دهد. استاد من مسیر تغییر رو از فایلهای هدیه شما شروع کردم. آموزش های شما رو گوش می دادم، نت برداری می کردم، تمرین می کردم و عمل به این آموزش ها کم کم مسیر ذهنم رو عوض کرد و درآمدم به اندازه تغییرات شخصیتی ام رشد کرده. الان یعنی سال 1402، درآمد من به ماهی 50 میلیون تومان رسیده. در یک سال گذشته، 200 گرم شمش طلا، پس انداز کردم و با خودم گفتم: علیرضا الان موقع خرید دوره روانشناسی ثروت 1 رسیده. روی دکمه \"مرا به سوی نشانه ام هدایت کن\" کلیک کردم و به فایلی هدایت شدم که در مورد رسیدن به آزادی مالی، مکانی و زمانی صحبت می کرد و مطمئن شدم که وقت خرید دوره روانشناسی ثروت 1 و ادامه مسیر با آموزش های این دوره است.
  • -فیروزه محسنی
    استاد عزیز بسیار سپاسگزارم که دوره عالی کشف قوانین زندگی را تولید کردید. این دوره شروع زندگی جدید برای من بوده.من با این دوره یاد گرفتم چطوری خواسته هام رو کدنویسی کنم و اونا رو محقق کنم. یاد گرفتم سپاسگزارم باشم. یاد گرفتم قدم بردارم و به هدایت های خداوند عمل کنم و مهم تر از همه، به خداوند اعتماد کنم و تسلیم جریان هدایت باشم. یکی از معجزات عمل به تمرینات این دوره برای من این بود که:مدت  2/5 سال بود که من به شدت دنبال انتقالی از شهرستان به تهران بودم واز طرف مبدا با این درخواست موافقت نمی شد و من در ماموریت مانده بودم. تا اینکه وارد دوره کشف قوانین زندگی شدم و با جدیت تمرکزم رو گذاشتم روی عمل به آموزه ها و تمرینات این دوره. بعد از مدتی بدون اینکه من هیچ کار خاص یا پیگیری ای درباره انتقالیم داشته باشم، از مبدا با من تماس گرفتند و تلفنی خبر موافقت با انتقالی من رو بهم خبر دادند. انگار خداوند خودش کارهای انتقالی رو برام انجام داده بود. بقیه کارهای اداری هم خود به خود انجام شد. این فقط یکی از برکات عمل به آموزه های دوره کشف قوانین است و من متعهدم تا همیشه آموزه های این دوره رو مرور کنم و در زندگیم بکار ببندم. از این به بعد هم می خوام با استفاده بهتر از آگاهی های این دوره، زندگی سراسر شادی و لذت و احساس خوب و تحقق اهدافم رو اونم از سرراست ترین مسیر داشته باشم.
  • -علیرضا بهادری
    من در چکاپ فرکانسی قدم 12 ام به سوالات شما جواب دادم و جواب های قدم 12 را با جواب هایم در شروع 12 قدم و قدم اول مقایسه کردم و می خواهم تغییرات و پیشرفت هایم در این 12 قدم، در زندگیم بنویسم و اول توضیح دهم انجام چه تمرین هایی به چه شکل باعث شد تا این نتایج حاصل شود. مهم ترین خواسته من، رشد وضعیت مالی بود. قبل از ورود به 12 قدم فایل \\\"چگونه در عرض یک سال درآمد خود را چند برابر کنیم\\\" را گوش دادم، نت برداری کردم و تعهد دادم تا درآمدم را 3 برابر کنم. سعی کردم به تک تک آموزه ها عمل کنم. هرچند در طی کار کردن با آموزه ها، نجواهای ذهنم هم زیاد بود که مرتب به من می گفت: تو چند ساله داره کار می کنی و حتی یک 1000 تومان هم حقوقت رو اضافه نکردند، چطور می خواهی حقوقت رو 3 برابر کنی. اما این آموزه ها به من یاد می داد که چطور به خدای یکتا ایمان داشته باشم و ادامه دهم.اتفاقی که افتاد، بعد از 20 روز از کارم اخراج شدم. اون زمان من در یک مغازه پروتئینی در شهرستان کار میکردم‌. وقتی این اتفاق رخ داد، حرفهای استاد رو توی ذهنم تکرار می کردم که می گفت: وقتی در مسیر درست حرکت میکنی هر اتفاقی که بیفتد به صلاح شماست و می‌خواهد شما را به خواسته هایتان برساند‌. من گفته های استاد را باور کرده بودم و به خودم یادآوری می کردم و این یادآوری ها، ایمان من را بیشتر می کرد. به همین دلیل بدون هیچ ترس و تردیدی بر این تمرکز کردم که این اتفاق به من وقت بیشتری داده تا بهتر روی خودم کار کنم و بعد هدایت شدم از اون شهر به مشهد مهاجرت کنم و به صورت کاملا هدایتی و معجزه آسا که در کامنت های قبلی داستانش را گفته ام، صاحب یک مغازه شدم. کل سرمایه من 50 میلیون بود و با توکل به خدا شروع کردم و بعد وارد دوره 12 قدم شدم. 12 قدم مکمل پیشرفت من شد. آموزه های این دوره باعث شد در لحظات نجواهای ذهن، بتوانم ذهنم را کنترل کنم و افسار آن را بدست بگیرم. با هر قدم از 12 قدم، رشد و پیشرفت من سریعتر و سریعتر میشد.اول از همه با تمرین ستاره قطبی شروع کردم و طبق توضیحات استاد، از خواسته های کوچک شروع کردم تا آرام آرام ظرف وجودی من بزرگتر شد و نتایج نیز بیشتر و بیشتر شد‌. من طبق توضیحات جلسات تمرین ستاره قطبی، از خداوند درخواست میکردم و خداوند نیز اجابت می‌کرد و من سپاسگزاری می کردم و این سیکل هر روز ادامه داشت و هر بار نه تنها نتایج بیشتر می شد بلکه اعتماد به نفس و انگیزه من برای بهتر عمل کردن، بیشتر می شد. هر روز بیشتر تشنه کار کردن روی خودم میشدم. هدف من این بود که با 12 قدم از نظر مالی رشد کنم اما من در همه ی زمینه ها رشد کردم. انگار تمام جنبه های زندگی به هم وصل بودند که با کار کردن روی خودم، همه جنبه های زندگی ام رشد کردند.هر روز جلسات باور ساز خصوصاً جلساتی که نحوه ایجاد باورهای قدرتمندکننده را توضیح می داد را تکرار میکردم به گونه ای که آن باورهای قدرتمندکننده، جزئی از وجودم شده بود‌.در هر لحظه جلسات دوره  را گوش میکردم و نکته برداری میکردم.اتاق خوابم، مغازه ام، حتی سرویس‌های منزلم پر از برگه های بزرگ از سوالاتی بود که چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. چون من خودم را می‌شناختم و مب دانیت که اگر این آگاهی ها را هر روز به خودم یادآوری نکنم، فراموش می کنم و به شیوه قبلی بر می گردم. به خاطر این استمرار، هر روز نگران و ناراحتی هایم کمتر میشد چون ایمان و توکلم در عمل بیشتر می‌شد و تمام هدفم فقط کار کردن روی خودم و درونم بود. کم کم ارتباط های خوبی با مشتری هایم پیدا کردمدر تمام مدت آموزش با دوره 12 قدم، من سعی کرده ام باورهای محدود کننده قبلی را کنار بگذارم و با عمل به آموزه ها و تمرینات دوره 12 قدم، باورهای قدرتمندکننده بسازم. این سبب شد تا آرام آرام باور به فراوانی در ذهن من شکل بگیرد و این باور که: من خالق زندگی خودم هستم و میتوانم هر آنچه را که می‌خواهم خلق کنم، در ذهن من رشد کند. این باور باعث شد به دنبال آرزوهای خودم بروم. چون درک کردم هیچ محدودیتی نیست و من آزادم تا هر گونه بخواهم زندگیم را تغییر دهم. به نسبت تغییراتی که در درونم ایجاد کردم، نتایج بیرونی من نیز بیشتر می شد. هدف من این بود که اوضاع مالی ام بهتر شود اما با کار کردن روی 12 قدم، همه ی جنبه های زندگی من رشد کرد چون من از درون رشد کردم.در جنبه مالی، در شروع قدم اول، پس اندازم صفر بود و در پایان قدم 12، مبلغ 250 میلیون تومان پول نقد دارم؛در شروع قدم اول، 90 میلیون تومان بدهکار بودم و در پایان قدم 12، هیچ بدهی ندارم؛در شروع قدم اول، میزان سرمایه کاری من حدود 50 میلیون تومان اجناس مغازه ام بود و در پایان قدم 12 ام، سرمایه مغازه من به 5 برابر رسیده است؛در شروع قدم اول، توانایی خرید من بسیار کم بود در پایان قدم 12 ام، توانایی خریدم 50 برابر بیشتر شده است؛سود خالص (درآمد) ماهیانه من در شروع قدم اول 5 میلیون تومان بود و در پایان قدم 12 ام، درآمد ماهیانه من (سود خالص) بیش از 14 برابر رشد کرده است؛در جنبه روابط، در شروع قدم اول، رابطه ام با همسرم از خط قرمز رد شده بود و حرمت و احترام از بین رفته بود. بعد از قدم 12 ام و کار کردن روی خودم، رابطه ام به شکل تغییر کرده که الان عاشق و دیوانه یکدیگر هستیم اما بدون وابستگی.در سایر روابطم، در شروع قدم اول، تو روابطم میخواستم پاچه همه رو بگیرم. کاملا منزوی و تنها شده بودم اما الان و در پایان قدم 12 ام کلی دوست هم مدار و هم فرکانس دارم که اوقات خوشی با هم داریم. در شروع قدم اول، روزم با بدترین شرایط احساسی شروع می‌شد و پیامد این احساس بد هم اتفاقات بد و بدتر بود. شب هم با گند ترین حالت احساسی تموم میشد و این روند همواره تکرار می شد. اما در پایان قدم 12 ام، الان روز من با لبخند و شادی شروع میشه و طی روز فقط اتفاقات خوب رو میبینم و شب با دنیایی از احساس سپاسگزاری و احساس خوب تموم میشه. استاد عزیزم، این زندگی رویایی رو تو خواب هم نمی دیدم اما الان دارم زندگیش می کنم. عمل به آموزه های شما منو توحیدی و یکتا پرست کرده و متعاقب اون هم نعمت و خوشبختی به زندگیم سرازیر شده. من یاد گرفتم که راحت خودم رو به جریان هدایت بسپرم. راحت توکل می کنم. احساس میکنم خداوند همه مسیرها رو برایم مهیا کرده تا فقط شاد باشم و از زندگیم لذت ببرم.
  • -حنان دریس
    من قدم اول و دوم از دوره 12 قدم رو خریدم. همسرم نیز در کنار من، شروع به استفاده از آگاهی های این دوره کرد. به جلسات گوش می داد و تمرینات رو انجام می داد. درآمد همسرم با عمل به آگاهی های قدم اول، در همین مدت کوتاه، از ماهی 16 میلیون به 26 میلیون رسیده. این نتیجه ی همسرم برای من مثل یک معجزه بود و ایمان من رو به آگاهی های این دوره 1000 برابر کرده.خداروشکر میکنم که تواین مسیر قرار گرفتم و دارم از درک و عمل به این آگاهی ها بسیار لذت میبرم. برای خودم هدفی رو در نظر گرفتم و دارم با تمرکز روی اون کار می کنم.
  • -ابوالفضل
    سلام خدمت استاد میخواهم ردپایی از خودم  بگذارم و بخشی از نتایجم رو از عمل به آگاهی های دوره 12 قدم تا این قدم، بنویسم.میزان پس اندازم حدودا 6 برابر شده؛ درآمدم تقریبا 3 برابر شده و کارم راحت تر شده و بدون بالاسری؛ نصف بدهی هام رو پرداخت کردم؛ توانایی خریدم از خرید تخم مرغ به جایی رسیده که امروز میتوانم برای خودم لباس و کلی میوه بخرم؛ هزینه های غیرمترقبه زندگیم قریبا صفر شده؛ امید به آینده ام تبدیل شده به یقین به روزهای خوب آینده؛ میزان مراجعه ام به دکتر تقریبا به صفر رسیده؛ روابط با همکارانم به شکل جادویی عالی شده؛ احساس گناهم تقریبا به صفر رسیده؛ خداوند رو هر لحظه زندگیم حس میکنم؛وقتی این نتایج رو مرور کردم به خودم گفتم: خدایا شکرت. منی که تونستم تا الان اینقدر تغییر در زندگیم ایجاد کنم، خدا می دونه که با ادامه مسیر چه اتفاقات عالی ای رو برای خودم رقم بزنم. خدایا شکرت.
  • -مهری اکبری
    اگر واحد شادی، سلامتی، روابط عالی و وضعیت مالی مناسب رو 100 در نظر بگیریم، قبل از کار کردن روی خودم توسط آموزش های استاد، نمره من زیر 0 و منفی 100 بودم و الان به لطف مداومت در این مسیر، رسیدم به مثبت 50وقتی کار با آموزش های استاد رو شروع کردم، درآمد من صفر بود، خونه دار بودم و دلم میخواست ی زن فعال باشم. شروع کردم با آموزش های استاد، روی افکارم و باورهام‌ کار کردن. طولی نکشید که به طرز باورنکردنی ای یکی از دوستانم بهم زنگ زد و گفت من می‌خوام از این شهر برم. اگه دوست داری بیا اموزشت بدم و شغل من و اعتبار من مال تو. اون زمان من هیچ درآمدی نداشتم و مسیر رو ادامه دادم. الان بهترین شغل و درآمد رو دارم.درآمدم به 50 میلیون تومان در ماه رسیده و استقلال مالی و فکری دارم؛رابطه ی عاشقانه با همسرم و فرزندانم دارم؛مهمتر از همه، با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، بعد از 12 سال درگیری بیماری سرطان، شفای کامل پیدا کرده ام و به لطفا الله مهربان و آموزش های استاد عزیزم، پر انرژی و شادم.چیزی که باعث نتایج من شده، درست کار کردن و وقت گذاشتن روی آموزش های دوره بوده، تمرکز روی خواسته هام و کار کردن روی عزت نفسم بوده. من عاشق صدای استاد هستم. عاشق کار کردن روی خودم، پیدا کردن ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای مخرب و جایگزین کردن اونها با باورهای قدرتمند کننده جدید هستم.خدایا ممنونم که اگه 38 سال زندگی رو نفهمیدم، اما این سه سال که وارد خانواده ی صمیمی عباس منش شدم و به این آگاهی های عمل می کنم، دارم به تک تک آرزوهام میرسم و طعم خوشبختی رو با تمام وجودم می چشم. طعم آرامش و دیدن خدا در هر لحظه. خدارو شکر میکنم بابت مسیری که توسط استاد سر راه من قرار داده و زندگی من رو دگرگون کرد.
  • -فاطمه آقاعلی گل
    من مشکلی داشتم و یکبار در جلسه دوم دوره کشف قوانین زندگی کامنت گذاشتم و از دوستانی که مثل من آن مشکل را داشته بودند، برای حل آن کمک خواستم. یک خانم به کامنت من جواب داد و راهکار خودش رو درباره شیوه کمک گرفتن از دوره کشف قوانین زندگی برای حل مشکلش گفت و از من خواست تا تمرین کدنویسی این دوره رو به صورت منظم انجام بدم. من هم به شیوه این خانم عمل کردم و متعهد شدم که تمرین کد نویسی رو به مدت دو دوره 30 روزه یعنی 60 روز انجام بدم و با تمرکز روی جلسات بعدی دوره کار کنم. به مدت 3 هفته روی جلسه دوم و تمرینات این جلسه کار می کردم. این جلسات مربوط هست به شناسایی ترمزهای مخفی ذهن در برابر خواسته ها. هر روز به کمک این جلسه، بیشتر از قبل ترمزهای خودم رو پیدا می کردم و تمرین کد نویسی رو هم انجام می دادم.دقیقاً روز 30 ام از تمرین کدنویسی، من ترمز خیلی مخفی ای رو در رابطه با آن مشکل پیدا کردم و فردای اون روز که شروع « 30 روز دوم» از تمرین کدنویسی من بود، خواسته ام اجابت شد و مشکلی که 3 ماه با آن کلنجار می رفتم، حل شد.به قول استاد وقتی ترمز رو می شناسی و بر می داری، خیلی سریع و بدون هیچ وقفه ای به خواسته می رسی. من از زمان شروع دوره، هنوز به جلسه سوم نرفتم و فقط روی جلسه اول و دوم کار کردم که این تمرینات مربوط به همین دو جلسه اول است و باعث شد به خواسته ام برسم.اول از همه از خداوند سپاسگزارم که مشکل منو حل کرد و دوم از استاد و مریم جان به خاطر این دوره فوق العاده سپاسگزارم که به دانشجویان آموزش های لازم رو میدن که چطور ترمزهای مخفی ذهن رو بشناسن و چطور باورهای خود رو تغییر بدهند و راحت و در هر زمینه بتونن به چالش ها غلبه کنند و رشد کنند.
1 22 23 24 25 26 39
161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آرام گیان» در این صفحه: 4
  1. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    سلام

    وقتتون بخیر

    از دوستانی که تجربه استفاده از دوره قانون سلامتی رو داشتند و وگان یا وجترین بودند خواهش میکنم اگر این مسیر رو طی کردید برای من از نتایجتون بنویسید و بگید میشه با اصول وگنیسم تطبیقش داد و استفاده ش کرد؟

    بخرمش؟

    ممنون

    .

    من مدت‌هاست احتیاج دارم که این محصول رو خریداری کنم و بهش عمل کنم اما متوجه شدم که احتمالا برای کسی که وگان هست یا غیرممکنه یا سخت

    و یکی از موضوعات اصلی هم راجع به جایگزین کردن پروتئین حیوانی و غیرحیوانی هست که بنظرم میرسه مدیریتش مثل بقیه موارد آسون نیست

    .

    .

    لطفاً لطفاً لطفاً اگر قرار هست بیایید و بنویسید که از وگان بودن دست بکش و باهاش مثل مذهب و دین برخورد نکن و اینا… این کارو نکنید و سعی نکنید نظر من رو تغییر بدید.

    گوشم پره ازین حرفها.

    .

    من چندسال وگان بودن رو تجربه کردم و با کشته شدن و آزار حیوانات واقعا مشکل دارم و موافق نیستم که یک انسان امروزی بخواد برای تهیه غذای خودش از بدن و جان یه موجود زنده ای که گاهی احساسات شبیه به انسان داره بهره ببره

    البته که گیاه هم جون و احساس داره

    ولی احتمالاً مثل یک گاو از دیدن اینکه بچه ش رو جلوش سر ببری حالش بد نمیشه

    یا برای مثال گیاهی که میوه ش رو میندازه روی زمین بعد از رسیدن اون میوه… این رو نمیشه با یک حیوان مقایسه ش کرد

    و هزاران موضوع دیگه که اگر نخواین مغلطه کنید و برای گوشتخواری دلیل و توجیه های سطحی و غیر منطقی بیارید میشه دربارشون هزار ساعت صحبت کرد.

    .

    یه فیلمی هست به نام پی_کِی اونو حتماً ببینید جالبه

    لحظه های آخرش که این آدم فضایی میره به مردمش از زمینی ها میگه

    میگه دوستان اگر رفتید روی زمین و یه نفر گفت من عاشق جوجه یا عاشق ماهی هستم

    بدونید واقعا منظورش این نیست

    و اونها منظورشون اینه که من عاشق اینم که ماهی یا جوجه ی مُرده رو کباب کنم و بخورم!

    .

    و من همیشه وقتی میبینم که افرادی مرغ و خروس و گوسفند دارند و به اونها عشق میوَرزند و در نهایت میکُشنشون و این درحالیه که اون حیوان بهشون اعتماد کرده بوده… بینهایت حالم بد میشه

    و واقعا فکر کنیم به اینکه گربه و سگ چه فرقی با گاو و گوسفند و مرغ و خروس دارن که بین اونها فرق میذاریم و فقط به سگ و گربه ها انقدر عشق بی قید و شرط میدیم اما به مرغ و خروس به شرط اینکه به ما تخم مرغ و گوشت بدن عشق میوَرزیم؟ و جان و حق زندگی رو از بعضی هاشون میگیریم و برای استفاده از شیرشون اذیتشون میکنیم مثل دوشیدن گاوها

    .

    … من نمیتونم راحت بپذیرم از وگان بودن دست بکشم حتی برای سلامتی خودم و این تضاد گاهی آزارم هم میده

    اما باید این مسئله رو حلش کنم

    همونطور که خیلی از وگان ها خلش کردن

    .

    و اعتراف هم میکنم که اگر تمام محصولات وگان دردسترسِت نباشه و اصولی پیش نری واقعا بدنت کم میاره

    منم گاهی کم آوردم

    ولی…. تمایلم اینه بدون آزار حیوانات خودم هم سلامت تر باشم

    یعنی میشه؟ با دوره استاد عباسمنش؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    حرفتون رو قبول ندارم

    چون من مثل دیگران استاد و حرفهاشون رو مقدس نمیدونم که فکر کنم عین یک آیه نازل شده باشه و بدون چون و چرا باید بپذیرم!

    من با تمام احترامی که براشون قائلم و خییییلی هم در این سالها ازشون چیزی آموختم و عمیقاً قدردانم

    ولی در بعضی موارد اصلا عقایدم باهاشون همسو نیست و اینطوری نیست که صد در صد قبول کنم

    گاهی شک میکنم به برخی گفته ها و این بد نیست

    .

    اتفاقا خیلی از رهبران مذاهب هم دوست دارن شما بی چون و چرا و بدون شک حرفشونو بپذیری و حتی نقدشون نکنی

    ولی هر آدمی ممکنه اشتباه بکنه.

    گرچه معتقدم قضیه نسبی هست و اشتباه یک مفهوم انتزاعیه

    یعنی مثلا اگر من انتخاب کردم که استایل زندگیم به شکل وگانیست ها باشه، پس هرگونه گوشت‌خواری به هر منظوری در راه و روش و منش من میتونه اشتباه باشه

    اما از دیدگاه شما و ایشون میتونه درست باشه

    پس جنگ و بحثی نمیکنیم باهم

    مگر دلیل و منطق خوبی داشته باشیم که بخوایم آگاه کنیم همو، اون هم با آرامش و متین

    .

    استاد عباسمنش بی نظیر و عالیه

    ولی من هنوز نتونستم با خوردن گوشت موافق باشم

    چون وقتی من وگان شدم فقط و فقط بخاطر حمایت از حیوانات بود نه بخاطر سلامتی خودم

    اونهایی که فقط بخاطر سلامتی خودشون و بعنوان یک رژیم غذایی رفتن سراغ وگانیسم، خب معلومه وقتی خسته شدن هزار و یک منطق و دلیل میارن که ثابت کنن گوشتخواری درسته تا برگردن به سیستم قبلی!

    .

    من کاملا قبول دارم و معتقدم که بدن ما عادت داره به گوشتخواری چون قرنها و سالها اینطور بوده، و بدن و ذهنمون که معتاد گوشتخواریه و معتاد به استفاده از فرآورده های حیوانیه، مسلماً اعتراض میکنه به سیستم گیاهخواری و وگانیسم (که باهم فرق دارن)

    ولی قصه اینجاست که الان دیگه انسان متمدن امروزی با انسان قدیم فرق کرده و ما میتونیم بدون کشتن و آزار حیوانات برای خودمون غذا تهیه کنیم. دلیلی نداره دیگه مثل قبلاً زندگی یه موجود رو بگیریم بخاطر تهیه غذای خودمون.

    و البته که باید چند نسل هممون وگان و وجترین باشیم تا بدنمون بپذیره و یاد بگیره چطور با این استایل پیش بره.

    من هم بهم گاهی فشار اومده و مثلا یک بار بعد از 4سال یه هو دیدم باید گوشت بخورم و رفتم ماهیچه گوسفند خوردم. ولی باز برگشتم به سیستم قبلی. هنوزم اگر ببینم دارم مریض میشم میرم چند روز تخم مرغ میخورم تا قوت بگیرم….

    سیستم وگانیسم اگه درست و اصولی انجام نشه آسیب میرسونه و ضعف بدنی میاره / منکرش نیستم

    اما مثلا شاید اگه استاد بگن باید پروتئین بخوری احتمالاً من برم سراغ پروتئین گیاهی یا نهایتاً تخم مرغ

    نه گوشت

    .

    درمورد این که گفتی اگه مشکلی نیست چرا میخوای بیای دوره رو بگیری هم بگم که اتفاقا احساس نیاز کردم و میخوام بگیرم انشالله

    .

    .

    یه جمله ای هست که میگه:

    اگه دیوار کشتارگاهها شیشه ای بود بعید میدونم کسی دیگه دلش میتواست گوشت بخوره

    .

    و اینکه

    واقعا گاو و گوسفند و مرغ… چه فرقی با سگ و گربه دارن؟

    چرا باید اون سگ و گربه توی ناز و نعمت و دست و بال آدما انقدر عزیز، زندگی کنن اما گاو و گوسفند و مرغ رو بعد از اینکه ازسون نگه داری میکنیم میکُشیم و میخوریمشون؟

    .

    یه فیلمی هست به نام پی_کِی، آخرش که آدم فضاییه برمیگرده به سیارشون

    میگه آهای مردم

    اگه رفتین رو زمین و اونجا یکی گفت من عاشق جوجه یا ماهی هستم باور نکنید

    چون آدمای روی زمین منظورشون اینه که دوست دارن مُرده ی اونا رو کباب کنن و بخورن!

    .

    .

    دوست عزیزم!

    ما آدمای الانیم

    باید یک فرقی با آدمای قدیم داشته باشیم؟

    .

    یه تعریفی هست از تمدن که میگه

    آدمای قدیم به هم سنگ پرت میکردن، آدمای الان به هم کلمه پرت میکنن

    و این یعنی تمدن

    .

    من همیشه پرسشم اینه که آیا معنا و درک و شعور منِ امروز نباید با آدمای غار نشین فرق کنه؟

    .

    چرا ارجاع میدیم همه چی رو به قدیمی؟

    اینکه مدت طولانی گوشتخوار بوده انسان، دلیلی بر درست بودنش نیست

    فقط اینکه بدنمون عادت کرده به اون سیستم

    و حالا که میخوایم تغییر عادت بدیم

    سختشه!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    سلام عزیزم

    ممنون که حوصله و وقت گذاشتی و از دلت نوشتی

    چقدر خوب نوشتی

    چقدر کامل و عالی نوشتی

    مشخصه خیییییلی خوب و شفاف با خودت همه چی رو حل و فصل کردی

    آفرین بهت دمت گرم. تحسینت میکنم

    .

    حرفات رو من تأثیر گذاشت

    بهشون فکر میکنم و باید چندبار دیگه هم بخونمشون

    .

    بله منم الان کم میارم

    ورزش دیگه نتونستم بکنم

    کارم هم سنگینه ولی جون ندارم

    اما همون مسئله اخلاقیش اذیتم میکنه و اینکه آهِ هر حیوونی موقع مرگش و موقع کشته شدنش منو بگیره

    دوست ندارم کارما و انرژیش بیاد تو زندگیم

    همش خوابشونو میبینم

    اوایل هروقت گوشت و لبنیات میخوردم خواب میدیدم دستم به خون آغشته ست و پاک نمیشه هرچی میشورم

    خواب میدیدم گاوها برای کشته شدن گوساله هاشون گریه میکنن

    یا هزارتا ازین موارد

    .

    .

    اون تیکه که گفتی آیا فکر میکنی خدا به مرگ احساسی نگاه میکنه یا نه؟ ،

    گلِ کلامت بود

    اون تیکه منو میخکوب کرد

    به قول خیام

    این کوزه گر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش!

    این همون نقطه‌ایه که خداناباورها هرموقع جنگ و خونریزی میشه تو دنیا

    میگن عدالت مرده! خدا مُرده!

    اگه خدا وجود داره چرا میذاره این همه آدم بیگناه کشته بشن…

    … آره

    تو با اینکه از من کوچیکتری

    ولی پخته تری

    حداقل تو این موردی که داریم باهم حرف میزنیم

    بوس بهت گیان

    (گیان= جان / گیانم = جانم)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    نگار جان عزیزم

    دوست خوبم

    به حرفهایت دوباره فکر کردم

    و آنجا که گفتی اصلا برای خدا مهم نیست کشته شدن یا نشدن موجودات،

    کمی در علت وگان شدنم شک کردم

    تا اینکه یادم آمد چه قول و قرار و چه توجیهِ موجّهی برای خودم داشتم و دارم

    اول برای خودم و بعد برای تو هم مینویسمشان:

    _بارها برایم پیش آمده، مردی که میخواسته به همسرش خیانت کند، از من درخواست رابطه کرده و وقتی من نپذیرفتم، در نتیجه به سراغ فرد دیگری رفته و در هرصورت خیانت ورزیده، چون تصمیم و قصدش این بوده و مسلماً امتناع من جلوی کار زشتش را نگرفته؛

    اما حداقل من خوشحالم که آن نفر سوم و درواقع شریک جُرمش برای خیانت به همسرش، من نبودم.

    _گاهی برایم پیش آمده که به من یک پیشنهاد کاریِ غیر اخلاقی شده که پول خوبی هم داشته اما من ردش کرده‌ام

    و این رد کردنِ من مسلماً جلوی خطاکاری آن فرد را نگرفته و قطعاً فرد دیگری به جای من آن را به انجام رسانده و پولش را گرفته است؛

    اما حداقل خیالم راحت است که من در آن کارِ خطا، دستی نداشته ام.

    _در بسیاری از کشورها امکان کُشتن دیگری و تجاوز کردن به دیگران بسیار وجود دارد و خیلی ها هم از این فرصت سوء استفاده میکنند و اگر من آنجا باشم و خویشتن داری کنم، تجاوز و قتل نکردنِ من، مسلماً باعث جلوگیری از انجام جُرم در آن منطقه نمی‌شود؛

    اما حداقل وژدانم راحت است که در جُرمهای انجام گرفته، من دستی نداشته‌ام.

    _آدمهای زیادی در سراسر دنیا حیوانات را برای تهیه غذا می آزارند یا می کُشند و مثل روز روشن است که وگان بودن من آنقدرها هم که من فکر میکنم، ناجیِ جانِ موجودات نیست؛ و جلوی کشته شدن آنها را حداقل به زودی نخواهد گرفت،

    اما میدانم که هربار مراقب خوراکم هستم، حداقل در ظرف غذای من، حیوانی نیست و همین قلب و دلم را آرام میکند

    آیا همین کافی نیست؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: