این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-13.gif8001020مدیر فنی/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngمدیر فنی2015-06-05 00:00:002022-12-29 00:40:45همین لحظه بهترین زمان برای شروع است
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد عزیزم این فایل به نظرم خیلی ارزشمند هستند خداروشکر که روی مداری هستم که میتونم به این آموزه ها گوش بدم و بتونم به یاری الله یکتا عمل کنم با طی کردن تکاملم خدارشکر برای این مطالب
استاد عزیزم من حرفه خیاطی و طراحی لباس رو دوست دارم،خیلی دوست داشتم برم دانشگاه،به لطف خدا رفتم کاردانی این رشته رو هم گرفتم،البته با دوتا بچه،اون موقع که دانشگاه میرفتم هنوز به طور جدی با قانون آشنا نبودم وفقط مطالب انگیزشی رو میخوندم،که البته آشنای با سایت شما کاملا هدایتی و با طی کردن تکاملم در این رابطه بود وقتی ذهنم آماده شد با شما آشنا شدم،۳۸ سالم بود رفتم دانشگاه چون خیلی دوست داشتم ادامه تحصیل بدم با یه بچه کوچیک و مشکلات متاهلی رفتم خیلی هم اون دوران خوب بود ولی دیدم صدای دوهل از دور خوشه این حرفه من اصلن بدون مدرک هم میشه پیشرفت کرد و هیچی به دانشت افزوده نمیشه و دیگه ادامه ندادم و لی تجربه کردم و فهمیدم دانشگاه ملاک نیست،بعد بیشتر با شما آشنا شدم و رفتم سراغ کار،که به طور خیلی هدایتی به یه خانم آشنا شدم که بدونه هیچ آزمون و شرطی قبول کرد برم پیشش کار کنم البته تا چندماه بدون مزد،دو ماهی رفتم دیدم اونجا هم کار یاد نمیگیرم چون اون خانم کار حرفه ای ازم میخواست من هنوز حرفه ای نشده بدم،احساسم رو خوب نگه داشتم و از خدا یاری خواستم که به یه آموزشگاه هدایت شدم،با یه خانم فوقالعاده و مهربان با وجدان کاری،که تازه پول آموزشگاه هم نداشتم که به دوستم گفتم اونم قبول کرد هزینه آموزشگاهم رو بده من کم کم بهش برگردانم،البته دوستم گفت اصلن عجله ای برای برگشت پولش نداره هر وقت تونستم بهش بدم،رفتم آموزشگاه برای یاد گیری حرفه ای چقدر احساسم خوبه و احساس میکنم قدم اول رو برداشتم البته یه چرخ معمولی دارم با اون شروع کردم و میدونم که خدا هدایتم میکنه،با شنیدن این فایل چقدر به یاری الله ایمانم محکمتر شدو این یه هدیه بود برای من از همین جایی که هستم شروع کنم و جلو برم خدا با منه در کنار منه منو تنها نمیگذاره
امروز زندگی در بهشت ۱۵۹ رو دیدم که گفتید یه باور داریم که هر چی رایگان بدست باید ارزش نداره،ولی من این باور رو ندارم،این سفر نامه ارزش نمیشه روش گذاشت،ارزش در حد کوه طلا داره مگه کوه طلا میشه براش قیمت گذاشت فقط میشه گفت ارزش بالای داره،من این باور رو نداشتم که به این فایل ارزشمند هدایت شدم،خدایا شکرت برای همه فایل هاتون خداروشکر
قبلن خیلی استرس داشتم که خدایا راهم درسته پس کی منم نتیجه هام رو میبینم و لی الان دیگه به یه راحتی و رهایی رسیدم و من سمت خودم رو انجام میدم سمت خدارو میسپارم به خودش،ایمان دارم درست میشه با طی کن تکاملم با صبر جمیل،باگوش دادن به فایل های شما و قوی شدن در این قانون و البته اعتماد به نفس که پایه واساس پیشرفت هست
خدایا شکرت که یک روز دیگه بهم فرصت زیستن دادی. امروز یک هدیه گران بهاست که تو بهم تقدیم کردی و من تمام تلاشم رو میکنم که امروز رو به بهترین شکل ممکن و با رضایت قلبی و خشنودی تو به پایان برسونم.
خدایا شکرت بخاطر سلامتین
خدایا شکرت بخاطر حال خوبم
خدایا شکرت بخاطر همسر مهربونم
خدایا شکرت بخاطر خانواده و دوستانم
خدایا شکرت بخاطر خونه و ماشین قشنگم
خدایا شکرت بخاطر غذاهای سالم خوشمزه ای که میخورم
خدایا شکرت بخاطر اینهمه زیبایی و قشنگی
خدایا شکرت بخاطر اینهمه نعمت و ثروت
خدایا شکرت بخاطر قوانین زندگی ساز جهان هستی ات
خدایا شکرت بخاطر حضور استاد عباسمنش در زندگی ام.
خدایا شکرت بخاطر همه چی….
یک چیزی که من در زندگیم واقعا تجربه کردم همین ذهن ناآرام هستش. وقتی ذهن آروم نیست اصلا توانایی انجام کار رو از ما میگیره چه برسه به فکر کردن و ایده گرفتن و خلاقیت! وقتایی که ترس وجودت رو میگیره که من الان این وام رو برداشتم و کارم رو شروع کردم الان مشتری ندارم قسط وام رو چجوری بدم؟! اینهمه لوازم خریدم ریختم تو مغازه چک دادم حالا مشتری نیست لوازم رو بفروشم چک هامو چجوری پاس کنم؟!
یکی از بهترین فایل هایی که یک دنیا درس و آگاهی داره و کسی که میخواد بیزینس خودشو راه بندازه باید این فایل رو هزار بار گوش بده.
من خودم آدم های زیادی رو دیدم که با وام و قرض از این و اون کسب و کارشون راه انداختن اما به شیش ماه نرسیده با کلی بدهی کسب و کارشون جمع کردن!
با هرکس صحبت میکنی میگه حیف من سرمایه ندارم من اگه 10 میلیارد داشتم فلان کار رو میکردم این در صورتیه که طرف تو زندگیش به موتور نتونسته بخره! یادمه چند وقت پیش با دوستی صحبت میکردیم در مورد یک کارخونه ای که خیلی معروفه و تو شهرمون هست و مدیر کارخونه کلا چند کلاس سواد داره. دوستم گفت این بنده خدا که کار بزرگی انجام نمیده 1 میلیارد سرمایه به من بدن من بهترین کارخونه رو میزنم!
اون زمان من دقیقا همین حرف ها رو بهش گفتم که باید تکامل انسان در هرکاری طی بشه تا بتونه نتیجه بگیره، با قرض و وام هر کسب و کاری شکست میخوره!
همین آقای کارخانه دار رو میگن محصولش رو خودش هفته ای یک یا دو عدد تولید میکردم و بعد با موتور میرفته به روستاهای اطراف و محصولش رو میفروخته!
جف بزوس میگه: منتظر نباش که به صد در صد برسی و کاری رو شروع کنی، کار رو با 10 درصد شروع کن خواهی دید که در مسیر کم کم به 100 درصد میرسی!
خدارو شکر من فقط یک بار برای راه اندازی کسب و کاری وام گرفتم اونم در حد خیلی خیلی کم درسته که بعد از شش ماه شکست خوردم و کارمو جمع کردم ولی خیلی راحت تونستم اقساطش رو پر اخت کنم. دسته چک هم اصلا ندارم و به هیچ عنوان دسته چک رو قبول ندارم. از نظر من هر زمانی که بخوای چیزی بخری ولی پولش رو نداشتی یعنی تو هنوز به آن مدار و تکاملی که اون چیزو داشته باشی نرسیدی و چک دادن و خریدن اون مثل اینکه شما نهالی بکاری و سال بعدش بری و از خاک بکشیش بیرون!
اما کسی که میاد در اول راه چندین میلیارد وام میگیره و یا اینکه یاد گرفته برای خرید هرچیزی چک بکشه مطمئنا در چالش ها و گرفتاری های زیادی گیر خواهد کرد.
آغا این مورد رو من شخصا با پوست و گوشت و خونم با تک تک سلول های بدنم چشیدم و عجیب خفن شد نتیجه ش.
قضیه از این قراره که ما یک ورشکستگی بزرگ و سخت رو تجربه کردیم سال 98 و این قضیه بی پولی ما تا سال 401 ادامه داشت.
یه روز به علی گفتم آقا من میخوام برم یه جایی کار کنم که حداقل بتونیم کرایه خونه بدیم، یکم صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که همین کارو کنیم. (قبلش در حد خیلی کم و محدود کار فروش چای رو انجام میدادم اونم توی خونه و بین همسایه ها).
خلاصه رفتم توی یه شرکتی و کار بازاریابی رو شروع کزدم، حقوقش برای من خیلی خوب بود، برای ما که 3 تومن کرایه خونه نداشتیم بدیم عالی بود، سه برابر کرایه خونه حقوقش بود. خلاصه دو هفته کار کردم و همینجوری به این فکر افتادم که این انرژی که برای یه محصولی که اصلا علاقه ندارم صرف میکنم رو بذارم روی فروش چای که محصول خودمونه و علاقه دارم. همین کارو کردیم و خوب بود تقریبا نتیجه خوبی داشت. تا اینکه یه نفر از مشتریا بهمون پیشنهاد داد که چرا یه جای ثابت پاتوق نمیکنید؟
اونموقع باورهای ضعیف و البته البته ترس خیلی زیادی که داشتم نمیذاشت پاتوق کنیم و به همون بازاریابی مغازه به مغازه ادامه دادیم.
تا اینکه یه روز تصمیم گرفتیم پاتوق کنیم، از اون روز نگم که تا حالا اینچنین ترس تو وجودم حس نکرده بودم،تا حالا اینطوری بین عقل و قلبم جنگ نبود. بعد کلی جنگیدن گفتیم نه باید بریم این کارو انجام بدیم. رفتیم پاتوق کردیم کنار پمپ بنزین کلارآباد، با سه تا گونی چای قد و نیم قد و کوچیک و بزرگ شروع کردیم. آخخخخخخخخ هیچوقت یادم نمیره اصن روز اول رو. یکم بعد یه آقای سن بالا اومد کنار ما بساط پرتقال پهن کرد، اونموقع یکم دلم گرم تر شد که خب الان شدیم دونفر و خوبه.
یه هفته ای اونجا بودیم و با یدونه ترازو آشپزخونه که از قبل داشتیم(و باطریش دائم میپرید بیرون،خخخخ) شروع کردیم.
بعد از یه هفته مکان رو عوض کردیم و رفتیم اول شهر کلارآباد پاتوق کردیم. اونجا یکم یکم پولامون جمع کردیم ترازو دیجیتال خریدیم، چادر برای بالای سرمون خریدیم که آفتاب و بارون اذیت نکنه، صندلی خریدیم، سماور آتیشی خریدیم، برچسب چاپ کردیم، بسته بندی هامونو مرتب کردیم، ویترین اضافه کردیم، لیوان شیشه ای و آب برای شستشو آوردیم، بنر چاپ کردیم و… روز به روز ایده میومد و ما فقط اجرا کردیم تا الان که دوسال از اون روز میگذره و خدای قشنگم اینجا مارو بلند آوازه کرده به صورتی که همه مردم کلارآباد مارو با عنوان خانوم چای فروش یا چای آتیشی کلا آباد میشناسم و خدا میدونه خدا میدونه که چقققققققققدر مشتری های خفن باحال پر انرژی ثروتمند چای زیاد بخر و اصن خاص داریم.
استاد هرکسی اینجا پیش ما نمیاد، فقط اونایی که انرژی مثبتن، فقط اونایی که اهل حال خوبن، اونایی که لبخند روی لبشونه، ثروتمندا، پولدار فقط اونا میان پیشم و ازم چای میخرن و من الان در این لحظه شاکرترینم بابت اینکه کمک کرد جفت پا بپرسم روی ترسم و این جسارت رو به خرج دادم و با محدود ترین چیزایی که دم دستم بود کارم رو شروع کردم، الان مشتری دارم فقط بخاطر چای من از شهرهای اطراف میاد پیشم و علنی اینو میگه که فقط بخاطر شما ما اومدیم اینجا و اینهمه چای فروشی سر راه رو رد کردیم. الهی شکرت خدای قشنگ و مهربونم. چقد خوب شد که این کامنت رو نوشتم، الان یهوو به خود اومدم نفهمیدم کی شروع کردم به نوشتن که الان تموم شد،خخخ
در پناه الله یکتا شاد باشید، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت، ماچ به همتون
استاد عزیزم قانون تکامل رو من اولین بار از شما شنیدم و اموختم و میتونم بگم تیکه گمشده قانون جذب این همه سال برای من همین قانون تکامل بود که اینهمه اساتید موفقیت ایرانی و خارجی هیچ وقت راجع بهش صحبتی نکرده بودن و همه تو فرعیات بودن و فقط از تکنیک های عجیب غریب و سخت حرف میزدن. ( که کتاب ها و بلیط سمینارهاشون رو بفروشن)
کل قانون جذب برای من اینجور تعریف شده بود که بشین فکر کن ، و تجسم کن و جذب کن … ولی همیشه این برام سوال بود که اقا چقدر طول میکشه به خواستمون برسیم؟ چرا بعضیا زودتر میرسن بعضیا دیرتر؟ پس چرا تجسم های من جواب نمیده ؟
و هیچ وقت جواب مشخص و منطقی پیدا نکردم و به همین خاطر بیشتر نا امید میشدم و میگفتم قانون جواب نمیده.!!
مثلا چون در مسایل مالی خیلی تضاد داشتم به همون اندازه خواسته بالاتری هم برای ثروت داشتم و برای اینکه قانون رو تست کنم میگفتم من میخوام لاتاری ببرم و چند روز تجسم میکردم که اعداد من درومدن و زوووور میزدم و خودم رو برنده میدیدم و میخواستم یه شبه قرعه به نامم شه و(شااانس) بیارم و میلیونر شم…و چون قانون طلایی تکامل رو نمیدونستم ….و نمیدونستم که اولا دختر جان مسیر پولدار شدن از راه لاتاری نیست ( باور محدود کننده ) و دوما هیچ شانسی وجود نداره ( هیچ عامل بیرونی در زندگی من دخیل نیست) و سوم اینکه تو نمیتونی چیزی فراتر از چیزی که فعلا هستی بشی و باید قدم به قدم به خواستت برسی(قانون طلایی تکامل) …از قانون جذب نا امید میشدم.
تا وقتی که پارسال با شما اشنا شدم و برای اولین بار در یکی از فایل ها از قانون تکامل شنیدم که هرچیزی میتونه ارام ارام پیش بیاد و تو نمیتونی از صفر به صد بپری…از نمونه های در طبیعت مثال زدید تازه تو مغزم یه چیزی تکون خورد و گفتم همینه ، گفتم چقدرررر این حرف منطقیه ، ولی یه جورایی هم ناراحت شدم که خب پس من خیلی طول میکشه از این صفر به اون صد برسم تا رسید به جایی که شما از قانون تصاعد گفتید و توضیح دادید که طی کردن تکاملتون قرار نیست خیلی از لحاظ زمانی طول بکشه و وقتی قدم هارو درست بردارید قانون تصاعد به کمکتون میاد …..
استاد عزیزم همین دوتا قانون تکامل و تصاعد قشنگ تیکه های به هم ریخته زندگی منو چید کنار هم و جواب این همه سوال بی پاسخی که سالها داشتم رو گرفتم که اقا اگه یکی زودتر از تو به خواسته ای میرسه اولا تکاملش با تو فرق داشته دوما باورهای بهتری داشته وسوما شما سرت به کار خودت باشه و خودت رو با دیگران مقایسه نکن.
ولی خبر خوب هم دادید که تو هم میتونی با طی کردن تکاملت و درست کردن باورهات به خواسته هات برسی😌 و جواب سوالم رو بعد از سالها گرفتم سوال خیلی پر تکراری که فکر کنم ۹۹ درصد ادمها دارن …
چقدر طول میکشه به خواستم برسم؟ وقتی ذهنت و ورودی هات رو کنترل کنی ،باورهای درست در خودت بسازی، احساست رو همواره سعی کنی خوب نگه داری و تکاملت رو طی کنی و مهمتر از همه مشرک نباشی و باورهای توحیدیت درست باشه و بدونی که خدا بهت نزدیکه، اجابتت میکنه و همواره هدایتت میکنه . و این زمان برای هرکس بسته به تکاملش و باورهاش و مقداری که روی خودش کار میکنه متفاوته.
اینم بگم که من یکسالی قبل از اشنایی با شما از یوتیوب به حرفهای خانم استر هیکس گوش میکردم ( خدا داشت منو برای حضور در مدار شما و فهم صحبت هاتون اماده میکرد، برای همین از اولین باری که صحبت های شما رو شنیدم اصلا مقاومت نداشتم و پذیرفتم) و این سوال که ما کی به ارزوهامون میرسیم سوال اکثر ادمها تو سمینارهاش بود و ایشون فقط جوابش این بود که شما وقتی مقاومت ذهنیت برداشته شه و فقط به خواستت توجه کنی به خواستت میرسی و هیچ وقت هیچ اشاره ای به قانون تکامل نکردن!
اینکه فکر کنیم یه شبه میتونیم با قانون جذب زندگیمون رو عوض کنیم نتیجش فقط نا امیدی و ادامه ندادنه. ولی وقتی قانون تکامل رو بدونیم رها میشیم چون نه خودمون رو زجر میدیم نه حرص میزنیم نه نا امید میشیم چون مطمعنیم بالاخره به اون چیزی که میخوام میرسم فقط قدم به قدم.
موضوع دوم : قرض و قسط و وام و دسته چک
کی میره دنبال قرض و قسط و وام؟ کسی که میخواد قانون تکامل رو دور بزنه، کسی که به صورت طبیعی لیاقت داشتن اون پول رو نداره و با قرض و قسط و وام و دسته چک جورش میکنه و در اخر هم از دستش میده. چرا؟ چون این ادم ارامش ذهنش رو از دست میده و دیگه کنترلی به ذهنش نداره چون مدام استرس داره و مستعد انجام کارهای احمقانه و خطرناکی مثل نزول گرفتن هستن که به خاک سیاه میشونتشون. وقتی ادم ذهنش ارام نباشه هیچ گونه هدایتی رو نمیتونه دریافت کنه و ایده های ثروت ساز هم به ذهنش نمیرسه.
طبق قانون جذب»»»استرس و نگرانی = استرس و نگرانی بیشتر
یه مثال ساده از خودم: من میخواستم ایفون جدید بگیرم هی ذهنم وسوسم میکرد بیا به جای نقد خریدن که پولشم داشتم بیا قسطیش کن ماهی یه پول کمی از تو حسابت بردارن سودم که نمیگیرن اینجوری به جای اینکه قلمبه پول بدی بیا خورد خورد بده پولشو و در عوض برو فلان چیزم اضافه بخر … استاد اگه میگه قسطی ممنوع برای اوناییه که سود میدن نه تو و نجوا پشت نجوا… ولی با خودم گفتم سحر اگه واقعا داری رو خودت کار میکنی وقتی استاد گفته وام و قسط ممنوع یعنی ممنوع با هر توجیه و دلیلی که میاری ممنوعه! اگه گوش میدی و رفتارت بخواد رفتار قبلی باشه به هیچ جا نمیرسی و تغییر نمیکنی برای همین با وجود این وسوسه ها گفتم چشم مثل وحی منزل میپذیرم و نقد میخرم تا ثابت کنم من لایق خرید نقدی گوشی هستم و هم اینکه حمله کنم به این (باور کمبودی) که زیر این نجواها هست که میگه الان پول کامل گوشی رو بدی دیگه پولت کم میشه و جاش ممکنه نیاد …و جالب اینکه خواهرم تا فهمید من میخوام گوشی جدید بخرم خودش گفت من گوشی قدیمیت رو ازت میخرم چون یه گوشی اضافه لازم دارم. خدایا شکرت که اینجوری یعنی یه تخفیفی هم شامل حالم شد😋
مثال دیگه: قبل از گرفتن دوره ثروت با خواهرم ….من با پس اندازم تونستم به لطف خدا یه خونه کوچیک ایران بخرم و برادرم خیلی تشویقم کرد بیا برو وام بگیر از بانک یه خونه دیگم بخر و پول میاد روش و ادم ها همه قسطی به جایی میرسن و …. ولی اصلا حسم به اینکار خوب نبود و فکر میکردم چرا باید حرص بزنم حالا به این زودی یکی رو بکنم دوتا و استرس بکشم؟ چرا پولامو دوباره کم کم جمع نکنم و هروقت تونستم نخرم؟ تازه چرا همش باید حرص خونه خریدن بزنم من دلم میخواد سفر برم با پولم، خرید کنم و به ارزوهام برسم با پولم نمیخوام همش حرص بزنم و خدارو شکر قبول نکردم و به قول استاد رو چیزی که نداشتم در اینده حساب نکردم و دست به این کار احمقانه نزدم. و بعد ازینکه روانشناسی ثروت استاد رو تهیه کردیم با خواهرم و نظرشون در مورد قسط و وام رو شنیدم فهمیدم توسط احساسم از طرف خدا هدایت شده بودم که اونکار رو نکنم و کلی خدارو شکر کردم و چقدر ممنون استادم که ریشه ای این باورهای مخربی که باعث کارهای احمقانه میشه رو به ما نشون میدن.
موضوع سوم:
کی بهترین زمان شروع هست؟ همین الان
این موضوع هم باز زیر شاخه قانون تکامل هست . یعنی الان هرجا هستی جاییه که لایقشی و اگه میخوای پیشرفت کنی ، بیزینس بزنی ، چیز جدیدی یاد بگیری از همین جا و همین امکانات شروع کن و یک پله بیا بالا و قدم به قدم پیش برو. منتظر اینکه یه کیسه پول ازون بالا بیفته بعد کار رو شروع کنی نباش از همین الان با امکانات الان میشه شروع کرد ،تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس خود بگویدت که چون باید کرد.
واقعا نمیشه روی این اگاهی ها قیمت گذاشت ، خدا میدونه چند نفر با شنیدن همین فایل که استاد هدیه گذاشتن رو سایت و اگه تو مدار فهمش باشن نرن قرض و قسط و وام بگیرن ، چقدر جلوی ضرر رو گرفتن و تو زندگی پیشرفت هم میکنن.
واقعا که خدایا مارا به راه راست هدایت کن ، راه کسانی که به انها نعمت داده ای و نه انها که بر انها غضب کرده ای و نه (گمراهان).
خدارو بی نهایت شاکرم که در مسیر تغییر و رشد و آگاهی ثابت قدم نگهم داشته و هر روز مشتاق ترم برای تغییر برای بزرگ تر شدن
.
روز ششم روز شمار تحول زندگی من 12 آذر 1401:
در این فایل بهم گفتین که من باید با رعایت قانون تکامل بیزینسم رو پیش ببرم و به وام و قرض و قسط متوسل نشم
چون وام و قرض و قسط یعنی من در مدار خلق این مقدار پول نیستم و نتونستم بسازمش
و حالا میخوام با گرفتن وام جهش کنم ب مدارهای بالاتر
و این خلاف قوانین جهانه
و این میتونه منو به جای اینکه پیشرفت بده پایین بکشه
چون وام و قرض استرس میاره نگرانی میاره ازینکه نکنه نتونم سر ماه قسطمو بدم
نکنه نتونم قرضمو پس بدم و شرمنده بشم
و همین نگرانی باعث میشه من آرام نباشم و در نتیجه به منبع آگاهی ها به نیروی هدایتگر درونم نتونم وصل بشم و نتونم الهامات و ایده ها رو دریافت کنم
پس عملا دارم خودمو از دریافت هدایتها و الهامات محروم میکنم
و دارم به راه های سخت که با ذهن منطقیم میخوام زور بزنم و ب خواستم برسم متوسل میشم
در نتیجه اوضاع مرتب بد و بدتر میشه
چون وقتی استرس دارم و نگرانم دست ب کارهای احمقانه میزنم
تصمیمات اشتباه بیشتر میگیرم (گرم گرمی را کشید و سر سرد)
پس اصلا ارزشش رو نداره ک بخاطر عجول بودنم خودمو در دام چیزی به اسم وام و قرض و قسط بندازم
من اگه باور دارم ک خودم خالق 100% زندگیم هستم، پس صبر میکنم روی باورهام کار مکینم و در عین حال کارمو ب طور فیزیکی با همون باورهای درست پیش میبرم و پولی ک میخوام رو میسازم
اگه مثلا هدفم از گرفتن وام گسترش کسب و کارمه خب دیگه بدتر!!
باید کسب و کارمو با همون چیزی ک دارم شروع کنم
وقتی برم وام بگیرم و بخوام چندتا پله رو بپرم بالا، عملا اون تجربه و مهارت کافی ک در طی کردن اون پله ها بود رو ندارم و در نتیجه ممکنه با شکست روبرو بشم و همون وام رو هم از دست بدم
اگه بخوام از خودم مثال بزنم هر دو حالتش رو تجربه کردم:
درست 4 سال پیش زمانی که به داشتن کافه علاقه مند شدم اما هیییییییییچ اطلاعاتی در مورد اینکه اصلا قهوه چیه چند مدل داره کافه داری چطوریه کار با دستگاه اسپرسوساز چیه میدیریت کسب و کار یعنی چی نیرو گرفتن چطوره و در کل تو این زمینه صفر بودم، اما فقط چون فکر میکردم محیط کافه آرامش بخشه و میتونم با این کار بیزینس شخصی خودمو داشته باشم و از شر کارمندی خلاص بشم، اومدم ی وامی گرفتم که خیلیم مبلغش برای 4 سال پیشِ من سنگین بود
و اتفاقا همش نشانه ها بهم میگفت بیخیال شو این وامو نگیر ولی من کوتاه بیا نبودم و از اونجا ک با سایت و استاد و مباحث قانون مثل الان آشنا نبودم و اصلا نمیدونستم مفهوم شرک چیه مفهوم هدایت چیه نشانه ها چین، به هزاران چیز متوسل شدم تا بلاخره وام رو گرفتم
اما فقط ضرر کردم
دستگاهی ک گرفتم نامناسب از آب در اومد
جایی ک میخواستم رو پیدا نکردم
شریکم اونی ک میخواستم نشد
و خلاصه هیچی به هیچی و من موندم و قسط هایی ک باید هر ماه میدادم بدون اینکه کسب و کاری راه اندازی کنم!!!
و چقدر اون دوران پر استرس و پر از نگرانی بود ک حتی یادشم حال بد رو بیادم میاره
اما از همون موقع یعنی هر ماه ک موعد قسطم میرسید بارها بارها به خودم گفتم این آخرین باریه ک در زندگیم وام میگیرم
و خدارو شکر تو این 4 سال نه وامی گرفتم و نه تو فکرش بودم
و اما مثال الانم رو بزنم که خیلی دلگرم کننده و عالیه : )
الان حدود 6 ماهه که از صفر مطلق بیزینس خودمو در حیطه قنادی شروع کردم و کاملا تکاملی قدم ب قدم پیش رفتم
انقدر تکاملی که در روز اول کار حتی چیزی نخریدم به عنوان خرید مواد اولیه و با همون موادی ک داشتم فقط 10 عدد از اون محصولی ک میخواستم بفروشم درست کردم و فروش رفت و با پول فروشش مواد اولیه خریدم و بازم تعداد بیشتری درست کردم و همینطور تکاملی پیش رفتم
تا جایی ک امروز مواد اولیم رو حجم بالا و عمده ای میخرم و راحت تعداد بالا سفارش میگیرم و درامد کسب میکنم
به جرات میگم این بهترین دوران کاریِ من در این 30 سال زندگیم بوده که این 6 ماه همش درس و درس و اجرای قانون در عمل بود برام ک داستانش رو ب طور مفصل تو کامنت فایل پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی شرح دادم که چطور ب این ایده هدایت شدم و روند پیشرفتم چطور بوده
خلاصه که الان خیلی راضیم خیلی خوشحالم هر روز دارم کاری ک عاشقش هستم رو پیش میبرم بدون ترس بدون نگرانی بدون استرس و هر بار دارم با درامدم کارمو گسترش میدم ابزارهای بهتر مواد اولیه بیشتر و پیشرفتهای بهتر در تمام ابعاد کارم
حتی برای گرفتن مجوز بهداشت برای محصولم کاملا تکاملی پیش رفتم و هیچ عجله ای نکردم و در بهترین زمان مجوزم اومد و الان ب لطف خدا دارم با سوپر مارکت ها و فروشگاه های شهرم کار میکنم و سفارش میگیرم
ایمان دارم ک همیشه اوضاع میتونه ازین بهترم باشه
به میزانی ک من روی باورهام کار کنم تخصصم رو بالاتر ببرم کیفیت محصولم رو بیشتر کنم و ایمانم رو ب محصولم بیشتر کنم به همون میزان پیشرفتم بیشتر و درامدم بالاتر خواهد بود
اصلا خود خدا به طور واضحی تو مسیر باهات صحبت میکنه و هدایتت میکنه از طریق هزاران دستش
اما کِی؟
زمانی که آرام باشی و لذت ببری از کارت و اجازه بدی خدا کارشو بکنه و تو هم سمت خودتو انجام بدی
همین امروز رفته بودم یه فروشگاه جدید محصولمو معرفی کنم و فروختم و همونجا یه ویزیتور اومده بود بهم گفت محصولتون خیلی با کیفیته اما در مورد بسته بندیش اینکا رو انجام بده و قشششششنگ خدا از زبان این بندش بهم گفت چیکار کنم ک فروشم بالاتر بره و اعتبار محصولم بیشتر بشه
اصلا آدمها انگار بسیج شدن که بازاریاب من بشن و محصولم رو مرتب به بقیه معرفی میکنن و من دارم هر روز حضور خدا رو در بیزینسم میبینم که برام بازاریاب شده برام مدیر فروش شده برام تبلیغات شده برام پول شده و خدا به هزاران شکلی ک من دوس دارم وارد زندگیم میشه هر روز……..
وای خدا من چقدر خوشبختم ک تورو دارم
هر روز دارم هدایت میشم هر روز
در تمام ابعاد کارم و زندگیم هدایت میشم
و من هر روز ازش میخوام ک تسلیم تر باشم برای دریافت هدایتهاش
ک قلبمو باز کنه ک دریافت کننده بهتری باشم
و بهم شجاعت بیشتری بده که عملگراتر باشم
الهی آمین
.
این فایل هم عاااااااالی بود استاد عزیزم
خدارو شکر که این روند روزشمار رو شروع کردم واقعا راضیم
و خدا رو شکر ک هر روز دارم از خودم رد پا به جا میذارم
چقدر این نوشتن داره به باورهام بهتر کمک میکنه
اصلا باعث شده حین نوشتن بهتر موضوع رو باز کنم و بهتر درکش کنم
خدارو بی نهایت شکررررررر
استاد جونم عشقید شما خیلی خیلی دوستون دارم
مریم جونم شما الگووووی منی بانوی بی نظیر و دوس داشتنی و درصلح
واقعاااا چقدر این درسته که بارها و بارها استاد هم تاکید کردند که ، ” هر بااار که فایل را ببینید و بشنوید یک نکته و حرف جدید پیدا میکنید ”
بارها این فایل را گوش دادم ولی بازم عالیه و نکته جدید ، چون مدار و فهم و درک من بالاتر رفته
(( دیروز میخواستم بیام کامنت بنویسم که سایت در حال بروز رسانی بود ، استاد سایت بالا نیاد انگار یه چیزی توی زندگی ما کمه واقعا ! دم شما گرررم که اینقدر برای سایت و آگاهی ها زحمت میکشید ، ان شالله فلوریدا جبران کنیم !! ))
امروز با حس خوب اومدم کامنت های روز های قبلم را هم دوباره مرور کردم تا برسم به نوشتن این کامنت و حسم از خوب به عالی تبدیل شد ، مخصوصا پاسخ یکی از دوستان به کامنت من و انرژی و نتیجه و حس خوبشون که بیان کردند و نشونه ای برای امروز من هم بود
.
+++ جالبه همین الان چند دقیقه وقفه افتاد برای نوشتن کامنتم اونم دلیلش پیام و صحبت با یکی از مشتری های عزیزم بود ، که کار دورکاری تدوین براش انجام میدم ، همین الان پیشنهاد کاری یبشتر و بزرگ تر بهم داد ( خدایا شکرت ) و بعدش برای یه کار بزرگتر گفت : یه کم میترسم کارو بدم دستت !
گفتم و چرا و صحبت کردیم ، بعد در جواب بهش اینو گفتم : ( که موضوع همین فایل اشاره کردم )
گفتم داداش ، من تکامل را خیلی قبول دارم ، یه کم صبر کن این کارهایی که الان هست را برات انجام بدم ، رضایت کامل که داشتی و ترست کمتر شد اون کار بزرگتر و جمع بندی کل محصول را هم انجام میدیم ، خوبه ؟؟ ( یعنی خیلی جالب بود ، در حال نوشتن کامنت این محصول و اتفاقی که دقیقا به همین آگاهی عمل کنی )
اون بنده خدا هم گفت اوکی بریم جلو ! +++
( خدایا شکرت )
.
بریم سراغ ادامه کامنت ، اسم فایل اینه ” همین لحظه بهترین زمان برای شروع ”
من پیش خودم تعبیر میکنم که :
همین فایل های آماده روز شمار تحول زندگی من ( به ظاهر رایگانه ) و کامنت دوستان ، تعهد و کامنت نوشتن برای هر روز و هر فایل و کنترل کانون توجه
یعنی ، کارهایی که همین الان میشه انجام داد ، میشه با تکامل طی کرد ! یعنی بهترین زمان شروع ، یعنی بهترین راه شروع و نتیجه گرفتن !
.
دوستان من چند محصول دارم و کم کاری کردم تا الان و… که در کامنت اول و دوم روز شمار هم بهش اشاره کردم ، ولی با تعهدم بر این روز شمار ( که به نظر خودم تعهدم هم خیلی کامل نیست تازه ) و الان که فایل روز ششم هست ، هر روز داره شرایط و حالم بهتر میشه
پس دقیقا همین فایل ها و تمرکز و تعهد بر این روز شمار بهترین و زمان برای شروع و تحول زندگی هست ، تا با تکامل به سمت محصولات و نتایج بالاتر هدایت بشیم ، من تعدادی از محصولات را دارم ، ولی باز با این تمرکز و تعهد هدایت میشم تا بتونم دوباره و با درک خیلی بهتر و تکامل سریع تر درک کنم و نتیجه بگیرم و به سمت محصولات جدید هم هدایت بشم : )
یکی از اصلی ترین کارهایی که این توجه بر روز شمار انجام میده به نظرم ، آرامش ذهنه ، ما با حس خوب روی خودمون کار میکنیم و یا اگر حسمون نه چندان جالبه به هر دلیلی با همین فایل ها آگاهانه کانون توجه را کنترل میکنیم ، و ذهنمون آروم میشه ، و ذهن آرام میشه ایده های بهتر و سودمندتر ، حال بهتر ، با این حس بهتر دوباره روزهای دیگه روز شمار ، کامنت دوستان ، نتایج و آرامش بیشتر و بهتر ، هدایت به محصولات و ….. میرسیم به ” هذا من فضل ربی ” !!!!
این جمله را واقعا یهوی و دلی نوشتم ، چون خیلی دوستش دارم ” هذا من فضل ربی ” ، ” این ( نتایج ) از فضل و کرم پروردگار منه ”
و مشتاق اینکه واقعا با عزت نفس به این نقطه برسم
اول بتونم داشته هامو را بیشتر و بهتر درک کنم و هر چقدر که میتونم شکرگزار اونها باشم و بعد رسیدن به این نقطه ، نقطه ای که استاد سالهاست درش قرار دارند و خدا را شکر طبق قانون بدون تغییر خداوند هر روز بیشتر و بهتر میشه
.
چقدر این تکامل مهمه ، چقدر الان انگشتان و ذهنم فقط در همین 6 کامنت روان تر شده برای نوشتن تا به نسبت کامنت روز اول که بعد از 4 سال بود که کامنت مینوشتم ، چقدر این تکامل حس خوبی داره ، و به قول استاد و یکی از شاگردهای ممتازشون ارشیا عزیز که در فایل گفتگو با دوستان بودند ، اونم اینکه :
تکامل به معنی زمان زیاد نیست ، به معنی تجربه کردنه و میتونه خیلی سریع و راحت طی بشه ، و نه اینکه سخت باشه و مدت طولانی ، بستگی به خودمون و تعهدمون داره که این تکامل را در چقدر وقته طی کنیم !
تکامل همه چیزه ، تکامل باعث شده منی که سالهاست در ورزش قهرمانی به مدل های مختلف هنوز به خواسته ام نرسیدم و مدام افسار ذهنم در میره که داره دیر میشه و …. ، بتونم ذهنمو کنترل کنم و بگم : میشه ، تکاملش فقط باید طی بشه همین !!!
.
فکر میکنم برای امروز رد پای امروز هم کافی بود ، ممنونم از خداوند بابت تمام نعمت ها و مخصووووصااااا ، این نعمت بزرگ این سایت با کلی آگاهی ، و همینطور بزرگ تر از اون ، استاد عباس منش دوست داشتنی که همه چیزی که الان داخل سایت هست از خواست اولیه ایشون شروع شد و با تکامل الان در این سطح مشغول کاره و کمک به هزاران و میلیون ها نفر در جهان !!
1- امروز هم روزه بودم تا به گفته شما عمل کنم و تمام توجه خودم را به نکات مثبت بزارم. تجربه بینظیری داشتم. خداراشکر. گویی که از صبح هرچه تمرین میکردم برایم اتفاق میافتاد.
صحب امروز در پشت زمینه گوشی ام نوشته بودم ،خدایا!من نمیدانم، تو برایم تصمیم بگیر و من تسلیم تو هستم.
من بنا هستم.کاری برداشتم که یک روزه بود ومن 2روز بیکار بودم. این 2روز را میخواستم آن کار انجام دهم ورودش حساب کرده بودم. به من خبر دادند که برای صاحب ملک اتفاقی افتاده و تا چند روز نمیتوانم کار را انجام دهم. ابزار کارم آنجا گیر بود و کار دیگه ای که پیشنهاد داشتم هم آماده شده بود.نمی دانستم چه کار کنم.گوشی من زنگ خورد که بیا ابزاری را بردار که بیکار نمانی.
من هاج واج ماندم از هدایت خداوند، الان بسیار سپاسگزار خداوند هستم.
2-یادم میآید که وقتی تازه کار بودم چگونه از خداوند کمک میگرفتم و تا ساعتها کار دیگران را نگاه میکردم تا یاد بگیرم.
یادم میآید چقدر به بعضی ها کمک میکردم تا نکته ای از آنها یاد بگیرم. الان میفهمم که من داشتم تکاملم را طی میکردم.
این روزها در بعضی موارد این کار را انجام نمیدهم وضربه های سختی میخورم .من شما بسیار سپاس گزار هستم که درسهای که من فراموشم شده بود و بارها انجام داده بودم را برایم تکرار کردید. با اینکه هر روز طلوع وغروب آفتاب را میدیدم، با اینکه شاهد رشد فرزندانم هستم.
با اینکه می دانم وقتی از1و2….بشماریم به 99و 100 میرسیم وان 100به تنهایی هیچ مفهومی ندارد.
3-تمام امروز به زیبایهای درختان که تازه برگ های فسفری برایشان سبز میشود، به آفتاب که در پشت ابرها مثل نور مخفی سقفهای خانه آسمان را خوش رنگ میکند، به تمام اتومبیل های که پشت چراغ راهنمایی استاده اند و مثل رود خانهای از ثروتهای خداوند را تشکیل داده اند و برای مردم که با شور و شوق لباس های عیدی برای بچه ها میخرند بسیار بسیار شکرگزاری کردم.
نتیجهاش احساس خوبی بود که الان دارم.
از شما بسیار قدردانی میکنم،که این احساس را برایم ایجاد کردید. من آن لبخند کودکان را احساس میکنم.
نمیدانم، نمی فهمم. خدایا تو هدایتم کن ،تو برایم تصمیم بگیر. من تلاش میکنم تسلیم تو باشم.
امروز ششمین روز تحول زندگی من است.
از خداوند سلامت وسعادت و ثروت برای همه شما میخواهم.
روز ششم سفرنامه،رعایت قانون تکامل و شروع کردن از جایی که هستی،چقدر این مباحث بینظیرند من در عدم رعایت تکامل نمره عالی ای میگیرم،من بدنبال آموزش هر حرفه ای که خصوصا کار عملی هست میرم تقریبا در 90 درصد موارد نصفه رها میکنم چون تکامل را باور ندارم چون حوصله ام نمیکشه صبر کنم و فکر میکنم از همان اول کار باید عالی باشم،چون اول کار عالی نیستم همه را نصفه رها میکنم،خیلی از شنا کردن خوشم میاد خیلی حالم رو خوبه میکنه اما در همین مساله هم تکامل رو باور ندارم و همون اولِ کار فکر میکنم که نمیتوانم و من حوصله اینهمه تمرین کردن را ندارم،زبان هم همینطور با اینکه ادم باهوشی هستم اما میگم اوه من خیلی عقبم چطور ممکنه زبان من تقویت بشه،وای استاد اون جمله تون چقدر طلایی بود که فرمودین به قول قران کسانی که حساب میکنند،من همیشه در حال محاسبه هستم،همه چیز را محاسبه میکنم با ذهن محدودم،دایم در حال حساب کتابم،هر کلاسی که ثبت نام میکنم همون جلسه اول حساب کتاب میکنم کی یاد خواهم گرفت و معمولا هم بعد از چند جلسه رها میکنم،بعضی کارها هم بوده که رها نکردم اما چقدر به خودم عذاب دادم و چقدر با عدم شناخت دقیق خودم و توانایی هام و عدم رعایت تکامل مسیر آموزش را به خودم عذاب اور کردم مدام خودم را سرزنش کردم که چرا دیر یاد میگیری،اما یک سوالی در مورد شروع کسبُ کار از همین جایی که هستیم به ذهنم امد،اینکه با امکانات الانم شروع کنم،ذهن ایده ال گرای من میگه خب تو تنبلی شروع نمیکنی،در واقع من نمیتونم اینو تشخیص بدم که شروع کاری که علاقه ای بهش ندارم صرفا در جامعه روی بورس هست و خیلی ها از این راه پول های کلان میسازند یا عدم گذاشتن وقت و انرژی روی این کار،من فکر میکردم از روی تنبلی سراغ آن کار نمیرم مطمئن بودم با نوشتن این کامنت و بررسی این موضوع به جواب سوالم خواهم رسید،من علل فکر کردن به ان کار را نوشتم و یک علت مهم اش حس اینکه نکنه عقب بمونم،نکنه جا بمونم نکنه همه از این راه پول دربیارند من نتونم،که استاد همیشه میگن هر کاری که هدفت عجله و باور کمبود باشه یعنی مسیر اشتباهه،ایده دیگه ای هم دارم که اون رو خیلی دوست دارم اما علت اینکه اون کار رو شروع نمیکنم ترسه،ترس از عدم موفقیت،ترس از نشدن،در حالی که من حرفه ای که در اون تحصیل کردم رو وقتی کار میکنم خیلی دوست دارم و حالم خوب میشه اما باورهای بسیار اشتباه مالی دارم،باورهای نشات گرفته از شرک که ان شالله با هدایت خدا و آموزه های استاد آنها را درست میکنم،باورهایی که میگن پول رو نمیشه آسون بدست اورد و باید خیلی سختی بکشی و بینهایت باور مخرب دیگه
سلام به استاد عزیزم دوستان گل و یار استاد گلم مریم گلی جان و آقا ابراهیم و خانم فرهادی که خیلی به این سایت کمک میکنن..
اول اینکه نمونه بارز تکامل سایت خود استاد که یواش یواش به بهترین و بزرگترین سایت موفیقت در جهان تبدیل شده.
من خیلی خیلی خیلی آدم عجولی بود و ضربه های زیادی خوردم ازین پاشنه آشیل. الانم هنوز این خصلتو ولی خب یه 2تا خیلی ازش کمتر شده به لطف الله کمی و کمی و کمی، بهتر و بهتر و بهتر شدم.
چند وقته قانون تکامل رو خیلی دوست دارم، حال میکنم باهاش.
تو کامنتای قبل کافه عزیزم معرف حضورتون هست که به چه نحوه استارت زدم و الان 3ماهگیشه و مثل پسر خودم قدم قدم داره راه رفتن و بعد دویدن و بعد مثل موشک رفتنو یاد میگیره. الانم دارم به لطف الله تمام قسط هام به گفته استاد از کمترین مانده بهدبیشترین دوتا یکی تسویه میکنم.. یکیش تسویه شده مابقی یکی به یکی دارم تسویه میکنم.. چوی که قبل از افتتاح کافم داده بودم که البته برای خودم نبود برای کسی داده بودم سرتایمش پاس شد و به لطف الله و حمایتش باوجود نجوا های ذهنم که میگن نکن اینکارک چکی باری بردی میخوام فردا برم تحول بدم دسته چکمو.(همین الان ک دارم مینویسم میخوام تحویل بدم کلی دلم یجوری میشه و ذهنم شروع کرده)
ولی توکل پروردگار وهابم تو هیچ مرحله از زندگیم تنهام نزاشته و کلی مثال دارم و باخودم اینجور مواقع مرور میکنم..
و یه نکته دیگه که نگفته بودم تو کامنتای قبلیم،دوستان گل استاد عزیزم، و مریج گلی جان
من کافم برج 9 نوشتم برای خودم که سپاسگزارم از پروردگارم که افتتاح کردم کافمو. نهم اردیبهشت افتتاح کردم و فروردین همین امسال هیچ ایده ای نداشتم که چطور راه بندازم و مغازه رو خریدن جنس و پولشو از کجا بیارم فروردین تو تعطیلات رفتم بازار شوش تهران از دستفروشد3 دست فنجون قهوه خوری خریدم گفتم همسر جان بریم واسه کافمون فنجون بخریم. برج 2 همه چی جور شد بدون وام و بدون قرض(ذهنم میگفت وام بگیر تازه من خودم کارمند بانکم راحت میتونستم بگیرم ولی زیر بار نجواها نرفتم و از خدای وهابم خواستم.) هدفم خیلی بزرگتر از یک کافس همه رو نوشتم دارم قدم اولش کافمون بود..
تازه چندین ماه قبل واسه خونم یه دکوری خریدیم گذاشتم تو انباری تو جعبه نو ، نو.
به زودی زود خبر خریدن خونمم همینجا اعلام میکنم.
یچیز دیگه که من فکر میکردم تکامل یعنی 5سال توی کار بمون ووخاک بخور ولی هدایتی پارسال به فایلی هدایت شدم که استاد گفتن مثلا اگه من بخوام یه ساعت درست کنم اگر روزی 1 ساعت وقت بزارم برای درست کردنش 50 روز زمان میبره تا ساعت تکمیل بشه اگر روزی 12 ساعت وقت بزارم 5 روز نتیجه میگیرم.تکامل یعنی این. هرچقدر بیشتر ایده و فکراتو عملی کنی زودتر نتیجه میگیری که اینم ملزم به آزاد بودن ذهن و آرامش ذهن که باز اینم ملزم به نداشتن وام بدهی قرض که ذهنت آزاد باشه. حالا یکی به تو6ماه نتیجه میگیره یکی تو 1 سال یا 6سال.
سلام مجید جان واقعا لذت بردم از کامنت نابت خیلی خیلی خوب نوشتی و یه انرژی خاص داشت کامنتت
اون موضوع وام نگرفتن با توجه به اینکه میتونی و برات مقدرو بوده شجاعت تو رو نشون میده و این کار در اصل داره ایمان تو رو محک میزنه که ببینی در عمل چقدر ایمان داری به خدا و اینکه چقدر توحیدی عمل میکنی و راه های دزدکی و مخفیانه شرک رو به روی خودت میبندی .
من تازه هدایت شدم به کامنت شما . واقعا لذت بردم از خدا بهترین ها رو برات میخوام و انشالا از موفقیت هات بیشتر و بیشتر بشنوم .
من این فایل تقریبا یکسال نیم پیش گوش دادم ،اون روزا تقریبا هیچ ازش نمیفهمیدم فقط به عنوان کسی که حرفاهاشو قبول داشتم پای حرفاتون مینشستم و بارها گوش میدادم
ولی الان قضیه خیلی فرق میکنه هر حرفتون مثل یک عمر خاطره جلو چشام رژه میره ،از اشتباهاتی که داشتم و سعی کردم به روش شما اجراش کنم تا قانونهایی که با تمام وجودم بعد از کلی ضربه خوردن با گوشت و پوستم تجربه کردم
داستان از این قراره که من روزی که تصمیم گرفتم کار خودمو شروع کنم و تمام خانوادم مخالف بودن باهام هیچ سرمایه ای نداشتم ،از پدرم درخواست سرمایه کردم ولی جوابش منفی بود و بخاطر شوق و اشتیاقی که خدا به دلم انداخته بود تصمیم گرفتم هر جور شده انجامش بدم
یادم میاد وقتی تصمیم به شروع کار کردم دایی من که اعتبار داشت برای خودش با یکی از دوستانش صحبت کرد و اون مغازشو بهم اجاره داد بدون یک ریال پول پیش و حتی تا دو ماه بعدشم ازم کرایه نگرفت تا کارم راه بیافته ..خدا خیرش بده صاحب مغازه اولیم خیلی آدم خوبی بود
دوستان و فامیل مخصوصا خالهام که اون موقع حقوق بگیر بودن یه مقدار پول بهم قرض دادن و گقتن هر موقع داشتی پس بده ،خودمم یه ماشین اسلاح درب و داغون تو خونه بود بردم و کار خودمو تو آرایشگاه خودم شروع کردم ..
اینقدر اون روزا شیرین بود برام و از درو دیوار مشتری میومد برام با وجود اینکه اصلا وارد نبودم که کمتر از فکر کنم 6 ماه بدهیهام صاف شد و آرایشگاه من سرو سامون گرفت کمتر از یکسال مشتریا من ثابت شد و اینقدر مشتریام زیاد شدن که آرایشگام بزرگتر کردم هر روز درآمدم بیشتر شد
تا 8 سال بعدش که قانون یادم رفت و تصمیم گرفتم با وام یه کار جدید کنار کار خودم و خارج از تخصصم انجام بدم و کل سرمایم با کلی وام ریختم توش و کمتر از 6 ماه با کله خوردم زمین و اونجا بود که فهمیدم یه جای کارم میلنگه اما پوست کلفت بودم و بعد از دو سال دیگه بازم کل سرمایه خودمو ریختم تو کار بزرگتر و این دفعه پوتک بزرگ جهان تو سرم خالی کرد و قشنگ بهم هالی کرد که تکامل چیه
الان بعد از دو سالی که با استاد آشنا شدم به لطف الله مهربان و با درسهای که از این دنیا گرفتم کلا دسته چک ندارم ،کلا وام ندارم (وای خدای مهربانم یعنی وقتی بهش فکر میکنم که بعد از 15 سال من هیچ وامی ندارم احساس سبکی میکنم و انگار ششهام بیشتر نفس میره توش )بدهی هامو تیکه تیکه کردم و درارم پرداخت میکنم ،تعهد دادم که هیچ وقت قرض نگیرم ،کلی راه روش یاد گرفتم که بیزینسمو از صفر بدون سرمایه رشد بدم ،یاد گرفتم چطور با طلبکار سرو کله بزنم و از اصولم خارج نشم (این واقعا سخت بود و هست ولی انصافا خودم حس میکنم خیلی بزرگتر از قبل شدم)
یاد گرفتم توی شرایط بهرانی چطور خودمو کنترل کنم ،یاد گرفتم که همیشه متوکل باشم و قدرت فقط به خدای خودم بدم ،
استاد نمیدونم چطور از خداوند و شما تشکر کنم بابت تمام این آگاهی های که نصیبم کرد به واسطه شما ..
من سلامتی ،خواب راحت ،اعتماد بنفس و هر چی که دارم به لطف خدا با آموزشهای شما دارم سپاسگزارم ازتون
به نام خدای هدایتگر
سلام و درود به همه دوستان هم فرکانسی ام
به روز ششم تحول زندگی خوش آمدیم
استاد عزیزم این فایل به نظرم خیلی ارزشمند هستند خداروشکر که روی مداری هستم که میتونم به این آموزه ها گوش بدم و بتونم به یاری الله یکتا عمل کنم با طی کردن تکاملم خدارشکر برای این مطالب
استاد عزیزم من حرفه خیاطی و طراحی لباس رو دوست دارم،خیلی دوست داشتم برم دانشگاه،به لطف خدا رفتم کاردانی این رشته رو هم گرفتم،البته با دوتا بچه،اون موقع که دانشگاه میرفتم هنوز به طور جدی با قانون آشنا نبودم وفقط مطالب انگیزشی رو میخوندم،که البته آشنای با سایت شما کاملا هدایتی و با طی کردن تکاملم در این رابطه بود وقتی ذهنم آماده شد با شما آشنا شدم،۳۸ سالم بود رفتم دانشگاه چون خیلی دوست داشتم ادامه تحصیل بدم با یه بچه کوچیک و مشکلات متاهلی رفتم خیلی هم اون دوران خوب بود ولی دیدم صدای دوهل از دور خوشه این حرفه من اصلن بدون مدرک هم میشه پیشرفت کرد و هیچی به دانشت افزوده نمیشه و دیگه ادامه ندادم و لی تجربه کردم و فهمیدم دانشگاه ملاک نیست،بعد بیشتر با شما آشنا شدم و رفتم سراغ کار،که به طور خیلی هدایتی به یه خانم آشنا شدم که بدونه هیچ آزمون و شرطی قبول کرد برم پیشش کار کنم البته تا چندماه بدون مزد،دو ماهی رفتم دیدم اونجا هم کار یاد نمیگیرم چون اون خانم کار حرفه ای ازم میخواست من هنوز حرفه ای نشده بدم،احساسم رو خوب نگه داشتم و از خدا یاری خواستم که به یه آموزشگاه هدایت شدم،با یه خانم فوقالعاده و مهربان با وجدان کاری،که تازه پول آموزشگاه هم نداشتم که به دوستم گفتم اونم قبول کرد هزینه آموزشگاهم رو بده من کم کم بهش برگردانم،البته دوستم گفت اصلن عجله ای برای برگشت پولش نداره هر وقت تونستم بهش بدم،رفتم آموزشگاه برای یاد گیری حرفه ای چقدر احساسم خوبه و احساس میکنم قدم اول رو برداشتم البته یه چرخ معمولی دارم با اون شروع کردم و میدونم که خدا هدایتم میکنه،با شنیدن این فایل چقدر به یاری الله ایمانم محکمتر شدو این یه هدیه بود برای من از همین جایی که هستم شروع کنم و جلو برم خدا با منه در کنار منه منو تنها نمیگذاره
امروز زندگی در بهشت ۱۵۹ رو دیدم که گفتید یه باور داریم که هر چی رایگان بدست باید ارزش نداره،ولی من این باور رو ندارم،این سفر نامه ارزش نمیشه روش گذاشت،ارزش در حد کوه طلا داره مگه کوه طلا میشه براش قیمت گذاشت فقط میشه گفت ارزش بالای داره،من این باور رو نداشتم که به این فایل ارزشمند هدایت شدم،خدایا شکرت برای همه فایل هاتون خداروشکر
قبلن خیلی استرس داشتم که خدایا راهم درسته پس کی منم نتیجه هام رو میبینم و لی الان دیگه به یه راحتی و رهایی رسیدم و من سمت خودم رو انجام میدم سمت خدارو میسپارم به خودش،ایمان دارم درست میشه با طی کن تکاملم با صبر جمیل،باگوش دادن به فایل های شما و قوی شدن در این قانون و البته اعتماد به نفس که پایه واساس پیشرفت هست
شاد و سلامت باشید
روز ششم
بنام خداوند بخشنده و مهربان
خدایا شکرت که یک روز دیگه بهم فرصت زیستن دادی. امروز یک هدیه گران بهاست که تو بهم تقدیم کردی و من تمام تلاشم رو میکنم که امروز رو به بهترین شکل ممکن و با رضایت قلبی و خشنودی تو به پایان برسونم.
خدایا شکرت بخاطر سلامتین
خدایا شکرت بخاطر حال خوبم
خدایا شکرت بخاطر همسر مهربونم
خدایا شکرت بخاطر خانواده و دوستانم
خدایا شکرت بخاطر خونه و ماشین قشنگم
خدایا شکرت بخاطر غذاهای سالم خوشمزه ای که میخورم
خدایا شکرت بخاطر اینهمه زیبایی و قشنگی
خدایا شکرت بخاطر اینهمه نعمت و ثروت
خدایا شکرت بخاطر قوانین زندگی ساز جهان هستی ات
خدایا شکرت بخاطر حضور استاد عباسمنش در زندگی ام.
خدایا شکرت بخاطر همه چی….
یک چیزی که من در زندگیم واقعا تجربه کردم همین ذهن ناآرام هستش. وقتی ذهن آروم نیست اصلا توانایی انجام کار رو از ما میگیره چه برسه به فکر کردن و ایده گرفتن و خلاقیت! وقتایی که ترس وجودت رو میگیره که من الان این وام رو برداشتم و کارم رو شروع کردم الان مشتری ندارم قسط وام رو چجوری بدم؟! اینهمه لوازم خریدم ریختم تو مغازه چک دادم حالا مشتری نیست لوازم رو بفروشم چک هامو چجوری پاس کنم؟!
یکی از بهترین فایل هایی که یک دنیا درس و آگاهی داره و کسی که میخواد بیزینس خودشو راه بندازه باید این فایل رو هزار بار گوش بده.
من خودم آدم های زیادی رو دیدم که با وام و قرض از این و اون کسب و کارشون راه انداختن اما به شیش ماه نرسیده با کلی بدهی کسب و کارشون جمع کردن!
با هرکس صحبت میکنی میگه حیف من سرمایه ندارم من اگه 10 میلیارد داشتم فلان کار رو میکردم این در صورتیه که طرف تو زندگیش به موتور نتونسته بخره! یادمه چند وقت پیش با دوستی صحبت میکردیم در مورد یک کارخونه ای که خیلی معروفه و تو شهرمون هست و مدیر کارخونه کلا چند کلاس سواد داره. دوستم گفت این بنده خدا که کار بزرگی انجام نمیده 1 میلیارد سرمایه به من بدن من بهترین کارخونه رو میزنم!
اون زمان من دقیقا همین حرف ها رو بهش گفتم که باید تکامل انسان در هرکاری طی بشه تا بتونه نتیجه بگیره، با قرض و وام هر کسب و کاری شکست میخوره!
همین آقای کارخانه دار رو میگن محصولش رو خودش هفته ای یک یا دو عدد تولید میکردم و بعد با موتور میرفته به روستاهای اطراف و محصولش رو میفروخته!
جف بزوس میگه: منتظر نباش که به صد در صد برسی و کاری رو شروع کنی، کار رو با 10 درصد شروع کن خواهی دید که در مسیر کم کم به 100 درصد میرسی!
خدارو شکر من فقط یک بار برای راه اندازی کسب و کاری وام گرفتم اونم در حد خیلی خیلی کم درسته که بعد از شش ماه شکست خوردم و کارمو جمع کردم ولی خیلی راحت تونستم اقساطش رو پر اخت کنم. دسته چک هم اصلا ندارم و به هیچ عنوان دسته چک رو قبول ندارم. از نظر من هر زمانی که بخوای چیزی بخری ولی پولش رو نداشتی یعنی تو هنوز به آن مدار و تکاملی که اون چیزو داشته باشی نرسیدی و چک دادن و خریدن اون مثل اینکه شما نهالی بکاری و سال بعدش بری و از خاک بکشیش بیرون!
اما کسی که میاد در اول راه چندین میلیارد وام میگیره و یا اینکه یاد گرفته برای خرید هرچیزی چک بکشه مطمئنا در چالش ها و گرفتاری های زیادی گیر خواهد کرد.
به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام به همگی
آغا این مورد رو من شخصا با پوست و گوشت و خونم با تک تک سلول های بدنم چشیدم و عجیب خفن شد نتیجه ش.
قضیه از این قراره که ما یک ورشکستگی بزرگ و سخت رو تجربه کردیم سال 98 و این قضیه بی پولی ما تا سال 401 ادامه داشت.
یه روز به علی گفتم آقا من میخوام برم یه جایی کار کنم که حداقل بتونیم کرایه خونه بدیم، یکم صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که همین کارو کنیم. (قبلش در حد خیلی کم و محدود کار فروش چای رو انجام میدادم اونم توی خونه و بین همسایه ها).
خلاصه رفتم توی یه شرکتی و کار بازاریابی رو شروع کزدم، حقوقش برای من خیلی خوب بود، برای ما که 3 تومن کرایه خونه نداشتیم بدیم عالی بود، سه برابر کرایه خونه حقوقش بود. خلاصه دو هفته کار کردم و همینجوری به این فکر افتادم که این انرژی که برای یه محصولی که اصلا علاقه ندارم صرف میکنم رو بذارم روی فروش چای که محصول خودمونه و علاقه دارم. همین کارو کردیم و خوب بود تقریبا نتیجه خوبی داشت. تا اینکه یه نفر از مشتریا بهمون پیشنهاد داد که چرا یه جای ثابت پاتوق نمیکنید؟
اونموقع باورهای ضعیف و البته البته ترس خیلی زیادی که داشتم نمیذاشت پاتوق کنیم و به همون بازاریابی مغازه به مغازه ادامه دادیم.
تا اینکه یه روز تصمیم گرفتیم پاتوق کنیم، از اون روز نگم که تا حالا اینچنین ترس تو وجودم حس نکرده بودم،تا حالا اینطوری بین عقل و قلبم جنگ نبود. بعد کلی جنگیدن گفتیم نه باید بریم این کارو انجام بدیم. رفتیم پاتوق کردیم کنار پمپ بنزین کلارآباد، با سه تا گونی چای قد و نیم قد و کوچیک و بزرگ شروع کردیم. آخخخخخخخخ هیچوقت یادم نمیره اصن روز اول رو. یکم بعد یه آقای سن بالا اومد کنار ما بساط پرتقال پهن کرد، اونموقع یکم دلم گرم تر شد که خب الان شدیم دونفر و خوبه.
یه هفته ای اونجا بودیم و با یدونه ترازو آشپزخونه که از قبل داشتیم(و باطریش دائم میپرید بیرون،خخخخ) شروع کردیم.
بعد از یه هفته مکان رو عوض کردیم و رفتیم اول شهر کلارآباد پاتوق کردیم. اونجا یکم یکم پولامون جمع کردیم ترازو دیجیتال خریدیم، چادر برای بالای سرمون خریدیم که آفتاب و بارون اذیت نکنه، صندلی خریدیم، سماور آتیشی خریدیم، برچسب چاپ کردیم، بسته بندی هامونو مرتب کردیم، ویترین اضافه کردیم، لیوان شیشه ای و آب برای شستشو آوردیم، بنر چاپ کردیم و… روز به روز ایده میومد و ما فقط اجرا کردیم تا الان که دوسال از اون روز میگذره و خدای قشنگم اینجا مارو بلند آوازه کرده به صورتی که همه مردم کلارآباد مارو با عنوان خانوم چای فروش یا چای آتیشی کلا آباد میشناسم و خدا میدونه خدا میدونه که چقققققققققدر مشتری های خفن باحال پر انرژی ثروتمند چای زیاد بخر و اصن خاص داریم.
استاد هرکسی اینجا پیش ما نمیاد، فقط اونایی که انرژی مثبتن، فقط اونایی که اهل حال خوبن، اونایی که لبخند روی لبشونه، ثروتمندا، پولدار فقط اونا میان پیشم و ازم چای میخرن و من الان در این لحظه شاکرترینم بابت اینکه کمک کرد جفت پا بپرسم روی ترسم و این جسارت رو به خرج دادم و با محدود ترین چیزایی که دم دستم بود کارم رو شروع کردم، الان مشتری دارم فقط بخاطر چای من از شهرهای اطراف میاد پیشم و علنی اینو میگه که فقط بخاطر شما ما اومدیم اینجا و اینهمه چای فروشی سر راه رو رد کردیم. الهی شکرت خدای قشنگ و مهربونم. چقد خوب شد که این کامنت رو نوشتم، الان یهوو به خود اومدم نفهمیدم کی شروع کردم به نوشتن که الان تموم شد،خخخ
در پناه الله یکتا شاد باشید، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت، ماچ به همتون
به نام خداوند مهربانم
سلام❤️
مفهوم کلیدی در این فایل :قانون طلایی تکامل
استاد عزیزم قانون تکامل رو من اولین بار از شما شنیدم و اموختم و میتونم بگم تیکه گمشده قانون جذب این همه سال برای من همین قانون تکامل بود که اینهمه اساتید موفقیت ایرانی و خارجی هیچ وقت راجع بهش صحبتی نکرده بودن و همه تو فرعیات بودن و فقط از تکنیک های عجیب غریب و سخت حرف میزدن. ( که کتاب ها و بلیط سمینارهاشون رو بفروشن)
کل قانون جذب برای من اینجور تعریف شده بود که بشین فکر کن ، و تجسم کن و جذب کن … ولی همیشه این برام سوال بود که اقا چقدر طول میکشه به خواستمون برسیم؟ چرا بعضیا زودتر میرسن بعضیا دیرتر؟ پس چرا تجسم های من جواب نمیده ؟
و هیچ وقت جواب مشخص و منطقی پیدا نکردم و به همین خاطر بیشتر نا امید میشدم و میگفتم قانون جواب نمیده.!!
مثلا چون در مسایل مالی خیلی تضاد داشتم به همون اندازه خواسته بالاتری هم برای ثروت داشتم و برای اینکه قانون رو تست کنم میگفتم من میخوام لاتاری ببرم و چند روز تجسم میکردم که اعداد من درومدن و زوووور میزدم و خودم رو برنده میدیدم و میخواستم یه شبه قرعه به نامم شه و(شااانس) بیارم و میلیونر شم…و چون قانون طلایی تکامل رو نمیدونستم ….و نمیدونستم که اولا دختر جان مسیر پولدار شدن از راه لاتاری نیست ( باور محدود کننده ) و دوما هیچ شانسی وجود نداره ( هیچ عامل بیرونی در زندگی من دخیل نیست) و سوم اینکه تو نمیتونی چیزی فراتر از چیزی که فعلا هستی بشی و باید قدم به قدم به خواستت برسی(قانون طلایی تکامل) …از قانون جذب نا امید میشدم.
تا وقتی که پارسال با شما اشنا شدم و برای اولین بار در یکی از فایل ها از قانون تکامل شنیدم که هرچیزی میتونه ارام ارام پیش بیاد و تو نمیتونی از صفر به صد بپری…از نمونه های در طبیعت مثال زدید تازه تو مغزم یه چیزی تکون خورد و گفتم همینه ، گفتم چقدرررر این حرف منطقیه ، ولی یه جورایی هم ناراحت شدم که خب پس من خیلی طول میکشه از این صفر به اون صد برسم تا رسید به جایی که شما از قانون تصاعد گفتید و توضیح دادید که طی کردن تکاملتون قرار نیست خیلی از لحاظ زمانی طول بکشه و وقتی قدم هارو درست بردارید قانون تصاعد به کمکتون میاد …..
استاد عزیزم همین دوتا قانون تکامل و تصاعد قشنگ تیکه های به هم ریخته زندگی منو چید کنار هم و جواب این همه سوال بی پاسخی که سالها داشتم رو گرفتم که اقا اگه یکی زودتر از تو به خواسته ای میرسه اولا تکاملش با تو فرق داشته دوما باورهای بهتری داشته وسوما شما سرت به کار خودت باشه و خودت رو با دیگران مقایسه نکن.
ولی خبر خوب هم دادید که تو هم میتونی با طی کردن تکاملت و درست کردن باورهات به خواسته هات برسی😌 و جواب سوالم رو بعد از سالها گرفتم سوال خیلی پر تکراری که فکر کنم ۹۹ درصد ادمها دارن …
چقدر طول میکشه به خواستم برسم؟ وقتی ذهنت و ورودی هات رو کنترل کنی ،باورهای درست در خودت بسازی، احساست رو همواره سعی کنی خوب نگه داری و تکاملت رو طی کنی و مهمتر از همه مشرک نباشی و باورهای توحیدیت درست باشه و بدونی که خدا بهت نزدیکه، اجابتت میکنه و همواره هدایتت میکنه . و این زمان برای هرکس بسته به تکاملش و باورهاش و مقداری که روی خودش کار میکنه متفاوته.
اینم بگم که من یکسالی قبل از اشنایی با شما از یوتیوب به حرفهای خانم استر هیکس گوش میکردم ( خدا داشت منو برای حضور در مدار شما و فهم صحبت هاتون اماده میکرد، برای همین از اولین باری که صحبت های شما رو شنیدم اصلا مقاومت نداشتم و پذیرفتم) و این سوال که ما کی به ارزوهامون میرسیم سوال اکثر ادمها تو سمینارهاش بود و ایشون فقط جوابش این بود که شما وقتی مقاومت ذهنیت برداشته شه و فقط به خواستت توجه کنی به خواستت میرسی و هیچ وقت هیچ اشاره ای به قانون تکامل نکردن!
اینکه فکر کنیم یه شبه میتونیم با قانون جذب زندگیمون رو عوض کنیم نتیجش فقط نا امیدی و ادامه ندادنه. ولی وقتی قانون تکامل رو بدونیم رها میشیم چون نه خودمون رو زجر میدیم نه حرص میزنیم نه نا امید میشیم چون مطمعنیم بالاخره به اون چیزی که میخوام میرسم فقط قدم به قدم.
موضوع دوم : قرض و قسط و وام و دسته چک
کی میره دنبال قرض و قسط و وام؟ کسی که میخواد قانون تکامل رو دور بزنه، کسی که به صورت طبیعی لیاقت داشتن اون پول رو نداره و با قرض و قسط و وام و دسته چک جورش میکنه و در اخر هم از دستش میده. چرا؟ چون این ادم ارامش ذهنش رو از دست میده و دیگه کنترلی به ذهنش نداره چون مدام استرس داره و مستعد انجام کارهای احمقانه و خطرناکی مثل نزول گرفتن هستن که به خاک سیاه میشونتشون. وقتی ادم ذهنش ارام نباشه هیچ گونه هدایتی رو نمیتونه دریافت کنه و ایده های ثروت ساز هم به ذهنش نمیرسه.
طبق قانون جذب»»»استرس و نگرانی = استرس و نگرانی بیشتر
یه مثال ساده از خودم: من میخواستم ایفون جدید بگیرم هی ذهنم وسوسم میکرد بیا به جای نقد خریدن که پولشم داشتم بیا قسطیش کن ماهی یه پول کمی از تو حسابت بردارن سودم که نمیگیرن اینجوری به جای اینکه قلمبه پول بدی بیا خورد خورد بده پولشو و در عوض برو فلان چیزم اضافه بخر … استاد اگه میگه قسطی ممنوع برای اوناییه که سود میدن نه تو و نجوا پشت نجوا… ولی با خودم گفتم سحر اگه واقعا داری رو خودت کار میکنی وقتی استاد گفته وام و قسط ممنوع یعنی ممنوع با هر توجیه و دلیلی که میاری ممنوعه! اگه گوش میدی و رفتارت بخواد رفتار قبلی باشه به هیچ جا نمیرسی و تغییر نمیکنی برای همین با وجود این وسوسه ها گفتم چشم مثل وحی منزل میپذیرم و نقد میخرم تا ثابت کنم من لایق خرید نقدی گوشی هستم و هم اینکه حمله کنم به این (باور کمبودی) که زیر این نجواها هست که میگه الان پول کامل گوشی رو بدی دیگه پولت کم میشه و جاش ممکنه نیاد …و جالب اینکه خواهرم تا فهمید من میخوام گوشی جدید بخرم خودش گفت من گوشی قدیمیت رو ازت میخرم چون یه گوشی اضافه لازم دارم. خدایا شکرت که اینجوری یعنی یه تخفیفی هم شامل حالم شد😋
مثال دیگه: قبل از گرفتن دوره ثروت با خواهرم ….من با پس اندازم تونستم به لطف خدا یه خونه کوچیک ایران بخرم و برادرم خیلی تشویقم کرد بیا برو وام بگیر از بانک یه خونه دیگم بخر و پول میاد روش و ادم ها همه قسطی به جایی میرسن و …. ولی اصلا حسم به اینکار خوب نبود و فکر میکردم چرا باید حرص بزنم حالا به این زودی یکی رو بکنم دوتا و استرس بکشم؟ چرا پولامو دوباره کم کم جمع نکنم و هروقت تونستم نخرم؟ تازه چرا همش باید حرص خونه خریدن بزنم من دلم میخواد سفر برم با پولم، خرید کنم و به ارزوهام برسم با پولم نمیخوام همش حرص بزنم و خدارو شکر قبول نکردم و به قول استاد رو چیزی که نداشتم در اینده حساب نکردم و دست به این کار احمقانه نزدم. و بعد ازینکه روانشناسی ثروت استاد رو تهیه کردیم با خواهرم و نظرشون در مورد قسط و وام رو شنیدم فهمیدم توسط احساسم از طرف خدا هدایت شده بودم که اونکار رو نکنم و کلی خدارو شکر کردم و چقدر ممنون استادم که ریشه ای این باورهای مخربی که باعث کارهای احمقانه میشه رو به ما نشون میدن.
موضوع سوم:
کی بهترین زمان شروع هست؟ همین الان
این موضوع هم باز زیر شاخه قانون تکامل هست . یعنی الان هرجا هستی جاییه که لایقشی و اگه میخوای پیشرفت کنی ، بیزینس بزنی ، چیز جدیدی یاد بگیری از همین جا و همین امکانات شروع کن و یک پله بیا بالا و قدم به قدم پیش برو. منتظر اینکه یه کیسه پول ازون بالا بیفته بعد کار رو شروع کنی نباش از همین الان با امکانات الان میشه شروع کرد ،تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس خود بگویدت که چون باید کرد.
واقعا نمیشه روی این اگاهی ها قیمت گذاشت ، خدا میدونه چند نفر با شنیدن همین فایل که استاد هدیه گذاشتن رو سایت و اگه تو مدار فهمش باشن نرن قرض و قسط و وام بگیرن ، چقدر جلوی ضرر رو گرفتن و تو زندگی پیشرفت هم میکنن.
واقعا که خدایا مارا به راه راست هدایت کن ، راه کسانی که به انها نعمت داده ای و نه انها که بر انها غضب کرده ای و نه (گمراهان).
سپاس فراوان استاد مهربانم.
به نام خدای هدایتگرم
سلام به استاد جان عزیزم و مریم جانم و همه دوستان
خدارو بی نهایت شاکرم که در مسیر تغییر و رشد و آگاهی ثابت قدم نگهم داشته و هر روز مشتاق ترم برای تغییر برای بزرگ تر شدن
.
روز ششم روز شمار تحول زندگی من 12 آذر 1401:
در این فایل بهم گفتین که من باید با رعایت قانون تکامل بیزینسم رو پیش ببرم و به وام و قرض و قسط متوسل نشم
چون وام و قرض و قسط یعنی من در مدار خلق این مقدار پول نیستم و نتونستم بسازمش
و حالا میخوام با گرفتن وام جهش کنم ب مدارهای بالاتر
و این خلاف قوانین جهانه
و این میتونه منو به جای اینکه پیشرفت بده پایین بکشه
چون وام و قرض استرس میاره نگرانی میاره ازینکه نکنه نتونم سر ماه قسطمو بدم
نکنه نتونم قرضمو پس بدم و شرمنده بشم
و همین نگرانی باعث میشه من آرام نباشم و در نتیجه به منبع آگاهی ها به نیروی هدایتگر درونم نتونم وصل بشم و نتونم الهامات و ایده ها رو دریافت کنم
پس عملا دارم خودمو از دریافت هدایتها و الهامات محروم میکنم
و دارم به راه های سخت که با ذهن منطقیم میخوام زور بزنم و ب خواستم برسم متوسل میشم
در نتیجه اوضاع مرتب بد و بدتر میشه
چون وقتی استرس دارم و نگرانم دست ب کارهای احمقانه میزنم
تصمیمات اشتباه بیشتر میگیرم (گرم گرمی را کشید و سر سرد)
پس اصلا ارزشش رو نداره ک بخاطر عجول بودنم خودمو در دام چیزی به اسم وام و قرض و قسط بندازم
من اگه باور دارم ک خودم خالق 100% زندگیم هستم، پس صبر میکنم روی باورهام کار مکینم و در عین حال کارمو ب طور فیزیکی با همون باورهای درست پیش میبرم و پولی ک میخوام رو میسازم
اگه مثلا هدفم از گرفتن وام گسترش کسب و کارمه خب دیگه بدتر!!
باید کسب و کارمو با همون چیزی ک دارم شروع کنم
وقتی برم وام بگیرم و بخوام چندتا پله رو بپرم بالا، عملا اون تجربه و مهارت کافی ک در طی کردن اون پله ها بود رو ندارم و در نتیجه ممکنه با شکست روبرو بشم و همون وام رو هم از دست بدم
اگه بخوام از خودم مثال بزنم هر دو حالتش رو تجربه کردم:
درست 4 سال پیش زمانی که به داشتن کافه علاقه مند شدم اما هیییییییییچ اطلاعاتی در مورد اینکه اصلا قهوه چیه چند مدل داره کافه داری چطوریه کار با دستگاه اسپرسوساز چیه میدیریت کسب و کار یعنی چی نیرو گرفتن چطوره و در کل تو این زمینه صفر بودم، اما فقط چون فکر میکردم محیط کافه آرامش بخشه و میتونم با این کار بیزینس شخصی خودمو داشته باشم و از شر کارمندی خلاص بشم، اومدم ی وامی گرفتم که خیلیم مبلغش برای 4 سال پیشِ من سنگین بود
و اتفاقا همش نشانه ها بهم میگفت بیخیال شو این وامو نگیر ولی من کوتاه بیا نبودم و از اونجا ک با سایت و استاد و مباحث قانون مثل الان آشنا نبودم و اصلا نمیدونستم مفهوم شرک چیه مفهوم هدایت چیه نشانه ها چین، به هزاران چیز متوسل شدم تا بلاخره وام رو گرفتم
اما فقط ضرر کردم
دستگاهی ک گرفتم نامناسب از آب در اومد
جایی ک میخواستم رو پیدا نکردم
شریکم اونی ک میخواستم نشد
و خلاصه هیچی به هیچی و من موندم و قسط هایی ک باید هر ماه میدادم بدون اینکه کسب و کاری راه اندازی کنم!!!
و چقدر اون دوران پر استرس و پر از نگرانی بود ک حتی یادشم حال بد رو بیادم میاره
اما از همون موقع یعنی هر ماه ک موعد قسطم میرسید بارها بارها به خودم گفتم این آخرین باریه ک در زندگیم وام میگیرم
و خدارو شکر تو این 4 سال نه وامی گرفتم و نه تو فکرش بودم
و اما مثال الانم رو بزنم که خیلی دلگرم کننده و عالیه : )
الان حدود 6 ماهه که از صفر مطلق بیزینس خودمو در حیطه قنادی شروع کردم و کاملا تکاملی قدم ب قدم پیش رفتم
انقدر تکاملی که در روز اول کار حتی چیزی نخریدم به عنوان خرید مواد اولیه و با همون موادی ک داشتم فقط 10 عدد از اون محصولی ک میخواستم بفروشم درست کردم و فروش رفت و با پول فروشش مواد اولیه خریدم و بازم تعداد بیشتری درست کردم و همینطور تکاملی پیش رفتم
تا جایی ک امروز مواد اولیم رو حجم بالا و عمده ای میخرم و راحت تعداد بالا سفارش میگیرم و درامد کسب میکنم
به جرات میگم این بهترین دوران کاریِ من در این 30 سال زندگیم بوده که این 6 ماه همش درس و درس و اجرای قانون در عمل بود برام ک داستانش رو ب طور مفصل تو کامنت فایل پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی شرح دادم که چطور ب این ایده هدایت شدم و روند پیشرفتم چطور بوده
لینک کامنتم:
https://elmeservat.com/fa/obeying-god-guidance/comment-page-9/#comment-1017812
خلاصه که الان خیلی راضیم خیلی خوشحالم هر روز دارم کاری ک عاشقش هستم رو پیش میبرم بدون ترس بدون نگرانی بدون استرس و هر بار دارم با درامدم کارمو گسترش میدم ابزارهای بهتر مواد اولیه بیشتر و پیشرفتهای بهتر در تمام ابعاد کارم
حتی برای گرفتن مجوز بهداشت برای محصولم کاملا تکاملی پیش رفتم و هیچ عجله ای نکردم و در بهترین زمان مجوزم اومد و الان ب لطف خدا دارم با سوپر مارکت ها و فروشگاه های شهرم کار میکنم و سفارش میگیرم
ایمان دارم ک همیشه اوضاع میتونه ازین بهترم باشه
به میزانی ک من روی باورهام کار کنم تخصصم رو بالاتر ببرم کیفیت محصولم رو بیشتر کنم و ایمانم رو ب محصولم بیشتر کنم به همون میزان پیشرفتم بیشتر و درامدم بالاتر خواهد بود
اصلا خود خدا به طور واضحی تو مسیر باهات صحبت میکنه و هدایتت میکنه از طریق هزاران دستش
اما کِی؟
زمانی که آرام باشی و لذت ببری از کارت و اجازه بدی خدا کارشو بکنه و تو هم سمت خودتو انجام بدی
همین امروز رفته بودم یه فروشگاه جدید محصولمو معرفی کنم و فروختم و همونجا یه ویزیتور اومده بود بهم گفت محصولتون خیلی با کیفیته اما در مورد بسته بندیش اینکا رو انجام بده و قشششششنگ خدا از زبان این بندش بهم گفت چیکار کنم ک فروشم بالاتر بره و اعتبار محصولم بیشتر بشه
اصلا آدمها انگار بسیج شدن که بازاریاب من بشن و محصولم رو مرتب به بقیه معرفی میکنن و من دارم هر روز حضور خدا رو در بیزینسم میبینم که برام بازاریاب شده برام مدیر فروش شده برام تبلیغات شده برام پول شده و خدا به هزاران شکلی ک من دوس دارم وارد زندگیم میشه هر روز……..
وای خدا من چقدر خوشبختم ک تورو دارم
هر روز دارم هدایت میشم هر روز
در تمام ابعاد کارم و زندگیم هدایت میشم
و من هر روز ازش میخوام ک تسلیم تر باشم برای دریافت هدایتهاش
ک قلبمو باز کنه ک دریافت کننده بهتری باشم
و بهم شجاعت بیشتری بده که عملگراتر باشم
الهی آمین
.
این فایل هم عاااااااالی بود استاد عزیزم
خدارو شکر که این روند روزشمار رو شروع کردم واقعا راضیم
و خدا رو شکر ک هر روز دارم از خودم رد پا به جا میذارم
چقدر این نوشتن داره به باورهام بهتر کمک میکنه
اصلا باعث شده حین نوشتن بهتر موضوع رو باز کنم و بهتر درکش کنم
خدارو بی نهایت شکررررررر
استاد جونم عشقید شما خیلی خیلی دوستون دارم
مریم جونم شما الگووووی منی بانوی بی نظیر و دوس داشتنی و درصلح
.
در پناه خدا
الهه
سلام دوباره بر روز شمار تحول زندگی خودم : )
واقعاااا چقدر این درسته که بارها و بارها استاد هم تاکید کردند که ، ” هر بااار که فایل را ببینید و بشنوید یک نکته و حرف جدید پیدا میکنید ”
بارها این فایل را گوش دادم ولی بازم عالیه و نکته جدید ، چون مدار و فهم و درک من بالاتر رفته
(( دیروز میخواستم بیام کامنت بنویسم که سایت در حال بروز رسانی بود ، استاد سایت بالا نیاد انگار یه چیزی توی زندگی ما کمه واقعا ! دم شما گرررم که اینقدر برای سایت و آگاهی ها زحمت میکشید ، ان شالله فلوریدا جبران کنیم !! ))
امروز با حس خوب اومدم کامنت های روز های قبلم را هم دوباره مرور کردم تا برسم به نوشتن این کامنت و حسم از خوب به عالی تبدیل شد ، مخصوصا پاسخ یکی از دوستان به کامنت من و انرژی و نتیجه و حس خوبشون که بیان کردند و نشونه ای برای امروز من هم بود
.
+++ جالبه همین الان چند دقیقه وقفه افتاد برای نوشتن کامنتم اونم دلیلش پیام و صحبت با یکی از مشتری های عزیزم بود ، که کار دورکاری تدوین براش انجام میدم ، همین الان پیشنهاد کاری یبشتر و بزرگ تر بهم داد ( خدایا شکرت ) و بعدش برای یه کار بزرگتر گفت : یه کم میترسم کارو بدم دستت !
گفتم و چرا و صحبت کردیم ، بعد در جواب بهش اینو گفتم : ( که موضوع همین فایل اشاره کردم )
گفتم داداش ، من تکامل را خیلی قبول دارم ، یه کم صبر کن این کارهایی که الان هست را برات انجام بدم ، رضایت کامل که داشتی و ترست کمتر شد اون کار بزرگتر و جمع بندی کل محصول را هم انجام میدیم ، خوبه ؟؟ ( یعنی خیلی جالب بود ، در حال نوشتن کامنت این محصول و اتفاقی که دقیقا به همین آگاهی عمل کنی )
اون بنده خدا هم گفت اوکی بریم جلو ! +++
( خدایا شکرت )
.
بریم سراغ ادامه کامنت ، اسم فایل اینه ” همین لحظه بهترین زمان برای شروع ”
من پیش خودم تعبیر میکنم که :
همین فایل های آماده روز شمار تحول زندگی من ( به ظاهر رایگانه ) و کامنت دوستان ، تعهد و کامنت نوشتن برای هر روز و هر فایل و کنترل کانون توجه
یعنی ، کارهایی که همین الان میشه انجام داد ، میشه با تکامل طی کرد ! یعنی بهترین زمان شروع ، یعنی بهترین راه شروع و نتیجه گرفتن !
.
دوستان من چند محصول دارم و کم کاری کردم تا الان و… که در کامنت اول و دوم روز شمار هم بهش اشاره کردم ، ولی با تعهدم بر این روز شمار ( که به نظر خودم تعهدم هم خیلی کامل نیست تازه ) و الان که فایل روز ششم هست ، هر روز داره شرایط و حالم بهتر میشه
پس دقیقا همین فایل ها و تمرکز و تعهد بر این روز شمار بهترین و زمان برای شروع و تحول زندگی هست ، تا با تکامل به سمت محصولات و نتایج بالاتر هدایت بشیم ، من تعدادی از محصولات را دارم ، ولی باز با این تمرکز و تعهد هدایت میشم تا بتونم دوباره و با درک خیلی بهتر و تکامل سریع تر درک کنم و نتیجه بگیرم و به سمت محصولات جدید هم هدایت بشم : )
یکی از اصلی ترین کارهایی که این توجه بر روز شمار انجام میده به نظرم ، آرامش ذهنه ، ما با حس خوب روی خودمون کار میکنیم و یا اگر حسمون نه چندان جالبه به هر دلیلی با همین فایل ها آگاهانه کانون توجه را کنترل میکنیم ، و ذهنمون آروم میشه ، و ذهن آرام میشه ایده های بهتر و سودمندتر ، حال بهتر ، با این حس بهتر دوباره روزهای دیگه روز شمار ، کامنت دوستان ، نتایج و آرامش بیشتر و بهتر ، هدایت به محصولات و ….. میرسیم به ” هذا من فضل ربی ” !!!!
این جمله را واقعا یهوی و دلی نوشتم ، چون خیلی دوستش دارم ” هذا من فضل ربی ” ، ” این ( نتایج ) از فضل و کرم پروردگار منه ”
و مشتاق اینکه واقعا با عزت نفس به این نقطه برسم
اول بتونم داشته هامو را بیشتر و بهتر درک کنم و هر چقدر که میتونم شکرگزار اونها باشم و بعد رسیدن به این نقطه ، نقطه ای که استاد سالهاست درش قرار دارند و خدا را شکر طبق قانون بدون تغییر خداوند هر روز بیشتر و بهتر میشه
.
چقدر این تکامل مهمه ، چقدر الان انگشتان و ذهنم فقط در همین 6 کامنت روان تر شده برای نوشتن تا به نسبت کامنت روز اول که بعد از 4 سال بود که کامنت مینوشتم ، چقدر این تکامل حس خوبی داره ، و به قول استاد و یکی از شاگردهای ممتازشون ارشیا عزیز که در فایل گفتگو با دوستان بودند ، اونم اینکه :
تکامل به معنی زمان زیاد نیست ، به معنی تجربه کردنه و میتونه خیلی سریع و راحت طی بشه ، و نه اینکه سخت باشه و مدت طولانی ، بستگی به خودمون و تعهدمون داره که این تکامل را در چقدر وقته طی کنیم !
تکامل همه چیزه ، تکامل باعث شده منی که سالهاست در ورزش قهرمانی به مدل های مختلف هنوز به خواسته ام نرسیدم و مدام افسار ذهنم در میره که داره دیر میشه و …. ، بتونم ذهنمو کنترل کنم و بگم : میشه ، تکاملش فقط باید طی بشه همین !!!
.
فکر میکنم برای امروز رد پای امروز هم کافی بود ، ممنونم از خداوند بابت تمام نعمت ها و مخصووووصااااا ، این نعمت بزرگ این سایت با کلی آگاهی ، و همینطور بزرگ تر از اون ، استاد عباس منش دوست داشتنی که همه چیزی که الان داخل سایت هست از خواست اولیه ایشون شروع شد و با تکامل الان در این سطح مشغول کاره و کمک به هزاران و میلیون ها نفر در جهان !!
شاد باشید و با ایمان : )
بنام رب العالمین
سلام به استادم!
سلام به همه اعضای خانواده عباس منش!
استاد امروز چند نکته دارم که عرض کنم.
1- امروز هم روزه بودم تا به گفته شما عمل کنم و تمام توجه خودم را به نکات مثبت بزارم. تجربه بینظیری داشتم. خداراشکر. گویی که از صبح هرچه تمرین میکردم برایم اتفاق میافتاد.
صحب امروز در پشت زمینه گوشی ام نوشته بودم ،خدایا!من نمیدانم، تو برایم تصمیم بگیر و من تسلیم تو هستم.
من بنا هستم.کاری برداشتم که یک روزه بود ومن 2روز بیکار بودم. این 2روز را میخواستم آن کار انجام دهم ورودش حساب کرده بودم. به من خبر دادند که برای صاحب ملک اتفاقی افتاده و تا چند روز نمیتوانم کار را انجام دهم. ابزار کارم آنجا گیر بود و کار دیگه ای که پیشنهاد داشتم هم آماده شده بود.نمی دانستم چه کار کنم.گوشی من زنگ خورد که بیا ابزاری را بردار که بیکار نمانی.
من هاج واج ماندم از هدایت خداوند، الان بسیار سپاسگزار خداوند هستم.
2-یادم میآید که وقتی تازه کار بودم چگونه از خداوند کمک میگرفتم و تا ساعتها کار دیگران را نگاه میکردم تا یاد بگیرم.
یادم میآید چقدر به بعضی ها کمک میکردم تا نکته ای از آنها یاد بگیرم. الان میفهمم که من داشتم تکاملم را طی میکردم.
این روزها در بعضی موارد این کار را انجام نمیدهم وضربه های سختی میخورم .من شما بسیار سپاس گزار هستم که درسهای که من فراموشم شده بود و بارها انجام داده بودم را برایم تکرار کردید. با اینکه هر روز طلوع وغروب آفتاب را میدیدم، با اینکه شاهد رشد فرزندانم هستم.
با اینکه می دانم وقتی از1و2….بشماریم به 99و 100 میرسیم وان 100به تنهایی هیچ مفهومی ندارد.
3-تمام امروز به زیبایهای درختان که تازه برگ های فسفری برایشان سبز میشود، به آفتاب که در پشت ابرها مثل نور مخفی سقفهای خانه آسمان را خوش رنگ میکند، به تمام اتومبیل های که پشت چراغ راهنمایی استاده اند و مثل رود خانهای از ثروتهای خداوند را تشکیل داده اند و برای مردم که با شور و شوق لباس های عیدی برای بچه ها میخرند بسیار بسیار شکرگزاری کردم.
نتیجهاش احساس خوبی بود که الان دارم.
از شما بسیار قدردانی میکنم،که این احساس را برایم ایجاد کردید. من آن لبخند کودکان را احساس میکنم.
نمیدانم، نمی فهمم. خدایا تو هدایتم کن ،تو برایم تصمیم بگیر. من تلاش میکنم تسلیم تو باشم.
امروز ششمین روز تحول زندگی من است.
از خداوند سلامت وسعادت و ثروت برای همه شما میخواهم.
سلام استاد جانانم و دوستان عزیزم
روز ششم سفرنامه،رعایت قانون تکامل و شروع کردن از جایی که هستی،چقدر این مباحث بینظیرند من در عدم رعایت تکامل نمره عالی ای میگیرم،من بدنبال آموزش هر حرفه ای که خصوصا کار عملی هست میرم تقریبا در 90 درصد موارد نصفه رها میکنم چون تکامل را باور ندارم چون حوصله ام نمیکشه صبر کنم و فکر میکنم از همان اول کار باید عالی باشم،چون اول کار عالی نیستم همه را نصفه رها میکنم،خیلی از شنا کردن خوشم میاد خیلی حالم رو خوبه میکنه اما در همین مساله هم تکامل رو باور ندارم و همون اولِ کار فکر میکنم که نمیتوانم و من حوصله اینهمه تمرین کردن را ندارم،زبان هم همینطور با اینکه ادم باهوشی هستم اما میگم اوه من خیلی عقبم چطور ممکنه زبان من تقویت بشه،وای استاد اون جمله تون چقدر طلایی بود که فرمودین به قول قران کسانی که حساب میکنند،من همیشه در حال محاسبه هستم،همه چیز را محاسبه میکنم با ذهن محدودم،دایم در حال حساب کتابم،هر کلاسی که ثبت نام میکنم همون جلسه اول حساب کتاب میکنم کی یاد خواهم گرفت و معمولا هم بعد از چند جلسه رها میکنم،بعضی کارها هم بوده که رها نکردم اما چقدر به خودم عذاب دادم و چقدر با عدم شناخت دقیق خودم و توانایی هام و عدم رعایت تکامل مسیر آموزش را به خودم عذاب اور کردم مدام خودم را سرزنش کردم که چرا دیر یاد میگیری،اما یک سوالی در مورد شروع کسبُ کار از همین جایی که هستیم به ذهنم امد،اینکه با امکانات الانم شروع کنم،ذهن ایده ال گرای من میگه خب تو تنبلی شروع نمیکنی،در واقع من نمیتونم اینو تشخیص بدم که شروع کاری که علاقه ای بهش ندارم صرفا در جامعه روی بورس هست و خیلی ها از این راه پول های کلان میسازند یا عدم گذاشتن وقت و انرژی روی این کار،من فکر میکردم از روی تنبلی سراغ آن کار نمیرم مطمئن بودم با نوشتن این کامنت و بررسی این موضوع به جواب سوالم خواهم رسید،من علل فکر کردن به ان کار را نوشتم و یک علت مهم اش حس اینکه نکنه عقب بمونم،نکنه جا بمونم نکنه همه از این راه پول دربیارند من نتونم،که استاد همیشه میگن هر کاری که هدفت عجله و باور کمبود باشه یعنی مسیر اشتباهه،ایده دیگه ای هم دارم که اون رو خیلی دوست دارم اما علت اینکه اون کار رو شروع نمیکنم ترسه،ترس از عدم موفقیت،ترس از نشدن،در حالی که من حرفه ای که در اون تحصیل کردم رو وقتی کار میکنم خیلی دوست دارم و حالم خوب میشه اما باورهای بسیار اشتباه مالی دارم،باورهای نشات گرفته از شرک که ان شالله با هدایت خدا و آموزه های استاد آنها را درست میکنم،باورهایی که میگن پول رو نمیشه آسون بدست اورد و باید خیلی سختی بکشی و بینهایت باور مخرب دیگه
سلام به استاد عزیزم دوستان گل و یار استاد گلم مریم گلی جان و آقا ابراهیم و خانم فرهادی که خیلی به این سایت کمک میکنن..
اول اینکه نمونه بارز تکامل سایت خود استاد که یواش یواش به بهترین و بزرگترین سایت موفیقت در جهان تبدیل شده.
من خیلی خیلی خیلی آدم عجولی بود و ضربه های زیادی خوردم ازین پاشنه آشیل. الانم هنوز این خصلتو ولی خب یه 2تا خیلی ازش کمتر شده به لطف الله کمی و کمی و کمی، بهتر و بهتر و بهتر شدم.
چند وقته قانون تکامل رو خیلی دوست دارم، حال میکنم باهاش.
تو کامنتای قبل کافه عزیزم معرف حضورتون هست که به چه نحوه استارت زدم و الان 3ماهگیشه و مثل پسر خودم قدم قدم داره راه رفتن و بعد دویدن و بعد مثل موشک رفتنو یاد میگیره. الانم دارم به لطف الله تمام قسط هام به گفته استاد از کمترین مانده بهدبیشترین دوتا یکی تسویه میکنم.. یکیش تسویه شده مابقی یکی به یکی دارم تسویه میکنم.. چوی که قبل از افتتاح کافم داده بودم که البته برای خودم نبود برای کسی داده بودم سرتایمش پاس شد و به لطف الله و حمایتش باوجود نجوا های ذهنم که میگن نکن اینکارک چکی باری بردی میخوام فردا برم تحول بدم دسته چکمو.(همین الان ک دارم مینویسم میخوام تحویل بدم کلی دلم یجوری میشه و ذهنم شروع کرده)
ولی توکل پروردگار وهابم تو هیچ مرحله از زندگیم تنهام نزاشته و کلی مثال دارم و باخودم اینجور مواقع مرور میکنم..
و یه نکته دیگه که نگفته بودم تو کامنتای قبلیم،دوستان گل استاد عزیزم، و مریج گلی جان
من کافم برج 9 نوشتم برای خودم که سپاسگزارم از پروردگارم که افتتاح کردم کافمو. نهم اردیبهشت افتتاح کردم و فروردین همین امسال هیچ ایده ای نداشتم که چطور راه بندازم و مغازه رو خریدن جنس و پولشو از کجا بیارم فروردین تو تعطیلات رفتم بازار شوش تهران از دستفروشد3 دست فنجون قهوه خوری خریدم گفتم همسر جان بریم واسه کافمون فنجون بخریم. برج 2 همه چی جور شد بدون وام و بدون قرض(ذهنم میگفت وام بگیر تازه من خودم کارمند بانکم راحت میتونستم بگیرم ولی زیر بار نجواها نرفتم و از خدای وهابم خواستم.) هدفم خیلی بزرگتر از یک کافس همه رو نوشتم دارم قدم اولش کافمون بود..
تازه چندین ماه قبل واسه خونم یه دکوری خریدیم گذاشتم تو انباری تو جعبه نو ، نو.
به زودی زود خبر خریدن خونمم همینجا اعلام میکنم.
یچیز دیگه که من فکر میکردم تکامل یعنی 5سال توی کار بمون ووخاک بخور ولی هدایتی پارسال به فایلی هدایت شدم که استاد گفتن مثلا اگه من بخوام یه ساعت درست کنم اگر روزی 1 ساعت وقت بزارم برای درست کردنش 50 روز زمان میبره تا ساعت تکمیل بشه اگر روزی 12 ساعت وقت بزارم 5 روز نتیجه میگیرم.تکامل یعنی این. هرچقدر بیشتر ایده و فکراتو عملی کنی زودتر نتیجه میگیری که اینم ملزم به آزاد بودن ذهن و آرامش ذهن که باز اینم ملزم به نداشتن وام بدهی قرض که ذهنت آزاد باشه. حالا یکی به تو6ماه نتیجه میگیره یکی تو 1 سال یا 6سال.
عاشق همتونم استاد جون ، خداجون سپاسگزارتونم.
سلام مجید جان واقعا لذت بردم از کامنت نابت خیلی خیلی خوب نوشتی و یه انرژی خاص داشت کامنتت
اون موضوع وام نگرفتن با توجه به اینکه میتونی و برات مقدرو بوده شجاعت تو رو نشون میده و این کار در اصل داره ایمان تو رو محک میزنه که ببینی در عمل چقدر ایمان داری به خدا و اینکه چقدر توحیدی عمل میکنی و راه های دزدکی و مخفیانه شرک رو به روی خودت میبندی .
من تازه هدایت شدم به کامنت شما . واقعا لذت بردم از خدا بهترین ها رو برات میخوام و انشالا از موفقیت هات بیشتر و بیشتر بشنوم .
بدرخشی
سلام عزیزم..متشکرم از انرژیت.. بهترنیا نصیب هممون هست.
امیدوارم ههمون هر روزمون بهتر از روز قبل و توحیدی تر از روز قبل باشه.
همواره و همواره هدایت بشیم.
ما هممون لیاقت پیکج کامل جهان هستی، هستیم
آزادی و استقلال مالی آزادی زمانی آزادی مکانی_ روابط خارق العاده و سلامتی بینظیر
سلام به استاد عزیز و آگاهم
روز شمار تحول زندگی من روز ششم
من این فایل تقریبا یکسال نیم پیش گوش دادم ،اون روزا تقریبا هیچ ازش نمیفهمیدم فقط به عنوان کسی که حرفاهاشو قبول داشتم پای حرفاتون مینشستم و بارها گوش میدادم
ولی الان قضیه خیلی فرق میکنه هر حرفتون مثل یک عمر خاطره جلو چشام رژه میره ،از اشتباهاتی که داشتم و سعی کردم به روش شما اجراش کنم تا قانونهایی که با تمام وجودم بعد از کلی ضربه خوردن با گوشت و پوستم تجربه کردم
داستان از این قراره که من روزی که تصمیم گرفتم کار خودمو شروع کنم و تمام خانوادم مخالف بودن باهام هیچ سرمایه ای نداشتم ،از پدرم درخواست سرمایه کردم ولی جوابش منفی بود و بخاطر شوق و اشتیاقی که خدا به دلم انداخته بود تصمیم گرفتم هر جور شده انجامش بدم
یادم میاد وقتی تصمیم به شروع کار کردم دایی من که اعتبار داشت برای خودش با یکی از دوستانش صحبت کرد و اون مغازشو بهم اجاره داد بدون یک ریال پول پیش و حتی تا دو ماه بعدشم ازم کرایه نگرفت تا کارم راه بیافته ..خدا خیرش بده صاحب مغازه اولیم خیلی آدم خوبی بود
دوستان و فامیل مخصوصا خالهام که اون موقع حقوق بگیر بودن یه مقدار پول بهم قرض دادن و گقتن هر موقع داشتی پس بده ،خودمم یه ماشین اسلاح درب و داغون تو خونه بود بردم و کار خودمو تو آرایشگاه خودم شروع کردم ..
اینقدر اون روزا شیرین بود برام و از درو دیوار مشتری میومد برام با وجود اینکه اصلا وارد نبودم که کمتر از فکر کنم 6 ماه بدهیهام صاف شد و آرایشگاه من سرو سامون گرفت کمتر از یکسال مشتریا من ثابت شد و اینقدر مشتریام زیاد شدن که آرایشگام بزرگتر کردم هر روز درآمدم بیشتر شد
تا 8 سال بعدش که قانون یادم رفت و تصمیم گرفتم با وام یه کار جدید کنار کار خودم و خارج از تخصصم انجام بدم و کل سرمایم با کلی وام ریختم توش و کمتر از 6 ماه با کله خوردم زمین و اونجا بود که فهمیدم یه جای کارم میلنگه اما پوست کلفت بودم و بعد از دو سال دیگه بازم کل سرمایه خودمو ریختم تو کار بزرگتر و این دفعه پوتک بزرگ جهان تو سرم خالی کرد و قشنگ بهم هالی کرد که تکامل چیه
الان بعد از دو سالی که با استاد آشنا شدم به لطف الله مهربان و با درسهای که از این دنیا گرفتم کلا دسته چک ندارم ،کلا وام ندارم (وای خدای مهربانم یعنی وقتی بهش فکر میکنم که بعد از 15 سال من هیچ وامی ندارم احساس سبکی میکنم و انگار ششهام بیشتر نفس میره توش )بدهی هامو تیکه تیکه کردم و درارم پرداخت میکنم ،تعهد دادم که هیچ وقت قرض نگیرم ،کلی راه روش یاد گرفتم که بیزینسمو از صفر بدون سرمایه رشد بدم ،یاد گرفتم چطور با طلبکار سرو کله بزنم و از اصولم خارج نشم (این واقعا سخت بود و هست ولی انصافا خودم حس میکنم خیلی بزرگتر از قبل شدم)
یاد گرفتم توی شرایط بهرانی چطور خودمو کنترل کنم ،یاد گرفتم که همیشه متوکل باشم و قدرت فقط به خدای خودم بدم ،
استاد نمیدونم چطور از خداوند و شما تشکر کنم بابت تمام این آگاهی های که نصیبم کرد به واسطه شما ..
من سلامتی ،خواب راحت ،اعتماد بنفس و هر چی که دارم به لطف خدا با آموزشهای شما دارم سپاسگزارم ازتون