اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من همیشه فکر میکنم که احساس لیاقت بالایی دارم از بچگی این حس رو داشتم
با دوره عزت نفس هم تقویت شد
ولی خب حالا که فکر میکنم میبینم تو یه سری چیزها آسیب پذیره احساس لیاقتم ….
مثلا به اهدافم نرسم نتونم متمرکز بمونم ، مهارت کاری بالایی نداشته باشم ، تو نقش زنانگی ام خیلی قوی نباشم
خب واسه همین این دو تا مورد روخیلی قوی کردم
می دونین شاید چیز خوبی هم باشه آدم مهارت زیادی توی کارش و زندگیش و نقش هایی که داره داشته باشه ولی
ازون طرف جون احساس لیاقت در واقع روی چیزی ساخته شده که اون چیز ممکنه کم و زیاد بشه این به آدم احساس ترس میده یا زمان هایی که خوب عمل کنم احساس لیاقت بالاتری و زمان که خوب عمل نکنم احساس لیاقت پایین تری رو تجربه میکنم
یا مثلا برای زندکی در رفاه به خودی خود احساس ارزش نمی کنم
یعنی باید یا ازدواج کرده باشم یا تو شغلم موفق باشم تا خیلی خیلی لایق نعمت ها به خصوص ثروت باشم
انگار نمی تونمخودمو لایق ثروت و نعمت به خودی خود بدونم
خیلی دوست دارم این رو درونی تر کنم ، و از دستاوردهام فاصله بگیرم
البته راهشم اینجا استاد گفت باید شخصیتم بشه تمرکز روی نکات مثبت و توانایی ها و دستاوردهام و اعراض کنم از چیزهای نامناسب خودم
و خیلی فکر میکنم به اینم ریط داره اطرافیانمون آدم هایی با احساس. لیاقت بالا باشن
البته الان که فکر میکنم تو این مدتی که آموزه ها رو دنبال کردم خیلی خیلی تو این زمینه خوب شدم و به خودم افتخار میکنم
و دوست دارم همچنان تقویتش کنم
چون میدونم شرایط خوب و راحت رسیدن به خواسته ها خیلی ربط داره به احساس لیاقت درونی ام
من عاشق جمع بندی و توضیح تو یک کلمه هستم
احساس لیاقت یعنی همواره تمرکزم روی اینه که موفقیت ها ، ارزش هام ، نکات مثبتم رو پر رنگ کنم و بزرگتر جلوه بدم
و نکات ناجالب ، شکست هام ، نقص هامو کمرنگ جلوه و بی اهمیت و ازشون اعراض کنم
باید همواره در این مسیر پیش برم
قبلا فکر میکردم این حس یعنی اون آدم هایی که خودشیفته هستن ، یعنی برای ارزشمندی خودشون حتما نیاز هست که بقیه رو بی ارزش کنن
اینم بر می گرده به الگوها ، که چون دوست نداشتم دیگران رو بی ارزش کنم قید احساس لیاقت رو زده بودم
چون تو ذهن من احساس لیاقت = بی ارزش کردن دیگران
ولی یاد گرفتم صحیحش اینه
احساس لیاقت واقعی نمیتونه دیگران رو بی ارزش کنه ، فقط تمرکزش روی اینه که خودش رو با ارزش کنه و کاری با دیگران نداره و چون این فرکانس غالبش هست ناخودآگاه به دیگران هم اینطوری نگاه میکنه و برای دیگران هم ارزش قائل هست …
سلام و عرض ارادت خدمت استاد بزرگوار و مریم خانوم مهربون
استاد میفرمایید فرق این دوره با دوره عزت نفس چیه
اگه دوره عزت نفس رو بخریم این رو پوشش نمیده ؟
ممنون میشم اختلافش رو بفرمایید یا اینکه کدوم اولویت دار تره
اگه یه توضیحی بفرمایید ممنونم
بنام خدای فراوانی ها
سلام به همه دوستان
من همیشه فکر میکنم که احساس لیاقت بالایی دارم از بچگی این حس رو داشتم
با دوره عزت نفس هم تقویت شد
ولی خب حالا که فکر میکنم میبینم تو یه سری چیزها آسیب پذیره احساس لیاقتم ….
مثلا به اهدافم نرسم نتونم متمرکز بمونم ، مهارت کاری بالایی نداشته باشم ، تو نقش زنانگی ام خیلی قوی نباشم
خب واسه همین این دو تا مورد روخیلی قوی کردم
می دونین شاید چیز خوبی هم باشه آدم مهارت زیادی توی کارش و زندگیش و نقش هایی که داره داشته باشه ولی
ازون طرف جون احساس لیاقت در واقع روی چیزی ساخته شده که اون چیز ممکنه کم و زیاد بشه این به آدم احساس ترس میده یا زمان هایی که خوب عمل کنم احساس لیاقت بالاتری و زمان که خوب عمل نکنم احساس لیاقت پایین تری رو تجربه میکنم
یا مثلا برای زندکی در رفاه به خودی خود احساس ارزش نمی کنم
یعنی باید یا ازدواج کرده باشم یا تو شغلم موفق باشم تا خیلی خیلی لایق نعمت ها به خصوص ثروت باشم
انگار نمی تونمخودمو لایق ثروت و نعمت به خودی خود بدونم
خیلی دوست دارم این رو درونی تر کنم ، و از دستاوردهام فاصله بگیرم
البته راهشم اینجا استاد گفت باید شخصیتم بشه تمرکز روی نکات مثبت و توانایی ها و دستاوردهام و اعراض کنم از چیزهای نامناسب خودم
و خیلی فکر میکنم به اینم ریط داره اطرافیانمون آدم هایی با احساس. لیاقت بالا باشن
البته الان که فکر میکنم تو این مدتی که آموزه ها رو دنبال کردم خیلی خیلی تو این زمینه خوب شدم و به خودم افتخار میکنم
و دوست دارم همچنان تقویتش کنم
چون میدونم شرایط خوب و راحت رسیدن به خواسته ها خیلی ربط داره به احساس لیاقت درونی ام
من عاشق جمع بندی و توضیح تو یک کلمه هستم
احساس لیاقت یعنی همواره تمرکزم روی اینه که موفقیت ها ، ارزش هام ، نکات مثبتم رو پر رنگ کنم و بزرگتر جلوه بدم
و نکات ناجالب ، شکست هام ، نقص هامو کمرنگ جلوه و بی اهمیت و ازشون اعراض کنم
باید همواره در این مسیر پیش برم
قبلا فکر میکردم این حس یعنی اون آدم هایی که خودشیفته هستن ، یعنی برای ارزشمندی خودشون حتما نیاز هست که بقیه رو بی ارزش کنن
اینم بر می گرده به الگوها ، که چون دوست نداشتم دیگران رو بی ارزش کنم قید احساس لیاقت رو زده بودم
چون تو ذهن من احساس لیاقت = بی ارزش کردن دیگران
ولی یاد گرفتم صحیحش اینه
احساس لیاقت واقعی نمیتونه دیگران رو بی ارزش کنه ، فقط تمرکزش روی اینه که خودش رو با ارزش کنه و کاری با دیگران نداره و چون این فرکانس غالبش هست ناخودآگاه به دیگران هم اینطوری نگاه میکنه و برای دیگران هم ارزش قائل هست …