این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2016/08/عکس-سایت-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2016-08-21 12:20:202020-08-22 21:46:45«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به همگی،ثنا حسین زاده متاهل از شمال،بهمن سال 93تو دوران عبور از ورشگستگی بودیم،دورانی با باورهای بچگانه که حال خوبی نداشتم خداوند نظر خاصی بهم کرد،خودمو غرق تو گوشی کرده بودم،تو دل اون شرایط بد تو یه گروهی یه کلیپ انگیزشی از عباسمنش دیدم،سرچ کردم وارد یه دنیای جدید شدم،چند ماه قبلش یه آدمی تو زندگیمون اومده بود که بلافاصله درمورد استاد باهاش صحبت کردم ازش خواستم که تو زمینه ی ثروت کمکم کنه تا خودساخته شم،اول خدا بعد استاد عباسمنش و بعد اون فرد کمکم کردن تا به این نقطه برسم..استاد باورتون نمیشه فایلای شمارو بارها و بارها گوش میدادم و میدم،اونقدر ازتون انرژی میگیرم که خدا میدونه و خدا..همسرم به این قوانین اعتقادی نداشت ولی من یقین داشتم حرفاتون درسته،تکرار تکرار … از چیزای کوچیک شروع شد.فقط رو خودم و باورام کار کردم،کار با خویشتن سخت ترین کار دنیاست،ولی میارزه ..من با گوشدادن به فایلاتون دیدم نسبت به خدا و دنیاش تغییر کرد، کارم حسابداریه،پشت چک آدرس خونه ای رو مینوشتم که بدون اینکه فکرشو کنم صاحبش شدم،یه خونه ی 200 میلیونی با پیش پرداخت 20 میلیون تومن،خیلی آسون،واقعا اتفاقات خوب باید خود به خود پیش بیاد نه با تلاش،یکی واسطه شد و بهم پیشنهاد داد منم قبول کردم،میدونم باورش سخته،من درمورد خرید خونه خیلی تجسم میکردم الانشم میکنم،با تجسم خلاق همیشه طوری رفتار و کردار و احساس میکنم که به چیزایی که میخوام رسیدم و اینا جواب میده،منو به خونه رسوند،هر زمان هر سوالی ازخودم میپرسم میبینم استاد یه فایلی در اون مورد میده،هنگ میکنم که چه زود جوابمو جهان بهم میده اونم توسط استادی با این بیان تاثیرگذار،من تغییر کردم با تغییر من دنیام عوض شد،همسرم به شما و قوانین الهی اعتقاد پیدا کرده،جملات تاکیدی و تا بتونم تکرار میکنم،سپاسگزاری و نوشتن اهدافم و تشکرم از خدا به خاطر رسیدن به اهدافم منو به خواستم( خرید خونه ) رسوند،مورد بعدی موفقیتم درآمدمونه،ماهی 2میلیون درآمد داشتیم 8ماه رو برگه نوشتم من صاحب کسب وکار از آن خودم با درآمد 10میلیون تومن هستم و واقعا شد..حالا میگم چرا رقم بزرگتر نخواستم،وقتی اینقدر راحت بود،انگار خیلی ها مامور شدند منو به اهدافم برسونن،وقتی تو مدار درست قرار بگیریم افراد ایده ها شرایطی واسه پیشرفتمون خلق میشن..خیلی چیزای ریز دیگم هست،رابطم با کسایی که مشکل داشتم خودبه خود درست شد،اون وقتی که اصرار داشتم و تلاش میکردم جواب نداد ولی وقتی بیخیال شدم و رو باورام کار کردم و رو خودم با جملات مثبت با احساس خوب داشتن و با مثبت اندیشی همه چی درست شد و اینها به خاطر حضور استاد عباس منش تو زندگیمه،آرزومه از نزدیک ببینمتون،خیلی هدفهای دیگه دارم که میدونم زود محقق میشن و الان با وجود اینکه خیلی به رسیدن بهشون نزدیکم نمیتونم بگم چون استاد گفته از تجربه هایی بگم که بهشون رسیدم.تو مسیر خیلی جاها ناامید شدم ولی با گوش دادن به فایلای اونم فقط رایگان ها خودمو شارژ میکردم و ادامه دادم،اعتماد به نفسم بالا رفته، منی که تو اون شرایط همرو بد میدونستم و احساسم بد بود وقتی با تکرار گوش دادن به این فایلا و رسیدن به نکته هایی درمورد باورهای اشتبام مث مگه میشه هم خدارو بخوام هم خرمارو فهمیدم ثروتمندان بهترین آدما و پول یه مقوله ی معنویه نه چرک کف دست،اینکه استاد از راننده تاکسی به اینجا رسید واسم محرک خوبی بود،دوس نداشتم ناامیدتون کنم،فایلا آرامشتون که واسه مراقبه و آرامش خود واقعیم هنوزم کاربرد داره،یه فایلی که تو ماشینتونین و آهنگ به خود آی و واسمون گذاشتین که اونقدر روم تاثیر گذاشت که باعث ایجاد یه باور درست تو خودم شد اونم اینه که مث استاد ثروتمندم احساس خوب و واسه دیگران هم بخوام و ببخشم تا تو زندگیم ای احساس خوب جریان پیدا کنه همیشه که آدم نباید از مالش ببخشه ،میتونه مث استاد احساس خوب وپاکشو با بقیه تقسیم کنه،من فایل 10 دوره آفرینش و به خاطر درک الهام درونی خریدم،خیلی جاها به ندای درونم گوش میدم،با فایلای آرامش استاد شیرجه میزنم به کیهان و وجود اصلیم و نداهای درونم و احساس میکنم،حس خوبیه که ازتون میگیرم،آدما نیاز به هیچ مربی ندارن چون خدای درونشون راه درست و بهشون نشون میده،من کتابهای زیادی و میخوندم تا فایلی از استادو گوش دادم که گفتن لازم نیست 100 تا کتاب مختف بخونین یه کتاب و 100 بار بخونین اونجا تصمیم گرفتم دنبال اطلاعات جدید نباشم و پیرو ندای درون باشم و ندای درونم هر جا که حالم بد بودو ازش کمک خواستم گفت برو سراغ عباسمنش،شاید باور کنین ولی اینها واقعیت زندگیمه،استاد دوستون دارم خدا حرفاشو از زبون شما بهم میرسونه، خیلی زود روانشناسیه ثروت و میخرم ،مطمعنم،بچه هاهمیشه لبتون خندون و دتون پر از آرامش و جیباتون پر پول باشه..همتونو دوست دارم و ازتون میخوام با دل و جون حرفای استاد و باور کنین…استاد ثروتمندم شما قابل ستایشین،شکر نعمت نعمتت افزون کند،احساس خوب اتفاقات خوب،مهمترین درس از استاد خوبم،بدروود..
اول تشکر کنم بابت کامنتت پر از صداقت بود جوری که حال دلم خیلی بهتر کرد در مورد روابط من هم نظرتو را دارم باید به حال خوش رها کنی تا درست بشه خدا در بهترین زمان در بهترین مکان خواسته هامونو به راحت ترین راه ممکن میده
عالی بود متشکرم لذت بردم و درس گرفتم همه چیز راحت با تلاش ذهنی بوجود می آید.
در ذهن خود به شیوه ای مثبت تصور کند که به خواسته و آرزوی خود دست یافته ای .اگر آرزوی یک موفقیت و پیشرفت شغلی را دارید، خودتان را در همان شرایط تجسم کنید. در ذهن خود ببینید که به فضل الهی تلاش هایتان به ثمر نشسته است و همان رشد و موفقیتی را که آرزو دارید به دست آورده اید
ثنا جان واقعا ممنونم که تجربه هات رو اینجا با ما درمیون گذاشتی .چندین سال از این کامنتت میکذره و منی که از اینده امدم و به این کامنتت رسیدم و حال دلم عالی شد، چقدر نکات کلیدی و باورهای خوبی رو مطرح کردی. کلی نکته برداشتم از کامنتت و ایشاله منم همون باورهارو بسازم و تکنیک هارو بکار ببرم. امیدوارم همیشه موفق و خوش حال و سلامت در کنار عزیزانت باشی
همیشه به این فکر میکردم که چطوری قبل و بعد خودم رو بیان کنم امروز وقتشه… مینویسم برای خودم که بدونم چی بودم
یکسال و چندماه هست عضو سایت هستم ولی شش روز هست که تمرکزی دارم مینویسم و از فایل های باورهای ثروت ساز شروع کردم به توجه کردن….
در این مدت یکسال فقط سریال های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا رو دنبال میکردم بدون نوشتن کامنت اما چون احساس خوبی داشتم از تماشای این فایل ها پس طبق قانون نتایجی هم داشته که هرروز برای خودم مرور میکنم….
در زمینه شغلی:قبل از ورود به سایت محل کار پراز تنش، مدیر بسیار نامنظم در پرداخت حقوق و درگیری ذهنی حتی بعد از اتمام ساعت کار
بعداز ورودبه سایت و توجه به زیبایی ها،هدایت شدم به محل کار جدید و پرسنل که چندین برابر بهتر از همه لحاظ وای خدای من شکرت
محل زندگی من در یک اتاق 24متری که تمام وسایلم دور تا دور اتاق بود با یه بچه،و من هر روز تنفر داشتم از بیدار شدن از تماشای زندگیم اما وقتی متوجه درصد ناچیزی از قانون شدم شروع کردم به زیبایی دیدن به اینکه همون اتاق رو هرروز مرتب میکردم گل و گلدان خریدم و دکور اون اتاق رو تغییر دادم و یاد گرفتم چطور زاویه دیدم و توجه ام رو تغییر بدم و اون مکان رو واقعا دوست داشتم و سپاسگزار بودم،به طور معجزه آسایی و باور نکردنی من در مدت پنج ماه تونستم به خانه نو ساز صد متری که برای خودم هست منتقل بشم و هزاران هزار برابر سپاسگزار خدا هستم برای تک تک آجرها و سرامیک های خانه ام هر روز خدارو شکر میکنم
قبلاً این فایل ها رو با گوشی کم حافظه که هی خاموش میشد نگاه میکردم،الان با تلویزیون پنجاه اینچ تماشا میکنم و با لپ تاپ تاچ که صفحه اش کامل برمیگرده و عاشقش هستم کامنت میزارم، خدایا شکرت اینها دستاوردهای من بود از فقط توجه به سریال ها…
و الان که روز ششم هست که تعهد دادم تمرکزی بشینم و فایل ها و گوش کنم و بنویسم خدا میدونه چه اتفاقاتی قراره بیفته….
با سلام مجدد فکر میکنم داستان زندگی من برای خیلی از دوستان امید بخش باشه
من سید محمدرضا نحوی زاده هستم 20 ساله از شهر اصفهان
از دوران بچگی تا همین چند سال پیش شرایط بدی داشتم وقتی که 3 سالم بود پدرم تصادف شدیدی کردم و رفتن زیر ماشین و کل بدنشون پانسمان بود و خیلی رو من تاثیر بدی گذاشت بعد از اون با اینکه پدرم از مهندس های فولاد مبارکه اصفهان بودن ولی دیگه سر کار نرفتن و شغل آزاد داشتن و وضع زندگی ما پایین تر از حد متوسط بود و من خیلی ناراحت بودم
چون خانواده ام مخصوصا مادرم خیلی مذهبی بودن از بچگی منو در کلاس قرآن گذاشتن و من حدود 7 سال کلاس قرآن میرفتم و در سن 13 سالگی حافظ 27 جزء قرآن کریم شدم
وقتی که 13 سالم بود مادرم سرطان گرفتن و من تک فرزند بودم و مجبور بودم از مادرم مراقبت کنم و خیلی از کارهای خونه رو مثل جارو کردن و .. رو انجام میدادم
مادرم 4 سال درگیر سرطان بودن و چند بار عمل حراحی و ده ها جلسه شیمی درمانی و پرتو درمانی کردن و لی سرطان کل بدنشون رو گرفت
و وقتی که من 16 سالم بود به رحمت خدا رفتن و من و پدرم تنها شدیم
خیلی شرایطم بد بود من و پدرم 2 نفری خودمون رو اداره میکردم
تو سن 16 سالگی همه کار هایم مثل لباس شستن غذا پختن و مرتب کردن خونه رو خودم انجام میدادم
همیشه ناراحت بودم که چرا من که حافط قرآن هستم و خانواده مذهبی بودیم چرا این همه مشکلات داریم
رسیدم سال آخر دبیرستان و رتبه کنکورم در رشته ریاضی شد 10000 و من دانشگاه دولتی قبول نمیشدم
همه فامیل و آشناهام گفتن برو دانشگاه تو با این شرایط نمیتونی بهتر از این بشی ولی من گفتم نه میمونم پشت کنکور
موندم پشت کنکور و تو اون سال با یه دختری آشنا شدم که همسن خودم بود ازش یه جزوه فقط میخواستم بگیرم و چون
در خانواده مذهبی بزرگ شده بودم نمیخواستم باهاش رابطه دوستی برقرار کنم
اما وقتی شرایط زندگیش رو گفت دیدم اونم تقریبا مثل خودمه و پدرش سرطان گرفتن و فوت شدن
اون خیلی به من محبت میکرد و هر روز با من تماس میگرفت و منم یواش یواش باهاش وارد رابطه دوستی شدم
رابطه ما خیلی رویایی بود و من خیلی خوشحال بودم که بعد از این همه مصیبت حالا یواش یواش داره زندگیم خوب میشه
و همین طور خیای خوب هم داشتم برای کنکور میخوندم
در همین روز ها بود که مشاور کنکورم کلیپ انگیزشی شماره 3 استاد عباس منش رو من نشون داد
اون کلیپ انصافا روی من تاثیر زیادی گذاشت
من توی رابطه ام با اون دختر آروم آروم وابسته شدم تا ایکه در تاریخ 8 فروردین 94 منو ول کرد
ومن تامرز نابودی رفتم و فقط گریه میکردم و به خدا میگفتم چرا من اینقدر باید تو زندگیم بدبختی بکشم
قبلش من اون فایل های معارفه بسته تند خوانی استاد عباس منش رو از سایت دانلود کرده بودم و دیده بودم
و اون فایل قانون جذب رو هم دیده بودم م گفتم شاید بعد کنکور دوره آفرینش رو تهیه کنم
من باهمون احساس بد درسم رو خوندم ولی خیلی به خاطر شکست ارتباطی ام گریه میکردم
تا این که روز کنکور رسید
من خیلی دذس خونده بودم و آماده بودم و لی اون روز خیلی استرس داشتم
وقتی رسیدم سر اختصاصی ها خیلی استرس گرفتم و حالم بد شد و جلسه کنکور رو زود ترک کردم
رسیدم خونه و اینقدر گریه کردم که اون قسمت فرش که نشسته بودم خیس شد و فقط به یک نقطه خیره شده بودم
تا این که تصمیم گرفتم دوره آفرینش رو تهیه کنم
و این کار رو کردم و جلسه اول رو تهیه کردم
و از اون مرحله همه چیز تغییر کرد
خداوند متعال بعد از اون همه سختی که از بچگی تا اون موقع کشیده بودم حالا در های رحمتش رو به روم باز کرد
ویک منجی به نام سید حسین عباس منش رو سر راه من قرار داد
در همون جلسات اول تقریبا فهمیده بودم که اشکال کار من کجا بود
من خیلی به مشکلات فکر میکردم و اون هارو تو ذهنم تکرار میکردم
حرف های استاد رو صبح تا شب گوش میدادم و خیلی حالم بهتر شده بود
تا این که به جلسات آخر رسیدیم که در مورد روابط بود و فهمیدم که علت اون شکست ارتباطی خودم بودم که وابسته شده بودم
و تا قبل از اون کینه بزرگی از اون فرد داشتم ولی بعد از اون مرحله اون رو کامل بخشیدم
خلاصه این که تقریبا همه دروه آفرینش رو در یک ماه(ماه رمضان) دیدم
تاقبل از ماه رمضان من با خاک یکسان بودم و بعد از ماه رمضان من یه آدم دیگه ای شده بودم
بعد از اون من تقریبا هر روز دوره آفرینش رو میدیدم تا این که رسیدیم به زمان انتخاب رشته
من طبق تمرین های دوره آفرینش نوشتم که میخوام در شته مهندسی مکانیک در دانشگاه اصفهان درس بخونم
ولی رتبه من از اون بالاتر بود
یه روز اتفاقی یکی از دوستام رو دیدم که رشته مهندسی راه آهن گرایش ماشین های ریلی خیلی به مکانیک نزدیکه
منم اون رو انتخاب کردم و الان در رشته مهندسی راه آهن دانشگاه اصفهان دارم درس میخونم
این فقط یکی از موفقیت هام بعد از این دوره بود
این دوره آفرینش واقعا فوق العاده بود و زندگی منو متحول کرد
این دوره به من یاد داد که مقصر تمام مشکلاتم خودم بودم
من با این که حافظ قرآن بودم روی قرآن اشراف داشتم اما مطالب قرآنی که استاد گفتن رو واقعا تاحالا نشنیده بودم
به جرات میگم مطالب قرآنی که استاد گفتن رو تا حالا هیچ کس نگفته
توی هیچ کتابی هم نیست
از استاد عزیز واقعا سپاسگذارم
الان فقط آرزو دارم یکبار استاد رو از نزدیک ببینم
و بگم که تو مثل منجی زندگی من رو متحول کردی
هر روز خوشبختی رو حس میکنم و هر روز از روز قبل موفق تر
نتایج خیلی زیادی رو هر روز از قانون میگیرم که اگر بخوام همهرو اینا بگم چند روز طول میکشه تایپ کنم
داستان تحول من واینکه چگونه راه بهشت را از دل جهنم پیدا کردم.
.با سلام حضور همه کسانی که درمدارموفقیت قرار گرفته اید.
من بهروز فنایی هستم،39 ساله از اصفهان ومهندس عمران هستم.
قبل از هرچیز از خداوند سپاسگزارم که آقای عباس منش را وسیله رحمت خودش برای من قرار داد و ایشان را مهر تاییدی زد برای اینکه در مسیر درست
زندگی کردن قرار گرفته ام.
من کسی بودم که راه بهشت را از وسط جهنمی که برای خودم ساخته بودم پیدا کردم اما چرا میگم جهنم.لطفا بقیه مطالب را بخونید…..
من ازبچگی و دوران جوانی همیشه رویاهای بزرگی توسرم داشتم، همیشه دلم میخواست ادم معروف و پولداری باشم،مورد تایید همه قراربگیرم،اما این رویاها با
باورهایی که داشتم در تضاد بودند و این امر همیشه در من تولید احساسات ناخوشایندی می کرد،یواش یواش از رویاهام فاصله گرفتم چون باورم این بود که من
به اندازه کافی لیاقت و شایستگی انها را ندارم و رسیدن به آنها نیاز به عوامل بیرونی قدرتمندی مثل پول،پارتی و شانس داره .انقدر مضطرب و نارام بودم که
راهی جز پناه آوردن به مواد مخدر پیدا نکردم و بدنبال یه چیزی میگشتم که منو بی حس کنه تا این درد درونیمو بتونم تحمل کنم و …..القصه خیلی سریع یک
جهنمی با دست خودم برا خودم ساختم که پر از ترس ،یاس و ناامیدی،اضطراب،وابستگی شدید به مصرف مواد مخدر، بود وتا مرز ورشکستگی کامل اقتصادی
وشخصیتی پیش رفتم تا اینکه در یکی از آن روزها به خدا گفتم که خدایا یا منو بکش یا نجاتم بده و درعین ناباوری تصمیم گرفتم که خودم را از این شرایط
نجات بدم و به طرز شگفت انگیزی خداوند بر مبنای این تدبیر و تصمیم من برام مقدر کرد تا پاک بشم و بهبود پیداکنم و این شد ورود من به مسیر بهشت و الان
که دارم سرگذشتم را مینویسم نزدیک 12 سال است که هیچگونه ماده مخدری،سیگارومشروبات الکلی و حتی قرص کدئین دار هم مصرف نکرده ام.این مسیر رشد
روحانی من ادامه داشت تا اینکه دوباره رویاهایم زنده شدند .دوست داشتم ثروتمند بشم ومثل ثروتمندان خودساخته ای بشم که در همه جنبه های زندگیشون
ثروتمند بودند.من در قسمت های معنوی و روحانی خوب رشد کرده بودم اما در قسمت مادی خیر وبا وجود این همه تخصص کاری ،تجربه و حتی تعریف هایی که
دوستان از تیزهوشی و استعدادو پشتکارم از من می کردند همچنان در گیر مسائل و هزینه های اولیه زندگیم بودم.یک روز پاییزی در سال 94 برای یک لحظه دوباره نگاهی به جهنمی
که توش بودم انداختم و به خودم گفتم بهروز اگه تو تونستی از این بحران ها موفق و پیروز بیرون بیایی و خداوند تو رو حمایت کرده پس چرا یه بار دیگه یک
تصمیم جدی نمی گیری تا ثروتمند بشی و حتما خدایی که تونسته تو را نجات بده پس حتما به خواسته هاتم میرسوندت.خیلی برام جالب بود که به محض اینکه تصمیم گرفتم و تصمیم را به خدا واگذار کردم مسیر خودشو بهم نشون داد و با
قانون جدب از طریق یک کتاب پی دی اف اینترنتی آشنا شدم و شروع کردم به مطالعه کردن و تحقیق کردن در مورد این قانون و از آن تاریخ که حدود 9 ماه
می گذره چنان اتفاقات شگفت انگیزی برام افتاده که اگه بخوام بگم از حوصله خوانندگان عزیزم خارجه.به هر حال آخرین چیزی که تا این لحظه قانون به من
نشون داده ودر اختیارم گداشته اقای عباس منش ،سایت و محصولات ایشون بوده که دارم به این باور می رسم که خداوند بهترین وسیله اش را برام فرستاده تا
من برسم به تمام خواسته هایم.از طریق اپارات بطور اتفاقی در خردادماه 95 با اقای عباس منش آشنا شدم و عضو سایت ایشون شدم. اولین نفر و اولین گروه
تحقیقاتی که تونست جواب سوال بی جواب من را این همه سال بدهد اقای عباس منش بود و اونم درباره خداوند و اینکه اگه خداوند عدالت داره پس چرا اینهمه
بلا سر من اومده(یاداور میشم که در زندگی گذشتم ، من همه تقصیرات را گردن خانواده،اجتماع،دولت و فرهنگ و حتی خدا میانداختم) وبه جرات میتونم اقرار
کنم که خواندن کتاب چگونه فکر خدا را بخونیم اقای عباس منش نقطه عطفی شد در زندگی من که بتونم بهتر خدا رابشناسم و جواب سوالاتم را بگیرم .بعد از
خواندن این کتاب بسیار علاقمند شدم که شروع کنم قران را از دیدگاه قوانین حاکم بر جهان هستی بخونم و هنوز هم در حال خواندن آن هستم.هرروز ساعت ها
وقت میزارم وسایت ایشون را زیرورو می کنم و مطالبی را که خیلی با گوش دادن و خواندنشون درک میکنم و احساس خوبی در من ایجاد می کند را یادداشت و
برخی از آنها را با صدای خودم ضبط میکنم.دو فصل اول کتاب رویاهایی که دیگه رویا نیستند را تهیه کردم و در این مدت کوتاهی که سایت عباس منش را
بررسی می کنم متوجه شدم که آقای عباس منش بسیار زیبا با پرسیدن سوالاتی که دوست دارم اسمشون را بزارم سوالات طلایی بسیار عالی روی باورهای
هنرجوهاشون کار می کنند و بدون انکه حتی ما متوجه بشیم ضمیر ناخوداگاهمون در حال پروگرام شدن برای باورهای جدید و قرار گرفتن در مدارها و فرکانس
های جدید می باشد و بزرگترین درس و بیشترین بهره ای که تاکنون از گروه تحقیقاتی و محصولات اقای عباس منش گرفتم را در یک جمله خلاصه می
کنم:کیفیت سوالاتی که از خودم می کنم کیفیت باورها و در نتیجه کیفیت زندگی من را تعیین می کنند.یکی دیگه از تکنیک های منحصر بفرد اقای عباس منش را
در حال انجام دادنش هستم و ان این است: قبل از آشنایی با اقای عباس منش من از 5 فروردین 95تقریبا هر شب زیبایی ها و موفقیت هایی را که در طی روز
کسب می کردم می نوشتم تا اینکه متوجه شدم که اگر مطابق راهکار اقای عباس منش بصورت صوتی این وقایع را ضبط کنم اثر بسیار بیشتری دارد چونکه صدا
دارای احساس هم می باشد.(این تکنیک را از فصل دوم کتاب رویاهایی که دیگر رویا نیستند فرا گرفتم). در آخر میخوام به این نکته اشاره کنم که حرفی که از
دل براید لاجرم بر دل نشیند و این علتی است که صحبت ها و تکنیک هایی که اقای عباس منش اراده میدهند را می پسندم چون به دلم می نشینه و ایمان دارم که
مرا به نتیجه دلخواه می رسونه.در حال حاضرروحیه و احساس بسیار عالی دارم و با امید و پرانرژی در حال حرکت به سمت ارزو هام هستم و بابتش از خداوند سپاسگزارم .
باسپاسگزاری از وقت و توجه ای که برای داستان تحول زندگی من گذاشتید.
فراوانی پول و امکانات همواره بر گروه تحقیقاتی عباس منش و هنرجوهای آنها جاری باد. خداوند یار و نگهدارتان باشد.
امروز اومدم بگم که من به یکی از بزرگترین هدف های امسالم که حسابدار شدن توی یه شرکت خوب وبزرگ بود رسیدم ……………
هنوز هم یادمه وقتی توی شرکت قبل بعد از مدتی از من خواستم که مقداری از کارهای مالی اونجا رو انجام بدم که خیلی هم ناچیز بود چقدر خوشحال بودم وفکر میکردم عجب شانسی آوردم که با اینکه مدرک حسابداری ندارم ولی میتونم توی اون قسمت باشم .همیشه دوست داشتم جای حسابدارمون باشم ولی ته دلم میگفتم اون مدرک وسابقه کار داره ولی من چی؟تا اینکه خداوند ارحم الراحمین بهم کمک کرد ومن تونستم بسته عزت نفس رو تهیه کردم واین بسته شروع یه معجزه توی زندگی من بود .هنوز هم این جمله استاد مثل روز اول توی گوشمه که توی یکی از فایلها گفت (فرض کنید با یکی از دوستاتون رفتید سلف سرویس .شماهرغذایی میخواید برای خودتون میکشید ولی اون دوستتون با حسرت به شما نگاه میکنه وشما از اون حالت دوستتون متعجب میشید که چرا به من نگاه میکنه واونم نمیره برای خودش غذا بیاره? .غذا که به اندازه کافی هست !!!!.شما اگه باشید اون موقع به دوستتون چی میگید؟؟؟؟؟قطعا میگید خوب تو هم برو برای خودت غذا بکش چرا باحسرت داری منو نگاه میکنی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اون موقع شاید اون شخص من بودم که همیشه دوست داشتم جای همکارم بودم در حالی که من هم میتونستم ولی یه باور پوچ (مدرک تخصصی و سابقه کار )جلو پیشرفت منو گرفته بود .
حدود دو ماه پیش بود که حسابدار شدنمو به عنوان یه هدف ستاره دار نوشتم واونو انداختم توی جعبه آرزوهام .
خیلی اتفاقی ادرس یه دفتر رو که نرم افزار های حسابداری رو آموزش میدادن گرفتم ورفتم حضوری صحبت کردم وعلا وه بر آموزش در مورد کار هم ازشون پرسیدم .یکی از شرکای اون دفتر گفت اگر توی اموزشت بتونی از 100 نمره 90رو بگیری و دوماه هم به صورت کار آموزی اینجا بتونی کار کنی من یه کار خوب توی یه شرکت خوب بهت معرفی میکنم ومنم با خودم گفتم خوب هر چیزی بهایی داره وقبول کردم .نصف آموزشم که تموم شد با مدیر عامل شرکتمون صحبت کردم وایشون با اینکه خیلی با رفتن من مخالفت کردن و به هیچ عنوان راضی نمیشد تسویه من رو بده ولی من با اصرار تمام گفتم من قصد رفتن دارم واون هم قبول کرد با اینکه توی ذهنم خیلی میترسیدم ومیگفتم اخه کبری این کارا چیه توداری انجام میدی!!!!!!!!! یادمه یه حرفی به خودم زدم که خودمم تعجب کردم گفتم خوب تو این حرفا رو گوش بده ولی بزار بعدها امتحان کن به خودم گفتم اینا حرفه واقعی که نیست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ویه لحظه از حرف خودم تعجب کردم .انگار که شک بهم وارد شده بود چون موقع عمل دیدم ایمانی که باید داشته باشم رو اصلا نداشتم ولی به نجواهای ذهنم اهمیت ندادم وبعد از چند روز یه نیروی خوب جای من اومدکه حتی این نیرو رو هم من خودم جذبش کردم چون توی دفترم مینوشتم که خدایا برای نیروی خوب جایگزینم ازت هزاران بار ممنونم و من از اونجا تسویه کردم.
اونجا یه مشکل دیگه ای که داشت این بود که از لحاظ پرداخت حقوق خیلی شرایط سختی داشت ولی همون موقع هم که من شروع کردم روی خودم کار کردن بازهم شرایط مالی برای من همیشه خوب بود .مثلا برای نیرو هایی که مشکلات مالی داشتن پول نبود ولی من هرزمان که میخواستم همیشه بود وهمکارم دائم میگفت تو چقدر خوش شانسی !!!!!!!
من ادامه کلاسها مو رفتم و به شکرگزاریم وتمریناتم ادامه دادم .فکر میکنم حدود 4 جلسه از کلاسهام باقی مونده بود که یه روز که برای اموزش رفتم اونجا مسئول همون جایی که نرم افزار رو اموزش میداد گفت فردا برای کار برم و آدرس این شرکت جدید رو به من داد وگفت حتما ساعت 8 فردا اونجا باشم !!!!!!!!!!!!!!!!!! نمیدونید اوجا اطرافیان چقدر تعجب کردن و یکی از بچه های قدیمی اون دفتر با تعجب گفت این که هنوز امتحان نداده ؟؟من گفتم هنوز که نه اموزش تموم شده نه کار آموزی !!!!!!گفت که هیچ اشکالی نداره من با خانمی که شما قراره جایگزینش باشی صحبت کردم و قبول کردن همون جا همه چیز روبهت آموزش بده !!!!ومن هم از خدا خواسته خیلی سریع قبول کردم وبدون هیچ امتحان و کار آموزی وهیچ استرس کاری اومدم شرکت جدید سرکار و با خودم گفتم چقدر سریع وراحت بدون هیچ مشکلی وباز به خودم گفتم دیدی خدا خیلی سریع خواسته هاتو بهت میده.
من همون روزایی که توی ذهنم میترسیدم از اینکه اگه بیکار بمونم چکار کنم به خودم قول دادم من حتما به بهترین کار میرسم و همون جا پشت همون میز موفقیتم رو برای دوستان مینوسیم وامروز دقیقا همینجا پشت همین مانیتور با کاری که 90درصد شرایطی که من براش مشخص کردم دارم این موفقیتم رو برای شما مینوسیم وهرروز بارها و بارها خداوند رو به خاطر این موفقیتی که به من عطاکردم شکر میکنم ………دوستان ادم گاهی از بزرگی مهربانی خداوند واقعا متعجب میشه ولی واقعیت همینه .اینکه خداوند خیلی قدرتمنده .
دوستان فکر کنم من باز هم قبلا این حرف رو زده باشم ما فقط باید از خداوند بخوایم و بقیه رو به خودش بسپاریم .
دوستان عزیزچون با عجله نوشتم فکرمیکنم بعضی از جمله بندی هام اشکال داشته باشه که شما باید به بزرگی خودتون ببخشید .من دوست داشتم خونه با ارامش بنویسم ولی چون به خودم قول داده بودم توی محل کارم بنویسم نوشتم وباید به قولم عمل کنم دیگه .
از خداوند برای همتون آرزوی بهترین ها رو دارم ومنتظر شنیدن خبر موفقیت هاتون هستم .شاد باشید و ثروتمند.
خداوند روبه خاطرآشنایی با شما هزارن بار شکر میکنم .بله دقیقا وقتی خداوند وارد زندگی ما میشه موفقیت ها خیلی راحت وبه آسانی به سمت ما میاد .از خداوند میخوام کمک کنه من هرروز بیشتر از روز قبل بزرگی و مهربونیشو باور کنم
واقعا خیلی خوش حالم که این متن رو خوندم از این که به همون چیزی که خواستی رسیدی و این که از خداوند درخواست نیرو کردی برای جای قبلیت و اینکه خداوند درخواست رو جواب داد و من رو جای کار شما گذاشت ازت ممنونم واقعا ارزو و درخواست انسان ها وابسته به یک دیگرن من هیچ وقت نمی تونم جای تو رو در کار قبلیت بگیرم و خیلی سپاس ازت دارم که از روزی که با تو آشنا شدم من رو به این سایت معرفی کردی که بتونم مسیر زندگیمو عوض کنم چون قبل از این که با تو آشنا بشم واقعا یه ادم افسرده و نا امیدی بودم که واقعا تو کمکم کردی ، امیدوارم هر چی از خدا میخوای بهت بده .از اینکه هدف های مشخص داری برای مسیر زندگیت واقعا به عنوان یه دوست خیییییلی خوش حالم ، امیدوارم همیشه حضور خداوند در زندگیت باشه . مهربونه همیشگیم
من دوروزه از این صفه نمیتونم جدا بشم و دارم کامنت های بچه ها رو میخونم آنقدر قشنگ و آنقدر دقیق در مورد قانون و خدا حرف زدن که گاهی نمیتونم جلو اشکامو بگیرم و هنوز دو یا سه صفحه بیشتر نخوندم راستش من تصمیم داشتم سفرنامه رو دنبال کنم و قسمت اول اعتماد به نفس رو نگاه کردم و ردپا هم گذاشتم و داشتم کامنت هدایت میخوندم که هدایت شدم به این جا
واقعا فکر نمیکردم آنقدر این کامنت ها فوقالعاده باشه و آنقدر حال آدمو منقلب کنه
تو این چند روز یه تضادی توی زندگیم بود که فکر میکردم از درد اون تضاد دارم اشک میریزم اما خوب که به خودم نگاه کردم دیدم نه بعضی از کامنت ها آنقدر خدا توش موج میزند که نمیشه اسم نریخت آنقدر روح آدمی جلا میده که نمیشه چند لحظه روی بعضی کلمات میخ کوب نموند خیلی اشتیاق دارم بقیه کامنت هارو بخونم اما گفتم منم کامنت بزارم اول از خدا که منو هدایت کرد تشکر کنم بعد استاد خوبم و همه مسولیت سایت بخصوص عشقم مریم جان و تک تک دوستای که باعشق نتیاجشون رو نوشتن و هم من و هم هرکسی این نتایج رو بخونه مطمعنم کلی رشد و حال خوب نصیبش میشه
آنقدر که تو این کامنت ها خدا هست قانون هست ایمان هست مدار هست رشد هست باور ها ناب هست موفقیت هست توکل هست توحید هست یکتا پرستی هست فقط روی خدا حساب کردن ها هست اراده هست ادامه دادن هست درک قانون هست تمرکز برنکات مثبت هست دیدن زیباییها هست تو دل ترس ها رفتن هست به نظر من که در کل خدا هست وخدا هست و خدا هست واقعا آدم احساس بینظیری بش دست میده و فرکانس آنقدر میره بالا که به قول استاد فقط خدا میدونه که این فرکانس چه نتایج خواهد داشت که من هرچی فکر کنم به نتایج خودمو محدود کردم خدایا شکرت
و اما من خیلی با خودم کلنجار رفتم که از نتایج بگم گفتم تو که هنوز نتیجه آنچنانی نگرفتی هنوز بدهکاری هنوز کلی تضاد تو زندیگته هنوز ایمان داری که به مو بنده چی میخوای بگی ولی گفتم مینویسم برای خودم که مطمعنم به زودی میام واژ نتیاج بزرگم مینویسم
من زهرا آبلو یه خانم 38ساله و متاهل هستم با دوتا بچه من نمیدونم از چه سالی اما زمزمه های قانون جذب و قدرت ذهن رو به گوشم خورده بود و چند سالی با یه برنامه توزمینه معنویت کار میکردم تا اینکه یکی از دوستان چند تا فایل استاد رو برام فرستاد و منم دنبال تغییر زندگیم بودم با اشتیاق پیگیر شدم اون موقع حدود سه سال پیش من کارمو از تو خونه با دویست هزار تومان که مامان بم قرض داده بود شروع کردم و کم کم رشد کرد کارم اما آنقدر باور های محدود داشتم که تا به سال نتونستم سرمایه ای اضافه کنم خلاصه بعد ازیه سال دست ازدست های خدا به من پیشنهاد داد که برم تو مغازه ای که اونا هم جنس ریختن ومن جنس های خودمو بفروشم و واسه اونا رو هم بفروشم و یه سالی اونجا بود به لطف خدا کارم رشد کرد و خیلی از ترس هام ریخت اما چون قانون رو نمیدونستم عجله کردم وکلی بدهی بالا آوردم اما ادامه دادم چند تا از فایل های استاد رو شریکی خریدم با دوستان امر هیچ نتیجه ای نگرفتم بعد از یه سال که اومدم دوباره ثروت یک رو که شریکی خریدم گوش بدم رسیدم به اونجا که استاد گفت اگر بهای کاملشو پرداخت نکردی ادامه نده تمام تنم یخ کرد و گفتم به خاطر همینه نتیجه ای نمیگریم من تو فرکانسش نیستم با وجود اینکه کلی بدهی داشتم و داشتم دیونه میشدم فایل هارو پاک کردم وشروع کردم به کار کردن روی فایل های رایگان و چند جلسه قانون آفرینش و خریدم و کتاب فکر خدا و رویا هارو خریدم کلی تغییر کردم و کلی ایمانم افزایش پیدا کرد کلی قانون رو فهمیدم همون موقع گوشیم افتاد و شکست و چون نمیتونستم درستش کنم بیخیال شدم و گوشی که با سیصد هزار تومان درست میشد بعدیه سال با یه ملیون هم درستش نمبکردن خلاصه بیخیال شدم و به لطف خدا فایل های رایگان رو رو رم گوشی داشتم و شروع کردم کار کردن تو یه سالی که گوشی نداشتم گاهی برام فایل های رایگان توسط دوستان میرسید و یه بار هم لپ تاپ فامیلامون رو گرفتم و کلی فایل های مصاحبه و چندتا دیگه رو دانلود کردم و همش پلیر توی گوشم بود از محل خودمو مغازمو آوردم توی شهر فروش قسطی شد فروش نقد اون آدم ترسو شد یه کم شجاع اون آدم بی اراده شد آدمی که ادامه میده و ایمان داره رابطم با دیگران کلی تغییر کرد درسته فروش آنقدر زیاد نبود اما من کلی رشد کرده بودم و فهمید که ترمز هاست که مانع میشه بعد از یک سال به لطف خدا یه گوشی خریدم که بازم فکر میکنم چون نقد نخریدم قانون تکامل رو پیاده نکردم به هرحال از اون مغازه. اومدن تو یه پاساژ شیک و تازه تاسیس وسط شهر اما فروشم افت کرد پول نداشتم جنس جدید بیارم باز قانون زیر پا گذاشتن و قرض کردم اما اون دادم سری بعد دوباره پول نداشتم و دستی از دست های خدا این پول بم داد اما این بار من نخاستم خلاصه الان هنوز بدهی ها هست اما من امروز فهمیدم باید تمرکزم رو یکجا بزارم باید فقط روی خدا حساب باز کنم باید شهامت داشته باشم باید به خدا وابسته بشم نه به دست خدا امروز فهمیدم که اگه دارم شرایطی رو تحمل میکنم شرک و البته قانون تکامل رو باید رعایت کنم به لطف خدا دارم جواز مغازه رو میگرم که همه چی از راه درست وارد زندگیم بشه کلی از ترس ها رو کنارگذاشتم یا این کلام خدا میوفتم که میفرماید مومنین کسانی هستند که توی سختی ها به ایمانشان می افزایند و الان دارم لبخند خدارو میبینم که میگه بنده من درسته تو این مدت راه غلط رو رفتی گاهی دور شدی گاهی نزدیک اما تو هرتضاد و تو هرشرایط ایمانتو افزایش دادی و راضی ام ازت چون تو این یکی دوروزه دارم ماجزاتشو میبینم تو این سه سال گاهی ازمسیر منحرف شدم ایمانمو از دست دادم اما هربار که برگشتم خدا محکمتر بغلم کردم و بم گفت بخشیدمت و منو غرق نعمت کرد نمیدونم چقدر طولانی شد اما هنوزم حرف واسه گفتن دارم و الان با تمام وجود ازخدا میخام که منو تو مدار تهیه محصولات و قدمها قرار بده تا رشد بیشتری کنم و خودمو خدای خودمو بهتر بشناسم و ایمانم رو قوی تر کنم همون ایمان شکست ناپذیری که ابراهیم داشت مادر موسی داشت مریم داشت همون ایمانی که باعث میشه خدا همه چیز بشود برای من در پناه الله یکتا شاد و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت ?
از کامنت شما خوشحال شدم انشالا تا به امروز از کامنت شما که بیش از یکسال گذشته حتما نتایج فوقالعاده ای گرفته اید با توکل که شما به خدا دارید حتماً در کسب کارت و ایمانت تغییرات اساسی کرده اید امیدوارم نتایجی که گرفته اید به اشتراک بگذارید
من فائزه هستم 33 ساله از بیرجند ، شهری در شرقی ترین ناحیه ایران زیبا،
من از دوره زیبای عشق و مودت به این فایل زیبا هدایت شدم و از اونجایی که با خودم عهد کرده بودم تا تموم نکردن کامنت های این فایل ، کامنتی نذارم حدود دو ماه خوندن و یادداشت برداری کردنش طول کشید ولی الان می خوام از موفقیت های خودم بگم
من در یک خانواده بسیاری بی نظیر از لحاظ روابط و سطح مالی متوسط به دنیا اومدم و زندگی کردم … من از دوران راهنمایی علاقه خاصی به شهر اصفهان داشتم ، به طوری که در زمان کنکور لیسانسم همیشه آرزوی قبولی در دانشگاه صنعتی اصفهان رو داشتم …اما بعد از دادن کنکور ما ی سفر به دور ایران داشتیم و اولین شهر ی ک رفتیم اصفهان بود … مهمانسرای ما نزدیک دانشگاه اصفعان بود و زمانی که من سر در دانشگاه رو دیدم گفتم یعنی میشه امسال من بیام اینجا…
اما رتبه من ب دانشگاه اصفهان نمی خورد و در شهر خودم رشته مهندسی کامپیوتر رو خوندم ..از اونجایی که شاگرد خوبی همیشه بودم همیشه نمرات خوبی داشتم و رویا ی من خوندن در رشته هوش مصنوعی برای ارشد در دانشگاه امیرکبیر یا اصفهان بود …
و براش تلاش کردم
.. سال اولی که کنکور دادم متاسفانه رتبه خوبی نداشتم و گفتم خوب می خونم برای سال بعد … ( من هنوز از قوانین خداوند اطلاعی نداشتم ولی به شدت ایمان داشتم خداوند نتیجه تلاش آدم رو بی نتیجه نمی ذاره) ولی از اونجایی ک شاگرد خوبی بود جزو استعدادهای درخشان دانشگاه مون بودم و همه دوستانم ک جزو 10 درصد اول بودن ارشد قبول شدن از طریق استعداد درخشان و تنها من موندم ( یزد و بیرجند) اون شب رو هیچ وقت یادم نمیره وقتی فهمیدم دوستان م قبول شدم اینقدر گربه کردم و گفتم خدایا من از همشون بیشتر خونده بودم برای کنکور ..حالا اونا همشون قبول شدن من موندم …اگه واقعا باید دوباره بخونم ی نشونه ای ب قلبم الهام کن….
من اون شب خواب دیدم نوری به درون سینه ام اومد …از فردای اون روز عزمم رو جزم کردم ؤ ادامه دادم و خوندم به طوری که در تمامی آزمون های آزمایشی رتبه زیر 50 رو میآورم و به خودم گفتم دختر تو تهران قبولی و از قضا امسال کنکور ریاضی به شدت سخت بود و من که سرمایه گذاری اصلی مو روی ریاضی کرده بودم کنکور و مجددا بد دادم و رتبه م اومد و شد 800 و من هیچ جا رو نمی آوردم …
امسال هم می تونستم استعداد درخشان شرکت کنم و انتخاب هام اصفهان و شاهرود بود ….
روز اعلام نتایج بود و دیدم هیچ جا قبول نشدم و نتایج دانشگاه آزاد هم اومده بود و من اصلا دوست نداشتم برم دانشگاه آزاد شهرمون چون خودم رو لایق ی دانشگاه فوق العاده می دونستم چون واقعا خوب درس خونده بودم … هر طور ی بود خودم رو راضی کردم … گفتم می رم دانشگاه آزاد می خونم کار می کنم چون نهایت ک هدف همینه یادمه 20 شهریور 92 از خواب بیدار شدم و می خواستم برم دانشگاه آزاد با دوستم ثبت نام کنم که یهو گفتم برم سایت سنجش رو چک کنم … دیدم اومده نتایج استعداد های درخشان … قلبم به شدت تالاپ نبود می زد و از استرس داشتم خفه می شدم،ی دفعه سایت رو باز کردم نوشته بود « هوش مصنوعی دانشگاه اصفهان» … وای ی معجزه شده بود من از شدت خوشحالی تنها کاری ک کردم رفتم نماز خواندن و گفتم خدایا دمت گرم تو بی نظیری … من باید ی سال می موندم که دانشگاه اصفهان درخواست استعداد درخشانش رو از طریق سنجش بدن و من پرش کنم و قبول بشم
جالب این جاست که اون تنها سالی بود که قبولی استعداد درخشان اصفهان از طریق سنجش بود ( قبل و بعد اون سال از دانشگاه های تهران و اصفهان و شیراز ) می گرفتن …
و این اولین رویای بزرگ من بود که محقق شد
…………….
معجزه دوم بر می گرده به موقعیت شغلی من
یکی از اساتید من کارشناس آی تی دانشگاه علوم پزشکی بود و از اونجایی که ایشون رو خیلی دوست داشتم همیشه دوست داشتم با ایشون همکار بشم …من به واسطه شوهر خواهرم سال 94 با استاد آشنا شدم ولی اعتقادی به مفاهیم موفقیت نداشتم یعنی جسته گریخته گوش می دادم
ولی شوهر خواهرم که عزمش رو جزم کرده بود و از کارمندی برای ی شغل آزاد استعفا داده بود ،. اینقدر ذره ذره حرمت کرد و به موفقیت رسید که برامون ی الگو شده بود
من آزمون های استخدامی زیادی رو شرکت کردم تا اینکه بلاخره در سال 99 در آزمون استخدامی دانشگاه علوم پزشکی به راحت آرین شیوه ممکن پذیرفته شدم ولی در طی روند استخدام ی مشکل ب وجود اومد و به من گفتن شما اجازه ادامه کار رو ندارید …من که با مباحث موفقیت آشنایی داشتم و همسر خواهرم رو هم دیده بودم گفته تو نباید آمیدت رو از دست بدی … فائزه جان همه چی مثل ی تابع تو وردی خوب بده نتیجه دلخواه ت می سه و تو دوباره برمیگردی سر کارت و انتظار داشتم دو هفته ای برگردم و مشکلم حل بشهولی. ای دل غافل …ولی من همچنان سعی می کردم حالم رو خوب نگه دارم و در ضمن همش بهم گفته. میشد سوره طه رو بخون در سوره طه ها بزرگترین داستانش برگشت موسی به آغوش مادرشه فردا اون روزی ک بهم گفتن تو نباید بیای سر کار من رفتم در دفتر برادرم و شروع به کار کردم و گفتم من از این راه موفق میشم … و ثروت مند میشم …آخرین باری که برای پیگری کارم رفتم دانشگاه رییس اون بخش گفت دخترم کساایی مثل تو بودن یا نامید شدن و افسره یا کارآفرین شدن و من ب تو توصیه می کنم راه دوم رو انتخاب کنی …
من با ناامیدی تمام از اینکه دیگه نمی تونم برگردم سرکارم دانشگاه و با چشمانی پر از اشک سوار ماشینم شدم و تا دفتر رو گریه کردم و گفتم خدایا تسلیم امر تو …تو اکه فک می کنی این ب صلاح منه من چاکرت…ادامه می دم و در کار با برادرم به شدن موفق می شم …
فردای اون روز از دانشگاه خودشون تماس گرفتن و بهم گفتن ندارند رو بیار تا به دیوان عدالت اداری بفرستیم …در قلبم این نشانه اومد که خدا خودش داره کار رو راه میندازه و حتما میشه … من مدارک رو بردم و به مسئول بخش مربوطه دادم و گفت مدارکت رو می فرستم هیات عالی گزینش … و ب احتمال یک درصد اوکی بشه ولی تو دیوان 50 50 ه من تو دلم گفتم خدا خودش ردیفش می کنه …
من همون یک درصد هیات بودم رای بر برگشت من به سر کار صادر شد و تنها چیزی که بهم کمک کرد ایمان بود توکل بود و احساس خوب و …من موفق شدم و این نعمت در عید قربان سال 1400 بهم داده شد…من اسماعیلی رو قربانی کرده بودم و خداوند خیلی عیدی قشنگی بهم داد… موسی ی من دوباره به بغلم بازگشت انصافا دمش حسابی گرم خدایی ک ب شدت برام خدایی کرد
و حال هدف من داشتن ی رابطه رویایی بی نظیره که ان شالله بعد از رسیدن بهش حتما در اینجا کامنتش رو و تجربیاتی رو می ذارم چون به راستی داستان موفقیت دوستان عباس منشی عزیز بی نهایت قلبم رو محکم کرد ..
به قول استاد عزیز در پناه الله یکتا شاپ و ثروت مند در دنیا و آخرت باشید
من به صورت اتفاقی تو یک سفر یک روزه وویس استاد رو که داخل ماشین پخش میشد شنیدم و بعد به سایت مراجعه کردم. الان کمتراز دوماهه که عضو سایت شدم و از اول با فایل های مصاحبه با استاد شروع کردم و بعدش فایلهای باورهای ثروت ساز رو گوش کردم و هنوز دارم گوش میدم. کتاب چگونه فکر خدارا بخوانید را خریداری و مطالعه کردم و درحال حاضر دارم قرآن رو مطالعه میکنم. من چیزی که از شما آموختم کار روی باورها بود. قبلا آموزشهای قانون جذب از اساتید دیگر را تهیه کرده بودم ولی هیچوقت به این درک عمیق از اهمیت باورها نرسیده بودم. من فقط سعی میکردم که احساسم خوب باشه و دقیقا تو زندگیم از همه لحاظ رشد و پیشرفت داشتم بجز پول. من با فایلهای شما اهمیت باورها رو درک کردم و فهمیدم که چرا از شغل مورد علاقم که انقدر باعشق انجامش میدادم و تحسین همه رو بر می انگیخت، نتونستم پول در بیارم. من به صحبت شما عمل کردم و نشستم باورهای مالی اشتباهم رو نوشتم و به نتایج خیلی خوبی رسیدم همه باورها رو تاجایی که میتونستم استخراج کردم و دارم باورهای جدید رو با تکرار هرروزه جایگزین باورهای اشتباهه قبلی میکنم. من دوران کودکی بسیاااااار سختی داشتم پدرم که خیلی پولدار بود،وقتی چندساله بودم ورشکست شد، اموالمون مصادره شد، بدهی داشتیم،پدرم بیکار شد و مادرم اشک میریخت.
من با آموزشهای شما فهمیدم که من اصلا به فراوانی باور ندارم، من شدیدا برای پول درآوردن به کار فیزیکی اعتقاد دارم، همیشه جمله مادرم یادمه که میگفت از کجا پول بیاریم؟؟ بابات بیکاره. از کودکی همیشه حسرت بدل بودم همیشه آرزوی دوچرخه، اسکیت، آتاری و اردو رفتن به دلم مونده بود ولی الکی به همکلاسیام میگفتم اسکیت و دوچرخه خوب نیست من دوس ندارم، اگه دوست داشتم منم میخریدم و اینطوری خودمو دلداری میدادم. وقتی پدرم ورشکست شد همه میگفتن که مادرم جدا میشه و مارو ترک میکنه ولی مادرم اینکارو نکرد و همیشه تو ذهنم موند که یه خانواده واقعی و خوشبخت، بی پول و فقیرن و آدمای پولدار خیانت کار و ظالمن، بخاطر پول به هم رحم نمیکنن، عیاشن.
من تک دختر و فرزند آخر خانواده هستم و همیشه برادرام ازم حمایت کردن و من اینطوری برنامه ریزی شدم که هرچی بی پولتر باشم بیشتر محبت و توجه برادرام رو به خودم جلب میکنم.
25 روزه که دارم روی باورهای مالیم کار میکنم و نشانه های زیادی دیدم و دوچرخه خریدم. اما بزرگترین دستاوردم تا این لحظه احساس ایمان و آرامش قلبی ای هست که کارم. دیگه کم شدن حساب بانکیم حالمو بد نمیکنه، دیگه نگران نیستم که بی پول شدم. خیلی احساس آرامش و اطمینان دارم و تو اولین فرصت فایل های روانشناسی ثروت رو خریداری میکنم.
استاد عزیزم از شما سپاسگزارم بابت تماااااااااااااام آگاهی های بی نظیری که به من دادید. الهی زندگیتون پر از خیر و برکت و عشق و شادی و خوشبختی باشه.
درپایان این رو هم بگم که من از روز اول فقط سه تا باور اشتباه رو شناسایی کردم و هرچی روی این سه تا باور کار کردم، به مرور باورهای اشتباه دیگه رو هم در خودم پیدا کردم و اینجا بود که دریافتم تکامل در هر چیزی وجود داره، حتی تو شناسایی باورهای اشتباه.
به نام خدا و با سلام به همه ی دوستانی که در مدار موفقیت قرار دارند و همچنین استاد عباس منش عزیز
من 24 سالمه ، فوق لیسانس مهندسی الکترونیک دارم و حدود یکسالی هست که با سایت از طریق یوتیوب آشنا شدم و اولین ویدیویی که دیدم 3 قسمت از چگونه درآمدمان را سه برابر کنیم بود. واقعا مطمئن بودم میشه چون من از بچگی عقاید و رفتارهای متفاوت نسبت به دیگران داشتم ، یعنی اگر سر یه دوراهی همه از سمت راست میرفتند من یه راه دیگه رو انتخاب میکردم و از همون اول تشنه ی تغییر بودم.
بنابراین اصلا هیچ تمرینی انجام ندادم فقط هر از چندگاهی به خودم میگفتم درآمدم سه برابر میشه و این یه امر بدیهی بود ولی در عین حال باورناپذیر!
و حتی بعضی اوقات فراموش میکردم که من به خودم تعهد دادم که درآمدم رو سه برابر کنم. تا اینکه داشتم توی فایلهام میگشتم که همین فایل چگونه درآمدمان رو سه برابر کنیم رو پیدا کردم. گفتم راستی واقعا چقدر وقت گذشته و سه برابر شد یا نه؟ رفتم آخر دفترچه ی اهدافم که اونجا به خودم تعهد داده بودم نگاه کردم دیدم یک ماه دیگه مونده که یکسال بشه و با حقوقی که این ماه میگیرم دقیقا سر موعد سه برابر میشه!
واقعا برام حیرت انگیز بود
گفتم اگه این قوانین انقدر دقیقه چرا بیشتر استفاده نکنم؟
رفتم فایل من میتوانم آینده ی مالی شما را پیش بینی کنم رو دانلود کردم و دیدم استاد اونجا چقدر دارند درباره ی باور صحبت میکنند ، ناخودآگاه یاد اون قسمت از قسمت 1 فایل سه برابر کردن درآمد افتادم که استاد میگفت “من صدای خودم رو از عبارات تاکیدی ضبط کرده بودم و 12 ساعت در حال مسافرکشی در بندرعباس گوش میدادم تا باورهای جدید و ثروتمند ، جایگزین باورهای محدودی که قبلا خانواده و اطرافیان برام ساخته بودند بشه”. و چون من همیشه سعی و خطا را انجام میدم گفتم اینم ضرری نداره امتحانش میکنم ، و منم گفتم همین کارو انجام میدم . دو تا صدا از خودم ضبط کردم و هر روز حداقل نیم ساعت به این صداها گوش میدادم و اون صداها واقعا حالم رو خوب میکرد و میدونستم با گوش کردنش تاثیرات قابل توجهی رو توی زندگیم میبینم و دیدم. شاید باورتون نشه ولی بعد از گذشت تنها 5 روز از گوش کردن این صداها یه نتیجه ی فوق العاده دیدم! دقت کردم هر وقت بیرون میرفتم با اینکه خودم جزو قشر تحصیلکرده بودم همیشه آدمای بی سواد و بدردنخور میدیدم. اما بعد از 5 روزی که به اون صداها گوش دادم دیدم تو همون مکانها افرادی ظاهر شدند که همه دکتر مهندس و آدم حسابی اند! اونجا بود که به قدرت این کار پی بردم. بعد از 5 روز یه ایده ای به سرم زد که درآمد من رو تقریبا 10 برابر میکرد و الان در حال انجام دادن اون ایده هستم و خدا رو شاکرم که منو در مسیر موفقیت قرار داد.
دوستان پیشنهاد میکنم حتما صدایی از خودتون با گفتن عبارات تاکیدی ضبط کنید و هر روز گوش کنید ، باور کنید نتیجه میده
در آخر از همه ی دوستان بخصوص استاد عباس منش عزیز تشکر میکنم و امیدوارم که همه به اهدافشو برسند.
سرنوشت شما با تفاوت های کمی شبیه سرنوشت من است و نوشته های شما دقیقآ شبیه احساسی است که بعداز آشنایی با استاد عباسمنش در من ایجاد شده است .من الان 78 روز است وارد سایت شده ام و نتایجی گرفته ام که برای خودم غیر قابل باور است و الان آرزو میکنم ای کاش زودتر با این نوع از زندگی آشنا میشدم و من در روز دوم آشنایی با این روش زندگی و باور بقدری با دل و جان آن را پذیرفته بودم که یک نتیجه مالی تقریبا بزرگ دیدم که در هیچ جای پیش بینی های من از آینده ام نبود .
باید بگویم که در ماشینم به جای موسیقی فایل های صوتی استاد را گوش میکنم.قبل از خواب فایل های استاد را گوش میکنم. در هنگام کار چون کارم طراحی صنعتی و ایده های نو است همیشه هندس فری توی گوشم است و فایل های صوتی را گوش میکنم و هرگز هم خسته نمیشوم و هر گاه نجوا در من ایجاد میشود سریع فایل های صوتی را گوش میدهم و اجازه نفس کشیدن به نجواها را نمیدهم . من انقدر این آموزه ها را با دل و جان پذیرفته ام که انگار مثل یک ویندوز که روی سیستم کامپیوتر نصب میشود من این روش زندگی را روی ذهن و روح خودم نصب کرده ام و زندگی ام بسیار زیبا تر شده است .دیگر قدرت را در دست هیچ انسان دیگری نمیبینم .
حرفهایم خیلی زیاداست اما نمی دانم چگونه بگویم فقط این را میدانم که این راه یک دعوت از سوی پروردگار است که نصیب کسانی میشود که آماده آن باشند
من پسری هستم 20 ساله و دانشجوی سال آخر رشته ی زبان انگلیسی می باشم.
به لطف خدا از سرزمین نا امیدی و نا سپاسی به سرزمین عشق و امید و شادی مهاجرت کردم و حالا می خوام داستان هجرتم رو برای شما عزیزان تعریف کنم.
من در سن 19 سالگی درست زمانی که باید به فکر آینده ی خودم می بودم و برای زندگی بهتر می کوشیدم همیشه احساس سرخوردگی-ناامیدی – پوچی و بی خاصیتی می کردم. بسیار فردی تنبل – چاقالو (120 کیلو وزن) -مو های شلخته و خلاصه یکی مثل حسنی بودم (منتها از نوع مدرنش). که همین احساسات بد اصلا اجازه ی حرکت و پیشرفت را به سوی سعادتمندی در دنیا و آخرت را به من نمی داد.همیشه الاف بودم و 24 ساعته توی شبکه های اجتماعی و اینترنت و از این جور کار های بیهوده بودم و وقتم رو به بطالت می گذروندم.
همیشه از این و اون باید سرکوف می شنیدم حتی از عزیز ترین کسانم در زندگی که بابا دیگه بسته این همه بی مصرفی و بی خاصیتی.هنوز صدای این که تو توی زندگی هیچی نمی شی تو گوشم هست. دیگه واقعا خودم از این زندگی نکبت بار خسته شده بودم و یه جورایی افسردگی گرفته بودم که نتیجه ی این بیماری روحی روی جسمم هم تاثیر گذاشت و دچار نوعی بیماری نتص ایمنی شدم.
برای این که از این وضعیت لعنتی خلاص بشم تصمیم گرفتم تا در سمینار ها و سخنرانی های موفقیت و انگیزشی شرکت کنم.در این راه با اساتید مختلفی آشنا شدم که متاسفانه اون سمینار ها هیچ تاثیری در من نداشت که هیچ بلکه باعث شدند تا در زندگی احساس نا امیدی بیشتری بکنم. در واقع میشه گفت اون سمینار های موفقیت سمینار های شکست و پسرفت من شد مثلا اونقدر قانون جذب رو بد توضیح داده بودند که من با انجام تمرین هایی که گفته بودند اصلا نتیجه ای تو زندگی نمی گرفتم چون بیشترشون می گفتند که فقط تخیل کن که به آرزو ها و خواسته هایت رسیدی و دیگر هیچ.
دیگه واقعا نمی دونستم چیکار کنم و از همه چیز و همه کس نا امید شده بودم حتی خدا…
تااین که یک روز که در حال وبگردی بودم ناگهان چشمم به عکسی افتاد که روش نوشته بود من می توانم آینده ی مالی شما را پیش بینی کنم. به نظرم جالب آمد و روی آن کلیک کردم که همان کلیک باعث شد تا سفر خود را به شهر شادی و ثروت و سلامتی و هر چیز خوب دیگه ای تو زندگی آغاز کنم.
در آن فایل فردی به نام آقای عباسمنش که من اصلا نمی دانستم کیست و چه کارهایی انجام داده در مورد باور ها و قانون فرکانس و مدار ها توضیح می داد و خلاصه ی کلام ایشان این بود که که با تغییر باورهایت می توانی زندگی ات را دگرگون کنی و به هر چه که می خواهی برسی و رسانه ها و خانواده و اطرافیان بر روی باور های شما اثر می گذارند.آنقدر از تماشای آن فایل ذوق زده شده بودم که تصمیم گرفتم برای خانواده ام نیز آن را پخش کنم تا آن ها نیز به سوی سعادتمندی قدم بردارند اما با منفی نگری های آن ها و مسخره کردن من از پخش کردن آن فایل بسیار دلسرد شدم و تصمیم گرفتم دیگه مطالب ایشون رو دنبال نکنم تا این که یک روز به طور اتفاقی در اینترنت به فیلمی برخورد کردم با عنوان ((قسمتی از جلسه ی اول و دوم قانون آفرینش)).
باورتان نمی شود با دیدن آن فیلم که فقط نمونه ی محصول ((قانون آفرینش)) دچار تحولی عظیم شدم و تصمیم گرفتم که دیگه به حرف کسی توجه نکنم و کاری رو که می دونستم درسته رو انجام بدم.
در آن فیلم گفته شد که قانون جذب 3 مرحله دارد یعنی 1-درخواست 2-پاسخ 3-دریافت.
چون فیلم نمونه بود فقط درباره قانون در خواست صحبت شد و باورتان نمی شود فقط با اجرایی کردن قوانین درخواست از خدا و حتی دیگران به هرچیزی که خواستم رسیدم. راستش اوایل خیلی سخت بود تا من غرور و تکبر و خجالت رو زیر پا بگذارم و در خواست کنم . اوایل که با این قانون آشنا شدم تصمیم گرفتم تا با درخواست های به ظاهر گستاخانه اول امتحانش کنم تا ببینم درست است یا خیر .
خب من بنا به دلایلی به دنبال محصولی بودم که کمی گران بود و توان خریدنش را نداشتم و از فروشنده که می دانستم به کسی تخفیف نمی دهد تقاضای تخفیف کردم و در کمال نا باوری 20% تخفیف دریافت کردم.
یا مثلا من همیشه دوست داشتم معدلم بالای 19 بشود در حالی که همیشه معدلم در حد 16 بود. پس تصمیم گرفتم که از خدا در خواست کنم که معدلم بالای 19 بشود و جالب اینجاست وقتی که این درخواست را از خدا کردم راه هایی را به من نشان می داد که به رسیدن خواسته هایم ختم می شد و توانستم با کمی و فقط
کمی همت راه هایی را که خدا به من نشان داده بود را بروم و نتیجه اش هم این بود که معدل من در دانشگاه 19/63 شد.
حقیقت این است که من همیشه فکر می کردم خدا می داند نیازهای بنده اش چیست و همینطور هم هست ولی تا زمانی که از او در خواست نکنی خواسته هایت را اجابت نمی کند.
همچنین با خواندن کتاب ((معجزه سپاسگزاری)) و انجام تمریناتش موفقیت های بیشتری و روزافزونی نصیبم شد و می خواهم به شما جمله ای از انجیل بگویم که واقعا زندگی من رو متحول کرد(البته من مسلمان هستم و شیعه مولا علی) :
( هر آنکس که شکرگزار باشد بیشتر به او داده می شود و او در نعمت غرق خواهد شد و آنکس که شکرگزار نباشد حتی آنچه را دارد نیز از او ستانده خواهد شد )
بله دوستان.مشکلی که من در زندگی داشتم و مطمئنم خیلی از انسان ها در جهان از آن رنج می برند (ناسپاسی) است.من داشته هایم را در زندگی نمی دیدم و فقط بر روی نداشته هایم متمرکز شده بودم و همیشه و در همه حال حسرت می خوردم که خدا را شکر کتاب معجزه سپاسگزاری من رو از این باتلاق نجات داد.
خدا را بی نهایت شاکرم که در این سن کم و سرنوشت ساز به من فرصت داد تا با آقای عباسمنش آشنا شوم و توسط ایشان قوانین موفقیت و سعادتمندی در دنیا و آخرت را کشف کنم.
و در پایان دستاورد های من توسط قانون در خواست :
1-دریافت تخفیف های بزرگ
2-دو برابر شدن پس اندازم
3-تسلط بر زبان انگلیسی و آشنایی نسبی با زبان فرانسه
4-تناسب اندام -وزنم 115 کیلو بوده ولی الآن 90(خیلی خوش هیکل شدم اصرارم نکنید که شماره نمی دم چون عزت نفسم رفته بالا و ارزش و قیمت بالایی پیدا کردم).
همیشه دوست داشتم که همچین فضایی بین اعضا باشه و از استاد عباس منش هم درخواست کرده بودم،خداروشکر که فضا فراهم شد. واقعا از تک تک نظرات لذت میبرم و قصد دارم همه نظرات را بخونم.
استاد واقعا متشکرم… کلمات قدرت اینو ندارن که احساسات منو به شما انتقال بدن. از ته قلب خداشکر میکنم که با شما آشنا شدم.
سلام به همگی،ثنا حسین زاده متاهل از شمال،بهمن سال 93تو دوران عبور از ورشگستگی بودیم،دورانی با باورهای بچگانه که حال خوبی نداشتم خداوند نظر خاصی بهم کرد،خودمو غرق تو گوشی کرده بودم،تو دل اون شرایط بد تو یه گروهی یه کلیپ انگیزشی از عباسمنش دیدم،سرچ کردم وارد یه دنیای جدید شدم،چند ماه قبلش یه آدمی تو زندگیمون اومده بود که بلافاصله درمورد استاد باهاش صحبت کردم ازش خواستم که تو زمینه ی ثروت کمکم کنه تا خودساخته شم،اول خدا بعد استاد عباسمنش و بعد اون فرد کمکم کردن تا به این نقطه برسم..استاد باورتون نمیشه فایلای شمارو بارها و بارها گوش میدادم و میدم،اونقدر ازتون انرژی میگیرم که خدا میدونه و خدا..همسرم به این قوانین اعتقادی نداشت ولی من یقین داشتم حرفاتون درسته،تکرار تکرار … از چیزای کوچیک شروع شد.فقط رو خودم و باورام کار کردم،کار با خویشتن سخت ترین کار دنیاست،ولی میارزه ..من با گوشدادن به فایلاتون دیدم نسبت به خدا و دنیاش تغییر کرد، کارم حسابداریه،پشت چک آدرس خونه ای رو مینوشتم که بدون اینکه فکرشو کنم صاحبش شدم،یه خونه ی 200 میلیونی با پیش پرداخت 20 میلیون تومن،خیلی آسون،واقعا اتفاقات خوب باید خود به خود پیش بیاد نه با تلاش،یکی واسطه شد و بهم پیشنهاد داد منم قبول کردم،میدونم باورش سخته،من درمورد خرید خونه خیلی تجسم میکردم الانشم میکنم،با تجسم خلاق همیشه طوری رفتار و کردار و احساس میکنم که به چیزایی که میخوام رسیدم و اینا جواب میده،منو به خونه رسوند،هر زمان هر سوالی ازخودم میپرسم میبینم استاد یه فایلی در اون مورد میده،هنگ میکنم که چه زود جوابمو جهان بهم میده اونم توسط استادی با این بیان تاثیرگذار،من تغییر کردم با تغییر من دنیام عوض شد،همسرم به شما و قوانین الهی اعتقاد پیدا کرده،جملات تاکیدی و تا بتونم تکرار میکنم،سپاسگزاری و نوشتن اهدافم و تشکرم از خدا به خاطر رسیدن به اهدافم منو به خواستم( خرید خونه ) رسوند،مورد بعدی موفقیتم درآمدمونه،ماهی 2میلیون درآمد داشتیم 8ماه رو برگه نوشتم من صاحب کسب وکار از آن خودم با درآمد 10میلیون تومن هستم و واقعا شد..حالا میگم چرا رقم بزرگتر نخواستم،وقتی اینقدر راحت بود،انگار خیلی ها مامور شدند منو به اهدافم برسونن،وقتی تو مدار درست قرار بگیریم افراد ایده ها شرایطی واسه پیشرفتمون خلق میشن..خیلی چیزای ریز دیگم هست،رابطم با کسایی که مشکل داشتم خودبه خود درست شد،اون وقتی که اصرار داشتم و تلاش میکردم جواب نداد ولی وقتی بیخیال شدم و رو باورام کار کردم و رو خودم با جملات مثبت با احساس خوب داشتن و با مثبت اندیشی همه چی درست شد و اینها به خاطر حضور استاد عباس منش تو زندگیمه،آرزومه از نزدیک ببینمتون،خیلی هدفهای دیگه دارم که میدونم زود محقق میشن و الان با وجود اینکه خیلی به رسیدن بهشون نزدیکم نمیتونم بگم چون استاد گفته از تجربه هایی بگم که بهشون رسیدم.تو مسیر خیلی جاها ناامید شدم ولی با گوش دادن به فایلای اونم فقط رایگان ها خودمو شارژ میکردم و ادامه دادم،اعتماد به نفسم بالا رفته، منی که تو اون شرایط همرو بد میدونستم و احساسم بد بود وقتی با تکرار گوش دادن به این فایلا و رسیدن به نکته هایی درمورد باورهای اشتبام مث مگه میشه هم خدارو بخوام هم خرمارو فهمیدم ثروتمندان بهترین آدما و پول یه مقوله ی معنویه نه چرک کف دست،اینکه استاد از راننده تاکسی به اینجا رسید واسم محرک خوبی بود،دوس نداشتم ناامیدتون کنم،فایلا آرامشتون که واسه مراقبه و آرامش خود واقعیم هنوزم کاربرد داره،یه فایلی که تو ماشینتونین و آهنگ به خود آی و واسمون گذاشتین که اونقدر روم تاثیر گذاشت که باعث ایجاد یه باور درست تو خودم شد اونم اینه که مث استاد ثروتمندم احساس خوب و واسه دیگران هم بخوام و ببخشم تا تو زندگیم ای احساس خوب جریان پیدا کنه همیشه که آدم نباید از مالش ببخشه ،میتونه مث استاد احساس خوب وپاکشو با بقیه تقسیم کنه،من فایل 10 دوره آفرینش و به خاطر درک الهام درونی خریدم،خیلی جاها به ندای درونم گوش میدم،با فایلای آرامش استاد شیرجه میزنم به کیهان و وجود اصلیم و نداهای درونم و احساس میکنم،حس خوبیه که ازتون میگیرم،آدما نیاز به هیچ مربی ندارن چون خدای درونشون راه درست و بهشون نشون میده،من کتابهای زیادی و میخوندم تا فایلی از استادو گوش دادم که گفتن لازم نیست 100 تا کتاب مختف بخونین یه کتاب و 100 بار بخونین اونجا تصمیم گرفتم دنبال اطلاعات جدید نباشم و پیرو ندای درون باشم و ندای درونم هر جا که حالم بد بودو ازش کمک خواستم گفت برو سراغ عباسمنش،شاید باور کنین ولی اینها واقعیت زندگیمه،استاد دوستون دارم خدا حرفاشو از زبون شما بهم میرسونه، خیلی زود روانشناسیه ثروت و میخرم ،مطمعنم،بچه هاهمیشه لبتون خندون و دتون پر از آرامش و جیباتون پر پول باشه..همتونو دوست دارم و ازتون میخوام با دل و جون حرفای استاد و باور کنین…استاد ثروتمندم شما قابل ستایشین،شکر نعمت نعمتت افزون کند،احساس خوب اتفاقات خوب،مهمترین درس از استاد خوبم،بدروود..
ثنا جان عالی بود عزیزم
سلام دوست عزیز ثنای عزیزم
اول تشکر کنم بابت کامنتت پر از صداقت بود جوری که حال دلم خیلی بهتر کرد در مورد روابط من هم نظرتو را دارم باید به حال خوش رها کنی تا درست بشه خدا در بهترین زمان در بهترین مکان خواسته هامونو به راحت ترین راه ممکن میده
عزیزم همیشه موفق باشی و از نتایجت برامون بنویس
سلام ثنا جونم
ممنونم عزیز دلم که تجربیات عالیت رو با ما به اشتراک گذاشتی گلم .
برای خرید خونه و چند برابر شدن درآمدت بهت تبریک میگم و تحسینت می کنم عزیزززززززم
برایت از تنها فرمانروای جهانیان بهترینها را خواستارم 😘
سلام
عالی بود متشکرم لذت بردم و درس گرفتم همه چیز راحت با تلاش ذهنی بوجود می آید.
در ذهن خود به شیوه ای مثبت تصور کند که به خواسته و آرزوی خود دست یافته ای .اگر آرزوی یک موفقیت و پیشرفت شغلی را دارید، خودتان را در همان شرایط تجسم کنید. در ذهن خود ببینید که به فضل الهی تلاش هایتان به ثمر نشسته است و همان رشد و موفقیتی را که آرزو دارید به دست آورده اید
ثنا جان واقعا ممنونم که تجربه هات رو اینجا با ما درمیون گذاشتی .چندین سال از این کامنتت میکذره و منی که از اینده امدم و به این کامنتت رسیدم و حال دلم عالی شد، چقدر نکات کلیدی و باورهای خوبی رو مطرح کردی. کلی نکته برداشتم از کامنتت و ایشاله منم همون باورهارو بسازم و تکنیک هارو بکار ببرم. امیدوارم همیشه موفق و خوش حال و سلامت در کنار عزیزانت باشی
به نام خدا
سلام
همیشه به این فکر میکردم که چطوری قبل و بعد خودم رو بیان کنم امروز وقتشه… مینویسم برای خودم که بدونم چی بودم
یکسال و چندماه هست عضو سایت هستم ولی شش روز هست که تمرکزی دارم مینویسم و از فایل های باورهای ثروت ساز شروع کردم به توجه کردن….
در این مدت یکسال فقط سریال های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا رو دنبال میکردم بدون نوشتن کامنت اما چون احساس خوبی داشتم از تماشای این فایل ها پس طبق قانون نتایجی هم داشته که هرروز برای خودم مرور میکنم….
در زمینه شغلی:قبل از ورود به سایت محل کار پراز تنش، مدیر بسیار نامنظم در پرداخت حقوق و درگیری ذهنی حتی بعد از اتمام ساعت کار
بعداز ورودبه سایت و توجه به زیبایی ها،هدایت شدم به محل کار جدید و پرسنل که چندین برابر بهتر از همه لحاظ وای خدای من شکرت
محل زندگی من در یک اتاق 24متری که تمام وسایلم دور تا دور اتاق بود با یه بچه،و من هر روز تنفر داشتم از بیدار شدن از تماشای زندگیم اما وقتی متوجه درصد ناچیزی از قانون شدم شروع کردم به زیبایی دیدن به اینکه همون اتاق رو هرروز مرتب میکردم گل و گلدان خریدم و دکور اون اتاق رو تغییر دادم و یاد گرفتم چطور زاویه دیدم و توجه ام رو تغییر بدم و اون مکان رو واقعا دوست داشتم و سپاسگزار بودم،به طور معجزه آسایی و باور نکردنی من در مدت پنج ماه تونستم به خانه نو ساز صد متری که برای خودم هست منتقل بشم و هزاران هزار برابر سپاسگزار خدا هستم برای تک تک آجرها و سرامیک های خانه ام هر روز خدارو شکر میکنم
قبلاً این فایل ها رو با گوشی کم حافظه که هی خاموش میشد نگاه میکردم،الان با تلویزیون پنجاه اینچ تماشا میکنم و با لپ تاپ تاچ که صفحه اش کامل برمیگرده و عاشقش هستم کامنت میزارم، خدایا شکرت اینها دستاوردهای من بود از فقط توجه به سریال ها…
و الان که روز ششم هست که تعهد دادم تمرکزی بشینم و فایل ها و گوش کنم و بنویسم خدا میدونه چه اتفاقاتی قراره بیفته….
خدایا شکرت
با سلام مجدد فکر میکنم داستان زندگی من برای خیلی از دوستان امید بخش باشه
من سید محمدرضا نحوی زاده هستم 20 ساله از شهر اصفهان
از دوران بچگی تا همین چند سال پیش شرایط بدی داشتم وقتی که 3 سالم بود پدرم تصادف شدیدی کردم و رفتن زیر ماشین و کل بدنشون پانسمان بود و خیلی رو من تاثیر بدی گذاشت بعد از اون با اینکه پدرم از مهندس های فولاد مبارکه اصفهان بودن ولی دیگه سر کار نرفتن و شغل آزاد داشتن و وضع زندگی ما پایین تر از حد متوسط بود و من خیلی ناراحت بودم
چون خانواده ام مخصوصا مادرم خیلی مذهبی بودن از بچگی منو در کلاس قرآن گذاشتن و من حدود 7 سال کلاس قرآن میرفتم و در سن 13 سالگی حافظ 27 جزء قرآن کریم شدم
وقتی که 13 سالم بود مادرم سرطان گرفتن و من تک فرزند بودم و مجبور بودم از مادرم مراقبت کنم و خیلی از کارهای خونه رو مثل جارو کردن و .. رو انجام میدادم
مادرم 4 سال درگیر سرطان بودن و چند بار عمل حراحی و ده ها جلسه شیمی درمانی و پرتو درمانی کردن و لی سرطان کل بدنشون رو گرفت
و وقتی که من 16 سالم بود به رحمت خدا رفتن و من و پدرم تنها شدیم
خیلی شرایطم بد بود من و پدرم 2 نفری خودمون رو اداره میکردم
تو سن 16 سالگی همه کار هایم مثل لباس شستن غذا پختن و مرتب کردن خونه رو خودم انجام میدادم
همیشه ناراحت بودم که چرا من که حافط قرآن هستم و خانواده مذهبی بودیم چرا این همه مشکلات داریم
رسیدم سال آخر دبیرستان و رتبه کنکورم در رشته ریاضی شد 10000 و من دانشگاه دولتی قبول نمیشدم
همه فامیل و آشناهام گفتن برو دانشگاه تو با این شرایط نمیتونی بهتر از این بشی ولی من گفتم نه میمونم پشت کنکور
موندم پشت کنکور و تو اون سال با یه دختری آشنا شدم که همسن خودم بود ازش یه جزوه فقط میخواستم بگیرم و چون
در خانواده مذهبی بزرگ شده بودم نمیخواستم باهاش رابطه دوستی برقرار کنم
اما وقتی شرایط زندگیش رو گفت دیدم اونم تقریبا مثل خودمه و پدرش سرطان گرفتن و فوت شدن
اون خیلی به من محبت میکرد و هر روز با من تماس میگرفت و منم یواش یواش باهاش وارد رابطه دوستی شدم
رابطه ما خیلی رویایی بود و من خیلی خوشحال بودم که بعد از این همه مصیبت حالا یواش یواش داره زندگیم خوب میشه
و همین طور خیای خوب هم داشتم برای کنکور میخوندم
در همین روز ها بود که مشاور کنکورم کلیپ انگیزشی شماره 3 استاد عباس منش رو من نشون داد
اون کلیپ انصافا روی من تاثیر زیادی گذاشت
من توی رابطه ام با اون دختر آروم آروم وابسته شدم تا ایکه در تاریخ 8 فروردین 94 منو ول کرد
ومن تامرز نابودی رفتم و فقط گریه میکردم و به خدا میگفتم چرا من اینقدر باید تو زندگیم بدبختی بکشم
قبلش من اون فایل های معارفه بسته تند خوانی استاد عباس منش رو از سایت دانلود کرده بودم و دیده بودم
و اون فایل قانون جذب رو هم دیده بودم م گفتم شاید بعد کنکور دوره آفرینش رو تهیه کنم
من باهمون احساس بد درسم رو خوندم ولی خیلی به خاطر شکست ارتباطی ام گریه میکردم
تا این که روز کنکور رسید
من خیلی دذس خونده بودم و آماده بودم و لی اون روز خیلی استرس داشتم
وقتی رسیدم سر اختصاصی ها خیلی استرس گرفتم و حالم بد شد و جلسه کنکور رو زود ترک کردم
رسیدم خونه و اینقدر گریه کردم که اون قسمت فرش که نشسته بودم خیس شد و فقط به یک نقطه خیره شده بودم
تا این که تصمیم گرفتم دوره آفرینش رو تهیه کنم
و این کار رو کردم و جلسه اول رو تهیه کردم
و از اون مرحله همه چیز تغییر کرد
خداوند متعال بعد از اون همه سختی که از بچگی تا اون موقع کشیده بودم حالا در های رحمتش رو به روم باز کرد
ویک منجی به نام سید حسین عباس منش رو سر راه من قرار داد
در همون جلسات اول تقریبا فهمیده بودم که اشکال کار من کجا بود
من خیلی به مشکلات فکر میکردم و اون هارو تو ذهنم تکرار میکردم
حرف های استاد رو صبح تا شب گوش میدادم و خیلی حالم بهتر شده بود
تا این که به جلسات آخر رسیدیم که در مورد روابط بود و فهمیدم که علت اون شکست ارتباطی خودم بودم که وابسته شده بودم
و تا قبل از اون کینه بزرگی از اون فرد داشتم ولی بعد از اون مرحله اون رو کامل بخشیدم
خلاصه این که تقریبا همه دروه آفرینش رو در یک ماه(ماه رمضان) دیدم
تاقبل از ماه رمضان من با خاک یکسان بودم و بعد از ماه رمضان من یه آدم دیگه ای شده بودم
بعد از اون من تقریبا هر روز دوره آفرینش رو میدیدم تا این که رسیدیم به زمان انتخاب رشته
من طبق تمرین های دوره آفرینش نوشتم که میخوام در شته مهندسی مکانیک در دانشگاه اصفهان درس بخونم
ولی رتبه من از اون بالاتر بود
یه روز اتفاقی یکی از دوستام رو دیدم که رشته مهندسی راه آهن گرایش ماشین های ریلی خیلی به مکانیک نزدیکه
منم اون رو انتخاب کردم و الان در رشته مهندسی راه آهن دانشگاه اصفهان دارم درس میخونم
این فقط یکی از موفقیت هام بعد از این دوره بود
این دوره آفرینش واقعا فوق العاده بود و زندگی منو متحول کرد
این دوره به من یاد داد که مقصر تمام مشکلاتم خودم بودم
من با این که حافظ قرآن بودم روی قرآن اشراف داشتم اما مطالب قرآنی که استاد گفتن رو واقعا تاحالا نشنیده بودم
به جرات میگم مطالب قرآنی که استاد گفتن رو تا حالا هیچ کس نگفته
توی هیچ کتابی هم نیست
از استاد عزیز واقعا سپاسگذارم
الان فقط آرزو دارم یکبار استاد رو از نزدیک ببینم
و بگم که تو مثل منجی زندگی من رو متحول کردی
هر روز خوشبختی رو حس میکنم و هر روز از روز قبل موفق تر
نتایج خیلی زیادی رو هر روز از قانون میگیرم که اگر بخوام همهرو اینا بگم چند روز طول میکشه تایپ کنم
واقعا سپاس گذارم
سید محمد رضا نحوی زاده
سلام دوست من خوشحالم برای حال خوبت و پیشرفت های بی نظیرتتت
سلام
زندگیتون را خواندم برایتان همیشه ارزوی سعادت و پیروزی را دارم شما بهترین ر اه را فرا گرفته اید و موفقیت پشت موفقیت نصیب شما میشود
آقای نحوی زاده درود بر شما
با شما موافقم کاملا مشخص است که علم قرآن استاد الهیست و لدنی
داستان تحول من واینکه چگونه راه بهشت را از دل جهنم پیدا کردم.
.با سلام حضور همه کسانی که درمدارموفقیت قرار گرفته اید.
من بهروز فنایی هستم،39 ساله از اصفهان ومهندس عمران هستم.
قبل از هرچیز از خداوند سپاسگزارم که آقای عباس منش را وسیله رحمت خودش برای من قرار داد و ایشان را مهر تاییدی زد برای اینکه در مسیر درست
زندگی کردن قرار گرفته ام.
من کسی بودم که راه بهشت را از وسط جهنمی که برای خودم ساخته بودم پیدا کردم اما چرا میگم جهنم.لطفا بقیه مطالب را بخونید…..
من ازبچگی و دوران جوانی همیشه رویاهای بزرگی توسرم داشتم، همیشه دلم میخواست ادم معروف و پولداری باشم،مورد تایید همه قراربگیرم،اما این رویاها با
باورهایی که داشتم در تضاد بودند و این امر همیشه در من تولید احساسات ناخوشایندی می کرد،یواش یواش از رویاهام فاصله گرفتم چون باورم این بود که من
به اندازه کافی لیاقت و شایستگی انها را ندارم و رسیدن به آنها نیاز به عوامل بیرونی قدرتمندی مثل پول،پارتی و شانس داره .انقدر مضطرب و نارام بودم که
راهی جز پناه آوردن به مواد مخدر پیدا نکردم و بدنبال یه چیزی میگشتم که منو بی حس کنه تا این درد درونیمو بتونم تحمل کنم و …..القصه خیلی سریع یک
جهنمی با دست خودم برا خودم ساختم که پر از ترس ،یاس و ناامیدی،اضطراب،وابستگی شدید به مصرف مواد مخدر، بود وتا مرز ورشکستگی کامل اقتصادی
وشخصیتی پیش رفتم تا اینکه در یکی از آن روزها به خدا گفتم که خدایا یا منو بکش یا نجاتم بده و درعین ناباوری تصمیم گرفتم که خودم را از این شرایط
نجات بدم و به طرز شگفت انگیزی خداوند بر مبنای این تدبیر و تصمیم من برام مقدر کرد تا پاک بشم و بهبود پیداکنم و این شد ورود من به مسیر بهشت و الان
که دارم سرگذشتم را مینویسم نزدیک 12 سال است که هیچگونه ماده مخدری،سیگارومشروبات الکلی و حتی قرص کدئین دار هم مصرف نکرده ام.این مسیر رشد
روحانی من ادامه داشت تا اینکه دوباره رویاهایم زنده شدند .دوست داشتم ثروتمند بشم ومثل ثروتمندان خودساخته ای بشم که در همه جنبه های زندگیشون
ثروتمند بودند.من در قسمت های معنوی و روحانی خوب رشد کرده بودم اما در قسمت مادی خیر وبا وجود این همه تخصص کاری ،تجربه و حتی تعریف هایی که
دوستان از تیزهوشی و استعدادو پشتکارم از من می کردند همچنان در گیر مسائل و هزینه های اولیه زندگیم بودم.یک روز پاییزی در سال 94 برای یک لحظه دوباره نگاهی به جهنمی
که توش بودم انداختم و به خودم گفتم بهروز اگه تو تونستی از این بحران ها موفق و پیروز بیرون بیایی و خداوند تو رو حمایت کرده پس چرا یه بار دیگه یک
تصمیم جدی نمی گیری تا ثروتمند بشی و حتما خدایی که تونسته تو را نجات بده پس حتما به خواسته هاتم میرسوندت.خیلی برام جالب بود که به محض اینکه تصمیم گرفتم و تصمیم را به خدا واگذار کردم مسیر خودشو بهم نشون داد و با
قانون جدب از طریق یک کتاب پی دی اف اینترنتی آشنا شدم و شروع کردم به مطالعه کردن و تحقیق کردن در مورد این قانون و از آن تاریخ که حدود 9 ماه
می گذره چنان اتفاقات شگفت انگیزی برام افتاده که اگه بخوام بگم از حوصله خوانندگان عزیزم خارجه.به هر حال آخرین چیزی که تا این لحظه قانون به من
نشون داده ودر اختیارم گداشته اقای عباس منش ،سایت و محصولات ایشون بوده که دارم به این باور می رسم که خداوند بهترین وسیله اش را برام فرستاده تا
من برسم به تمام خواسته هایم.از طریق اپارات بطور اتفاقی در خردادماه 95 با اقای عباس منش آشنا شدم و عضو سایت ایشون شدم. اولین نفر و اولین گروه
تحقیقاتی که تونست جواب سوال بی جواب من را این همه سال بدهد اقای عباس منش بود و اونم درباره خداوند و اینکه اگه خداوند عدالت داره پس چرا اینهمه
بلا سر من اومده(یاداور میشم که در زندگی گذشتم ، من همه تقصیرات را گردن خانواده،اجتماع،دولت و فرهنگ و حتی خدا میانداختم) وبه جرات میتونم اقرار
کنم که خواندن کتاب چگونه فکر خدا را بخونیم اقای عباس منش نقطه عطفی شد در زندگی من که بتونم بهتر خدا رابشناسم و جواب سوالاتم را بگیرم .بعد از
خواندن این کتاب بسیار علاقمند شدم که شروع کنم قران را از دیدگاه قوانین حاکم بر جهان هستی بخونم و هنوز هم در حال خواندن آن هستم.هرروز ساعت ها
وقت میزارم وسایت ایشون را زیرورو می کنم و مطالبی را که خیلی با گوش دادن و خواندنشون درک میکنم و احساس خوبی در من ایجاد می کند را یادداشت و
برخی از آنها را با صدای خودم ضبط میکنم.دو فصل اول کتاب رویاهایی که دیگه رویا نیستند را تهیه کردم و در این مدت کوتاهی که سایت عباس منش را
بررسی می کنم متوجه شدم که آقای عباس منش بسیار زیبا با پرسیدن سوالاتی که دوست دارم اسمشون را بزارم سوالات طلایی بسیار عالی روی باورهای
هنرجوهاشون کار می کنند و بدون انکه حتی ما متوجه بشیم ضمیر ناخوداگاهمون در حال پروگرام شدن برای باورهای جدید و قرار گرفتن در مدارها و فرکانس
های جدید می باشد و بزرگترین درس و بیشترین بهره ای که تاکنون از گروه تحقیقاتی و محصولات اقای عباس منش گرفتم را در یک جمله خلاصه می
کنم:کیفیت سوالاتی که از خودم می کنم کیفیت باورها و در نتیجه کیفیت زندگی من را تعیین می کنند.یکی دیگه از تکنیک های منحصر بفرد اقای عباس منش را
در حال انجام دادنش هستم و ان این است: قبل از آشنایی با اقای عباس منش من از 5 فروردین 95تقریبا هر شب زیبایی ها و موفقیت هایی را که در طی روز
کسب می کردم می نوشتم تا اینکه متوجه شدم که اگر مطابق راهکار اقای عباس منش بصورت صوتی این وقایع را ضبط کنم اثر بسیار بیشتری دارد چونکه صدا
دارای احساس هم می باشد.(این تکنیک را از فصل دوم کتاب رویاهایی که دیگر رویا نیستند فرا گرفتم). در آخر میخوام به این نکته اشاره کنم که حرفی که از
دل براید لاجرم بر دل نشیند و این علتی است که صحبت ها و تکنیک هایی که اقای عباس منش اراده میدهند را می پسندم چون به دلم می نشینه و ایمان دارم که
مرا به نتیجه دلخواه می رسونه.در حال حاضرروحیه و احساس بسیار عالی دارم و با امید و پرانرژی در حال حرکت به سمت ارزو هام هستم و بابتش از خداوند سپاسگزارم .
باسپاسگزاری از وقت و توجه ای که برای داستان تحول زندگی من گذاشتید.
فراوانی پول و امکانات همواره بر گروه تحقیقاتی عباس منش و هنرجوهای آنها جاری باد. خداوند یار و نگهدارتان باشد.
دوست دار همه شما بهروز فنایی
آقا بهروز جان شما حرف نداری…
آفرین بر غیرت شما
همواره شاد و ثروتمند باشید….
شما یه دنیا هستین برای دنیا آقای فنایی، اراده قوی مثل کوه، به شما افتخار میکنم که اینقدر خوشبخت هستین (:
دوست عزیز از شما سپاسگزارم.دوست دارم این خوشبختی را به همه انسانها عشق بدم.نظرتون باعث دلگرمی و احساس خوب در من شد.سپاسگزارم از شما
آقای فنایی دوست گرامی قطعا شناخت خداوند پل پیروزی تان شده است تبریک می گویم
خانم شبخیز گرامی، از شما سپاسگزارم و بسیار خوشحالم که در کنار دوستانی مثل شما این مسیر را طی می کنم.
استاد ودوستان عزیز سلااااااام.
امیدورام زندگی همتون پرشده باشه از اتفاقات قشنگ .
امروز اومدم بگم که من به یکی از بزرگترین هدف های امسالم که حسابدار شدن توی یه شرکت خوب وبزرگ بود رسیدم ……………
هنوز هم یادمه وقتی توی شرکت قبل بعد از مدتی از من خواستم که مقداری از کارهای مالی اونجا رو انجام بدم که خیلی هم ناچیز بود چقدر خوشحال بودم وفکر میکردم عجب شانسی آوردم که با اینکه مدرک حسابداری ندارم ولی میتونم توی اون قسمت باشم .همیشه دوست داشتم جای حسابدارمون باشم ولی ته دلم میگفتم اون مدرک وسابقه کار داره ولی من چی؟تا اینکه خداوند ارحم الراحمین بهم کمک کرد ومن تونستم بسته عزت نفس رو تهیه کردم واین بسته شروع یه معجزه توی زندگی من بود .هنوز هم این جمله استاد مثل روز اول توی گوشمه که توی یکی از فایلها گفت (فرض کنید با یکی از دوستاتون رفتید سلف سرویس .شماهرغذایی میخواید برای خودتون میکشید ولی اون دوستتون با حسرت به شما نگاه میکنه وشما از اون حالت دوستتون متعجب میشید که چرا به من نگاه میکنه واونم نمیره برای خودش غذا بیاره? .غذا که به اندازه کافی هست !!!!.شما اگه باشید اون موقع به دوستتون چی میگید؟؟؟؟؟قطعا میگید خوب تو هم برو برای خودت غذا بکش چرا باحسرت داری منو نگاه میکنی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اون موقع شاید اون شخص من بودم که همیشه دوست داشتم جای همکارم بودم در حالی که من هم میتونستم ولی یه باور پوچ (مدرک تخصصی و سابقه کار )جلو پیشرفت منو گرفته بود .
حدود دو ماه پیش بود که حسابدار شدنمو به عنوان یه هدف ستاره دار نوشتم واونو انداختم توی جعبه آرزوهام .
خیلی اتفاقی ادرس یه دفتر رو که نرم افزار های حسابداری رو آموزش میدادن گرفتم ورفتم حضوری صحبت کردم وعلا وه بر آموزش در مورد کار هم ازشون پرسیدم .یکی از شرکای اون دفتر گفت اگر توی اموزشت بتونی از 100 نمره 90رو بگیری و دوماه هم به صورت کار آموزی اینجا بتونی کار کنی من یه کار خوب توی یه شرکت خوب بهت معرفی میکنم ومنم با خودم گفتم خوب هر چیزی بهایی داره وقبول کردم .نصف آموزشم که تموم شد با مدیر عامل شرکتمون صحبت کردم وایشون با اینکه خیلی با رفتن من مخالفت کردن و به هیچ عنوان راضی نمیشد تسویه من رو بده ولی من با اصرار تمام گفتم من قصد رفتن دارم واون هم قبول کرد با اینکه توی ذهنم خیلی میترسیدم ومیگفتم اخه کبری این کارا چیه توداری انجام میدی!!!!!!!!! یادمه یه حرفی به خودم زدم که خودمم تعجب کردم گفتم خوب تو این حرفا رو گوش بده ولی بزار بعدها امتحان کن به خودم گفتم اینا حرفه واقعی که نیست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ویه لحظه از حرف خودم تعجب کردم .انگار که شک بهم وارد شده بود چون موقع عمل دیدم ایمانی که باید داشته باشم رو اصلا نداشتم ولی به نجواهای ذهنم اهمیت ندادم وبعد از چند روز یه نیروی خوب جای من اومدکه حتی این نیرو رو هم من خودم جذبش کردم چون توی دفترم مینوشتم که خدایا برای نیروی خوب جایگزینم ازت هزاران بار ممنونم و من از اونجا تسویه کردم.
اونجا یه مشکل دیگه ای که داشت این بود که از لحاظ پرداخت حقوق خیلی شرایط سختی داشت ولی همون موقع هم که من شروع کردم روی خودم کار کردن بازهم شرایط مالی برای من همیشه خوب بود .مثلا برای نیرو هایی که مشکلات مالی داشتن پول نبود ولی من هرزمان که میخواستم همیشه بود وهمکارم دائم میگفت تو چقدر خوش شانسی !!!!!!!
من ادامه کلاسها مو رفتم و به شکرگزاریم وتمریناتم ادامه دادم .فکر میکنم حدود 4 جلسه از کلاسهام باقی مونده بود که یه روز که برای اموزش رفتم اونجا مسئول همون جایی که نرم افزار رو اموزش میداد گفت فردا برای کار برم و آدرس این شرکت جدید رو به من داد وگفت حتما ساعت 8 فردا اونجا باشم !!!!!!!!!!!!!!!!!! نمیدونید اوجا اطرافیان چقدر تعجب کردن و یکی از بچه های قدیمی اون دفتر با تعجب گفت این که هنوز امتحان نداده ؟؟من گفتم هنوز که نه اموزش تموم شده نه کار آموزی !!!!!!گفت که هیچ اشکالی نداره من با خانمی که شما قراره جایگزینش باشی صحبت کردم و قبول کردن همون جا همه چیز روبهت آموزش بده !!!!ومن هم از خدا خواسته خیلی سریع قبول کردم وبدون هیچ امتحان و کار آموزی وهیچ استرس کاری اومدم شرکت جدید سرکار و با خودم گفتم چقدر سریع وراحت بدون هیچ مشکلی وباز به خودم گفتم دیدی خدا خیلی سریع خواسته هاتو بهت میده.
من همون روزایی که توی ذهنم میترسیدم از اینکه اگه بیکار بمونم چکار کنم به خودم قول دادم من حتما به بهترین کار میرسم و همون جا پشت همون میز موفقیتم رو برای دوستان مینوسیم وامروز دقیقا همینجا پشت همین مانیتور با کاری که 90درصد شرایطی که من براش مشخص کردم دارم این موفقیتم رو برای شما مینوسیم وهرروز بارها و بارها خداوند رو به خاطر این موفقیتی که به من عطاکردم شکر میکنم ………دوستان ادم گاهی از بزرگی مهربانی خداوند واقعا متعجب میشه ولی واقعیت همینه .اینکه خداوند خیلی قدرتمنده .
دوستان فکر کنم من باز هم قبلا این حرف رو زده باشم ما فقط باید از خداوند بخوایم و بقیه رو به خودش بسپاریم .
دوستان عزیزچون با عجله نوشتم فکرمیکنم بعضی از جمله بندی هام اشکال داشته باشه که شما باید به بزرگی خودتون ببخشید .من دوست داشتم خونه با ارامش بنویسم ولی چون به خودم قول داده بودم توی محل کارم بنویسم نوشتم وباید به قولم عمل کنم دیگه .
از خداوند برای همتون آرزوی بهترین ها رو دارم ومنتظر شنیدن خبر موفقیت هاتون هستم .شاد باشید و ثروتمند.
خانم نامدار عزیز سلام و سپاس
شهامت، جسارت، توکل و حضور خداوند در زندگی شما قابل تحسین و ایمان و اراده شما مثال زدنی است.
من هم یاد جمله ای از استاد افتادم که می فرماید : ببینید دنیا برای جسارت چقدر پاداش می دهد.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
آقای جوان سلام وسپاس .
از لطف شما خیلی ممنونم واقعا نوشتن موفقیت های دوستان خوبی مثل شما به من در کسب این موفقیت خیییلی کمک کرد .
با آرزوی بهترینها برای شما دوست گرامی
خانم نامدار دوست و خواهر عزیزم سلام
از صمیم قلب خوشحال می شوم وقتی ایمان فعال شما را می بینم ، آین همه موفقیت پی در پی نتیجه ی زندگی با خداست ، تبریک دوست خوبم
لیلای عزیزم .خواهر دوست داشتی من سلام .
خداوند روبه خاطرآشنایی با شما هزارن بار شکر میکنم .بله دقیقا وقتی خداوند وارد زندگی ما میشه موفقیت ها خیلی راحت وبه آسانی به سمت ما میاد .از خداوند میخوام کمک کنه من هرروز بیشتر از روز قبل بزرگی و مهربونیشو باور کنم
سلام خانم نامدار
از شنیدن داستان موفقیت شما و اینکه شغل دلخواهتون رو به طرز معجزه آسایی بدست آوردید خوشحال شدم.
خیلی ممنونم که آنرا به اشتراک گذاشتید.
براتون آرزوی شادی، سلامتی، موفقیت و ثروت بیشتر دارم.
اقای زارع سلام
از ابراز لطف شما خیلی ممنونم.براتون از خداوند شادی و موفقیت بیشتر آرزو میکنم
کبری عزیزم دوست خوب و مهربونم
واقعا خیلی خوش حالم که این متن رو خوندم از این که به همون چیزی که خواستی رسیدی و این که از خداوند درخواست نیرو کردی برای جای قبلیت و اینکه خداوند درخواست رو جواب داد و من رو جای کار شما گذاشت ازت ممنونم واقعا ارزو و درخواست انسان ها وابسته به یک دیگرن من هیچ وقت نمی تونم جای تو رو در کار قبلیت بگیرم و خیلی سپاس ازت دارم که از روزی که با تو آشنا شدم من رو به این سایت معرفی کردی که بتونم مسیر زندگیمو عوض کنم چون قبل از این که با تو آشنا بشم واقعا یه ادم افسرده و نا امیدی بودم که واقعا تو کمکم کردی ، امیدوارم هر چی از خدا میخوای بهت بده .از اینکه هدف های مشخص داری برای مسیر زندگیت واقعا به عنوان یه دوست خیییییلی خوش حالم ، امیدوارم همیشه حضور خداوند در زندگیت باشه . مهربونه همیشگیم
الهام عزیزم سلام.
ورودت رو به این سایت تبریک میگم عزیزم.
چقدر خوشحال شدم که نظرت رو اینجا دیدم وخیلی خوشحالم که تونستم با معرفی این سایت آرامش رو وارد زندگیت کنم .
خوشحالم که این سایت ما رو به هم وصل نگه میداره .آرزو میکنم تو هم به زودی موفقیت هات رو اینجا برای ما بنویسی.
شاد باشی و ثروتمند.
تبریک میگم انشالا که هر روز پیشرفت کنید
آقای مشایخی سلام
ممنون از لطف شما .همیشه خوندن نظرات خوب شما در این قسمت به من ایمان وانگیزه بیشتر برای حرکت به سمت خواسته ها مو میده .
براتون ارزوی موفقیت وشادی از خداوند رو دارم
به نام خدای بخشنده مهربان
سلام استاد جان سلام به همه دوستای موفقم
من دوروزه از این صفه نمیتونم جدا بشم و دارم کامنت های بچه ها رو میخونم آنقدر قشنگ و آنقدر دقیق در مورد قانون و خدا حرف زدن که گاهی نمیتونم جلو اشکامو بگیرم و هنوز دو یا سه صفحه بیشتر نخوندم راستش من تصمیم داشتم سفرنامه رو دنبال کنم و قسمت اول اعتماد به نفس رو نگاه کردم و ردپا هم گذاشتم و داشتم کامنت هدایت میخوندم که هدایت شدم به این جا
واقعا فکر نمیکردم آنقدر این کامنت ها فوقالعاده باشه و آنقدر حال آدمو منقلب کنه
تو این چند روز یه تضادی توی زندگیم بود که فکر میکردم از درد اون تضاد دارم اشک میریزم اما خوب که به خودم نگاه کردم دیدم نه بعضی از کامنت ها آنقدر خدا توش موج میزند که نمیشه اسم نریخت آنقدر روح آدمی جلا میده که نمیشه چند لحظه روی بعضی کلمات میخ کوب نموند خیلی اشتیاق دارم بقیه کامنت هارو بخونم اما گفتم منم کامنت بزارم اول از خدا که منو هدایت کرد تشکر کنم بعد استاد خوبم و همه مسولیت سایت بخصوص عشقم مریم جان و تک تک دوستای که باعشق نتیاجشون رو نوشتن و هم من و هم هرکسی این نتایج رو بخونه مطمعنم کلی رشد و حال خوب نصیبش میشه
آنقدر که تو این کامنت ها خدا هست قانون هست ایمان هست مدار هست رشد هست باور ها ناب هست موفقیت هست توکل هست توحید هست یکتا پرستی هست فقط روی خدا حساب کردن ها هست اراده هست ادامه دادن هست درک قانون هست تمرکز برنکات مثبت هست دیدن زیباییها هست تو دل ترس ها رفتن هست به نظر من که در کل خدا هست وخدا هست و خدا هست واقعا آدم احساس بینظیری بش دست میده و فرکانس آنقدر میره بالا که به قول استاد فقط خدا میدونه که این فرکانس چه نتایج خواهد داشت که من هرچی فکر کنم به نتایج خودمو محدود کردم خدایا شکرت
و اما من خیلی با خودم کلنجار رفتم که از نتایج بگم گفتم تو که هنوز نتیجه آنچنانی نگرفتی هنوز بدهکاری هنوز کلی تضاد تو زندیگته هنوز ایمان داری که به مو بنده چی میخوای بگی ولی گفتم مینویسم برای خودم که مطمعنم به زودی میام واژ نتیاج بزرگم مینویسم
من زهرا آبلو یه خانم 38ساله و متاهل هستم با دوتا بچه من نمیدونم از چه سالی اما زمزمه های قانون جذب و قدرت ذهن رو به گوشم خورده بود و چند سالی با یه برنامه توزمینه معنویت کار میکردم تا اینکه یکی از دوستان چند تا فایل استاد رو برام فرستاد و منم دنبال تغییر زندگیم بودم با اشتیاق پیگیر شدم اون موقع حدود سه سال پیش من کارمو از تو خونه با دویست هزار تومان که مامان بم قرض داده بود شروع کردم و کم کم رشد کرد کارم اما آنقدر باور های محدود داشتم که تا به سال نتونستم سرمایه ای اضافه کنم خلاصه بعد ازیه سال دست ازدست های خدا به من پیشنهاد داد که برم تو مغازه ای که اونا هم جنس ریختن ومن جنس های خودمو بفروشم و واسه اونا رو هم بفروشم و یه سالی اونجا بود به لطف خدا کارم رشد کرد و خیلی از ترس هام ریخت اما چون قانون رو نمیدونستم عجله کردم وکلی بدهی بالا آوردم اما ادامه دادم چند تا از فایل های استاد رو شریکی خریدم با دوستان امر هیچ نتیجه ای نگرفتم بعد از یه سال که اومدم دوباره ثروت یک رو که شریکی خریدم گوش بدم رسیدم به اونجا که استاد گفت اگر بهای کاملشو پرداخت نکردی ادامه نده تمام تنم یخ کرد و گفتم به خاطر همینه نتیجه ای نمیگریم من تو فرکانسش نیستم با وجود اینکه کلی بدهی داشتم و داشتم دیونه میشدم فایل هارو پاک کردم وشروع کردم به کار کردن روی فایل های رایگان و چند جلسه قانون آفرینش و خریدم و کتاب فکر خدا و رویا هارو خریدم کلی تغییر کردم و کلی ایمانم افزایش پیدا کرد کلی قانون رو فهمیدم همون موقع گوشیم افتاد و شکست و چون نمیتونستم درستش کنم بیخیال شدم و گوشی که با سیصد هزار تومان درست میشد بعدیه سال با یه ملیون هم درستش نمبکردن خلاصه بیخیال شدم و به لطف خدا فایل های رایگان رو رو رم گوشی داشتم و شروع کردم کار کردن تو یه سالی که گوشی نداشتم گاهی برام فایل های رایگان توسط دوستان میرسید و یه بار هم لپ تاپ فامیلامون رو گرفتم و کلی فایل های مصاحبه و چندتا دیگه رو دانلود کردم و همش پلیر توی گوشم بود از محل خودمو مغازمو آوردم توی شهر فروش قسطی شد فروش نقد اون آدم ترسو شد یه کم شجاع اون آدم بی اراده شد آدمی که ادامه میده و ایمان داره رابطم با دیگران کلی تغییر کرد درسته فروش آنقدر زیاد نبود اما من کلی رشد کرده بودم و فهمید که ترمز هاست که مانع میشه بعد از یک سال به لطف خدا یه گوشی خریدم که بازم فکر میکنم چون نقد نخریدم قانون تکامل رو پیاده نکردم به هرحال از اون مغازه. اومدن تو یه پاساژ شیک و تازه تاسیس وسط شهر اما فروشم افت کرد پول نداشتم جنس جدید بیارم باز قانون زیر پا گذاشتن و قرض کردم اما اون دادم سری بعد دوباره پول نداشتم و دستی از دست های خدا این پول بم داد اما این بار من نخاستم خلاصه الان هنوز بدهی ها هست اما من امروز فهمیدم باید تمرکزم رو یکجا بزارم باید فقط روی خدا حساب باز کنم باید شهامت داشته باشم باید به خدا وابسته بشم نه به دست خدا امروز فهمیدم که اگه دارم شرایطی رو تحمل میکنم شرک و البته قانون تکامل رو باید رعایت کنم به لطف خدا دارم جواز مغازه رو میگرم که همه چی از راه درست وارد زندگیم بشه کلی از ترس ها رو کنارگذاشتم یا این کلام خدا میوفتم که میفرماید مومنین کسانی هستند که توی سختی ها به ایمانشان می افزایند و الان دارم لبخند خدارو میبینم که میگه بنده من درسته تو این مدت راه غلط رو رفتی گاهی دور شدی گاهی نزدیک اما تو هرتضاد و تو هرشرایط ایمانتو افزایش دادی و راضی ام ازت چون تو این یکی دوروزه دارم ماجزاتشو میبینم تو این سه سال گاهی ازمسیر منحرف شدم ایمانمو از دست دادم اما هربار که برگشتم خدا محکمتر بغلم کردم و بم گفت بخشیدمت و منو غرق نعمت کرد نمیدونم چقدر طولانی شد اما هنوزم حرف واسه گفتن دارم و الان با تمام وجود ازخدا میخام که منو تو مدار تهیه محصولات و قدمها قرار بده تا رشد بیشتری کنم و خودمو خدای خودمو بهتر بشناسم و ایمانم رو قوی تر کنم همون ایمان شکست ناپذیری که ابراهیم داشت مادر موسی داشت مریم داشت همون ایمانی که باعث میشه خدا همه چیز بشود برای من در پناه الله یکتا شاد و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت ?
سلام خانم آبلو
از کامنت شما خوشحال شدم انشالا تا به امروز از کامنت شما که بیش از یکسال گذشته حتما نتایج فوقالعاده ای گرفته اید با توکل که شما به خدا دارید حتماً در کسب کارت و ایمانت تغییرات اساسی کرده اید امیدوارم نتایجی که گرفته اید به اشتراک بگذارید
به نام خدا
من فائزه هستم 33 ساله از بیرجند ، شهری در شرقی ترین ناحیه ایران زیبا،
من از دوره زیبای عشق و مودت به این فایل زیبا هدایت شدم و از اونجایی که با خودم عهد کرده بودم تا تموم نکردن کامنت های این فایل ، کامنتی نذارم حدود دو ماه خوندن و یادداشت برداری کردنش طول کشید ولی الان می خوام از موفقیت های خودم بگم
من در یک خانواده بسیاری بی نظیر از لحاظ روابط و سطح مالی متوسط به دنیا اومدم و زندگی کردم … من از دوران راهنمایی علاقه خاصی به شهر اصفهان داشتم ، به طوری که در زمان کنکور لیسانسم همیشه آرزوی قبولی در دانشگاه صنعتی اصفهان رو داشتم …اما بعد از دادن کنکور ما ی سفر به دور ایران داشتیم و اولین شهر ی ک رفتیم اصفهان بود … مهمانسرای ما نزدیک دانشگاه اصفعان بود و زمانی که من سر در دانشگاه رو دیدم گفتم یعنی میشه امسال من بیام اینجا…
اما رتبه من ب دانشگاه اصفهان نمی خورد و در شهر خودم رشته مهندسی کامپیوتر رو خوندم ..از اونجایی که شاگرد خوبی همیشه بودم همیشه نمرات خوبی داشتم و رویا ی من خوندن در رشته هوش مصنوعی برای ارشد در دانشگاه امیرکبیر یا اصفهان بود …
و براش تلاش کردم
.. سال اولی که کنکور دادم متاسفانه رتبه خوبی نداشتم و گفتم خوب می خونم برای سال بعد … ( من هنوز از قوانین خداوند اطلاعی نداشتم ولی به شدت ایمان داشتم خداوند نتیجه تلاش آدم رو بی نتیجه نمی ذاره) ولی از اونجایی ک شاگرد خوبی بود جزو استعدادهای درخشان دانشگاه مون بودم و همه دوستانم ک جزو 10 درصد اول بودن ارشد قبول شدن از طریق استعداد درخشان و تنها من موندم ( یزد و بیرجند) اون شب رو هیچ وقت یادم نمیره وقتی فهمیدم دوستان م قبول شدم اینقدر گربه کردم و گفتم خدایا من از همشون بیشتر خونده بودم برای کنکور ..حالا اونا همشون قبول شدن من موندم …اگه واقعا باید دوباره بخونم ی نشونه ای ب قلبم الهام کن….
من اون شب خواب دیدم نوری به درون سینه ام اومد …از فردای اون روز عزمم رو جزم کردم ؤ ادامه دادم و خوندم به طوری که در تمامی آزمون های آزمایشی رتبه زیر 50 رو میآورم و به خودم گفتم دختر تو تهران قبولی و از قضا امسال کنکور ریاضی به شدت سخت بود و من که سرمایه گذاری اصلی مو روی ریاضی کرده بودم کنکور و مجددا بد دادم و رتبه م اومد و شد 800 و من هیچ جا رو نمی آوردم …
امسال هم می تونستم استعداد درخشان شرکت کنم و انتخاب هام اصفهان و شاهرود بود ….
روز اعلام نتایج بود و دیدم هیچ جا قبول نشدم و نتایج دانشگاه آزاد هم اومده بود و من اصلا دوست نداشتم برم دانشگاه آزاد شهرمون چون خودم رو لایق ی دانشگاه فوق العاده می دونستم چون واقعا خوب درس خونده بودم … هر طور ی بود خودم رو راضی کردم … گفتم می رم دانشگاه آزاد می خونم کار می کنم چون نهایت ک هدف همینه یادمه 20 شهریور 92 از خواب بیدار شدم و می خواستم برم دانشگاه آزاد با دوستم ثبت نام کنم که یهو گفتم برم سایت سنجش رو چک کنم … دیدم اومده نتایج استعداد های درخشان … قلبم به شدت تالاپ نبود می زد و از استرس داشتم خفه می شدم،ی دفعه سایت رو باز کردم نوشته بود « هوش مصنوعی دانشگاه اصفهان» … وای ی معجزه شده بود من از شدت خوشحالی تنها کاری ک کردم رفتم نماز خواندن و گفتم خدایا دمت گرم تو بی نظیری … من باید ی سال می موندم که دانشگاه اصفهان درخواست استعداد درخشانش رو از طریق سنجش بدن و من پرش کنم و قبول بشم
جالب این جاست که اون تنها سالی بود که قبولی استعداد درخشان اصفهان از طریق سنجش بود ( قبل و بعد اون سال از دانشگاه های تهران و اصفهان و شیراز ) می گرفتن …
و این اولین رویای بزرگ من بود که محقق شد
…………….
معجزه دوم بر می گرده به موقعیت شغلی من
یکی از اساتید من کارشناس آی تی دانشگاه علوم پزشکی بود و از اونجایی که ایشون رو خیلی دوست داشتم همیشه دوست داشتم با ایشون همکار بشم …من به واسطه شوهر خواهرم سال 94 با استاد آشنا شدم ولی اعتقادی به مفاهیم موفقیت نداشتم یعنی جسته گریخته گوش می دادم
ولی شوهر خواهرم که عزمش رو جزم کرده بود و از کارمندی برای ی شغل آزاد استعفا داده بود ،. اینقدر ذره ذره حرمت کرد و به موفقیت رسید که برامون ی الگو شده بود
من آزمون های استخدامی زیادی رو شرکت کردم تا اینکه بلاخره در سال 99 در آزمون استخدامی دانشگاه علوم پزشکی به راحت آرین شیوه ممکن پذیرفته شدم ولی در طی روند استخدام ی مشکل ب وجود اومد و به من گفتن شما اجازه ادامه کار رو ندارید …من که با مباحث موفقیت آشنایی داشتم و همسر خواهرم رو هم دیده بودم گفته تو نباید آمیدت رو از دست بدی … فائزه جان همه چی مثل ی تابع تو وردی خوب بده نتیجه دلخواه ت می سه و تو دوباره برمیگردی سر کارت و انتظار داشتم دو هفته ای برگردم و مشکلم حل بشهولی. ای دل غافل …ولی من همچنان سعی می کردم حالم رو خوب نگه دارم و در ضمن همش بهم گفته. میشد سوره طه رو بخون در سوره طه ها بزرگترین داستانش برگشت موسی به آغوش مادرشه فردا اون روزی ک بهم گفتن تو نباید بیای سر کار من رفتم در دفتر برادرم و شروع به کار کردم و گفتم من از این راه موفق میشم … و ثروت مند میشم …آخرین باری که برای پیگری کارم رفتم دانشگاه رییس اون بخش گفت دخترم کساایی مثل تو بودن یا نامید شدن و افسره یا کارآفرین شدن و من ب تو توصیه می کنم راه دوم رو انتخاب کنی …
من با ناامیدی تمام از اینکه دیگه نمی تونم برگردم سرکارم دانشگاه و با چشمانی پر از اشک سوار ماشینم شدم و تا دفتر رو گریه کردم و گفتم خدایا تسلیم امر تو …تو اکه فک می کنی این ب صلاح منه من چاکرت…ادامه می دم و در کار با برادرم به شدن موفق می شم …
فردای اون روز از دانشگاه خودشون تماس گرفتن و بهم گفتن ندارند رو بیار تا به دیوان عدالت اداری بفرستیم …در قلبم این نشانه اومد که خدا خودش داره کار رو راه میندازه و حتما میشه … من مدارک رو بردم و به مسئول بخش مربوطه دادم و گفت مدارکت رو می فرستم هیات عالی گزینش … و ب احتمال یک درصد اوکی بشه ولی تو دیوان 50 50 ه من تو دلم گفتم خدا خودش ردیفش می کنه …
من همون یک درصد هیات بودم رای بر برگشت من به سر کار صادر شد و تنها چیزی که بهم کمک کرد ایمان بود توکل بود و احساس خوب و …من موفق شدم و این نعمت در عید قربان سال 1400 بهم داده شد…من اسماعیلی رو قربانی کرده بودم و خداوند خیلی عیدی قشنگی بهم داد… موسی ی من دوباره به بغلم بازگشت انصافا دمش حسابی گرم خدایی ک ب شدت برام خدایی کرد
و حال هدف من داشتن ی رابطه رویایی بی نظیره که ان شالله بعد از رسیدن بهش حتما در اینجا کامنتش رو و تجربیاتی رو می ذارم چون به راستی داستان موفقیت دوستان عباس منشی عزیز بی نهایت قلبم رو محکم کرد ..
به قول استاد عزیز در پناه الله یکتا شاپ و ثروت مند در دنیا و آخرت باشید
بنام خدا
سولماز هستم 32 ساله ساکن کرمان
من به صورت اتفاقی تو یک سفر یک روزه وویس استاد رو که داخل ماشین پخش میشد شنیدم و بعد به سایت مراجعه کردم. الان کمتراز دوماهه که عضو سایت شدم و از اول با فایل های مصاحبه با استاد شروع کردم و بعدش فایلهای باورهای ثروت ساز رو گوش کردم و هنوز دارم گوش میدم. کتاب چگونه فکر خدارا بخوانید را خریداری و مطالعه کردم و درحال حاضر دارم قرآن رو مطالعه میکنم. من چیزی که از شما آموختم کار روی باورها بود. قبلا آموزشهای قانون جذب از اساتید دیگر را تهیه کرده بودم ولی هیچوقت به این درک عمیق از اهمیت باورها نرسیده بودم. من فقط سعی میکردم که احساسم خوب باشه و دقیقا تو زندگیم از همه لحاظ رشد و پیشرفت داشتم بجز پول. من با فایلهای شما اهمیت باورها رو درک کردم و فهمیدم که چرا از شغل مورد علاقم که انقدر باعشق انجامش میدادم و تحسین همه رو بر می انگیخت، نتونستم پول در بیارم. من به صحبت شما عمل کردم و نشستم باورهای مالی اشتباهم رو نوشتم و به نتایج خیلی خوبی رسیدم همه باورها رو تاجایی که میتونستم استخراج کردم و دارم باورهای جدید رو با تکرار هرروزه جایگزین باورهای اشتباهه قبلی میکنم. من دوران کودکی بسیاااااار سختی داشتم پدرم که خیلی پولدار بود،وقتی چندساله بودم ورشکست شد، اموالمون مصادره شد، بدهی داشتیم،پدرم بیکار شد و مادرم اشک میریخت.
من با آموزشهای شما فهمیدم که من اصلا به فراوانی باور ندارم، من شدیدا برای پول درآوردن به کار فیزیکی اعتقاد دارم، همیشه جمله مادرم یادمه که میگفت از کجا پول بیاریم؟؟ بابات بیکاره. از کودکی همیشه حسرت بدل بودم همیشه آرزوی دوچرخه، اسکیت، آتاری و اردو رفتن به دلم مونده بود ولی الکی به همکلاسیام میگفتم اسکیت و دوچرخه خوب نیست من دوس ندارم، اگه دوست داشتم منم میخریدم و اینطوری خودمو دلداری میدادم. وقتی پدرم ورشکست شد همه میگفتن که مادرم جدا میشه و مارو ترک میکنه ولی مادرم اینکارو نکرد و همیشه تو ذهنم موند که یه خانواده واقعی و خوشبخت، بی پول و فقیرن و آدمای پولدار خیانت کار و ظالمن، بخاطر پول به هم رحم نمیکنن، عیاشن.
من تک دختر و فرزند آخر خانواده هستم و همیشه برادرام ازم حمایت کردن و من اینطوری برنامه ریزی شدم که هرچی بی پولتر باشم بیشتر محبت و توجه برادرام رو به خودم جلب میکنم.
25 روزه که دارم روی باورهای مالیم کار میکنم و نشانه های زیادی دیدم و دوچرخه خریدم. اما بزرگترین دستاوردم تا این لحظه احساس ایمان و آرامش قلبی ای هست که کارم. دیگه کم شدن حساب بانکیم حالمو بد نمیکنه، دیگه نگران نیستم که بی پول شدم. خیلی احساس آرامش و اطمینان دارم و تو اولین فرصت فایل های روانشناسی ثروت رو خریداری میکنم.
استاد عزیزم از شما سپاسگزارم بابت تماااااااااااااام آگاهی های بی نظیری که به من دادید. الهی زندگیتون پر از خیر و برکت و عشق و شادی و خوشبختی باشه.
درپایان این رو هم بگم که من از روز اول فقط سه تا باور اشتباه رو شناسایی کردم و هرچی روی این سه تا باور کار کردم، به مرور باورهای اشتباه دیگه رو هم در خودم پیدا کردم و اینجا بود که دریافتم تکامل در هر چیزی وجود داره، حتی تو شناسایی باورهای اشتباه.
دوستدار شما سولماز❤️🌻
به نام خدا و با سلام به همه ی دوستانی که در مدار موفقیت قرار دارند و همچنین استاد عباس منش عزیز
من 24 سالمه ، فوق لیسانس مهندسی الکترونیک دارم و حدود یکسالی هست که با سایت از طریق یوتیوب آشنا شدم و اولین ویدیویی که دیدم 3 قسمت از چگونه درآمدمان را سه برابر کنیم بود. واقعا مطمئن بودم میشه چون من از بچگی عقاید و رفتارهای متفاوت نسبت به دیگران داشتم ، یعنی اگر سر یه دوراهی همه از سمت راست میرفتند من یه راه دیگه رو انتخاب میکردم و از همون اول تشنه ی تغییر بودم.
بنابراین اصلا هیچ تمرینی انجام ندادم فقط هر از چندگاهی به خودم میگفتم درآمدم سه برابر میشه و این یه امر بدیهی بود ولی در عین حال باورناپذیر!
و حتی بعضی اوقات فراموش میکردم که من به خودم تعهد دادم که درآمدم رو سه برابر کنم. تا اینکه داشتم توی فایلهام میگشتم که همین فایل چگونه درآمدمان رو سه برابر کنیم رو پیدا کردم. گفتم راستی واقعا چقدر وقت گذشته و سه برابر شد یا نه؟ رفتم آخر دفترچه ی اهدافم که اونجا به خودم تعهد داده بودم نگاه کردم دیدم یک ماه دیگه مونده که یکسال بشه و با حقوقی که این ماه میگیرم دقیقا سر موعد سه برابر میشه!
واقعا برام حیرت انگیز بود
گفتم اگه این قوانین انقدر دقیقه چرا بیشتر استفاده نکنم؟
رفتم فایل من میتوانم آینده ی مالی شما را پیش بینی کنم رو دانلود کردم و دیدم استاد اونجا چقدر دارند درباره ی باور صحبت میکنند ، ناخودآگاه یاد اون قسمت از قسمت 1 فایل سه برابر کردن درآمد افتادم که استاد میگفت “من صدای خودم رو از عبارات تاکیدی ضبط کرده بودم و 12 ساعت در حال مسافرکشی در بندرعباس گوش میدادم تا باورهای جدید و ثروتمند ، جایگزین باورهای محدودی که قبلا خانواده و اطرافیان برام ساخته بودند بشه”. و چون من همیشه سعی و خطا را انجام میدم گفتم اینم ضرری نداره امتحانش میکنم ، و منم گفتم همین کارو انجام میدم . دو تا صدا از خودم ضبط کردم و هر روز حداقل نیم ساعت به این صداها گوش میدادم و اون صداها واقعا حالم رو خوب میکرد و میدونستم با گوش کردنش تاثیرات قابل توجهی رو توی زندگیم میبینم و دیدم. شاید باورتون نشه ولی بعد از گذشت تنها 5 روز از گوش کردن این صداها یه نتیجه ی فوق العاده دیدم! دقت کردم هر وقت بیرون میرفتم با اینکه خودم جزو قشر تحصیلکرده بودم همیشه آدمای بی سواد و بدردنخور میدیدم. اما بعد از 5 روزی که به اون صداها گوش دادم دیدم تو همون مکانها افرادی ظاهر شدند که همه دکتر مهندس و آدم حسابی اند! اونجا بود که به قدرت این کار پی بردم. بعد از 5 روز یه ایده ای به سرم زد که درآمد من رو تقریبا 10 برابر میکرد و الان در حال انجام دادن اون ایده هستم و خدا رو شاکرم که منو در مسیر موفقیت قرار داد.
دوستان پیشنهاد میکنم حتما صدایی از خودتون با گفتن عبارات تاکیدی ضبط کنید و هر روز گوش کنید ، باور کنید نتیجه میده
در آخر از همه ی دوستان بخصوص استاد عباس منش عزیز تشکر میکنم و امیدوارم که همه به اهدافشو برسند.
دوست خوبم امیرحسین کامرانی سلام و سپاس
ترنم های الهی را برای خوشبختی شما آرزومندم.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
سلام
تشکر آقای علی جوان عزیز
امیدوارم شما و بقیه ی دوستان هم به اهدافتون دست پیدا کنید
سلام آقای جوان
سرنوشت شما با تفاوت های کمی شبیه سرنوشت من است و نوشته های شما دقیقآ شبیه احساسی است که بعداز آشنایی با استاد عباسمنش در من ایجاد شده است .من الان 78 روز است وارد سایت شده ام و نتایجی گرفته ام که برای خودم غیر قابل باور است و الان آرزو میکنم ای کاش زودتر با این نوع از زندگی آشنا میشدم و من در روز دوم آشنایی با این روش زندگی و باور بقدری با دل و جان آن را پذیرفته بودم که یک نتیجه مالی تقریبا بزرگ دیدم که در هیچ جای پیش بینی های من از آینده ام نبود .
باید بگویم که در ماشینم به جای موسیقی فایل های صوتی استاد را گوش میکنم.قبل از خواب فایل های استاد را گوش میکنم. در هنگام کار چون کارم طراحی صنعتی و ایده های نو است همیشه هندس فری توی گوشم است و فایل های صوتی را گوش میکنم و هرگز هم خسته نمیشوم و هر گاه نجوا در من ایجاد میشود سریع فایل های صوتی را گوش میدهم و اجازه نفس کشیدن به نجواها را نمیدهم . من انقدر این آموزه ها را با دل و جان پذیرفته ام که انگار مثل یک ویندوز که روی سیستم کامپیوتر نصب میشود من این روش زندگی را روی ذهن و روح خودم نصب کرده ام و زندگی ام بسیار زیبا تر شده است .دیگر قدرت را در دست هیچ انسان دیگری نمیبینم .
حرفهایم خیلی زیاداست اما نمی دانم چگونه بگویم فقط این را میدانم که این راه یک دعوت از سوی پروردگار است که نصیب کسانی میشود که آماده آن باشند
امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان عزیزم
من پسری هستم 20 ساله و دانشجوی سال آخر رشته ی زبان انگلیسی می باشم.
به لطف خدا از سرزمین نا امیدی و نا سپاسی به سرزمین عشق و امید و شادی مهاجرت کردم و حالا می خوام داستان هجرتم رو برای شما عزیزان تعریف کنم.
من در سن 19 سالگی درست زمانی که باید به فکر آینده ی خودم می بودم و برای زندگی بهتر می کوشیدم همیشه احساس سرخوردگی-ناامیدی – پوچی و بی خاصیتی می کردم. بسیار فردی تنبل – چاقالو (120 کیلو وزن) -مو های شلخته و خلاصه یکی مثل حسنی بودم (منتها از نوع مدرنش). که همین احساسات بد اصلا اجازه ی حرکت و پیشرفت را به سوی سعادتمندی در دنیا و آخرت را به من نمی داد.همیشه الاف بودم و 24 ساعته توی شبکه های اجتماعی و اینترنت و از این جور کار های بیهوده بودم و وقتم رو به بطالت می گذروندم.
همیشه از این و اون باید سرکوف می شنیدم حتی از عزیز ترین کسانم در زندگی که بابا دیگه بسته این همه بی مصرفی و بی خاصیتی.هنوز صدای این که تو توی زندگی هیچی نمی شی تو گوشم هست. دیگه واقعا خودم از این زندگی نکبت بار خسته شده بودم و یه جورایی افسردگی گرفته بودم که نتیجه ی این بیماری روحی روی جسمم هم تاثیر گذاشت و دچار نوعی بیماری نتص ایمنی شدم.
برای این که از این وضعیت لعنتی خلاص بشم تصمیم گرفتم تا در سمینار ها و سخنرانی های موفقیت و انگیزشی شرکت کنم.در این راه با اساتید مختلفی آشنا شدم که متاسفانه اون سمینار ها هیچ تاثیری در من نداشت که هیچ بلکه باعث شدند تا در زندگی احساس نا امیدی بیشتری بکنم. در واقع میشه گفت اون سمینار های موفقیت سمینار های شکست و پسرفت من شد مثلا اونقدر قانون جذب رو بد توضیح داده بودند که من با انجام تمرین هایی که گفته بودند اصلا نتیجه ای تو زندگی نمی گرفتم چون بیشترشون می گفتند که فقط تخیل کن که به آرزو ها و خواسته هایت رسیدی و دیگر هیچ.
دیگه واقعا نمی دونستم چیکار کنم و از همه چیز و همه کس نا امید شده بودم حتی خدا…
تااین که یک روز که در حال وبگردی بودم ناگهان چشمم به عکسی افتاد که روش نوشته بود من می توانم آینده ی مالی شما را پیش بینی کنم. به نظرم جالب آمد و روی آن کلیک کردم که همان کلیک باعث شد تا سفر خود را به شهر شادی و ثروت و سلامتی و هر چیز خوب دیگه ای تو زندگی آغاز کنم.
در آن فایل فردی به نام آقای عباسمنش که من اصلا نمی دانستم کیست و چه کارهایی انجام داده در مورد باور ها و قانون فرکانس و مدار ها توضیح می داد و خلاصه ی کلام ایشان این بود که که با تغییر باورهایت می توانی زندگی ات را دگرگون کنی و به هر چه که می خواهی برسی و رسانه ها و خانواده و اطرافیان بر روی باور های شما اثر می گذارند.آنقدر از تماشای آن فایل ذوق زده شده بودم که تصمیم گرفتم برای خانواده ام نیز آن را پخش کنم تا آن ها نیز به سوی سعادتمندی قدم بردارند اما با منفی نگری های آن ها و مسخره کردن من از پخش کردن آن فایل بسیار دلسرد شدم و تصمیم گرفتم دیگه مطالب ایشون رو دنبال نکنم تا این که یک روز به طور اتفاقی در اینترنت به فیلمی برخورد کردم با عنوان ((قسمتی از جلسه ی اول و دوم قانون آفرینش)).
باورتان نمی شود با دیدن آن فیلم که فقط نمونه ی محصول ((قانون آفرینش)) دچار تحولی عظیم شدم و تصمیم گرفتم که دیگه به حرف کسی توجه نکنم و کاری رو که می دونستم درسته رو انجام بدم.
در آن فیلم گفته شد که قانون جذب 3 مرحله دارد یعنی 1-درخواست 2-پاسخ 3-دریافت.
چون فیلم نمونه بود فقط درباره قانون در خواست صحبت شد و باورتان نمی شود فقط با اجرایی کردن قوانین درخواست از خدا و حتی دیگران به هرچیزی که خواستم رسیدم. راستش اوایل خیلی سخت بود تا من غرور و تکبر و خجالت رو زیر پا بگذارم و در خواست کنم . اوایل که با این قانون آشنا شدم تصمیم گرفتم تا با درخواست های به ظاهر گستاخانه اول امتحانش کنم تا ببینم درست است یا خیر .
خب من بنا به دلایلی به دنبال محصولی بودم که کمی گران بود و توان خریدنش را نداشتم و از فروشنده که می دانستم به کسی تخفیف نمی دهد تقاضای تخفیف کردم و در کمال نا باوری 20% تخفیف دریافت کردم.
یا مثلا من همیشه دوست داشتم معدلم بالای 19 بشود در حالی که همیشه معدلم در حد 16 بود. پس تصمیم گرفتم که از خدا در خواست کنم که معدلم بالای 19 بشود و جالب اینجاست وقتی که این درخواست را از خدا کردم راه هایی را به من نشان می داد که به رسیدن خواسته هایم ختم می شد و توانستم با کمی و فقط
کمی همت راه هایی را که خدا به من نشان داده بود را بروم و نتیجه اش هم این بود که معدل من در دانشگاه 19/63 شد.
حقیقت این است که من همیشه فکر می کردم خدا می داند نیازهای بنده اش چیست و همینطور هم هست ولی تا زمانی که از او در خواست نکنی خواسته هایت را اجابت نمی کند.
همچنین با خواندن کتاب ((معجزه سپاسگزاری)) و انجام تمریناتش موفقیت های بیشتری و روزافزونی نصیبم شد و می خواهم به شما جمله ای از انجیل بگویم که واقعا زندگی من رو متحول کرد(البته من مسلمان هستم و شیعه مولا علی) :
( هر آنکس که شکرگزار باشد بیشتر به او داده می شود و او در نعمت غرق خواهد شد و آنکس که شکرگزار نباشد حتی آنچه را دارد نیز از او ستانده خواهد شد )
بله دوستان.مشکلی که من در زندگی داشتم و مطمئنم خیلی از انسان ها در جهان از آن رنج می برند (ناسپاسی) است.من داشته هایم را در زندگی نمی دیدم و فقط بر روی نداشته هایم متمرکز شده بودم و همیشه و در همه حال حسرت می خوردم که خدا را شکر کتاب معجزه سپاسگزاری من رو از این باتلاق نجات داد.
خدا را بی نهایت شاکرم که در این سن کم و سرنوشت ساز به من فرصت داد تا با آقای عباسمنش آشنا شوم و توسط ایشان قوانین موفقیت و سعادتمندی در دنیا و آخرت را کشف کنم.
و در پایان دستاورد های من توسط قانون در خواست :
1-دریافت تخفیف های بزرگ
2-دو برابر شدن پس اندازم
3-تسلط بر زبان انگلیسی و آشنایی نسبی با زبان فرانسه
4-تناسب اندام -وزنم 115 کیلو بوده ولی الآن 90(خیلی خوش هیکل شدم اصرارم نکنید که شماره نمی دم چون عزت نفسم رفته بالا و ارزش و قیمت بالایی پیدا کردم).
5-روابط عالی با خانواده و دوستان و اقوام و …
به امید دیدار یکدیگر در قله های موفقیت
یا علی
همیشه دوست داشتم که همچین فضایی بین اعضا باشه و از استاد عباس منش هم درخواست کرده بودم،خداروشکر که فضا فراهم شد. واقعا از تک تک نظرات لذت میبرم و قصد دارم همه نظرات را بخونم.
استاد واقعا متشکرم… کلمات قدرت اینو ندارن که احساسات منو به شما انتقال بدن. از ته قلب خداشکر میکنم که با شما آشنا شدم.
امین آقاییییی
دوستت دارم آفرین
همواره شاد و ثروتمند باشید….
دوست عزیز???????????? اولا که اعتماد بنفس خوبی داری…. بهت تبریک میگم که تونستی وزن تو پایین بیاری ..انشالا که همیشه موفق باشی ????????????
سلام عزیز واقعا قشنگ و عالی بودش مخصوصا قسمت تو پرانتز خخ
منم منتظر خبرهای بیشتر و بهتر وعالی تر و موفقیتهای بیشتر تو هستم داداش گلم خوشحالم که به خانواده استاد عباس منش پیوستی :)
امین آقا درود بر شما ، به حقیقت شکرگزاری ظرفیت انسان را پذیرش نعمت ها افزایش می دهد
سلام دوست عزیز
عالی بود.موفق باشید