«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 43 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    279MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی «الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش
    21MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

3989 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی جوان گفته:
    مدت عضویت: 3973 روز

    هر روز نشانه ها بیشتر از دیروز

    ??? ??? ??? ?

    چند روز پیش یهویی هوس نان سنگک کردیم به بچه ها گفتم تخم مرغ درست کنید منم الآن میرم و با یه نون سنگک خاشخاشی میام.

    سریع رفتم سنگکی نزدیک خونمون و دیدم برخلاف همیشه خیلی شلوغه و من هم یه دونه بیشتر نمی خواستم.

    یاد جلسه دوم استاد افتادم یعنی «قانون درخواست»

    گفتم آقا امکان داره به من یکی بدی برم؟ آخه به بچه هام گفتم زود میام و اونها هم منتظرن.

    شاتر گفت ای بابا بزار نفست بیاد جا تازه اینها هم مثل تو یکی می خوان.

    گفتم پس هیچی من میرم چون وقت ندارم.

    اون نفر اولی که داشت نان می گرفت گفت آقا بیا شما یه نان بگیر برو. همه بدجور نگاش کردن قبل از اینکه کسی حرفی بزنه گفت من 10 تا می خواستم یکیشو میدم به این آقا و خودم 9 تا می برم. یعنی نان خودشو به من داد و من بدون صف و جلوی دیگران نان نگرفتم.

    خیلی جالب بود ها…

    این بود قدرت درخواست و اعتماد به قوانین الهی…

    هر چی آرزوی خوبه مال تو …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    میلاد صمیمی گفته:
    مدت عضویت: 3800 روز

    دوستان عزیز و ارزشمندم و خانم فرهادی بزرگوار سلام و عرض ادب و احترام.

    امروز ایده ی ساده ای به ذهنم خطور کرد و گفتم اون رو با شما دوستان عزیزم مطرح کنم شاید برای شما هم مفید واقع بشه. امروز که روز تعطیل بود و من پای لبتابم نشسته بودم و مثل همیشه داشتم مطالب شما دوستان عزیزم و سوالات مربوط به بخش “چگونه به آرزوهایم رسیدم” رو میخوندم احساس کردم که باید از خونه برم بیرون و یه کاری بکنم، باید از پای لبتابم پا شم و برم بیرون. این ایده به ذهنم رسید که هم بخاطر اینکه حوصلم سر رفته بود و هم بخاطر اینکه یه تمرین از بسته روانشناسی ثروت رو انجام بدم با یه تیر دو نشون بزنم و تصمیم گرفتم که برم به یکی از گرون ترین و لوکس ترین خیابونای شهرم و پیاده تو این هوای عالی این روزای شیراز که نه سرده و نه گرم و یه خنکی دلنشینی داره قدم بزنم. بهترین لباسام رو پوشیدم و تا نزدیکی مغازم با ماشینم رفتم و اونجا پارک کردم و قدم زدم به سمت اون خیابون به این نتیجه رسیدم که اگه تا اونجا رو پیاده برم دیگه اونجا برسم خسته میشم و شاید دیگه قدم زدن اونجا برام لذت بخش نباشه. (آخه اون طرفا خیلی شلوغه و با ماشین رفتن دردسره) یه تاکسی گرفتم و تا نزدیکیای اون خیابون رو با تاکسی رفتم و رسیدم به اونجا. جاتون خالی دوستان خیلی کیف داد. با سر بالا سینه جلو آروم مثل اشراف زاده ها اونجا قدم زدم و لذت بردم. توی مسیر تمام توجهم به مغازه هایی بود که هر کدومشون چندید ملیارد قیمت داشتن و مشتری هایی که توی مغازه ها بودن و داشتن خرید میکردن و به صحبتهای استاد فکر میکردم که بابا اینام آدمن مثل من لیاقت من به هیچ عنوان کمتر از اونها نیست که این جور جاها خرید میکنن و لذتشو میبرن. خدا شاهده مغازه هایی بودن که از بس شیک بودن من تصورم نمیکردم که برم داخل اون مغازه ها بعد به این فکر میکردم که ببین باورای من اینجا ایراد داره که من خودمو لایق وارد شدن به این جور جاها نمیدونم. این قدم زدن خیلی بهم انگیزه داد و با خدای خودم گفتم خدا جون امشب به من گفتی بیام اینجا، اینجا رو یه جور دیگه امشب نشونم بدی و یادم بیاری که من لایق بهترینام. خلاصه جاتون خالی با این ایده ساده خیلی احساس خوبی بهم دست داد. توی مسیر همش احساس میکردم من یه میلیاردرم و خودم رو یه فرد خیلی ثروتمند احساس میکردم… واقعا باورم شده بود و این احساس رو تجسم میکردم.

    دوستان عزیزم، به عنوان تمرین احساس لیاقت این ایده خوبی هست که بدون هیچ هزینه ای میتونید انجامش بدید. فردا شب هم تصمیم گرفتم برم یه رستوران نامبر وان و تنهایی غذا بخورم. از همین الا جاتون رو خالی میکنم دوستای عزیزم… هههه…

    چقدر بودن با شما دوستای عزیزم و اینکه میتونم براتون از ریز و درشت اتفاقای زندگیم بنویسم بهم احساس خوبی میده… خدا رو شکر واسه این نعمت بزرگ…خدا رو شکر … خدا رو شکر… خدا رو شکر…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3973 روز

      حس موفقیت چه حس خوبیست و در سرزمین موفقیت گام های استوار برداشتن چه با شکوه است و چه با شکوه است که شما بزرگوارانه احساس خود را با دیگران به اشتراک می گذارید.

      ممونم میلاد جان …

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      عاشق خدا گفته:
      مدت عضویت: 3423 روز

      سلام میلاد دوست داشتنی

      از اینکه دارید پیشرفت میکنید خوشحالم و از اینکه حتی نوع ایده هایی که به ذهنتون میرسه در مدارهای بالاتری قرار گرفته خوشحالم خیلی لذتبخشه در محیطهایی که ثروت جاریه و فراوانی به راحتی قابل لمس هست قدم بزنی و از این همه نعمتی که خدا به بنده هاش عطا کرده لذت ببری و ذهنت رشد بیشتری پیدا میکنه

      رستوران رفتی یه شاخه گل به نیت تمام دوستان این خانواده صمیمی روی میز بزار و یاد همه باش

      خداجون نازنینم شکرتتتتتتت به تعداد تمام غذاهای حلال

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3531 روز

      آقای صمیمی احساس لیاقت راز بزرگ ثروت هست ، ایده ی خیلی خوبی بود ،احسنت ، عالی بود ، منظورتون مغازه های لوکس کدام خیابان شیراز بود ؟؟؟؟؟

      منظورتان از رستوران نامبر وان کدام رستوران است ؟؟؟؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        میلاد صمیمی گفته:
        مدت عضویت: 3800 روز

        خانم شبخیز گرامی و ارزشمند سلام…

        جای شما خالی دیروز خیابان عفیف آباد بودم. دفعه قبل که تمرین احساس لیاقت رو انجام دادم رستوران هفت خوان بودم و امشب تصمیم دارم به رستوران ایرانی هتل بزرگ شیراز برم. البته بعد از نماز مغرب و عشاء حدود 3 ساعت میرم یه سالن بدنسازی لوکس بعد میرم رستوران…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    بهنام سارانی گفته:
    مدت عضویت: 3929 روز

    قسمت دوم:

    درسته من حدودا2سال بیشتره که باقانون آشنا شدم ولی هیچوقت به قوانین باجونو دل عمل نمیکردم وبه قول استاد اونارو به عنوان یه حرف قشنگ میپذیرفتم من تقریباهرروز فایلای استادو نگاه میکردم وبه بخش عقل کل سرمیزدم ولی ازطرفی کلی آهنگ های منفی،فیلمای بشدت منفی دوستان نادلخواه وکلی کارای دیگه مثل خودارضایی میکردم وبه قولی یه پام روگاز بود یه پام رو ترمز وپیشرفتی نمیکردم درحد گیرآوردن تاکسی که اونم یکی درمیون درست درمیومد وهمش ادعا میکردم من قانونو بلدم ویه جورایی یه حس برتری نسبت به اطرافیانم داشتم تااینکه 20روزپیش عزممو جزم کردم که موفق بشم تعهد دادم که بشینم یکبارازاول تمام فایلای رایگانو نگاه کنم وتوزندگیم به کارببرمشون،کانال های تلگرام وگروه هایی که بهم احساس بدی میدادنو قطع کردم آهنگ به هیچ عنوان گوش نکردم،فیلم وسریال رو گزاشتم کنار با دوستام وفامیل هام قطع رابطه کردم کلا سعی میکنم ورودی های ذهنمو کنترل کنم. من همیشه نظرات فایلارو نمیخوندم یه حس حسودی داشتم نسبت به کسایی که نتیجه گرفته بودن خوشم نمیومد ولی ایندفعه خودمو متعهد کردم وبه قولی قورباغمو خوردم اومدم شروع کردم به خوندن نظرات این بخش که حقیقتا کم نبود وکلی ازم زمان گرفت اما من باعشق میخوندم وچقدرمن گریه کردم چقدر انرژی وانگیزه گرفتم چقدر ایده گرفتم وخدارو شاکرم بابت شما دوستان بخصوص جناب علی جوان با اشعار فوق العادشون،خانم شب خیز عزیزبا راهنمایی های بی نظیرشون ،آقای میلاد صمیمی با درک عمیقشون ازقرآن ،آقای آرمان مشایخی با متن های فوق العادشون خانم آلما میر خانم ستاره اقبال و کلی ازدوستان دیگه واقعا ممنونم وخداروشاکرم بابت این همه انسان های موحد باایمان که درنهایت صبوری متن هایی رو مینویسن و به بقیه کمک میکنن شکرت الهی شکرت

    من یه معجزه ای که تو زندگیم رخ داد وخدارو بینهایت متشکرم بابتش:

    تابستون بود ومن میخواستم برای باردوم کنکور بدم وپشت کنکوربودم سال قبل من درس شیمیمو قبول نشدم ومجبور شدم برم مدرسه بزرگسالان اونجاهم من امتحان دیماه رو قبول نشدم یعنی خودم نخوندم وگذاشتم خردادماه خردادم نخوندم واسم بی معنی شده بود دوست داشتم زود وارد بازار کار بشم وانگیزه های بابت خوندن نداشتم واگرقبول نمیشدم باید میرفتم سربازی وکنکور بی کنکور از طرفیم کل دوست و آشنا وخانوادم فکرمیکردن من قبول شدم روز امتحان اومد ومن نخونده بودم وبینهایت آرامش داشتم واسم مهم نبود که نتیجه چی میشه یه تکنیکی که بهم کمک کرد که ازکتاب آیین زندگی دیل کارنگی یادگرفته بودم این بود که به خودم گفتم تهش چی میشه؟بدترین اتفاقی که ممکنه واسم پیش بیاد چیه؟اومدم نوشتم وواسه همین گفتم تهش میرم سربازی دیگه نمیمیرم که قبل امتحان به خودم گفتم خدایا ریشو قیچی دست خودت دوست دارم قبول بشم اما اگر نشدم مهم نیست وحسمو خوب کردم درطول هفته گذشته هم حسمو خوب نگه داته بودم واصلا به امتحان فکرنمیکرم

    روز امتحان اومد به هیچ عنوان نمیشد تقلب کرد پراز مراقب بود من دیدم 20دقیقه از امتحان گذشته ومن فقط درحد 3نمره نوشتم وحداقل باید توبرگه 7میگرفتم هیچ یادم نمیومد،بغل دستیم که دید هیچی ننوشته بلند شد رفت چند دقیقه بعد دیدم یکی ازمراقب ها یه نفررو صدا زد گفت بیااینجا بشین من گفتم حتما پشتم میشینه چون هم پشتم هم جلوم خالی بود ولی درکمال تعجب به من گفت بلند شو واومد کنارم باز گفتم حتما سوم دبیرستانه دیدم نه بابا پیش دانشگاهیه اصلا واسم قابل باور نبود دیدم اون بنده خدا جواب تمام سوالاتو داره ودرنهایت منم استفاده کردم وشیمیو با نمره 15قبول شدم که هنوز هضمش واسم یه ذره سخته وخدارو بینهایت سپاسگزارم

    دوستان من طی این 20روز کلی نتایج کوچیکو بزرگ گرفتم وخدارو بابت قوانین ثابتش واستاد بی نظیرش سپاسگزارم من از تمرین سناریو نتایج عالی گرفتم از شکر گزاری همینطور یه چیزی که واسم تعجب آوره اینکه من کلا تایم خوابیدنم عوض شده یعنی خیلی کمترمیخوابم هرشب تا دیروقت بیدارم وصبح زود بیدار میشم ،سپاسگزار تر شدم صبورتر شدم دیدم مثبت تر شده ازهمه مهم تر آرامشم بیشتر شده

    خداوند خودش تو قرآن میگه مومنان کسانی اند که نه غمی برآنهاست نه ترسی

    حتما همینطوره دوستان

    ممنون از وقتی که گذاشتین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3973 روز

      دوست خوبم بهنام سارانی سلام و سپاس

      از اینکه با صراحت به بیان احساساتت پرداختی سپاسگزارم.

      شما تنها نیستید خیلی ها شرایط مشابه شما را تجربه کرده اند و هیچ وقت هم دیر نیست.

      همیشه امیدبخش ترین آیه قرآن برایم بسیار امیدوار کننده بوده است :

      قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿5٣﴾

      بگو: «اى بندگان من -که بر خویشتن زیاده‌روى روا داشته‌اید- از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه گناهان را مى‌آمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است.

      اکنون خداوند بیشتر به شما نظر دارد و آماده است تا به شما کمک کند از او بخواهید و بخواهید و بخواهید ….

      منتظر موفقیت های بی نظیر شما هستیم.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3531 روز

      آقابهنام دوست عزیز سلام

      در جوانی به خدا رسیدن بزرگترین موهبت الهی است ، امیدوارم در پرتو نور رحمت الهی هر روز شاد تر ، موفق تر و ثروتمندتر و سلامت تر باشید چه قدر خوشحال می شوم وقتی موفقیت های هر یک از شما دوستان بزرگوارم را در این گروه می بینم

      در خدا شاد ، پیروز و سعادتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      fatemeh jahed گفته:
      مدت عضویت: 2868 روز

      این خیلی خوبه آقای سارانی عزیز

      ک تونستید این همه حال خوب دریافت کنید و نتیجه های ب نسبت کوچک بگیرید ….

      انشاااالله همینجور ک پیش برید تغئیرات عاااالی و بسیااااار بزرگ در زندگیتان پدیدار خاهد شد

      بهتون تبریک میگم بابت این انتخاب بی نظیرتون

      موفق ، سلامت و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ارمان مشایخی گفته:
    مدت عضویت: 3654 روز

    وای چقدر خوشحالم

    این باور جدید داره معجزه میکنه (همیشه برای من پول هست) اتفاقات رخ میده برای من مثلا?

    من هر روز میرم سوپرمارکت خریدم میکنم یا ….

    تمام پولم خرج میکنم بعد که میرم سرکار رئیسم 10 هزار تومان و بهم میده میگه مال خودت یا داداشم و بابام پول واریز میکنن داخل حسابم

    از جاهای پول بدست میرسه که گاهی اشک شوق میریزم

    داشتم جلسه 11 دوره عملی راهنمای رسیدن به رویا گوش میکردم گفتم باور از این بهتره هم هست که این باور دیدم

    پولی که در می اورم به مراتب بیشتر از پولی است که خرج میکنم

    اصلا این باوره منو دیونه کرده خدایا شکرت خدایا شکرت

    بچه ها همه چیز باوره

    الانم دارم روی باورهای توحیدی و فراوانی کار میکنم

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3437 روز

    سلام

    نشانه امروز را خیلی دوست دارم میدانید به خدا گفته بودم که این را نشانه برای من قرار بده به خدا همیشه خدا خواسته هایم را برآورده میکند حداکثر دو روز طول میکشد خدایا شکرت

    من عاشق این قسمت سایت هستم نمی دانم به خواندن نظرات چه حال پیدا می کنم اینجا جای اشک ریختن از سر شوق برای من است .

    این همه موفقیت این همه شادی گوارای وجود همه اتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      امامی گفته:
      مدت عضویت: 2749 روز

      سلام آینا عزیزم

      شما یکی از الگو های من هستی و من خیلی بهت افتخار میکنم. همیشه از کامنت هات درس میگیرم و استمرارت رو تحسین میکنم. خیلی خوشحال میشم که در این قسمت نتایجی که بهت احساس بهتری میده از دوره های استاد رو بنویسی با اینکه در کامنت هات از نتایج خوبت خوندم اما به صورت جامع تر اونها رو باهامون به اشتراک بگذاری خیلی خوشحالم میشم. همچنین میخوام چند تا داستان از زمان هایی که پول دوره ها برات جور شده بواسطه تمریناتی که انجام دادی برامون بنویسی تا ایمانمون تقویت بشه. امیدوارم هر روز بیشتر از پیش پیشرفت کنی و به تمام خواسته های زندگیت برسی تو لایق بهترین ها هستی. عاشقتم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        آینا راداکبری گفته:
        مدت عضویت: 3437 روز

        سلام

        ممنون از شما

        وقتی که دوره عشق و مودت را می خواستم بخرم پول نداشتم و خیلی دلم می خواست که بخرم و پدرم هم تازه فوت کرده بود ؛ همش می گفتم خدایا خودت یک کاری کن که بخرم ؛ یک شب که پدرم به خوابم آمده بود گفتم بابا خودت یک کاری کن که بخرم از خدا بخواه تو هم از خدا بخواه خیلی دلم می خواد بدونم اشکالم کجاست و باید چه کار کنم .

        چند روز بعدش دقیقا پول دوره به کارتم واریز شد و اصلا متعجب بودم که چون اصلا همچنین چیزی امکان نداشت ؛ موضوع از این قرار بود که پدرم بیمه تکمیلی بوده و هزینه ای را به فرزندانش تعلق می گرفته که من راستش الان یادم نیست برای چی بوده ؛ و بین بچه هایش تقسیم شده و شماره کارت هر کدامشان ریخته شده است که برای من دقیقا به اندازه خرید دوره عشق و مودت بود .

        اول از همه هم دوره آفرینش که قبلا روی سایت بود را خریدم ؛ و اصلا با همان جلسه اول که فرکانس بود ؛ و با گوش دادن به آن پول هر قسمتی جور می شد یعنی شاگرد خصوصی می گرفتم که هر یک نفر آن به اندازه یک دوره بود و حتی بیشتر هم بود تا اینکه همه راخریدم .

        بعد از مدتی که حسابی روی اینها کار کردم ؛ اصلا نمی توانستم دوره ثروت و عزت نفس و هدف گذاری را نخرم ؛ یکسره روی دسکتاپ کامپیوترم می گذاشتم عکسش را پرینت گرفته و هر روز نگاه می کردم و یکسره هم می نوشتم که خدایا کاری کن که بتونم بخرم ؛ پولی داشتم ولی می خواستم که پس انداز داشته باشم یعنی همان ترس را داشتم که بالاخره یک پولی بایدداشته باشم ؛ بعد سهمی داشتم که سود خوبی کرد وگفتم خوب خیالم راحت شد و سریع دوره ها را خرید وهر کدام را که استفاده کردم رفتم بعدی، تا اینکه 10 میلیون گذاشتم کنار چون همش استرس داشتم که استاد دوره جدید بزاره و من نتونم بگیرم خیلی دلم می خواست همراه استاد برم جلو، تا اینکه با این ده میلیون کم کم توانستم همه دورههای باقیمانده را بخرم.

        بعد هم از خدا خواسته بودم که کارم را کمتر درآمدم را بیشتر کند بعد از مدتی که شرایط خوبی نداشتم از لحاظ مالی نه البته در موارددیگر که نیاز ب پول بود ؛ شرایط عوض شد و می توانستم پولهایم را نگه دارم و شاگردهایم کمتر شد ولی پولی را که می گرفتم بیشتر می گرفتم ؛ یعنی همانی شد که یکسره می گفتم راه می رفتم و زیر لب می گفتم و می گفتم و می گفتم بالاخره میشه اگر استاد می گن که میشه یعنی که میشه. بالاخره پولهایم به حدی شد که شرایطی که خوب نبود خدا را شکر حل شد و دوره ها را می توانم بخرم .

        من واقعا از ته دل همیشه می گویم خدا با ماست و کافیست که از او بخواهیم و روی حرف خود بمانیم و او مجبور است که به ما بدهد هر آنچه را که از او خواسته ایم .

        بارها در آیات گفته است هر کسی هر چه را بخواهد به او میدهیم چه راه مستقیم چه راه غیر مستقیم باشد . او فقط دهنده است ماییم که باید روی خواسته خود باشیم و به جد باشیم و از او بخواهیم او جز ذات اوست که به ما می بخشد و به مامیدهد.

        ضمنا اوایل که می خواستم دوره ها را بخرم حتی در خوراکم هم صرفه جویی می کردم تا بخرم واقعا از ته دل دوست داشتم بخرم جزئی از رویاهام بود.

        در پرتوی الهی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    لیلا شب خیز گفته:
    مدت عضویت: 3531 روز

    ???????

    دوستان گرامی ، استاد بزرگوارم ، خانم فرهادی خوش قلب و مهربانم و خانم شایسته عزیزم سلام

    وقت بر همگی به خیر و شادی

    ???????

    یکی از کار آموزانم شوهرش از نظر مالی ورشکسته شده بود و مجبور شده بودند که وام سنگینی را بگیرند و از آنجا که همسرش به علت بیماری قادر به پرداخت قسط های بانک نبود

    و چون خانه ی ایشان در رهن بانک بود ممکن بود در صورت عدم پرداخت به موقع اقساط ، خانه ی خود را از دست بدهند ،

    سه سال بود که این خانه را برای فروش گذاشته بودند اما به علت محیطش به فروش نمی رفت از طرفی خودروی شخصی شان هم تصادفی از آب در آمده بود که مجبور بودند با ضرر و زیان فراوان آن را هم بفروشند در کل خریدار خوبی برایش پیدا نمی شد

    بعد از جلسه دوم

    خوشحال تماس گرفت ، خانه شان به فروش رفت ، تمام بدهی های بانک را پرداخت کردند

    ماشین شان مشتری دست به نقد و عالی پیدا کرد و در نهایت صاحب یک آپارتمان کوچک اما در مکان مناسبی شدند

    ایشان می گفتند تاکنون اینگونه خدا را نشناخته بودم ، چه قدر خدا مهربان است و استجابت کننده درخواست ها ، ای کاش زودتر از آین ها خدا را می شناختم

    یادم افتاد به صحبت های استاد عباس منش عزیزمان که فقط باید روی خدا حساب باز کنیم

    حساب پس انداز ما در بانک خدا همیشه در دسترس است و همیشه پر نعمت و از هر جهت پر برکت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    سعید وجدانی شجاع گفته:
    مدت عضویت: 2994 روز

    با سلام

    استاد عزیزم بدون هاشیه برم سر اصل مطلب.من ادم خود ساخته ای هستم و تا الان ب تنهایی و بدون کمک هیچ کس و ققط ب لطف خداوند کارهایی زیادی انجام دادم.و در این روند متوجه ی موضوع شده بودم ک این هر چند وقت ی بار در اوج موفقیت یک سقوط ازاد در زندگیه من اتفاق میافته و تا بیام اوضاع رو تحت کنترل خودم در بیاورم چند سالی سرگرم و گرفتار بودم و اوظاع ک درست میشد دوباره تکرار میشد. تا اینکه من در بندر عباس ی رستوران اجاره ای دارم ک سالهاست دارم کاسبی میکنم وتازه کسب و کارم جا افتاده و ب نتایج خوبی هم رسیدم و صاحب ملک رستوران همیشه اصرار داشت چون اجاره رو ب م.قع میدم و خیلی هم ب مغازه هزینه میکنم و تمیز نگه داری میکنم ک باید سالهای سال اونجا بمونم.و منم راضی بودم تا اینکه بهم گفت مغازه رو خالی کنم.و این در حالی بود ک تازه ی خونه در تهران خریده بودم و کلی بدهی داشتم و هیچ پولی هم نداشتم.

    و فکر اینکه کسب و کارم در خطر است خیلی نگران شده بودم و ب یاد اون اتفاقات تکراری ک همواره در اوج موفقیت منو ب پایین پرتاب میکرد می‌افتادم هم ک دیگه بیشتر نگران میشدم.و از طرفی هم دو ماهف فرصت واسه تخلیه داشتم خلاصه اوظاع خیلی وخیم بود و ب صورت خیلی اتفاقی با یک گروه موفقیت در تلگرام اشنا شدم و ب یتویوب رفتم ودر دنبال کردن فایلهای اون گروه با استاد عزیزم اشنا شدم.و اونقدر صحبتها ب دلم نشست ک دیگه گوشی رو زمین نمیزاشتم.و تمام فایلهای رایگان و دانلود کردمو تمام ارشیو و کتاب های الکترنیکی رو هم خریدم.

    و نکته کلیدی ک در همون روز اول اشنایی من درک کردم این ک احساس خوب =اتفاق خوب بود ک از همون روز اول رعایت کردم.و سعی کردم حال و احساس خودمو بجای اینکه ب مشکلاتو گرفتاریام توجه کنم ب داشته هام توجه کنم و دفتر شکر گذاری تهیه کردم و هر شب فایلها رو گوش بارها و بارها و بارها گوش میکنم و نت برداری میکنم وکانون توجه خودم رو ب قول استاد از چیزهایی ک نمیخوام ب چیزهایی ک میخوام میگذارم.

    و حالا در این دو ماه چ نتایجی حاصل شده؟:

    نتایج ک نمیشه گفت بیشتر شبیه معجزه شده.

    درامدم در رستوران دو برابر شده و این در حالی هست ک اون مغازه رو دیگه نابود شده می‌دیدم.وی شرکت دیگه راه امدازی کردم و ب سود دهی هم رسیده.

    پنجاه ملیون بدهی هام بدون هیچ دردسری پرداخت شد ه.

    و از همه مهمتر در نزدیکی مغازه خودم ی منزل ویلایی خریدم ک میشه تبدیل کنم ب رستوران و پولش رو هم مثل معجزه با یک واحد اپارتمان معاوضه کردم.ک عثلا نمیدونم چرا صاحبش این کارو کرد.

    خلاصه منی ک دو ماه پیش سر در گم و گیج بودم و ترس از اینده تمام وجودمو گرغته بود و خودم رو ورشکسته میدیدم الان درامد چند برابری و امنیت مالی و اجتماعی دارم و صاحب ملک رستوران هم گغته ک عجله نکن واسه تخلیه و رستوران خودتو درست کن و بعد برو.

    هر روز و هر لحظه شاکر خداوندم و در صدد خرید بسته روانشناسی 3هستم.

    عاشق کارم و خوانواده و زندگی و خلاصه همه چیز برام زیبا و دوست داشتنی تر شده.

    مخصوصا وقتی خونه سید حسین رو میبینم در امریکا و اون خونه چوبی رو در بالای برکه .

    بیشتر فراوانی و ثروت بهم انرزی میده.

    اهداف جدید پیدا کردم و زندگیم ب لطف الله و استاد عزیزم رنگ و بویه تازه ای گرفته.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  8. -
    ..... گفته:
    مدت عضویت: 2539 روز

    به نام خدا

    من روز 14 مهر اولین فایل آموزشی استاد عباس منش را نگاه کردم. یعنی 19 روز است که با ایشان و ایده هایشان آشنا شده ام. در این 19 روز ساعت ، روزانه 2 ساعت به برنامه ها نگاه کردم و تمرینات را انجام دادم. به جرات می توانم بگویم اگر تنها یکی از قوانین گفته شده در برنامه ها را هم بتوانم تا آخر عمر انجام بدهم، خودم را سعادتمند و موفق می دانم و آن قانون، قانون ” توجه ” است. توجه به خواسته ها و روی برگرداندن از ناخواسته ها.

    الان داشتم یکی از فایل ها را گوش می دادم که آقای عباس منش در آن فایل خواستند نتایج هر چند کوچکمان را در سایت ثبت کنیم تا به خود و بقیه انگیزه بدهیم.

    نتایج 19 روز اول :

    1- یک حال خوش که قبلا مشابه آنرا تجربه نکرده ام. من کلا آدم مثبتی هستم اما حال خوشم مثل اکثر آدمهای دنیا در نوسان بوده. به ورودی های ذهنم توجه نمی کردم فقط وقتی یک چیز خیلی اذیتم می کرد ( مثلا اخبار بد) خودبخود کمتر به آن توجه می کردم تا حالم را خوب کنم. نادانسته از قانون توجه استفاده می کردم. نادانسته و البته ناقص و نه همیشگی. بنابراین باور هم نداشتم که بشود به یک حال خوش که طول عمر بیشتری دارد و کمتر دستخوش نوسانات می شود دست پیدا کرد ، و البته الان دیگر چنین باوری ندارم. از پیوستگی این حال خوش و این امیدواری که قطع و وصل نمی شود بسیار راضی هستم.

    2- حالا که حالم خوبتر شده، حالا که آگاهی ام بالاتر رفته و حالا که مثل یک دانشمند علوم ( که سعی در کشف قوانین جهان مادی دارد) سعی در کشف قوانین مرتبط با انسان و جهان دارم، یکجور هماهنگی در خودم حس می کنم. و فهمیده ام که می توانم از اتفاقات زندگی ام به عنوان پارمتری برای سنجش میزان هماهنگی ام استفاده کنم. به این صورت که هر قدر هماهنگی ام با خودم و جهان بیشتر شود و آرامتر و شادتر بشوم، اوضاع بیرونی هم خودبه خود بهتر پیش می رود و برعکس اگر ناهماهنگ باشم، آثار آن در زندگی ام آشکار می شود.

    3- دیشب نزدیک ساعت 12 داشتم تصاویری از اهدافم را در گوگل جستجو می کردم تا دانلود کنم و در پوشه تصاویر اهداف بگذارم. موزیک آرامش بخشی را هم گوش می کردم. لبخندی پیوسته هم روی لبم نشسته بود که خیال نداشت بلند شود. راحت روی صورتم لم داده بود. همین موقع ها بود که یک پیامک به موبایلم آمد. بیشتر از یکسال است که یک سرویس خدماتی برایم پیامک های اسپم می فرستد. بارها خواستم آنرا کنسل کنم، در اینترنت گشته ام تا نحوه کنسل کردن آن سرویس خاص را بفهمم اما چیزی پیدا نکردم. امروز عصر که یکی از پیامک هایش آمده بود، تصمیم گرفتم هر جور شده شماره تماسی از آن سرویس خدماتی پیدا کنم و به آنها زنگ بزنم تا دیگر برایم پیامک نفرستند اما باز هم چیزی پیدا نکردم. می خواستم متن پیامک را نگاه نکنم و به کار جمع آوری تصاویرم مشغول شوم اما کلمات اول پیامک را دیدم که با دفعه های قبل فرق داشت. نوشته بود ” اگر می خواهید سرویس را کنسل کنید کلمه off را ارسال نمایید”. قبلا بارها این کلمه را برای بقیه سرویس ها و حتی همین سرویس ارسال کرده بودم و اتفاقی نیافتاده بود. اما هیچوقت خودشان پیام نداده بودند که بیا و من را کنسل کن. من با تعجب کلمه off را ارسال کردم و برایم پیام آمد که ” سرویس با موفقیت غیرفعال گردید.” شاید این یک نتیجه کوچک باشد اما فقط من که یکسال است با این سرویس کلنجار رفته ام می دانم که این قضیه یک نتیجه آنقدرها کوچک هم نیست. این بازتابی از هماهنگی جهان درون من است.

    استاد عباس منش در یکی از فایلهایشان گفتند که ” من همه جور رویکردی به جهان را امتحان کرده ام: بدبینی مطلق، شک گرایی، واقع بینی و خوش بینی. از بین همه اینها به جرئت می گویم که باید خوش بینی را انتخاب کرد”

    من همانطور که گفتم آدم مثبتی هستم اما یکی دو سال است که ناخودآگاه به افکار ناامید کننده اجازه داده ام روبروی آن ذات گرامی (که از روز تولد مانند یک شمع جاودان در آتشدان قلم می درخشیده و دنیای من را روشن نگه می داشته) بایستند و با قدرت آنرا فوت کنند و شعله اش را کم سو و ناآرام و نزدیک به خاموشی ببرند. اما الان حس می کنم دوباره به مسیر درست و آن راهی که با روحیه راستین من سازگار است برگشته ام. و الان حالم آنقدر خوب است و آنقدر درونم روشن است و امیدوار که دوست دارم به خودم بگویم ” آن شمع جاودان که در آتشدان قلبت می سوزد را هیچ کس نمی تواند فوت کند حتی خودت”.

    پیروز و شاد باشید دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3437 روز

      سلام عزیزم

      مرسی از کامنت خوبتون و عالیتون خیلی عالی است و انگیزه بخش و قلم روایی و عالی دارید آفرین

      داشتم با خدا صحبت میکردم و علت را از او خواستم و کلی باهاش حرف می زدم و ناخودآگاه به این قسمت سایت هدایت شدم دوستداشتم نظرات دوستان را بخوانم اینجا همان جای سایت است که هر وقت دلم می گیرد اینجا می آیم و هر کامنتی قلبم را گشود تر می کند، کامنت سرکار جوابی بود که خدا به من داد قسمت 2 کامنت شما همان جواب من است از شما متشکرم . یک عالمه منتظره کامنتهای خوب سر کار خانم هستم

      موفقیت ادامه دارد …………

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1261 روز

    سلام استاد مهربان

    سلام بر دوستان عالی و نازنینم

    از مهمترین عوامل موفقیت که در شرکت ها و آدم های موفق وجود دارد الگو برداری از آدم های موفق دیگر است

    من می توانم با نگاه کردن به دیگران و الگوبرداری از افراد موفق و برداشتن نکات مثبت و کلیدی از زندگی آنها موفق بشوم

    باورهای خوب و مثبت آنها در مورد مشکلات زندگی و کاری و باورهای عالی آنها را می توانم بردارم و الگوبرداری کنم برای خودم

    اینها خود باعث موفقیت می شود و این ذهنیت در من ایجاد می شود که من می توانم و موفق خواهم شد

    وقتی فلان شخص موفق شده است پس من هم می توانم موفق بشوم و من هم می توانم به آروز و خواسته خودم برسم

    آنها توانسته اند پس من هم می توانم موفق بشوم

    این رمز موفقیت است

    شاید این فایل ها رایگان باشد اما نکاتی استاد در این فایل ها آموزش می دهند و می گویند که خدایی عمل کردن به این نکته ها زندیگ هرکس را متحول می کند

    می شود

    می شود

    می شود

    الگوهای خوب را برای خودم انتخاب کنم الگوهایی که همگی موفق شده اند و به درجات عالی رسیده اند

    تاثیر گرفتن از الگوهای موفق و پیروز رویایی دور از دسترس و پیروز برای من نخواهد بود

    می توانم

    می توانم

    می توانم

    ممنون از استاد عزیز بخاطر این فایل پر از حس خوب و پر از نکته

    خوشحالم که امروز موفق شدم و هدایت شد تا این فایل را گوش بدهم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    امیرحسین گفته:
    مدت عضویت: 3393 روز

    به نام خدای یکتا

    سلام به همه اعضای خوب و درجه 1 سایت و سلام گرم و صمیمی خودم به استاد عباس منش.

    من با گروه تحقیقاتی عباس منش کم تر از 3 ماه هست که آشنا شدم و از وقتی که وارد دنیای مجازی و اینترنت شدم سایتی بهتر از این سایت ندیدم که انقدر هدفمند و عالی پیش بره و روز به روز پیشرفت کنه. من انقدر با سایت های به دردنخور روبرو شدم که اگه حتی اسم سایت رو هم بخونی به خودت ظلم کردی و وقتت رو هدر دادی.

    من با این سایت و استاد عزیز کم تر از 3 ماه هست که آشنا شدم و در همین مدت خیلی کوتاه که به سرعت یک پلک زدن گذشت تغییراتی چه کوچک و چه بزرگ تو زندگیم به وجود اومد که هرچقدر بابت این آشنایی خدا رو شکر کنم بازم کمه.

    من وسط ماه رمضان امسال با استاد و شما عزیزان آشنا شدم و راه آشناییم برمی گرده به دوره تندخوانی؛ من 16 سالم و سال تحصیلی امسال به کلاس سوم دبیرستان میرم. مشکلی که من داشتم همه دانش آموزای دیگه هم دارن و اون این که حجم کتابا بسیار زیاد و وقت هم کم میاد. خب من دنبال راه حل رفتم و تو اینترنت انواع مطالب راجب مطالعه رو خوندم؛ یکی می گفت خلاصه نویسی کن یکی می گفت کلمه های کلیدی رو گوشه کتاب بنویس یه جای دیگه نوشته بود به روش طرح شبکه ای مغز(نقشه ذهنی) بخون و جالب که تمام این مطالب رو بدون کوچک ترین توضیح منطقی بیان کرده بودن و کاملا کاملا مشخص بود که فقط کپی پیست کردن و به خودشون زحمت خوندنش رو هم ندادن(این یکی از اون سایتای به دردنخور است).

    بعد از کمی سرچ کردن با واژه ای به اسم تندخوانی آشنا شدم و بازم سرچ بیشتری انجام دادم و با تندخوانی استاد عباس منش رو برو شدم بازش کردم و برای اولین بار وارد سایت شدم. عضو سایت شدم و همایش رایگان تندخوانی رو دانلود کردم و گوش دادم.استاد عزیز توضیحات خیلی جالبی رو در مورد مطالعه و حافظه داده بودن.با گوش دادن به فایل ها برای بار اول خیلی خوش حال شدم و به خودم گفتم راه حل رو پیدا کردم : بسته تندخوانی و تقویت حافظه ، حتی بیشتر از نیاز من تو این بسته بود وقتی برای بار دوم گوش دادم تو یکی از قسمتا از استاد شنیدم که تخصص اصلیشون تندخوانی نیست بلکه تخصصشون روانشناسی ثروت و قانون جذب ، بعد هم در مورد آرامش توضیح دادن و این که چقدر وجود آرامش به زندگی بهتر و مطالعه راحت تر کمک می کنه و اون موقع اولین بار بود که اسم قانون جذب به گوشم خورد؛ جالب که بدونید اون موقع فکر کردم که این موضوع در مورد جذابیت و راه های جلب توجه و هیچی درمورد فرکانس و مدار نمی دونستم. من اون موقع به شدت به شدت دنبال جلب توجه دیگران بودم و مدام می خواستم کاری کنم که دیگران از من تعریف کنن و دربارم حرف بزنن این موضوع به حدی تو زندگیم بزرگ شده بود که دیگه داشتم براش زندگی می کردم و ازمسیر منحرف شده بودم. بلافاصله بعد از شنیدن قانون جذب رفتم تو سایت دنبالش ولی فایل برداشته شده بود. مدتی گذشت و فکر خریدن بسته از ذهنم بیرون رفته بود تو اینترنت هم چیز خوبی درموردش پیدا نکردم تازه متوجه شدم که قانون جذب چیزی خیلی خیلی بزرگ تر از تمام چیزی که من فکر می کردم. فهمیدم که تو زندگیم باید چیکار کنم، باید چه فکری داشته باشم و این که من چقدر به موضوعاتی که منو آزار میداده توجه می کردم. به محض این که متوجه اهمیت توجه واحساساتم شدم راحت نصف مشکلاتم از بین رفت مثلامدام با برادرم دعوا می کردم و با فهمیدن این موضوع متوجه شدم که من مدام روی کارهای آزار دهنده برادرم تمرکز می کردم و برای همین بیشتر و بیشتر تجربش می کردم، برای مطالعه مدام ناراحت بودم که چرا وقت کم میاد و مدام مشکلات بیشتری برام به وجود می اومد و…

    ولی خوشبختانه و به لطف خدا و کمک استاد عزیزم خیلی از مشکلاتم فقط با گوش دادن به فایل 15 دقیقه ای و عمل به اون برطرف شد.بعد از اون بود که استاد رو بشتر شناختم و فایل های دیگر روهم دانلود کردم و به گفته های استاد عمل کردم. بعد از مدتی کوتاه هم بسته آموزشی رو تهیه کردم و واقعا از خریدم راضیم و این بسته تمام مشکلات مطالعه من اعم از مرور،وقت،تمرکز،سرعت کم و… رو برطرف کرده و به خاطر این نعمت هر چقدر خدا رو شکر کنم بازم کم.

    یادتون گفتم خیلی دنبال جلب توجه بودم این موضوع باعث شده بود که توی اجتماع شدیدا احساس حقارت و کوچکی کنم طوری که حتی موقع راه رفتن پاهام می لرزید چون مدام فکر می کردم که دیگران دارن به من نگاه می کنن و من نمی تونم اون طور که مناسبم رفتار کنم. ولی وقتی فایل جلب توجه استاد رو گوش دادم (قبل از این من نمی دونستم و متوجه نبودم که چقدر دنبال جلب توجه هستم)وبعد از خودم پرسیدم که این موضوع تو زندگی من چه جایگاهی داره و بعد متوجه شدم که تمام زندگی من اصلا درباره همین موضوع و این که با دونستن قانون جذب باز هم این موضوع تو زندگیم وجود داشت و مدام بهش توجه می کردم ؛ از همون لحظه تا الآن که دارم این متن رو برای شما دوستای عزیز می نویسم حتی 1 بار هم دنبال جلب توجه دیگران نبودم و زندگیم چنان تغییر کرده که بعضی وقت ها حس می کنم یه آدم دیگه ام و می بینم که هیچ ربطی به اون آدم 3 ماه پیش ندارم.بعد ازمدتی فایل قدیمی استاد با موضوع حزن در قرآن رو گوش دادم و تغییرات جالبی تو باورهام به وجود اومد و من تا اون زمان واقعا طرز فکرم این بود که آدم مسلمان نمی تونه زیاد شاد باشه و شادیش خیلی کوتاه و باز هم تغییرات بیشتر تو باورهام به وجود اومدوایمانم به استاد بیشتر شد.

    من کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم رو هم تهیه کردم اون موقع فکر می کردم که اگه بخوام دعام مستجاب بشه و خدا کمکم کنه حتما باید گریه و زاری کنم ولی وقتی کتاب خوندم متوجه شدم حقیقت درست نقطه مقابل اون چیزی که من فکر می کردم و تازه متوجه شدم دعاهام چرا خیلی کم نتیجه میده و قبل از خوندن این کتاب به ندرت پیش اومده بود که با نماز خوندن به آرامش برسم ولی با خوندن این کتاب و نگاه سیستمی به خدا بازهم باورهام تغییر کرد و به نتیجه ای رسیدم و اون این که هیچ چیزی و مشکلی بزرگ نیست و مافقط افکار پوچمون اونا رو بزرگ می کنیم.

    امیدوارم که همه شما اعضای خوب سایت با کمک های استاد عزیز به هرچیزی که در زندگی می خوایید برسید و ببخشید اگه متن طولانی شد برای همتون و مخصوصا استاد عزیزم آرزوی موفقیت می کنم…خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: