این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2016/08/عکس-سایت-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2016-08-21 12:20:202020-08-22 21:46:45«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من توی مجالس ودورهمی فامیل شرکت نمیکردم.اگه هم میرفتم وکافی بود کسی ازمن چیزی بپرسه ویا حرفی بزن اولا سریع جبهه میگرفتم وبعد از کنکاش که چرا پرسیده و……واعصاب خودمو خورد میکردم .با گوش دادن 4 فایل اعتماد به نفس استاد .اولا به یکسری از دوستای قبلیم که عمدتا مشکل داشتن .با نه گفتن وبا قاطعیت تمام وراحت گذاشتمشون کنارویکسری از افراد خوب ودوست داشتنی که اومدن فقط به من کمک کنند.حالا دیگه نه تنها توی جمع های فامیل میروم بلکه صحبت هم میکنم وبعضی وقتها از استاد تبلیغ میکنم.برای من قدرت نه گفتن خیلی ارزش دارد چون .من مواد ومشروب مصرف نمیکنم .اما نمیتوانستم به دوستانم نه بگویم با اعتماد به نفسی که بوسله فایلهای استاد بدست اوردم .متوجه شدم اگر انسان خودش را بشناسد وبا خالق خود ارتباط خوب برقرار کند .دیگه به هیچ موادی .نیاز نیست
بعد از اینکه روی خودم کار کردم توانستم یک کامپیوتر بخرم.وفایلهای استاد خودم دانلود کنم.ووقتی استاد با تی شرت هایی که اسم خدا روی انها حک شده بود واقعا خوشحال میشدم وارزوی موفقیت بیشتر برای ایشان می خواستم
فایل حزن در قران ودعای کمیل حضرت علی .ونامه 21 حضرت علی وابراهیم فوقالعاده به من کمک کرد تا با خالق خودم ارتباط برقرار کنم واز شرک های توی وجود خودم پی بردم .بله .من از ریس شرکت و……میترسیدم .حالا فقط از خدا می خاهم.حالا وقتی نماز میخونم خدا حس میکنم که از رگ گردن به من نزدیکتره
من از بهمن ماه نودوسه با سایت آشنا شدم،یعنی وقتی 15 سالم بود،دقیقا یادم نیست که از فایل های تند خوانی شروع شد یا فایل انگیزشی،خب اوایل بیشتر به خاطر حس خوبی که فایل ها بهم می دادن و به قول استاد جمله ها قشنگ بودن فایل ها رو دنبال می کردم ولی حدود یک سال بعدش موضوع برام خیلی جدی تر شد.
من سال سوم دبیرستان رو با خاطرات قشنگی نگذروندم،با اینکه مدرسه تو شهر ما مدرسه تاپی بود و بهتره بگم ک تیزهوشان درس می خوندم، ولی انگار هم کلاسی هام بچه هایی نبودن که من چند ساله می شناسمشون !!
جو مدرسه به شدت منفی بود ،زیاد نمی خوام در موردش توضیح بدم فقط اینکه می تونم بگم اگر تنها یک سال دیگ هم تو اون مدرسه ادامه می دادم هیچ آینده ای نداشتم
من اما با تمام استرس ها و فشار هایی که بهم وارد می شد امیدم رو از دست ندادم و هر روز مصمم تر از دیروز به روز های قشنگ و دلخواه خودم ایمان داشتم.
حدود روز 12یا 10 فروردین بود که صبح متوجه شدم مشلی که قبل از تولد من حتی مانع می شد که خانوادمون شهرمون رو عوض کنه حل شد!
من بعد از فروردین تنها 2 هفته به طور کامل مدرسه رفتم چون هر بار به بهانه های مختلف از جمله فوت پدر بزرگم و بیماری (چیز خاصی نبودن در حد اینکه یعد صبحونه قرص خوردن حالمو به هم می زد و نمی رفتم مدرسه :) !!!!! ) نرفتم مدرسه و از آدم هایی که هم فرکانس من نبودن دور شدم، موقعی که معلم ها مون با بچه ها چرت و پرت می گفتن ک باعث می شد من ناراحت بشم من پای تخته سوال حل می کردم و اصلا نمی شنیدم چی می گفتن، به خاطر ماه رمضون هم امتحاناتمون جلو کشیده شد و مدرسمون زود تر تموم شد ،بعد امتحانات هم حدود 10 روز بعدش از شهری که دوسش نداشتم خارج شدم به شهر جدیدی اومدم ،منهتا یه مشکلی روبه روم بود ،خانواده من تقریبا هیچ سرمایه ای براشون نمونده جز یه خونه !و من ازشون قول گرفته بودم که به 3-4 میلیون باقی مونده دست نزنن تا مخارج کلاس کنکور من بشه ولی برای تعمیرات خونمون خرج شد! و من می دونستم که تقریبا هیچ جایی بدون پیش پرداخت ثبت نام نمی کنه ، اما من ایمان داشتم که خدا فرمانروای کل جهان و حل این موضوع در برابر عظمت خداوند و ایمان من یه شوخی بیشتر نیست ، و با امید و ایمان آموزشگاه ها رو گشتم ،همه ی آموزشگاه ها با شرایط من کنار می اومدن ،حتی می گفتن شما برای 4-5 ماه دیگ اولین چکتو بنویس ، ولی من دنبال بهترین آموزشگاه بودم که معلم هاش واقعا تاپ باشن و لی وقتی تعداد زیادی از آموزشگاه ها رو دیدم ک تقریبا در یک سطح هستن به جا ثبت نام کردم وقرار شد موقع شروع کلاس خبرم کنن. یه روز به بهانه کتاب خریدن با خواهرم رفتم بیرون در حالی که می تونستم اسم کتاب رو بگم وخواهرم برام بگیره ولی حوصله خونه موندن نداشتم وارد یه کوچه شدم و کتابم رو ک خریدم دیدم درست رو به رومون یه آموزشگاه هست از خواهرم خواسم که بریم تو (جالبه که خواهرم قبلا اونجا رو دید بود ولی فکر می کرد مدرسس و کلا راجبش با من صحبت نکرده بود) اون آموزشگاه فوق العاده بود و هست .
این آموزشگاهی که من دارم می رم:
تمام استاد ها پروازی هستن و استاد هایی که من قبلا فقط به کتاب هاشون دسترسی داشتم و شاید یک سال پیش حتی تو خوابم هم نمی دیدم که معلمم بشن
چون اولین سال تاسیسش هست اصلا هیج اهمیتی به هزینه ها نمی ده ،خیلی هوامونو داره ، به نظرمون خیلی اهمیت داداه می شه و استاد های فوق العاده اگ ما ازشون خوشمون نیاد عوض می کنه ، از هم کلاسی های جدیدم خیلی راضیم و افرادی که تدریس می کنن افراد ثروتمندی هستن و این باور رو در من خیلی تقیت کرده که ثروتمند شدن طبیعیه!
این روز ها حال من به شدت خوبه ،مهم نیست که شرایط مالی خانوادم سخته وضع من که خوبه ، به طور عجیبی هزینه تمام چیز هایی که نیاز دارم تامین می شه ، درسته که شاید الان هم یه تعدادی از افرادی رو که قبلا می شناختم شون رو می بینم اما جنبه ها یا لایه هایی از فکرشون و عقاید شون رو می بینم که هم جهت منه ،
من همین جا می خوام تشکر ویژ ه ای از استاد عباس منش بکنم ، من در شرایطی با ایشون آشنا شدم که اوضاع روحیم و سیستم تفکریم اصلا جالب نیود ،این هایی که گفتم مهم ترین اتفاقات مثبتی بود که بعد از یک سال آشنایی با این سایت برام افتاد وگرنه نشانه های خیلی زیادی رو از خداوند دریافت کردم، خدایی که من الان می شناسم فرسنگ ها از خدایی که قبلا می شناختم فاصله دارد و من به ضرس قاطع می گویم خدا برایم کافی است.
بودم همه بین و چو تیز بین شدم دیدم همه تویی و دیگر همه هیچ
من تمام عمرم را خجالت کشیدم به لحجه و حرف های خودم اطمینان نداشتم با ترس حرف میزدم دوستی نداشتم دوست داشتم دیگران برای من اهمیت قائل بشوند ولی هیچ کس حتی به من سلام نمیکرد و انتظار داشتند که من به انها سلام کنم
در جمع کم حرف بودم فقط اگر با انها دوست و رفیق میشدم میتوانستم با انها شوخی کنم
در مورد شغلم هم بگم که در کار کامپیوتر هستم و خدا خواست که من پله های ترقی را بخاطر نبودن ادم های باهوش تر از من در شرکت بدست بیاورم حتی باورتون نیمشود تا مدیر عاملی
تا اینکه داستان بز درون را باید کشت اشنا شدم حسابی من را به هم ریخت و تصمیم گرفتم ادم دیگری بشم
از شرکتی که بودم با هزار ترس امدم بیرون و باورم نمیشد بلافاصله در شرکت دیگری استخدام شدم و شروع به بازار یابی برای ان شرکت نمودم که متاسفانه نتوانستم تا دو سال برای ان شرکت فروشی داشته باشم و خودم را یک ادم بی عرضه قلمداد میکردم
تا اینکه نمیدونم دنبال چی بودم و چطوری ولی میدونم خیلی دلم گرفته بود و در حال گشتن در سایت بودم که وارد سایت عباسمنش دات کام شدم و رفتم فایل های رایگان را دانلود کردم و اولین فایلی که در دریافت کرده بودم یادم استاد عباسمنش در ان گفت در کشتی کار میکردم و بخاطر مسائل ضد و نقیض که مشاهده میکردم میخواستم قران را به دریا باندازم ولی اینکار را نکردند و شروع به ترجمه قران کردند و از انجا متوجه مسائل شدند
و بعد این فایل را با خانمم هم گوش کردیم واولین باور من به این سایت و مسائل گفته شده در فایلها زمانی شروع شد که من در باورم و بر روی دفترم نوشتم ماشین شاسی بلند سفید از اون روز به بعد هر روز ماشین شاسی بلند سفید میدیدم و هر روز باورم بیشتر میشد
رفتیم و دیگر فایل ها را دانلود کردم و دومین فایل مربوط چگونه در طول یک سال درامد 3 برابر داشته باشید که نشستم و برای خودم نوشتم که میخواهم درامدم چند برابر شود وبعد قانون افرینش و بعد ارامش در پرتو اگاهی و تمام فایل های رایگان را از سایت گرفتم و شروع به گوش کردن در ماشین کردم بصورتی که پسر 6 ساله من هر موقع سوار ماشین میشود میگوید که استاد را بگذار
استاد گفت که خودتون را باور کنید و بروید درخواست کنید و من بر روی خودم شروع به کار کردن کردم من حقوقم 1500000تومان بود و رفتم از مدیر شرکت درخواست حقوق -/000/000/3 میلیون تومان را کردم که بعد از کلی صحبت موافقت کردند که از اوسط سال 94 حقوقم این گردد
خانمم بر روی کاغذ نوشت رنگ کردن درب های خانه و خرید مبل باورتون نمیشود ماه پیش کار انجام گرفت
من خودم پس از تغیر باورهایم و قبول کردن خودم و جلوی اینه با خودم شروع به حرف زدن و تعریف نمودن کردم
در سال 95 مجدد نوشتم که تا اخر سال باید درامد من 6 برابر گردد
و شروع به مطالعه قوی بر روی کارم نمودم اولین پروژه میلیاردی من پس از 3 سال شروع شد و شش ماه بعد از ان پروژه 6 میلیاردی من شروع شد و تا اخر امسال طبق تعهد نامه ای که نوشته ام دقیقا بابت پورسانت هایی که دریافت مینمایم همان 6 برابر خواهد شد
کار جدیدی که شروع کرده ام با توجه به اینکه میتوانم پشت میز بشینم ولی با میل خود وارد پروژه شده ام و امده ام که تجربه خود را زیاد کنم و از این کار لذت میبرم
دیگر کمتر خجالتی هستم در جمع حرف میزنم و خودم را خیلی دوست دارم و من یک انسان با شعور و بافهم و قوی و با اراده طبق تمام ادام های خوب دنیا هستم
ولی یک عیب دیگر هم دارم که در حال رفع ان به یاری خداوند هستم
امیدوارم زندگی همتون پر شده باشه از اتفاقات قشنگ .
دوستان چون قرار شده نتایجمون رو با هم به اشتراک بزاریم من اتفاق خوب امروزم رو اینجا مینویسم .من قبلا با خودم میگفتم که نتایج باید خیلی بزرگ باشن تا اینجا نوشته بشن ولی بعضی مواقع اتفاقات هر چند کوچیکی برای ادم پیش میاد که هیچ راهی برای به وجود اومدن اون اتفاق از نظر ما پیدا نمیشده ولی وقتی واقعا اون اتفاق رو ازته قلب ازخداوند میخوایم درست همون موقع در کمال ناباوری خداوند اون نتیجه رو با قوانین بدون تغییر جهان برامون به وجود میاره .در این شرایط کوچکترین اتفاق به نظر من یه نتیجه خییییییییلی بزرگه .
فکر میکنم یه بار دیگه هم گفته باشم که من هر وقت روی رابطه م با خدا وند کار میکنم و سعی میکنم شکر گذاری اون روزم با تمام وجود باشه خداوند همون شکر گزاری و همون احساس خوب رو چند برابر به بهم برمی گردونه انگار من هر وقت میگم خدایا دوستت دارم خداوند مهمون احساس دوست داشتن رو به من برمیگردونه با این تفاوت که چند برابر بیشتر .
این روزا من یه پولی رو برای کاری لازم داشتم با اینکه اصلا واجب نبود ومیتونستم صبر کنم تا پول دستم بیاد بعد انجامش بدم ولی با خودم گفتم برای خداوند که کاری نداره که العان این پول رو به من برسونه .از خداوند خواستم این پول امروز به دستم برسه .توی دفترم این جمله رو نوشتم وخداوند رو به خاطر این پول شکر گزاری کردم .
به ذهنم رسید که از شرکت این پول رو بگیرم(همون الهاماتی که استاد همیشه ازش حرف میزنه ) وخود خدا میدونه که اصلا شرایط گرفتن پول از شرکت توی این زمان اصلا نبود .
با اینکه مدیر عامل ما بارها گفته که در مورد مسائل مالی هیچ وقت با ایشون صحبت نکنیم ولی من تصمیم گرفتم بگم که من این مبلغ رو لازم دارم . اول گفتن که شما که میدونید در حال حاضر پولی نیست ؟!!! ولی یک ساعت دیگه دوباره از من پیگیری کنید ..
دوستان باور نمیکنید کمتر از یک ساعت و قبل از پیگیری مجدد 2 برابر پولی رو که گفته بودم رو از شرکت گرفتم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هنوز هم متحیرم که چرا دوبرابر !!!!!!!اونم توی این شرایط وچطور وقتی که تا ساعتی قبل اصلا پولی نبود !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! با خودم گفتم این رو خدا خواسته تعجبی نداره چون خداوند بی نهایت رزاقه وبینهایت بخشنده .دوستااان انگار تمام داشته های این جهان وجهان دیگه فقط وفقط به ارتباط خوب وعاشقانه با خدا بستگی داره .به قول استاد توی فایل شعر پروین اعتصامی هر چیزی که از این دنیا میخوایم خداوند بهمون میده فقط باید خدارو باور کنیم.
قبلا وقتی دوستان از نتایج بزرگشون توی سایت مینوشتن من میگفتم خوب طبیعیه وقتی کسی این نتیجه ها رو میگیره بایدم خدا رو اینقدر باور کنه در حالی که اون دوستان چون خدا وند رو بیشتر باور داشتن نتایج بزرگتر میگرفتن .
با تمام وجودم از خداوند میخوام که شناخت ما از خداوند هر روز بیشتر و بیشتر و نتایج همگی ما از این قانون هر روز بزرگتر و پر رنگ تر بشه .الهی امین .
خانم نامدار عزیز ….بهتون تبریک میگم دوست خوبم….این اتفاقات همه نشانه اند برای اینکه به شما نشون داده بشه تو مدار درستی هستید…ادامه بدید دوست خوبم و منتظر بزرگ تر شدن نتایج باشید البته در کنار سیر تکامل تون.امیدوارم هر روز بیاید و خبر های خوب بهتری رو برامون بگید.از خداوند براتون بهترینها رو ارزو میکنم.
قطعا تغییر فرکانسهای شما باعث شده که موفقیت جدیدتون رو بدست بیارید و بزرگی این موفقیت همون طور که خودتون هم اشاره کردید اینه که تغییر فرکانس = تغییر نتایج. این یه قانونه کلیه. جهان هم جهان تکامل تدریجی هست موفقیتها کم کم بزرگ و بزرگتر میشن و قطعا موفقیت بزرگی دفعتا روی نمیده. مسیر زیبای پیش رویتون رو به شما تبریک میگم و منتظر شنیدن موفقیتهای بعدی شما هستم.
منم همه پروفایلهارو خوندم. دقیقا منم مثل آقای بابایی از اینکه چقدر انسانهای تلاشگری داریم خوشحالم و اشک ریختم. چقدر خوشحالم میبینم مردم کشورم دارن آگاه میشن و باورها و عقاید خرافی گذشته داره کمرنگ میشه
و واقعا لذا میبرم که میبینم اینهمه آرزوی خیر و برکت مردم بخاطر فایلاتون دریافت میکنین. منم خیلی دوست دارم اینهمه انرژی مثبت به دنبالم باشه
سلام من مهدی جبارزاده هستم دانشجو دانشگاه عباسمنش.بنده خودم العان یک استاد موفقیت هستم و داستان موفقیتمو دوست دارم با دقت مطالعه کنید چون با گوشت وخونم درکش کردم .بنده از کودکی یه حمایت کننده داشتم اونم مادرم بود چون منو با خدا اشنا کرد و منم راهشو رفتم در عوض یه ترمز داشتم که دوست ندارم بگم کی .من 4 سال از برادرم کوچکتر هستم ولی چون خدمتم را خریدم در یک زمان تقریبا مشغول به کار شدیم البته بعد از دیبلم.ما از سال 1378 در مغازه لوازم خانگی مشغول به کار شدیم در سال 1390 مغازه را اجاره کردیم رشد ما از همین جا شروع شد سال بعد یک گلنگی خریدیم و ساختیم وخورد به زمان احمدی و رشد کرد و همه چیز خوب بود تا اینکه ما با خودمون گفتیم با با ما یه زمان لنگ هزار تومن بودیم الان 1 ملیارد سرمایه داریم/باور عدم لیاقت/سال 1393 ما یه کلنگی دیگه خریدیم و در کنارش به یکی از دوستان 15 سالمون ماشینمون و مبلغی دادیم که برای ما ماشین هیوندای وارداتی بده /باور کمبود/ما طمع کردیم از کسی که کارش این نبود و فقط به فکر کلاه برداری بود به خاطز قسطی بودن و اینکه دیگه این فرصت گیرمون نمیاد کلاه سرمون رفت و 133 ملیونمون رفت به همین راحتی بعد شما فکر نکنید که چه ادمای خنگی این بلا ممکن سر هر کی بیاد تا توش نیفتی نمیفهمی.ملک ما هم خورد به رکود و ما تصمیم گرفتیم با همسایه مشارکت کنیم که زاضی کزدن همسایه و قرارداد بستن یکسال طول کشید و همون سال قوانین شهرداری تغیر کرد و دیگه به ما 5 طبقه نمیدادند و ما گشتیم دنبال اشنا که اخرشم نشد و بعد از 2 سال با همون قیمت خونرو فروختیم که من حساب کردم سود بانکیش تو دو سال میشد 375 ملیون که از دستمون رفت .بگزریم که سر خرید و فروش این خونه و ماشینامون چه بلایی سرمون اومد و شدیم مضحکه فامیل و اقوام و از زمین و زمان بدبختی میومد تا جایی که کلا نا امید شده بودیم ولی از اونجایی که طبق تعلیمات مادرم که به خدا ایمان قوی داشتم و مطمعن بودم از این چاله در میام تلاش میکردم تا اینکه یکی از اقوام بر حسب اتفاق ما رو دعوت کرد مشهد اونجا من به خودم گفتم که من میخام این دو روزرو فکرم ازاد باشه و به مشکلات فکر نکنم یه روز که با خانومم و دخترم رفته بودیم بازار رضا خرید بیرون بازار یه مغازه بود که کتاب اقای استاد علی اکبری رو که در زمینه موفقیت کاری بود و خیلی هم ارزان بود میفروخت من با خودم گفتم ما که این همه به باد دادیم 10 هزار تومن که چیزی نیست بخرم شاید خوب باشه کتاب رو همون شب تا اخرش خوندم تلفن موبایل اقای اکبری داخلش بود که زنگ زدم وایشون منو عضو گروه خودشون در وایبر کرد و چند روز بعد در خانه که همه خواب بودن و منم از کتاب و گروه ایشون تقزیبا ناامید شده بودم تو واتساب بود فکر کنم دیدم یه جوون دانشجو داشت سوال میکرد که چه کاری خوبه بکنه تا یه درامدی داشته باشه و منم راههایی که میدونستم رو بهش گفتم .تا اینکه یه شخصی اومد تو گفتگومون و یه راهنماییهای خیلی بهتر و کاملتری به دانشجویه کرد و در اخر فهمیدیم تو بازار لوازم ارایشی حجره داره وسط صحبتهاش گفت راستی به سایت محمد علی شعبانعلی و سایت عباسمنش هم سر بزنید خیلی خوبه .من همون شب تمام زیر و بمه هر دو سایت رو دز اوردم اخزش دیدم با سایت عباسمنش بیشتر حال میکنم .این شد که من شدم مشتری سایت تمام فایلهای رایگانو گوش کردم تا اینکه وضعیت کاسبیمون و روابط عاطفیم و کلا زندگیم 20 درصد بهتر شد تا ابان که بسته روانشناسی ثروت خریدم قبول دارم که بسته گرونیه و توش از بدیهیات حرف میزنند ولی همین چیزای ساده خیلی مهمه اول که بسترو خریدم ناراحت شدم چون دیدم تمام باورهای من ایراد داره و بعد از دو ماه هیچ اتفاقی نیفتاد که زنگ زدم دفتر. خانم فرهادی که میخاستم ازشون تشکر مخصوص کنم خیلی کمکم کردند تا ایراداتمو به من گفتن و من روی همون ایراداتم کار کردم واقعا اولش سخته ولی چون من ادم صبوری هستم صبر کردم .نتایج بسته 6 ماه بعد مشخص شد ما تو بازاری که راکد بود خونرو فروختیم و با بانک قرار داد خوبی بستیم و درامد ما سه برابر شد .مغازه دکورشو عوض کردیم فروش رفت بالا و ما شعبه دیگیه ای زدیم و خودم هم یک سایت موفقیت زدم که خیلی خوب میره جلو ولی هنوز به درامد نرسیده/قانون تکامل/خدا رو شکر روابطم با همسرم عالیه ازایشگاه همسرم شلوغتر شده ماشین 206 خریدم و ویلای شمالمو تجهیز کردم و سفر خارج زفتم و العانم در صدد افزایش 3 برابری درامد برای سریه دوم هستم .فقط باید صبور باشید .و ایمان داشته باشید .به عباسمنش شک نکنید.به غیر از عباسمنش به هیچ چیزی فکر نکنید .حتما از خانم فرهادی کمک بگیرید /قانون درخاست/و اگر مطالبم براتون مفید بود دعام کنید تو کارم موفق بشم ممنون
شکر خدا که فرصتی پیش آمد تا داستانی در مورد خود بنویسم.
من هم مثل خیلی از جوان¬های دور و اطرافمون یک زندگی عادی داشتم درس خوندم و کنکور دادم و به دانشگاه رفتم ولی نکته اینجاست که بی هدف درس میخواندم و حتی خودم هم انتخاب رشته دانشگاهی ام را انجام ندادم و حتی در دوران کارشناسی با اینکه دانشگاه تهران درس می خوندم ولی تا 3 سال رشته خودمو دوست نداشتم و میخواستم تغییر رشته بدم. از این وضع خسته شده بودم از اینکه زندگی بی هدف داشتم و نمیدونستم که برای چی دارم درس میخونم خسته شده بودم تا اینکه یک روز در حال برگشتن از دانشگاه به سمت خوابگاه دانشجویی بودم که یک پوستر نظر منو جلب کرد. آن پوستر گارگاه تندخوانی و تقویت حافظه استاد عباس منش بود. به اتفاق دو تن از دوستانم در آن کارگاه شرکت کردم. به غیر از تمرینات باید بگم که فقط حضور فیزیکی در فضای کارگاه اعتماد به نفسی به من داد که باعث شد سرعت مطالعه من دو برابر شود. حضور در این کارگاه و آشنایی من با استاد عباس منش و محصولات ایشان شروع تغییرات عمیق در من بود. البته استاد در اون موقع هنوز سایت عباس منش را راه اندازی نکرده بودند و در شرکت ایرانیان موفق درخشان فعالیت داشتند. در آن کارگاه من 4 محصول دوبله شده تو میتوانی زندگی ات را رویایی کنی، قطعه شاهکار، راز متا، قطب نما را تهیه کردم و همچنین سی دی راز ثروت و توانگری استاد را گرفتم تا در تابستان آنها را ببینم. جوّی که در آن بزرگ شده بودم و سیستم ذهنی من بر آن مبنا بنا شده بود کاملا با چیزی که الآن هستم فرق می کرد. پس از دیدن آن محصولات درگیری و جنگ عقایدی در ذهن من ایجاد شد که مدت ها در حال جنگ با عقاید قبلی و فعلی خود بودم. شاید باورتون نشه، این قضیه تا جایی پیش رفت که یکدفعه دیدم در اوج جوانی یک تار موی سرم سفید شد. دیگر تا چند روز به هیچ چیز گوش ندادم و در واقع استراحت ذهنی به خودم دادم تا آرام شوم ولی دیگر کار از کار گذشته بود و چراغ امیدی در من روشن شده بود و مسیری را در رو به روی خود می دیدم که به من انگیزه حرکت میداد، اعتماد به نفسم را بالا برد، زندگیم را هدفمند کرد، شوق ادامه تحصیل را در من بالا برد و امید به حقیقت داشتن آرزوها را در من زنده کرد. از خداوند متعال متشکرم که راه را به من نشان داد و یاری ام کرد که در این مسیر قدم بردارم و با قوانین خودش که در این جهان قرار داد آشنا شوم تا حالم خوب باشد و از استاد گرانقدرم هم متشکرم که واسطه این حال خوب قرار گرفت و مرا در ساختن بهشت در همین دنیا یاری کرد و این محبتشان ادامه دارد…
دوستان عزیز و ارزشمندم سلام. و درود خداوند بر شما که سخنانتان ارزشمند ترین سخنانیست که انسانی میتواند بر زبان آورد.
آیا میدانید سخنانتان، به خصوص زمانی که از پروردگارمان صحبت میکنید چقدر ارزشمند است؟؟؟ آیا میدانید سخنان استاد عزیزمان جزء ارزشمند ترین سخنانیست که یک انسان میتواند بر زبان بیاورد؟؟؟ آیا میدانید وقتی که در کلامتان از خداوند صحبت میکنید و نشانی او را به دوستانتان میدهید چقدر سخنانتان ارزشمند است؟؟؟ آیا میدانید که بهتر از این سخنی نیست که بتوانید بر دل و زبان جاری کنید؟؟؟
دوستان عزیزم از شما سپاسگزارم. همه از لطف خدای بزرگ با همنشینی با شماست… خانم میر بوی خداوند این روزها از شما بسیار بیشتر استشمام میشود… .نعمت بسیار ارزشمندی را در وجودتان میپرورانید… بسیار بزرگ…
چ زیباااااا و جاری آری تمامی گفتار از کرم و بخشش خداوند است …
عطر مهر، عطر مهربانی و خوشبختی ….
اینها همه از بزرگواری و مهربانی استااااااد عزیز است ک ب ما راه درستی و معنویت را نشانمان داد تا بتوانیم خدایمان را بشناسیم و جهان را جای بهتری سازیم برای زندگی ..
قسمت چهارم
از نظر اعتماد به نفس
من توی مجالس ودورهمی فامیل شرکت نمیکردم.اگه هم میرفتم وکافی بود کسی ازمن چیزی بپرسه ویا حرفی بزن اولا سریع جبهه میگرفتم وبعد از کنکاش که چرا پرسیده و……واعصاب خودمو خورد میکردم .با گوش دادن 4 فایل اعتماد به نفس استاد .اولا به یکسری از دوستای قبلیم که عمدتا مشکل داشتن .با نه گفتن وبا قاطعیت تمام وراحت گذاشتمشون کنارویکسری از افراد خوب ودوست داشتنی که اومدن فقط به من کمک کنند.حالا دیگه نه تنها توی جمع های فامیل میروم بلکه صحبت هم میکنم وبعضی وقتها از استاد تبلیغ میکنم.برای من قدرت نه گفتن خیلی ارزش دارد چون .من مواد ومشروب مصرف نمیکنم .اما نمیتوانستم به دوستانم نه بگویم با اعتماد به نفسی که بوسله فایلهای استاد بدست اوردم .متوجه شدم اگر انسان خودش را بشناسد وبا خالق خود ارتباط خوب برقرار کند .دیگه به هیچ موادی .نیاز نیست
بعد از اینکه روی خودم کار کردم توانستم یک کامپیوتر بخرم.وفایلهای استاد خودم دانلود کنم.ووقتی استاد با تی شرت هایی که اسم خدا روی انها حک شده بود واقعا خوشحال میشدم وارزوی موفقیت بیشتر برای ایشان می خواستم
فایل حزن در قران ودعای کمیل حضرت علی .ونامه 21 حضرت علی وابراهیم فوقالعاده به من کمک کرد تا با خالق خودم ارتباط برقرار کنم واز شرک های توی وجود خودم پی بردم .بله .من از ریس شرکت و……میترسیدم .حالا فقط از خدا می خاهم.حالا وقتی نماز میخونم خدا حس میکنم که از رگ گردن به من نزدیکتره
پایان قسمت چهارم
سلام برای منم نامه 21 فوق العاده عالی بوده است
سلام به همه دوستان
من از بهمن ماه نودوسه با سایت آشنا شدم،یعنی وقتی 15 سالم بود،دقیقا یادم نیست که از فایل های تند خوانی شروع شد یا فایل انگیزشی،خب اوایل بیشتر به خاطر حس خوبی که فایل ها بهم می دادن و به قول استاد جمله ها قشنگ بودن فایل ها رو دنبال می کردم ولی حدود یک سال بعدش موضوع برام خیلی جدی تر شد.
من سال سوم دبیرستان رو با خاطرات قشنگی نگذروندم،با اینکه مدرسه تو شهر ما مدرسه تاپی بود و بهتره بگم ک تیزهوشان درس می خوندم، ولی انگار هم کلاسی هام بچه هایی نبودن که من چند ساله می شناسمشون !!
جو مدرسه به شدت منفی بود ،زیاد نمی خوام در موردش توضیح بدم فقط اینکه می تونم بگم اگر تنها یک سال دیگ هم تو اون مدرسه ادامه می دادم هیچ آینده ای نداشتم
من اما با تمام استرس ها و فشار هایی که بهم وارد می شد امیدم رو از دست ندادم و هر روز مصمم تر از دیروز به روز های قشنگ و دلخواه خودم ایمان داشتم.
حدود روز 12یا 10 فروردین بود که صبح متوجه شدم مشلی که قبل از تولد من حتی مانع می شد که خانوادمون شهرمون رو عوض کنه حل شد!
من بعد از فروردین تنها 2 هفته به طور کامل مدرسه رفتم چون هر بار به بهانه های مختلف از جمله فوت پدر بزرگم و بیماری (چیز خاصی نبودن در حد اینکه یعد صبحونه قرص خوردن حالمو به هم می زد و نمی رفتم مدرسه :) !!!!! ) نرفتم مدرسه و از آدم هایی که هم فرکانس من نبودن دور شدم، موقعی که معلم ها مون با بچه ها چرت و پرت می گفتن ک باعث می شد من ناراحت بشم من پای تخته سوال حل می کردم و اصلا نمی شنیدم چی می گفتن، به خاطر ماه رمضون هم امتحاناتمون جلو کشیده شد و مدرسمون زود تر تموم شد ،بعد امتحانات هم حدود 10 روز بعدش از شهری که دوسش نداشتم خارج شدم به شهر جدیدی اومدم ،منهتا یه مشکلی روبه روم بود ،خانواده من تقریبا هیچ سرمایه ای براشون نمونده جز یه خونه !و من ازشون قول گرفته بودم که به 3-4 میلیون باقی مونده دست نزنن تا مخارج کلاس کنکور من بشه ولی برای تعمیرات خونمون خرج شد! و من می دونستم که تقریبا هیچ جایی بدون پیش پرداخت ثبت نام نمی کنه ، اما من ایمان داشتم که خدا فرمانروای کل جهان و حل این موضوع در برابر عظمت خداوند و ایمان من یه شوخی بیشتر نیست ، و با امید و ایمان آموزشگاه ها رو گشتم ،همه ی آموزشگاه ها با شرایط من کنار می اومدن ،حتی می گفتن شما برای 4-5 ماه دیگ اولین چکتو بنویس ، ولی من دنبال بهترین آموزشگاه بودم که معلم هاش واقعا تاپ باشن و لی وقتی تعداد زیادی از آموزشگاه ها رو دیدم ک تقریبا در یک سطح هستن به جا ثبت نام کردم وقرار شد موقع شروع کلاس خبرم کنن. یه روز به بهانه کتاب خریدن با خواهرم رفتم بیرون در حالی که می تونستم اسم کتاب رو بگم وخواهرم برام بگیره ولی حوصله خونه موندن نداشتم وارد یه کوچه شدم و کتابم رو ک خریدم دیدم درست رو به رومون یه آموزشگاه هست از خواهرم خواسم که بریم تو (جالبه که خواهرم قبلا اونجا رو دید بود ولی فکر می کرد مدرسس و کلا راجبش با من صحبت نکرده بود) اون آموزشگاه فوق العاده بود و هست .
این آموزشگاهی که من دارم می رم:
تمام استاد ها پروازی هستن و استاد هایی که من قبلا فقط به کتاب هاشون دسترسی داشتم و شاید یک سال پیش حتی تو خوابم هم نمی دیدم که معلمم بشن
چون اولین سال تاسیسش هست اصلا هیج اهمیتی به هزینه ها نمی ده ،خیلی هوامونو داره ، به نظرمون خیلی اهمیت داداه می شه و استاد های فوق العاده اگ ما ازشون خوشمون نیاد عوض می کنه ، از هم کلاسی های جدیدم خیلی راضیم و افرادی که تدریس می کنن افراد ثروتمندی هستن و این باور رو در من خیلی تقیت کرده که ثروتمند شدن طبیعیه!
این روز ها حال من به شدت خوبه ،مهم نیست که شرایط مالی خانوادم سخته وضع من که خوبه ، به طور عجیبی هزینه تمام چیز هایی که نیاز دارم تامین می شه ، درسته که شاید الان هم یه تعدادی از افرادی رو که قبلا می شناختم شون رو می بینم اما جنبه ها یا لایه هایی از فکرشون و عقاید شون رو می بینم که هم جهت منه ،
من همین جا می خوام تشکر ویژ ه ای از استاد عباس منش بکنم ، من در شرایطی با ایشون آشنا شدم که اوضاع روحیم و سیستم تفکریم اصلا جالب نیود ،این هایی که گفتم مهم ترین اتفاقات مثبتی بود که بعد از یک سال آشنایی با این سایت برام افتاد وگرنه نشانه های خیلی زیادی رو از خداوند دریافت کردم، خدایی که من الان می شناسم فرسنگ ها از خدایی که قبلا می شناختم فاصله دارد و من به ضرس قاطع می گویم خدا برایم کافی است.
بودم همه بین و چو تیز بین شدم دیدم همه تویی و دیگر همه هیچ
رها- 5 روز از 16 سالگیم باقیست .
سلام رهاخانوم
واقعا حیرت انگیزه بودش واقعا خیلی خیلی بخدا خوشحالم که انقدر به خدا نزدیک شدید انقدر ایمانتون قویی شده
وانقدر جملات کوبنده و زیبا میگید مطمئنم صد درصد شما یکی از دخترهای میلیونر و موفق کشورمون میشی به امید ارزوهای بهتر برای شما
یاحق
سلام
موفقیت ادامه دارد
شاد باشید
رها جا خیلی عالیه که توی این سن با این مفاهیم آشنا شدی . پیشاپیش برای قبولی دانشگاه و موفقیت های آینده ات هم تبریک می گم
داستانتون عالی بود رها خانوم
دقیقا همچین چیزی برای من در مورد اموزشگاه رخ داد الان دقیقا همون تعداد که میخواستم دوست همفرکانس دارم تومدرسه
سلام گرم خدمت استاد و تمام مشترکین سایت عباس منش
باورتون نمیشود….
من تمام عمرم را خجالت کشیدم به لحجه و حرف های خودم اطمینان نداشتم با ترس حرف میزدم دوستی نداشتم دوست داشتم دیگران برای من اهمیت قائل بشوند ولی هیچ کس حتی به من سلام نمیکرد و انتظار داشتند که من به انها سلام کنم
در جمع کم حرف بودم فقط اگر با انها دوست و رفیق میشدم میتوانستم با انها شوخی کنم
در مورد شغلم هم بگم که در کار کامپیوتر هستم و خدا خواست که من پله های ترقی را بخاطر نبودن ادم های باهوش تر از من در شرکت بدست بیاورم حتی باورتون نیمشود تا مدیر عاملی
تا اینکه داستان بز درون را باید کشت اشنا شدم حسابی من را به هم ریخت و تصمیم گرفتم ادم دیگری بشم
از شرکتی که بودم با هزار ترس امدم بیرون و باورم نمیشد بلافاصله در شرکت دیگری استخدام شدم و شروع به بازار یابی برای ان شرکت نمودم که متاسفانه نتوانستم تا دو سال برای ان شرکت فروشی داشته باشم و خودم را یک ادم بی عرضه قلمداد میکردم
تا اینکه نمیدونم دنبال چی بودم و چطوری ولی میدونم خیلی دلم گرفته بود و در حال گشتن در سایت بودم که وارد سایت عباسمنش دات کام شدم و رفتم فایل های رایگان را دانلود کردم و اولین فایلی که در دریافت کرده بودم یادم استاد عباسمنش در ان گفت در کشتی کار میکردم و بخاطر مسائل ضد و نقیض که مشاهده میکردم میخواستم قران را به دریا باندازم ولی اینکار را نکردند و شروع به ترجمه قران کردند و از انجا متوجه مسائل شدند
و بعد این فایل را با خانمم هم گوش کردیم واولین باور من به این سایت و مسائل گفته شده در فایلها زمانی شروع شد که من در باورم و بر روی دفترم نوشتم ماشین شاسی بلند سفید از اون روز به بعد هر روز ماشین شاسی بلند سفید میدیدم و هر روز باورم بیشتر میشد
رفتیم و دیگر فایل ها را دانلود کردم و دومین فایل مربوط چگونه در طول یک سال درامد 3 برابر داشته باشید که نشستم و برای خودم نوشتم که میخواهم درامدم چند برابر شود وبعد قانون افرینش و بعد ارامش در پرتو اگاهی و تمام فایل های رایگان را از سایت گرفتم و شروع به گوش کردن در ماشین کردم بصورتی که پسر 6 ساله من هر موقع سوار ماشین میشود میگوید که استاد را بگذار
استاد گفت که خودتون را باور کنید و بروید درخواست کنید و من بر روی خودم شروع به کار کردن کردم من حقوقم 1500000تومان بود و رفتم از مدیر شرکت درخواست حقوق -/000/000/3 میلیون تومان را کردم که بعد از کلی صحبت موافقت کردند که از اوسط سال 94 حقوقم این گردد
خانمم بر روی کاغذ نوشت رنگ کردن درب های خانه و خرید مبل باورتون نمیشود ماه پیش کار انجام گرفت
من خودم پس از تغیر باورهایم و قبول کردن خودم و جلوی اینه با خودم شروع به حرف زدن و تعریف نمودن کردم
در سال 95 مجدد نوشتم که تا اخر سال باید درامد من 6 برابر گردد
و شروع به مطالعه قوی بر روی کارم نمودم اولین پروژه میلیاردی من پس از 3 سال شروع شد و شش ماه بعد از ان پروژه 6 میلیاردی من شروع شد و تا اخر امسال طبق تعهد نامه ای که نوشته ام دقیقا بابت پورسانت هایی که دریافت مینمایم همان 6 برابر خواهد شد
کار جدیدی که شروع کرده ام با توجه به اینکه میتوانم پشت میز بشینم ولی با میل خود وارد پروژه شده ام و امده ام که تجربه خود را زیاد کنم و از این کار لذت میبرم
دیگر کمتر خجالتی هستم در جمع حرف میزنم و خودم را خیلی دوست دارم و من یک انسان با شعور و بافهم و قوی و با اراده طبق تمام ادام های خوب دنیا هستم
ولی یک عیب دیگر هم دارم که در حال رفع ان به یاری خداوند هستم
انشاء اله
ببخشید کمی در هم نوشتم
استاد خیلی خیلی ممنون
من هستم
آقای شمس گرامی
واقعا عالی بود. چقدر پیشرفتتون سریع و عالی بوده
دوستان و استاد عزیز سلاااااام .
امیدوارم زندگی همتون پر شده باشه از اتفاقات قشنگ .
دوستان چون قرار شده نتایجمون رو با هم به اشتراک بزاریم من اتفاق خوب امروزم رو اینجا مینویسم .من قبلا با خودم میگفتم که نتایج باید خیلی بزرگ باشن تا اینجا نوشته بشن ولی بعضی مواقع اتفاقات هر چند کوچیکی برای ادم پیش میاد که هیچ راهی برای به وجود اومدن اون اتفاق از نظر ما پیدا نمیشده ولی وقتی واقعا اون اتفاق رو ازته قلب ازخداوند میخوایم درست همون موقع در کمال ناباوری خداوند اون نتیجه رو با قوانین بدون تغییر جهان برامون به وجود میاره .در این شرایط کوچکترین اتفاق به نظر من یه نتیجه خییییییییلی بزرگه .
فکر میکنم یه بار دیگه هم گفته باشم که من هر وقت روی رابطه م با خدا وند کار میکنم و سعی میکنم شکر گذاری اون روزم با تمام وجود باشه خداوند همون شکر گزاری و همون احساس خوب رو چند برابر به بهم برمی گردونه انگار من هر وقت میگم خدایا دوستت دارم خداوند مهمون احساس دوست داشتن رو به من برمیگردونه با این تفاوت که چند برابر بیشتر .
این روزا من یه پولی رو برای کاری لازم داشتم با اینکه اصلا واجب نبود ومیتونستم صبر کنم تا پول دستم بیاد بعد انجامش بدم ولی با خودم گفتم برای خداوند که کاری نداره که العان این پول رو به من برسونه .از خداوند خواستم این پول امروز به دستم برسه .توی دفترم این جمله رو نوشتم وخداوند رو به خاطر این پول شکر گزاری کردم .
به ذهنم رسید که از شرکت این پول رو بگیرم(همون الهاماتی که استاد همیشه ازش حرف میزنه ) وخود خدا میدونه که اصلا شرایط گرفتن پول از شرکت توی این زمان اصلا نبود .
با اینکه مدیر عامل ما بارها گفته که در مورد مسائل مالی هیچ وقت با ایشون صحبت نکنیم ولی من تصمیم گرفتم بگم که من این مبلغ رو لازم دارم . اول گفتن که شما که میدونید در حال حاضر پولی نیست ؟!!! ولی یک ساعت دیگه دوباره از من پیگیری کنید ..
دوستان باور نمیکنید کمتر از یک ساعت و قبل از پیگیری مجدد 2 برابر پولی رو که گفته بودم رو از شرکت گرفتم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هنوز هم متحیرم که چرا دوبرابر !!!!!!!اونم توی این شرایط وچطور وقتی که تا ساعتی قبل اصلا پولی نبود !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! با خودم گفتم این رو خدا خواسته تعجبی نداره چون خداوند بی نهایت رزاقه وبینهایت بخشنده .دوستااان انگار تمام داشته های این جهان وجهان دیگه فقط وفقط به ارتباط خوب وعاشقانه با خدا بستگی داره .به قول استاد توی فایل شعر پروین اعتصامی هر چیزی که از این دنیا میخوایم خداوند بهمون میده فقط باید خدارو باور کنیم.
قبلا وقتی دوستان از نتایج بزرگشون توی سایت مینوشتن من میگفتم خوب طبیعیه وقتی کسی این نتیجه ها رو میگیره بایدم خدا رو اینقدر باور کنه در حالی که اون دوستان چون خدا وند رو بیشتر باور داشتن نتایج بزرگتر میگرفتن .
با تمام وجودم از خداوند میخوام که شناخت ما از خداوند هر روز بیشتر و بیشتر و نتایج همگی ما از این قانون هر روز بزرگتر و پر رنگ تر بشه .الهی امین .
دوست خوبم خانم نامدار سلام و سپاس
چه ایمان بالایی و چه ثبات قدمی. آفرین.
تجربیات شما پر است از انرژی مثبت. بنده که جان دوباره می گیرم. همیشه در اوج بدرخشید …
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
سلام دوست عزیز سرکار خانم نامدار
خیلی خیلی از اتفاق جالبی که براتون افتاده خوشحالم امیدوارم همواره زندگیتون پر از فراوانی و ثروت باشه
سلام تبریک میگم بهتون بابت اینکه تونستید به درک درستی از قانون جذب برسید و در روند صحیح این قانون قرار گرفتی
امیدوارم این روند پررنگ تر و محکم تر براتون ادامه داشته باشید تا به موفقیت و اهداف مد نظرتون برسید
موفق باشید
سلام خانم نامدار عزیز
بخاطر موفقیتی که بدست اوردید بهتون تبریک میگم و بهترین ها رو از خداوند برای شما میخام.
خانم نامدار عزیزم سلام
قرآن می فرماید هر فردی خداپرست وپرهیزگار باشد دو باغ بهشت به او عطا می شود ،پس قانون همیشه جواب می دهد و دو برابر پول دریافت می کنید
خانم نامدار عزیز ….بهتون تبریک میگم دوست خوبم….این اتفاقات همه نشانه اند برای اینکه به شما نشون داده بشه تو مدار درستی هستید…ادامه بدید دوست خوبم و منتظر بزرگ تر شدن نتایج باشید البته در کنار سیر تکامل تون.امیدوارم هر روز بیاید و خبر های خوب بهتری رو برامون بگید.از خداوند براتون بهترینها رو ارزو میکنم.
خانم نامدار گرامی سلام.
قطعا تغییر فرکانسهای شما باعث شده که موفقیت جدیدتون رو بدست بیارید و بزرگی این موفقیت همون طور که خودتون هم اشاره کردید اینه که تغییر فرکانس = تغییر نتایج. این یه قانونه کلیه. جهان هم جهان تکامل تدریجی هست موفقیتها کم کم بزرگ و بزرگتر میشن و قطعا موفقیت بزرگی دفعتا روی نمیده. مسیر زیبای پیش رویتون رو به شما تبریک میگم و منتظر شنیدن موفقیتهای بعدی شما هستم.
دوست قدرتمندم
ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻫﺴﺘﯽ !
ﻭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪی ﺍﯾﻦﻩ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺑﻪﺧﺎﻃﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ .
ﺗﻮ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰﯼ، ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ.
ﺗﻮ ﻗﻮﯼ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯽ .
ﺗﻮ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ .
ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺗﺮ ﺍﻭﻧﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ
ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﯼ.
ﺗﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﺼﻮﺭﺵ ﺭﻭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ .
ﺗﻮ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭﺵ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﯼ ﻫﺴﺘﯽ .
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﯾﮏ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ اﺕ،
ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ ﺑﺎﺵ .
ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﯼ،
ﭘﺮ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﻭ ﻣﺸﺘﺎﻕ ﺑﺎﺵ.
ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯼ؛
ﺭﺷﺪ ﮐﻨﯽ، ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ، ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﯽ، ﺷﻮﺥ ﻃﺒﻊ ﺑﺎﺷﯽ، ﺑﺎﻫﻮﺵ ﺑﺎﺷﯽ،ﺷﺠﺎﻉ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ…ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻭ ﺑﻬﺘﺮ .
ﻭ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ …”ﺗﻮ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﻘﻖ ﺑﺒﺨﺸﯽ .”
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﮐﻨﻨﺪ، ﻧﻘﺪﺕ ﮐﻨﻨﺪ، ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﺍﺕ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ،ﺗﺤﻤﻠﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ … “.
ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﺍﺕ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ .
ﻗﻮﯼ ﺑﺎﺵ،ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ.
ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ !
ﺗﻮ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺍﯼ !
تو ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰی !
?ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
بسیار زیبا : «ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﮐﻨﻨﺪ، ﻧﻘﺪﺕ ﮐﻨﻨﺪ، ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﺍﺕ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ،ﺗﺤﻤﻠﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ … ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﺍﺕ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ .»
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
آقای مشایخی عزیز چقدر متنتون فوق العاده و روحیه دهنده بود. همه آنرا در دفترم نوشتم. متشکرم ?
آقای مشایخی متنتون عاااااااااااالیه کلی لذت بردم و احساس خوبی بهم داده , سپاسگزارم.
خوشحال شدم..موفق و شاد باشید
استاد گرامی سلام
منم همه پروفایلهارو خوندم. دقیقا منم مثل آقای بابایی از اینکه چقدر انسانهای تلاشگری داریم خوشحالم و اشک ریختم. چقدر خوشحالم میبینم مردم کشورم دارن آگاه میشن و باورها و عقاید خرافی گذشته داره کمرنگ میشه
و واقعا لذا میبرم که میبینم اینهمه آرزوی خیر و برکت مردم بخاطر فایلاتون دریافت میکنین. منم خیلی دوست دارم اینهمه انرژی مثبت به دنبالم باشه
بیرون زتو نیست هر آنچه د رعالم هست
دوست خوبم نرگس صادقی سلام و سپاس
سرور شما از موفقیت دیگران نشان از مناعت طبع و در مسیر تکامل بودن شما است. مبارک باشد.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
سلام من مهدی جبارزاده هستم دانشجو دانشگاه عباسمنش.بنده خودم العان یک استاد موفقیت هستم و داستان موفقیتمو دوست دارم با دقت مطالعه کنید چون با گوشت وخونم درکش کردم .بنده از کودکی یه حمایت کننده داشتم اونم مادرم بود چون منو با خدا اشنا کرد و منم راهشو رفتم در عوض یه ترمز داشتم که دوست ندارم بگم کی .من 4 سال از برادرم کوچکتر هستم ولی چون خدمتم را خریدم در یک زمان تقریبا مشغول به کار شدیم البته بعد از دیبلم.ما از سال 1378 در مغازه لوازم خانگی مشغول به کار شدیم در سال 1390 مغازه را اجاره کردیم رشد ما از همین جا شروع شد سال بعد یک گلنگی خریدیم و ساختیم وخورد به زمان احمدی و رشد کرد و همه چیز خوب بود تا اینکه ما با خودمون گفتیم با با ما یه زمان لنگ هزار تومن بودیم الان 1 ملیارد سرمایه داریم/باور عدم لیاقت/سال 1393 ما یه کلنگی دیگه خریدیم و در کنارش به یکی از دوستان 15 سالمون ماشینمون و مبلغی دادیم که برای ما ماشین هیوندای وارداتی بده /باور کمبود/ما طمع کردیم از کسی که کارش این نبود و فقط به فکر کلاه برداری بود به خاطز قسطی بودن و اینکه دیگه این فرصت گیرمون نمیاد کلاه سرمون رفت و 133 ملیونمون رفت به همین راحتی بعد شما فکر نکنید که چه ادمای خنگی این بلا ممکن سر هر کی بیاد تا توش نیفتی نمیفهمی.ملک ما هم خورد به رکود و ما تصمیم گرفتیم با همسایه مشارکت کنیم که زاضی کزدن همسایه و قرارداد بستن یکسال طول کشید و همون سال قوانین شهرداری تغیر کرد و دیگه به ما 5 طبقه نمیدادند و ما گشتیم دنبال اشنا که اخرشم نشد و بعد از 2 سال با همون قیمت خونرو فروختیم که من حساب کردم سود بانکیش تو دو سال میشد 375 ملیون که از دستمون رفت .بگزریم که سر خرید و فروش این خونه و ماشینامون چه بلایی سرمون اومد و شدیم مضحکه فامیل و اقوام و از زمین و زمان بدبختی میومد تا جایی که کلا نا امید شده بودیم ولی از اونجایی که طبق تعلیمات مادرم که به خدا ایمان قوی داشتم و مطمعن بودم از این چاله در میام تلاش میکردم تا اینکه یکی از اقوام بر حسب اتفاق ما رو دعوت کرد مشهد اونجا من به خودم گفتم که من میخام این دو روزرو فکرم ازاد باشه و به مشکلات فکر نکنم یه روز که با خانومم و دخترم رفته بودیم بازار رضا خرید بیرون بازار یه مغازه بود که کتاب اقای استاد علی اکبری رو که در زمینه موفقیت کاری بود و خیلی هم ارزان بود میفروخت من با خودم گفتم ما که این همه به باد دادیم 10 هزار تومن که چیزی نیست بخرم شاید خوب باشه کتاب رو همون شب تا اخرش خوندم تلفن موبایل اقای اکبری داخلش بود که زنگ زدم وایشون منو عضو گروه خودشون در وایبر کرد و چند روز بعد در خانه که همه خواب بودن و منم از کتاب و گروه ایشون تقزیبا ناامید شده بودم تو واتساب بود فکر کنم دیدم یه جوون دانشجو داشت سوال میکرد که چه کاری خوبه بکنه تا یه درامدی داشته باشه و منم راههایی که میدونستم رو بهش گفتم .تا اینکه یه شخصی اومد تو گفتگومون و یه راهنماییهای خیلی بهتر و کاملتری به دانشجویه کرد و در اخر فهمیدیم تو بازار لوازم ارایشی حجره داره وسط صحبتهاش گفت راستی به سایت محمد علی شعبانعلی و سایت عباسمنش هم سر بزنید خیلی خوبه .من همون شب تمام زیر و بمه هر دو سایت رو دز اوردم اخزش دیدم با سایت عباسمنش بیشتر حال میکنم .این شد که من شدم مشتری سایت تمام فایلهای رایگانو گوش کردم تا اینکه وضعیت کاسبیمون و روابط عاطفیم و کلا زندگیم 20 درصد بهتر شد تا ابان که بسته روانشناسی ثروت خریدم قبول دارم که بسته گرونیه و توش از بدیهیات حرف میزنند ولی همین چیزای ساده خیلی مهمه اول که بسترو خریدم ناراحت شدم چون دیدم تمام باورهای من ایراد داره و بعد از دو ماه هیچ اتفاقی نیفتاد که زنگ زدم دفتر. خانم فرهادی که میخاستم ازشون تشکر مخصوص کنم خیلی کمکم کردند تا ایراداتمو به من گفتن و من روی همون ایراداتم کار کردم واقعا اولش سخته ولی چون من ادم صبوری هستم صبر کردم .نتایج بسته 6 ماه بعد مشخص شد ما تو بازاری که راکد بود خونرو فروختیم و با بانک قرار داد خوبی بستیم و درامد ما سه برابر شد .مغازه دکورشو عوض کردیم فروش رفت بالا و ما شعبه دیگیه ای زدیم و خودم هم یک سایت موفقیت زدم که خیلی خوب میره جلو ولی هنوز به درامد نرسیده/قانون تکامل/خدا رو شکر روابطم با همسرم عالیه ازایشگاه همسرم شلوغتر شده ماشین 206 خریدم و ویلای شمالمو تجهیز کردم و سفر خارج زفتم و العانم در صدد افزایش 3 برابری درامد برای سریه دوم هستم .فقط باید صبور باشید .و ایمان داشته باشید .به عباسمنش شک نکنید.به غیر از عباسمنش به هیچ چیزی فکر نکنید .حتما از خانم فرهادی کمک بگیرید /قانون درخاست/و اگر مطالبم براتون مفید بود دعام کنید تو کارم موفق بشم ممنون
دوست خوبم مهدی جبارزاده سلام و سپاس
چقدر خوب که بسته روانشناسی ثروت را خریده اید این یک موهبت الهی است. ما که در آرزویش هستیم. پیشرفت شما خیلی قابل تحسین است.
تشکر که از عوامل سایت قدردانی کردید. برایتان موفقیتی پایدار آرزومندم.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
بسم الله الرَّحمن الرَّحیم
سلام و خداقوت خدمت استاد عباس منش و دوستان آگاه
شکر خدا که فرصتی پیش آمد تا داستانی در مورد خود بنویسم.
من هم مثل خیلی از جوان¬های دور و اطرافمون یک زندگی عادی داشتم درس خوندم و کنکور دادم و به دانشگاه رفتم ولی نکته اینجاست که بی هدف درس میخواندم و حتی خودم هم انتخاب رشته دانشگاهی ام را انجام ندادم و حتی در دوران کارشناسی با اینکه دانشگاه تهران درس می خوندم ولی تا 3 سال رشته خودمو دوست نداشتم و میخواستم تغییر رشته بدم. از این وضع خسته شده بودم از اینکه زندگی بی هدف داشتم و نمیدونستم که برای چی دارم درس میخونم خسته شده بودم تا اینکه یک روز در حال برگشتن از دانشگاه به سمت خوابگاه دانشجویی بودم که یک پوستر نظر منو جلب کرد. آن پوستر گارگاه تندخوانی و تقویت حافظه استاد عباس منش بود. به اتفاق دو تن از دوستانم در آن کارگاه شرکت کردم. به غیر از تمرینات باید بگم که فقط حضور فیزیکی در فضای کارگاه اعتماد به نفسی به من داد که باعث شد سرعت مطالعه من دو برابر شود. حضور در این کارگاه و آشنایی من با استاد عباس منش و محصولات ایشان شروع تغییرات عمیق در من بود. البته استاد در اون موقع هنوز سایت عباس منش را راه اندازی نکرده بودند و در شرکت ایرانیان موفق درخشان فعالیت داشتند. در آن کارگاه من 4 محصول دوبله شده تو میتوانی زندگی ات را رویایی کنی، قطعه شاهکار، راز متا، قطب نما را تهیه کردم و همچنین سی دی راز ثروت و توانگری استاد را گرفتم تا در تابستان آنها را ببینم. جوّی که در آن بزرگ شده بودم و سیستم ذهنی من بر آن مبنا بنا شده بود کاملا با چیزی که الآن هستم فرق می کرد. پس از دیدن آن محصولات درگیری و جنگ عقایدی در ذهن من ایجاد شد که مدت ها در حال جنگ با عقاید قبلی و فعلی خود بودم. شاید باورتون نشه، این قضیه تا جایی پیش رفت که یکدفعه دیدم در اوج جوانی یک تار موی سرم سفید شد. دیگر تا چند روز به هیچ چیز گوش ندادم و در واقع استراحت ذهنی به خودم دادم تا آرام شوم ولی دیگر کار از کار گذشته بود و چراغ امیدی در من روشن شده بود و مسیری را در رو به روی خود می دیدم که به من انگیزه حرکت میداد، اعتماد به نفسم را بالا برد، زندگیم را هدفمند کرد، شوق ادامه تحصیل را در من بالا برد و امید به حقیقت داشتن آرزوها را در من زنده کرد. از خداوند متعال متشکرم که راه را به من نشان داد و یاری ام کرد که در این مسیر قدم بردارم و با قوانین خودش که در این جهان قرار داد آشنا شوم تا حالم خوب باشد و از استاد گرانقدرم هم متشکرم که واسطه این حال خوب قرار گرفت و مرا در ساختن بهشت در همین دنیا یاری کرد و این محبتشان ادامه دارد…
سامان اقراری
24 ساله
کارشناس ارشد مهندسی منابع طبیعی – جنگلشناسی
دوست خوبم سامان اِقراری سلام و سپاس
خیلی عالی و مصمم.
خوش به سعادتتان که استاد را زیارت کرده اید.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
سلام به شما دوستان خوبم. خیلی خوشحالم که همه با هم در رودخانه موفقیت شنا می کنیم و شاهد امواج ثروت و آرامش و سلامتی در این راه هستیم.
شاد و پیروز باشید.
آقا سامان گرامی ممنون از داستانت
دوستان عزیز و ارزشمندم سلام. و درود خداوند بر شما که سخنانتان ارزشمند ترین سخنانیست که انسانی میتواند بر زبان آورد.
آیا میدانید سخنانتان، به خصوص زمانی که از پروردگارمان صحبت میکنید چقدر ارزشمند است؟؟؟ آیا میدانید سخنان استاد عزیزمان جزء ارزشمند ترین سخنانیست که یک انسان میتواند بر زبان بیاورد؟؟؟ آیا میدانید وقتی که در کلامتان از خداوند صحبت میکنید و نشانی او را به دوستانتان میدهید چقدر سخنانتان ارزشمند است؟؟؟ آیا میدانید که بهتر از این سخنی نیست که بتوانید بر دل و زبان جاری کنید؟؟؟
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّـهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ (فصلت 33)
و کیست خوشگفتار تر از کسی که به سوی خداوند دعوت کند و کار شایسته انجام دهد و گوید من از تسلیم شدگان هستم؟
از دهانم دم به دم چون نافه آید بوی مشک
روز و شب ورد زبان, نام خدا باشد مرا
عالی بود دوست خوبم , چقدر خوب است دوستی با دوستان خدا…
دوست و برادر خوبم آقای صمیمی عزیز از تذکر خوب شما خیلی چیزها به من الهام شد و شما مسبب خیر شدید. سپاسگزارم …
کلام خودتان هم از این جنس شده است تبریک ….
راه خدا راهی است که نهایت ندارد…
از همان اول خوب است تا ابد ……..
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
دوستان عزیزم از شما سپاسگزارم. همه از لطف خدای بزرگ با همنشینی با شماست… خانم میر بوی خداوند این روزها از شما بسیار بیشتر استشمام میشود… .نعمت بسیار ارزشمندی را در وجودتان میپرورانید… بسیار بزرگ…
سلام بر شما آقای صمیمی عزیز …
چ زیباااااا و جاری آری تمامی گفتار از کرم و بخشش خداوند است …
عطر مهر، عطر مهربانی و خوشبختی ….
اینها همه از بزرگواری و مهربانی استااااااد عزیز است ک ب ما راه درستی و معنویت را نشانمان داد تا بتوانیم خدایمان را بشناسیم و جهان را جای بهتری سازیم برای زندگی ..
هر چی آرزوی خوبه مال شما .
موفق و شاد باشید
کمی دیر شد اما در نظر قبلی نتایجم را نوشتم .
اما موضوعی که می خوام بگم اینه همه ما اگر با دقت نگاه کنیم و تمرکز روی مطالب خوب داشته باشیم می بینیم چقدر پیششرفت کردیم .
چون واقعا گاهی فراموش می کنیم .
من خودم بارها فراموش می کنم .
اما مهم دیر شدن یا زود شدن هدف نیست مهم اعتماد کردن به الهامات و خودمان به عنوان اصل است.
من گاهی پیش امده دیر برسم اما بعدش گفتم حتما ان زمان اماده اش هستم و یا هدف مسابقه و به رخ کشیدن به بقیه نیست .
هدف خلق کردن است . از چیزهای کوچک مثل غذای دلخواه تا هوای خوب و بارانی خواستن و باور کردن این که بقیه هم می شوند