اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
درود خدمت استاد عزیز و مهربان،امیدوارم که حال دلتون خوب باشه که حتما همین هستش،استاد عزیز من به تک تک سخنان شمادر مورد هر موضوعی ایمان دارم،چون خودم تجربه کردم،بنده هم مثل شما تو یه خانواده بسیار منفی بزرگ شدم و منبع انرژی منفی هستن،از اونجا که من دوست داشتم این حس بدی که بخاطر گذشتم واطرافیان دارم رو تغییر بدم دنبال تغییر این حس به حس خوب بودم اما نمیدونستم چطور،تا اینکه بعد ازدواج از طریق همسرم با سایت شما آشنا شدم،قبل از اینکه با سایت شما آشنا بشم،خودم میخواستم یه راهی وپیدا کنم برای تغییر این حس خوب،ولی موفق نمیشدم وخسته میشدم واعصابم خورد میشد،تا اینکه با خودم گفتم که وقتی انسان مریض میشه خودش که خوش رو درمان نمیکنه یا اینکه اگه دست یا پا آسیب میبینه خودش که درمانش نمیتونه بکنه،حتما باید دکتر بره،حالا چه برسه به روح که درمانش واجبتر از جسمه،چون اگه روح سالم باشه جسمم حتما سالمه،تااینکه پروردگار من رو از طریق همسرم به سایت شما هدایت کرد،استاد من چند مورد در رابطه با توجه به خواسته ها ونا خواسته خدمت شما ودوستان عزیز عرض کنم:
1-در مورد همسرم که واقعا همون خصوصیاتی که تو ذهنم بودو بهشون توجه میکردم رو الان همسرم داره و واقعا از خداوند بابت این نعمت سپاسگزارم
2-در مورد فرزند که تو ذهنم یه پسر با خصوصیاتی که تو ذهنم هستش فکر میکردم وانگار خدا از قبل بهم داده وباور داشتم که خدا بهم پسر میده و واقعا هم همینطور شده والان یه کوچولوی سالم تو راه هستش وتو همین ماه مهر بدنیا میادواسمش رو هم رایان گذاشتم که خودم بهش میگم رایان خان،که واقعا ازخداسپاسگزارم
3-در مورد شغلم بگم خدمتتون که دوست داشتم به شهر خودم منتقل بشم که از طریق دستان خداوند به راحتی هرچه تمام تر انجام شد وحالا میخوام دوباره بخاطر شرایط الانم برگردم به محل قبلیم،که مطمئنم بر میگردم
من به صحبت استاد عزیز که اگه به چیزهای بد یا خوب توجه کنی از همون جنس وارد زندگیتون میشه واقعا ایمان دارم و بخاطر همین جمله طلایی سخنان استاد رو باور داشتم و دارم وتا الان با خواست خدا موندم توسایت وخواهم ماند، من توجه به ناخواسته هام بیشتر از خواسته هامه که چند موردش رو خدمتتون عرض میکنم،هرچند که مثبت نیستند. اما استاد فرمودند هم تجربه توجه به ناخواسته هاتون رو بگید هم تجربه توجه به خواسته هاتون:
1-من رو سالم بودن ماشین خیلی حساسم البته بودم الان با هدایتهای استاد عزیز یکم بهتر شدم،همیشه به خراب شدن یه قسمت ماشین فکر میکردم و دقیقا همون جا خراب میشد تا اونجایی که مجبور شدم کامل اون قسمت رو عوض کنم بعضی وقتا میخواستم بفروشمش که ذهنم آزاد شه وراحت شم،چون تمرکزم رو میگرفت، دوستان چقدر بحث زیاد وهر چی مینویسی یهو یه مبحث دیگه توذهنم میاد که اینجا بحث کمبود و بحث محدویت به میان میاد که رو اینا خیلی ذهنم مقاومت داره که جای بحث نیست
2-یکبار که حسم خوب نبود تو خونه یهو شیشه توستر،بخدا بدون اینکه کسی دستی بزنه یا حتی نزدیکش بشه شکست و من اونجا گفتم این بخاطر احساس بد و توجه به ناخواسته ها میتونه باشه،حالا درست یا غلطش رو نمیدونم
توجه به ناخواسته ها زیادن ولی نمخوام زیاد در موردشون صحبت کنم.
استاد عزیز شما یه جایی فرمودین که ثروت فقط پول نیست،پول یک قسمت ثروت محسوب میشه،به همراه پول روابط، هم رابطه با حق، رابطه با خانواده منظورم همسر وپدرو مادر وبرادر وخواهر وفامیل،
رابطه با همکارو اجتماع، سلامتی هستش.
استاد عزیز خدارو شکر من از لحاظ روابط چه با همسرم چه با خانوادم عالیه،روابط اجتماعی هم خوب به بالاست که اگه ایرادیم هست مشکل خودمم که دقیقا بر میگرده به همین توجه کردن به ناخواسته ها،از لحاظ سلامتی خداروشکر باورزشی که میکنم و باتوجه کردن به سالم بودن وتوجه نکردن به بیماری سالم سالم هستم،اما یه ایراد بزرگ که دارم اینکه بخاطر اینکه خیلی به پول فکر میکنم البته به قول استاد کمبود پول ،زندگیم رو تحت شعاع خودش قرار داده و حسم خوب نیست وخیلی نجواهای شیطانی تو ذهنم میاد وبا اینکه میدونم همش نجواس ولی هنوز نتونستم موفق شم مهارش کنم وهمیشه این مسئله باعث شده که حسم خوب نباشه با اینکه استاد گفتن که تو هر شرایطی که هستی وبا هر شغلی که داری اگه بتونی احساست رو خوب کنی به مدارهای بالاتر میری،یکی دو مسئله دیگه خدمت دوستان بگم وحرفم تمام،من سال 98تو بورس سرمایه گذاری کردم وسود خوبی کردم وبخاطر طمع پولم رو بیرون نکشیدم وکل پولم رفت واین هم بخاطر باور کمبود هستش که تو ذهن من جا خوش کرده چون این حس وداشتم که این پول بدست من نمیرسه،یه موضوع دیگه خدمت دوستان بگم اینکه بنده به گرفتن وام خیلی توجه میکنم واز این نوع جنس اتفاق تو زندگیم پیش میاد والانم دوباره افتاده،وبهم پیشنهاد گرفتنش رو دادن،واین مسئله باعث بد شدن حسم شده و واقعا ذهنم خیلی مقاومت داره وهنوز نتونستم این موضوع باور کمبود رو درک کنم که میدونم خیلی آسیب میرسونه،واقعا احساس بد خیلی بده واز خداوند میخوام هدایتم کنه به مسیر درست که از زندگی لذت ببرم چون دنیا ارزش این همه اعصاب خوردی نداره،ببخشید دوستان اگه بعضی جاها ربطی به موضوع نداشت یا اینکه جمله بندیها خوب نبود،از خدامیخوام که کمکم کنه که بتونم ذهنم رو در رابطه با مسئله ثروت و باور کمبود کنترل کنم ونتایج عالی بدست بیارم وبیام تو سایت از نتایجم برای دوستان بگم،بازم ببخشید که وقت دوستان رو گرفتم،امیدوارم که همیشه حال دلتون خوب باشه که اگه باشه بقیه چیزهای خوب خودشون میان،به امید دیدار دوستان هم فرکانسی،دوستتون دارم عزیزان
واقعاا چقدررر نعمت داریم که تا از دستش ندیدم نمی فهمیم چقدر با ارزش بوده :)
استاد چقدر خوب میتونه از دیدگاه قانون به موضوعات نگاه کنه و دلیل این زندگی که داره دقیقاااا به خاطر عمل طبق قوانین واضح و شفاف جهانه!
برای موضوعاتی که استاد گفت کلی مثال پیدا کردم و فهمیدم قانون داره در زندگی من دقیق و با جزئیات اجرا میشه حالا من دوتا راه دارم
یا هم جهت باهاش عمل کنم و اون زندگی داشته باشم که لایق مقام انسانه
و یا بر خلافش حرکت کنم و زندگی داشته باشم که خود شیطان اون دنیا به من بگه من از تو بیزارم!
من دارم روی خودم کار می کنم و و از خدا میخوام من رو در این مسیر ثابت قدم کنه و خدایان کنه تا راه رو پیدا کنم :))
مثال ۱:
من بچه تر که بودم ،دندونایه نیشم از روی لثم در اومده بود وپسرخالم که همبازی بچگیمه و همسن خودم هروقت منو میدید بهم میگفتی دراکولا و …
من همیشه ناراحت میشدم و کلی دعوا راه مینداختم که چرا به من میگی دراکولا و این بی ادبیه و…
اما فایده که نداشت هیچ بلکه وقتی میدید من دارم حرص میخورم خوشحال ترم میشد و با انگیزه تر اینکارو انجام میداد!
(نتیجه عمل بر خلاف قانون)
اما زمانی که من خودم حساسیتمو کم تر کردم و دیگه هیچ اهمیتی به این حرفاش ندادم انقد روتین و آروم آروم این رفتارش تغییر کرد و تو مدت خیلییی کمی به صفر رسید که الان بعد از دوسال تازه به خودم اومدم و اصلا یادم رفته بود که یه روزی همچین رفتاری با من داشت!
(نتیجه عمل طبق قوانین)
مثال ۲
این مثال بهترینم مثالیه که من تو زندگیم میتونم بزنم و نشون میده چقدرررر دقیق قانون داره با جزئیات به رفتار های ما فیدبک میده
ما یه همسایه پایینی داشتیم که حداقل هفته ای یک بار پارتی میگرفت ، مشکل ما با پارتی گرفتنش نبود مشکل ما با صدای بلند موزیکش بود
و بلندگوشم دقیقا زیر تخت من بود و تایم خواب من تازه مهمونیشون شروع میشد و خودتون میتونید متوجه حس اون موقع من بشید(◕ᴥ◕)
خلاصهه گذشت و ما هی دعوا و جر و بحث با این همسایه داشتیم اما درست که هیچ بدترم میشد
تا این که یه بار ما دوبار به پلیس زنگ زدیم و دیدیم رسیدگی نشد و فهمیدیم دستمون به جایی بند نیست بیخیال شدیم😂😂
همین که بیخیال شدیم دیگه مهمونیاش راس ساعت ۱۲ تموم میشد و کم تر شده بود و قابل تحمل بود
همه چی اوکبود تا این همسایه رفت
و بعدی اومد جاش
و دوباره همون اش و همون کاسه 😂
دوباره پارتی و صدای بلند و..
ما اون اول یکم بهشون گفتیم دیدیم گوش نمیدن بیخیال شدیم و به محض بیخیال شدن ما اونام دیگ مهمونی نگرفتن اما دقیقا حرف استاد شد
این همسایه از قبلی بد تر بود😀😂😂
این همسایه دوتا سگ داشت که کافی بود با آسانسور از واحد اینا رد شدی تا جوری پارس کنم که تن و بدنت بلرزه😂😂
خلاصه درگیری ما با این همسایه سر سگش بود..
گذشت و گذشت و این همسایه ام رفت و همسایه جدید اومد
چون ما بیخیال مهمونی شده بودیم این همسایه خیلی همسایه خوب و آرومی بود اما میتونید حدس بزنید وقتی برخلاف قانون پیش بری چی میشه دیگع؟
•این همسایه هم سگ داشت!•
با این مثال دقیقاااا بهم ثابت شد وقتی استاد میگه با هرچی بجنگی موندگارت تر میشه برام ثابت شد
تا زمانی که با صدای بلند میجنگیدیم حتی زمانی که همسایه رفت و بعدی اومد نه تنها اون مشکلو داشت بلکه مشکلاتمون بیشترم شده بود
و زمانی که بیخیال شدیم و سعی کردیم احساسمونو خوب نگه داریم تمام اون مشکلات دمشونو گزاشتن رو کولشون و رفتن
و زمانی که دوباره قانون یادمون رفت و درگیر شدیم حتی با اینک یه آدم جدید اومده تو ساختمون اما بازم همون مشکلی داره که ما باهاش درگیر بودیم
یعنی حتی فکر اینک آقا جان،ادم جدید اومده اما دقیقاا همون مشکلی داره که ما باهاش درگیر بودیم بهم ثابت میکنه که
اهمیتی نداره تو چی میخوای به هر اندازه که برعکس قانون حرکت کنی به همون اندازه زیر چرخ دنده له میشی!
اگر به صدای بلند همسایه توجه میکنی اون دوباره وارد زندگیت میشه حتی اگر همسایتون عوض بشه!
این قانونه
به هرچی توجه کنی وارد زندگیت میشه!
..
من همیشه دوست دارم یه بار با دوستم برم ویلاشون سمت تبریز
اولین بار که با خانوادم مطرحش کردم،خیلییی مخالفت کردن دلیلشم این بود که
•من باور نداشتم خانوادم اجازه میده من برم•
و چون برخلاف قانون برآورده شدن خواسته ها عمل میکردم نتیجه عکس میگرفتم اما نمی پذیرفتم که مشکل از منه فکر میکردم مشکل از خانواده منه و باهاشون میجنگیدم و هرروز ناراحت تر و عصبی تر میشدم
اما امسال بدون اینک بجنگم به پدرم گفتم میشه برم؟ و اونم چند ثانیه فکر کرد و گفت برو!
چرا؟
۱من جنگیدن تموم کردم
۲ من امسال باور داشتم که قطعا پدرم اجازه میده که برم چون من دختر مستقلین!(ناخودآگاه)
و نتیجه عمل به قوانین شد تجربه تجربیات دلخواهم 😀😀
چقدررر عمل به قوانین سادس و وقتی که فیدبک درست به خاطر رفتار طبق قانون میگیری بهت میچسبه😀
..
من همیشه دوست داشتم تنها بیرون برم
من عاشق استقلال و به خودم متکی بودن بودم
دلم نمیخواست آویزون خانوادم بشم تا منو ببرن بیرون و…
اولا باهاش میجنگیدم
داد میزدم
گریه می کردم
بحث می کردم
که چرا نمی زارید من تنها برم و…
اما یکم که گذشت
یکم که قانون بهتر درک کردم
فقط روی خودم و باور هام کار کردم
شرایط طوری شد که خانوادم با کلیی تشکر بهم پول میدم که با اتوبوس و تاکسی از منطقه دو برم منطقه شش
منی که خانوادم نمیزاشت تا سر محله خودمون برم!
دلیلش چی بود؟؟
توجه به نکات مثبت خانواده
باور لیاقت و
خورد خورد مستقل شدن!
اینها مثال هایی بود
که من الان از هم جهت بودن با قانون یا برعکس قانون عمل کردن و فیدبک هر کدوم یادم بود و براتون نوشتم
عاشقانه دوستون دارم و تحسینتون می کنم و از خوندن کامنت هاتون لذت میبرم
🌹⚘🌹⚘ابر وباد ومه وخورشید وفلک درکارند💫 تا تو نانی به کف آری وبه غفلت نخوری
همه از بهر توسرگشته وفرمانبردار💫شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری🌹⚘🌹⚘
سلام به استادعزیزم وخانواده صمیمی عباسمنش😃😃💐🌻💐🌻💐🌻
اتفاقا یکی دوهفته قبل اینکه این اتفاق بیفته ، اکثر رسانه های اجتماعیمو به منظور کنترل ورودی ها حذف کرده بودم تا بیشتر وبا تمرکز بالاتری به اهدافم بپردازم ، واین موضوع ک از نزدیکانم شنیدم درباره فیلتر بعضی اپ ها وبرام جالب بود نزدیک بودن این اتفاق ویچیز دیگه که خیلی برام جالب بود ،هر فایلی که رو سایت میذاشتین از اونروز تا الان متناسب با شرایط من بود ، (بلی بلی چون در مدار اش بود)
به وضوح برایم صحبت هاتون روشن ونمایان شدن😍😍 مثلا اینکه ( اکثریت جامعه هدفی ندارن ، وقتتشون رو تلف میکنند، اگه میخوای نتیجه بقیه رو بگیری توام مثل بقیه عمل کن )
استاد خیلی سپاسگزارم❣❣
الهی شکر که ما بصورت مفرد توانایی خلق زندگی وشرایط مون رو داریم زندگی یک فرصت کوتاهه ،میخوام خوب ازش بهره ببرم خیلی خیلی سپاسگزار الله یکتا هستم که فرصت تجربه زندگی بمن هدیه شد🌹❤😃
زمانی که بیماری کرونا همه گیر شده بود وهمه از انواع مایع ضد عفونی وماسک استفاده میکردند با اینکه شغلم طوری بود که هرروز با افراد مبتلا سروکار داشتم ولی اصلا به اخبار ،تعداد فوتی ها ،وخامت اوضاع توجهی نداشتم ودر هرشرایطی این جمله رو با خودم تکرار میکردم که سیستم ایمنی بدن من فوق العاده قدرتمند است وبدنم واندامهام محافظت میکند وجالب آنجاست با اینکه همسرم بشدت درگیر شد ومن از ایشون پرستاری میکردم خداروشکر اصلا مریض نشدم خداروشکر خیلی وقته که اصلا اخبار گوش نمیدم وخیلی وقتا اتفاقاتی می افته که من اصلا نفهمیدم وبه طبع آن حال واحساس خوبی دارم ونگرانی وترسی ندارم خداروشکر ودقیقا که به هرچه توجه کنی عین آن اتفاق را به زندگیت جذب میکنی
سلام استاد عزیزم وقتتون بخیر امیدوا م حالت خوب باشه
در مورد این اوضاع بگم که من و خانومم یک سفری رو هدایت شدیم رفتیم به طرف تبریز که میگن اوضاع خوب نیس رفتیم همه جاشو گشتیم عصر ما توی فروشگاهها و بازار میگشتیم و جاهای دیدنی میگشتیم بعضی هاهم نازیبایی ها رو میدیدن و تجربه ما کجا و اونا کجا بعدش رفتیم تهران و همه جاهای زیباشو تو این اوضاع به ظاهر ناجالب گشتیم جاهایی مثل دربند درکه تجریش پل طبیعت فروشگاههای بزرگ و خیلی جاهای دیدنی دیگه و تجربه من از تهران کجا تجربه اونا که فرار میکردن کجا
وقتی ادرس درکه رو پرسیدم از یه اقایی گفت همه دنبال فرار هستند شما دنبال درکه میگردی چقدر منازش خندیدم اون تعجب میکرد و ما رفتیم چقدر درکه حال کردیم ساعت ده شب اومدیم چندتایی رو گرفته بودند ماهم بین شون اومدیم و میخندیدیم به این مردم و بعدشم رفتیم هتل
چقدر تجربه ی زیبایی بود ازاین مسافرت چقدر ساختمانهای شیک زعفرانیه و…. جاهای جالب دیدیم چقدر ثروت دیدیم چقدر حال خوب دیدیم چقدر مردم حال خوب دیدیم واقعا لذت بردیم خدارو شکر خداروشکر واقعا
ممنونم از استاد بزرگ که این اگاهی هارو به ماداد که زندگی رو بهشت ببینیم
استاد عباسمنش حرف هاتون بسیار عالی بود من قانونی که میگید را تجربه کردم و دقیقا مشکلات از همون جنس برام بیشتر شد و وقتی توجه خودم را به سمت و سوی دیگه ایی معطوف کردم اوضاعم بهتر و بهتر شد.
از ته قلبم برای مردم جهان آگاهی و سلامتی و ثروت خواستارم.
خدارو شکر میکنم بابت این اگاهی ناب خدایا شکرت که توی مدار شنیدن ی همچین اگاهی های نابی هستم
چقدر لذت بردم از شنیدن مفهوم ازادی که تو که داری میگی ازادی چرا با ازاد بودن طرز تفکر من مخالفی
چرا عقیده من بیان من رو نمیخوای بپذیری ؟
واقعا همینه خیلی زود تحت تاثیر قرار میگیریم اینکه زمانی شما میرید توی امریکا با ایرانی های اونجا که چهل ساله اونجان حرف میزنی و میبینی اون ازادی و اون پول ساختن شما توی ایران رو باور ندارن شاید برای ما هم بعضی وقت ها پیش بیاد توی ی همچین نگاه هایی قرار بگیریم و اونجاست که باید بگیم خدارو شکر برای این مملکت برای این زندگی چقدر زیبایی دیدم چقدر ادم های خوب هستند چقدر موقعیت ساختن ثروت وجود داره .
خوب ما الان توی ی همچین شرایطی هستیم که ظاهر قظیه اینه که همه چیز روی هواست و …
من رفتم سخنرانی اقای خامنه ای که برای مردم اصفهان بود رو گوش کردم چقدر از توانایی کنترل ذهن و کلام فوقالعاده ای برخورداره خداروشکر
تمرکز و اصل سخنرانیش روی موضوع امید روی پیشرفت هایی که داشتن بود و گفتم به خودم چقدر قانون درسته داره خوب کار میکنه برای همه این اقای که الان اینجاست چقدر خوب تونسته خودشو کنترل کنه ذهنش رو کنترل کنه
من ی لحظه خودم رو جای اون قرار دادم واقعا کار سختیه توی این مواقع خودتو کنترل کنی
خوب از نکات مثبتی که برای من توی این شرایط به ظاهر سخت اتفاق افتاد اینبود که کلی جنس خریدم برای کسب و کارم نقد
ماشین خریدم خدارو شکر
ی مقدار پس انداز دارم
و ی هدیه گرانبها از طرف ی مشتری عزیز کتاب عالی نهج البلاغه که خیلی منو تحت تاثیر باور های فوقالعاده امیر المومنین قرار داد
یعنی وقتی من کلی روی خودم توحید و نگاه مثبت باور های فراوانی کار میکنم اگه اتفاقاتی از این قبیل بیوفته جهان کمک میکنه که راحت بگذرم از اون اتفاقات و اون اتفاقات کمکی باشه برای من سکوی پرتابی باشه برای من
و ی سلام ویژه هم به اون خانم زیبای همیشه فعال پشت صحنه
وای استاد خوبم چقدر منتظر این فایل بودم تو این مدت هر روز میگفتم خدایا حالا نظر استاد در رابطه با این اتفاقا چیه
هر روز می اومدم سایت چک میکردم ببینم فایل جدید چی میگه
استاد به قول شما واقعا ادم تحت تاثیر قرار میگیره .منم به نوبه خودم خیلی ناراحت شدم اما واقعا کنترل ذهن کار ساده ای نیست.خیلی سعی کردم اما هر روز ی خبر جدید ی فوت جدید ی اتفاق جدید .واقعا ادم میموند کدوم وری باشه .
فک کنین حتی منی که نزدیک ی سال بود تی وی خاموش کرده بودم شبا تایم میزاشتم اخبار ایران گوش میدادم و اخبار خارج از ایران گوش میدادم تا ثابت کنم که اخبار ایران همش دروغه و سریع زنگ میزدیم به داییم که حالا دیدی این موضوع اینجوری بوده و اخبار ایران دروغ میگه
تمام وقت فقط اینستا و یوتیوب چک میکردم ببینم حالا نظر مقامات خارجه چیه ؟اوووووه هرکی ی توییتی میزد سریع زندگی نامش درمی اوردم ببینم چقدر شخصیت مهمی داره و چقدر حرفش میتونه تاثیر گذار باشه…
کلا تو این مدت شده بودم ی تحلیل گر سیاسی که از نظر من همه اشتباه میگن فقط تحلیل من درسته
لعنت بهت شیطان
حتی اینقدر تحت تاثیر قرار گرفتم که تو تشییع یکی از کشته شده ها شرکت کردم و با اینکه ی کلمه شعار ندادم فقط برای فاتحه سر خاک رفتم وقتی برگشتم خونه دیدم مامورا زدن ماشینمو داغون کردن با اینکه ماشینم قیمت بالا بود و خسارت زیادی برداشتع بود چند دقیقه ناراحت شدم اما سریع خودمو جمع کردم و گفتم اینم دستمزد و نتیجه افکارت خب.اینم نتیجه تمرکز رو اخبار و مقایسه خبرهااا.به خودم گفتم دختر خوب تو که اینهمه وقت گذاشتی به این مسائل پرداختی بهشون توجه کردی در موردش با همه صحبت میکردی خب اینم نتیجه توجه به این مسائل.
رفتم شیشه ماشین عوض کنم وقتی قیمت میگفتن همش میگفتم اصلا قیمت مهم نیس من با شکستن ای شیشه چیزاایی به دست آوردم که ارزشش داره هزینه کنم
چقدر واسه پیدا کرن آینه ماشین اذیت شدم بازم گفتم ارزشش داره باید این اتفاق می افتاد تا من به خودم بیام و راهمو پیدا کنم.
وای خدا جونم قد تموم عالم شکرت که منو به مسیر آوردی…..
همش میگفتم خداروشکر بازم ماشینم خسارت دید اگه خودم چیزیم میشد چی؟اگه صورت زیبام صدمه میدید چی؟اگه کشته میشدم بنده خدا مادرم چی؟بازم خداروشکر وسیله ای بود تا با خسارت دیدن اون من به خودم بیام….اصلا خداروشکر که من ماشین دارم ..خدا جونم عاشقتم
استاد قشنگم شاید باورتون نشه تا چند روز شکر گذاری میکردم همش میگفتم خدایا شکرت که منو بیدار کردی خدایا شکرت که اینقدر منو دوست داشتی سریع منو آگاه کردی خدایا شکرت که به من فرصت زندگی دوباره دادی.خدایا شکرت که به من دوباره فرصت دادی از نعمت ها لذت ببرم و استفاده کنم.خدایا شکرت که به من دوباره فرصت دادی خورشیدو ببینم از جهان هستی لذت ببرم.ازهمه مهمتر خدایا شکرت که بهم فرصت دادی دوباره بیام کامنت بنویسم و کنار شما دوستای عزیزم باشم.
تازه خسارت ماشین یکیش بود کلا مشتری هام کم شده بود فروش اصلا نداشتم و چقدر نتایج منفی….
وای خدایا شکرت که منو آگاه کردی خدایا دورت بگردم من
اما الان اون سانازی که ده تا vpn نصب کرده بود تا اخبار خارجی چک کنه همشو ریخته تو زباله دون تاریخ.حتی به اینستا و یوتیوب هم سر نمیزنم.تایم بیکاریم هم ی بازی بچه گونه نصب کردم رو گوشیم بازی میکنم وای خدایا شکرت چقدر آهنگ بازی لذت بخشه چقدر دنیای بچه ها رو دوست دارم.خدایا شکرت گوشی دارم.
به زودی میام خیلی نتیجه هارو اعلام میکنم .قول
استاد قشنگم به زودی میام درباره نتایج عالی که دارم میگیرم کامنت میزارم دوباره میام و مینویسم چقدر خدا دوستم داره که هر لحظه داره منو به سمت بهترینا به سمت کارایی که باعث گسترش جهان هستی میشه هدایت میکنه خدایا شکرت….
با صحبتای اولیه شما راجب کنترل ورودی ها یعنی ندیدن تلوزیون، استفاده خیییلی کم و درست از شبکه های اجتماعی و ایزوله کردن محیط اطرافت با آدم های مثبت؛ من رفتم تو کانتکت هام و خیییلی از شماره ها رو پاک کردم، از خیلی از گروه ها لفت دادم. به این فکر کردم که من باید مواظب باشم با چه آدمایی در ارتباطم. من باید مواظب ورودی هام و محیط اطرافم باشم.
جدیدا توی دانشگاه(چون اولاشه) خیلی حواسم هست که با همه خوب باشم و همه از من خوششون بیاد ولی وااقعا چرا؟ چرا اصلا برام مهمه همچین چیزی؟ کسی که باید از من خوشش بیاد و در مدار من باشه، میاد پیشم. واقعا چرا سعی در راضی نگه داشتن آدمها بودم این نشون دهنده عزت نفس پایینه و ریشش هم برمیگرده به مدرسم که تو کلاس خیلیا با من اوکی نبودن ولی من دوس داشتم همه بام اوکی باشن برا همین تو دانشگاه میترسم که دوباره اون اتفاق بیفته ولی الان میگم خب بیفته اصلا فرار نیست همه از من خوششون بیاد.
اگر تو محیط اطراف و فامیل و اینا دقت کنید میبینید افرادی که همه آدما اون و دوس دارن برا دل هودشون زندگی نمیکنند، به آدم ها نه نمیگن،هر کی یه چی میگه باهاش موافقت میکنه و این دیگه ته بی عزت نفسیه بنظرم.
بابا بیخیاال اصلا مهم نیست اصلا نمیخوام که همه از من خوششون بیاد چون اونوقت ینی سبک زندگی خودمو رها کنم.
من اونطور که دلم میخواد رفتار میکنم، با کسی بحث و جدل نمیکنم، به آدمها مهربانی میکنم اما رفتارم و به خاطر اونا تغییر نمیدم
پرمورد شبکه اجتماعی هم خیییلی دارم تلاش میکنم که کار فیزیکی بکنم و کلا بیکار نباشم که برم تو اینستا الکی بچرخم برا خودم
یه چیزی میخوام بگم ربطی به فایل نداره اما همین الان اتفاق افتاد دوست دارم بگم.
چند دیقه پیش داشتم با دوستی صحبت میکردم که داشت میگفت دوست دارم بدونم چرا پدر و مادرم و حتی تو توی مدیریت پولتون خوبین اما من نه.
و ایشون از من درخواستی نکرد که تو راه حلت چیه اما من شروع کردم براش توضیح دادن و واکنش خوبی رو دریافت نکردم. بعد اومدم با خودم گفتم اینا همش اتفاق میفته تا تو بفهمی و عمل کنی تا وقتی کسی ازت چیزی نخواسته صحبت نکنی.
واااقعا خداروشکر میکنم قبلا همیشه برا مزدم سخنرانی میکردم، نصیحت میکردم، برام مهم بود با صحبتام یکی رو تغییر بدم اما الان چقدر پخته تر شدم و خییییلی بهتر شدم تو این مورد، خیلی کم پیش میاد که کسی ازم درخواستی نکنه و من صحبت کنم. واقعا سپاسگزار خداوندم.
سپاسگزار خدام که من میدونم نباید کسی رو نصیحت کنم و تا ازم درخواستی نکرده صحبت نکنم اما میبینم افرادی خیییلی بزرگتر از من هستند از لحاظ سنی که فکر میکنن مسئولیت زندگی بقیه هم با اوناس، فک میکنن قدرت تغییر دیگران و دارن و شرووع میکنن تصمیم گرفتن واسه اون شخص. سپاسگزارم رب قدرتمند من🫂
آزادی میخوای؟ به مردم آزادی بده. استاد خییییلی برام جالب بود و تا حالا نشنیده بودم این مورد ر.
اگر آزادی میخوایم باید به نظرات و عقاید مردم هم احترام بذاریم و اونا رو مجبور نکنیم که مثل ما فکر کنند که مثل ما عمل کنند
دو تا آگاهی خفنننن؛:
️اگر داری به چیزی توجه میکنی که احساس خوبی داری یعنی داری اتفاقات خوب و برای خودت بوجود میاری.
️اگر داری به چیزی توجه میکنی که احساس بدی بت میده بدون که داری آدم های بد اتفاقات و شرایط بد رو به خودت جذب میکنی برای آینده.
اگر بتونی به زیبایی ها توجه کنی، به خواسته هات و چیزایی که داری توجه کنی، خداوند تو رو به جایی هدایت میکنه که زیبایی های بیشتری رو ببینی، خوشبخت تر بشی،. مثلا استاد که الان پرادایس و اییییین همه زیبایی رو دارن، سال ها پیش توی خونه کوچیکشون هم زیبایی و نکات مثبت و میدیدن.
این جمله بالا تنها چیزیه که هر چی میشنومش برام تکراری نمیشه و هر باار انگار جدید تر میشه.
باید تمرکزم و روی خواسته هام بذارم به کوچیکترین نظم و زیبایی توجه کنم
اگر توی زندگیت چیز بدی رو میبینی یا مثلا توجهت و میذاری رو چیزایی که میخوای و نداری، و فحش بدی اعتراض کنی بجنگی خشمت و بروز بدی…………. جهان برات اتفاقات این چنینی که خشمت و عصبانیتت و بیشتر میکنه و آرامش و ازت میگیره رو برات بیشتر میکنه.
یاد یکی از دوستام افتادم، همیشه استراتژیش این بود که داد و هوار کن و از حققق خودت دفااع کن. چند باری تحت تاثیر قرار گرفتم ولی دیدم که این روش چقددر آرامش و ازم میگیره و درونم و غیر شفاف میکنه.
مثال: بابای من اصرار داشت من میرم دانشگاه چادر بپوشم، اولش خیلی مخالفت میکردم و این باعث شده بود خیلی روح و روانم اذیت بشه و تازه رابطمم با پدرم بد شده بود. از یه جایی به بعد گفتم چرا بحث میکنی؟ اصلا تو بگو باشه بذار برات چادرم بخره ولی تو نپوش. بچا حتی بهش گفتم بریم چادر بخریم اما اون نیومد و دیگه هیچ بحثی هم بینمون نشد و من به خواستم رسیدم.
کلا از این مدل اتفاقا با پدرم زیاد داشتم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که خشم و اعتراض کار بیهوده ایه و تو نباید بحث کنی ولی کار خودت و انجام بدی. اصلا میدونی چیه؟ کسی عصبانی میشه و به اصطلاح میخواد از حقش دفاع کنه که باور داره پدرش یا حالا هر کس دیگه (عامل بیرونی) نقشی توی زندگیش دارن و میتونن مانع بشن از زندگی دلخواه اون فرد.
و اول از همه بگم خودمم جزو این افرادم اما دارم تلاش میکنم که روز به روز از قدرت بابام توی ذهنم کم کنم و به خدا بدم.
استاد با تموم وجودم سپاسگزارتم که داری بهم یاد میدی چطور زندگیم بشه خوشبختی🫂
یکی از چیزایی که بهم یاد دادی این بود که صحبت نکنم. استاد منِ بشدتت برونگرا چققققدر تو تین موضوع خوب شدم. منی که تا یه موضوع بد اتفاق میفتاد مثلا اگر حتی پریود میشدم اگر بابام مثلا تو یه مورد بهم گیر میداد به زمیین و زمان میگفتم (تا فقط توجه جلب کنم) من الان کجام؟ من حتی وقتی بیمار میشم که خیییلی کم اتفاق میفته، به خونوادم میگم دلم نمیخواد هییچکی بدونه و اگر کسی حالمو بپرسه حتی اگر درد داشته باشم میگم عالیم خیلی خوبه.
خدایا شکرتتو این موضوع خیییلی خیلی بهتر شدم.
استاد پدر من خیییلی اخبار میبینه و همین چند روز پیش نمیدونم چطوری نزدیک چهل میلیون از حسابش و برداشتند و پدر من بنظرم به تمااام مخاطبینش رنگ زد و این و گفت. من این و میفهمیدم که پدرم که عاشقشم کار درستی رو انجام نمیده چون کنترل ذهن براش سخت تر میشه و از اون جنس اتفاق ممکنه بازم براش بیفته. من متوجه شدم که همچین اتفاقی که خیلی کم اتفاق میفته بخاطر فرکانس بابام (بخاطر دیدن زیاد اخبار) برای اون اتفاق میفته.
و جالبه بهم افتخار کنید که من حتی با یک نفر هم راجب این موضوع حرف نزدمیعنی تو ذهنم میومد که بگو ولی من جلوشو گرفتم و فقط یه جا اومدم بگم تازه چند جمله گفتم که یکی از بچه ها یه چیز دیگه گفت بین حرفام و خداروشکر بحث عوض شد و منم دیگه نیمدم باز بگم
استاد امروز یه اگاهی جدید کسب کردم. این فایل و چندین بار گوش خواهم گرفتم. سپاسگزارممم
درود خدمت استاد عزیز و مهربان،امیدوارم که حال دلتون خوب باشه که حتما همین هستش،استاد عزیز من به تک تک سخنان شمادر مورد هر موضوعی ایمان دارم،چون خودم تجربه کردم،بنده هم مثل شما تو یه خانواده بسیار منفی بزرگ شدم و منبع انرژی منفی هستن،از اونجا که من دوست داشتم این حس بدی که بخاطر گذشتم واطرافیان دارم رو تغییر بدم دنبال تغییر این حس به حس خوب بودم اما نمیدونستم چطور،تا اینکه بعد ازدواج از طریق همسرم با سایت شما آشنا شدم،قبل از اینکه با سایت شما آشنا بشم،خودم میخواستم یه راهی وپیدا کنم برای تغییر این حس خوب،ولی موفق نمیشدم وخسته میشدم واعصابم خورد میشد،تا اینکه با خودم گفتم که وقتی انسان مریض میشه خودش که خوش رو درمان نمیکنه یا اینکه اگه دست یا پا آسیب میبینه خودش که درمانش نمیتونه بکنه،حتما باید دکتر بره،حالا چه برسه به روح که درمانش واجبتر از جسمه،چون اگه روح سالم باشه جسمم حتما سالمه،تااینکه پروردگار من رو از طریق همسرم به سایت شما هدایت کرد،استاد من چند مورد در رابطه با توجه به خواسته ها ونا خواسته خدمت شما ودوستان عزیز عرض کنم:
1-در مورد همسرم که واقعا همون خصوصیاتی که تو ذهنم بودو بهشون توجه میکردم رو الان همسرم داره و واقعا از خداوند بابت این نعمت سپاسگزارم
2-در مورد فرزند که تو ذهنم یه پسر با خصوصیاتی که تو ذهنم هستش فکر میکردم وانگار خدا از قبل بهم داده وباور داشتم که خدا بهم پسر میده و واقعا هم همینطور شده والان یه کوچولوی سالم تو راه هستش وتو همین ماه مهر بدنیا میادواسمش رو هم رایان گذاشتم که خودم بهش میگم رایان خان،که واقعا ازخداسپاسگزارم
3-در مورد شغلم بگم خدمتتون که دوست داشتم به شهر خودم منتقل بشم که از طریق دستان خداوند به راحتی هرچه تمام تر انجام شد وحالا میخوام دوباره بخاطر شرایط الانم برگردم به محل قبلیم،که مطمئنم بر میگردم
من به صحبت استاد عزیز که اگه به چیزهای بد یا خوب توجه کنی از همون جنس وارد زندگیتون میشه واقعا ایمان دارم و بخاطر همین جمله طلایی سخنان استاد رو باور داشتم و دارم وتا الان با خواست خدا موندم توسایت وخواهم ماند، من توجه به ناخواسته هام بیشتر از خواسته هامه که چند موردش رو خدمتتون عرض میکنم،هرچند که مثبت نیستند. اما استاد فرمودند هم تجربه توجه به ناخواسته هاتون رو بگید هم تجربه توجه به خواسته هاتون:
1-من رو سالم بودن ماشین خیلی حساسم البته بودم الان با هدایتهای استاد عزیز یکم بهتر شدم،همیشه به خراب شدن یه قسمت ماشین فکر میکردم و دقیقا همون جا خراب میشد تا اونجایی که مجبور شدم کامل اون قسمت رو عوض کنم بعضی وقتا میخواستم بفروشمش که ذهنم آزاد شه وراحت شم،چون تمرکزم رو میگرفت، دوستان چقدر بحث زیاد وهر چی مینویسی یهو یه مبحث دیگه توذهنم میاد که اینجا بحث کمبود و بحث محدویت به میان میاد که رو اینا خیلی ذهنم مقاومت داره که جای بحث نیست
2-یکبار که حسم خوب نبود تو خونه یهو شیشه توستر،بخدا بدون اینکه کسی دستی بزنه یا حتی نزدیکش بشه شکست و من اونجا گفتم این بخاطر احساس بد و توجه به ناخواسته ها میتونه باشه،حالا درست یا غلطش رو نمیدونم
توجه به ناخواسته ها زیادن ولی نمخوام زیاد در موردشون صحبت کنم.
استاد عزیز شما یه جایی فرمودین که ثروت فقط پول نیست،پول یک قسمت ثروت محسوب میشه،به همراه پول روابط، هم رابطه با حق، رابطه با خانواده منظورم همسر وپدرو مادر وبرادر وخواهر وفامیل،
رابطه با همکارو اجتماع، سلامتی هستش.
استاد عزیز خدارو شکر من از لحاظ روابط چه با همسرم چه با خانوادم عالیه،روابط اجتماعی هم خوب به بالاست که اگه ایرادیم هست مشکل خودمم که دقیقا بر میگرده به همین توجه کردن به ناخواسته ها،از لحاظ سلامتی خداروشکر باورزشی که میکنم و باتوجه کردن به سالم بودن وتوجه نکردن به بیماری سالم سالم هستم،اما یه ایراد بزرگ که دارم اینکه بخاطر اینکه خیلی به پول فکر میکنم البته به قول استاد کمبود پول ،زندگیم رو تحت شعاع خودش قرار داده و حسم خوب نیست وخیلی نجواهای شیطانی تو ذهنم میاد وبا اینکه میدونم همش نجواس ولی هنوز نتونستم موفق شم مهارش کنم وهمیشه این مسئله باعث شده که حسم خوب نباشه با اینکه استاد گفتن که تو هر شرایطی که هستی وبا هر شغلی که داری اگه بتونی احساست رو خوب کنی به مدارهای بالاتر میری،یکی دو مسئله دیگه خدمت دوستان بگم وحرفم تمام،من سال 98تو بورس سرمایه گذاری کردم وسود خوبی کردم وبخاطر طمع پولم رو بیرون نکشیدم وکل پولم رفت واین هم بخاطر باور کمبود هستش که تو ذهن من جا خوش کرده چون این حس وداشتم که این پول بدست من نمیرسه،یه موضوع دیگه خدمت دوستان بگم اینکه بنده به گرفتن وام خیلی توجه میکنم واز این نوع جنس اتفاق تو زندگیم پیش میاد والانم دوباره افتاده،وبهم پیشنهاد گرفتنش رو دادن،واین مسئله باعث بد شدن حسم شده و واقعا ذهنم خیلی مقاومت داره وهنوز نتونستم این موضوع باور کمبود رو درک کنم که میدونم خیلی آسیب میرسونه،واقعا احساس بد خیلی بده واز خداوند میخوام هدایتم کنه به مسیر درست که از زندگی لذت ببرم چون دنیا ارزش این همه اعصاب خوردی نداره،ببخشید دوستان اگه بعضی جاها ربطی به موضوع نداشت یا اینکه جمله بندیها خوب نبود،از خدامیخوام که کمکم کنه که بتونم ذهنم رو در رابطه با مسئله ثروت و باور کمبود کنترل کنم ونتایج عالی بدست بیارم وبیام تو سایت از نتایجم برای دوستان بگم،بازم ببخشید که وقت دوستان رو گرفتم،امیدوارم که همیشه حال دلتون خوب باشه که اگه باشه بقیه چیزهای خوب خودشون میان،به امید دیدار دوستان هم فرکانسی،دوستتون دارم عزیزان
سلام به دوستان عزیزم
توی این چندروزه فهمیدم چقدر سایت نعمته
چقدر استاد نعمته
چقدر تجربیاتش نعمته
چقدر دونستن قانون نعمته
واقعاا چقدررر نعمت داریم که تا از دستش ندیدم نمی فهمیم چقدر با ارزش بوده :)
استاد چقدر خوب میتونه از دیدگاه قانون به موضوعات نگاه کنه و دلیل این زندگی که داره دقیقاااا به خاطر عمل طبق قوانین واضح و شفاف جهانه!
برای موضوعاتی که استاد گفت کلی مثال پیدا کردم و فهمیدم قانون داره در زندگی من دقیق و با جزئیات اجرا میشه حالا من دوتا راه دارم
یا هم جهت باهاش عمل کنم و اون زندگی داشته باشم که لایق مقام انسانه
و یا بر خلافش حرکت کنم و زندگی داشته باشم که خود شیطان اون دنیا به من بگه من از تو بیزارم!
من دارم روی خودم کار می کنم و و از خدا میخوام من رو در این مسیر ثابت قدم کنه و خدایان کنه تا راه رو پیدا کنم :))
مثال ۱:
من بچه تر که بودم ،دندونایه نیشم از روی لثم در اومده بود وپسرخالم که همبازی بچگیمه و همسن خودم هروقت منو میدید بهم میگفتی دراکولا و …
من همیشه ناراحت میشدم و کلی دعوا راه مینداختم که چرا به من میگی دراکولا و این بی ادبیه و…
اما فایده که نداشت هیچ بلکه وقتی میدید من دارم حرص میخورم خوشحال ترم میشد و با انگیزه تر اینکارو انجام میداد!
(نتیجه عمل بر خلاف قانون)
اما زمانی که من خودم حساسیتمو کم تر کردم و دیگه هیچ اهمیتی به این حرفاش ندادم انقد روتین و آروم آروم این رفتارش تغییر کرد و تو مدت خیلییی کمی به صفر رسید که الان بعد از دوسال تازه به خودم اومدم و اصلا یادم رفته بود که یه روزی همچین رفتاری با من داشت!
(نتیجه عمل طبق قوانین)
مثال ۲
این مثال بهترینم مثالیه که من تو زندگیم میتونم بزنم و نشون میده چقدرررر دقیق قانون داره با جزئیات به رفتار های ما فیدبک میده
ما یه همسایه پایینی داشتیم که حداقل هفته ای یک بار پارتی میگرفت ، مشکل ما با پارتی گرفتنش نبود مشکل ما با صدای بلند موزیکش بود
و بلندگوشم دقیقا زیر تخت من بود و تایم خواب من تازه مهمونیشون شروع میشد و خودتون میتونید متوجه حس اون موقع من بشید(◕ᴥ◕)
خلاصهه گذشت و ما هی دعوا و جر و بحث با این همسایه داشتیم اما درست که هیچ بدترم میشد
تا این که یه بار ما دوبار به پلیس زنگ زدیم و دیدیم رسیدگی نشد و فهمیدیم دستمون به جایی بند نیست بیخیال شدیم😂😂
همین که بیخیال شدیم دیگه مهمونیاش راس ساعت ۱۲ تموم میشد و کم تر شده بود و قابل تحمل بود
همه چی اوکبود تا این همسایه رفت
و بعدی اومد جاش
و دوباره همون اش و همون کاسه 😂
دوباره پارتی و صدای بلند و..
ما اون اول یکم بهشون گفتیم دیدیم گوش نمیدن بیخیال شدیم و به محض بیخیال شدن ما اونام دیگ مهمونی نگرفتن اما دقیقا حرف استاد شد
این همسایه از قبلی بد تر بود😀😂😂
این همسایه دوتا سگ داشت که کافی بود با آسانسور از واحد اینا رد شدی تا جوری پارس کنم که تن و بدنت بلرزه😂😂
خلاصه درگیری ما با این همسایه سر سگش بود..
گذشت و گذشت و این همسایه ام رفت و همسایه جدید اومد
چون ما بیخیال مهمونی شده بودیم این همسایه خیلی همسایه خوب و آرومی بود اما میتونید حدس بزنید وقتی برخلاف قانون پیش بری چی میشه دیگع؟
•این همسایه هم سگ داشت!•
با این مثال دقیقاااا بهم ثابت شد وقتی استاد میگه با هرچی بجنگی موندگارت تر میشه برام ثابت شد
تا زمانی که با صدای بلند میجنگیدیم حتی زمانی که همسایه رفت و بعدی اومد نه تنها اون مشکلو داشت بلکه مشکلاتمون بیشترم شده بود
و زمانی که بیخیال شدیم و سعی کردیم احساسمونو خوب نگه داریم تمام اون مشکلات دمشونو گزاشتن رو کولشون و رفتن
و زمانی که دوباره قانون یادمون رفت و درگیر شدیم حتی با اینک یه آدم جدید اومده تو ساختمون اما بازم همون مشکلی داره که ما باهاش درگیر بودیم
یعنی حتی فکر اینک آقا جان،ادم جدید اومده اما دقیقاا همون مشکلی داره که ما باهاش درگیر بودیم بهم ثابت میکنه که
اهمیتی نداره تو چی میخوای به هر اندازه که برعکس قانون حرکت کنی به همون اندازه زیر چرخ دنده له میشی!
اگر به صدای بلند همسایه توجه میکنی اون دوباره وارد زندگیت میشه حتی اگر همسایتون عوض بشه!
این قانونه
به هرچی توجه کنی وارد زندگیت میشه!
..
من همیشه دوست دارم یه بار با دوستم برم ویلاشون سمت تبریز
اولین بار که با خانوادم مطرحش کردم،خیلییی مخالفت کردن دلیلشم این بود که
•من باور نداشتم خانوادم اجازه میده من برم•
و چون برخلاف قانون برآورده شدن خواسته ها عمل میکردم نتیجه عکس میگرفتم اما نمی پذیرفتم که مشکل از منه فکر میکردم مشکل از خانواده منه و باهاشون میجنگیدم و هرروز ناراحت تر و عصبی تر میشدم
اما امسال بدون اینک بجنگم به پدرم گفتم میشه برم؟ و اونم چند ثانیه فکر کرد و گفت برو!
چرا؟
۱من جنگیدن تموم کردم
۲ من امسال باور داشتم که قطعا پدرم اجازه میده که برم چون من دختر مستقلین!(ناخودآگاه)
و نتیجه عمل به قوانین شد تجربه تجربیات دلخواهم 😀😀
چقدررر عمل به قوانین سادس و وقتی که فیدبک درست به خاطر رفتار طبق قانون میگیری بهت میچسبه😀
..
من همیشه دوست داشتم تنها بیرون برم
من عاشق استقلال و به خودم متکی بودن بودم
دلم نمیخواست آویزون خانوادم بشم تا منو ببرن بیرون و…
اولا باهاش میجنگیدم
داد میزدم
گریه می کردم
بحث می کردم
که چرا نمی زارید من تنها برم و…
اما یکم که گذشت
یکم که قانون بهتر درک کردم
فقط روی خودم و باور هام کار کردم
شرایط طوری شد که خانوادم با کلیی تشکر بهم پول میدم که با اتوبوس و تاکسی از منطقه دو برم منطقه شش
منی که خانوادم نمیزاشت تا سر محله خودمون برم!
دلیلش چی بود؟؟
توجه به نکات مثبت خانواده
باور لیاقت و
خورد خورد مستقل شدن!
اینها مثال هایی بود
که من الان از هم جهت بودن با قانون یا برعکس قانون عمل کردن و فیدبک هر کدوم یادم بود و براتون نوشتم
عاشقانه دوستون دارم و تحسینتون می کنم و از خوندن کامنت هاتون لذت میبرم
عاشقتونم!❤️
خبرهای خوبی در راهه!❤️❤️😀
فقط یک کلام آپدیت شدم😅😉
عالی بود با این حال که کلا خودم را درگیر حواشی نمیکنم
بهترینید ❤️❤️❤️👌👌👌
راستش را بخواهید خیلی با خودم درگیر بودم که چرا نمیتوانم مثل بقیه باشم ولی الان متوجه شدم راه من درست بوده
واقعا ممنونم
🌹⚘🌹⚘ابر وباد ومه وخورشید وفلک درکارند💫 تا تو نانی به کف آری وبه غفلت نخوری
همه از بهر توسرگشته وفرمانبردار💫شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری🌹⚘🌹⚘
سلام به استادعزیزم وخانواده صمیمی عباسمنش😃😃💐🌻💐🌻💐🌻
اتفاقا یکی دوهفته قبل اینکه این اتفاق بیفته ، اکثر رسانه های اجتماعیمو به منظور کنترل ورودی ها حذف کرده بودم تا بیشتر وبا تمرکز بالاتری به اهدافم بپردازم ، واین موضوع ک از نزدیکانم شنیدم درباره فیلتر بعضی اپ ها وبرام جالب بود نزدیک بودن این اتفاق ویچیز دیگه که خیلی برام جالب بود ،هر فایلی که رو سایت میذاشتین از اونروز تا الان متناسب با شرایط من بود ، (بلی بلی چون در مدار اش بود)
به وضوح برایم صحبت هاتون روشن ونمایان شدن😍😍 مثلا اینکه ( اکثریت جامعه هدفی ندارن ، وقتتشون رو تلف میکنند، اگه میخوای نتیجه بقیه رو بگیری توام مثل بقیه عمل کن )
استاد خیلی سپاسگزارم❣❣
الهی شکر که ما بصورت مفرد توانایی خلق زندگی وشرایط مون رو داریم زندگی یک فرصت کوتاهه ،میخوام خوب ازش بهره ببرم خیلی خیلی سپاسگزار الله یکتا هستم که فرصت تجربه زندگی بمن هدیه شد🌹❤😃
سلام به استاد عزیزم ودوستان گلم
زمانی که بیماری کرونا همه گیر شده بود وهمه از انواع مایع ضد عفونی وماسک استفاده میکردند با اینکه شغلم طوری بود که هرروز با افراد مبتلا سروکار داشتم ولی اصلا به اخبار ،تعداد فوتی ها ،وخامت اوضاع توجهی نداشتم ودر هرشرایطی این جمله رو با خودم تکرار میکردم که سیستم ایمنی بدن من فوق العاده قدرتمند است وبدنم واندامهام محافظت میکند وجالب آنجاست با اینکه همسرم بشدت درگیر شد ومن از ایشون پرستاری میکردم خداروشکر اصلا مریض نشدم خداروشکر خیلی وقته که اصلا اخبار گوش نمیدم وخیلی وقتا اتفاقاتی می افته که من اصلا نفهمیدم وبه طبع آن حال واحساس خوبی دارم ونگرانی وترسی ندارم خداروشکر ودقیقا که به هرچه توجه کنی عین آن اتفاق را به زندگیت جذب میکنی
ممنونم استاد جان با فایل ارزشمندت
سلام استاد عزیزم وقتتون بخیر امیدوا م حالت خوب باشه
در مورد این اوضاع بگم که من و خانومم یک سفری رو هدایت شدیم رفتیم به طرف تبریز که میگن اوضاع خوب نیس رفتیم همه جاشو گشتیم عصر ما توی فروشگاهها و بازار میگشتیم و جاهای دیدنی میگشتیم بعضی هاهم نازیبایی ها رو میدیدن و تجربه ما کجا و اونا کجا بعدش رفتیم تهران و همه جاهای زیباشو تو این اوضاع به ظاهر ناجالب گشتیم جاهایی مثل دربند درکه تجریش پل طبیعت فروشگاههای بزرگ و خیلی جاهای دیدنی دیگه و تجربه من از تهران کجا تجربه اونا که فرار میکردن کجا
وقتی ادرس درکه رو پرسیدم از یه اقایی گفت همه دنبال فرار هستند شما دنبال درکه میگردی چقدر منازش خندیدم اون تعجب میکرد و ما رفتیم چقدر درکه حال کردیم ساعت ده شب اومدیم چندتایی رو گرفته بودند ماهم بین شون اومدیم و میخندیدیم به این مردم و بعدشم رفتیم هتل
چقدر تجربه ی زیبایی بود ازاین مسافرت چقدر ساختمانهای شیک زعفرانیه و…. جاهای جالب دیدیم چقدر ثروت دیدیم چقدر حال خوب دیدیم چقدر مردم حال خوب دیدیم واقعا لذت بردیم خدارو شکر خداروشکر واقعا
ممنونم از استاد بزرگ که این اگاهی هارو به ماداد که زندگی رو بهشت ببینیم
خدارو شکر الهی شکر
سلام و عرض ادب
استاد عباسمنش حرف هاتون بسیار عالی بود من قانونی که میگید را تجربه کردم و دقیقا مشکلات از همون جنس برام بیشتر شد و وقتی توجه خودم را به سمت و سوی دیگه ایی معطوف کردم اوضاعم بهتر و بهتر شد.
از ته قلبم برای مردم جهان آگاهی و سلامتی و ثروت خواستارم.
به نام یگانه خالق کیهان
سلام به نازنین استاد کهکشان راه شیری
خدارو شکر میکنم بابت این اگاهی ناب خدایا شکرت که توی مدار شنیدن ی همچین اگاهی های نابی هستم
چقدر لذت بردم از شنیدن مفهوم ازادی که تو که داری میگی ازادی چرا با ازاد بودن طرز تفکر من مخالفی
چرا عقیده من بیان من رو نمیخوای بپذیری ؟
واقعا همینه خیلی زود تحت تاثیر قرار میگیریم اینکه زمانی شما میرید توی امریکا با ایرانی های اونجا که چهل ساله اونجان حرف میزنی و میبینی اون ازادی و اون پول ساختن شما توی ایران رو باور ندارن شاید برای ما هم بعضی وقت ها پیش بیاد توی ی همچین نگاه هایی قرار بگیریم و اونجاست که باید بگیم خدارو شکر برای این مملکت برای این زندگی چقدر زیبایی دیدم چقدر ادم های خوب هستند چقدر موقعیت ساختن ثروت وجود داره .
خوب ما الان توی ی همچین شرایطی هستیم که ظاهر قظیه اینه که همه چیز روی هواست و …
من رفتم سخنرانی اقای خامنه ای که برای مردم اصفهان بود رو گوش کردم چقدر از توانایی کنترل ذهن و کلام فوقالعاده ای برخورداره خداروشکر
تمرکز و اصل سخنرانیش روی موضوع امید روی پیشرفت هایی که داشتن بود و گفتم به خودم چقدر قانون درسته داره خوب کار میکنه برای همه این اقای که الان اینجاست چقدر خوب تونسته خودشو کنترل کنه ذهنش رو کنترل کنه
من ی لحظه خودم رو جای اون قرار دادم واقعا کار سختیه توی این مواقع خودتو کنترل کنی
خوب از نکات مثبتی که برای من توی این شرایط به ظاهر سخت اتفاق افتاد اینبود که کلی جنس خریدم برای کسب و کارم نقد
ماشین خریدم خدارو شکر
ی مقدار پس انداز دارم
و ی هدیه گرانبها از طرف ی مشتری عزیز کتاب عالی نهج البلاغه که خیلی منو تحت تاثیر باور های فوقالعاده امیر المومنین قرار داد
یعنی وقتی من کلی روی خودم توحید و نگاه مثبت باور های فراوانی کار میکنم اگه اتفاقاتی از این قبیل بیوفته جهان کمک میکنه که راحت بگذرم از اون اتفاقات و اون اتفاقات کمکی باشه برای من سکوی پرتابی باشه برای من
به نظرم داره سرند میکنه به قول استاد
امیدوارم هر کجا باشین در پناه الله یکتا شاد باشین
استاد قشنگم سلام وقت بخیر
و ی سلام ویژه هم به اون خانم زیبای همیشه فعال پشت صحنه
وای استاد خوبم چقدر منتظر این فایل بودم تو این مدت هر روز میگفتم خدایا حالا نظر استاد در رابطه با این اتفاقا چیه
هر روز می اومدم سایت چک میکردم ببینم فایل جدید چی میگه
استاد به قول شما واقعا ادم تحت تاثیر قرار میگیره .منم به نوبه خودم خیلی ناراحت شدم اما واقعا کنترل ذهن کار ساده ای نیست.خیلی سعی کردم اما هر روز ی خبر جدید ی فوت جدید ی اتفاق جدید .واقعا ادم میموند کدوم وری باشه .
فک کنین حتی منی که نزدیک ی سال بود تی وی خاموش کرده بودم شبا تایم میزاشتم اخبار ایران گوش میدادم و اخبار خارج از ایران گوش میدادم تا ثابت کنم که اخبار ایران همش دروغه و سریع زنگ میزدیم به داییم که حالا دیدی این موضوع اینجوری بوده و اخبار ایران دروغ میگه
تمام وقت فقط اینستا و یوتیوب چک میکردم ببینم حالا نظر مقامات خارجه چیه ؟اوووووه هرکی ی توییتی میزد سریع زندگی نامش درمی اوردم ببینم چقدر شخصیت مهمی داره و چقدر حرفش میتونه تاثیر گذار باشه…
کلا تو این مدت شده بودم ی تحلیل گر سیاسی که از نظر من همه اشتباه میگن فقط تحلیل من درسته
لعنت بهت شیطان
حتی اینقدر تحت تاثیر قرار گرفتم که تو تشییع یکی از کشته شده ها شرکت کردم و با اینکه ی کلمه شعار ندادم فقط برای فاتحه سر خاک رفتم وقتی برگشتم خونه دیدم مامورا زدن ماشینمو داغون کردن با اینکه ماشینم قیمت بالا بود و خسارت زیادی برداشتع بود چند دقیقه ناراحت شدم اما سریع خودمو جمع کردم و گفتم اینم دستمزد و نتیجه افکارت خب.اینم نتیجه تمرکز رو اخبار و مقایسه خبرهااا.به خودم گفتم دختر خوب تو که اینهمه وقت گذاشتی به این مسائل پرداختی بهشون توجه کردی در موردش با همه صحبت میکردی خب اینم نتیجه توجه به این مسائل.
رفتم شیشه ماشین عوض کنم وقتی قیمت میگفتن همش میگفتم اصلا قیمت مهم نیس من با شکستن ای شیشه چیزاایی به دست آوردم که ارزشش داره هزینه کنم
چقدر واسه پیدا کرن آینه ماشین اذیت شدم بازم گفتم ارزشش داره باید این اتفاق می افتاد تا من به خودم بیام و راهمو پیدا کنم.
وای خدا جونم قد تموم عالم شکرت که منو به مسیر آوردی…..
همش میگفتم خداروشکر بازم ماشینم خسارت دید اگه خودم چیزیم میشد چی؟اگه صورت زیبام صدمه میدید چی؟اگه کشته میشدم بنده خدا مادرم چی؟بازم خداروشکر وسیله ای بود تا با خسارت دیدن اون من به خودم بیام….اصلا خداروشکر که من ماشین دارم ..خدا جونم عاشقتم
استاد قشنگم شاید باورتون نشه تا چند روز شکر گذاری میکردم همش میگفتم خدایا شکرت که منو بیدار کردی خدایا شکرت که اینقدر منو دوست داشتی سریع منو آگاه کردی خدایا شکرت که به من فرصت زندگی دوباره دادی.خدایا شکرت که به من دوباره فرصت دادی از نعمت ها لذت ببرم و استفاده کنم.خدایا شکرت که به من دوباره فرصت دادی خورشیدو ببینم از جهان هستی لذت ببرم.ازهمه مهمتر خدایا شکرت که بهم فرصت دادی دوباره بیام کامنت بنویسم و کنار شما دوستای عزیزم باشم.
تازه خسارت ماشین یکیش بود کلا مشتری هام کم شده بود فروش اصلا نداشتم و چقدر نتایج منفی….
وای خدایا شکرت که منو آگاه کردی خدایا دورت بگردم من
اما الان اون سانازی که ده تا vpn نصب کرده بود تا اخبار خارجی چک کنه همشو ریخته تو زباله دون تاریخ.حتی به اینستا و یوتیوب هم سر نمیزنم.تایم بیکاریم هم ی بازی بچه گونه نصب کردم رو گوشیم بازی میکنم وای خدایا شکرت چقدر آهنگ بازی لذت بخشه چقدر دنیای بچه ها رو دوست دارم.خدایا شکرت گوشی دارم.
به زودی میام خیلی نتیجه هارو اعلام میکنم .قول
استاد قشنگم به زودی میام درباره نتایج عالی که دارم میگیرم کامنت میزارم دوباره میام و مینویسم چقدر خدا دوستم داره که هر لحظه داره منو به سمت بهترینا به سمت کارایی که باعث گسترش جهان هستی میشه هدایت میکنه خدایا شکرت….
به امید ایران شاد و سربلند در همه زمینه ها….
دوستتون دارم قد تمام ستاره هااا…
به نام خدایی که من و به سمت بهبود هدایت میکنه
سلام استاد عزیز.
با صحبتای اولیه شما راجب کنترل ورودی ها یعنی ندیدن تلوزیون، استفاده خیییلی کم و درست از شبکه های اجتماعی و ایزوله کردن محیط اطرافت با آدم های مثبت؛ من رفتم تو کانتکت هام و خیییلی از شماره ها رو پاک کردم، از خیلی از گروه ها لفت دادم. به این فکر کردم که من باید مواظب باشم با چه آدمایی در ارتباطم. من باید مواظب ورودی هام و محیط اطرافم باشم.
جدیدا توی دانشگاه(چون اولاشه) خیلی حواسم هست که با همه خوب باشم و همه از من خوششون بیاد ولی وااقعا چرا؟ چرا اصلا برام مهمه همچین چیزی؟ کسی که باید از من خوشش بیاد و در مدار من باشه، میاد پیشم. واقعا چرا سعی در راضی نگه داشتن آدمها بودم این نشون دهنده عزت نفس پایینه و ریشش هم برمیگرده به مدرسم که تو کلاس خیلیا با من اوکی نبودن ولی من دوس داشتم همه بام اوکی باشن برا همین تو دانشگاه میترسم که دوباره اون اتفاق بیفته ولی الان میگم خب بیفته اصلا فرار نیست همه از من خوششون بیاد.
اگر تو محیط اطراف و فامیل و اینا دقت کنید میبینید افرادی که همه آدما اون و دوس دارن برا دل هودشون زندگی نمیکنند، به آدم ها نه نمیگن،هر کی یه چی میگه باهاش موافقت میکنه و این دیگه ته بی عزت نفسیه بنظرم.
بابا بیخیاال اصلا مهم نیست اصلا نمیخوام که همه از من خوششون بیاد چون اونوقت ینی سبک زندگی خودمو رها کنم.
من اونطور که دلم میخواد رفتار میکنم، با کسی بحث و جدل نمیکنم، به آدمها مهربانی میکنم اما رفتارم و به خاطر اونا تغییر نمیدم
پرمورد شبکه اجتماعی هم خیییلی دارم تلاش میکنم که کار فیزیکی بکنم و کلا بیکار نباشم که برم تو اینستا الکی بچرخم برا خودم
یه چیزی میخوام بگم ربطی به فایل نداره اما همین الان اتفاق افتاد دوست دارم بگم.
چند دیقه پیش داشتم با دوستی صحبت میکردم که داشت میگفت دوست دارم بدونم چرا پدر و مادرم و حتی تو توی مدیریت پولتون خوبین اما من نه.
و ایشون از من درخواستی نکرد که تو راه حلت چیه اما من شروع کردم براش توضیح دادن و واکنش خوبی رو دریافت نکردم. بعد اومدم با خودم گفتم اینا همش اتفاق میفته تا تو بفهمی و عمل کنی تا وقتی کسی ازت چیزی نخواسته صحبت نکنی.
واااقعا خداروشکر میکنم قبلا همیشه برا مزدم سخنرانی میکردم، نصیحت میکردم، برام مهم بود با صحبتام یکی رو تغییر بدم اما الان چقدر پخته تر شدم و خییییلی بهتر شدم تو این مورد، خیلی کم پیش میاد که کسی ازم درخواستی نکنه و من صحبت کنم. واقعا سپاسگزار خداوندم.
سپاسگزار خدام که من میدونم نباید کسی رو نصیحت کنم و تا ازم درخواستی نکرده صحبت نکنم اما میبینم افرادی خیییلی بزرگتر از من هستند از لحاظ سنی که فکر میکنن مسئولیت زندگی بقیه هم با اوناس، فک میکنن قدرت تغییر دیگران و دارن و شرووع میکنن تصمیم گرفتن واسه اون شخص. سپاسگزارم رب قدرتمند من🫂
آزادی میخوای؟ به مردم آزادی بده. استاد خییییلی برام جالب بود و تا حالا نشنیده بودم این مورد ر.
اگر آزادی میخوایم باید به نظرات و عقاید مردم هم احترام بذاریم و اونا رو مجبور نکنیم که مثل ما فکر کنند که مثل ما عمل کنند
دو تا آگاهی خفنننن؛:
️اگر داری به چیزی توجه میکنی که احساس خوبی داری یعنی داری اتفاقات خوب و برای خودت بوجود میاری.
️اگر داری به چیزی توجه میکنی که احساس بدی بت میده بدون که داری آدم های بد اتفاقات و شرایط بد رو به خودت جذب میکنی برای آینده.
اگر بتونی به زیبایی ها توجه کنی، به خواسته هات و چیزایی که داری توجه کنی، خداوند تو رو به جایی هدایت میکنه که زیبایی های بیشتری رو ببینی، خوشبخت تر بشی،. مثلا استاد که الان پرادایس و اییییین همه زیبایی رو دارن، سال ها پیش توی خونه کوچیکشون هم زیبایی و نکات مثبت و میدیدن.
این جمله بالا تنها چیزیه که هر چی میشنومش برام تکراری نمیشه و هر باار انگار جدید تر میشه.
باید تمرکزم و روی خواسته هام بذارم به کوچیکترین نظم و زیبایی توجه کنم
اگر توی زندگیت چیز بدی رو میبینی یا مثلا توجهت و میذاری رو چیزایی که میخوای و نداری، و فحش بدی اعتراض کنی بجنگی خشمت و بروز بدی…………. جهان برات اتفاقات این چنینی که خشمت و عصبانیتت و بیشتر میکنه و آرامش و ازت میگیره رو برات بیشتر میکنه.
یاد یکی از دوستام افتادم، همیشه استراتژیش این بود که داد و هوار کن و از حققق خودت دفااع کن. چند باری تحت تاثیر قرار گرفتم ولی دیدم که این روش چقددر آرامش و ازم میگیره و درونم و غیر شفاف میکنه.
مثال: بابای من اصرار داشت من میرم دانشگاه چادر بپوشم، اولش خیلی مخالفت میکردم و این باعث شده بود خیلی روح و روانم اذیت بشه و تازه رابطمم با پدرم بد شده بود. از یه جایی به بعد گفتم چرا بحث میکنی؟ اصلا تو بگو باشه بذار برات چادرم بخره ولی تو نپوش. بچا حتی بهش گفتم بریم چادر بخریم اما اون نیومد و دیگه هیچ بحثی هم بینمون نشد و من به خواستم رسیدم.
کلا از این مدل اتفاقا با پدرم زیاد داشتم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که خشم و اعتراض کار بیهوده ایه و تو نباید بحث کنی ولی کار خودت و انجام بدی. اصلا میدونی چیه؟ کسی عصبانی میشه و به اصطلاح میخواد از حقش دفاع کنه که باور داره پدرش یا حالا هر کس دیگه (عامل بیرونی) نقشی توی زندگیش دارن و میتونن مانع بشن از زندگی دلخواه اون فرد.
و اول از همه بگم خودمم جزو این افرادم اما دارم تلاش میکنم که روز به روز از قدرت بابام توی ذهنم کم کنم و به خدا بدم.
استاد با تموم وجودم سپاسگزارتم که داری بهم یاد میدی چطور زندگیم بشه خوشبختی🫂
یکی از چیزایی که بهم یاد دادی این بود که صحبت نکنم. استاد منِ بشدتت برونگرا چققققدر تو تین موضوع خوب شدم. منی که تا یه موضوع بد اتفاق میفتاد مثلا اگر حتی پریود میشدم اگر بابام مثلا تو یه مورد بهم گیر میداد به زمیین و زمان میگفتم (تا فقط توجه جلب کنم) من الان کجام؟ من حتی وقتی بیمار میشم که خیییلی کم اتفاق میفته، به خونوادم میگم دلم نمیخواد هییچکی بدونه و اگر کسی حالمو بپرسه حتی اگر درد داشته باشم میگم عالیم خیلی خوبه.
خدایا شکرتتو این موضوع خیییلی خیلی بهتر شدم.
استاد پدر من خیییلی اخبار میبینه و همین چند روز پیش نمیدونم چطوری نزدیک چهل میلیون از حسابش و برداشتند و پدر من بنظرم به تمااام مخاطبینش رنگ زد و این و گفت. من این و میفهمیدم که پدرم که عاشقشم کار درستی رو انجام نمیده چون کنترل ذهن براش سخت تر میشه و از اون جنس اتفاق ممکنه بازم براش بیفته. من متوجه شدم که همچین اتفاقی که خیلی کم اتفاق میفته بخاطر فرکانس بابام (بخاطر دیدن زیاد اخبار) برای اون اتفاق میفته.
و جالبه بهم افتخار کنید که من حتی با یک نفر هم راجب این موضوع حرف نزدمیعنی تو ذهنم میومد که بگو ولی من جلوشو گرفتم و فقط یه جا اومدم بگم تازه چند جمله گفتم که یکی از بچه ها یه چیز دیگه گفت بین حرفام و خداروشکر بحث عوض شد و منم دیگه نیمدم باز بگم
استاد امروز یه اگاهی جدید کسب کردم. این فایل و چندین بار گوش خواهم گرفتم. سپاسگزارممم