اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود به استاد عزیز و مریم بانو عزیز و دوست داشتنی ❤️❤️
بابت همه آگاهی های نابی که در اختیارمون میزارید سپاسگذارم که متوجه مسایل زندگی مون میشیم متوجه اتفاقاتی که میافته
دوست دارم اتفاقی که برام پیش اومد رو تعریف کنم و بگم که با آگاهی که کسب کردم کاملا متوجه دلیلش شدم .
و اینکه گفتید تجربه مون رو در این شرایط بنویسیم :👇🏻👇🏻 ✨آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد✨
دقیقا این مساله رو تجربه کردم
تو شروع سرد شدن هوا ، تعمیرکار اومد تو ساختمان که شوفاژ ها رو درست کنه و هواگیری کنه و ،.. ولی متاسفانه یه مشکلی داشت که بعد یکی دو روز رفت و آمد تعمیرکار و کارگر و مدیر ساختمان این مساله حل نشد و هر بار که می آمدن نهایت یه ربع بودن و میرفتن و من خیلی کلافه و عصبانی بودم و در آخرین بار که دوباره گفتن بیاییم تو واحد شما تا چک کنیم و من اجازه ورود به خونه رو ندادم ولی تو باقی واحدهای آپارتمان رفتن ، و من خیلی در این مورد با خودم نشخوار فکری داشتم که چرا تعمیرکار چندبار اومد خونه ما و رفت و ،… در کل تمرکز زیادی روی این مشکل گذاشته بودم و انرژی زیادی از من گرفت ، و خونه همچنان حسابی سرد بود و اینکه یه کار هنری انجام میدم که سرمای هوا تاثیر بدی تو نتیجه کار میزاشت و من نمیتونستم کارم رو انجام بدم
این مساله در نهایت توسط همسرم درست شد و مشکل خیلی ساده ای داشت و میخواستم کارهام رو شروع کنم از فردا و دقیقا همون شب همسایه پایینی اخر شب موقع خواب زنگ خونه رو زد و گفت از سقف اشپزخونه آب چکه میکنه ، و در نهایت متوجه شدیم که از واحد ما لوله اشپزخانه ما نشتی پیدا کرده بود ، و در نهایت از فردا اول صبح چندین کارگر و لوله کش آمدن خونه ما و کف اشپزخونه رو با بیل و کلنگ کنده کاری کردن و تا ظهر طول کشید و همه خونه پر از گرد و خاک شد ،،…و این گرد و غبار مانع از انجام کار هنری من شد ☹️
منی که نمیخواستم کارگری وارد خانه شود با حس و حال بدم اتفاقی رو جذب کردم که برای یه ساختمان چند سال ساخت تقریبا عجیب بود و بین تمام واحدهای این ساختمان فقط برای ما رخ داد .
ولی خداروشکر با آگاهی هایی که توسط استاد عزیز کسب کرده بودم موندم تو اتاق و حسابی فکر کردم و سعی کردم که به خودم مسلط بشم ، برام درس خوبی داشت که قانون جهان شوخی بردار نیست و تمرکز روی ناخواسته آن جنس اتفاق رو باز هم جذب میکنه و تا ظهر تو اتاق موندم و فایل های ارزشمند بیشتری دیدم و حتی نخواستم از اتاق بیرون بیام تا بهم ریختگی رو ببینم چون حسابی تصمیم گرفته بودم که باید همه چیز رو کنترل کرد
دیداری ، شنیداری ، گفتاری ،…….
و به این نتیجه رسیدم که واقعا تمرکز روی ناخواسته ها ، ناخواسته ها و اتفاق های بدتر و بزرگتری رو رقم میزنه .
من که برای حضور چند دقیقه ای و بدون گرد و خاک تعمیرکار کلافه بودم ، اتفاقی افتاد که چندین کارگر همزمان آمدن و تا ظهر تو خونه بودن با کلی سر و صدا و گرد و خاک و بهم ریختگی اشپزخانه ،….
استاد عزیز خداروشکر به خاطر وجود پر برکت تون که آگاهی های ناب تون رو در اختیارمون میزارید و به خاطر این آگاهی ها تونستم تو اون لحظه ذهنم رو کنترل کنم و از خدا آرامش خواستم و هدایتم کرد به سمت دیدن فایل های ارزشمندی که حسابی برام آرامش بخش بودن و درنهایت به فال نیک گرفتم که چه فرصت خوبی شد که از اول صبح تا ظهر بدون هیچ گفتگو با کسی تو اتاق با خودم خلوت کردم
ممنونم ازتون که لحظات زندگی ام رو با آگاهی و آرامش بیشتری طی میکنم .
همانطورکه شماهم گفتین تواطرافیانم حتی نزدیکترین افراد درموردم مشکلات حرف می زدند ولی من سعی کردم به زیبایی هایی مثلا کارهایی که انجام دادم ،درآمدی که دارم،محیط زیبایی که درآن زندگی می کنم،شهرومحله زیبایی که درآن زندگی میکنم،مشتریان ودوستان مناسبی که هرروزبه سمت من میان تمرکزکردم واتفاقی که داره می افته اینه که یاهرروزاتفاقات بهتروایده های بهتری به ذهنم میادوبهترازهمه اینکه بقیه افرادهم برای رسیدم به اهدافم دارن به من کمک می کنندحتی آنهایی که مخالف بودند.
ومهمترین بخش این توجه به نکات مثبت ایده هاوالهامتیه که هرروزدارم دریافت می کنم.
استاد دمت گرم گل گفتی، البته این فایلو قبلا گوش داده بودم همون موقع که رو سایت گذاشتید ولی راستش امروز اومدم فایل سفر به دور آمریکا که جدید گذاشتید رو دانلود کنم دیدم گوشیم قاطی کرده وایفای گوشیم روشن نمیشه گفتم این الکی نیست یه نشونست ، باید یه چیز دیگه ببینم تو گوشیم نگاه کردم دیدم دیروز این فایلو دانلود کردم، گفتم خودشه و دیدمش و دقیقا خودش بود بینظیر و درجه یک.
راستش استاد من نمیدونم واقعا کشور هنوز درگیره یا نه ولی چون اینترنتا هنوز ضعیفه احتمال میدم باشه ولی من واقعا هیچ اثری اطراف خودم نمیبینم حتی حرفی نمیشنوم.
راستش اوایل که نمیتونستم ذهنمو درباره این موضوع کنترل کنم حتی یه سریا که اصلا سالی دوازده ماه نمیدیدمشون میاومدن بهم میگفتن تو هم باید توجه کنی و بحث میکردن باهام شاید دو یا سه هفته خیلی تلاش کردم که خودم رو از این منجلاب بکشم بیرون و موفق شدم الان خیلی وقته نه خبری شنیدم نه چیزی دیدم نه کسی درباره این چیزا باهام صحبت میکنه و کسی که خیلی درگیر این جریانات بود و یکی از عوامل اصلی درگیری ذهنیم بود رفته به یه سفر طولانی البته من فقط ذهنم رو کنترل کردم و اصلا سعی نکردم تغییرش بدم ولی اصلا حواسم نبود که چقدر همه چیز اطرافم تغییر کرد یعنی اینقدر ذهنم زوم بود توی این مدت روی خواستههام و دریافت الهامات و کارایی که باید انجام بدم که واقعا متوجه دنیای بیرون نیستم نه فقط ایران. تنها تغییراتی که متوجهشونم تغییرات خودم عشقم و تغییرات سایته و خداروشکر میکنم که سرم به زندگی خودم گرمه.
ولی راستشو بگم چند روز بود ذهنم درگیر یه ناخواسته توی زندگیم شده بود که اصلا هیچ مدلی نمیتونستم ذهنم رو دربارش کنترل کنم و با گوش دادن این فایل خیلی آروم شدم. واقعا تکرار نقش بسزایی تو یادگیری داره من این حرفارو قبلا ازتون شنیده بودم ولی این تکرار دوباره بهم یادآوری کرد که تمرکزم رو بزارم رو چیزی که دارم میسازم و حتی الان که چیز مهمی رو تو زندگیم از دست دادم مهم نیست، باز هم زیباییها وجود داره مثلا الان داره برف میااد و این واقعا زیباست و برم تو پارک قدم بزنم و حالشو ببرم بیخیال که چیزیو از دست دادم حتما این باعث اتفاقات خوب میشه و اگه نمیتونم مثبت بهش نگاه کنم پس بهش فکر نمیکنم مهم اینه که زیباییهارو ببینم و ذهنم رو کنترل کنم و توجهم رو بزارم رو چیزی که میخوام ، مهم نیست اتفاقی که برام افتاد چقدر بد بوده اون گذراست به هرحال الان شرایطم اینه باید بپذیرم و درسته که اشتباه کردم اما فقط کافیه درسش رو بگیرم نیازی نیست بابت اشتباهم افسوس بخورم این باعث میشه این اشتباه تو زندگیم بیشتر بشه و جاهای دیگه هم مرتکب این اشتباه بشم درسته سخته ولی دیگه بهش فکر نمیکنم و دیگه خودم رو سرزنش نمیکنم همینجا میپذیرم اشتباه کردم و اشتباهم باعث از دست دادن چیز مهمی تو زندگیم شد ولی یه بار خلقش کردم ایندفعه بهترش رو خلق میکنم. گرچه واقعا تمرکز رو خواسته و یا حتی فکر نکردن به ناخواسته واقعا برام سخته ولی به قول استاد” پاداشش بزرگتره” چه جملهی طلاییای پس من تمام تلاشمو میکنم که افسوس گذشته رو نخورم و به ناخواستهها فکر نکنم و خودم رو سرزنش نکنم و به جاش تمرکزم رو بزارم رو خواستم راستش یه ایده هم اومد تو ذهنم یه سری عکس از خواستم تو گوشیم نگه داشتم که هروقت نگاهشون میکنم حس خوبی بهم دست میده ، میخوام برم چاپشون کنم و بزنم به دیوار و به جای این که مدام به ناخواسته فکر کنم مدام تصاویر زیبای خواستم رو ببینم و لبخند بزنم . باید به الهاماتم عمل کنم پس همین امروز چاپش میکنم.
و ایمان دارم قانون جواب میده وقتی یه بار یه کاریو انجام میدیم دفعهی بعدی میتونیم بزرگتر از اونم انجام بدیم.
آغاجان چی میشه من یهویی وسط ریسرچم قلبم یهو بهم الهام میکنه که برو زیر این فایل کامنت بذار و از تجربه ات بگو
استاد این فایل رو بارها و بارها گوش دادم. راستش من تازه امروز با بارها گوش دادن این فایل، دونه دونه درِ گوشی هایی که از جهان خوردم رو یادم اومد. ببین استاد من چند ماه پیش که این فایله منتشر شد بهش گوش دادم ولی درکش نکردم چون اصلا توی شرایط مساعدی نبودم، از یک طرف اوضاع و احوال و شرایط بیرون و جامعه اوکی نبود از یک طرف من توی محیطی هستم که اکثرا در سطح دکترا هستن و یکجورایی خودشون رو عالم میدونن و فکر میکنند به واسطه ی تحصیلاتی که دارند پس میتونن راجب هر چی نظر بدن و اونا هستن که میفهمن چی به چیه. اینم بگم گهگاه پیش میومد که بین دوستانم حرف میشد معمولا ساکت میموندم و سعی میکردم وارد بحثاشون نشم ولی از یک جا به بعد انگاری منم به همون یحث ها کشیده شدم. منم به خودم میگفتم تو به عنوان یک دانشجوی دکتری حق داری نظر بدی و حرفتو بزنی،حق داری غر بزنی توجهت رو به نازیبایی ها بذاری چون هم رده های تو که ازینجا رفتن اوضاعشون از تو بهتره. استاد من نفهمیدم که چطور با این موج اطرافیان به ظاهر تحصیلکرده ام همراه شدم و منم روز به روز از نعمت های خوب خداوند دور شدم که مهم ترینش احساس آرامش بود و هر روز احساس ترس و ناامیدی در من بیشتر میشد. چرا؟؟ چون توجهم به سمت حرفها و افکار نازیبا بود و افرادی که مدام غر میزدند. استاد من بد چوب توجه ناآگاهانم رو خوردم. بدجور رفتم توو در و دیوار چون مدام به ناخواسته ها فکر میکردم و هر روز یک بدبیاری داشتم.
استاد از روزی که به خودم اومدم و تصمیم گرفتم ارتباطم رو با تمام اون افرادی که مدام توو در و دیوار و حاشیه هستن کمرنگ کردم، چقدر حس آرامش دارم، میگرنم انقدر کم شده که بهتر میتونم وقت بذارم ریسرچ کنم، قدرت گیراییم داره بهتر میشه. چون برای خودم یک چارچوب گذاشتم خودم تنهای تنها هستم ولی از این تنهایی لذت میبرم.
حالا دیگه دوست من شده این فایلها و این سایت. چون دارم به وضوح نتیجه ی تغییر کانون توجهم رو میبینم. چون میبینم که یک حس سبکی دارم. استاد باورت نمیشه احساس میکنم باهوش تر شدم و اون لایه ی عدم تمرکز از روی ذهنم برداشته شده.
شما یک حرف قشنگی میزنی همیشه میگی اصلا مهم نیست الان چه اوضاعی داری وقتی میدونی با تغییر کانون توجهت ورق اتفاقات برمیگرده وقتی میدونی قانون جوریه که میتونی اتفاقات رو به نفع خودت تغییر بدی، دیگه معطلش نمیکنی و دست به عمل میزنی.
البته شاید منم برام لازم بود که اینجوری این درد و رنج رو متحمل بشم تا الان بهتر به حقیقت این قانون پی ببرم.
وقتی تعدای از مردم در یک مسیر می روند ممکن است که فکر کنم آن مسیر درست است ولی من باید به این نکته توجه داشته باشم که کدام مسیر درست است و قانون کدام است
هیچ لزومی ندارد که من مثل دیگران رفتار کنم و همان کاری را انجام بدهم که دیگران انجام می دهند
هر کس نتیجه نگرش و باورهای خودش را می گیرد
و اینو باید در نظر بگیرم که همه به فکر منافع خودشان هستند
این درس را امروز یاد گرفتم
با هر چیزی که بجنگم بیشتر و بیشتر وارد زندگی من می شود
مثلا بر علیه آلودگی هوا بجنگم از همان جنس آلودگی بیشتر و بیشتر وارد زندگی من می شود
و یا هر مثال دیگر
این جمله را باید با آب طلا نوشت
با هرچیزی که بجنگم از همان جنس بیشتر و بیشتر وارد زندگی من می شود
این قانون در همه موضوعات زندگی من جاری است در روابط ، کار، رفت و آمد و جامعه و و و
وقتی من به موضوعی توجه می کنم نسبت به آن موضوع من یک حس خواهم داشت و بنابر این حس من فرکانسی به جهان هستی صادر می کنم و این سبب می شود که جهان هستی هم اتفاقاتی همسو و هم راستا با آن فرکانس وارد زندگی من می کند
خوب اگر این حس خوب باشد اتفاقات خوب را وارد زندگی من می کند و برعکس آنهم اتفاقات بد با احساس بد وارد زندگی من خواهد شد
نکته
حتی خداوند به پیامبر خود موسی گفت که با زبان خوش با فرعون صحبت کن
این بدان معنی است که نجنگید و بلکه موسی اعراض کرد و رفت
نکته اینجا است که وقتی من با موضوعی بجنگم آن موضوع بیشتر و بیشتر در زندگی من رخ می دهد
من باید بتوانم ذهن خودم را کنترل کنم
من باید به چیزی توجه کنم که می خواهم از همان وارد زندگی من بشود
وقتی که تمرکز من بر روی مشکلات است هرگز شرایط زندگی من خوب نمی شود
این بدان معنی است که من باید تمرکز خودم را روی زیبایی های خودم بگذارم تا از جنس زیبایی ها و حال خوبی ها وارد زندگی من بشود
اگر من بتوانم که ذهن خودم را کنترل کنم و تمرکز خودم را روی آن چیزی که می خواهم بگذارم وارد زندگی من بشود بر روی زیبایی ها و احساسات خوب خداوند هم از همان جنس زیبایی ها و خوشبختی ها را وارد زندگی من می کند
تمرکز روی آن چیزی که در زندگی من خوب است
دوم اینکه هرگز در مورد چیزی که خوب نیست در مورد آن صحبت نکنم چرا که با صحبت کردن در مورد آن این نازیبایی بیشتر و بیشتر در ذهن من فعال می شود
ورودی های خودم را کنترل کنم
رادیو تلوزیون
رسانه های اجتماعی
صحبت نکردن در مورد آن
بجث نکردن درد مورد آن
همه اینها کنترل کردن ورودی های است که به ذهن من وارد می شود
و بهترین الگو برای ذهن من می تواند همین سفرنامه های استاد باشد که استاد چگونه به نکات مثبت توجه می کنند و چگونه از این زیبایی ها بیشتر و بیشتر در زندگی استاد عزیز جاری می شود و از همه مهمتر اینکه استاد باز هر روز هدایت می شوند به سمت زیبایی های بیشتر و حال خوبی های فراوان تر
درس عالی و زیبایی امروز یاد گرفتم و ممنونم از استاد عزیز بخاطر این فایل پر از آگاهی
به هرچیزی که توجه کنم از همان جنس بیشتر در زندگی من رخ می دهد
با سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته گرامی و همه دوستان خوب هم فرکانس
خدایا شکر که قانون جهان هستی وقتی استاد درک کردن و چقدر عالی صحبت کرد و از آن نتیجه گرفتند و نباید وقتی مردم جهت خلاف قانون را می روند ما هم برویم و نباید تحت تاثیر چیزی قرار بگیریم و تمرکز فقط باید روی خودمان باشد و اهمیت باید بدهیم بر روی ورودی های ذهن خودمان
با هر چی که بجنگی و مبارزه کنیم بیشتر وارد زندگی ما می شود این یک قانون است و نباید فراموش کنیم به هر چیزی که توجه کنیم داریم آن را خلق می کنیم اگر احساس ما خوب باشد با افکار و فکر ما اتفاقات خوب زیادی را تجربه میکنیم داستان موسی که خداوند گفت برو با زبان خوش با آنها حرف بزن ولی آن ها گوش نمی دهند بدون اینکه بجنگد اعراض از ناخواسته ها توانست فرعون را شکست دهد اگر بتوانیم ذهن خودمون روی زیبایی و قشنگی خوشبختی تمرکز کنیم خداوند جهان ما را به جایی هدایت میکنه که از این جمله چیزها وارد زندگی ما می شود و برعکس ما هم میشود اتفاق بیفتد
در مورد چیزی که نازیبا است صحبت نکنید و در مورد زیبایی حرف بزنیم کار راحتی نیست که نا جالبی را می بینیم حرف نمیزنیم ولی اگر حرف نزنیم پاداش خوبی هم جهان به ما میدهد همه شما را به خدای بزرگ مهربان میسپارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و پیروز و سعادتمند باشید انشاالله
همیشه صدای کرم شما یادآور تمام تجربیات زندگی ما یا همون قوانین جهان هستیه و بابتش خوشحالم
همیشه میاین به موقع تا یه چیزایی رویادآوری کنید
من حدود 12 سال پیش یه ازدواج ناموفق داشتم که البته 7 سال جدا بودیم و بعد طلاق گرفتیم و توی این 7 سال همسش جنگ و دعوا و دادگاه و پاسگاه داشتیم و کلی تجربیات بد که اصلا دوست ندارم در موردش حرف بزنم و من 4 ساله که ازدواج کردم و با همسر نازنینم یه زندگی زیبا ساختیم اما مجدد هر از گاهی دوباره سر مسائلی که که با همسر اولم جنگ داشتیم هنوز همون جنس تجربیات میومد توی زندگیم که خوب با صحبت و حرف حل میشد اما سری آخر چنان بین ما شکراب شد که اصلا وسط جهنم بودم و هر چقدر دست و پازدم بیشتر فرو رفتمو نگاه کردم دیدم عهههه همون اتفاقات 12 سال پیش داره تکرار میشه چرا و اینکه چرا بعد 12 سال تکرار شد خلاصه که گفتم آقا فایده نداره تا وقتی تو ذهنیتت اینه زندگی همینه هدایت شدم به فایلهای مختلف سایت و نوشتم و نوشتم و نوشتم و روی ذهنم و باورام دارم کار میکنم روی ویژگی مثبت زندگیم تمرکز کردم و میکنم هنوز اتفاقات و خواسته هام اتفاق نیفتادن ولی شرایط خیلی بهتر شده ولی انتظار دارم از خودم خیلی قوی تر کار کنم تا قویتر نتیجه بگیرم میخام بگم تا تغییر نکردم زندگی عین لوپ برای من تکرار شد و تکرار شد و الکی داریم دور خودمون میچرخیم فقط
هر موقع تغییر کردم شرایط تغییر کرد و هر موقع دست از تغییر کشیدم تمام اتفاقات و تجربیات بد برگشت
این از تجربه ی من از کار نکردن روی خودمون و تمرکز روی نازیبایی ها
من یک داستان شخصی رو بگم از کسی که جنگجو خوبیه ولی یکم سخت متوجه شد که نباید چنگید و باید اعراض کرد و به خواسته ها توجه کرد جاش.
این شخص کسی نیست جز خودم، و این داستان داستانی نیست جز یکسری افکار بسیار نامناسب که اومد سراغپ، مدت هاب ود و من از یک جایی تصمیم گرقتمبجنگم، واقعا هم اگر قرار برجنگ بود من بسیار ساتراتژی های گونگون جنگیدن داشتم و بسیار حمله ور شدم به اون مشکلات. اتفاقی که افتد این بود که من به شدت بیمار شدم، و بعدش سخت تر با اون افکاری که اسحاس کردم باعث نقص ایمنی و حال نامناسب شده بودن جنگیدم، و اتفاقی که افتد این بود که منی که تازه بهبود پی ا رکده بودم یکجور نامنتسبی این مسئله سلامتی برام پیش اومد و حال بدی سلامیت ایجاد شد.
حالا که اینو مینویسم جند روزی میگذره، خدارو صد هزارمرتبه شکر حال بهتری دارم، اما درسم رو هم دارم مدام بخ خودم یادآوری میکنم، که آقای ارشیا این پیچک ها و افکار مثل علف هرز رو باید حل کرد، راهار این نیست که بجنگی ،راهکار اینه که بعضی افکاز نامماس برو اعراض کنی و برخی دیگر رو با کانون توجه تعویض و مناسبش کنی. خلاصه که این یک نمونه که جنگیدم، به ظاهر داشت همه یچ بختر میشد ، اما از یک در دیگه اون مسائل تضادهاییی ایجاد کرد. اینشد که یادگرتفم که نجنگم با مسائل.
باشه هبرتی برای خودم و تمامی دوستان تا اون ها مرتکب این اشتباه نشن و این مسائل و تضادهایی که من سرش ایجاد شد رو تجربه نکنن.
استاد وقتی داشتم نکته برداری میکردم از همین فایل ،شما خیلی رو مورد تضاد ها میگفتید و وقتی که داشتید صحبت میکردید من داشتم به زندگی خودم نگاه میکردم و من خیلی شاکر و سپاس گذار خداوند هستم که من تضاد توی زندگیم میبینم ولی نگاهم به اون یه جور دیگه هست
این نگاه باعث میشه زندگیم عوض بشه
و اصلا نگاه ما و توجه ما هست که داره موقیت و زندگی ما رو کنترل میکنه
و وقتی یه کسی از یه چیزی خوشش نمیاد وقت کافه توجه هشو ازش بر داره همین
توجه نکردن به ناخواسته ها کار سختیه اینکه سعی کنی به چیزی که در کنارت هست و میفهمی که خودت باعث ایجادش شدی کارسختیه
اما وقتی بدونی و این آگاهی رو داشته باشی که خودت بوجود آوردیش کمی آرومتر میشی چون میفهمی حالا که من به وجودش آوردم خودم هم از بین میبرمش
من با صحبت کردن در مورد ناخواسته ام بوجود آوردم و با توجه کردن بیش از اندازه بهش باعث گسترش شدم حتی تاثیرش رو در اطرافیانم دیدم
اما وقتی خواستن بهش توجه نکنم برام سخته بود اما تلاشم رو کردم
سعی کردم دیگه در موردش صحبت نکنم و با خدای خودم خیلی صحبت کردم در مورد هدایت و کمکهاش، به خدای خودم گفتم خدایا این بنده خودته و خودت میدونی و خودش من کاری بهش ندارم و رهاش کردم این رهایی باعث ارامش در من شد باعث شد دلم ارام شه و بتونم بهش توجه نکنم و هر وقت هم احساسم کمی بد میشه میگم نه همچین چیزی اصلا وجود نداره و این انکار کردنش هم آرامم میکنه و به لطف خدای مهربان این نوع رفتار باعث معجزات الهی شد و طوری شد که فکرش رو هم نمیکردم اما شد و چقدر معجزات راحت اتفاق میفته اما فکر میکنیم که معجزه یک چیز عجیب و غریب و سختی هست اما خدا کمکم کرد و اتفاق افتاد به راحتی و اسونی وقتی رها کنی کلی از مسائل ناپدید میشه و دیگه اصلا نمیبینیمش
خدارو بینهایت سپاسگزارم که من رو آگاه کرد و توتستم بفههممم که دارم به کجا میرم و زود جلوشو بگیرم
سلام و درود به استاد عزیز و مریم بانو عزیز و دوست داشتنی ❤️❤️
بابت همه آگاهی های نابی که در اختیارمون میزارید سپاسگذارم که متوجه مسایل زندگی مون میشیم متوجه اتفاقاتی که میافته
دوست دارم اتفاقی که برام پیش اومد رو تعریف کنم و بگم که با آگاهی که کسب کردم کاملا متوجه دلیلش شدم .
و اینکه گفتید تجربه مون رو در این شرایط بنویسیم :👇🏻👇🏻 ✨آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد✨
دقیقا این مساله رو تجربه کردم
تو شروع سرد شدن هوا ، تعمیرکار اومد تو ساختمان که شوفاژ ها رو درست کنه و هواگیری کنه و ،.. ولی متاسفانه یه مشکلی داشت که بعد یکی دو روز رفت و آمد تعمیرکار و کارگر و مدیر ساختمان این مساله حل نشد و هر بار که می آمدن نهایت یه ربع بودن و میرفتن و من خیلی کلافه و عصبانی بودم و در آخرین بار که دوباره گفتن بیاییم تو واحد شما تا چک کنیم و من اجازه ورود به خونه رو ندادم ولی تو باقی واحدهای آپارتمان رفتن ، و من خیلی در این مورد با خودم نشخوار فکری داشتم که چرا تعمیرکار چندبار اومد خونه ما و رفت و ،… در کل تمرکز زیادی روی این مشکل گذاشته بودم و انرژی زیادی از من گرفت ، و خونه همچنان حسابی سرد بود و اینکه یه کار هنری انجام میدم که سرمای هوا تاثیر بدی تو نتیجه کار میزاشت و من نمیتونستم کارم رو انجام بدم
این مساله در نهایت توسط همسرم درست شد و مشکل خیلی ساده ای داشت و میخواستم کارهام رو شروع کنم از فردا و دقیقا همون شب همسایه پایینی اخر شب موقع خواب زنگ خونه رو زد و گفت از سقف اشپزخونه آب چکه میکنه ، و در نهایت متوجه شدیم که از واحد ما لوله اشپزخانه ما نشتی پیدا کرده بود ، و در نهایت از فردا اول صبح چندین کارگر و لوله کش آمدن خونه ما و کف اشپزخونه رو با بیل و کلنگ کنده کاری کردن و تا ظهر طول کشید و همه خونه پر از گرد و خاک شد ،،…و این گرد و غبار مانع از انجام کار هنری من شد ☹️
منی که نمیخواستم کارگری وارد خانه شود با حس و حال بدم اتفاقی رو جذب کردم که برای یه ساختمان چند سال ساخت تقریبا عجیب بود و بین تمام واحدهای این ساختمان فقط برای ما رخ داد .
ولی خداروشکر با آگاهی هایی که توسط استاد عزیز کسب کرده بودم موندم تو اتاق و حسابی فکر کردم و سعی کردم که به خودم مسلط بشم ، برام درس خوبی داشت که قانون جهان شوخی بردار نیست و تمرکز روی ناخواسته آن جنس اتفاق رو باز هم جذب میکنه و تا ظهر تو اتاق موندم و فایل های ارزشمند بیشتری دیدم و حتی نخواستم از اتاق بیرون بیام تا بهم ریختگی رو ببینم چون حسابی تصمیم گرفته بودم که باید همه چیز رو کنترل کرد
دیداری ، شنیداری ، گفتاری ،…….
و به این نتیجه رسیدم که واقعا تمرکز روی ناخواسته ها ، ناخواسته ها و اتفاق های بدتر و بزرگتری رو رقم میزنه .
من که برای حضور چند دقیقه ای و بدون گرد و خاک تعمیرکار کلافه بودم ، اتفاقی افتاد که چندین کارگر همزمان آمدن و تا ظهر تو خونه بودن با کلی سر و صدا و گرد و خاک و بهم ریختگی اشپزخانه ،….
استاد عزیز خداروشکر به خاطر وجود پر برکت تون که آگاهی های ناب تون رو در اختیارمون میزارید و به خاطر این آگاهی ها تونستم تو اون لحظه ذهنم رو کنترل کنم و از خدا آرامش خواستم و هدایتم کرد به سمت دیدن فایل های ارزشمندی که حسابی برام آرامش بخش بودن و درنهایت به فال نیک گرفتم که چه فرصت خوبی شد که از اول صبح تا ظهر بدون هیچ گفتگو با کسی تو اتاق با خودم خلوت کردم
ممنونم ازتون که لحظات زندگی ام رو با آگاهی و آرامش بیشتری طی میکنم .
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت ☀️
باسلام ودرودبه شمااستادگرامی
همانطورکه شماهم گفتین تواطرافیانم حتی نزدیکترین افراد درموردم مشکلات حرف می زدند ولی من سعی کردم به زیبایی هایی مثلا کارهایی که انجام دادم ،درآمدی که دارم،محیط زیبایی که درآن زندگی می کنم،شهرومحله زیبایی که درآن زندگی میکنم،مشتریان ودوستان مناسبی که هرروزبه سمت من میان تمرکزکردم واتفاقی که داره می افته اینه که یاهرروزاتفاقات بهتروایده های بهتری به ذهنم میادوبهترازهمه اینکه بقیه افرادهم برای رسیدم به اهدافم دارن به من کمک می کنندحتی آنهایی که مخالف بودند.
ومهمترین بخش این توجه به نکات مثبت ایده هاوالهامتیه که هرروزدارم دریافت می کنم.
باتشکرازشمااستادگرامی امیدوارم همیشه شاد وسلامت باشید
سلام به همه همفرکانسیهای عزیز
استاد دمت گرم گل گفتی، البته این فایلو قبلا گوش داده بودم همون موقع که رو سایت گذاشتید ولی راستش امروز اومدم فایل سفر به دور آمریکا که جدید گذاشتید رو دانلود کنم دیدم گوشیم قاطی کرده وایفای گوشیم روشن نمیشه گفتم این الکی نیست یه نشونست ، باید یه چیز دیگه ببینم تو گوشیم نگاه کردم دیدم دیروز این فایلو دانلود کردم، گفتم خودشه و دیدمش و دقیقا خودش بود بینظیر و درجه یک.
راستش استاد من نمیدونم واقعا کشور هنوز درگیره یا نه ولی چون اینترنتا هنوز ضعیفه احتمال میدم باشه ولی من واقعا هیچ اثری اطراف خودم نمیبینم حتی حرفی نمیشنوم.
راستش اوایل که نمیتونستم ذهنمو درباره این موضوع کنترل کنم حتی یه سریا که اصلا سالی دوازده ماه نمیدیدمشون میاومدن بهم میگفتن تو هم باید توجه کنی و بحث میکردن باهام شاید دو یا سه هفته خیلی تلاش کردم که خودم رو از این منجلاب بکشم بیرون و موفق شدم الان خیلی وقته نه خبری شنیدم نه چیزی دیدم نه کسی درباره این چیزا باهام صحبت میکنه و کسی که خیلی درگیر این جریانات بود و یکی از عوامل اصلی درگیری ذهنیم بود رفته به یه سفر طولانی البته من فقط ذهنم رو کنترل کردم و اصلا سعی نکردم تغییرش بدم ولی اصلا حواسم نبود که چقدر همه چیز اطرافم تغییر کرد یعنی اینقدر ذهنم زوم بود توی این مدت روی خواستههام و دریافت الهامات و کارایی که باید انجام بدم که واقعا متوجه دنیای بیرون نیستم نه فقط ایران. تنها تغییراتی که متوجهشونم تغییرات خودم عشقم و تغییرات سایته و خداروشکر میکنم که سرم به زندگی خودم گرمه.
ولی راستشو بگم چند روز بود ذهنم درگیر یه ناخواسته توی زندگیم شده بود که اصلا هیچ مدلی نمیتونستم ذهنم رو دربارش کنترل کنم و با گوش دادن این فایل خیلی آروم شدم. واقعا تکرار نقش بسزایی تو یادگیری داره من این حرفارو قبلا ازتون شنیده بودم ولی این تکرار دوباره بهم یادآوری کرد که تمرکزم رو بزارم رو چیزی که دارم میسازم و حتی الان که چیز مهمی رو تو زندگیم از دست دادم مهم نیست، باز هم زیباییها وجود داره مثلا الان داره برف میااد و این واقعا زیباست و برم تو پارک قدم بزنم و حالشو ببرم بیخیال که چیزیو از دست دادم حتما این باعث اتفاقات خوب میشه و اگه نمیتونم مثبت بهش نگاه کنم پس بهش فکر نمیکنم مهم اینه که زیباییهارو ببینم و ذهنم رو کنترل کنم و توجهم رو بزارم رو چیزی که میخوام ، مهم نیست اتفاقی که برام افتاد چقدر بد بوده اون گذراست به هرحال الان شرایطم اینه باید بپذیرم و درسته که اشتباه کردم اما فقط کافیه درسش رو بگیرم نیازی نیست بابت اشتباهم افسوس بخورم این باعث میشه این اشتباه تو زندگیم بیشتر بشه و جاهای دیگه هم مرتکب این اشتباه بشم درسته سخته ولی دیگه بهش فکر نمیکنم و دیگه خودم رو سرزنش نمیکنم همینجا میپذیرم اشتباه کردم و اشتباهم باعث از دست دادن چیز مهمی تو زندگیم شد ولی یه بار خلقش کردم ایندفعه بهترش رو خلق میکنم. گرچه واقعا تمرکز رو خواسته و یا حتی فکر نکردن به ناخواسته واقعا برام سخته ولی به قول استاد” پاداشش بزرگتره” چه جملهی طلاییای پس من تمام تلاشمو میکنم که افسوس گذشته رو نخورم و به ناخواستهها فکر نکنم و خودم رو سرزنش نکنم و به جاش تمرکزم رو بزارم رو خواستم راستش یه ایده هم اومد تو ذهنم یه سری عکس از خواستم تو گوشیم نگه داشتم که هروقت نگاهشون میکنم حس خوبی بهم دست میده ، میخوام برم چاپشون کنم و بزنم به دیوار و به جای این که مدام به ناخواسته فکر کنم مدام تصاویر زیبای خواستم رو ببینم و لبخند بزنم . باید به الهاماتم عمل کنم پس همین امروز چاپش میکنم.
و ایمان دارم قانون جواب میده وقتی یه بار یه کاریو انجام میدیم دفعهی بعدی میتونیم بزرگتر از اونم انجام بدیم.
در پناه خداوند مهربان و حمایتگر باشید
سلام به استاد و مریم شایسته ی عزیز
آغاجان چی میشه من یهویی وسط ریسرچم قلبم یهو بهم الهام میکنه که برو زیر این فایل کامنت بذار و از تجربه ات بگو
استاد این فایل رو بارها و بارها گوش دادم. راستش من تازه امروز با بارها گوش دادن این فایل، دونه دونه درِ گوشی هایی که از جهان خوردم رو یادم اومد. ببین استاد من چند ماه پیش که این فایله منتشر شد بهش گوش دادم ولی درکش نکردم چون اصلا توی شرایط مساعدی نبودم، از یک طرف اوضاع و احوال و شرایط بیرون و جامعه اوکی نبود از یک طرف من توی محیطی هستم که اکثرا در سطح دکترا هستن و یکجورایی خودشون رو عالم میدونن و فکر میکنند به واسطه ی تحصیلاتی که دارند پس میتونن راجب هر چی نظر بدن و اونا هستن که میفهمن چی به چیه. اینم بگم گهگاه پیش میومد که بین دوستانم حرف میشد معمولا ساکت میموندم و سعی میکردم وارد بحثاشون نشم ولی از یک جا به بعد انگاری منم به همون یحث ها کشیده شدم. منم به خودم میگفتم تو به عنوان یک دانشجوی دکتری حق داری نظر بدی و حرفتو بزنی،حق داری غر بزنی توجهت رو به نازیبایی ها بذاری چون هم رده های تو که ازینجا رفتن اوضاعشون از تو بهتره. استاد من نفهمیدم که چطور با این موج اطرافیان به ظاهر تحصیلکرده ام همراه شدم و منم روز به روز از نعمت های خوب خداوند دور شدم که مهم ترینش احساس آرامش بود و هر روز احساس ترس و ناامیدی در من بیشتر میشد. چرا؟؟ چون توجهم به سمت حرفها و افکار نازیبا بود و افرادی که مدام غر میزدند. استاد من بد چوب توجه ناآگاهانم رو خوردم. بدجور رفتم توو در و دیوار چون مدام به ناخواسته ها فکر میکردم و هر روز یک بدبیاری داشتم.
استاد از روزی که به خودم اومدم و تصمیم گرفتم ارتباطم رو با تمام اون افرادی که مدام توو در و دیوار و حاشیه هستن کمرنگ کردم، چقدر حس آرامش دارم، میگرنم انقدر کم شده که بهتر میتونم وقت بذارم ریسرچ کنم، قدرت گیراییم داره بهتر میشه. چون برای خودم یک چارچوب گذاشتم خودم تنهای تنها هستم ولی از این تنهایی لذت میبرم.
حالا دیگه دوست من شده این فایلها و این سایت. چون دارم به وضوح نتیجه ی تغییر کانون توجهم رو میبینم. چون میبینم که یک حس سبکی دارم. استاد باورت نمیشه احساس میکنم باهوش تر شدم و اون لایه ی عدم تمرکز از روی ذهنم برداشته شده.
شما یک حرف قشنگی میزنی همیشه میگی اصلا مهم نیست الان چه اوضاعی داری وقتی میدونی با تغییر کانون توجهت ورق اتفاقات برمیگرده وقتی میدونی قانون جوریه که میتونی اتفاقات رو به نفع خودت تغییر بدی، دیگه معطلش نمیکنی و دست به عمل میزنی.
البته شاید منم برام لازم بود که اینجوری این درد و رنج رو متحمل بشم تا الان بهتر به حقیقت این قانون پی ببرم.
سپاس از استاد عزیز
سلام استاد عزیز
سلام بر دوستان خوب خودم
خوشحالم که در حال شنیدن این فایل هستم
نکته هایی عالی از این فایل من کسب کردن
نکته
وقتی تعدای از مردم در یک مسیر می روند ممکن است که فکر کنم آن مسیر درست است ولی من باید به این نکته توجه داشته باشم که کدام مسیر درست است و قانون کدام است
هیچ لزومی ندارد که من مثل دیگران رفتار کنم و همان کاری را انجام بدهم که دیگران انجام می دهند
هر کس نتیجه نگرش و باورهای خودش را می گیرد
و اینو باید در نظر بگیرم که همه به فکر منافع خودشان هستند
این درس را امروز یاد گرفتم
با هر چیزی که بجنگم بیشتر و بیشتر وارد زندگی من می شود
مثلا بر علیه آلودگی هوا بجنگم از همان جنس آلودگی بیشتر و بیشتر وارد زندگی من می شود
و یا هر مثال دیگر
این جمله را باید با آب طلا نوشت
با هرچیزی که بجنگم از همان جنس بیشتر و بیشتر وارد زندگی من می شود
این قانون در همه موضوعات زندگی من جاری است در روابط ، کار، رفت و آمد و جامعه و و و
وقتی من به موضوعی توجه می کنم نسبت به آن موضوع من یک حس خواهم داشت و بنابر این حس من فرکانسی به جهان هستی صادر می کنم و این سبب می شود که جهان هستی هم اتفاقاتی همسو و هم راستا با آن فرکانس وارد زندگی من می کند
خوب اگر این حس خوب باشد اتفاقات خوب را وارد زندگی من می کند و برعکس آنهم اتفاقات بد با احساس بد وارد زندگی من خواهد شد
نکته
حتی خداوند به پیامبر خود موسی گفت که با زبان خوش با فرعون صحبت کن
این بدان معنی است که نجنگید و بلکه موسی اعراض کرد و رفت
نکته اینجا است که وقتی من با موضوعی بجنگم آن موضوع بیشتر و بیشتر در زندگی من رخ می دهد
من باید بتوانم ذهن خودم را کنترل کنم
من باید به چیزی توجه کنم که می خواهم از همان وارد زندگی من بشود
وقتی که تمرکز من بر روی مشکلات است هرگز شرایط زندگی من خوب نمی شود
این بدان معنی است که من باید تمرکز خودم را روی زیبایی های خودم بگذارم تا از جنس زیبایی ها و حال خوبی ها وارد زندگی من بشود
اگر من بتوانم که ذهن خودم را کنترل کنم و تمرکز خودم را روی آن چیزی که می خواهم بگذارم وارد زندگی من بشود بر روی زیبایی ها و احساسات خوب خداوند هم از همان جنس زیبایی ها و خوشبختی ها را وارد زندگی من می کند
تمرکز روی آن چیزی که در زندگی من خوب است
دوم اینکه هرگز در مورد چیزی که خوب نیست در مورد آن صحبت نکنم چرا که با صحبت کردن در مورد آن این نازیبایی بیشتر و بیشتر در ذهن من فعال می شود
ورودی های خودم را کنترل کنم
رادیو تلوزیون
رسانه های اجتماعی
صحبت نکردن در مورد آن
بجث نکردن درد مورد آن
همه اینها کنترل کردن ورودی های است که به ذهن من وارد می شود
و بهترین الگو برای ذهن من می تواند همین سفرنامه های استاد باشد که استاد چگونه به نکات مثبت توجه می کنند و چگونه از این زیبایی ها بیشتر و بیشتر در زندگی استاد عزیز جاری می شود و از همه مهمتر اینکه استاد باز هر روز هدایت می شوند به سمت زیبایی های بیشتر و حال خوبی های فراوان تر
درس عالی و زیبایی امروز یاد گرفتم و ممنونم از استاد عزیز بخاطر این فایل پر از آگاهی
به هرچیزی که توجه کنم از همان جنس بیشتر در زندگی من رخ می دهد
ممنونم استاد مهربان از تهیه این فایل پر از نکته
سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام پروردگار نور و زیبایی
با سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته گرامی و همه دوستان خوب هم فرکانس
خدایا شکر که قانون جهان هستی وقتی استاد درک کردن و چقدر عالی صحبت کرد و از آن نتیجه گرفتند و نباید وقتی مردم جهت خلاف قانون را می روند ما هم برویم و نباید تحت تاثیر چیزی قرار بگیریم و تمرکز فقط باید روی خودمان باشد و اهمیت باید بدهیم بر روی ورودی های ذهن خودمان
با هر چی که بجنگی و مبارزه کنیم بیشتر وارد زندگی ما می شود این یک قانون است و نباید فراموش کنیم به هر چیزی که توجه کنیم داریم آن را خلق می کنیم اگر احساس ما خوب باشد با افکار و فکر ما اتفاقات خوب زیادی را تجربه میکنیم داستان موسی که خداوند گفت برو با زبان خوش با آنها حرف بزن ولی آن ها گوش نمی دهند بدون اینکه بجنگد اعراض از ناخواسته ها توانست فرعون را شکست دهد اگر بتوانیم ذهن خودمون روی زیبایی و قشنگی خوشبختی تمرکز کنیم خداوند جهان ما را به جایی هدایت میکنه که از این جمله چیزها وارد زندگی ما می شود و برعکس ما هم میشود اتفاق بیفتد
در مورد چیزی که نازیبا است صحبت نکنید و در مورد زیبایی حرف بزنیم کار راحتی نیست که نا جالبی را می بینیم حرف نمیزنیم ولی اگر حرف نزنیم پاداش خوبی هم جهان به ما میدهد همه شما را به خدای بزرگ مهربان میسپارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و پیروز و سعادتمند باشید انشاالله
سلام و درود فراوان خدمت شما دوستان و استاد عزیزم
همیشه صدای کرم شما یادآور تمام تجربیات زندگی ما یا همون قوانین جهان هستیه و بابتش خوشحالم
همیشه میاین به موقع تا یه چیزایی رویادآوری کنید
من حدود 12 سال پیش یه ازدواج ناموفق داشتم که البته 7 سال جدا بودیم و بعد طلاق گرفتیم و توی این 7 سال همسش جنگ و دعوا و دادگاه و پاسگاه داشتیم و کلی تجربیات بد که اصلا دوست ندارم در موردش حرف بزنم و من 4 ساله که ازدواج کردم و با همسر نازنینم یه زندگی زیبا ساختیم اما مجدد هر از گاهی دوباره سر مسائلی که که با همسر اولم جنگ داشتیم هنوز همون جنس تجربیات میومد توی زندگیم که خوب با صحبت و حرف حل میشد اما سری آخر چنان بین ما شکراب شد که اصلا وسط جهنم بودم و هر چقدر دست و پازدم بیشتر فرو رفتمو نگاه کردم دیدم عهههه همون اتفاقات 12 سال پیش داره تکرار میشه چرا و اینکه چرا بعد 12 سال تکرار شد خلاصه که گفتم آقا فایده نداره تا وقتی تو ذهنیتت اینه زندگی همینه هدایت شدم به فایلهای مختلف سایت و نوشتم و نوشتم و نوشتم و روی ذهنم و باورام دارم کار میکنم روی ویژگی مثبت زندگیم تمرکز کردم و میکنم هنوز اتفاقات و خواسته هام اتفاق نیفتادن ولی شرایط خیلی بهتر شده ولی انتظار دارم از خودم خیلی قوی تر کار کنم تا قویتر نتیجه بگیرم میخام بگم تا تغییر نکردم زندگی عین لوپ برای من تکرار شد و تکرار شد و الکی داریم دور خودمون میچرخیم فقط
هر موقع تغییر کردم شرایط تغییر کرد و هر موقع دست از تغییر کشیدم تمام اتفاقات و تجربیات بد برگشت
این از تجربه ی من از کار نکردن روی خودمون و تمرکز روی نازیبایی ها
استاد سلام
من یک داستان شخصی رو بگم از کسی که جنگجو خوبیه ولی یکم سخت متوجه شد که نباید چنگید و باید اعراض کرد و به خواسته ها توجه کرد جاش.
این شخص کسی نیست جز خودم، و این داستان داستانی نیست جز یکسری افکار بسیار نامناسب که اومد سراغپ، مدت هاب ود و من از یک جایی تصمیم گرقتمبجنگم، واقعا هم اگر قرار برجنگ بود من بسیار ساتراتژی های گونگون جنگیدن داشتم و بسیار حمله ور شدم به اون مشکلات. اتفاقی که افتد این بود که من به شدت بیمار شدم، و بعدش سخت تر با اون افکاری که اسحاس کردم باعث نقص ایمنی و حال نامناسب شده بودن جنگیدم، و اتفاقی که افتد این بود که منی که تازه بهبود پی ا رکده بودم یکجور نامنتسبی این مسئله سلامتی برام پیش اومد و حال بدی سلامیت ایجاد شد.
حالا که اینو مینویسم جند روزی میگذره، خدارو صد هزارمرتبه شکر حال بهتری دارم، اما درسم رو هم دارم مدام بخ خودم یادآوری میکنم، که آقای ارشیا این پیچک ها و افکار مثل علف هرز رو باید حل کرد، راهار این نیست که بجنگی ،راهکار اینه که بعضی افکاز نامماس برو اعراض کنی و برخی دیگر رو با کانون توجه تعویض و مناسبش کنی. خلاصه که این یک نمونه که جنگیدم، به ظاهر داشت همه یچ بختر میشد ، اما از یک در دیگه اون مسائل تضادهاییی ایجاد کرد. اینشد که یادگرتفم که نجنگم با مسائل.
باشه هبرتی برای خودم و تمامی دوستان تا اون ها مرتکب این اشتباه نشن و این مسائل و تضادهایی که من سرش ایجاد شد رو تجربه نکنن.
همگی شاد و سلامت باشید!
سلام به همگی و استاد
استاد وقتی داشتم نکته برداری میکردم از همین فایل ،شما خیلی رو مورد تضاد ها میگفتید و وقتی که داشتید صحبت میکردید من داشتم به زندگی خودم نگاه میکردم و من خیلی شاکر و سپاس گذار خداوند هستم که من تضاد توی زندگیم میبینم ولی نگاهم به اون یه جور دیگه هست
این نگاه باعث میشه زندگیم عوض بشه
و اصلا نگاه ما و توجه ما هست که داره موقیت و زندگی ما رو کنترل میکنه
و وقتی یه کسی از یه چیزی خوشش نمیاد وقت کافه توجه هشو ازش بر داره همین
خدانگهدار شما دوستاد عریز
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام به همه عزیزانم
توجه نکردن به ناخواسته ها کار سختیه اینکه سعی کنی به چیزی که در کنارت هست و میفهمی که خودت باعث ایجادش شدی کارسختیه
اما وقتی بدونی و این آگاهی رو داشته باشی که خودت بوجود آوردیش کمی آرومتر میشی چون میفهمی حالا که من به وجودش آوردم خودم هم از بین میبرمش
من با صحبت کردن در مورد ناخواسته ام بوجود آوردم و با توجه کردن بیش از اندازه بهش باعث گسترش شدم حتی تاثیرش رو در اطرافیانم دیدم
اما وقتی خواستن بهش توجه نکنم برام سخته بود اما تلاشم رو کردم
سعی کردم دیگه در موردش صحبت نکنم و با خدای خودم خیلی صحبت کردم در مورد هدایت و کمکهاش، به خدای خودم گفتم خدایا این بنده خودته و خودت میدونی و خودش من کاری بهش ندارم و رهاش کردم این رهایی باعث ارامش در من شد باعث شد دلم ارام شه و بتونم بهش توجه نکنم و هر وقت هم احساسم کمی بد میشه میگم نه همچین چیزی اصلا وجود نداره و این انکار کردنش هم آرامم میکنه و به لطف خدای مهربان این نوع رفتار باعث معجزات الهی شد و طوری شد که فکرش رو هم نمیکردم اما شد و چقدر معجزات راحت اتفاق میفته اما فکر میکنیم که معجزه یک چیز عجیب و غریب و سختی هست اما خدا کمکم کرد و اتفاق افتاد به راحتی و اسونی وقتی رها کنی کلی از مسائل ناپدید میشه و دیگه اصلا نمیبینیمش
خدارو بینهایت سپاسگزارم که من رو آگاه کرد و توتستم بفههممم که دارم به کجا میرم و زود جلوشو بگیرم
الهی شکرت بابت کمکهات الهی شکرت بابت هدایتهات الهی شکرت بابت معجزاتت
خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید