قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 44 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

708 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی مرآتی گفته:
    مدت عضویت: 1573 روز

    سلام ستون های قلبم و دو تا عشق بزرگ استاد عزیزم و مریم بانو زیبا خیلی خیلی خوشحالم که الان اینجام و میتونم نظر و خاطره ای که از این موضوع رو دارم رو با خانواده سومم یعنی شما به اشتراک بزارم

    یک داستان خیلی جالب و ساده دارم که بگم که وقتی اتفاق افتاد در عین اینکه داشتم از درد میمردم داشتم از خوشحالی و خنده هم پاره می شدم

    چرااا؟؟

    ما یک روزی پاشدیم رفتیم سمت جاده چالوس و یکی از این فضاهایی زیبایی که اشتراکی رو پول دادیم و واردش شدیم، جاتون خالی به قدری طبیعت فوق العاده ای داشت و از اون بهتر در کنار قرار گرفتن انسان های متفاوت کنار هم واقعا لذت بخش بود برام

    یک رودخونه زیبا هم دقیقا بغل گوشمون بود که همه بلا استثنا داخلش شنا میکردن، کشتی می‌گرفتن و سرگرم بودن خلاصه

    من با دوستام رفتم توی آب شلوارم تا زانو زدم بالا توی والیبالم برداشتیم و رفتیم تو رودخونه که عشق و حال استارت بزنیم واقعا خوش گذشت و لذت بردم اما موردی که می‌خوام بهتون بگم این بود از زمانی که ما پامون توی آب گذاشتیم مغز من شروع کرد به هشدار دادن درمورد چیز های تیز توی رودخونه

    فک کنم دیگه میتونید حدس بزنید چه اتفاقی افتاده😁

    خلاصه من هر قدم برای مثال اول یک در قوطی خیلی تیز پیدا کردم و با ترس برداشتم و پرتش کردم بیرون از آب به خدا میدونستم قانون آخرش کار می‌کنه و خروجیش بهم نشون میده اما خودم گول زدم و گفتم نه بابا هیچ اتفاقی نمیوفته تا اینکه دقیقا بعد از یک ساعت بازی کردن و وقتی که همه دقیقا از آب خارج شدن و کم برای ۱۰ ثانیه تنها شدم و داشتم میرفتم سمت خشکی که پاک گذاشتم روی یک سنگ و دیدم اون از قهوه‌ای تغییر رنگ داد و قرمز شد، باور نمیکنید با وجود درد زیادی که داشتم چون کف پام جر خورده بود اگه میدید یک خنده ای ته صورتک موجود میزد چونکه خدا با این سیلی که بهم زد قانون رو خیلی باحال از بهم نشون داد که همیشه استاد میگه

    به هر چی توجه کنی از جنس اون فکر توی زندگیت به وجود میاد

    از اون موقع من سعیم کردم که توجم بزارم روی چیز های زیبای دیگه و دارم هنوزم تمرین میکنم

    امیدوارم لذت برده باشید و عاشقتوووووونم رک

    خیلی دوستون دارم که آنقدر انسان های فوق العاده ای هستید❤️❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2224 روز

    امشب چه شبیست شبه مرادست امشب

    خدایا شکرت

    به خدا قسم … من سه تا جاری دارم و اینها چندین و چند ساله که هر موقع من رو می بینن نگاهشون رو اونور می کنند و خودشون رو به اون راه می زنند بعد بقیه فامیل هم به من نگاه می کنند و به من خیره می شوند

    چندین و چند ساله که این همین طور به همین منوال داره طی میشه

    حتی من خودم چند بار باهاشون به صورت شوخی و یا به هر نحوی دیگه باهاشون برخورد کردم ولی اصلا فایده نداره که نداره

    من اونقدر به این فکر کردم که حد نداره

    حتی برای این موضوع ها من وارد سایت شدم و خیلی موفقیت ها رو هم کسب کردم اما این موضوع به هیچ عنوان حل نمیشد

    و امشب خدا را شکر میکنم که نتایجم همه داره طی میشه

    واقعا از خود خالق بی همتا بخواهیم همه را برآورده میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مصطفی صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4079 روز

    سلام و عرض ارادت خدمت استاد عزیز

    من خیلی سال هست برنامه های شما رو دنبال می کنم و نتایج عالی از آموزش های شما در کسب و کار ،روابط،سلامتی و … بدست آوردم.خیلی خلاصه یک سوال رو در مورد کانون توجه بر زیبایی ها و خواسته از شما و دوستان دارم محض آگاهی و رفع تناقض فکری خودم،اینکه اگر برای مثال در زمان جنگ ایران و عراق ملت کلا تمرکز می ذاشتن روی توجه کردن به صلح و در پاسخ به حمله های نظامی میومدن می گفتن باهاشون مبارزه نکنیم ذهنمون رو کنترل کنیم و بذاریم روی زیبایی ها و بهشون توجه نکنیم آیا واقعاً شرایط به نفع ما پیش می رفت؟

    من به کانون توجه و تمرکز بر خواسته ها و خلق همان رویدادها در زندگی و تجربه شخصی ایمان دارم، فایل شماره ۸ دوره روانشناسی ثروت ۳ که در این خصوص هست رو تقریباً هر روز تکرار می کنم چون یادآوری می شه که از حواشی و ناخواسته ها به دور باشم ..

    مخلص کلام فقط گاهی شرایطی پیش میاد که با بی توجهی و بی تفاوتی انگار که حق خودم رو ضایع کرده باشم و طرف مقابل رو پر رو تر..

    جمله معروف حق گرفتنی هست و اینکه با بی توجهی از حق خودت بگذری یک جور تضاد هست برام وقتی تو شرایطش قرار می گیرم..

    این یک تناقض هست از درک من نسبت به این موضوع..

    با تغییر کانون توجه و باورها فرکانس ها تغییر می کنن و فقط از همون جنس اتفاقات رو تجربه می کنیم درست،سوالم اینه که تفکر و رفتار درست در این مواقع چیه؟

    ممنون می شم اگر در این مورد توضیح بدین .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    امیر آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1742 روز

    ب نام الله هدایتگر ب زیبایی ها

    سلام ب استاد عزیز خانوم شایسته

    و سلام ب دوستان هم فرکانسی

    من قبلن کامنت گزاشتم دوباره اومدم گوش کنم کامنت بزارم تا یادت بگیرم

    بهتر بهتر قوانین بدون تغییر خداوندو یاد بگیرم

    نکات فایل

    =ما شاید قانون یادم بره پس یاداوری همیشه خوب هست

    =کنترل ورودی ها مهم ترین نکته هست که باید بفهمیم

    =نگاهتون درست دقیقن همه میخام مجبورن کنن مثل خودشون فک کنیم

    =با هر چیزی بجنگید و مبارزه کنید از همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیتون میشه

    =ب هر چیزی توجه کنیم از جنس همون وارد زندگیمون میشه

    =از طریق احساسمون میفهمیم ب چیزی که توجه میکنم خوب یا بد

    =احساس بد یا احساس خوب نشون میده درست فکر میکنم یا غلط

    =ما با افکارمون داریم اتفاغتمونو رقم میزنیم و شهر کشور خانوادمون هم ربط ندارن

    =اگه امثل اونا نتیجه میگیریم پس داریم مثل اونا فکر میکنیم

    =ما ب هر چیزی توجه کنیم از جنس همون وارد زندگیمون میشه

    =در قران هم ب موسی میگه برو ب فروعون با زبان خوش گفت گو کن باهاشون نجنگ

    =شما اگه نتونی ذهنتو کنترل کنی نمی تونی زندگیتو کنترل کنی

    =اگه دنبال جامعه بی افتیم ماهم مثل همونا فکر میکنیم

    =باید سعیمو این باشه ب چیزی توجه کنیم که از همون وارد زندگیمون بشه

    =اینکه فکر کنیم با مبارزه کردن با یک چیزی میتونیم اونو از بین ببریم خیال باطله

    =اگه بتونیم تمرکزمون بزاریم روی زیبایی ها و قشنگی ها جهان از همون زیبای ها وارد زندیگمون میکنه

    =برای کسی که دنبال نازیبایی بهشتم بندازی اونجا براش نازیبا میشه

    =پاداش کنترل ذهن خیلی بزرگه و‌پاداش ها داره

    =در مورد چیزی که نا زیباس اصلن صحبت نکنیم با صحبت مردن چند برابر جذبش میکنم

    =این جهان دو قطبی و سعی کنیم ب زیبایی توجه کنیم

    =افراد منفی اخبار رسانه رو دور بریزیم و در مورد ناجالبیا حرف نزنیم

    =با تمرین کردن این کار اسون میشه و با توجه ب زیبایی ها جهان ب جای زیبایی هدایت میکنه

    =بینیم ب کجا میخاییم بریم و ب همون سمت توجه کنیم

    =با مخالفت کردن در مورد هر چیزی از همون جنس وارد زندگیمون میشه

    =میتونی بجنگی مسئله الان حل کنی ولی باز این مسئله باز برات اتفاغ خواهد افتاد با نفر بعدی با حکومت بعدی

    =تا اندازه ای که اینو درک کنی پاداش خواهی گرفت

    =هر کدوم از ما ب صورت مفرد اتفاغاتی در زندگیموم جذب میکنیم که در ذهنمون توجه کردیم بهش

    واقعن حرفاتون زیبا بود و سعی میکنم همیشه زندگیمو بهتر کنم

    خوشحالم جزو خانواده عباسمنش هستم

    و این کشف بزرگ قوانین زیبای خداوند فهمیدم و در زندگی اجرا میکنم

    و هر روز هر روز ب جاهای افراد مکانهای زیبایی هدایت میشم

    آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم برا همتون

    عاشقتونننننم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Arezoo گفته:
    مدت عضویت: 1275 روز

    درود بر استاد گرانقدر و دوستای عزیز

    و اما توجه به ناخواسته ها یا توجه به خواسته ها

    من از وقتی با قانون آشنا شدم تا وقتی که فهمیدم یکی دوماه تو در و دیوار بودم یه اشکال بزرگ داشتم

    اونم درک این مسئله که جهان احساس نداره

    شاید یه جمله ی کوتاهه ولی درکش صفحاتی پر میکنه از توضیح

    من قبل اشنایی فکر میکردم خدا دلش میسوزه وقتی عجز و لابه کنی یا جهان میگه آخی طفلکی چقدر سختشه بزار اینو بهش بدیم چه سختی داره متحمل میشه که البته خودم الان خندم میگیره

    حالا با قانون آشنا شدم ولی این پایان این طرز تفکر نبودهرچند که اوایل فکر میکردم خوب درک کردم

    ولی تازه خودشو داده بود به یه طرز فکر جدید ، اونم اینکه من توجه کنم به نعمتا و اتفاقای خوب و سپاسگزاری و … ولی به چشم همون مظلومه و به چشم معامله که ببین خدا این اتفاق بده این ناخواسته این شرایط نا دلخواهه هستا ولی من چه بنده خوبی ام دارم به اینا توجه میکنم

    حالا اون موقع مغز من شده بود میدون جنگ و خواسته و ناخواسته قاطی و در حال چالش و من که گیج و پر از تشویش شده بودم تو چالش و جنگ خودساخته که داشت به فرسایش بیشتر منو سوق میداد

    تا ریشه و علت این جنگ ذهنی خودساخته رو یافتم

    بله جهان احساس نداره ، جهان منطقی و حق بدی نیس ، جهان احساساتی عمل نمیکنه ، جهان یه چرخ دنده عظیمه که تو یا مثل یه چرخ دنده خودتو جا میندازی بین دنده ها و پیشرغت میکنی یا میری زیر این چرخ دنده و له میشی و استخوناتم خرد میشه بدون هیچ ترحم و هیچ دلسوزی و احساسی

    و البته نکته بعدی که به خودم متذکر میشم اینه که خدا به ظاهر و باطنت آگاهه، یه حائله بین تو و قلبت، یعنی هرچیزی قبل از اینکه خودت بهش آگاه شی خدا بهش آگاهه اینا یعنی خدا اثبات نیاز نداره خدا احساساتی عمل نمیکنه به قول استاد طبق قانون عمل کنی نتیجه میگیری طبق قانون عمل نکنی نتیجه نمیگیری تموم شد رفت ، این دوتا نکته کمک میکنه دیگه عمدا دنبال ناخواسته ها نری چالش بسازی واس خودت

    یا مثلا عمدا نگی پس اون چی میشه! خب اون هست همونجا ، تویی که با توجهت انتخاب میکنی از اون یکی بیشتر داشته باشی یا از این یکی، نمیتونی ناخواسته رو تغییر بدی با توجه گذاشتن روش بلکه داری از اون جنس بیشتر سفارش میدی و جهان قانونمند بی احساس هم سفارشتو دریافت میکنه و نتیجه تقدیم میکنه .

    از وقتی فرکانسامو خالص کردم اصلا خدا داره راه به راه برام غوغا میکنه و من اشک میریزم از این همه قانونمندی از این همه هدایت از این همه به موقع همه چی جور شدن و فراهم شدن

    بخدا که راهش همینه و جز این نیس خواسته ات هرچی که باشه در هرررررر شرایطی که باشی در هر موقعیتی که باشی، من با تموم وجود تجربش کردم که توجه به خواسته ها و نعمت ها و اتفاقای خوب= کلی اتفاقای عالی تر، خوب پیش رفتن همه کارا ، اجابت خواسته ها از هیچ مطلق و

    البته

    توجه به ناخواسته ها=ناخواسته بیشتر

    بچه که بودیم وقتی دیر به صبحگاه میرسیدیم با هزار ترفند خودمون رو تو صف جا میکردیم که ناظم نفهمه دیر رفتیم و گاهی موفق میشدیم و حالا مثل اون موقع گاهی فاز زرنگی برمیداریم که مثلا قوانین خدا رو دور بزنیم یا به شیوه خودمون پیش بریم و نتیجه درست بگیریم بجاش چک و لگدی میشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      شاهدخت گفته:
      مدت عضویت: 1584 روز

      سلام بر استاد عزیزم و شما دوست گرامی ،من کامنت شما رو خوندم و لذت بردم

      یه جمله توی کامنتتون نوشتید که من متوجه منظورتون نشدم ،گفتید : از وقتی فرکانس هامو خالص کردم اصلا خدا داره راه براه برام غوغا میکنه…

      اینجاشو متوجه نمیشم ،فرکانسم رو خالص کردم یعنی چی؟

      میشه لطفا برام توضیح بدید؟

      باتشکر شاهدخت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    کیانوش شاهرونی گفته:
    مدت عضویت: 1005 روز

    سلام عرض ادب به استاد عزیزم عباسمنش وخانم شایسته مهربان امیدوارم حال دلتون عالی باشه …

    سلام به تک تک عزیزان هم فرکانسی ….

    بنده کیانوش شاهرونی هستم چند وقت هست که عضو سایت شدم خیلی خوشحالم خدایاشکرت سپاسگزارم…منو به بهشت هدایت کردی واقعا ممنونم ازت استاد عزیز من هنوز دوره تکامل طی نکردم انشالله عید امسال میخام دوره عزت نفس استارت بزنم خریداری کنم ….ولی چندماه هست از فایل های دانلودی رایگان دارم استفاده میکنم ….

    من عضو کلاس یه استادی تو‌ایران بودم ولی از وقتی که صدای استاد برای اولین بار شنیدم آرامش خاصی از حرفای استاد گرفتم و هرچی فایل وکلاس ازون استاد بود پاک کردم وعضو سایت شدم …

    استاد من این فایل رو 10باره دارم گوش میدم. ….دقیقا با هرچی جنگیدم صدبرابر بلا به سرم آمد دقیقا میخواستم خیلی چیزا رو تغییر بدم ناخداگاه نمی‌دونستم با هرچی بجنگیم ازجنس همون اتفاق برامون میفتع الان بعد 10بار گوش دادن نکته برداری جواب تک تک سوالاتم گرفتم ….و این باور غلط که هرکسی بده باید تغییرش بدی

    من خیلی تلاش میکردم خیلی ها رو تغییر بدم موفق نشدم هیچ پدرم درآوردن نابودم کردن قلبم تیکپاره کردن الان متوجه شدم خدایاشکرت من باید روی باورهای خودم کار کنم باید خودم اصلاح کنم باید. باورهای توحیدی خودم تقویت کنم ….جهان قانونش ثابت هست باید تو مدارش باشی تا درک کنی واقعا این جمله استاد تا بمیرم یادم نمیره واقعا استاد دگرگون شدم از لحاظ اخلاقی رفتاری ایده ای نشانه های الهی روزی شاید 10نشانه میبینم…..واقعا احساسم بی نظیره فرکانسم مثبته ….

    این مدت که دارم از فایل های رایگان استفاده میکنم دقیقا غسل شده تمام وجودم ….

    از در دیوار برام نشانه میاد با آدمای جدید مکان های جدید پر از آرامش اخلاق خوب انسان های مثبت هروز هدایت میشم خدایا شکرت سپاسگذارم

    استاد باتوجه به تجربه کمی که تو سایت دارم به جرات میگم تنها فایلی که دگرگونم کرده

    1قانون تغییر ناخواسته ها

    2فقط روی خدا حساب کن

    البته مابقی فایل ها هم عالی هستن کامل بی نظیر توحید عملی ووووو که واقعا درود به استاد عزیزم که این فایل های رایگان هم کامل هستن از هزار تا کلاس عملی وانلاین که 1سال تمام وقتم گذاشتم بالاتره کلی هم هزینه کردم خدا روشکر به سایت استاد هدایت شدم ….

    زندگی آینه باور هاست…وهرکسی تو زندگیش نان باور هاشو میخوره….

    ازخدا برای همه اعضای سایت سلامتی ثروت آرامش زندگی پر از عشق پراز پول خواستارم الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    SAEID987645 گفته:
    مدت عضویت: 888 روز

    سلام بر آقای عباس منش عزیز و دوستان عزیزی که کامنت من رو می‌خونید

    من این فایل رو گوش دادم به سهم خودم اگر بخوام صحبت کنم:

    همیشه در هر زمان از تاریخ ما موافقین و مخالفین متعصب نا اگاهانه داریم و داشتیم که اصلا کاری به مسائل تزیسین و سیاسی… ندارم من خودم به شخصه تا الان شاید به اندازه انگشت های دستم نشده که با کسی چه انتقادی چه مذاکره ای سر مسائلی که هزار پیچ و خم داره داشته باشم چون تهش اصلا بنظرم هیچ نکته مثبت نداره و همیشه هر کجا که بحث سیاسی یا هر چیزی هست که میدونم طرف مقابلم یا خودم سواد تکمیلی لازم نداره هیچ وقت وقت خودمو بقیه نمیگیرم چون سیاست کلا پدر و مادر نداره تجربه خودم سالهای سال تو جاهای خاص کار کردن هست که فهمیدم سیاست با هر چیزی اگر خودم تمایل دارم شخصی مصالعه و استفاده تو زندگی خودم کنم این الگو که برای من خیلی اثر داشته تنها و کمترین اثرش خودمو از تنش ها دور کردم

    نکته بعدی من همیشه اصلا سریال های خونگی ننشستم ببینم مگر انگشت شمار مثل شهرزاد… اونم تو تایم بیکاریم ولی کلا تلویزیون رو خیلی نگاه نمی‌کنم مگر در مهمونی… روشن باشه ولی اگر خودم تایم استراحت داشته باشم بخوام تلویزیون ببینم رازبقا… شگفتی های دنیا میبینم مستند مانند نه فیلم… ولی اخبار رو تنها تنها برای چند چند بودن خودم تو شرایط کاری خودم رصد میکنم ولی برای خودم عین پدر و مادری که برای بچه اش شرط میزاره چارچوب گذاشتم اگر قرار باشه خبری تو رو در رنج و عذاب و اشتباه حرکت زدن تو هر مسئله ای بشه همونم قطع

    چون من یه برهه روی سوشیا ها تصمیماتی میگرفتم معاملاتی میکردم که شاید سود بود ولی برایم عسر و رنج و سختی زیادی داشت به نسبت اون سود

    الان تنها سایتی که نهایت بررسی کنم بلومبرگ… اونم برام بد تا الان نبوده سودمند بود چون معتقدم خیرالامور فی اوسطه ها وسط هر چیزی اگر روی انسان اثر نزاره از نوع بدش عیب نیست

    ولی کلا دیگه یاد گرفتم که ذهنم رو فیلتر بزارم برای ورودی و خروجیش هر چیزی رو خوراک ذهنم نکنم

    نمونه کوچش من دو ماه پیش دختر عمه بنده با اینکه خودش تو دولت سر دبیر… هست

    هی بهم میگفت ماشینم میخوام عوض کنم فلان خبر گفتن بهمان خبر گفتن گرونی میشه…. من بهش گفتم اگر میخوای من برات ماشینت جابجا کنم بهم خبر نگو که چی میخواد بشه

    بزار تصمیمات درست بگیرم اگر قرار بود به حرف ایشون باشم ماشینش باید با قیمت کم میدادم ماشین‌ جدیدش با قیمت بالا تر میخریدم حدودا اختلاف مابه تفاوت ضررش 150 تومن میشد در حالی که من با تصمیمات غیر احساسی غیر سوشیایی براش ماشینش بالاترین قیمت و ماشین جدیدش قیمت خوب خریدم نه تنها ضرر 150 تومنی نداد الان 200 تومن هم سود کرده

    این یک نمونه از فیلترهایی در ذهنم زدم گاهی عین ربات منطقی باشم تا احساسات هیجانی عمل کنم

    همیشه برای کاری که قراره بکنم یکم فکر میکنم یکم مشورت میکنم با همه اینها من حدود دو ماه پیش سر یه مشکلی که روانمو بهم ریخت 2500 میلیارد رو هوا بردم کم پولی نیست ولی باز نباختم و مطمنم درستش میکنم اونم مقصر دیدگاه خودم بود باز سر طمع یه حرکت اشتباه زدم

    پس باید آدم تو زندگیش فیلتر ذهنی داشته باشه فیلتر رفتاری و عملکردی داشته باشه

    من زندگی رو یه ماشین میدونم

    ذهن آدم رو یه فرمون ماشین

    اگر نتونیم تو زندگی این فرمون رو هدایت کنیم قطعا ما رو چپ میکنه

    متاسفانه خیلی ها که نازیبایی های ایران میگن حتی ایران گردی نکردن بدونند بهشت گمشده کجاست! من الان دو هفته میشه هر پنجشنبه و جمعه با یه تیم کوهنوردی میریم طبیعت گردی شعار ما شده اون روزها ساعتی رو بدون توجه به چیزهای با ارزش بی دغدغه سپری کن از طبیعت لذت ببر از قدرت هستی و شکر گذاری

    این هفته جا دوستان خالی از چهارشنبه عصر تا جمعه شب میریم آبکمره جای قشنگی در ایران همیشه جاویدان چرا پس لذت نبریم چرا پس شکر گذار نباشیم چرا پس همش به منفی ها توجه کنیم اتفاقا برای همین سفر کلی مرغ و ماهی… خریدیم ببریم کباب… شکر خدا که سالمیم بریم تفریح

    شکر خدا که لایق این دور همی های لحظه شماری کردن کی پنجشنبه و جمعه میشه بریم هستین

    شکر خدا مه کار می‌کنیم داریم بخریم و بخوریم

    این نکات زیباست تا گرونی فلان چیز و بهمان چیز

    چون فقط به عواملی دارن توجه می‌کنند که دست خودشون نیست گرانی فقر ووو دستشون نیست و چون بلد نیستند نسبت به اون عوامل ریسک های سیستماتیک خودشون رو کنترل و مدیریت کنند فقط دنبال بهانه تراشی و مقصر طلبی هستند

    هر روز دنبال اخبار منفی هر روز یاس و ناامیدی نه تنها خود رو به یغما ببرن بلکه بقیه هم دوست دارن با احساس همزاد پنداری و همدردی راهی کنند هر روز دنبال این هستند کدوم سیلیبریتی با کی ازدواج… واقعا علافی تا چقدر؟ سرک کشیدن تو زندگی به عده تا چقدر زشتی!!!!!!!!! اون کلیپ خانمی که ضجه میزد از کمبود اعتماد به نفس چقدر خودش خوار در خار بیابان کرد که چرا فلان آقا با من ازدواج نکردی حقارت تا چه حد؟؟؟؟؟ بعد همون فرد انتظار داره با وایرال شدنش یه عده رو سیلاب این سونامی هیجانی و تصمیم احساسی خود کنه یعنی ترحم طلبی کردن

    من همیشه گفتم وقتی که میخوای بزاری برای گله و شکایت ها وقت بزار برای رشد استعداد های بهتر

    همیشه میگن تخریب کاری نداره ساختن کار داره خیلی ها راحت تخریب میکنند ولی بهای ساختن و سازندگی رو ندارن بدن

    اینکه آدم به هر چی فکر کنه باش مواجه میشه دقیقا همینه به چیزهای بد فکر کنی مسیر های پر پیچ و خمی رو هر روز باید طی کنی هر چقدر راحت تر زندگی بگیری مسیرت هر روز هموار تر هست

    پس چرا باید مسیر پر پیچ و خم انتخاب کنیم؟؟؟؟؟؟؟

    من خودم به شخصه تو همین ایران عزیز زندگی کردم با اینکه مادرم خارج از کشور بهترین کشور هست

    پدرم با اینکه خانه در خارج از کشور داره و خودمم کم کشورهایی نرفتم ولی باز ایرانم رو با افتخار دوست دارم و ابدا دنبال نازیبایی ها نیستم مگر خیلی ها که تو همه شرایط کار میکنند گدا و فقیر شدن؟؟؟

    خیلی ها دارن تو همین گرونی ها پول درمیارن چرا؟

    چون جنم و توانایی اینکه روی خودشون تمرکز کنن به جای دنبال مقصر گشتن در خودشون زنده و رشد دادن

    دنبال وقت تلقی نیستند

    دنبال این نیستند ترحم طلبی کنند و دنبال محبت دیگران باشند

    نمونه افراد موفق کم نداریم که الانم دارن نفس می‌کشد و از زندگی لذت میبرن

    من خودم به این نتیجه رسیدم دنبال رضایت خودم از خودم باشم تا راضی نگه داشتن دیگه و اصلا برام مهم نیست دام این افراد نیفتم و برایم هزار حرف بزنند

    چون دام این افراد یعنی چون ذاتا این افراد عقب ماندگی نسبت به شرایط زندگی… دارند دنبال ترحم طلبی هستند و دنبال قربانی کردن احساسات بقیه به نفع خود

    و چون چند بار این مدلی سرم آمده دیگه الان خیلی منطقی رفتار میکنم بدون اینکه احساسی بشم ابدا حرکت با رفتار یا عملکردی نمیکنم بعدش بگه چرا این جور شد نهایت جمله ی آخر که میتونم بگم من خودم در صفحات مجازی هم هستم ولی برای خودم برنامه دارم مثلا اگر تلگرام یا واتس اپ دارم کسی بهم اونجا پیام میده گفتم آخر هر هفته اونجا رو چک میکنم پس از خودم برای برای انتظار نساختم باید حتما همون روز جوابش بدم و بلعکس

    از پیام هایی که اصلا وقت گیر هست کلا دوری میکنم حتی شده نخونده پاک کردم طرف بهش بر خورده

    اینستا بیشتر برای شغل خودم عضوم و نهایت روزی 1 ساعت شاید بوده هفته ای 1 ساعت هم نشستم فقط مطالب شغلی خودمو بررسی کردم

    پس میشه آدم صفحات مجازی داشت ولی با مدیریت درسته استفاده‌ کرد

    نکته آخر در باره حجاب بود

    حجاب یه امر شخصی هست بستگی به شخصیت فرد حالا چه شخصیت اجتماعی چه شخصی خانوادگی

    بسته به تحصیلات فرد و نگرشش

    و حریم های خصوصی شخصی فرد

    من خیلی جاها ازم درباره حجاب سوال شده گفتم هر انسانی خودش میدونه محدوده خط قرمزش در حفظ ارزش های خودش چیه ممکنه یه خانم با یه آقا از یه نگاهی از روی هوس به‌ بر بخوره ممکنه بکی تا ببخشید بهش تجاوز و اذیت هم نشه برنخوره

    منتهی حجاب در یه حدی عرف تابع همگانی هست خدا وقتی زن و مرد رو آفرید زشتی های اون ها رو پوشاند

    والا چرا باید در پایین ترین و مخفی ترین جا باشه خب دلیل داشته و ارزش هر انسانی به لباس های تنش هست پس خودش میدونه که در کجا و چه شرایطی چطوری آزادی برای خودش معنی کنه که ارزش های خودش برای خودش فروشکست نشه

    من نه تابع چادر و مقنعه هستم نه مانتو های کلا باز که بدن خانم…

    برای آقا هم همین…

    ولی ارزش های هر فردی اول از ورودی های ذهنیش شکل میگیره و کم کم اونا بفعل میشن چه در کلامش چه در نگاهش چه در پوشش و…

    آزادی برای همه یه معنی واحد داره حالا شاید جاهایی برای هر کسی یکم کمرنگ تر یا پرنگ تر ولی کسایی که ادعا می‌کنند به قول آقای عباس منش آزادی هاشون سلب شده این افراد قطعا در عمل بدتر هستند

    پوشش یه جز از زندگی و دغدغه های انسان هست که ما فقط اونو بولد کردیم

    والا به دختر یا پسر از زمان 7 الی 8 نهایت 15 سالگی هر جایی تربیت شده تو هر محیط و تربیت وراثتی و اکتسابی شخصیت و حریمش شکل گرفته دیگه لازم نیست کسی برای اون فرد خط و حد حدود تعیین کنه

    ولی متاسفانه ما خودمون با یکسری رفتارهامون و گفتارهامون بلکه عملکردهای پوششی… سبب میشیم ناهنجاری هایی رو ایجاد که مورد اخطار و تذکر بشیم

    و اینم بگم آزادی در هر فرهنگی یه مفهوم و معنی داره

    آزادی در ایران تا آمریکا تا حتی افغانستان… مفهومش مقتضی اون شرایط فرق داره

    من در باره همین آزادی یه خانمی در اقدام ما بود در مجالس خانوادگی بی روسری بودن تا شوهر خاتم میامد ایشون از ترس ایشون روسری سر میگرفتن

    من یه روز به شوهر ایشون گفتم چرا آزادی رو برای خانمت معنی نمیکنی و آزادی خانمت هم برای خودت معنی نمیکنی و از وجه اشتراک این نگرش یه آزادی درست کنید که خانمت از ترس تو پیش تو حس نامحرمی روسری سر کنه پیش ما که نامحرم حس محرمی کنه!

    متاسفانه ما ها بنظرم بهمون یاد ندادند و خودمون هم یاد نگرفتیم به عقاید هم احترام ولو اگر مخالف اون عقیده ایم

    و اگر قراره یه فرد رو در کنار خود به هر عنوان و لقب بپذیریم به آزادی های اون فرد تا زمانی که به آزادی های ما اجحاف و تعرض نمیکنه احترام بزاریم

    اون آقا یا خانمی که معتاد میشه یا جانی و قاتل به خودی خود نمیشه و نشده اون فرد در دوران کودکی یا جلوش دائم صحبت شده یا در محیطی بوده که این چیزها جز بدیهیات براش بوده یا دائم فیلم هایی با ژانر… انتخاب و میدیده

    نهایت رسیده در همون نقش اینبار خود‌ش فاعل اون حرکت بوده برعکس هم یه دکتر یا مهندس یا وکیل… هم قطعا در شرایطی بودن که اثر گذاری داشته براشون

    پس دوستان ذهنمون رو در ورودی ها کنترل کنیم و تو یه فایلی کامند گذاشتم و گفتم دو مدل اثر هست گاهی ما به شرایط اطرافمون اثر گذاریم اون که هیچ موظفیم ورودی های ذهنیمون به صورت ضمیر ناخودآگاه جوری تنظیم کنیم که دائم خلق اثر نکات خوب باشیم

    گاهی شرایط اطرافمون بهمون اثر گذاری داره یعنی ما اثر پذیریم

    در این حالت ما باید باز انتخاب کنیم چه چیزی رو باید خوراک ذهنمون بدی چه چیزی رو نه منع کنیم از ورودش عین این ارگان های خاص جلد درب کلی سیستم امنیتی و حفاطتی که کنترل ورود و خروج می‌کنند ذهن ما هم همین باید باشه

    نباید به چیزهای بی ارزشی که تهش هیچ منفعت شخصی یا عام المنفعه نداره خودمون رو درگیر کنیم برا راضی نگه داشتن بقیه ای که فقط دنبال قربانی کردن ما برای جبران نیازهای عقب مانده خود هستند

    اگر این نکات رو یاد بگیرم قدرت گاهی نه گفتن رو یاد بگیریم

    قدرت اینکه ببخشید من نمیتونم کمک شما کنم

    قدرت اینکه ببخشید من الان کار دارم

    قدرت اینکه بگیم باید فکر کنم ولی قطعا نمیتونم کمک کنم

    مطمن باشید تحولات زندگی ما روز به روز بیشتر میشه

    روز بر همه خوش

    ور تایم کارم دارم اینو مینویسم دلم نیامد ننویسم انشالله که مفید باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 2138 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم

    لحظه به لحظه زندگیتون پر از شادی و عشق و سلامتی و ثروت بی پایان باشه

    استاد عزیزم چه قدر این دیدگاهها و طرز فکری شما رو دوست دارم و در تک تک اتفاقات زندگی رد پای این قوانینی که بیان می کنید رو می بینم.

    با هرچه بجنگی از جنس همان چیز بیشتر و بیشتر وارد زندگی ات می شود. چرا که توجه ما روی ناخواسته هست و طبق قانون توجه و تمرکز، به سمت همون ناخواسته ها و نازیبایی های بیشتر هدایت میشویم.

    شاید تنها قطب نمای درونمون که نشون میده به چه چیزی توجه میکنیم همون احساسمون باشه.

    اونجاهایی که تونستیم احساسمون رو خوب نگه داریم و به نعمت هایی که خداوند بهمون داده، به سلامتی به زیبایی های اطرافمون و هر چیز کوچکی که در زندگیمون هست توجه کنیم و سپاسگزارشون باشیم به همون شکل اتفاقات خوب هم برامون رخ داده.

    خیلی وقت ها شده که در شرایط سخت قرار گرفتیم و اتفاقاتی به ظاهر نامطلوب برامون رخ داده ولی با کنترل ذهنمون و با سپاسگزاری و با توجه به زیباییها، تونستیم نتیجه رو در اخر سر به نفع خودمون رقم بزنیم.

    این قانون احساس خوب مساوی اتفاقات خوب همین امروز خیلی واضح برای من پیش اومد…

    چند ساعت پیش بود که با مادرم برای خرید فرش به نمایشگاه رفته بودیم.

    نمایشگاه نسبتا بزرگی بود و با تنوع بالا در محصولات ولوازم خانگی.

    متاسفانه کمی بی حوصله بودم و این بی حوصلگی من باعث شد شرایط کمی سخت جلو بره و زمان زیادی رو برای انتخاب بذاریم و بعد از انتخابمون از نظر جنس و کیفیت هم خیلی مورد پسند ما نبود.

    موقع پرداخت فاکتور بود که تصمیم گرفتم از این احساس بی حالی خارج بشم و حس و حالم رو خوب کنم.

    با کمی سپاسگزاری در ذهنم و با تغییر حالت فیزیکیم در زمان کوتاهی تونستم به احساس نشاط و شادابی بیشتری برسم.

    چند دقیقه نگذشته بود ناگهان غرفه ای رو دیدیم که همون فرشی که مورد نظر ما بود رو داشت. با همون کیفیت و جنس، و با همون طرح و نقشی که ما میخواستیم.

    همون احساس خوبی که در خودم ساخته بودم، باعث شد خیلی راحت از مسئول اونجا درخواست کنم لطفا فاکتور ما رو باطل کنه و فرش ما رو دوباره به انبار برگردونه، تا ما فرش مورد نظرمون رو مجددا در این غرفه انتخاب کنیم و مسئول اونجا بسیار راحت درخواست ما رو قبول کرد.

    با خودم گفتم کنترل ذهن و داشتن احساس خوب روی تصمیمات ما بسیار تاثیر گذار هست

    این غرفه از قبل هم وجود داشت ولی ما نمی دیدیم و این احساس خوبی که درونم ساختم باعث شد به این قسمت از نمایشگاه توجه کنم و این احساس نشاط من بود که باعث شد درخواست کنم فاکتور ما رو مجددا صادر کنند.

    از این جور اتفاقات بسیار زیاد برای تک تک ما رخ داده ولی ما همیشه فراموش میکنیم و سعی میکنیم اتفاقات ناجالب زندگیمون رو به دیگران و عوامل بیرون ارتباط دهیم و این باعث میشه از خودمون و دنیای درونمون غافل شویم.

    انشاالله همیشه بتوانیم از ناخواسته ها و موارد ناجالب اعراض کنیم و ساعات زیادی رو در روز در احساس خوب و ارامش و لذت سپری کنیم.

    خدایا شکرت که همراه استادم در این مسیر زیبا هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مصطفی فرخی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1071 روز

    تنها تو را میپرستیم وتنها از تو یاری میجوییم

    زمانی که کوچیک بودم تو یه سن خردسالی و کودکی تا اواخر نوجوانی قبل سن هجده سالگی بلاخره کسی که سنش کمه البته که شاید باور اشتباهی باشه اما خب چیزی که برای من رخ داده بود این بود که همیشه حرفم کم خریدار داشته بود چه بین دوستان و چه بین خانواده خلاصه که همیشه برای من بی عدالتی رخ میداد و همیشه حق من خورده میشد و به من همیشه

    گیر داده میشد و وقتی که یک اتفاقی می افتاد مثلا برای کار های منزل من بایستی تمام کار هارو میکردم ولی دریغ از یک خورده محبت و یا اینکه به من بیشتر محبت بشه و همیشه در حق من ظلم میشد و با من بد رفتاری میشد و انگار که با یه برده دارند صحبت میکنند خلاصه این جنس اتفاقات همیشه برای من رخ میداد و این جنس اتفاقات وقتی که رخ میداد من همیشه پیش خدای خودم ازش گله و شکایت میکردم که چرا من همیشه کم شمرده میشم و همیشه باید با من بد رفتاری بشه و تویه موقعیت هایی قرار بگیرم که من رو کم بشمارند و به من بی مهری بشه و در حقم این همه ظلم بشه خلاصه این اتفاقات تا چندین سال افتاد و همیشه برای این اتفاقات گریه میکردم و احساس قربانی شدن داشم تا اینکه رسیدم به سن هیجده سالگی و از اونجا به بعد دیگه به کسی اجازه ندادم که حقم خورده بشه و شروع کردم که با اون بجنگم وقتی که شروع کردم که با این قضیه بجنگم هرچی بیشتر میجنگیدم بیشتر تویه گودال این ناخواسته فرو میرفتم و همیشه تویه ناراحتی بودم و وقتی که تویه یه جمعی احترام من رو داشتن همیشه یک نفرمیومد که از روی حسادت و بخل کاری میکرد که من رو نادیده بگیرن و یا من ناراحت باشم و از اون حس احترام برخوردار نباشم خلاصه گذشت و گذشت تا به دوران خدمت رسیدم (من همیشه تویه کامنت هام از این دوران میگم چون واقعا شیرین ترین دوران زندگیم بوده تا به امروز ) و تویه نظام نمیشه پارتی بازی کنی و وقتی که بخوای پارتی بازی کنی به خاطر جو حاکم کسی جرئت نداره که خیلی واضح پارتی بازی کنه و اگه کسی که پارتی میشه رو بتونه یک فردی ثابت کنه براش توبیخی میزنه و از اونجایی که نظامی گری باید زرنگ باشه و کسی نتونه بهش گیر بدن کسی تا حد توان پارتی بازی نمیکرد خلاصه که تویه دوران خدمت تا اواسط خدمتم با این که این شرایط حکم فرما بود اما باز هم حق من خورده میشدو در حق من کم لطفی میشد تا اینکه یک روز اینقدر ناراحت بودم با فرمانده گردانم که انسانی بسیار خوش اخلاق و محترمه جر وبحثم شد و با گله و شکایت باهاش صحبت کردم و تهدیدش کردم چناچه ارشد رو عوض نکنی میرم حفاظت و شکایتت رو میکنم که چرا در حق عرب ها و دزفولی ها این قدر ظلم میشه که باید دو برابر فامیل های شما پست بدن و الباقی افراد باید کار کنند خلاصه با من با غصه و ناراحتی از دفتر ایشون رفتم بیرون و اعصابم خیلی خورد بود ولی به صورت ناخود آگاه تمرکزم رو از روی این تضاد برداشتم و شاد و شنگول شدم و با بچه ها بگو بخند کردیم بعد از گذشت یک هفته سر پرست و فرمانده سرباز ها اومد بالای سرمون و گفت که میخوام ارشد رو عوض کنیم و من که کل مسئله رو به کلی فراموش کرده بودم و تمرکزم رو روی مسائل زیبا گذاشته بودم اصلا تویه این باغ ها نبودم و از اونجایی که اگه اشتباه نکنم که رای گیری کرده بودن و من هم به خاطر تضاد های بچگی خیلی دوست داشتم که مدیریت افراد رو در دست داشته باشم و این خواسته ارشد بودن درون من بود من رو به عنوان ارشد انتخاب کردن و از اونجایی که ارشد همه کاره میشه و کسی نمیتونه روی حرف اون حرف بزنه و همه احترام من رو داشتن به اولین یا بهتر بگم یکی از اولین موقعیت هایی که دیگه کسی حق من رو بخوره رسیدم و از اونجایی که خودم هم انسانی زخم خورده بودم تا جایی که میتونستم حق الباقی افراد رو رعایت میکردم و همه عاشق من بودند و چندین سرباز بهم گفته بودن ای کاش مصطفی خدمت ما قبل تو تموم بشه و یا اینقدر اضاف بخوری که بعد ما خدمتت تموم بشن در این حد که از حق داری و رفتار من خوششون اومده بود

    عاشقتونم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1375 روز

    بنام الله یکتا

    استاد عزیزم سلام

    یکبار دیگر مرور عوامل موفقیت……”کنترل ذهن…توجه به زیبایی ها…اعراض از ناخواسته…توجه به داشتن احساس خوب…صحبت نکردن در مورد ناخواسته ها…صحبت از خواسته ها”..‌.من تو شهرستان کوچکی زندگی میکنم که سرشار از آزادیه…هرجور میخوام لباس میپوشم…تو هرساعتی برم بیرون امنیت کامل دارم…تمام امکانات تفریحی و رفاهی در اختیارمه

    من خواستم و شد

    به هیچ وجه اهل اعتراض به حکومت و دولت نیستم و توجهم فقط دنبال کردن اهدافمه

    من هرروز بیشتر از روز قبل خوشبختی رو لمس میکنم

    من عاشق خدام و هرچی که ازش میخوام در نزدیک ترین تایم بهم هدیه میکنه

    خدایا دیوانه وار عاشقتم

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: