اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام و خسته نباشید به استاد عزیز و تیم عالی که این فضا را آماده کرده اند که ما تغییر کنیم وهر روز بیشتر با خود ، خداوند و جهان آشنا تر شویم ، من از یکم قبل تر بگم از جایی که فهمیدم درون من یک خلا وجود دارم که من همیشه حس میکردم و نمی دانستم چیه همیشه ناراضی و زندگی ام آشفته بود تا چند سال قبل که طی یک اتفاق من شروع به تغییر روی خود و باور هایم را شروع کردم در تمام جهات زندگی ام و جهان به قول استاد به من پاسخ داد و هر روز من با احساسات و اتفاقات جدید روبرو می شدم برای من ناشناخته بود و درد میکشیدم و خیلی دست و پا زدم تا فهمیدم کجای کار من ایراد دارد البته این آگاهی 5سال طول کشید ولی من سرد نشدم فقط حرکت کردم ………
با تغییر روی خود و افکارم فهمیدم من به دنبال یک چیز بیرونی هستم تا درون خودم را خوب کنم اینجا بود که فهمیدم یک عمر اشتباه رفتم و فهمیدم نا خواسته های من خیلی بیشتر از خواسته هایم است و شروع کردم به نوشتن خواسته هایم بدون توجه به موقعیت زمان و مکان و نوشتم و باز هم نوشتم تا کم کم برای من به وضوح رسید خواسته هایم و بعد شروع به باور سازی کردم که و به قول استاد عزیز فهمیدم که میشود و قابل دسترسی هست فقط باید بخوای
ناخواسته ها من را با خواسته هایم آشنا کرد و ذهن من عادت کرده بود به تکرار ناخواسته ها
ناخواسته ها حاصل افکار و اتفاقات روزمره شکل میگیرد هرچه ما از مدار منفی و کسانی که هم فرکانس ما نیستند خارج باشیم در امانیم
جنگیدن فقط ما را خسته میکند وهیچ نتیجه ای ندارد .
جنگیدن با ناخواسته مثل تردمیل عمل میکند.
وقتی خودت میخواهی با ناخواسته ها روبرو شوی و ترس را کنار میزاری خداوند به تو شهامت میدهد و به تو نشان میدهد خواسته هایت را و هر روز بیشتر بیشتر میشود خواسته ها یت و وقتی روی مدار قرار میگری لذت میبری از داشته هایت و شکر گزار میشوی و ایمان میاوری که میشود و کم کم شخصیت تو عوض میشود و با برخورد به نا خواسته ها از تجربه و آگاهی خیلی راحت گذر میکنی و آرامش را تجربه میکنی ……استاد عزیز ممنون که هستید
سلام و عرض ادب استاد من یه زندگی شکست خورده داشتم و جدا شدم به آقایی دوسال زندگی کردم اوایل خیلی خوب بودیم متاسفانه یکسری مسائل باعث جدایی ما شد الان دو روز و من ایشون رو از خونه بیرون کردم خیلی ناراحتم چون میدونم من باعث بودم نمیدونم چیکار کنم احساس پشیمانی زیادی دارم فقط میدونم شما می تونید کمکم کنید اون هم بخاطر ذهن من و پرورش افکار منفی من چیکار کنم استاد
سلام دوست عزیز..من هم مثل شمایک زندگی پرازتنس وناآرامی دارم واحساس میکنم اصلا خانمم بامن ازنظرفرکانسی خیلی دوره ونمیخوادتغییرکنه یک زمانی تصمیم گرفتم ازاین زندگی فرارکنم .برم توی شهری دیگه به تنهایی شروع به ساختن یک زندگی جدیدکنم ولی هرچی به این موضوع فکر میکنم حالم خیلی بدترازقبل میشه چون باهرچی بجنگیم بیشترازهمون جنس واردزندگیمون میشه واون اتفاقات رو درزندگی تجربه میکنیم.. و بعدش تصمیم گرفتم که چون ازتغییردیگران ناتوانیم فقط و فقط روی خودم کارکنم وجهان نیزکبوترباکبوتر باز با باز رورعایت میکنه ویا خانمم تغییرمیکنه ویایک فرد دلخواه راکه بامن هم فرکانس هست به راحتی و بدون هیچ زحمتی واردزندگی من میشه..شماهم دوست عزیزفقط روی خودت کارکن وجهان هم لاجرم به تصمیم شما کرنش میکنه وشمارابه شرایط عالی هدایت میکنه..روی عزت نفست بیشترازقبل کارکن..
سلام استاد عزیزم ،این صدا داره از بهشت پخش میشه وفرکانس این صدا باهیچ مگا هرتزی قابل پخش نیست جز ارتعاش وفرکانس ماوراء زمینی،این حس درونی من بود وقتی این فایل برام بازشد،وهدایت شدم سمتش،راجب مطالب مهمی که استاد داره راجبش میگه باید بگم وقتی روی خودت داری کار میکنی خیلی مسائل پیش میاد که توهم به راهی که میری شک کنی یابخای تغییر جهت بدی ولی این اتفاق نمیفته چون به مسیرت ایمان داری استاد به مسیرش به راهی که رفته ایمان قلبی داره ،وبا هیچ اتفاقی تغییر مسیر نمیده ایمان قوی پشت حرفهای استاد به این دلیله که تعهد داره به حرفاش چون طبق قوانین مهم حرف میزنه چون قبلاً هم گفته که قوانین بی تغییر خداوند کاملا استواره وقتی بر پایه همون قوانین حرف میزنند پس مسیرشون هم هدفمنده وبا هیچ باد مخالفی تغییر جهت نمیده ومن خوشحالم چون خیلی راهها رو رفتم که با تغییر شرایط قوانین کاملآ عوض شده ولی امروز ایمان دارم که مسیرم چقدر درسته وحرف اول استاد بعد گذشت این همه سال همونه استوار وحالا دلایل محکم میاره برای درست بودن مسیر ،این حرفهاحقانیت این برنامه رو تایید میکنه ومن هم حقانیت حرفهای استاد رو که با شهامت زیاد داره برخلاف جریان های مخالف بدون متقاعد کردن کسی حرف اصلی خودش رو میزنه طبق قوانین ومنطق ،چقدر خوشحالم که اگر ذره ای شک تودلم بود که اونم کار ذهنم بود حالا راسخ تر ازقبل به راهم ادامه میدم ،تجربه استاد راجب افرادی که به شدت برخورد میکنند با کسانی که موضع مخالف دارندرو من هم داشتم چرا باید مثل شما فکر کنم وقتی این حرف زده میشه که یک نفر به راهش ایمان داره،تذکر استاد راجب کسانی که اگر مبارزه وجنگ کنید نتیجه بیشتر بیشتر ازهمون موضوع درزندگی شما اتفاق میفته خب وقتی میدونم وقتی فرکانسمو تغییر ندم توی مسیری قدم بزارم که دیگران تاکید میکنندکه درسته ازهمون جنس اتفاقات برام تکرار میشه من به این موضوع قسم میخورم که برام بارها بارها تکرار شده من اگر در بیرون ازخودم دنبال مساله ای بگردم دچار سردرگمی بیشتر میشوم این قانون مهم انقدر ساده ست که باورش سخته این مهمترین موضوع تمام مسائل زندگیه این شاه کلیده ،من قاطعانه تاکید میکنم که اگر ازموضوعی ناراحتم باید باید اعراض کنم وجلوی ذهنمو بگیرم نزارم منو بکشه به ورطه سقوط هیچ کس هیچ وقت نتونسته با جنگیدن به صلح برسه ،رهاکن تااززندگیت خارج بشه به عبارت ساده اقا هییییچ کاری نکردن گاهی بهترین کاره،فقط اگرررر میخای کاری برای کسی انجام بدی احساستو خوب نگه دار ودرگیر نشو،بااین بینش من فهمیدم باید هنگام طوفان ها وچالشها مسیر درست خودمو برم اگر توی بزرگراهی تصادفی میبینم با حرکت اهسته وایستادن وصبر میتونم خودمو ازچرخه این جریان جدا کنم من دوست ندارم باهیچ موضوع خارجی درگیر بشم چون هدفم تمرکز وتوجه روی خودمه شما نمیتونی موقع رانندگی حواست به رانندگی دیگری باشه تا به اونا بفهمونی اشتباه میرن یاباید بهتر رانندگی کنند چون اگر این کارو بکنی خودت ازمسیر خارج میشی پس بااحتیاط وارام باید با خیال راحت ایستاد تا همه چیز به بهترین شکل رفع بشه،وااای خدای من چقدر این موضوع مهم ساده ست ،خدایا شکرت برای این همه آگاهی ناب ،استاد عاشقتم ️
سپاسگزار خداوند هستم بخاطر اینکه این لطف رو در حق من داشتند تا بتوانم این محتوی را ببینم.
چطور ناخواسته را خذف کنم؟ این یک سوالی است که در ذهن من بارها به عنوان یک علامت سوال بزرگ بوده است و در این محتوی شکفت انگیز با این روزی مواجه شدم و خداوند رو بسیار شکر می کنم بخاطر این مسئله. در این دیدگاه قصد دارم در اینباره صحبت کنم از سختان استاد چه متوجه شدم و چطور می خواهم در زندگی خودم آن را عملی کنم.
قبل از هر چیزی سپاسگزار خانم شایسته و استاد عباس منش هستم که اینقدر صبورانه و صادقانه این محتوی بی نظیر رو ساخته و تدوین کرده اند و در این سایت بارگزاری کرده اند. آن چیزی که برای من vow factor بود و ذهن من رو به خودش اختصاص داد این موضوع هست که راه تغییر ناخواسته ها تلاش برای حذف ناخواسته ها نیست بلکه راهش روی برگرداندن از آن هاست. من تا قبل از ورود به آلمان تصورم از این کشور این بود که در این کشور مردم بسیار برنامه ریز هستند و بسیار تفکر می کنند و همه چی رو نظم هست و همه منطقی هستند و غیره و وقتی به این کشور آدم از لحظه اول که وارد شدم تا زمانی که تمرکزم به نازیبایی ها رفت فقط خوبی دیدم و همواره کشور آلمان، دانشگاه TUM، شهر مونیخ و عوامل مختلف دیگر رو در این مسیر سپاس می گفتم و دقیقا از زمانی که تمرکزم به نازیبایی ها رفت و طبق قانون توجه دیگر به زیبایی ها توجه نمی کردم آرام آرام در زندگی من چالش هایی بوجود آمد و البته که در پس همه چالش ها رشد بود برای من اما این مسئله بهیچ عنوان قانونی که استاد فرمودند رو نقص نمی کنه.
آن چیزی که برای من درس داشت این بود که من مدتی هست که از فرکانس استاد خارج شده بودم 13 روز و امروز میشه روز 14 که من از آموزه های استاد استفاده نمی کردم و خب یک دلیل تکراری هم داره که ریشش به خود تمسخری هایی هستش که خودم در ذهنم انجام می دهم و من وارد این لوپ معیوب شده بودم که راز تغییر این شرایط، تلاش برای از بین بردن ناخواسته بودش در صورتی که استاد هیچ وقت تلاشی برای از بین بردن ناخواسته نکردن به عبارتی هیچ وقت نجنگیدن.
من همواره در حال جنگ درونی با خودم هستم که به خودم (که این جملات تمسخر آمیز من تکرار جملاتی هستند که از دیگران شنیدم و هر کدام نمایان یکی از اون افراد هستند) این رو ثابت کنم که من مسخره نیستم، من آن چیزی که فکر می کنم و تصمیم میگیرم درست هستش چون من بسیار سر تصمیم گیری حساس هستم و تلاشم این است که براساس قانون تضاد خواسته ها و اهدافم را تعیین می کنم.
الآن با دانستن این قانون قصد دارم آرام آرام کمتر بجنگم و بذارم همه چی خیلی ساده و آرام جلو بره نه با جنگ و زور و داد و بی داد و تحدید و تثبیت و غیره …
بسیار سپاسگزارم
پیاده باشید و شاد در پناه الله یکتا و در زمره ابراهیم حنیف
تمامی حرف های استاد رو قبول دارم اما وقتی در مورد حجاب صحبت میشه و استاد تاکید دارن ک قرآن اصلا در مورد حجاب صحبت نکرده حداقل اون چیزی ک ما داریم رعایت میکنیم خواستم به آیه 31 سوره نور اشاره کنم ک میگه
و به زنان با ایمان بگو چشمان خود را از آنچه حرام است فروبندند وشرمگاه خود را حفظ کنند وبرای پوشاندن گردن و سینه مقنعه های خود را به روی گریبان هایشان بیندازند و زینت خود را آشکار نکنند مگر برا محارم خود
من به بیان استاد انتقاد نمیکنم فقط می خوام برای خودم روشن بشه آنچیزی ک در قرآن نوشته شده خیلی ممنون میشم اگه دوستان راهنماییم کنن
در رابطه با همین آیه استاد عزیز تو اون 6الی7 فایل توضیح کامل داده و اونطور که یادم گفتن معنی اصلی آیه اصلا به اسم مقنعه یا چادر نیست .
و این نظر منه که همش از بچگی سوالم بوده الان به نتیجه رسیدم یعنی فقط مسلمان ها که مقنعه یا چادر بزارن آدم خوبی هستن کارشون درسته
از نظر من با توجه به حرف استاد و تجربه هام اینه که یک انسان خودش شرایط بسنجه چه مرد چه زن .
مثال میزنم من پیش بعضی از بستگانم بدون روسری یا با تیشرت هستم که به اصطلاح نامحرم هستن ولی حس درونم نسبت به اون شخص آروم و اینکه اون طرف مقابلم مشکلی نداره ولی همین بنده که من باشم با یک سری از اقوام که حتی نزدیک تر هستن حتی روسریم در نمیارم چون حسم اوکی نیست یا میبینم اگه روسری ام در بیارم برای طرف مقابل سخته .
بازم میگم این نظر شخصی منه حتی تا سه سال پیش چادر سر میکردم ولی اصلا راحت نبودم خیلیا دوست دارن ولی من نه .اولویت اولم راحتی
این ایه که شما اوردین درسته ولی ربطی به حجاب نداره ، به زنان میگه از مرد های اجنبی و به مرد ها میگه از زن های اجنبی ، چشماتونو بپوشونید ، ((فارغ از اینکه حجاب دارن یا نه)) چون امکان داره این کار منجر به گناه تو طرف شه و میگه عورت خود را بپوشانید ، یعنی بحث پوشانیدن رو فقط به عورت ربط داده و حتی مجبور نکرده ، گفته بهتره که این کار رو بکنید ، ولی من نمیدونم کی مترجم این ایه بوده ؟
سلام و عرض ادب دوست عزیز ، مفهوم آیه بسیار روشن بیان شده و ارتباطی با صحبت های عباس منش نداره ، در این آیه در ابتدای آن گفته شده / به زنان مومن ، دقت کنید – به زنان با ایمان بگو : آیا همه ی افراد جامعه با ایمان و با تقوا هستند : قطعا خیر
اون دسته از افرادی ک به دستورات الهی عمل میکنند افراد کمی هستند در مقیاس یک جامعه
دوست دارم اقا محمد رضا
این نظر منه : بنده نه مفسر قران هستم و نه تخصصی در این باره دارم
من چند روزه که عضو سایت شدم و این اولین کامنت من هست .
خیلی خوشحالم که اولین کامنت رو روی فایلی میزارم که اصل قانون رو بیان می کنه
تمرکز رو خواسته و عدم توجه به ناخواسته ، به نظرم اگه فقط و فقط همین قانون رو عمل کنیم و بهش متعهد باشیم ، دیگه نگرانی و ترس معنا نداره
از قبل و از طریق سایت های دیگه این قانون رو شنیده بودم و سعی می کردم رعایت کنم ولی خیلی وقت ها به خودم میومدم و میدیم دارم در مورد نازیبایی ها صحبت می کنم ولی انگار اینجا تو این فایل و تو کامنت ها طور دیگه ای بیان شد که باعث شد امروز صبح کاغذ برداشتم و به خدا تعهد دادم که در مورد نازیبایی ها و ناخواسته ها صحبت نکنم ، تاریخ زدم و امضا کردم .
خدایا شکر که من رو در مسیر اگاهی قرار دادی
خدا یا شکر که قراره از امروز فقط زیبایی ببینم و فقط احساس خوب تجربه کنم
سلام میکنم خدمت استاد عزیزم و استاد مریم گرامی و همه دوستانم در این سایت الهی . استاد در مورد اعتراضات خیابانی بر علیه دولت در این فایل صحبت کردند. وقتی من اینها را شنیدم فکر کردم که من در طول زندگیم خیلی در خیابانها گشتهام و اغلب روزها را بیرون از خانه بودهام و در خیابانها قدم زدهام و دنبال کارهای مختلف رفتهام اما تنها موردی که دیدم افراد دارند به یک مشکل از طرف دولت اعتراض میکنند این بود که جلوی دانشگاه ارومیه تعدادی دانشجو داشتند به یک یک فرمانده نظامی اعتراض میکردند آن هم به شکل مسالمت آمیز . غیر از آن هیچ وقت ندیدم که نیروهای دولتی و مردم به هر دلیلی با هم درگیر شوند. ندیدم که افراد دولتی به حجاب کسی گیر بدهند یا مردم به قانون حجاب اعتراض کنند . فکر میکنم به این دلیل است که من به آزادی حجاب و در کل آزادی به هر شکلی اعتقاد دارم و اینکه کسی را مجبور به کاری بکنند از نظر من اشتباه است البته مفهوم آزادی در ذهن من تا حدی به انحراف رفته و من پذیرفتن قانون یک جامعه را مخالف آزادی خودم دیدهام و باعث شده برای خودم دردسر درست کنم.
قبل و بعد از انتخابات سال 88 که اعتراضات زیادی اتفاق افتاد مردم در خیابانها اعتراض میکردند و درگیر بودند اما من هیچ مورد اعتراضی ندیدم . چند بار مردم در خیابانها بر علیه برنامههای نژادپرستی علیه ترکها اعتراض کرده بودند که من چیزی ندیدم. هر چقدر به حافظهام مراجعه میکنم میبینم هیچ مورد اعتراضی از طرف مردم بر علیه دولت در خیابانها ندیدم. وقتی فکر میکنم که چرا این درگیریها را ندیدهام به این دلیل بوده که من اصلاً اعتقاد ندارم که دولت و مردم چیزی جدای از هم هستند. کسانی که دولت به حساب میآیند جزوی از همین مردم هستند که به خاطر منصبی که در آن هستند دولت به حساب میآیند. به خاطر همین اگر مشکلی در جامعه وجود دارد مشکلی است که مردم هم در آن شریک هستند و فقط مختص دولت نیست. من مثلاً در مورد پیدا کردن کار هیچ وقت انتظار نداشتم که دولت برای من کار ایجاد کند . اصلاً علاقهای به اینکه دولت برای من کاری انجام دهد ندارم. برای من کار کردن در یک ارگان دولتی هیچ جذابیتی ندارد به این دلیل که فکر میکنم وقتی تو برای دولت کار میکنی مثل این است که در خانهات زندگی میکنی و پدر تو نیازهایت را تامین میکند. حالا مهم نیست که تو در خانه کار مفیدی انجام بدهی یا ندهی به هر حال پدرت هزینههایت را میپردازد. در یک سازمان دولتی هم تو به هر شکلی و با هر کیفیتی کار کنی حداقل حقوق را به تو میدهند و اخراجت نمیکنند و دولت همان نقش پدر را برایت بازی میکند. این حالت کار کردن برای من هیچ ارزشی ندارد و به خاطر همین از همان ابتدا من به کار در بخش خصوصی اعتقاد داشتم و برایم اتفاق نیفتاد که برای دولت کار کنم چون انتظار داشتن از دولت برایم جذاب نیست . من برای پیدا کردن کار به شرکتهای خصوصی مراجعه کردم اما آنها حاضر نشدند مرا استخدام کنند آن موقع عصبانی بودم. اما میدانستم که دلیلش این است که تواناییهای من از نظر آنها ارزشمند نیست. البته آن موقع نمیدانستم که مشکل این است که من برای تواناییهایم ارزش قائل نیستم. در هر صورت مشکل را نه از طرف آنها بلکه از طرف خودم میدیدم. در شرکتی که الان کار میکنم یک ماه کارم را درست انجام ندادم و به همین دلیل رئیسم حقوقم را پرداخت نکرد و البته در ماه بعد آن را پرداخت کرد اما من میدانستم که مشکل از طرف خودم است و فکر میکردم که اگر من هم جای رئیسم بودم حقوقم را پرداخت نمیکردم. البته عصبانی بودم و احساس قربانی بودن میکردم اما کار رئیسم به نظرم منطقی بود. در مورد کلیت جامعه هم نگاه من همین است من اگر چیزی را به دست نمیآورم به این دلیل است که ظرفیت و توانایی به دست آوردن آن چیز را در خودم ایجاد نکردهام به خاطر همین هیچ وقت نرفتهام بر علیه دولت یا مردم شعار بدهم و با کسی درگیر شوم که چرا حقوق من ضایع میشود و من به خواستههایم نمیرسم . قبل از اینکه با استاد آشنا شوم هم هیچ وقت با افراد بحث سیاسی نکردپ و در مورد این صحبت نکردم که مثلاً این کار دولت اشتباه است و باید به این شکل عمل کند و دارد به مردم ظلم میکند و مثلاً گرانی را در جامعه ایجاد کردهاند و به مردم فشار میآورند. چون میدانستم که مشکل از طرف خودم است و من باید تغییری را در خودم ایجاد کنم.
از طرف دیگر من اعتقاد ندارم که افراد دولتی آدمهای جبار ، آدمکش، زورگو و ظالمی هستند. به خاطر همین هیچ وقت در ادارات دولتی با کسی درگیر نشدم و بحث نکردم. به خاطر همین همیشه کارهای من به شکل مسالمت آمیز انجام شد.
قانون تغییر ناخواسته ها = توجه نکردن به ناخواسته ها
واقعا کار سختیه ولی تنها راهش همینه ، تنها راه رسیدن به یک زندگی زیبا همینه و پاداشش هم باور نکردنیه و ارزشش رو داره
یادم باشه هربار برام سخت بود و حس کردم دیگه نمیتونم این کارو انجام بدم یاد اون پاداشی هایی که قراره بخاطر توجه نکردن به ناخواسته ها بگیرم بیوفتم و انگیزه بگیرم و از اهرم لذت استفاده کنم
_ اگه دلت میخواد تو این شرایط بمونی خب توجه کن به نازیبایی ها ولی اگه خواستت اینه هدایت بشی به جای بهتر باید به قانون عمل کنی .
_ شرایط نمیتونه خوب بشه وقتی تمرکزت رو نازیباییهاست ، جهان نمیتونه خلاف قانون کاریو برات انجام بده .
_ اگه بجای توجه به نازیباییها بتونی توجهتو بزاری رو زیبایی ها ، نعمت ها و قشنگیا ، خداوند و جهان تو رو به جایی هدایت میکنه که از این جنس زیبایی ها قشنگی ها و خوشبختی ها بیشتر و بیشتر وارد زندگیت میشه
در مقابل
اگه نازیباییها رو ببینی و بهش فکر کنی ، درموردش صحبت کنی ، گریه و زاری کنی ، گله و شکایت کنی خداوند شمارو درشرایطی قرار میده که از اون نازیباییها بیشتر و بیشتر وارد زندگیت میشه
همینه که خدا گفته خودتون به خودتون ظلم میکنید و خدا به بندگان ستم نمیکنه . با دست خودمون زشتی ها رو موندگار میکنیم .البته که میتونیم با دست خودمون خوشبختیو وارد زندگیمون کنیم
تو همین فایل میخوندم افرادی که گفتن به رفتار بد پدرم توجه کردم الان همسرم همون رفتارو با شدت بیشتر داره ، ینی حتی اگه از لحاظ فیزیکی از اون محیط جدا بشی تو محیط جدید آدمایی شبیه آدمهای قبلی وجود داره
پس خیلی باید حواسمو جمع کنم اگه نمیخوام چیزیو در زندگیم گسترش بدم بهش توجه نکنم
برای کسی که دنبال نازیبایی ها باشه هیچچچچچچ جا گل و بلبل نیست ، آسمون خدا براش همه جا یه رنگه اینو با چشم خودمون واضح داریم میبینیم
من متعهدم بیشتر و بیشتر رو خودم کار کنم و مطمعنم پاداششو میگیرم ، سخته ولی ارزش داره و اینارو نوشتم که هر بار از دستم در رفت بیام بخونمش و برگردم به مسیر درست .
امروز مجدد اومدم این فایل رو گوش کنم و ببینم و ردپا برای خودم بذارم.
شاید طی این 4ساله اخیر که من مجدد استارت زدم کار روی آگاهی های سایت رو دقت نکرده بودم خوب به این موضوع که آره آره
من اساسا توجهم رو از موضوعات نادلخواه دنیای بیرون واقعا تا حد خیلی خوبی برداشته و کنترل کرده بودم.
اما مشکل کنترل تمرکز و توجه به مشکلات شخصی در زندگی خودم رو نه،
تو این مورد خیلی موفق نبودم.
باگهام بیشتر اینور بوده،فهم اهرم رنج و لذت و ساختش برام سخت بوده و سوال زیاد داشتم در موردش تا همین هفته پیش که بلاخره درکم به مرحله عملی اهرم رنج و لذت رسید.
یادمه قبلا مقایسه میکردم سرعت رشدم رو با عزیزانی که تو سایت کامنت رشدشون رو میذاشتن و میگفتم بزرگنمایی کردن! بعید میدونم تو این تایمی که گفتن از راه درست بشه رسید!!
اما اخیرا که هم تکامل و هم تضاد و هم اهرم رنج و لذت رو بهتر از قبل خودم درک کردم دیگه با خوندن کامنت کسی شک نکردم و اگرم تو چند بار اول اومد تو ذهنم آگاهانه از منظر این سه موضع، منطق آوردم برای خودم که، رشد هرکسی به تناسب آموزه های زندگی خودش هست و اساسا هرنوع قیاسی اشتباهه.
اینم امروز صبح تو پیاده روی از خودم درک کردم که دلیل دهن باز کردن من برای اطرافیانم در جهت ارشادشون به مسیر درست چی بوده!؟
کج فهمی من در گفته استاد. که گفتن:« وقتی رسالتت رو پیدا کنی ،با ارائه راه حلی که تو زندگی خودت پیدا کردی به آدمهایی که همون مساله رو دارن درهای ثروت خودبخود به روت باز میشه.»
من درک درستی از رسالت و ثروت نداشتم که میخواستم ارشادشون کنم.من اساسا مبحث رسالت رو نفهمیده بودم.
جلسه دو و سه ثروت یک و مقاله چگونه رسالت خود را پیدا کنیم و لایو(قانون هدایت به سمت خواسته ها) استاد معرکه بود برای درک بهتر و عمیق تر من در مورد قوانین بدون تغییر خداوند و درک بهتر رسالت هر فرد
الان که تونستم به کمک جلسات اول احساس لیاقت در مورد قضاوت؛
دلیل رفتارهام رو کمی بهتر بفهمم. دیگه نگران قضاوت کسی هم در مورد ردپاهای خودم نیستم.یادمه اون اوایل اگه کسی جواب مینوشت برام و حس میکردم میخواد ارشادم کنه چقدر حرص میخوردم با خودم میگفتم مگه کجا رسیده که به خودش اجازه میده نظر بده در مورد کامنت من؟!؟
الانم کامل کامل تموم نشده ها ولی آگاهم به ریشه و اینو خیلی دوست دارم.این احساس آگاهی و آرامش پس این آگاهی رو دوست دارم.
تازه بهتر دلیل تبلیغ نکردن استاد عباسمنش و رسالت رو فهمیدم.
الگو ورود ثروت تو مسیر استاد عباسمنش و یکی از برترین شاگرداشون آقای رضا عطار روشن رو بررسی کردم دیدم یکیه و مسیر رسالت و ثروت ارتباطشون بهم چطوریه.
واای چقدر حرفهای استاد توی این فایل منو یاد خودم میندازه تو شیوه عملکردم در خانواده
که منم همینکار رو میکردم دیگه، فقط جای توجه به اخبار دنبال توجه به اشتباهات اطرافیانم بودم.
من تا الان فقط یکبار ، بعد از مطالب شنیده شده از استاد در مورد قرآن، رفتم سمت قران و اینقدر برام سوال ایجاد شد که گذاشتمش کنار و هنوز یکبارم خودم قرآن رو نخوندم کامل.
اما از یکجایی به بعد اینو فهمیدم در خودم که اگه من آماده شنیدن مطالبی باشم ، درونم منو هل میده سمت اون مطلب.
مثل مصاحبه استاد عباسمنش با مهندس شعبانعلی که هیچوقت گوشش نداده بودم تا دو هفته پیش که درونم گفت برو گوشش بده و انصافا خیلی بهم آگاهی و درک بهتری از قوانین داد و همینجا تشکر میکنم از استاد بابت درکهاشون از قوانین و آموزش اونها به ما و همینطور مهندس شعبانعلی عزیز.
یه چیزی از خودم یادم اومد الان.
قبلا کمتر آگاه بودم تو خودم نسبت بهش،اما مهم بود برام.
بعد از زدن مغازم تو ذهنم پررنگ تر شد، چون کسب و کارم همه جوره دست خودم بود ،و تو سایت استاد هم که دیگه درستیش رو فهمیدم که ؛ چیز درست نباید سخت برای من پیش بره و همیشه دنبال راحت تر انجام دادن کارهام بود در کنار کامل و با تعهد بودن انجامشون.
الان باید ریشه اینو در خودم پیدا کنم که چرا من پول رو کم میخوام؟
باید بنویسم ببینم توجهاتم تو اینمورد کجاها بوده که خواسته پول تو ذهنم کم رنگه.ریشه مسئله من کجاست؟
ووای استاد چقدر معرکه ای شما
با مقایسه توجهات رسانه های امریکا و رسانه های ایران
با سلام و خسته نباشید به استاد عزیز و تیم عالی که این فضا را آماده کرده اند که ما تغییر کنیم وهر روز بیشتر با خود ، خداوند و جهان آشنا تر شویم ، من از یکم قبل تر بگم از جایی که فهمیدم درون من یک خلا وجود دارم که من همیشه حس میکردم و نمی دانستم چیه همیشه ناراضی و زندگی ام آشفته بود تا چند سال قبل که طی یک اتفاق من شروع به تغییر روی خود و باور هایم را شروع کردم در تمام جهات زندگی ام و جهان به قول استاد به من پاسخ داد و هر روز من با احساسات و اتفاقات جدید روبرو می شدم برای من ناشناخته بود و درد میکشیدم و خیلی دست و پا زدم تا فهمیدم کجای کار من ایراد دارد البته این آگاهی 5سال طول کشید ولی من سرد نشدم فقط حرکت کردم ………
با تغییر روی خود و افکارم فهمیدم من به دنبال یک چیز بیرونی هستم تا درون خودم را خوب کنم اینجا بود که فهمیدم یک عمر اشتباه رفتم و فهمیدم نا خواسته های من خیلی بیشتر از خواسته هایم است و شروع کردم به نوشتن خواسته هایم بدون توجه به موقعیت زمان و مکان و نوشتم و باز هم نوشتم تا کم کم برای من به وضوح رسید خواسته هایم و بعد شروع به باور سازی کردم که و به قول استاد عزیز فهمیدم که میشود و قابل دسترسی هست فقط باید بخوای
ناخواسته ها من را با خواسته هایم آشنا کرد و ذهن من عادت کرده بود به تکرار ناخواسته ها
ناخواسته ها حاصل افکار و اتفاقات روزمره شکل میگیرد هرچه ما از مدار منفی و کسانی که هم فرکانس ما نیستند خارج باشیم در امانیم
جنگیدن فقط ما را خسته میکند وهیچ نتیجه ای ندارد .
جنگیدن با ناخواسته مثل تردمیل عمل میکند.
وقتی خودت میخواهی با ناخواسته ها روبرو شوی و ترس را کنار میزاری خداوند به تو شهامت میدهد و به تو نشان میدهد خواسته هایت را و هر روز بیشتر بیشتر میشود خواسته ها یت و وقتی روی مدار قرار میگری لذت میبری از داشته هایت و شکر گزار میشوی و ایمان میاوری که میشود و کم کم شخصیت تو عوض میشود و با برخورد به نا خواسته ها از تجربه و آگاهی خیلی راحت گذر میکنی و آرامش را تجربه میکنی ……استاد عزیز ممنون که هستید
سلام و عرض ادب استاد من یه زندگی شکست خورده داشتم و جدا شدم به آقایی دوسال زندگی کردم اوایل خیلی خوب بودیم متاسفانه یکسری مسائل باعث جدایی ما شد الان دو روز و من ایشون رو از خونه بیرون کردم خیلی ناراحتم چون میدونم من باعث بودم نمیدونم چیکار کنم احساس پشیمانی زیادی دارم فقط میدونم شما می تونید کمکم کنید اون هم بخاطر ذهن من و پرورش افکار منفی من چیکار کنم استاد
سلام دوست عزیز..من هم مثل شمایک زندگی پرازتنس وناآرامی دارم واحساس میکنم اصلا خانمم بامن ازنظرفرکانسی خیلی دوره ونمیخوادتغییرکنه یک زمانی تصمیم گرفتم ازاین زندگی فرارکنم .برم توی شهری دیگه به تنهایی شروع به ساختن یک زندگی جدیدکنم ولی هرچی به این موضوع فکر میکنم حالم خیلی بدترازقبل میشه چون باهرچی بجنگیم بیشترازهمون جنس واردزندگیمون میشه واون اتفاقات رو درزندگی تجربه میکنیم.. و بعدش تصمیم گرفتم که چون ازتغییردیگران ناتوانیم فقط و فقط روی خودم کارکنم وجهان نیزکبوترباکبوتر باز با باز رورعایت میکنه ویا خانمم تغییرمیکنه ویایک فرد دلخواه راکه بامن هم فرکانس هست به راحتی و بدون هیچ زحمتی واردزندگی من میشه..شماهم دوست عزیزفقط روی خودت کارکن وجهان هم لاجرم به تصمیم شما کرنش میکنه وشمارابه شرایط عالی هدایت میکنه..روی عزت نفست بیشترازقبل کارکن..
سلام استاد عزیزم ،این صدا داره از بهشت پخش میشه وفرکانس این صدا باهیچ مگا هرتزی قابل پخش نیست جز ارتعاش وفرکانس ماوراء زمینی،این حس درونی من بود وقتی این فایل برام بازشد،وهدایت شدم سمتش،راجب مطالب مهمی که استاد داره راجبش میگه باید بگم وقتی روی خودت داری کار میکنی خیلی مسائل پیش میاد که توهم به راهی که میری شک کنی یابخای تغییر جهت بدی ولی این اتفاق نمیفته چون به مسیرت ایمان داری استاد به مسیرش به راهی که رفته ایمان قلبی داره ،وبا هیچ اتفاقی تغییر مسیر نمیده ایمان قوی پشت حرفهای استاد به این دلیله که تعهد داره به حرفاش چون طبق قوانین مهم حرف میزنه چون قبلاً هم گفته که قوانین بی تغییر خداوند کاملا استواره وقتی بر پایه همون قوانین حرف میزنند پس مسیرشون هم هدفمنده وبا هیچ باد مخالفی تغییر جهت نمیده ومن خوشحالم چون خیلی راهها رو رفتم که با تغییر شرایط قوانین کاملآ عوض شده ولی امروز ایمان دارم که مسیرم چقدر درسته وحرف اول استاد بعد گذشت این همه سال همونه استوار وحالا دلایل محکم میاره برای درست بودن مسیر ،این حرفهاحقانیت این برنامه رو تایید میکنه ومن هم حقانیت حرفهای استاد رو که با شهامت زیاد داره برخلاف جریان های مخالف بدون متقاعد کردن کسی حرف اصلی خودش رو میزنه طبق قوانین ومنطق ،چقدر خوشحالم که اگر ذره ای شک تودلم بود که اونم کار ذهنم بود حالا راسخ تر ازقبل به راهم ادامه میدم ،تجربه استاد راجب افرادی که به شدت برخورد میکنند با کسانی که موضع مخالف دارندرو من هم داشتم چرا باید مثل شما فکر کنم وقتی این حرف زده میشه که یک نفر به راهش ایمان داره،تذکر استاد راجب کسانی که اگر مبارزه وجنگ کنید نتیجه بیشتر بیشتر ازهمون موضوع درزندگی شما اتفاق میفته خب وقتی میدونم وقتی فرکانسمو تغییر ندم توی مسیری قدم بزارم که دیگران تاکید میکنندکه درسته ازهمون جنس اتفاقات برام تکرار میشه من به این موضوع قسم میخورم که برام بارها بارها تکرار شده من اگر در بیرون ازخودم دنبال مساله ای بگردم دچار سردرگمی بیشتر میشوم این قانون مهم انقدر ساده ست که باورش سخته این مهمترین موضوع تمام مسائل زندگیه این شاه کلیده ،من قاطعانه تاکید میکنم که اگر ازموضوعی ناراحتم باید باید اعراض کنم وجلوی ذهنمو بگیرم نزارم منو بکشه به ورطه سقوط هیچ کس هیچ وقت نتونسته با جنگیدن به صلح برسه ،رهاکن تااززندگیت خارج بشه به عبارت ساده اقا هییییچ کاری نکردن گاهی بهترین کاره،فقط اگرررر میخای کاری برای کسی انجام بدی احساستو خوب نگه دار ودرگیر نشو،بااین بینش من فهمیدم باید هنگام طوفان ها وچالشها مسیر درست خودمو برم اگر توی بزرگراهی تصادفی میبینم با حرکت اهسته وایستادن وصبر میتونم خودمو ازچرخه این جریان جدا کنم من دوست ندارم باهیچ موضوع خارجی درگیر بشم چون هدفم تمرکز وتوجه روی خودمه شما نمیتونی موقع رانندگی حواست به رانندگی دیگری باشه تا به اونا بفهمونی اشتباه میرن یاباید بهتر رانندگی کنند چون اگر این کارو بکنی خودت ازمسیر خارج میشی پس بااحتیاط وارام باید با خیال راحت ایستاد تا همه چیز به بهترین شکل رفع بشه،وااای خدای من چقدر این موضوع مهم ساده ست ،خدایا شکرت برای این همه آگاهی ناب ،استاد عاشقتم ️
درود بر همگی،
سپاسگزار خداوند هستم بخاطر اینکه این لطف رو در حق من داشتند تا بتوانم این محتوی را ببینم.
چطور ناخواسته را خذف کنم؟ این یک سوالی است که در ذهن من بارها به عنوان یک علامت سوال بزرگ بوده است و در این محتوی شکفت انگیز با این روزی مواجه شدم و خداوند رو بسیار شکر می کنم بخاطر این مسئله. در این دیدگاه قصد دارم در اینباره صحبت کنم از سختان استاد چه متوجه شدم و چطور می خواهم در زندگی خودم آن را عملی کنم.
قبل از هر چیزی سپاسگزار خانم شایسته و استاد عباس منش هستم که اینقدر صبورانه و صادقانه این محتوی بی نظیر رو ساخته و تدوین کرده اند و در این سایت بارگزاری کرده اند. آن چیزی که برای من vow factor بود و ذهن من رو به خودش اختصاص داد این موضوع هست که راه تغییر ناخواسته ها تلاش برای حذف ناخواسته ها نیست بلکه راهش روی برگرداندن از آن هاست. من تا قبل از ورود به آلمان تصورم از این کشور این بود که در این کشور مردم بسیار برنامه ریز هستند و بسیار تفکر می کنند و همه چی رو نظم هست و همه منطقی هستند و غیره و وقتی به این کشور آدم از لحظه اول که وارد شدم تا زمانی که تمرکزم به نازیبایی ها رفت فقط خوبی دیدم و همواره کشور آلمان، دانشگاه TUM، شهر مونیخ و عوامل مختلف دیگر رو در این مسیر سپاس می گفتم و دقیقا از زمانی که تمرکزم به نازیبایی ها رفت و طبق قانون توجه دیگر به زیبایی ها توجه نمی کردم آرام آرام در زندگی من چالش هایی بوجود آمد و البته که در پس همه چالش ها رشد بود برای من اما این مسئله بهیچ عنوان قانونی که استاد فرمودند رو نقص نمی کنه.
آن چیزی که برای من درس داشت این بود که من مدتی هست که از فرکانس استاد خارج شده بودم 13 روز و امروز میشه روز 14 که من از آموزه های استاد استفاده نمی کردم و خب یک دلیل تکراری هم داره که ریشش به خود تمسخری هایی هستش که خودم در ذهنم انجام می دهم و من وارد این لوپ معیوب شده بودم که راز تغییر این شرایط، تلاش برای از بین بردن ناخواسته بودش در صورتی که استاد هیچ وقت تلاشی برای از بین بردن ناخواسته نکردن به عبارتی هیچ وقت نجنگیدن.
من همواره در حال جنگ درونی با خودم هستم که به خودم (که این جملات تمسخر آمیز من تکرار جملاتی هستند که از دیگران شنیدم و هر کدام نمایان یکی از اون افراد هستند) این رو ثابت کنم که من مسخره نیستم، من آن چیزی که فکر می کنم و تصمیم میگیرم درست هستش چون من بسیار سر تصمیم گیری حساس هستم و تلاشم این است که براساس قانون تضاد خواسته ها و اهدافم را تعیین می کنم.
الآن با دانستن این قانون قصد دارم آرام آرام کمتر بجنگم و بذارم همه چی خیلی ساده و آرام جلو بره نه با جنگ و زور و داد و بی داد و تحدید و تثبیت و غیره …
بسیار سپاسگزارم
پیاده باشید و شاد در پناه الله یکتا و در زمره ابراهیم حنیف
با سلام و احترام خدمت استاد عزیز و دوستان
تمامی حرف های استاد رو قبول دارم اما وقتی در مورد حجاب صحبت میشه و استاد تاکید دارن ک قرآن اصلا در مورد حجاب صحبت نکرده حداقل اون چیزی ک ما داریم رعایت میکنیم خواستم به آیه 31 سوره نور اشاره کنم ک میگه
و به زنان با ایمان بگو چشمان خود را از آنچه حرام است فروبندند وشرمگاه خود را حفظ کنند وبرای پوشاندن گردن و سینه مقنعه های خود را به روی گریبان هایشان بیندازند و زینت خود را آشکار نکنند مگر برا محارم خود
من به بیان استاد انتقاد نمیکنم فقط می خوام برای خودم روشن بشه آنچیزی ک در قرآن نوشته شده خیلی ممنون میشم اگه دوستان راهنماییم کنن
در پناه الله یکتا موفق و پیروز باشید
سلام به دوست عزیزم
در رابطه با همین آیه استاد عزیز تو اون 6الی7 فایل توضیح کامل داده و اونطور که یادم گفتن معنی اصلی آیه اصلا به اسم مقنعه یا چادر نیست .
و این نظر منه که همش از بچگی سوالم بوده الان به نتیجه رسیدم یعنی فقط مسلمان ها که مقنعه یا چادر بزارن آدم خوبی هستن کارشون درسته
از نظر من با توجه به حرف استاد و تجربه هام اینه که یک انسان خودش شرایط بسنجه چه مرد چه زن .
مثال میزنم من پیش بعضی از بستگانم بدون روسری یا با تیشرت هستم که به اصطلاح نامحرم هستن ولی حس درونم نسبت به اون شخص آروم و اینکه اون طرف مقابلم مشکلی نداره ولی همین بنده که من باشم با یک سری از اقوام که حتی نزدیک تر هستن حتی روسریم در نمیارم چون حسم اوکی نیست یا میبینم اگه روسری ام در بیارم برای طرف مقابل سخته .
بازم میگم این نظر شخصی منه حتی تا سه سال پیش چادر سر میکردم ولی اصلا راحت نبودم خیلیا دوست دارن ولی من نه .اولویت اولم راحتی
حتی تو جمعی که راحت نباشم نمیرم .
امیدوارم نظرم براتون کارآمد باش .
این تکرار قانون برای خودم هم بود.
سپاسگزارم
این ایه که شما اوردین درسته ولی ربطی به حجاب نداره ، به زنان میگه از مرد های اجنبی و به مرد ها میگه از زن های اجنبی ، چشماتونو بپوشونید ، ((فارغ از اینکه حجاب دارن یا نه)) چون امکان داره این کار منجر به گناه تو طرف شه و میگه عورت خود را بپوشانید ، یعنی بحث پوشانیدن رو فقط به عورت ربط داده و حتی مجبور نکرده ، گفته بهتره که این کار رو بکنید ، ولی من نمیدونم کی مترجم این ایه بوده ؟
سینه؟؟؟؟
مقنعه؟؟؟
سلام و عرض ادب دوست عزیز ، مفهوم آیه بسیار روشن بیان شده و ارتباطی با صحبت های عباس منش نداره ، در این آیه در ابتدای آن گفته شده / به زنان مومن ، دقت کنید – به زنان با ایمان بگو : آیا همه ی افراد جامعه با ایمان و با تقوا هستند : قطعا خیر
اون دسته از افرادی ک به دستورات الهی عمل میکنند افراد کمی هستند در مقیاس یک جامعه
دوست دارم اقا محمد رضا
این نظر منه : بنده نه مفسر قران هستم و نه تخصصی در این باره دارم
سلام به استاد عزیز و همه دوستان
من چند روزه که عضو سایت شدم و این اولین کامنت من هست .
خیلی خوشحالم که اولین کامنت رو روی فایلی میزارم که اصل قانون رو بیان می کنه
تمرکز رو خواسته و عدم توجه به ناخواسته ، به نظرم اگه فقط و فقط همین قانون رو عمل کنیم و بهش متعهد باشیم ، دیگه نگرانی و ترس معنا نداره
از قبل و از طریق سایت های دیگه این قانون رو شنیده بودم و سعی می کردم رعایت کنم ولی خیلی وقت ها به خودم میومدم و میدیم دارم در مورد نازیبایی ها صحبت می کنم ولی انگار اینجا تو این فایل و تو کامنت ها طور دیگه ای بیان شد که باعث شد امروز صبح کاغذ برداشتم و به خدا تعهد دادم که در مورد نازیبایی ها و ناخواسته ها صحبت نکنم ، تاریخ زدم و امضا کردم .
خدایا شکر که من رو در مسیر اگاهی قرار دادی
خدا یا شکر که قراره از امروز فقط زیبایی ببینم و فقط احساس خوب تجربه کنم
به نام خداوندی که منو با استاد عزیز آشنا کرد .
خیلی خوشحالم که توی این مسیر پر سعادت و حال خوب قرار گرفتم خدا را هزار مرتبه شکر که اینجا هستم
همیشه فکر میکنم به نعمت های که خدا بهم داده و چقدر خوبه که این آگاهی ها درست به موقع که نیاز داشتم بهم رسیده
مطمئن هستم که هر تضادی توی زندگیم به نفع من روی داده .
الهی شکر که خداوند به من لطف کرده ….
ممنونم از استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی…
سلام میکنم خدمت استاد عزیزم و استاد مریم گرامی و همه دوستانم در این سایت الهی . استاد در مورد اعتراضات خیابانی بر علیه دولت در این فایل صحبت کردند. وقتی من اینها را شنیدم فکر کردم که من در طول زندگیم خیلی در خیابانها گشتهام و اغلب روزها را بیرون از خانه بودهام و در خیابانها قدم زدهام و دنبال کارهای مختلف رفتهام اما تنها موردی که دیدم افراد دارند به یک مشکل از طرف دولت اعتراض میکنند این بود که جلوی دانشگاه ارومیه تعدادی دانشجو داشتند به یک یک فرمانده نظامی اعتراض میکردند آن هم به شکل مسالمت آمیز . غیر از آن هیچ وقت ندیدم که نیروهای دولتی و مردم به هر دلیلی با هم درگیر شوند. ندیدم که افراد دولتی به حجاب کسی گیر بدهند یا مردم به قانون حجاب اعتراض کنند . فکر میکنم به این دلیل است که من به آزادی حجاب و در کل آزادی به هر شکلی اعتقاد دارم و اینکه کسی را مجبور به کاری بکنند از نظر من اشتباه است البته مفهوم آزادی در ذهن من تا حدی به انحراف رفته و من پذیرفتن قانون یک جامعه را مخالف آزادی خودم دیدهام و باعث شده برای خودم دردسر درست کنم.
قبل و بعد از انتخابات سال 88 که اعتراضات زیادی اتفاق افتاد مردم در خیابانها اعتراض میکردند و درگیر بودند اما من هیچ مورد اعتراضی ندیدم . چند بار مردم در خیابانها بر علیه برنامههای نژادپرستی علیه ترکها اعتراض کرده بودند که من چیزی ندیدم. هر چقدر به حافظهام مراجعه میکنم میبینم هیچ مورد اعتراضی از طرف مردم بر علیه دولت در خیابانها ندیدم. وقتی فکر میکنم که چرا این درگیریها را ندیدهام به این دلیل بوده که من اصلاً اعتقاد ندارم که دولت و مردم چیزی جدای از هم هستند. کسانی که دولت به حساب میآیند جزوی از همین مردم هستند که به خاطر منصبی که در آن هستند دولت به حساب میآیند. به خاطر همین اگر مشکلی در جامعه وجود دارد مشکلی است که مردم هم در آن شریک هستند و فقط مختص دولت نیست. من مثلاً در مورد پیدا کردن کار هیچ وقت انتظار نداشتم که دولت برای من کار ایجاد کند . اصلاً علاقهای به اینکه دولت برای من کاری انجام دهد ندارم. برای من کار کردن در یک ارگان دولتی هیچ جذابیتی ندارد به این دلیل که فکر میکنم وقتی تو برای دولت کار میکنی مثل این است که در خانهات زندگی میکنی و پدر تو نیازهایت را تامین میکند. حالا مهم نیست که تو در خانه کار مفیدی انجام بدهی یا ندهی به هر حال پدرت هزینههایت را میپردازد. در یک سازمان دولتی هم تو به هر شکلی و با هر کیفیتی کار کنی حداقل حقوق را به تو میدهند و اخراجت نمیکنند و دولت همان نقش پدر را برایت بازی میکند. این حالت کار کردن برای من هیچ ارزشی ندارد و به خاطر همین از همان ابتدا من به کار در بخش خصوصی اعتقاد داشتم و برایم اتفاق نیفتاد که برای دولت کار کنم چون انتظار داشتن از دولت برایم جذاب نیست . من برای پیدا کردن کار به شرکتهای خصوصی مراجعه کردم اما آنها حاضر نشدند مرا استخدام کنند آن موقع عصبانی بودم. اما میدانستم که دلیلش این است که تواناییهای من از نظر آنها ارزشمند نیست. البته آن موقع نمیدانستم که مشکل این است که من برای تواناییهایم ارزش قائل نیستم. در هر صورت مشکل را نه از طرف آنها بلکه از طرف خودم میدیدم. در شرکتی که الان کار میکنم یک ماه کارم را درست انجام ندادم و به همین دلیل رئیسم حقوقم را پرداخت نکرد و البته در ماه بعد آن را پرداخت کرد اما من میدانستم که مشکل از طرف خودم است و فکر میکردم که اگر من هم جای رئیسم بودم حقوقم را پرداخت نمیکردم. البته عصبانی بودم و احساس قربانی بودن میکردم اما کار رئیسم به نظرم منطقی بود. در مورد کلیت جامعه هم نگاه من همین است من اگر چیزی را به دست نمیآورم به این دلیل است که ظرفیت و توانایی به دست آوردن آن چیز را در خودم ایجاد نکردهام به خاطر همین هیچ وقت نرفتهام بر علیه دولت یا مردم شعار بدهم و با کسی درگیر شوم که چرا حقوق من ضایع میشود و من به خواستههایم نمیرسم . قبل از اینکه با استاد آشنا شوم هم هیچ وقت با افراد بحث سیاسی نکردپ و در مورد این صحبت نکردم که مثلاً این کار دولت اشتباه است و باید به این شکل عمل کند و دارد به مردم ظلم میکند و مثلاً گرانی را در جامعه ایجاد کردهاند و به مردم فشار میآورند. چون میدانستم که مشکل از طرف خودم است و من باید تغییری را در خودم ایجاد کنم.
از طرف دیگر من اعتقاد ندارم که افراد دولتی آدمهای جبار ، آدمکش، زورگو و ظالمی هستند. به خاطر همین هیچ وقت در ادارات دولتی با کسی درگیر نشدم و بحث نکردم. به خاطر همین همیشه کارهای من به شکل مسالمت آمیز انجام شد.
سلام به استاد عزیزم
قانون تغییر ناخواسته ها = توجه نکردن به ناخواسته ها
واقعا کار سختیه ولی تنها راهش همینه ، تنها راه رسیدن به یک زندگی زیبا همینه و پاداشش هم باور نکردنیه و ارزشش رو داره
یادم باشه هربار برام سخت بود و حس کردم دیگه نمیتونم این کارو انجام بدم یاد اون پاداشی هایی که قراره بخاطر توجه نکردن به ناخواسته ها بگیرم بیوفتم و انگیزه بگیرم و از اهرم لذت استفاده کنم
_ اگه دلت میخواد تو این شرایط بمونی خب توجه کن به نازیبایی ها ولی اگه خواستت اینه هدایت بشی به جای بهتر باید به قانون عمل کنی .
_ شرایط نمیتونه خوب بشه وقتی تمرکزت رو نازیباییهاست ، جهان نمیتونه خلاف قانون کاریو برات انجام بده .
_ اگه بجای توجه به نازیباییها بتونی توجهتو بزاری رو زیبایی ها ، نعمت ها و قشنگیا ، خداوند و جهان تو رو به جایی هدایت میکنه که از این جنس زیبایی ها قشنگی ها و خوشبختی ها بیشتر و بیشتر وارد زندگیت میشه
در مقابل
اگه نازیباییها رو ببینی و بهش فکر کنی ، درموردش صحبت کنی ، گریه و زاری کنی ، گله و شکایت کنی خداوند شمارو درشرایطی قرار میده که از اون نازیباییها بیشتر و بیشتر وارد زندگیت میشه
همینه که خدا گفته خودتون به خودتون ظلم میکنید و خدا به بندگان ستم نمیکنه . با دست خودمون زشتی ها رو موندگار میکنیم .البته که میتونیم با دست خودمون خوشبختیو وارد زندگیمون کنیم
تو همین فایل میخوندم افرادی که گفتن به رفتار بد پدرم توجه کردم الان همسرم همون رفتارو با شدت بیشتر داره ، ینی حتی اگه از لحاظ فیزیکی از اون محیط جدا بشی تو محیط جدید آدمایی شبیه آدمهای قبلی وجود داره
پس خیلی باید حواسمو جمع کنم اگه نمیخوام چیزیو در زندگیم گسترش بدم بهش توجه نکنم
برای کسی که دنبال نازیبایی ها باشه هیچچچچچچ جا گل و بلبل نیست ، آسمون خدا براش همه جا یه رنگه اینو با چشم خودمون واضح داریم میبینیم
من متعهدم بیشتر و بیشتر رو خودم کار کنم و مطمعنم پاداششو میگیرم ، سخته ولی ارزش داره و اینارو نوشتم که هر بار از دستم در رفت بیام بخونمش و برگردم به مسیر درست .
سلام به همگی
امروز مجدد اومدم این فایل رو گوش کنم و ببینم و ردپا برای خودم بذارم.
شاید طی این 4ساله اخیر که من مجدد استارت زدم کار روی آگاهی های سایت رو دقت نکرده بودم خوب به این موضوع که آره آره
من اساسا توجهم رو از موضوعات نادلخواه دنیای بیرون واقعا تا حد خیلی خوبی برداشته و کنترل کرده بودم.
اما مشکل کنترل تمرکز و توجه به مشکلات شخصی در زندگی خودم رو نه،
تو این مورد خیلی موفق نبودم.
باگهام بیشتر اینور بوده،فهم اهرم رنج و لذت و ساختش برام سخت بوده و سوال زیاد داشتم در موردش تا همین هفته پیش که بلاخره درکم به مرحله عملی اهرم رنج و لذت رسید.
یادمه قبلا مقایسه میکردم سرعت رشدم رو با عزیزانی که تو سایت کامنت رشدشون رو میذاشتن و میگفتم بزرگنمایی کردن! بعید میدونم تو این تایمی که گفتن از راه درست بشه رسید!!
اما اخیرا که هم تکامل و هم تضاد و هم اهرم رنج و لذت رو بهتر از قبل خودم درک کردم دیگه با خوندن کامنت کسی شک نکردم و اگرم تو چند بار اول اومد تو ذهنم آگاهانه از منظر این سه موضع، منطق آوردم برای خودم که، رشد هرکسی به تناسب آموزه های زندگی خودش هست و اساسا هرنوع قیاسی اشتباهه.
اینم امروز صبح تو پیاده روی از خودم درک کردم که دلیل دهن باز کردن من برای اطرافیانم در جهت ارشادشون به مسیر درست چی بوده!؟
کج فهمی من در گفته استاد. که گفتن:« وقتی رسالتت رو پیدا کنی ،با ارائه راه حلی که تو زندگی خودت پیدا کردی به آدمهایی که همون مساله رو دارن درهای ثروت خودبخود به روت باز میشه.»
من درک درستی از رسالت و ثروت نداشتم که میخواستم ارشادشون کنم.من اساسا مبحث رسالت رو نفهمیده بودم.
جلسه دو و سه ثروت یک و مقاله چگونه رسالت خود را پیدا کنیم و لایو(قانون هدایت به سمت خواسته ها) استاد معرکه بود برای درک بهتر و عمیق تر من در مورد قوانین بدون تغییر خداوند و درک بهتر رسالت هر فرد
الان که تونستم به کمک جلسات اول احساس لیاقت در مورد قضاوت؛
دلیل رفتارهام رو کمی بهتر بفهمم. دیگه نگران قضاوت کسی هم در مورد ردپاهای خودم نیستم.یادمه اون اوایل اگه کسی جواب مینوشت برام و حس میکردم میخواد ارشادم کنه چقدر حرص میخوردم با خودم میگفتم مگه کجا رسیده که به خودش اجازه میده نظر بده در مورد کامنت من؟!؟
الانم کامل کامل تموم نشده ها ولی آگاهم به ریشه و اینو خیلی دوست دارم.این احساس آگاهی و آرامش پس این آگاهی رو دوست دارم.
تازه بهتر دلیل تبلیغ نکردن استاد عباسمنش و رسالت رو فهمیدم.
الگو ورود ثروت تو مسیر استاد عباسمنش و یکی از برترین شاگرداشون آقای رضا عطار روشن رو بررسی کردم دیدم یکیه و مسیر رسالت و ثروت ارتباطشون بهم چطوریه.
واای چقدر حرفهای استاد توی این فایل منو یاد خودم میندازه تو شیوه عملکردم در خانواده
که منم همینکار رو میکردم دیگه، فقط جای توجه به اخبار دنبال توجه به اشتباهات اطرافیانم بودم.
من تا الان فقط یکبار ، بعد از مطالب شنیده شده از استاد در مورد قرآن، رفتم سمت قران و اینقدر برام سوال ایجاد شد که گذاشتمش کنار و هنوز یکبارم خودم قرآن رو نخوندم کامل.
اما از یکجایی به بعد اینو فهمیدم در خودم که اگه من آماده شنیدن مطالبی باشم ، درونم منو هل میده سمت اون مطلب.
مثل مصاحبه استاد عباسمنش با مهندس شعبانعلی که هیچوقت گوشش نداده بودم تا دو هفته پیش که درونم گفت برو گوشش بده و انصافا خیلی بهم آگاهی و درک بهتری از قوانین داد و همینجا تشکر میکنم از استاد بابت درکهاشون از قوانین و آموزش اونها به ما و همینطور مهندس شعبانعلی عزیز.
یه چیزی از خودم یادم اومد الان.
قبلا کمتر آگاه بودم تو خودم نسبت بهش،اما مهم بود برام.
بعد از زدن مغازم تو ذهنم پررنگ تر شد، چون کسب و کارم همه جوره دست خودم بود ،و تو سایت استاد هم که دیگه درستیش رو فهمیدم که ؛ چیز درست نباید سخت برای من پیش بره و همیشه دنبال راحت تر انجام دادن کارهام بود در کنار کامل و با تعهد بودن انجامشون.
الان باید ریشه اینو در خودم پیدا کنم که چرا من پول رو کم میخوام؟
باید بنویسم ببینم توجهاتم تو اینمورد کجاها بوده که خواسته پول تو ذهنم کم رنگه.ریشه مسئله من کجاست؟
ووای استاد چقدر معرکه ای شما
با مقایسه توجهات رسانه های امریکا و رسانه های ایران
که بیس توجهه به نازیبایی هاست.
مرسی مرسی مرسی