اصل و اساسی که «صاحب یک کسب و کار موفق» باید بداند - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

828 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی اکبر افسری گفته:
    مدت عضویت: 1797 روز

    یک دنیا ممنونم به خاطر این کتاب از اگاهی واشتراک این اگاهی وقتی میگم کتاب واقعا به اندازه یک کتاب اگاهی پشت این فایل وجود داره از خدا ممنونم که این اگاهی ها رو به شما عیان کرده واز شما ممنونم که این بینش رو با ما به اشتراک میزارین دنیا دنیا سپاسگزارم به خودم قول دادم بارها وبارها این فایل رو گوش بدم وعمل کنم این فایل در واقع به فهم کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم خیلی کمکم کرد باز هم از شما ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    Paria گفته:
    مدت عضویت: 1491 روز

    استاد عزیز و مریم مهربانم سلام

    الان ساعت 10/30شب ده مرداد 1403این فایل عالی رو که همسرم برام فرستاده بود گوش دادم و چقدر عالی و بینظیره و چقدر وصف حال و احوال این روزهای منه.

    استاد شما بینظیر هستین ،درک و باور شما به خداوند نسبت به ماها صد هیچ جلوعه.من با اینکه ادعا دارم خدا رو باور دارم ولی وقتی به مسیر شما نگاه میکنم میبینم باور شما به حق خیلی توحیدی تر و خیلی قوی تره نسبت به هرکسی که میشناسیم.

    واقعا احسنت و آفرین داره در شرایطی باشی که همه چیز خوبه ولی استعفا بدی و بری یک شهری دیگری و دوباره از نو بسازی.

    استاد من امروز پارت دوم زندگیم رو در فایل مهاجرت شیر کردم و با توجه به مسیر زندگیم میتونم اذعان کنم که باورهای خوبی دارم اما الان متوجه شدم بایستی روی خودم خیلی کار کنم

    ️این روزها من درگیرم با خودم برای شروع کسب و کارم.

    باورهام قوی اس اما بظاهر چرا که توان استعفا دادن ندارم چرا که با اینکه میدونم کارمندی عین خود شرکه با اینکه میدونم چقدر توانا هستم برای شروع یک کسب و کاری که برای خودم باشد اما ترس و امان از ترس…

    براتون نوشته بودم که روزی آرزوی مدیر مالی شدن داشتم و به آن رسیدم و براحتی هم رسیدم و الان شرایطم بظاهر خوبه اما من دل خوش به این شرایط بظاهر خوب نیستم چرا که با شناختی که از خودم دارم میدونم باید موفق تر شادتر و پر انرژی تر باشم،میدونم همون خدایی که من رو براحتی به همین شرکت محل کارم هدایت کرد تا تجربه مدیر مالی شدن رو داشته باشم من رو به پله های بالاتری هدایت میکنه.

    من چیزی رو که آرزوی من بود روزگاری،تجربه کردم .تجربه کردم و میخواهم گذر کنم اما ترسهایم رو چه کنم اما نجواهای شیطانی رو چه کنم ….

    ️اینکه اگر استعفا دهی و در کسب و کار آنلاینی که دوستش داری سریع به درآمد نرسی اجاره خانه مادرت رو میخواهی چه کنی…

    اینکه اگر استعفا دهی و همه چیز در کسب و کارت آنطور که میخواهی پیش نرفت میخواهی چه کنی

    اینکه اگر بعد استعفا پشیمان شوی چه

    و هزاران نجوای دیگر

    امروز که پارت دوم زندگیم رو نوشتم چقدر دوباره به خودم افتخار کردم که ببین خدا کجاها برایت چه کرده اما باز نجوای شیطانی…

    از خداوند میخوام هدایتم کند ،میخوام راه رو به من نشون بده،میخام باهام حرف بزنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      صالح فتح خانی گفته:
      مدت عضویت: 1575 روز

      ادامه کامنت قبلی در پاسخ به خانم paria

      همین مسیر رو ادامه دادم گفتم حالا باید برم سراغ روانشناسی ثروت حتی بارها خواستم بخرم دورش رو ،اینم بگم اون اوایل پولم که نمی‌رسید میخواستم برم از یه کانال تلگرامی که قیمت پایین گذاشته بود بخرمش(که اصلا پیشنهاد میکنم فکرشم نکنید چون خیلی خیلی خیلی کارتون رو سخت میکنید) ،ولی باز جلو خودم رو میگرفتم و میگفتم نه کار درستی نیستش ولی قانون تکامل رو هم هنوز نفهمیده بودم و یجورایی نمیخواستم طی کنم تکاملم رو،خدا کمکم کرد که این کار رو نکردم و گفتم از راه درستش باید انجام بشه،بعدا هم پول دستم اومد باز هم نخریدم گفتم نه هنوز، تو فعلا کامل نشدی برای بحث ثروت و وارد شدن به شغل مورد علاقت(بیکارم نبودم یه کاری داشتم هنوزم انجامش میدم به عنوان ورودی مالی)،دلیل این حرفم هم چی بود خیلی ترس داشتم چون می‌دونستم موضوع مورد علاقم هستش،می‌گفتم اگه با این ترسا برم حتما خراب میشه کار و من نا امید تر میشم از مسیر،اصلا ترسه یجور خیلی بدی بود ،جلوتر میگم که مربوط به چی بود خودتون متوجه میشید(بعد اینکه این باگ رو درست کنید دیگه به هیچ ترس و نگرانی باج نمیدید و نمیذارید که جلو حرکتتون رو بگیره )،اینم بگم اینطور نیست که بترسی و اصلا حرکت نکنی ها،باید یه سری حرکت ها رو بکنی شجاعت و شهامتت بیشتر بشه،اون اوایل کار عزت نفس پایین و اعتماد بنفس پایین قفلت می‌کنه ولی وقتی ضعف های شخصیتیت رو اصلاح می‌کنی و بهترشون میکنی،یجورایی خیلی این ارتباط با خدا یواش یواش درست میشه،خلاصه در همین مسیر بهبود دائمی که بودم و مدارم که اومد بالاتر و خودم رو لایق ارتباط با خدا دونستم،از طریق یکی از همین کامنت های دوستان،یجورایی خدا مهرش رو به دلم انداخت،شاید من اینجوری حس کردم،ولی خیلی حال کردم با اون کامنت که خدا خیلی کمکش کرده بود،یجورایی جای خالی خدارو تو زندگیم حس کردم درحالی که همیشه بود من اعتبارش رو یا به ذهنم می‌دادم یا به ادما،خلاصه ازونجا عاجزانه خواستم از خدا که کمکم کنه،گفتم خدایا من میتوام برم تو شغل مورد علاقم،ترس دارم کمکم کن،بهم گفت برو فایل های توحید عملی رو گوش کن از اول همرو، کامنت هاش رو بخون و تایید کن که من این کارارو برای اونا(اشتاد وبچه های سایت) کردم،منم گفتم چشم،البته اینم بگم اگر خدارو خدای انسانی باور داشته باشین و این فایل هارو نگاه کنید میرید تومسیر احساسی و منتظر میشید خدا براتون کار بکنه و نتیجه نمیگیرید،برید کتاب چگونه فکرخدا رو بگیرید و کلا نگاهتون رو سیستمی کنید،که همه اینا باز تکامل می‌خواد اونی که این کامنت رو میخونه در مسیر هدایتش باشه میره پیگیر میشه،این نیست که من بگم همه چی عوض شه بقول استاد شما بگید چه اِ جالب،من ذهنم تغییر کرد،خلاصه این کتاب یه گنجه برای خودش و برای کسی که میخواد واقعا عمل کنه به قانون و زندگیش رو عوض کنه(احساس گناه رو من با همین فایل و دوره عزت نفس جلسه 3 و 4 ترکوندم)،اگه با نگاه سیستمی برید فایل های توحیدی رو نگاه کنید عمل گرا میشید و در عمل توحیدی رفتار میکنید و نتایج آروم آروم میاد،یعنی من وقتی فهمیدم باورهای توحیدی رو وقتی فهمیدم خدا کجای زندگیمه کجای زندگی استاد و هرکسی که نتیجه گرفته هستش،دیوانه شده بودم،قشنگ یادمه ساعت یک دو نصف شب بود انقدر ذوق کرده بودم،همسرم رو بیدار کردم می‌گفتم تمومه،مثل ارشمیدس می‌گفتم یافتم کلید تمام برطرف شدن نگرانی ها استرس ها ترس ها،توحیده،واقعا باری از دوشم و زندگیم برداشته شد وقتی فهمیدم، من روی ذهنم حساب باز میکردم،چه قدر زندگی سخت میرفت جلو پول درآوردن سخت بود مشتری جور شدن سخت بود اصلا فکرکردن برام سخت شده بود آینده شغلم مشتری پول آرزوها و خوسته ها و….،الان تازه شروع کردم توحید رو،همین که می‌فهمید این خدا بوده و هست که تو زندگیتونه،نصف مساله حل شدس،دیگه بقیش اینه که باید باورهای توحیدی که تو این فایل چند تا گفته میشه توسط استاد و باورهای دیگه توحیدی رو روش کارکنی،اینم نیست که بگی باور رو پیدا کردم تکرار کنم تموم شه بره ،زندگیم از فردا از این رو به اون رو میشه،نه،یواش یواش تو زندیگت پدیدار میشه و قدرت پیدا میکنه،اصلا باورهای توحیدی چیه،اینکه فکرکنی همه چی از یه چیزه(من میگم انرژی،خدا،شما هرچی می‌تونی بگی بهش اسمش مهم نیست) اون چیز قدرت تبدیل شدن به هرچیزی رو به اندازه بی‌نهایت داره،منتها این فکر به اندازه ای که تو قبولش داری برات به واقعیت تبدیل میشه،یعنی اون اوایل این فکره کوچیکه ولی باید بهش قدرت بدی با تایید کردنش،با حرف زدن درموردش،مثلا من وقتی جاپارک پیدا میکنم جدیدا میگم ببین اینو خدا برام ردیفش کرد،قبلا می‌گفتم منم که خوش شانسم و جاپارک همیشه برام پیدا میشه،ظاهر این جمله ها یکی هستش ،چرا ،چون ما میگیم ما و خدا یکی هستیم خدا در منه خدا با منه ،پس اگه من میگم من آدم خوش شانسی هستم یعنی همون خدا برام ردیفش کرده ولی اینطور نیست،یعنی برای من اینطور نبود من اعتبارش رو می‌دادم به ذهن خودم شانس خودم،اینجا چه اتفاقی می افته تو جاپارک و مسائل این چنینی خودش رو نشون نمیده،وقتی که به یه مساله بزرگتر می‌خوری اونجا ذهنت میاد خودش حلش کنه راهی پیدا نمی‌کنید نا امید میشید ترس میاد سراغتون،توحید اینجا خودش رو میده،یعنی همیشه امیدوارید، همیشه خیالتون راحته،هیچ وقت نگران نیستید و ترس ندارید،چون باور دارید این انرژی این خدا که به کهکشان ها آسمان ها و زمین تبدیل شده برای شما قلب و مغز و دست و پا و… شده ،حل کردن این مساله ای که بهش برخوردید کاری نداره براش،چیکار میکنه این باور،شمارو هدایت می‌کنه به مسیر حل کردن اون مساله،از طریق کامنت از طریق فایل استاد از طریق همسر فرزند دوستی آشنایی حرفی و…فقط نکته اینجاست که اون اوایل که روی این خدا حساب داری می‌کنی چون این فکر و باور هنوز ضعیفه باید یکم گوشت و چشمت رو تیز تر کنی که بشنوی و ببینی این کمکش رو،بعد که گفت بهت چیکار کنی انجامش میدی بعد حالت بهتر که شد و از نگرانی اومدی بیرون ،تایید کن که کمک از طرف خدا بوده ،اینجوری این خدا برات یواش یواش کارای بزرگ می‌کنه، یواش یواش کمک هاش بزرگتر میشه،صداش رو واضحتر میشنوی و کلا میفتی تو مسیر آرامش

      خیلی نوشتم خدایاشکرت

      ،الان رسیدم به اونجایی که برای رفتن تو مسیر مورد علاقم توحید رو کم داشتم،اینجوری دیگه نگران نمی‌شی که اگه برم توش نتیجه نگیرم چی،چون روی این خدا حساب باز میکنی حتما نتیجه می‌گیری چون برای اینهمه آدم کرده(پیدا کردن الگو) ،برای منم میکنه،حتی من اینو واضح ازش پرسیدم گفتم خودت بگو چیکار کنم من نمیدونم تو میدونی ،من وقتی با تو هستم نمی‌خوام از چیزی بترسم، خیلی واضح هم از طریق استاد هم از طریق یه شخص دیگه ای بهم گفت که حتما وقتی میری تو شغل مورد علاقت ،یه ورودی مالی داشته باش،آخه چه قدر ساده کمک میکنه،چه قدر قشنگ کمک میکنه،دلت آروم میشه،چه قدر سخته زندگی بدون توحید و وجود خدا،تازه شروع کردم ،حتی ازش پرسیدم از کجا شروع کنم،گفت دیوار رو باز کن موضوع مورد علاقت(موضوع موردعلاقه من برنامه نویسی و طراحی سایت و اپلیکیشن ،کلا فضای کامپیوتری هستش) رو سرچ کن،منم گفتم چشم ،سرچ کردم برنامه نویسی،چند مورد آورد ،اولیس نوشته بود به چند تا برنامه نویس احتیاج داریم جهت همکاری،گفتم من که برنامه نویس نیستم،گفت اشکالی نداره عزت نفس که داری خودم بهت دادمش ،بهش پیام بده کمک بخواه ازش(اینم یه باور توحیدی که اگه

      از یه دستش نشد از بی‌نهایت دست دیگش میده) ،نوشته بود تو اگهی که رزومه خود را تو واتس اپ بفرستید،رفتم تو سایتشون و عکسای مجموعشون رودیدم ،خط موبایلش رو دیدم، کلی سایت ایرانی و خارجی طراحی کرده بودن ،واقعیت یکم ترسیدم گفتم الان مسخرم میکنه ،اینا قدیمی این کار هستن ،من که چیزی بلد نیستم و… و همون ترسایی که وقتی بی خدا هستی سراغ هرکسی میاد،با ترس بهش پیام دادم ویس فرستادم که من برنامه نویس نیستم ولی دوست دارم علاقه دارم به این کار،شما میتونید راهنماییم کنید از کجا شروع کنم ،دیدم بعد چند دقیقه یه پیام اومد که ربطی به ویس من نداشت، فهمیدم که از این رباتای پیام رسان استفاده میکنن و بخاطر حجم بالای پیام هاشون ،اتوماتیک یه پاسخ تکراری میده به هرپیامی،اونجا اون بتی که ساخته بودم از اون شخص و تیمشون ریخت پایین،گفتم بفرما،این الکی نبود ،اینو خدا از قصد ردیفش نکرد برام(مکارترین مکاران) که بگه ببین آدمارو گنده نکن،ایمانم چندین برابر شد ،گفتم دمت گرم خدا همینو ازت میخوام ،خودتو، قدرتو بیشتر بهم نشون بده ،این چیزی هستش که هرروز صبح ازش می‌خوام و هرروز برام سوپرایز داره،بعد گفت اول برو یکم اطلاعات در مورد برنامه نویسی مطلب یادبگیر اگر دوره ای هست برو یاد بگیر تواناییت رو بیشتر کن ،منم یه سرچ ساده زدم آموزش زبان برنامه نویسی ،فقط خدا شاهده ،هدایت شدم به سایتی که یه استادی درمورد برنامه نویسی و ورود به این رشته صحبت کرده بود،یه فایل یک ساعته داشت که رایگان بود ،انگاری از بچه های سایت بود،کاملا طبق قانون تکامل صحبت میکرد،اصلا وعده و وعید نمیداد،اصلا بدو بدو نداشت،دقیق مثل باورهای خودم،و آنقدر این مسیر داره برام با لذت و آرامش طی میشه که باید تجربه کنیدش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Paria گفته:
        مدت عضویت: 1491 روز

        صالح جان برادر توحیدی من سلام ،

        بقول سعیده جان شهریاری ، تلگرافت به دستم رسید و چه کیفی کردم و چه هض کردم از این همه باور درست .

        . وچه بموقع برام نوشتی و چه سر بزنگاه.

        دروغ نگفتم اگر برات بنویسم که وقتی هرجا در مورد خدا و قوانینش برام نوشتی اشک ریختم و جایی که نوشته بودی :”باید آدم مناسبی بشی،باید بتونی دریافتش کنی،این نعمت ها پیش کسی میره که عصبانی نیست حرصی نیست خودشو سرزنش نمی‌کنه خودخوری نمی‌کنه از دیگران توقع نداره کسی رو مسخره نمی‌کنه حسادت نمی‌کنه احساس گناه نداره احساس قربانی شدن نداره ،بدبین نیست،فحش نمیده به زمان و زمین،قضاوت نمیکنه،بحث و جدل نمکینه،همه اینها رو باید در قدم اول درست کنی”

        برادر عزیزم صالح جان الان که دارم برات مینویسم به تاریخ 29 شهریور ماه 1403 ، هفت روز میشه که استعفای خودم رو نوشتم و برای مدیریت ایمیل کردم خدا رو شاهد میگیرم که بعد استعفا چنان آرامشی در من متبلور شده که فقط خودش میداند.لحظه ای که استعفا رو نوشتم ثانیه ای به این فکر نکردم که نمیشود و نمیشود.انگار خود خدا با دستانش استعفا رو مینوشت و میگفت دختر تو فقط خودت رو بسپار به من همونجوری که در طول این سالها با اینکه اونقدر ها من رو باور نداشتی من برات خدایی کردم پس از این به بعد هم اصلا نترس و روی شونه های من بنشین و از زندگیت لذت ببر.

        یک ماه میبایست در شرکت باشم تا کارها رو تحویل نیروی جدید بدهم و به امید خدا و با یاری خودش و به شرط در قید حیات بودن یک روز که میدونم خیلی دور نیست میام و از دستاوردهام مینویسم.

        و قدردان شما برادر بینظیرم هم هستم که با سعه صدر و با کلام بینظیرتون برام نوشتین و به حق که چقدر هم زیبا نوشتین .کلام شما یک کلاس درس بینظیر برایم بود .

        برایتان از خدای مهربانی ها و زیبایی ها ثروت و سلامتی و ارامش میخام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          صالح فتح خانی گفته:
          مدت عضویت: 1575 روز

          با سلام

          خیلی خوشحال و سپاسگذار خداوند هستم که به همه ما داره به شکل های مختلف کمک میکنه و اینجا به شما از طریق استاد و سایتشون و آگاهی هاشون و تجربه خودم تو این مسیر و کامنت های دوستان رو در اختیار شما قرار داده که به شما کمک کنه تو این مسیر راحت تر حرکت کنید،و بیشتر بهش ایمان بیارید،بیشتر باور کنید که میشه روش حساب کرد،و باز هم خیلی سپاسگذار خداوند هستم که همین اولین قدم شما برای ورود به موضوع مورد علاقتون یعنی استعفای شما از کار قبلی،خودش نشون دهنده توحید عملی هستش و همین به من کمک میکنه که خود من هم بیشتر روی خدا حساب کنم و حرکت عملی شما و استاد و همه دوستان باعث شجاعت بیشتر در من میشه ،باعث میشه قدرت بی‌نهایت خداوند رو بیشتر باور کنم.

          یادمون باشه جهان چیزی رو به شما میده که بهش میدی،اگه بخیل باشی کمبود بیشری وارد زندگیت میکنه،اگه بخشنده باشی فراوانی بیشتری وارد زندگیت می‌کنه،مثال واضح برای من، همین استاد بزرگ هستش که با سخاوت و باورفراوانی هرچی بهش گفته میشه و یادگرفته رو با عشق و باور فراوانی می‌ریزه رو میز و درقبالش میلیارد ها برابر وارد زندگیش میشه،با کامنت نوشتن داریم یه کوچولو بخشندگی میکنیم این آگاهی هایی که خودِ رب بهمون داده رو،و هی بهمون برمی‌گرده، به شکل امیدواری ،به شکل قوت قلب برای حرکت در دل ترسها،به شکل احساس شادی زمانی که مفید واقع میشیم و…

          به امید قدرت بینهایت خداوند ،قطعا در مسیر لذت و علاقتون موفق میشید این وعده خداوند هستش این کار خداوند هستش این اساس این سیستم هستش.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      صالح فتح خانی گفته:
      مدت عضویت: 1575 روز

      سلام

      من هم مثل شما و همه دوستان میخواستم وارد موضوع مورد علاقه بشم ولی همین ترس ها نگرانی ها نمیذاشت حرکت کنم،کاری که انجام می‌دادم رو ازش پول ساختم ولی اون چیزی نبود که من میخواستم و ازش لذت ببرم،این فایل استاد رو شاید 4 الی 5 بار گوش کرده بودم ،هربار که گوش می‌کردم یه حس بسیار خوبی می‌گرفتم که حرکت کنم و دلیل اون حس عالی هم بخاطر فرکانس بالای استاد تو زمینه عمل به قانون و حساب کردنش روی این فرمانروای جهانیان هستش، چون وقتی شما به چیزی که میگی عمل نکنی ،نه تاثیر بر کسی داره نه انرژی داره نه فرکانس بالایی داره ،شاید یه لحظه ذهنت رو درگیر کنه ولی ازین گوش می‌گیری و ازون گوش میدی بیرون،من بارها امتحان کردم کاری که خودم عمل می‌کنم بهش رو به یه نفر میگم خیلی تاثیر گذار هستش و عمل هم می‌کنه طرف بهش،ولی کاری که خودت عمل نکرده باشی بهش رو به کسی پیشنهاد بدی ،انگار نه انگار که بهش گفتی،این فایل هم مثل همه فایل های بینظیرِ استاد ،بخاطر این تاثیر گذار هستش که عمل میکنه به انچه که میگه،منم چندین بار گوش کرده بودم ولی هربار ترس‌ ها نمیذاشت حرکت کنم و وارد موضوع مورد علاقم بشم،همین ترس هایی که گفتید که اگه رفتم تو اون کار باید خاکش رو بخورم ،اوایلش درآمد نباشه چیکار باید بکنم،اصلا از کجا باید شروع بکنم،چه جوری ازش کسب درآمد کنم ،مردم خانواده چی میگن و… خیلی ترس ها و نجواهای نا امید کننده،من قانون تکامل رو خوب درک کردم اونم بخاطر ضربه های بود که بخاطر رعایت نکردن تکاملم خورده بودم، اصلا خود کلمه تکامل رو وفتی میشنیدم نمیدونستم چی هست،هرموقع استاد میگقت بچه ها هرچیزی تکامل داره باید تکاملش رو طی کنید،من میگفتم اینم راه فرار استاده خخخخ،یعنی که چی هرچیزی تکامل داره،خب بگو مرد مومن چیکار باید کرد خخخخ، یعنی انقدر من عجله داشتم برای موققیت برای ثروتمند شدن که نمیومدم 2 دقیقه به موضوع تکامل فکرکنم،پیشنهاد میکنم شما هم اینکار رو بکنید ،یه تحقیق بکنید در مورد تکامل،اصلا کلمه تکامل یعنی کامل شدن،شما به کامل شدن یه درختی که میوه میخواد بده رو نگاه کنید به بزرگ شدن و کامل شدن بدن خودتون نگاه کنید،متوجه میشید که این دانه باید در خاک مناسب گذاشته بشه کم کم بهش اب داده میشه،یواش یواش جوانه میزنه،جوانه از پوست دانه خودشون میکشه بیرون،بعد یکم رشد میکنه بعد ریشه میاد بیرون،بعد دوباره قد میکشه،یه برگ میزنه بیرون،آوند ها شکل می‌گیرن بزرگ میشن و…. و این مسیر باید باید باید باید طی بشه تا درنهایت به یه درخت پر از میوه تبدیل بشه،انسانم همینطور نطفه شکل میگیره جنین شکل میگیره تمام اعضای بدن شکل می‌گیرن 9ماه طول می‌کشه بچه به دنیا میاد شیر میخوره یواش یواش تازه،دست و پاشو یواش یواش تکون میده، بدنش یکم محکم میشه گردنش رو میتونه تکون بده،چند ماه طول می‌کشه بتونه بچرخه رو شکمش،بعد تازه شروع میکنه رو سینه حرکت کردن،دستاش قوی میشه شروع به چهاردست و پا رفتن میکنه،بعد از یجا میگیره بلند میشه، بعد راه رفتن رو با کلی خوردن زمین و افتادن یاد میگیره،بعد راه میره ،معدش اماده میشه برای غذا ها و اب،بعد صدا درمیاره از خودش ،یواش یواش کلمات رو بیان میکنه ناواضح،بعد واضحتر میشه کلمه میگه،بعد حرف زدن یاد میگیره،بازی کردن یادمیگیره و… همینجوری بزرگ میشه تا بتونه برای خودش زندگی تشکیل بده،انقدر با جزییات گفتم چون خودم سر همین نفهمیدن تکامل اذیت شدم،هرچیزی رو شما نگاه کنید همینه ماشینی که الان اتوماته و شیشه هاش برقیه و…

      و کلی اپشن داره از اول اینطوری نبوده ،هواپیماها و… همه چی این مسیر رو طی کردن یعنی این یکی از قوانین کیهانی هستش ،فکرنکنید دلبخواهی هستش یعنی اینکه ما میتونیم قانون تکامل رو رعایت نکنیم، نه اینطور نیست، مثل قانون جاذبه گرانش زمین هستش،جز قوانین کیهانی هستش ،شما نیتونی بگی من میرم از پشت بوم میپرم و چیزیم نمیشه چون نمیخوام قانون جاذبه رو رعایت کنم،قانون تکامل هم همینه،شما به پیدایش زمین نگاه کنید از یه سیاره مذاب میلیاردها سال رسیده به اینجا(یه فیلم کوتاهی هم هست ببینیدش جالبه خیلی سریع نشون میده زمین چجوری بوجود اومده خیای منطقی میکنه ذهن رو)،یعنی همیشه این قانون رعایت شده و هست و خواهد بود،پس شما مجبوری که رعایتش بکنی،عین قانون عبور ممنوع از چراغ قرمز،رعایتش نکنی جریمه میشی،پس باید این قانون رو مثل تمام قوانین مهم بدونی و رعایتش کنی،اینم بگم فانون تکامل به معنای گذشت زمان نیستا،من اون اویل فکرمیکردم زمان بخوره بهش درست میشه،شاید ظاهرش این باشه ولی بخث زمان نیست فقط،چون اگه فکرکنی که بحث گذشت زمان هستش ،رو خودت کار نمکنی همینجوری الکی چهارتا فایل از استاد گوش میکنی به هیچی هم عمل نمیکنی ،اخرشم میای نا امید میشی میگی برای من جواب نمیده،شغله مهمه،سرمایه مهمه که ندارم،برم یه استاده دیگه،برم یه روش دیگه،استاد کلاه برداره(پوزش میخوام استاد) ولی عین واقعیته،چون من خودم این مسیر رو رفتم و تجربه کردم،عمل نکردنم به قانون رو و نتیجه نگرفتنم رو ،گردن همه کس و همه چیز انداختم،الان دگیه آدم شدم خخخخ،این همه حرف زدم که بخوام بگم برای اینکه نعمت(پول،سلامتی،ارامش،احساس خوشبحتی،روابط عاطفی و…)وارد زندگیت بشه ،باید آدم مناسبی بشی،باید بتونی دریافتش کنی،این نعمت ها پیش کسی میره که عصبانی نیست حرصی نیست خودشو سرزنش نمی‌کنه خودخوری نمی‌کنه از دیگران توقع نداره کسی رو مسخره نمی‌کنه حسادت نمی‌کنه احساس گناه نداره احساس قربانی شدن نداره ،بدبین نیست،فحش نمیده به زمان و زمین،قضاوت نمیکنه،بحث و جدل نمکینه،همه اینها رو باید در قدم اول درست کنی،شما باید ظرفت رو درست کنی که چیز خوب بیاد توش،تو سطل آشغال نمیتونی طلا بریزی،طلا فرار میکنه از سطل آشغال،اینا الفبای زندگی خوبه،باید به صلح با خودت برسی،باید ارام باشی و ارامش داشته باشی،این نیست که پول بیاد بعد ارام باشی و ارامش داشته باشی،برای درست کردن هرکدوم ازینا باید تمرین کنی ،براش وقت بذاری،من برای اینکه خودم رو اول از همه درست کنم کاری که کردم،دوتا خط داشتم جفتشون رو مثلا تو ایتا روبیکا واتس آپ و.. هرچی دارید فعال کنید، از این‌یکی به اون یکی خطتون پیام بدید که همیشه جلو چشتون باشه هم همیشه ذخیره هست براتون،میتونید از نت گوشیتون هم استفاده کنید اونم میشه،برای من ایتا فونت و فضاش دلچسب تر برای اینکار ،شما هرکدوم احساس بهتری دارین اونو استفاده کنید،تاریخ بزنید مثلا امروز 6.26 هر اتفاق مثبت و هر کار مثبتی که انجام میدید در طول روز رو همون لحظه بنویسید مثلا خدایاشکرت امروز همسرم یا مادرم صبحانه درست کرده بود برام خوردم خیلی حال داد،یا مثلا آفرین امروز مسواک زدی،آفرین زنگ زدی به فلانی کار رو پیگیر شدی،آفرین رفتی لامپ خریدی و لامپ سوخته خونه رو عوض کردی و… یواش یواش اینکار میشه کار همیشتون یعنی صبح که بیدار میشی به خودت میگی من باید تا شب فقط کارهایی بکنم که به خودم افتخار بکنم،کارهایی بکنم که از خودم خوشم بیاد،مثلا من خودم خیلی عصبانی میشدم ولی یه لحظه بود این نبود که دائم عصبانی باشم،مثلا یکی بد رانندگی می‌کرد سریع پیش خودم عصبانی میشدم می‌گفتم ای بابا چه وضعشه،فحش میدادم به مسئولین و مردم و مخصوصا پلاک شهرستان بود یا پیر مرد یا زن بود خلاصه یه وضعی بود خخخخ،اولش آگاهانه سعی می‌کردم ذهنم رو کنترل کنم می‌گفتم ولش کن الان ردیفش میشه الان راه باز میشه الان خلوت میشه،بعد که بتونید اون آتش عصبانیت رو کم ک کارش کنید،خدا هم سیگنال میده، راهش رو میگه بهتون چیکار کنید راحت تر بشه براتون، به شما گفته میشه،مثلا همون موقع ها هدایت شدم به فایل آرامش در پرتو آگاهی که کسی رو قضاوت نکن همه ما یکی هستیم ،همرو از خودت میدونی،ما تکه هایی از هم هستیم ،آیا شما به قلب خودت یا دست خودت فحش میدی؟آیا از چشم خودت ناراحت و عصبانی میشی؟معلومه نمی‌شی،یا مثلا هدایت شدم با اینکه هر کسی از یه جایی شروع کرده،منم از اول رانندگیم خوب نبود،ایا دوست داشتم کسی بهم فحش بده،یا مسخرم کنه؟قطعا جوابش نه هستش،یا مثلا هدایت شدم به اینکه حتما مشکلی براش پیش اومده من که خبر ندارم شاید دلش درد میکنه یا سرش درد میکنه پشت فرمون،یجورایی ذهن خودم رو منطقی می‌کردم که آرام باشم،اینطوری عصبانی شدن رو گذاشتم کنار و بکم با خودم درصلح شدم،منظور از تکامل این بود ،من نمی‌خواستم این مسیر کامل شدن برای دریافت نعمت رو دریافت کنم،با خودم تعهد دادم خدا هم کمکم کرد از طریق فایل های استاد از طریق کامنت ها از طریق دوستان خوب و… گفته میشه ،شما میشنوی اگه تو مسیرش باشی،اگه هم نخوای تکاملت رو طی کنی اصلا نمیشنوی و هی زمان میخوره بهش و نا امید تر میشی

      ادامه دارد….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ماندانا مردوخی گفته:
    مدت عضویت: 255 روز

    سلام من خیلی به شما و حرفاتون علاقه مند شدم فقط سوالی داشتم شما که وضعیت مالیتون خوبه و اعتقاد به فراوانی خداوند دارید چرا مبلغاتون رو خیلی بالا میزارید چرا طوری نیست که راحتتر تهیه بشه توسط اکثریت که زندگیشون عوض بشه ..؟ممنون از پاسختون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1476 روز

      سلام ماندانا عزیز

      استاد بالای هزار تا فایل هدیه بصورت مجانی داخل سایت دارن که اگر وقت بزارید و گوش کنید و ببینید ،مطمئنا به ثروت برای خرید دوره ها می رسید.این رو منی دارم میگم که تقریبا همه دوره ها رو دارم .فایلهای هدیه استاد عالی هستن و برابری میکنه با فایلهای دوره.

      در ضمن شما با استفاده از فایلهای هدیه مدارتون بالا میره و راحت‌تر درک میکنید.همین فایل رو اگر 5 بار گوش بدید و عملی کنید حداقل درآمدتون 3 برابر میشه.در پناه خدا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 824 روز

    1403/12/12روز239

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد و مریم عزیز و دوستان گل

    خدایا شکرت که امروز هدایت شدم به این فایل و امروز تمام تمرکزم فقط روی کامنتای این فایل بود و‌چقدر فوق العاده نوشته بودن دوستان

    امروز حالم خیلی بهتر بود خداروشکر چون دوباره توحید درونم قوی تر شد و شرک دیروز و شکست داد

    اینکه از چند شب قبل که از خدا میخوام که هدایتم کنه و به قلبم میگه که باورهای توحیدی ات و باید درست کنی

    و با خوندن کامنت ها متوجه شدم که دقیقا قلبم درست میگفت من میخوام روی مغز خودم حساب کنم و فکر می‌کنم خیلی باهوشم

    یادم میره که اگر الان به اینجا رسیدم و هر موفقیتی کسب کردم به کمک مغزم نبوده بلکه به صدای قلبم که الهام خداوند بوده گوش کردم و الان رسیدم به این موفقیت هایی که تا الان کسب کردم

    با خوندن کامنت ها رفتم به گذشته و اون جاهایی که من هیچ شناختی نسبت به مسیر نداشتم و فقط به الهام قلبی ام گوش میکردم و اقدام میکردم و خداهم جواب ایمان منو خیلی فراتر از اقدام من میداد و دلم برای ادامه دادن قرص می‌شد.

    نمی‌دونم چرا یادم رفته بود که من همیشه حتی به ته خط رسیدم خدارو ته قلبم داشتم و بهش تکیه کردم و چرا یادم رفته دوباره همین کارو بکنم چرا همش نگرانم که نتونم و نشه و مشتری نداشته باشم و شکست بخورم و …

    چرا روزایی که فقط به امید خدا میرفتم جلو و یه تصمیمی میگرفتم که فقط خودم بودم و به امید خدا اقدام میکردم و موفق میشدم و یادم رفته

    اره من وقتی روی مغزم حساب می‌کنم شرک میورزم چون فکر می‌کنم خدا نمیتونه برای من کاری کنه خدا نمیتونه مسیر برای من هموار کنه

    خدایا شکرت که امروز فهمیدم که ریشه همه ترمزهام ریشه همه اتفاقات بخاطر باورهای شرک آلودم و باید باورهای توحیدی ام و تقویت کنم و بشم مثل قدیما که میسپردم به دستان خودش و خودش همه کاری و برام به راحتی انجام میداد من میگفتم به این رشته علاقه دارم همه چیز از نوع بهترین امکانات و توسط دستانش برام محیا میکرد که من بتونم درس و رشته مورد علاقه امو بخونم الانم همین تصمیم دارم من بلد نیستم بازاریابی کنم من بلد نیستم مشتری جذب کنم من دفتر و‌محل کار ندارم که ادما بیان و جذب محیط کارم بشن که بخوان بهم‌پروژه بدن من پارتی و آشنا ندارم که بخوان برام پروژه بیارن من پولی ندارم که خودم پروژه استارت بزنم من الان فقط یک مدرک دارم و مهارتی که میتونم طراحی کنم با یک لب تاب و آموزش های تخصصی من همین و پیش میرم و سعی دارم باورهای توحیدی بسازم و به خدا میگم تو بشم پارتی و آشنای من تو بشو مشتری من تو بشو دفتر کار من تو بشو پروژه برای من خدایا من هیچی بلد نیستم و نمیدونم خودت دستمو بگیر و هدایتم کن خدایا خودت راهی که منو به هدفم میرسونه و برام هموار کن الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حسن موسوی گفته:
      مدت عضویت: 758 روز

      سلام

      کامنت شما مهر تاییدی بود بر رشته افکار اخیر من چون وضعیتی مشابه شما دارم ، در شرف راه اندازی کارم به دلیل نداشتن جا و مکان ، نداشتن نیروی خاصی ، و احساس ریز و مخفی عدم اعتماد به نفس کافی که به صورت ناخوداگاه سعی می کردم بهش غلبه کنم تا بتونم پرزنت های خوبی از یه محصول نرمافزاری بکنم اونم اغلب اوقات جلوی تیم هایی که خودشون رو خدای اون حوزه میدونستن .

      من از پس این قسمت کار فقط با یه جمله که تو دلم می گفتم بر می اومدم “خدایا تو که میدونی من چیزی ندارم و هر چی که هست همه تویی پس خودتم اینجا رو هم اداره کن” و تو ده ها جلسه پرزنت کسی نبود که بتونه حرفی برای گفتن داشته باشه اوپم فقط به خاطر اینکه من سپرده به خودش و رها میرفتم تو جلسه همیشه وقتی صحبت من تموم میشد که بالای دو ساعتحرف زده بودم و سوالی تو جلسه پرسیده نشده بود که جوابش رو خدا از زبون من نداده باشه .

      و من این قسمت کار رو دیگه خوب میرم چون به این یقین رسیدم که من نیستم که دارم میرم جلسه بلکه خدای من هست اما امان از باورهای مخرب مخفی که خودشون رو در قالب حرف منطقی نشوندن تو مغز و تا بیای بفهمی خب زمان خودش رو میبره و دقیقا به قول استاد بستگی به میزان کارکرد و امادگی من داره .

      هر چند که سعی میکنم به جا و دفتر و نیرو و هزار عامل دیگه که دایما از هر طرفی به سمت من پرتاب میشن و تازه خود ذهنم از همه بدتر میشه وقتی جواب نه میشنوه اما باز هم میزنم به جاده خاکی .

      من این فایل رو تا امشب چندین بار صوتی گوش کرده بودم ولی امشب هم تصویری دیدم هم نشتم توضیحاتش رو نوشتم ، تا اثر پذیری بهتری در ذهنم داشته باشه ، ولی یه چیزی رو امشب خیلی بهتر از سری های قبل فهمیدم اون هم اینکه زور نزنم و هر جا دیدم دارم زور میزنم بدونم مسیر اشتباهیه ، البته این رو هم قبلا با شنیدن همین فایل و یکی دو جای دیگه که استاد بهش اشاره میکنن هر ازگاهی برای خودم تکرار میکنم ولی امشب احساس کردم نفوذ این بخش در ذهنم خیلی بیشتر از قبله .

      من باید به این یقیین برسم که خدا برام مشتری میشه همونطور که از کلامم جاری میشه اره دقیقا باید این رو در ذهنم منطقی کنم میدونید الان یهو به ذهنم اومد که اگر من به یقین رسیدم که خدا از کلامم جاری میشه پس براحتی میتونه برای مشتری هم بشه الان یهپچراغی تو ذهنم داره الارم میده که نکنه اون موقع ها هم درست و حسابی به این یقین نرسیدم ویه چیزی به صورت مخفی داره کار میکنه که متوجه نشدم یا شایدم ذهنم بعد از اتمام جلسات که دیگه کار تموم میشده فکر میکرده که خودش این کار رو انجام داده و وقتی به گزینه خرید توسط مشتری میرسیده نمیتونسته عدد فروش رو باور کنه که این مشتری بیاد این عدد رو به یه شخصی که مثل منه و اصلا دفتر خاصی هم نداره و نیروی خاصی هم برای این جور پروژه ها نداره پرداخت کنه ،

      اره فکر کنم با نوشتن الان یه جورایی یه باگ ذهنی خودم برام داره هویدا میشه ،

      من تا یه جایی از کار رو میسپرده بهدخدا و دقیقا تا اون قسمت که همه چیو سپرده بودم به خدا درست پیش میرفته ولی از جایی که ذهنم نمیتونسته این کار به خدا بسپاره از همون جا لنگ میزده هر چند که من در زبانم بارها میگفتم توکل به خدا و در دلم و وجودم باور اینکه این اتفاق رو خدا میتونه رقو بزنه و تمام مسیر و راه را برام هموار کنه نداشتم همش به چجوری دفتر رو جور کنم و چجوری نفراتم رو مدیریت کنم و حالا مبلغ پیش پرداخت رو اگر دادن من چکار کنم و اگر ندادن چکار کنم و هزار تا داستان و محاسبه دیگه و این یعنی خودم و دیگه خدا نه و این یعنی استپ شدن و خودم فرمون رو بدست گرفتم در صورتی که من تو بخش اول بدون اینکه بشینم روی نحوه حرف زدنم و یا پاسخهام فکر کنم یا اینکه الان چی میشه یا اگر یه چیزی بپرسن که من بلد نباشم تمرکز نمیکردم و نمیکنم فقط روی اینکه من یه دانشی دارم و خدا هم اون رو بهم داده و منو از قبل از جلسه تا پایان همراهی میکنه و همیشه وقتی کسی همراهو بود میگفت چطور تو اینقدر تو جلسه قوی ارایه میدی میگفتم اونی که منو تا اینجا اورده اینجاش رو هم درست میکنه ولی همین ذهن من وقتی به فروش و نهایی شدن کار میرسه نمیتونه همه چیز رو بسپاره و بشینه نگاه کنه اینجا دقیقا نقطه سقوط منه تو ایپ قسمته که ذهن من جاری شدن کلام خدارو فراموش میکنه و اعتبار رو از خدا میگیره و چوپ تا به حال این قسمت از کار رو انجام نداده متاسفانه باور محدود کننده ام خیلی قوی خودش رو جلوه میده البته با توجه به اینکه الان دارم اینها رو میفهمم احتمال میدم چند تا مشکل دیگه هم وجود داشته باشه مثل عدم احساس لیاقت و عدم اعتماد به نفس کافی در این قسمت از کار و یا چیزهای دیگه که هنوز نفهمیدم و پیداشون نکردم

      البته همین مورد رو هم همین الان فهمیدم میخواستم در پاسخ به شما یه چیزی دیگه بنویسم بعد یکم نجواها میومد که برای چی میخوای بنویسی به خوندنت ادامه بده اما بهش گوش ندادم و اومدم شروع به نوشتن کردم و یهو این چیزا اومدن و من هم نوشتم ، اصلا نمیدونم جمله بندی درستی هم داره یا نه ولی خب هر چی که در لحظه به ذهنم خطور میکرد رو نوشتم ، از شما و کامنتی که گذاشتین ممنونم و سپاسگزار

      خدایا شکرت ،

      استاد عزیزم سپاس از این همه کاری که روی خودت انجام دادی از این همه نتیجه ای که گرفتی تا مسیری زیباتر و سر راست برای ما ساخته بشه ،

      خدایا شکرت که منو هدایت کردی به این مکان مقدس .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سیما گفته:
    مدت عضویت: 1510 روز

    سلام استاد مهربانم ای دست پر برکت خدای رحمن ام در زندگی من ای کسی که حریص هستید برای رسوندن راه خیر و خوبی به بندگان خدا

    من سیما بعد از یکی دو سال تقلا کردن امروز از ابن تاریخ میخام به مدت یک سال روی خودم فقط و فقط روی خودم کار کنم شکرگزاری رو بهش عمل کنم به قول خداوند که به حضرت داوود و خانواده اش میگه

    (اعملو آل داوود شکرا)

    یعنی حرف نزنید عمل کنید به شکر گزاری عمل تون نشان دهنده درون تون باشه

    در حال حاضر که به لطف خداوند در کشور آلمان مدرک پایان تحصیلی مو گرفتم دوتا فرزند هم دارم و گواهینامه ام هم باموفقیت انجام شد دوره فنی حرفه ای آرایشگری رو که سه سال طول میکشه تا مدرک اش رو بگیرم شروع کردم سال اول اش نصف اش هستم

    هدف ام و رویام این هست که یک مادر موفق ثروت ساز و هدفمند باشم و دوم اینکه آرایشگاه خودم رو بزنم با نوفقیت دوره آموزشی مو تموم کنم و بعد مایستری و بعد آرایشگاه خودم رو افتتاح کنم با لطف و هدایت و نیروی خدای بزرگ و بابرکت ام و تصمیم گرفتم به مدت یک سال فقط و فقط و فقط وفقط روی خودم کار کنم همه جوانب زندگیم رو بپذیرم به تمام جهات زندگیم از ضاویه ای نگاه کنم که بهم حس بهتری بده راه خودم رو برم کار خودم رو انجام بدم اگاه الهامی بهم شد رو انجام بدم دست از تغییر دیگران بردارم و نخام کسانی که آماده نیستند رو تغییر بدم حتی همسرم در خلوت خودم به الهامات خدای رحمن ام عمل کنم و مسیر خودم رو برم و کاری هم نداشته باشم که همسرم چه مسیری رو میخاد بره من موفقیت کسب کنم من روی خودم کار کنم من به زندگیم از ضاویه مثبت نگاه کنم و اگه اون خواست تغییر میکنه و اگه هم نخواست مسیر خودش رو میره و من نمیخام چیزی و یا کسی رو به زور همراه خودم کنم و بخوام که اون هم موفق بشه اون خودش میدونه و خدای من خدای اون هم هست و راهی که من میرم شاید راه اون نباشه ولی ایمان دارم که خدای من خدای همسرم هم هست و خودش بهتر میدونه همسر من کجای مسیر هست و من نه به محل کارم نه به همسرم و نه محل زندگیم نمی‌چسبم همه بند هارو رها میکنم و اجازه میدم خدای من مارو هدایت کنه هر کس رو به مسیر خودش آگاهانه سعی میکنم ذهنم رو کنترل کنم دست از گله و شکایت بردارم تمام جوانب زندگیم رو بپذیرم و اجازه بدم و بند هایی که به دست هام گره زدم رو از دستام باز کنم بندی مثل بودن و هم‌جهت کردن همسرم با خودم که واقعا بهم آسیب زده بندی مثل محل کارم بندی مثل محل زندگی ام و همه این بند هارو با کمال ایمان به خدا تقدیم کنم و اجازه بدم اون این ها رو مدیریت و کنترل کنه

    ابن مسیری نیست که هر کسی بره اینکه بتونی در هر شرایطی در هر موقعیتی از ضاویه ای نگاه کنی از جایی بهش نگاه کنی که نکات مثبت رو توش پیدا کنی و ببینی کار هر کسی نیست که واکنشی عمل نکنی میدونم این مسیر روی خودم انتخاب کردم کار کردن و کنترل و تغییر ضاویه دیدم ام مسیری هست بی انتها و تا آخرین لحظه ای که زندگی میکنم باید ادامه بدم اگه میخام نتایج بهتری بگیرم من خودم آگاهانه این مسیر رو انتخاب کردم و بهاش هم زمان ام انرژی ام و تمرکز ام هست و عاشقانه پرداخت اش میکنم و این مسیر من هست نباید هم مسیر همگی باشه همگی به قول استاد نه توان شو دارند و نه قدرت شو دارند و نه هم میخان ماشین پورشه و یا بنز سوار بشن من میخام و مسیر اش و بهاش رو هم میپردارم و من دوست دارم به اهداف ام به خواسته های قلبی ام برسم من دوست دارم انسانی هدفمند توانا شحاع و قدرتمند باشم من میخام ارزش خلق کنم به جهان خالقم من میخام بدون وابستگی به عوامل بیرونی زندگی خودم رو خودم بسازم من میخام یا تمام وجودم میخام و بهاش هم این هست که ذهنم رو مدیریت و کنترل کنم با خودم دوست باشم نخوام یک روزه یک انسان توحیدی و ابراهیمی بشم نخام به خودم سخت بگیرم خدارو رحمن و رحیم و بخشنده در وجود خودم بسازم و هر جا هم از مسیر خارج شدم و از لاین بیرون رفتم با اولین نشانه ها اولین سنگ ریزه هایی که نشون بده از جاده اصلی بیرون شدم و رفتم تو جاده خاکی برگردم همیشه درها رو باز بدونم و هر جا و هر چقدر هم که شده برگردم اصلاح کنم درسته این اسب و این وجود من سرکشی میکنه و تربیت نشده و رام نیست ولی اگه بتونم در نهایت رام اش کنم و تحت کنترل و اختیار خودم قرار اش بدم این ذهن نجوا گر ام بعد اش میتونم تا عرش بالا برم و ازش نتیجه بگیرم این ذهن من هست و من میدونم و براش زمان میزارم بها براش پرداخت مبکنم و نتایج عالی اش هم بینهایت لذت بخش و گوارا خواهد بود و بینهایت لذت خواهم برد

    که خدا و فرشتگان به اون انسان که به این درجه رسیده درود خواهند فرستاد .

    از خدای رحمن ام میخام که‌در این مسیر همراهم باشه هدایت ام کنه دست پر برکت شو همراه من و پشتیبان من قرار بده و نور اش چراغ راه همه ما بشه

    آمین

    از شما استاد نازنینم دست بینهایت مهربان خدای رحمن ام هم‌ بینهایت سپاس گذارم و برای شما آرزوی موفقیت برکت نور و رحمت دارم که هر جایی که هستید در نور و رحمت و برکت باشید و امیدوارم و از خدا میخام که یک روز بتونم شمارو ببینم و مستقیم باهاتون حرف بزنم و به من افتخار کنید و بگید این شاگرد من است و موفقیت های من نوری بشه که قلب نازنین دوستانم در این مسیر رو هم روشن کنه و چراغی بشم که قلب نازنین دوستانم در ابن مسیر روشن و پر نور بشه ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    اسماعیل آئین گفته:
    مدت عضویت: 2825 روز

    به نام خدای مهربان…سلام دوسته خوبم سلام استاد خوبم سلام خواستم روزه معلم رو بیام بهت تبریک بگم …سرم شلوغ بود این شلوغیرو مدیونه توام خدا بزرگ رو شاکرم…باور کن نمیخوام چاپلوسی کنم ولی من الف بای خوب زندگی کرد نو از شما یاد گرفتم…ممنونم ازت…الان که دیدم فایله جدید گذاشتید اومدم سریع دانلود کردم میدونستم حتما مطالبی. توش هست که چراغ راهمه…شاد پیروز سربلند در پناه خدا یکتا????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    علی محمد گفته:
    مدت عضویت: 2348 روز

    آقای عباس منش صحبت شما درسته اما یه مشکلی هست اینجا

    شما می گید جهان برای شما تبلیغ می کنه اگه ظرف تون رو بزرگتر کنید و خالی کنید

    اما شما که می گید اعتقادی به تبلیغ ندارید این مورد تو همه بیزینس ها جواب نمی ده

    الان بزرگترین بیزینس های جهان سالانه چند میلیارد برای شرکت شون هزینه تبلیغ می کنند

    مثل اپل مایکروسافت ال جی سامسونگ نایک آدیداس و٫٫٫٫

    که از موفق ترین بیزینس های جهان هستند

    شما چطور با این عقیده می گید که تبلیغ فایده ای نداره

    درسته که کار باید خوب باشه کالا باید خوب باشه و ظرف باید خالی باشه و مناسب باشه

    اما واقعا تو دنیای امروز نمیشه تبلیغ نکرد

    اگر جوابی دارید منتظرم بشنوم آقای عباس منش

    ممنون از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      امیرحسین دانش گفته:
      مدت عضویت: 3094 روز

      وقت بخیر دوست عزیزم، اگر به این این فایل و سایر ویدئوها و به خصوص لایو توضیحات استاد در مورد مسابقه که در ۲۳ دقیقه بودش دقت کنید استاد در دقیقه ۸:۴۷ می گن که: “دقت کنید که من نمی گم که تبلیغات بده یا مثلا رستورانی که میلیون ها تومان صرف دکوراسیونش می کنه داره کار اشتباهی می کنه من می خوام دنبال عامل اصلی بگردیم در ادامه استاد می گن : “در دوره ی عزت نفس گفتم که تمرینی با عنوان آگهی تبلیغاتی در مورد خودتون درست کنید و بگید که من این ویژگی های مثبت رو دارم و خودتون ذو معرفی کنید به مردم، خود من هم دارم دارم در سایتم تبلیغ می کنم دوره های خودمو و کی بهتر از من می تونه خودم رو تبلیغ کنه ”

      دوست مهربان بنده این توضیحات بنده برای این بودش که بدونید استاد اصلا تبلیغات رو بد نمی دونن و بسیار امر طبیعی و درستی هم می دونن اما می گن که این اصل نیست و اصل باورهای ما و دیدگاه ما در مورد فراوانی و ثروت در کارمون هستش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سیداحمد میرابوالقاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    بنام خدا و بیاد خدا و برای خدا

    هرگز به شما دیر توصیف نمی‌گردد زان طرفه ای که خدا به شما تقدیر داشت

    سلام بر استاد عزیز و گرامی و مریم بانو همراه شایسته وبینظیر استاد

    و سلام خدمت دوستان هم فرکانسی این سایت بزرگ به وسعت جهان

    إیّاک‌َ نَعبُدُ وَ إِیّاک‌َ نَستَعِین‌ُ(پرورداگارا) تنها تو را می‌پرستیم (تسلیم تو هستیم) و تنها از تو (فقط خودت) یاری می‌جوییم.

    فایل بسیار عالی عالی عالی، چقدر جالب چقدر به موقع و چقدر هدایت خوب از طرف خداوند

    این فایل دقیقا جواب سوال من بود، امروز رفته بودم کوه(درکه) که داشتم تو ذهنم با خدا صحبت میکردم که من چه کاری رو علاقه دارم انجام بدم که مثل این کوه هر چند سخت ولی برام لذت بخش باشه! (کوهپیمایی سخته دیگه) ولی خب جوابی به ذهنم نرسید که وقتی برگشتم خونه دیدم همسرم در حال نگاه کردن و گوش دادن به فایلهای سایت استاد هستن که بعدش فهمیدم یعنی همسر نازنین و عشقم خودش گفت یک فایل عالی هست که حتما گوش کن و من هم بعد از استراحت اومدم و گوش کردم و گفتم خدای من سپاسگزارتم چقدر به موقع و چقدر هدایت خوبی که سوال تو ذهنم رو تو این فایل با صدای زیبا و دستانی از دستان خدا توسط استاد بزرگوار جواب دادی تا الان پای این فایل و کامنتهای زیبای دوستان نشستم و امیدوارم که به قول استاد این نکات کلیدی رو درک کنم و عمل کنم و درآینده از نتایج بینظیرم برای استاد و دوستان عزیز هم فرکانسی بنویسم،

    همسرجانم، عزیزدلم خیلی خیلی سپاسگزارم که باهم، هم فرکانسیم و هم مدار و ذهن همو میخونیم و این از الطاف خداوند رحمان و رحیم است.

    خدایا هزاران بار شکرت خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    خدایا هدایت هر ثانیه زندگیمو به خودت سپردم.

    خدایا من نمیدونم چکار کنم خودت بهم بگو چکار کنم؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    اعظم کرمپور گفته:
    مدت عضویت: 2341 روز

    سلام استاد خدارو شکر میکنم که در مدار آشنایی با شما و دوستان همسفر قرار گرفتم ،من هنوزیه کم رو باورهام کار کردم کلی نتیجه گرفتم من ماما هستم امروز کلی مطبم شلوغ بود وکلی آدم‌های خوب به دیدنم اومدند کلی احساس خوب تجر به کردم خدای مهربونی ها سپاسگزااااارم من اندیشیدن به خوبی ها و باز گشت اون به خودم ،و انرژی مثبت دادن به بیمارانم که همه به خودم بر میگرده رو امروز تجربه کردم ????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    ناصر خان امینی گفته:
    مدت عضویت: 2723 روز

    سلام استاد و خانم شایسته خوب و فرهیخته

    استاد با تک تک سلولهای بدنم لذت بردم حض کردم به وجد و سرور آمدم خدا به شما

    عمری باعزت بدهد که الحق استادی برازنده

    شماست دلبر من که به مکتب نرفت و خط ننوشت/به غمزه مسآله آموز صد مدرس شد

    الهی متشکر به خاطر این همه لطف و مرحمت

    به خاطر این همه آگاهی و عشق

    به خاطر این همه دوست هم فرکانسی

    خدایا عجب بازش مغزی میشود این کامنتها

    چقدر استاد مصداق سخت میگردد جهان بر

    مردمان سختکوش را توضیح دادند آنهم زنده و

    تاثیرگذار از خودشان و کارهای آن خانم تلاشگر

    شکر به خاطر این همه روشن بینی و پاکی ذهن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: