این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/03/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-03-11 17:24:242024-11-30 16:27:19نقش هدف و انگیزه در «سلامتی جسم»
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
تمایل به همرنگ جماعت یا گروهی شدن ریشه در عزت نفس فرد داره.
گاهی آدم میخواد از طریق تعلق داشتن به یک گروهی احساس غنی شدن کنه. که معمولا هم اون گروه اصلا جالب نیستند و اون حس غنی شدن کاملا موقتی است.
یه نکته ای که برای من توی زندگی خودم جالب بود، این بود که قبلا فکر میکردم اگر شخصی در هر گروهی که قرار میگیره بتونه ارتباط برقرار کنه خیلی آدم اجتماعی ای هست و حتما رشد خواهد کرد، چون موفقیت رو گرو این چیزها (و در دست آدم ها) میدیدم.
البته که ارتباط گرفتن با آدم ها قطعا یک مهارت عالیه.
من منظورم چیز دیگه ای هست.
در موارد خاصی دقت کردم دیدم شخصی که در گروه هایی که عقاید کاملا متفاوتی دارند قرار میگیرد و توی هر گروهی هم اظهار میکنه که باهاشون نقطه مشترک داره و ارتباط میگیره و گفته های همه رو تایید میکنه، و همرنگ اون گروه میشه.
به خودم گفتم مگه میشه آدم آنقدر عقایدش ضد و نقیض باشه؟
توی گروه آدم های مذهبی بگه منم به یه چیزهایی اعتقاد دارم. توی گروه های غیر مذهبی بگه اعتقاد ندارم.
من خودم خیلی آدم اجتماعی ای دیگه نیستم و دیدم نمیتونم و ارزشش رو نداره که به خاطر تمایل ام به در جمع بودن، تظاهر به پذیرش یکسری از افکار و اعتقادات کنم و از گرفتن بعضی ورودی ها بیزار شدم، و چون واضح مخالفت میکنم بهم میگن خیلی سخت میگیری و صفر و یکی فکر میکنی!
شاید هم چون خودم اینجوری (اجتماعی) نیستم دارم حسودی میکنم!
ولی در این حد رو تشخیص میدم، که در رابطه برقرار کردن با دیگران، پیدا کردن نقاط اشتراک یک مهارت خوب است ولی همرنگ جماعت و گروه شدن یک ضعف هست و هیچوقت هیچ نیت توحیدی ای پشت این کار نیست و همه دلایل شرک آلود اند.
مثلا اینکه حرف فلانی رو تایید کنم و نظرش رو جلب کنم که بعدا ازش چیزی خواستم قبول کنه و کارم رو راه بندازه.
یا دلایلی که ریشه در عزت نفس پایین دارند مثلا، ترس از تنهایی، بی هدف بودن و تمایل به اتلاف وقت، وابستگی، تایید طلبی، ترس از ترد شدن در صورت بیان اعتقادات واقعی و…
بدا به حال اش اینجاست که آدم های انعطاف پذیر و همرنگ، شاید اون لحظه در گروه به محبوبیت نسبی ای برسند ولی اگر درطی زمان نگاهشون کنی این ثبات نداشتن و نداشتن شخصیت مستقل و سبک شخصی، کم کم حال آدم رو بد میکنه.
سلام اتفاقا من امروز دفتر اهداف ۹۸ رو اوردم ببینم عملکردم چطور بود. خدارو شکر خیلی نزدیک شدم به اون نتایجی که میخواستم اما برامن راضی کننده نیست یه سری ترمزارو تو نوشتنای خودم پیدا کردم خیلیا از دلایل رو هم تو این فایل شنیدمو نوشتم که دلایلی بودن که من نزدیک بشم به اهدافم، چرا نباید الان مینوشتم تو سال ۹۸ من به خیلی بیشتر از اون چیزی که مد نظرم بود رسیدم :
چون خیلی از جاها مثل مردم فکر کردم ترسیدم از حرکت، نکنه سرمایم ازدستم بره اگه نشه فلانی چه فکری میکنه وقتمو خیلی از موقع ها به بطالت گذروندم حواسمم نبود انگیزهام کم بودن جای اینکه راجع به اهدافم صحبت کنم بنویسم و واضحشون کنم فراموششون کردم اول سال نوشتمشون آخر سال اومدم ببینم اتفاق افتادن یا نه؟
خدارو شکر امروز فهمیدم منی که بهبودی و پیشرفت تو همه زمینه هارو میخوام باید راه روشمو عوض کنم منی که زندگی مثل انسانای عادی معمولی برام زج آوره باید مسولیت تمام زندگیمو به عهده بگیرمو حرکت کنم من میخوام زندگی بسازم که ارزش زندگی کردنو داره برا همین باید هدفای واضح و مشخصی داشته باشم براشون انگیزه ایجاد کنم لحظه هایی رو تجسم کنم که به اهدافم رسیدم ارزش زمانو وقتمو بدونم تمرکز داشته باشم رو کارایی که میکنم به چیزایی که دارم فکر میکنم ببینم این نوع تفکر این نوع عملکرد این ارتباطات منو به هدفام نزدیک میکنه یا گم میشم تو ناخواسته هام قانون تمرکزو نباید فراموش کنم باید الگوهای مناسبو پیدا کنم و فقط اون نوع زندگی که اونا میکنرو باور کنم باید برا خودم ارزش قائل باشم و احساس لیاقت کنم و ثابت کنم که لایق زندگی خوب هستم روی زیبای ها تمرکز کنم باورهاییرو ایجاد کنم که باعث حرکت من میشن وقتی بهشون فکر میکنم احساس اعتمادو اطمینان کنم برنامه ریزی داشته باشم و تعهد داشته باشم به هدفامو رویاهم و چیزایی که مینویسم پیگیر نتایج حرکتام باشم و ایمان و توکل داشته باشم به هدایت خداوند.
نمیخوام شعار بدم کار من از این حرفا گذشته من بعداز این آگاهی ها واقعا نمیتونم مثل گذشته زندگی کنم برا همین مینویسم که عمل کنم
سلام خدمت استاد عزیز و خانواده عزیز عباس منشیا و خدارو شکرررر که خدا منو تو این مسیررر هدایت کرده و خداروشکر که خدا این قدرررر منو دوست داره و هدایت میکنه به جاهای خوب خداروشکر بابتتت این حالو احساس خوب و خداروشکرررر که هرچی ازش با ایمان قوی بخوای نههه تو کارش نیست این خدااا و چقدررر خوببببههه این خدایه مااااا.
چندی پیش زندگی منم ب بیهودگی کشیده شده بود اما بلطف الله مهربان دوباره رویاهاوهدفام برام زنده شده چون دیدم دنیا منو بچالش کشیده واینو از عزیزی شنیدم اگه قانون بفهمی وتعهد بدی وعمل نکنی دنیا بر علیهت میشه راستش گفتی بیهوده زندگی نکن چون بیهوده افرینش.نشدی ترس برم داشت ممنون فایلتون هستم نکات مهم درش بود
باسلام خدمت استاد عزیز و سپاس فراوان از این وب سایت بی نظیر
این ویدیو من رو بعد از یک سال کار بر روی خودم و این همه بهبود دوباره یک تکون داد تا هنوز خیلی چیزها هست که من باید یاد بگیرم
بعد این همه تحصیل و یادگیری هنوز بی نهایت تکنیک هست که باید در طراحی، تولید، اجرا و فروش یاد بگیرم
بی نهایت تکنیک هست که باید در معامله و قرداد بستن یاد بگیرم
بی نهایت تکنیک هست که باید درباره مسایل مالی یاد بگیرم
وقتی به خودم نگاه میکنم میگم من باید هدف بعدی رو تعیین کنم. نباید در نیمه راه بهشت بی پایان خدا متوقف بشم. هنوز بی نهایت نعمت هست که من هنوز می تونم داشته باشم. باید خدا رو خیلی بیشتر از این ها باور داشته باشم. باید خودم رو لایق خیلی بیشتر از این ها بدونم. باید روی احساس سپاس گذار بودنم کار کنم. باید روی قدرت دیدن و درک نعمت هایی که خدا به من داده کار کنم. باید توانایی هایم رو به سطح بعدی ارتقا بدم. باید عاشقانه برای توسعه کسب و کارم کار کنم. باید خودم رو لایق داشتن درآمد بیشتر و فروش بیشتر بدونم؛ اونوقت که به ایده های درست هدایت میشم و وقتی که برای زندگی در درجه ی بالاتری از بهشت خدا آماده و لایق بودم نعمت ها رو دریافت میکنم.
من هنوز هم به خودم میگم من باید فعالیت اقتصادی داشته باشم.
من باید ثروت خلق کنم
من باید اصول اقتصاد را یاد بگیرم
من باید اصول مالی را یاد بگیرم
من باید به شهرهای زیبای جهان سفر کنم
من باید به مکانهای زیبای اطراف محل زندگی ام با دوچرخه بروم و آنجا کمپ بزنم
من لایق رابطه عاشقانه هستم و باید برای اینکار روی خودم و عزت نفسم همچنان کار کنم
من این همه نعمت به لطف الله مهربان دریافت می کنم و این همه زندگی ام را از همه نظر بهبود داده ام
پس می توانم هدفهای بعدی را هم بدست آورم.
باید حرکت کنم
باید ایمانم را نشان دهم
خدا وقتی ایمان مرا ببیند
راه را به من نشان میدهد و درها را برای من باز می کند.
همه ستایش ها ویژه الله است که تنها فرمانروای کل عالمیان است.
استاد در این فایل به اهمیت پیروی نکردن از اکثریت جامعه و تاثیر هدف داشتن در زندگی بخصوص روی سلامتی میپردازن.
من برداشت خودم رو مینویسم.
من همیشه دقت میکردم که اکثریت جامعه زندگی شبیه به هم دارن تا اینکه متوجه دلیل اون شدم.
دلیلش اینه که اونها مثل هم فکر میکنند و باورهای شبیه به هم دارن.
خیلی ها زندگی پر از مشقت، ناراحتی، بیماری، بیپولی و پر از دردسر رو طبیعی میدونن.
من دلم نتایج متفاوت میخواست بنابراین تصمیم گرفتم از بدنه جامعه جدا بشم.
بدنه جامعه وقتشون رو تلف میکنن. هدف و انگیزه ندارن. بخاطر همین میشینن حرفهای بیهوده میزنن، درباره بیماری شایع شده صحبت میکنن، غیبت میکن یا با برنامه های بی محتوای تلویزیونی ساعاتشون رو پر میکنن.
کسی که برنامه، هدف و انگیزه داشته باشه کی وقت برای اینها داره؟ اونقدر کتاب باید بخونه، تحقیق کنه و یاد بگیره که فرصتی برای اینجور چیزهای پوچ نمیمونه.
من وقتی شروع به فعالیت در این زمینه کردم روزی یک کتاب میخوندم. گاهی چنان تمرکزم روی کار بود که چند روز از کنار سیستم بلند نمیشدم. خواب و خستگی نمیفهمیدم.
قرآن رو حدود ۶۰ بار خوندم. برای سمینار به شهرهای مختلف سفر کردم، توی فضاهای متفاوت برنامه اجرا کردم تا تجربه کسب کنم.
حتی وقتی روی تاکسی کار میکردم فایلهای خودم رو گوش میدادم. کلا توی این فضا بودم با اینکه در بین مردم زندگی میکردم.
گاهی میشد برای اطمینان بیشتر از آدمها درباره عقاید و باورهاشون درباره موضوعات مختلف میپرسیدم. متوجه میشدم چقدر مثل هم فکر میکنن و باور دارن. جای تعجب نبود نتایجشون شبیه هم بود.
اگر میخوایم نتیجه متفاوت بگیریم باید شروع کنیم به تفکر متفاوت. تفکر متفاوت چجوری ایجاد میشه؟؟
✅ با پیدا کردن الگوهای متفاوت و مناسب، کتابها، فایلها و دیدگاههای مناسب.
بچهها خیلی مهم هست هدف مشخصی داشته باشین. لازمه داشتن هدف و حرکت در راستای اون اینه که:
✅ نپذیرین زندگی همینی هست که اکثریت مردم دارن.
بگین من لایق یک زندگی خوب هستم در تمام ابعاد. مالی، روابط، سلامتی و بهترین جا برای زندگی.
اگر لیاقت داری باید ثابت کنی. باید ایجادش کنی.
✅ کی لایق میشی؟ وقتی مثل اکثریت جامعه نباشی.
اکثریت لایق خوشبختی و نعمت نیستن. چرا؟
چون تمرکزشون روی نازیبایی و ناسپاسی هست.
✅ اگر هدف داشته باشی و باور داشته باشی اون هدف دستیافتنی هست، انگیزه داری و براش حرکت میکنی.
وقتی با تمام وجود خودت رو درگیر هدفت میکنی و البته باورهای مناسب دربارش داشته باشی که از این راه به ثروت هم میرسی ( در روانشناسی ثروت ۱ دراینباره مفصل توضیح دادم.) اونوقت تجربه آرامش، لذت و ثروت رو خواهی داشت. اونوقت میبینین چقدر حال و احساست خوبه. چقدر اعتماد بنفست و احساس لیاقتت بالا رفته و اصلا یه آدم دیگهای شدی.
در این شرایط با خودت میگی من که به لطف الله تونستم اینها رو رقم بزنم میتونم به فلان هدف و خواستم هم برسم.
تمام زمان و انرژی تون رو بزارین رو هدفتون. دربارش کتاب بخونین، بنویسین و ایدههای مختلف رو امتحان کنین. و از نتایج تون قدمهای بعدی رو بردارین. کل مسیر همینه.
در مورد بیماری هم همینجوری هست.
استاد از همکار خانمی که داشتن مثال زدن. ایشون در رابطه با یک پروژهای بسیار فعال و پیگیر کار بودن. کار که انجام شد به طرز عجیبی بیمار شدن. استاد در این راستا یک قانون رو یادآوری کردن.
✅ آدمهایی که هدف و انگیزه دارن وقتی برای مریض شدن ندارن.
به همین دلیل افراد خیلی موفق عمرهای طولانی دارن. چون هدف و انگیزه دارن.
و در انتها سپاسگزارم استاد عزیزم که گفتوگوی خودمونی خودتون با خودتون رو با ما به اشتراک گذاشتین. 😊🌺🙏
اگر به من نقطه اتکایی بدهید، من زمین را بلند میکنم ———– ارشمیدس
همیشه باید انگیزه را خودمان به خودمان بدهیم همیشه می گویم خودم و خودم باید همه کاری را برای خودم انجام دهم و وابسته به هیچ عامل بیرونی نباشم
آدمها فکر می کنند که همیشه ته هست یعنی محدود فکر میکنند محدود عمل می کنند ولی به خودم هم میگویم که باید نامحدود فکر کنم تا جایی که بخواهم می توانم خدایا شکرت
وقتی احساس نیاز داشته باشیم آن وقت است که مجبوریم این مسیر را برویم پس خوب است که همیشه این احساس نیاز را داشته باشیم و انگیزه رادرخودمان ایجاد کنیم حتی وقتیکه به آن نیاز نداریم ولی آن انگیزه راهمیشه حفظ کنیم و اشتیاق لازم را هم داشته باشیم.
وقتی انگیزه را می گفتید یاد گذشته خود افتادم و ان وقتهایی که انگیزه آتشین داشتم و داشتم خودم را مقایسه می کردم با آلانم که انگیزه ام الان چطوری است ووووو
هر چقدر که قدرتمندتر باشیم آن موقعی است که انگیزه قویتری داریم و اشتیاق بیشتری داریم
کسی را دیدم که علت انگیزه اش درست نبوده است ولی همین این انگیزه باعث شده است که بسیار موفق باشد همان انگیزه موثر بوده است، ولی نوعش اشتباه بوده است ولی انگیزه تا این حد موثر است:
در یک خانواده کم کم خیلی ها را از لحاظ مالی خودشون را کشیدن بالا.در این خانواده پسری بود که خیلی بیش از اندازه همسرش را دوست داشت ووو و می خواست که بالاترین باشد؛ وقتی که خانواده محل زندگیشون عوض شد و بهتر شد ایشون به یکی از آنها گفته بود که من همسرم … ناراحت است ولی من بهش گفتم که کاری می کنم که کل خانواده حسرت تو را ببرند بعد از سالها ایشان بسیار بسیار بسیار وضع مالی خوبی دارد از همه لحاظ در تمام فامیل تک است . این همان انگیزه است که او را به اینجا رسانده است درست است انگیزه اش اشتباه بوده است ولی انگیزه ای که این سالها داشت واقعا دیدنیه.
ابتدا بابت بودن در مسیر تغییر از خداوند مهربان سپاسگزارم و همچنین یه خسته نباشید به خودم بگم که تمام سعی ام در تغییر رفتارهای نادرست خودم و ایجاد باور های درست جدید هستش🌹
دقیقا همینجور که در این فایل گفته شد بیشتر جامعه که ما خودمون هم فعلا جزئی از اون هستیم (البته به کمک خدا و سعی خودمون در حال جداسازی خودمون از این قشر هستیم) همین طرز فکر رو دارن یعنی همپنداری و مشترک بودن در بدبختی ها و سختی های زندگی،مثلا کافی کسی یک آشنایی ببینه و یک درد دل کنه تا طرف مقابل ثابت نکنه که از اون بدبخت تر هستش ول کن معامله نیست.
خدا رو شکر که تغییر رو حس میکنم چند روز پیش جایی بودم که وقتی میرفتم همیشه بهم خوش میگذشت ولی این سری حس خوبی نداشتم و فکردمیکردم که جام اونجا نیست و وقتی جدا شدم حسم بهتر شد،چون در اونجا حرفای منفی رد و بدل میشد و قبلا به این شدت حسش نمیکردم.
خدایا شکرت که مسیر تغییر و تکامل رو آروم ولی با لذت طی میکنم🌹
یادمه تو یه کتابی داستان پیرزنی نقل شده بود که سر پاره بودن پول با صندوقدار بحث میکرد.تو کتاب نوشته بود “این خانم تمام کاری که در طول روز انجام میده اینه که پولهای کاغذی شو مرتب می کنه. بچه هاش تنهاش گذاشتن. همسری نداره و تنهاست. اصلاً هدفی در زندگی نداره و تمام سرگرمی و دلخوشیش شمردن و مرتب کردن پولهاشه. هر وقت دیدین دارید به چیزهای بی ارزش گیر میدید و ذهنتون درگیر مسائل پیش و پاافتاده ست بدونید هدفی تو زندگی ندارید و زندگیتون داره به بطالت میگذره.” من امور مالی مشتریانِ برادرم رو بصورت دورکاری بررسی میکنم. هروقت میبینم بعد از اتمام کارم بازم فکرم مشغول بدهی های اون مشتریاست میفهمم زندگیم پوچ و بی هدف شده و درواقع تنها کاری که دارم همون محاسباته. به همین دلیله که ذهنم همش میره سمتش. قبلاً خیلی اینجوری بودم ولی خدارو شاکرم که از وقتی با این سایت و شما استاد عزیزم آشنا شدم زندگیم پرمعنا شده. هدف دارم و میخوام از زندگیم شاهکار بسازم و خوشحالم. الان بارها پیش میاد که یهو هنگام خواب یادم میاد که محاسبات رو انجام ندادم و خوشحال میشم از اینکه در طول روز وقتم رو دارم درست صرف میکنم که دیگه هی یاد این مسائل کوچیک نمی افتم. ممنونم استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم. سپاس سپاس سپاس.🍀🍀🍀🍀💖💖💖💖💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سلام به همگی
تمایل به همرنگ جماعت یا گروهی شدن ریشه در عزت نفس فرد داره.
گاهی آدم میخواد از طریق تعلق داشتن به یک گروهی احساس غنی شدن کنه. که معمولا هم اون گروه اصلا جالب نیستند و اون حس غنی شدن کاملا موقتی است.
یه نکته ای که برای من توی زندگی خودم جالب بود، این بود که قبلا فکر میکردم اگر شخصی در هر گروهی که قرار میگیره بتونه ارتباط برقرار کنه خیلی آدم اجتماعی ای هست و حتما رشد خواهد کرد، چون موفقیت رو گرو این چیزها (و در دست آدم ها) میدیدم.
البته که ارتباط گرفتن با آدم ها قطعا یک مهارت عالیه.
من منظورم چیز دیگه ای هست.
در موارد خاصی دقت کردم دیدم شخصی که در گروه هایی که عقاید کاملا متفاوتی دارند قرار میگیرد و توی هر گروهی هم اظهار میکنه که باهاشون نقطه مشترک داره و ارتباط میگیره و گفته های همه رو تایید میکنه، و همرنگ اون گروه میشه.
به خودم گفتم مگه میشه آدم آنقدر عقایدش ضد و نقیض باشه؟
توی گروه آدم های مذهبی بگه منم به یه چیزهایی اعتقاد دارم. توی گروه های غیر مذهبی بگه اعتقاد ندارم.
من خودم خیلی آدم اجتماعی ای دیگه نیستم و دیدم نمیتونم و ارزشش رو نداره که به خاطر تمایل ام به در جمع بودن، تظاهر به پذیرش یکسری از افکار و اعتقادات کنم و از گرفتن بعضی ورودی ها بیزار شدم، و چون واضح مخالفت میکنم بهم میگن خیلی سخت میگیری و صفر و یکی فکر میکنی!
شاید هم چون خودم اینجوری (اجتماعی) نیستم دارم حسودی میکنم!
ولی در این حد رو تشخیص میدم، که در رابطه برقرار کردن با دیگران، پیدا کردن نقاط اشتراک یک مهارت خوب است ولی همرنگ جماعت و گروه شدن یک ضعف هست و هیچوقت هیچ نیت توحیدی ای پشت این کار نیست و همه دلایل شرک آلود اند.
مثلا اینکه حرف فلانی رو تایید کنم و نظرش رو جلب کنم که بعدا ازش چیزی خواستم قبول کنه و کارم رو راه بندازه.
یا دلایلی که ریشه در عزت نفس پایین دارند مثلا، ترس از تنهایی، بی هدف بودن و تمایل به اتلاف وقت، وابستگی، تایید طلبی، ترس از ترد شدن در صورت بیان اعتقادات واقعی و…
بدا به حال اش اینجاست که آدم های انعطاف پذیر و همرنگ، شاید اون لحظه در گروه به محبوبیت نسبی ای برسند ولی اگر درطی زمان نگاهشون کنی این ثبات نداشتن و نداشتن شخصیت مستقل و سبک شخصی، کم کم حال آدم رو بد میکنه.
پس آخرش هم نتیجه ی دلخواه رو نمیده.
سلام اتفاقا من امروز دفتر اهداف ۹۸ رو اوردم ببینم عملکردم چطور بود. خدارو شکر خیلی نزدیک شدم به اون نتایجی که میخواستم اما برامن راضی کننده نیست یه سری ترمزارو تو نوشتنای خودم پیدا کردم خیلیا از دلایل رو هم تو این فایل شنیدمو نوشتم که دلایلی بودن که من نزدیک بشم به اهدافم، چرا نباید الان مینوشتم تو سال ۹۸ من به خیلی بیشتر از اون چیزی که مد نظرم بود رسیدم :
چون خیلی از جاها مثل مردم فکر کردم ترسیدم از حرکت، نکنه سرمایم ازدستم بره اگه نشه فلانی چه فکری میکنه وقتمو خیلی از موقع ها به بطالت گذروندم حواسمم نبود انگیزهام کم بودن جای اینکه راجع به اهدافم صحبت کنم بنویسم و واضحشون کنم فراموششون کردم اول سال نوشتمشون آخر سال اومدم ببینم اتفاق افتادن یا نه؟
خدارو شکر امروز فهمیدم منی که بهبودی و پیشرفت تو همه زمینه هارو میخوام باید راه روشمو عوض کنم منی که زندگی مثل انسانای عادی معمولی برام زج آوره باید مسولیت تمام زندگیمو به عهده بگیرمو حرکت کنم من میخوام زندگی بسازم که ارزش زندگی کردنو داره برا همین باید هدفای واضح و مشخصی داشته باشم براشون انگیزه ایجاد کنم لحظه هایی رو تجسم کنم که به اهدافم رسیدم ارزش زمانو وقتمو بدونم تمرکز داشته باشم رو کارایی که میکنم به چیزایی که دارم فکر میکنم ببینم این نوع تفکر این نوع عملکرد این ارتباطات منو به هدفام نزدیک میکنه یا گم میشم تو ناخواسته هام قانون تمرکزو نباید فراموش کنم باید الگوهای مناسبو پیدا کنم و فقط اون نوع زندگی که اونا میکنرو باور کنم باید برا خودم ارزش قائل باشم و احساس لیاقت کنم و ثابت کنم که لایق زندگی خوب هستم روی زیبای ها تمرکز کنم باورهاییرو ایجاد کنم که باعث حرکت من میشن وقتی بهشون فکر میکنم احساس اعتمادو اطمینان کنم برنامه ریزی داشته باشم و تعهد داشته باشم به هدفامو رویاهم و چیزایی که مینویسم پیگیر نتایج حرکتام باشم و ایمان و توکل داشته باشم به هدایت خداوند.
نمیخوام شعار بدم کار من از این حرفا گذشته من بعداز این آگاهی ها واقعا نمیتونم مثل گذشته زندگی کنم برا همین مینویسم که عمل کنم
سلام خدمت استاد عزیز و خانواده عزیز عباس منشیا و خدارو شکرررر که خدا منو تو این مسیررر هدایت کرده و خداروشکر که خدا این قدرررر منو دوست داره و هدایت میکنه به جاهای خوب خداروشکر بابتتت این حالو احساس خوب و خداروشکرررر که هرچی ازش با ایمان قوی بخوای نههه تو کارش نیست این خدااا و چقدررر خوببببههه این خدایه مااااا.
سلام استاد عزیز
چندی پیش زندگی منم ب بیهودگی کشیده شده بود اما بلطف الله مهربان دوباره رویاهاوهدفام برام زنده شده چون دیدم دنیا منو بچالش کشیده واینو از عزیزی شنیدم اگه قانون بفهمی وتعهد بدی وعمل نکنی دنیا بر علیهت میشه راستش گفتی بیهوده زندگی نکن چون بیهوده افرینش.نشدی ترس برم داشت ممنون فایلتون هستم نکات مهم درش بود
باسلام خدمت استاد عزیز و سپاس فراوان از این وب سایت بی نظیر
این ویدیو من رو بعد از یک سال کار بر روی خودم و این همه بهبود دوباره یک تکون داد تا هنوز خیلی چیزها هست که من باید یاد بگیرم
بعد این همه تحصیل و یادگیری هنوز بی نهایت تکنیک هست که باید در طراحی، تولید، اجرا و فروش یاد بگیرم
بی نهایت تکنیک هست که باید در معامله و قرداد بستن یاد بگیرم
بی نهایت تکنیک هست که باید درباره مسایل مالی یاد بگیرم
وقتی به خودم نگاه میکنم میگم من باید هدف بعدی رو تعیین کنم. نباید در نیمه راه بهشت بی پایان خدا متوقف بشم. هنوز بی نهایت نعمت هست که من هنوز می تونم داشته باشم. باید خدا رو خیلی بیشتر از این ها باور داشته باشم. باید خودم رو لایق خیلی بیشتر از این ها بدونم. باید روی احساس سپاس گذار بودنم کار کنم. باید روی قدرت دیدن و درک نعمت هایی که خدا به من داده کار کنم. باید توانایی هایم رو به سطح بعدی ارتقا بدم. باید عاشقانه برای توسعه کسب و کارم کار کنم. باید خودم رو لایق داشتن درآمد بیشتر و فروش بیشتر بدونم؛ اونوقت که به ایده های درست هدایت میشم و وقتی که برای زندگی در درجه ی بالاتری از بهشت خدا آماده و لایق بودم نعمت ها رو دریافت میکنم.
من هنوز هم به خودم میگم من باید فعالیت اقتصادی داشته باشم.
من باید ثروت خلق کنم
من باید اصول اقتصاد را یاد بگیرم
من باید اصول مالی را یاد بگیرم
من باید به شهرهای زیبای جهان سفر کنم
من باید به مکانهای زیبای اطراف محل زندگی ام با دوچرخه بروم و آنجا کمپ بزنم
من لایق رابطه عاشقانه هستم و باید برای اینکار روی خودم و عزت نفسم همچنان کار کنم
من این همه نعمت به لطف الله مهربان دریافت می کنم و این همه زندگی ام را از همه نظر بهبود داده ام
پس می توانم هدفهای بعدی را هم بدست آورم.
باید حرکت کنم
باید ایمانم را نشان دهم
خدا وقتی ایمان مرا ببیند
راه را به من نشان میدهد و درها را برای من باز می کند.
همه ستایش ها ویژه الله است که تنها فرمانروای کل عالمیان است.
بنام خدا
سلام به استاد عزیزم، مریم نازنینم و همه همسفرانم
روز ۸۲ام سفرنامه
استاد در این فایل به اهمیت پیروی نکردن از اکثریت جامعه و تاثیر هدف داشتن در زندگی بخصوص روی سلامتی میپردازن.
من برداشت خودم رو مینویسم.
من همیشه دقت میکردم که اکثریت جامعه زندگی شبیه به هم دارن تا اینکه متوجه دلیل اون شدم.
دلیلش اینه که اونها مثل هم فکر میکنند و باورهای شبیه به هم دارن.
خیلی ها زندگی پر از مشقت، ناراحتی، بیماری، بیپولی و پر از دردسر رو طبیعی میدونن.
من دلم نتایج متفاوت میخواست بنابراین تصمیم گرفتم از بدنه جامعه جدا بشم.
بدنه جامعه وقتشون رو تلف میکنن. هدف و انگیزه ندارن. بخاطر همین میشینن حرفهای بیهوده میزنن، درباره بیماری شایع شده صحبت میکنن، غیبت میکن یا با برنامه های بی محتوای تلویزیونی ساعاتشون رو پر میکنن.
کسی که برنامه، هدف و انگیزه داشته باشه کی وقت برای اینها داره؟ اونقدر کتاب باید بخونه، تحقیق کنه و یاد بگیره که فرصتی برای اینجور چیزهای پوچ نمیمونه.
من وقتی شروع به فعالیت در این زمینه کردم روزی یک کتاب میخوندم. گاهی چنان تمرکزم روی کار بود که چند روز از کنار سیستم بلند نمیشدم. خواب و خستگی نمیفهمیدم.
قرآن رو حدود ۶۰ بار خوندم. برای سمینار به شهرهای مختلف سفر کردم، توی فضاهای متفاوت برنامه اجرا کردم تا تجربه کسب کنم.
حتی وقتی روی تاکسی کار میکردم فایلهای خودم رو گوش میدادم. کلا توی این فضا بودم با اینکه در بین مردم زندگی میکردم.
گاهی میشد برای اطمینان بیشتر از آدمها درباره عقاید و باورهاشون درباره موضوعات مختلف میپرسیدم. متوجه میشدم چقدر مثل هم فکر میکنن و باور دارن. جای تعجب نبود نتایجشون شبیه هم بود.
اگر میخوایم نتیجه متفاوت بگیریم باید شروع کنیم به تفکر متفاوت. تفکر متفاوت چجوری ایجاد میشه؟؟
✅ با پیدا کردن الگوهای متفاوت و مناسب، کتابها، فایلها و دیدگاههای مناسب.
بچهها خیلی مهم هست هدف مشخصی داشته باشین. لازمه داشتن هدف و حرکت در راستای اون اینه که:
✅ نپذیرین زندگی همینی هست که اکثریت مردم دارن.
بگین من لایق یک زندگی خوب هستم در تمام ابعاد. مالی، روابط، سلامتی و بهترین جا برای زندگی.
اگر لیاقت داری باید ثابت کنی. باید ایجادش کنی.
✅ کی لایق میشی؟ وقتی مثل اکثریت جامعه نباشی.
اکثریت لایق خوشبختی و نعمت نیستن. چرا؟
چون تمرکزشون روی نازیبایی و ناسپاسی هست.
✅ اگر هدف داشته باشی و باور داشته باشی اون هدف دستیافتنی هست، انگیزه داری و براش حرکت میکنی.
وقتی با تمام وجود خودت رو درگیر هدفت میکنی و البته باورهای مناسب دربارش داشته باشی که از این راه به ثروت هم میرسی ( در روانشناسی ثروت ۱ دراینباره مفصل توضیح دادم.) اونوقت تجربه آرامش، لذت و ثروت رو خواهی داشت. اونوقت میبینین چقدر حال و احساست خوبه. چقدر اعتماد بنفست و احساس لیاقتت بالا رفته و اصلا یه آدم دیگهای شدی.
در این شرایط با خودت میگی من که به لطف الله تونستم اینها رو رقم بزنم میتونم به فلان هدف و خواستم هم برسم.
تمام زمان و انرژی تون رو بزارین رو هدفتون. دربارش کتاب بخونین، بنویسین و ایدههای مختلف رو امتحان کنین. و از نتایج تون قدمهای بعدی رو بردارین. کل مسیر همینه.
در مورد بیماری هم همینجوری هست.
استاد از همکار خانمی که داشتن مثال زدن. ایشون در رابطه با یک پروژهای بسیار فعال و پیگیر کار بودن. کار که انجام شد به طرز عجیبی بیمار شدن. استاد در این راستا یک قانون رو یادآوری کردن.
✅ آدمهایی که هدف و انگیزه دارن وقتی برای مریض شدن ندارن.
به همین دلیل افراد خیلی موفق عمرهای طولانی دارن. چون هدف و انگیزه دارن.
و در انتها سپاسگزارم استاد عزیزم که گفتوگوی خودمونی خودتون با خودتون رو با ما به اشتراک گذاشتین. 😊🌺🙏
سپاس برای خداوند بخشاینده موهبتها
سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز
ردپای ۸۲
خدایا سپاسگذارم
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
چقدر از بچهگی این ضربالمثل را در گوش ما خواندند و کلی باورهای غلط در ذهن ما ایجاد شد.
واقعا اگر دنبال نتایج متفاوتی هستیم باید متفاوت از مردم جامعه و کشور فکر کنیم و تمام تمرکز خود را روی رسیدن به رویاها یمان بگذاریم.
بعد از شنیدن این فایل یاد لیست اهداف امسال خودم افتادم و سریع رفتم سراغ سر رسیدی که پنج خواسته امسال را در آن یاد داشت کرده بودم .
به کمک خداوند به یکی از آن اهداف رسیده ام و در حال حاضر تمام تمرکز م را روی رسیدن به۴هدف دیگر امسال میگذارم تا به آنها هم بریم.
امیدوارم که همیشه در زندگی موفق و پیروز باشید
تمام
خدانگهدار
سلام
اگر به من نقطه اتکایی بدهید، من زمین را بلند میکنم ———– ارشمیدس
همیشه باید انگیزه را خودمان به خودمان بدهیم همیشه می گویم خودم و خودم باید همه کاری را برای خودم انجام دهم و وابسته به هیچ عامل بیرونی نباشم
آدمها فکر می کنند که همیشه ته هست یعنی محدود فکر میکنند محدود عمل می کنند ولی به خودم هم میگویم که باید نامحدود فکر کنم تا جایی که بخواهم می توانم خدایا شکرت
وقتی احساس نیاز داشته باشیم آن وقت است که مجبوریم این مسیر را برویم پس خوب است که همیشه این احساس نیاز را داشته باشیم و انگیزه رادرخودمان ایجاد کنیم حتی وقتیکه به آن نیاز نداریم ولی آن انگیزه راهمیشه حفظ کنیم و اشتیاق لازم را هم داشته باشیم.
وقتی انگیزه را می گفتید یاد گذشته خود افتادم و ان وقتهایی که انگیزه آتشین داشتم و داشتم خودم را مقایسه می کردم با آلانم که انگیزه ام الان چطوری است ووووو
هر چقدر که قدرتمندتر باشیم آن موقعی است که انگیزه قویتری داریم و اشتیاق بیشتری داریم
کسی را دیدم که علت انگیزه اش درست نبوده است ولی همین این انگیزه باعث شده است که بسیار موفق باشد همان انگیزه موثر بوده است، ولی نوعش اشتباه بوده است ولی انگیزه تا این حد موثر است:
در یک خانواده کم کم خیلی ها را از لحاظ مالی خودشون را کشیدن بالا.در این خانواده پسری بود که خیلی بیش از اندازه همسرش را دوست داشت ووو و می خواست که بالاترین باشد؛ وقتی که خانواده محل زندگیشون عوض شد و بهتر شد ایشون به یکی از آنها گفته بود که من همسرم … ناراحت است ولی من بهش گفتم که کاری می کنم که کل خانواده حسرت تو را ببرند بعد از سالها ایشان بسیار بسیار بسیار وضع مالی خوبی دارد از همه لحاظ در تمام فامیل تک است . این همان انگیزه است که او را به اینجا رسانده است درست است انگیزه اش اشتباه بوده است ولی انگیزه ای که این سالها داشت واقعا دیدنیه.
just do it now
به نام خدا🌹❤
روز ۸۲ سفرمن…..
با سلام خدمت همه دوستان عزیز
ابتدا بابت بودن در مسیر تغییر از خداوند مهربان سپاسگزارم و همچنین یه خسته نباشید به خودم بگم که تمام سعی ام در تغییر رفتارهای نادرست خودم و ایجاد باور های درست جدید هستش🌹
دقیقا همینجور که در این فایل گفته شد بیشتر جامعه که ما خودمون هم فعلا جزئی از اون هستیم (البته به کمک خدا و سعی خودمون در حال جداسازی خودمون از این قشر هستیم) همین طرز فکر رو دارن یعنی همپنداری و مشترک بودن در بدبختی ها و سختی های زندگی،مثلا کافی کسی یک آشنایی ببینه و یک درد دل کنه تا طرف مقابل ثابت نکنه که از اون بدبخت تر هستش ول کن معامله نیست.
خدا رو شکر که تغییر رو حس میکنم چند روز پیش جایی بودم که وقتی میرفتم همیشه بهم خوش میگذشت ولی این سری حس خوبی نداشتم و فکردمیکردم که جام اونجا نیست و وقتی جدا شدم حسم بهتر شد،چون در اونجا حرفای منفی رد و بدل میشد و قبلا به این شدت حسش نمیکردم.
خدایا شکرت که مسیر تغییر و تکامل رو آروم ولی با لذت طی میکنم🌹
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
روز ۸۲ام از روزشمار زیبای تحولم
یادمه تو یه کتابی داستان پیرزنی نقل شده بود که سر پاره بودن پول با صندوقدار بحث میکرد.تو کتاب نوشته بود “این خانم تمام کاری که در طول روز انجام میده اینه که پولهای کاغذی شو مرتب می کنه. بچه هاش تنهاش گذاشتن. همسری نداره و تنهاست. اصلاً هدفی در زندگی نداره و تمام سرگرمی و دلخوشیش شمردن و مرتب کردن پولهاشه. هر وقت دیدین دارید به چیزهای بی ارزش گیر میدید و ذهنتون درگیر مسائل پیش و پاافتاده ست بدونید هدفی تو زندگی ندارید و زندگیتون داره به بطالت میگذره.” من امور مالی مشتریانِ برادرم رو بصورت دورکاری بررسی میکنم. هروقت میبینم بعد از اتمام کارم بازم فکرم مشغول بدهی های اون مشتریاست میفهمم زندگیم پوچ و بی هدف شده و درواقع تنها کاری که دارم همون محاسباته. به همین دلیله که ذهنم همش میره سمتش. قبلاً خیلی اینجوری بودم ولی خدارو شاکرم که از وقتی با این سایت و شما استاد عزیزم آشنا شدم زندگیم پرمعنا شده. هدف دارم و میخوام از زندگیم شاهکار بسازم و خوشحالم. الان بارها پیش میاد که یهو هنگام خواب یادم میاد که محاسبات رو انجام ندادم و خوشحال میشم از اینکه در طول روز وقتم رو دارم درست صرف میکنم که دیگه هی یاد این مسائل کوچیک نمی افتم. ممنونم استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم. سپاس سپاس سپاس.🍀🍀🍀🍀💖💖💖💖💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷🌷🌷