عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته‌ی عزیز

    استاد این فایلتون کاملا دیدگاه من رو نسبت ب عشق و روابط تغییر داد، خیلی متفاوت با باورهای من بودند،

    بعضی وقت‌ها که میدیدم تقریبا همه تو زندگیشون دنبال ی شریک عاطفی میگردن حتی تو سن کم متعجب میشدم، وقنی درکم بیشتر شد میدیدم که همه‌ی اینها از وابستگی و عزت نفس شدیدا پایین آدما میاد.

    برام سوال بود که چرا من هیچ علاقه‌ای ندارم ک با کسی دوست بشم، گاهی وقتها با خودم فکر میکردم که تا اخر عمرم اصلا ازدواج نکنم، چون دوست نداشتم که کسی رو وارد زندگی خصوصیم بکنم، یکی که همش آویزونم باشه، مجبور بشم ب خاطرش از خودم خواسته‌هام یا آزادیم (اونجوری که میخوام) بگذرم، ب حریم شخصیم تجاوز کنه، بعد میگفتم حتی اگه اون ادم حس خوب بهت بده تو رابطه عوضش مجبوری از کلی لذت دیگه و آپشنات بگذری ب خاطر اون و اصلا به صرفه نیست،

    حس میکردم که رابطه‌ی عاطفی دو طرف رو مثل زنجیر بهم میبنده، با اینکه همدیگر رو دارن و از بودن با هم لذت هم ببرن، نمیتونن آزادانه ب هر طرف که میخوان بدون.

    الان فهمیدم که همه‌ اینا و بی میلیم به دلیل کلیییی باورهای اشتباهیه که من در زمینه‌ی روابط دارم، و فکرشم نمیکردم ک اینا باور محدودکننده‌س.

    تو کل زندگیم هر رابطه‌ای رو که دیدم، تو فیلما، داستانا و… همه‌ی اونا الگویی رو در ذهنم ساختند که من روابط رو فقط بع همون شکل میتونستم ببینم و حتی فکرش هم نمیکردم ک رابطه‌ی درست اصدا کلا ی چیز دیگه‌س، فکرشم نمیکردم در عین داشتن در این حد ازادی بتونیم رابطه‌ی عالی هم داشته‌باشیم،

    شنیدن این حرفا از شما برای اولین بار و فهمیدن الگوهای ذهنمو ب هم ریخت،

    فهمیدم ک اشتباه نمیکردم ک فراریم از اون رابطع ی اشتباه ک برای همه عادی و بعضا رویاییه.

    فهمیدم که رابطه‌ی درست چ شکلیه،

    فهمیدم چقدرررررر باور محدودکننده در ایم مورد دارم چون فکر میکردم چون اصن تو فاز اینا نیستم و برام مهم نیست اونقدرا کمتر باور اشتباه داشته‌باشم🥲💔

    و خب مهمتر از همه فهمیدم که داشتن همچین رابطه‌ی زیبایی در عین ازادی و استقلال میشهه!!

    استاد شما واقعا نمونه‌و الگوی کامل و همه‌چی تمام د هر موضوعی هستین.

    ظاهرا لازمه باورهام رو کاملا در زمینه‌ی روابط تغییر بدم، البته الان اولویتم نیس.

    برای این فایل بیمظیر سپاسگزارم و براتون بهترین‌ها رو ارزومندم💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    بنام الله یکتا

    استاد عزیزم و مریم جانم سلام

    کاش من این آگاهی ها رو از قبل ازدواج داشتم

    من ازدواجم از روی نیاز بود؛پراز خلاء بودم

    من همیشه فکر میکردم عاشق واقعی باید نگران باشه

    زنگ بزنه بمن جواب پس بده

    هرکدوم زندگی شخصی دیگه نداره و من و تویی نیست و جفتمون ما شدیم

    واسه همین از عشق خوشم نمیومد

    اما بعد از درک عشق واقعی حالا فهمیدم که باید چطوری رفتار کنم

    ازوقتی که باقانون آشنا شدم

    دیگه کنترل نمیکنم

    احساس نیاز ندارم

    عشق و گدایی نمیکنم

    نگران فردا و دریافت عشق نیستم

    چون میدونم خداوند تا وقتی بخواد از طریق شوهرم بمن عشق میده و اگرم خواست از مدارم خارج بشه از طریق فرد دیگری بمن عشق میده

    عاشقتم خدای مهربونم

    عاشقتم استاد عزیزم

    درپناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    حسین سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1670 روز

    سلام استادعزیزم

    چقدراین فایل به موقع بود،چون من رابطه ای روبایکی دارم که بنابه دلایلی الان ۹ روز هست که نتونستم باهاش درارتباط باشم حتی تلفنی ودرحدیک پیامک ، واون هم درعین حال که میخادباهام درتماس باشه بخاطرمسائل خانوادگی نمیتونه هیچ جوره ازخودش حداقل یه خبربهم بده .استادمن این ۹ روزه که نتونستم باطرف مقابلم هیچ تماس وارتباطی داشته باشم خیلی خیلی حالم روپریشون کرده وخیلی بی تابی میکنم ودرمقابل میدونم دوست دخترمن هم همین حال منوداره ،،ولی استادمن تاقبل ازاین جریان همیشه حس وحالم عالی بود وداشتم روخودم کارمیکردم ونتایجم خیلی عالی داشت تغییرمیکرد ،تااینکه این اتفاق افتادمن دوسه روزاول حالم واحساسم روتونستم خوب نگه دارم ولی ازروزسوم چهارم دیگه واقعا نتونستم تاامشب که به این فایل هدایت شدم وخداروشکرخیلی حالم بهترشد.

    ازت ممنونم که این فایلهای پرازآگاهی روبرامون تهیه میکنین استاد،خداروشکرمیکنم که به این فایل استادعزیزم هدایت شدم تابتونم ذهنم روکنترل کنم وبااین فایل تونستم احساسم روبهترکنم وفهمیدم که واقعا ماهمیشه بایدروخودمون کارکنیم ،خداروهزاران مرتبه شکرمیکنم که همچین استادی دارم .

    بینهایت سپاسگزارم استادبزرگ عباسمنش ❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    سوسن صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1578 روز

    بنام خداوند جان

    خداوندی که هدایتگر من است

    خداوند زیبایی ها

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان

    استاد هر چقدر که میگذره من بیشتر باورم میشه که قوانین خداوند چقدر دقیق هستن الله اکبر چقدر همزمانی ها رخ میده تقریبا تو همه ی کامنتها این همزمانی مشخصه

    خب بریم سر روابط استاد خیلی موضوعات فوق العاده ای رو بیان کردین در مورد تنهایی یاد یکی از فامیل مون افتادم که تقریبا 40 سالشه اما حتی یه شبم نمیتونه بدون همسر یا پسرش بخوابه خیلی میترسه اونم کسی که خونه شون وسط شهرتهرانه مگه میشه

    راستش استاد اون قسمت که گفتین خانم شایسته ی عزیز خواستن برای غلبه بر ترسهاشون شب رو تو باغ بمونن خیلی خوشم اومد چقدر تحسین میکنم ایشون رو آخه منم خیلی دوست دارم موقعیتی باشه تا منم بتونم روی تک تک ترسهام پا بزارم انشالله که خدا هدایت‌کنه

    استاد در مورد نگرانی خیییییلی فوق العاده توضیح دادن دقیقا همینه

    نگرانی یعنی توکل نداشتن باور نداشتن به حضور خداوند وبس

    جالب اینجاست که توی خونه ی ما هیشکی نگران من نمیشه از همون بچگی نمیدونم همه یه اعتماد خیلی خاصی دارن بهم وخداروصدهزار مرتبه شکر که آدم مورد اعتمادی هستم باصداقت وراستگو

    استاد خیلی زیبا گفتین در مورد کار کردن روی خود ما باید برای پیشرفت در هرزمینه ای روی خودمون کار کنیم ونخوایم بقیه رو تغییر بدیم وآزادیش رو ازش بگیریم چون اساس زندگی آزادی ست

    توی این فایل من تونستم پاشنه آشیل خودم رو پیدا کنم من درمورد اشخاص باور کمبود دارم وهم چنین درمورد راه های مهاجرت خیلی باید روی خودم کارکنم انشالله خدا هم هدایتم کنه

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    سلام بر همه عزیزان

    واقعیت فایل و دیشب گوش دادم هی وسطش نکات و مثال هایی یادم میومد میگفتم حتما تو کامنت بنویسم اما دیشب بعد تموم شدن فایل ذهنم جمع نمیشد گفتم بزارم برای فردا

    موردهایی که تو ذهنم بلده مینویسم اولا که بگم واقعا یکی از بهترین دوره هاست عشق و مودت من اولین دوره ای ک خریدم دوازده قدم قدم اول بود و تمرکزی گذاشتم روش کار کردم و اخر فایل قدم اول استاد گفتن هدف امسالتون و بگید و قدمهاتون برش بردارید حتی کوتاه و اول سال من یه رابطه تموم شده بظاهر تلخ داشتم و یکی از اهدافم داشتن رابطه ای صدها پله بهتر از اون رابطم و میخواستم و ته ذهنم چسبیده بودم ب همون ادم خاص ازش بخوام بگم اصلا الان حس و حال اون موقعمو یادم نمیاد و حتی الان که فکرشو میکنم خدا رو هزاران بار بابت تجربیاتی که داشتم شکر میکنم و اینکه تضاد ها اونقدری بد نبود که بقولی کمرشکن باشه

    خلاصه من تصمیمو گرفتم و یکی از قدمهایی که برش برداشتم خرید عشق و مودت بود اعتراف میکنم بابت همین موضوع خریدمش و تو خود دوره هم کامنت گذاشتم و گفتم اما هرچی جلوتر رفتم انگار که با این دوره من توحید و شناختم خودمو شناختم حس عجیبی بهم همون موقع میگفت این دوره شخصیتت و زیر و رو میکنه مکملشم عزت نفس بود البته این دوره مکمل عزت نفس هست عزت نفس خودش پکیج کامل از پرچم داراست اما اون زمان منو خواهرم بیشتر رو عزت نفس کار میکردم این دوره رو من خودم جداگانه خریدم و روش کار کردم هی ازین شاخه ب اون شاخه پریدم اینقدر ذوق دارم همه حرفهامو بگم

    گذشت و گذشت و با عملکرد و ریز ب ریز گوش دادن به صحبتهای استاد اصلا نفهمیدم چجوری وارد رابطه شدم و اون اوایل فکر میکردم به رابطه معمولی شناخت و اشنایی بیشتر با جنس مخالفه در رعایت چارچوب من بعد از هفت ماه فهمیدم که نه جدی جدی از همه چیش خوشم میاد ادمی ک فکر میکردم شاید تو سلیقه من نباشه و اصلا ما دوتا دنیای جداگانه ایم الان میبینم که حتی انگشتای دستشم مورد علاقه منه راه رفتنشم دوس دارم و تو 90 درصد مواقع باهم طرز فکرمون یکیه دعوا و بحث و جدل که اینقدر درصدش کمه ک اصلا ب چشم نمیاد خدا رو هزاران مرتبه شمر میکنم وقتی ب روند تکاملیم فکر میکنم میبینم همه چیز در جای درستش و بموقع اتفاق افتاده و حتی خدا رو هزاران بار شاکرم ک وابسته این ادم نشدم و دارم واقعا از بودن باهاش لذت میبرم این وابستگی تو نفر قبلی بود و من ب جای لذت بردن بیشتر نگران بودم

    خیلی خیلی بیشتر جا داره راجع بهش صحبت بشه اما ترجیح میدم هرکس ک تو مدارشه و لازم داره این اگاهی های بجا و درست از روابط با هرکس چ جنس مخالف چ موافق این دوره رو تهیه کنه چون تو یه کامنت و توضیحات اجمالی نمیشه حق مطلب ادا بشه و اشتباهی جا بیفته خدای نکرده خلاصه که بینظیرترین استاد و بینظیرترین دوره رو تجربه کردم ایشالا دوره بینظیر بعدی روانشناسی ثروت هستش ب امید حق ️

    مرسی مرد بزرگ بابت همه چیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1959 روز

    به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی های ناب و زندگی ساز ،سپاسگزارم مهربان پروردگارم

    من می‌دونم که اگر خودمو ارتقاء بدم ، هدایت میشم به سمت انسانهایی که از قبل درست هستند

    کبوتر با کبوتر ،باز با باز….

    قانون اینه و من باور دارم به درستی این قانون،

    خدایا سپاسگزارم که آگاهم کردی تا به دنبال تغییر هییییییییچ کسی جز خودم نباشم

    تنها راهش اینکه بی وقفه و بالذت رو خودم کار کنم تا باورهام به شکلی تغییرکنه تا هدایت شم به سمت انسانی که با منه ، ارتقاء یافته،،،، هماهنگه ….

    خدایا سپاسگزارم که فهمیدم همچین چیزی وجود داره ، سپاسگزارم که از جهنم تغییر دادن دیگران نجاتم دادی ،

    خیییییلی رها و شادم که فهمیدم قانونی وجود داره که اگه رو خودم کار کنم به آسونی هدایت میشم به سمت انسانی که ازقبل درست هستند که هماهنگن باهام

    منم واقعا قلبم می‌خوام یه آدم قویی باشم و هدایت شم به سمت انسان قوی دیگری ، من اصلا و ابدا نمیتونم نگران باشم ، واقعا نمیتونم نگران کسی باشم که نترسه که ناراحت نشه که ….،من نمیتوووونم نگران باشم خدایا هدایتم کن به سمت قوی ترشدنم،به سمت بهبود دائمی ،بهتر شدن و بهتر شدن،تاابد….

    به سمت رابطه هایی با انسان های توحیدی و موحدی که هم مستقل هستندو هم از کنار هم بودن و نبودن ،لذت میبریم.

    مهربان پروردگارسخاوتمندم ،سپاسگزارم که هدایتم کردی به سمت این آگاهی ها تا بدونم همچین استاندارد هایی وجود داره ، راه حلشم که بلدم ، میتونم خودمو بهبود ببخشم تا هدایت شم به سمت این رابطه ها ،و خداروشکر اطلاعات صحیح هم برای بهبود بخشیدن خودم دارم و این سایت پر هست از باورهای سازنده ، و آموزش های ناب،،،

    پس قلبم پراز امید هست و جسمم پر هست از توانمندی تا این استمرار ، ارتقام بده و تجارب متفاوتی داشته باشم

    اگر من اون آدم مناسبه باشم جهانم آدمهای مناسبی رو به سمتم هدایت می‌کنه .

    خدایا سپاسگزارم که هدایتم کردی به سمت این آگاهی ها .

    استاد عباسمنش عزیزم سپاسگزارم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قراردادین تا خوب زندگی کنم و کمک کنم جهان جای بهتری برای زیستن باشه 🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1499 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا

    روز 105ام وتعهد من!

    چقدر قشنگ وچقدر راحته این سیستم

    همه چیز ماییم

    و چقدر خوشحالم که بالاخره در این زندگی به این درک رسیدم

    خداروشکر که این روزها که از خدا طلب الهامو نشونه کردم برای روابط و پیدا کردنه خودم و البته قدرته خودم در خالق بودن،اجابت شد و این روز از روزشمار دقیقا راجب همین مساله بود

    چقدر این جنس از روابطی که استاد فرمودن،کناره همه ی قشنگیا و عشقو احترام،بوی قدرت و جسارتو شهامت میده

    جسارت خودم بودن،شهامته به سبک خودم رفتار کردن،قدرته رها کردن و اماده شدن برای بهترین

    من با توجه به تجربم در روابط عاطفی،نه تنها نگران طرف بودم،بلکه حتی نگران بودم قربانی نباشم ،یا بهم به اندازه ،احترام محبت و هرچیزی ازین قبیل بشه

    حتی اون ابراز نگرانی ها برای مریضی یا کارو رفتو امدو هرچیزی ازین دسته که نشات میگیره ازینک از طرف تایید بگیرم که متوجه بشه ندا چقدر بفکره!ریشه ی اصلی ترش این بود که تایید بگیرم تا کسی دیگ ،جای منو نگیره

    انگار توی ذهنم این بوده که من در رقابتم و اگه کم کاری کنم کنار گذاشته میشم

    من نمیدونم ،شاید اصلا اینجوری نبوده باشم ولی دارم باورهای زیرو رو رو در میارم

    شاید اینطور هم نبوده باشه ولی دارم تمرین محصول احساس لیاقت رو ،همین جا انجام میدم

    همه ی این جنس روابطها،این رفتارها،بخاطر نداشتن احساس ارزشمندیه

    من شاید باور نداشتم که اولا من خودم ارزشمندم و هرجا توی هر روابطی ،ادمها منو بخاطر وجود خودم دوست دارن و علاقه دارن بیشتر کنارم باشن بیشتر بهم محبتو احترام بزارن

    نه بخاطر هیکلم،نه بخاطر رشتم،نه بخاطر خانوادم،نه بخاطر پولم،نه بخاطر رنگ چشمام ..

    نه بخاطر هرچیزی که فقط برای زمانی بمن داده شده…

    دوما باور نداشتم که من خودم ،این ضعفها رو دردرونم دارم که موجب شده در رفتار بیرونم،نسبت به طرف مقابلم ،مواجه بشم

    تقریبا یک‌هفتست ،تمام ناراحتی ها،بد رفتاری ها،هرچیزی که توی رابطه منو دل چرکین میکرد رو ریشه یابی کردم و مسئولیته همشو به عهده گرفتم

    فهمیدم منم

    همه چیز منم

    به جرات میتونم بگم،همه چیز عوض شده

    ادمها نزدیک به خواسته های من رفتار میکنن و این اوله راهه

    همه نگاهم به خودمه و اینو باور پذیر کردم که ادمهایی که در فرکانس من نیستن،خیلیی راحتتر از راحت جدا میشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1365 روز

    به نام خداوند هادی

    سلام به خانواده عزیزم در سایت عباسمنش که بیشترین هم فرکانسی در این جهان رو با افراد و ادمای این سایت دارم

    خدایا بینظیر سیستم این سایت و عجب گنجی هست و واقعا هم نمیشه توضیحش داد فقط باید توش بود تا درک کرد حالا از خوبی های سایت اگر بخوام بگم باید ساعت ها بنویسم و قبلا هم کلی اشاره کردم

    اما برای این اینجام تا یک کامنت بزارم درمورد یک موضوعی که مربوط به بحث رابطه هستش و یک ردپایی برای خودم ثبت کنم در این موضوع چند وقت پیش ردپایی نوشتم و بعد ها که گذشت و اون کامنت رو خوندم متوجه شدم چقدر اهمیت داره ردپا گذاشتن و قشنگ تفاوت فرکانسیم از اون کامنت تا این کامنت احساس میشه از احساس لیاقتی که در من ایجاد شده از عدم وابستگی که در من ایجاد شده و هزاران نکته دیگه که چقدر باعث شد بیشتر به خودم افتخار کنم و چقدر این ردپا گذاشتن باعث میشه که فراموش نکنیم اگر اون ردپا رو نمیزاشتم هیچوقت متوجه نمیشدم چقدر رشد کردم و پیشرفت کردم و ذهن هزاران نجوا میداد که تو چندوقته گذشته چه رشدی کردی و فلان اینا،، و بعد با خودم گفتم چقدر خوبه که توی همه جنبه های زندگی ردپا بزارم توی سایت از لحاظ مالی، سلامتی، روابطی، احساس لیاقت، وابستگی هام، روابطم و…

    حالا هم اینجام که یک ردپا ثبت کنم با جزییات از رابطه عاطفی که دارم و امیدوارم که با جزئیات من دقیق و منسجم بنویسم تا خیلی ردپای کاربردی و زیبایی بشه

    خدایا خودت بنویس که تو از من به خودم آگاه تری…

    خب من یک چندوقتی میشه که با یک عزیزدلی آشنا شدم و رابطه ما اول دوستانه بود و کم کم گذشت اتفاقات گوناگون خیلی جالبی افتاد که باعث شد جفتمون به شدت رشد کنیم از لحاظ احساس لیاقت، جفتمون به شدت ادم های ارومی بشیم، جفتمون به هدایت ایمان بیاریم، جفتمون بهم بیشتر اعتماد کنیم و چقدر هرروز داشت رابطه ما باحال تر و قشنگ تر میشد،، عزیزدلم خلاصه رشد کرد و رشد کرد و رشد کرد اوایل فکر میکردم ما دوتا برای رابطه عاطفی اصلا به هم نمیخوریم و حتی ایشون دقیقا اون چیزی که من میخوام نیست، اونم این اطمینان رو نداشت، وسطای همین دوستی معمولیمون بود که من زور زدم که رابطه عاطفی با ایشون ایجاد کنم چیزی که نیازش رو نداشتم و رابطمون اصلا نیاز بهش نداشت اما ریشه اش از وابستگی و ریشه این وابستگی خودش از احساس لیاقت میومد،، خلاصه صحبتش شد ایشونم اولش مقاومت کرد اما خیلی زود چیزی که بود شکل نگرفت و خراب شد و برگشتیم به همون حالت دوستیمون،، اون اطمینان نداشت به این رابطه منم نداشتم اولش شاید فکر میکردیم درسته اما با یکم فکر فهمیدیم گه اشتباه بوده..

    اگه بخوام از جریان هدایت با رابطه ام با این عزیزدلم بگم خب باید بگم که به شدت اتفاقات و شرایط رخ میداد که اخر سر ما به هم نزدیک تر بشیم، ما برای هم آماده تر بشویم و چقدر این جریان های هدایت باحال بود حتی اگر کسی میومد رابطه مارو خراب کنه باز ناخودآگاه باعث میشد ما به هم نزدیک تر بشیم

    خلاصه گذشت و گذشت و گذشت…

    بعد از اون قضیه که من زور زدم که این رابطه رو ایجاد کنم اونم بخاطر وابستگی که نمیخواستم دوستیمون خراب بشه،، بازم باهم صحبت میکردیم بازم دوست بودیم باهم اما کمی معذب تر شده بودیم،، اما خلاصه گذشت یک مسیر جذابی داشت رابطمون، خیلی همو نمیدیدیم(هنوزم همینطوریه که حالا درمورد این موضوع حسابی صحبت دارم) اما از لحاظ فرکانسی بازم داشتیم به هم نزدیک میشدیم انگار خدا داشت کاراشو میکرد تا مارو آماده کنه اما این سری زوری در کار نبود، هیچگونه وابستگی درکار نبود من کاملا نسبت به ایشون رها بودم، دوسش داشتم اما وابستگیم رفته بود دیگه برای همین دوست داشتن خیلی خالص تر شده بود و باز اموزه های استاد عباسمنش مخصوصا در این فایل بهم یاداوری میشد که وقتی وابستگی میره چقدر همه چی جذاب میشه درواقع اون وابستگی قبلی من از این بود که میترسیدم ایشون بره تو رابطه و باز رابطش با من خراب بشه برای همین زور زدم اما انگار خارج از پلن خدا بود و من فقط باید رها میبودم،، خلاصه روی خودم کار کردم با مغزم صحبت کردم و این وابستگی رو از بین بردم،، حتی فکر میکردم ایشون کویر هست برای من یعنی کسی که دیگه نمیشه درست بشه که باهام رابطه داشته بشه(یا به اصطلاح کویر رو نگه دارم و بخوام به زور توش برنج بکارم) به این نتیجه رسیده بودم تصمیم گرفتم چند وقتی هم باهاش چت نکنم و بیشتر تماس تلفنی بود هفته ایی یک بار 4 روزی یکبار،، اما من خیالم راحت بود خیلی احساس ازادی داشتم خیلی وقتا بازم فکرم میرفت پیشش بخاطر احساس عدم لیاقتی ک داشتم اما حالم بهتر بود،، رها بودم از اینکه با هرکی میخواد راه بره، با هرکی دلش میخواد بره تو رابطه و من دیگه نگران این موضوع نبودم حتی بهش گفتم:تورو خیلی دوست دارم بدون وابستگی به طوری که اگه با هرکی راه بری یا با هرکی بری تو رابطه برام مهم نباشه ، و واقعا هم همینطور بود خلاصه گذشت الان که دارم اینو مینویسم حدودا دو سه ماهی از اون موضوع میگذره:))

    گذشت ما صحبت میکردیم کمو بیش، احساس خوبی نسبت بهم داشتیم دوست های خیلی باحالی بودیم و لذت میبردیم،، هرچند که من سر اون موضوع که زور زدم و رابطه شکل نگرفت احساس لیاقتم ضربه خورد،، اما توی این مدتی که ازش کمتر خبر داشتم به شدت بیشتر با خودم رفتم توی صلح، خودمو دوسداشتم و همه چی بهتر شد خداروشکررر(واقعا اینا همه از لطف خداست خدایا عاشقتم باشه؟؟ ببخشید که خیلی وقت ها یادم میشه ازت که همش هدایت های تو بوده وگرنه منه انسان که چیزی بلد نیستم تو همش رو مدیریت کردی و این سیستم بینظیری که عاشقانه خلق کردی تو خدای مخصوص خودمی و من عاشقتم “الان یکم اشکی شد چشام” که اینم از لطف خودشه)

    و من میدیدم به میزانی که احساس لیاقت ایجاد میکنم همه چی روانتر میشه نگرانیم کمتر میشه برای همین دست به کارایی نمیزنم که رابطه خراب بشه..

    گذشت و گذشت.. از یک جایی که دقیقا نمیدونم کِی یکم صحبت هامون باز بیشتر شد باهم

    (اینم توی پرانتز بگم که ایشون به شدت کلا توی زندگی من نقش پررنگی داشته و تاثیر داشته یک جورایی خیلی کمکم کرد قانون رو درک کنم ناخوداگاه و کلا زیاد بهش فکر میکردم توی طول روزام که البته اون حد از فکر کردن واقعا درست نیست:)

    اون رشد میکرد، منم رشد میکردم ما همو نمیدیدم اما همون صحبت ها و مخصوصا اتفاقاتی که میوفتاد جفتمون رو رشد میداد یکی دوماه گذشت

    ما بازم خیلی صمیمی شدیم خیلی نزدیک تر رابطه ما نه دوستی بود نه رابطه عاطفی اما خیلی قشنگ بود حداقل برای من و همون حس ازادی و داشت که خیلی مهمه داشته باشی توی رابطه از یک جایی که خودموم دقیق نمیدونیم این رابطه اوج گرفت مال کمتر از یک ماه پیشه ،، داستان رسیده به نزدیک زمان حال پس دقت کنین:))))

    بعد مثلا مرور میکردیم باهم هدایت هایی که شدیم تابه اینجا رسیدیم چقدر همو دوست داشتیم و واقعا اتفاقاتی افتاده بود که اطمینان پیدا کرده بودیم که ما خیلی باهم هم فرکانس هستیم(البته عزیزدلم با این مباحث اشنا نیست اما درونی پیش زمینه اش رو داره)

    ما همو توی یک مهمونی هم همین سه چهار هفته پیش دیدیم و خلاصه من چون زیاد ندیدمش و همش پشت گوشی بودیم حضوری یکم معذب بودیم و یخمون باهم باز نشده بود اما خلاصه گذشت و ما باهم کلی رقصیدیم و عکس گرفتیم که یخمون هم بیشتر باز شد و آخر سر بغلش هم کردم و چقدر حس خوبی داشت..

    این آدم به شدت تغییر کرده بود به شدت اماده بود برای اینکه من باهاش باشم یک رابطه قشنگ رو باهم داشته باشیم،، چقدر اونم به من اطمینان پیدا کرد که از حرفاش و رفتاراش واقعا معلوم بود ما یک مدت زمان کوتاهی هرشب درمورد قشنگی های رابطمون صحبت میکردیم توی تلگرام و همین باعث میشد واقعا هرشب بهتر و بهتر بشه رابطه ما و چقدر انرژی بگیریم از هم و حالمون خوب بشه واقعا شب های لذت بخشی بود و خیلی اپن روزا احساسش متفاوت بود (همین چندروز پیشا) ما پذیرفته بودیم که باهم تو رابطه ایم اما نمیدونستیم از کجا و کِی شکل گرفت اصلا اینقدر که روان و لذت بخش بود اینقدر که عاشقانه بودواقعا و چقدرر احساس خوبی داشتم،، ما به هم وابسته نبودیم،،

    حتی دقیقا با همون معیار هایی بود برای من که من همیشه دلم میخواست از رابطه داشته باشم

    ایشون خودش هدف داره توی زندگیش هدفاش خیلی براش مهمه احساس قربانی بودن نداره، درساش رو خوب میخونه و برای زندگیش و خودش بسیار ارزش قائل هست و حتی وقت اینکه وابسته بشه رو نداره و این دقیقا همون چیزی بود که من میخواستم منم هدف های خودم و دارم کار خودم رو دارم حتی قبل از اینکه من برم توی رابطه و حتی ایوشن رو بشناسم واقعا همیشه با خودم با الگو برداری از استاد میگفتم که دوسدارم یک رابطه ایی داشته باشم که اگه به طرف گفتم عزیزم من میخوام یکی دو هفته یک ماه یا… برم و به هدفام برسم و به شدت تمرکز نیاز دارم اون نه تنها ناراحت نشه و قهر نکنه بلکه خیلی هم دلش بخواد و خودش هم بره سمت هدف هاش و اتفاقاا خوشحال بشه و این ادم دقیقا اینطوریه

    چقدرر تحسینش میکنم بخاطر احساس لیاقتی که داره

    چقدر هدفمند تر شده از موقعی که دلم میخواست با زور رابطمون رو ایجاد کنم و یک کسب و کاری رو کلا برای خودش راه اندازی کرده و فکر و ذکرش شده اون و واقعاااا جقدر تحسینش میکنم و الان که دارم درمورد خوبیاش مینویسم خیلی احساسم بازم نسبت بهش بهتر شده واقعاا دوسش دارم:))

    خلاصه ما درمورد قشنگی هامون صحبت میکردیم درمورد هدایت ها،، حتی چقدرر درمورد خدا صحبت میکردیم و چقدر عزیزدلم به این انرژی ایمان داره و حالمون عالییی عالیی میشد و چقدر همو به عنوان کسی پذیرفته بودیم تو زندگیمون که واقعا فرق داره با هنه ادم های دیگه زندگیمون و لذت میبردیم از این رابطه قدرتمند،، ما حتی زیاد باهم چت نمیکردیم ولی اون موقعی هم که بود همش حرفای خوب میزدیم و این قشنگی رابطه ما بود که من انسانی موحد و هدفمند اونم همینطوری و ما باهم و کنار هم بودیم و از باهم بودن لذت میبردیم،، خلاصه یک هفته ایی از این شکل فوق العاده رابطه گذشت و من یکم زمان زیاد از حدی رو برای فکر کردن بهش و صحبت کردن باهاش میزاشتم زمانی که باید صرف هدفهام میشد و تمرکز روی خودم و فقط یک تایم کوتاهی رو میزاشتم براش

    همچنین اینکه شکل رابطمون یکم تغییر کرده بود و اینشکلی شده بود باز حساسیت های وابستگی و احساس عدم لیاقت داشت منو قلقلک میداد و من حواسم بهشون نبود. و باعث میشد یکسری کارای کنم که خود به خود رابطه رو به سمت کمی بدتر شدن ببرم.

    اما بازم همه چی خوب بود

    این چند روز پیش من به عزیزدلم گفتم میخوام ببینمت و فلان و اینا و چرا ما باید کم همو ببینیم از طرفی من اوکی کردن تایم رو قبلا به خودش سپرده بودم که زنگ بزنه و اوکی کنه اما خبری نبود و این یکم باز نجوا میداد به من که نکنه اصلا نمیخواد ببینت و فلان و اینا چون ایشون کلا شاید هفته ایی یکبار اینا میرفت بیرون اونم یا تنهایی میرف یا با دوستاش

    و من از همون مهمونی که گفتم یعنی سه هفته چهار هفته میگذشت که ندیده بودمش،، این یک حس بدی بهم میداد نمیدونم از احساس عدم لیاقت نشات میگیره یا نه اما احتمالا از همونه،، و باعث میشد که تموم قشنگیای رابطمون رو زیر سوال ببرم…

    خلاصه من شروع کردم به زور زدن… دو سه روز همش درمورد دیدن صحبت میکردم و اینکه اوکی کن هر تایمی که شد بیا همو ببینیم و بهتره توی این قضیه خیلی حساس نباشی و فلان و اینا که از یک حدی گذشت احساس کردم بهش دارم فشار وارد میکنم که باعث میشه فکرش درگیر بشه… از طرفی من کمی نگران که گرا نباید ببینمش و حتی نجواها میومد که این چه رابطه ایی هست و فلان و اینا و حتی بعضی وقتا که میگفت که نه من واقعا دلم میخواد بیام بیینمت اما نمیتونم حس میکردم که داره دروغ میگه و دنبال رفتارایی ازش بودم که اینو ثابت کنه بهم

    بعد حتی از خودش میخواستم که بهم این اطمینان رو بده که واقعا دلش میخواد که همو ببینیم و همین باز خودش یک چیز مورد داری هست خلاصه اون احساس فوق العاده عالی داشت کم کم بد میشد و من حال خوبم رو پیوند داده بودم به دیدنش برای همین هم فکر میکنم شرایط جور نشده تا الان چون زور میزدم خلاصه من حس کردم که این موضوع که من هی بهش بگم که ما همو ببینیم و فلان و بهمان و اینا داره رابطه مارو بدتر میکنه و بنظرم باید به این جمله که:

    خداوند در بهترین زمان و بهترین مکان مارو هدایت میکنه

    باور پیدا کنم

    خلاصه حس من کمی داشت بد میشد باز فرکانس شک اومد حس میکردم با این رفتارم که پیوند بزنم به دیدنش حس خوبم رو باعث بشه که خودم و رابطه رو محدود کنم،، واقعا ازم انرژی میبرد نجوا های احساس عدم لیاقت رو میاورد سراغم و خلاصه تا امروز هم ما همو ندیدیم هنوز و کمی حس کردم به جای اینکه بخوام رابطه رو بهتر کنم بدترش کردم.. خلاصه امروز بهش پی ام دادم توی تلگرام (بعد از دو روز بی خبری که این خودش بازم از چیزایی هست که میگم ما واقعا به هم وابسته نیستیم)

    و باهم حرف زدیم اما چند روزه واقعا احساسم بد شده انگار اون احساس شور و شوق جاشو داده به احساس بد و شک خلاصه امروز که پی ام دادم یکم سلام و چخبر و اینا بعد که ویس دادم یکم ایشون دیر جواب داد و باز نجواها اومد که نکنه باز رابطمون میخواد خراب بشه.. بعد یهویی رفتم سر و صورتم رو آب زدم که حسم خوب بشه اومدم دیدم جواب نداده یک الهامی انگار بهم گفت که تلگرام رو اصلا پاک کنم یک چندروزی،، بی خبر ازش باشم و دور باشم ازش و برم توی درون خودم دنبال جواب مسائل بگردم حالم و خوب کنم و لذت ببرم از همه چی و تمرین انجام بدم، حواسم به دوره ام باشه و روش کار کنم و خلاصه پلن چیدم که برم به درون،، امروز این تصمیم هارو گرفتم خب… و همون یک ساعت اولی که تلگرام رو پاک کردم و دیگه نیازی ندیدم چک کنم عزیزدلم رو همش،، یک احساس بینهایت خوبی بهم دست داد یک تمرکز خیلی خوب یک حال خیلی عالی داشتم و واقعا لذت بخش بود و تازهه این چیزارو تجربه کردم و تازه که درمورد اش نوشتم فهمیدم که دقیقا چه چیزی از رابطه میخوام و دلم میخواد تجربه کنم و الان متوجه میشم که همه این دیدن ها و همه اینها بهونه ایی بوده تا من بخوام لیاقت خودم رو به خودم ثابت کنم لیاقت رابطمون رو ثابت کنم و اون چیزی نبوده که حتی بهش نیاز داشته باشم و تنها کاری که کرده باعث شده که تمرکز من از روی اهدافم بره و تمرکز عزیزدلم رو هم بهم بزنم

    برنامه داشتم که تا شنبه نرم تلگرام اما الان همون حس بهم میگه برم و این چیزا رو بهش بگم و اون چیز نادرست و این محدودیتی که برای خودم درست کردم رو باهاش صحبت کنم و دیگه محدودیتی نداشته باشم،، دیگه فکر ها منو اذیت نکنه و بدون دغدغه هدف هام رو دنبال کنم و هیچ نگرانی راجع به این موضوع نداشته باشم

    خداروشکررر که با کسی تو رابطم که اینارو خیلیی خوب درک میکنه و چقدر باهاش حرف دارم و مطمئنم که امروز که حسم رو خوب کردم در مدار اتفاقات خوب قرار گرفتم و امیدوارم خدا هدایتم کنه که چه حرفایی بزنم بهش چون دقیقا نمیدونم..

    یک جورایی میخواستم با این رفتنه از مسئله فرار کنم اما راه حلش خیلی ساده بود و با این راه حل میتونم هم عزیزدلم رو داشته باشم اونم بک رابطع فوق العاده واقعااا و هم هدف های خودم رو به شدت دنبال کنم و زمانی نزارم که بخوام حتی بهش فکر الکی بکنم و دغدغه ایی داشته باشم برای هر موضوعی دقیقا مثل رابطه استاد..

    و دیگه وابسته نباشم تا بخوام رفتار هایی از خودم نشون بدم که باعث خرابی رابطه بشه

    تازه من از قشنگیای این رابطه نصفش رو هم توی این کامنت نگفتم..

    این بود توضیحاتم و چقدرر نوشتنش بهم کمک کرد فکر نمیکردن اینقدر حالم عالی بشه و رهابشم و به این راه حل خیلی خوب برسم کاقا هم هدف هام رو داشته باشم هم عزیزدلم رو و همه چی باهم رشد کنه و لذت ببریم از وجود هم اخه الان توی تایمی هستیم که ما باید خودمون رشد کنیم تمرکزمون روی خودمون باشه و اگه خودمون رشد نکنیم نمیتونیم رابطه رو رشد بدیم

    امیدوارم بتونم به راحتی و عزتمندانه این مسئله رو حل کنم

    و واقعا این مبحث دیدن چیز مهمی نیست وقتی که ادم خودش هدف های خودش رو داشته باشه و با کسی باشه ک این همه حرفای قشنگ و تجربه های قشنگ میتونن باهم داشته باشن

    چقدر شده که من ارتباط نزدیکی با بچه های سایت حس کردم اما مگه یک بار هم دیدمشون؟ مهم فرکانس قلبه و کم کم. این فرکانس مارو در بهترین مکان و زمان کنار هم میزاره خدایا عاشقتم!

    احتمالا برای عزیزدلم که ویس بگیرم توی تلگرام باز تا فردا شب تلگرام رو پاک کنم و به هدف هام فکر کنم و اونارو دنبال کنم و با حالی خوب این رابطه و زندگیم رو ادامه بدم و هرجا هم که حس کردم مسئله های اینچنینی هست حلش میکنم و اگر دیدم که نیاز به نوشتن توی سایت دارم بازم میام مینویسم

    خدایاااشکرتتتت

    پس الان میرم و صحبت میکنیم باهم مسئله رو حل میکنم برای خودم و عزیزدلم و بعدش با. همون حس خوب و پلن هایی که برای این چندروز ریختم میشینم هدف هامو تمرکزی دنبال میکنم بدون اینکه نیاز باشه دیگه زیاد از حد به عزیزدلم فکر کنم یا بخوام به نگران باشم که نکنه مسیر اشتباهی رو بره(که این خودش نوعی شرک هست)

    الهی خودت هدایتم کن

    خداوند یار و نگهدار و هدایتگر هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    محبوبه قنواتی گفته:
    مدت عضویت: 1764 روز

    سلام سلام سلام

    میتونم بگم بعد از گوش دادن به این فایل برای اولین بار در زندگیم تغییر کردم عادت ها و رفتارهای بد گذشته م رو تغییر دادم چقدرررررر به این فایل به تغییر عادت ها و باورهام نیاز داشتم خدایا شکرت که منو هدایت کردی به این فایل…

    روزی که این فایل رو گوش دادم قبلش حس خوبی نداشتم دایم میخواستم زنگ بزنم به همسرم و غر بزنم از وضعیت شکایت کنم ولییییییی به محض گوش دادن بهش. انقدر این باورهای قدرتمند تو وجودم ریشه کردن که نه تنها آروم شدم و تماسی با همسرم نگرفتم بلکه زمانیکه ایشون تماس گرفتن با روی باز و سرشار از انرژی تحویلشون گرفتم و بهشون گفتم که تصمیم گرفتم دیگه بهت گیر ندم طوری که کارشون رو رها کردن و تخته گاز اومدن خونه در حالی که قبلا همیشه حداقل با یک ساعت تاخیر میرسیدن.

    شرایط زندگیم از چهار سال پیش تا بحال طوری بوده که همسرم هر از گاهی هر بار به مدت حدودی ده روز باید سفر کاری داشته باشن و این حالت توی دوران بارداریم هم اتفاق افتاد در حالیکه در شهری دور از خانواده م زندگی می کنیم تا بحال نشده تو این چند سال که از سفر ایشون ناراحت نباشم شکایت نکنم غر نزنم میگفتم بهشون که تو برو من پشتت هستم ولی از درون شاکی بودم و اینطور به خودم می قبولاندم که مجبوریم و باید زندگی کرد گاهی میرفتم پیش خانواده م و مدت زیادی میموندم گاهی با دوستانم وقت میگذروندم تا فشار روانی غیبت همسرم کمتر بشه حتی وقتی به دوستانم میگفتم تعجب میکردن که چطوری دوام میارم با یه بچه تو شهر غریب؟؟؟؟؟ چقدر شرک آلود هست به نظرم این طرز فکر و چه شرکی مخفی شده در اون!!!! ولی بعد از گوش دادن به این فایل به این نتیجه رسیدم‌که باید از غیبت ایشون به نفع خودم و دخترم استفاده کنم که قویتر بشیم و نتیجه این باور رو در موفقیت های شغلی ایشون و ارامش سه نفره مون می بینم.

    خواهرم مدت هاست که اصرار دارن من به فایل ها گوش بدم درست زمانی من به این فایل هذایت شدم که با خواهرم تونستیم هزینه دوره عشق و‌مودت و پرداخت کنیم و انقدر فایل های رایگان پر از نکته و جذاب هستن که نتونستم برم سراغ دوره.

    بی نهایت ممنونم از خدای خودم

    از هدایتم به این سایت و این فایل که به نظرم یکی از جذاب‌ترین فایل های این سایت هست

    و از تمامی اعضای تیم استادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 744 روز

    بنام خدای زیبایی ها ، خدایی که خالق بهترین روابط هاست

    سلام به همه دوستان

    اصل و اساس ایجاد و حفظ و تقویت رابطه با دیگران حالا اختصاصا رابطه عاطفی اینه که ما خودمون رو به نقطه ایده ال نزدیک می‌کنیم و خودمون رو فرد بهترین می‌کنیم تو ابعادی که می خوایم و نیاز داریم ، جهان هم طبق فرکانسی که بر اساس باورهامون هست و کانون توجه‌مون تو زمینه عاطفی اون فرد و اون رابطه رو برامون میاره و ادامه پیدا میکنه

    بازم بر میگرده اینکه همه چیز خودم هستم

    اگه رابطه عاطفی ندارم یا رابطه عاطفی خوبی ندارم

    خل مسیله ای نیست من حتما فرد مناسبی نیستم یا فرد مناسبی برای خودم انتخاب نکردم و …. همه این ها ناشی ازین میشه که من تعریف درستی از یک رابطه عاطفی خوب ندارم و صرفا بر اساس جامعه و شنیده هایی که خوب روشون فکر نکردم انتخاب کردم

    یعنی هنوز به خودشناسی و سبک شخصی و عزت نفس واقعی نرسیدم یا تو مسیرش حرکت نمیکنم

    واقعا وقتی سنم کمتر بود فکر میکردم اگر زیبا تر باشم و جاهایی برم که بیتشر در معرض دید یک سری پسر ها باشم و خودم رو بر اساس توهم بالا ببینم اون موقع فرد مناسب رو می تونم پیدا کنم

    دقیقا کار اصلی خودم رو انجام نمیدادم و می خواستم وظیفه جهان رو انجام بدم

    نه می دونستم از رابطه چی می خوام

    نه دقیقا می دونستم چطور پسری می خوام

    خیلی خیلی کلی یه چیزهای مختصری تو ذهنم بود

    بیتشر دنبال رفع خلا ها و نگرانی های درونیم بودم تا اینکه واقعا یک رابطه رو واسه لذت بردن و رشد خودم بخوام

    من باید سعی کنم اعتماد به نفس و عزت نفس بهتری و بالاتری داشته باشم

    تا هم مدار بشم با فرد بهتر و مورد نظرم

    برخورد ما دوتا کار جهانه

    وظیفه من بالا بردن احساس لیاقتم هست

    می‌تونه تو زمینه های مختلف باشه

    مثلا من خیلی دوست دارم با فردی که از نظر ظاهری جذاب هست ، خوش فیس و‌ خوش اندام و‌خوش لباس و‌خوش تیپ هست باشم

    و دارم به خاطر این ویژگی این ها رو تو خودم خدا رو شکر تقویت میکنم جالب اینه که جهان هم بهم کمک میکنه

    من می خوام طرف مقابل ورزشکار باشم چون خودم‌هم‌ورزشکارم

    من می خوام اون پسر استانداردهای بالایی داشته باشه و واسه خودش ارزش قائل باشه پس خودم هم باید این رو در خودم تقویت کنم

    می خوام که اون پسر هم کار موردعلاقشو کنه هم تفریحاتش رو داشته باشه پس من باید اینطوری باشم و مهم‌ترین مسیله

    یعنی باید بگم بیتشر جامعه دختر پسرها دارن میگن اون فلانی اصلا مردونگی نداره پسرها هم میگن اون دختر زنانگی نداره

    وقتی ریز میشم میبینم دقیقا خدا خودش هم مدار با خودش رو باهاش قرار داده

    اونی که میگه مرد من مرد نیست میبینم تو زنانگی خودش مشکل داره و برعکس

    پس منی که عاشق مردهای مردونه و حمایت گر و‌ با مسئولیت پذیری بالا هستم ( نه به خاطر خلأ هام چون من دختر خیلی مستقل و قوی هستم ) پس باید خودم زنانه تر باشم و ویژگی هاشو در خودم تقویت کنم که خدا رو شکر تو مسیرش هستم

    منی که عاشق مردهای با روابط اجتماعی عالی هستم باید خودم این ویژگی رو داشته باشم

    اگر مرد آگاه می خوام

    خودم رو آگاه تر کنم

    و ….

    راهش همینه

    که از بچگی فکر میکردیم هر چقد تو جذب جنس مخالف حرفه ای تر بشین فرد بهتری گیرمون میاد که نهایتا به صیاد های ماهری تبدیل شدیم که بلد نبودیم رابطه رو ادامه تقویت و حفظ کنیم فقط بلد بودیم یه رابطه بدست بیاریم

    درحالی که بدست اومدن رابطه کار جهانه …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ناصر گفته:
      مدت عضویت: 1485 روز

      سلام صدف عزیز

      ممنونم بابت کامنت مفیدو آموزندتون

      استفاده کردم از نکات زیبا و مهمتون

      آفرین به درک و آگاهی تون در مورد قوانین

      چه خوب تونستین اصل قضیه رو بگیرین

      چه خوبه که دارین فقط روی خودتون کار میکنید

      شما دارین سمت خودتون رو که بالا بردن کیفیت شخصیت خودتونه رو انجام میدین

      و جهان هم لاجرم فردی رو طبق خواسته شما وارد زندگیتون میکنه

      خدا رو شکر بکنید که در مدار این آگاهی های ناب قرار گرفتین

      چون زندگی عاطفی فوق العاده ای در انتظارتونه

      براتون بهترین همه چیز خصوصا عشق دلخواهتون رو آرزومندم.

      شاد و خوشبخت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: