عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجيد رجائي گفته:
    مدت عضویت: 1376 روز

    بنام الله یکتا

    درود بر استاد خوبم و خانم شایسته عزیز

    فقط خود خدا میدونه که چقدر حرف تو این دلم هست که میخوام بزنم از نتایج فوق العاده ام از تغییراتی بنیادی که به مرور زمان نتایجش تو زندگیم نمایان شد…

    انقدر تو این مدتی که با استاد عباسمنش آشنا شدم و با آگاهی ها و قوانینی که تو فایل های دانلودی یاد گرفتم اتفاقاتی برای اثبات این قوانین و این آگاهی ها برام رقم خورده که تجربه این یکی دو ساله ام برابری میکنه با چندین سال زندگی کردن…

    اینا همه لطف خداونده که همیشه و هر لحظه حواسش بهم هست و داره هدایتم میکنه

    هدایتم میکنه به سمت آرامش و سعادت واقعی..

    هدایتم میکنه به سمت مسیرای بهتر و راحتتر…

    هدایتم میکنه به سمت رابطه های فوق العاده…

    هدایتم میکنه به سمت هر چیزی که برای من مناسبه و در جهت رشد منه..

    دیشب قبل خواب اومدم تو سایت و رفتم قسمت مرا به سوی نشانه ام هدایت کن وقتی که این نشونه رو برام آورد من رو برد به روزای اولی که هدایت شده بودم به این مسیر البته داستان هدایتمم خیلی جالب و باحال بود که حتما تو بخش آشنایی با سایت میزارم.

    این اولین کامنتم تو سایته و یه حسی بهم گفت که بیام و از تجربه ای که تو این مدت از آگاهی ها و قوانین بدست آوردم رو بنویسم تا اول از همه ایمان خودم قوی تر بشه و برای دوستان هم مفید واقع بشه.

    میدونین این حرف استاد که میگه باور های ما الگوهای زندگیمون رو میسازن همیشه داره تو ذهنم تکرار میشه تا بیشتر از قبل روی باورهام کار کنم و مراقب ورودیهام باشم

    یادمه از اولین رابطه ای که داشتم کلی باور های مخرب مثل زنجیر بهم وصل شده بود و نمیتونستم اونطوری که باید از رابطه ام لذت ببرم و خوب یادمه که اون روزها هم آگاهی الان رو نداشتم و از خدا کمک میخواستم که چکار باید کنم،از سن 17 سالگی به دنبال بهبود دادن به تمام ابعاد زندگیم بودم ولی باورهایی که از خانواده و رسانه در من شکل گرفته بود نمیزاشت نتیجه رو ببینم و برام آشکار بشه.

    یه چیز خیلی جالبی بگم من زمانی که از خدا کمک میخواستم بعد از مدتی می دیدم شرایط رابطه ام داره روز به روز بد و سخت تر میشه.

    الان که آگاهی دارم اون سختی ها همون تضاد های زندگی ان که باعث شفاف شدن خواسته هامون میشه.

    خوب یادمه که چقدر احساسی عمل میکردم و همین همیشه ضربه اش رو بهم میزد.این ضربه ها همون الگوهای تکراری ان.تا زمانی هم که باورهام رو تغییر نمیدادم همین اتفاقات به قدری تکرار میشد و ضربه میزد که از این خواب بیدار شم و یه تغییر اساسی به خودم بدم،که بالاخره از اون رابطه با سختی جدا شدم ولی هنوز مدارم تغییر نکرده بود و کسایی که تو زندگیم میومدن دقیقا از الگوهای قبلی پیروی میکردن.تا اینکه تصمیم گرفتم خودم رو تغییر بدم اون موقع فقط از تجربه هایی که از رابطه بدست آورده بودم رو تو رابطه بعدی استفاده میکردم و به اندازه ای که تغییر میکردم نتیجه هم میگرفتم ولی امان از باورهااااایی که ریشه کرده بودن و مثل ترمز منو از حرکت نگه داشته بودن.زمانی که تصمیم جدی گرفتم که تغییر کنم همه چی به صورت تکاملی داشت بهتر میشد منی که با مادرم زندگی میکردم حتی فکرش رو هم نمیکردم که مادرم با اومدن من به تهران موافقت کنه چون فقط همین یه پسر رو داشت و براش سخت بود،یادمه از همون بچگی خیلی با خدا حرف میزدم دقیقا مثل کسایی که با رفقیشون حرف میزنن و همش میخواستم که منو به حال خودم رها نکنه و همیشه کمکم کنه،بعد از اینکه تصمیم گرفتم که بیام تهران واقعا نمیدونم چیشد فقط اینو یادمه که مادرم اصلا مانع رفتنم نشد و من خودمو همون روز با دوتا کوله لباسام تو تهران دیدم و این برای من یه اتفاق فوق العاده و شروع جدیدی بود.

    بعد از سه ماه که تهران بودم من تو یک مزون لباس مشغول به کار بودم جایی که اکثر آدمای موفق و پولدار بخاطر کیفیت لباس ها تو این مزون بیشتر دیده میشدن و من وظیفه ست کردن استایل رو در این مجموعه داشتم.یک روز از همون روزها که محل کارم بودم با یک خانم و دختری که اومده بودن نماد ثروت و زیبایی رو ببینن خیلی اتفاقی با هم در مورد لباس ها و کار هایی که تو مزون بود صحبت کردیم و یادمه که یک راه ارتباطی هم با دخترشون من گرفتم که هر دومون تو یک رشته فعالیت داشتیم.خلاثه بعد از چند روزی که باهم در ارتباط بودیم و دیدیم چقدر طرز فکرمون نزدیک به هم هست و همین امر و خیلی معیار های دیگه باعث شد که بریم تو رابطه،میدونین چیه من اینو بارهاااا برای خودم تکرار میکنم((من خودم خالق شرایط زندگیم هستم)) و ((هرگز دنبال مقصر نیستم)) چون خودمون باعث بوجود اومدنشون هستیم من اینو با پوست و خون درکش کردم توی همین چند رابطه ای که به صورت تکاملی داشت منو صیقل و شکل میداد.اوایل رابطه بود که این دو فرشته منو با استاد عزیز آشنا کردن و شروع مسیر من از همونجا استارت خورد و سپاسگزار خداوندم بخاطر این دستان بی نظیرش که اومدن و به من کمک کردن.

    از اتفاقاتی که تو این مدت برای من افتاد من میتونم یه کتاب دو جلدی بنویسم انقدر که تو زندگیم همزمانی و اتفاقات عالی افتاد.انقدر نتیجه برای گفتن دارم فقط میگم خدایا کدومش رو من بگم،از بس که حس فوق العاده ایه بهم میده

    از اصل مطلب دور نشم بعد از چند ماه دوباره همون الگو برام اتفاق افتاد و تصمیم گرفتیم که از رابطه رو تموم کنیم که بخاطر وابستگی برای من دو سه روزی سخت گذشت و توی همون روزا مادرشون برام همین فایل استاد و یک فایل دیگه که استاد در مورد خداوند و اینکه ما مالک هیچ کسی نیستیم فرستادن و همونجا اون دوتا فایل انگاری یه تلنگر فوق العاده ای به من وارد کرد و باعث شد من روی خودم بیشتر و تمرکزی تر کار کنم و باورهای غلطم رو پیدا کنم و کدهای درست رو بنویسم.

    من خیلی روی خودم کار کردم روی عزت نفسم روی ایمانم به خداوند روی اعتماد به نفسم روی دوست داشتن خودم روی ارزشمند بودنم و خدا شاهده که چقدر همین ها باعث شد تا من به رابطه ایده آل و رویایی برسم

    یه چیزی رو بگم من عاشق این حرف استادم که میگه زیبایی هارو تحسین کنید من رابطه دو نفر دیگه رو میدیدم از شدت ذوق و خوشحالی میخواستم بال در بیارم انقدر که از ته دلم خوشحال میشدم و همیشه از دیدن رابطه استاد با خانم شایسته عزیز خیلی لذت میبردم و ندایی در درونم میگفت این همون رابطه ای هستشکه دنبالشی و من وارد رابطه ای شدم که همه آرزوی داشتنش رو میکنن انقدر که رابطمون عالیه وهر دو همونطوری که میخوایم هستیم و نیازی به تغییر هم نداریم این تا اینجا…حالا یه تکته خیلی مهم که با جون و دلم درکش کردم اینه که استاد میگه برای اینکه بتونی ثروتمند بشی باید از ثروت گذر کنی و رهاش کنی برای اینکه رابطه فوق العاده داشته باشی باید یه رابطه فوق العاده داشته باشی و ازش گذر کنی و من از رابطه گذر کردم خیلی راحت چون از تمام ابعاد یک رابطه فوق العاده داشتم و زندگیش کردم…

    دوست داشتم خیلی حرف بزنم و از نتیجه هام بگم ولی برای اولین کامنتم فکر کنم کافی باشه

    سپاسگزار خداوندم که به من این فرصت رو داد تا بتونم این نتیجه هارو با شما دوستان به اشتراک بزارم و سپاسگزار استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز هستم که عاشقانه این رسالتشون رو دارن انجام میدن و کلی انرژی و حس خوب بهمون میدن…

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2595 روز

    سلام استاد و مریم جان

    خدایا شکرت که چقدر بهتر میفهمم صحبتهای استاد رو

    خدایا ممنون

    استاد جملات رو باید با طلا نوشت و باید واقعا متعهد پیش بریم

    خدایا آسان کن برایم آسانی ها را

    آسانی در روابط

    آسانی در درآمد

    آسانی در کسب ثروت

    آسانی در عمل به قانون

    آسانی در زندگی

    خدایا هر چه بیشتر درک میکنیم بهتر اجرا میکنیم و نتیجه ها عالی از عالی تر میشه

    خواستم از این ماه بگم و وقتی من بیشتر به خوبی های اطرافم توجه کردم وقتی از بچه هام حرف زدم از خوبی اونها گفتم

    حتی وقتی ناراحت شدم باز گفتم شکرت که هستن

    وقتی باید جواب میدادم گفتم ولش کن

    و نتیجه چقدر عوض شد

    به طور جالبی برایم هدیه تولد گرفت بعد چند سال

    وقتی رفت خرید به باباش گفت مامان این میوه رو دوست داره براش بخر

    وقتی گفتم میخوام ذرت برام خرید

    اصلا هر چی خواستم شد

    خواستم تا دستمزد کارم را به آسانی بدهند دادند

    برای اولین بار روزی که خواستم قبل ظهر واریزی ها انجام شد و من به آسانی پرداخت کردم خدایا شکرت

    برای اولین مرتبه بود اینقدر بدون حساب و کتاب پرداخت زدم عالی بود

    وقتی تو ایستگاه اتوبوس بودم خط مورد نظر اومد

    خواستم خط بعدی سوار بشم بخدا پیاده شدم خط رسید تو مسیر گفتم

    اونم خطی که خیلی ها معتقد هستند 45 دقیقه باید منتظر بود ولی برای من رسید اومدم سوار بشم گفتم خدایا شکرت فقط شکر چیز دیگری نیست

    خدایا شکرت صدها هزاران مرتبه شکرت

    این تازه گوشه ای از اتفاقات است خدایا شکرت

    اینکه رفتار عزیزان باهات عوض میشه وقتی تو عوض بشی

    اصلا دنیا جور دیگه میشه خدایا شکرت

    خیلی دلم میخواد بگم

    اتفاقات عالی و حتی بینهایت داره میفته و من هر لحظه شاد تر از قبل میشوم

    خدایا صدها هزاران مرتبه شکرت

    پس جهان عوض میشه وقتی من عوض بشم

    صبح سریال سفر یا زندگی در بهشت میبینم

    کامنت می خونم

    کد نویسی و ستاره قطبی انجام میدم

    و به زیبایی ها زندگی تو لحظات رقم میخوره

    خدایا شکرت که بهترینها را برایم رقم زدی خدابا هزاران مرتبه شکرت

    دوستان فقط به نقطه توجه تمرکز کنید بقیه درست میشه بخدا درست میشه

    شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1961 روز

    به نام الله مهربان من. خداوند روزی رسان من.

    تنها کاری که من باید بکنم اینه که درخواست کنم و روی خودم کار کنم

    به چینش خداوند ایمان داشته باشم که خداوند برام بهترین شخص و در بهترین زمان میاره پیشم.

    اونوقت اتفاقات دلخواهمون توی روابط میفته..

    1)من ابتدا باید خودمو لایق اون رابطه و ویژگی هایی که از طرف مقابلم میخوام بکنم. باید ابتدا اون ویژگی ها رو در خودم ایجاد کنم. من کاری به کسی ندارم و نمیخوام بقیه رو تغییر بدم. من خودمو تغییر میدم همین.

    بارها و بارها دیدم که چطور با تغییر خودم در روابطم، چه دگروگونی در روابطم ایجاد شده. طرف مقابل بدون اینکه من بخوام تغییرش بدم دقیقا همونی شده که من میخوام.

    2) باید هدف رابطه رو مشخص کنی.

    من هدفم از رابطه لذت و ارامش و رشد هست. وقتی بخوام طرف مقابلمو تغییر بدم نه لذت میبرم نه آرامش دارم و نه رشد میکنم.. و تمام اهدافم و زیر پا میذارم انگار.

    3) توی رابطه سعی کنم ویژگیرهایی از شخص و که دوست ندارم تغییر بدم و مدام بهش گیر بدم؟

    مگه برده گرفتم؟

    من توی روابط عاطفی خیلی خوبم تو این مورد. متنفرم از اینکه بخوام به طرفم امر و نهی کنم و بخوام تغییرش بدم.

    اما تو روابط دوستانم خوب نیستم. هر دوستی داشتم سعی کردم تغییرش بدم و نتیجشم این شده که در هر حال حاضر اون رابطه ای که میخوام و ندارم. ولی الان دارم تغییر میکنم و قراره روابط فوق العاده تری رو تجربه کنم.

    4) من خودم برای خوشبختی و لذت بردن از دنیا کافی هستم و نیااز به شخص دیگه ای ندارم. وقتی نیاز داشته باشم به کسی، هیچوقت نمیتونم روابط خوبی رو تجربه کنم. نه خودم حس خوب دارم نه اون شخص…

    من خودم و دارم. خودم خودم خودم.

    اصلا بذار بهترین روابطی که دارم هم تموم بشه. خب بشه…. ابدی نیست که چیزی.

    تا وقتی از وجود هم لذت میبردیم و مثل هم بودیم با هم بودیم و انصافا هم که چه خوش گذروندیم با هم.

    وقتی هم که تغییر کردم و دیگه با هم نبودیم بازم خداروشکررر. خداوند انسان بهتری رو که با خواسته های الان من مطابق تره به سمتم هدایت میکنه.

    من اگر تجریه های قبلی رو نداشتم روابط خوب الانم نداشتم.

    این مورد برای رابطه عاطفی و رابطه دوستی و همه انواع روابط صدق میکنه.

    دوستای صمیمی داشتم که روابط سالمی با هم نداشتیم. یعنی وقتی با هم بودیم کلی میخندیدم ولی درکنارش صحبت بقیه هم میکردیم. درکنارش از هم توقع هم داشتیم و سعی داشتیم که تغییر بدیم همدیگه رو.

    این رابطه از طرف اونا قطع شد و اولش برام سخت بود ولی هر چه بیشتر میکذره میبینم که چقددر الان به نفعم شده. تنهایی ای دارم که باعث شده ورودی هام بشدت کنترل بشه، اعتماد بنفسم داره هر روز بالاتر میره،، دیگه نه صحبت کسی رو میکنم و نه کسی رو قضاوت میکنم.. الان متوجه شدم که تو رابطه دوستانم چه باگ هایی داشتم… خلاصه الان فرکانسم خیلی خیلی خیلی خالص تر شده. ــــ

    شاید گاهی ناراحت بشم بخاطر نبودشون ولی بعد میبینم که چه قدر به نفعم بودم و قطعا دوستان بهتری رو جذب میکنم و با خواسته هام تطابق بیشتری دارن.

    البته من هنوز از خداوند درخواست واضح دراین مورد نداشتم. باید بشینم ویژگی دوست مورد علاقمو بنویسم. ـ

    استاد خیلی حال میکنم بات بخداا.. خودت و عزیزدلت با ارتباطی متفاوت با عرف جامعه دارید با هم زندگی میکنید و فیلمشو هم میگیرید و همه جا میذارید و علنا میگید برام مهم نیست نظر شما چیه. من سبک شخصی خودم و دارم و اهمیتی نمیدم بقیه چه دیدگاهی راجب زندگی من دارن.

    مشکل این روزای من دقیقا همینه که سبک شخصیمو فراموش کردم و تمام انرژیمو صرف این میکنم که سبک شخصیم و مخفی نگه دارم و در ظاهر شبیه سبک شخصی بقیه باشه..

    اینقدر نجواها قوی میشن که گاهی میخوام از روش خودم دست بردارم و بشم عین همونی که خانواده و جامعه میخواد.. اما همونطور که از اسمش پیداست به اینا میگن نجواااا. و فقط زمانی که بنده روی خودم کار نکنم قعالیت میکنه.

    5)

    نباید به یه نفر خاص بچسبی و دست خدا رو برای هدایت ببندی.

    خدایا من نمیگم فلان شخص و برا ازدواج میخوام یا فلانی دوست صمیمیم بشه. من فقط رو خودم کار میکنم تو هدایتم کن به بهترین شخص. شاید بهترین شخص اونی نباشه ک من فکرمیکنم.

    6) و اشاره میکنم به یکی از مهم ترین ستون های رابطه و اونم چیزی نیست جز احترام و احترام و احترام.

    احترام در همه زمان ها و موقعیت هاـ

    وقتی حتی از دستش دلخوری باید بهش احترام بذاری. با احترام صحبت کنی و رفتار کنی.

    وقتی دیدگاهی متفاوت با تو داره یاید بهش احترام بذاری و بپذیری که عقیده ی متفاوتی با تو داره.

    خداوندا هدایتم کن همیشه تو روابط احترام و نگه دارم.

    چه رابطه ایه که من داخلش نگراان کسی باشم؟

    پس آرامشم تو رابطه چی میشه؟

    به جای اینکه از دغدغه هام کم کنه بهشون اضافه کنه؟

    من نگران نیستم که عزیزدلم چطور مسئلشو حل میکنه یا از پس خودش برمیاد. من باور دارم به خداوند که اون به حواسش به همه هست. من کیم؟

    خدایا شکرت

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    زیبا قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 689 روز

    به نام خداوند مهربانم

    سلام به همگی

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به مریم بانوی نازنین

    استاد من ادمی بودم که رابطه ای بسیار بسیار اشتباه و نادرستی داشتم ،به خصوص مدام تو فکر تغییر همسرم بودم ،البته اون زمان درکی از قانون نداشتم و خودم و خالق زندگی و شرایطم نمی دونستم.

    از درون به شدت حال بدی داشتم مدام سعی میکردم گوشی همسرم و چک کنم ،

    من از شما یاد گرفتم که اون موقع احساس لیاقت نداشتم، زمانی که قانون یاد گرفتم و متوجه شدم که من اگر روی خودم کار کنم ، ایمانم و قوی کنم

    دیگه نیازی به تغییر کسی نیست و این من هستم که خالق شرایطم هستم و اجازه دادم خدا هدایتم کنه

    نمی دونید چه ارامشی نصیبم شد دیگه اصلا نگران چیزی نیستم ، هیچ ترسی ندارم

    واقعا کلامتون چقدر جادوییه که خداوند همه چیز و منظم میچینه بغل هم

    همه چیز باوره و وقتی من باورهای مناسب داشته باشم و روی خودم کار کنم دیگه نمیخواد ویژگی که دوست دارم و به کسی تلقین کنم

    الان دیگه وابسته به همسرم نیستم و اخلاق و رفتارش زمین تا اسمون تغییر کرده فقط احساس میکنم خیلی بیشتر باید روی باورام کار کنم به خصوص احساس لیاقتم.

    لذت میبرم از زندگی و همسرم هم تا حدودی هم فرکانس من شده به طور باور نکردنی .

    تحسینتون میکنم استاد برای رابطه ی عالیتون با خانم شایسته و سپاسگزارم که به همه نشون دادین همچین رابطه ای وجود داره که در تمام جنبه ها عالی هستین و هماهنگ .

    خدایا شکرت برای اگاهی های عالی و ناب

    خدایا شکرت برای رابطه ی عالی که با همسرم دارم و روز به روز بهتر و عالیتر میشه طوری که از صحبت کردن با هم سیر نمیشیم در صورتی که قبلا با هم یک کلمه حرف نمیزدیم

    الان میشینیم راجع به فایل های شما صحبت میکنیم و لذت میبریم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    SABA گفته:
    مدت عضویت: 1772 روز

    سلام استاد عزیز

    من در گذشته که هنوز با قوانین آشنا نبودم فکر میکردم هرچی بیشتر نگران آدم ها باشم ، حواسم از هر نظر بهشون باشه یعنی بیشتر دوسشون دارم و اینطوری باعث میشه ارتباط بهتری با ادما داشته باشم اما نتایج به من نشون داد ک اینطوری نیست ، وقتی بیشتر از حد نگران بودم برای یک نفر ، هم حس بدی به طرف مقابل دست میداد و هم از نظر قانون نگرانی بیشتر = اتفاق هایی با انرژی منفی بیشتر و این چرخه ادامه پیدا میکرد تا در نهایت در اون ارتباطی که خیلی نگران طرف مقابل بودم خراب میشد و تمام!

    اما الان من آگاهم میدونم خدا هست و بهش توکل میکنم و نگران هیچ چیز و هیچ کس نمیشم و فقط روی خودم تمرکز میکنم و روی خودم کار میکنم و اینطوری آدمای با سطح فرکانسی نادرست از زندگیم خارج میشن به راحتی و آدمای درست میان و از وقتی به قوانین عمل میکنم از هر نظر حسم بهتر شده و نتایج بهتری ام میگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1338 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    زمانی که باورهای مناسب داشته باشیم:

    به سمت اشخاصی هدایت می شویم که رفتار مناسبی داشته و با ما هم فرکانس هستند و لازم نیست ما آنها را تغییر دهیم. تلاش برای تغییر فرد مقابل:

    بزرگترین اشتباهی است که اکثر افراد در روابط خود مرتکب می شوند. به دنبال شخص خاصی برای داشتن روابط خوب نباشیم ما همواره در حال هدایتیم بر روی خود کار کنیم و خود را لایق افرادی با ویژگی های مورد نظر خود بدانیم تا :

    عشق و لذت واقعی در روابط خود را تجربه کنیم.

    به جای تغییر شخص مقابل:

    باورهای خود را تغییر دهیم تا رفتار او به نفع ما تغییر کرده یا به راحتی از زندگی ما حذف شود زمانی که باورهای مناسب در زمینه ی روابط داشته باشیم:

    در مدار شخص مورد نظر قرار گرفته و لاجرم به او برخورد خواهیم کرد نه اینکه سعی کنیم رفتار و شخصیت طرف مقابل را با بحث دعوا و درگیری تغییر دهیم

    عشقی که در فیلم و سریال و کتاب ها تعریف می شود احساس خلا و وابستگی است

    باید فردی با شخصیت قوی و توحیدی باشیم تا به سمت اشخاصی با چنین ویژگی هدایت شویم:

    اینگونه احساس قربانی شدن نداریم فکر نمی کنیم در حق ما ظلمی صورت گرفته و رابطه ای عالی با طرف مقابل داریم.

    همواره به دنبال:

    استانداردهای بالا در روابط خود باشیم و به کمتر از بهترین رضایت ندهیم طبق سبک شخصی خود عمل کنیم و اجازه دهیم طرف مقابل هم طبق سبک شخصی خود عمل کند

    اگر در روابط خود همواره به دنبال مخفی بودن و پنهان کاری هستیم: نشانگر این است که شخصیت قوی با عزت نفس بالا نداریم.

    به راحتی می توانیم رابطه ی خود را ترک کرده و هیچ اجباری برای ادامه دادن روابط تا پایان عمر وجود ندارد. ما هر بار در حال تغییر و تحول هستیم. اگر رابطه ی کنونی ما رضایت بخش نیست به راحتی آن را قطع کنیم

    همواره:

    به دنبال بهترین ها باشیم و به چیزی کمتر از آن راضی نشویم زندگی بسیار کوتاه است باید به درستی از آن استفاده کنیم

    قانون:

    ما باورهای خود را تغییر داده افراد مناسب خود به خود به زندگی ما جذب خواهند شد

    چینش افراد اطراف ما : کار جهان است کار ما نیست. اجازه دهیم جهان کار خود را به درستی انجام دهد اجازه دهیم خداوند افراد مناسب را به سمت ما هدایت کند و

    نخواهیم در کویر برنج بکاریم.

    مولفه ها را ثابت نگه نداریم تمام کارها را به خداوند سپرده بر روی باورهای خود احساس لیاقت و ارزشمندی کار کنیم

    اگر به دنبال فرد مناسبی هستیم از خود سوال کنیم که :

    آیا خودمان فرد مناسبی هستیم؟

    اگر فرد مناسبی باشیم افراد مناسب لاجرم به سمت ما هدایت خواهند شد

    به دنبال هماهنگ کردن خودمان با دیگران نباشیم. بر روی باورهای خود کار کنیم افراد هماهنگ با ما وارد زندگی ما خواهند شد. به این نقطه برسیم که :

    تنها بر روی باورهای خود کار کنیم تا افراد مناسب به سمت ما هدایت شده یا رفتار آنها به نفع ما تغییر کند.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    لیلی اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    سلام

    کامنت دوم برای فایل عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس منش

    کامنت اول رو وقتی نوشتم که فقط کامنت منتخب رو خونده بودم ولی الان چند ساعتی هست که مشغول کامنتهای این فایل خیلی باارزش بودم . دیروز پیش یه بنده خدایی بودم و بهشون گفتم استاد اینهمه فایل رایگان عالی دارن . از اونا استفاده کن.

    این توصیه دقیقا برای خودم مناسبه جالبه به زبان خودم هم جاری شد .

    درک تفاوت بین وابستگی و دلبستگی بسیار بسیار ظریفتر از اون چیزی هست که من دقیقا من فکرشو میکنم . فکر میکنم این تفاوت رو یه ذره درک کردم . ( خدام داره بهم لبخند میزنه. منم خیلی دوست دارم عشق جانم ) آره یه ذره …

    درسته از رابطه سابقم خیلی درس گرفتم خیلی تونستم ایمانم رو در عمل نشون بدم خیلی خودمو تحسین میکنم ، اما بعد از خوندن تعداد بیشتری از کامنتهای دوستانم دلم میخواد اینو بنویسم خطاب به شخص خودم که :

    نه عزیزم این تفاوت بین این دو ویژگی ها رو فقط کمی درک کردی لطفا به خودت سخت نگیر فقط همینطوری ادامه بده . مسیرت درسته . نشونه ها دارن میان . ازت میخوام روابط رو در همه نوعش دوست خانواده همکار عاشقانه روابط هم کلاسی و… ببینی .

    کامنت نوشتن من شبیه دفترچه خاطرات دوران مدرسه ام شده . پر از درد و دل کردن با خدا.

    ممنون از همه دوستان باارزشم با قلم ارزشمندشون . خیلی خیلی ممنونم خدای همه کاره قدرتمند مهربانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      خورشید گفته:
      مدت عضویت: 1239 روز

      سلام دوست عزیزم

      لطفا به خودت سخت نگیر فقط همینطوری ادامه بده

      احساس کردم این جمله بامنه

      و بعدش مسیرت درسته نشونه ها دارن میان

      راستش من تازگی و چندروزه با یک تضاد عاطفی درگیرم یا بهتره بگم در حال گذر کردن ازش هستم و این روزا واقعن کنترل ذهن برام سختترین کار دنیاست بااینحال دارم تموم تلاشمو میکنم و سعی میکنم ک مسئولیت این اتفاقو قبول کنم و دنیامو از نو بسازم

      و شیطان داره تموم تلاششو میکنه تا منو از مسیر منحرف کنه هی منو یاد اون ادم میندازه و ترغیب به چک کردنش میکنه و هربار ک اینکارو میکنم حسم بد میشه اما باز سعی میکنم خودمو تو حسو حال خوب بیارم و اینجا بهم میگ دیدی تغییر نکردی دیدی همون ادمی دیدی فایده نداره

      ولی من ب خودم همین حرف شمارو میزنم و میگم

      لطفا به خودت سخت نگیر تو در مسیر درستی نشونه ها دارن میان و تو میبینیشون فقط ادامه بده قرار نیست یهویی از این رو به اون رو بشی همین ک هربار بهتر میشی این باارزشه و نتیجه بخشه

      اروم اروم همه چی درست میشه و این ادمو فراموش میکنی

      ممنونم ازت بابت این یاداوریت و نشونه ای ک از جانب خداوند بهم دادی دوست عزیز

      امیدوارم روابط خیلی خوبیو تجربه کنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 718 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    قدم 105

    سلام به همه عزیزان خصوصا استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز

    برای یاداوری خودم:

    یه نکته بزرگی که در زندگی من و اطرافیانم هست و حتا توی سایت اینه که ما باورهای اشتباهی نسبت به خداوند داریم . میگیم اینو میخوام ولی رفتارمون خیلی متفاوت و ضد و نقیض هست و میگیم عه چرا به خواستم نمیرسم و درک نمیکنیم

    یکی باورهای اشتباه که ریشه تنومندی داره همین باورهای مذهبی هست که اکثرا نادرست هست و توقعاتی ایجاد کرده که مرد رو خدا کردن یا زن باید فلان باشه یا کلا دید ابزاری نسبت به زن دارن و این در تو این مذهب و این دین وجود داره و من نشنیدم و ندیدم که یه بار بگن ابراهیم نمونه این انسان توحیدی که زن و بچش رو در بیابان رها کرد چون باور به خدا داشت. چون باور داشت کسی نیست جز خداوند و اینجا اینو از استاد شنیدم

    خیلی ها از جمله من که این فایل استاد رو میبینیم میگیم به به و چه چه میزنیم که چه حرفای خوشگلی استاد میزنه و هزارتا از این قربون صدقه ها ولی کدوممون عمل میکینم؟

    اما خودمون از جمله من اینقدر وابستگی و تکیه به غیر خدا داریم که حد نداره. از پدر و مادر و همسر و وسایل و…

    مادر من انچنان از لحاظ مالی به پدرم وابسته هست که انگار اون مسئول زندگی بقیه افراد خانواده هست و خود پدرم هم این سیستم رو پذیرفتن که مسئولیت خوشبختی بقیه به گردنشه

    یادمه موقعی که با خانواده زندگی میکردم پدر و مادرم به شدت روی خواهرم که کار میکنه حساس هستن که ببینن چکار میکنه با کسی هست و دنبال گوشی چک کردن هست و یا جایی میخواست بره میگفتن باهاش برو. مگه میشه یه انسان رو همیشه کنترل کرد و تو قفس نگه داشت ؟ این مریضیه و روح ادم رو میخوره

    مگه میشه ادم ها را کنترل کرد؟

    کسی که وابسته باشه ضربه شدید میخوره نمونش خودم و اطرافیانم

    با یه نفر در ارتباط بودم اینقدر طرف مقابل منو چک میکرد که خفه میشدم و این با ذهن من که اویزون بودن رنجه سازگار نیست و باعث ادامه دار نشدن رابطه شد چون من احساس میکردم تو زندانم

    یا بالعکس خودم همین اشتباه رو کردم و وابسته شخصی شدم و دنیا هرچقدر بیشتر دست و پا میزدم منو بیشتر دور میکرد

    مورد بعدی تو فیلم های پرت و پلای تلویزیون ایران که قبلا میدیدم عشق و عاشقی رو جوری معرفی میکردن که همش وابستگی و مواظبت میخواد. طرف برای به حساب عشق فلان کار رو میکرد و به دل مسائل میزد که بگه عشق اینطوره یا توی کتاب های قدیمی ایران مثل لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد و …..

    تو جامعه ایران طوری هست که یه مرد نباید بازن صحبت کنه یا یه زن نباید با مرد غریبه صحبت کنه یا حتا با فامیل خودش نمیتونه ارتباط داشته باشه و این جوری میگن طرف غیرت داره و انگار ابهت داره که این رفتار را داشته باشه

    و خداییش اگر طرف با مرد با زن غریبه صحبت کنه اکثر اقایون و خانم ها حسودی میکنن یا دپرس میشن چون عزت نفس ندارن و رها نیستن.

    یا طوری از همسرشون انتظار دارن زندگی رو تامین کنه یا که غذا درست کنه و پخت و پز کنه که انگار اون شخص خداست و نباشه طرف فلج میشه

    انقدر مثال توی ذهنم داره میچرخه که هرچقدر بنویسم تمامی نداره ولی اصل موضوع یه چیز هست

    یکی از دلایلی که چندین ساله از خانواده جدا هستم اینه که من توجه زیاد منو خفه میکنه .

    من ادم هستم که باید ازاد باشم و برای خودم تنها باشم

    در کل و نتیجه همه حرف هام اینه که باورهای من نسبت به خداوند اشتباهه و این بزرگترین پاشنه اشیلی هست که دارم و تمام باورهای مخرب دیگه از این باور تغذیه میکنن و تا رفع نشه تغییر انچنانی صورت نمیگیره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    وحید ولاشجردی گفته:
    مدت عضویت: 1429 روز

    به نام خدای خوبی ها و زیبایی ها

    سلام به استاد نازنین

    قبل هر چیز بگم چقدررررر این تصویر پشت شما بی نظیر بود غروب افتاب و اب زلال و درختای خوشگل و سایه هایی که از درختا و خونه روی اب افتاده بود همه اینا کنار هم یه صحنه رویایی بود استاد چیزی که من فقط تو نقاشی ها و کارتون هادیدم و چقدر شگفت زده شدم و دیدم که همچین چیزایی رو یه سریا دارن زندگی میکنن

    خیلی لذت بردم ازش این صحنه

    در مورد صحبت های قشنگ شما امروز با چشمای پر از اشک اومدم تو سایت تا اروم بگیرم و هدایت بشم

    وقتی حرف های شما رو شنیدم با لحظه لحظه امروز خودم تطبیق دادم

    هر لحظه ای که امروز حالم خوب نبود و میشه گفت کل روز تقریبا برمیگرده به ریشه اعتماد نداشتن به خدا

    فهمیدم که نگرانم سر خیلی چیزا هنوز نگران میشم از ورود پول نگرانم از رفتن مشتری نگران از رفتارهای همکار و خیلی نگرانی دیکه که یه روز ادمو میگیرن ازش چیزی که هیچوقت دیگه برای من تکرار نمیشه امروز من گذشت با کلی حسرت که کاش بهتر گذرونده بودم کدومشون ارزش اینو داشت که من روزمو خراب کنم ؟چرا چیزایی که میخوای نباید پیش بیاد وحید؟چون استاندارد های خودت پایینه

    چرا مشتری کار مرجوع میکنه چون استاندار پایین کارت باعث میشه چرا نگرانی از اینکه دیگه خرید نکنه جون استاندار ایمانت پایینه چون به خدا توکل نداری فک میکنی خودت باید درست کنی در صورتی که من اصن توانش رو ندارم

    چرا بعضی از رفتارهای همکارت ناراحتت میکنه چون استاندار خودت پایینه و این ادم هدایت شده سمتت

    وقتی من میام انگشت اشارمو میچرخونم رو به خودم چاره جز بهتر شدن ندارم چاره ای نیست جز اینکه استانداردهای من بالا بده بره

    وقتی من یه ادم درست و قوی باشم رابطه عاطفی درست تجربه میکنم وقتی رشد میکنم نگران نیستم که رابطه عاطفی من تموم بشه یا این همکار بره یا این مشتری بره

    وقتی من درست و با استاندار بالا باشم همکار بهتر میاد مشتری بهتر میاد رابطه بهتر میاد

    چون همه اینارو خدا اورده پس وقتی توکل کنم بهش و اعتماد داشته باشم که میتونه بهترم بیاره پس نگران نیستم

    کلا وقتی ادم خدارو فراموش نمیکنه و بهش توکل داره ارامش خاصی داره نگرانی براش بی معنا میشه درست مثل شما

    چقدر ایمان دارین که جز نگران خودتون و ااگاهی هاتون بودن نگران هیچ چیز و هیچ کس نیستین چون قبل از هرچیزی خدارو میبینین

    چقدر این قدرت در شخصیت و استقلال جذابه

    چقدر کیف میده وقتی خودت باشی و خودت

    چقدر خوبه فقط خودتو بهبود بدی تا همه چیز با تو هماهنگ بشه

    چقدر خوب شد که یادم اومد تنها چیزی که قدرت تغییرش رو دارم خودمم

    امروز وقتی مشتری مرجوع کرد چک فلان شد اون یکی مشتری رفت همکارم دیر اومد که از همه بیشتر عصبیم‌کرد و هی با خودم گفتم دیگه فایده نداره باید تموم بشه

    همه و همه جمع شد تا اومدم اینجا یادم اومد که فقط خودم بهتر بشم

    جهان هماهنگ میشه با من ادم های مناسب شرایط و مشتری های مناسب میان فقط تو باید بهتر بشی وحید

    خدارو شکر که این فایل دقیقا به موقع دیدم و خداروشکر که اینجام تا به اگاهیی برسم

    درسته شما درمورد عشق ورابطه درست صحبت کردین ولی اون استاندارد ها ‌و اینکه خودت بودن و خودت رو ساختن از همه چی بیشتر تو گوشم صدا داد اعتماد به خدا و نگران نبودن اون قدرت در شخصیت از همه بیشتر برام جذاب بود و خدارو شکر میگم خیلی این فایل حالم رو خوب کرد و باعث شد دوباره بنزنین بزنم و راه بیوفتم

    ممنون از ش0ما استاد عزیز و همه دوستان🫡️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ناصر گفته:
      مدت عضویت: 1465 روز

      سلام وحید جان و دوست همفرکانسم

      کامنتت رو خوندم و تحسینت میکنم

      که داری ایراد کار رو پیدا میکنی

      خودشناسی و اعتراف مهمترین کلید رشده

      و شما دارید در این وادی قدم برمیدارید

      حال و هوای کامنت شما رو دریافت کردم

      حسم گفت بهتون پیشنهاد بدم که دوره 12قدم رو شروع بکنید

      چون این دوره خیلی میتونه در باب خودشناسی و کنترل ذهن و خلق خواسته ها کمکتون بکنه

      امیدوارم روز به روز رشد بکنید و شاهد موفقیت های بزرگ ازتون باشیم.

      شاد و خوشبخت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 871 روز

    به نام خدا 105مین مدارزیبای یکی شدن باخداروتمرین وتجربه میکنم.

    یاالله سلام به خدا.

    سلام به استادعزیزم ومریم جون،واعضای خانواده ی سایت.

    خدایاسپاسگذارم که خودت برام عزیزدلم روانتخاب کردی!زمانی که ما ازدواج کردیم رسم به مشاوره نبود!

    وحتی توشهر رسم شده بودکه ازخانواده آقادامادسرویس چوب وچندتکه ی لوازم خانه طلب میکردن ویکم توروستاهارسم شده بودخانواده ی عروس لوازم طلب میکردن!

    خواهرقبل خودم به پدرم گفت:باباالان رسمه لوازم طلب می‌کنند شب خواستگاری شماهم این طلب روبکن لوازم درخواست کن!!!!

    منم که خوشحال آخ جون لباس عروس میپوشم!!!!!!

    اینن تیکه ازکامنت رونوشتم که بخندین ازسادگی خانواده های توحیدی قدیمی !!!!

    بدون هیچ فکری باباجونم گفت:دخترجان میخوام دختربه خانه ی بخت بفرستم!

    نمیخوام که (خَر)الاغ بفروشم خخخخخخ!¡!!!!!!!!!

    تازه اونقدبه خواهرهام وابسته بودم ومادرمم که رئیس بود!!!نیازی نبودازمن بپرسن وباخودم نقشه میکشیدم و میگفتم: اگه درباره ی خواستگارازمن بپرسن دوستش داری؟؟؟؟؟!!!!!!!!درهمین حد!!!!!!عقلم می‌کشید!!!!!

    منم درجواب میگم هرچی خواهرهام بگن!!!!!!!!!!!!!!!

    که حتی یک کلمه اگه ازشماپرسیدن ازمنم پرسیدن!!!خخخخ.

    فکرمیکردم چون خواهرهای بزرگترم همیشه توانتخاب پارچه ولباس باهم خریدمیرفتیم مادرم روستابودماروبه شهرمیفرستادخونه ی خواهرهام خوب الان هم اینهابزرگترن وعاقل ترن خخخخخخ ¡!!!!!!!!

    ولی متاسفانه هیچی ازمن لایق نپرسیدن!!¡

    خداروشکرتااینجاش زندگی رو، رسوندیم ازاین به بعدشم خدابزرگه.

    والان 3تاخواهربزرگترم میگن خوش ب حال توباشوهروبچه های که داری!!!!!!!!یعنی این حرف همه ی فامیل،دوست،آشنا،غریبه که حتی یکبارماروببینه!!¡!هست که شانس داری!!!!!!!!!

    ولی توزندگی بامن که نبودن وازاول زندگی مثل مادرم مسئولیت رودوشم بود!!!!!

    عزیزدلم کارمیکردومن بایدمدیریت میکردم والان هم کارت بانکی حقوق میادراست توحساب بانکی صاحب خانه نوشجانشون!!

    وگوشی منوتوهم نداره!!!

    الحمدوالله ماشینم به نام منه،آپارتمان پیش فروشم که خریدیم به نام منه!

    طفلک یک پیکان 18سال پیش خریدیم به نامشه!واصلا به روی هم نمیاریم چی به نام منه!؟چی به نام شماست¡¡!

    این جمله روبراخودم میگم!!¡!

    زندگی مشترک که شروع شدنقطه ی شروع دارد!

    ولی نقطه ی پایانی ندارد!!!!!!

    یک مسیراست مقصدندارد!!!!!!

    چون پدرم قبل مراسم عروسی یک شب گفت: لیلاجان بیابشین بابا کنارش نشستم.

    گفت :ببین باباداری ازخانه ی بابا میری خانه ی بخت دیگه تموم شدبالباس سفیدعروسی رفتی باکفن سفیدبیرون بیاباباخوب!!!

    پدرومادرهیچ وقت اینجوری بامن صحبت نکرده بودن این اولین وآخرین باربود. چون من عضوکوچک خانواده بودم برای همیشه احساس کوچک بودن وبچگی رودارم!!!!!!

    ودرادامه گفت:ولی باشوهروبچه دارشدی هروقت دوست داری بیاخانه ی خودتِ!

    استادخواهرقبل ازخودم بچه بودیم خیلی به هم وابسته بودیم وهمدیگرودوست داشتیم.

    ولی بعضی وقتهادعوامون میشد اومنوبه قول خودمون نفرین میکرد.

    میگفت: الهی یکی ازخودت بدترتوزندگیت بیاد!!

    منم همیشه توذهنم بوداین یعنی چی کی میخوادتوزندگیم بیادمن کجامیخوام برم ؟؟!!!!؟؟?؟

    منظورشونمیفهمیدم بعدهابودکه گفتم نکنه منظورش شوهروبچه س!!!!!

    خدانگهدارش باشه ازدواج اولش توعقدناموفق!!!!!

    ازدواج دومش پسرداییم بودمریض تشنجی!!!

    دوتادختربچه داره تاچندماه پیش رفت وآمدداشتیم به قول قدیمیهاآبشون بادخترهاش توی یک جوب نمی‌رفت!!!!!!!!!

    الان هم خداروشکربیشتراز3ماهه که رفت وآمدنداریم!!!

    وخیلی هم راضی هستم بیشترروخودم کارمیکنم!!!!!!!

    خداخودش میدونه که رفت وآمدماقطع شد!!!!!!!!سروکله ی خانه تکانی ذهن،وروزشمارزندگی توزندگی الهی وتوحیدیم پیداشدالللللللللللههههههههههییئییییییی شکرت.که هرچی توزندگیم دارم ازلطف وکرم توست .

    وازخانم نگین تشکرمیکنم که توصفحه ی قبلی بود خیلی عالی توضیح داده بودچون منم توسایت که هستم بعضی حرفهارودرک نمیکنم!!!

    دچارسردرگمی میشم وبایددرتوان خودم فکروذهنم رامنطقی کنم که همیشه میگن خودت دکترخودتی پس بایدتوسایت کارکنم ولی مقایسه ومسابقه نداشته باشم .

    خودم خودموبیشتربشناسم وهمون تکاملی که استادمیگه کارکنم.

    الهی شکرت که این مکان مقدس بهشتی راداریم وبه قول خودم همه3روزماه رجب میرن اعتکاف توی مکان مقدس بیرون ازخانه!!!!

    ولی خدااینقدمارودوست داره که مکان مقدس روبراماآورده توخونه ومدام اعتکاف شبانه روزی داریم!!!!!!!!!!!

    عاشقتونم یاحق.خداقبول کنه.باآرزوی موفقیت وصبردرمصیربهشت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: