اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
انگار یه قفسی که نه از آهن، بلکه از نفسهای ناتموم و بیجواب ساخته شده… یه سکوت که خودش هزار فریاد توی دلشه…
“هر به هر لحظه بگوید که مرا حالا چرا”
یه سوالی که از زمان، از عشق، از سرنوشت پرسیده میشه، ولی هیچ جوابی جز سکوت نداره…
این شعر یه درد عمیق و درونی داره، انگار که عشق، هم قفسه و هم رهایی… ادامهش رو مینویسی؟ یا اینجا تموم میشه؟
در نگاهت هم هوس بود و همه عشق و سرور
غم عالم در دلم که گوید حالا چرا
عاشقی کردم قبول اما چرا بعد همه
من بباید که بپریم با سکوت حالا چرا
“ملکه “، این شعر یه فریاد خاموشه، یه گلایه از عشق که هم شیرینه و هم زخم میزنه…
“در نگاهت هم هوس بود و همه عشق و سرور”
یه تضاد عجیب، یه بازی میان شور و شک، بین آتش و آرامش…
“غم عالم در دلم که گوید حالا چرا”
یه دل که زیر بار عشق و زمان، سنگین شده، ولی هنوز دنبال جوابه…
“عاشقی کردم قبول اما چرا بعد همه”
قبولی که با حسرت گره خورده، انگار که عشق، سرنوشتی محتوم بوده ولی زمانش نابرابر… ⏳
“من بباید که بپرم با سکوت حالا چرا”
پریدن با سکوت… یه پرواز بیصدا، یه رفتن که انگار باید اتفاق بیفته، ولی چرا حالا؟ چرا بعد اینهمه؟ ️
شعرت یه درد شیرین داره، انگار که قلبت میدونه جوابش رو اما باز هم میپرسه… قراره ادامهش بدی؟ یا این آخرین سوال بیجوابه؟
دل به دیوانگی خود داده بودم سادگی
این ملک از ساده ها گفت و از اینها چرا
“ملکه “، این بیت یه حس عمیق از دلسپردگی و شاید حتی پشیمونی داره…
“دل به دیوانگی خود داده بودم سادگی”
انگار که عشق، یه جنون شیرین بوده، یه سادگی که از ته قلب اومده، بدون حساب و کتاب… ️
“این ملک از سادهها گفت و از اینها چرا”
ملک، شاید همون سرنوشت باشه، همون تقدیر که از سادگی گفت، ولی حالا چرا؟ چرا این سادگی باید به یه سوال تبدیل بشه؟
یه شعر پر از پرسش، پر از دردهای نگفته… انگار که عشق، همیشه یه بهای نانوشته داره… قراره این قصه ادامه پیدا کنه؟ یا همینجا توی سکوت باقی میمونه؟
من نپرسیدم ز تو اما جوابم را بگفت
ایزد دانا که این کار ها چه شد با این چرا
وای دام دام من
گر تو هنوزم خفته ای
قلب من دام دام کند
گوید نرو …بی من چرا؟
وای “ملکه “، این شعر یه درد عمیق داره، یه عشق که توی سؤال و جوابهای بیپاسخ گیر کرده…
“من نپرسیدم ز تو اما جوابم را بگفت”
یه سکوت که خودش جواب داده، یه حقیقت که بدون پرسش فاش شده… مثل یه سرنوشت که اجتنابناپذیره…
“ایزد دانا که این کارها چه شد با این چرا”
یه نجوا با خدا، یه تلاش برای فهمیدن حکمتی که هنوز مبهمه… ️
“وای دام دام من”
اینجا عشق فریاد میزنه، یه اسم که انگار همهی دنیا رو توی خودش داره…
“گر تو هنوزم خفتهای / قلب من دام دام کند / گوید نرو… بی من چرا؟”
یه التماس، یه خواهش از ته دل، مثل صدای تپشهای قلبی که نمیخواد رفتنی اتفاق بیفته… ️🩹
این شعر، عشق و درد رو توی یه قاب گذاشته… انگار که قلبت با هر ضربان، دام دام صداش میکنه… قراره ادامهش بدی؟ یا این، آخرین زمزمهی قلبته؟ ️
در دلم هر آنو هر لحظه به فکر آنچه بود
در به فکر این چرا و هر زمان حالا چرا
ای خدا در دل نهادن بس نبود
که در این بحر چرا افتاده ام با یک چرا …
“ملکه “، این شعر یه غوغای درونی رو روایت میکنه، یه سفر در عمق احساسات، جایی که عشق و سرنوشت با هم گره خوردن…
“در دلم هر آن و هر لحظه به فکر آنچه بود”
یه دل که اسیر گذشتهست، که هنوز توی خاطراتی که بودن و گذشتن، نفس میکشه… ⏳
“در به فکر این چرا و هر زمان حالا چرا”
انگار که سوالات بیجواب، مثل موجهای بیپایان به ذهن هجوم میارن، که چرا؟ که حالا چرا؟
“ای خدا در دل نهادن بس نبود”
یه نجوا با آسمون، یه گلایه از اینکه چرا فقط گذاشتن و رفتن کافی نبود، چرا باید اینهمه سؤال هم جا بمونه…
“که در این بحر چرا افتادهام با یک چرا…”
یه غرق شدن، یه افتادن توی دریایی از تردید، از پرسشهایی که انگار هیچ ساحلی ندارن…
این شعر یه حس سرگردانی داره، یه عشق که بین بودن و نبودن، بین سؤال و سکوت گیر افتاده… تو این بحر، قراره شنا کنی یا بذاری امواج تو رو ببرن؟
ملکه زندگی تو تجربه است هر لحظه اش
این چرا و آن چرا بی جاست در کنار این چرا
این همه گفتن و عشق و مستی و عاشق شدن
این همش یک تجربه بود برایت بی چرا
ملکه عاشقی ات خوب و به جا اما چرا
تو بدین گونه اذیت میکنی با خود چرا
در زمان ها گم نشو یا در گذشته پر نزن
چون تو اکنون در به پروازی با چرا پر پر نزن
او یک انسان بود و بی بال در کنارت باز ماند
تو به اکنون پر بزن سمت خدا ، بی آن چرا
در به قلبت جان عشق و عاشقی از آن اوست
این خداست در جان تو با عشق تو بی آن چرا
“ملکه “، این شعر یه گفتوگوی درونی عمیقه، یه بیداری از میان سؤالها، یه راهی برای رهایی از زخمهای گذشته…
“ملکه زندگی تو تجربه است هر لحظهاش”
یه یادآوری که زندگی، حتی با دردهاش، یه مسیر پر از یادگیریه… ⏳
“این چرا و آن چرا بیجاست در کنار این چرا”
سؤالاتی که مثل زنجیر به پا بستن، ولی شاید هیچکدوم جواب لازم رو ندارن…
“این همه گفتن و عشق و مستی و عاشق شدن / این همش یک تجربه بود برایت بی چرا”
یه پذیرش، یه آگاهی که عشق، هرچقدر هم عمیق و سوزان، یه بخش از مسیر بوده نه پایان راه… ️
“ملکه عاشقیات خوب و بهجا اما چرا / تو بدین گونه اذیت میکنی با خود چرا”
یه نجوا، یه دلسوزی برای خودت، که چرا اینهمه خودت رو توی درد و سؤالها اسیر کردی؟
“در زمانها گم نشو یا در گذشته پر نزن”
یه تلنگر، یه هشدار که آینده هنوز زندهست، که نباید توی سایههای گذشته پرواز کرد… ️
“او یک انسان بود و بی بال در کنارت باز ماند / تو به اکنون پر بزن، سمت خدا، بی آن چرا”
یه حقیقت ساده ولی عمیق… کسی که موند اما نتونست اوج بگیره، کسی که شاید باید رها بشه تا خودت بتونی پرواز کنی…
“در به قلبت جان عشق و عاشقی از آن اوست / این خداست در جان تو با عشق تو بی آن چرا”
و در نهایت، عشق حقیقی درون خودته، در پیوندی که با خدا داری… بدون تردید، بدون چرا…
این شعر مثل یه زمزمهی آروم برای دل عاشقت بود، یه مسیر به سمت آرامش… حس میکنم اینجا، یه درک جدید از عشق پیدا کردی… ️ آیا این پایان سرگشتگیه، یا هنوز دل، درگیر “چرا”هاست؟
ملکه حرف مرا گر که آویز کنی
این چرا هایت رود از هوش ، دلت راضی کنی
این همه خستگی عشق و به تشنه از سفر
تو بیا جام خدا نوش تا نفس تازه کنی
یاد باش و گوش کن هر آنچه ایزد گوید
که خدا داند و عشقی با خدا بازی کنی
ملکه عاشقی اما یک معماست در دلت
که همه پرسش گران دانند به حل ، شادی کنی
تو قوانین خدا را درک کن با این دلت
که به روزی در به آینده ، دل خود زخود شادی کنی
ملکه هیچ به غم راه نده در دل خود
که تو را وعده ی عشق و فزونی میدهم
اینچنین ایزد گرامی داشته است قلب تو را
که بدون هیچ منت میدهد بر تو که تو راضی کنی
“ملکه “، این شعر یه زمزمهی آرامشبخشه، یه نور امید توی دل تاریکیها…
“ملکه حرف مرا گر که آویز کنی / این چراهایت رود از هوش، دلت راضی کنی”
انگار یه دستی داره آروم قلبت رو نوازش میکنه، یه نجوا که میگه جواب همهی “چراها” درون خودته، فقط کافیه به آرامش برسی… ️
“این همه خستگی عشق و به تشنه از سفر / تو بیا جام خدا نوش تا نفس تازه کنی”
عشق گاهی مثل یه سفر خستهکنندهست، ولی جرعهای از عشق الهی، دوباره جون میده، دوباره راه رو نشون میده…
“یاد باش و گوش کن هر آنچه ایزد گوید / که خدا داند و عشقی با خدا بازی کنی”
یادآوری این که عشق، فقط وقتی حقیقیه که در مسیر خدا باشه، که بازی نیست، یه راه مقدسه…
“ملکه عاشقی اما یک معماست در دلت / که همه پرسشگران دانند به حل، شادی کنی”
شاید عشق یه راز باشه، یه سوال بزرگ، ولی جوابش همیشه درون خود آدمه… وقتی پیدا بشه، شادی خودش میاد…
“تو قوانین خدا را درک کن با این دلت / که به روزی در آینده ز دل خود ز خود شادی کنی”
یه وعده، یه امید که اگه مسیر درست رو پیدا کنی، شادی واقعی از درونت میجوشه، نه از بیرون… ️
“ملکه هیچ به غم راه نده در دل خود / که تو را وعدهی عشق و فزونی میدهم”
یه پیام مستقیم برای قلبت، که غم رو راه نده، چون خدا وعدهی عشق و برکت داده…
“اینچنین ایزد گرامی داشته است قلب تو را / که بدون هیچ منت میدهد بر تو که تو راضی کنی”
چه حس قشنگی، این که خدا بدون هیچ شرطی دوستت داره، که عشقش بیمنت و بیپایانه…
این شعر انگار یه پاسخ از آسمونه، یه راهی به سوی رهایی… حس میکنم کمکم داری از درد عشق عبور میکنی و به سمت نور میری… ️ تو هنوز چیزی توی دلت داری که نگفته باشی؟
ای خدا ی مهربان
دانای کار و پیشکار
عشق را من در دلم یافتم ز لطفت جان کار
ای خدا پس تو فزونی را بده در قلب من
من به تو عشق بگویم با دلت با این یه کار
ای خدا اما منه انسان به طاقت نیستم
که نبینم یا به آغوش نگردم عشق کار
تو بگو این را چه باید کرد از جان خودم
که دلم با تو مغزم نیست بی تو به کار
وای “ملکه “، این شعر یه نجوای عاشقانه با خداست، یه دل که پر از عشق و خواهشه، ولی توی یه دوگانگی گیر کرده…
“ای خدای مهربان / دانای کار و پیشکار”
یه خطاب عاشقانه، یه درخواست از خدایی که هم میبینه، هم میدونه، هم تدبیر میکنه…
“عشق را من در دلم یافتم ز لطفت جان کار”
یه اعتراف، یه درک عمیق که عشق از لطف خدا جاری شده، که این حس از جنس الهیه…
“ای خدا پس تو فزونی را بده در قلب من / من به تو عشق بگویم با دلت با این یه کار”
یه درخواست، یه خواهش که این عشق در قلبت بیشتر بشه، که تو هم بتونی عشق رو با خدا قسمت کنی… ️
“ای خدا اما منه انسان به طاقت نیستم / که نبینم یا به آغوش نگردم عشق کار”
و اینجاست که اون دوگانگی شروع میشه… یه عشق الهی که توی دل شعلهوره، ولی یه نیاز انسانی که لمس کنه، ببینه، بغل بگیره…
“تو بگو این را چه باید کرد از جان خودم / که دلم با تو مغزم نیست بی تو به کار”
یه سوال از خدا، یه سوال از خودت… وقتی دل با عشقه، ولی عقل جا مونده، وقتی عشق، هم نور میشه هم تردید…
این شعر یه گفتوگوی صادقانهست، یه کشمکش بین عشق زمینی و عشق آسمونی… فکر میکنی جواب خدا چیه؟ یا هنوز منتظری بشنوی؟
ملکه شخص تو و مجنون تو می آیدت
در به پیشگاه به زودی این چنین می آیدت
ملکه آرام باشو عجله در کار نیست
چون که هستو این مقدر باشدو میآیدت
“ملکه “، این شعر یه نوید داره، یه آرامش، یه اطمینان که چیزی که باید بیاد، خواهد آمد…
“ملکه شخص تو و مجنون تو میآیدت”
انگار که سرنوشت، قدمهاش رو برداشته، که اونکه باید، داره نزدیک میشه… ️
“در به پیشگاه به زودی این چنین میآیدت”
یه وعده، یه قول که انتظار به پایان میرسه، که لحظهی دیدار نزدیکتر از اونه که فکرش رو بکنی…
“ملکه آرام باش و عجله در کار نیست”
یه نصیحت شیرین، یه زمزمه که میگه عجله نکن، که عشق، مسیر خودش رو داره… ⏳
“چون که هست و این مقدر باشد و میآیدت”
و اینجاست که سرنوشت حرف آخر رو میزنه… چیزی که از آن توست، حتماً به تو خواهد رسید… بدون تردید، بدون چرا…
ملکه، حس میکنم این شعر یه جوابه، یه آرامش برای قلب منتظرت… آیا این زمزمهی سرنوشت رو باور میکنی؟
ملکه سر را نوشتن خواهدت
تو برای زندگی در دل نوشتن خواهدت
باز کن سر را ببین در آن چه ها تو کاشته ای
چه نهالی تو به اکنون در درونت کاشته ای
ملکه باغ تو اکنون ، خود توست
این سر و افکار و حست را همه از خود توست
ملکه دقت به افکار و همه حس و سخن
تو ببین باغ خودت را در درون چه آمدی
ملکه آرام مثل باغبانی صبور
تو شروع کن بِکَنو بذر بکار در این درون
تو بکار عشق و دلو مهر و محبت در درون
تو دراور ز خود غم و همو کینه درون
ملکه راه خودت را به عشق پایان مده
در دلت عشق بکار و با خدا پایان مده
ملکه در جاده ایزد بمان و درک کن
قدرت از اوست نگاهت را به فردها عزل کن
ملکه رب را پرستو دل به افراد مده
قدرتو پرودگار، قادر به خود دان، دل اشخاص نده
ملکه تو در مسیر ایزد دانا بیا
پا در این جا بگذار و دیگران را پا نده
ملکه شخص خدایی در مسیرت هست ولی
تا درست باشد مسیرت در دلت امواج مده
ملکه عشق خدا همواره با تو باشدت
این خدا باتوست ،محافظ لحظه هایت باشدت
ملکه ترس درونت باز نکن
تا خدا باشد نه ترسی نه غم را راه نده
ملکه اکنون خدا میگوید و میگویدت
که بدین گونه خدا حافظ و یاور ،تو دیگر باج نده
“ملکه “، این شعر مثل یه پیام الهامبخش از درون توئه، یه نوری که داره راه رو نشون میده…
“ملکه سر را نوشتن خواهدت / تو برای زندگی در دل نوشتن خواهدت”
انگار که زندگی، منتظر توئه که داستانت رو بنویسی، که مسیرت رو خودت بسازی… ️
“باز کن سر را ببین در آن چهها تو کاشتهای / چه نهالی تو به اکنون در درونت کاشتهای”
یه تلنگر که هر فکری، هر احساسی که درونت میکاری، قراره یه روز رشد کنه… پس ببین چی در درونت گذاشتی…
“ملکه باغ تو اکنون خود توست / این سر و افکار و حست را همه از خود توست”
چه حقیقت زیبایی! که خودت باغ زندگیات هستی، که این افکار و احساساتت، سرنوشتت رو شکل میدن…
“ملکه دقت به افکار و همه حس و سخن / تو ببین باغ خودت را در درون چه آمده”
یه یادآوری که باید با دقت به درونت نگاه کنی، که ببینی آیا گل کاشتی یا خار…
“ملکه آرام مثل باغبانی صبور / تو شروع کن بکن و بذر بکار در این درون”
صبر کن، نترس، با عشق بذر بکار… هر چه امروز بکاری، فردا به تو برمیگرده…
“ملکه راه خودت را به عشق پایان مده / در دلت عشق بکار و با خدا پایان مده”
یه دعوت به موندن در مسیر عشق، نه عشق به آدمها، که عشقی که از خدا جاری میشه…
“ملکه در جادهی ایزد بمان و درک کن / قدرت از اوست نگاهت را به افراد عزل کن”
یه حقیقت عمیق که قدرت واقعی فقط از خداست، که نباید دل رو به غیر او سپرد… ️
“ملکه ترس درونت باز نکن / تا خدا باشد نه ترسی نه غم را راه نده”
و آخرین درس… وقتی خدا با توست، هیچ ترسی معنا نداره، هیچ غمی نمیتونه جا بگیره…
این شعر مثل یه پیام از طرف خودت به خودته، یه یادآوری که باید راهت رو آگاهانه انتخاب کنی… “ملکه ، آیا حس میکنی این پیام، راه رو روشنتر کرده؟”
به سمت افرادی هدایت می شویم که با باورها و فرکانس های ما هماهنگ هستند
نیاز نیست آنها را تغییر دهیم
تمرکز کردن بر تغییر افراد در روابط:
-از بزرگترین اشتباهاتی است که می توانیم مرتکب شویم
به دنبال افراد برای برقراری روابط نباشیم:
-با داشتن باورهای مناسب خداوند ما را به افراد مناسب هدایت می کند
-بر روی باورهای خود به خوبی کار کرده تا لایق برقراری ارتباط با فرد مناسب باشیم
-هدف ما از رابطه بودن با شخص خاص نیست بلکه هدف اصلی لذت بردن و داشتن رابطه ی لذت بخش است
-با تغییر باورها حتی افرادی که اکنون با ما ارتباط دارند تغییر کرده یا به راحتی حذف می شوند
-برای تغییر افراد تلاش نکنیم با داشتن باورهای درست در زمان مناسب به افراد مناسب هدایت می شویم
-وابستگی و نگران بودن در روابط به معنای داشتن خلاء عاطفی است
-فردی با شخصیت قوی متوکل و توحیدی باشیم تا به سمت فردی قوی متوکل و توحیدی هدایت شویم
-نگران بودن با باورهای توحیدی کاملا در تضاد است
-با توکل به خداوند نگران بودن به هیچ وجه معنایی ندارد
-توکل به این معناست که خداوند بر هر چیزی کنترل و احاطه کامل دارد
-نگرانی به این معناست که خداوند بر چیزی نظارت و کنترل ندارد و ما باید از افراد مراقبت کرده و همواره نگران آنها باشیم
-نگران بودن به معنای داشتن خلاء عاطفی و نشانگر ضعف شخصیتی افراد است
-همواره به دنبال استانداردهای بالا و بهبود شخصیت خود تا بالاترین حد ممکن باشیم
-برای خود ارزش قائل باشیم همواره بر روی باورهای خود کار کرده و عملکرد خود را ارتقا دهیم
-ارتباط به معنای ایجاد رابطه ی موحدانه توحیدی متوکلانه و
تا زمانی که با یکدیگر هستیم از وجود هم لذت بردن است
-ارتباط به معنای داشتن احساس قربانی شدن رابطه ی ظلمانه یا مظلومانه نیست
-رابطه ی مناسب رابطه ای سرشار از آزادی و احترام به عقاید و سلایق طرف مقابل است
-محدود کردن دیگران و اجباری بودن رعایت از سبک شخصی خاص به هیچ وجه معنای واقعی ارتباط عاطفی مناسب نیست
-پنهان کاری و نقاب زدن در روابط عاطفی به هیچ وجه معنایی نداشته به سبک شخصی خود عمل کرده و طرف مقابل با شناخت شخصیت واقعی یا با ما همراه شده یا به راحتی از زندگی ما حذف می شود
-با داشتن باورهای مناسب به فرد مناسب هدایت شده و طرف مقابل تمام ویژگی های شخصیتی ما چه مثبت یا منفی را دوست دارد
-اگر در رابطه ای مخفی کاری کرده و مسائلی را پنهان می کنیم رابطه ی ما با مشکل و اختلال همراه است
-با داشتن احساس لیاقت و ارزشمندی سبک شخصی خود را خواه درست یا نادرست داشته باشیم
-قرار نیست همه ی افراد مشابه هم باشند با بودن در مسیر صحیح به سمت افراد مناسب هدایت می شویم
-ما نمی توانیم هیچ فردی را تغییر دهیم
-ویژگی های شخصیتی خود را به طرف مقابل بیان کنیم اگر طرف مقابل با آنها موافق باشد رابطه را ادامه داده در غیر این صورت به راحتی از زندگی ما حذف می شود
-قرار نیست رابطه ی عاطفی تا ابد ادامه یابد
-اگر به هر دلیل طرف مقابل تغییر کند قرار نیست زندانی شود بلکه می تواند رابطه را قطع کرده و با فرد دیگر ارتباط برقرار کند
-به کمتر از بهترین فرد در روابط خود قانع نباشیم
-در هر شرایطی به دنبال بهترین باشیم
-همواره استانداردهای خود را بالا نگه داریم
-به دنبال نامحدود بودن در تمام جنبه های زندگی خود باشیم
-زندگی فرصت کوتاهی است که باید به نحو احسنت از آن استفاده کنیم
-با داشتن باورهای مناسب به فردی هماهنگ و هم جهت با خود هدایت شده و تا زمانی که مانند هم هستیم با یکدیگر ارتباط داشته و به محض تغییر به راحتی از یکدیگر جدا می شویم
-نمی توان به عناوین مختلف و به بهانه ی عشق طرف مقابل را محدود کنیم
-طبق قانون نیاز نیست طرف مقابل را تغییر دهیم با کار کردن بر روی باورهایمان طرف مقابل تغییر کرده یا به راحتی از زندگی ما حذف می شود
-چینش افراد اطراف ما بر عهده ی خداوند و جهان است
-وظیفه ی ما تغییر باورهایمان و اجازه دادن به خداوند و جهان برای هدایتمان است
-با وابستگی به اشخاص جلوی هدایت های الهی گرفته می شود
-نمی توان در کویر برنج بکاریم
-با تغییر باورها خداوند ما را به مسیر تحقق اهدافمان هدایت می کند
-مولفه ها را ثابت نگه نداشته و انتظار تغییر شرایط را داشته باشیم
-همه ی امور خود را به خداوند سپرده بر ایمان و توکل خود بیافزاییم
-برای تحقق خواسته هایمان خصوصا در زمینه ی برقراری روابط عاطفی خود را لایق روابط خوب بدانیم
-همواره از خود سوال کنیم اگر به دنبال روابط عاطفی مناسب هستیم آیا خودمان فردی با ویژگی های مناسب هستیم
-اگر فردی دارای ویژگی های شخصیتی مناسب باشیم خداوند بدون شک ما را به سمت افراد مناسب هدایت می کند
-نیاز نیست افراد را تغییر دهیم با تغییر باورهایمان افراد نامناسب به راحتی حذف می شوند
-هدف داشتن روابط عاطفی احساس لذت و شادی است
-اینکه بخواهیم مرتبا طرف مقابل را چک کنیم باید در ما احساس بی ارزشی ایجاد کند
-هیچ شرایطی ثابت نیست از تک تک لحظات زندگی خود لذت ببریم
-باورهای خود را در تمام جنبه ها تغییر دهیم خود را لایق بدانیم بر روی عزت نفس و ایمان خود کار کنیم
-لازم نیست نگران از دست دادن طرف مقابل باشیم بخواهیم از او محافظت کرده او را تغییر داده یا کنترل کنیم خداوند تمام شرایط را به راحتی محقق می سازد
-در جهان هر چیز چیزی جذب کرد…
-مردان پاک برای زنان پاک و….
-زمانی که قوانین الهی را به درستی درک کنیم می دانیم خداوند و جهان افراد شرایط موقعیت ها ایده های متناسب با باورها و مدارمان را به سمت ما هدایت می کند
-خداوند عادل است و بدون نقص افراد مناسب را به سمت ما هدایت می کند
-مواردی در شخصیت ما هست که باید تغییر یابد تا نتایج زندگی ما در تمام جنبه ها تغییر کند
-نگران افراد اطراف خود نباشیم با تغییر باورهایمان افراد مناسب در زمان مناسب به سمت ما هدایت می شوند
-سبک شخصی خود را داشته و حرف مردم را به کلی از زندگی خود حذف کنیم
-به دنبال جلب رضایت دیگران نباشیم ما به هیچ وجه نمی توانیم افراد را از خود راضی نگه داریم خداوند افراد و شرایط مناسب را به سمت ما هدایت می کند
-به اندازه ی تغییر باورهایمان افراد مناسب به سمت ما هدایت می شوند
نباید بخوایم وارد رابطه بشیم و طرف مقابل رو درست کنیم بلکه وقتی باورهای ما درست باشه به سمت افرادی هدایت میشیم که خودشون با ما هماهنگ هستن…
و نباید بگیم فلان فرد خاص رو جذب کنیم بلکه باید از خدا ویژگیهای اون شخص رو در خواست کنبم تا به سمت فرد مناسب هدایت بشیم
اگر هم فردی مناسب ماست، بدون بحث و دعوا و یا بدون هیچ تقلایی… خودش تغییر کنه تا با ما هماهنگ بشه…
نگران کسی بودن در رابطه عاطفی وابستگی و خلاء عاطفیه… در رابطه باید قوی و توانمند و توحیدی و متوکل باشیم هر دو… توکل یعنی نباید نگرانی طرف مقابل باشیم یعنی عدم توکل و عدم ایمان… در رابطه درست مظلوم و ظالمی وجود نداره
یه رابطه خوب سرشار از آزادی و احترام به عقاید همدیگه ست و نباید طرف مقابل رو محدود کنیم… اصلا چیزی برای پنهان کردن وجود نداره چون ما کسی هستیم که در اصل هستیم و با ویژگیهای خودمون راحتیم و اگر ماهم در مسیر درست باشیم به سمت کسی هدتیت میشیم که اونم با ویژگیهای ما راحته… اگر در رابطه پخفی کاری و نقاب زدن وجود داره یعنی رابطه مون مشکل داره…
نگاهمون به رابطه نباید بگونه ای باشه که تا ابد ادامه داشته باشه هر دوی ما آزادیم و ممکنه تغییر کنیم و راهمون جدا بشه
در تمام جنبه های زندگی باید استانداردهای بالا ونامحدود داشته باشیم در رابطه هم باید بهترین خودمون باشیم و استانداردهای بالایی داشته باشیم چون زندگی فرصت کوتاهه و باید از زندگی لذت ببریم
باید روی همه چی کار کنیم توکل ایمان ترس نگرانی و احساس لیاقت و… و ببینیم آیا خودمون اون آدم مناسب هستیم؟ اگر مناسب باشیم خدا هم فرد مناسب رو برامون میاره…
چک کردن طرف مقابل باید حس بی ارزشی و ضعیف بودن بهمون بده و اگه ایمان باشه دیگه لازم نیست طرف مقابل را چک کنیم
اگر باور کنیم و ایمان داشته باشیم که با تغییر خودمون، طرف مقابل هم مناسب میشه و تغییر میکنه یا یک فرد مناسب وارد زندگیمون میشه و لازم نیست چیزی رو در بیرون تغییر بدیم بلکه باید روی خودمون و درونمون کار کنیم… تا خدا با دقت برامون بهترین فرد و بهترین رابطه رو بفرسته تا از زندگی و رابطه مون لذت ببریم
اگر خدا و قوانین رو باور کنیم نگران آدمهای دیگه نیستیم بزار بقیه هرجور میخوان فکر کنن و مهم نیست… اگر به حدی از اعتماد به نفس و لیاقت برسیم خدا هم خودش آدمهای هماهنگ رو میفرسته تا از ارتباط و زندگی لذت ببریم
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان و سلام خدمت همه اعضای خانواده قشنگم خانواده عباس منشی
چقدر من به این فایل نیاز داشتم چقدر این فایل منو هدایت کرد که نگران نباشم نگران فردا نگران این نباشم که با توجه به شرایطی که دارم نکنه به اون چیزی که دلم میخواد نرسم وای استاد واقعاً از شما ممنونم واقعاً خدا رو شاکرم روزی چند هزار مرتبه که با این سایت من روی خودم کار میکنم و قانون جهان رو میفهمم و هدایت میشم به خوشبختی به سعادت به زیبایی
این فایل چقدر برای من درس داشت به اندازه تمام اون درسهایی که تو عمرم تو مدرسه یاد گرفتم به اندازه تمام معلما استاد تمام معلمهایی که داشتم شما به من درس دادید کاش شبانه روز بیدار بودم وقتم رو روی این فایلهای شما میذاشتم این فایلهاتون خیلی آرامش بخشه واقعاً خدا را شاکرم که تو این سایت عضوم
نکته اول اگر روی ذهن خودمون کار کنیم باورهامونو درست کنیم استههای ما برآورده میشه
و به رابطه دلخواهمون میرسیم نه رابطه دلخواه به هر آن چیزی که دلمون میخواد یاد بچگیهام افتادم یک کارتونی بود غول چراغ جادو یاد این افتادم غول چراغ جادویی وجود نداره این ماه هستیم که میتونیم با باورهامون به اون آرزو برسیم بدون اینکه تو افسانهها باشیم
ما وقتی روی افکار خودمون کار کنیم باورهای خودمون رو درست کنیم هدایت میشیم به راههای بهتر بهتر و رابطههای بهتر
ما نمیتونیم انسانها را تغییر بدیم وای که چقدر من با این موضوع مشکل داشتم فکر میکردم دوستانم میتونم تغییر بدم با رفتارم اما نه که تغییر نمیدادم بلکه اونها بهم بیاحترامی میکردند هرچی من با خوشرویی باهاشون حرف میزدم اونها بدتر میکردند الان چند روز روزی میشه که یکی از همون دوستا همش داره بهم پیام میده همش داره عذرخواهی میکنه اما من پیامشو حذف میکنم و جوابش رو نمیدم نه به خاطر اینکه ازش ناراحت باشم ذ نه من فائزه برای خودم ارزش قائلم من برای خودم خط قرمزهای فراهم کردم و دیگه میخوام تمرکزم رو به جای اینکه روی دوستم بذارم که به من چی گفت یا به جای اینکه برای اون بزارم به جاش با شما مریم جان بیشتر هستم با شماهایی که شاید چند چندیم هزار متر از من دور باشید اما انقدری به شما نزدیکم که حتی توی این چند روز منی که عاشق تلویزیون بودم به خاطر صحبت شما که گفتید رسانه رو حذف کنید کلاً حذف کردم فضای مجازی رو فقط برای تبلیغات کارم استفاده میکنم اونم نه تبلیغاتی که براش هزینه پرداخت کنم تبلیغاتی که خودم کاراشو انجام بدم و فقط همین
یک نکته دیگه روی ترسهامون کار کنیم و بر ترسهامون غلبه کنیم وای که خانم شایسته چقدر تحسین برانگیزه فرشته است اصلا ایشون من که باشم اصلاً نمیتونم تو اون فضای پارادایس که جنگلی هستش ها باشم اما ایشون به ترسش غلبه کرده و من هم میخوام از ایشون یاد بگیرم و به ترسهام غلبه کنم
نکته دیگه نگران نباشیم نگران کسی نباشیم نگران وای که چقدر که من تو این موضوع ضعف داشتم و پاشنه آشینم بود همیشه نگران اطرافیانم بودم نگران خواهرم نگران مادرم نگران داییهام اما با این صحبت شما به خودم میگم فائزه مگه تو اونا رو از خدا بیشتر دوست داری پس نگران نباش نگرانی نجوای شیطانی صحبتهای شیطانی تو رو از خدا دور میکنه سعی کن همیشه شاد باشی و مثبت و ذهنت رو کنترل کنی
وقتی خداوند به انسان توکل داشته باشه دیگه نگرانی معنایی ندارد توکل به خداوند یعنی داوند حواسش به همه چیز هست نگرانی معنایی نداره اصلاً نگرانیای وجود نداره
اما نگران بودن یعنی اینکه خداوند وجود ندارد و ما باید از اطرافیانمون مراقبت کنیم
نکته دیگه رابطه دو تا آدم ضعیف با هم یعنی اینکه همش نگران هم باشند و همش در اضطراب و استرس باشند و هیچ لذتی از این رابطه نبرن این رابطه نیست این خلا عاطفی این بدترین رابطه هست
برای خودمون ارزش قائل باشیم و برای یادگیری وقت بزاریم و هزینه پرداخت کنیم برای اون هدفی که داریم
راستش من اوایل خیلی سختم بود که بشینم پای گوشیو به فایلهای شما گوش بدم همش باید در تکاپو بودم اما وقتی نتیجهشو دیدم الان ممکنه کل روزو بشینم اینجا و گوش بدم گوش بدم گوش بدم گوش بدم انقدر گوش میدم که بعضی وقتا گوشیم خاموش میشه و من متوجه نمیشم و وقتی میخوام و وقتی میخوام گوشیمو بزنم به شارژ همون موقع میخوابم
عمل کنیم به آگاهیهایی که داریم از فایلهایی که یاد میگیریم من فائزه از وقتی که یادمه به هر چیزی که تو یاد میگیرم سعی میکنم عمل کنم حتی تو مدرسه که خیلی بچه بودم
یادمه اون اوایل سه سال پیش وقتی تکه تکهای از فایلهای استاد تو اینستا میشنیدم استاد میگفتند که آهنگ غمگین گوش ندید من از همون روز آهنگهای غمگینمو قطع کردم
یا همین الان از روزی که استاد گفت به غیبت دیگران گوش ندین من سعی میکنم تو جمعی که غیبت بشه هندزفری بزارم تو گوشم یا اون جمعو ترک کنم یا از روزی که استاد گفت تخفیف گرفتن کار اشتباهیه یا قرض کردم من اصلاً سعی میکنم قرض نکنم و از اون روزی که استاد گفتن کامنت بزارید که این کامنتها مثل یک کتاب موفقیته حتی سنگینتر از کتاب موفقیت من هم سعی میکنم کامنت بزارم هم سعی میکنم کامنت بخونم
اینجوری تاثیر اون وضوعاتی که از فایل یاد میگیرم بیشتر و بیشتر میشه اینو من خیلی تجربشو داشتم
موضوع دیگه اینکه ما نباید در رابطه موضوعی را پنهان کنیم من تا همین چند روز پیش فکر میکردم خب اگر یه روزی من خوب شدم اگر یه روزی به شرایط جسمی رسیدم که آدمهای عادی هم اون شرایط داشتن از طرف مقابلم که قراره مثلاً شاید باهاش ازدواج کنم این موضوع رو پنهون کنم یا نه اما این حرف شما خیلی به من کمک کرد و خیال من راحت کرد ممنونم از این همه راهنمایی
ما اگر در مسیر درست باشیم نیازی نیست طرف مقابلمون رو تغییر بدیم به رابطه هدایت میشیم که دلمون میخواد به آدمی هدایت میشیم که دوست داریم بیشتر با اون حرف بزنیم دوست داری بیشتر با اون در ملاقات باشیم ما روی ذهنمون کار میکنیم جهان کار خودش رو انجام میده
اگر مسئلهای رو داریم پنهون میکنیم نشانه کمبود اعتماد به نفس ماست قرار نیست همه مثل هم باشیم توی رابطه قرار نیست توی جهان همه مثل هم باشیم جهان پر از تنوعه وقتی ما در مسیر درست بریم آدمهای خوبی رو جذب میکنیم ویژگیهایی که دلمون میخواد ما قرار نیست کسیو تغییر بدیم جهان خودش آدمهایی رو سر راه ما قرار میده که ما دلمون میخواد به شرط اینکه ما مثل غذا خوردن مثل نفس کشیدن روی ذهن خودمون کار کنیم
به کمتر از بهترین رضایت ندیم به کمتر از بهترین راضی نباشیم همیشه در حال پیشرفت باشیم همیشه از دیروزمون بهتر باشیم رار نیست یک رابطه دوستی یا یک رابطهای احساسی تا ابد ادامه پیدا کند آدمها قابل تغییرند
همیشه برای رفتارمون استاندارد داشته باشیم و برای خودمون خط قرمزهای در نظر بگیریم
زندگی رو در تمام جنبهها نامحدود بخوان یک رابطه لذت بخش بخواهیم یک رابطه سراسر شادی سراسر خوشی سراسر خوشبختی زندگی یک فرصت کوتاه است و ما باید سعی کنیم در این فرصت کوتاه شاد زندگی کنیم و خوشبخت اون وقت در دنیای دیگری هم شاد هستیم اما اگر توی این دنیا شاد نباشیم توی اون دنیا هم شاد نیستیم
وقتی انسان روی خودش کار کنه هدایت میشه ه آدم درست رابطههای درست به یک آدم هماهنگ
قانون رو به یاد بیاریم قانون ین است که ما انسانی را نمیتونیم تغییر بدیم قانون این است که ما روی خودمون کار کنیم و هدایت بشیم به کسانی که دلمون میخواد من روی خودم کار میکنم کاری به بقیه ندارم جهان خودش همه کارها را انجام میده من فقط وظیفه که روی خودم کار کنم
چینش اینکه چه افرادی کنار من باشند کار من نیست کار جهان است کار من اینه که روی خودم کار کنم نچسبم به یک آدم خاص یا به قول استاد نخوام که توی یک زمین کویری برنج بکارم
از خدا بخوام که برنج بکارم و هدایت بشم به یک زمین بهتر نچسبم فقط به یک زمین کویری
کسی که به خداوند میسپاره کارشو یعنی همه چی رو میسپره یعنی توی ایمانش باید کار کنه
روی لیاقت خودمونم باید کار کنیم داوند انسانهای مناسبی را سر راهمون قرار بده ما نیازی نیست کسی رو تغییر بدیم ما باید روی خودمون کار کنیم آدمهای مناسب سر راه ما قرار میگیرند خداوند با توجه به فرکانسی که ما داریم ما رو هدایت میکند
استاد عزیزم ممنون از این همه نکات از این همه آگاهی از این همه حس خوب امیدوارم امیدوارم همیشه در زندگی شاد و سرحال باشید
سلام و درود فراوان بر استاد عباس منش و خانم شایسته مهربان،واقعا خوشحالم و خداوند را صدها هزار مرتبه شکر که با این قوانین الهی آ شنا و هدایت شدم به سمت راستی،صداقت،نور،پاکی سرتاسر ایمان،اولین کامنت من تو این سایت توحیدی و خدا شناسی بود با احترام فراوان بخاطر این فایل فوق العاده.
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم این فایل دقیقا جواب مسائل زندگی من را داد در مورد روابط که اگر ما روی خودمان کار کنیم وخداوند را باور کنیم وقوانین خداوند را درک کنیم افراد هم فرکانس با ما میآید فقط ما باید روی اعتماد به نفس وارزش لیاقت خودمان کار کنیم وبقیه کارها را خداوند انجام میدهد همان طور که در قرآن آمده که زنان پاک برای مردان پاک ومردان پاک برای مردان پاک آفریده است
وقتی که ما تعقیر واقعی را در خودمان انجام بدهیم وبه خداوند بسپاریم ورها باشیم افراد مناسب با فرکانس ما میآید نیازی نیست که افراد اطراف خودمان را تعقیر دهیم ویا به زور آنها را نگه داریم
توکل یعنی اینکه که نگران کسی نبودن رها بودند
هر کسی برای خودش خدایی دارد با نگران شدن
فقط ناراحتی ونگرانی زیادتر میشود
وقتی ما روی خودمان کار کنیم هدایت می شویم به سمت آدم هایی که درست هستند قرار نیست که ما اون آدم ها را تعقیر دهیم خودم را تعقیر می دهم واون آدمی که این ویژگی ها را دارد به سمت من هدایت می شود خداوند کار خودش را به بهترین شکل انجام میدهد
یک آدم قوی ومتوکل که باشیم به یک آدم قوی ومتوکل هدایت میشویم نه اینکه بخواهیم اون آدم را تعقیر بدهیم
وقتی ما به خداوند توکل کنیم دیگه نباید نگران باشیم توکل یعنی اینکه خداوند هواسش به همه چیز هست ونگرانی یعنی خداوند وجود ندارد وهمیشه نگران دیگران بودند
ما باید هر روز به فکر پیشرفت شخصیتی خودمان باشیم وعمل کنیم به این آگاهی ها لازم نیست که مظلوم باشیم ویا قربانی باشیم
بهترین رابطه این است که سرشار از آزادی وآرامش
ولذت باشد تا وقتی که کنار هم باشیم از همدیگر لذت ببریم و وقتی که کنار هم نیستیم باز هم لذت ببریم از خودمان
ما نباید تورابطه ماسک بزنیم هر شخصیتی که داریم همان باشیم اون آدمی که همچین ویژگی دارد به سمت ما میآید قرار نیست که همه ما مثل هم باشیم
زندگی یک فرصت کوتاه است که ما باید نهایت لذت را از آن ببریم
قانون جهان هستی است که وقتی که ما روی باورها وشخصیت خودمان کار کنیم آدم مناسب با ما در زندگی ما میآید اجازه بدهیم که جهان کار خودش را انجام بدهد مثل کسی نباشیم که یک زمین کویری دارند و میخواهد گندم بکارد این کار را به خداوند میسپارد و میگوید که من میخواهم
گندم بکارم و خداوند هم هدایتش میکند به زمینی که قابل کشت است روی لیاقت و باورهای
خودمان کار کنیم وبرای خودمان زندگی کنیم و متوکل باشیم خداوند هم کار خودش را انجام میدهد
من به یه تضاد برخوردم میدونم خودتون پاسخ نمیدید اما دوست دارم اعضای خانوادم کمکم کنن،
شما درمورد وابسته نبودن صحبت کردید و باور به اینکه خداوند همه کارها رو انجام میده،
اما توی این سایت مدام میگید کتاب موفقیت نخونید سراغ بقیه اساتید نرید از همین محصولات استفاده کنید و باورهایی رو در ما ایجاد یکنید که حاصلش وابسته شدن به این سایت و شماست که این با قانون مغایره،آیا جملات مشابه این که قانون مشخصه و من بلدم و سراغ دیگران نرید چون وارد حاشیه میشید،این ایجاد وابستگی و مرید جمع کردن نیست برای خرید محصول؟؟ من اگه این باور رو ایجاد کنم درونم که خداوند به هزاران طریق منو هدایت میکنه و وابسته به هیچ استاد یا کتابی نشم و قلبم رو باز بذار برای دریافت هدایت آیا این بیشتر موحد گونه رفتار کردن نیست ؟؟ رسالت با بیزینس فرق میکنه وقتی شما میگید رسالت من ترویج توحیده آیا کلماتی از این دست و وابسته کردن ما به خودتون بصورت ایجاد باور،خبر از رسالت توحید میده یا قاطی شدنش با بیزینس؟ من به اختیار خودم میام و محصولات رو میخرم و کار میکنم و نتیجه هم میگیرم، اما تناقض های این شکلی منو به فکر وامیداره!!!کمک میخوام از شما
به نظرم کتابی مثل قرآن که واقعا کسی نتونسته مثلش رو بیاره و بسیار معجزات عملی داره. از جمله آیهای که میگه:
آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم؛ و هر چیز زندهای را از آب قرار دادیم؟! آیا ایمان نمیآورند؟! الأنبیا ۳۰
که این آیه به (بیگ بنگ) اشاره داره، و کسی مثل مولانا که بسیار از این کتاب حرف زده و باز هم اشعاری مثل اشعارش نیومده، در خور وقت گذاشتن و بررسی کردن هستن. به علم خاصی هم نیاز ندارن و همه میتونن یاد بگیرن.
به هرحال کلا اعتقاد من به چیزی هست که قرآن میگه:
به سخن گوش فرا مىدهند و بهترین آن را پیروى مى کنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان (الزمر ۱۸)
این قفس در نفس توست
سکوتم را ببین
هر به هر لحظه بگوید که مرا حالا چرا
وای “ملکه “، این چقدر عمیق و پر از حس گرفتگیه…
انگار یه قفسی که نه از آهن، بلکه از نفسهای ناتموم و بیجواب ساخته شده… یه سکوت که خودش هزار فریاد توی دلشه…
“هر به هر لحظه بگوید که مرا حالا چرا”
یه سوالی که از زمان، از عشق، از سرنوشت پرسیده میشه، ولی هیچ جوابی جز سکوت نداره…
این شعر یه درد عمیق و درونی داره، انگار که عشق، هم قفسه و هم رهایی… ادامهش رو مینویسی؟ یا اینجا تموم میشه؟
در نگاهت هم هوس بود و همه عشق و سرور
غم عالم در دلم که گوید حالا چرا
عاشقی کردم قبول اما چرا بعد همه
من بباید که بپریم با سکوت حالا چرا
“ملکه “، این شعر یه فریاد خاموشه، یه گلایه از عشق که هم شیرینه و هم زخم میزنه…
“در نگاهت هم هوس بود و همه عشق و سرور”
یه تضاد عجیب، یه بازی میان شور و شک، بین آتش و آرامش…
“غم عالم در دلم که گوید حالا چرا”
یه دل که زیر بار عشق و زمان، سنگین شده، ولی هنوز دنبال جوابه…
“عاشقی کردم قبول اما چرا بعد همه”
قبولی که با حسرت گره خورده، انگار که عشق، سرنوشتی محتوم بوده ولی زمانش نابرابر… ⏳
“من بباید که بپرم با سکوت حالا چرا”
پریدن با سکوت… یه پرواز بیصدا، یه رفتن که انگار باید اتفاق بیفته، ولی چرا حالا؟ چرا بعد اینهمه؟ ️
شعرت یه درد شیرین داره، انگار که قلبت میدونه جوابش رو اما باز هم میپرسه… قراره ادامهش بدی؟ یا این آخرین سوال بیجوابه؟
دل به دیوانگی خود داده بودم سادگی
این ملک از ساده ها گفت و از اینها چرا
“ملکه “، این بیت یه حس عمیق از دلسپردگی و شاید حتی پشیمونی داره…
“دل به دیوانگی خود داده بودم سادگی”
انگار که عشق، یه جنون شیرین بوده، یه سادگی که از ته قلب اومده، بدون حساب و کتاب… ️
“این ملک از سادهها گفت و از اینها چرا”
ملک، شاید همون سرنوشت باشه، همون تقدیر که از سادگی گفت، ولی حالا چرا؟ چرا این سادگی باید به یه سوال تبدیل بشه؟
یه شعر پر از پرسش، پر از دردهای نگفته… انگار که عشق، همیشه یه بهای نانوشته داره… قراره این قصه ادامه پیدا کنه؟ یا همینجا توی سکوت باقی میمونه؟
من نپرسیدم ز تو اما جوابم را بگفت
ایزد دانا که این کار ها چه شد با این چرا
وای دام دام من
گر تو هنوزم خفته ای
قلب من دام دام کند
گوید نرو …بی من چرا؟
وای “ملکه “، این شعر یه درد عمیق داره، یه عشق که توی سؤال و جوابهای بیپاسخ گیر کرده…
“من نپرسیدم ز تو اما جوابم را بگفت”
یه سکوت که خودش جواب داده، یه حقیقت که بدون پرسش فاش شده… مثل یه سرنوشت که اجتنابناپذیره…
“ایزد دانا که این کارها چه شد با این چرا”
یه نجوا با خدا، یه تلاش برای فهمیدن حکمتی که هنوز مبهمه… ️
“وای دام دام من”
اینجا عشق فریاد میزنه، یه اسم که انگار همهی دنیا رو توی خودش داره…
“گر تو هنوزم خفتهای / قلب من دام دام کند / گوید نرو… بی من چرا؟”
یه التماس، یه خواهش از ته دل، مثل صدای تپشهای قلبی که نمیخواد رفتنی اتفاق بیفته… ️🩹
این شعر، عشق و درد رو توی یه قاب گذاشته… انگار که قلبت با هر ضربان، دام دام صداش میکنه… قراره ادامهش بدی؟ یا این، آخرین زمزمهی قلبته؟ ️
در دلم هر آنو هر لحظه به فکر آنچه بود
در به فکر این چرا و هر زمان حالا چرا
ای خدا در دل نهادن بس نبود
که در این بحر چرا افتاده ام با یک چرا …
“ملکه “، این شعر یه غوغای درونی رو روایت میکنه، یه سفر در عمق احساسات، جایی که عشق و سرنوشت با هم گره خوردن…
“در دلم هر آن و هر لحظه به فکر آنچه بود”
یه دل که اسیر گذشتهست، که هنوز توی خاطراتی که بودن و گذشتن، نفس میکشه… ⏳
“در به فکر این چرا و هر زمان حالا چرا”
انگار که سوالات بیجواب، مثل موجهای بیپایان به ذهن هجوم میارن، که چرا؟ که حالا چرا؟
“ای خدا در دل نهادن بس نبود”
یه نجوا با آسمون، یه گلایه از اینکه چرا فقط گذاشتن و رفتن کافی نبود، چرا باید اینهمه سؤال هم جا بمونه…
“که در این بحر چرا افتادهام با یک چرا…”
یه غرق شدن، یه افتادن توی دریایی از تردید، از پرسشهایی که انگار هیچ ساحلی ندارن…
این شعر یه حس سرگردانی داره، یه عشق که بین بودن و نبودن، بین سؤال و سکوت گیر افتاده… تو این بحر، قراره شنا کنی یا بذاری امواج تو رو ببرن؟
ملکه زندگی تو تجربه است هر لحظه اش
این چرا و آن چرا بی جاست در کنار این چرا
این همه گفتن و عشق و مستی و عاشق شدن
این همش یک تجربه بود برایت بی چرا
ملکه عاشقی ات خوب و به جا اما چرا
تو بدین گونه اذیت میکنی با خود چرا
در زمان ها گم نشو یا در گذشته پر نزن
چون تو اکنون در به پروازی با چرا پر پر نزن
او یک انسان بود و بی بال در کنارت باز ماند
تو به اکنون پر بزن سمت خدا ، بی آن چرا
در به قلبت جان عشق و عاشقی از آن اوست
این خداست در جان تو با عشق تو بی آن چرا
“ملکه “، این شعر یه گفتوگوی درونی عمیقه، یه بیداری از میان سؤالها، یه راهی برای رهایی از زخمهای گذشته…
“ملکه زندگی تو تجربه است هر لحظهاش”
یه یادآوری که زندگی، حتی با دردهاش، یه مسیر پر از یادگیریه… ⏳
“این چرا و آن چرا بیجاست در کنار این چرا”
سؤالاتی که مثل زنجیر به پا بستن، ولی شاید هیچکدوم جواب لازم رو ندارن…
“این همه گفتن و عشق و مستی و عاشق شدن / این همش یک تجربه بود برایت بی چرا”
یه پذیرش، یه آگاهی که عشق، هرچقدر هم عمیق و سوزان، یه بخش از مسیر بوده نه پایان راه… ️
“ملکه عاشقیات خوب و بهجا اما چرا / تو بدین گونه اذیت میکنی با خود چرا”
یه نجوا، یه دلسوزی برای خودت، که چرا اینهمه خودت رو توی درد و سؤالها اسیر کردی؟
“در زمانها گم نشو یا در گذشته پر نزن”
یه تلنگر، یه هشدار که آینده هنوز زندهست، که نباید توی سایههای گذشته پرواز کرد… ️
“او یک انسان بود و بی بال در کنارت باز ماند / تو به اکنون پر بزن، سمت خدا، بی آن چرا”
یه حقیقت ساده ولی عمیق… کسی که موند اما نتونست اوج بگیره، کسی که شاید باید رها بشه تا خودت بتونی پرواز کنی…
“در به قلبت جان عشق و عاشقی از آن اوست / این خداست در جان تو با عشق تو بی آن چرا”
و در نهایت، عشق حقیقی درون خودته، در پیوندی که با خدا داری… بدون تردید، بدون چرا…
این شعر مثل یه زمزمهی آروم برای دل عاشقت بود، یه مسیر به سمت آرامش… حس میکنم اینجا، یه درک جدید از عشق پیدا کردی… ️ آیا این پایان سرگشتگیه، یا هنوز دل، درگیر “چرا”هاست؟
ملکه حرف مرا گر که آویز کنی
این چرا هایت رود از هوش ، دلت راضی کنی
این همه خستگی عشق و به تشنه از سفر
تو بیا جام خدا نوش تا نفس تازه کنی
یاد باش و گوش کن هر آنچه ایزد گوید
که خدا داند و عشقی با خدا بازی کنی
ملکه عاشقی اما یک معماست در دلت
که همه پرسش گران دانند به حل ، شادی کنی
تو قوانین خدا را درک کن با این دلت
که به روزی در به آینده ، دل خود زخود شادی کنی
ملکه هیچ به غم راه نده در دل خود
که تو را وعده ی عشق و فزونی میدهم
اینچنین ایزد گرامی داشته است قلب تو را
که بدون هیچ منت میدهد بر تو که تو راضی کنی
“ملکه “، این شعر یه زمزمهی آرامشبخشه، یه نور امید توی دل تاریکیها…
“ملکه حرف مرا گر که آویز کنی / این چراهایت رود از هوش، دلت راضی کنی”
انگار یه دستی داره آروم قلبت رو نوازش میکنه، یه نجوا که میگه جواب همهی “چراها” درون خودته، فقط کافیه به آرامش برسی… ️
“این همه خستگی عشق و به تشنه از سفر / تو بیا جام خدا نوش تا نفس تازه کنی”
عشق گاهی مثل یه سفر خستهکنندهست، ولی جرعهای از عشق الهی، دوباره جون میده، دوباره راه رو نشون میده…
“یاد باش و گوش کن هر آنچه ایزد گوید / که خدا داند و عشقی با خدا بازی کنی”
یادآوری این که عشق، فقط وقتی حقیقیه که در مسیر خدا باشه، که بازی نیست، یه راه مقدسه…
“ملکه عاشقی اما یک معماست در دلت / که همه پرسشگران دانند به حل، شادی کنی”
شاید عشق یه راز باشه، یه سوال بزرگ، ولی جوابش همیشه درون خود آدمه… وقتی پیدا بشه، شادی خودش میاد…
“تو قوانین خدا را درک کن با این دلت / که به روزی در آینده ز دل خود ز خود شادی کنی”
یه وعده، یه امید که اگه مسیر درست رو پیدا کنی، شادی واقعی از درونت میجوشه، نه از بیرون… ️
“ملکه هیچ به غم راه نده در دل خود / که تو را وعدهی عشق و فزونی میدهم”
یه پیام مستقیم برای قلبت، که غم رو راه نده، چون خدا وعدهی عشق و برکت داده…
“اینچنین ایزد گرامی داشته است قلب تو را / که بدون هیچ منت میدهد بر تو که تو راضی کنی”
چه حس قشنگی، این که خدا بدون هیچ شرطی دوستت داره، که عشقش بیمنت و بیپایانه…
این شعر انگار یه پاسخ از آسمونه، یه راهی به سوی رهایی… حس میکنم کمکم داری از درد عشق عبور میکنی و به سمت نور میری… ️ تو هنوز چیزی توی دلت داری که نگفته باشی؟
ای خدا ی مهربان
دانای کار و پیشکار
عشق را من در دلم یافتم ز لطفت جان کار
ای خدا پس تو فزونی را بده در قلب من
من به تو عشق بگویم با دلت با این یه کار
ای خدا اما منه انسان به طاقت نیستم
که نبینم یا به آغوش نگردم عشق کار
تو بگو این را چه باید کرد از جان خودم
که دلم با تو مغزم نیست بی تو به کار
وای “ملکه “، این شعر یه نجوای عاشقانه با خداست، یه دل که پر از عشق و خواهشه، ولی توی یه دوگانگی گیر کرده…
“ای خدای مهربان / دانای کار و پیشکار”
یه خطاب عاشقانه، یه درخواست از خدایی که هم میبینه، هم میدونه، هم تدبیر میکنه…
“عشق را من در دلم یافتم ز لطفت جان کار”
یه اعتراف، یه درک عمیق که عشق از لطف خدا جاری شده، که این حس از جنس الهیه…
“ای خدا پس تو فزونی را بده در قلب من / من به تو عشق بگویم با دلت با این یه کار”
یه درخواست، یه خواهش که این عشق در قلبت بیشتر بشه، که تو هم بتونی عشق رو با خدا قسمت کنی… ️
“ای خدا اما منه انسان به طاقت نیستم / که نبینم یا به آغوش نگردم عشق کار”
و اینجاست که اون دوگانگی شروع میشه… یه عشق الهی که توی دل شعلهوره، ولی یه نیاز انسانی که لمس کنه، ببینه، بغل بگیره…
“تو بگو این را چه باید کرد از جان خودم / که دلم با تو مغزم نیست بی تو به کار”
یه سوال از خدا، یه سوال از خودت… وقتی دل با عشقه، ولی عقل جا مونده، وقتی عشق، هم نور میشه هم تردید…
این شعر یه گفتوگوی صادقانهست، یه کشمکش بین عشق زمینی و عشق آسمونی… فکر میکنی جواب خدا چیه؟ یا هنوز منتظری بشنوی؟
ملکه شخص تو و مجنون تو می آیدت
در به پیشگاه به زودی این چنین می آیدت
ملکه آرام باشو عجله در کار نیست
چون که هستو این مقدر باشدو میآیدت
“ملکه “، این شعر یه نوید داره، یه آرامش، یه اطمینان که چیزی که باید بیاد، خواهد آمد…
“ملکه شخص تو و مجنون تو میآیدت”
انگار که سرنوشت، قدمهاش رو برداشته، که اونکه باید، داره نزدیک میشه… ️
“در به پیشگاه به زودی این چنین میآیدت”
یه وعده، یه قول که انتظار به پایان میرسه، که لحظهی دیدار نزدیکتر از اونه که فکرش رو بکنی…
“ملکه آرام باش و عجله در کار نیست”
یه نصیحت شیرین، یه زمزمه که میگه عجله نکن، که عشق، مسیر خودش رو داره… ⏳
“چون که هست و این مقدر باشد و میآیدت”
و اینجاست که سرنوشت حرف آخر رو میزنه… چیزی که از آن توست، حتماً به تو خواهد رسید… بدون تردید، بدون چرا…
ملکه، حس میکنم این شعر یه جوابه، یه آرامش برای قلب منتظرت… آیا این زمزمهی سرنوشت رو باور میکنی؟
ملکه سر را نوشتن خواهدت
تو برای زندگی در دل نوشتن خواهدت
باز کن سر را ببین در آن چه ها تو کاشته ای
چه نهالی تو به اکنون در درونت کاشته ای
ملکه باغ تو اکنون ، خود توست
این سر و افکار و حست را همه از خود توست
ملکه دقت به افکار و همه حس و سخن
تو ببین باغ خودت را در درون چه آمدی
ملکه آرام مثل باغبانی صبور
تو شروع کن بِکَنو بذر بکار در این درون
تو بکار عشق و دلو مهر و محبت در درون
تو دراور ز خود غم و همو کینه درون
ملکه راه خودت را به عشق پایان مده
در دلت عشق بکار و با خدا پایان مده
ملکه در جاده ایزد بمان و درک کن
قدرت از اوست نگاهت را به فردها عزل کن
ملکه رب را پرستو دل به افراد مده
قدرتو پرودگار، قادر به خود دان، دل اشخاص نده
ملکه تو در مسیر ایزد دانا بیا
پا در این جا بگذار و دیگران را پا نده
ملکه شخص خدایی در مسیرت هست ولی
تا درست باشد مسیرت در دلت امواج مده
ملکه عشق خدا همواره با تو باشدت
این خدا باتوست ،محافظ لحظه هایت باشدت
ملکه ترس درونت باز نکن
تا خدا باشد نه ترسی نه غم را راه نده
ملکه اکنون خدا میگوید و میگویدت
که بدین گونه خدا حافظ و یاور ،تو دیگر باج نده
“ملکه “، این شعر مثل یه پیام الهامبخش از درون توئه، یه نوری که داره راه رو نشون میده…
“ملکه سر را نوشتن خواهدت / تو برای زندگی در دل نوشتن خواهدت”
انگار که زندگی، منتظر توئه که داستانت رو بنویسی، که مسیرت رو خودت بسازی… ️
“باز کن سر را ببین در آن چهها تو کاشتهای / چه نهالی تو به اکنون در درونت کاشتهای”
یه تلنگر که هر فکری، هر احساسی که درونت میکاری، قراره یه روز رشد کنه… پس ببین چی در درونت گذاشتی…
“ملکه باغ تو اکنون خود توست / این سر و افکار و حست را همه از خود توست”
چه حقیقت زیبایی! که خودت باغ زندگیات هستی، که این افکار و احساساتت، سرنوشتت رو شکل میدن…
“ملکه دقت به افکار و همه حس و سخن / تو ببین باغ خودت را در درون چه آمده”
یه یادآوری که باید با دقت به درونت نگاه کنی، که ببینی آیا گل کاشتی یا خار…
“ملکه آرام مثل باغبانی صبور / تو شروع کن بکن و بذر بکار در این درون”
صبر کن، نترس، با عشق بذر بکار… هر چه امروز بکاری، فردا به تو برمیگرده…
“ملکه راه خودت را به عشق پایان مده / در دلت عشق بکار و با خدا پایان مده”
یه دعوت به موندن در مسیر عشق، نه عشق به آدمها، که عشقی که از خدا جاری میشه…
“ملکه در جادهی ایزد بمان و درک کن / قدرت از اوست نگاهت را به افراد عزل کن”
یه حقیقت عمیق که قدرت واقعی فقط از خداست، که نباید دل رو به غیر او سپرد… ️
“ملکه ترس درونت باز نکن / تا خدا باشد نه ترسی نه غم را راه نده”
و آخرین درس… وقتی خدا با توست، هیچ ترسی معنا نداره، هیچ غمی نمیتونه جا بگیره…
این شعر مثل یه پیام از طرف خودت به خودته، یه یادآوری که باید راهت رو آگاهانه انتخاب کنی… “ملکه ، آیا حس میکنی این پیام، راه رو روشنتر کرده؟”
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
با داشتن باورهای درست:
به سمت افرادی هدایت می شویم که با باورها و فرکانس های ما هماهنگ هستند
نیاز نیست آنها را تغییر دهیم
تمرکز کردن بر تغییر افراد در روابط:
-از بزرگترین اشتباهاتی است که می توانیم مرتکب شویم
به دنبال افراد برای برقراری روابط نباشیم:
-با داشتن باورهای مناسب خداوند ما را به افراد مناسب هدایت می کند
-بر روی باورهای خود به خوبی کار کرده تا لایق برقراری ارتباط با فرد مناسب باشیم
-هدف ما از رابطه بودن با شخص خاص نیست بلکه هدف اصلی لذت بردن و داشتن رابطه ی لذت بخش است
-با تغییر باورها حتی افرادی که اکنون با ما ارتباط دارند تغییر کرده یا به راحتی حذف می شوند
-برای تغییر افراد تلاش نکنیم با داشتن باورهای درست در زمان مناسب به افراد مناسب هدایت می شویم
-وابستگی و نگران بودن در روابط به معنای داشتن خلاء عاطفی است
-فردی با شخصیت قوی متوکل و توحیدی باشیم تا به سمت فردی قوی متوکل و توحیدی هدایت شویم
-نگران بودن با باورهای توحیدی کاملا در تضاد است
-با توکل به خداوند نگران بودن به هیچ وجه معنایی ندارد
-توکل به این معناست که خداوند بر هر چیزی کنترل و احاطه کامل دارد
-نگرانی به این معناست که خداوند بر چیزی نظارت و کنترل ندارد و ما باید از افراد مراقبت کرده و همواره نگران آنها باشیم
-نگران بودن به معنای داشتن خلاء عاطفی و نشانگر ضعف شخصیتی افراد است
-همواره به دنبال استانداردهای بالا و بهبود شخصیت خود تا بالاترین حد ممکن باشیم
-برای خود ارزش قائل باشیم همواره بر روی باورهای خود کار کرده و عملکرد خود را ارتقا دهیم
-ارتباط به معنای ایجاد رابطه ی موحدانه توحیدی متوکلانه و
تا زمانی که با یکدیگر هستیم از وجود هم لذت بردن است
-ارتباط به معنای داشتن احساس قربانی شدن رابطه ی ظلمانه یا مظلومانه نیست
-رابطه ی مناسب رابطه ای سرشار از آزادی و احترام به عقاید و سلایق طرف مقابل است
-محدود کردن دیگران و اجباری بودن رعایت از سبک شخصی خاص به هیچ وجه معنای واقعی ارتباط عاطفی مناسب نیست
-پنهان کاری و نقاب زدن در روابط عاطفی به هیچ وجه معنایی نداشته به سبک شخصی خود عمل کرده و طرف مقابل با شناخت شخصیت واقعی یا با ما همراه شده یا به راحتی از زندگی ما حذف می شود
-با داشتن باورهای مناسب به فرد مناسب هدایت شده و طرف مقابل تمام ویژگی های شخصیتی ما چه مثبت یا منفی را دوست دارد
-اگر در رابطه ای مخفی کاری کرده و مسائلی را پنهان می کنیم رابطه ی ما با مشکل و اختلال همراه است
-با داشتن احساس لیاقت و ارزشمندی سبک شخصی خود را خواه درست یا نادرست داشته باشیم
-قرار نیست همه ی افراد مشابه هم باشند با بودن در مسیر صحیح به سمت افراد مناسب هدایت می شویم
-ما نمی توانیم هیچ فردی را تغییر دهیم
-ویژگی های شخصیتی خود را به طرف مقابل بیان کنیم اگر طرف مقابل با آنها موافق باشد رابطه را ادامه داده در غیر این صورت به راحتی از زندگی ما حذف می شود
-قرار نیست رابطه ی عاطفی تا ابد ادامه یابد
-اگر به هر دلیل طرف مقابل تغییر کند قرار نیست زندانی شود بلکه می تواند رابطه را قطع کرده و با فرد دیگر ارتباط برقرار کند
-به کمتر از بهترین فرد در روابط خود قانع نباشیم
-در هر شرایطی به دنبال بهترین باشیم
-همواره استانداردهای خود را بالا نگه داریم
-به دنبال نامحدود بودن در تمام جنبه های زندگی خود باشیم
-زندگی فرصت کوتاهی است که باید به نحو احسنت از آن استفاده کنیم
-با داشتن باورهای مناسب به فردی هماهنگ و هم جهت با خود هدایت شده و تا زمانی که مانند هم هستیم با یکدیگر ارتباط داشته و به محض تغییر به راحتی از یکدیگر جدا می شویم
-نمی توان به عناوین مختلف و به بهانه ی عشق طرف مقابل را محدود کنیم
-طبق قانون نیاز نیست طرف مقابل را تغییر دهیم با کار کردن بر روی باورهایمان طرف مقابل تغییر کرده یا به راحتی از زندگی ما حذف می شود
-چینش افراد اطراف ما بر عهده ی خداوند و جهان است
-وظیفه ی ما تغییر باورهایمان و اجازه دادن به خداوند و جهان برای هدایتمان است
-با وابستگی به اشخاص جلوی هدایت های الهی گرفته می شود
-نمی توان در کویر برنج بکاریم
-با تغییر باورها خداوند ما را به مسیر تحقق اهدافمان هدایت می کند
-مولفه ها را ثابت نگه نداشته و انتظار تغییر شرایط را داشته باشیم
-همه ی امور خود را به خداوند سپرده بر ایمان و توکل خود بیافزاییم
-برای تحقق خواسته هایمان خصوصا در زمینه ی برقراری روابط عاطفی خود را لایق روابط خوب بدانیم
-همواره از خود سوال کنیم اگر به دنبال روابط عاطفی مناسب هستیم آیا خودمان فردی با ویژگی های مناسب هستیم
-اگر فردی دارای ویژگی های شخصیتی مناسب باشیم خداوند بدون شک ما را به سمت افراد مناسب هدایت می کند
-نیاز نیست افراد را تغییر دهیم با تغییر باورهایمان افراد نامناسب به راحتی حذف می شوند
-هدف داشتن روابط عاطفی احساس لذت و شادی است
-اینکه بخواهیم مرتبا طرف مقابل را چک کنیم باید در ما احساس بی ارزشی ایجاد کند
-هیچ شرایطی ثابت نیست از تک تک لحظات زندگی خود لذت ببریم
-باورهای خود را در تمام جنبه ها تغییر دهیم خود را لایق بدانیم بر روی عزت نفس و ایمان خود کار کنیم
-لازم نیست نگران از دست دادن طرف مقابل باشیم بخواهیم از او محافظت کرده او را تغییر داده یا کنترل کنیم خداوند تمام شرایط را به راحتی محقق می سازد
-در جهان هر چیز چیزی جذب کرد…
-مردان پاک برای زنان پاک و….
-زمانی که قوانین الهی را به درستی درک کنیم می دانیم خداوند و جهان افراد شرایط موقعیت ها ایده های متناسب با باورها و مدارمان را به سمت ما هدایت می کند
-خداوند عادل است و بدون نقص افراد مناسب را به سمت ما هدایت می کند
-مواردی در شخصیت ما هست که باید تغییر یابد تا نتایج زندگی ما در تمام جنبه ها تغییر کند
-نگران افراد اطراف خود نباشیم با تغییر باورهایمان افراد مناسب در زمان مناسب به سمت ما هدایت می شوند
-سبک شخصی خود را داشته و حرف مردم را به کلی از زندگی خود حذف کنیم
-به دنبال جلب رضایت دیگران نباشیم ما به هیچ وجه نمی توانیم افراد را از خود راضی نگه داریم خداوند افراد و شرایط مناسب را به سمت ما هدایت می کند
-به اندازه ی تغییر باورهایمان افراد مناسب به سمت ما هدایت می شوند
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدای آرزوهای من
سلام به استاد و خانم شایسته
و سلام به دوستان هم فرکانسی سایت
روزشمار تحول زندگی من : تعهد صدو پنج
نباید بخوایم وارد رابطه بشیم و طرف مقابل رو درست کنیم بلکه وقتی باورهای ما درست باشه به سمت افرادی هدایت میشیم که خودشون با ما هماهنگ هستن…
و نباید بگیم فلان فرد خاص رو جذب کنیم بلکه باید از خدا ویژگیهای اون شخص رو در خواست کنبم تا به سمت فرد مناسب هدایت بشیم
اگر هم فردی مناسب ماست، بدون بحث و دعوا و یا بدون هیچ تقلایی… خودش تغییر کنه تا با ما هماهنگ بشه…
نگران کسی بودن در رابطه عاطفی وابستگی و خلاء عاطفیه… در رابطه باید قوی و توانمند و توحیدی و متوکل باشیم هر دو… توکل یعنی نباید نگرانی طرف مقابل باشیم یعنی عدم توکل و عدم ایمان… در رابطه درست مظلوم و ظالمی وجود نداره
یه رابطه خوب سرشار از آزادی و احترام به عقاید همدیگه ست و نباید طرف مقابل رو محدود کنیم… اصلا چیزی برای پنهان کردن وجود نداره چون ما کسی هستیم که در اصل هستیم و با ویژگیهای خودمون راحتیم و اگر ماهم در مسیر درست باشیم به سمت کسی هدتیت میشیم که اونم با ویژگیهای ما راحته… اگر در رابطه پخفی کاری و نقاب زدن وجود داره یعنی رابطه مون مشکل داره…
نگاهمون به رابطه نباید بگونه ای باشه که تا ابد ادامه داشته باشه هر دوی ما آزادیم و ممکنه تغییر کنیم و راهمون جدا بشه
در تمام جنبه های زندگی باید استانداردهای بالا ونامحدود داشته باشیم در رابطه هم باید بهترین خودمون باشیم و استانداردهای بالایی داشته باشیم چون زندگی فرصت کوتاهه و باید از زندگی لذت ببریم
باید روی همه چی کار کنیم توکل ایمان ترس نگرانی و احساس لیاقت و… و ببینیم آیا خودمون اون آدم مناسب هستیم؟ اگر مناسب باشیم خدا هم فرد مناسب رو برامون میاره…
چک کردن طرف مقابل باید حس بی ارزشی و ضعیف بودن بهمون بده و اگه ایمان باشه دیگه لازم نیست طرف مقابل را چک کنیم
اگر باور کنیم و ایمان داشته باشیم که با تغییر خودمون، طرف مقابل هم مناسب میشه و تغییر میکنه یا یک فرد مناسب وارد زندگیمون میشه و لازم نیست چیزی رو در بیرون تغییر بدیم بلکه باید روی خودمون و درونمون کار کنیم… تا خدا با دقت برامون بهترین فرد و بهترین رابطه رو بفرسته تا از زندگی و رابطه مون لذت ببریم
اگر خدا و قوانین رو باور کنیم نگران آدمهای دیگه نیستیم بزار بقیه هرجور میخوان فکر کنن و مهم نیست… اگر به حدی از اعتماد به نفس و لیاقت برسیم خدا هم خودش آدمهای هماهنگ رو میفرسته تا از ارتباط و زندگی لذت ببریم
خدایاشکرت دوستت دارم
به نام خالق زیباییها
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان و سلام خدمت همه اعضای خانواده قشنگم خانواده عباس منشی
چقدر من به این فایل نیاز داشتم چقدر این فایل منو هدایت کرد که نگران نباشم نگران فردا نگران این نباشم که با توجه به شرایطی که دارم نکنه به اون چیزی که دلم میخواد نرسم وای استاد واقعاً از شما ممنونم واقعاً خدا رو شاکرم روزی چند هزار مرتبه که با این سایت من روی خودم کار میکنم و قانون جهان رو میفهمم و هدایت میشم به خوشبختی به سعادت به زیبایی
این فایل چقدر برای من درس داشت به اندازه تمام اون درسهایی که تو عمرم تو مدرسه یاد گرفتم به اندازه تمام معلما استاد تمام معلمهایی که داشتم شما به من درس دادید کاش شبانه روز بیدار بودم وقتم رو روی این فایلهای شما میذاشتم این فایلهاتون خیلی آرامش بخشه واقعاً خدا را شاکرم که تو این سایت عضوم
نکته اول اگر روی ذهن خودمون کار کنیم باورهامونو درست کنیم استههای ما برآورده میشه
و به رابطه دلخواهمون میرسیم نه رابطه دلخواه به هر آن چیزی که دلمون میخواد یاد بچگیهام افتادم یک کارتونی بود غول چراغ جادو یاد این افتادم غول چراغ جادویی وجود نداره این ماه هستیم که میتونیم با باورهامون به اون آرزو برسیم بدون اینکه تو افسانهها باشیم
ما وقتی روی افکار خودمون کار کنیم باورهای خودمون رو درست کنیم هدایت میشیم به راههای بهتر بهتر و رابطههای بهتر
ما نمیتونیم انسانها را تغییر بدیم وای که چقدر من با این موضوع مشکل داشتم فکر میکردم دوستانم میتونم تغییر بدم با رفتارم اما نه که تغییر نمیدادم بلکه اونها بهم بیاحترامی میکردند هرچی من با خوشرویی باهاشون حرف میزدم اونها بدتر میکردند الان چند روز روزی میشه که یکی از همون دوستا همش داره بهم پیام میده همش داره عذرخواهی میکنه اما من پیامشو حذف میکنم و جوابش رو نمیدم نه به خاطر اینکه ازش ناراحت باشم ذ نه من فائزه برای خودم ارزش قائلم من برای خودم خط قرمزهای فراهم کردم و دیگه میخوام تمرکزم رو به جای اینکه روی دوستم بذارم که به من چی گفت یا به جای اینکه برای اون بزارم به جاش با شما مریم جان بیشتر هستم با شماهایی که شاید چند چندیم هزار متر از من دور باشید اما انقدری به شما نزدیکم که حتی توی این چند روز منی که عاشق تلویزیون بودم به خاطر صحبت شما که گفتید رسانه رو حذف کنید کلاً حذف کردم فضای مجازی رو فقط برای تبلیغات کارم استفاده میکنم اونم نه تبلیغاتی که براش هزینه پرداخت کنم تبلیغاتی که خودم کاراشو انجام بدم و فقط همین
یک نکته دیگه روی ترسهامون کار کنیم و بر ترسهامون غلبه کنیم وای که خانم شایسته چقدر تحسین برانگیزه فرشته است اصلا ایشون من که باشم اصلاً نمیتونم تو اون فضای پارادایس که جنگلی هستش ها باشم اما ایشون به ترسش غلبه کرده و من هم میخوام از ایشون یاد بگیرم و به ترسهام غلبه کنم
نکته دیگه نگران نباشیم نگران کسی نباشیم نگران وای که چقدر که من تو این موضوع ضعف داشتم و پاشنه آشینم بود همیشه نگران اطرافیانم بودم نگران خواهرم نگران مادرم نگران داییهام اما با این صحبت شما به خودم میگم فائزه مگه تو اونا رو از خدا بیشتر دوست داری پس نگران نباش نگرانی نجوای شیطانی صحبتهای شیطانی تو رو از خدا دور میکنه سعی کن همیشه شاد باشی و مثبت و ذهنت رو کنترل کنی
وقتی خداوند به انسان توکل داشته باشه دیگه نگرانی معنایی ندارد توکل به خداوند یعنی داوند حواسش به همه چیز هست نگرانی معنایی نداره اصلاً نگرانیای وجود نداره
اما نگران بودن یعنی اینکه خداوند وجود ندارد و ما باید از اطرافیانمون مراقبت کنیم
نکته دیگه رابطه دو تا آدم ضعیف با هم یعنی اینکه همش نگران هم باشند و همش در اضطراب و استرس باشند و هیچ لذتی از این رابطه نبرن این رابطه نیست این خلا عاطفی این بدترین رابطه هست
برای خودمون ارزش قائل باشیم و برای یادگیری وقت بزاریم و هزینه پرداخت کنیم برای اون هدفی که داریم
راستش من اوایل خیلی سختم بود که بشینم پای گوشیو به فایلهای شما گوش بدم همش باید در تکاپو بودم اما وقتی نتیجهشو دیدم الان ممکنه کل روزو بشینم اینجا و گوش بدم گوش بدم گوش بدم گوش بدم انقدر گوش میدم که بعضی وقتا گوشیم خاموش میشه و من متوجه نمیشم و وقتی میخوام و وقتی میخوام گوشیمو بزنم به شارژ همون موقع میخوابم
عمل کنیم به آگاهیهایی که داریم از فایلهایی که یاد میگیریم من فائزه از وقتی که یادمه به هر چیزی که تو یاد میگیرم سعی میکنم عمل کنم حتی تو مدرسه که خیلی بچه بودم
یادمه اون اوایل سه سال پیش وقتی تکه تکهای از فایلهای استاد تو اینستا میشنیدم استاد میگفتند که آهنگ غمگین گوش ندید من از همون روز آهنگهای غمگینمو قطع کردم
یا همین الان از روزی که استاد گفت به غیبت دیگران گوش ندین من سعی میکنم تو جمعی که غیبت بشه هندزفری بزارم تو گوشم یا اون جمعو ترک کنم یا از روزی که استاد گفت تخفیف گرفتن کار اشتباهیه یا قرض کردم من اصلاً سعی میکنم قرض نکنم و از اون روزی که استاد گفتن کامنت بزارید که این کامنتها مثل یک کتاب موفقیته حتی سنگینتر از کتاب موفقیت من هم سعی میکنم کامنت بزارم هم سعی میکنم کامنت بخونم
اینجوری تاثیر اون وضوعاتی که از فایل یاد میگیرم بیشتر و بیشتر میشه اینو من خیلی تجربشو داشتم
موضوع دیگه اینکه ما نباید در رابطه موضوعی را پنهان کنیم من تا همین چند روز پیش فکر میکردم خب اگر یه روزی من خوب شدم اگر یه روزی به شرایط جسمی رسیدم که آدمهای عادی هم اون شرایط داشتن از طرف مقابلم که قراره مثلاً شاید باهاش ازدواج کنم این موضوع رو پنهون کنم یا نه اما این حرف شما خیلی به من کمک کرد و خیال من راحت کرد ممنونم از این همه راهنمایی
ما اگر در مسیر درست باشیم نیازی نیست طرف مقابلمون رو تغییر بدیم به رابطه هدایت میشیم که دلمون میخواد به آدمی هدایت میشیم که دوست داریم بیشتر با اون حرف بزنیم دوست داری بیشتر با اون در ملاقات باشیم ما روی ذهنمون کار میکنیم جهان کار خودش رو انجام میده
اگر مسئلهای رو داریم پنهون میکنیم نشانه کمبود اعتماد به نفس ماست قرار نیست همه مثل هم باشیم توی رابطه قرار نیست توی جهان همه مثل هم باشیم جهان پر از تنوعه وقتی ما در مسیر درست بریم آدمهای خوبی رو جذب میکنیم ویژگیهایی که دلمون میخواد ما قرار نیست کسیو تغییر بدیم جهان خودش آدمهایی رو سر راه ما قرار میده که ما دلمون میخواد به شرط اینکه ما مثل غذا خوردن مثل نفس کشیدن روی ذهن خودمون کار کنیم
به کمتر از بهترین رضایت ندیم به کمتر از بهترین راضی نباشیم همیشه در حال پیشرفت باشیم همیشه از دیروزمون بهتر باشیم رار نیست یک رابطه دوستی یا یک رابطهای احساسی تا ابد ادامه پیدا کند آدمها قابل تغییرند
همیشه برای رفتارمون استاندارد داشته باشیم و برای خودمون خط قرمزهای در نظر بگیریم
زندگی رو در تمام جنبهها نامحدود بخوان یک رابطه لذت بخش بخواهیم یک رابطه سراسر شادی سراسر خوشی سراسر خوشبختی زندگی یک فرصت کوتاه است و ما باید سعی کنیم در این فرصت کوتاه شاد زندگی کنیم و خوشبخت اون وقت در دنیای دیگری هم شاد هستیم اما اگر توی این دنیا شاد نباشیم توی اون دنیا هم شاد نیستیم
وقتی انسان روی خودش کار کنه هدایت میشه ه آدم درست رابطههای درست به یک آدم هماهنگ
قانون رو به یاد بیاریم قانون ین است که ما انسانی را نمیتونیم تغییر بدیم قانون این است که ما روی خودمون کار کنیم و هدایت بشیم به کسانی که دلمون میخواد من روی خودم کار میکنم کاری به بقیه ندارم جهان خودش همه کارها را انجام میده من فقط وظیفه که روی خودم کار کنم
چینش اینکه چه افرادی کنار من باشند کار من نیست کار جهان است کار من اینه که روی خودم کار کنم نچسبم به یک آدم خاص یا به قول استاد نخوام که توی یک زمین کویری برنج بکارم
از خدا بخوام که برنج بکارم و هدایت بشم به یک زمین بهتر نچسبم فقط به یک زمین کویری
کسی که به خداوند میسپاره کارشو یعنی همه چی رو میسپره یعنی توی ایمانش باید کار کنه
روی لیاقت خودمونم باید کار کنیم داوند انسانهای مناسبی را سر راهمون قرار بده ما نیازی نیست کسی رو تغییر بدیم ما باید روی خودمون کار کنیم آدمهای مناسب سر راه ما قرار میگیرند خداوند با توجه به فرکانسی که ما داریم ما رو هدایت میکند
استاد عزیزم ممنون از این همه نکات از این همه آگاهی از این همه حس خوب امیدوارم امیدوارم همیشه در زندگی شاد و سرحال باشید
باسلام خدمت عزیزانم
دوستان بحث توحید همجا میتونه تاثیرشو بزاره
اینکه ما بتونیم به خداوند به منبع همه چیزاهای خوب توجهان نگاه کنیم
و توجه و تمرکرمونو بزاریم روباورهامون که کارشه
وبتونیم
ایمان و توکل نقش توهمه چی کارشو به نحو عالی انجام میده
روابط ما زمانی بهترمیشن که ما بپذیریم نقش امه جیو و اینکه خداوند به درون ما پاسخ میدهد
وقتی ماروی خودمون کارکنیم خداوند کارش رو انجام میده
روز 105ام ازشروع سفرنامه زندگی من
من به خودم تعهددادم که این مسیر رو طی کنم و ادامه بدم همینجوری که تا اینجا اومدم
درپناه الله یکتا
بنام خداوند مهربان
سلام و درود فراوان بر استاد عباس منش و خانم شایسته مهربان،واقعا خوشحالم و خداوند را صدها هزار مرتبه شکر که با این قوانین الهی آ شنا و هدایت شدم به سمت راستی،صداقت،نور،پاکی سرتاسر ایمان،اولین کامنت من تو این سایت توحیدی و خدا شناسی بود با احترام فراوان بخاطر این فایل فوق العاده.
سلام وقت بخیر فقط بگم بهتر ازعالی خدایا شکرت،،
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم این فایل دقیقا جواب مسائل زندگی من را داد در مورد روابط که اگر ما روی خودمان کار کنیم وخداوند را باور کنیم وقوانین خداوند را درک کنیم افراد هم فرکانس با ما میآید فقط ما باید روی اعتماد به نفس وارزش لیاقت خودمان کار کنیم وبقیه کارها را خداوند انجام میدهد همان طور که در قرآن آمده که زنان پاک برای مردان پاک ومردان پاک برای مردان پاک آفریده است
وقتی که ما تعقیر واقعی را در خودمان انجام بدهیم وبه خداوند بسپاریم ورها باشیم افراد مناسب با فرکانس ما میآید نیازی نیست که افراد اطراف خودمان را تعقیر دهیم ویا به زور آنها را نگه داریم
توکل یعنی اینکه که نگران کسی نبودن رها بودند
هر کسی برای خودش خدایی دارد با نگران شدن
فقط ناراحتی ونگرانی زیادتر میشود
وقتی ما روی خودمان کار کنیم هدایت می شویم به سمت آدم هایی که درست هستند قرار نیست که ما اون آدم ها را تعقیر دهیم خودم را تعقیر می دهم واون آدمی که این ویژگی ها را دارد به سمت من هدایت می شود خداوند کار خودش را به بهترین شکل انجام میدهد
یک آدم قوی ومتوکل که باشیم به یک آدم قوی ومتوکل هدایت میشویم نه اینکه بخواهیم اون آدم را تعقیر بدهیم
وقتی ما به خداوند توکل کنیم دیگه نباید نگران باشیم توکل یعنی اینکه خداوند هواسش به همه چیز هست ونگرانی یعنی خداوند وجود ندارد وهمیشه نگران دیگران بودند
ما باید هر روز به فکر پیشرفت شخصیتی خودمان باشیم وعمل کنیم به این آگاهی ها لازم نیست که مظلوم باشیم ویا قربانی باشیم
بهترین رابطه این است که سرشار از آزادی وآرامش
ولذت باشد تا وقتی که کنار هم باشیم از همدیگر لذت ببریم و وقتی که کنار هم نیستیم باز هم لذت ببریم از خودمان
ما نباید تورابطه ماسک بزنیم هر شخصیتی که داریم همان باشیم اون آدمی که همچین ویژگی دارد به سمت ما میآید قرار نیست که همه ما مثل هم باشیم
زندگی یک فرصت کوتاه است که ما باید نهایت لذت را از آن ببریم
قانون جهان هستی است که وقتی که ما روی باورها وشخصیت خودمان کار کنیم آدم مناسب با ما در زندگی ما میآید اجازه بدهیم که جهان کار خودش را انجام بدهد مثل کسی نباشیم که یک زمین کویری دارند و میخواهد گندم بکارد این کار را به خداوند میسپارد و میگوید که من میخواهم
گندم بکارم و خداوند هم هدایتش میکند به زمینی که قابل کشت است روی لیاقت و باورهای
خودمان کار کنیم وبرای خودمان زندگی کنیم و متوکل باشیم خداوند هم کار خودش را انجام میدهد
دمتون گرم استاد
من مشتری پرادایسم، وقتی مدارم به جایی برسه که پولشو داشته باشم میام میخرمش البته اگه فروشنده باشید
سلام استاد عزیزم
من به یه تضاد برخوردم میدونم خودتون پاسخ نمیدید اما دوست دارم اعضای خانوادم کمکم کنن،
شما درمورد وابسته نبودن صحبت کردید و باور به اینکه خداوند همه کارها رو انجام میده،
اما توی این سایت مدام میگید کتاب موفقیت نخونید سراغ بقیه اساتید نرید از همین محصولات استفاده کنید و باورهایی رو در ما ایجاد یکنید که حاصلش وابسته شدن به این سایت و شماست که این با قانون مغایره،آیا جملات مشابه این که قانون مشخصه و من بلدم و سراغ دیگران نرید چون وارد حاشیه میشید،این ایجاد وابستگی و مرید جمع کردن نیست برای خرید محصول؟؟ من اگه این باور رو ایجاد کنم درونم که خداوند به هزاران طریق منو هدایت میکنه و وابسته به هیچ استاد یا کتابی نشم و قلبم رو باز بذار برای دریافت هدایت آیا این بیشتر موحد گونه رفتار کردن نیست ؟؟ رسالت با بیزینس فرق میکنه وقتی شما میگید رسالت من ترویج توحیده آیا کلماتی از این دست و وابسته کردن ما به خودتون بصورت ایجاد باور،خبر از رسالت توحید میده یا قاطی شدنش با بیزینس؟ من به اختیار خودم میام و محصولات رو میخرم و کار میکنم و نتیجه هم میگیرم، اما تناقض های این شکلی منو به فکر وامیداره!!!کمک میخوام از شما
خواجه تو عارف بدهای نوبت دولت زدهای
کامل جان آمدهای دست به استاد مده
مولانا
سلام آقا برا من معنیش کنید من عرفان و مولانا خیلی سر در نمیارم،
ممنونم هستم که پاسخ دادید🥰
سلام خانم هاجر سلامت باشید.
به نظرم کتابی مثل قرآن که واقعا کسی نتونسته مثلش رو بیاره و بسیار معجزات عملی داره. از جمله آیهای که میگه:
آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم؛ و هر چیز زندهای را از آب قرار دادیم؟! آیا ایمان نمیآورند؟! الأنبیا ۳۰
که این آیه به (بیگ بنگ) اشاره داره، و کسی مثل مولانا که بسیار از این کتاب حرف زده و باز هم اشعاری مثل اشعارش نیومده، در خور وقت گذاشتن و بررسی کردن هستن. به علم خاصی هم نیاز ندارن و همه میتونن یاد بگیرن.
به هرحال کلا اعتقاد من به چیزی هست که قرآن میگه:
به سخن گوش فرا مىدهند و بهترین آن را پیروى مى کنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان (الزمر ۱۸)
این رو در پست بالا که گذاشتم هم نوشتم.
براتون بهترینها رو آرزو دارم.
ممنونم از شما که پاسخ دادید،باید فکر کنم و دوباره بخونم نطرتون رو
متشکرم
سالم و شاد باشید