ما از تغییرِ دیگران، ناتوانیم - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

382 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1313 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    ما هیچگاه توانایی تغییر دیگران را نداشته زیرا آنها باورها و فرکانسهای مجزایی داشته که ما به آن دسترسی نداریم. هر گونه تلاش و صرف انرژی برای تغییر دیگران هیچ نتیجه ای در بر نداشته و باعث برهم خوردن روابط می شود.

    ما باید زمان و انرژی خود را تنها صرف تغییر باورهای خودمان کرده و زمان و انرژی که محدود است را برای دیگران و قانع کردن آنها هدر ندهیم که خودمان نیز از مسیر منحرف می شویم. تنها زمانی می‌توانیم به دیگران کمک کرده و تغییر در زندگی آنها ایجاد کنیم که خودمان نتیجه گرفته و به تمام خواسته های خود رسیده باشیم و دیگران از ما درخواست شدیدی داشته باشند. آن زمان است که تمام حرفهای ما را پذیرفته و به عنوان الگویی قرار می دهند.

    هیچ عامل بیرونی تاثیری در موفقیت یا عدم موفقیت ما نداشته و ما با باورها و فرکانسهای خود زندگی خود را رقم می زنیم. حساب کردن بر روی هر گونه عامل بیرونی شرک محسوب شده که قابل بخشش نیست و قدرت خلق را از ما می گیرد. قدرت تنها در دستان خداوند و خودمان است و هیچ کس نمی تواند تاثیری در جهت مثبت یا منفی در زندگی ما داشته در صورتی که باورهای مناسب و هم جهت با خواسته هایمان ایجاد کنیم به تمام خواسته های خود خواهیم رسید.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    علی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    بنام الله یکتا

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و مهربان

    و سلام خدمت همه خانواده صمیمی عباس منش

    سپاسگزار از لطف و هدایت خدواند به این فایل با گوش دادن به این فایل جواب خیلی از سوالاتم در ذهنم حل شد

    و قانون بدون تغییر خداوند را بهتر و عمیق تر درک کردم

    من مادرم اخلاق خاصی داره

    من همیشه میخواستم اخلاق مادرم رو عوض کنم

    و هربار بیشتر بهم توهین کرد و تهقیر شدم

    اما به لطف الله از وقتی با سایت عباس منش ، و قانون آشنا شدم فقط و فقط روی خودم دارم کار می کنم

    و برای خودم ارزش قائل هستم ، و خودم را لایق ثروت و نعمت می دانم ، خودمو لایق زندگی در زیبا ترین کشور با بهترین طبیعت و بهترین آب و هوا می دانم

    و چند ماهی هست که دارم روی مهاجرتم کار می کنم

    ….. من قدرت تغییر زندگی هیچ کس رو ندارم حتی مادرم…..

    …. من عصای دست هیچ کس ،(حتی مادرم)نیستم ، من برای خودم شخصیت دارم…..

    …. هیچ کس قدرت تغییر زندگی منو نداری……‌

    فقط و فقط خود من خالق تمام شرایط زندگیم هستم…..

    از وقتی این قانون را درک کردم ارامش بیشتر شده

    بهتر میتونم روی خودم کار کنم

    با خودم در صلح هستم

    در پناه الله یکتا سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1527 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    من به کارگردان این کیهان و کهکشان ها اعتماد دارم… هیچ تصادفی در کار نیست… هیچ خطایی رخ نداده… هیچ اشتباهی نیست… همه چی جای درست خودشه…

    سارا بانو دست از تلاش کردن برای تغییر دیگران بردار… نمی شود… جهان اینطوری کار نمی کنه… تا کسی نخواد تغییر کنه، تو نمی تونی براش کاری کنی حتی با بودجه های کلان و ارتش قوی… و اگه کسی بخواد تغییر کنه نیازی به تو نیست از هزاران راه تغییر می کنه… رفتارهای تردمیلی نکن… خودتو خسته نکن… اجازه بده جهان کار خودشو بکنه… جهان کارشو خوب بلده… دست از تغییر دیگران بردار

    سارا بانو منتظری کی بیاد نجاتت بده؟؟… تو در مسیر تغییر باش، خدا دستانش رو برات میاره… درها باز میشه… کمک ها از راه میرسه…

    من مسئول 100 درصد زندگی خودم هستم… من مسئول حال خوب خودم هستم‌… من مسئول حال خوب دیگران نیستم… مسئول افکار دیگران نیستم… چرا می خوام دیگران رو قانع کنم؟؟… چرا می خوام خودمو با دیگران هماهنگ کنم؟؟…

    من کافیه ذهنم رو با روحم هماهنگ کنم همین… من فقط این توانایی رو دارم… من توانایی ندارم بیرون از خودمو کنترل کنم… پس سهم خودمو که هماهنگی ذهن با روحم هست انجام میدم و هماهنگی های بیرونی رو اجازه میدم خدا انجام بده…

    سارا بانو ممنون که داری روی خودت کار می کنی… مررررسی که داری ادامه میدی… جا نمیزنی‌… انتظار نداری یه شبه تغییر کنی… بهت افتخار می کنم… بهترین ها در انتظار توعه چون لایق بهترین ها هستی

    قدم های تکاملی برای بهبود شخصیت

    دهم آذر 1403… امروز خدا ساعت 4:30 بیدارم کرد برای صلات … پیش به سوی دنیایی زیبا و روابطی رویایی … خدایا من بهت اعتماد دارم… کمکم کن… تو بهترین بخشنده ای … تو وهابی… به اندازه وهاب بودنت خودت به فرکانس های خوبم خیر و برکت بده و به اندازه غفور و ستارالعیوب بودن خودت، فرکانس های منفی منو پاک کن… کمکم من… نشانه ها رو بفرست… قلبم رو منور کن به نورت و قدم های منو استوار کن…

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1215 روز

    سلام ودرود فراوان به استاد عزیزونازنینم ومریم‌جون عزیزم.

    «از تغییر دیگران ناتوانیم».

    صد البته با این جمله موافقم اگرچه چوب این عملو خیلی خوردم تا متوجه شدم وبه این درک رسیدم که از تغییر دیگران عاجز وناتوانم.

    این موضوع رو از چند زاویه میخام بررسی کنم .

    چون موضوعی بوده که سالهای زیادی باهاش درگیر بودم .

    اول از همه میخام بگم وقتی دنبال تغییر دیگران هستیم چ اتفاقاتی یا بهتره بگم چ بلاهایی به سر خودمون میاریم !!!!!

    وقتی دنبال تغییر دیگران هستم :

    خودمو نمی‌بینم .

    تمام توجه وتمرکزم روی دیگرانه .

    از خودم غافل میشم .

    مدام در صدد کنترل دیگران هستم .

    همش در حال قضاوت دیگران هستم.

    نمیتونم دیگران رو به راحتی بپذیرم.

    چون اون طوری که من میخام، نیستن.

    نه اجازه ی لذت بردن اونا رو پیش خودم میدم ونه اجازه ی لذت بردن خودم پیش اونا رو.

    ممکنه خودخواه بشم شایدم فردی مغرور هستم که دنبال نواقص دیگران هستم .آخه نقص‌های خودمو نادیده میگیرم ودنبال مچ گرفتن این واون هستم.

    به جای دیدن مثبت‌های دیگران ،مدام در حال دیدن عیب ونقهای بقیه هستم.

    در نهایت عدم پذیرش دیگران .

    ب نظرتون خودمو آزار نمیدم ؟!

    آیا باعث رنجش وآزار دیگران نمیشم ؟!

    ب نظرتون دیگران دوست دارن تو اموارت شخصیتشون دخالت داشته باشم ؟!

    اونم بدون درخواست یا کمکی از طرف خودشون ؟!!!!

    چرا باید انرژی ووقت وزمانم رو به جای گذاشتن روی خودم ،بزارم روی دیگران ؟!!!!

    پس هدر دادن وقت وانرژی هم یکی از معضلاتشه !

    چرا باید ذهنم همش درگیر این واون باشه ؟!!!

    چرا باید جای یه نفر دیگه فکر کنم ؟!!!

    آیا کسی که ذهن خودشو انقد درگیر فرد دیگه ای کرده آرامش داره ؟!البته که مدام تو احساس بد ومنفیه !

    البته که همش خشمگین وعصبانیه !

    چون اتفاقات اونجوری که خودش دلش میخواد پیش نمیره .

    با این تفسیر، من چ لذتی از زندگی میبرم .

    اصلا چطور فکر میکنم من قدرت تغییر دیگران رو دارم .

    اگه همچین قدرتی دارم چرا روی تغییرات خودم نمیزارم؟!!!

    حالا بیاییم بررسی کنیم که چرا میخام دیگران رو تغییر بدیم ؟

    اول از همه ب خاطر اینکه فکر میکنیم خودمون خیلی میدونیم ودیگران نمیدونن !

    فک میکنیم خیلی عقل و فهم ودرکمون بالاس ودیگران از عقل ومنطق درست برخوردار نیستن .

    گاهی از سر دلسوزی دنبال تغییر دیگران میریم .

    گاهی به خاطر اینکه فکر میکنیم طرف بلد نیست مسئولیت خودشو درست انجام بده ومن میخام یادش بدم.

    توانمندی‌های خودمو بالا میبینم در حالیکه دیگران رو ضعیف .

    گاهی برای اینکه فک میکنم من نجات دهنده هستم .

    ینی قدرت نجات زندگی دیگران رو در برابر مشکلات وناملایمات دارم .

    یه وقتایی میخام‌ دیگران طبق معیار واصول وقواعدی که من میخام پیش برن ،بنابراین دنبال تغییرشون هستم.

    گاهی میخام‌ طبق علایق و سلایق من باشن بازم دنبال تغییرشون میرم‌.

    در کل وقتی دلم میخاد دیگران افکار وباور هایی مثل خودم یا شبیه منو داشته باشن.

    پس من خیلی خودخواه ومغرور هستم که حق انتخاب را از دیگران میگیرم.

    آیا چنین مواقعی میام یه نگاهی به خودم بندازم ببینم خودم چ موفقیتها وچ‌ رشد وپیشرفتهایی داشتم که حالا تو فکر تغییر دیگرانم ؟

    اصولاً کسی که دنبال این مباحثه ،از سمت خودش تغییرات مثبتی نخواهد داشت.

    چون تمام تمرکزش روی دیگران بوده .

    مگه میشه تو بخای کسیو تغییر بدی بعد خودت تغییر خوبی داشته باشی ؟!

    امکان نداره !

    زمانی در درون من تغییرات مثبت رخ خواهد داد که همه ی حواسم به خودم باشه .

    واتفاقا کوچکترین نگاهی به افکار ورفتارهای دیگران نداشته باشم .

    خداوند قدرتی دردرون من نهاده که از پس خودم به تنهایی برمیام .واین قدرت رو به تک تک ما داده .بنابراین هر کسی خودش مسئول تغییر خودشه .

    ما از تغییر دیگران عاجز وناتوان هستیم .

    حتی اگه بهترین خودمون هم باشیم بازم ناتوانیم .

    ما فقط میتونیم الگوی مناسبی برای دیگران باشیم البته اگر فرد موثری باشیم و اگه موفقیتها وپیشرفتهایی بدست آورده باشیم .

    خودم سالهای زیادی از عمرم رو به همین منوال گذروندم که دنبال تغییر دیگران بودم .ودقیقا زمانی بود که خودم سرشار از بیماریهای روحی و روانی بودم .

    نمی‌دونم چرا با این نیاز خودم به تغییر ،درصددتغییر دیگران هم بودم .

    شاید ب خاطر این بود که یه چیزایی یاد گرفته بودم ودلم میخاست همونا رو به عزیزان ونزدیکانم هم انتقال بدم .غافل بودم از اینکه خب یاد گرفتنت به چ درد خودت خورده ؟

    چقدر تو عمل میتونی تغییراتت رو‌نشون بدی ؟

    درکم از قوانین جهان هستی صفر درصد بود .

    انقد به اینکارم ادامه دادم تا عزت نفسمو داغون کردم .

    خوب می‌فهمیدم دیگران هیچ علاقه ای به شنیدن حتی صحبتهای من ندارن چ برسه به اینکه از من راهکاری بگیرن .

    دنبال تغییرات دیگران بودن منو کم کم برد سمت خشم ونفرت از بقیه !

    اینکه چرا دیگران به من اعتماد نمیکنن ؟!

    چرا دقت تو کاراشون ندارن ؟!

    چرا اشتباهات تکراری دارن ؟!

    خوب می‌فهمیدم هم باعث آزار اونا هستم هم دارم به خودم خسارت میزنم .

    هیچ رشد وپیشرفتی که در کار نبود .

    حتی به عقب هم برگشته بودم .

    هیچ کسو دوس نداشتم حتی عزیزان نزدیکمو .

    فقط ادا در میووردم و احترام داشتم ولی در عمق وجودم از همه بیزار بودم .

    باعث شده بود هیچ روابط درست وخوب یا پایداری با کسی نداشته باشم.

    همه ی روابطم با دیگران داغون داغون بود.

    حتی با همسرم .

    همسرم یکی از اون شکارام بود که فک کردم سلطه ی بیشتری بهش دارم .

    اینجا که خیلی زور زدم .

    خیلی زیاد ،خودمو به هر دری زدم که همسرم همونی بشه که من میخام .

    ظاهرن شاید یه مدت خیلی کمی اونم از روی ترسهاش ،طبق میل من رفتار میکرد اما بعد دوباره خود واقعیش میشد که من دوست نداشتم .

    کلا آدم خود خواهی بودم .

    خودخواه بودم که خودمو نمیدیدم وتمام نگاه وتوجهم به بقیه بوده دیگه !!

    تا اینکه آسیبهای زیادی خوردم وخودم متوجه شدم که قادر به تغییر کسی نیستم .

    میدونید کجا متوجه شدم ؟زمانی که به قول استاد از جهان سیلی های خودشو خوردم .

    تحقیر شدم .نادیده گرفتنم .عزت نفسم زیر سوال رفت.

    دروغ بهم میگفتن .پنهان کاری میکردن.

    اونجا بود که فهمیدم کجای کارم ؟!

    بازم خداروشکر متوجه شدم ومسیرم رو کاملا عوض کردم .

    تو این چند سال اخیر که با استاد بودم تغییرات بزرگی داشتم که خودم احساس رضایت دارم.

    چون هیچ اثری از اون عملکردهای مخرب نیست .

    وهیچ رفتار ناجالبی از سمت کسی نیست.

    البته اوایلی که با استاد آشنا شده بودم بازم داشتم تو همین دام میفتادم که خیلی زود در عرض چند ماه متوجش شدم .

    و تسلیم شدم .

    صادقانه وبا درک درست ،درکی که خودم پیداش کرده بودم نه فقط به حرف باشه ،متوجه شدم من قدرت وتوانایی تغییر هیچ احدیو ندارم .حتی فرزندانم چ برسه دیگران .

    اینجا بود که تمام تمرکز وتوجهم رفت سمت خودم .

    سمت تغییرات فرکانسی خودم .

    سمت تغییر افکار وباور های خودم .

    سمت بدست اووردن خوشبختی وآرامش خودم .

    سمت اینکه حس ارزشمندی خودم رو پیدا کنم .

    سمت اینکه الویت زندگیم رو خودم بدونم وبس.

    سمت اینکه من به تنهایی خالق اتفاقات زندگی خودم هستم .

    سمت اینکه من تنها نیستم وخدا همه جا با منه وهمه ی عزیزانم از وجود همین خدا بهره مند هستن .

    وتا وقتی که کسی خودش نخاد،هیچ اتفاقی براش نمیفته .

    به قول معروف میگن کسی که خواب رفته رو میشه بیدار کرد اما کسی که خودشو زده به خواب رو نمیشه بیدار کرد.

    پس باید اجازه بدیم هر کسی طبق میل واستاندارها وعلایق وسلایق واعتقادات خودش دنبال مسیرش باشه .

    نمیخاد نگران کسی باشیم .هر کسی با انتخاب خودش در مسیرش گام برمیداره.

    ونتایج هر فردی نشون نگر موفقیت یا عدم موفقیتشه .

    ما هم به جای جار زدن و التماس کردن این واون بهتره ،با تغییرات خوب ومثبتمون وگرفتن نتایج زیبا ،به دیگران که نه ،به خودمون ثابت کنیم که تونستیم و بدست اوووردیم .

    اولین نتیجه ی خوب ،داشتن آرامش واحساس خوبه .

    چیزی که هیچ وقت نداشتیمش.

    میتونیم خودمون عامل رشدمون باشیم یا مانع رشدمون‌ .

    هرچقدر دنبال تغییرات خودمون باشیم به همون میزان اتفاقات بهتری و برای خودمون به ارمغان میاریم.

    همیشه دنبال سهم ونقش خودمون از زندگی باشیم تا موفقیتها یکی پس از دیگری عایدمون بشه .

    هیچ چیز بیرونی باعث رشد من نمیشه تا وقتی که من از درون خودمو تغییر نداده باشم .

    پس بیرون دنبال چیزی نگردید که همه چیز دردرون ما و با ماست .

    حالا هر کسی تو هر زمینه ای میخاست کسیو تغییر بده،فرقی نمیکنه .

    میخاد تو روابط باشه .میخاد تو حوضه ی سلامتی باشه. میخاد تو امورات مالی و در زمینه ی کسب و کار وشغل وحرفه ی کسی باشه .

    میخاد تو زمینه ی اعتقادات شخصی باشه .

    به هر صورت کسی که دنبال اینکاره ،به نتیجه ی مطلوبی که نمی‌رسه که هیچ ! بلکه خودشم باعث پسرفت وعقب گردی خودش میشه .

    همانطور که ما از تغییر دیگران ناتوان هستیم .دیگران هم به همون نسبت از تغییر ما ناتوان هستن.

    آخه من به شخصه خودم این معضلو داشتم .

    ینی از هر دو جوانب فکر میکردم میشه تغییرات صورت بگیره .

    هم دلم میخاست خودم کسیو تغییر بدم هم دیگران به نفع من تغییر کنن .

    میخام بگم دیگران البته منظورم همسرمه ،دنبال تغییرات من باشه ینی ایشون جای من فکرای خوب بکنه ،مثبت نگر باشه ،تمرکزشو بزار روی فراوونی ،دنبال در آمد بالا باشه تا منو به خواسته هام برسونه .

    اینجا هم خود خواهانه چنین نگرشی داشتم .که منجر میشد، با این نگاه باز دنبال کنترل وبقیه ی داستانا که خشم وعصبانیت ورنجش وخود آزاری وخسارت به دیگران زدن واحساس گناه به کسی دادن وتمرکز از روی خودم برداشتن سراغم بیاد.

    کلا از رئیس شدن خوشم میومد .

    دوست داشتم امر و نهی کنم و اجرا بشه .

    البته خداروشکر این نگرشه چند سال پیشم بود.

    الان چنین نگرشی ندارم .

    واقعن خیلی با افکار وباورهای گذشتم فاصله گرفتم.

    با وجود اینکه شاغل نیستم اما چنین دیدگاه ونگرشی ندارم.

    سعی میکنم خودم در مسیر درست باشم وبقیشو از خدا بخام .

    حالا اینکه خدا چطور واز کجا میخاد منو به خواسته هام برسونه ،دیگه به من ربطی نداره .

    به دستان خداوند در زمین خیلی باور دارم.

    من سعی میکنم طبق هدایتش پیش برم.

    در مقابل تضادهایی که تو زندگیم میاد نگاهم خیلی تغییر کرده .

    به نسبت قبل خیلی خیلی صبور تر وآروم تر شدم .

    توقعاتم نسبت به همسرم بی نهایت کمتر از قبل شده .

    تا جایی که بشه دست از کنترل کردنش برداشتم .نه همسرم بلکه دست از کنترل تمام آدمهای دور و ورم برداشتم.

    سرم به کار خودم گرمه .به کسی کاری ندارم .

    به این درک رسیدم که هر کسی خودش آزاد،که هر کاری که ب نظر خودش و دلش خاست انجام بده .

    هر کسی یه دیدگاهی داره .نظر هر فردی برای خودش ارزش داره .

    برای ما هم محترمه منتهی اگه با ما یکی نبود با سکوت ، به مسیر خودمون ادامه میدیم .

    دنیا با این تفاوتهاش قشنگه .

    اگه همه شکل هم ومثل هم بودیم که هیچ زیبایی دیده نمیشد.خوب وبد در کنار هم باعث زیبا جلوه دادن خوبی هات میشه واگرنه به تنهایی معنایی نمیتونست داشته باشه .

    تسلیمم به هر آنچه اتفاق بیفته .

    همسرمو مسئول رسیدن به خواسته هام نمی‌دونم .

    می‌دونم خداوند به بی نهایت طریق منو به خواسته هام میرسونه .

    لزومی نداره من ذهنمو درگیر این مسائل بکنم که خارج از محدوده ی فکری منه.

    من سهم خودمو انجام میدم. تغییر افکار وتقویت باورهای مثبتم وداشتن احساس خوب ولذت بردن از زندگیم دیگه بقیش با خدای قدرتمندمه .

    ایمان دارم به همه ی خواسته هام میرسم .

    به خدا اعتماد کردم .

    متوکل هستم به معنای واقعی میخام‌متوکل باشم .سعی میکنم تو عملکردم نشون بدم .

    باید قوی باشم.

    باید صبور باشم .

    باید تلاشمو بکنم .باید تو این مسیر باشم و ادامه بدم تا بدست بیارم.

    انصافا با این تغییراتم ،تغییرات بسیار زیبا وقشنگی تو زندگیم دیدم .

    همه آدمهای اطرافم بهترینن .همه خوبو ودوست داشتنی .همه مهربونو و با محبت .

    همه برام عزیزن .

    حس خوب به دیگران میدم حس خوبم میگیرم .

    بدون اینکه دنبال تغییر کسی باشم حتی فرزندانم ،ولی همه چیز همون طور که من میخام پیش میره .

    این ینی رهایی .ینی آزادی .

    وقتی میشه همه چیو به همین راحتی بدست اوورد چرا باید خودمونو به تقلا ودرد سر بندازیم ؟!

    میشه با تکیه کردن به خدای هدایتگرمون ،فقط با هدایتش پیش بریم وتسلیم باشیم تا بهترینها بدون حرص زدن ما ،تو آغوشمون باشه .

    من که باورش میکنم .

    استاد جونم مرسی.

    مرسی که هستی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 2724 روز

    سلام استاد عزیز

    چقدر قشنگ اتحاد و مقاومت کشورمون و علی الخصوص مردم نازنین خرمشهر رو به یادمون اوردی،و بهمون یادآوری کردی که ما انسان ها اگر به خدا توکل کنیم و فقط و فقط چشم امیدمون به الله باشه هر کاری می تونیم بکنیم و تمام غیر ممکن ها رو ممکن می کنیم.

    خدا را هزاران مرتبه شاکرم که همیشه به طرق مختلف ما رو هدایت می کنه و اجازه نمیده از مسیر اصلی دور بشیم.

    استاد ممنونم ازت☺️🙏🙏🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    محمد درخشان گفته:
    مدت عضویت: 1991 روز

    سلام استاد عزیز

    من هم همین طور فکر میکردم و حرف های شما مهر تاییدی زد به طرز فکر من

    خدا فرموده:سرنوشت هیچ قومی تغییر نمیکنه مگر اینکه خودشون بخواهند

    مردم کشور افغانستان از عدم اتحاد و چند حذبی بیهوده رنج میبرند کشوری که در عرض یه هفته سقوط میکنه بدون شلیک یک تیر حتما در فرکانس سقوط بوده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    امیرحسین بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1274 روز

    سلام دوستان عزیز این کامنت یکی از دوستانِ

    خیلی بهم حس خوبی داد،

    یه حسی گفت تو این قسمت با شما عزیزان به اشتراک بزارم امیدوارم مفید باشه براتون

    من نگران هیچ کس و هیچ چیزی نمیشم چون :

    خداوند هر کسی و هر چیزی رو لحظه به لحظه داره هدایت میکنه ٫

    به چه سمتی ؟ به سمت باورهایشان

    به چه اندازه ای ؟ به اندازه ایمانشان (باورشان)

    چه زمانی ؟ در زمان مناسبش

    چه مکانی ؟ در مکان مناسبش

    ازچه طریق :به بینهایت طریق و روش

    بعد با خودم زمزمه کردم:

    من خدای مادرم نیستم ٫ من خدای پسر برادرم نیستم ٫ من خدای هیچ فردی نیستم ٫ من هیچکسی غیر از خودم رو نمیتونم کنترل کنم ٫ آنها هم مثل من خدا دارند٫ من که از فردای آنها خبر ندارم ٫ من که از غیب آگاه نیستم٫

    تنها خداست که از غیب آگاهست٫

    پس مطمئنا خداوند آنها را به سمت باورهایشان و طبق خواسته هایشان هدایت خواهد کرد ٫ و با بینهایت وسیله (دست ها) به آنها کمک خواهد کرد شاید خداوند روزی مرا وسیله هدایت آنها کند٫ الله اعلم٫

    پس دیگر هرگز نگران هیچکسی و هیچ چیزی نخواهم شد ٫ حرص نخواهم خورد٫ غمگین نخواهم گشت ٫ انشالله

    من فقط با ثروتمند شدنم میتونم به خانوادم کمک کنم با شادبودنم میتونم به خانوادم کمک کنم، نه با کنارشون بودن، نه با غصه خوردن، نه با نگرانی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1074 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم و دوستان گلم

    روزشمار تحول زندگی من رو115

    خداروشکربرای امروز یه هوای عالی ولطیف روی صندلی توی باغچه خونمون نشستم وتمام دیشب بارون اومده چمنها خیس وتازه هوا خنک ونیمه ابریه ومن یه حس بی نهایت عالی دارم

    استاد حس میکنم توی بهشتم توی پرادایس امروز فهمیدم که شما میگفتی احساسم همون موقع که بندر عباس بودم همین بود وبه معنی عمیق صحبت های شما پی بردم قرار نیست حتما پرادایس باشی تا حال دلت خوب بشه حست عالی بشه ،یه نگاهی به اطراف کردم دیدم درخت انار بارداده ،ازحسم هرچی بگم بنویسم کمه اصلأ نمیشه وصف کرد

    دراخرین روزهای تابستون هستیم برخلاف همه که میگن پاییز شد وای دلگیره من عاشق پاییزم ولی میخام تااخرین روز این فصل زیبا رو زندگی وتجربه کنم سه ماه یک فصل دیگه گذشت ومن کلی چیزای خوب تجربه کردم ،لذت بردم رفتم دریا ،جنگل وتوی طبیعت لذت بردم گرچه گاهی گرم وشرجی بود خدایا برای این فصل عالی شکر

    خدایا برای این که میتونم بیام اینجا ازحس خوبم بگم شکر

    چون من دایره اطرافیانم محدود شده و تقریبا هیچ کسی نیست بتونم صحبتهای این شکلی بکنم

    امروز گلدون خونه که برگش زرد وچروک شده بود ازکنارش یه جوونه زده چقدر خوشحال شدم چون این تنها برگ اون گلدون بود که تلاش کردم نزارم بیفته ولی طبیعت گفت اگر برگی بیفته یه برگ جدید ازش رشد میکنه مثل فصلها

    مثل حرفهای استاد توی فایل ارامش درپرتو اگاهی که میگه هرماه یک بدن جدید واین میگه طبیعت وجهان هستی به کار خودش مشغوله توکارایی که سهم خودته روانجام بده

    افتاب داره کم کم اززیر ابرها میاد بیرون صدای پرنده ها حواسمو میبره

    با صحبتهای استاد توی این فایل باید بگم من دربرابر تغییر دیگران عاجزم ودست برداشتم ازتغییر دیگران که میخواستم باباج عاطفی دادن به بقیه ،بادادوفریاد میخواستم همسرم کاری که دوست ندارم روانجام نده ،دخترم بشه همونی که من میگم واقعاً خسته شدم چون هرگز تغییری نکردن ومن تسلیم شدم وخودمو نجات دادم وحالا خیلی جاها به جای واکنش هیجانی نظاره گرم تاوقتی نیان نخوان من کاری نمیکنم

    اون انرژی زیاد که میذاشتم واسه اینو اون گذاشتم روخودم وزندگیم داره روز به روز عالیییییی ترمیشه

    اینو ازحس خوبم دارم میفهمم من درحال تغییر ورشدوشکوفایی هستم ،واین به فصل خاص ،روز خاص ،اتفاق خاص نداره

    من بعد اون فایلی که استاد گفت کمتر سخت بگیر بیشترشاد باش ولذت ببر دارم تمرکزمو میزارم روی خودم

    چون مریمی که قدمها روکار نکرده بود ،روان شناسی ثروت یک روکار نکرده بود همه تلاش شبانه روزی ش برنامه زندگیش این بود ببینه کی باید چیکارکنه یاازخودش مایه بزاره تاحال کسی که دوست نداره رو خوب کنه چون فکر میکرد شادی اون درگرو شادی بقیه س

    این باور عوض کردم وحالا منبع شادی هستم ولی تلاشم شادکردن زوری بقیه نیست

    چون من میگفتم اگه دخترم خوب نباشه منم نمیتونم بافلانی نمیزاره من خوش باشم

    میخام بگم روان شناسی ثروت یک فقط راجب ثروتمند شدن نیست باورای من توی هرجلسه تغییرات چشمگیری کرده واقعاً درتمام جوانب

    من الان این لحظه شاد خوشبخت وارام وثروتمند هستم همین لحظه با شرایطی که الان دارم وتغییراتی که کردم به همه اینها رسیدم و باتلاش بیشتر باورها روز به روز همه این نعمتها بیشتر بیشتر میشه ،

    ازوقتی فهمیدم هیچ دستی توی هیچ جای دنیا نمیتونه منو نجات بده تسلیم شدم پاشدم خودمو نجات بدم باخدا با راهکارهای استاد ،باتغییر باورام ،متعهدانه دارم روی خودم کار میکنم

    ولی تازه دارم میفهمم استاد چی میگه بعد 717روز تازه دارم میفهمم داستان چیه؟

    قدم نه عبارات تاکیدی وقدم اول جلسه دوم ستاره قطبی ،نوشتن کامنت خوندن نطرات بقیه ،همه منو کمک کرد الان اینجا بشینم وبگم من تونستم شاد باشم شادی درونی

    خداروشکر ،

    خداروشکر

    خدارو شکر

    استاد عاشقتم وبرای همه دوستان گلم بهترینها را آرزو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2231 روز

    به نام فرمانروای جهانیان

    سلام استاد عزیزم

    من هنوز فایل رو ندیدم و هنوز ستاره قطبی ام هم ننوشتم. به محض بیدار شدن و متوجه شدن این فایل فقط غرق لذت و شورم. و کلی بهت آفرین گفتم استاد جان. گفتم بذار این احساسم رو بنویسم. اینکه شما رو استاد عزیز تحسین کردم گفتم دمت گرم چقدر استاد هوشمند و سراغ اصل برویی داریم الحق که استاد رفتن تو اصلی استاد جان.

    استاد این هستی تا اصل و هی یادآوری کنی.

    استاد اینکه ما رو به اصل برگردونی. اینکه عجله ایی تو کارت نیست و با هدایت پیش میری. اینکه واقعا لازم بود بعد دو قسمت از فرع حرف زدن به اصل هم رجوع کنیم و دچار خطا و اشتباه نشیم.داریم آیه هایی رو که شاید باعث بشه خیلی هامون وسوسه بشیم و بریم برای کلی آدم تعریف کنیم و این تعریف کردن ها و هیجان ها ما رو گمراه میکنه نه اینکه اونا رو هم تغییر بده.چون من الان میدونم اگر قراره کسی تغییر کنه. اگر قراره کسی این آگاهی رو با گوش جان بشنوه، اگر قراره کسی تو مدارش نباشه و بشنوه اصلا نمیشنوه یا بشنوه چپه و با غرض شاید بشنوه چون توی مدار قبلی اش هنوز گیر کرده و تکامل طی نکرده میخواد آگاهی جدید بشنوه که دل و قلبش آماده نیست.

    من صبح که پاشدم تو ذهنم این بود دلم زندگی در بهشت یا یک فایل دیگه میخوام و اصلا عجله ایی ندارم برای ادامه فایل بینظیر “بررسی حجاب در قران” چون میخوام با تکامل خودم و تحقیق خودم پیش برم و با تمام هیجان و علاقه ام عجله ایی برای دین ادامه صحبت های شما ندارم.

    استاد نمیدونی چقدر خوشحال شدم امروز فایل درباره بررسی حجاب نبود چون من هنوز بیشتر وقت دارم تا قبل دیدن فایل شما تحقیق هامو بکنم.چون من میتونم خودمو تغییر بدم نه هیچکس دیگه و من نمیتونم کسی رو تغییر بدم جز خودم.

    خدایا شکرت برای امروزم که شگفت انگیز و با حس خوب شروع کردم.

    دیگه فکر کنم دانلودش داره تموم میشه خداروشکر که نت داریم و میتونیم فایل های استاد رو بشنویم و ببینم حتی از اون سر دنیا.

    خدایا شکرت بخاطر این قوانین ثابتت

    خدایا شکرت برای دستان خداوندت که استاده برای به اصل بردن من

    خدایا شکرت برای این فرصت ها و نشونه ها

    خدایا دوستت دام دوستت دارم برای این حال خوب

    ما از تغییر دیگران ناتوان هستیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    علیرضا فتاحی گفته:
    مدت عضویت: 3197 روز

    سلام بر استاد عباس منش عزیزم

    سلام بر همه دوستان خوبم در این جمع صمیمی

    بینهایت خوشحالم که فرصتی داده شد تا از آگاهی های نابی که استادم در این فایل بزبانی ساده ، روان و شیوا بیان کردند استفاده کنم و خداوند رو بینهایت بار سپاسگزارم. چقدر زیبا بیان کردید استاد اینکه ما چه در غالب شخص ، چه در غالب خانواده ، جامعه و یا حتا حکومت ها توانایی تغییر دادن دیگران را نداریم. این موضوع در کتاب آسمانیمون قرآن بارها بوضوح گفته شده که به پیامبر اسلام و فرستادگان پیش از ایشان گوشزد شده که شما نمیتونید تغییری در زندگی یا سرنوشت اشخاص و یا گروهی ایجاد کنید مگر آنکه خودشون بخواهند. اما افسوس که حافظه ما در این مورد بشدت ضعیفه و فراموش میکنیم قانون چیه!! بقول استاد بلا سرمون میاد و کلی هزینه ، وقت و انرژی صرف میشه و در نهایتم هیچی!! کل زحماتمون به باد میره. واقعا تشکر میکنم از استاد عباس منش که با مثال عددی موضوع اتفاقات افغانستان رو باز کردند تا در کنیم داستان از چه قراره واقعا باید اینو بپرسیم که چقدر دیگه باید اونجا هزینه میشد تا اون قوم و اون مردم تغییر بکنن؟! و پاسخ اینه که اگر صد ها برابر اون اعداد هم هزینه میشد بازم فایده نداشت چون تغییر در افکار و باورهای اون مردم رخ نداده که نتیجه میشود این! واقعا این اتفاقاتی که در جهان رخ میده چقدر باید برامون عبرت آموز باشه و قوانین ثابت خدا رو بیادمون بیاره قوانینی که هیچ موقع تغییر نمیکنن. استاد مثال هیتلر رو زدن فردی که دقیقا اونم با قصد تغییر جهان پا به میدون گذاشت اما بعد از مدتی هم خودش و هم تفکرش کلا نابود شد و رفت!! اینها درسهاییه که جهان با اتفاقات متنوع داره بهمون میده اگر بتونیم ازشون درس بگیریم. استاد عزیزم مثالی که از جنگ ایران و عراق و مقایسه خرمشهر و کابل و قندهار زدید چقدر فوق العاده بود واقعا اینجا میشه واضح دید و فهمید که تفاوت دیدگاه و باور مردم چطوریه اینا بما میگه که داستان تغییر چیه واقعا.

    دوست دارم اینجا به الگوی تغییر در تمام جنبه های زندگی اشاره کنم شما نمیتونی فردی رو که ذهنش ثروتمند نشده با دادن سرمایه اولیه ثروتمند کنی ، شما نمیتونی فردی رو که آماده ازدواج نیست بلحاظ ذهنی و فکری و خودش نمیخواد وارد یه رابطه بکنی و انتظار خوشبختی و سعادت رو از اون ارتباط داشته باشی ، شما نمیتونی فردی رو که بلحاظ فیزیکی بدن آماده ای نداره تو زمان کوتاه با قرص و آمپول آماده مسابقه بکنی ، در واقع اینطور بذهنم میرسه که تغییر یجورایی با قانون تکامل هم در آمیختس یعنی تغییر ابتدا از خواست و اراده خود اون فرد یا جامعه نشات میگیره و بعد روند تکاملیش رو طی میکنه و بعد به نتیجه و ثمر میرسه. دقیقا این الگو رو میتونیم در افراد موفقی مثه استاد عباس منش عزیز ببینیم ، خواست و اراده ایشون برای تغییر مسیر زندگیشون ، حرکت و اقدام و مهاجرت و …. ، طی کردن مسیر تکاملی و نهایتا کسب نتیجه مطلوب.

    خداوند رو بینهایت سپاسگزاریم که بواسطه شما استاد مهربانم دریای بیکران آگاهی های ناب و ارزشمندش رو در اختیارمون میگذاره و اونایی که آماده شنیدن و دریافتش هستیم از این نعمت بیکران الهی استفاده میکنیم خدا رو شکر در پناه الله یکتای مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: