اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته گرامی
خیلی خوشحالم که بعد از مدت ها اومدم و یک کامنت هدایتی رو داخل سایت قرار بدم و یک نشونه ای رو از خودم به جا بذارم.
من نزدیک به 5 ساله که دارم استاد رو دنبال میکنم و باید بگم مهم ترین کاری که من برای رسیدن به اهدافم انجام دادم در طی این پنج سال، بها پرداختن برای رسیدن به اهدافم بوده. یادمه در سن نوجوانی شروع به رژیم گرفتن و ورزش کردن، کردم و یک بدن سالم و خیلی عالی رو برای خودم ساختم. یادمه منی که تا 16 سالگی آرزو داشتم که بتونم فقط با یک دختر حرف بزنم جوری شد که ده و ده ها رفیق های دختر عالی پیدا کردم که هر چی گذشت کیفیت آدم های دور من هم افزایش پیدا کرد. یادمه وقتی خواستم توی کاره مورد علاقم که موسیقی بود قدم بردارم، شروع کردم به خریدن دوره های آموزشی و کار کردن توی اون حوزه ها.
شاید اهداف من برای دیگران غیر قابل باور باشه ولی من میخوام در دنیا به بالاترین جایگاه هایی که یک خواننده، موسیقیدان و شاعر میتونه بهش دست پیدا کنه برسم.
خداوند راه های زیادی رو جلوی پای من قرار داده و مسیر های هدایتی فوق العاده ای رو برایم مشخص کرده اما من به واسطه باور های نادرستی که داشتم خیلی کند و آهسته اهدافم رو پیش میبردم.
هر بار که این فایل رو پلی میکردم یه صدایی در درونم فریاد میزد که هادی بلند شو و برای اهدافت بها پرداخت کن.
پرداختن بها برای اهداف چیزیه که آدم ها رو از هم متمایز میکنه. همه دوست دارم بدن زیبایی داشته باشند، همه دوست دارن ثروتمند بشند ولی چند نفر هستند که واقعا به اهدافشون متعهد باشن و قدم بردارند و بها بپردازند؟
همیشه و همیشه این حرف ها رو با خودم مرور میکنم
خیلی ممنونم از استاد که با گرفتن این فایل ها و با در اختیار ما قرار دادنشون به ما کمک میکنند تا همه با هم پیشرفت کنیم و دنیا رو به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل کنیم.
من هم فهمیدم که اگر میخواهم به اون اهدافی که در سرم دارم برسم باید به خاطرش بها بپردازم.
به طبع هر چه اهداف بزرگ تر باشد، بها هایی که باید پرداخت کنیم برای رسید به ان ها بزرگ تر است.
یادت باشه که تو هر کاری میکنی قبلش من بهت میگم بعد انجامش میدی
من دیشب که بیدار موندم تا یکم طراحی کنم و بعد با خدا حرف بزنم یکم خوابم میومد
ولی دلم میخواست هم بخوابم
هم دلم میخواست بشینم و با خدا حرف بزنم
و دیروزش که هدایتم کرد سمت قرآن و آیه ای درمورد بیدار بودن در شب و قرآن خوندن و حرف زدن با خدا ،رو بهم نشون داد، دوست داشتم دومی رو انتخاب کنم ، که با وجود اینکه خوابم میومد بیدار بمونم و با خدا حرف بزنم
بعد یه صدایی مدام میگفت دراز نکش ، بیا حرف بزنیم
یهویی نمیدونم چی شد رفتم تو گوگل نوشتم که
آیه ای درمورد بیدار ماندن در شب
میخواستم بدونم و درک کنم که بیدار موندن تو شب و تو قرآن چجوری نوشته که دیدم آیات 77 سوره اسرا رو نوشته و رفتم اپلیکیشن رو باز کردم تا معانیشو ببینم
و در کارها بر خدا توکّل کن، و تنها خدا براى مدد و نگهبانى کفایت است
خدا کافیه برای من
داشتم میخوندم آیات رو و یه حس ارزشمندی داشتم
گفتم برم ببینم مامانم چرا نخوابیده دیدم داره تلویزیون نگاه میکنه که یه مستند ایرانگرد نشون میداد که پر بود از کوه های نمک
نشستم و گفتم خدایا چقدر زیبا هستن و سپاسگزاری کردم
گفتم خدا میشه بشینم زیبایی های جهانتو ببینم و باهات حرف بزنم و سپاسگزاری کنم
که حس کردم اشکالی نداره نگاه کن مستند کوه نمک و غار نمک رو
یه غاری نشون داد که لایه لایه بود به رنگ های مختلف انقدر رنگی رنگی بود که گفتم چقدر نقاش باحالی هستی تو خدا
بعد دراز کشیدم و نگاه کردم وقتی تموم شد گفتم دراز بکشم و حرف بزنم باخدا که هی شنیدم دراز نکش بلند شو تا اذان یکم مونده
منم خوابم میومد گفتم خدا خوابم گرفته میشه بخوابم؟ که باز میشنیدم دراز نکش بلند شو ولی خوابم گرفت و یهویی بیدار شدم دیدم ساعت 4 هست و نمازمو خوندم و دوباره خوابیدم
ولی سعیمو میکنم تا بیشتر بهش چشم بگم دوست دارم ببینم و بشنومش این همه صدای زیباشو
وقتی گفتگو میکنیم باهم خیلی لذت بخشه
بعد که صبح بیدار شدم و کم کم حاضر شدم تا برم کلاس رنگ روغن
هی روسری عوض کردم ،میخواستم رنگ نارنجی یا رنگ دیگه سر کنم و حس میکردم که نه و بعد آخرش رنگ شیری سرم کردم
و رفتم نون گرفتم آوردم برای مادرم و رفتم کلاس
وقتی رسیدم رفتم برای دوستایی که تو کلاس سپرده بودن براشون رنگ بخرم رنگ گرفتم و برای خودم قلمو خریدم
امروز کتابی که طراحی بود و استادم گفته بود ازش تمرین کنیم و چاپ کرده بودم برای یکی از بچه ها با تخفیف ،به بقیه بچه ها هم گفتم گفتن باشه و خیلی خوشحال شدم
من به خدا گفته بودم که خدا من ماه بعد شهریه کلاسو میخوام بدم دیگه خودت مدیریت کن
که با ایده چاپ کتاب طراحی برای بچه های کلاس ان شاء الله اگر خدا بخواد جور میشه
چون اول کلاس بچه هاگفتن میخوایم ولی بعد گفتن نمیخوایم ، مثل قبل دیگه احساس ناراحتی نکردم گفتم باشه اشکالی نداره اینا نشد، حتما از یه جای دیگه خدا میخواد بهم پول کلاسو بفرسته
بعد پیش خودم گفتم خب من باید درخواست کنم ازت خدا، رفتم دوباره تو گروه کلاسمون نوشتم که بچه ها اگر خواستین کپی بگیرین پولشو ندین بیرون کپی بگیرین من براتون چاپ میکنم
که دیدم دونفر اومدن و گفتن ما میخوایم و فردا واریز میکنیم
خیلی خوشحال شدم میدونم که خدا همه چیو برام به راحتی درست میکنه
چقدر ساده با ایده کپی کتاب ،که تو خونه مون دستگاه کپی داریم و ایده شو داد که میتونی از طریق کپی هزینه کلاست رو داشته باشی
وقتی تو کلاس بودم و تمرینامو استاد دید گفت خوب کار کردی و بعد پرسید تو که طراحیتو خوب انجام میدی چرا طراحی از مدل زنده اشکال داری
که در جواب بهش گفتم نمیدونم استاد اصولشو بلد نیستم باید چجوری اندازه گیری کنم که مدل زنده چهره رو خوب کار کنم
گفت همه چی تمرین و تکراره ، تو شروع کن روزی یدونه کار کن ولب درست کار کن میتونی و میشه
امروز خیلی سرکلاس خندیدیم همه اش میگفتم خدایا شکرت انقدر خندیدیم که اشک از چشمامون اومد
چقدر شادی کردن خوبه چقدر خندیدن عالیه
وقتی برگشتم میخواستم برم خونه و سمت مترو تجریش بودم که انگار باز خدا مسیرمو تغییر داد یادم انداخت که نمازمو نخوندم و رفتم امام زاده صالح
خیلی وقت بود که داخلش نمیرفتم چون نگاهم تغییر کرده بود گفته بودم خدا بهم درک اینو بده که چجوری باید زیارت کنم امام ها و امامزاده هارو
که امروز فهمیدم درکش رو بهم داده وقتی رفتم حیاطش با لبخند سلام دادم و گفتم نشونه ای از نور خدا
و ادای احترامم که دیگه مثل قبل نیست و الان دیگه میفهمم که ادای احترام رو اول برای نور خدا که در درون اماما هست احترام میذارم که انقدر کنترل ذهن داشتن که به نور خدا نزدیک شدن
بعد که رفتم ، قصد رفتن و زیارت کردن رو نداشتم یهویی یه حسی بهم گفت حالا وقتشه برو داخل
رفتم و باز با لبخند گفتم سلام نشونه ای از نور خدا
و ادای احترام کردم و برگشتم نمازمو خوندم و رفتم خونه
همه جا پر بود از پرچم های امام حسین
تکیه های بازار تجریش و امامزاده صالح و ایستگاه های صلواتی
ظهر که میرفتم کلاس اولین ایستگاه صلواتی محله مونو که دیدم حس خوبی داشتم
وقتی از تجریش برگشتم خونه میگفتم خدا امروزم خوابو ازم بگیریا میخوام باهم حرف بزنیم
این روزا حس میکنم فقط و فقط باید بهای بزرگی پرداخت کنم بهای سنگینی باید بدم برای همه چیز
اولینش برای خدا
بعد برای پیشرفت مهارت نقاشیم
امروز یکی از بچه ها گفت استاد نصف شب بیدار بودم و نقاشی میکشیدم
استادم گفت خب راهش همینه درست ترین راهه که برای عشقت وقت بذاری و تلاش کنی تا مهارتت بیشتر بشه
و حتی باید برای عشق بها بپردازم و بهاش اینه که عاشقانه از درونم نیتم پاک باشه و هر کس رو دیدم نور خدارو در وجودش ببینم و اول برای خدا محبت کنم
افراد رو جدا از خدا نبینم
حتی بهایی که برای خواسته های دیگه ام دارم هم بهش فکر میکردم اینکه از این به بعد هر چیزی میخورم سعی کنم طبعش رو بدونم و مصلحش رو کنارش بخورم
چون طبعم سرده و تصمیم گرفتم که بیشتر از بدنم مراقبت کنم و تغذیه ام رو شروع کنم در حد و توان خودم اصلاح کنم تا خدا باقی راه رو بهم نشون بده
قبلا چند ماهی بود همه اش فکر و ذکرم این بود که خدایا من چجوری دوره قانون سلامتی استاد رو تهیه کنم
امروز فهمیدم که باید از کوچیک شروع کنم و قدم بردارم و طبعم رو اصلاح بکنم تا خدا هدایتم کنه به دریافت آگاهی های دوره قانون سلامتی
حتی وقتی داشتم فکر میکردم گفتم بهای عضله گرفتن جسمم و سلامتی جسمم ،ورزش کردنه و باید تلاش کنم انجامش بدم
حتی اگر تمایل نداشته باشم باید انجامش بدم و به خودم یادآور بشم که باید بهایی در شان خواسته هامو بپردازم
بعد شب که باز هدایتی رفتم اینستاگرام ،یه استوری دیدم نوشته بود آیه 80 سوره اسرا
امروز این دومین بار بود که آیاتی که خوندم دو بار برای من تاکید شد
امروز خدا بی نهایت هوامو داشت بی نهایت مراقبم بود خیلی خیلی سپاسگزارم ازش
اولین مسئله ی قابل توجه اینکه نمیدونم بعد از چند وقت میشه که این فایل را دارم گوش میدم اما اصلاً برام آشنا نیست تمامی حرفهای استاد خیلی خیلی برام جدیده واقعن شگفت انگیزه که مدارم بالاتر رفته!
خوب بریم سر موضوع این فایل که استاد پرسیدن چقدر حاضری برای هدفت بها پرداخت کنی و چه بهایی رو حاضری پرداخت کنی ؟
اول از تجربه ام در مورد یکی از بهاهایی که برای ایجاد تغییرات در زندگیم دادم بگم…
استاد جان از زمانی که در مدار این آگاهیها قرار گرفتم فکر میکنم از سال 94 95 بود که تصمیم گرفتم تلویزیون رو کنار بگذارم. وقتی اهمیت این موضوع رو پی بردم اینکار برام سخت نبود. البته قبلش فقط اخبارهای بی بی سی رو تماشا میکردم ولی بعد که متوجه شدم همونها هم مناسب نیستند کلاً قطعش کردم. اون رو هم تا زمانی که خونه پدریم و مجرد بودم تماشا میکردم چون بیشتر وقتا تلویزیون و ماهواره روشن بود من هم ناخودآگاه میدیدم. بعد ازینکه ازدواج کردم و به خانه خودم رفتم شوهرم ،کپیِ پدرم، به شدت به تلویزیون وابسته بود در حدی که باید صداش همیشه توی خونه پخش میشد و به محضی که ایشون از خونه میرفت من اون رو خاموش میکردم.( اینجا دوباره به قانون جدب پی بردم، من فردی رو وارد زندگیم کردم که دقیقا مثل پدرم بود و تجربه های قبلیم در مواردی که بیشتر بهش توجه منفی و گله و شکایت میکردم تکرار شد. یکی مصرف دود و مواد و دیگری تلویزیون، این دو تا خیلی همیشه من رو اذیت میکرد و بعد ازینکه قانون رو هی بهتر فهمیدم الان متوجه میشم که چون من تغییری نکرده بودم فقط با فردی ازدواج کردم که جوانتر بود و قرار بود شوهرم بشه خخخخ)
تا همین 4 سال پیش به همین منوال پیش میرفت. بتدریج شوهرم متوجه تز فکری من درمورد تلویزیون شد. دیگه کم کم اون رو بخاطر من ک اذیت نشم روشن نمیکرد ولی از طریق گوشیش فیلمهایی که دوست داشت رو تماشا میکرد بتدریج هندزفری گذاشت طوری شده بود که دیگه فقط 20 درصد مواقع تلویزیون روشن بود اما اینها اتفاقی نبود، من همزمان به جای تلویزیون ویسها و فایلهای استاد شریفی و بعدش فایلهای شما رو توی خونه پخش میکردم و این تغییرات کم کم اتفاق افتاد.
این رو هم بگم اوایل بیشتر با هدف تغییر شوهرم فایلهای صوتی دانلودی رو پخش میکردم فقط حالم خوب میشد انرژیم بالاتر میرفت و به ناخواسته هام کمتر توجه میکردم. بعد دیدم خیلی مقاومت داره و یکسره با هم بحث میکردیم در مورد صحبتهای شماباهم اختلاف نظر داشتیم ایشون مسخره میکرد من گارد میگرفتم و دفاع میکردم شاید یک دورهای شد که حتی به علت اینکه میخواستم درستی این مسیر رو به ایشون ثابت کنم خودم از مسیر پرت شدم دیگه گوش نمیکردم. فکر کنم شاید 4 سال من این چالش رو داشتم که برای اثبات درستی این راه ،خیلی جنگیدم و بعد فهمیدم که اشتباه کردم میتونم به جرات بگم شاید بعد از 7 سال بودن در این مسیر و آشنایی با قانون جذب که فقط 4 سالش حدوداً با شما بوده تازه یک سال هست که مفهوم این جمله شما رو بدرستی پی بردم که «دست از تغییر دیگران بردار ،تمرکزت فقط روی خودت باشه». دیگه اون تعصب رو ندارم که بخوام شوهرمو تغییربدم به این دلیل که بیشتر درک کردم که مسولیت زندگی خودم رو بپذیرم. اخه هر چی گدشت بیشتر دارم میفهمم ک دنیامون رو خودمون با افکارو فرکانسهامون میسازیم. از زمانی که توی این یک سال بیشتر فایلهای رایگان سایت رو دنبال کردم در بهار و تابستان 402 نتایج بسیاری دیدم. همسرم شبها سر کار میرفت بااینکه ازین روال راضی نبودم اما ارامشم بهتر شده بود. این روال همزمان با اینکه من فایلهای رایگان رو بیشتر گوش میکردم بهترو بهتر میشد شوهرم ساعتهای بیشتری سر کار میرفت من دانشگاه ثبت نام کرده بودم و میتوانستم به راحتی توی خونه درس بخونم البته یک سال و نیم از وقت من به خواندن درس هایی گذشت که اصلاً لذتی ازش نمیبردم فقط به خیال خودم هدفی رو انتخاب کرده بودم و داشتم توی مسیرش پیش میرفتم وقتهایی که خسته میشدم به عنوان تفریح و جایزه میآمدم و یک کلیپ تصویری از فایلهای رایگان رو میدیدم تا این شد که فشارها بیشتر شد و داشتم از تکراری بودن مشکلات زندگیم و کند پیش رفتن تغییرات خسته میشدم بتدریج بیشتر درک کردم که همه مشکلات زندگیم بخاطر احساس بی ارزشی و بی لیاقتی درونیم هست و اونجا بود که مهرماه 402 با گارد و مقاومت شدید ذهنم اولین دوره خودم، دوره لیاقت رو خریداری کردم.
سه جلسه ای از دوره را کار کردم.همزمان فایلهای رایگان رو هم میدیدم و گ.ش میدادم تا این شد که ابان ماه پیشنهاد کار سوپر مارکت ازطرف خواهرم داده شد بهمن ماه استارت کار توسط شوهرم زده شد. البته که 5 ماهی فشار زیادی بمن و خودش وارد شد اونجا همش یاد حرفای استاد میافتادم که میگفتند مسیر درست مسیر سختی نیست مسیر آسانی است و چون این کار با کلی قرض استارت خورده بود من در اصل مخالفت داشتم اما باز هم گذاشتم خود شوهرم تصمیم بگیره. بهرحال از آن موقع 7 ماه میگذرد که همسرم هر روز از صبح تا ظهر و عصر تا شب سر کار هست. تلویزیون در خانه فقط تبدیل به یک دکور شده من کلی وقت دارم که حدود 9 ساعت در خانه تنها باشم و به کارهایم برسم هر زمان دلم میخواد میرم به مغازه صبح یا عصرتا هم ارتباط با مشتری و فروش رو تجربه کنم و هم برایم تفریحی باشد از طرف دیگه همسرم رو حدوداً 3 تا 4 ساعت در کل روز میبینم و این آرزوی من بود که زمان تنهایی بیشتری رو برای خودم داشته باشم الان حدود 7 ماه است که به این خواسته رسیده ام و آرامشم خیلی بیشتر شده است.
تصمیم گرفتم ترم آخر دانشگاه رو نروم و به کار مورد علاقهام بچسبم با اینکه 30 میلیون تا الان هزینه کردم.
الان متوجه میشوم تمام تغییراتی که در زندگیم ایجاد شده فقط با فایلهای رایگان اتفاق افتاده باخودم میگم پس اگر زمان بیشتری رو روی خودم بصورت تمرکزی کار کنم و روی دورههای خریداری شده وقت بگذارم دیگه چی بشه !!
تا قبل ازین فقط فایلهای رایگان رو میشنیدم و هیچ اقدام عملی خاصی به دنبالش نبود غیر از شنیدن و ساخته شدن ذره ذره ی باورهای متفاوت که در فایل ها بهش اشاره میشد.
فروردین 403 دوره حل مسایل رو حریداری کردم الن که فایلهای دورههای که خریداری کردم رو گوش میدم و تمارینش رو کم کم انجام میدهم نتایج هی بهتر داره میشه.تازه بخودم تعهد دادم که غیراز گوش دادن به فایهای رایگان در هروز فقط حدود 3 ساعت برای کامنت خوندن یا نوشتن و کار روی دوره هام وقت بگذارم چون متوجه شدم خیلی کم وقت میگذاشتم تا الان پس نتایجم هم فعلن بزرگ نبوده خیلی. به هر حال الان که 8 سال است با قانون جذب آشنا شدم، یکی از اصلیترین راههای نفوذ ورودیهای منفی به زندگیم رو که تلویزیون است، بستم. چون متوجه شدم که بسیار باورهای بدی به ما انتقال داده میشود و الان هرچه بیشتر و با تعهدتر روی خودم کار میکنم داره در همه ابعاد زندگیم بهتر میشود. میتوانم بگویم تابستان امسال 1403 یکی از بهترین دورانهای زندگی من بعد از 8 سال زندگی مشترک بوده که آرامش داشتم شوهرم را خیلی بیشتر دوست میدارم و روابط ما بهتر شده. از نظر مالی یک تومان به درآمد من اضافه شده. فقط چون ساعتهای بیشتری رو اونهم روی دوره حل مسایل و احساس لیاقت کار کردم. . هروز هم دارم اهرم رنج و لذت رو میخونم.
سلام من یک وماه ونیم هست که با 12 قدم دانشجوی این مسیر شدم فایل ها رو بارها وبارها گوش دادم همش فک میکردم اگه اینقدر اسونه پس من چرا جا موندم البته بگم که من سه سالی هست که در میسر مثبت اندیشی هستم اتفاقات جالبی افتاده و خب انسانیم و کلی آرزو و هدف ک تا هستیم با انها زندگی میکنیم یادمه استاد قبلی در مورد بهای رسیدن به خواسته ها رو با قیمت ریالی ان جدا کرد و گفت هر هدفی بهایی داره اما من متوجه نشدم و همیشه از خدا کمک میخواستم تا جواب این سوالم رو بده و معنی درست بها رو نمیدونستم چقدر عالی و کامل توضیح دادین استاد عباس منش خدا قوت و حال باید روی جسارت پرداخت بهای ارزوهام تمرکز کنم راهم اسانتر شد این چند روز همش میگفتم پس من چرا هدایت نمیشوم چرا چرا چرا حالا ارومتر و دقیقتر مسیرم رو بررسی میکنم بیداری یعنی همین متشکرم امشب شب قدر هست من احساس میکنم به اندازه تمام عمرم از شب قدر بهره بردم بجای اینکه قران سر بگیرم قلبم اگاهتر و ارامتر شد زندگی تک تک هم مسیرها سر سبز
نکات عالی در این فایل یاد گرفتم و می توانم از آن درس های عالی برای خودم بگیرم و از آنها در زندگی خودم و کسب و کار خودم استفاده کنم
پرداخت بها همان نکته ای است که من در این فایل یاد گرفتم و باید برای هر کاری و هر چیزی بهای آنرا پرداخت کنم و هرگز دنبال چیزهای مفت و مجانی نباشم
کنترل کردن افکار بسیار مهم است و چه جالب استاد گفتند که حاضر بودند برای پرداخت بهای اهداف خودشان هرگز تلوزیون نگاه نکنند
افراد پیرامون خودشان را سنجیده انتخاب کنند و این انتخاب تا جایی است که حتی اگر تنها هم بمانند باز برای استاد مشکل نباشد
واقعا عمل کردن به این نکات خیلی سخت است و عمل کردن به آن مسیر موفقیت را جلو می اندازد
چقدر زیبا است که باید یاد بگیرم وگرنه خود جهان هستی با تضاد ها و اتفاقاتی که در سر راه من قرار می دهد به من یاد می دهد که چگونه از قوانین استفاده کنم
این فایل را باید بارهای بار گوش بدهم چرا که واقعا نکته هایی در آن دارد که فقط و فقط عمل کردن به یک نکته از آن من را از اینجا به جاهایی خواهد برد که هیچ وقت فکر آنرا هم نمی کردم
به میزان بهایی که من می پردازم به همان نسبت من به موفقیت ها دست پیدا خواهم کرد
و من برای اینکه بهتر از قبل خودم بشوم
باید بهای آموزش دیدن را پرداخت کنم
باید هر روز صبح قبل از شروع هر کاری ابتدا آموزش های خودم را ببینم
بجای موزیک های مختلف گوش دادن از فایل های صوتی استاد استفاده کنم تا بتوانم ذهن خودم را آگاهانه جهت بدهم
سلام استاد عشق استاد شما بینظیر ید خدا را هزاران و هزار بار شکر برای وجود شما استادخدارا شکر برای این فایل که امروز گذاشتین وچقدررررررررررررررررر به من انرژی داد وچقدررررررررررررررررر کمک کننده شد برای هدفی که داشتم چند وقت که نمی دونم باید چیکار کنم که به انجام این هدفم کمک کنه چیکار کنم خوبه که باید انجام بدم با این فایل شما فهمیدم باید چه کاری را انجام بدم خیلی کمک کننده شد برای این کارم ،من دارم چند وقت یه کار که خودم باید باشم، مستقیم خودم سفارش بدم از طریق تلفن سفارش می کردم یا از کانال کسی دیگه برام این کار و میکرد اما الان از صحبت های این فایل که شنیدم از شما این ایده اومد به ذهنم باید برم اون شهر خودم مستقیم کارم رو انجام بدم این موضوع من با تلفن سفارش ی حل نمی شه یه حسی به من گفت بهای این خواسته رفتن خودت وحضوری انجام دادن و خیلی خیلی خوشحال شدم خدایا خدایا هزاران شکر برای این هدایتت خدایا بی نهایت سپاسگزارم ،از شما استاد بی نظیر عالی وعشق هم سپاسگزارم و از خانم شایسته برای ظبط این فایل .🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌💖 عاشقتونم عاشقتونم دوستون دارم💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹.
سلام دوستان گل، سلام به سید حسین عزیز بعد از مدت ها.
خدایا اگه کسی این سوال منو درک میکنه هدایت کن که جواب آگاهی بخشی به اون بده.
من تا عمق جان معنی پرداخت بها رو درک میکنم. من تا عمق جان به این معجزه مسلحم. من کسیم که تا حالا ناممکن های بسیاری را به شکلی نرم و آرام ممکن کردم که خودم هم متوجه اون نشدم. این یعنی اینکه من هم در این ارتش از درجه دارهای بزرگم. نمیخوام همه ی دستاوردها و قربانی هایی که داشتم رو براتون بازگو کنم و به یکی از اونها که جدیدتر هست بسنده میکنم.
من با اینکه همیشه دانش آموز و دانشجوی درس خوان و منظمی بودم ولی هیچگاه در درس ریاضی موفق نبودم. دوران دبیرستان به زحمت ریاضی رو با نمره های ۱۰، ۱۰.۵ قبول میشدم و در دانشگاه نمره ریاضی من ۵ شد. من آخرین بار ۱۵ سال پیش در دانشگاه با ریاضی سر و کار داشتم. تا اینکه چند مدت پیش با علاقه مند شدن به نحوه ی کار کامپیوتر و نرم افزار های فوق مهندسی مثل هسته ی سیستم عامل فهمیدم که پشت همه ی این زیبایی هایی که به اون علاقمند شدم ریاضیات قرار داره و تصمیم گرفتم که در این سن بالا و از اول (From Scratch) به مطالعه ی ریاضیات بپردازم. بهایی که پرداخت کردم این بود که صبح و شب شد ریاضی و تحقیق و تحقیق و تحقیق در سایت های انگلیسی زبان و دانشگاههای معتبر جهان. الان چندین ماه از اون موقع میگذره من فقط میخوام بگم که الان از نظر ریاضی کجا ایستادم. الان هرکس از من بپرسه که نظرت راجع به ریاضیات چیه میگم از نظر من آسانترین درسیه که میتونید به عمرتون تجربه کنید. قطعا آسانترین و لذت بخشترین. آسان آسان آسان و لذت بخش. من الان با این سن بالا دوباره شروع کردم به درس خوندن. الان در رشته ی علوم ریاضی و کامپیوتر یک دانشگاه معتبر آمریکایی در حال تحصیلم (باز تاکید میکنم با این سن و با اون پیشینه ی ریاضی). نمراتم همه A+ هست. از کسانی که در رشته ریاضی دکتری دارن اشکال میگیرم و کاراشون رو نقد میکنم. من الان دقیقا در یک خوابیم که در واقعیت معنا شده.
اینا رو گفتم که فک نکنید اگه سوالی که میخوام بپرسم خنده دار به نظر میاد یعنی اینکه من از این فرکانسها و قوانین و … سر در نمیارم. همونطور که گفتم من در ارتش قوانین الهی از درجه دارهای بزرگم.
و اما سوال من:
سید حسین عزیز در این فایل میگن که با اینکه همیشه با خواندن یه جمله از کتاب خوابم میگرفت (یعنی از مطالعه بدم میومد) به خاطر هدفم این بها رو پرداخت کردم و ۵۰۰ کتاب خوندم. اینجا ذهن منطقی من یه آلارم میده. من عمیقا معتقدم که انسان باید در زندگی کاری رو که بهش علاقه داره انجام بده و خود استاد هم عمیقا به این جمله باور داره. پس چرا باید وقتی انسان به مطالعه علاقه نداره به زور مطالعه کنه؟ این موضوع همواره در ذهن من تضاد ایجاد میکنه. چون خود من هم از انسانهایی هستم که به شدت از مطالعه متنفرم و به شدت علاقه دارم اگه قراره چیزیو یاد بگیرم از طریق ویدیو یاد بگیرم.
سوال اصلی اینه: آیا انسان در پرداخت بها باید علایقش رو کنار بزاره؟ یا اینکه پرداخت بها هم باید متناسب با علایق باشه؟
سنگینترین تضاد زندگی من الان همینه چون خیلی از بهاهایی که باید برای بقیه اهدافم بپردازم با علایق من جور در نمیاد. و دلیل اصلی سردرگمی من اینه که تا پای جان اعتقاد دارم که انسان باید از مسیر لذت ببره در نتیجه باید حتی بهایی هم که پرداخت میکنه مورد پسند و علاقش باشه. شاید هم من اشتباه میکنم و پرداخت بها یک استثنا در مورد علایق است.
سلام دوست عزیز من خودم در این حد درک کردم یک بار یه بزرگی گفتن ما سه مدل آدم داریم نادان,باهوش,نابغه
دسته ی اول نادان ها,کارهایی رو انجام میدن که دوست ندارن و حس خوبی بهشون نمیده ولی با این حرف و باور که مجبورم یا وظیفم هست که انجام بدم,کل زندگیشون رو زجر میکشن,مثلن فلانی میدونه که کار کارمندی و زیر دست بودن رو دوست نداره ولی میگه من برای حقوقش و بیمه ای که داره مجبورم کارمند بمونم یا ممکنه از سمت یکسری آدم ها همیشه ضربه بخوره و با این که میدونه اون ادم برای ارتباط سالم نیستن و ایت ارتباط داره بهش ضربه میزنه ولی به دلیل یسری باور مثل احساس گناه یا نداشتن باور لیاقت و عزت نفس میگه من وظیفمه که به دیگران احترام بذارم و باید با همه مدارا کنم و یه عالمه مثال دیگه.خوب پس این آدم ها همیشه از زندگیشون ناراضین.در صورتیم,که خودشون با باورهای غلطشون و عملکرد اشتباهی که از این باورهای اشتباه سرچشمه میگیره خودشون رو نابود میکنند ولی بازم اخرش میگن زمانه اینجوریه و باید بسوزم و بسازم سرنوشتمه که البته همه ی ما اینجوری بودیم یا هستیم.
گروه دوم افراد باهوش این افراد میرن دنبال کارهایی که دوست دارن و اون ها رو با عشق انجام میدن همه ی انسان ها تو طول زندگیشون مطمئنن یه جایی بوده که به خواسته هاشون رسیدن چرا چون بی نهایت میخواستنش و دوستش داشتن پس رفتن و بدستش اوردن و چون علاقم داشتن اصن پرداخت بها و انجام یه عالمه کار در اون مسیر براشون سخت نیست و خیلیم شیرینه و نتیجم میگیرن چون طبق قانون احساس خوب و حال خوب,اتفاقات خوب.مثلن فلانی تو قسمت ورزش همیشه عالی بوده و خوش درخشیده و حاضر بوده هر کاری رو هم برای یادگیری ورزش و رسیدن به رتبه های بالاتر انجام بده چرا چون عاشقش بوده و انگیزه داشته پس رفته دنبالش این آدم ها باهوشن و تا حدودی از زندگی لذت میبرن چرا میگم تا حدودی چون همه ی ما در یه قسمت هایی علاقه ی عمیق داریم و به نتیجه ی عالی میرسیم ولی یه جاهایی نه باید علاقه رو به وجود بیاریم و بها بدیم و اگه این کار رو نکنیم لذت رو نمیتونیم در همه ی ابعاد زندگی تجربه کنیم.
گروه سومی که نابغن آدمایی هستن که یاد میگیرن کارهایی که لازمه و براشون موفقیت به ارمغان میاره رو با لذت انجام بدن چطوری با تمرین و تکرار و پرداخت بها برای مثال استاد نابغه بودن چرا چون مثلن تو بحث قانون سلامتی کی هست که دلش نخواد یه عالمه شیرینی و یه عالمه غذاهای متفاوت که خیلی هم زیادن رو تجربه کنه همه ی ما عاشقشیم ولی خوب برای بدن مضره استاد با هدایت خواستن از خداوند این مسیر الهی رو در قانون سلامتی بهش رسیدن و فهمیدن که باید سبک غذا خوردنشون رو تغییر بدن اولش سخته بود ممکنه بعضی جاهاش رو دوستش نداشتن ولی باید این علاقه رو در خودشون به وجود میاوردن با تمرین و تکرار ارام ارام با طی کردن تکامل تونستن سبک غذاییشون رو تغییر بدن و این عادت رو در خودشون به وجود بیارن که چیزی که به نفعشون هست و باعث سلامتی ایشون میشه رو سعی کنن با لذت انجام بدن و این بها رو برای رسیدن به سلامتی کامل و اندام زیبا پرداخت کردن.در قسمت کتاب هایی هم که گفتین استاد به مسیری که میرفتن و کشف قوانین و خواندن فکر خداوند به صورت درست و مسیر توحیدی علاقه داشتن ولی ممکن بوده کتاب خوندن رو دوست نداشتن (البته خیلی ها هستن که میگن به فلان مسیر علاقه داشتیم ولی باید یه عالمه کتاب میخوندیم و یه درس هایی از اون رشته رو درک میکردیم که دوست نداشتیم پس رهاش کردیم و رها کردن و هیچ وقتم به نتیجه نرسیدن چون بهاش رو نپرداختن) ولی گفتن من باید با تمرین و تکرار این علاقه رو در خودم به وجود بیارم چون من برای درک بهتر قوانین نیاز هست که یکسری کتاب ها رو بخونم و اطلاعاتم رو گسترش بدم یا مثلن فوتبالیست های مشهور که علاقه به فوتبال و حرفه ای شدن داشتن فوتبال و توپ زنی و تو زمین بودن رو با علاقه انجام میدادن ولی رژیم غذایی داشتن و ورزش های سنگین کردن رو صددرصد علاقه ی زیادی نداشتن ولی میدونستن باید این عادت و علاقه رو در خودشون به وجود بیارن اگر که میخوان به موفقیت و نتیجه ی دلخواهشون برسن.انشالله پاسخ سوالتون رو گرفته باشین.
چقدر عالی جواب دادی. دمت گرم واقعا. این جوابی که دادی کاملا با ذات من هماهنگی داره.
پس من در واقع درست فکر میکردم. همیشه در زندگی هدف های بزرگی قرار دارن که ما خیلی بهشون علاقه داریم ولی در مسیر رسیدن به اون اهداف ممکنه قدم هایی وجود داشته باشه که در نظر ما سخت و ناسازگار باشه. اونی که واقعا به هدفش علاقه داره اون سختی ها و ناسازگاری ها رو با انگیزه میگذرونه چون میدونه موقتی هستن چون از اهرم رنج و لذت استفاده میکنه. پس اینکه میگن همواره کاری رو انجام بدید که بهش علاقه دارید نه به این معنی باشه که تک تک قدم هایی که برمیداریم در دایره ی علایق ما قرار میگیرن بلکه به این معنیه که کار اصلی و بلند مدت و هدف زندگی ما باید متناسب با علاقه ی ما باشه.
من همیشه فکر میکردم که ورزش حرفه ای خصوصا فوتبال رو خیلی دوس دارم ولی هیچگاه واردش نشدم چون من از فوتبال فقط روز مسابقشو دوس داشتم ولی حاضر نبودم برای پیشرفت فوتبالم تمرین های اون رو انجام بدم. در واقع به خود فوتبال علاقه داشتم ولی از تمرینهاش متنفر بودم. یک چنین موقعیتی در مورد تمام علایق ما وجود داره مثلا یک نفر به موسیقی علاقه داره ولی اگه بخواد تئوری موسیقی رو بخونه خیلی بهش فشار میاد.
نتیجه اینکه ۱۰۰ درصد قدم های زندگی نمیتونه مورد علاقه ی ما باشه ولی بعضیهاش قدم های واجبیه که ما رو در مسیر علاقمون به قله های بالا میرسونه. اصلا برای همین هم اسمش قربانیه اسمش بهاس اگه قرار بود مورد علاقه ما باشه دیگه اسمش بها نبود عشق و حال بود.
سلام و درود خانم خورسندی ثروتمند ، عجب کامنتی بود ، بسیار بسیار بسیار عالی و ارزشمند. واقعا لذت بردم از این توصیف و از این مصداق و نهایتا این شکل نتیجه گیری پایانی ، خیلی متشکرم و خیلی خوشحالم که در محیطی دارم روی خودم کار میکنم که دور و برم دوستان ارزشمند هم فرکانسی هستن که بر شوق و انگیزه و اطلاعاتم افزوده میشه.
ب نام الله مهربان وهدایتگر ب سمت زیبایی شادی سلامتی ثروت و حال خوب
سلام ب استاد و مریم عزیز در این بهشت سرسبز زیبا
=آیین ابراهیم باشید که او موحد بود و مشرک نبود
=وقتی به قربانی کردن فکر میکنیم باید ب پرداخت بها برای رسیدن ب هدف کنیم
=برای رسیدن ب هدفی که داریم حاضریم چقد قربانی کنیم چه چیزی قربانی کنیم
=ب اندازه ای که برای رسیدن ب آرزوت بها میپردازی بهتر به هدفت میرسی
=پرداخت بها برای رسیدن ب هدف توپ بازی هم بازی زمین بازی را تغییر بدیم
=باید مشخص کنیم برای هدفی که میخاییم برسیم چه بهایی میپردازیم و حرکت کنیم
=برای رسیدن ب هدف بهاشو انتخاب کنیم و بپردازیم
=با عشق بها پرداخت کنیم برای رسیدن ب هدف
=باید تمرکز صددرصدی بزاریم برای رسیدن ب یک هدف
=باید انتخاب کنیم چیو میخاییم بپردازیم برای رسیدن ب هدف و بپردازیم
=برای رسیدن ب هدف باید تمرکز بزاریم قربانی کنیم حرکت کنیم بها بپردازیم
=باید انتخاب کنیم چقد حاضریم قربانی کنیم برای رسیدن ب هدف حضرت ابراهیم پسرشو قربانی کرد برای رسیدن ب هدف
=برای هدفت وقتی قدم برمیداری نباید حرف دیگران برات مهم باشه
=اگر هنوز نمی تونیم برای خودت زندگی کنی ب هدفت نمیرسی
=آنچه که میتونی قربانی کنی ب هدفت بهتر میرسی
=آنچه که بهش میرسیم انچه هست که بهش بها میپردازیم
= تو اگه هدفت بزرگه باید قربانیت بزرگ باشه
=ب اندازه ای که قربانی میکنی ب هدفت میرسی
=پیامبر سالی یک بار ب مدت یک ماه میرفت توی غار برای رسیدن ب هدف و بهاشو میپرداخت
برای کشف دوره سلامتی چه بهایی پرداختیت و چقد ب بهترین ب بهترین نتیجه رسیدید حرکت از بندر عباس ب تهران و چه قربانی بزرگ دادید
زندگی خودم هم تاجایی که بها پرداختم ب نتیجه رسیدم از کنترل ذهن از دوری از جامعه دوری از افراد منفی و اوج نتیجم تغییر زمین بازی هم بازی ئو نتیجه عالی با دوره سلامتی
هدف جدیدم بالا بردن در امدم و سه برابر کردنش و بالای صدمیلیون شدن و شروع پرداخت بها خرید دوره ب ارزش ده میلیونه تمرکز صد درصدی ب تمریناتی که گفته میشه دور بودن صددرصد از جامعه و کنترل ذهن کامل
سپاسگذارم برای این فایل زیبا که فایلی که من هر روز هر روز گوش میدم شاید هزار بار گوش دادم چقد بی نظیر این فایل
آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون
به نام الله.سلام خدمت استاد عزیزم این چندمین بار این فایل کاربردی رو میبینم و هر بار من درس میگیرم یکی از آموزهاتون تو این فایل که هر بار گوش میدم ولی من درکم ازش بیشتر میشه (بهای هدف)چقدر این حرف منو ب فکر میبره به خود میگم آیا من واسه هدفم چ بهای داشتم تا این لحظه که به خودم یادآوری بشه .من روزانه چهار ساعت راحت تو اینستاگرام ول میچرخیدم دو ماه میشه کلا حذفش کردم .تلویزیون رو دوماه میشه کلا حذف شده دوست های که خاطره های خوبی باهم داشتیم چقدر باهم بودیم اون هام جهان حذفشون کرد .استاد همیشه یه حرفت تو گوشمه همیشه یا تغییر میکنم یا میمیرم این حرفتون یه انفجاری بود تو درون من .استاد من میخام تو کارم برند بزنم الان مغازه ی کوچکی دارم ولی دارم قدم برمیدارم برای هدف اصلیم الله منو هدایت میکنه ولی میگم باید بیشتر بها بدم باید چیزهای ببشتری رو قربانی کنم میدونم باید رو خودم کار کنم .استاد تا هستم شاگردتون هستم و از خانم شایسته عزیز سپاس گزارم برای این همه اگاهی رو سایت امیدوارم روزی هردوتان رو ببینم
به نام خدای هادی و هدایتگر
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته گرامی
خیلی خوشحالم که بعد از مدت ها اومدم و یک کامنت هدایتی رو داخل سایت قرار بدم و یک نشونه ای رو از خودم به جا بذارم.
من نزدیک به 5 ساله که دارم استاد رو دنبال میکنم و باید بگم مهم ترین کاری که من برای رسیدن به اهدافم انجام دادم در طی این پنج سال، بها پرداختن برای رسیدن به اهدافم بوده. یادمه در سن نوجوانی شروع به رژیم گرفتن و ورزش کردن، کردم و یک بدن سالم و خیلی عالی رو برای خودم ساختم. یادمه منی که تا 16 سالگی آرزو داشتم که بتونم فقط با یک دختر حرف بزنم جوری شد که ده و ده ها رفیق های دختر عالی پیدا کردم که هر چی گذشت کیفیت آدم های دور من هم افزایش پیدا کرد. یادمه وقتی خواستم توی کاره مورد علاقم که موسیقی بود قدم بردارم، شروع کردم به خریدن دوره های آموزشی و کار کردن توی اون حوزه ها.
شاید اهداف من برای دیگران غیر قابل باور باشه ولی من میخوام در دنیا به بالاترین جایگاه هایی که یک خواننده، موسیقیدان و شاعر میتونه بهش دست پیدا کنه برسم.
خداوند راه های زیادی رو جلوی پای من قرار داده و مسیر های هدایتی فوق العاده ای رو برایم مشخص کرده اما من به واسطه باور های نادرستی که داشتم خیلی کند و آهسته اهدافم رو پیش میبردم.
هر بار که این فایل رو پلی میکردم یه صدایی در درونم فریاد میزد که هادی بلند شو و برای اهدافت بها پرداخت کن.
پرداختن بها برای اهداف چیزیه که آدم ها رو از هم متمایز میکنه. همه دوست دارم بدن زیبایی داشته باشند، همه دوست دارن ثروتمند بشند ولی چند نفر هستند که واقعا به اهدافشون متعهد باشن و قدم بردارند و بها بپردازند؟
همیشه و همیشه این حرف ها رو با خودم مرور میکنم
خیلی ممنونم از استاد که با گرفتن این فایل ها و با در اختیار ما قرار دادنشون به ما کمک میکنند تا همه با هم پیشرفت کنیم و دنیا رو به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل کنیم.
من هم فهمیدم که اگر میخواهم به اون اهدافی که در سرم دارم برسم باید به خاطرش بها بپردازم.
به طبع هر چه اهداف بزرگ تر باشد، بها هایی که باید پرداخت کنیم برای رسید به ان ها بزرگ تر است.
عاشقتونم و واقعا از کنار شما بودن لذت میبرم.
شاد باشین و سلامت️
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان توحیدی
چه بهایی حاضری برای خواستت بپردازی؟ راستش من کارمندم و مدتهاست در فکر اینم که چطور میتونم کسب درآمد داشته
باشم، تا اینکه خداوند از طریق کلام یکی از همکارانم راهو نشونم داد، اینکه نرم افزار موهو رو یاد بگیرم و محتوای فرهنگی
تولید کنم و البته در شروع کار نباید به درآمد هم فکر کنم…
و صد البته که به این مسیر علاقه دارم و دوست دارم در حوزه انیمیشن کار کنم اما موضوع بهاست!!! یعنی من بخاطر
روحیه کمالگرایی که ریشه در مقایسه داره و از دوران کودکی در من نهادینه شده همیشه دنبال این هستم که کاری رو همون
اول زود یاد بگیرم و توش حرفه ای شم و متاسفانه وقتی نمیشه که قطعا هم نمیشه وسط کار آموزشو رها میکنم و یاس
سراغم میاد و بعدش کنترل ذهن کار سخطی میشه و وقتی شیطان از طریق ذهن بهم القا میکنه تو نمیتونی و هزار آیتم سمی
رو به ذهنم القا میکنه من خیلی آسیب پذیر میشم و این آسیب ها منو از جایی که الان هستم تنزل میده و فرکانسم پایین میاد…
اما میخوام این بار کمال گرایی رو کنار بزارم و این جهادو با نفسم انجام بدم و این نرم افزار رو تا تهش برم و آموزش ببینم
و وقتی نتییجه اومد بکوبمش تو صورت مبارک ذهن نجواگرم که ببین شد و ببین میشه و این سندی بشه که هر وقت ذهنم
خواست نجوا کنه باهاش خاموشش کنم…
دوستان موضوع دیگه اینه که خیلی سخته که کسی که کمالگراست و برای فریب ذهن خودش و دیگران
مدام میگه من دارم فلان کار رو شروع میکنم و میخوام به فلان جا برسم و بعد وسط کار رها میکنه بتونه به جایی برسه…
و موفقیتی کسب کنه… ذهن برای اینکه انسان رو قانع کنه و از مسیر پیشرفت محروم کنه القا میکنه که آقا به بقیه
بگو میخوای چیکار کنی و فلان هدفو داری و از این طریق احساس کاذب رسیدن به هدف رو به انسان القا میکنه انگار که
این کار رو انجام دادی و خدانکنه که دیگران هم تاییدت کنن و بعد چی میشه؟ وسط کار سرد میشی… خواستم بگم این رذیله
رو در خودم دارم و به همه دوستانی که این مشکل رو دارن توصیه میکنم بیاید برای همیشه اگه هدفی داریم به هیچ کس
در موردش توضیح ندیم تا زمانی که انجام بشه و نتایج بیاد… والا ذهن فریبمون میده و نمیذاره اون بها رو پرداخت کنیم
و مسیر رو کامل کنیم… قبلا هم این آیات رو برای یادآوری به خودم به اشتراک گذاشتم ولی هزار بار بخونیمش کمه:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
ای مؤمنان! چرا چیزی را می گویید که عمل نمی کنید؟(عدم پرداخت بها)
کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ
نزد خدا به شدت موجب خشم است که چیزی را بگویید که عمل نمی کنید.
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ
خدا کسانی را دوست دارد که صف زده در راه او جهاد می کنند [و از ثابت قدمی] گویی بنایی پولادین و استوارند.
قبلا فکر میکردم این آیات داره میگه به دیگران چیزی رو بگید که خودتون قبلا عمل کرده باشید اما آیه بنیان مرصوص که بعدش
اومده روشن میکنه قضیه فراتر از این حرفهاست و موضوع یه مسئله مهم روانشناسیه… این که انسان بگه فلان کار رو میکنم و
بعد رها میکنه… این انسان سست عنصر میشه و هیچوقت نمیتونه محکم تصمیم بگیره و در مسیر بمونه…
کما این که بسیار بودند منافقینی که در زمان پیامبران به اونها میگفتن به خدا بگید برای ما شرایط جهاد رو مهیا
کنه و بعد که خداوند امر به جهاد میکرد فرار میکردند و خودشونو پنهان میکردن…
و موضوع دیگه اینکه اگر انسان از گفتن چیزی که هنوز به نتیجه نرسیده و انجام نشده خودداری کنه انسان رو به بنیانی محکم و استوار تبدیل
میکنه که همیشه در مسیر رسیدن به خواسته هاش ثبات قدم داره…
دوستان گفتن برنامه ها و هدف هایی که هنوز بهشون نرسیدیم در نهایت ما رو سست میکنه و از رسیدن محروم میکنه
خداوند به هممون در تهذیب نفوسمون که کلید سعادت دنیا و آخرته توفیق عنایت کنه ان شااالله
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 16 تیر رو باعشق مینویسم
یادت باشه که تو هر کاری میکنی قبلش من بهت میگم بعد انجامش میدی
من دیشب که بیدار موندم تا یکم طراحی کنم و بعد با خدا حرف بزنم یکم خوابم میومد
ولی دلم میخواست هم بخوابم
هم دلم میخواست بشینم و با خدا حرف بزنم
و دیروزش که هدایتم کرد سمت قرآن و آیه ای درمورد بیدار بودن در شب و قرآن خوندن و حرف زدن با خدا ،رو بهم نشون داد، دوست داشتم دومی رو انتخاب کنم ، که با وجود اینکه خوابم میومد بیدار بمونم و با خدا حرف بزنم
بعد یه صدایی مدام میگفت دراز نکش ، بیا حرف بزنیم
یهویی نمیدونم چی شد رفتم تو گوگل نوشتم که
آیه ای درمورد بیدار ماندن در شب
میخواستم بدونم و درک کنم که بیدار موندن تو شب و تو قرآن چجوری نوشته که دیدم آیات 77 سوره اسرا رو نوشته و رفتم اپلیکیشن رو باز کردم تا معانیشو ببینم
وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَهࣰ لَّکَ عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامࣰا مَّحۡمُودࣰا 79
و بعضى از شب را به خواندن قرآن بیدار و متهجّد باش، که نماز شب خاص توست، باشد که خدایت تو را به مقام محمود مبعوث گرداند
وقتی میخوندم دیدم که خطاب به پیامبر داشت میگفت پیش خودم گفتم این حرفارو یعنی به منم داری میگی خدا؟؟؟
اینکه شبا بیدار بمونم و قرآن بخونم و باهات حرف بزنم؟؟؟
بعد آیه 80 رو که خوندم داشتم فکر میکردم
میگفتم آخه من خوابم میاد چجوری باید خوابم بره
وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقࣲ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقࣲ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنࣰا نَّصِیرࣰا80
و بگو که بارالها مرا به قدم صدق داخل و به قدم صدق خارج گردان و به من از جانب خود حجت روشنى که دائم یار و مددکار باشد عطا فرما
یکم نگاه کردم و بعد فکر کردم و سوالاتی میپرسیدم
بعد هدایت شدم به سوره احزاب
اولش نوشته بود
وَٱتَّبِعۡ مَا یُوحَىٰٓ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرࣰا2
و تنها از آنچه به تو از جانب خدایت وحى مى شود پیروى کن که خدا به هر چه مى کنید کاملا آگاه است
خندم گرفت خوشحال شدم
از اینکه دو شبه داره بهم میگه بیا شبا باهام حرف بزن، قرآن دستت بگیر با فکر کردن بخونش و سعی کن عمل کنی بهش
و از 7 تیر تلاش دارم میکنم که شبا بیدار بمونم و هم کار کنم و تمرین نقاشی بکشم و هم با خدا حرف بزنم ،موقع اذان صبح
این آیه رو که دیدم حس کردم باید هرجور شده تلاشمو بکنم تا شبا بیدار بمونم و بیشتر برای خواسته هام بهایی در شان خواسته هام پرداخت کنم
و خواسته ای که چند روزیه از خدا دارم اینه که چجوری باید تو دریای نورت پاروهارو بندازم و رها بشم تا خودت منو به نورت هدایت کنی
و خودت رو میخوام
که بهای این خواسته ام رو حس کردم یکی از کارایی که باید انجام بدم بیدار موندنم و شبا حداقل نیم ساعت حرف زدن با خداست
حس کردم باید دیگه شروع کنم بهایی بپردازم در مورد همه چیز که شان شون ، هم شان با خواسته ام باشه
ادامه آیه رو که خوندم خندم گرفت
آیه ای که بارها برام تکرار شده
وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَکِیلࣰا
و در کارها بر خدا توکّل کن، و تنها خدا براى مدد و نگهبانى کفایت است
خدا کافیه برای من
داشتم میخوندم آیات رو و یه حس ارزشمندی داشتم
گفتم برم ببینم مامانم چرا نخوابیده دیدم داره تلویزیون نگاه میکنه که یه مستند ایرانگرد نشون میداد که پر بود از کوه های نمک
نشستم و گفتم خدایا چقدر زیبا هستن و سپاسگزاری کردم
گفتم خدا میشه بشینم زیبایی های جهانتو ببینم و باهات حرف بزنم و سپاسگزاری کنم
که حس کردم اشکالی نداره نگاه کن مستند کوه نمک و غار نمک رو
یه غاری نشون داد که لایه لایه بود به رنگ های مختلف انقدر رنگی رنگی بود که گفتم چقدر نقاش باحالی هستی تو خدا
بعد دراز کشیدم و نگاه کردم وقتی تموم شد گفتم دراز بکشم و حرف بزنم باخدا که هی شنیدم دراز نکش بلند شو تا اذان یکم مونده
منم خوابم میومد گفتم خدا خوابم گرفته میشه بخوابم؟ که باز میشنیدم دراز نکش بلند شو ولی خوابم گرفت و یهویی بیدار شدم دیدم ساعت 4 هست و نمازمو خوندم و دوباره خوابیدم
ولی سعیمو میکنم تا بیشتر بهش چشم بگم دوست دارم ببینم و بشنومش این همه صدای زیباشو
وقتی گفتگو میکنیم باهم خیلی لذت بخشه
بعد که صبح بیدار شدم و کم کم حاضر شدم تا برم کلاس رنگ روغن
هی روسری عوض کردم ،میخواستم رنگ نارنجی یا رنگ دیگه سر کنم و حس میکردم که نه و بعد آخرش رنگ شیری سرم کردم
و رفتم نون گرفتم آوردم برای مادرم و رفتم کلاس
وقتی رسیدم رفتم برای دوستایی که تو کلاس سپرده بودن براشون رنگ بخرم رنگ گرفتم و برای خودم قلمو خریدم
امروز کتابی که طراحی بود و استادم گفته بود ازش تمرین کنیم و چاپ کرده بودم برای یکی از بچه ها با تخفیف ،به بقیه بچه ها هم گفتم گفتن باشه و خیلی خوشحال شدم
من به خدا گفته بودم که خدا من ماه بعد شهریه کلاسو میخوام بدم دیگه خودت مدیریت کن
که با ایده چاپ کتاب طراحی برای بچه های کلاس ان شاء الله اگر خدا بخواد جور میشه
چون اول کلاس بچه هاگفتن میخوایم ولی بعد گفتن نمیخوایم ، مثل قبل دیگه احساس ناراحتی نکردم گفتم باشه اشکالی نداره اینا نشد، حتما از یه جای دیگه خدا میخواد بهم پول کلاسو بفرسته
بعد پیش خودم گفتم خب من باید درخواست کنم ازت خدا، رفتم دوباره تو گروه کلاسمون نوشتم که بچه ها اگر خواستین کپی بگیرین پولشو ندین بیرون کپی بگیرین من براتون چاپ میکنم
که دیدم دونفر اومدن و گفتن ما میخوایم و فردا واریز میکنیم
خیلی خوشحال شدم میدونم که خدا همه چیو برام به راحتی درست میکنه
چقدر ساده با ایده کپی کتاب ،که تو خونه مون دستگاه کپی داریم و ایده شو داد که میتونی از طریق کپی هزینه کلاست رو داشته باشی
وقتی تو کلاس بودم و تمرینامو استاد دید گفت خوب کار کردی و بعد پرسید تو که طراحیتو خوب انجام میدی چرا طراحی از مدل زنده اشکال داری
که در جواب بهش گفتم نمیدونم استاد اصولشو بلد نیستم باید چجوری اندازه گیری کنم که مدل زنده چهره رو خوب کار کنم
گفت همه چی تمرین و تکراره ، تو شروع کن روزی یدونه کار کن ولب درست کار کن میتونی و میشه
امروز خیلی سرکلاس خندیدیم همه اش میگفتم خدایا شکرت انقدر خندیدیم که اشک از چشمامون اومد
چقدر شادی کردن خوبه چقدر خندیدن عالیه
وقتی برگشتم میخواستم برم خونه و سمت مترو تجریش بودم که انگار باز خدا مسیرمو تغییر داد یادم انداخت که نمازمو نخوندم و رفتم امام زاده صالح
خیلی وقت بود که داخلش نمیرفتم چون نگاهم تغییر کرده بود گفته بودم خدا بهم درک اینو بده که چجوری باید زیارت کنم امام ها و امامزاده هارو
که امروز فهمیدم درکش رو بهم داده وقتی رفتم حیاطش با لبخند سلام دادم و گفتم نشونه ای از نور خدا
و ادای احترامم که دیگه مثل قبل نیست و الان دیگه میفهمم که ادای احترام رو اول برای نور خدا که در درون اماما هست احترام میذارم که انقدر کنترل ذهن داشتن که به نور خدا نزدیک شدن
بعد که رفتم ، قصد رفتن و زیارت کردن رو نداشتم یهویی یه حسی بهم گفت حالا وقتشه برو داخل
رفتم و باز با لبخند گفتم سلام نشونه ای از نور خدا
و ادای احترام کردم و برگشتم نمازمو خوندم و رفتم خونه
همه جا پر بود از پرچم های امام حسین
تکیه های بازار تجریش و امامزاده صالح و ایستگاه های صلواتی
ظهر که میرفتم کلاس اولین ایستگاه صلواتی محله مونو که دیدم حس خوبی داشتم
وقتی از تجریش برگشتم خونه میگفتم خدا امروزم خوابو ازم بگیریا میخوام باهم حرف بزنیم
این روزا حس میکنم فقط و فقط باید بهای بزرگی پرداخت کنم بهای سنگینی باید بدم برای همه چیز
اولینش برای خدا
بعد برای پیشرفت مهارت نقاشیم
امروز یکی از بچه ها گفت استاد نصف شب بیدار بودم و نقاشی میکشیدم
استادم گفت خب راهش همینه درست ترین راهه که برای عشقت وقت بذاری و تلاش کنی تا مهارتت بیشتر بشه
و حتی باید برای عشق بها بپردازم و بهاش اینه که عاشقانه از درونم نیتم پاک باشه و هر کس رو دیدم نور خدارو در وجودش ببینم و اول برای خدا محبت کنم
افراد رو جدا از خدا نبینم
حتی بهایی که برای خواسته های دیگه ام دارم هم بهش فکر میکردم اینکه از این به بعد هر چیزی میخورم سعی کنم طبعش رو بدونم و مصلحش رو کنارش بخورم
چون طبعم سرده و تصمیم گرفتم که بیشتر از بدنم مراقبت کنم و تغذیه ام رو شروع کنم در حد و توان خودم اصلاح کنم تا خدا باقی راه رو بهم نشون بده
قبلا چند ماهی بود همه اش فکر و ذکرم این بود که خدایا من چجوری دوره قانون سلامتی استاد رو تهیه کنم
امروز فهمیدم که باید از کوچیک شروع کنم و قدم بردارم و طبعم رو اصلاح بکنم تا خدا هدایتم کنه به دریافت آگاهی های دوره قانون سلامتی
حتی وقتی داشتم فکر میکردم گفتم بهای عضله گرفتن جسمم و سلامتی جسمم ،ورزش کردنه و باید تلاش کنم انجامش بدم
حتی اگر تمایل نداشته باشم باید انجامش بدم و به خودم یادآور بشم که باید بهایی در شان خواسته هامو بپردازم
بعد شب که باز هدایتی رفتم اینستاگرام ،یه استوری دیدم نوشته بود آیه 80 سوره اسرا
امروز این دومین بار بود که آیاتی که خوندم دو بار برای من تاکید شد
امروز خدا بی نهایت هوامو داشت بی نهایت مراقبم بود خیلی خیلی سپاسگزارم ازش
اولین مسئله ی قابل توجه اینکه نمیدونم بعد از چند وقت میشه که این فایل را دارم گوش میدم اما اصلاً برام آشنا نیست تمامی حرفهای استاد خیلی خیلی برام جدیده واقعن شگفت انگیزه که مدارم بالاتر رفته!
خوب بریم سر موضوع این فایل که استاد پرسیدن چقدر حاضری برای هدفت بها پرداخت کنی و چه بهایی رو حاضری پرداخت کنی ؟
اول از تجربه ام در مورد یکی از بهاهایی که برای ایجاد تغییرات در زندگیم دادم بگم…
استاد جان از زمانی که در مدار این آگاهیها قرار گرفتم فکر میکنم از سال 94 95 بود که تصمیم گرفتم تلویزیون رو کنار بگذارم. وقتی اهمیت این موضوع رو پی بردم اینکار برام سخت نبود. البته قبلش فقط اخبارهای بی بی سی رو تماشا میکردم ولی بعد که متوجه شدم همونها هم مناسب نیستند کلاً قطعش کردم. اون رو هم تا زمانی که خونه پدریم و مجرد بودم تماشا میکردم چون بیشتر وقتا تلویزیون و ماهواره روشن بود من هم ناخودآگاه میدیدم. بعد ازینکه ازدواج کردم و به خانه خودم رفتم شوهرم ،کپیِ پدرم، به شدت به تلویزیون وابسته بود در حدی که باید صداش همیشه توی خونه پخش میشد و به محضی که ایشون از خونه میرفت من اون رو خاموش میکردم.( اینجا دوباره به قانون جدب پی بردم، من فردی رو وارد زندگیم کردم که دقیقا مثل پدرم بود و تجربه های قبلیم در مواردی که بیشتر بهش توجه منفی و گله و شکایت میکردم تکرار شد. یکی مصرف دود و مواد و دیگری تلویزیون، این دو تا خیلی همیشه من رو اذیت میکرد و بعد ازینکه قانون رو هی بهتر فهمیدم الان متوجه میشم که چون من تغییری نکرده بودم فقط با فردی ازدواج کردم که جوانتر بود و قرار بود شوهرم بشه خخخخ)
تا همین 4 سال پیش به همین منوال پیش میرفت. بتدریج شوهرم متوجه تز فکری من درمورد تلویزیون شد. دیگه کم کم اون رو بخاطر من ک اذیت نشم روشن نمیکرد ولی از طریق گوشیش فیلمهایی که دوست داشت رو تماشا میکرد بتدریج هندزفری گذاشت طوری شده بود که دیگه فقط 20 درصد مواقع تلویزیون روشن بود اما اینها اتفاقی نبود، من همزمان به جای تلویزیون ویسها و فایلهای استاد شریفی و بعدش فایلهای شما رو توی خونه پخش میکردم و این تغییرات کم کم اتفاق افتاد.
این رو هم بگم اوایل بیشتر با هدف تغییر شوهرم فایلهای صوتی دانلودی رو پخش میکردم فقط حالم خوب میشد انرژیم بالاتر میرفت و به ناخواسته هام کمتر توجه میکردم. بعد دیدم خیلی مقاومت داره و یکسره با هم بحث میکردیم در مورد صحبتهای شماباهم اختلاف نظر داشتیم ایشون مسخره میکرد من گارد میگرفتم و دفاع میکردم شاید یک دورهای شد که حتی به علت اینکه میخواستم درستی این مسیر رو به ایشون ثابت کنم خودم از مسیر پرت شدم دیگه گوش نمیکردم. فکر کنم شاید 4 سال من این چالش رو داشتم که برای اثبات درستی این راه ،خیلی جنگیدم و بعد فهمیدم که اشتباه کردم میتونم به جرات بگم شاید بعد از 7 سال بودن در این مسیر و آشنایی با قانون جذب که فقط 4 سالش حدوداً با شما بوده تازه یک سال هست که مفهوم این جمله شما رو بدرستی پی بردم که «دست از تغییر دیگران بردار ،تمرکزت فقط روی خودت باشه». دیگه اون تعصب رو ندارم که بخوام شوهرمو تغییربدم به این دلیل که بیشتر درک کردم که مسولیت زندگی خودم رو بپذیرم. اخه هر چی گدشت بیشتر دارم میفهمم ک دنیامون رو خودمون با افکارو فرکانسهامون میسازیم. از زمانی که توی این یک سال بیشتر فایلهای رایگان سایت رو دنبال کردم در بهار و تابستان 402 نتایج بسیاری دیدم. همسرم شبها سر کار میرفت بااینکه ازین روال راضی نبودم اما ارامشم بهتر شده بود. این روال همزمان با اینکه من فایلهای رایگان رو بیشتر گوش میکردم بهترو بهتر میشد شوهرم ساعتهای بیشتری سر کار میرفت من دانشگاه ثبت نام کرده بودم و میتوانستم به راحتی توی خونه درس بخونم البته یک سال و نیم از وقت من به خواندن درس هایی گذشت که اصلاً لذتی ازش نمیبردم فقط به خیال خودم هدفی رو انتخاب کرده بودم و داشتم توی مسیرش پیش میرفتم وقتهایی که خسته میشدم به عنوان تفریح و جایزه میآمدم و یک کلیپ تصویری از فایلهای رایگان رو میدیدم تا این شد که فشارها بیشتر شد و داشتم از تکراری بودن مشکلات زندگیم و کند پیش رفتن تغییرات خسته میشدم بتدریج بیشتر درک کردم که همه مشکلات زندگیم بخاطر احساس بی ارزشی و بی لیاقتی درونیم هست و اونجا بود که مهرماه 402 با گارد و مقاومت شدید ذهنم اولین دوره خودم، دوره لیاقت رو خریداری کردم.
سه جلسه ای از دوره را کار کردم.همزمان فایلهای رایگان رو هم میدیدم و گ.ش میدادم تا این شد که ابان ماه پیشنهاد کار سوپر مارکت ازطرف خواهرم داده شد بهمن ماه استارت کار توسط شوهرم زده شد. البته که 5 ماهی فشار زیادی بمن و خودش وارد شد اونجا همش یاد حرفای استاد میافتادم که میگفتند مسیر درست مسیر سختی نیست مسیر آسانی است و چون این کار با کلی قرض استارت خورده بود من در اصل مخالفت داشتم اما باز هم گذاشتم خود شوهرم تصمیم بگیره. بهرحال از آن موقع 7 ماه میگذرد که همسرم هر روز از صبح تا ظهر و عصر تا شب سر کار هست. تلویزیون در خانه فقط تبدیل به یک دکور شده من کلی وقت دارم که حدود 9 ساعت در خانه تنها باشم و به کارهایم برسم هر زمان دلم میخواد میرم به مغازه صبح یا عصرتا هم ارتباط با مشتری و فروش رو تجربه کنم و هم برایم تفریحی باشد از طرف دیگه همسرم رو حدوداً 3 تا 4 ساعت در کل روز میبینم و این آرزوی من بود که زمان تنهایی بیشتری رو برای خودم داشته باشم الان حدود 7 ماه است که به این خواسته رسیده ام و آرامشم خیلی بیشتر شده است.
تصمیم گرفتم ترم آخر دانشگاه رو نروم و به کار مورد علاقهام بچسبم با اینکه 30 میلیون تا الان هزینه کردم.
الان متوجه میشوم تمام تغییراتی که در زندگیم ایجاد شده فقط با فایلهای رایگان اتفاق افتاده باخودم میگم پس اگر زمان بیشتری رو روی خودم بصورت تمرکزی کار کنم و روی دورههای خریداری شده وقت بگذارم دیگه چی بشه !!
تا قبل ازین فقط فایلهای رایگان رو میشنیدم و هیچ اقدام عملی خاصی به دنبالش نبود غیر از شنیدن و ساخته شدن ذره ذره ی باورهای متفاوت که در فایل ها بهش اشاره میشد.
فروردین 403 دوره حل مسایل رو حریداری کردم الن که فایلهای دورههای که خریداری کردم رو گوش میدم و تمارینش رو کم کم انجام میدهم نتایج هی بهتر داره میشه.تازه بخودم تعهد دادم که غیراز گوش دادن به فایهای رایگان در هروز فقط حدود 3 ساعت برای کامنت خوندن یا نوشتن و کار روی دوره هام وقت بگذارم چون متوجه شدم خیلی کم وقت میگذاشتم تا الان پس نتایجم هم فعلن بزرگ نبوده خیلی. به هر حال الان که 8 سال است با قانون جذب آشنا شدم، یکی از اصلیترین راههای نفوذ ورودیهای منفی به زندگیم رو که تلویزیون است، بستم. چون متوجه شدم که بسیار باورهای بدی به ما انتقال داده میشود و الان هرچه بیشتر و با تعهدتر روی خودم کار میکنم داره در همه ابعاد زندگیم بهتر میشود. میتوانم بگویم تابستان امسال 1403 یکی از بهترین دورانهای زندگی من بعد از 8 سال زندگی مشترک بوده که آرامش داشتم شوهرم را خیلی بیشتر دوست میدارم و روابط ما بهتر شده. از نظر مالی یک تومان به درآمد من اضافه شده. فقط چون ساعتهای بیشتری رو اونهم روی دوره حل مسایل و احساس لیاقت کار کردم. . هروز هم دارم اهرم رنج و لذت رو میخونم.
سلام من یک وماه ونیم هست که با 12 قدم دانشجوی این مسیر شدم فایل ها رو بارها وبارها گوش دادم همش فک میکردم اگه اینقدر اسونه پس من چرا جا موندم البته بگم که من سه سالی هست که در میسر مثبت اندیشی هستم اتفاقات جالبی افتاده و خب انسانیم و کلی آرزو و هدف ک تا هستیم با انها زندگی میکنیم یادمه استاد قبلی در مورد بهای رسیدن به خواسته ها رو با قیمت ریالی ان جدا کرد و گفت هر هدفی بهایی داره اما من متوجه نشدم و همیشه از خدا کمک میخواستم تا جواب این سوالم رو بده و معنی درست بها رو نمیدونستم چقدر عالی و کامل توضیح دادین استاد عباس منش خدا قوت و حال باید روی جسارت پرداخت بهای ارزوهام تمرکز کنم راهم اسانتر شد این چند روز همش میگفتم پس من چرا هدایت نمیشوم چرا چرا چرا حالا ارومتر و دقیقتر مسیرم رو بررسی میکنم بیداری یعنی همین متشکرم امشب شب قدر هست من احساس میکنم به اندازه تمام عمرم از شب قدر بهره بردم بجای اینکه قران سر بگیرم قلبم اگاهتر و ارامتر شد زندگی تک تک هم مسیرها سر سبز
سلام بر استاد عزیز
سلام بر دوستان خوب خودم
نکات عالی در این فایل یاد گرفتم و می توانم از آن درس های عالی برای خودم بگیرم و از آنها در زندگی خودم و کسب و کار خودم استفاده کنم
پرداخت بها همان نکته ای است که من در این فایل یاد گرفتم و باید برای هر کاری و هر چیزی بهای آنرا پرداخت کنم و هرگز دنبال چیزهای مفت و مجانی نباشم
کنترل کردن افکار بسیار مهم است و چه جالب استاد گفتند که حاضر بودند برای پرداخت بهای اهداف خودشان هرگز تلوزیون نگاه نکنند
افراد پیرامون خودشان را سنجیده انتخاب کنند و این انتخاب تا جایی است که حتی اگر تنها هم بمانند باز برای استاد مشکل نباشد
واقعا عمل کردن به این نکات خیلی سخت است و عمل کردن به آن مسیر موفقیت را جلو می اندازد
چقدر زیبا است که باید یاد بگیرم وگرنه خود جهان هستی با تضاد ها و اتفاقاتی که در سر راه من قرار می دهد به من یاد می دهد که چگونه از قوانین استفاده کنم
این فایل را باید بارهای بار گوش بدهم چرا که واقعا نکته هایی در آن دارد که فقط و فقط عمل کردن به یک نکته از آن من را از اینجا به جاهایی خواهد برد که هیچ وقت فکر آنرا هم نمی کردم
به میزان بهایی که من می پردازم به همان نسبت من به موفقیت ها دست پیدا خواهم کرد
و من برای اینکه بهتر از قبل خودم بشوم
باید بهای آموزش دیدن را پرداخت کنم
باید هر روز صبح قبل از شروع هر کاری ابتدا آموزش های خودم را ببینم
بجای موزیک های مختلف گوش دادن از فایل های صوتی استاد استفاده کنم تا بتوانم ذهن خودم را آگاهانه جهت بدهم
ممنونم از استاد مهربان
سپاس از خدای مهربانی ها
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام استاد عشق استاد شما بینظیر ید خدا را هزاران و هزار بار شکر برای وجود شما استادخدارا شکر برای این فایل که امروز گذاشتین وچقدررررررررررررررررر به من انرژی داد وچقدررررررررررررررررر کمک کننده شد برای هدفی که داشتم چند وقت که نمی دونم باید چیکار کنم که به انجام این هدفم کمک کنه چیکار کنم خوبه که باید انجام بدم با این فایل شما فهمیدم باید چه کاری را انجام بدم خیلی کمک کننده شد برای این کارم ،من دارم چند وقت یه کار که خودم باید باشم، مستقیم خودم سفارش بدم از طریق تلفن سفارش می کردم یا از کانال کسی دیگه برام این کار و میکرد اما الان از صحبت های این فایل که شنیدم از شما این ایده اومد به ذهنم باید برم اون شهر خودم مستقیم کارم رو انجام بدم این موضوع من با تلفن سفارش ی حل نمی شه یه حسی به من گفت بهای این خواسته رفتن خودت وحضوری انجام دادن و خیلی خیلی خوشحال شدم خدایا خدایا هزاران شکر برای این هدایتت خدایا بی نهایت سپاسگزارم ،از شما استاد بی نظیر عالی وعشق هم سپاسگزارم و از خانم شایسته برای ظبط این فایل .🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌💖 عاشقتونم عاشقتونم دوستون دارم💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹.
سلام دوستان گل، سلام به سید حسین عزیز بعد از مدت ها.
خدایا اگه کسی این سوال منو درک میکنه هدایت کن که جواب آگاهی بخشی به اون بده.
من تا عمق جان معنی پرداخت بها رو درک میکنم. من تا عمق جان به این معجزه مسلحم. من کسیم که تا حالا ناممکن های بسیاری را به شکلی نرم و آرام ممکن کردم که خودم هم متوجه اون نشدم. این یعنی اینکه من هم در این ارتش از درجه دارهای بزرگم. نمیخوام همه ی دستاوردها و قربانی هایی که داشتم رو براتون بازگو کنم و به یکی از اونها که جدیدتر هست بسنده میکنم.
من با اینکه همیشه دانش آموز و دانشجوی درس خوان و منظمی بودم ولی هیچگاه در درس ریاضی موفق نبودم. دوران دبیرستان به زحمت ریاضی رو با نمره های ۱۰، ۱۰.۵ قبول میشدم و در دانشگاه نمره ریاضی من ۵ شد. من آخرین بار ۱۵ سال پیش در دانشگاه با ریاضی سر و کار داشتم. تا اینکه چند مدت پیش با علاقه مند شدن به نحوه ی کار کامپیوتر و نرم افزار های فوق مهندسی مثل هسته ی سیستم عامل فهمیدم که پشت همه ی این زیبایی هایی که به اون علاقمند شدم ریاضیات قرار داره و تصمیم گرفتم که در این سن بالا و از اول (From Scratch) به مطالعه ی ریاضیات بپردازم. بهایی که پرداخت کردم این بود که صبح و شب شد ریاضی و تحقیق و تحقیق و تحقیق در سایت های انگلیسی زبان و دانشگاههای معتبر جهان. الان چندین ماه از اون موقع میگذره من فقط میخوام بگم که الان از نظر ریاضی کجا ایستادم. الان هرکس از من بپرسه که نظرت راجع به ریاضیات چیه میگم از نظر من آسانترین درسیه که میتونید به عمرتون تجربه کنید. قطعا آسانترین و لذت بخشترین. آسان آسان آسان و لذت بخش. من الان با این سن بالا دوباره شروع کردم به درس خوندن. الان در رشته ی علوم ریاضی و کامپیوتر یک دانشگاه معتبر آمریکایی در حال تحصیلم (باز تاکید میکنم با این سن و با اون پیشینه ی ریاضی). نمراتم همه A+ هست. از کسانی که در رشته ریاضی دکتری دارن اشکال میگیرم و کاراشون رو نقد میکنم. من الان دقیقا در یک خوابیم که در واقعیت معنا شده.
اینا رو گفتم که فک نکنید اگه سوالی که میخوام بپرسم خنده دار به نظر میاد یعنی اینکه من از این فرکانسها و قوانین و … سر در نمیارم. همونطور که گفتم من در ارتش قوانین الهی از درجه دارهای بزرگم.
و اما سوال من:
سید حسین عزیز در این فایل میگن که با اینکه همیشه با خواندن یه جمله از کتاب خوابم میگرفت (یعنی از مطالعه بدم میومد) به خاطر هدفم این بها رو پرداخت کردم و ۵۰۰ کتاب خوندم. اینجا ذهن منطقی من یه آلارم میده. من عمیقا معتقدم که انسان باید در زندگی کاری رو که بهش علاقه داره انجام بده و خود استاد هم عمیقا به این جمله باور داره. پس چرا باید وقتی انسان به مطالعه علاقه نداره به زور مطالعه کنه؟ این موضوع همواره در ذهن من تضاد ایجاد میکنه. چون خود من هم از انسانهایی هستم که به شدت از مطالعه متنفرم و به شدت علاقه دارم اگه قراره چیزیو یاد بگیرم از طریق ویدیو یاد بگیرم.
سوال اصلی اینه: آیا انسان در پرداخت بها باید علایقش رو کنار بزاره؟ یا اینکه پرداخت بها هم باید متناسب با علایق باشه؟
سنگینترین تضاد زندگی من الان همینه چون خیلی از بهاهایی که باید برای بقیه اهدافم بپردازم با علایق من جور در نمیاد. و دلیل اصلی سردرگمی من اینه که تا پای جان اعتقاد دارم که انسان باید از مسیر لذت ببره در نتیجه باید حتی بهایی هم که پرداخت میکنه مورد پسند و علاقش باشه. شاید هم من اشتباه میکنم و پرداخت بها یک استثنا در مورد علایق است.
بنام الله یکتا
سلام دوست عزیز من خودم در این حد درک کردم یک بار یه بزرگی گفتن ما سه مدل آدم داریم نادان,باهوش,نابغه
دسته ی اول نادان ها,کارهایی رو انجام میدن که دوست ندارن و حس خوبی بهشون نمیده ولی با این حرف و باور که مجبورم یا وظیفم هست که انجام بدم,کل زندگیشون رو زجر میکشن,مثلن فلانی میدونه که کار کارمندی و زیر دست بودن رو دوست نداره ولی میگه من برای حقوقش و بیمه ای که داره مجبورم کارمند بمونم یا ممکنه از سمت یکسری آدم ها همیشه ضربه بخوره و با این که میدونه اون ادم برای ارتباط سالم نیستن و ایت ارتباط داره بهش ضربه میزنه ولی به دلیل یسری باور مثل احساس گناه یا نداشتن باور لیاقت و عزت نفس میگه من وظیفمه که به دیگران احترام بذارم و باید با همه مدارا کنم و یه عالمه مثال دیگه.خوب پس این آدم ها همیشه از زندگیشون ناراضین.در صورتیم,که خودشون با باورهای غلطشون و عملکرد اشتباهی که از این باورهای اشتباه سرچشمه میگیره خودشون رو نابود میکنند ولی بازم اخرش میگن زمانه اینجوریه و باید بسوزم و بسازم سرنوشتمه که البته همه ی ما اینجوری بودیم یا هستیم.
گروه دوم افراد باهوش این افراد میرن دنبال کارهایی که دوست دارن و اون ها رو با عشق انجام میدن همه ی انسان ها تو طول زندگیشون مطمئنن یه جایی بوده که به خواسته هاشون رسیدن چرا چون بی نهایت میخواستنش و دوستش داشتن پس رفتن و بدستش اوردن و چون علاقم داشتن اصن پرداخت بها و انجام یه عالمه کار در اون مسیر براشون سخت نیست و خیلیم شیرینه و نتیجم میگیرن چون طبق قانون احساس خوب و حال خوب,اتفاقات خوب.مثلن فلانی تو قسمت ورزش همیشه عالی بوده و خوش درخشیده و حاضر بوده هر کاری رو هم برای یادگیری ورزش و رسیدن به رتبه های بالاتر انجام بده چرا چون عاشقش بوده و انگیزه داشته پس رفته دنبالش این آدم ها باهوشن و تا حدودی از زندگی لذت میبرن چرا میگم تا حدودی چون همه ی ما در یه قسمت هایی علاقه ی عمیق داریم و به نتیجه ی عالی میرسیم ولی یه جاهایی نه باید علاقه رو به وجود بیاریم و بها بدیم و اگه این کار رو نکنیم لذت رو نمیتونیم در همه ی ابعاد زندگی تجربه کنیم.
گروه سومی که نابغن آدمایی هستن که یاد میگیرن کارهایی که لازمه و براشون موفقیت به ارمغان میاره رو با لذت انجام بدن چطوری با تمرین و تکرار و پرداخت بها برای مثال استاد نابغه بودن چرا چون مثلن تو بحث قانون سلامتی کی هست که دلش نخواد یه عالمه شیرینی و یه عالمه غذاهای متفاوت که خیلی هم زیادن رو تجربه کنه همه ی ما عاشقشیم ولی خوب برای بدن مضره استاد با هدایت خواستن از خداوند این مسیر الهی رو در قانون سلامتی بهش رسیدن و فهمیدن که باید سبک غذا خوردنشون رو تغییر بدن اولش سخته بود ممکنه بعضی جاهاش رو دوستش نداشتن ولی باید این علاقه رو در خودشون به وجود میاوردن با تمرین و تکرار ارام ارام با طی کردن تکامل تونستن سبک غذاییشون رو تغییر بدن و این عادت رو در خودشون به وجود بیارن که چیزی که به نفعشون هست و باعث سلامتی ایشون میشه رو سعی کنن با لذت انجام بدن و این بها رو برای رسیدن به سلامتی کامل و اندام زیبا پرداخت کردن.در قسمت کتاب هایی هم که گفتین استاد به مسیری که میرفتن و کشف قوانین و خواندن فکر خداوند به صورت درست و مسیر توحیدی علاقه داشتن ولی ممکن بوده کتاب خوندن رو دوست نداشتن (البته خیلی ها هستن که میگن به فلان مسیر علاقه داشتیم ولی باید یه عالمه کتاب میخوندیم و یه درس هایی از اون رشته رو درک میکردیم که دوست نداشتیم پس رهاش کردیم و رها کردن و هیچ وقتم به نتیجه نرسیدن چون بهاش رو نپرداختن) ولی گفتن من باید با تمرین و تکرار این علاقه رو در خودم به وجود بیارم چون من برای درک بهتر قوانین نیاز هست که یکسری کتاب ها رو بخونم و اطلاعاتم رو گسترش بدم یا مثلن فوتبالیست های مشهور که علاقه به فوتبال و حرفه ای شدن داشتن فوتبال و توپ زنی و تو زمین بودن رو با علاقه انجام میدادن ولی رژیم غذایی داشتن و ورزش های سنگین کردن رو صددرصد علاقه ی زیادی نداشتن ولی میدونستن باید این عادت و علاقه رو در خودشون به وجود بیارن اگر که میخوان به موفقیت و نتیجه ی دلخواهشون برسن.انشالله پاسخ سوالتون رو گرفته باشین.
سلام پریسای عزیز
چقدر عالی جواب دادی. دمت گرم واقعا. این جوابی که دادی کاملا با ذات من هماهنگی داره.
پس من در واقع درست فکر میکردم. همیشه در زندگی هدف های بزرگی قرار دارن که ما خیلی بهشون علاقه داریم ولی در مسیر رسیدن به اون اهداف ممکنه قدم هایی وجود داشته باشه که در نظر ما سخت و ناسازگار باشه. اونی که واقعا به هدفش علاقه داره اون سختی ها و ناسازگاری ها رو با انگیزه میگذرونه چون میدونه موقتی هستن چون از اهرم رنج و لذت استفاده میکنه. پس اینکه میگن همواره کاری رو انجام بدید که بهش علاقه دارید نه به این معنی باشه که تک تک قدم هایی که برمیداریم در دایره ی علایق ما قرار میگیرن بلکه به این معنیه که کار اصلی و بلند مدت و هدف زندگی ما باید متناسب با علاقه ی ما باشه.
من همیشه فکر میکردم که ورزش حرفه ای خصوصا فوتبال رو خیلی دوس دارم ولی هیچگاه واردش نشدم چون من از فوتبال فقط روز مسابقشو دوس داشتم ولی حاضر نبودم برای پیشرفت فوتبالم تمرین های اون رو انجام بدم. در واقع به خود فوتبال علاقه داشتم ولی از تمرینهاش متنفر بودم. یک چنین موقعیتی در مورد تمام علایق ما وجود داره مثلا یک نفر به موسیقی علاقه داره ولی اگه بخواد تئوری موسیقی رو بخونه خیلی بهش فشار میاد.
نتیجه اینکه ۱۰۰ درصد قدم های زندگی نمیتونه مورد علاقه ی ما باشه ولی بعضیهاش قدم های واجبیه که ما رو در مسیر علاقمون به قله های بالا میرسونه. اصلا برای همین هم اسمش قربانیه اسمش بهاس اگه قرار بود مورد علاقه ما باشه دیگه اسمش بها نبود عشق و حال بود.
واقعا دمت گرم.
سلام و درود خانم خورسندی ثروتمند ، عجب کامنتی بود ، بسیار بسیار بسیار عالی و ارزشمند. واقعا لذت بردم از این توصیف و از این مصداق و نهایتا این شکل نتیجه گیری پایانی ، خیلی متشکرم و خیلی خوشحالم که در محیطی دارم روی خودم کار میکنم که دور و برم دوستان ارزشمند هم فرکانسی هستن که بر شوق و انگیزه و اطلاعاتم افزوده میشه.
ب نام الله مهربان وهدایتگر ب سمت زیبایی شادی سلامتی ثروت و حال خوب
سلام ب استاد و مریم عزیز در این بهشت سرسبز زیبا
=آیین ابراهیم باشید که او موحد بود و مشرک نبود
=وقتی به قربانی کردن فکر میکنیم باید ب پرداخت بها برای رسیدن ب هدف کنیم
=برای رسیدن ب هدفی که داریم حاضریم چقد قربانی کنیم چه چیزی قربانی کنیم
=ب اندازه ای که برای رسیدن ب آرزوت بها میپردازی بهتر به هدفت میرسی
=پرداخت بها برای رسیدن ب هدف توپ بازی هم بازی زمین بازی را تغییر بدیم
=باید مشخص کنیم برای هدفی که میخاییم برسیم چه بهایی میپردازیم و حرکت کنیم
=برای رسیدن ب هدف بهاشو انتخاب کنیم و بپردازیم
=با عشق بها پرداخت کنیم برای رسیدن ب هدف
=باید تمرکز صددرصدی بزاریم برای رسیدن ب یک هدف
=باید انتخاب کنیم چیو میخاییم بپردازیم برای رسیدن ب هدف و بپردازیم
=برای رسیدن ب هدف باید تمرکز بزاریم قربانی کنیم حرکت کنیم بها بپردازیم
=باید انتخاب کنیم چقد حاضریم قربانی کنیم برای رسیدن ب هدف حضرت ابراهیم پسرشو قربانی کرد برای رسیدن ب هدف
=برای هدفت وقتی قدم برمیداری نباید حرف دیگران برات مهم باشه
=اگر هنوز نمی تونیم برای خودت زندگی کنی ب هدفت نمیرسی
=آنچه که میتونی قربانی کنی ب هدفت بهتر میرسی
=آنچه که بهش میرسیم انچه هست که بهش بها میپردازیم
= تو اگه هدفت بزرگه باید قربانیت بزرگ باشه
=ب اندازه ای که قربانی میکنی ب هدفت میرسی
=پیامبر سالی یک بار ب مدت یک ماه میرفت توی غار برای رسیدن ب هدف و بهاشو میپرداخت
برای کشف دوره سلامتی چه بهایی پرداختیت و چقد ب بهترین ب بهترین نتیجه رسیدید حرکت از بندر عباس ب تهران و چه قربانی بزرگ دادید
زندگی خودم هم تاجایی که بها پرداختم ب نتیجه رسیدم از کنترل ذهن از دوری از جامعه دوری از افراد منفی و اوج نتیجم تغییر زمین بازی هم بازی ئو نتیجه عالی با دوره سلامتی
هدف جدیدم بالا بردن در امدم و سه برابر کردنش و بالای صدمیلیون شدن و شروع پرداخت بها خرید دوره ب ارزش ده میلیونه تمرکز صد درصدی ب تمریناتی که گفته میشه دور بودن صددرصد از جامعه و کنترل ذهن کامل
سپاسگذارم برای این فایل زیبا که فایلی که من هر روز هر روز گوش میدم شاید هزار بار گوش دادم چقد بی نظیر این فایل
آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون
به نام الله.سلام خدمت استاد عزیزم این چندمین بار این فایل کاربردی رو میبینم و هر بار من درس میگیرم یکی از آموزهاتون تو این فایل که هر بار گوش میدم ولی من درکم ازش بیشتر میشه (بهای هدف)چقدر این حرف منو ب فکر میبره به خود میگم آیا من واسه هدفم چ بهای داشتم تا این لحظه که به خودم یادآوری بشه .من روزانه چهار ساعت راحت تو اینستاگرام ول میچرخیدم دو ماه میشه کلا حذفش کردم .تلویزیون رو دوماه میشه کلا حذف شده دوست های که خاطره های خوبی باهم داشتیم چقدر باهم بودیم اون هام جهان حذفشون کرد .استاد همیشه یه حرفت تو گوشمه همیشه یا تغییر میکنم یا میمیرم این حرفتون یه انفجاری بود تو درون من .استاد من میخام تو کارم برند بزنم الان مغازه ی کوچکی دارم ولی دارم قدم برمیدارم برای هدف اصلیم الله منو هدایت میکنه ولی میگم باید بیشتر بها بدم باید چیزهای ببشتری رو قربانی کنم میدونم باید رو خودم کار کنم .استاد تا هستم شاگردتون هستم و از خانم شایسته عزیز سپاس گزارم برای این همه اگاهی رو سایت امیدوارم روزی هردوتان رو ببینم
الله یارو یاورتون