اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد بله شما درست میگید ما اصلا نه رو خودمون کار میکنیم نه کاری انجام دادیم و نه چیزیو پرداخت کردیم همینجا لم دادیم برا خودمون که آره فلانی اینجوره مسئول کشور اینجوریه خاک تو سرشون مارو بدبخت کردن آره فلانه…درصورتیکه ما مردم هم خودمون هیچ کاری نمیکنیم حالا من رو بحثم با اونا نیست با خودمه ک آره واقعا نمیخوایم از دایره امنمون خارج بشیم ….به هیچ عنوان .. کی بدش میاد مولتی میلیاردر باشه؟ کدوم آدمی بدش میاد بدن لارج و خفنی داشته باشه؟ کی بدش میاد افکار فوق العاده داشته باشه؟ کی بدش میاد حسش عالی باشه اکثر اوقات…؟کی بدش میاد ازدواج رویایی داشته باشه ینفری ک درکش کنه عاشق باشن کی بدش میاد فرزند صالح و درست کاری داشته باشه واقعا دررررررکل کی بدش میاد زندگیه خیلی خفنی داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از هرررررررکس بپرسی میگه خیلی دوست دارم اما….صدرصد اما رو میگه چون 99 درصد افراد دارن زوری زندگی میکنن اصلا راضی نیستن….من زبان خیلی دوست دارم …دوست دارم عالی باشه زبانم و آموزشش بدم و اینم بگم حالم از تدریس بهم میخوره اماااااا چونکه زبانه دوسش دارم…تو کار زبان متبحر بشم ترجمه اش…تدریسش….نمیدونم همه چیزش …و الان من چند سالمهههههه؟؟؟؟؟؟ 16
و من درکل خودم هم اهل تلویزیون نیستم زیاد مگر دی وی دیش از خودم باشه و اینها…تنها کاری که الان میتونم انجام بدم اینکه زبان تمرین کنم و زبان تمرین کنم و زبان تمرین کنم و باورهامو راجع بهش تغییر بدم و ب قول شما خداوندگار زبان انگلیسی…..و شاگرد بپذیرم …خلاصه
و برم دزفول یعنی توی شهرمون…..و کلاسهای متنوع برگزار کنم و داخل کارم حرفه ای بشممممممممممممممممم
سلام استاد ،،خیلی خوشحالم و خیلی از خدا ممنونم که تو را با من آشنا کرده واقعا ممنونم ،،من در مورد چه چیزی رو قربانی کنم ،،سیگار کشیدن رو ترک کردم ،،در واقع قربانی کردم نمیدونم درسته یا نه،
ولی اینو میدونم که الان دیگه خودمم هم دیگه بخواهم هم دیگه جرات ندارم که این کار رو تکرار کنم عاشقتم استاد خدا قوت
این فایل از طریق هدایتی که از رب وهابم خواستم بم رسید، پس با تمام وجودم بش گوش کردم و الان بعد از شنیدن سه بارش و انتقال آنچه که یاد گرفتم در دفتر ثبت برنانه ریزی و تصمیم و تعهد، این کامنت رو میزارم هر چند باید بالای هزاربار بقول استاد عزیزم البته فرااستاد عزیزم بش گوش داد.
با عجز خیلی زیاد و گفتن جمله خدایا من از هر خیری که از تو به من برسه فقیرم (همچون موسی) و همینطور در جواب خواسته ام که رب وهاب مالک تمام دنیا بگو من برای رسیدن به خواستم ( که جدا شدن از شرایط فعلی هست و رفتن به فرکانس بالاتر که در اون بتونم شادی، ثروتمندی، سلامتی و لذت و خنده رو در حد زیادی تجربه کنم)، به این فایل هدایت شدم از طریق مرا به نشانه ام هدایت کن، تضاد بسیار مالی رو در حال تجربه هستم، یجورایی داره بم برمیخوره عملا
خلاصه از فایل فهمیدم که خانم جان شما بهایی رو به اندازه زیاد نمیخوای بپردازی، یا به قولی از نظر خودم کارایی که دارم میکنم مثل تی وی ندیدن و قطع کردن یه سری روابط که بعضیاشون ناخودآگاه و بدون هیچ تلاشی و فقط به لحاظ تغییر فرکانس رخ داد و درصد خیلی کمی آگاهانه قطع شد من رو به این درجه رسونده با نتایج فعلی که فقط فهمیدم مفهوم فرکانس چیه بصورت عملی، ولی هنوز خیلی جای کار داره، و شاید تقواهایم و تعهدهایم بیشتر 40 درصدی هستن. و مسئله اصلی عمل به قانون پرداخت بها در حد خیلی زیاد هست، تمرکز زیاد، واقعااااااا تی وی نبین، واقعااااا بحث و جدال نکن حتی یک کلمه، واقعا باید سپاس گزاری کنی و اعراض تمام و کمال داشته باشی، واقعا باید شجاعت عمل به ایده رو داشته باشی، بدون هیچ حرفی، تعهد غیرقابل مذاکره تموم شد و رفت
حالا هدف کلی من افزایش عزت نفس به کمک دوره عزت نفس هست که میدونم همراستا هست با کارهای پول درآوردن برای پرداخت اقساط و بدهی هام (فهمیدن اینکه عزت نفس ترمز بزرگ زندگی من هست با هدایت خداوند وهابم انجام شد)، سال جدیدم که از 17 ام دی ماه شروع شد یک روز بعد از تولد 28 سالگیم، سال عزت نفس، ارزشمندی و احساس لیاقت به قول استاد عزیزم، نامگذاری شد و هدفش معلوم شد.
و به طرز عجیبی تمام اقدامات و گام هایی که باید بردارم برای عزت نفس و حتی تمارین همراستا هستن با عملیات جور کردن پول برای پرداخت اقساط و بدهی هایم
گام ها: 1- شنیدن تمام و کمال دوره عزت نفس، هر هفته یک فایل بصورت تمرکزی و جزوه و نکته برداری و انجام تمارین
2- عمل تمام و کمال به تمرین ها و برنامه ریخته شده روی کاغذ برای گوش دادن به دوره ها
3- پرداخت بها
حالا بها چیه؟ 1) تمرکز تمام و کمال بر روی فایل ها و تمرین ها، 2) تی وی ندیدن که از قبل نبود حالا دیکه صد درصد نباید باشه ( من بخاطر مسابقات کشتی میدیدم تی وی همون یکمم اذیتم میکنه جدیدا و قبل از دیدن فایل قرار گذاشتم فقط و فقط از سایتی که مسابقه رو بصورت آنلاین پخش میکنه ببینم فقط مسابقه و تمام)، 3) اعراض تمام و کمال از ناخواسته ها، چرخیدن در سایت های مختلف بدون هیچ دلیل موجهی، اگر برای یادگیری در مورد کارم هست که هیچ باید انجام بشه و نه برای سرگرمی و ویست تایم، بعدم اعراض از بحث و جدل و گشتن با افراد فکرنامثبت دار ( که از قبل حدود 99 درصد انجام شده حالا باید به 100 درصد برسه یعنی جتی به نزدیکان فقط در حد سلام اینا)، 4) عمل به تمام ایده هایی که خداوند وهابم بم الهام میکنه و صفر کردن فاصله فکر و عمل، و عمل به هدایت ها، 5) توجه به زیبایی ها و به صورت آگاهانه هر کجا که هستم سعی کنم چند نکته زیبا و مثبت از آنچه که میبینم رو بگم، تحسین کنم تا بقول کامنت دوستمون آقا پوریا کاتبی که کامنت گذاشته بودن زیر فایل الگو برداری از افراد موفق تحسین کنیم تا آسان شویم برای آسانی ها، 6) کامنت هر روزه در سایت بگذارم چون کامنت خوندن صبحانه ک شبانه قبل از خواب رو خداروشکر دارم عملیش میکنم حدود یک ماهی هست، 7) رعایت قانون تکامل در پول درآوردن برای پرداخت اقساط، 8) صبح زود بیدار شدن و شب زود خوابیدن، 9) از کسی پول قرض نگیرم و پول قرض ندم (رعایت آموزه های استاد از زبان آقا رضا عطار روشن فایل های نتایج دوستان)، 10) نیاز بود برای کارم تبلیغ کنم باید بتونم خودم بدون پول انجامش بدم، و در نهایت 11) سعی کنم از مسیر رسیدن به اهدافم و پرداخت بها کلی لذت ببرم که موفقیت یعنی گام برداشتن و تمام و کمال در مسیر بودن است نه نتیجه و سعی کنم آموزه های دوره عزت نفس جزء شخصیتم بشه و بعد با توجه یه موقعیتم و نگاه به اطرافم و افرادی که اطرافم هستن و کیفیت زندگیم ببینم چقدر تغییر کردم و به فرکانسی که بالاتر رفته ببینم عهههههه تغییر کردم پس!!!!!!
عملیات انجام شد، ادامه ساختن عزت نفس، شروع پروژه بعدی دوره صلح و پول درآوردن برای استقلال مالی.
عاشقتونم و همتون رو از دور بوس میکنم خانواده عزیزم
سلام استاد وقتتون بخیر. من بعد از 15 سال معده درد وحشتناک الان حدود 1 ماهه حتی قرص نخوردم. به لطف خدا و قوانین ثابتی که قرار داد تا ما تعیین کننده و خالق زندگی خودمون باشیم. سه ماهه که دادم فایلهای شما رو گوش میدم. بارها هم حسی بهم داده این آگاهی ها که بغضم ترکیده که خدایا من اینهمه داد میزدم و فریاد میزدم که خدایا چرا به حرف من گوش نمیدی پیش هر کسی که احساس میکردم آبرو داره میرفتم التماسش میکردم دعام کنه و هر روز بدتر و بدتر میشدم تا اینکه خدای بزرک و توانا و مهربان و خالق و هدایتگرم به این راه زیبا هدایتم کرد. اصلا دارم یه آدم دیگه میشم!!!! خدایااا شکرت.
آقای استاد عباس منش سپاس و یکی از دستهای خدا بودی و هستی برای من برادر عزیزم.
وبراستی خواندن کامنت دوستان در کنار این فایلها وای چه میکند
سپاسگذارم استاد
سپاسگذارم دارم خوب درک میکنم که کامنت دوستان راخواندن وشنیدن شنیدن دوباره شنیدن این فایلها معجزه میکند
سپاسگذارم
هر فایل کامنت زیبای از دوستان رو کپی میکنم وبعنوان رد پایم جا میزارم تا خودم بخوانم وبخوام دوباره صدبار آنها را
کامنت دوست خوبم علی ابودر دایی
سلام :
اگر اصلِ تغییر را درک کنیم
تغییر باور راحت تر می پذیریم :
????????????????????????
تغییر :
اگر تغییر نکنی ، به ناچار فرسودگی را ملاقات میکنی
اصل و ریشه ی تغییر باید از درون ، از افکار ، از باورها، و از ارتعاشات باشد
کسی که از کارش راضی نیست ، و مدام تغییر کار میدهد و مشاهده میشود که به هر جای دیگری که میرود دوباره آن حس وحال نارضایتی را دارد ، به آن دلیل است که ریشه را تغییر نداده ولی درخت را که ظاهر قضیه است با خود برده ، معلوم است این درخت خشک میشود.
اگر ظاهرت را تغییر دهی ولی باطن را به حال خود بگذاری ، هیچ تغییری نکرده ای.
اصل تغییر آن است که باطن تغییر داده شود.
اصل و اساس آن است که باطن تغییر داده سود.
تغییر با یک دکمه زدن صورت نمیگیرد اما با یک دکمه زدن آغاز می شود ، تغییری ، کارساز است که طی تکامل و یک روند آرام حرکت کند.
تغییر ، تنوع می آفریند
تغییر یک روند فکری است که طبق شیوه و فُرم افکارت زندگی ات به یک قالب دیگر می رود
آن ابزارهایی که باید تغییر کنند ، باورها هستند
تو نباید تغییر کنی ، دست و پاهات ، لباس و موهات ، ناخن و ابروهات ، اینها که نباید تغییرکنند ، اونها روند طبیعی خود را طی میکنند و اصلا نیازی به اینکه توجه و هوش و حواست برای آنها بگذاری ، نیست
جسم تو خودش تغییرات خودش را انجام میدهد
اما اگر باورهای تو ، ریشه ی فکری تو تغییر نکند ، تو مرده و خنثی هستی،
باورها که مُردند ، انسان با آن می میرد
برای اینکه زندگی در این جهان فیزیکی ارتقا یابد ، باورها را باید ارتقا داد ، ما یک موجود درونی داریم که همزمان با کل کیهان در ارتقا است ، ما منبعی داریم که طبق فرایندهای روز هستی در حرکت است ، ما یک منبع در درون داریم که همیشه در ارتقا و رُشد است
پس موضوع چیست؟
ما که وصلیم به یک مجموعه ی بی نظیر که یک موتور خودتنظیم است و مدام خود ارتقا می یابد ، مدام خود تغییر میکند ، پس چگونه نیاز به تغییر داریم؟
وقتی بحث تغییر می آید ، این باورهایی که از زمان تولد فیزیکی بر ما چیره شده اند و از اطرافیان و پدر ومادر و بستگان و رسانه ها و معلمان و اساتید و….. فرا گرفته ایم ، اینها باید تغییر کنند
موضوع تغییر ،تغییر دکراسیون خونه نیست
موضوع تغییر، تغییر ماشین و خونه نیست
موضوع تغییر ، تغییر شهر و دیار نیست
صحبت ما سر تغییری است به شکل بنیادین
صحبت ما سر تغییری است که شیوه و روش باورهای این همه سال گذشته را عوض کنیم
ویا بهتر اینکه، کاری به این باورهای سالهای پیشین تا الآن نداشته باشیم و باورهایی جدید که مطابق با آن منبع دائم در حال ارتقا است را در خود پایه گذاری کنیم
????????????
پس اینجا کلِ داستان و پروسه ی تغییر ، عوض میشود ، که راه و جاره ای نیست که باور را سرکوب و از بین برد و تغییر کرد
بهترین حالت تغییر باور آنست که ما باورهای جدید را در خود پرورش دهیم
واقعاً به نظر می رسد به چالش کشیده شده ام
میگم تغییر باور ، باورهای ما که ماده نیستند دود کنیمو خاکستر شوند و از بین بروند
باورهای ما که زبان ندارند که بهشون بگیم تغییر کنید
هر شکل باوری که در ما هست ، ماندگار است
پس در پروسه ی تغییر باور به نظر میرسد ، تغییر، تعبیر خوب و معقولی نباشد، اما همانطوری که ما در کنار اقوام ، پدر ، مادر ، دوست ، تلویزیون، معلم، همکلاسی، هم بازی، کتابها، روزنامه ها، مجلات ، و ….. بوده ایم از آنها ، از چیزهایی که دیدیم ، از چیزهایی که شنیدیم ، از مجموعه ی اینها باورها در ما شکل گرفتند ، تغذیه شدند و بزرگ شدند و واقعی شدند ، بالاخره ما دیدیم که یکی از این مجموعه ، بیمار شد و باور کردیم بیماری هست ، بالاخره ما دیدیم که یکی از اینها نگران و غمگین شد و علت آن هم به ما گفت و فهمیدیم و باور کردیم که باید غم و ناراحتی هم باشد ، دیدیم که عموی ما سر پسر عموی ما داد کشید و پسرعموی ما قهر کرد و روزها نگران و افسرده شد و ما آموزش دیدیم اگر پدر ما داد کشید ماهم نگران و افسرده شویم،
تو فیلم ها دیدیم که شخصی مدرش با او برخورد دعوا داست و پسر خانه را ترک کرد و معتاد شد و ما آموزش دیدیم
دیدیمکه مادری بیمار بود و سالها قرص و پزشک و آزمایش میداد و ما باور کردیم که باید تمام این ها در برنامه ی زندگیمان باشد و باور کردیم. دیدیم که به فرزتدی که پدرش مُرده ، ارثی رسید و ماشینی عالی خرید و باور کردیم که ما هم منتظر ارث باشیم ، همینطور در مسیر زندگی حرکت کردیم و بی آنکه خود بدانیم و متوجه شویم ، باورها خیلی خیلی مخفیانه و سِری در ما شکل گرفتند ، آنقدر شکل گرفتند که ما هم تبدیل به همانها شدیم.
خدای من چقدر راحت باورها مثل یک میوه ی درخت آرام آرام در ما شکل گرفتند وما تغییر را اینگونه باید انحام دهیم ، دیدید که چگونه آن نوزاد کوچک با این مرتبه رسید ، آن نوزادی که زیبا ، و خود خداوند بود چگونه به صورت مداوم در میان طوفانِ افکار و باورهای مردم قرار گرفت تا بیمار شود ، تا نگران شود ، تا غمگین شود ، تا به اعتیاد کشیده شود
آن نوزاد کوچکِ دوست داشتنی ، چه شد که اکنون اسیر یک مکانی مثل کمپ میشود
آن نوزاد کوچک دوست داشتنی و زیبا و قشنگ ، آن گل خوشبو
در دام بیماری ، در دام بیمارستانها، در دام دادگاه و زندانها، در دام جنگ ها و خونریزی ها ، در دام از دست دادن دست و پا و هویت خود می افتد
تنها به دلیل طوفان باورهای اطرافیان
طوفان باورهای تلویزیون و رسانه ها
طوفان باور معلمین و اقوام و مدر ومادر
حال بدجوری دوباره به چالش کشیده شدیم
چکار کنیم از این باتلاق عظیم و از این گردبادهای دائمی بیرون بیاییم = این کاری است که باید به سر باورهایمان بیاوریم.
باید بدانیم که چگونه به اینجا رسیدیم ، چگونه به این فُرم و وضع رسیدیم ، از گذشته ها این به درد ما می خورد
چه باورهایی ما را به اینجا کشانده ، این یک تمرین شگفت انگیز است که باید روزها از آن نوشت
تمام باورهایی را در مورد هر چیزی در زندگی در کذشته داشته ایم، اگر بتوانیم بنویسیم ، بهتر درک میکنیم که این ساختمانی که اکنون از خود ساخته ایم کجاهایش نیاز به ترمیم دارد، کجاهایش نشتی دارد ، کجاهایش پوسیده است ، کجاهایش نیاز به اصلاح دارد، کجاهایش نیاز به تغییر و تحول دارد .
شاید اصلا این ساختمان نیاز است که به کلی صاف سود و از اول پی و بنای آن را به صورت دلخواه آغاز کنیم .
در مسیری که قرار است خود را تا میشود در ایزوله قرار دهیم ، از تمام آن مواردی که به ما باور دادند به شکلهای استادانه ، خود را به سمت و سوهایی بکشانیم که باورهای عالیتر و بهتری در تود بسازیم و کشت و کار کنیم
دیگر قرار نیست من اسیر اخبار و رادیو و تلویزیون و افکار معلم و مادر و پدر و دوست و ..…. باشم
دیگر فهمیدم که باید در خود باشم ، و متکی به باورهای خود
دیگران فقط مخصوص خود هستند و من هم مخصوص خود هستم .
برای تغییر تنها کاری که باید بکنیم اینست که ذهن و جسم خود را عادت دهیم به زیباییها، عادت دهیم که خود آگاهانه در مورد هرچیزی بهترین نگرش را بسازد ، عادت دهیم که از دید و از زاویه ی خداوند به همه چیز بنگرد و مشاهده کند .
تا حالا گوش به ندای حرف مردم ، گوش به پند و اندرزهای مردم سپارده ایم ، گوش به ندای درون دیگران سپرده ایم
حالا برای تغییر تنها گوش جان بسپاریم به نداهای درون ، گوش جان بسپاریم به منبع ، گوش جان بسپاریم به صدایِ خداوند
گوش جان بسپاریم به صدای درون
گوش کنیم به آن قسمت غیر حسمانی مان
گوش کنیم به آن بعد روحی و آن بُعد غیر فیزیکی مان
گوش خود را ، حال و هوای خود را از دیگران برداریم
فکر و ذکر و ذهن و توحه خود را این بار معطوف کنیم به نگرش هایی که از منبع بلند میشود.
حالا دیگه تصور کن با همین سبک و سیاق باورهایی که داری و تغییر نکنی ، باید شبیه بدنه ی جامعه باشی
بدنه ی جامعه آلوده است با بیماریها، غم و اندوه و نگرانی ها، چالش ها، افسردگی ها، بدنه ی جامعه و عموم یک جاده ی لغزنده است ، اطمینانی در آن نیست ، تماماً تردید و شک است
بدنه ی جامعه بی نهایت آشفته و پریشان است ،
برای تغییر شکل افکار و ساختمان باورهایت را از بدنه ی جامعه جدا کن ، این ساختمان را در درونخود بنا کن .
عقربه های قطب نمای درون خود را به سمت منبع تغییر حالت دهیم.
برای ایجاد باورهای نو و جدید و باورهایی که بصورت بنیادین مسیر زندگی ما را تغییر میدهد به وقت و زمان و جا و مکان جدیدی نیاز نداریم ، از دیدن انسانها و رفتارهایشان ، از دیدن اتفاقات و حوادث ، ما با نگرش هایمان میتوانیم باورسازی کنیم و بدنبال این باورهای جدید ، تغییرات حاصل و نتایج هم جدید می شود .
بازهم یک فایل ارزشمند دیگه بهمون هدیه دادین الهی خداوند مثل همیشه براتون بهترین نعمت هارو به زندگیتون سرازیر کنه
استاد چقدر فایل اتون منو هدایت مرد من ادمی شدم که مدت ها تنبلی تو وجودم رخنه کرده بود و ادم با پشتکار قبلی رو فراموش کرده بودم.امروز به این فایل تون هدایت شدم و بهم اموختین که بهشت رو به بها میدن نه بهانه
از خداوند مهربانم ممنونم که شمارو به عنوان الگو در زندگیم دارم و از امروز به خودم قول میدم که برای اهدافم بها بپردازم.
بازهم یک فایل ارزشمند دیگه بهمون هدیه دادین الهی خداوند مثل همیشه براتون بهترین نعمت هارو به زندگیتون سرازیر کنه
استاد چقدر فایل اتون منو هدایت میکنه
من ادمی شدم که مدت ها تنبلی تو وجودم رخنه کرده بود و ادم با پشتکار قبلی رو فراموش کرده بودم.امروز به این فایل تون هدایت شدم و بهم اموختین که بهشت رو به بها میدن نه بهانه
از خداوند مهربانم ممنونم که شمارو به عنوان الگو در زندگیم دارم و از امروز به خودم قول میدم که برای اهدافم بها بپردازم.
استاد جون خوشتیپ خودم چه هوایی به به چه ویویی چه فایلی استاد تو پرانتز بگم بهترین روزهای عمرمو دارم تجربه میکنم نمیدونین چقدر حالم اوضاع زندگیم جسمی و روحیم سالم و شادابه و همش و از اموخته های شما دارم بهترین ️
شما داشتین صحبت میکردین و من داشتم برای اینکه هدف اصلی م و انتخاب کنم و به پرداخت بهاش فکر میکردم بعد متوجه شدم من دو سه سال پیش هدف اصلی مو انتخاب کردم که الان راجع بهش توضیح میدم البته که هدف هایی هم انتخاب کردم و بهش رسیدم هدف سالانه هدف های ماهانه کوچیک و بزرگ و حتی هدف و برنامه ریزی هفتگی و روزانه و کلی احساسم بابت اینکه بهشون رسیدم یا براشون تلاش کردم خوب شد
گفتین اون زمان ک میخواستم ذهنمو کنترل کنم اولین قدم حذف تی وی بود استاد وقتی بهش فکر میکنم انگار سالیانه سال گذشته از اون فرد قبلی ازون ندای قدیمی اصلا یکی دیگه شدم به کل یاد خودم افتادم وقتی هدف اصلیم و انتخاب کردم که شاد زندگی کردن تحت هر شرایطی بود بهاش و دادم نشتی های انرژی و برطرف کردم یادمه اول خواهرم اینستاگرامش و پاک کرد چون فعالیتش از من کمتر بود من دو تا پیج داشتم یکی پیج خانواده و فامیل یکی دوستانم تو هردوشم فعال بودم و کلی پست و استوری میزاشتم سال 98 اواخر سال 98 بود که اوضاع کشور خیلی خوب نیود و چنتا حادثه بزرگ اتفاق افتاد هروقت میرفتم اینستاگرام همه یا بهم میپریدن یا دعوا بود یا پست های غمناک طی یه اقدام غیورانه تصمیم گرفتم فضای مجازی رو بریزم دور واقعا برای منی که سرگرمی و اعتیادم شده بود کار سختی بود اما انجامش دادم بعد کم کم فایل های شما هم گوش دادم ک تشویق کردین دلگرمیم بیشتر شد شاید اولش سخت بود چون یه عادت رفتاری یه شیوه زندگی کردن شده بود برام اما کم کم نه تنها از سرم پرید بلکه زندگیمم صد درجه بهتر شد الان از 99 هم حساب کنیم من چهارساله که به هیچ عنوان وارد فضای اینستاگرام نشدم حتی از طریق پیج کاری دوجا بعد اون کار کردم ازم خواستن پیج و دست بگیرم خیلی راحت مخالفت کردم حتی این اواخر مدیرمم گفت گفتم من خودم پیج ندارم اصلا نمیخوام اپلیکیشنشم تو کوشیم باشه
راجع به تی وی هم همین روند و در پیش گرفتیم البته مادرم خیلی تی وی میبینه اما من و خواهرم میایم تو اتاق فایل گوش میدیم که هرکس شیوه و رفتار خودش و داشته باشه مواقعی که صدای تی وی زیاده و سریال ها هم ک همه اندوه صداش میاد تذکر میدیم و بقول استاد بالاخره یه وقتایی چشت میفته یا صدایی ازش میاد اما سریع محل را ترک نموده و ب کار دیگری مشغول میشوم
دقیقاا سبک و شیوه شما رو در پیش گرفتم الگوی بسیااار مناسب من بعدش انتخاب افراد بود که یسری هاشون اگاهانه و یسری ها خود به خود با تغییر فرکانس حالا یا من یا اونا بوجود اومد که اصلا نمیدونیم چیشد که اونجوری شد بدون دعوا یا درگیری و یا حتی گله و اجبار کاملا طبیعی
حتی در باره کنفرانس هم من یه مثال دارم البته زمان دانشجوییم نه با شما اشنا بودم نه با مباحث موفقیت اطلاعات خیلی کمی درباره روانشناسی داشتم اونم فقط درس های دانشگاهیمون اما یادمه همه همکلاسی هام خصوصا خانمها ( چون جمعیت اقایون تو رشته درسی من بیشتر بود) اعتماد به نفس کنفرانس دادن نداشتن و همیشه فرار میکردن ازش به استاد میگفتن کار عملی بهشون بگه اما من میخواستم قورباغمو قورت بدم وقتی بهم میگفتن کنفرانس میدی یجیزی در درونم اذیت میشد اگه میگفتم نه پرو پرو حتی با اینکه اجباری هم نبود میگفتم بله که میتونم چرا نتونم یادمه یکی از استادام حرصش گرفت و یه مبحث سخت گفت برم راجع بهش اطلاعات جمع کنم بیام کنفرانس بدم منم برای اینکه کم نیارم با اینکه کلن بچه درسخونی نبودم تمرکزی میشستم تو خونه اینقدر تمرین کردم که سوتی ندم و حتی رفته بودم سرچ کردم بهترین کنفرانس گزارها یا شیوه صحیح کنفرانس دادن و بین کنفرانسم از دانشجوها سوال میپرسیدم حتی با اینکه خیلی تو اون موضوع سر رشته نداشتم و با خودم میگفتم اگه سوالی بپرسن ک نتونم جواب بدم چی بعد گفتم نه میزنم تو شوخی خنده جمع و جورش میکنم و هیچ وقت بچه ها سوال نداشتن چون دوس داشتن زودتر تایم کلاس تموم شه برن و یا سوالاشون سخت و پیگیرانه نبود با اون حال بازم سختیای خودش و داشت و موقع کنفرانس دادن با اینکه بچه ها رو میشناختم و اطلاعات کافی راجع مبحث مورد نظر داشتم اما پاهام صدام میلرزید اما نفس عمیق میکشیدم که کنترلش کنم ولی تمام دخترای کلاسمون کلی تشویقم میکردن چون خودشون اصلا کنفرانس نمیدادن خیلی خیلی کم پیش میومد استاد و پسرای کلاسم تشویق میکردن اما چون اون زمان شخصیت من یکم جنگجوی مغرور بود خیلی ازم تعریف نمیکردن که مثلا رو ندن به اصلاح
و با کار کردن روی قدم اول هدف سالانمو انتخاب کردم و براش اهداف و بها یا کارهایی ک باید انجام بدم و مینوشتم حتی بهام زمان بود یه دوره ای کلاس موفقیت میرفتم و شیطان میومد میگفت وقتت و الکی داری تلف میکنی اما اون سکوی پرتاب من به جلو بود
مسخ مابقی صحبتای شما شدم و وقتی فایل تموم شد ادامه دادم کامنت و عجب صحبتهایی عجب تذکر بجایی چه قدرتی تو صداتون بود ادم ناخواسته قدرت میگیره
واقعا باید بارها بارها گوش بدمش همین یه فایل چند بار گوش بدی قدرتی درونت پیدا میشه که به کل فایل ها میارزه بینظیری مردد
اینقدر که صحبتهاتون تو گوشمه اصلا میخوام هک شه روی تک تک سلول هام
امروز یکسال از روزی که شما این فایل رو روی سایت گذاشتین میگذره و عید قربانه
و من چقدر با شیب ملایم، ولی تغییر کردم از پارسال تا الان
الان افتخار این رو دارم که بگم اولین بهای رسیدن به هدفم رو امروز در روز عید قربان پرداخت کردم.
هدف من قبولی در رشته معماری در دانشگاه رنک یک ایتالیاست
کمتر از یک ماه تا ازمون زمان دارم و احتمالا قربانی هایی سر راهم دارم که باید برای رسیدن به هدفم بپردازم.
بهام هم این بود که دعوت دوست صمیمیم رو برای رفتن بیرون رد کردم، با اینکه خیلی دوست داشتم ببینمش و خیلی وقتم هست که ندیدمش و اون هم خیلی دوست داشت که با هم بریم و به طرز عجیبی اصرار میکرد که تا حالا نکرده بود، اما من قاطعانه نپذیرفتم و اولین بها رو دادم.
یه دلیل دیگه اش هم این بود که خداوند خیلی راه ها رو برام هموار کرده بود این هفته، چند تا جلسه رو کنسل کرد و وقتم رو آزاد کرد حتی همین امروز رو. یجورایی گفتم خدا راه رو برای من باز کرده الان نوبت خودمه که قدم بردارم.
و خداروشکر برداشتم
خیلی راضی ام و خوشحالم
چون با همین تصمیم به ظاهر ساده کلی از جهان پاداش گرفتم، درونا رشد کردم و انگار رفتم مرحله بعدی…
پاداشام چی بود؟
یه فایلی که پر از سوال با راه حل تشریحی بود و خودم قبلا توی کانال تلگرامم فرستاده بودم اما یه بارم ندیده بودمش رو اتفاقی دانلود کردم و دیدم خدای من!!!!! این چه گنجیه برای هدف من!!!! خدایا شکرت
دو تا کتاب که مباحث مرتبط داره توی ازمونم و خدا میدونه که چند ساله توی خونه داریم رو وقتی اتفاقی (هدایتی) با مامانم صحبت میکردم که این صحبت هم نتیجه تغییر من و کنترل ذهنم بود، رفت سراغش و گفت اینا چیزای خوبی داره و من گفتم خدایا شکرت… دقیقا چیزایی بود که خیلی خیلی بهم کمک میکنه
به غیر از اینکه امروز اولین روزی بود که 100 درصد به برنامه ام عمل کردم و نسبت به روزهای گذشته ام پیشرفت خیلیییی خوب و چشمگیری داشتم، درک بهتری هم داشتم خدارو شکر
استاد
ازتون ممنونم که راه درست همه چیز رو به ساده ترین شیوه بیان میکنید و به رایگان در اختیارمون قرار میدین تا یاد بگیریم لذت ببریم و عمل کنیم
راستی چون خیلی صحبت از گاز و ترمز کردید توی این برهه ی آپدیت کشف قوانین، من دیشب اومدم 16 مورد از ترمز های هدفم رو نوشتم. فقط نوشتم و انگار ذهنم خالی شد و با خودم رو به رو شدم. و امروز فقط این همه معجزه دیدم ازش
بعلاوه یه تغییر دیگه هم توی دسترسی کتابهام ایجاد کردم و اونایی که نیاز نداشتم رو برداشتم و قفسه ی پر دسترسم رو خالی کردم و کلی فضا آزاد شد، و دقیقا همین امروز کتابای جدید اومد که جریانشون رو گفتم…
یاد حرف آقای عطارروشن افتادم که از شما نقل قول کرده بودن شما قفسه ها رو خالی کنین، خدا اونا رو برای شما پر میکنه.
و کرد…
از این داستان اخر یه درس دیگه هم گرفتم. به قول یکی از بچه ها:
وقتی فضا پر از چیزای زائده، چیزای خوب نمیتونن وارد بشن…
به بیانی دیگه چیزای خوب وقتی وارد ذهن، زندگی و باورهای من میشن که از چیزای منفی و زائد پاک کرده باشمشون.
که دقیقا این اتفاقیه که برای من داره میفته…
خدایا شکرت
خدا میدونه که چقدر پاکسازی در راه دارم و چقدر چیزای خوب قراره بیاد و توی زندگی و باورهام جایگزین بشه
سلام استاد عزیز
من قانون بها رو قبول دارم. ولی در پیدا کردن بهایی که باید بپردازدم خیلی مشکل دارم.
هدف بزرگ من مهاجرت است و همسرم براش اقدام کرده و ما منتظر رسیدن به هدف هستیم
ولی زمان برام طولانی شده و هر بار که به این فکر میکنم چه کاری باید انجام بدم، چه بهایی باید پرداخت کنم ، نمیتونم متوجه بشم.
پیدا کردن اون بها خیلی سخته.
کمی راهنمایی کنید لطفاً
سلام به استاد عزیزم و شایسته جان️
استاد بله شما درست میگید ما اصلا نه رو خودمون کار میکنیم نه کاری انجام دادیم و نه چیزیو پرداخت کردیم همینجا لم دادیم برا خودمون که آره فلانی اینجوره مسئول کشور اینجوریه خاک تو سرشون مارو بدبخت کردن آره فلانه…درصورتیکه ما مردم هم خودمون هیچ کاری نمیکنیم حالا من رو بحثم با اونا نیست با خودمه ک آره واقعا نمیخوایم از دایره امنمون خارج بشیم ….به هیچ عنوان .. کی بدش میاد مولتی میلیاردر باشه؟ کدوم آدمی بدش میاد بدن لارج و خفنی داشته باشه؟ کی بدش میاد افکار فوق العاده داشته باشه؟ کی بدش میاد حسش عالی باشه اکثر اوقات…؟کی بدش میاد ازدواج رویایی داشته باشه ینفری ک درکش کنه عاشق باشن کی بدش میاد فرزند صالح و درست کاری داشته باشه واقعا دررررررکل کی بدش میاد زندگیه خیلی خفنی داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از هرررررررکس بپرسی میگه خیلی دوست دارم اما….صدرصد اما رو میگه چون 99 درصد افراد دارن زوری زندگی میکنن اصلا راضی نیستن….من زبان خیلی دوست دارم …دوست دارم عالی باشه زبانم و آموزشش بدم و اینم بگم حالم از تدریس بهم میخوره اماااااا چونکه زبانه دوسش دارم…تو کار زبان متبحر بشم ترجمه اش…تدریسش….نمیدونم همه چیزش …و الان من چند سالمهههههه؟؟؟؟؟؟ 16
و من درکل خودم هم اهل تلویزیون نیستم زیاد مگر دی وی دیش از خودم باشه و اینها…تنها کاری که الان میتونم انجام بدم اینکه زبان تمرین کنم و زبان تمرین کنم و زبان تمرین کنم و باورهامو راجع بهش تغییر بدم و ب قول شما خداوندگار زبان انگلیسی…..و شاگرد بپذیرم …خلاصه
و برم دزفول یعنی توی شهرمون…..و کلاسهای متنوع برگزار کنم و داخل کارم حرفه ای بشممممممممممممممممم
امیدوارم
سلام استاد ،،خیلی خوشحالم و خیلی از خدا ممنونم که تو را با من آشنا کرده واقعا ممنونم ،،من در مورد چه چیزی رو قربانی کنم ،،سیگار کشیدن رو ترک کردم ،،در واقع قربانی کردم نمیدونم درسته یا نه،
ولی اینو میدونم که الان دیگه خودمم هم دیگه بخواهم هم دیگه جرات ندارم که این کار رو تکرار کنم عاشقتم استاد خدا قوت
به نام رب وهابم، رحیم غفور
با سلام به دوستان و خانواده عزیزم
این فایل از طریق هدایتی که از رب وهابم خواستم بم رسید، پس با تمام وجودم بش گوش کردم و الان بعد از شنیدن سه بارش و انتقال آنچه که یاد گرفتم در دفتر ثبت برنانه ریزی و تصمیم و تعهد، این کامنت رو میزارم هر چند باید بالای هزاربار بقول استاد عزیزم البته فرااستاد عزیزم بش گوش داد.
با عجز خیلی زیاد و گفتن جمله خدایا من از هر خیری که از تو به من برسه فقیرم (همچون موسی) و همینطور در جواب خواسته ام که رب وهاب مالک تمام دنیا بگو من برای رسیدن به خواستم ( که جدا شدن از شرایط فعلی هست و رفتن به فرکانس بالاتر که در اون بتونم شادی، ثروتمندی، سلامتی و لذت و خنده رو در حد زیادی تجربه کنم)، به این فایل هدایت شدم از طریق مرا به نشانه ام هدایت کن، تضاد بسیار مالی رو در حال تجربه هستم، یجورایی داره بم برمیخوره عملا
خلاصه از فایل فهمیدم که خانم جان شما بهایی رو به اندازه زیاد نمیخوای بپردازی، یا به قولی از نظر خودم کارایی که دارم میکنم مثل تی وی ندیدن و قطع کردن یه سری روابط که بعضیاشون ناخودآگاه و بدون هیچ تلاشی و فقط به لحاظ تغییر فرکانس رخ داد و درصد خیلی کمی آگاهانه قطع شد من رو به این درجه رسونده با نتایج فعلی که فقط فهمیدم مفهوم فرکانس چیه بصورت عملی، ولی هنوز خیلی جای کار داره، و شاید تقواهایم و تعهدهایم بیشتر 40 درصدی هستن. و مسئله اصلی عمل به قانون پرداخت بها در حد خیلی زیاد هست، تمرکز زیاد، واقعااااااا تی وی نبین، واقعااااا بحث و جدال نکن حتی یک کلمه، واقعا باید سپاس گزاری کنی و اعراض تمام و کمال داشته باشی، واقعا باید شجاعت عمل به ایده رو داشته باشی، بدون هیچ حرفی، تعهد غیرقابل مذاکره تموم شد و رفت
حالا هدف کلی من افزایش عزت نفس به کمک دوره عزت نفس هست که میدونم همراستا هست با کارهای پول درآوردن برای پرداخت اقساط و بدهی هام (فهمیدن اینکه عزت نفس ترمز بزرگ زندگی من هست با هدایت خداوند وهابم انجام شد)، سال جدیدم که از 17 ام دی ماه شروع شد یک روز بعد از تولد 28 سالگیم، سال عزت نفس، ارزشمندی و احساس لیاقت به قول استاد عزیزم، نامگذاری شد و هدفش معلوم شد.
و به طرز عجیبی تمام اقدامات و گام هایی که باید بردارم برای عزت نفس و حتی تمارین همراستا هستن با عملیات جور کردن پول برای پرداخت اقساط و بدهی هایم
گام ها: 1- شنیدن تمام و کمال دوره عزت نفس، هر هفته یک فایل بصورت تمرکزی و جزوه و نکته برداری و انجام تمارین
2- عمل تمام و کمال به تمرین ها و برنامه ریخته شده روی کاغذ برای گوش دادن به دوره ها
3- پرداخت بها
حالا بها چیه؟ 1) تمرکز تمام و کمال بر روی فایل ها و تمرین ها، 2) تی وی ندیدن که از قبل نبود حالا دیکه صد درصد نباید باشه ( من بخاطر مسابقات کشتی میدیدم تی وی همون یکمم اذیتم میکنه جدیدا و قبل از دیدن فایل قرار گذاشتم فقط و فقط از سایتی که مسابقه رو بصورت آنلاین پخش میکنه ببینم فقط مسابقه و تمام)، 3) اعراض تمام و کمال از ناخواسته ها، چرخیدن در سایت های مختلف بدون هیچ دلیل موجهی، اگر برای یادگیری در مورد کارم هست که هیچ باید انجام بشه و نه برای سرگرمی و ویست تایم، بعدم اعراض از بحث و جدل و گشتن با افراد فکرنامثبت دار ( که از قبل حدود 99 درصد انجام شده حالا باید به 100 درصد برسه یعنی جتی به نزدیکان فقط در حد سلام اینا)، 4) عمل به تمام ایده هایی که خداوند وهابم بم الهام میکنه و صفر کردن فاصله فکر و عمل، و عمل به هدایت ها، 5) توجه به زیبایی ها و به صورت آگاهانه هر کجا که هستم سعی کنم چند نکته زیبا و مثبت از آنچه که میبینم رو بگم، تحسین کنم تا بقول کامنت دوستمون آقا پوریا کاتبی که کامنت گذاشته بودن زیر فایل الگو برداری از افراد موفق تحسین کنیم تا آسان شویم برای آسانی ها، 6) کامنت هر روزه در سایت بگذارم چون کامنت خوندن صبحانه ک شبانه قبل از خواب رو خداروشکر دارم عملیش میکنم حدود یک ماهی هست، 7) رعایت قانون تکامل در پول درآوردن برای پرداخت اقساط، 8) صبح زود بیدار شدن و شب زود خوابیدن، 9) از کسی پول قرض نگیرم و پول قرض ندم (رعایت آموزه های استاد از زبان آقا رضا عطار روشن فایل های نتایج دوستان)، 10) نیاز بود برای کارم تبلیغ کنم باید بتونم خودم بدون پول انجامش بدم، و در نهایت 11) سعی کنم از مسیر رسیدن به اهدافم و پرداخت بها کلی لذت ببرم که موفقیت یعنی گام برداشتن و تمام و کمال در مسیر بودن است نه نتیجه و سعی کنم آموزه های دوره عزت نفس جزء شخصیتم بشه و بعد با توجه یه موقعیتم و نگاه به اطرافم و افرادی که اطرافم هستن و کیفیت زندگیم ببینم چقدر تغییر کردم و به فرکانسی که بالاتر رفته ببینم عهههههه تغییر کردم پس!!!!!!
عملیات انجام شد، ادامه ساختن عزت نفس، شروع پروژه بعدی دوره صلح و پول درآوردن برای استقلال مالی.
عاشقتونم و همتون رو از دور بوس میکنم خانواده عزیزم
در پناه الله یکتا و رحیم باشید
سلام استاد وقتتون بخیر. من بعد از 15 سال معده درد وحشتناک الان حدود 1 ماهه حتی قرص نخوردم. به لطف خدا و قوانین ثابتی که قرار داد تا ما تعیین کننده و خالق زندگی خودمون باشیم. سه ماهه که دادم فایلهای شما رو گوش میدم. بارها هم حسی بهم داده این آگاهی ها که بغضم ترکیده که خدایا من اینهمه داد میزدم و فریاد میزدم که خدایا چرا به حرف من گوش نمیدی پیش هر کسی که احساس میکردم آبرو داره میرفتم التماسش میکردم دعام کنه و هر روز بدتر و بدتر میشدم تا اینکه خدای بزرک و توانا و مهربان و خالق و هدایتگرم به این راه زیبا هدایتم کرد. اصلا دارم یه آدم دیگه میشم!!!! خدایااا شکرت.
آقای استاد عباس منش سپاس و یکی از دستهای خدا بودی و هستی برای من برادر عزیزم.
سلام استاد خوبم
سلام بانوی زیبای این خانواده سبز
سلام دوستان خوبم
وبراستی خواندن کامنت دوستان در کنار این فایلها وای چه میکند
سپاسگذارم استاد
سپاسگذارم دارم خوب درک میکنم که کامنت دوستان راخواندن وشنیدن شنیدن دوباره شنیدن این فایلها معجزه میکند
سپاسگذارم
هر فایل کامنت زیبای از دوستان رو کپی میکنم وبعنوان رد پایم جا میزارم تا خودم بخوانم وبخوام دوباره صدبار آنها را
کامنت دوست خوبم علی ابودر دایی
سلام :
اگر اصلِ تغییر را درک کنیم
تغییر باور راحت تر می پذیریم :
????????????????????????
تغییر :
اگر تغییر نکنی ، به ناچار فرسودگی را ملاقات میکنی
اصل و ریشه ی تغییر باید از درون ، از افکار ، از باورها، و از ارتعاشات باشد
کسی که از کارش راضی نیست ، و مدام تغییر کار میدهد و مشاهده میشود که به هر جای دیگری که میرود دوباره آن حس وحال نارضایتی را دارد ، به آن دلیل است که ریشه را تغییر نداده ولی درخت را که ظاهر قضیه است با خود برده ، معلوم است این درخت خشک میشود.
اگر ظاهرت را تغییر دهی ولی باطن را به حال خود بگذاری ، هیچ تغییری نکرده ای.
اصل تغییر آن است که باطن تغییر داده شود.
اصل و اساس آن است که باطن تغییر داده سود.
تغییر با یک دکمه زدن صورت نمیگیرد اما با یک دکمه زدن آغاز می شود ، تغییری ، کارساز است که طی تکامل و یک روند آرام حرکت کند.
تغییر ، تنوع می آفریند
تغییر یک روند فکری است که طبق شیوه و فُرم افکارت زندگی ات به یک قالب دیگر می رود
آن ابزارهایی که باید تغییر کنند ، باورها هستند
تو نباید تغییر کنی ، دست و پاهات ، لباس و موهات ، ناخن و ابروهات ، اینها که نباید تغییرکنند ، اونها روند طبیعی خود را طی میکنند و اصلا نیازی به اینکه توجه و هوش و حواست برای آنها بگذاری ، نیست
جسم تو خودش تغییرات خودش را انجام میدهد
اما اگر باورهای تو ، ریشه ی فکری تو تغییر نکند ، تو مرده و خنثی هستی،
باورها که مُردند ، انسان با آن می میرد
برای اینکه زندگی در این جهان فیزیکی ارتقا یابد ، باورها را باید ارتقا داد ، ما یک موجود درونی داریم که همزمان با کل کیهان در ارتقا است ، ما منبعی داریم که طبق فرایندهای روز هستی در حرکت است ، ما یک منبع در درون داریم که همیشه در ارتقا و رُشد است
پس موضوع چیست؟
ما که وصلیم به یک مجموعه ی بی نظیر که یک موتور خودتنظیم است و مدام خود ارتقا می یابد ، مدام خود تغییر میکند ، پس چگونه نیاز به تغییر داریم؟
وقتی بحث تغییر می آید ، این باورهایی که از زمان تولد فیزیکی بر ما چیره شده اند و از اطرافیان و پدر ومادر و بستگان و رسانه ها و معلمان و اساتید و….. فرا گرفته ایم ، اینها باید تغییر کنند
موضوع تغییر ،تغییر دکراسیون خونه نیست
موضوع تغییر، تغییر ماشین و خونه نیست
موضوع تغییر ، تغییر شهر و دیار نیست
صحبت ما سر تغییری است به شکل بنیادین
صحبت ما سر تغییری است که شیوه و روش باورهای این همه سال گذشته را عوض کنیم
ویا بهتر اینکه، کاری به این باورهای سالهای پیشین تا الآن نداشته باشیم و باورهایی جدید که مطابق با آن منبع دائم در حال ارتقا است را در خود پایه گذاری کنیم
????????????
پس اینجا کلِ داستان و پروسه ی تغییر ، عوض میشود ، که راه و جاره ای نیست که باور را سرکوب و از بین برد و تغییر کرد
بهترین حالت تغییر باور آنست که ما باورهای جدید را در خود پرورش دهیم
واقعاً به نظر می رسد به چالش کشیده شده ام
میگم تغییر باور ، باورهای ما که ماده نیستند دود کنیمو خاکستر شوند و از بین بروند
باورهای ما که زبان ندارند که بهشون بگیم تغییر کنید
هر شکل باوری که در ما هست ، ماندگار است
پس در پروسه ی تغییر باور به نظر میرسد ، تغییر، تعبیر خوب و معقولی نباشد، اما همانطوری که ما در کنار اقوام ، پدر ، مادر ، دوست ، تلویزیون، معلم، همکلاسی، هم بازی، کتابها، روزنامه ها، مجلات ، و ….. بوده ایم از آنها ، از چیزهایی که دیدیم ، از چیزهایی که شنیدیم ، از مجموعه ی اینها باورها در ما شکل گرفتند ، تغذیه شدند و بزرگ شدند و واقعی شدند ، بالاخره ما دیدیم که یکی از این مجموعه ، بیمار شد و باور کردیم بیماری هست ، بالاخره ما دیدیم که یکی از اینها نگران و غمگین شد و علت آن هم به ما گفت و فهمیدیم و باور کردیم که باید غم و ناراحتی هم باشد ، دیدیم که عموی ما سر پسر عموی ما داد کشید و پسرعموی ما قهر کرد و روزها نگران و افسرده شد و ما آموزش دیدیم اگر پدر ما داد کشید ماهم نگران و افسرده شویم،
تو فیلم ها دیدیم که شخصی مدرش با او برخورد دعوا داست و پسر خانه را ترک کرد و معتاد شد و ما آموزش دیدیم
دیدیمکه مادری بیمار بود و سالها قرص و پزشک و آزمایش میداد و ما باور کردیم که باید تمام این ها در برنامه ی زندگیمان باشد و باور کردیم. دیدیم که به فرزتدی که پدرش مُرده ، ارثی رسید و ماشینی عالی خرید و باور کردیم که ما هم منتظر ارث باشیم ، همینطور در مسیر زندگی حرکت کردیم و بی آنکه خود بدانیم و متوجه شویم ، باورها خیلی خیلی مخفیانه و سِری در ما شکل گرفتند ، آنقدر شکل گرفتند که ما هم تبدیل به همانها شدیم.
خدای من چقدر راحت باورها مثل یک میوه ی درخت آرام آرام در ما شکل گرفتند وما تغییر را اینگونه باید انحام دهیم ، دیدید که چگونه آن نوزاد کوچک با این مرتبه رسید ، آن نوزادی که زیبا ، و خود خداوند بود چگونه به صورت مداوم در میان طوفانِ افکار و باورهای مردم قرار گرفت تا بیمار شود ، تا نگران شود ، تا غمگین شود ، تا به اعتیاد کشیده شود
آن نوزاد کوچکِ دوست داشتنی ، چه شد که اکنون اسیر یک مکانی مثل کمپ میشود
آن نوزاد کوچک دوست داشتنی و زیبا و قشنگ ، آن گل خوشبو
در دام بیماری ، در دام بیمارستانها، در دام دادگاه و زندانها، در دام جنگ ها و خونریزی ها ، در دام از دست دادن دست و پا و هویت خود می افتد
تنها به دلیل طوفان باورهای اطرافیان
طوفان باورهای تلویزیون و رسانه ها
طوفان باور معلمین و اقوام و مدر ومادر
حال بدجوری دوباره به چالش کشیده شدیم
چکار کنیم از این باتلاق عظیم و از این گردبادهای دائمی بیرون بیاییم = این کاری است که باید به سر باورهایمان بیاوریم.
باید بدانیم که چگونه به اینجا رسیدیم ، چگونه به این فُرم و وضع رسیدیم ، از گذشته ها این به درد ما می خورد
چه باورهایی ما را به اینجا کشانده ، این یک تمرین شگفت انگیز است که باید روزها از آن نوشت
تمام باورهایی را در مورد هر چیزی در زندگی در کذشته داشته ایم، اگر بتوانیم بنویسیم ، بهتر درک میکنیم که این ساختمانی که اکنون از خود ساخته ایم کجاهایش نیاز به ترمیم دارد، کجاهایش نشتی دارد ، کجاهایش پوسیده است ، کجاهایش نیاز به اصلاح دارد، کجاهایش نیاز به تغییر و تحول دارد .
شاید اصلا این ساختمان نیاز است که به کلی صاف سود و از اول پی و بنای آن را به صورت دلخواه آغاز کنیم .
در مسیری که قرار است خود را تا میشود در ایزوله قرار دهیم ، از تمام آن مواردی که به ما باور دادند به شکلهای استادانه ، خود را به سمت و سوهایی بکشانیم که باورهای عالیتر و بهتری در تود بسازیم و کشت و کار کنیم
دیگر قرار نیست من اسیر اخبار و رادیو و تلویزیون و افکار معلم و مادر و پدر و دوست و ..…. باشم
دیگر فهمیدم که باید در خود باشم ، و متکی به باورهای خود
دیگران فقط مخصوص خود هستند و من هم مخصوص خود هستم .
برای تغییر تنها کاری که باید بکنیم اینست که ذهن و جسم خود را عادت دهیم به زیباییها، عادت دهیم که خود آگاهانه در مورد هرچیزی بهترین نگرش را بسازد ، عادت دهیم که از دید و از زاویه ی خداوند به همه چیز بنگرد و مشاهده کند .
تا حالا گوش به ندای حرف مردم ، گوش به پند و اندرزهای مردم سپارده ایم ، گوش به ندای درون دیگران سپرده ایم
حالا برای تغییر تنها گوش جان بسپاریم به نداهای درون ، گوش جان بسپاریم به منبع ، گوش جان بسپاریم به صدایِ خداوند
گوش جان بسپاریم به صدای درون
گوش کنیم به آن قسمت غیر حسمانی مان
گوش کنیم به آن بعد روحی و آن بُعد غیر فیزیکی مان
گوش خود را ، حال و هوای خود را از دیگران برداریم
فکر و ذکر و ذهن و توحه خود را این بار معطوف کنیم به نگرش هایی که از منبع بلند میشود.
حالا دیگه تصور کن با همین سبک و سیاق باورهایی که داری و تغییر نکنی ، باید شبیه بدنه ی جامعه باشی
بدنه ی جامعه آلوده است با بیماریها، غم و اندوه و نگرانی ها، چالش ها، افسردگی ها، بدنه ی جامعه و عموم یک جاده ی لغزنده است ، اطمینانی در آن نیست ، تماماً تردید و شک است
بدنه ی جامعه بی نهایت آشفته و پریشان است ،
برای تغییر شکل افکار و ساختمان باورهایت را از بدنه ی جامعه جدا کن ، این ساختمان را در درونخود بنا کن .
عقربه های قطب نمای درون خود را به سمت منبع تغییر حالت دهیم.
برای ایجاد باورهای نو و جدید و باورهایی که بصورت بنیادین مسیر زندگی ما را تغییر میدهد به وقت و زمان و جا و مکان جدیدی نیاز نداریم ، از دیدن انسانها و رفتارهایشان ، از دیدن اتفاقات و حوادث ، ما با نگرش هایمان میتوانیم باورسازی کنیم و بدنبال این باورهای جدید ، تغییرات حاصل و نتایج هم جدید می شود .
شاد و سلامت و خوشبخت باشید.
????????????????????
استاد عزیزم سلام
بازهم یک فایل ارزشمند دیگه بهمون هدیه دادین الهی خداوند مثل همیشه براتون بهترین نعمت هارو به زندگیتون سرازیر کنه
استاد چقدر فایل اتون منو هدایت مرد من ادمی شدم که مدت ها تنبلی تو وجودم رخنه کرده بود و ادم با پشتکار قبلی رو فراموش کرده بودم.امروز به این فایل تون هدایت شدم و بهم اموختین که بهشت رو به بها میدن نه بهانه
از خداوند مهربانم ممنونم که شمارو به عنوان الگو در زندگیم دارم و از امروز به خودم قول میدم که برای اهدافم بها بپردازم.
یک دنیا ممنونم ازتون
سلام
خیلی خیلی ممنونم از شما استاد نازنین
بازهم یک فایل ارزشمند دیگه بهمون هدیه دادین الهی خداوند مثل همیشه براتون بهترین نعمت هارو به زندگیتون سرازیر کنه
استاد چقدر فایل اتون منو هدایت میکنه
من ادمی شدم که مدت ها تنبلی تو وجودم رخنه کرده بود و ادم با پشتکار قبلی رو فراموش کرده بودم.امروز به این فایل تون هدایت شدم و بهم اموختین که بهشت رو به بها میدن نه بهانه
از خداوند مهربانم ممنونم که شمارو به عنوان الگو در زندگیم دارم و از امروز به خودم قول میدم که برای اهدافم بها بپردازم.
یک دنیا ممنونم ازتون
سلام بر همه عزیزان
استاد جون خوشتیپ خودم چه هوایی به به چه ویویی چه فایلی استاد تو پرانتز بگم بهترین روزهای عمرمو دارم تجربه میکنم نمیدونین چقدر حالم اوضاع زندگیم جسمی و روحیم سالم و شادابه و همش و از اموخته های شما دارم بهترین ️
شما داشتین صحبت میکردین و من داشتم برای اینکه هدف اصلی م و انتخاب کنم و به پرداخت بهاش فکر میکردم بعد متوجه شدم من دو سه سال پیش هدف اصلی مو انتخاب کردم که الان راجع بهش توضیح میدم البته که هدف هایی هم انتخاب کردم و بهش رسیدم هدف سالانه هدف های ماهانه کوچیک و بزرگ و حتی هدف و برنامه ریزی هفتگی و روزانه و کلی احساسم بابت اینکه بهشون رسیدم یا براشون تلاش کردم خوب شد
گفتین اون زمان ک میخواستم ذهنمو کنترل کنم اولین قدم حذف تی وی بود استاد وقتی بهش فکر میکنم انگار سالیانه سال گذشته از اون فرد قبلی ازون ندای قدیمی اصلا یکی دیگه شدم به کل یاد خودم افتادم وقتی هدف اصلیم و انتخاب کردم که شاد زندگی کردن تحت هر شرایطی بود بهاش و دادم نشتی های انرژی و برطرف کردم یادمه اول خواهرم اینستاگرامش و پاک کرد چون فعالیتش از من کمتر بود من دو تا پیج داشتم یکی پیج خانواده و فامیل یکی دوستانم تو هردوشم فعال بودم و کلی پست و استوری میزاشتم سال 98 اواخر سال 98 بود که اوضاع کشور خیلی خوب نیود و چنتا حادثه بزرگ اتفاق افتاد هروقت میرفتم اینستاگرام همه یا بهم میپریدن یا دعوا بود یا پست های غمناک طی یه اقدام غیورانه تصمیم گرفتم فضای مجازی رو بریزم دور واقعا برای منی که سرگرمی و اعتیادم شده بود کار سختی بود اما انجامش دادم بعد کم کم فایل های شما هم گوش دادم ک تشویق کردین دلگرمیم بیشتر شد شاید اولش سخت بود چون یه عادت رفتاری یه شیوه زندگی کردن شده بود برام اما کم کم نه تنها از سرم پرید بلکه زندگیمم صد درجه بهتر شد الان از 99 هم حساب کنیم من چهارساله که به هیچ عنوان وارد فضای اینستاگرام نشدم حتی از طریق پیج کاری دوجا بعد اون کار کردم ازم خواستن پیج و دست بگیرم خیلی راحت مخالفت کردم حتی این اواخر مدیرمم گفت گفتم من خودم پیج ندارم اصلا نمیخوام اپلیکیشنشم تو کوشیم باشه
راجع به تی وی هم همین روند و در پیش گرفتیم البته مادرم خیلی تی وی میبینه اما من و خواهرم میایم تو اتاق فایل گوش میدیم که هرکس شیوه و رفتار خودش و داشته باشه مواقعی که صدای تی وی زیاده و سریال ها هم ک همه اندوه صداش میاد تذکر میدیم و بقول استاد بالاخره یه وقتایی چشت میفته یا صدایی ازش میاد اما سریع محل را ترک نموده و ب کار دیگری مشغول میشوم
دقیقاا سبک و شیوه شما رو در پیش گرفتم الگوی بسیااار مناسب من بعدش انتخاب افراد بود که یسری هاشون اگاهانه و یسری ها خود به خود با تغییر فرکانس حالا یا من یا اونا بوجود اومد که اصلا نمیدونیم چیشد که اونجوری شد بدون دعوا یا درگیری و یا حتی گله و اجبار کاملا طبیعی
حتی در باره کنفرانس هم من یه مثال دارم البته زمان دانشجوییم نه با شما اشنا بودم نه با مباحث موفقیت اطلاعات خیلی کمی درباره روانشناسی داشتم اونم فقط درس های دانشگاهیمون اما یادمه همه همکلاسی هام خصوصا خانمها ( چون جمعیت اقایون تو رشته درسی من بیشتر بود) اعتماد به نفس کنفرانس دادن نداشتن و همیشه فرار میکردن ازش به استاد میگفتن کار عملی بهشون بگه اما من میخواستم قورباغمو قورت بدم وقتی بهم میگفتن کنفرانس میدی یجیزی در درونم اذیت میشد اگه میگفتم نه پرو پرو حتی با اینکه اجباری هم نبود میگفتم بله که میتونم چرا نتونم یادمه یکی از استادام حرصش گرفت و یه مبحث سخت گفت برم راجع بهش اطلاعات جمع کنم بیام کنفرانس بدم منم برای اینکه کم نیارم با اینکه کلن بچه درسخونی نبودم تمرکزی میشستم تو خونه اینقدر تمرین کردم که سوتی ندم و حتی رفته بودم سرچ کردم بهترین کنفرانس گزارها یا شیوه صحیح کنفرانس دادن و بین کنفرانسم از دانشجوها سوال میپرسیدم حتی با اینکه خیلی تو اون موضوع سر رشته نداشتم و با خودم میگفتم اگه سوالی بپرسن ک نتونم جواب بدم چی بعد گفتم نه میزنم تو شوخی خنده جمع و جورش میکنم و هیچ وقت بچه ها سوال نداشتن چون دوس داشتن زودتر تایم کلاس تموم شه برن و یا سوالاشون سخت و پیگیرانه نبود با اون حال بازم سختیای خودش و داشت و موقع کنفرانس دادن با اینکه بچه ها رو میشناختم و اطلاعات کافی راجع مبحث مورد نظر داشتم اما پاهام صدام میلرزید اما نفس عمیق میکشیدم که کنترلش کنم ولی تمام دخترای کلاسمون کلی تشویقم میکردن چون خودشون اصلا کنفرانس نمیدادن خیلی خیلی کم پیش میومد استاد و پسرای کلاسم تشویق میکردن اما چون اون زمان شخصیت من یکم جنگجوی مغرور بود خیلی ازم تعریف نمیکردن که مثلا رو ندن به اصلاح
و با کار کردن روی قدم اول هدف سالانمو انتخاب کردم و براش اهداف و بها یا کارهایی ک باید انجام بدم و مینوشتم حتی بهام زمان بود یه دوره ای کلاس موفقیت میرفتم و شیطان میومد میگفت وقتت و الکی داری تلف میکنی اما اون سکوی پرتاب من به جلو بود
مسخ مابقی صحبتای شما شدم و وقتی فایل تموم شد ادامه دادم کامنت و عجب صحبتهایی عجب تذکر بجایی چه قدرتی تو صداتون بود ادم ناخواسته قدرت میگیره
واقعا باید بارها بارها گوش بدمش همین یه فایل چند بار گوش بدی قدرتی درونت پیدا میشه که به کل فایل ها میارزه بینظیری مردد
اینقدر که صحبتهاتون تو گوشمه اصلا میخوام هک شه روی تک تک سلول هام
ممنونم از شما دو تا بینظیر دوس داشتنی ️
سلام به همگی
روز هفدهم تعهد
امروز یکسال از روزی که شما این فایل رو روی سایت گذاشتین میگذره و عید قربانه
و من چقدر با شیب ملایم، ولی تغییر کردم از پارسال تا الان
الان افتخار این رو دارم که بگم اولین بهای رسیدن به هدفم رو امروز در روز عید قربان پرداخت کردم.
هدف من قبولی در رشته معماری در دانشگاه رنک یک ایتالیاست
کمتر از یک ماه تا ازمون زمان دارم و احتمالا قربانی هایی سر راهم دارم که باید برای رسیدن به هدفم بپردازم.
بهام هم این بود که دعوت دوست صمیمیم رو برای رفتن بیرون رد کردم، با اینکه خیلی دوست داشتم ببینمش و خیلی وقتم هست که ندیدمش و اون هم خیلی دوست داشت که با هم بریم و به طرز عجیبی اصرار میکرد که تا حالا نکرده بود، اما من قاطعانه نپذیرفتم و اولین بها رو دادم.
یه دلیل دیگه اش هم این بود که خداوند خیلی راه ها رو برام هموار کرده بود این هفته، چند تا جلسه رو کنسل کرد و وقتم رو آزاد کرد حتی همین امروز رو. یجورایی گفتم خدا راه رو برای من باز کرده الان نوبت خودمه که قدم بردارم.
و خداروشکر برداشتم
خیلی راضی ام و خوشحالم
چون با همین تصمیم به ظاهر ساده کلی از جهان پاداش گرفتم، درونا رشد کردم و انگار رفتم مرحله بعدی…
پاداشام چی بود؟
یه فایلی که پر از سوال با راه حل تشریحی بود و خودم قبلا توی کانال تلگرامم فرستاده بودم اما یه بارم ندیده بودمش رو اتفاقی دانلود کردم و دیدم خدای من!!!!! این چه گنجیه برای هدف من!!!! خدایا شکرت
دو تا کتاب که مباحث مرتبط داره توی ازمونم و خدا میدونه که چند ساله توی خونه داریم رو وقتی اتفاقی (هدایتی) با مامانم صحبت میکردم که این صحبت هم نتیجه تغییر من و کنترل ذهنم بود، رفت سراغش و گفت اینا چیزای خوبی داره و من گفتم خدایا شکرت… دقیقا چیزایی بود که خیلی خیلی بهم کمک میکنه
به غیر از اینکه امروز اولین روزی بود که 100 درصد به برنامه ام عمل کردم و نسبت به روزهای گذشته ام پیشرفت خیلیییی خوب و چشمگیری داشتم، درک بهتری هم داشتم خدارو شکر
استاد
ازتون ممنونم که راه درست همه چیز رو به ساده ترین شیوه بیان میکنید و به رایگان در اختیارمون قرار میدین تا یاد بگیریم لذت ببریم و عمل کنیم
راستی چون خیلی صحبت از گاز و ترمز کردید توی این برهه ی آپدیت کشف قوانین، من دیشب اومدم 16 مورد از ترمز های هدفم رو نوشتم. فقط نوشتم و انگار ذهنم خالی شد و با خودم رو به رو شدم. و امروز فقط این همه معجزه دیدم ازش
بعلاوه یه تغییر دیگه هم توی دسترسی کتابهام ایجاد کردم و اونایی که نیاز نداشتم رو برداشتم و قفسه ی پر دسترسم رو خالی کردم و کلی فضا آزاد شد، و دقیقا همین امروز کتابای جدید اومد که جریانشون رو گفتم…
یاد حرف آقای عطارروشن افتادم که از شما نقل قول کرده بودن شما قفسه ها رو خالی کنین، خدا اونا رو برای شما پر میکنه.
و کرد…
از این داستان اخر یه درس دیگه هم گرفتم. به قول یکی از بچه ها:
وقتی فضا پر از چیزای زائده، چیزای خوب نمیتونن وارد بشن…
به بیانی دیگه چیزای خوب وقتی وارد ذهن، زندگی و باورهای من میشن که از چیزای منفی و زائد پاک کرده باشمشون.
که دقیقا این اتفاقیه که برای من داره میفته…
خدایا شکرت
خدا میدونه که چقدر پاکسازی در راه دارم و چقدر چیزای خوب قراره بیاد و توی زندگی و باورهام جایگزین بشه
خدایا شکرت که این مسیر اینقدر شیرین و لذت بخشه…
خدایا شکرت برای امروز…
شاد و سلامت و پرنشاط باشین؛)))