حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟ - صفحه 36 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

625 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 977 روز

    دروداستادعزیزم ومریم جانم

    وهمه دوستان عالیم

    خداقوت

    امروزمعجزه ای عالی روبه دریای پرعظمت خداوند

    مهربان برای من وعزیز دلم اتفاق افتاد

    وبعدازگوش دادن به این فایل

    عزیزدلم قسم خوردوحتی به دوست داشتن من

    قسم خوردوسیگارش رابرای همیشه ترک کرد

    ممنونم ازاستادعزیزم وتاثیرگذار یش دراین

    تصمیم مهم برای عزیزدلم

    ان شاالله همیشه شاد،سلامت وعالی بدرخشید

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1317 روز

    سلام خدایا شکرت

    خدایا

    چقدر دنبال شنیدن این جملات بودم

    چندروزه همش از خدا میخوام هدایتم کنه تو تضادی که باهاش روبرو هستم چطور عمل کنم

    امروز هم ازش خواستم که واضح و دقیق هدایتم کنه

    که آیا باز هم مثل قبل بترسم از دیگران

    و مدام نگران باشم که دیگران بهم ضربه بزنن ؟؟؟

    یا راه راحت تری هم هست؟؟؟؟

    به خدا گفتم‌ :

    خدایا ، من درِ قلبم رو باز میزارم خودت هدایتم کن

    وخداروشکر که خدای مهربونم معجزه وار و صریح ازطریق این فایل هدایتم کرد:

    حالا جملات ناب استاد رو دقیقا عین فرمول ریاضیِ حل هزاران مساله مشابه ، که معلم ریاضی به شاگردانش آموزش میده ، میزارم تو مساله خودم

    و به زیباترین شکل ممکن حلش میکنم:

    (( مدتیه که تصمیم گرفتم مسیر زندگی مشترک اشتباهی رو که 24 سال قبل خودم انتخاب کردم رو عوض کنم و دست از حس قربانی بودن و مظلوم‌ جلوه دادن خودم و برانگیختن حس ترحم دیگران بردارم و مسیر جدید و دلخواهی که خودم دوست دارم و سالهای سال فقط حسرتش رو میخوردم به دست خودم بسازم، همونطور که این زندگی سراسر محدودیت و تضاد رو خودم ساختم.

    ولی ترسها هی کمرنگ و پررنگ میشدن

    با گوش دادن به فایلهای استاد ایمانم به خدا قویتر میشد و میگفتم خدا حافظ و حامی منه و قدم برمیداشتم

    ولی با گوش دادن حرفهای برخی مشاورین و وکلای محتاط و سختگیر دوباره ترسها بیشتر از قبل به سراغم‌میومد اونم چه ترسهایی؟ ترسهای جدید

    منظورم چیه از ترس جدید؟

    اینکه مثلا تا امروز از این میترسیدم که فلانی قصد ضرر و زیان جانی زدن به من رو داره ، از امروز این ترس به ترسهای قبلی اضافه میشد که مبادا به

    فلان اموالت فلان خسارت رو بزنه؟ برو قفل در رو عوض کن، برو فلان اقدام حقوقی رو برای پیشگیری از فلان خسارت احتمالی انجام بده

    راستش در ظاهر امر گوش دادن به این توصیه ها از سوی یه وکیل که سر و کارش با این قبیل مسائل هست کار عاقلانه ای بنظر میرسه و بقول معروف علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

    اما اصل مطلب چی بود؟

    اینکه من با شنیدن این احتمالات و نگرانی در موردشون و فکر کردن به راههای پیشگیری ازش

    ترس و استرس سراغم میومد و یه عالمه راههای پردردسر و کارآگاه بازی که باید مخفیانه میرفتم و مثلا قفل خودروی خودم رو عوض میکردم تا همسرم نتونه آسیبی بهش بزنه یا ببره جایی مخفی کنه و من نتونم ثابت کنم و…

    فکر کردن به این چیزها نگرانی، ترس، دلشوره، اضطراب و… برام داشت و دیدم خدا اینها رو نمیخواد برای من

    خدا دوست داره من هم مثل خودش به راحت ترین و زیباترین شکل ممکن همه کارها رو انجام بدم

    نه با تشویش و اضطراب و دلهره

    گفتم: خدایا

    من آدم تحمل کردن اینهمه اضطراب و نگرانی نیستم، خودت کمکم کن

    و هدایت شدم به این فایل

    و حالا تعمیم صحبتهای ناب استاد به تضاد پیش روی خودم: ))

    1- خودم مسئول اتفاقات زندگیم هستم ، نه عوامل بیرونی ، هروقت میخوایم بقیه رو مقصر بدونیم زیپ دهنمون و ببندیم، کار خییلی سختی هم هست .

    به اندازه ای که بتونیم این کار و انجام بدیم پیشرفت میکنیم

    (( من‌مسئول بوجود اومدن چنین شرایطی شدم پس همسرم و خانوادم رو مقصر ازدواجم ندونم ))

    2- تاوقتی میگیم : داور، نمیتونیم نتیجه بگیریم

    چون داور یک آدم‌کوکی نیست که اونطور که دوست داریم کوکش کنیم برای ما کار کنه

    (( تا وقتی میگم: همسرم مقصره نمیتونم نتیجه بگیرم ، چون همسرم آدم کوکی نیست که انطور که خودم دوست دارم کوکش کنم که برام کار کنه ))

    3- چرا یک سری تیمها مدام از اشتباهات داوری و داور ضربه میخورن؟ چون انقدر بهش فکر کردن و درموردش حرف زدن که بازهم اون چیزی که بهش توجه کردن دوباره براشون اتفاق افتاده

    (( چرا من مدام تو این 24 سال ضربه خوردم؟؟ چون انقدر بهش فکر کردم و به نقاط منفی شوهرم توجه کردم که همون اتفاقات مشابه رو مدام جذب زندگیم کردم حتی باعث شدم بقیه هم بهم ضربه بزنن و حقم رو بخورن چون فکر میکردم هرچی بنده های خدا بهم بیشتر آسیب برسونن دستم پُر تره پیش خدا و میرم گلایه بنده هاش و پیشش میکنم و میگم : ببین بچه هات چه بلاهایی سر من آوردن، حالا تو جبران کن

    اما حالا فهمیدم اشتباه میکردم

    باید خودم مسیر زندگیم و نحوه برخورد دیگران با خودم رو انتخاب کنم و شاد و خرم برم به خدا بگم دیدی تونستم ؟؟ دیدی همه مثل تو من و دوست دارن؟؟

    4- فکرمیکنی داورها به ضررت سوت میزنن؟؟

    به ضررت سوت خواهند زد ، این یک قانون است.

    فکر میکنی خودت داری اتفاقات و رقم میزنی؟؟

    خودت اتفاقات و رقم خواهی زد

    (( من فکر میکنم قاضی به ضرر من رای میده؟؟

    به ضررم رای میده

    فکر میکنم کارم بدون وکیل و دادگاه و…. در کوتاهترین زمان ممکن انجام میشه؟؟

    انجام میشه، به همین راحتی

    فکر میکنم خودم اتفاقات پیش رو را رقم میزنم؟؟

    رقم خواهم زد ))

    5- اگر قراره متفاوت از اکثریت جامعه نتیجه بگیرید متفاوت از اکثریت جامعه فکر کنید

    (( اگر میخوام متفاوت از هزاران خانومی که درحقشون ظلم شده نتیجه بگیرم و قانون به نفع من رای بده باید متفاوت از اون هزاران خانوم فکر کنم ))

    6- ببین چطور میتونی کاری کنی که کارت اصلا به بحثهای داوری نکشه ، تیمت انقدر خوب کارکنه که حتی اگه یه پنالتی هم داور به نفع اونا گرفت تیم تو چهار یک بازی رو بِبَره.

    هروقت ما بتونیم تمرکزمون رو از چیزهای ناخواسته برداریم چیزهای ناخواسته از زندگیمون میره بیرون

    هروقت تمرکزمون رو از روی داور بد برداریم اشتباهات داوری هم برای ما اتفاق نمیفته حتی اگه یک درهزار هم اتفاق بیفته تیم ما انقدر خوب بازی کنه که بااختلاف سه گل ببره

    چرا بیایم شاکی باشیم از وضعیت موجود؟

    همیشه به این برهه حساس کنونی توجه کنیم و فکر کنیم همیشه شکایت و نارضایتی باشد؟

    بجای اینکه مدام بگیم چرا این گوشت این …. انقدر گرون شد؟ بگیم من چیکار کنم که انقدر پول بسازم که اینها برام مهم نباشه

    من چه تغییری باید در خودم ایجاد کنم؟

    من قیمت گوشت و مرغ رو که نمیتونم کنترل کنم

    ولی میتونم زندگیمو افکارمو کنترل کنم

    ازکجا میتونم شروع کنم؟

    ریپ دهنم و ببندم و انقدر غر نزنم و انقدر عوامل بیرونی رو مقصر ندونم و شکایتهای بقیه رو گوش نکنم و منم ادامه ندم اون شکایتها رو

    باید یه راهی پیدا کنم که تو فضای شکایتهای بقیه قرار نگیرم و نشنوم و هروقت دیدم که بقیه دارن شکایت میکنن آگاهانه دهنمون و ببندیم و بگیم نه، من باید تغییر کنم، بیرون هیچ ربطی به من نداره

    جهان بیرون آینه درون منه اگه من تغییر کنم جهان بیرون هم برای من تغییر خواهد کرد برای من شرایط خوب میشه فارغ از اینکه برای بقیه خوب میشه یا نمیشه اون دیگه به خودشون ربط داره

    اگه تغییر نکنم جهان با پس کله جوابم رو خواهد داد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مریم حسینی مطلق گفته:
    مدت عضویت: 1060 روز

    سلام استاد عزیزم

    دست بی نظیر خداوند برای رسیدن من به همه خواسته هام

    استاد وقتی گفتی که بنویسید تو کامنت و من هرروز میخونم کامنتارو و گفتی حتماااا میخونم

    یهو به دلم الهام شد مریم بنویس ی کامنت بالاخره

    چون من خیلی کم مینویسم استاد

    ی ذره تو اینکار نسبت به بقیه بچه ها تنبلم

    استااااد استاااد

    این فایل نشانه امروز من بود و چقد به موقع

    استاد هر چی میگفتیو انگار من دارم انجام میدم خود به خود هاااا،خود به خود به خدا

    از عید یعنی از 1/1 شغلی که حتی میتونم بگم دوستش داشتم کلاااا گذاشتم کنار بااینکه کارفرما اصرار که بمون و حقوق زیاد میکنم و اینا

    ولی ی چیزی تو درونم میگفت نه مریم،تو اگه هدفت رسیدن به خواسته ات هست بااااید تمرکز کنی،دوشیفت میری سرکار،ی مشت چرت و پرت میشنوی از بقیه،افکار منفی و اینا

    اینجوری نمیشه مریم

    خلاصه زدم بیرون

    و بگم هیچ پس انداز خاصی هم نداشتم چون پولامو خرج کرده بودم و این تصمیم یهوویی اومد به دلم

    خلاصه اطرافیان میگفتن که نه نرو از سرکار،پول میخای از کجا بیاری،الان بری خونه مامانت گیر میده،خودت خسته میشی از تو خونه نشستن و هزاااار تا ازین چیزا که واقعا برای کسی که 6 سال تقریبا سرکار ثابت بودم ترس اور بود ولی گفتم نههه من مریمم

    گفتم شیطان برو گمشو،من نمیترسم،من به خدا توکل کردم و از تنهایی و تنها موندن و موفق نشدن نمیترسم،چون من به دستگیره محکمی چنگ زدم و خدا ناامیدم نمیکنه

    خلاصه استاد دوره عزت نفستونو خریدم

    خوشششحال

    تقریبا اوایل برج 2

    و هنوز دارم کار میکنم

    و البته اینم بگم به لطف خدا،میتوووونم بگم معجزه،من اصن قرارداد کاری نداشتم تو این 6سال یهووو نمیدونم قرارداد از کجا اومد و حالا اینم بگم چون من خودم از کار استعفا دادم بیمه حاضر نمیشه حقوق بیکاری بده ولی خب خدا به دل کارفرما انداخت و ی سری کارها صورت گرفت و بیمه بیکاری بهم تعلق گرفت و جالب اینجاست ک حقوقه از حقوقی که کارفرما بهم میداد بیشتره و هم اینکه من تو خونه ام دارم رو خودم کار میکنم،استراحت میکنم،پول اسنپ ماهی 1و نیم نمیدم و …

    و خداروشکر میکنم که تازه تو همین چنروز ریختن دوتا حقوق رو یکجا برام

    و منی که بیشتراز نصف دوره های عزت نفسو عمیقا دارم کار میکنم

    رو تبلیغ اگهی هستم

    از خدا میخام منو به جایی هدایت کنه که من خودمو تبلیغ کنم

    و بعد الان کم کم دارم وسایلی ک برای شروع کارم لازم هست رو فراهم میکنم به لطف الله

    توکل کردم به خداوند

    استاد من بهاشو داشتم و دارم میپردازم

    وقتی از سرکاری زدم بیرون ک اگر چندماه دیگه میمونم عوض 6ماه حقوق بیکاری یکسال میگرفتم ،من با علم این بازم گفتم نه،مریم هدفت مهمتره

    استاد من از فیلم و تلویزیون زدم بیرون،مگر برنامه،فیلم نه هااا،مثلا ی شو خنده دار باشه بشینم نگاه کنم

    استاد شاید بگم بالای 5ساعت در روز فقط هندزفری تو گوشمه و فایل مینویسم و نت برداری میکنم

    اصلااا استاد گوشی من ایفونه،فیلترشکن نزززدمممم روش که نه اینستا بخوام برم،نه واتس اپ،نه تلگ

    فقط سایت شما و چنتا سایت که مثلا ترانه ای مطلبی چیزی که به رشدم کمک کنه رو ببینم

    استاد خداشاهده اصلا نه به کارفرما نه همکار سابقم ن زنگ میزنم ن پیام میدم و اینمممم بگم نه دلم تنگ شده،وابسته نیستمممم ،قبلا خیلی وابسته بودم،حتی فکر بیکار شدن گریه ام مینداخت،حالا ببین

    همکارم زنگ زده چنروز پیش ک مریم چرا اصلاااا نیستی،من سرکارم تو ی پیامم نباید بدی

    تو ذهنم گفتم من هدفم مهمتره،من نباید هواسم پرت بشه،من نباید بزارم ادمهایی ک افکارمنفی دارن باز بیان سمتم

    استاد خیلی بهتراز قبلم شدم در کنترل افکار منفی شیطان گونه،ترسام کم شدن،احساس خوبم خییییلی بیشتره در طول روز به لطف الله،ارامشم،ارتباطاتم با خانواده،اصلا نشستم تو خونه میبینم چقدررر خانواده ام دوستم دارن و من نمیدونستم

    اینم بگم مامان و بابا اصرار ک ی کلاسی برو سرگرم شی،خب من گفتم شاید یک خیریتی توشه ک هی اصرار میکنن ولی قلبا نمیخاستم فعلااا تا متمرکز بشم،مفاهیمو ناخوداگاه بفهمم و دوره شمارو به اتمام برسونم خلاصه چون توی نقاشی استعداد دارم رفتم کلاس بنویسم که باورتون میشه 3بار رفتم برای کلاس و هرسه بار ی مشکلی پیش اومد گفتم نععع،مریم این ی نشونه اس تو باید رو کار خودت متمرکز بشی،تو باید رو خودت فقط کار کنی،نزار چیزی حواستو پرت کنه

    البته بگم خیلی خالص نیست افکارم چون خواهر و برادرم ک ازدواج کردن میان و حالا بیشتر خواهرم حواسمو پرت میکنه و بچه شو میاره و اینا

    ولی بازم دارم هی به خودم میگم مریم تو هدفت مهمتره،تو بااااید به بهتررررین جایگاه برسی ،تو هم باید بهترین همسر دنیارو داشته باشی،توهم باید بهترین کشور زندگی منی،بهترین تفریح ها و مسافرت هارو داشته باشی،زندگی رویاایی داشته باشی،باید شغلی برای خودت داشته باشی،باید خودت رییس خودت باشی،باید زندگیی بسازی که تو خواب خیلیاااا هم نمیگنجه،باید تمام تلاشتو بکنی تا ثروتمند بشی،که لذت ببری از زندگی و و و

    استاد حس کردم من خودبه خود قبل از این فایل داشتم بهاشو میپرداختم

    امیدوارم خداوند همچنان منو هدایت کنه به راه درست و همچنان محکمتر حامیه من باشه

    الهی امین

    استاد ممنونم ازت که جسارت به خرج دادی و به این مسیر اومدی تا ما هم بتونیم خدارو بشناسیم،از خدا نترسیم،عاشق خدا بشیم،خدا عاشقمون بشه،بهشتو تجربه کنیم هم این دنیا هم اون دنیا،حس خوب داشتن رو بفهمم،احساس اگاهی،احساس قدرت،احساس لذت،احساس ارامش قلبی رو بفهمم که بهتررررین حس دنیاست

    الهی شکرت هزاران بار

    فعلا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    رقیه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    سلام به دوستان هم خونه ایی و پرانرژی ام.

    سلام به خونه ی خدا

    حس الانم به این سایت اینه که اینجا خونه ی خداست که سخاوتمندانه و مهربانانه از همه با آگاهی های ناب پذیرایی میشه و همه می تونن وارد این خونه بشن

    هر کس که خواست یه تغییری در خودش ایجاد کنه

    هر کس که خواست جهانی بهتر ، برای خودش و برای بقیه بسازه .

    هر کس که به یه مداری وارد بشه که بخواد دنیاش با دنیای قبلی فرق بکنه، می تونه به راحتی و با یه ثبت نام ساده وارد این خونه بشه.

    برای رفتن به خونه ی خدا توی عربستان هم ، شروطی گذاشتن

    باید پول ساخته باشی

    باید ثروتمند باشی

    باید در مدار خاصی باشی

    تا بتونی بری خونه ی خدا . اونجا ، جای فقرا نیست.

    خدایا سپاسگزارم که تونستم وارد این خونه ی خدا بشم. اینجا هم به صورت کاملا واضح ، تو حضور داری

    و کاملا انرژی خدا رو اینجا حس می کنم.

    این فایل رو گوش کردم و اومدم سوالم رو توی همین خونه از صاحب خونه ، از خدا بپرسم.

    که من باید چه بهایی رو با عشق بپردازم برای رسیدن به اهدافم و خواسته هام.

    اهدافم رو نوشتم و گفتم و خواستم.

    تجربه ایی که من کسب کردم و دوست دارم اینجا به اشتراک بزارم

    اینه که قبل از تصمیم به اقدامات بزرگ توی زندگی ، بهتره که همه ی فایل ها کامل گوش داده بشه ، با جووون دل شنیده بشه .

    تا تصمیم سریع گرفته نشه.

    من قبل از وارد شدن توی این سایت ، با گوش کردن یه فایل توی یوتیوب از یه استاد بزرگوار دیگه که البته اولین فایل نبود ولی زوود بود انگار برای تصمیم گیری.

    چون محل کارم تحقیر شدم ، حاضر نشدم ادامه بدم و تصمیم گرفتم برای حفظ شان انسانی خودم ، بیام بیرون. خرداد ماه

    بعدش ، یکی دو بار تماس گرفتن که برگردم

    ولی چون شرایط مثل قبل بود ، قبول نکردم.

    از خدا خواستم که مسیر شغلی جدید که در شان خلیفه اللهی من باشه منو هدایت کنه.

    البته حدود چند روز پیش ، یه قراره 21 روزه با خداوند گزاشتم که کارم شروع بشه در همون جای قبلی با شرایط بهتر یا در جای جدید و هر آنچه خودش برای من برنامه ریزی کرده.

    من به خدا اعتماد دارم .اون بهترین برنامه ریز زندگی منه .

    گاهی نگرانی میاد سراغم ولی سریع برمی گردم و توی فاز ایمان و اعتماد قرار میدم خودمو

    دارم تمرین می کنم و طبیعی می دونم که گاهی خطا کنم و نجوای ذهنم رو گوش کنم.

    اینو می خواستم بگم که … قبل از قرار خودم با خدای این خونه و ارام شدنم ،

    گاهی احساسم ناجالب میشد که کاش عجله نمی کردم و کلا از کار نمیومدم بیرون.

    بلکه می موندم و فرکانس خودمو درست می کردم.

    همین کاری که الان دارم توی روابطم با همسرم می کنم.

    موندم با صبر و کار کردن روی خودم و تغییر جهادی شخصیت خودم.

    البته اون زمانی که این تصمیم رو برای شغلم گرفته بودم ، حسم به تصمیمم خیلی خوووب بود و خودمو بابت این تصمیم تحسین می کردم .

    قانون خلا رو داشتم رعایت می کردم

    از جایی که دوست نداشتم زدم بیرون تا جای شغل بهتر رو خالی کنم.

    الان حس ناجالبم خیلی کمتر شده

    با قول و قرار هایی که با خدا گذاشتم

    برای رسیدن به موقعیت شغلی بهتر

    و داشتن درآمد بهتر.

    این چند ماه حقوق نداشتم.

    ولی با مبلغی که پول داشتم و بعد از فوت پدرم به حسابم اومد ، بدهی هام رو صاف کردم.

    قسط های بانک رو که برای خرید ماشین واام گرفته بودم تسویه کردم با گوش کردن به تجربه های آقا رضای معروف سایت

    وامی که از محل کارم گرفتم رو به خواست خودم ، تسویه کردم . بخش حقوقی اصراری برای این کار نداشت.

    دسته چک دارم از دو بانک

    هنوز پاره شون نکردم ولی تصمیم گرفتم که اصلا ازشون استفاده نکنم . انگار که ندارم.

    یا برگردونم به بانک. و دیگه دسته چک نگیرم.

    چک رو برای خرید های بزرگ استفاده می کردم وگرنه برای شغلم چک نمی خواستم . کادر درمان هستم.

    زمانی ، اقدام به خرید کنم که پولش رو ساخته باشم.

    با گوش کردن به این فایل ، آروووم تر هم شدم.

    چرا که فکر می کنم منم با بیرون اومدن از محل کارم ، بهای شغل بهتر رو با شرایط بهتر پرداخت کردم.

    با اینکه نگران بودم زمان زیادی بیکار بمونم ، با یه مقدار پس انداز و پولی که به دستم رسید ، بدهی ها و قسط هامو صاف کردم.

    صندوق های خونگی دارم که اسفند تموم میشه

    تصمیم گرفتم دیگه شرکت نکنم.

    اینا رو بهای رسیدن به موقعیت شغلی بهتر می دونم.

    احساسم میگه اشتباه نکردم

    و حال دلم خوبه

    به خدا اعتماد دارم .چرا که بهترین برنامه ریز زندگی منه

    سپاسگزارم از استاد

    سپاسگزارم از خدا که فرصتی داشتم تا به این فایل رو هم گوش کنم

    سپاسگزارم که گوشی مناسب و اینترنت مناسب و گوش سلامت داشتم برای شنیدن این آگاهی های خدایی

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Hadi 8rodi گفته:
    مدت عضویت: 591 روز

    سلام خدمت دوستان و جناب عباسمنش.

    من دیروز در جلسه 6 قدم اول یه سوالی ذهنمو در گیر کرد که پرسیدم و دیروز کلا ذهنمو مشغول کرده بود .

    امروز صبح یه حسی گفت فایل های رایگان و گوش بدم و شانسی این فایل رو باز کردم و خیلی جالب بود برام که دقیقا به جواب سوال دیروزم رسیدم.

    برای بیان حسی که الان دارم نمی‌تونم کلمه ای پیدا کنم که توصیف کنه ، ولی فکر کنم همه درک کنند..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فاطمه ۹۵ گفته:
    مدت عضویت: 984 روز

    بنام خدای خالق

    سلام

    استاد عزیزم این اندام زیبا رو تحسین میکنم .

    چقدر خوشتیپ شدین .

    درمورد پرداخت بها

    من یه سری جاها خیلی خوب عمل کردم ، شبکه های اجتماعی ، سریال و فیلم ، روابط نامناسب رو ندارم واقعا و حتی قبل از اشنایی با شما هم تا حدودی توش خوب بودم .

    من حتی هر روز تمرینات ستاره قطبی و جلسه 16 احساس لیاقت رو انجام میدم ، فایل میبینم و کامنت میذارم .

    نکته ای که وجود داره من واقعا میخوام به دوره قانون سلامتی عمل کنم ، چند بار شروع کردم و نتونستم ، دوباره شروع میکنم و میخوام مثل شما وقتی هوس کردم به خودم بگم باید بها بپردازی .

    این فایل رو هم همش باید گوش بدم تا کم نیارم .

    اما یه چیز مهم هست که استاد من الان بعد دوره احساس لیاقت خیلی عالی تمریناتم رو انجام میدم و کنترل ورودی میکنم امااااا دقیقا نمیدونم چه خواسته ای دارم در زمینه کسب و کار و ثروت که بخوام بها بدم .

    یعنی قبل اشنایی با شما هم دوست داشتم کسب و کارم رو شروع کنم اما نمیدونم تو چه حوزه ای اصلا میخوام کار کنم که بخوام بها بدم براش.

    بعد انجام تمرینات دوره احساس لیاقت ، یه سری اتفاقات افتاد برام ، من به مکان ها و ادم هایی هدایت شدم که با دیدنشون این خواسته در من شکل گرفت که باید سمت شغلیم رو تغییر بدم ، نمیدونم شاید این الهام خداوند بوده ، اینجا من یه بهای کوچولو دادم و رفتم با خانم دکتر که رئیس مرکز بود صحبت کردم که منو برای تغییر سمت راهنمایی کنه و اونم طی یک همزمانی فوق العاده منو به مسئول جا به جایی هدایت کرد و مسئول جا به جایی هم مشتاق بود تو تغییر سمتم کارهام رو انجام بده و تابستون کارش رو انجام میده .

    استاد من تا همین جاش رو میدونم که باید چکار کنم و بها هم همون مطرح کردن درخواستم بود ، شاید اگه قبل دوره احساس لیاقت بود اصلا جرئت مطرح کردن خواستم رو نداشتم .

    همش میگم ای کاش مثل همکارم که نقاش ماهری هست یا همین دوست شما که زبان بلده مهارتی بلد بودمو و کسب و کار انلاینم رو راه مینداختم اما من هنوز تو مرحله اولش گیر کردم .

    فعلا تنها بهایی که به ذهنم میرسه خودشناسی بیشتر و تغییر شخصیتم بسمت انسان قوی ترو توحیدی تره . من باید برای شناخت خودم و رفع ایرادات شخصیتیم زمان بذارم و بهااا بدم . شاید بعدش خدا بهم بگه باید دقیقا چکار کنم .

    تا اینجا هم جز قانون سلامتی ، نسبتا از خودم راضیم . قانون سلامتی رو هم پیش میبرم ، من شاگرد شما هستم و اگه ادعا میکنم کسب و کارم رو میخوام باید به هرانچه شما میگید عمل کنم ، شاید قانون سلامتی هم بخشی از مسیر کسب و کار من باشه .

    شما یه بار گفتید مسیری که بهتون احساس خوب نده ، اشتباهه ولی استاد بیشتر مسیری که باید براش بها بدیم ترس و اضطراب داره مثل همین کنفرانسای شما تو دانشگاه ، مثل درس خوندن برای دکتری و هیئت علمی شدن و… نمیدونم شاید جنس نگرانی های این مسیر فرق داره ، انگار یه اشتیاق زیادی هم پشتشه .

    مثلا خود من تو توضیح دادن مطالب خیلی عالیم ، از بچگی هم همش معلم بازی میکردم ، دوست دارم استاد دانشگاه بشم ، تو بهترین دانشگاه های ایران هم درس خوندم اما از یه طرف میگم کی درباره استرس پژوهش ، استاد راهنما ، درس رو برای دکتری تحمل میکنه

    از طرف دیگه میگم تو کسب و کار خودت رو میخوایی ، ازادی مالی و زمانی و مکانی میخوایی ، تو هیئت علمی شدن اینا وجود نداره . تازه مثل معلمی میمونه که الان هم معلم هستی و دیگه دوستش نداری .

    از دوستان اگه کسی تونست منو راهنمایی کنه لطفا

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    حدیث و زینب گفته:
    مدت عضویت: 717 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار نور چشم خداوند وخانم شایسته عزیز وهمه ی هم فرکانسی های عزیزم این فایل نشانه من بود که خیلی بهش نیاز داشتم

    یاداوری خیلی خیلی خوبی بود که این همه دارم تلاش میکنم رو خودم کار میکنم

    حاظرم چه بهایی بپردازم

    ماگفته نمونه من پارسال بهایی که نوشتم بپردازم از همه عمل کردم کم بیش تلویزیون را هنوز درگیرشم اما دروغ غیبت قضاوت حسادت

    وابستگی به افراد دیگر وهمه کسانی که قبلاً

    کمک میخواستم ازشون آدم های منفی حتی خانواده ام همه را نود درصد کنار گذاشتم

    به لطف اراده خداوند خیلی نتایج عالی فوق العاده ای گرفتم الانم از خودم هنور راضی نیستم میخوام پرپایی باشه برام تعهد میدم از امشب بیشتر از همیشه تسلیم خدای رزاقم باشم

    وتلیوزیون راحذف کنم به غیر از یه برنامه مصل جوکر باشه نگاه کنم وفیلم راز

    ودوباره روی باورهای توحیدیم بیشتر کار کنم

    بعضی موقع زود عصبانی میشم قول میدم

    درستش کنم توکل کنم به خدا

    من باتمام وجودم میخوام پیشرفت کنم یاباید بمیرم یا انقدر خدای رزاقم بهم ثروت بده که نتونم بشمارمش

    خدایا روی نیاز به هیچکس ندارم روی نیازم به خودته من بندگی میکنم توهم خدایی کن برام

    خدایا همه توهستی پس اگه همه چیز توهستی

    نگران چی هستیم چرا توکل نداریم چرا فرمون را نمیدیم دستت چرا نجواهای شیطان مارا از تو دور دور میکنه خدایا باتمام قوا باتمام وجودم اومدم پیشت من بدون تو هیچی نیستم اگه هدایتم نکنی گمراه میشم نه دنیا را دارم نه اخرتو

    خدایا ای فرمانروای آسمانها وزمین کهکشانها تنها تورا میپرستم وتنها از تو کمک میخواهم

    خدایا مارا به راه راست صراط مستقیم هدایت کن خدایا مارا به راه کسانی هدایت کن که به آنها نعمت داده ای نه راه غظب شدگان وگمراهان

    خدایا به حق عظمتت ای فرمانروای آسمانها وزمین

    استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز وتمام خانواده صمیمی استاد عباس منش را هرلحظه حمایت هدایت وحفاظت کن

    خدایا شکرت که اجابتم کردی خدایا سپاسگزارم

    رزاقم

    در پناه الله یکتا شاد سلامت و سعادتمند در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    رضا کیوانلو شهرستانکی گفته:
    مدت عضویت: 1244 روز

    به نام خدا سلام به استاد عباس منش عزیز و مریم خانوم شایسته استاد به نظر من تمرکز همه چیزه ما اگر میخوایم بهای هدف بپردازیم باید کل تمرکزمون رو بزاریم رو قانون و البته کار آسانی هم نیس ولی باید تلاشمونو بکنیم اگر میخوایم نتیجه بگیریم من خودم اولین قدمی که برداشتم یه هفته پیش دوره عذت نفس رو خریداری کردم و دومین قدمی که باید بردارم تمرکزه به اندازه ای که من تمرکزمون بزارم رو قانون نتیجه میگیرم خیلی از ما تمرکزنمیزاریم رو قانون واقعا ما نمی‌خواهیم تعغیر کنیم به اون هدف های بزرگمون برسیم استاد شما وقتی تعریف میکنید که چقدر بها پرداختید من میفهمم که تواین جایگاهی که هستید چقدرررر مهم بوده واستون واقعا کار آسانی نیست ولی اگر تعغیر مهم باشه واسمون باید با تمام وجود رو خودمون کار کنیم ممنونم از شما بابت این فایل خیلی عالی بود باز دوباره یاد آوری شد بهم که تمرکز همه چیزه استاد خیلی دوستون دارم شادو پیروز باشید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    نورا گفته:
    مدت عضویت: 1832 روز

    سلام استاد عزیز و با اراده

    عیدتون مبارک باشه، هر چند همه روزهای خداوند میتونه عید باشه، خدارو شکر میکنم دوباره تونستم فایل جدیدی از شما ببینم و پاشنه آشیلهام رو به وضوح درک کنم. بزرگترین پاشنه آشیل بیشتر افراد بنظرم عمل نکردن به آگاهی هاست، حالا اون آگاهی میتونه قوانین جهان باشه، میتونه در مورد هر حرفه ای باشه، اینکه آدمها میدونن باید چیکار کنن ینی گاهی به وضوح میدونی که میدونی باید چه کاری انجام بدی ولی نجواها و بهونه ها میان توی ذهنت و هی مرحله عمل رو به تاخیر میندازن تا جایی که یادت میره راه حل چی بود، گاهی هم آدم واقعا سردرگم ه و نمیدونه چه تصمیمی بگیره و چه کاری درسته و میشه یه آدم کور، که بنظرم توی این مواقع بهترین کار آروم بودن و تمرکز کردن ه روی زیبایی اون قضیه ست تا راهش رو خداوند الهام کنه و مسیر پیش روت روشن بشه برات، فقط باید مراقب بود که نامید نشیم و از مسیر خارج نشیم، اتلاف وقت هم در نتیجه همین عمل نکردن ها میاد، ما وقتمون رو با چیزهای بیهوده پر میکنیم و به هر کاری میرسیم جز اصل کار که همون هدفمون هست، یه جورایی ته قلبمون نمیخوایم اون بها رو بدیم برای هدفمون، خودمون به صد تاکوچه علی چپ میزنیم و بهونه جور میکنیم تا مجبور نشیم از حاشیه امن بیایم بیرون، تا حاضر نشیم بها بدیم، زمان بدیم، تمرکز بزاریم، حرکت کنیم، اینکارها رو اوووووونقدر انجام میدیم که جهان دیگه صبرش تموم میشه و شروع میکنه به پیچوندن گوش، سر تک تک کوتاهی هایی که کردیم گوشمون رو میپیچونه تا حسسسابی ادب بشیم و از یه سوراخ چند بار گزیده نشیم. میدونین چیه استاد؟ همه ماها یه خواسته هایی داریم حتما توی زندگیمون و دوست داریم به اونها برسیم و اتفاقا دوست داریم خیلی راحت هم بهشون برسیم، کمتر کسی هست مثل شما که بگه من از مسیر لذت میبرم حتی اگه جونم در خطر باشه، کمتر کسی هس که بگه من هرررررر بهایی لازم باشه میدم تا به هدفم برسم، و اتفاقا همه هم دوست داریم مثل شما باشیم اوناییکه میدونن باید چه کاری انجام بدن اونایی که حرکت میکنن اونایی که شجاعت به خرج میدن اونایی که نمیترسن اونایی که توکل میکنن اونایی که تمرکزی و لیزری کار میکنن و اونایی که همه اینها میشه بها رسیدن به هدفهاشون لیاقت رسیدن و لذت بردن از اون خواسته شون رو دارن و مبارکشون باشه تیک زدن هدفشون و استوارتر پیش میرن برای هدف بعدی و طی کردن تکامل هر چه بیشترشون، خداوند بهمون اول قدرک درک قوانین رو بده و بعد هم ارده و شجاعت عمل کردن به اونها رو بده، خداوند کمک کنه در مسیرش بمونیم و هدایتهاش رو عمل کنیم که هم خیر دنیا رو داشته باشیم هم خیر آخرت رو. بسیار سپاسگزارم ازتون استاد 🙏جدیدا طوری شده هر موردی که فکرمو مشغول میکنه همون روز یه فایل رندوم میزارم و پاسخ و آگاهی لازم رو دقیقا در مورد همون موضوع بهم میدین حتی اگه کوچکترین فکری توی ذهنم باشه پاسخ برام میاد و این کار هر روزمه ومنم سعی میکنم بهش عمل کنم، فایل جدید هم یه نمونه از همون پاسخ ها بود، خداوند سلامت نگه تون داره 🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سلیمان صفری گفته:
    مدت عضویت: 1995 روز

    درود بر استاد نازنینم مرد علم و عمل.

    هر قدر که میگذرد انگار ما دانشجویان شما بیشتر و بیشتر باقوانین کائنات اشنا میشویم و با این قوانین ثابت که با تکرار و تکرار انها هر روزی که میگذرد فهم ما بیشتر میشود و این فهم وقتی به عمل تبدیل میشود اثارش در وجود ما عیان میشود.

    یادمه ۷سال پیش وقتی که تازه فهمیدم غیر از مسیر کارمندی هم میشود به زندگی خیلی بهتر از زندگی ان موقع رسید،تنها با توکل و ایمان و باور به خدایی که میدانستم کمکم میکند،منطقه ی امنم را که یک حقوق ثابت و مشخص داشت و البته به نسبت بیش از حقوق همکاران دیگرم بود ،استعفا دادم. حتا وعده ی شغل بهترم دادند اما راضی نشدم که بمانم و اکنون بعده ۷ سال متوجه ان ایمانم به خدایی که آن روزها این وضعیت کنونی را نشانم نداد اما من یقین داشتم که خداوند به شجاعان پاسخ میدهد،ان کار حاضر و اماده را رها کردم و البته این مطلب رو در کامنت های قبلی هم نوشتم که حدود ۶ماه بعد از استعفای من ۴۳ نفر از همکارانم در معدن بخاطر عدم رعایت مسائل ایمنی معدن ،در یکروز با حادثه ی انفجار از دنیا رفتند .

    من نتیجه جسارتم را گرفتم، اینکه اگر میماندم به عنوان مسئول ایمنی، یا مقصر حادثه میشدم یا خودم هم از بین میرفتم.

    اری من بها پرداختم، من حاضر شدم نقطه ی امن، حقوق ثابت و راحتی ظاهری رو ترک کنم، من میدیدم که همکاران من در حد و اندازه ی من نیستند ،من با انها از مسیر خارج بودم ،من در مسیر الهی نبودم، بودن با انها آزارم میداد، اری باید همبازی، و زمین بازی رو ترک میکردم ،نباید بازی رو ادامه میدادم و اکنون راضیم از انتخاب مسیرم.

    درست ۳سال پس از ترک کار قبلی با یک استادی آشنا شدم و پس از اموزش الفبای قانون جذب به مدت دو سال به سمت شما هدایت شدم و اکنون حدود ۲ساله که با شمام و هر روز با شما و خانم شایسته ی عزیزم و دوستان همکلاسیم زندگی میکنم،روابطم، درامدم،نوع نگاهم، ارامشم، سپاسگزاریم،رابطه ام با رب که اصلا قابل مقایسه نیست با قبل،ارتباطم با عزیز دلم که روز به روز و لحظه به لحظه در حال بهتر شدنه و رابطه ای که با خودم دارم و خیلی مسائل دیگر.

    برای همه ی این اتفاقهایی که برای خودم رقم زدم از شما استاد عزیزم سپاسگزارم ،راستی سلامتی ام و الان بیش از دو ساله که هیچ قرصی نخورده ام اصا مگر ادمی نباید همیشه سلامت باشد؟

    اری من ارتباطم با خیلی هارو کات کردم.

    من تلویزیون رو کنار گذاشتم.

    من ارتباطم با حتا نزدیکانم رو هم که در مسیر زندگی کمکم نمیکنند و باعث انحرافم از مسیر میشوند را خیلی خیلی کم کرده ام.

    میدانم که باید بها بپردازم ، باید قربانی کنم و این قربانی کردن هر قدر بزرگتر، نتیجه بخش تر.

    سپاسگزار رب العالمین هستم برای این اگاهی های بسیار ناب.

    سپاسگزار استاد عزیزم هستم الهام بخش زندگی الهی ام.

    سپاسگزار مریم عزیز هستم برای همکاری و همگامی با استادم.

    سپاسگزار عزیز دلم ، همسر گرانقدرم که همراه و همگام منه در این زندگی لذت بخش دنیا.

    در پناه مهر بی پایان خداوند باشید در دنیا و اخرت.

    خدا نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: