یکی از ملموس ترین جاهایی که «باور احساس عدم لیاقت» خود را نشان میدهد، رفتاری است که نسبت به پرداخت بهای خواستههایمان داریم.
از ملموسترین لحظاتی که میتوانیم «باور احساس عدم لیاقت» و «باور به کمبود» را در خود شناسایی نماییم، لحظاتی است که به شدت بر سر بهای کالای مورد علاقهمان چانه میزنیم یا بدتر از همه، با اینکه توان تهیهاش را داریم، اما به دنبال راهی برای نپرداختن قیمت واقعی آن و تخفیف گرفتن هستیم. یعنی همیشه داشتن خواستههامان را موکول به زمانی میکنیم که یک جنس تخفیف بخورد.
در یک کلام، پرداختن بهای خواستههامان برای ما کاری بسیار سخت است.
به خاطر این کد مخرب در ذهن، وقتی بابت کالا یا تجربه ای پول می پردازیم که دوست داریم، گویی جان از بدنمان خارج میشود و به شدت احساس بدی پیدا میکنیم و این بدترین فرکانس درباره «کمبود ثروت» است که یک آدم به عنوان خالقی که با فرکانسهایش، تجربههایش را خلق میکند، میتواند ارسال کند. فرکانسی که از یک طرف ما را وارد مدار کمبودهای بیشتر میکند و همزمان از نعمتهای بیشتری دور میکند.
اگر خوب خودمان را بشناسیم و ریشه ی رفتارها و واکنش هایمان را بدانیم، می فهمیم که موضوع تخفیف گرفتن نیست بلکه پای چند ترمز جدی در میان است که خودشان را به شکل تلاش برای به دست آوردن خواسته هایمان با تخفیف، نشان میدهند.
به همین دلیل دوست دارم یک نکته اساسی را اول از همه به خودم و سپس به همه افرادی که این متن را میخوانند و به دنبال موفقیتهای مالی پایدار هستند، یادآور شوم و ترمزی را به آنها نشان دهم که شناختن و رفع کردنش، از هر تخفیفی که بخواهی بدست بیاوری، سودمندتر است و می تواند عاملی باشد برای ورود ثروتهای بسیار به زندگی ات.
در واقع این جنس از رفتار که برنامه ریزی می کنیم تا تجربه خواسته هایمان را به زمانی موکول کنیم که یک جنس تخفیف می خورد یا به طور کلی به دنبال داشتن خواسته هایمان به صورت رایگان، تخفیف و… هستیم یعنی پرداخت بهای خواستههایمان برایمان سخت است، این رفتار خبر از دو باور بسیار مخربی می دهد که سرمنشأ تمام کمبودها و نداشتن هایی است که در زندگی خود تجربه می کنیم.
سردسته ی این دو باور، «باور به کمبود» است.
باور به کمبود نعمت، ثروت، عشق، موفقیت و هر چیزی است که ما آن را ارزشمند میدانیم.
سپس در ادامه کار به همین جا ختم نمیشود و این باور مثل یک دستگاه مولد، شروع به تولید هزاران باور محدود کنندهی دیگر نیز مینماید که در تمام تار و پود وجودمان ریشه میدواند و ما را وارد مداری میکند که از مدار ثروت فرسنگها فاصله میگیریم.
به همین دلیل، حتی تجسم کردن ثروتمند بودن هم برایمان سخت میشود.
قانون این است که مدار تخفیف خواستن، با مدار خواستنِ ثروت، از هم جدا هستند. نمیتوانی هم به دنبال تخفیف باشی و هم باور فراوانی را بسازی.
نمیتوان به فراوانی باور داشت اما مرتب به دنبال تخفیف نیز بود. این دو مسیر، خلاف جهت هم هستند به همین دلیل تو مرتبا در این مسیر در حال رفت و برگشت هستی.
دومین باور محدود کننده در این باره، «باور احساس عدم لیاقتِ داشتن ثروت» است. به این معنا که، درباره تجربهی نعمتهای بیشتر، احساس لیاقت نداری. خصوصاً هرچه آن نعمتها تجملیتر باشند، به خاطر احساس عدم لیاقت، راضی کردن خودت برای تجربهی آن نعمتها سختتر خواهد بود، حتی اگر مشکلی در پرداخت بهای آن نداشته باشی.
در واقع این باور، یعنی احساس عدم لیاقت، زاییدهی باور به کمبود است. یعنی باور به اینکه پول درآوردن، کار سختی است. حتی اگر آدمهایی را ببینی که به راحتی در حال پول ساختن هستند، به خودت خواهی گفت:
خوب، من آنقدرها خلاق نیستم که از عهدهی این کار بر بیایم(که خودش نشانهای محکم از عدم لیاقت و باور نداشتن تواناییهایت است). در نتیجه تنها راهکار برایت این خواهد بود که :
مراقب باشی در خرج پول، از هرگونه اسراف پرهیز نمایی و با این نگاه، آنقدر خودت را در مدار کمبود ثروت پش میبری که، ترجیح میدهی فقط برای نیازهای فوق ضروری هزینه نمایی. سپس آنقدر درباره نیازهایت دچار سوء تفاهم میشوی که نیازهای ضروری را نیازهایی تعیین میکنی که به زندهماندن وابسته است و هرگونه تجاربی که مربوط به روح و روانت است و اصلاً برای تجربهی آن نعمتها به این جهان آمدی را غیر ضروری میدانی مثل:
تجربه اقامت در یک هتل زیبا برای چند روز
یا تجربه خوردن غذا در یک رستوران که بهایش به اندازه هزینه یک ماه غذا در منزل است
یا تجربه سفر با بلیط فرست کلاس که بهایش به اندازه چندین سفر است
یا تجربه …
یا حتی تجربه استفاده از مبلمان چرم به جای اجناس چینی.
در حالیکه بی خبری دلیل اینکه هر روز از تجربهی این نعمتها فاصلهی بیشتری میگیری، همین نوع نگاه است و نه عدم توانایی ات در ساختن ثروت!
سپس باور محدود کنندهی «احساس عدم لیاقت در تجربه نعمت و ثروت» بیشتر در تو ریشه میدواند و تو را بیشتر در مدار عدم لیاقت فرو میبرد.
مثلاً ترجیح میدهی خودت از وسایل بیکیفیت استفاده نمایی و وسایل گرانبها و با ارزش را برای میهمان بگذاری…
به همین دلیل وسایل زندگیِ تو شامل دو دسته است:
ظروف دَمِ دستی بیکیفیت برای خودت و ظروف لاکچری زیبا برای میهمان
ملافه پاره و پوره و بی کیفیت و قدیمی برای خودت و ملافه نخی و خوشبو و خوشرنگ برای میهمان
و…
یا حتی بدتر از آن، این رفتار را درباره خودت و اعضای خانواده مثل همسر و فرزند نیز تعمیم دادهای
مثلا در خرید لباس موارد غذایی، مواد شوینده و تمیز کننده و … اولویت را با سایر اعضای خانواده قرار میدهی و سعی میکنی همواره نیازهای خودت را کاهش دهی و کمخواهتر شوی.
مثلا از آنجا که همسر و فرزندانت زیاد از دستمال های یکبار مصرف برای خشک کردن دست و … استفاده میکنند، تو ترجیح میدهی برای برقراری تعادل در مصرف دستمال حولهای، برای تمیز کردن خانه از دستمال های پارچهای استفاده نمایی.
یا لباس های ارزانقیمت و بیکیفیت بخری و به هر ترتیبی همواره هزینههای خودت را کاهش دهی تا کمتر اذیت شوی. چون به اندازه کافی احساس لیاقت تجربه بهترینها را نداری.
چون درباره لایق بودن و انسان خوب و باگذشت بودن، دچار سوء تفاهم شدهای. چون همواره برای راضی کردن خودت در استفاده از یک نعمت، به دنبال یافتن دلایل قانع کننده هستی. یعنی خودت را لایق نمی دانی تا برای خودت تا این حد هزینه کنی و فکر میکنی آنقدر ارزشمند نیستی که پول نازنینات را صرف این خواسته نمایی. در نتیجه یا از آن چشم میپوشی و یا به دنبال شیوههایی هستی تا دلایلی منطقیتر از لایق بودنت، پیدا کنی. یعنی به این شکل که:
«من توانستم تخفیف بگیریم
من رایگان این را به دست آوردم
من بهای واقعی اش را نپرداختم و …»
این احساس گناه را که برای خودت پول خرج کردهای، از خود دور می کنی و یا به خاطر این کار احساس قدرت هم میکنی در حالیکه نمیدانی ریشه این رفتار که در اصل باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت است، چه نعمتهایی را از زندگیات دور نموده است.
نعمتهایی که قابل مقایسه با هیچ تخفیف و هدیه ای نیست. و تازه ماجرا به همین جا نیز ختم نمیشود و حتی اگر به خاطر یک باور قدرتمندکنندهی دیگر، نعمتی وارد زندگیات شود، این باورِ محدودکننده، به شکل یک اتفاق غیر مترقبه، آن نعمت را از زندگیات حذف میکند.
من داستانهای بسیاری درباره این موضوع از افراد زیاد داشتهام که نوشتهاند، ماشینی که آن همه سال دوست داشتم سوار شوم را خریدم اما اوضاع به گونهای پیش رفت و هزینههای غیرمنتظره به گونهای روانه زندگیام شد که مجبور شدم به خاطر آن هزینههای غیرمترقبه، که اصلا هیچ وقت در زندگیام وجود نداشتند، نهایتا ماشینم را بفروشم.
و بسیار حسرت میخورَد که ای کاش حداقل از امکانات آن ماشین مثل کولر و… استفاده کرده بود… ای کاش حداقل کاور پلاستیک صندلیها را در آورده بودم و لذت نشستن روی چرم صندلی را تجربه کرده بودم و…
در حالیکه خبر نداشت، همین رفتارها که نشانهی باور احساس عدم لیاقت و در نگاه وسیعتر، باور به کمبود است، آن نعمتها را از زندگیاش خارج ساخته است.
در واقع، « مأموریت باور احساس عدم لیاقت»، دور کردن نعمتها از زندگی شماست و حتی اگر به خاطر یک باور درست، نعمتی وارد زندگیات شود، این باور کاری میکند که آن نعمت بار و بنه اش را از زندگیات بَربندد و به شکلی باورنکردنی و غیرمنتظره از زندگیات بیرون برود.
این رفتار که همیشه به دنبال یک تخفیف ویژه هستیم تا به خواستههایمان برسیم، معنایش دقیقا این است که:
«من که به صورت طبیعی امکان تهیه این جنس را ندارم. مگر اینکه تخفیف بخورد. مگر اینکه ارزان شود. مگر اینکه وام بگیرم. مگر اینکه قسطی بپردازم.»
یعنی از یک طرف آن خواسته آنقدر شدید است که نمیتوانی بی خیالش شوی، از طرفی آن باورها آنقدر مخرب است که نمیتوانی به داشتنش به صورت طبیعی فکر کنی. به همین دلیل به جای تغییر این کد مخرب و این ترمز قوی، خودت را با این کد مخرب، هماهنگ میکنی.
درحالیکه این ماجرا نهتنها کمکی به افزایش توان مالیات نخواهد کرد، بلکه شروع به، برباد دادن نتایج سایر باورهای قدرتمندکنندهات نیز میگردد.
دلیل اینکه افراد پس از اینکه نعمتی را به دست میآورند و پس از مدت کوتاهی به شکلی عجیب و غیر منتظره آن را از دست میدهند، همین باور عدم احساس لیاقت است.
به قول استاد عباس منش که می گوید “بیشتر افراد، باورهای خود را تغییر نمیدهند بلکه، می خواهند خواستههای جدیدشان را بر آن باورها منطبق سازند” و این اصلا امکان ندارد و نتیجهاش ساخته شدن یک باور محدودکنندهی دیگر است که باید بپذیری چنین چیزی در سرنوشت تو نیست و این برای از-ما-بهتران است!
به نظر شما، «از ما بهتر هم مگر هست!».
اگر همهی ما به یک اندازه به منبع ثروت وصلیم و به یک اندازه توان خلق زندگیمان را داریم، از ما بهتر کیست؟ چه کسی لایقتر از خودم برای استفاده از این نعمت میتواند وجود داشتهباشد.
بنابراین، اگر به دنبال تجربهی موفقیت مالی پایدار هستی، توصیه میکنم، خیلی جدّی تعهدی غیر قابل مذاکره را برای ریشه کن کردن این باورها و این رفتارها شروع کن.
خصوصاً در مواردی که مربوط به آموختن قوانینی است که زندگیِ ما را متحول میکند، حتی پرداخت تمام دارییمان نیز در برابر نتیجهای که کسب می شود، مبلغ ناچیزی به حساب میآید و حتی یک دقیقه به تعویق انداختنِ شروعِ این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید، چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد.
خشت اولِ موفقیت پایدار، از ساختن «باور به فراوانی و باور به لیاقت داشتن ثروت»، شروع میشود.
باور احساس عدم لیاقت در تجربه ثروت، یک شاهترمز است که، اگر بتوانی روی این ترمز کار کنی و آنرا اصلاح نمایی ترمزهای بسیارِ دیگری، به خودی خود برداشته میشود.
زیرا باور احساس لیاقت، شاهکلید عزت نفس است و از آنجا که عزت نفس، مهمترین توانایی است که به شما قدرت میدهد تا خودت را باور کنی و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و بخواهی از آنها ثروت بسازی، وقتی این ترمز برداشته میشود به مداری هدایت میشوی که میتوانی از تواناییها و علائقت ثروت خلق کنی.
به همین دلیل استاد عباسمنش همیشه شروع موفقیتهایش را به ساختن عزت نفسش مرتبط میداند و به این دلیل، صرف نمودنِ وقت برای ساختن باور احساس لیاقت، تا این حد برای شما مهم است.
خصوصاً اگر صاحب کسب و کار خودت هستی، داشتن راهنمایی مثل روانشناسی ثروت۳، برای رونق کسب و کارت، یک ضرورت است. در جلسات این دوره، استاد عباسمنش بهتر از هر جای دیگری، چگونگی ساختن باور احساس لیاقت را آموزش داده است.
زیرا تا زمانی که باور احساس لیاقت را بعنوان مدیر کسب و کارت نسازی و این باور را به روح و روان کسب و کارت منتقل ننمایی، فارغ از انیکه چقدر خدماتت عالی است و چقدر محصولت باارزش است، هیچ راهی به مسیر کسب و کارها سودآور نداری.
پس واقعاً ارزشش را دارد که چنین سرمایهگذاری سودآوری برای خودت و کسب و کارت انجام دهی.
زیرا این، مهمترین سرمایهی اولیه تو برای شروع و رونق دادن به کسب و کارت است.
زیرا اگر میدانستی نداشتن باور احساس لیاقت، مانع ورود چه نعمتهای بزرگی به زندگیات شده، اگر آب دستت بود، آن را کنار میگذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت، به راه میانداختی.
فقط مسئله این است که ما هنوز هم درک نکردهایم که ما، خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را با فرکانسهای این لحظه خلق میکنیم. فرکانسهایی که خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان میدهند .
اگر برای ریشهکن کردن این باورهای مخرب جهاد به راه نیاندازی، هر دقیقه و ثانیهای که با این باورها پیش میروی، این ریشههای محدودکننده، در وجودت عمیقتر میشود و شاخ و برگهای بیشتری تولید میکند و نتیجهاش این است که:
احساس میکنی سالهاست که در یک سطح متوقف ماندهای و هنوز پس از اینهمه تلاش، اوضاع مالی رضایتبخشی نداری. نتیجهاش این است که همیشه درگیر پرداخت قسطهای تمامنشدنی میشوی.
نتیجهاش این است که همیشه درگیر جور کردن هزینههای زندگیات خواهی بود. همیشه درگیر تلاش برای اخذ یک وام دیگر برای پرداخت قسط چند وام قبلی هستی و به این شکل اوضاع مرتباً پیچیدهتر و غیرقابلکنترلتر میشود و نمیدانی که این موضوع اول از همه از اینجا شروع شد که مشتاق داشتن خواسته هایت به صورت رایگان، ارزان و یا بهره مندی از یک تخفیف ویژه بودی.
این مانع خیلی ریز است و خودش را در قالب سود، زرنگی و زیرکی نشان میدهد اما خودمان بهتر میدانیم که این حقیقت ندارد.
حقیقت این است که هیچ لذتی بالاتر از این نیست که آنقدر ثروتمند باشیم که برای داشتن خواستهای، نیازی به حتی دانستن قیمت آن نداشته باشیم و فقط اگر آن را نیاز داریم، تهیهاش نماییم.
خصوصاً کالاهایی که ارزش افزودهشان بینهایت است. مثل کالاهایی که روح و روان ما را متعادل میکند و ما را به طبیعت ثروتمند و بینیازمان باز میگرداند و آن را به یادمان میآورد و ما را در مدار آن ثروتها قرار میدهد.
به همین دلیل تأکید میکنم حتی یک دقیقه به تعویق انداختن شروع این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد. زیرا هر ثانیهی شروع نکردن تغییر این باورها، بسیار برایمان گران تمام میشود و در هر ثانیه، ما را از ثروتهای بیشتری دور میکند و به ضررهای بیشتری نزدیک میکند.
فقط وقتی این ریشه را در وجودت دنبال میکنی، می فهمی که چه شاخ و برگهای تمامنشدنی ای دارد.
به همین دلیل است که استاد عباس منش در دوره ثروت ۱ و جلسات اولیهی ثروت ۳، تا این اندازه بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و می گوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف می شود.
تا زمانی که این باور در وجود ماست، راهی به سوی موفقیت مالی پایدار و استقلال مالی پایدار به معنای واقعیِ بینیازی، نخواهیم داشت. زیرا ثروت یک امر ذهنی است؛ اول ذهن شما ثروتمند میشود و سپس آن ذهن ثروتمند، ثروت را وارد زندگی شما میکند.
ذهن ثروتمند، یعنی ذهنی که فراوانی را باور دارد و میداند که بینهایت ثروت برای همه در جهان وجود دارد، هرگز برای داشتن خواستههایش انتظار تخفیف را ندارد و با عشق، بهای خواستههایش را تمام و کمال میپردازد.
ذهن ثروتمند هرگز تجربهی خودش را به خاطر گرفتن تخفیف، به تعویق نمیاندازد.
ذهن ثروتمند هرگز داشتن خواستهاش را منوط به گرفتن تخفیف نمیداند و چنین ذهنی سبب هدایت فرد به مسیر ایدههای ثروتساز میشود.
به شما هم توصیه می کنم که اگر میخواهی که به موفقیت مالی پایدار برسی و به مدار ثروت دسترسی داشته باشی، کلا از همین حالا ذهنت را به روی دنبال تخفیف بودن برای داشتن خواستههایت ببند و آن را جزو خطوط قرمز زندگیات بدان.
بهتر است همیشه به جای اینکه بخواهی چیزی ارزان یا رایگان شود تا بتوانی آن را بخری یا داشته باشی، این باور را بسازی و این درخواست را از جهان داشته باشی که توان مالی تو بیشتر شود تا بتوانی هر چیزی را که میخواهی بخری. نه فقط دربارهی محصولات ما، بلکه در مورد همهی مسائل زندگیات و همه خواستههایت این باور را بساز.
زیرا وقتی این کار را انجام میدهید، و جهان جدیت شما در این موضوع را میبیند، دیگر شما را در مداری قرار میهد و شرایطی را تجربه میکنید که اول به شما توانایی خرید را میدهد و بعد آن خواستهی مورد نظر را به شما نشان میدهد.
زیرا این باور به تو احساس قدرت بیشتری میدهد و تو را به مسیرهایی هدایت میکند؛ و به استقلال مالیای میرسی که میتوانی در هر زمان، هر آنچه که مورد نیازت هست را بخری، بی آنکه نگران قیمتش باشی یا اصلا حتی به قیمتش نگاه کنی.
در هر صورت، اگر درباهی برداشتن این ترمز و ساختن باور احساس لیاقت، متعهد و مصمم هستی، دوره روانشناسی ثروت۳، منبعی کامل از آگاهیها خالص و ورودیهای مناسب برای ساخته شدن باور لیاقت داشتن برای نعمتها است.
هرچه بیشتر روی ساختن این باور کار کنی، احساس خودارزشی بیشتری میکنی. و این احساس به شما کمک میکند تا خودت و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و مهمتر از همه، به این فکر کنی که چطور می توانی از این توانایی ها ثروت بسازی و مهم تر از آن، ایده هایی را جدی بگیری و اجرا کنی که به خاطر این طرز تفکر به ذهنت خطور می کند.
حتی نمیتوانی تصور کنی که با ساختن باور خودارزشی،، چه سایه سنگینی از سر توانمندیهایت بر میداری که تا حالا اجازه شکوفا شدن به آن تواناییها را نداده بود.
زیرا بارها، خواستههایی در وجودت شکل گرفته بود تا بخواهی بخشی از توانمندیهایت را بروز دهی. هزاران ایده در راستای آن خواسته ها آمده بود، اما از آنجا خودت را ارزشمند نمیدانستی و از آنجا که فکر میکردی موفق ها همان از شما بهتران هستند، آن ایدهها و آن تواناییها را جدی نمیگرفتی که بخواهی برایشان اقدام نمایی. در نتیجه آنهمه شور و شوق که با آن خواستهها آمده بود، با سمّی به نام «باور احساس عدم لیاقت» در نطفه خفه میشد و به این ترتیب خواستههای بسیاری در وجودت تبدیل به رویایی دور و دراز شده است. صدهایی ایدهای که هرگز فرصت تحقق یافتن نیافتند و زیر سایهی سنگین باور عدم لیاقت ماندند و هرگز فرصت ابراز وجود نداشتهاست.
حالا زمان آن است که جهادی اکبر برای ریشه کن کردن کدی مخربی به نام «احساس عدم لیاقت در داشتن نعمتها» را در وجودت اصلاح کنی.
به همین بخش اعظمی از آموزش های دوره روانشناسی ثروت 1 اختصاص دارد به شناسایی این دو باور مخرب «باور به کمبود و باور احساس عدم لیاقت» و راهکارهای و تمریناتی برای تغییر این دو باور.
در دوره روانشناسی ثروت 1، شما به وسیله ی آموزش ها و تمرینات این دوره و خودشناسی ای که در این روند طی می شود، فرایندی تکاملی را طی می کنی برای تغییر شخصیت خود.
این تغییر ابتدا در ذهن و افکارت ایجاد می شود و سپس به اندازه ای که این نوع تفکر را جدی می گیری و در ذهنت می پرورانی و تمرینات را به همان شیوه ای که استاد از شما خواسته است انجام می دهی، رفتارها و راهکارهایت را تغییر می دهد. نگاهت به مسائل زندگی ات را تغییر می دهد. نگاهت به توانایی هایت را تغییر می دهد و مهم تر از همه ایمانت را برای قدم برداشتن، مسائل را حل کردن و مولد ثروت بودن تقویت می کند و در طی فرایندی تکاملی، به زندگی ات آنچنان کیفیت می دهد که ربطی به شرایط کنونی ات نداشته باشی.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و نتیجه ای که می توانی با عمل به آنها بسازی
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
سلام خداقوت.دقیقا موافقم با نظرتون.
از ماست که برماست.
البته تقصیر ما نیست چون با این اعتقادات و فرهنگ تو نهاد اجتماع و خانوادهو….بزرگ شدیم و در پوست و گوشت و خون ما نهادینه شده.
اما تقصیر ماست اگر با این دیدگاه زندگی رو ادامه بدیم.
زمانیکه اگاه شدیم،باید تغییر کنیم،باید شکل بگیریم تا تغییر دهیم.
من با این استاد عزیزی که پیدا کردم و جذبش کردم زندگیمو تغییر میدم،قول میدم.به خودم و شما.
سپاسگزارم.
سلام دوست عزیز چقد زیبا نوشتید که تقصیر مانیست که توی این اعتقادات واین فرهنگوخانواده بدنیا اومدیمووبزرگ شدیم اما لز لین ببعد تقصیر ماست که آیت دیدگاهرو ادامه بدهیم باید تصمیم بگیریم تا تغییر کنیم ، این کامنت شما دقیقا منو یاد اون حرف استاد میندازه که میگه این تقصیر ما نیست که اگر احساسمون بد بشه بایک تضاد در زندگی ، چون ماهم بلهره ادمیم ولز احساسات درست شدیم ،اما این دیگه تقصیر ماست اگر بخواهیم توی این احساس بد بمانیم ، وباید اینو روی ذهنمون حک کنیم که هرچه بیشتر در اون احساس بد بمانیم مثل اینکه داریم دستمونو بیشتر تو آتیش فرو میکنیم ..دیگه اگر به لین آگاهی برسیم همین یک لصل برایمان کافی خواهد بود که ..اول احساس باید خوب باشه بعد اتقاق خوب پشت بندش میاد بعبارتی احساس خوب =اتفاق خوب
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته جان
و خدمت اعضای گرامی
من این متن رو که خوندم فهمیدم اصلی ترین باوری که من رو کاملااااا محدود کرده این باور هستش که تو قدت کوتاه هست و مثل بچه هایی
و این باور باعث شده که من نتونم هرچیزی رو که میخوام بهش برسم. هم مالی و هم معنوی
مثلا نمیتونم دوست خوب پیدا کنم یا یه شغل پیدا کنم. همش فکرم بهم میگه با این قدت چجوری میخوای با یقیه حرف بزنی تو مثل بچه هایی. یا اینکه میگه تو جایی استخدام نمیشی تو قدت کوتاه
سلام استاد جان
سلام خانم مریم
سلام داداشیا
سلام آبجیا
سلام عباس منشیها
عصرِ زمستونیتون بخیر.
آومدم از تغییراتم درطی یک هفته بنویسم که ردپا باشه برا خودم
من کامنت دوستانو خوندم ک نوشتن رفتن خرید کردن برا خودشون بدون تخفیف گرفتن و کلی برا خودشون خرج کردن.
منم دیروز رفتم هرقدری ک داشتم برا خودم لوازم موردنیازمو خریدم.
من چون موهای فر دارم و همش وز میشه اصن متوجه بیشتر زیباتر شدنش نبودن ک از حالتِ وز بودن بیرون بشه ،ولی بعد خوندن کامنت دوستات درین مقاله خانم شایسته، و شنیدنِ جلسه اول دورهی عزت نفس، من به طور جادویی متوجه ارزشمندی خودم و بها دادن به خودم شدم
در لباس پوشیدن متوجه بهای بیشتر بخودم شدم که عالی تر لباس بپوشم حتی درخانه، و حتی در بیرون بیشتر از گذشته شیک تر باشم نه برا تایید و تحسین بقیه برا خودم،متوجه شدم منِ درونم شیک بودنو دوست داره
رفتم کلی کرم نرم کننده موی فر، ژل حالت دهنده، انواع ماسک های صورت بایودنس و یک مدل دیگه گرفتم.
من دنبالِ پوست شفاف بودم
باور میکنید من معلم بودم ده سال ،پولی ک بدست می آوردم هرگز حتی کرم ضدآفتاب نخریدم
فقط لوازم مورد نیاز ضروری رو خریدم هرگز دنبال پوست بهتر نبودم و شد اینکه سیاهی دور چشمم زیاد شده
وقتی این ماسک بایدونس زدم صورتم خیلی عالی بود صورتم شفاف تر، خطوط ناخواسته صورتم گم شد.
گرچه من خودم دوساله ماسک های خانگی درست میکنم ولی هیچکدام اینطور به صورتم ننشسته بود.
رفتم امروز چندتای دیگه هم ازش خریدم .گفتم ماهی یک دونه استفاده کنم ازش
ینی میخوام بگم من هدایت شدم بیشتر متوجه خودم باشم، بیشتر بفهمم تو دنیا فقط خودم مهمم
گرچه این دویال بیشتر از همهی عمرم متوجه خواستها و نیازهام هستم ولی فهمیدم فقط رفع نیاز مهم نی، باید ارزشمندی را در درونم نیز پایه ریزی کنم که نتایج عالی بگیرم
اینقد دنبالِ شفافیت صورت بودم که خدا هدایتم کرد به این ماسک ها و یک ماسک خانگی ک طرز تهیهاش یاد گرفتم میخوام این جوانی پوست ک هرگز متوجه اش نبودم دوباره بخودم هدیه بدم.
چون جوانی، زیبا بودن حقِ طبیعی همه ماست.
دوستا روی خودتون کار کنید باور کنید نتیجه میده .
من در کمتر از سه هفته دارم به نتایج عالی میرسم
اگر این روند دائمی بشه چقد نتایج زیباتر و عظیمتر خواهند شد.
همیشه حالِ دلتون عالی باشه عزیزانم.
خدایا بینهایت شکرت من بعد از چندروز نوشتن و فکر کردن راجب ترمز های ذهنم بلاخره با این مقاله تونستم بزرگترین ترمز ذهنی خودم رو که بسیار زیاد مستتر و پنهان بود رو پیدا کنم طوری بود که کاملا اون رو انکار میکردم و کاملا به این باور بودم که من کاملا احساس لیاقت رسیدن به خواستم هام رو دارم و بعد از دوسال گاز دادن پیوسته و به شدت روی خودم کار کردن و نتیجه آنچنانی نگرفتن بلاخره امروز به لطف خدای مهربان صدای هدایتگرش رو شنیدم و کاملا متوجه شدم بنیادی ترین ترمز ذهنیم چی بود و کاملا درکش کردم و یادم اومد که این ترمز از بچگی درون من بوده و من رو رها نکرده و در قالب دلسوزی و مهربانی خودش رو پنهان کرده بود
از خوشحالی و ذوق پیدا کردن این ترمز ذهنی بزرگ از عصر تا الان که ساعت ۳ شب هست انگار روی ابرا هستم و مدام مینویسم و چیز های بیشتری یادم میاد از این باور مخرب
خانم شایسته عزیز و دوست داشتنی ازت بسیار زیاد سپاسگزارم که دستی از دستان پروردگار یکتا شدین و این آگاهی زیبا و مطلب الهی رو نوشتین و اینجا برای من و بقیه ی خودم قرار دادین 🤍🌱
این متن بی نهایت برایم خوب و تاثیرگذار بود و در حین خواندن آن افرادی از فامیلهایمان را ک همیشه مشتاق تخفیف گرفتن هستند و توانایی تخفیف گرفتن را مایه فخرشان میدانند و زندگی خوبی را تجربه نمی کنند ذهنم جلوی چشمم آورد،خیلی خوشحالم و از اینکه خدایم ب این مسیر هدایتم کرده همیشه سپاسگزار خواهم بود،
و حرکت در مسیر تغییر باورها هم جهادی ب معنای واقعی کلمه اکبر میطلبد چون خیلی خیلی سخته ب خصوص برای افرادی ک در خانواده ای با پدری بزرگ شده اند ک این دو باور فراوانی و عدم لیاقت در جهت منفی درش موج بزنه
من از خدایم برای ایجاد باور فراوانی و لیاقت صبری جمیل و پشتکاری مضاعف خواهانم
وای خدا ببین کجا میبری مارو واقعا راست میگی بابای خودم همش دنبال تخفیف و ارزون
دیگه خودتون ته ماجرا رو بخونید میوه هاش همه داغون و اینا همیشه م منو مسخره میکنه تو بلد نیستی دولا پهنا باهات حساب میکنن
ولی من همیشه هرچقد میگه میدم و استاد میدیدم که تیپ میده گفتم اره پول داره میده ولی واقعا واقعا این تفکر و باور لیاقت داشتن میدونی چقد مطمنه که بازم قراره در بیاره وایی خدا چقد تو خوبی انگار ادم نقشه گنج پیدا میکنه خدایا شکرتتتت شکرت شکرت همه دستای بندری بالا اه اه خدا خدا دمت گرم هی جلو میریم روشن تر میشه هی بالا تر میریم به دستای هم که دستای خداست
خدایا بازم هدایتم کن هدایت تو شیرین تر از عسله تو خوده خوده عسلی دوستات عسلن راهت عسله و پر از عشق و حاله خدایا شکرت
چه خوب گفتید اقاعلی رضا..این سایت نقشه ی گنجه..تسمیه ی عالی ای بود..الحمدلله
به نام یزدان پاک
من خودم لایق نمیدونم شاید زبونی بگم ولی از درون نمیخوم
من همه چیز خوب برای اطرافیانم میخوام
من دلم برای همه میسوزه جز خودم
هنوز روی خدا حساب باز نکردم
هنوز ذهنم در گیر سیاست واتفاقات جامعه هست
هنوز روی رفتار بد خانواده تمرکز دارم
هنوز خودم گناهکار میدون
هنوز خودم نبخشید م کینه نفرت دارم
باور کمبود دارم همش میترسم تموم بشه
این باگهای منه که دارم روشن کار میکنم
سلام بهشمادوست قدرتمندم.اول ازهمه بگم که آفرین به این جسارتت که قدرت اعتراف به ضعفهات روداری واینکه خیلیها شهامت گفتن ضعفهاشون روندارن[دَمت گرم] ودوم اینکه حتما وحتما شما میتونی وقدرت اینوداری که خودت رولایق همه چیزهای خوب بدونی و باتوکل به خدا وهمت واراده خودت که قطعا داریش دراین مسیر حتما درمدت کوتاهی کلی نتایج وحرفها برای ارائه خواهی داشت.درپناه خداوند ثروتمندوسعادتمنددردنیا وآخرت باشی💪💪
سلام
بهتون تبریک میگم که دارین تلاش میکنین که خودتون تغییر بدین ، و تحسینتون میکنم که دارین ایراداتون رو پیدا میکنین و در مسیر رفع کردن اونها هستین،
اولین کلید تغییر و پیشرفت این هست که انسان قبول بکنه که ایراد و اشکال و ضعف داره ، چون خیلی از آدمها رفتار و باورهاشون رو بهترین میدونن و اصلا به این فکر نمیکنن که ممکنه رفتار و باورهاشون اشتباه باشه و در نتیجه هیچ تلاشی برای تغییر نمیکنن، ولی شما با شجاعت اومدین و قبول کردین که ایراداتی دارین و این اولین کلید پیشرفته، و از طرفی مسئولیت شرایط فعلی تون رو به عهده گرفتین و گردن بقیه نمیندازین.
به خاطر این آگاهیِ که در مورد خودتون پیدا کردین سپاسگزار خدا باشین چون تا همین جاش هم خیلی پیشرفت کردین و جدا شدین از بدنه جامعه، همین مسیر رو با قدرت ادامه بدین و از خدا هدایت بخواهین،
اگه بخاهین نتایج متفاوت نسبت به اکثریت جامعه بگیرین باید رفتار و باورهای متفاوت از جامعه داشته باشین،
مثلا کلا تلوزیون رو حذف بکنین و پبگیر اخبار و خبرهای منفی نباشین و مواردی که استاد تو فایلهای مختلف گفتن، من خودم الان نزدیک ۳ساله اخبار نمیببنم و الان کلا تلویزیون رو حذف کردم و خیلی آرامش دارم .
منتظر خبرهای عالی از طرف شما هستم
شادی ثروت سلامتی عشق و آرامش براتون آرزومندم
سلام دوست عزیز ناصر خان
سپاسگزارم که من راهنمایی کردین
دارم تلاش خودم میکنم به امید این هستم که به زودی بیام از نتایج خوبم بگم زندگیم همونی بشه که همیشه میخواستم
سلام به مریم بانوی شایسته
خدایا عجب چیزهایی گفته شد باورم نمیشه واقعا در این 50 سال همش اشتباه کردم … اشتباه کردم.
از وقتی یادم هست همیشه از دادن پول به خواهرها و برادرانم دریغ نمی کردم
حتی در مدرسه با وجود اینکه عاشق ساندویچ کالباس بودم هیچوقت نمی خریدم و پیش خودم میگفتم پولش را نگه دارم شاید کسی لازم داشته باشه. خدایا این همه فداکاری ….
حتی وقتی ازدواج کردم هم همین طور بودم. 24 سال سابقه کار دارم ولی شاید باور نکنید در این 24 سال حتی یک انگشتر برای خودم نخریدم. چون حقوقم را برای بچه هام، خواهرام و برادرام خرج میکردم و به اونا میدادم.
هر وقت نیاز ضروری به خرید چیزی داشتم با ترس و لرز برای خودم میخریدم و اصلا از خریدش لذت نمی بردم.
بله همیشه دنبال گرفتن تخفیف بودم.
شاید باور نکنید پول سنوات کاری ام را هم به خواهرام دادم که بعد از چند سال میلغ کمی از آن به من برگردانده شد.
وای خدایا یعنی در این 50 سال اشتباه کردم.
امروز به این فایل هدایت شدم ولی احساس بدی به من دست داد از طرفی خوشحال شدم که متوجه اشتباهاتم شدم ولی از طرف دیگر خودم را احمقی بیش نمی دانم.
ولی باز هم یه علامت سوال بزرگ در ذهنم به وجود آمد!!
یعنی کمک کردن به اعضای خانواده درست نیست!!
پس این همه سفارش کمک کردن به دیگران خصوصا اعضای درجه یک خانواده چی میشه!!
من گیج شدم لطفا راهنمایی کنید.
با سپاس
مریم
کمککردن خوبه ولی اگه احساس ترحم باشه غلطه و تو فقط ده درصد یا بیست درصد درامدتو باید کمک کنی و اگ خیلی بیش از حد هم بخوای پولتو به دیگران بدی طوری که لباس های موردعلاقه جواهرات موردعلاقه سفر،شلوار،رستوران،کافه و باشگاه موردعلاقت رو نداری ینی خودتو شایسته این پولها نمیدونی و خب قاعدتا یا جذب ثابت میشه و یا حتی کمتر
سلام افرا جان
الان هم که درآمدی ندارم همچنان توقع دارند که بهشون پول بدهم.
البته از قبل خیلی بهتر شدم. سعی می کنم جواب منفی بدهم.
ممنونم
سعی نکن قشنگ بگو نه من خودم وسایل نیاز دارم اگ ناراحتم شدن که شدن اگ واقعا دوستت داشته باشن چرا باید بخاطر اینکه تو چیزیو ک نیاز داری میخری واسه خودت ناراحت بشن:/ جز اینکه دور از جون شما یه مشت فرصت طلب باشن که اونموقع این افراد تو زندگی شما نباشن خیلی بهتره🤷🏻♀️💞
مشکل اینه که دلم براشون میسوزه.
چون همیشه با آه و ناله از من درخواست میکنند.
و حرفشون اینه که: بچهها ت اینجا نیستند و خودت هم نیازی نداری و …
ولی حق باش شماست باید جواب منفی بدهم. ممنون از شما
البته متاسفانه کارم را از دست دادم و بیکار شدم.
با توجه به سابقه کاری ۲۴ سال در چاپ کتابهای دانشگاهی و دقت بسیاری در کارم، الان بیکارم.
عاشق کارم بودم. نمیدونم چطور میتونم این مشکل را حل کنم. 😢😢
البته هر روز در ستاره قطبی مینویسم و منتظرم خدای خوبم مرا به سمت یک شغل خوب و عالی هدایت کنه.
امیدوارم بتونم این کار خوب را جذب کنم.
به امید روزهای خوب
🤗🤗
افرا جان، دوست خوبم خیلی خوشحال شدم که پاسخ دادید. 💕💕❤️
مریم عزیز ازت ممنونم به خاطر هینتی که به من دادی. یادم انداختی منم توی مدرسه دلم ضعف می کرد اما گاهی که حتی پولشو داشتم هم ساندویچ کالباس نمیخریدم. چون مامانم همیشه به من قسمت درجه دو و سه غذا رو میداد و این باور رو پیدا کرده بودم که شایستگی شو ندارم. یادم نمیره همیشه دلم اسمارتیز مینو میخواست اما دلم نمیومد بخرم ، میگفتم گرونه. وقتی یک زن بالغ شدم و آگاهیم رشد کرد فهمیدم باید با تمرین آشتی با کودک درون این حس های بی لیاقتی رو از بین ببرم . رفتم برای خودم پشمک چوبی و اسمارتیز خریدم ، دقیقا همون مدل که دلم میخواست.چند تا ما. دیگه که بچگی از ترس مواخذه بزرگترها نرفته بودم سراغش هم رفتم و این سد و تابوی سن و سال رو شکستم. باور نمیکنید چقدر روحیه م عوض شد. سال ۹۱ پدرم هزینه سفر به مکه به من داد اما من توی مکه هم دنبال فروشگاه های ارزون بودم، برای خودم چیزهای ارزون خریدم . اما برای خواهرم یک پیراهن گرون خریدم . میگفتم نه من نباید لباس گرون بپوشم ،لباس گرون مال پولدارهاس. با اینکه به من میگفتند این پیراهن به خودت بیشتر میاد اما اهمیت ندادم و دادم به خواهرم. وقتی هم میرفتم سلف هتل بیشتر خوراکی های میز بغل که بلا استفاده بود رو بر می داشتم . بعدا پشیمون شدم . و الان هر جا میرم با حس فراوانی برخورد میکنم . خوراکی گرون بیاد تو خونه ، عادی برخورد میکنم ، میل داشته باشم میخورم ، نداشته باشم ، اهمیت نداره برام که ممکنه تموم شه یا دیگه نیاد
سلام خدمت شمادوست گرامی
عرض کنم خدمتتون که کی گفته کمک کردن به دیگران بده اشتباه نکنید دوست عزیز کمک کردن به دیگران و باز کردن گره از کار دیگران لیاقتی می خواد که خدا نصیب هر کسی نمی کنه .ولی اشکال کار شما این بوده که عزت نفس پایینی داشتید و به دیگران بیش از خود اهمیت می دادین توجه به دیگران معنیش این نیست که آدم خودشو فراموش کنه در واقع شما تو این مقوله دچار افراط و تفریط شده اید.شما همونقدر که برای نزدیکانتون و نیازهای اونا ارزش قایل بودین باید دو برابر اونو برا خودتون هزینه می کردین.انشاالله خدا به آگاهیهای همه مون را بالا ببره تازندگی موفق توام با ثروت و آرامش داشته باشیم و همواره در راه درست قدم بگذاریم.
سلام دوست عزیز. بهترین ها برای شما.تا جایی که من یاد گرفتم از آموزه های استاد. کمک کردن ب دیگران وقتی ارزش داده که تو از خودت نکنی بدی به دیگران.اگر خودت نیاز نداشتی و دادن اون پول بهت آسیب نمیزد یعنی مشکل برات ب وجود نمیآورد خودت از همه نظر اوکی بودی با این باور که کمک کردن من باعث میشه پول و نعمت بیشتری وارد زندگیم کنه نه از سر دلسوزی یا اینکه اگر من کمکش نکنم بدبخت میشه یا من وطیفه دارم یا هر چی. باید با باور فر اواني و با احساس خوب به کسی که به کمک تو نیاز داره و بهت گفته از اطرافیان درجه یک و آشنایان نه کسی که نیاز نداره یا بهت نگفته . میشه با این شرایط کمک کرد خیلی همخوبه.
موفق باشيد
سلام دوست عزیز
منم تازه با این موضوع مواجه شدم که درخواست ثروت برای خودم داشته باشم نه بقیه
و دارم بهش خیلی فکر میکنم و بنظرم واقعا یکی از باورهای منفی منم هست
چیزی که من از این متن و کامنتها متوجه شدم در جواب به سوالتون
اینه که کمک کردن خیلی خوبه
خیلی زیاد و ما نباید هیچوقت دست برداریم ازش
اما بحث کمک کردن نیست
بحث اینه که وقتی ما پولی داریم و خرجش نمیکنیم برای خودمون و میذاریم کنار تا به کسی کمک کنیم. دو تا باور منفی شکل میگیره
اینکه یک به فراوون بودن دنیا اعتماد نداریم.که اگر برای خودم خرجش کنم پولم تموم میشه و دیگه نمیاد دستم تا به کسی کمک کنم.
و دو من خودم رو لایق نمیدونم و ارزشمند نمیدونم. چون اگر من خودمو ارزشمند بدونم برای خودم خرجش میکنم
چیزی رو از خودم دریغ نمیکنم بخاطر دیگری
و زمانی که اون عزت نفس کامل رو داشته باشیم که همیشه خودمون رو اولویت قرار بدیم در این صورت دنیا میفهمه .چون اینو بهش ثابت کردیم (با مقدم دونستن خودمون نسبت به همه)
حالا همه چی رو در اختیارمون قرار میده و ما پول بیشتری در میاریم که بیشتر به خودمون برسیم و ظرفمون سوراخ نمیمونه چون داریم واسه خودمون خرج میکنیم و به خودمون بها میدیم و حالا پول بیشتر که داریم
پس به راحتی بدون اینکه از خواسته های خودمون بگذریم
اول به خودمون میرسیم و بعد کمک میکنیم به دیگران.
یعنی اونقدری پول هست و داریم که به خودمون برسیم و باز هم اضافه بمونه و فراوون باشه
و دیگه اینجا کمک کردن به کسی خلا تو زندگی خودمون ایجاد نمیکنه.
و در نهایت
ما باور فراوانی و عزت نفس نداریم!
و باید روی این دو کار کنیم.
سلام به همه دوستان.
راسش همه ی موضوعاتی که گفته شدراقبول دارم وکمابیش تجربه کردم ولی لامسب وقتی هنوزتوشرایطی باشی که توزندگیت قانون دودوتاچهارباشه ،خیلی سخت میشه پذیرفت قانون فراوانی رو،واینکه سخت میشه توعملکردنشون داد،که البته همه ی اینهابه خاطرعادتهاوباورهای قبلی ماس که خیلی سال به این روند،زندگی کردیم .
ولی حالاباکسب آگاهی های جدیدوکارکردن روی باورهامون میخاهیم یه مسیرجدیدراطی کنیم وازاول کاربایدخوش بینانه به این قضیه نگاه کنیم ،خودمن تازه شروع کردم وطبیعتاباترمزهای زیادی روبرومیشم ومقاومتهای زیادی توذهنم میادواجازه آزادشدن ورهابودن ذهنم رامی گیره .
اگرتغییررویه میخام اگه زندگی لوکستروبهتری رامیخام اگه راحتی وآرامش میخام اگه ثروت هنگفت میخام ،بالاخره بایدازیه جایی شروع کنم واون همین لحظه ست ،نبایددرنگ کنم وهی بهونه های الکی یابه ظاهرمنطقی ،برای خودم بیارم ازصغری کبری چیدن دست بردارم وبپذیرم این قانون درست عمل میکنه وانتخاب کنم که آیامیخام به همین منوال ادامه بدم یاتغییرشگرف رامیخام ؟
بابت عدم لیاقت گفتیدکه میخاستم بگم من یه کم مغرورم واتفاقاازجایگاه وشرایط الانم احساس رضایت ندارم ولی گله وشکایتی هم نمی کنم چون یادگرفتم توهرشرایطی که هستم اونوبپذیرم وسعی کنم لذت ببرم ،درواقع بااحساس خوب اتفاقات خوب دیگه ای رابرای خودم رقم بزنم .فقط اینوعرض کردم که بدونیدالان توچه وضعیتی قراردارم ولی درونن همیشه هم توذهنم هم علنن اعلام میکنم ،که لیاقت من خیلی بیشترازاین چیزاس واینوباوردارم ولی خب باتوجه به نکاتی که گفتم توعملکردهام پیش میادکه طوری عمل میکنم که انگارقانون فراوانی واحساس لیاقت راندارم ،میدونم اینهابرای ابتدای کاره ومن باتلاش واستمراروباگوش کردن مکررفایلهای استادبه اون باورفراوانی ،میرسم .درابتدای کارالان چندماهی هس که هرجامیرم هرچی که میخرم ،به هیچ وجه تخفیف نمی گیرم وبابت نیازهای خوراک وپوشاک چیزهایی رادوست دارم وازشون لذت میبرم راخریدمیکنم .بازبگم فعلادرحدشرایط زندگیم ولی بازنگفته نمونه خیلی جاهاشرایط هم اوکی بودولی من کوتاهی کردم ومانع خریدشدم که انشالله دیگه اینکارونمیکنم.به خودم مطمئن هستم سال دیگه این موقعه کلی فرق کردم وباترمزهاومقاومتهام جنگیدم .انشاله محصولات ثروت ۱و۳راهم میخرم تاپیشرفتم چندین برابربشه.
سپاس سپاس ازاستادعباس منش عزیزم
سلام و خسته نباشید به گروه عباس منش
بسیار خدارو شاکرم که تو جمع شما دوستا و خانواده عباس منش هستم ❤️
من خداروشکر این ترمز رو اوایل امسال شناسایی کردم و حلش کردم و الان تو جیبم هم پولی نباش انقدر لارج و لاکچری خرید میکنم که احساس عالی بهم دست میده و پول از جاهایی میرسه که توقع نداری و خداروشکر اصلا تخفیف دیگه نمیگیرم در صورتی که قبلا انقدر گیر میدادم به فروشنده تا یخورده پول ازش بکنم .
اما الان وقتی میرم خرید هرجا که باشم جدیدا میرم بهترین فروشگاه هایی که قبلا ازشون فرار میکردم چون جنساشون گرون بودن .
اما الان از جاهایی خرید میکنم که احساس فراوانی بیشتری بهم دست میده و نه قیمت میپرسم و نه تخفیف و خود فروشنده بهم میگه که انقدر هم بهتون تخفیف دادم من اون رو هدیه حساب میکنم به خودم و باوری که ساختم .
و واقعا از آدمای اطرافم،که قور میزدن از قیمت ها و گرونی کنده شدم
اما بریم سر باگی که تو کسب و کارم بهش رسیدم .
من بر
فروشیگاه دارم و بهترین کیفیت و خالص ترین محصولات، رو فراهم میکنم با قیمت عالی و تو تهیه محصولاتم خیلی حساس هستم و و تاحالا نشده مشتری ناراضی داشته باشم . خداروشکر . اما احساس عدم لیاقت به مشتری خوب .احساس میکنم قیمت هام بالاست مشتری ندارم . این فکرا میاد تو ذهنم و چون نمی تونم افکارم تفکیک کنم گیر میکنم میدونم مشکل کجاست و[ احساس عدم لیاقت]
با خودم میگم وقتی اون احساس به فراوانی رو تو خودم حل کردم به صورت خیلی عالی . پس این ترمز هم میتونم اما به کمک نیاز دارم. و دنبال راه کار هستم .
لطفا دوستان کمکم کنید
سلام دوست عزیز
من فکر میکنم مشکل شما اینه که دارین گرون فروشی می کنین
اگه اجناستونو در خور این قیمت نمیدونین پس کمش کنین اگرنه دلیلی نداره که خودتونو مقصر بدونین بهترین کار با توجه به تعهدی که در ارایه جنس خوب دارین توکل به خداوند و سپردن خودتون به اون دستهای تواناست بقیه اش اگر ایمانتونو نسبت به خداوند قوی کنین حتما لذتشو خواهین برد
امیدوارم در پناه خدای مهربون همیشه خنده به لب زندگی کنین
سلام ممنونم از دیدگاهتون
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
فکر کنم باید روی ایمانم نسبت به دستان خداوند و هدایت مشتری های با کیفیت کار کنم و باورشون قوی کنم . من همیشه درخواست بهترین دستان خداوند رو داشتم که دنبال بهترین کیفیت باشن نه قیمت .
توکل بر الله
سلام دوستان هم فرکانسی
تا حدودی کامنت های دوستان رو خوندم .اما دوست دارم تجربه ی خودم رو بنویسم
من از ابتدای ازدواجم که ده سال میگذره وجودم و اصلم با پول از شوهر کندن به روش دزدکی مقاومت داشتم
خواهر شوهر هام و دخترخاله هام رو هر چند وقت یکبار میدیدم که پنج شش میلیون پول داشتن که کم کم از جیب شوهراشون پول برداشته بودن و الان این پول ها رو داشتن _وقتی از من میپرسیدن میگفتم من پولی ندارم
اینم بگم که اصلا بد نمیدونستم این کار رو اصلا اصلا چیز بدی نمیدونستم که خودشون بد میدونستن و میگفتن پول یواشکی یا هر چیزی
گاها هم اگر پیش میومد و پولی داشتم و شوهرم میفهمید اصلا سعی در کتمانش نداشتم و همیشه هم میگفتم خب دارم که دارم.میگفت از پول من برداشتی میگفتم خب آره چپس میخاستی از همسایه دزدی میکردم.با همه ی اینها اما اصلا وجودم راضی نمیشد و میگفت بهم مگه خودت چلاغی که پول درنیاری بیای به این شیوه پول جمع کنی_موافقم که بعضی از شوهرها خودشون ماهیانه یه مبلغی رو به خانمهاشون میدن و این کار قشنگ هم هست اما خب شوهر من نمیداد و بهونه میآورد
با اینکه پول نمیداد و منم برعکس دیگران حتی یه کرایه تاکسی نداشتم اما برنمیداشتم
و همین مقاومت من و به قول خانم شایسته اصرار من بر اینکه خودم باید مولد ثروت باشم باعث شد که فقط به لطف الله مهربان الان مدرس باشم
اونم بعد از ده سال از فارغ التحصیلی و ده سال خانه دار بودن و با صفر و کلی موانع بشم مدرس جدیدترین رشته توی باکلاس ترین آموزشگاه شهر با کلی انسان با خدا و لاکچری
حالا چی شد که به این قسمت هدایت شدم
من همونطور که گفتم کلی شاگرد با خانواده های بسیار پولدار و لاکچری دارم
دو روز پیش کلاس خصوصی داشتم با یکیشون و همونطور که با مامانش صحبت میکردم گفت ماشین شارژی پسرم رو میفروشم،مال ده سال پیش ،اما چون اون موقع خیلی لاکچری خریدن و بسیار تمیز بود من وسوسه شدم و اومدم خونه و گفتم من میخرم
البته توی ذهنم این بود که چون اینا پولدارن میتونم یه چیز خوب رو با مفت قیمت میگیرم و حسابی خوشبحالم میشه و سود میکنم و بچه هام رو هم خوشحال میکنم
ولی از لحظه ای که پیام دادم دوباره همون وجودم که بسیار بسیار شبیه پدرمه _دقیقا برعکس مادرم بیدار شد و گفت این چه کاری بود کردی
و همین الان که مقاله خانم شایسته رو فقط تا نصفه خوندم رفتم بهش پیام دادم که پلی استیشن خریدم اینو نمیخام دیگه(البته واقعا همسرم پیگیره که بخره…..)وفقط خدا میدونه که این چقدر به من لذت داد تا اینکه اگر حتی میخاست بهم رایگان بده
سلام به استاد بزرگوار و سرکار خانم شایسته عزیز با این متن فوق العاده و بیدار کننده که به نظر من این متن الهی بود واقعا
سلام به دوستان هم فرکانسی
درسته من هم با این ترمز بزرگ مواجه بودم ، که صد البته بی خبر از اینکه این افکار سمی ترمز هستند و ما را از نعمتها بی کران الهی محروم میکنند.
تلنگری بود برای من ، تلنگر بزرگ امروز از ساعت ۸ صبح تا الان متن زیبای خانم شایسته عزیز را سه بار خواندم و همچنین تعداد زیادی از کامنتهای دوستان را .
برای خودم باور کردنی نبود که من که اینقدر مقید به رعایت اصول و دست و دلبازی برای خودم هستم درگیر این ترمز بزرگ ( تخفیف گرفتن ، و خرید برای همه اعضا خانواده به جز خودم و … ) خیلی خیلی ممنون از خانم شایسته عزیز که چقدر ظریف و دقیق توضیح دادند و در واقع برای من افشاگری کردند از درون خفته من ( انگار تمام این سالها با من بودید و در طول این مدت آبرو داری میکردید و دم نمی زدید و حالا ناگهان من را از خواب غفلت و گمراهی بیدار کردید ) . البته خاطر نشان کنم که من هنوز یک سال است که از فایل های دانلودی و کامنت های دوستان استفاده میکنم .
از ته قلبم و از تمام وجودم از شما و از استاد عزیز و بزرگوارم که این محیط خدایی و آسمانی مهیا کرده اید سپاسگزارم . سپاسگزارم . سپاسگزارم
برای همه دوستان کهکشانی حاضر در این سایت آرزوی سلامتی ، شادی ، ثروتمندی و موفقیت دارم .
سلام چه اطلاعات عالی بود. ما از همون دارایی فعلیمون چه استفاده ای می کنیم که احساس لیاقت کنیم. مثلا به قول شما وقتی چیزای خوب برای مهمونه خب این باعث میشه ما بی لیاقتی رو در خودمون زیاد کنیم بعد تعجب کنیم چرا هنوز فراوانی رو جذب نکردیم.
به نام خداوند بخشاینده و مهربانم
سلام وعرض ادب خدمت استادعزیزم ودوستان
بهنظرم احساس لیاقت بینهایت مهمه ومیشه گفت باعث اتفاقات خوب میشه توزندگیمون
وقتی خودمونو دوسداشته باشیم وقتی احساس ارزشمندی بکنیم دیگه درموقعیت های مختلف سعی نمیکنیم برای بقیه خودمونو تعقیر بدیم
ضا
ظاهرمونو تعقیر بدیم
چون باور داریم مادرهر شرایطی عالی هستیم
همه چیز روخودمون باباورهامون میسازیم
این قانون واقعا ساده س وچون ساده س یادمون میره
خودم توی این چنرور به خاطر یه سری مسائل کلا سایت روفراموش کردم
کامنت نمیخوندم ولی دراون لحظه حالم ب نمیشد واتفاق بدی نمیافتاد
ولی بعد از چن روز خودشو نشون میده حالت بد میشه
باید بتونیم درهرشرایطی تواین مسیر بمونیم باید بتونیم هرچقد میتونیم وقت بذاریم
خداوند جواب میدهد فقط از ما میخواد حرکت کنیم توکل وحرکت
وبعدش
همه چی بهتر میشه
اتفاقات خوب میفته
شادی بیشتر میشه
زندگی زیباتر میشه
کارها راحتر میشه
ادمهای خوب بیشتر میشن
عشق بیشتر میشه روابط عاشقانه ی لذت بخش روتجربه میکنیم
به راحتی به هرچی بخوایم میرسیم
سلامتی بیشتر میشه
خداوند همیشه درکنار من است
هوادار من است
قلب من فقط جایگاه خداست
خدایا شکرت به خاطر دستان سالمی که دارم برای نوشتن
چشمانی زیبادارم برای دیدن
قلبی مهربان وسالم دارم برای دریافت هدایتهای پروردگارم
دوستدارم خدای مهربونم
دوستون دارم استاد
دوستون دارم خانوم شایسته زیبا وفوقلعاده
خدایاشکرت که تونستم بنویسم
زینب هرلحظه به تومهتاج است
سلام بر همگی، آری حقیقت اینست که همواره باید مراقب این روح لطیف بود مراقب بود تا راه نفوذ را برای شیطان ببندیم با تمرکز برنکات مثبت زندگی، با تمرکز به شادیها، سلامتی ها و نعمتهای فراوان زندگی که در زندگی ما درجریان است واقعا به قانون خداوند که در آیات قرآن آمده ایمان دارم که می گوید لازیدنکم
واقعا به موجودی فرکانسی بودنمان ایمان دارم
به خاطر همین واقعا ازتمام وجودم تایید میکنم که باور احساس عدم لیقات شروعی برای تمرکز برنکات منفی در زندگی و تمرکز بر کمبود است و احساس سپاسگزاری و لذت بردن از داشته ها راه دریافت نعمتهای بی نهایت الهی است
بنام خدای بی نهایت مهربانم
سلام خانم شایسته دوست داشتنی و تمام دوستای عزیزم
هزاران بار شکرگزار هستم که به این سایت فوق العاده هدایت شدم
از من بهتر هم مگر هست؟
اگر من لایق بهترین ها نیستم پس چه کسی است؟
این همه نعمت و ثروت این جهان پس برای کی است؟
چه کسی لایق تر از خودم؟
هیچ خواسته ای بالاتر و بزرگتر از لیاقت تو نیست !
تهداب موفقیت پایدار حس لیاقت خودت و باور فراوانی جهان پروردگارت هست !
اگر خودت را لایق بهترین ها ندانی نعمت و ثروت خودبخود از زندگیت دور میشود!
با سلام به همه
من به تازگی دوره حل مسایل رو خریدم تازفهمیدم که هر میله در زندگی من هست بخاطر باور کمبود .باور عدم احساس لیاقت است اونم بخاطر شنیدن صد ها با که دختر به در نمی خو ره .هزاران مورد دیگه که برمژ کرده به این باور. ها که نود درستش از مادر بزرگ و مادر شنیدم واین باور. همه ما دا ریم وبخاطر این باور ها ما خودمون. ارزشمند نمی دونیم همیشه دیگران حتی خودمن این باور دارم که هر .ی درک می کنم حتی عمل نکردن .نتیجه نگرفته می خوام به خواهر هام .دیگران بگم اونا استفاده کنند .عمل کنند من انسان نیستم من که پول دادم دوره خریدم که پیش رفت کنم خودم نتیجه نگرفته می خوام دیگران استفاده کنند اونها لیاقت دارند واین مالی انرژی منو می گرفت با این که استاد می گفت در باره این مطالب با کسی صحبت نکنید ولی این باور. آنقدر قوی بود که منو قانعه می کرد که دولت علمی که آموختی من بشخسه .قتی برای خودم خرجی میکنم اونم از .ژ احتیاج عذاب .جدان میگیرم .از هم.ن پول برای کسی دیگه از بچه عروس شوهر مادر . کس دیگه خرج کنمحالم خیلی بهتر از خرج کردن برای خودموای که چه ظلمی به خودمون کردیم با این باور کمبود .عدم احساس لیاقت ورز خدا می خوام ما رو به راه راست هدایت کنهبه راهی که اونجا هم آرامش وهم ثروت .هم سلامتی وسپاگزاری باشه
انشالله بعد مدتی که. .ی این باور. نام کار کردم میام از نتیجه ها می نویسم انشالله
به نام خدای هدایتگر.
سلام به همه.
یادم نمی یاد چند بار جواب سایت به این سوال رو خوندم وخدارو شکر هر بار که می خونم یه چیز جدید یاد می گیرم .
امسال تصمیم گرفتم با گفته های استاد توی فایل عید روی حس لیاقتم کار کنم وخودم هم به این نتیجه رسیدم که هم احساس بی لیاقتی هست که مشکلات بزرگی برامون به وجود می یاره وبه خواسته هامون نمی رسیم.
اما همین موندن توی سایت وکار کردن کم کم این حس رو به وجود می یاره یادم می یاد چیزهایی که الان دارم وحق خودم می دونم چیزهای حتی خیلی کوچیک قبل از اومدن به سایت اصلا نمی تونستم فکر شون رو هم بکنم وذهنم می گفت تو نمی تونی اینو داشته باشی یا اصلا چرا باید این همه پول بابت یه چیز بدی می تونی پس اندازش کنی یا یه چیز ارزون بخری بقیش رو هم بدی یه چیز دیگه.
وچیز دیگه ای که فهمیدم اینه که همین که دنبال مغازه هایی که جنسهای ارزون وبنجول نری خود به خود به مغازه های با کیفیت هدایت می شی کافیه روی در ودیوار دنبال دیدن تبلیغات حراج شد پایین ترین قیمت و…نباشی.
وقتی اینارو نبینی مغازه های خوب رو می بینی من امسال برای اولین بار یه مانتو با کیفیت وزیبا با قیمت بالا خریدم و واقعا هم لذت بردم قیمتی که هرگز برای لباس لا اقل برای خودم نمی دادم و اگه راضی به خرج کردن یه مبلغ این چنینی می شدم برای خودم نبود برای پسرم و شوهرم بود ولی حالا به خودم می گم لازم نیست این فداکاریها رو بکنی تو هم ارزش داری برای خودت ارزش قائل باش .
و همین خرید جنس با کیفیت وگرون شاید اولش یه کم سخت باشه ولی وقتی چند بار این کار رو کردی واز اون جنس با اون کیفیت لذت بردی کم کم ذهنت قبول می کنه وبرات راحتتر می شه .
واقعا امسال از خدا درخواست رسیدن به حس لیاقت در هر زمینه ای وعزت نفس کردم ودرخواست خریده دوره حس لیاقت رو.
شکر شکر.
در پناه خدا.
خانم شایسته عزیز سلام
واقعا پاسخ فوق العاده زیبایی بود و من رو به سمت مسیر درست زندگیم هدایت کرد آنقدر زیبا بود که هر بندش رو چندین بار میخوندم و ازاین همه آگاهی لذت میبردم من تقریبا یک سالی هست که با سایت شما اشنا شدم ولی متعهد به دوره ها نبودم ولی الان به طور جدی شروع کردم و با خوندن پاسخ شما تازه فهمیدم که چقدر باورهای اشتباهی دارم که توی این یک سال هیچ اگاهی نسب به اونها پیدا نکرده بودم ممنونم بابت این که اگاهی تمام و کمالتون رو دراختیارما میذارید امیدوارم منم به این اگاهی مثل شما دست پیدا کنم.
سلام به عاطی عزیز
من هم مثل شما یک سال داخل سایت چرخیدم فایل ها رو دیدم و شنیدم اما تغییر اساسی برام اتفاق نیافتاده
و نتوانستم دوره ایی بخرم ولی چند هفته پیش که سعی کردم همه چیز رو با آرامش پیش ببرم تازه متوجه قانون شدم و بعد که هدایت شدم به این فایل فوق العاده خانم شایسته واقعا فهمیدم مشکل اصلیم کجاست
و الان دارم روی خودم کار می کنم
یه توصیه که برای شما دارم اینه فایل های گفتگو با دوستان رو گوش کنید اونجا وقتی نوع تمرینات دوستان و بعد نتایجی که گرفتن رو مقایسه کردم با خودم دیدم من واقعا کاری نکردم و همین باعث شده نتیجه ای نگیرم البته عتقاد قلبی من اینه این جز تکامل مون بوده که باید این یکسال طی میشده که الان به نقطه ایی برسیم که بگیم کاری نکردیم و الان که مدارم بالا تر رفته میگم من کاری نکردم والان آرامشی وصف نشدنی دارم و مطمئنم بزودی بذری که کاشته شده رشد میکنه اونم به سمت بی نهایت
با آرزوی موفقیت برای شما دوست عباس منشی
سلام به تمام هم فرکانسی های عزیز. ومریم جان موحد. این مغاله یکی از با ارزش ترین و کامل ترین اگاهی ها یی بود که می شدخوند. من هم این باگ بزرگ را در هر لحظه ای که زندگی کردم تجربه کردم و هیچ وقت این اگاهی را نداشتم. وبه خودم افتخار می کردم. که تونستم تخفیف بگیرم. با این کار باور کمبود رو به زندگی ام و ارد می کردم. سپاس فراوان از مریم جان و استاد عزیز که در هر لحظه با این اگاهی ها زندگی رو برای همه زیبا و پر از ارامش میکنند. در پناه الله یکتا.🌺 ورسیدن به تمام خاسته های زیبا برای همه 🌼
به نام خدا.
وقتی به تخفیف فکر کنم به فراوانی نمی رسم
وقتی خودم را با تخفیفات مشغول کرده ام دیگه نیابد متعجب شوم که چرا منی که دارم روی خودم کار می کنم فراوانی خودش را به من نشون نمی دهد
من در شهرستان زندگی می کنم و قیمت ها را که می بینم خیلی متفاوت هستند با شهرهایی که تولیدی دارند مثل تهران مثل مشهد
چند روزی بود که میخواستم خرید کنم ولی برای این باور که در اون شهرها خیلی «تخفیف »زده اند اصلا به هیچ خرید کردنی هدایت نمیشدم و حالم هم خوب نبود
و خداوند
و دوباره خداوند
و دوباره دستان خداوند
و دوباره هدایت های خداوند
خدایا شکرت به من فهموندی با این نوشته با این کامنت ها که این خودت هستی که داری خودت را دور می کنی با بهانه های الکی با بهانه های واهی با بهانه های بیهوده مثل در اپن شهر بهتر میشه خرید کرد راحته «ارزان تره »ووووو
خدایا شکرت
خب .من تا بحال فکر میکردم که تخفیف گرفتن کار خوبیه البته بدون تخفیفم این کارارو تا حدی انجام میدم مثلا قبل اینکه با قانون جذب آشنا بشم هم از بهترین ظرفها و لباسام واسه خونه استفاده میکردم و همسرم ک اینا رو میدید اونم واسه خونه لباسای خوب میخرید و میپوشید
یا مثلا به نسبت درآمد و اطرافیانمون بیشتر رستوران میریم یا مسافرتای خیلی بهتری میریم اما متوجه نیستم چرا تخفیف گرفتن بده شایدم چون به اطرافیانم که ادمهای حسابگری هستن نگاه میکنم فکر میکنم خیلی لارجیم .
مثلا از پسر کوچولوم الان که هوا گرم شده تصمیم گرفتیم بریم آتلیه یه کلیپ خوب تهیه کنیم توی باغ کاری ک اقلا اطرافیان خودمون نکردن اما تلاش دارم هزینه ها رو خیلی کم کنم یه اتلیه خوب پیدا کردم که واقعا عکاس و فیلمبردار حرفه یی داشت و تخفیف خیلی خوبی گرفتیم و هزینه رو خیلی کم کردیم حتی با خودم فکر کردم نهار تو خونه درست کنم و با خودم ببرم اونجا اینجوری هم عکاسا رو مهمون کردیم هم تو هزینه مون صرفه جویی شده .فکر میکنم باور لیاقت داریم هم من هم همسرم واسه همینم بوده که تا بحال زندگی در حدی بوده ک از حقوق و درآمد خودمون بالاتر بوده اما ظاهرا باید باورهامون تقویت بشه
سلام بر دوستان اصل تخفیف مشکل نداره بلکه باورش مشکل داره اگه جایی تخفیف گذاشتند کالایی با همان کیفیت رو معلومه که استاد مخالف خرید نیستند مثل محصولات خودشون.فکر اینکه باید جایی برم که تخفیف بدن و به مرور این فکر باور ما بشه و این باور از باور عدم احساس لیاقت نشات گرفته که باید روش کار کرد .اون باور مشکل داره نه خود کلمه تخفیف و هیچکس بهتر از خودمون این تفاوت رو
درک نمیکنه
سلام خدمت استاد عباس منش گرامی و خانم شایسته مهربان
سلام خدمت دوستان عزیزم در این مسیر زیبا
خلی ممنون و سپاسگزارم بابت این درس بسیار زیبا و مهم که واقعا من از این آگاهی دور بودم
با خواندن این مقاله و کامنت های دوستانم چقدر درس مناسبی کسب کردم
من خودم در زندگیم دیدم که همه چیز های خوب همیشه مال مهمان و دیگران بود
چون می گفتند خوب نیست کسی خونه ما آمده و ما درست پزیرای نکنیم
در حالیکه می توانستیم از آن همه اجناس خوب خودمان استفاده کنیم
ولی این اجازه ره به نحوی نداشتیم
و این باعث شده بود که من بیاموزم همیشه دیگران را در اولویت قرار دهم
پول بیشتر برای همسر و دخترم قرار دهم
آنها در رفاه و آرامش بیشتر باشد و خودم مهم نیستم
لباس خوب و منظم آنها باید داشته باشد و خودم خیره
و همین گونه بیشتر نگاه می کردم به زندگی
و واقعا همیشه دنبال چیز رایگان بودم
فکر می کردم اگر چیزی را رایگان از کسی به دست آورم یعنی من خلی خوش شانس هستم
و گهگاهی هم این اتفاق می افتاد که بعضی چیز ها بصورت رایگان وارد زندگیم می شد
اما با اموزش های استاد عباس منش عزیز. کم کم پی بردم که من خودم مهم هستم و باید برای خودم بیشتر ارزش و ارجحیت قایل باشم
من قبلاً خلی برایم سخت بود که مبلغی را برای رشد و پیشرفت خودم اختصاص دهم
قشنگ زورم می آمد که روی خودم سرمایه گذاری کنم
اما حالا به لطف خداوند و آموزش های استاد عزیزم خلی راحت بهای چیزی را پرداخت می کنم
من دوره های مانند شیوه حل مسایل زندگی. دوره عزت نفس دوره دوازده قدم قانون سلامتی کتاب رویایی که رویا نیستند قسمت اول و دوم و کتاب چگونه فکر خداوند را بی خوانیم را از سایت عباس منش تهیه کرده ام و خلی هم از این بابت خوشحالم و خداوند را سپاسگذاری می کنم
تازه افتخار می کنم که در این بخش سرمایه گذاری کرده ام
حتی خانواده ام نمی داند که من دارم در این بخش وقت می گذارم و با عشق کار می کنم و به جلو می روم
چون من از خانواده ام دور هستم
اما قبلاً اختصاص دادن پولم برای این بخش برایم کار سخت و دشوار بود
من حالا در محل کارم از وای فای استفاده نمی کنم
در حالیکه وای فای دارد و دیگر بچه ها استفاده می کند
و این را می دانم که برای استفاده کردن وای فای برای بچه ها اجازه نیست از طرف دفتر
اما بچها بصورت پنهانی رمز وای فای را بدست آورده و استفاده می کند
در حالیکه بچها برای من پیشنهاد کرد اما من قبول نکردم
دراوایل خلی دوست داشتم که از وای فای استفاده کنم
اما نظر به پرداخت بها از استاد عزیزم زیاد شنیده ام
و خودم را ملزم ساختم که من نباید دنبال چیزی رایگان باشم
و همین شد که گفتم من وای فای لازم ندارم
چون می دانم که اجازه استفاده کردنش برای من و تعدادی نیست
و من از پول خودم انترنت می خرم و خیالم خلی راحت است
نکته بعدی اینکه من همیشه دنبال تخفیف گرفتن بودم در زندگیم
وقتی یک چیزی را می خواستم خریداری کنم آنقدر مغازه به مغازه می گشتم که کمی ارزانتر باشد
و خوب می دانم برای تهیه کردن یه وسیله چقدر وقت صرف می کردم تا آنرا به قیمت کمی پایین تر تهیه کنم
من این مقاله را قبلاً هم مطالعه کرده بودم و دانستم که این موضوع تخفیف گرفتن چقدر برای من مخرب است
و همین شد که گفتم دیگر دنبال تخفیف و یا اینکه چیزی ارزان شود تا من تهیه کنم نیستم
بلکه این روز ها کمی با خیال راحت هر چیزی که لازم دارم تهیه کنم می روم تهیه می کنم و راحت پولش را پر اخت می کنم
من قبلاً در زندگیم دنبال اجناس کم کیفیت و ارزان بودم
حالا به لطف خداوند و آموزش های استاد جان این چنین نگرش را دارم کم کم از خودم دور تر می سازم
در حالیکه زمان می برد تا بصورت ریشه ای این موضوع را درک کنم و در زندگیم عملی سازم اما به یاری خداوند در این مسیر با جدیت گام بر می دارم
در همین چند روز که برای خودم یکسری چیز ها تهیه کردم دنبال تخفیف نبودم و راحت قیمت آن جنس را پرداختم و خلی احساس خوبی داشتم
همین امروز دو تا خودکار خوشگل برای خودم گرفتم چون من بیشتر اوقاتم را می نویسم
وقتی قیمت خودکار را گفت سریع گفتم بفرماید این کارت
وخلی از این گونه عمل کردنم لذت بردم
حالا که بازهم به این مقاله زیبا و کامنت های دوستانم هدایت شدم خلی لذت بردم و حالم بهتر و بهتر شد
اول نمی خواستم چیزی بینویسم اما خودم را ملزم کردم که این چیز های را که می دانی و خودت تجربه کردی را حتما اینجا یاد داشت کن
بازهم از استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان و شما دوستان عزیزم بابت کامنت های زیبای تان سپاسگزارم
خدایا صد هزار بار شکرت