گفتگو با دوستان 29 | قانون تکامل و "پایداری نتایج"
نکته مهم:
این فایل فقط به صورت صوتی می باشد
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- چقدر توانایی تبلیغ خودت و تواناهایی ات را داری؟
- “طمع” – به هر شکلی – خلاف قانون تکامل است. به همین دلیل هرگز به نتیجه پایدار نمی انجامد؛
- اساس موفقیت پایدار؛
- آیا به آسانی درسهایت را میگیری و ایرادهای خود را رفع می کنی یا باید حتماً مجبور شوی؟
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 29 | قانون تکامل و "پایداری نتایج"18MB20 دقیقه
سی و ششمین 36
لیست از سری فایل های دانلودی باورهای ثروت ساز.
فایل صوتی گفتگو با دوستان 29 | قانون تکامل و “پایداری نتایج
من بدنبال موفقیت هستم بدنبال موفقیتی هستم که پایدار باشه پیشرفتی که پایدار باشه
سلام به استاد عزیزم و
سلام به خانم شایسته ی بینظیر و نازنینم.
درود و وقت بخیر خدمت همه ی نوری چشمی های خداوند در این سایت بهشتی
موضوع این گفتگو صحبت و سوالاتی که آقا ابراهیم عزیز مدیر فنی سایت در مورد تبلیغات از استاد پرسیدن و جواب و پاسخ دهی استاد در مورد چنین پرسش هایی
اینکه یک سوالی که پیش فرض ذهنی همه ی ماها هست اینکه بدون هیچ تبلیغی امکان پذیر نیست یعنی تبلیغ عامل مهمی برای رشد و پیشرفت هستش
سوال پیش آمده که از آقا ابراهیم پرسیده شده ..اینکه استاد در شروع کارشون یک دانشجو ساده بودند بتعداد سی تا کلاس در دانشگاه رفتند صحبت کردن و این خودش یعنی یک تبلیغی در دانشگاه بوده.
پاسخ استاد در مقابل چنین افرادی این است که اگر واقعا این کار جواب داده تو هم برو اینکار رو انجام بده و موفق بشو..
بعبارتی اینکه ما توانایی اینرو داشته باشیم که بتوانیم در حضور یک جمعی صحبت کنیم که بتوانیم دیگران را مجاب به شنیدن حرف های ما کنه خیلی کار مهمی هست یعنی باید آنقدر صحبت های ما ارزشمند باشد که دیگران هم تمایل به شنیدن این صحبت ها را داشته باشند
تبلیغات به شکل اینستاگرام و یا در فضای مجازی که باید بابت آن موضوع درخواستی مون پولی پرداخت کنیم خیلی فرق میکنه با اینکه خودمون بتوانیم صحبت کنیم و بقول معروف از خودمون مایه بگذاریم ..
در واقع استاد برای اینکه بتوانند در یک جمعی صحبت و سخنرانی کنند این تمرین رو انجام دادند در واقع تبلیغی برای پول ساختن نبود بلکه برای رشد و کسب مهارت در این زمینه بوده که پولی هم بابت این صحبت ها نگرفته بودند
اینکه بعضی ها اعتقاد دارند باید حتما پول تبلیغ بدهند تا مشتری پیدا شود .. ولی استاد بدون اینکه پول تبلیغی بدهند مشتری دارند .. این تفاوت رو استاد توضیح دادند
یکی از آن دلایلی که خیلی ها حاضرند بخاطرش هزینه ی تبلیغات بدهند یعنی بعضی ها دوست دارند که تبلیغ کنند و کلی هزینه کنند برای اینکه فقط و فقط جلب توجه کنند و معروف و مشهور بشوند یعنی به هر قیمتی شده دوست دارند معروف و مشهور شوند (بقول استاد بکشو منو خوشگلم کن بکشو معروف و مشهورم کن که مردم به من توجه کنند )
2ـــ دومین عاملی که مردم دوست دارند برای تبلیغات هزینه های زیادی رو بپردازند اینه که به قانون تکامل توجه نمی کنند و میخواهند یکدفع و یک شبه مشهور و معروف بشوند
اینکه من میخوام یک شبه پولدار بشم
آقا من میخوام یک شبه معروف بشم
من می خوام یک شبه به این خواسته ام برسم
من میخوام یکدفعه برم آن سر دنیا
من می خوام یکدفع دیده بشم
حالا با جراحی های عجیب غریب میخواهند خیلی زودتر دیده بشن ((باورهای کمبود))
من میخوام با آمپول و قرص و هزار یک چیز دیگه یک دفع بشم آرنولد و بدنم مثل اون بشه
3ـــ دیگر اینکه در قرآن هم گفته شده که کلا موجودیت انسان عجول بودنش هست
یعنی بخاطر طمعی که داره خیلی زود می خواد که به همه چی برسه .. همش زود زود می خواد به همه چی برسه
و همش بدنبال اینه که راه و روش هایی رو پیدا کنه که بتونه زودتر به خواسته اش برسه
نکته ای که استاد در اینجا اشاره کردند این بود که گفتند در واقع من بدنبال موفقیت بودم بدنبال موفقیتی هستم که پایدار باشه پیشرفتی که پایدار باشه
نه اینکه یک شب بیام بالا بعدش سریع بیام پایین همانطوری که افراد آمپولی و یک دفع و یک شبه آمدن بالا همانطور هم آمپولی پف شون می خوابه و یک شبه میان پایین.. خطاب به همانهایی که دوست داشتن یک شبه معروف و مشهور بشن همانطوری هم یکدفع و یک شبه فرو کش کردن و بسرعت پایین آمدن
موفقیت باید پایدار و دایمی باشه
کسانی که بدنبال موفقیت یک شبه هستند و خودشون رو به آب و آتیش میزنند که معروف و مشهور بشوند حتما با مخ هم به زمین می خورند
تنها راهی که انسان درس شو بگیره اینه که نیمکت نشین بشه و از دوره بازی خط بخوره1
یاد راه اندازی سالن آریشگاه خواهرم افتادم
خواهر من معاون شعبه ی بانک رفاه در یکی از شعبات کرج بوده .. موقعی که داشت بازنشسته می شد دخترش بهش پیشنهاد داد که یک سالن آرایشگاه بزننند ..
در واقع این داستان مال خیلی سال پیشه که من هنوز در مدار ور شکستگی پولی و مالی نیوفتااده بودم یعنی خانه و زندگیم هنوز سر جایش بود .. خلاصه ی داستان از این قراره که خواهرم
ظاهر قضیه رو خیلی قشنگ توضیح میدادند
به خواهرم گفتم می خواید چیکار کنید ؟؟؟
گفت.. اینکه می خواهیم یک سرمایه گذاری کنیم ..
گفتن دخترش دانشگاه گرافیک درس خوانده و چون رشته ی تحصیلیش با رنگ و شناسایی رنگ و هنر و غیره بوده به کار آرایشگرئ هم علاقه داشته رفته دوره های آرایشگری هم دیده و مدرک گرفته و از این حرفاااااا . میخواد کار رنگ مو رو انجام بده از طرفی هم کار ناخن و طراحی روی ناخن رو هم تازه یاد گرفته .
به خواهرم گفتم خب تو که کارت دفتری بوده و توی سالن می خوایی چیکار کنی .. خواهرم گفت آره منم رفتم دوره ی ماساژ روی پوست صورت با کرم فلان فلان رو یاد گرفتم . ولی من مدیریت و حساب کتاب سالن رو انجام میدم ..
یکی دو تا تخت هم برای اپیلاسیون با مواد گیاهی و غیره و کارمند استخدام میکنم و برای براشینگ یک حرفه ای میارم و برای اصلاح صورت و غیره و اِل می کنم و بِل میکنم و به منم پیشنهاد داده بودن که منم برم آنجا پیششون و دیدم افتاحییه زدن و کلی تبلیغات و چه سالنی اجاره کرده بودند و تشکیلاتی کاغذ دیواری آنچنانی زده و میز و مبل صورتی سرخ آبی و دکور و کمدهای آنچنانی سالنی و صندلی های مخصوص کوپ کردن مو و اصلاح و دمو دستگاهی و تشکیلاتی و میز چوبی شیشه ای سفید و خوشکل و خلاصه تشکیلاتی که نپرس با چه هزینه هایی که نگم براتون !!!!!! با اینکه من هنوز از قوانین و این حرفا و قانون آگاهی نداشتم ولی چون منم مدرک آرایشگری داشتم و خیلی سال ها قبلترش کار هم میکردم در خانه خودم فضایی مجزا داشتم که برای خودم خصوصی کار می کردم رفتم یک مدتی پیش شون .. بهشون پیشنهاد دادم اول یک صندلی از سالن آرایشگری رو اجاره کنید هم در کارتون حرفه ای بشید و هم مشتری بمرور پیدا کنید بعداً سالن میزدید .. اصلا برای چی این همه پول برای یک سالن اجاره ای هزینه کردید؟؟؟؟
یعنی همش تعجب می کردم که چطوری همچین ریسک بزرگی کردند .. هر چی من میگفتم .. بابا شماها هنوز مشتری ندارید . هنوز کسی شما رو نمی شناسه . هنوز تجربه ی کاری ندارید… آنوقت چطوری جرآت کردید. چنین سرمایه گذاری کردید؟؟؟ ..
شماها هنوز تازه مُهر مدرک تون خشک نشده آخه مردم چطوری بهتون اعتماد کنند و بیان سر و کله شون رو در اختیار شماها قرار بدن؟؟؟
آخه چهار نفر رو درست و حسابی روشن کار کنید و دیگران ببین و بفهمن شماها چی بلد هستید
آخه حرفه ی آرایشگری یک کار عملی هستش که باید آنقدر روی افراد مختلف و با موقعیت موها و پوست ها و افکار و سلیقه های مختلف کار کنی که در آن کار مهارت کسب کنی تا افراد جذب تخصص و کارت بشن .. ولی هیچکس حرف منو گوش نمیداد..
اگر هر حرفی میزدم آخر سر برچسب حسود بودن بهم میزند و فکر می کردن من حسودیم شده .. خلاصه این داستان همینطور کژ دار مریض پیش میرفت …
من همش فکر می کردم با آن پولی که خواهرم برای بازنشستگی گرفته بود اینکار رو انجام داده ولی بعدها فهمیدم که سند خونه شو در بانک گرو گذاشته بود و کلی هم به بانک بدهکار شده بود و از آنطرف هم باید قسط بانک هم میداد و هم هزینه ی اجاره ی سالن و هم کارمندان و قبوض و غیره و رفت و آمد و تازه کلی هم هزینه ی تبلیغات پوستری و تراکت و اس ام آس موبایلی و غیره رو پرداخت می کرد .. یک مدتی همکارای بانک خواهرم بعنوان مشتری میومدن سالن ولی آ نها هم تعداد زیادی نبودن و زیاد هم اهل قر و فر و سالن آرایشگاه نبودن فقط به رسم همکار بودن و کمک کردن گهگاهی میومدن سالن خلاصه بطور سینوسی مشتری میومد ولی بصورت برق و باد هزینه های قسط و سالن و اجاره و موعود روز هزینه ها فرا میرسید . اکثر وقتا سالن سکوت بود .. خلاصه روزها و روزها از پی هم میگذشت و خبری از سود و مشتری و رشد و پیشرفت نبود و مدام خواهرم تبلیغات انجام میداد و کلی هزینه توی مجله ی رنگی محلی و تراکت و مبایل همراه اول بصورت سرتاسری در کرج و خلاصه به اندازه ی پول یک خانه برای این راه اندازی و این بزرگ نمایی کارشون هزینه کرده بودند و عدم توجه به قانون تکامل و برای جلب توجه بیشتر اینکه ما یهویی همچین کار بزرگی کردیم و ما اِلیم و بِلیم چشم دشمنان رو کور کنند هی هر روز در باتلاق حرص و طمع و جلب توجه برای معروف شدن و چشم و هم چشمی با دیگر سالن دارها و غیره و غیره بود .. خلاصه نه تنها موفق نشدند بلکه ضررر و زیان زیادی کردند و از پس هزینه ی اجاره ی سالن هم بر نییومدن و هزینه ها انباشته شده بود و پول هایی هم که از بانک وام گرفته بودند یا میدادن به اجاره ی سالن و یا از همون وامی که با سود گرفته بودن.. قسط بانک میدادند خلاصه بانک هم علاوه بر قسط بانک سود پولشو هم میگرفت و در نهایت ورشکسته شدند و مجبور شدند با کلی ضرر و زیان سالن رو جمع کنند که البته هیچکس هم آن همه لوازم شیک و پیک سالن رو ازشون نخرید و بردن توی انباری شون که اونم خراب شد و دیگه نمیدونم چیکارش کردن ..خلاصه بعدش دیگه نتونستن قسط بانک بدن که بانک هم در صدد تصرف خانه بر آمده بود و با یک فلاکتی و سختی و فرصت گرفتن از بانک و دوباره قرض و قوله و وام گرفتن و اینور و اونور توانستند با مشقت زیاد خونه شون را پس بگیره خدا رو شکر .. خدا رو شکر حد اقل تونست خونه شو از بانک پس بگیره ..
وقتی استاد داشتند قانون تکامل و موفقیت پایدار را در اینجا توضیح میدادند یاد این داستان خواهرم افتادم که بدون اینکه قدم به قدم پیش برن و در کارشون حرفه ای بشن و مهارتی کسب کنند می خواستند با عجله و سریع و طمع به یکباره و یک شبه پولدار بشن و چشم همه رو هم کور کنند بقول معروف نیت قلبی و فکری خیلی مهمه که با چه طرز تفکری یک کاری رو شروع میکنی. و بقول استاد عزیز حتما باید با مخ میخوردند زمین تا در سشون رو بگیرند ..
البته منم همچین دسته کمی از خواهرم نداشتم با این تفاوت که من برای کارخانه ی قارچ به پیشنهاد پسرم این کار رو کردم و اصلا تمایلی به راه اندازی کارخانه نداشتم ولی به تخصص پسرم اعتماد کردم و از آنجایی که دلسوزی مادرانه ای داشتم به خواسته ی پسرم عمل کردم که بهش کمکی کرده باشم در هر صورت عملکرد منم جالب نبود و اصلا نباید برای پسرم دلسوزی بیجا می کردم .. باید به پسرم میگفتم برو جای دیگه کار کن و بهش میگفتم کار کردن تو به من هیچ ربطی ندارد برو هر جایی که دلت میخواد کار کن .. خب البته هنوز در آن موقع ها از این قوانین آگاهی نداشتم و شاید اگر به این تضادها بر نمی خوردم هیچگاه به این سایت عزیز و این آگاهی ها هدایت نمی شدم ..
یعنی فقط و فقط باید به این قانون مهم و اصلی و بنیادین خیلی خیلی توجه کنیم و در عمل هم انجام دهیم …
بازم قانون تکامل بازم حرکت دادن و قدم برداشتن بازم ادامه دادن و حرکت کردن
بازم مداومت و استمرار داشتن
بازم تمرکز به نقطه ی هدف
بازم دیدن تصاویر و تصاویرهای مختلف از هدف بازم در معرض شنیدن و تعاریف از اون هدف . بازم دیدن آن توپ هدف در دست دیگران .. بازم دیدن اون توپ هدف و دست به دست شدن و در این دست به دست شدن ها بلاخره رسیدن به دست من یعنی باید برای رسیدن به خواسته مون هدف داشته باشیم و برای این هدفون گام های کوچیک کوچیک را طی کنیم و گام به گام حرکت کنیم و به قانون احترام بگذاریم و عمل کنیم تا آن توپ موفقیت را بصورت پایدار بدست بیاوریم
در واقع …موفقیت باید پایدار و دایمی باشه
من هم از شما استادادان عزیزم که الگوی واضح من هستید سعی میکنم بطور مداوم روی تغییر باورهام با همین فایل ها کار کنم و تمرکزمو روی اهداف و خواسته ام بذارم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و عمل کنم
سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه با هدایت و حمایتش مرا از طریق این فایل های گرانبها و ارزشمند استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه می دارد.
خدایا شکرت
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
شکر نعمت به جای آرید شما رو میافزایم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST