گفتگو با دوستان 60 | ایمانی که عمل می آورد
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- مفهومی فراتر از درآمد ساختن؛
- تواناییِ ابراز قدردانی؛
- بهبود = شناسایی مسائل موجود و حل آنها؛
- مسیر تکاملی ساختن عزت نفس واقعی؛
- کلید: با قدم برداشتن، موقعیت ها خلق می شود؛
- “فرصت”، یافتنی نیست، بلکه خلق کردنی است؛
- خودباوری چگونه ساخته می شود؟
- چگونه برای خودم درآمد بسازم؟
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD540MB34 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 60 | ایمانی که عمل می آورد35MB34 دقیقه
فوق العاده بود
چقدر خلاقانه بود استاد که گفتگو با دوستان حضوری و رو در رو هستش، چقدر آزاده جان خوش رو وخوش خنده بود و این ویژگی هارو فقط میشه توی مصاحبه های حضوری دید. خیلی لذت بردم واقعا مسیر درست و مسیر پیشرفت برای همه یکسانه و نمیشه ی شبه و یکباره توقع زیاد داشت و تکامل باید طی بشه . چقدر نیاز داشتم به این حرفا برای انتخاب شغل مناسب و چه خوب تلنگر میزنید . واقعا ادمهای موفق از بچگی هم ذهن های قوی داشتن اینم ی الگو که من پیدا کردم البته به این معنی نیست که اگر از بچگی فکرایی مثل استقلال یا دوستی و رفاقت با خدا و ارزش لیاقت رو نداریم نمیتونیم به هدف برسیم ولی خب اگر هم داشته باشیم مسیر هموار تر میشه . خیلی نکته خوبی من متوجه شدم ، اینکه باید تلاش کنیم بعد توقع دستمز بالا داشته باشیم و احساس لیاقت رو اشتباه نفهمیم. این فایل خوشگل هم مصادف شد با کلی اتفاقای خوب توی زندگی من استاد ، دیروز قله دارآبادو به ارتفاع ۳۱۶۲متر زدم با همسرم واقعا سخت و دشوار بود چون مسیر یکی از سخت ترین کوهایی هستش که تو تهران میشه رفت و من با امید به الله این کارو کردم و همش تو مسیر به خودم میگفتم که استاد گفته تا تهش برو، عمل کن حرف زدن که درست نیست، حرف زدن که همه بلدن، ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است ، و تو چندتا فایل قبل گفتم که پایان نامم قفل شده بود و به یاری الله بزرگوار فصل ۲ رو هم نوشتم و تو این سختی های زندگی کلی هم اتفاقای خوب تو مسیر هست مثل عروسی، مهمونی، خرید، پیکنیک و… که مسیرو لذت بخش میکنه ، شاید به نظر من کوه و قله زدن یا نوشتن پایان نامه و تاییدش توسط چند نفر کار سختی باشه اما لذت بخشه و خدا با کارهای باحال تر جبران میکنه جوری که اصلا نمیفهمی چطوری مسیرو رفتی . استاد تو راه قله آب خوردن نبود و ماهم آبی نداشتیم به همسرم گفتم من مطمئنم برسیم بالا همه بهمون آب میدن ، همسرم گفت نه بابا آب اون بالا آب طلاست ، باورتون نمیشه ی پیر مردی به ما رسید که مارو تا بالا هدایت کرد و انگیزه داد رفتیم وقتی رسیدیم ی کم خوابیدیم چون ۶ساعت کوه نوردی سنگین تو سر بالایی و شیب زیاد داشتیم ، بعد که بیدارشدم دیدم برامون چایی دم کرده صبحانه چیده و من لذیذترین صبحانه زندگیمو خوردم استاد یعنی مزه اون لقمه عسل و شیره و اون چایی جوری تو ذهنم مونده که تمام تایمی که تو پناهگاه با ما بود خدارو شکر میکردم. قمقمه مارو پر از اب کرد و موقع برگشت خداحافظی کرد و تو نیم ساعت کلا محو شد .اون واقعا دست خدا بود ی دست قدرتمند و مهربون. یا وقتی از سخره ها اومدیم پایین به یک آب گوارا از چشمه رسیدیم که به قدری لذت بخش بود خنکی و طعم اون اب که منو تا ۲۰۰۰ متر دیگه شارژ کرد و اومدم پایین و اینا همه معجزات زندگی ماست اینکه اراده کن و برو و من این درس هارو تو زندگیم پیدا میکنم . منم تک فرزندم اما جرئت نکردم برم تو دل ترس هام و برم دنبال رویاهام ولی هیچوقت دیر نیست و الان دارم تکاملمو طی میکنم. خیلی خوشحالم و خداروشاکرم که امروز از دیروزم بهتره . الهی شکرت