سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۰

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار الهام عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد عزیزم یعنی وقتی جمله ی”منو پیدا کردی “رو خطاب به مریم جانمان گفتین، عشق کردم از عشق بین شما که چقد خداییه و پر از صلحه…غش کردم از خنده..از این همه عشق و محبت اونقد پر از اشتیاق و شوق شدم از این همه صلحی که با خودتون دارین و این حس مرا بران داشت که دقت و توجه بیشتری کنم به این جنبه از سفرمون و برای درک این اگاهی ها برای نکته کشیدن از این همه درس ها از خداوندم یاری بطلبم.

استاد عزیزم چقدر راحت و رها چقدر سبک بال و آزاد دراز کشیده بودن و از هر لحظه بادی که میوزید از هر لحظه درختان زیبایی که تکون میخورد و تسبیح میکرد خداوندشو لذت میبردن. چقدر رها و سبک، اونجور رهایی که فقط وصله به منبع…وصله به خدا. این خود خود خود عبادته و چقدر با لذت بردنشون با این ارامششون سپاسگزاری میکنن از فرمانروا. البته که سپاسگزاری بهترین فرکانس و نزدیکترین فرکانس به خداوندمان است.

با تحسینشون‌، خداوند رو مشتاق تر میکنن که زیبایی های بیشتری بهشون بده و هدایتشون کنه به بهترین های جهان. عاشق تحسین کردن های استادم هستم.

 مریم نازنینم وقتی دوربین رو روبه آسمان گرفتی و اون صحنه ی فوق العاده رو شاهد بودم نمیدانی چه حالی شدم. قلبمو پرواز دادی به اوج اسمون ها. واقعا بعضی وقتا سخته با کلمات بتونی حستو بیان کنی. آخه من عاشق اسمونم‌، عاشق خورشید عاشق نور الله‌، چقدر صحنه ی بی نظیری بود: کل جهان….مه و خورشید و فلک در کارند که وقتی دوربین را به کار میندازی و در دست میگیری, همشون به صورت هدایتی به سمت دوربین تو جذب بشن و حتی خودنمایی کنن از این همه زیبایی های خداوند و این همه فراوانی.

مریم عزیزم اونقد که با خودت درصلحی اونقد که تمرکزت بروی تمام زیبایی هاست اونقد که حتی یک زیبایی هم از جلوی چشمان زیبایت رد نمیشه و پنهان نمیمونه و این کار جهانه‌، این کار خداونده‌، این کار قانونه…که هر کسی هم که به سمتت جذب میشه‌، درونش پر از صلح با خوده…پر از اعتماد بنفس پر از عزت نفس پر از شادی پر از رهایی و لذت است.

و قانون یعنی زندگی کردن با جهانی که همش مسخر توست و اگر بگویی باش پس میشود..

من از این بچه ها خیلی درس ها گرفتم. درس گرفتم که حتی اگه روزی تمرکزم ناخوداگاه رفت روی ناخواستم، بیام باز تمرین کنم‌، باز به خودم انگیزه بدم‌، بازم تکرار کنم‌، بازم تلاش کنم و واسه این تلاش کردن خودمو تشویق کنم مثل این بچه ها.

یاد گرفتم که قدم اولو بردارم و نترسم و جسور باشم که خداوند به شجاعان پاداش میدهد و جهان منتظر همین یه قدمه و بقیه شو برحسب تمرکزات من و کانون توجه ام خودش انجام میده کارشو….و خداوند هدایتشو فوران میکنه به سمتم اونوقت. استادعزیزم راست میگن که:

این انگیزه ها‌، این زیبایی ها‌، این عشق ها که به همدیگه نثار میکنیم‌، این اموزه های فوق العاده ی استادم واسه زندگی بهتر‌، این فراوانی ها‌، این همه اگاهی های دوستانم‌، سنگ رو اب میکنه‌ و تبدیل به الماس میکنه، چه برسه به باورهای محدود کننده ی ماهایی که تلاشامون هر روز برای بهتر شدنه.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۰
    175MB
    11 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

309 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده شهریاری» در این صفحه: 3
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقًا ۙ قَالُوا هَٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ ۖ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَهٌ ۖ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢۵﴾

    و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، مژده ده که بهشت هایی ویژه آنان است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است؛ هرگاه از آن بهشت ها میوه ای آماده به آنان دهند، گویند: این همان است که از پیش روزیِ ما نمودند، و از میوه های گوناگون که [در طعم و گوارایی و زیبایی] شبیهِ هم است، نزد آنان آورند؛ در آنجا برای ایشان همسرانی پاکیزه [از هر آلودگی] است؛ و در آن بهشت ها جاودانه اند.

    =======================================================================================

    نشانه ی امروز من :11/3/1403

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته جانم،سلام به تموم رفیق های نازنین غارحرا

    الهی که حال دلتون عالیِ عالیِ عالی باشه…

    حقیقتش اینکه خودمم نمیدونم چی میخوام بنویسم،ولی احساسم منو دعوت کرد به نوشتن و من هم اطاعت کردم،تجربه بهم نشون داده هروقت از احساس قلبیم پیروی کردم،نتیجه ی خیلی خوبی برام داشته،الان ساعت ده ونیم،امروز هم با اینکه جمعه ست مجتمع های تجاری کیش طبق روتین روزهای هفته بازه،منم میتونم الان برم سرکار،ولی خودم نخواستم،ترجیح میدم اول خودمو با خدا هماهنگ کنم بعد اجازه بدم خدا جهانم رو برام هماهنگ کنه …

    صبح که بیدار شدم دیدم احساسم خیلی خوب نیست،نشستم به افکار توی سرم نگاه کردم ببینم چه خبره،دیدم سرمنشا این اضطراب و ناخوبی،از دلتنگیه…بخش عظیمش هم دلتنگی بچه هاست که الان 11 روزه ازشون جدا شدم،خب دیدم آره طبیعی اینکه من دلتنگشون باشم اما آیا اینکه بزارم احساسم بد بشه بهم کمک میکنه؟یا مسیر رو برام سخت تر و طولانی تر میکنه؟

    خب چیکار کنم احساسم رو بهتر کنم؟بشینم به این فکر کنم اگر من بچه هارو همراه خودم میاوردم آیا فرصت داشتم انقدر خوب روی کارم تمرکز کنم؟همزمان فایل گوش بدم و توی سایت کامنت بنویسم؟اگر بچه ها همرام بودن چقدر استرس و نگرانی و حجم کارم بیشترمیشد؟

    پس همینکه الان کنارم نیستند به نفع منه که هرچه زودتر اوضاع رو استیبل کنم تا بتونند بیان پیشم.

    مورد بعدی اینکه،برخلاف دفعه ی قبل که من فقط سه روز کیش بودم،300بار بهم زنگ زدن و انقدر گریه کردند که صداشون گرفته بود،الان به لطف الله بینهایت آرومند،روزی یکی دوبار فقط زنگ میزنند وخیلی هم خوشحالند.همین لطف الله،چقدر نعمته؟چقدر کمک کننده ست؟چقدر به آرامش من کمک میکنه؟چقدر به من اجازه میده روی مسائل کاریم تمرکز داشته باشم؟

    بعد من همه ی این هارو بیخیال بشم،بزارم دلتنگی مادرانه،احساس من رو بد کنه و من رو از مسیر خارج کنه و گاری به من ببنده؟مطمئنم خیلی ها الان پشت سرم توی فک و فامیل گفتند عجب مادر سنگ دلیه،اما مهم نیست بقیه چی میگن!نتیجه!نتیجه مهمه!نتیجه خوشبختی بیشتر،آرامش بیشتر،ثروت و رفاه مالی بیشتره…

    من نمیخواستم یک مادری باشم که بعدا بگم اگر من بچه نداشتم،اگر دست و بالم بسته نبود به فلان موفقیت میرسیدم،اینکه اگر من مسیر درست رو ادامه بدم به موفقیتی که میخوام میرسم که شکی درش نیست،اما حداقل نتیجه ی این مسیر اینکه من سرم بالاست،میگم من تلاشمو کردم،من جا نزدم،من هرکاری که لازم بود انجام دادم،من برای موفق نشدن،بهانه نیاوردم!

    علاوه بر همه ی این ها،الهامی که توی خواب، توسط فرشته ی خدا؛فاطمه جان، به دستم رسید این بودکه هرجایی هستم بچه هام کنارم دارند بازی میکنند،پس شاید الان با چشم سر من نبینم…اما از دیدگاه خدا،نتیجه اتفاق افتاده و بزودی من به اون مدار میرسم.

    وحی آمد کاین چه فکر باطل است

    رهرو ما اینک اندر منزل است

    پرده شک را برانداز از میان

    تا ببینی سود کردی یا زیان

    ما گرفتیم آنچه را انداختی

    دست حق را دیدی و نشناختی

    در تو تنها عشق و مهر مادریست

    شیوه ما عدل و بنده پروریست

    نیست بازی کار حق خود را مباز

    آنچه بردیم از تو باز آریم باز

    =======================================================================================

    مورد بعدی که توی این قسمت زیبای سریال سفر به دور آمریکا بود و من چند بار نگاهش کردم،همون دقایق اول،فیلم برداری استاد شایسته و رابطه ی بینظیرشون با استاد عباسمنش بود.

    استاد تو دوره ی عشق و مودت میگه من رابطه ای دارم که حتی تو کتاب های عاشقانه هم نظیرش پیدا نمیشه،خب پر واضحه که کلام استاد واقعا به حقه.

    اون چند ثانیه ای که استاد شایسته از محوطه ی بیرون رستوران فیلم گرفت و بعدش اومد روی میز غذا و استاد عباسمنش،خیلی آروم و با آرامش،من باز دوباره مضطرب شدم،چرا؟چون منتظر بودم استاد الان قاطی کنه یک چیزی بگه،که ول کن دیگه،تاکی معطل فیلم گرفتن شما باشم؟یا وقتی بهشون گفتن امتحانش کن،اون چشمی که استاد گفت رو من واقعا با ذهن متعجب نگاه میکردم!!!

    انگار برای ذهن من اصلا این همه آرامش و صلح و عشق طبیعی نبود!!!اصلا طبیعی نیست دو نفر انقدر باهم هماهنگ باشند و از حضور در کنار هم لذت ببرند!!!

    درصورتیکه استاد میگه طبیعیش اینکه ما ثروتمند،عاشق،خوشبخت،با رابطه ی عاطفی فوق العاده،صحیح و سلامت زندگی کنیم،طبیعیش اینه…هرچیزی غیرازین غیر طبیعیه….

    اما توی این سی و یک سال سن من،من انقدر غیر طبیعی زندگی کردم وآدم های دور وبرم به صورت پیش فرض غیر طبیعی بودند که ذهن من بعد دو سال و نیم شاگردی استاد،بعد این همه کار کردن روی قوانین ،بعد این همه باورسازی و کنترل ذهن،باز وقتی میاد همچین صحنه ای رو میبینه اولین چیزی که میگه اینکه :عه!چرا استاد انقدر آرومه؟چرا عصبی نشد؟چرا نگفت ول کن دیگه!چرا وقتی خانم شایسته بهشون گفتند امتحان کن با عشق لبخند زدند و گفتن چشم؟

    چرا نداره سعیده،طبیعیش اینه،اصل اینه،درستش اینه،نه هرچیزی که تا الان دیدی یا شنیدی …

    وقتی هنوز انقدر همه چیز برای ذهنت عجیب غریبه،چطور انتظار داری که خودت تجربه ش کنی؟

    تا ذهنت باور نکنه،میتونه همچین رابطه ای وجود داشته باشه،راه رسیدن بهش رو نمیتونه پیدا کنه!

    پس ببین و باور کن و لذت ببر و تحسین کن و بدون طبیعیش اینکه آدم ها عاشق،خوشبخت و در صلح زندگی کنند و از حضور در کنارهم لذت ببرند،هرچیزی غیر از این اگر توی زندگیت هست غیر طبیعیه.

    ازونجا که خداوند نورِ آسمون ها و زمینه و منبع عشق و آرامش و ثروته،پس اگر جایی به نتیجه ی دلخواه نرسیدی،این تویی که رفتی توی سایه!!!مشکل از نور نیست…مشکل افکار و باورهای توعه که نمیزاره نور الله وارد بشه….

    پس جهاد اکبرت رو برای تغییرذهن و باورهات بپا کن.

    دنیا خیلی کوتاه تر ازونیکه بخوای در حسرت چیزی زمان رو سپری کنی،از دست دادن زمان،بهایی که با هیچ چیز قابل جبران نیست.امیدوارم وقت مرگت اگر ازت پرسیدن چه خبر،جوابت این نباشه که من مستضعف بودم.همین.

    =======================================================================================

    یک مورد هم از ثروت و نعمت و فراوانی جزیره ی توحیدی کیش بنویسم و بعدش آماده شم برم،دیشب یک آقایی اومد وارد فروشگاه شد،هم سن و سال من،لباس آراسته ولی کاملا ساده شاید ظاهرش شبیه بقیه بود اما فرکانسش مشخص بود این انسان ثروتمندیه،من دیگه دارم یاد میگیرم کیا واقعا ثروتمندن و کیا دارند اداشو درمیارن…

    تموم ثروتمند های واقعی انسان های به شدت با شخصیت،آروم،مهربون،ساده و بی شیله پیله ند،روابط عمومی بالایی دارند،اصلا غرور ندارند و به دنبال شوآف نیستند،خلاف هرچیزی که تا الان شنیدم.

    ایشون اومدن برای خانواده شون خرید کنند،و در عرض نیم ساعت چیزی حدود بیست میلیون خرید کردن رفتن،خرید های ساده ولی درست،بدون چک و چونه،خیلی راحت هم توضیحات مارو باور میکردن،فکر نمیکردن کسی داره گولشون میزنه یا میخواد بزور چیزی رو بهشون قالب کنه.

    این تجربه یک بار دیگه برای من ثروتمند بودن رو بینهایت خدا پسندانه و معنوی جلوه داد.همچنین معیار سن برای خلق ثروت با توجه به اینکه با من توی یک رنج سنی بودند کاملا برام رد شد.

    ثروت و آزادی مالی پر از فایده و سوده و نمیتونه هیچ چیزی غیر ازین باشه

    شما وقتی ثروتمندی،آرامش داری.

    وقتی ثروتمندی،از بهترین برند ها خرید میکنی و با این کار به گسترش جهان کمک میکنی.

    وقتی ثروتمندی،برای عزیزانت بهترین هدیه هارو میخری

    وقتی ثروتمندی،شخصیتت رو برای چک و چونه زدن و تخفیف گرفتن پایین نمیاری

    وقتی ثروتمندی،از هرمحصولی بهترینش رو استفاده میکنی درنتیجه در مدار سلامتی هستی.

    وقتی ثروتمندی،حالت خوبه،با جهان در صلحی و طبق قانون احساس خوب= اتفاقات خوب،فقط تجربه های عالی وارد زندگیت میشه.

    وقتی ثروتمندی،راحت میخری،راحت میبخشی،راحت میگذری و به قدرت بخشندگی خداوند نزدیک و نزدیکتر میشی.

    اینکه استاد میگه:تنها یک راه وجود داره که به خدا برسی،اونم ثروت مند شدنه،والسلام

    =======================================================================================

    خداروصدهزار مرتبه شکر یک فایل 11 دقیقه ای 24 ساعت امروز من رو با انرژی منبع هماهنگ کرد،نتنها خود فایل،که متن انتخابی فایل هم شگفت انگیز بود:

    یاد گرفتم که قدم اولو بردارم و نترسم و جسور باشم که خداوند به شجاعان پاداش میدهد و جهان منتظر همین یه قدمه و بقیه شو برحسب تمرکزات من و کانون توجه ام خودش انجام میده کارشو….و خداوند هدایشو فوران میکنه به سمتم اونوقت. استادعزیزم راست میگن که:

    این انگیزه ها‌، این زیبایی ها‌، این عشق ها که به همدیگه نثار میکنیم‌، این اموزه های فوق العاده ی استادم واسه زندگی بهتر‌، این فراوانی ها‌، این همه اگاهی های دوستانم‌، سنگ رو اب میکنه‌ و تبدیل به الماس میکنه، چه برسه به باورهای محدود کننده ی ماهایی که تلاشامون هر روز برای بهتر شدنه.

    =======================================================================================

    استاد عباسمنش عزیزم،استاد شایسته ی عزیزم بی نهایت ازتون ممنونم،شما دستان قدرتمند الله روی زمین هستید وبیشترین کمک رو به گسترش نور توحید و عشق و ثروت و سلامتی میکنید.دوستون دارم بینهایت…

    به قول الهه جان: این مسیر رو ادامه میدیم با اراده ی پولادین و قدم های استوارتر….

    به سمت نور…نورِ آسمون ها وزمین…

    اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

    خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 141 رای:
  2. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا

    همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خدای رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب می‌گرداند.

    فاطمه ی نازنینم سلام

    صدای من رو می‌شنوی از محیا مال کیش،فروشگاه یک خانوم ثروتمندِ بی نهایت مهربون و خوش قلب،نشستم روی صندلی،زیر باد کولر قربه الی الله

    ازت ممنونم که برام نوشتی،نقطه ی آبی شما در بهترین زمان و مکان به دستم رسید،و با عشق دارم برات مینویسم.

    اول یک چیزی رو بگم،تموم کامنت هایی که برام نوشتی رو با عشق خوندم و بارها روی عکس پروفایلت زوم کردم واز زیبایی های خودت و مناظر لذت بردم،اما فاطمه باور کن من واقعا نمیتونم با دستام بنویسم ،باید قلبم باز بشه برای نوشتن،مثل همین الان،وگرنه حتی یک جمله هم نمیاد توی ذهنم.

    ذهن…ذهن…ذهن…

    ذهنی که این همه شرایط کن فیکون شده رو نمی‌بینه و فقط میخواد تمرکز کنه روی نداشته هام،خب؟پس کو خونه ت؟پس کو ماشینت؟کو رابطه‌ی عاطفیت؟کو بچه هات ؟

    بهش میگم آخه لعنتی ،این شرایطی که من دارم توش کار میکنم چطور میتونی با اورژانس کودکان مقایسه کنی و خوبی هاش رو نبینی ؟چطور میتونی این مدیر عامل توحیدی رو ببینی و بگی خب که چی؟چطور ممکنه این آسونی هارو ببینی و حرف مفت تحویلم بدی ؟

    امروز مدیرعاملم گفت می‌خوام برات لباس فرم بگیرم که لوگوی شرکت یک جاش چاپ بشه،ولی می‌خوام هرجور که خودت راحتی،هر رنگی که خودت راحتی ،خودت انتخابش کنی!نگران قیمتش هم نباش،ما پرداخت میکنیم.

    بعد گفت چون شما توی بازاری ،و پشت دخل فروشگاه ها هستی کنار فروشنده ها ،میخوام از روی لباست اولا همه بفهمن شما مدیر فروش مایی،هم حواسشون به رفتارشون باشه،وقتی لباس فرم داری یک مرزی بین شما و فروشنده و مشتری هست !

    این همه احساس امنیت،این همه آرامش محل کار رو ،من کجای دنیا میتونستم پیدا کنم فاطمه ؟

    ولی باز ذهنم میخواد کار خودش رو بکنه،انگار مثلا زور خدا تا اینجا بود تموم شد،انگار منو آورد اینجا ولم کرد گفت ازینجا به بعد با خودت …

    قانون رهایی ،قانون توکل ،قانون ایمان ،قانون خداسپاری،قانون علی بی غم بودن ،قانون استمرار

    قانون ادامه دادن و ادامه دادن و ادامه دادن رمز موفقیته.

    این ایمان یوسف بود که باعث شد در ها باز بشه براش

    این ایمان موسی بود که باعث شد دریا باز بشه براش

    این ایمان مریم بود که نوزاد رو به حرف آورد

    این ایمان ابراهیم بود که آتیش رو گلستان کرد

    حالا که ما به این درک رسیدیم که خدا یک انرژیه،و همه چیزه و تموم این عالم خداست،حتی من ،حتی شما و هر ذره و مولکول و اتم …

    پس نباید برامون عجیب غریب باشه چطور آتیش گلستان شده،خب اون خودشه ،هم آتیش خودشه و هم گلستان

    اوکی ،پس من سعیده چرا نمیتونم ذهنم رو توی کنترل نگه دارم و همه ش درگیر نگرانی ها میشم؟

    خونه خودشه،ماشین خودشه،رابطه خودشه،بچه خودشه،پول و ثروت خودشه …

    برای همین میگه ادعونی استجب لکم،مثل اینکه شما یک بابای ثروتمند داری،هرچی بخوای داره و بهت میده،میدونی وقتی درخواست می‌کنی و بهت میگه میدم،حرف مفت نزده ،جیبش پره ،داره،وضعش خوبه ،نتنها وقتی درخواست می‌کنی حتما بهت میده که بهتر و بیشترش رو میده.

    ولی نگاه انسان گونه ی ما به خدا باعث میشه ما نگران بشیم و بیفتیم به چطور؟چه جوری ؟از کجا ؟

    از کجایی وجود نداره،خودشه ،اون چیزی که میخوای خودِ خداست نه چیزی بیرون از خدا که راه ورود بخواد !

    مگه واسه چشم و گوش و قلبت گفتی از کجا؟

    اصلا قابل مقایسه هست نعمت های دنیا با حتی یک عضو از بدن ما که مثل ساعت داره کار می‌کنه ؟

    خدایی که این میلیارد میلیارد سلول رو ساخته،لنگ یک خونه و ماشین برای منه؟

    اینارو برای خودم مینویسم فاطمه جان

    ازت ممنونم که برام نوشتی و قلبم برای نوشتن از قانون باز کردی.

    ادامه ی این کامنت رو دارم از خونه برات مینویسم ،سرپناهی که خدا از طریق فرشته هاش در اختیارم گذاشته،منو میبرن سرکار ،میان دنبالم،غذا طبق قانون سلامتی برام درست میکنند،همه ش هم تموم تلاششون ر‌و میکنند تا من احساس مزاحمت نداشته باشم .

    دنیا دنیا نعمتِ الله زندگیم رو احاطه کرده،اما باز یک وقتایی توی کنترل ذهن کم میارم،نمیتونم مثبت بمونم ،ولی میگم اوکی سعیده حتی اگر نمیتونی مثبت بمونی،به منفی توجه نکن،بهش فکر نکن،تمرکزت رو بردار

    دارم تموم تلاشم رو میکنم و میدونی بزودی پاداش ها از همه طرف میرسه …

    چه جوری ؟

    چه جوریش رو من نمی‌دونم ،خدا می‌دونه

    وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ

    دوستت دارم دختر،بی نهایت

    ازت ممنونم که برام مینویسی و نور خدارو برام میفرستی.

    به امید دریافت یک نقطه‌ی آبی پربرکت دیگه ای ازت

    در پناه نور آسمون ها وزمین باشی همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
  3. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    الهه عزیز و مهربونم سلام به روی ماهت

    ازت سپاسگزارم که برام نوشتی،توی این روز ها که احتیاج به کنترل ذهن قوی تری هست،هر نقطه ی آبی مثل نوری از سمت پروردگارم،گوشه ای از قلب من رو آروم میکنه.

    دوستت دارم و از لطفت بینهایت سپاسگزارم.

    به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: