سفر به دور آمریکا | قسمت 73

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار رضا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

تصاویر زیبای این فایل به همراه توضیحات عالی مریم عزیز تبدیل شد به یک کلاس آموزشی. موضوع تکامل رو چقدر عالی توضیح دادید و اهمیت اون رو گوشزد کردید. استاد در دوره های مختلف درباره این موضوع صحبت کردند اما درک این موضوع هم نیاز به تکامل داره. اتفاقا همین دو سه روز قبل بود که دوباره فایل جلسه 2 و 3 یکی از دوره های استاد رو درباره تکامل می دیدم. این آگاهی ها  به من کمک کرد بازهم بیشتر به این موضوع توجه داشته باشم.

اولین صدمه ای که توجه نکردن به تکامل به من میزنه اینه که آرامش من رو مختل میکنه و اگه مهارش نکنی، به مرور تبدیل میشه به عجله کردن برای رسیدن به خواسته ها

و عجله کردن هم کار شیطونه و نتیجش مشخصه.

وقتی به روند چند ساله خودم توجه میکنم خیلی روزها به خاطر درک نکردن قانون تکامل حالم بد بود. احساس شکست داشتم، همش فکر میکردم خوب نیستم و به دنبال راه چاره ای بودم، دوست داشتم تکنیک خاصی یاد بگیرم که زودتر نتیجه بده، یا یک تمرین خاصی باشه که هر روز انجامش بدم و خیالم راحت باشه که زودتر به خواسته هام میرسم و مدتها وقت صرف این موضوعات میکردم اما نتیجه بهتر که نمیشد تازه بدتر هم میشد.

الان که شرایط فعلی و نتایجی که تجربه کردم توجه میکنم، هیچکدام بخاطر تلاش های بیش از حد من برای زودتر رسیدن به خواسته ها نبوده. همه آنچه امروز در زندگیم تجربه میکنم خودبخودی وارد شد، و تنها دلیلش اینه که من ادامه دادم. هر روز فایل گوش میکنم، هر روز به نکات مثبت توجه میکنم، هر روز با خدای خودم حرف میزنم و همین ادامه دادن باعث ورود نعمت های بیشتر به زندگی من شد نه تلاش شبانه روزی و خوندن کتابهای بیشتر و خیلی از کارهایی که انجام دادم.

امروز تکامل رو بهتر درک میکنم، گرچه هرچه جلوتر بری باز هم باید بهتر بتونی تکامل رو درک کنی چون قراره نتایج بزرگتر بشه و تجربه های متفاوتی داشته باشی پس باز هم تکامل نیاز داره.

امروز در توضیحات مریم عزیز نکته قشنگی از استاد رو اشاره کردند که موجودات به روند تکامل جهان هستی متصل هستند چه بخوان و چه نخوان. دقیقا اینو تجربه کردم. چون روزهایی که خیلی حالم بد بود و احساس شکست داشتم خداوند کاری به من نداشته و روند تکامل در حال طی شدن بوده و روزهایی که خیلی تلاش میکردم که زودتر به نتیجه برسم بازم خداوند کاری به من نداشته و تکامل در حال طی شدن بوده. یک روز که خیلی از تلاش کردنم برای موفقیت خسته شده بودم حسابی به خدا شکایت کردم که چه وضعیه آخه؟

این همه فایل گوش دادم، این همه مطالعه این همه تمرکز پس چرا نتیجه بزرگ نمیشه و دو سه روز بعد به وضوح درک کردم خداوند به من گفت:

((خداوند پاسخ تلاش های شرک آلود تو را نمی دهد))

انقدر این پاسخ واضح بود که شوکه شدم و وقتی بررسی کردم دیدم کاملا درسته، تلاش من شرک آلود بوده در جهت رضایت مشتری و جلب توجه مشتری بوده. همه اینها روند تکامل من بوده، اشتباهاتی که مرتکب شدم، دست و پا زدن های الکی، احساس بدهای بی خودی و همه سبب شد که مسیر برای من سخت بشه.

امروز بار دیگر تعهد میدم و به خودم یادآوری میکنم که به تکامل توجه کنم. از زندگی لذت ببرم و اجازه بدم خداوند مسیر من رو مهیا کنه. همانطور که بدون سختی کشیدن جسم من بزرگ شد؛ بدون سختی کشیدن راه رفتن آموختم؛ بدون سختی کشیدن حرف زدن رو یاد گرفتم؛ بدون سختی کشیدن این همه نعمت در زندگی من وجود داره؛

از این تجربه استفاده کنم برای درک بهتر تکامل. در کتابی از زبان خداوند خواندم که مهمترین رسول پروردگار تجربه است که شما به آن هیچ توجهی نمیکنید. خیلی به این جمله فکر کردم و دیدم در همه موضوعات زندگی وجود داره. من بارها در زندگی تجربه هایی دارم که ایمان دارم فقط کار خداوند بوده، اما در موضوع دیگری باز توکل به خدا ندارم. چون توجه به تجربه خودم از خداوند ندارم. چون موضوعات زندگی متفاوت از یکدیگرند و من دست خداوند در موضوع قبلی را فراموش میکنم. در صورتی که گرچه موضوعات زندگی متنوع هستند اما خداوند یکتاست و صاحب قدرت در تمام موضوعات زندگی.

مدتهاست که سعی میکنم از تجربه هایی که از خداوند دارم در موضوعات جدید کمک بگیرم و خودم رو آروم کنم و مطمئن باشم که همه چیز برای من فوق العادست. هرچه درباره موضوع تکامل نوشته بشه و گفته بشه بازم کمه. چون نقطه مقابل عجله است و بذر عجله توسط شیطان درون کاشته شده و به خوبی ازش مراقبت میکنه ولی من هنوز در مراقبت از بذرهای ایمانم به اندازه شیطان خوب عمل نمیکنم.

همیشه به خودم میگم دلیل اینکه از شیطان شکست میخوری اینه که اون گرچه هیچ قدرتی نداره ولی چون پیوسته داره کارش رو انجام میده بر من پیروز میشه. گرچه خیلی دفعات پیروزیش کمتر از قبله ولی بازم هست و اینجا مفهم آیه شریف قرآن رو بهتر درک میکنم که خداوند می فرماید در سعی خود استمرار ندارید: إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتّی

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 73
    121MB
    8 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

234 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آمانج فلاحی» در این صفحه: 1
  1. -
    آمانج فلاحی گفته:
    مدت عضویت: 1702 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    تو این چندین روز اخیر دوتا مورد خاص برام پیش اومد که واقعا تکون دهنده بود برام منم خواستم با شما دوستان عزیز به اشتراک بگذارم.من گفتم این رو رو یک فایل کامنت میکنم و افرادی که در مدارش باشند این رو می بینند و استفاده می کنند.براهمین از قسمت من را به سوی نشانه ام هدایت کن استفاده کردم و به اینجا هدایت شدم .

    اول در مورد قدرت خداوند و اینکه به خواسته های بندگانش جواب میدهد.

    یک روز که از سرکار برگشتم اومدم خونه و اون روز یه حسی بهم گفت پیاده برم باشگاه.بعد تمرین سر راهم یک نان روغنی دیدم و اون نان روغنی جایی بود که عموم از اونجا نان روغنی گرفته بود و خیلی خوشمزه بود منم گفتم کسی تو صف نیست بزار منم چند تایی بگیرم بعد گفتم برا بدنسازی ضرر داره نمیخوام ولی یه حسی بهم گفت برو نون بگیر .ما تو خونه ۵ نفریم و هر بار ۵ تا نون میگرفتم ولی وقتی فروشنده پرسید که چند تا میخوای من گفتم ۶ تا نمیدونم چرا.اونم ۳ تا ۳تا تو نایلون گذاشت و شد دوبسته تحویل من داد.تو راه خونه یه پیرزنی دیدم که تنها تو یک خونه ای بود که بخش زیادی از درش شیشه ای بود منم گفتم بزار ببینم سینک ظرف شویی و آشپزخانه اش معلومه اگه اینطور باشه تنها زندگی میکنه(فکر کنم یکی دو بار فقط اون زن رو دیده بودم)نگاه کردم بله یک سرویس کامل است یه خونه کوچیک منم همش دودل بودم که چیکار کنم.گفتم من با خودم که پول نقد ندارم خوراکی هم ندارم یه وقت دیگه بر میگردم .یک قدم برداشتم که باز یه حسی گفت برگرد .منم اون زن رو نگاه میکردم تا این که یک زن از همسایه ها اومد بیرون و منم ازش پرسیدم که این پیرزن تنها زندگی میکنه گفت اره. گفت چرا می پرسی گفتم میخوام بهش سلام کنم بعد رفتم جلو بهش سلام کردم گفتم مامان ببخشید هیچی ندارم با خودم فقط همین نون روغنی ها رو دارم.میتونی نون روغنی بخوری(هم سن بالایی داشت هم اینکه میترسیدم به جای خوبی بهش آسیب هم بزنم) گفت اره پسرم اتفاقا خیلی دلم نون روغنی میخواست نمیدونستم به کی بگم تا برام بیاره خودمم تا دم در نمیتونم برم همون موقع یاد اون آیه قرآنی افتادم که خداوند به پیامبر میفرماید:

    اذا سالک عبادی…

    اگر بندگانم از تو درباره ی من پرسند من نزدیکم و دعای بندگانم را اجابت میکنم به شرط اینکه انها نیز مرا بخوانند و دعوت مرا اجابت کنند و به من ایمان بیاورند تا شاید رشد یابند.

    منم به پیرزنه گفتم مادر این نون روغنی ها برای تو گرفته شده ن برای من و یک بسته رو دادم به ایشون و اونم سپاس گذاری کرد و برگشتم.

    واقعا خدایا شکرت که اینطور به ندای قلبی ما بندگانت پاسخ میدهی.

    دوم درباره درک مدار هست.

    خواهرم یک مشکلی براش پیش اومده بود و منم باهاش در رفت و امد دادگاه بودیم. دیروز بود که صبحش باهم رفتیم اونجا و ماشین رو تو خیابون پارک کردیم و خوشحال از اینکه جای خالی برای پارک هست.ماهم طبق عادت وسایلمون رو گذاشتیم تو ماشین من موبایلم و خواهرمم کیف و موبایلش و فقط با خودمون پرونده رو برداشتیم.(خواهرم کیفش رو گذاشته بود روی صندلی و منم گوشیم رو گذاشته بودم بالای جایی که پخش ماشین هست .برای ماشین پراید یک جایی هست که میتونی گوشیت رو بزاری اونجا و البته نصف گوشی هم بیرونه) خلاصه ما رفیتم و اومدیم خواهرم گفت این در انگاری بازه منم گفتم ن بابا من خودم درو قفل کردم و بعد سوار ماشین شدیم رفتیم خلاصه تو راه خواهرم گفت نمیدونم گوشیم کجاست یه زنگ بهش بزن منم موبایلم رو برداشتم و زنگ زدم دیدم گوشی خاموشه.بعد خواهرم کیفش رو که نگاه کرد دید خالی خالیه پولاشم برداشتن.خلاصه یک نفر اومده بوده درو باز کرده وسایل خواهرم رو برداشته و گوشی من که جلوی چشمش بوده دیگه معلوم معلوم بوده ندیده و من یاده این حرف استاد افتادم که تو مدار بالا فقط میتونه خوبی ها باشه مهم نیست چ افراد شرّی هستند که میخواهند من رو اذیت کنند وقتی تو تو مدار درست قرار میگری فقط میتونه برات اتفاقات خوب بیافته.

    درک من از این دوتا موضوع این بوده و هزاران بار خداوند رو شکر میکنم که نسبت بمن این همه موهبت داره و سپاس گذارشم و میخواستم با کامنت کردن این دو اتفاق هم به خودم کمک کنم و هم افرادی که تو مدارش هستند ازش استفاده کنند

    در پناه الله یکتا سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: