اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
از بچگی یادمه هر وقت مریض میشدم مادرم برای سلامتیم نذر میکرد.
یا هر وقت یه مساله ای تو زندگیمون به وجود میومد سریع میگفت یه پولی به فلا فقیر میدم تا کارم درست بشه.
یا دعا میکرد ومیگفت خدایا به ما بده تا به بنده هات بدیم و…..
ومنم با همین باورای مخرب بزرگ شدم.
یکی از بزرگان حرف قشنگی میزد ومیگفت مگه خدا چلاقه؟ مگه خودش نمیتونه به بنده هاش نعمت بده که باید به تو نعمت بده تا تو به دیگران بدهد.
و واقعا همینه.خدا که مثل ما ادمها نیس.اون نیازمند نیس.
اون قدرتمنده وبی نیازه.وبه هر کس در مدار خودشه بهش ثروت میده و همه نعمتها رو…….
اگه من خودم رو لایق ندونم واول به خودم وخواسته های خودم اهمیت ندم چه جوری در مدار ورود ثروتها ونعمات قرار بگیرم؟
وقتی خودم که نزدیکترین فرد برای خودم هستم ارزش قایل نباشم چطور باید انتظار داشته باشم که دیگران برایم ارزش واحترام قائل باشن؟
وقتی قشنگترین وسایل رو برای خودم استفاده نکنم چطوری چیزای زیبا وارد زندگیم میشه؟
ودرسته که باید تا اخر عمرم هم کار کنم و روی این حس سرمایه گزاری کنم.
من که مسول روزی رسوندن به دیگران نیستم.خدا خودش روزی اونارو از جایی که فکرش نمیکنن میرسونه ومن زمانی میتونم به دیگران کمک کنم که خودم تونسته باشم به بی نیازی برسم.
خودم محتاج اون کمک نباشم.
خودم سرشار ازنعمت وثروت باشم.
خودم پر باشم.
خودم دارا باشم واز خودم نکنم وبه دیگران بدم.
وقتی که با بخشش عذاب وجدان نگیرم وتوقع تشکر از طرف مقابلم نداشته باشم.
اصلا برام مهم نباشه که ایا اون متوجه شد من بهش کمک کردم یا نه؟
وهر وقت که تونستم حس لیاقت رو در خودم پر رنگترش کنم سیل ثروت ونعمت و احترام و……به سمتم سرازیر شده ویادم باشه باید هر لحظه مواظب پرورش این حس در درون خودم باشم.
سلام خدمت استاد عباس منش و همه اعضای محترم این سایت .
استاد محشری چه قدر قشنگ باورهای ما انسانها رو در مورد خدا توضیح دادی که فکرمیکنیم خدا یه آدمه قوی تره که قدرت و امکاناتش بیشتر از ماست و …. در صورتی که گفتین که خدا یه انرژی هست که همه چیزشو بر اساس سیستم و قوانین خاص خودشو داره .
تازه الان میفهمم که چرا دعاهای من و اشک های من به درگاه خدا مستجاب نشدن . چون قانون رو بلد نبودم . چون فکر میکردم خدا دلش برام میسوزه و منو شاید بیشتر از سایر مردم دوست داشته باشه و دلش به رحم بیاد و بگه باشه اون آرزو و هدفت رو برآورده میکنم . دقیقا میفهمم چقدر کاره من احمقانه بوده
مثل این میمونه که برم تو فرودگاه و خانم مسئول باجه بگه پاسپورت و بلیط هواپیما و مدارک شناسایی بگم خانم هیچی ندارم و همراهم نیست اما اگر تو بزاری من برم سواره هواپیما بشم و برم از ایران همیشه برات دعا میکنم . خوب معلومه که جواب اون خانم اینه که آقا قانون داره اینجا نمیشه نه شما نه هیچ کس دیگه ای بدون پاسپورت و بلیط هواپیما و مدارک شناسایی سوار هواپیما بشه و بره از ایران مگه اینجا شهره هرته مگه ما عاشق چشم و ابرو شما هستیم . برو آقا وقت منو نگیر وگرنه زنگ میزنم حراست بیاد باهاتون برخورد کنه .
همین طوری و شاید خیلی نشدنی تر از این کار بوده دعا کردن من به درگاه خدا برای رسیدن به آرزوهام وقتی که قوانین رو بلد نبودم . و میخواستم که به پول یا سایر آرزوهام برسم .
تا زمانی که به قوانین عمل نکنم هر روز و هر لحظه همین هست داستان زندگیم خدا پارتی بازی نمیکنه برای هیچ کسی .
اما از وقتی که عمل کنم به قوانین زندگی یعنی همیشه شکر گزار خدا باشم در هر شرایطی و همیشه سعی کنم احساسم خوب باشه و شاد باشم و با امید و انگیزه باشم و خندان باشم و نگران آینده نباشو و آرامش داشته باشم تا خدا بفهمه که به خودش ایمان دارم و ترسی ندارم از آینده نامعلوم چون خدا با منه و در هر شرایط بد و خوبی به نکات مثبت توجه کنم و سعی کنم به مرور باورهای منفی و محدود کنندمو از بین ببرم و باورهای قدرت دهنده و مثبت رو در ذهنم بسازم و از آدمها و موقعیت های بد و منفی اعراض و دوری کنم و هر روز و هر لحظه ارتعاش و فرکانس مثبت بدم به کائنات و پندار و گفتار و کردار من نیک و مثبت باشه و ورودی های ذهنم رو کنترل کنم و فقط بزارم چیزها مثبت و انرژی دهنده بره داخل مغز من و هر روز دنبال نشانه های کوچک از تغییرات و نتایج باشم تا به مرور بزرگ تر بشن و تکامل رو طی کنم . و خودم رو لایق هر آرزو و موقعیت عالی بدونم و باور کنم که من بهترین انسان روی زمین هستم . اونوقت میبینم که خدا از من بیشتر مشتاق هست که من پیشرفت کنم و به آرزوهام برسم و خداوند آدمها و شرایط و موقعیت های مثبت رو میزاره در مسیر من تا من زودتر به اهداف و آرزوهام برسم و اونوقت هست که میبینم تمام چیزهایی که یه روزی برای خواب و خیال و باورنکردنی بود در اختیارم هستند و اونوقت باید مثل همیشه بگم خدایا بزرگیتو برم خدایا کرمتو شکر خدایا صد هزار مرتبه شکر .
خدایا صد هزار مرتبه شکر بابت استاد منحصر به فرد عباس منش و گروه درجه یک تحقیقاتیشون و همه اعضای دانشمند و فهمیده این سایت . خدایا همین که در این سایت عضو هستم بزرگترین نشونه هست که من در مسیر درست هستم . خدایا به همه اعضای این سایت و خودم توفیق عمل کردن به قوانین کیهانی و الهی رو بده . خدایا شکرت
سپاس خدای عزوجل و سلام به استادهمه اعضای هم فرکانس و صمیمی عباسمنش موفقیت و پیروزی و رشد همه تون آرزوم.
در مورد مسابقه جواب این هست که توی اون درخواست احساس بی ارزشی هست نسبت به خودمون از یه طرف از طرف دیگه حس خود شیفتگی پیدا میشه که من حالا میتونم به فلانی کمک کم که خودش نمیتونه و یه نوع احساس اینکه انگار خدا نمیدونه اگر به ما پولی بده ما باهاش چیکار میکنیم.
حالا یکم از خودم بگم اینکه خدا چیه ، یادمه اول دبیرستان یکی از بچه های مذهبی این پرسش رو از تک تک همکلاسیهام پرسید. جواب من متفاوت تر بود اینکه خدا یه نیرو یه انرژی یه نور اما از طرفی با تکرار و تلقین و حرفهای پدر و مادرم که مذهبی بودند و تعالیم جامعه توسط مربی و ملا باورهاشون رو به شکل های مختلف توی زندگی بهمون تزریق میکردن به خوردمون میدادن این حس بوجود اومد که خدا هم مثل پدر و مادر ادم میمونه. این حس خیلی بین من و خدا فاصله انداخت. من تو بچگی خیلی با خدا دوست بودم هرچی بزرگتر شدم انگار مناسک و مراسم جای اون احساس بی تکلف رو گرفت.
یادمه سریال یوزارسیف رو میدیدم اون قسمت که زلیخا که پیر و کور شده بود از عشق یوسف و شنید یوسف داره به شهر میاد رفت جلو بتش بعد تمیز کردن و عود روشن کردن بهش اعتراض کرد که تو برای من چیکار کردی و خدای یوسف با اون چیکار کرد ؟! تو من رو از شوکت و جلال به خفت و خواری رسوندی و خدای یوسف از یتیمی و بیکسی و شوکت و جلال و عزیزی رسوند و بتش رو شکست و به خدای یوسف رو کرد.
باور کنید دوستان منم با اون فیلم منقلب شدم. اون خدایی که مادر و پدر و معلم و ملا بهم مهرفی کرده بودن که هیچکدام از خواسته هام و نمازهای روزانه و شبانه و چه و چه به جایی نرسیده بود. سجاده رو باز کردم به خدای ذهنی ام گفتم دیگه تورو نمیپرستم میگردم و اون خدای حقیقی رو که یوسف رو به جلال و شوکت رسوند و ابراهیم و به مقام اولالعظمی رسوند پیدا میکنم.
خداروشکر بعد از مدتی راهنمایی ها شروع شد و من با دنبال کردن علائم به خدای حقیقی نزدیک و نزدیکتر میشم. باورهای اشتباه که باعث شدن گناه کنم درحالی که گمان میکردم درحال جمع کردن توشه اخرتم هستم انقدر هستند که فاصله زیادی بین من واقعی و من حقیقی ام انداخته. هنوز راه زیادی دارم برای تزکیه و پاکسازی از اون همه باور اشتباه که وارد ناخودآگاهمون شده و هنوز باور جدیدی برای جایگزینی اش پیدا نکرده بودم.
سپاسگزارم از خدا که استاد عباسمنش این فرصت رو در اختیار گرفته و از اونسر دنیا داره آگاهمون میکنه. استاد سرت سلامت. خوب شد فلوریدایی اینجا بودی بعید بود صدات به گوشمون برسه. خداروشکر.
چقد این جملات مهمه….دمتون گرم استاد بیش از 20 بار استپ کردم نوشتم فکر کردم..خیلی حرفها رو مامیشنویم وشاید چندین بار هم بشنویم ولی به عادت میکنیم به ظاهر واز کنارش رد میشیم اگر ایمان وباور نیاد وسط کد مخربه کارشو شروع میکنه..ممنون استاد آنتی ویروس هامون آپدیت میکنید تا ویروس های جدید رو پیدا میکنیم و کارکرد سیستممون عالی وعالیییتر بشه.
امروز صبح توی خواب و بیداری داشتم با استاد مشورت میکردم و حرف میزدم گفتن برو مسابقه رفع موانع ذهنی رو نگاه کن و کامنت هارو بخون به همین وضوحی که تو این فایل میگفتن تارسیدم مغازه دانلود کردم و تا دانلود بشه کامنت هارو خوندم احساس عمیقی که در من به وجود اومد راجب اینکه من خالق شرایطم هستم و احساس قدرت عظیمی در من انگار بیدار شد به قول استاد باید چند وقت یک بار این آگاهی ها برامون تکرار بشه هرچند این فایل روقبلا گوش کرده بودم و کامنت هارو هم خونده بودم اما بازم برام تازگی داشت و با ولع عجیبی با جون دل گوش کردم و گفتم حتما کامنت میزارم چون به قول مریم جان حتی بودن درایم فضا ذهن منو تربیت میکنه
اون قسمت که استاد بیرون خونه داشتن صحبت میکردم من محو حرفا و فضا زیبای اطراف بودم و همش با خودم میگفتم عجب ظرف قشنگی استاد دارن عجب خدایی رو برای خودش شکل داده و باور کرده و وارد زندگیش کرده چون محیط اطراف هرشکلی باشه یعنی باور های اپن آدم و خدای اون اون آدم اون شکلی و از اونجایی که استاد هرجا هست زیبایی و عشق و نعمت و ثروته با خودم گفتم ببین زهرا باید یه همچین جنس باور از خدا داشته باشی یه همچین ظرفی یه همچین خدایی منم میخام باید آنقدر عمیق کار کنم روی خودم که منم ظرفی زیبا داشته باشم برای شکل دادن به این انرژی عظیم انرژی که نه زاده شده و نه زاییده از اول بوده و تا آخر هم هست انرژی که فقط از شکلی به شکلل دیگه تغییر میکنه انرژی که شکل ظرف من و باور من میشه انرژی که طبق یه سیستم و قوانینی که وضع کرده جهان رو اداره میکنه و احساسات بشری نداره انرژی که تمام قدرت در دست اونه و اون هم برای هیچ کس تقدیر محتومی نخواسته و انسان روآزاد گذاشته تا انتخاب کنه تا با باور هرجنبه از این انرژی زندگی خودشو هرطور که باور داره و هرفرکانسی که میفرسته تجربه کنه
سیستمی که سنتش هرگز تبدیل و تغییر نخواهد کرد سیستمی که فقط کافیه قوانینشو بشناسی درک کنی و عمل کنی اونته که همه چیز میشود همه کس را اونوقته که تو میتونی بهشت رو در همین دنیا تجربه کنی و یا برعکس و این نگاه سیستمی چه آرامش عمیقی در انسان ایجاد میکنه که دیگه نمیگم اگر فلان کارو انجام بدم خدا مجازاتم میکنه و یا بم پاداش میده نگران هر رفتار یه نوع پوشش ویا حرفم نیستم بلکه نگاه میکنم چه خواسته ای دارم و باور مناسب رو میسازم و فرکانس مناسب ارسال میکنم و این انرژی به شکل باور های من در زندگی من ظاهر میشه خدایا شکرت
و اما احساس عدم لیاقت ثروت که آنقدر مخفی و عمیق و ریشه داره که من هرروز توی رفتار و کلامم یه جنبه دیگه از عدم احساس ارزشمندی خودمو کشف میکنم و مات و مبهوت که چه ریشه عمیقی داره این باور من حتی برای داشتن گوشی میگفتم خدایا تو پول کوششی به من بده من قول میدم صبح تا شب باش برم تو سایت یا قرآن بخونم یا کار های خوب انجام بدم توشبکه اجتماعی نرم تا این حد خودمو بی لیاقت میدونستم و همین باعث شد یک سال تمام دور باشم از خواسته ای که به راحتی میشد داشته باشم حالا بره تو مراحل بالاتر و ثروت بیشتر واقعا احساس میکردم که حتما باید به کسی کمک کنم تا لیاقت داشتن پول رو داشته باشم یا اصلا من چه جنبه مثبتی دارم که خدا به من ثروت بده نه درست نماز بخونم نه باحجابم ونه از نامحرم خیلی رو میگرم تازه آرایش هم که میکنه پس چه لیاقتی دارم که خدا به من نعمت بده اما ازوقتی دارم یاد میگرم که من همین جوری که هستم ارزشمندم وهمینکن خدا منو خلق کرده و اشرف مخلوقات قرار داده و جهان رو مسخر من کرده من لایق نعمت و ثروت وعشق هستم و دارم به لطف خدا دریافت میکنم البته هنوز شاید بگم یک درصد هم روخودم کار نکردم اما نتایج ازفضل خدا بسیار زیاده و مطمعنم اگر این درک به عمل برسه تو تمام جنبه های زندگی نعمت و ثروت و عشق که سرازیر میشه به زندگی من فقط باید این سد عدم لیاقت شکسته بشه که به قول استاد تغییر باور ها یک شبه نیست و زمان میبره ومن باید در این راه ثابت قدم باشم و امیدوارم که فقط جمع آوری اطلاعات نباشه و در عمل ایمان خودمو به این قوانین واین خدا نشون بدم در پناه الله یکتا شاد و سعادتمند باشد در دنیا و آخرت استاد جان عاشقتم مریم جان عاشقتم ???
با عرض سلام خدمت دوستان و استاد عزیزم!من دیشب عضو سایت شدم،خیلی خوشحالم و سپاسگذار خداوندم که منو تو جمعی راه داد تا بتونم بوسیله ی اون بهتر بشناسمش؛ مدتیه که دارم فایلهای رایگان استاد رو با جون و دل گوش میدم،و وقتی دیشب پیام خوشامدگویی استاد رو خوندم اشک شوق تو چشام حلقه زد،ولی وقتیکه استاد سایت رو تکیه گاه معرفی کردند ،یه شرک خفی رو در این کلام حس کردم ،و از خدا خواستم در این مسیری که قدم گذاشتم تکیه گاهم باشه و استاد و سایتش دستی از خدا برای هدایتم ؛
هر چند از مدت زمان مسابقه گذشته،ولی دوست داشتم در مورد مابقی ترمزهایی که مانع استجابت دعا میشه و سالهاست درگیرشون هستم با شما عزیزان به اشتراک بذارم که شاید کسایی هم درگیر باشن و مثل من الان با طرح سوال این مسابقه متوجه این ترمزها شده باشن:
من در حال حاضر ۴١ سالمه ،از سن ١٠-١١سالگی عباداتم رو شروع کردم وتا چندی پیش فکر میکردم خیلی انسان با ایمانی هستم،ولی با شنیدن حرفهای استاد متوجه شدم ای دل غافل !!!!
چقدر تا بحال مشرک و گمراه بودم،امیدوارم خداوند مارو به راه راست هدایت کنه!،
در سنین نو جوانی که دست به دعا برمیداشتم اغلب دعاهام مستجاب میشد ولی در یک مورد دعام مستجاب نشد که هیچ،از جانب خداوند مجازات سختی هم شدم و اون مرگ پدرم بود چراکه من به درگاه خدا بخاطر وجود پدرم ناسپاسی کرده بودم،آن زمان بود که متوجه شدم ناسپاسی به درگاه خداوند عقوبت سختی داره،یکی دیگر از موانع ذهنی ترس از خواسته هایی بود که فک میکردم ممکنه رسیدن به اونها به صلاحم نباشه،البته تا الان هم به جواب سؤالم نرسیدم ؛و این بزرگترین ترسی بود که مانع طلب حاجتم میشد؛دیگر اینکه طبق آموزه های دینی آموخته بودم که انسان باید قانع باشه ،و قناعت یکی از فضایل اخلاقیست و یکی از خصلتهای بزرگان دین و عرفا قناعت و ساده زیستیه ،و در نتیجه من هم که بدلیل ناسپاسی پدرم رو از دست داده بودم،فکر میکردم اگر از خداوند چیزی طلب کنم دلیل بر ناسپاسی من از نعمتهای کنونی هست،و این نیز یکی دیگر از ترمزهایی بود که من طی سالها درگیرش بودم؛و دیگر اینکه تابع این ضرب المثل بودم که ((هر که بامش بیش برفش بیشتر ،))
همیشه فکر میکردم هرچه مال و ثروت بیشتر باشه دردسر نگهداری و نگرانی از دست دادنشون هم همیشه همراهشون هست،الان که دارم دقت میکنم میبینم ردّ پای واضح شرک به خدا در این تفکرات هست،چراکه اگه اعتقاد داشته باشیم همه چی متعلق به خداست حتی خودمون ،دیگه جایی برای نگرانی وجود نداره،امیدوارم خداوند راه درست رو به همه نشون بده!
در یک مورد دعام مستجاب نشد که هیچ،از جانب خداوند مجازات سختی هم شدم و اون مرگ پدرم بود چراکه من به درگاه خدا بخاطر وجود پدرم ناسپاسی کرده بودم،آن زمان بود که متوجه شدم ناسپاسی به درگاه خداوند عقوبت سختی داره..
دوست عزیز تو این جمله تون حس کردم ردپایی از احساس گناه نهفته ست، مرگ یک روند طبیعی برای این جهان و موجوداتش هست، هیچ گاه تصور نکنید مرگ پدرتون مجازات خداوند به خاطر ناسپاسی شما بوده،سعی کنید این فکر رو از خودتون دور کنید.
هر بار که فایلها رو گوش میکنم انگار یه چیز جدید یاد میگیرم..واقعا چقدر فوق العاده بود این فایل. یکی از پاشنه آشیل های من
یکی همون احساس لیاقت هست که در مورد امور مالی هنوز پاشنه آشیلم هست.واقعا تا احساس لیاقت نداشته باشی هر چقدرم تلاش ذهنی کنی، هر چقدم رو خودت کار کنی انگار از یه طرف داری گاز میدی اما از یه طرف ترمزو محکم گرفتی..حرکت نمیکنی جلو نمیری..خیلی خیلی باید رو این باور کار کنم و براش وقت بذارم. از طرفی دقیقا هر موقع پولی وارد زندگیم میشه یه احساس گناه و عذاب وجدان دارم که من باید یه مقدار از اینو به اطرافیانم بدم.. مثال بزنم حدود یک ماه پیش یه مقدار پول وارد حسابم شد، از همون لحظه یه حس نگرانی اومد سراغم که اطرافیانت رو ببین فلانی به فلان چیز احتیاج داره، تو الان پول داری و کمکش نمیکنی، تو دیگه کی هستی دختر، اصلا دلت میاد؟ و این حس گناه منو رها نمیکرد تا زمانیکه با همین حس رفتم و یه مقدار از اون پولو منتقل کردم به حساب دوتا از اعضای خونوادم. همین که انتقال دادم انگار اون گفتگوهای ذهنی متوقف شد، بعد با خودم گفتم خب چند برابرش برمیگرده. ولی چی شد؟ برکه نگشت هیچ، وضعیت مالیم تو اون ماه و ماه بعدش خیلی بد شد..بعد بکتو دلم به خدا میگفتم، ببین من اومدم پول دادم به فلانی ولی کو، چرا برنگردوندی بهم؟ الان میفهمم که من با حس ترس و کمبود اون پولو منتقل کرده بودم ولی انتظار برگشت چند برابریشو داشتم،با حس نگرانی و عذاب وجدان منتقل کردم ولی وضعیت خرابتر شد… چرا چون اولا من هنوز باور فراوانیم ایراد داره و از یه طرف دیگه و مهمتر از همه خودمو لایق نمیدونستم..که حتی اگه بخوام پولم بدم با حس خوب باشه،با حس اینکه اگه بدم چند برابر بهم برمیگرده، با حس مثبت و عالی..
خدایا هر بار هر فایلی که گوش میکنم تازه باورهای مخربمو پیدا میکنم..
من لایق بهترین نعمتهای خدا هستم
من لایق بهترین ماشینم
من لایق بهترین خونه ام
من لایق داشتن دوستهای خوب هستم
من لیاقت بهترینها رو از هر چیزی دارم…
خدایا شکرت که بازم منو به این مسیر و این فایل هدایت کردی تا منو راهنمایی کنی که بدونم و بفهمم کدوم باورم ایراد داره و خودمو اصلاح کنم.
ممنون استاد عزیزم بابت آگاهی هایی که به همه ما میدین 🙏🌺🌺🌺🌺
من هم تقریبا همین مشکل رو داشتم و دارم،با این تفاوت که هر وقت پولی به حسابم میاد یا حتی کسی هدیه ای برام میگیره احساس گناه نسبت به کسیکه پول رو بهم داده پیدا می کنم و اینکه حالا چطوری براش جبران کنم و برم براش چی بخرم و …
و بخاطر این بی لیاقتی چقدر نعمت هایی رو که بعد از به دست آوردنشون از دست دادم.
خیلی سعی کردم منطقیش کنم که برای کسیکه به من پول داده خدا چند برابر جبران میکنه یا اینکه اون احساس خوب بخشش رو تجربه کرده و …
ولی این مسئله در من ریشه دار تر از این حرفهاست.امیدوارم که موفق باشی
من سال ۹۶ با دوره قانون آفرینش شروع به آموزه های استاد کردم سال ۹۸ با پیدا کردن رسالتم و عشقم براحتی با ۸ سال زندگی کارمندی و کارم خداحافظی کردم .بعد از اون روابطم با همسرم که همیشه تو چالش بودیم باهم، به لطف خدا عالی شد و کلی نعمت وارد زندگیم شد .الان بار دوم هست که دارم این محصولات دانلودی رو گوش میکنم .همین طور که داشتم کامنت های دوستان رو میخوندم متوجه یه ترمز قوی تو باورام شدم.من بلافاصله بعد از ترک کارم تصمیم گرفته بودم که کسب و کار جدیدم رو شروع کنم اما نمیشد….تا اینکه بعد دو سال متوجه این ترمز قوی توی ذهنم شدم و اونم این بود که چون قبلا شاغل بودم و وقتی برای زندگی شخصی ام نداشتم زندگی خیلی خوبی رو تجربه نمی کردم بخاطر همینم ذهنم ناخودآگاه از شروع کار جدید می ترسید. بهاصطلاح غلط عموم میگن زنی که دستش رفت تو جیبش دیگه نمیشه برا زندگی روش حساب باز کنی،ترس داشتم از اینکه اگر کار کنم دوباره وقتی برا زندگی شخصی ام ندارم و همه چیز به هم میریزه.
تصمیم گرفتم این باور غلط ناخودآگاه رو تغییر بدم .
چند وقت پیش یه پستی راجع به خانم آنگلا مرکل خوندم که نوشته بود ایشون با اینکه چندین ساله رئیس جمهور آلمان هستن اما هر روز صبح خودشون برای همسرشون صبحانه آماده میکنن و همیشه تعطیلات آخر هفته رو در کنار خانواده شون هستن.
پس میشه یه زن موفق مثل آنگلا مرکل باشی و روابط عالی رو هم در کنار خانوادت داشته باشی
سلام به استاد عزیزم وهم فرکانسی های موفقم.
از بچگی یادمه هر وقت مریض میشدم مادرم برای سلامتیم نذر میکرد.
یا هر وقت یه مساله ای تو زندگیمون به وجود میومد سریع میگفت یه پولی به فلا فقیر میدم تا کارم درست بشه.
یا دعا میکرد ومیگفت خدایا به ما بده تا به بنده هات بدیم و…..
ومنم با همین باورای مخرب بزرگ شدم.
یکی از بزرگان حرف قشنگی میزد ومیگفت مگه خدا چلاقه؟ مگه خودش نمیتونه به بنده هاش نعمت بده که باید به تو نعمت بده تا تو به دیگران بدهد.
و واقعا همینه.خدا که مثل ما ادمها نیس.اون نیازمند نیس.
اون قدرتمنده وبی نیازه.وبه هر کس در مدار خودشه بهش ثروت میده و همه نعمتها رو…….
اگه من خودم رو لایق ندونم واول به خودم وخواسته های خودم اهمیت ندم چه جوری در مدار ورود ثروتها ونعمات قرار بگیرم؟
وقتی خودم که نزدیکترین فرد برای خودم هستم ارزش قایل نباشم چطور باید انتظار داشته باشم که دیگران برایم ارزش واحترام قائل باشن؟
وقتی قشنگترین وسایل رو برای خودم استفاده نکنم چطوری چیزای زیبا وارد زندگیم میشه؟
ودرسته که باید تا اخر عمرم هم کار کنم و روی این حس سرمایه گزاری کنم.
من که مسول روزی رسوندن به دیگران نیستم.خدا خودش روزی اونارو از جایی که فکرش نمیکنن میرسونه ومن زمانی میتونم به دیگران کمک کنم که خودم تونسته باشم به بی نیازی برسم.
خودم محتاج اون کمک نباشم.
خودم سرشار ازنعمت وثروت باشم.
خودم پر باشم.
خودم دارا باشم واز خودم نکنم وبه دیگران بدم.
وقتی که با بخشش عذاب وجدان نگیرم وتوقع تشکر از طرف مقابلم نداشته باشم.
اصلا برام مهم نباشه که ایا اون متوجه شد من بهش کمک کردم یا نه؟
وهر وقت که تونستم حس لیاقت رو در خودم پر رنگترش کنم سیل ثروت ونعمت و احترام و……به سمتم سرازیر شده ویادم باشه باید هر لحظه مواظب پرورش این حس در درون خودم باشم.
خدایا شکرت.
هر روز بهتر از دیروز…….
من واقعا کم لطفی کردم.یه دیدگاه نوشتم از دیشب ولی الان رزاق بودن خداوند رو بهتر احساس کردم.
ب قول استاد وقتی سیستمی بودن خداوند رو بشناسی ن تنها برات پول و ثروت میسازه،
بلکه عمر با عزت و ارامش بهت میده.
خداوند قلب ها رو برات نرم میکنه…
خداوند آتش رو برات سرد میکنه.
خداوند در دل کویر برات چشمه میجوشونه.
خداوند در همونجا مردم رو دورت جم میکنه.
خداوند بهترین یارو یاورت میشه…
خداوند زور بازوتو انقدر زیاد میکنه ک هر یک نفر،،، معادل ۲۰۰ نفر….
خداوند شب رو برات روز، و روز رو برات شب میکنه…در شب ارامشی برات قرار میده و در روز کار و کوشش
خداوند کشتی ها رو برات تو دریا میندازه و هدایتت میکنه…
خداوند همه کار برات میکنه اگه ک توام بهش ایمان بیاری،باورش کنی….
خداوند تو رو در دل نهنگ زندگی میبخشه….
خداوند تو رو در درون چاه همراهی میکنه.
خداوند تو رو عزیز مصر میکنه….
خداوند تورو تو دریاها سوار بر یک حصیر ،،، بدست پادشاه میرسونه و قلبش رو برات نرم میکنه..
خداوند برات حرف میشه،خداوند برات کلمه میشع
خداوند برات پدر میشه …خداوند برات ابرو میشه و در آغوش مادر در بعد تولد برات کلمه میشه(حضرت مریم)
خداوند مرده رو زنده میکنه…..
خداوند نمیذاره کسی بهت گزندی اسیب برسونه…حتی اگه همه ی جهان بخان تورو بکشن پایین ،نمیتونن…توانشو ندارن….
خداوند برگی ب اذنش پایین نمیفته…
خداوند بی اندازه روزی دهندست بی اندازه رزّاقه….
کافیه بهش توکل کنی کافیه تسلیم خداوند بشی…کافیه بگی تو برام انجام بده..کافیه بکی قدرت دست توست….کافیه بگی تنها تورو میپرستیم و از تو یاری میجوییم…
خداوند این جهان رو منو بی هدف نیافریده…
خداوند جهان رو مسخر من کرده….
حتی خداوند هم منو از افریدنش تحسین کرده….
ب خودم میبالم عزیز دور دونه ربّ هستم..
عزیز دور دونه فرمان روایه کیهان…
تویع سیاره ای زندگی میکنیم ک تمامش نعمته…
ب راستی ک اگر تمام دریاها مرکب شوند و تمام درختان قلم نمی توان نوشت نعمت ها را…….
خدایا چقدر ازت دور بودم ،این همه قدرت داری بعد برای یه لقمه نون خودمو میکشتم…
ب خداوندی خداوند ک ما این انرژی این قدرت این فرمان روای کیهان رو بد شناختیم…
خداوندی ک همیشه باماست از رگ گردن نزدیکتره..
خداوندی ک آگاهه…داناست،،می بینه،،،می شنوه..
ترس هامونو کنار بزنیم…ب قدرتش ایمان بیاریم..
چیزی ک دوسش داریم رو انجام بدیم..ب الهاماتش گوش بدیم..قطعا وعدش حقه..
قطعا ما رو ب عشق میرسونه..
قطعا مارو بزرگ میکنه…
بهم پرو بال میده..
از تو میخواهم مرا ب راه راست ،راه انانی ک نعمت دادی هدایت کنی…
دوست دارم فرمان روایه من❤❤
خداوند
سلام خدمت استاد عباس منش و همه اعضای محترم این سایت .
استاد محشری چه قدر قشنگ باورهای ما انسانها رو در مورد خدا توضیح دادی که فکرمیکنیم خدا یه آدمه قوی تره که قدرت و امکاناتش بیشتر از ماست و …. در صورتی که گفتین که خدا یه انرژی هست که همه چیزشو بر اساس سیستم و قوانین خاص خودشو داره .
تازه الان میفهمم که چرا دعاهای من و اشک های من به درگاه خدا مستجاب نشدن . چون قانون رو بلد نبودم . چون فکر میکردم خدا دلش برام میسوزه و منو شاید بیشتر از سایر مردم دوست داشته باشه و دلش به رحم بیاد و بگه باشه اون آرزو و هدفت رو برآورده میکنم . دقیقا میفهمم چقدر کاره من احمقانه بوده
مثل این میمونه که برم تو فرودگاه و خانم مسئول باجه بگه پاسپورت و بلیط هواپیما و مدارک شناسایی بگم خانم هیچی ندارم و همراهم نیست اما اگر تو بزاری من برم سواره هواپیما بشم و برم از ایران همیشه برات دعا میکنم . خوب معلومه که جواب اون خانم اینه که آقا قانون داره اینجا نمیشه نه شما نه هیچ کس دیگه ای بدون پاسپورت و بلیط هواپیما و مدارک شناسایی سوار هواپیما بشه و بره از ایران مگه اینجا شهره هرته مگه ما عاشق چشم و ابرو شما هستیم . برو آقا وقت منو نگیر وگرنه زنگ میزنم حراست بیاد باهاتون برخورد کنه .
همین طوری و شاید خیلی نشدنی تر از این کار بوده دعا کردن من به درگاه خدا برای رسیدن به آرزوهام وقتی که قوانین رو بلد نبودم . و میخواستم که به پول یا سایر آرزوهام برسم .
تا زمانی که به قوانین عمل نکنم هر روز و هر لحظه همین هست داستان زندگیم خدا پارتی بازی نمیکنه برای هیچ کسی .
اما از وقتی که عمل کنم به قوانین زندگی یعنی همیشه شکر گزار خدا باشم در هر شرایطی و همیشه سعی کنم احساسم خوب باشه و شاد باشم و با امید و انگیزه باشم و خندان باشم و نگران آینده نباشو و آرامش داشته باشم تا خدا بفهمه که به خودش ایمان دارم و ترسی ندارم از آینده نامعلوم چون خدا با منه و در هر شرایط بد و خوبی به نکات مثبت توجه کنم و سعی کنم به مرور باورهای منفی و محدود کنندمو از بین ببرم و باورهای قدرت دهنده و مثبت رو در ذهنم بسازم و از آدمها و موقعیت های بد و منفی اعراض و دوری کنم و هر روز و هر لحظه ارتعاش و فرکانس مثبت بدم به کائنات و پندار و گفتار و کردار من نیک و مثبت باشه و ورودی های ذهنم رو کنترل کنم و فقط بزارم چیزها مثبت و انرژی دهنده بره داخل مغز من و هر روز دنبال نشانه های کوچک از تغییرات و نتایج باشم تا به مرور بزرگ تر بشن و تکامل رو طی کنم . و خودم رو لایق هر آرزو و موقعیت عالی بدونم و باور کنم که من بهترین انسان روی زمین هستم . اونوقت میبینم که خدا از من بیشتر مشتاق هست که من پیشرفت کنم و به آرزوهام برسم و خداوند آدمها و شرایط و موقعیت های مثبت رو میزاره در مسیر من تا من زودتر به اهداف و آرزوهام برسم و اونوقت هست که میبینم تمام چیزهایی که یه روزی برای خواب و خیال و باورنکردنی بود در اختیارم هستند و اونوقت باید مثل همیشه بگم خدایا بزرگیتو برم خدایا کرمتو شکر خدایا صد هزار مرتبه شکر .
خدایا صد هزار مرتبه شکر بابت استاد منحصر به فرد عباس منش و گروه درجه یک تحقیقاتیشون و همه اعضای دانشمند و فهمیده این سایت . خدایا همین که در این سایت عضو هستم بزرگترین نشونه هست که من در مسیر درست هستم . خدایا به همه اعضای این سایت و خودم توفیق عمل کردن به قوانین کیهانی و الهی رو بده . خدایا شکرت
اقا چه دیدگاه منحصر به فردی دارین تموم قوانینو برامون خلاصه نوشتین ازتون سپاسگزارممممم
سپاس خدای عزوجل و سلام به استادهمه اعضای هم فرکانس و صمیمی عباسمنش موفقیت و پیروزی و رشد همه تون آرزوم.
در مورد مسابقه جواب این هست که توی اون درخواست احساس بی ارزشی هست نسبت به خودمون از یه طرف از طرف دیگه حس خود شیفتگی پیدا میشه که من حالا میتونم به فلانی کمک کم که خودش نمیتونه و یه نوع احساس اینکه انگار خدا نمیدونه اگر به ما پولی بده ما باهاش چیکار میکنیم.
حالا یکم از خودم بگم اینکه خدا چیه ، یادمه اول دبیرستان یکی از بچه های مذهبی این پرسش رو از تک تک همکلاسیهام پرسید. جواب من متفاوت تر بود اینکه خدا یه نیرو یه انرژی یه نور اما از طرفی با تکرار و تلقین و حرفهای پدر و مادرم که مذهبی بودند و تعالیم جامعه توسط مربی و ملا باورهاشون رو به شکل های مختلف توی زندگی بهمون تزریق میکردن به خوردمون میدادن این حس بوجود اومد که خدا هم مثل پدر و مادر ادم میمونه. این حس خیلی بین من و خدا فاصله انداخت. من تو بچگی خیلی با خدا دوست بودم هرچی بزرگتر شدم انگار مناسک و مراسم جای اون احساس بی تکلف رو گرفت.
یادمه سریال یوزارسیف رو میدیدم اون قسمت که زلیخا که پیر و کور شده بود از عشق یوسف و شنید یوسف داره به شهر میاد رفت جلو بتش بعد تمیز کردن و عود روشن کردن بهش اعتراض کرد که تو برای من چیکار کردی و خدای یوسف با اون چیکار کرد ؟! تو من رو از شوکت و جلال به خفت و خواری رسوندی و خدای یوسف از یتیمی و بیکسی و شوکت و جلال و عزیزی رسوند و بتش رو شکست و به خدای یوسف رو کرد.
باور کنید دوستان منم با اون فیلم منقلب شدم. اون خدایی که مادر و پدر و معلم و ملا بهم مهرفی کرده بودن که هیچکدام از خواسته هام و نمازهای روزانه و شبانه و چه و چه به جایی نرسیده بود. سجاده رو باز کردم به خدای ذهنی ام گفتم دیگه تورو نمیپرستم میگردم و اون خدای حقیقی رو که یوسف رو به جلال و شوکت رسوند و ابراهیم و به مقام اولالعظمی رسوند پیدا میکنم.
خداروشکر بعد از مدتی راهنمایی ها شروع شد و من با دنبال کردن علائم به خدای حقیقی نزدیک و نزدیکتر میشم. باورهای اشتباه که باعث شدن گناه کنم درحالی که گمان میکردم درحال جمع کردن توشه اخرتم هستم انقدر هستند که فاصله زیادی بین من واقعی و من حقیقی ام انداخته. هنوز راه زیادی دارم برای تزکیه و پاکسازی از اون همه باور اشتباه که وارد ناخودآگاهمون شده و هنوز باور جدیدی برای جایگزینی اش پیدا نکرده بودم.
سپاسگزارم از خدا که استاد عباسمنش این فرصت رو در اختیار گرفته و از اونسر دنیا داره آگاهمون میکنه. استاد سرت سلامت. خوب شد فلوریدایی اینجا بودی بعید بود صدات به گوشمون برسه. خداروشکر.
سلام به شما
منم مثل شما دقیقا …
کیف کردم با نوشته تون
واقعا خدای قبلی رو پاک کردیم
و خدای واقعی رو به جاش نشوندیم
ممنونم عزیزم
چقد این جملات مهمه….دمتون گرم استاد بیش از 20 بار استپ کردم نوشتم فکر کردم..خیلی حرفها رو مامیشنویم وشاید چندین بار هم بشنویم ولی به عادت میکنیم به ظاهر واز کنارش رد میشیم اگر ایمان وباور نیاد وسط کد مخربه کارشو شروع میکنه..ممنون استاد آنتی ویروس هامون آپدیت میکنید تا ویروس های جدید رو پیدا میکنیم و کارکرد سیستممون عالی وعالیییتر بشه.
به نام هدایتگر وهاب
سلام استاد جان سلام به همه دوستای هم فرکانسی
امروز صبح توی خواب و بیداری داشتم با استاد مشورت میکردم و حرف میزدم گفتن برو مسابقه رفع موانع ذهنی رو نگاه کن و کامنت هارو بخون به همین وضوحی که تو این فایل میگفتن تارسیدم مغازه دانلود کردم و تا دانلود بشه کامنت هارو خوندم احساس عمیقی که در من به وجود اومد راجب اینکه من خالق شرایطم هستم و احساس قدرت عظیمی در من انگار بیدار شد به قول استاد باید چند وقت یک بار این آگاهی ها برامون تکرار بشه هرچند این فایل روقبلا گوش کرده بودم و کامنت هارو هم خونده بودم اما بازم برام تازگی داشت و با ولع عجیبی با جون دل گوش کردم و گفتم حتما کامنت میزارم چون به قول مریم جان حتی بودن درایم فضا ذهن منو تربیت میکنه
اون قسمت که استاد بیرون خونه داشتن صحبت میکردم من محو حرفا و فضا زیبای اطراف بودم و همش با خودم میگفتم عجب ظرف قشنگی استاد دارن عجب خدایی رو برای خودش شکل داده و باور کرده و وارد زندگیش کرده چون محیط اطراف هرشکلی باشه یعنی باور های اپن آدم و خدای اون اون آدم اون شکلی و از اونجایی که استاد هرجا هست زیبایی و عشق و نعمت و ثروته با خودم گفتم ببین زهرا باید یه همچین جنس باور از خدا داشته باشی یه همچین ظرفی یه همچین خدایی منم میخام باید آنقدر عمیق کار کنم روی خودم که منم ظرفی زیبا داشته باشم برای شکل دادن به این انرژی عظیم انرژی که نه زاده شده و نه زاییده از اول بوده و تا آخر هم هست انرژی که فقط از شکلی به شکلل دیگه تغییر میکنه انرژی که شکل ظرف من و باور من میشه انرژی که طبق یه سیستم و قوانینی که وضع کرده جهان رو اداره میکنه و احساسات بشری نداره انرژی که تمام قدرت در دست اونه و اون هم برای هیچ کس تقدیر محتومی نخواسته و انسان روآزاد گذاشته تا انتخاب کنه تا با باور هرجنبه از این انرژی زندگی خودشو هرطور که باور داره و هرفرکانسی که میفرسته تجربه کنه
سیستمی که سنتش هرگز تبدیل و تغییر نخواهد کرد سیستمی که فقط کافیه قوانینشو بشناسی درک کنی و عمل کنی اونته که همه چیز میشود همه کس را اونوقته که تو میتونی بهشت رو در همین دنیا تجربه کنی و یا برعکس و این نگاه سیستمی چه آرامش عمیقی در انسان ایجاد میکنه که دیگه نمیگم اگر فلان کارو انجام بدم خدا مجازاتم میکنه و یا بم پاداش میده نگران هر رفتار یه نوع پوشش ویا حرفم نیستم بلکه نگاه میکنم چه خواسته ای دارم و باور مناسب رو میسازم و فرکانس مناسب ارسال میکنم و این انرژی به شکل باور های من در زندگی من ظاهر میشه خدایا شکرت
و اما احساس عدم لیاقت ثروت که آنقدر مخفی و عمیق و ریشه داره که من هرروز توی رفتار و کلامم یه جنبه دیگه از عدم احساس ارزشمندی خودمو کشف میکنم و مات و مبهوت که چه ریشه عمیقی داره این باور من حتی برای داشتن گوشی میگفتم خدایا تو پول کوششی به من بده من قول میدم صبح تا شب باش برم تو سایت یا قرآن بخونم یا کار های خوب انجام بدم توشبکه اجتماعی نرم تا این حد خودمو بی لیاقت میدونستم و همین باعث شد یک سال تمام دور باشم از خواسته ای که به راحتی میشد داشته باشم حالا بره تو مراحل بالاتر و ثروت بیشتر واقعا احساس میکردم که حتما باید به کسی کمک کنم تا لیاقت داشتن پول رو داشته باشم یا اصلا من چه جنبه مثبتی دارم که خدا به من ثروت بده نه درست نماز بخونم نه باحجابم ونه از نامحرم خیلی رو میگرم تازه آرایش هم که میکنه پس چه لیاقتی دارم که خدا به من نعمت بده اما ازوقتی دارم یاد میگرم که من همین جوری که هستم ارزشمندم وهمینکن خدا منو خلق کرده و اشرف مخلوقات قرار داده و جهان رو مسخر من کرده من لایق نعمت و ثروت وعشق هستم و دارم به لطف خدا دریافت میکنم البته هنوز شاید بگم یک درصد هم روخودم کار نکردم اما نتایج ازفضل خدا بسیار زیاده و مطمعنم اگر این درک به عمل برسه تو تمام جنبه های زندگی نعمت و ثروت و عشق که سرازیر میشه به زندگی من فقط باید این سد عدم لیاقت شکسته بشه که به قول استاد تغییر باور ها یک شبه نیست و زمان میبره ومن باید در این راه ثابت قدم باشم و امیدوارم که فقط جمع آوری اطلاعات نباشه و در عمل ایمان خودمو به این قوانین واین خدا نشون بدم در پناه الله یکتا شاد و سعادتمند باشد در دنیا و آخرت استاد جان عاشقتم مریم جان عاشقتم ???
با عرض سلام خدمت دوستان و استاد عزیزم!من دیشب عضو سایت شدم،خیلی خوشحالم و سپاسگذار خداوندم که منو تو جمعی راه داد تا بتونم بوسیله ی اون بهتر بشناسمش؛ مدتیه که دارم فایلهای رایگان استاد رو با جون و دل گوش میدم،و وقتی دیشب پیام خوشامدگویی استاد رو خوندم اشک شوق تو چشام حلقه زد،ولی وقتیکه استاد سایت رو تکیه گاه معرفی کردند ،یه شرک خفی رو در این کلام حس کردم ،و از خدا خواستم در این مسیری که قدم گذاشتم تکیه گاهم باشه و استاد و سایتش دستی از خدا برای هدایتم ؛
هر چند از مدت زمان مسابقه گذشته،ولی دوست داشتم در مورد مابقی ترمزهایی که مانع استجابت دعا میشه و سالهاست درگیرشون هستم با شما عزیزان به اشتراک بذارم که شاید کسایی هم درگیر باشن و مثل من الان با طرح سوال این مسابقه متوجه این ترمزها شده باشن:
من در حال حاضر ۴١ سالمه ،از سن ١٠-١١سالگی عباداتم رو شروع کردم وتا چندی پیش فکر میکردم خیلی انسان با ایمانی هستم،ولی با شنیدن حرفهای استاد متوجه شدم ای دل غافل !!!!
چقدر تا بحال مشرک و گمراه بودم،امیدوارم خداوند مارو به راه راست هدایت کنه!،
در سنین نو جوانی که دست به دعا برمیداشتم اغلب دعاهام مستجاب میشد ولی در یک مورد دعام مستجاب نشد که هیچ،از جانب خداوند مجازات سختی هم شدم و اون مرگ پدرم بود چراکه من به درگاه خدا بخاطر وجود پدرم ناسپاسی کرده بودم،آن زمان بود که متوجه شدم ناسپاسی به درگاه خداوند عقوبت سختی داره،یکی دیگر از موانع ذهنی ترس از خواسته هایی بود که فک میکردم ممکنه رسیدن به اونها به صلاحم نباشه،البته تا الان هم به جواب سؤالم نرسیدم ؛و این بزرگترین ترسی بود که مانع طلب حاجتم میشد؛دیگر اینکه طبق آموزه های دینی آموخته بودم که انسان باید قانع باشه ،و قناعت یکی از فضایل اخلاقیست و یکی از خصلتهای بزرگان دین و عرفا قناعت و ساده زیستیه ،و در نتیجه من هم که بدلیل ناسپاسی پدرم رو از دست داده بودم،فکر میکردم اگر از خداوند چیزی طلب کنم دلیل بر ناسپاسی من از نعمتهای کنونی هست،و این نیز یکی دیگر از ترمزهایی بود که من طی سالها درگیرش بودم؛و دیگر اینکه تابع این ضرب المثل بودم که ((هر که بامش بیش برفش بیشتر ،))
همیشه فکر میکردم هرچه مال و ثروت بیشتر باشه دردسر نگهداری و نگرانی از دست دادنشون هم همیشه همراهشون هست،الان که دارم دقت میکنم میبینم ردّ پای واضح شرک به خدا در این تفکرات هست،چراکه اگه اعتقاد داشته باشیم همه چی متعلق به خداست حتی خودمون ،دیگه جایی برای نگرانی وجود نداره،امیدوارم خداوند راه درست رو به همه نشون بده!
در یک مورد دعام مستجاب نشد که هیچ،از جانب خداوند مجازات سختی هم شدم و اون مرگ پدرم بود چراکه من به درگاه خدا بخاطر وجود پدرم ناسپاسی کرده بودم،آن زمان بود که متوجه شدم ناسپاسی به درگاه خداوند عقوبت سختی داره..
دوست عزیز تو این جمله تون حس کردم ردپایی از احساس گناه نهفته ست، مرگ یک روند طبیعی برای این جهان و موجوداتش هست، هیچ گاه تصور نکنید مرگ پدرتون مجازات خداوند به خاطر ناسپاسی شما بوده،سعی کنید این فکر رو از خودتون دور کنید.
سلام
خوش اومدی دوست عزیزم
سلام استاد
هر بار که فایلها رو گوش میکنم انگار یه چیز جدید یاد میگیرم..واقعا چقدر فوق العاده بود این فایل. یکی از پاشنه آشیل های من
یکی همون احساس لیاقت هست که در مورد امور مالی هنوز پاشنه آشیلم هست.واقعا تا احساس لیاقت نداشته باشی هر چقدرم تلاش ذهنی کنی، هر چقدم رو خودت کار کنی انگار از یه طرف داری گاز میدی اما از یه طرف ترمزو محکم گرفتی..حرکت نمیکنی جلو نمیری..خیلی خیلی باید رو این باور کار کنم و براش وقت بذارم. از طرفی دقیقا هر موقع پولی وارد زندگیم میشه یه احساس گناه و عذاب وجدان دارم که من باید یه مقدار از اینو به اطرافیانم بدم.. مثال بزنم حدود یک ماه پیش یه مقدار پول وارد حسابم شد، از همون لحظه یه حس نگرانی اومد سراغم که اطرافیانت رو ببین فلانی به فلان چیز احتیاج داره، تو الان پول داری و کمکش نمیکنی، تو دیگه کی هستی دختر، اصلا دلت میاد؟ و این حس گناه منو رها نمیکرد تا زمانیکه با همین حس رفتم و یه مقدار از اون پولو منتقل کردم به حساب دوتا از اعضای خونوادم. همین که انتقال دادم انگار اون گفتگوهای ذهنی متوقف شد، بعد با خودم گفتم خب چند برابرش برمیگرده. ولی چی شد؟ برکه نگشت هیچ، وضعیت مالیم تو اون ماه و ماه بعدش خیلی بد شد..بعد بکتو دلم به خدا میگفتم، ببین من اومدم پول دادم به فلانی ولی کو، چرا برنگردوندی بهم؟ الان میفهمم که من با حس ترس و کمبود اون پولو منتقل کرده بودم ولی انتظار برگشت چند برابریشو داشتم،با حس نگرانی و عذاب وجدان منتقل کردم ولی وضعیت خرابتر شد… چرا چون اولا من هنوز باور فراوانیم ایراد داره و از یه طرف دیگه و مهمتر از همه خودمو لایق نمیدونستم..که حتی اگه بخوام پولم بدم با حس خوب باشه،با حس اینکه اگه بدم چند برابر بهم برمیگرده، با حس مثبت و عالی..
خدایا هر بار هر فایلی که گوش میکنم تازه باورهای مخربمو پیدا میکنم..
من لایق بهترین نعمتهای خدا هستم
من لایق بهترین ماشینم
من لایق بهترین خونه ام
من لایق داشتن دوستهای خوب هستم
من لیاقت بهترینها رو از هر چیزی دارم…
خدایا شکرت که بازم منو به این مسیر و این فایل هدایت کردی تا منو راهنمایی کنی که بدونم و بفهمم کدوم باورم ایراد داره و خودمو اصلاح کنم.
ممنون استاد عزیزم بابت آگاهی هایی که به همه ما میدین 🙏🌺🌺🌺🌺
سلام دوست عزیزم،از کامنتت لذت بردم،سپاسگزارم
من هم تقریبا همین مشکل رو داشتم و دارم،با این تفاوت که هر وقت پولی به حسابم میاد یا حتی کسی هدیه ای برام میگیره احساس گناه نسبت به کسیکه پول رو بهم داده پیدا می کنم و اینکه حالا چطوری براش جبران کنم و برم براش چی بخرم و …
و بخاطر این بی لیاقتی چقدر نعمت هایی رو که بعد از به دست آوردنشون از دست دادم.
خیلی سعی کردم منطقیش کنم که برای کسیکه به من پول داده خدا چند برابر جبران میکنه یا اینکه اون احساس خوب بخشش رو تجربه کرده و …
ولی این مسئله در من ریشه دار تر از این حرفهاست.امیدوارم که موفق باشی
سلام مرجان عزیزم خیلی عالی به پاشنه آشیلت پی بردی که منم این احساس گناه رودارم سعی میکنم وروی خودم کارمیکنم خدایاشکرت این سایت واین کامنتها یکی ازگنجینه های پرازگنج خداونده که ماافتادیم توش مابایددست پرسیدیم بیرون خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
سلام به دوستای عزیزم
من سال ۹۶ با دوره قانون آفرینش شروع به آموزه های استاد کردم سال ۹۸ با پیدا کردن رسالتم و عشقم براحتی با ۸ سال زندگی کارمندی و کارم خداحافظی کردم .بعد از اون روابطم با همسرم که همیشه تو چالش بودیم باهم، به لطف خدا عالی شد و کلی نعمت وارد زندگیم شد .الان بار دوم هست که دارم این محصولات دانلودی رو گوش میکنم .همین طور که داشتم کامنت های دوستان رو میخوندم متوجه یه ترمز قوی تو باورام شدم.من بلافاصله بعد از ترک کارم تصمیم گرفته بودم که کسب و کار جدیدم رو شروع کنم اما نمیشد….تا اینکه بعد دو سال متوجه این ترمز قوی توی ذهنم شدم و اونم این بود که چون قبلا شاغل بودم و وقتی برای زندگی شخصی ام نداشتم زندگی خیلی خوبی رو تجربه نمی کردم بخاطر همینم ذهنم ناخودآگاه از شروع کار جدید می ترسید. بهاصطلاح غلط عموم میگن زنی که دستش رفت تو جیبش دیگه نمیشه برا زندگی روش حساب باز کنی،ترس داشتم از اینکه اگر کار کنم دوباره وقتی برا زندگی شخصی ام ندارم و همه چیز به هم میریزه.
تصمیم گرفتم این باور غلط ناخودآگاه رو تغییر بدم .
چند وقت پیش یه پستی راجع به خانم آنگلا مرکل خوندم که نوشته بود ایشون با اینکه چندین ساله رئیس جمهور آلمان هستن اما هر روز صبح خودشون برای همسرشون صبحانه آماده میکنن و همیشه تعطیلات آخر هفته رو در کنار خانواده شون هستن.
پس میشه یه زن موفق مثل آنگلا مرکل باشی و روابط عالی رو هم در کنار خانوادت داشته باشی
خدایا شکرت.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
همواره به دنبال عمل کردن اجرا کردن و زندگی کردن:
با آگاهی ها باشیم
چه باورهایی در ذهن خود داریم که: خواسته هایی را که مدت ها داشته ایم محقق نشده است؟
اولین باور مخرب:
ایراد اساسی ما در درک خداوند است:
ما خداوند را مثل انسان کدخدا رهبر رئیس جمهور قوی… فرض می کنیم :
این نگاه طی سالیان سال در ذهن ما شکل گرفته و کل بشریت به همین شکل فکر می کنند
تغییر این شیوه ی تفکر بسیار سخت است اما در نهایت باید بپذیریم:
خداوند :
انرژی است که تمام جهان را خلق کرده است
سیستمی است که همه ی کیهان را هدایت می کند:
ما جهان را خلق کردیم و هدایت آن بر عهده ی ماست
خداوند بر طبق قوانین عمل می کند:
سنت من هرگز تغییری نخواهد یافت:
تو تبدیلی در سنت الهی نخواهی یافت:
قانونی است که عمل می کند
خداوند انسان نیست :
که احساس ترحم و دلسوزی داشته باشد و کارها را برای ما انجام دهد یا ندهد
جهان یک سیستم است که :
به افکار و باورهای ما واکنش نشان می دهد
اگر بتوانیم سیسمتی بودن خداوند را درک کنیم:
اینگونه فکر نمی کنیم که:
اگر خداوند بخواهد می شود
اگر خداوند نخواهد نمی شود
اگر بدانیم:
خودمان خالق زندگی خود هستیم و
خداوند زمین و آسمان را مسخر ما کرده :
زندگی و نتایج ما بسیار متفاوت خواهد شد و
اعتماد به نفس ما افزایش می یابد
دومین باور مخرب:
ما احساس بی ارزشی و عدم لیاقت داریم:
به میزانی که خودمان برای خودمان ارزش قائل هستیم:
به همان میزان جهان به ما نعمت و ثروت می دهد و افراد مناسب را به سمت ما هدایت می کند
خداوند سیستم است:
به میزانی که خود را لایق و ارزشمند می دانیم:
سیستم به ما جواب می دهد
بسیاری از ما :
خودمان را لایق نعمت ها و ثروت ها نمی دانیم
احساس عدم لیاقت باعث می شود: هر آن چیزی که داریم از ما گرفته شود
همه ی ما فارغ از هر عامل بیرونی:
لایق و ارزشمند هستیم
اگر دلایل موفقیت های گذشته ی خود را بررسی کنیم متوجه می شویم:
هر کجا احساس لیاقت در مورد خواسته های خود داشته ایم: آن را به دست آورده ایم
ما قصد داریم با بخشش : احساس گناه خود را کاهش دهیم و لایق دریافت نعمت ها شویم
اگر باورهای مخرب خود را تغییر دهیم:
طبیعی است که :
ثروت سلامتی و خوشبختی وارد زندگی ما شود
ما با افکار و باورهای خود: جلوی دریافت نعمت ها و ثروت ها را گرفته ایم
ما باید :
خداوند خودمان و توانمندی هایمان را باور کنیم: هر آن چیزی که بخواهیم وارد زندگی ما خواهد شد:
باورهای خود را تغییر دهیم
ورودی های ذهن خود را به شدت کنترل کنیم
اولین نتیجه ی تغییر باورها: رسیدن به احساس آرامش است
خدایا شکرت
عاشقتونیم