ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4
کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.
سوال این قسمت:
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …
آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!
آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!
تمرین این قسمت:
نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی. سپس با دقت توضیحات فایل را گوش بده، نکته برداری کن و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل تمرین را به شکل زیر انجام بده:
مرحله اول:
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
بنابراین در مرحله اول تمرین، بر یادداشت کردن تغییراتی تمرکز کن که در گذشته در زندگی شما رخ داده و در نهایت نتایج مثبتی برای شما به ارمغان آورده است.
مرحه دوم:
برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.
کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد تغییرات کوچک، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی. سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باشی.
در فایل این جلسه، مثالهای متعددی درباره نحوه انجام این تمرین توضیح داده شده که به شما کمک می کند موضوع را کامل درک کنید.
مرحله سوم:
یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.
مرحه چهارم:
به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:
مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟
مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟
منابع کامل درباره محتوای این فایل:
آموزه های این بخش از دوره قانون آفرینش، منطق هایی قوی در ذهن ما می سازد که مبنای استقبال از تغییر است. یعنی این آگاهی ها، آیتم های رنج و لذت را در اهرم ذهن ما به گونه ای اصلاح می کند که فرد به صورت خودجوش، جهادی اکبر برای ایجاد تغییرات بنیادین در باورهای محدودکننده به راه می اندازد.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4252MB27 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 426MB27 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود خدا به فایل نشانه امروزم..
فایلی که آتشی تو درونم بوجود اورد.تا بتونم این روزها،’از پس تعقییرات زندگیم بر بیام!.
من مثالهای زیادی از تعقییرات دارم..یه مثال دقیقا،’ مثال استاد بود.ولی نتایجش متفاوت برام بود…
…من در زمان کودکیم شرایطی پیش اومد که من باید میرفتم سرکار گروه (ب)
یادمه اینقدر شرایطش برام سخت بود..که به زور این تا تا معلم من راهی اون یکی کلاس شدم..
.هنوز حال هواش تو وجودمه..!
معلم خودمو دوستداشتم.ولی اونیکه معلم با وجودی که خیلی دوستم داشت..ولی مقاومت شدید داشتم.کل اموزش پرورش ریختم، بهم.تا اینکه قاعده بنفع من تموم شد..تا سالها من با این نوع نگاه مشکل داشتم..
اخه بچه بودم تو رشد تکاملیم برای اینروزها هست..!!!!!!!
در ادامه…
.ولی این گفتگوها باعث شد..تا بیاد گذشته ها بیفتم..
یادمه کلاس جدیدم..اینقدر گریه میکردم.و پاهامو به زمین میکوبیدم..معلم جدیده بوسم میکرد..من تو رو دوستدارم..بیا برامون شعر بخون.چون من همیشه خواننده مدرسه بودم.کلی همین معلم جدیده قربون صدقم میرفت..ولی من اصلا با این معلم سنخیت نداشتم.حالا اونم بخاطر اون باورام بود…
تا اینکه دوران راهنمایی..بخاطر تضاد بزرگی که توی نحوه درس خوندنم داشتم.و فرار از شرایطی.که بودم….
خواهرم پروندمو گرفت و منو به بهترین مدرسه نمونه اول شهرمون برد…
روزهای اول دقیقا مثل سالهای گذشته..بخاطر نوع نگرشم.خیلی افسرده بودم..
و چند صباحی که گذشت…
چقدر وضعیت درسی من عالی شد.چقدر همه چیز برای من زیبا بود…
یادمه مدرسه جدیدم، تو خود شهر بود..کلی جاهای زیبا و جدید از نقطعه شهرمون میرفتیم.و من خیلی تجربه ها و خاطرات خوبی از اون موقعه ها ،هنوز برام تداعی میشه…واقعا دوران بینظیری بود..هم از نظر روحی و هم از نظر درسی رشد کردم…و کلی تعقییرات شخصیتی دیگه….چه روزهای زیبا و الهی بود..حال هواش خاص بود…پر از رشد …
و..در کل..
تغییرات تو زندگیم خیلی داشتم و با مرور زمان تو زمان پشت کنکوریم دیگه گذشته من تو اون شرایط باعث شد..حرکتهای خیلی خوبی رو بزنم!..با خودم میگفتم.
الان چکار کنم….!؟ میخام از خانوادمون جدا بشم.و اون کشمکشهای دوران مدرسه ام باعث شد تعقییرات خیلی خوبی برای تلاش برای رفتن به دانشگاه زیاد بشه..
و همین باعث شد.من سال اول پشت کنکوریم دانشگاه دولتی با وضعیت و شرایط عالی هدایت بشم..و بعداش با همین روند لیسانمو توی شهر دیگه بگذرونم…
الان به زندگیم نگاه میکنم.من تونستم با تغییرات گذشته ام ..شرایط خیلی خوبی رو در اینده برای خودم رقم بزنم.
من عاشق تعقییراتم!حتی گذشته ها توی رفتارم یچیزایی میدیدم میگفتم خدایا من چرا باید اینکار رو انجام بدم…همین باعث میشد تا من وارد تعقییرات بشم.و همین تعقییرات جزیی و کوچک..کم کم بزرگ شد تا من عضو خانواده شما استاد عزیزم بشم…
حدودا دقیقا با ورودم به سایت شما! و خاست خدا…
.دوره ایی بینظیری که سالیان سال ارزویم بود..استاد دقیقا ورودم به سایت…این دوره برای من با توکل بخدا انجام شد..من دوره بینظیری که مدتها دوستداشتم برام انجام شد…
و من تونستم این دوره رو با قیمت استثنایی خرید کنم…
و تونستم ترسی که سالیان سال برای انجامش گریه میکردم.تونستم بجای خیلی خوبی با تکرار و تمرین انجامش بدم…
تا اینکه چند ماه بعداش بهترین نمونه از کارمو ارایه دادم..و هدایتهای الله اومد..رسالتم هویدا شد…
ناگفته نمونه.کار گذشته ام که 8سال .داخلش’ماهر شده بودم..ولی اینقدر این تضادها زیاد بود..میخاستم یه تحول بزرگی تو کارم بوجود بیارم…که دقیقا با ورود به سایت شما همزمانیها پیش اومد…
……
در ادامه
تا امسال اوایل عید..تکاملمو گذروندم..دیگه هدایتهای خدا خیلی واضح و پر قدرت…دیگه من باید روش کارمو تعقییر بدم..
من اصلا فکرشو نمیکردم که اینکار بشه یه بیزنس خاص و جالب..تونستم الگویی ارایه بدم که از اموزش خود استادمم کاملا متفاوت..چون یسری کاراها باید انجام میشد.من حرکت میکردم و ایده میومد…و من ادامه میدادم..
چقدر تعقییرات شخصیتی بود..من عزت نفسم خیلی پایین بود.برای گرفتن حق و دستمزدم..
برای اینکه به مشتریام قرض ندم….هر چیزی که لازم بود انجام دادم.و جلو رفتم…
تا اینکه ارایه کارم برای چند تا مغازه..
و چه عزت نفسی یاد گرفتم که حقمو بگیرم..
هر چی بگم از این مسیر تعقییر بخدا کمه…
واقعا جاهایی دیگه نمیدونستم چکار کنم.ولی لطف خدا شامل حالم میشد..
الان کارم بجایی کشونده شده.میتونم به واقعیت بگم من هیچ جایی ندیدم..
…..
الان که تو این موقعیت هستم…کاری به اون دوسال عضویتم ندارم.همین چند ماه از اوایل عید تا همین ساعت…صدها حرکت کردم..وای هر چی بگم بخدا کمه…چه درهایی برویم باز شده…
چه گشایشهایی برویم خداوند باز نموده …تونستم از تومن به میلیونی کار کنم..که دوره بینظیر عزت نفس که خیلی دوستداشتم بخرم
…
…تغییر بعد…..که بازم باید ادامه بدم.
دیروز یه حرکت باید میزدم..ولی خیلی ذهنم آشوب داشت.گفتم خدایا من باید چکار کنم…
و اومدم مسیرمو تعقییر دادم..و یه حسی بهم گفت بیا از اینجا برو..
و بهم گفت برو تو این مغازه…مغازه رو برام بولد کرد…
و رفتم راجع به موضوعی صحبت کردم..و ایشون یسری توضیحاتی بهم داد.بسیار عالی و مفید..
این شخص بهم گفت بهتون نمیاد برای این شهر باشید…منظورش عزت نفسم بود!
چون ما با لهجه خودمون صحبت میکنیم..و ایشون گفت با لهجه صحبت کردین.نشون دادین..ولی از نظر عزت نفس و محکم صحبت کردنم و بدون خجالت ایشون این مهر تایید رو بهم داد..
ایشون یه نوشته بهم دادن….
روش نوشته بود…
لاتنسی ذکر الله..
انگار خداوند منو کشوند تا ذهنم و حالم خوب کنم.چون دیدن این فایل برانگیختگی شدیدی رو تو درونم بوجود اورد…چون یه توقفی بازم تو کارم ایجاد شده من باید مثل دفعه های قبل حرکت جدید بزنم.
از ایشون گفتم میتونم این نوشته رو بردارم ایشون گفتن برای خودتون..
خداوند از کلامش بهم گفت..یاد مرا فراموش نکن..
یاد منو فراموش نکن…من هستم ….
و ارامشی تو درونم ایجاد شد…
و دوستی بهم گفت خوشبحالت !گفتم چرا..گفت بخاطر این نوع تفکرت…
انگار خداوند مدام بهم میگفت تو همین الانم عالی هستی …ولی باید یسری تعقییرات بازم انجام بدی…
خیلی خوشحالم دارم وارد مرحله جدیدی میشم..چون اینروزا تمام تمرکزم توی توحید و مسیر درست و قدم برداشتنه…
و چه چیزهایی نشونم میده!
واقعا درونم دگرگون شده…ولی میدونم اگه تعقییر نکنم میپوسم…از بیین میرم من باید قوی عمل کنم..من باید ادامه بدم توکل بخدا دارم گام هامو برمیدارم..
نمیدونم الان..ولی میدونم باید یسری حرکتها و یسری کارها برای کارم انجام بدم…
…….
خیلی خوشحالم که لحظه به لحظه زندگیم قدمهای تکاملی و کارکردن روی شخصیتم و کار کردن روی ترسهام..و کارهای عملیم بوده…
بخدا چیزهایی تو دل همین تعقییرات برام بوجود اومده که اگه بخام بنویسمش میتونم ساعتها راجع بهش توضیح بدم..
چون جابجاش حرکت و ایمان و الهامات پروردگار بود…
…..
انشالله که قدم بعداییم تعقییر بعداییم مسیر اسانی بشه و نتایج خیلی خوبی رو برای من بوجود بیاره…
چون واقعا تعقییر زندگی ادم زیرو رو میکنه…
تعقییر شجاعت میکنه
تعقییر خودتو بیشتر میشناسی
تعقییر فرصتهای جدید رو پیش روت قرار میده
تعقییر همه چیزه..
انشالله بتونم با این تغییر ادامه بدم.و میدونم باید باورهای قدرتمتد کنندمو هنوز قوی قوی عمل کنم..
چون باور محدود کننده همیشه هست..فقط امید داره،’جاهایی راهش باز بشه، و’ بیاد کارهای اشتباهشو انجام بده…
……
و این باور قدرتمند کننده ایی که استاد داشتن در موردش صحبت میکردم..نور خدا مدام برام روشن میشد…و بهم یاداور میشد که منم روی باورام بیشتر کار کنم..و باید تعقییرات رو بیشتر برای داشتن کارم ایجاد کنم.
..این باور …
که خدایی که منو به این بیزنس هدایت کرد..چون جهان در حال تعققیر هست. خاسته های افرادم تعقییر میکنه و کار من با جهانم تطابقت داره..و منم میایم مسیر را با آغوشی باز ادامه میدهم..
خداوند منبع خیر و برکته منبع پیشرفت و رشده..منو هدایت کرده به این بیزنس خودشم تو این مسیر منو هدایت میکنه…
من روی مدار ثروتم خداوند بهم وعده داد.و خودش استیل به استیل مرا هدایت کرد. شخصیت مرا تعقییر داد.من فردی جسور شدم من این بیزنسو گسترش میدم و میتونم درامد خیلی خوبی رو بوجودبیارم..
خداوندم با منه خداوندم بهم کمک میکنه ..و این شرایط جدید بنفع من تموم میشه..
خداوند تو این مسیر جدید مرا هدایت کردو من حتی یه درصدم باهاش اشنا نبودم حتی تو حیطه ،کاری.یم.بوده قبلا!….ولی از این نقطعه کوچک من هدایت شدم..خودش بهتر میدونه و من بخدادندم ایماندارم به زودی تعقییرات خوبی هدایت میشم….
خداوند منو هدایت میکنه من موفق میشوم.
.
هر اتفاقی تو این مسیر بیفته خیریتی هست که خداوند برام قرار داده…
دقیقا این باور خیلی بهم کمک کرد..درسته اون شرایط معلوم نبود..الان نگاه میکنم عزت نفسم خیلی قوی تر شد…چون من کارم با مشتری و نحوه برخوردم بسیار ضعیف بود…
اون تمرینات اون هدایتها بهم کمک کرد..
درهای رحمتش برویم باز شد کلی اتفاقات عالی رو برام رقم زد….
من این مسیر رو به هدابت الله پیش میرم..چون میدونم خداوند بهترینها رو واسم میخاد…
خدایا چنانکن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار…
بنام خداوند بخشنده مهربان.
بنام خداوندی که مرا به اینراه بهشتی هدایت نمود..تا معنای خودشناسی را عمیقا درک کنم!
و بدانم تنها راه خوشبختی و اشرف مخلوقات بودنم اینه!که من وجود خودمو بشناسم…تا به یگانگی خودش،برسم.
شب را در روز و روز را در شب فرو می برد،و خورشید و ماه را بکار گرفته که هر کدام تا سرآمد معینی روانند،این است خدای یکتا پروردگار شما،فرمانروایی ویژه اوست ،معبودهایی را که به جای او می خوانید مالک پوست هسته خرمایی هم نیستند!
الله اکبر….مالک پوسته هسته خرما…
چقدر این باورهای قرآنی مهر محکمی بر دلهای ما انسانها هست..برای اینکه یادآور بشیم بخودمون ما در مقابل این خداوند عزوجل هیچی نیستیم.هر چه داریم از آن اوست..
استاد عزیزم من از بچگی.تشنه بهترینها بودم.ولی تا 32سالم شد.که عدد کمیم نیست..قبل از آشنایی با شما….
خیلی جاها بود تعقییراتی که تو زندگیم پیش میومد…برام نقطعه عطف شد..
و من به خوشبختی و رشد و پیشرفت رسیدم…
و خیلی جاها هم بودبخاطر باورهای محدود کننده ام..میترسیدم و خودمو تو کنج نگه میداشتم.و شرایط تعقییر برام خیلی سخت بود..
دوستداشتم شرایط زندگیم تعققیر کنه..تو بحث روابط بود..ولی ترس برای تعققیر خیلی زیادتر بود!
و هزاران فرصتها پیش اومد.که فکر میکردم برام زجر آور اون تعقییر بعد از یه مدت زندگیم در تمامی ابعاد تعقییر کرد..و من رشد کردم همجوره..و به فردی دیگری تبدیل شدم..
ولی کلا زندگی گذشته ام ..چه آگاهانه چه ناآگاهانه آدم قوی ایی بودم به نسبت افراد و دوستان دور برم..و حقیقتا تو حوزه زندگیم همیشه بفکر پیشرفت و رشد خودم بودم..
و دقیقا سال 97..یه موضوعی تو رابطه برام پیش اومد…و خیلی تو دهنی های زیادی خوردم از اطرافیانم.همون باعث شد.که تصمیم به تعقییر در تمامی جنبه های زندگیم بگیرم..
و باعث شد..من به جمع خانواده ایی بپیوندم که امروز شاهد تعقییرات شخصیتی و درونی باشم.
همه جوره تعققیرات برای من رشد و پیشرفت بود…
سوال شما استاد عزیزم!با آشنا شدنم با این سایت الهی
1-که در حال حاضر چه تعقییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام ان را به تعویق انداخته ایی..؟
جواب!..تعقییردر چیدمان اتاق و محل کارم و حذف وسایل اضافی
2-قوی شدن در تمییز کاری کارهای روزانه.(که خیلی منو به رنج آورده بود)یکار روتین و خسته کننده میدیدمش.الان جوری شدم کار کرد اون موقع 2ساعت بود الان سر ربع تا نیم ساعته..اینقدر سرعتم و لذت بردنم در کنارشه
3-تعققیر در نحوه کارم.و وردم بکار جدید.و نزدیک به چند ماه فشرده..تونستم تمرینات زیادی رو در نحوه اجرایی کارم انجام بدم..
4-…من همیشه بدنبال افرادی بودم که ازشون بخام توی بروز رسانی گوشیم بهم کمک کنن..ولی تونستم اینکار رو خودم براحتی و با لطف پروردگار انجامش بدم.
صدها تعققیر در شخصیت.در درون.در بیرون.در اطراف زندگیم.همجوره خیلی تلاش میکنم..نمیگم نجوا هم کنارش هست..و بخودم قول دادم بتونم از پسش بربیام.و به لطف پروردگار.من تمام وقتم اینه که بتونم ادامه بدم.
به لطف پروردگار تصمیمات به تعویق افتاده ام در جریانه..همجوره دارم تلاش میکنم که همیشه قوی باشم.و بتونم گلیم خودمو از آب جمع کنم.
من خیلی تصمیمات به تعویق افتاده داشتم چه ریز چه درشت..ولی تونستم خیلیاشو به اجرا در بیارم..و پیروز بشم..
و تمام این افتخارات.رو بخدای درونم میبینم..
و به شما استاد عزیزم.که داریید وعده های خداوند رو بهمون یاداور میشید…
نتایج خیلی برام بولدتر شده..
و هر روز نسبت به تعقییرات دارم قوی تر میشم.و دارم روشها رو امتحان میکنم.
چه جالب امروز!امروز طبق خاسته ایی که داشتم.خریدی داشتم که قبلا با یه سایت آشنا کار میکردم
دیدم..نمیشه من متکی به یفرد باشم…امروز وارد تعققیر جدید و چالش جدید شدم..دیدم چقدر خوبه همیشه تعقییرات کوچک تو نحوه کوچکترین و پیش افتاده ترین..چقدر میتونه ما رو گسترش بده!من امروز موفق شدم چند تا کار پیش افتاده که بازم ترس گریبانش بود خودم براحتی با لطف پروردگار.بود انجامش بشم.باز هم من چند درجه بزرگ شدم..
استاد اینقدر نتایجم هر روز داره با تصمیمات کوچک بزرگ میشه که میشه دفترها پر کرد..
چه شخصیتی.چه کاری!
سوال دوم…چه تصمیماتی برای اجرایی کردن این تعققیر به تعویق افتاده داری؟
استادم من تصمیمی داشتم که خیلی روش کار کردم و الهامات خداوندم بهم رسیده…
دیگه از نظر خودم باید خداوند به مرحله اجرایی درش بیاره…من هر جا جای تعقییر دادن بوده..تونستم با لطف خودش انجامش بدم..
ولی این تصمیم،حکمت خودشه..خودش بهتر میدونه.نمیتونم پافشاری کنم که چرا هنوز به مرحله اجرا در نیومده..
الهامشو از خو دش شنیدم.از درون احساس میکنم..خودش باید همزمانیها رو بوجود بیاره..تنها کارم اینه کنترل ذهن کنم و از خودش بخام و ….
و بیشتر میدونم این تعویق افتادن مرتبط میشه من بیشتر تسلیمش باشم.بیشتر در برابرش فروتن باشم…
چون هر کاری بوده در زمینه رفتاری و بیرونی تمام تلاشمو کردم.و حفظ این بهبودها رو انجام بدم..روزانه….
دیگه اون همزمانی رو ،خودش داره انجام میده..دیگه من با ذهن استدلالی و منطقی اصلا هیچی نمیدونم.
و من فردی ناتوانم در برابر انجام شدن اینکار!
و سوال….
سوم…
با توجه به آگاهی های این فایل به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ایی برای ایجاد ذهنیت استقبال کننده از تعقییرات در زندگی ات داری!؟
من تنها برنامه ایی که در این مدت عضویتم به لطف پروردگار کسب نموده ام..و در دانشگاه علم و رستگاری دارم درس میخونم در طی شبانه روز!بازم کردیتش بخداوند میدونم!
هر روز کار کردم و به یاداوردن.و تمرین کردن در بهبود شخصیت..و مهارتم…و ادامه دادن.و هر روز بهتر شدن…و با آغوش باز بیشار برای حل کردن!
من امروز داشتم تو زمینه کاریم .یسری کارها رو انجام میدادم..دیدم چقدر من نکته بیین شدم..با وجودی که چند سال تو این زمینه بودم اصلا متوجهش نبودم…
و تونستم الگوهای متفاوتی رو از یه همین تمرین در بیارم.و ادامه بدم..
ناگفته نمونه خداوند فردی رو بصورت واضح برام فرستاد که اینکار رو انجام بده..
میخام بگم .نتیجه این فایل برای شخص خودم باعث شد..وقتی شروع به تعققیر میکنی..حالا این تعققیر چه شخصیتی..چه برنامه کاری…
هر بار با تکرار و استمرار..باعث میشه قوی بشی برای مسائل بزرگتر..اینقدر این تداوم پیش میره..تا ما هر روز رشد و گسترش پیدا کنیم.
حتی نحوه صحبت کردنمونم متفاوت میشه!
چون قدرت درکمون بالا رفته…
و ذهن دروری تبدیل به مغز شده.و درکش بالا رفته…
و اینقدر این تعققیر ایجاد شدن ادامه پیدا میکنه..که چیزی بنام ذهن و حرفها و فکرکردنهای بی مورد رو نمیتونه پردازش کنه!…
کلا تعققیر کردن.همون پیشرفت و رشد خودشناسی هست!و ما رو به اصل خودمون خداشناسی متصل میکنه.
انشالله بتونم از این نیرو. از این آگاهانه زندگی کردن و هر روز تعققیر کردن بتونیم به نفع خودمون زندگی و شرایطمونو برگردونیم براه راستی و درستکاری..
و در نهایت…بگم..این باور توحیدی و مخصوصا باورهای قرانی میتونه زمینه زندگیمون باشه!
و من باور دارم.هر خیری از خداوند به من میرسه.بهمون خدای واحد.حتی جاهایی بوده که من کم آوردم یا مورد توهین قرار گرفتم.به مو رسیده ولی پاره نشده…بهم کمک میکنه..هر اتفاقی بیفته بنفع منه…
حتی وارد شدنم به این سایت بعد از چک و لگدهایم بود..که باعث شد من وارد این بهشت بشم..و بدونم اگه این تعققیرات چه با ضربه چه بدون ضربه ..تو زندگیم برام اتفاق افتاده همه برای رشد و پیشرفتم بوده…
من باور دارم.که خداوند هر لحظه در حال هدایتمه و همیشه داره بهم کمک میکنه و منو تحت حمایتش قرار میده.فقط من باید یکم آرام باشم بزارم خودش منو هدایت کنه..چون اون از دید بلند مدت یچیزی رو میبینه.ولی ما انسانها.فقط یه اندازه کوچیکی داریم میبینیم..
اینجا هم در این تصمیم.که خودم میدونم تسلیم بودن در برابرشو میطلبونه.آگاهانه بتونم بهش چشم بگم و بدونم خودش زمان و مکانشو بیشتر میدونه..
و دوستداره ما موفق باشیم..ما رشد و پیشرفت کنیم!
پس این شعار با آغوش باز و استقبال برای تعققیر دادن..میشه نقطعه عطف هر انسانی!درسته ترس هست.که بازم نجوا میاد.همینکه سعی کنیم پا روی ترسها بزاریم اولین قدم برای حرکته..که من خیلی دارم سعی میکنم عملیش کنم…و بدون بروبرگرد نتایجشم همهجوره دیدم.
همه اینها میشه خالق زندگیت شدن!و قوی شدن در برابر مسائل بزرگ…و این سیکل برای همیشه ادامه داره…
که به راستی و درس در سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا به روایت تصویر میبینیم!