سریال زندگی در بهشت | قسمت ١43 - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

به نام خدا

سلام خدمت استاد و دوستان عزیزم و خانم شایسته محترم

خدایا خودت هدایت کن که چی قراره گفته بشه

این فایل نشونه امروز من بود و واقعاا تصمیم گرفتم که انشالله کامنت گذاشتن رو شروعش کنم و هرچی که جاری میشه رو بگم

الان با امشب میشه سه شب که نشونه امروزم در مورد خانواده راسل هست

پریشب قسمت ۳۹ دیشب قسمت۴۰ و امشب قسمت ۱۴۳ هست که دارم نشونه امروزم رو میدیدم

وااقعاا اول یه چیزی بگم

بارهاا و بارهاا شد که کامنت دوستان رو میخوندم چه تو نشونه امروزم چه تو جاهای مختلف سایت که هدایت میشدم بهش

همیشه میگفتم ببین چقدر خوبه که ادم بیاد اون درکش رو به اشتراک بذاره، یکی مثل من هدایت میشه به این درک و اصلا راهش رو میفهمه

اتفاقا چندتا از دوستلن هم ازم درخواست کرده بودن که اقای احمدی لطفا بیشتر کامنت بذارین خیلیی کامنت هاتون آگاهی دهنده و کمک کننده ست و واقعاجای کامنتای شما توی عقل کل خالیه

خداروشکر برای این لطف و محبت دوستان

ولی امشب که اینجاام

اومدم بگم آقااااا

من تسلیــــــمم

اومدم بگم خداا من تسلیــــــمم

دیدین استادعزیزم و دوستان عزیزم ادم به یه جایی میرسه که میخواد همووون لحظههه پاشه یه کااری انجام بده، از بسس که پرر از ایماانهپر عز حررکت و شجااعته

اما هیییچ الهام و ایده ای نیست

انگار مثه اون حرف معروف میشه که میگن زور تو بازوی ادم گندیده

یعنی زوور زیاد داریا

هرر کاریم میتونی انجام بدی قشششنگ حسش میکنی تو بازووت، امااا هییچ کاری نیست

این چرا اینطوریه؟!

چون منه محمدرضا یه سری قدما رو برنداشتم،

یعنی یه شری قدما رو برنداشتم بعد میام رو خودمم کار میکنم و اونوقت یه حس خیلی خوبی دارم یه ایماان که پاشم عمل کنم حرکت کنم، ولی هیچ ایده ای نیست، این بخاطر اون قدمایی هستش که برنداشتم

ولیی وااقعااا امشب دیگه دستاای من رفت بالاا…

چون تا حالا چندیین بار از طرق مختلف این رو دریافت کردم که کامنت بذار ولی هییی درونم مقااومت داشته نمیدوونمم چرا

ولی دیگه امشب یه سری انگیره های واااقعااا محکمممم تعهد وااقعااا محکمی دادم به خودم تو موضوع ثروتی که دارم کار میکنم روش

حتماااا باید یه اقدام گفته بشه

ولی جون این قدم مونده چیزی گفته نشد

خدا میدونه طی این ادامه دادنام تو کامنت گذاشتن چه درهایی باز بشه بخدا

دیگههه امشب گفتم آقاا تسلییمم، هرر چیتو بگیی میگم چششم

کامنتم میذارم هرر چی تو بگیی

خیلیی این لحظه ها رو دوست دارم که خودم مغزمو ول میکنم میگم خدایا تو بگوو هرر چی تو بگی همونو انجام میدم

خیلیییی پیشرفت کردماا

الان خیلیی زودتر به این تسلیم شدن میرسم و خیلییی هم زودتر نتیجه میگیرم نسبت به قبل

نمونه مثالش رو بزنم که خودم اصلا بااورم نمیشد ایینقدر زوود جواب بده

در مورد بیزینسم و رسالتم بود که یه مسیری رو داشتم میرفتم توی اون چیزی که عاشقش هستم که فکر میکردم این اون موضوعیه که میخوام داشته باشمش

بعدش بعد یه مدت دیدم که نههه قلبم با این روش ارتباطی نمیگیره تو مسیر رسالتم

اومدم نشستم نوشتم خدایااا من هییچیییی نمیدوونم(این جمله معروف و پر کاربرد منه با خدا)

خودت هدایتم کن هرر چی بگیی همونو انجام میدم من هییچیی نمیدونم و رهاش کردم

به ۲۴ ساعت نکشید که تو مسیری بودم که دقیییقااا همون چیزی بود که میخواستم و به قول شما استاد اون جمله معروفتون که میگین اااااه پس چرا به عقل خودم نرسید

منم بارهااا اینو گفتم

یعمی چون نتیجه های ماااورااایی گرفتم از این تسلیم بودن و سپردن

خیلیییی زودتر از قبل دارم نتیجه میگیرم و جواب میگیرم

که البته تکاملم طی شده و واااقعااااا شناخت خیلیی خوبی رو خودم و توانایی هام و علایقم و عشقم دارم و مسلطم قشنگ که اینم باز به لطف تسلیم بودن بوده و حرکت کردن بوده

الانم مثه دفعه های قبلیه

گفتم خدااا تسلیییم قبووول هررر چی توو بگی

بخدا قصد کردم کامنت بذارم هییچیی نداشتم بگم اما کلمه به کلمه داره گفته میشه

چندین رووزه که داره بهم گفته میشه رضا جان تمرکزت رو بذار رو نکات ممثبت اطرافت و از زیبایی های اطرافت لذت ببر و از همین چیزی که داری لذت ببر

منم اومدم آگااهاانه شروع کردم به کنترل ذهنم و تمرکز به نکات مثبت که خداوکیلی وقتی متعهدانه میخوای کنترل کنی فقط خدا میتونه کمکت کنه

چرا؟

چون تو دفعه های اولش ذهنت میره رو نکات منفی بعد سریع خدا یادت میندازه که تعهدت یادت نره

این یه تیکه ش رو خیلییی حاال میکنم

بعد اومدم رابطه م رو با اطرافیانم بهتر و بیشتر کردم شروع کردم به نوشتن نکات مثبت شون و تمرکز روی اونا

اومدم با هدایت الله ب نامه ریزی کردم که اخر هفته ها برم چند ساعت تفریح و جنگل و کوه و الان سههفته ست که به لطف هدایت الله دارم انجامش میدم و چقدرررر خوش گذشته

اومدم نشستم نوشتم که محمدرضا؟ به چیا علاقه داری و یه بازبینی کردم دوباره وایندفعه جزئی تر شدم توش و ساده تر گرفتم

گفتم مثلا صبا که از خواب بلند میشم نرمش اول صبح خیلیییحال میده بهم

یه پنج دقیقه ریلکس کردن اپل صبح خیلیی بهم میچسبه اینطووزی از اینکارای راحت و ساده

که انصاافاا لذتهاای بزررگی توش هست

استااد من باااید تغییر کنم من هییچیی حالیم نییست بالید تغییر کنم بخداا وقتی خدا این تعهد و جساارتم رو دید در کمااال سخااوت و وهابیتش درهای حقیقت رو باز کردم به روم

تکامل طی شده ها و تکاملی هم داره رخ میده

بخداا هداایت شدم به قرآن اصلا دیدم بااباا داستان قرآن داستان بیزینس و پول ساختنه داره کسب و کار رو توضیح میده و آیه ی ۱۸۶ بقره که مغز قرآنه و تماام قرآن این آیه رو توضیح داده اومده مسستقییم کسب و کارا رو توضیح داده و راه و روش کسب و کارا رو توضیح داده اصلا نمیدوونید چه احسااساات عجییبی داشتم من و چهتصمییماتی گررفتم چه تعهداتی دادم به خودم میدونی استاد

شما تجربه ش کردین

اینکهانگار احساس میکنید دوباره متولد شدین

بعد تصمیییم پولادین میگیرین که منننن میخوااام به ایین رووش جدیید عممل کنم

اااخ چقدررر رووزای قشننگین بخداا این روزا

اینکه میگم خداایاا میخوام اونطوری که تو هدایتم کرردی باشم و حرکت کنم من لااایقم لاایق هدایت تو و بینهاایت ثرروت و نعمتم که هممه ی اینا یکیه

اینکه محکم رو دفترم مینویسم و تعهد میدم برای زندگیی کردن آگااهانه به این روش جدید…

چقدررر این لحظاات عمییق و درونی هستن چقدررر چقدرر بی اسم و بدون توصیف هستن این لحظات

اون لحظه ای که اپم خودش رو در برابر خدلی خودش حاضر میبینه و با تماام وجودش تعهد میده و خدا هم میگه بسم الله بنده ی من بزن بریم

چقدررر این لحظاات قششنگه

میدونین استاد همون ایاک نعبد و ایاک نستعین هست

نعبد همون نستعین هست

خیلی حسم عجیبه

وااقعاا میخوام تغییر کنم چون قبلا هم گفتم توی کامنت ج۲ عزت نفس که تو مسیر رسالتمم و هیییچ جوووره نمییتونم کوتاه بیام

چون اگه نباشم تو این مسییر ممن مرردم

مرردم مرردم مرررردم

نمیییتونم تو مسیرم نباشم

براای همیین اصلا یه جدییت بینهاااااااااایت زیادی هست نو درونم یه تعهدی که از عممق رووحم بلند شده و اونجا ریشه داره جایی که ازش اومدم برای تجربه ثرروت واستقلال ماالی

بخدااا استاد باشکوووه تر از ثرروتمند شدن نیست معنویی تر از ثرروتمند شدن نییست

تمااام قرران کل حررفش همیینه

مومنین انبیا صالحین ساجدین راکعین همه همه ی ایناا جزو طبقه ی اشراف هستن

مجاهدین فی سبیل الله همگی جزو طبقه ی اشراف هستن

خدا داره طبقه ی اشراف و اشرافی گری رو توضیح میده

استااد من ایینطووری میخواام حررکت کنم تو ایین مسییر بخدااا من اگه خودم رسیده باشم به این حقاایق!!

بخداا بهخدا میگم خدااا فقط بگو چیکاار کنم

میدونین استاد بالاخرهه درها باز میشه وقتی که ادامه بدیم

بالاخره باز میشه

من همممش سوالم این بود اقاااااا داستاان این پول چیهه حقیقتش چیهه

بالاخره باز میشه و برای من باز شد به لطف الله

چون من اصلاا به لطف خوودش نمییتووونم به چیزی غیر این مسیرم فکرر کنم نمییییییییتووونم نمیییتوووونم نمیییتوووونم من اگه تو این مسییر نبااشم نییستم اصلاا

استاد شمااا قشششششنگ میفهمید من دارم چه حسی رو توضیح میدم و این حس چه حدیی از عششق و جنوون و منطق رو تو قلب ادم بیدار میکنه برای اینکه هرر نجوایی رو دیر یا زود خفه کنه و هررر چی قلبت میگه رو انجامش بدی

دقییقا مثل الان من که ایین همه مقااومت داشتم سر کامنت ولی الان گفتم آقااا مننن نمیییدوونم مییرم انجاامش میدم من بااید به اونجاهایی که میخوام برسم

واین کامنت رو هم میذارم من نمیییدونم من نمییدونم من نمییدونم هرر چی توو بگیی من هییچیی نمیدوونم تو میدونی من چی میخوام و راهشم میدونی اوووکییی هررر چی تو بگیی فقط جوون مادرت بگوو چیکار کنم

بخداا خیلیییی نتیجه دارم ولی چون تو مالی هنوز اون پیشرفتو نکردم این ذهنه میگفت نهه هرر وقت تو اون پیشرفت کردی بیا بگو

امشب دیگه گفتم منن نمیییدونم مییرم انجامش میدم

و الان حس میکنم که قدم برداشتم وجلو رفتم

من باااید تغییر کنم

باااید تغییر کنم باااید تغییر کنم من هییچییی نمییدونم

در مورد فایل امروزم

وااقعاا میخوام یه نکته ای در مورد این فیلم برداری درون بگم

باعث میشه که برای خودن این آگاهی ها مرور بشه که توی این زمین این دزختا و این چمن ها و سر سبزی رو کی خلق کرده و درست کرده؟ چطوری؟

و این خونه ها و این خیابون ها و ماشین هایی هم که کنار همین درختا و روی همین زمین هستن رو کی درست کرده؟چطوری؟

میدونین این سوالا بصورت خود آگاهانه برای خودم باعث میشه که برام مرور بشه حقیقت.

مثلا در مورد درخت و خونه

یه درخت از زمین رشد میکنه و میاد بالا و ارتفاع میگیره یه خونه هم هنینطوری ساخته میشه و از زمین رشد میکنه و میاد بالا و ارتفاع میگیره

چی باعث این رشد میشه؟

چه عامل حیاتی باعث این رشد میشه

چی اگه نباشه درختی رشد نمیکنه خونه ای ساخته نمیشه و در یک کلام رشد و پیشرفتی نیست؟

غیر ابه

غیر پول و ثروته

خیلیی دوست دارم این موشوعات رو مرور کنم و هربار که میدیدم برلی خودم مرورش میکردم و الان دارم کامنتش میکنم

اون اب رو کی میاره؟

اون پول و ثروت رو کی میاره و چطور به گردش در میاد و ساخته میشه؟

این سوالایی هست که من از خودم میپرسم و دوست داشتم اینجا هم به اشتراک بذارمش برا اینکه فکر کنیم و نپذیریم هر چیزی که بهمون گفتن

واقعاا تک به تک وسایلی که تو هرر خونه ای هست چجور ساخته شده با چه عامل اصلی ای؟

و تماام این میوه ها و درختان با چه عامل اصلی ای ساخته شدن؟

نکته مشترکشون اینه که اون عدنل های اصلی به خودی خود نمیتونند این نعمت ها رو خلق کنند ولی اگه نباشن اون نعمت ها هم نیستن

اب نیست که میوه گیلاس رو بوجود میاره بلکه طی یک فرایند و سیستم بوجود میاد ولی اگه اب نباشه اون فرایند حرکتی نداره و متوقف میشه…

به این سوالا فکر کنیم

انشالله بیشتر کامنت میذارم حتماا

ممنونم که کامنتم رو مطالعه کردین استاد عزیزم و دوستان عزیزم

دوستتون دارم

در پناه الله یکتا