داستان هدیه تولدم - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    240MB
    20 دقیقه
  • فایل صوتی داستان هدیه تولدم
    18MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1503 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمود کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 1022 روز

    به نام خداوند وهاب

    امروز روز نهم از روز شمار تحول زندگیمه

    خدایاا چه دار می شود در وجودم

    خدایا شکرت

    امروزو می نویسم تا رد پایی باشه از خودم برای خودم

    استاد بی نظیرم ممنونم ازتون مریم خانم فوق العاده سپاسگذارتونم

    چه ها که داره میکنه با من این روز شماری که شما با عشق تقدیم ما کردین

    امروزمو می خوام روز رهایی نام گذاری بکنم

    چون امروز روزیه که تونستم آنچیزی که از استادم یاد گرفتم رو اجرا بکنم در عمل

    امروز روزی بود که با تموم وجودم درک کردم که من نمی تونم زندگی هیچ کسیو تغیر بدم چه خوب چه بد

    امروز روزی بود که با یه نا خواسته ای از این جنس که بشدت منو قبلا بهم میریخت به این نگاه نگاه کردم که انا لله و انا الیه راجعون

    امروز از ته دلم آرامشو حس کردم

    امروز دیدم وشنیدم ندای خداوندو که بهم گفت تو حواست هست که از کی درخواست کردی؟

    امروز من بودم وخدایی که به شدت برام کافی بود

    امروز روزی بود که هیچی بهم نچسبیده بود ورها بودم

    رها توی نتیجه رها توی در خواست رها توی نجوا ها

    رها از خود قبلیم

    وامروز رو روز رهایی خودم می نامم

    سپاسگذارتونم دو اشرف مخلوقات

    خدایا شکرت تو که دیگه کارت درسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1859 روز

    سلام بر استاد عزیزم

    بر مریم بانوی نازنین

    روز نهم:

    ب منطور درک بیشتر قوانین و خالق بودن خودم

    چقدرررر این فایلهای سفرنامه نکات مهمی داره

    اونقدر ک تو هرفایل 2تا3روز گوش میدم و فکرمیکنم

    چقدررررر این فایل نکات اساسی رو استاد میگن

    در صلح بودن باخودت

    رابطه عمیق با وجود درونی خودم

    دوسداشتن خودم فارق از نگاه و معیارهای جامعه

    عاشق خودم بودن

    رها بودن از نتیجه

    چون هرچی توحال خوب بیشتر باشم و رابطه ام با خدای درونم عالی باشه

    و باور داشته باشم خدایی بامنه ک بیشتراز من میخواد ک من ب خواسته هام برسم

    اونوقت دیگه ناراحت و نگران نیستم

    خوشحالم

    از زندگی لدت میبرم

    چسبندگی ب خاسته یعنی ایمان نداشتن ب خدا

    ایمان نداشتن ب این قانون ک بمحص درخواست خاسته من اماده اس

    کارمن فقط لدت بردنه

    در صلح بودنه

    و ایمان ب اینکا خاسته من در زمان مناسبش بمن داده میشه

    فقط کافیه باورهای عالی داشته باشم ک تو مسیر رسیدن ب خاسته هام حال خوب بیشتری بهم بده

    تا ب اهدافمم زودتر برسم

    ومن چقدرررر باید روی این نچسبیدن و رها بودن کارکنم

    چون فقط از خواسته ام دور میشم

    باید تحسین کنم

    زیبابین باشم

    سپاسگدار باشم

    باورهای عادی برا خودم بسازم

    لدت ببرم از وجود خودم

    لدت ببرم از داشته هام

    اونوقت همه چی خودبخود اتفاق میافته

    خود بخود

    عاشق کلمه خودبخود هستم

    خدایا هدایتم کن در وجودت غرق بشم

    هدایتم کن در هماهنگی بیشتر باشم

    هدایتم کن بیشتر عاشق خودم بشم

    هدایتم کن سپاسگدارتر باشم

    هدایتم کن زیبابین تر و تحسین کننده تر باشم

    هدایتم کن تو مسیر رسیدن ب خواسته هام تو حال خوب بیشتری بمونم و ازلحطه هام و داشته هام لدت بیشتری ببرم

    و نچسبم ب چیزی

    رهای رها باشم

    فقط باتو عشق کنم

    تویی ک همیشه حی و حاصری

    بینوا و شنوا و اگاه ب همه امور

    تویی ک تمام جوابهارو میدونی

    تویی ک باز کننده راه ها هستی

    تویی ک تنها روزی رسان من هستی

    تویی ک تنها یار و یاورمن هستی

    تویی ک اسانم میکنی بر اسانی

    هدایتم کن

    هدایتم کن

    ای ک مرا خوانده ای راه نشانم بده….

    بینهااایت سپاسگدارم استاد مهربانم ک روی خودت کارکردی و ب این جا رسیدی و شدی الگویی تمام عیار برای ما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    جانا گفته:
    مدت عضویت: 667 روز

    به نام خدای بخشاینده مهربان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسه عزیز

    روز نهم از تحول زندگی من

    این فایل یه واقعیتی رو در ذهنم مثل یه فیلم نشون داد

    هرچقدر زندگی رو آسون بگیری ، آسون میگذره

    با گوش دادن به این فایل درک کردم زندگی دقیقا لحظه ای هست که صبح در سلامت کامل چشامو باز کردم ، در سلامت کامل با استخوانهای سالم و عضلات سالمم میشینم لبه ی تخت و پاهام رو زمین میدارم ، زندگی دقیقا لحظه ای هست که بدون کمک هیچ کس از تخت بلند میشم و حرکت میکنم ، به سمت آشپزخانه میرم و زیر کتری رو روشن میکنم ، زندگی دقیقا لحظه ای هست که دفتر شکرگزاری ام رو باز میکنم و با عشق سپاسگذاری میکنم ، رو کاناپه میشینم و لیوان چای رو که در دل پاییز بخار ازش بیرون میاد رو تو دستام میگیرم و از پنجره ی خونم که آسمون آبی به راااحتی دیده میشه رو میبینم و چای را مینوشم و از لحظه ی زیبای اکنونم سپاسگذاری میکنم و لذت میبرم

    زندگی به نظرم دقیقا همینه ، به همین آسونی میتونیم خوشبخت باشیم و شاد

    زندگی لحظه ایه که دارم تو خیابان راه میرم و یه کودک که دستان مادرش رو محکم گرفته به من نگاه میکنه و من در همون چند ثانیه با یک لبخندِ از تهِ دل عشق رو نثارش میکنم

    فقط با یک لبخند… و خداوند بخشاینده ی مهربان ، امکاااان نداره این عشقِ چند ثانیه ای منو نادیده بگیره و جواب این عشق منو با عشق نده

    استاد چه زیبا گفتین و من چه درسی از این فایل آموختم ، این بهترین برداشت من از زندگی شد بعد از گوش دادن به ای فایل

    به هیچ چیزی نچسبیم … خداوند شَبان و همراه من محتاج به هیچ چیز نخواهم بود ….

    سپاسگذارم از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    سلامی به زیبایی سایت پر محتوای عباسمنش

    درود بر شما.

    استاد این فایل یکی از فایلایی هست که هر وقت گوشش میدم بشدت منو بیدار میکنه و انگار بهم سیلی میزنه.

    یه هفته هست که دارم روی این فایل کار میکنم، بعد از گوش دادنش رفتم کتاب رویاهایی که رویا نیستند فصل 6 رو پرینت گرفتم و اونم دارم میخونم. یه سری اتفاقات این هفته افتاد که من و سوق داد به سمت اینکه اقا جان ته همش توحیده. تمام.

    وقتی این فایل و گوش کردم تو یه شرایطی بودم که بشدت حرف بچه های دانشگاه برام مهم بود، بهتره بگم محتاج توجه تک تکشون بودم حتی اونایی که زیاد خوشم نمیومد ازشون.. یه حالت بی عزت نفسی داشتم کلا و این خیلی ناراحتم میکرد و اصلا شاد نبودم.

    بعد از شنیدن فایل خیلی شادتر شدم، توی این یه هفته واقعا سعی میکردم بدون اهمیت به حرف بقیه کاری که دوست دارمو انجام بدم و خداروشکر حالم خیلی بهتر شد اما اما و اما این موضوع ریشه در کودکی من داره و با یه بار یه فایل و گوش کردن حل نمیشه… باید تمرکزی ادامه بدم و ادامه بدم.

    مورد بعدی:

    مدت طولانی بود که با یکی از دوستای بسیار نزدیکم دچار اختلاف شدم و اونم اینه که دوست داشتم مدام بهم زنگ بزنه و باهام ارتباط بگیره. حتی یه جاهایی میخواستم تغییرش بدم و اصرار داشتم جوری که من میگم زندگی کنه..(شرک)

    خلاصه با این فایل متوجه شدم که من بشدت به این خواسته چسبیدم یعنی خییلی دلم میخواد رابطمون عین قبل بشه و از اینکه عین قبل نیست واقعا غصه میخورم. خلاصه از دیروز دارم روی این مورد کار میکنم که اقا جااان شما خدا رو داری تو میتونی خلاهاتو با معبودت پر کنی…. متوجه شدم من احساس خوبمو وابسته به انسان دیگه ای کردم و به قولی خودمو اسیر کردم. و همین دیروز که کلا سعی کردم رها کنم و نه بهش زنگ بزنم نه پیام و… خودش دوبار بهم زنگ زد و رفتارش با من تغییر کرده بود ومحترمانه تر بود… استاد باورتون میشه من فراموش کرده بودم که همه ی رفتاری که از طرف هر شخصی با من میشه مسئولیتش با منه؟

    دیروز رفتم یکی از کامنتای خودمو که مال 2 سال پیش بود خوندم دقیقا با همین موضوعیت. و دیدگاه اونموقع من کجا الان کجا. از وقتی اون کامنت و خوندم متوجه اشتباهم شدم.

    یکسال تمام از مباحثتون دور بودم استاد.. نه که گوش نکنم اتفاقا گوش میکردم حتی گاها کامنت میذاشتم اما انگار فقط گوش میکردم و تاثیرش تو زندگیم خیلی کم بود… این یکسال با ادم هایی بودم که وااقعا وقت گذروندن باهاشون من و میبرد تو حاشیه. این یکسال از حالت انزوای خودم یهو وارد محیط بزرگ دانشگاه و جامعه شدم و انگار شوک بهم وارد شد. چون تنها که بودم کنترل ذهن خیلی برام راحت تر بود اما روزانه ارتباط داشتن با اون همه ادم متفاوت و در عین حال کنترل ذهن کار سختی بود. طول کشید یکسال طول کشبد اما خداروشکر برگشتم. خداروشکر از اون ادما جدا شدم و ادمای بهتری تو زندگیم اومدن…. گاهی میرم کامنتای دو سه سال پیشمو میخونم و میگم خدای من فاطمه تو اینا رو نوشتی؟ چه قدر باور های قوی داشتی چقدر متفاوت به هر موضوعی نگاه میکردی.! و انگار نمیتونم باور کنم که این منم.

    خداروشکر. هزاران مرتبه سپاسگزارتم رب من. که من و به راه راست هدایت کردی که من و از ادم هایی که در مدار من نبودن جدا کردی و ممنونم که داری هدایتم میکنی هر روز توحیدی تر و بی نیاز تر از بقیه باشم.

    استاد من تشنه ی این فایلم. با اینکه دارم کامنت میذارم از وجودم فریاد میزنه برو فایل و پلی کن و گوش کن.

    با نتایج بزرگتر و پایدار تر برمیگردم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 944 روز

    سلام استاد عزیزم، مریم مهربونم و هم فرکانسی های گلم

    روز شمار تحول زندگی ام روز نهم

    استاد یچیزی بهتون بگم من قبل اینکه این فایل گوش بدم یکنفر یه حرفی بهم زده بود که حس ناجالبی داشتم.

    وقتی این فایل گوش دادم تکون خوردم. مطالب مهم فایل و کپشن رو یادداشت کردم و بعدش رفتم روبروی آینه بلند بلند با خودم صحبت کردم :

    ” چه دلیلی داره که فلانی، فلان نظر درباره تو داره. فلانی مگه مهمه ؟ فلانی مگه دیدگاهش مهمه درباره تو ؟ هر کسی هر نگاهی به تو داره، داره اون رو برای آینده خودش سفارش میده. این قانون خداونده.

    اصلا فلانی که فلان حرف زده بخاطر پله فرکانسی بوده که توش ایستادی. اگر تو معتقدی که جهان فرکانسیک هست باید بدونی که این قضاوت ها رو خودت خلق کردی

    بگرد ببین خودت ، خودت رو چطور داری قضاوت میکنی

    خودت ، خودت رو چطور میبینی، تا زمانی که نگاه خودت به خودت صحیح نباشه دیگران تو رو صحیح نمیبینند.

    تو خودت رو از دیدگاه روحت باید ببینی. دیدگاه روح ات بهت میگه : تو یک روحی که در آکواریوس فرود اومدی و الان بیدار شدی و داری روی خودت کار میکنی.

    فارغ از دستاورد هات تو ارزشمندی به همین دلیل منطقی که تو یک موجود فرکانسی هستی.

    ارزشمندی ات به چی گره زدی ؟

    به روح ات یا دیدگاه های جامعه ؟

    معیار جامعه بره به درک !!!!

    تو از دید خداوند و کیهانیان سر جای درست خودت هستی و داری آهسته و پیوسته تکاملت طی میکنی.

    شِرک نورز و آدم ها رو بزرگ نکن. بجاش خدات رو بزرگ کن.

    خودِ مقدس ات رو قضاوت نکن

    خودِ مقدس ات رو از دیدگاه خداوند ببین

    جایگاه اکنون تو مقدسه تو جز یک درصدی ها هستی. این همه روح فرود اومده روی سیاره اما درصد کمی بیدار شدند.

    تو عزیز دل کیهانیان هستی ، تو مقدسی، تو ارزشمندی. تو عزیز دردونه خداوندی.

    خودتو از دیدِ بقیه نبینی ها

    به خودِ مقدس ات برچسب بی ارزشی نزنی ها…

    ما نیازی به نگاه بقیه نداریم

    فقط تویی که نقطه شروع خودت دیدی و میدونی الان چقدر جلو رفتی. مگه مهمه اثبات خودت به بقیه ؟ بقیه کین که بت شون کردی ؟

    دیگران چیزی از تو و مسیرت نمیدونند و نیازی هم نیست بدونند

    اگر یاد بگیری ارزشمندی ات به بیرون از خودت گره نزنی، بهت قول میدم جهان هستی شگفت زده ات میکنه ”

    وقتی تمام این صحبت ها بلند بلند به خودم گفتم آروم گرفتم و تونستم بعدش سپاسگزاری کنم. تا قبلش نمیتونستم سپاسگزاری کنم چون همچی خاکستری بود.

    معتقدم خداوند خودش داشت از زبان خودم باهام جلو آینه صحبت میکرد. همه ما برامون پیش اومده جاهایی که یه حرفهایی زدیم که خودمونم تعجب کردیم !!!

    استاد جانم بابت این فایل توحیدی سپاسگزارم. مریم مهربونم کپشن روزشمار هم عاااالی بود ممنونم دختر قلب پاک. من خیلی شخصیت شما رو دوست دارم.

    پیشنهاد میکنم به همه دوستان گلی که گاها حالشون خیلی ناخوش میشه و سپاسگزاری هاشون به قلب شون نمیشینه قبلش بلند بلند با خودتون صحبت کنید و از رنج مساله کم کنید. سپس سپاسگزاری رو انجام بدید.

    آگاهانه و عاشقانه دوستتون دارم.

    سپاسگزار خداوندم بابت اینکه بر من جاری شد تا این کامنت زیبا نوشته بشه.

    گاهی با خودم میگم حرفی ندارم آخه بنویسم. اما خود اون نیرو نظرم رو عوض میکنه و تشویقم میکنه که دستی از دستانش بشم.

    خدارو صد هزار مرتبه شکر بابت این ردپای زیبا.

    همگی در پناه الله یکتا باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1761 روز

    سپاس خداوندی را که تنها قدرت و فرمانروای جهانیان است

    خداوندی که تمام عزت و جلال در دست اوست

    سلام به استادِ جان و مریم شایسته عزیز

    و تمام دوستانی که هدایت شدن به خواندن کامنت من

    میخوام از نتایجی براتون تعریف کنم تا هم یادآور مسیر درست خودم باشه و شاید هم هدایتی برای دوستای جذاب خودم..

    • مدت ها پیش (3،4 سال پیش) من هیچ درکی راجب به در صلح بودن با خودم، راجب به دنیای درون خودم، راجب به قدرت شگفت انگیز خالق بودنم نداشتم…

    به هرچیزی گیر میدادم، به دنبال نکات منفی هرچیزی بودم، از هرکس و هر چیزی انتظارهااا داشتم، به غذا گیر میدادم، به رستوران، به دوستام، به اخلاقای بقیه، به رفتارها و میخواستم ک دیگران رو با خودم هماهنگ کنم…!!!

    سَر سوزنی به خودم احترام نمیزاشتم و انتظار احترام از دیگران داشتم

    خودم رو دوست نداشتم و انتظارِ دوست داشته شدن داشتم ( چه قافیه ای گرفت، مثکه هنرمندم هستم)

    به شدت خوف انگیزی به دنبال جلب توجه بودم، از هر روشی ( تیپ های عجیبو غریب، مدل موی عجیب، شلوارای ژاپ داری در حد اینکه فقط اندام خصوصیمو بپوشونه..)، تصاویر و مطالب بیخودی که در فضای مجازی میزاشتم و…

    به هیچکی احترام نمیزاشتم، یجورایی حس تنفر از همه مردم داشتم، انگار همه بدهکار من بودن و همیشه هم ناراحت که چرا کسی تولد من رو یادش نیست، چرا اونجوری که میخواهم بهم احترام گذاشته نمیشه، چرا بهم توجه نمیشه و…

    این چرا ها برام خیلی بزرگ شده بودن تا بلاخره خداوند بزرگ، الله اکبر وقتی اسمش رو میارم انگار زمان می ایسته…

    جواب سوالاتم رو داد و من رو به سایت عباس منش هدایت کرد…

    • روی خودم کار میکردم

    روزو شب

    ساعت ها

    یاد گرفتم باید علی که نکات منفی هرچیزی رو میدید، الان فقط مثبتاشو ببینی

    یاد گرفتم به هیچ احدی نباید گیر داد و تنها میتونی به خودت گیر بدی به قول استاد در روانشناسی ثروت 1 (اگه خیلی مردی ایرادای خودت رو پیدا کن)

    یاد گرفتم باید سپاسگذار باشم از هر چیزی از فرش زیر پام تا گوشی دستمو سقف بالای سرمو بشقابی که توش غذا میخورمو، آهنگی که باهاش هِد میزنم…

    یاد گرفتم باید عاشق خودم باشم

    یاد گرفتم باید کاریو انجام بدم که اول خودم احساسم خوب شه

    یاد گرفتم جهان بیرون مثل یه پرده سفید میمونه که تمام تصاویر و اتفاقات اون رو پروژکتوری که در درونه منه داره پخش میکنه

    یاد گرفتم احساس خوبم در راس زندگی منه و هرچیزی که به این احساس لطمه میزنه حذفش میکنم

    یاد گرفتم ک احساس خوب خود‌ِ خودِ خودِ خداست

    من دیگ اون علی سابق نبودم

    من توی تنهاییام با آهنگ های مورد علاقم میرقصیدم

    من عاشق خودم شده بودم

    من در دل تاریکی عاشق نوری شدم و این نور رو دنبال کردم

    من بیشتر از هرکسی در ذهنم از خودم تعریف میکنم

    اول خودم رو و بعد تمام اطرافیانم رو تمجید و تحسین میکنم..

    • علی دیگ هرشب مهمان میشه

    به علی احترامی گذاشته میشه جوری که وقتی وارد جایی میشم انگار رئیس جمهور با اعضای کابینه وارد شده

    بدون اینکه کوچکترین هزینه ای بکنم دوستانم مرا مهمان میکنن، به سفر میبرند، هزینه های آنچنانی برایم میکنند بدون انتظار از من…

    بدون اینکه تلاش کنم شرایط برای رابطه های عاطفی بسیار مناسب با خانوم های بسیار جذاب و دوست داشتنی برام محیا میشه

    روز بروز بیزینسم داره بهتر و گسترده تر میشه

    روز ب روز هدیه هایی ک بهم داده میشه بیشتر میشه…

    روز بروز نعمت هام داره بیشتر و بهتر میشه

    روز بروز خوش اندام تر، سرحال تر، سلامت تر و جذابتر میشم..

    و در طول روز بارها با خودم تکرار میکنم که: خدای خوب من، هرآنچه که دارم، و هرآنچه که قراره داشته باشم، همه ازآن تو هستند.

    (شخصیت که تغیر کنه، وقتی که اون رو به خداوند شبیه تر کنید، اتم به اتم دنیا براتون تغیر میکنه)

    مچکرم از استاد برای این فایل و یادآور کردن مسیر من…

    رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿8﴾

    «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بسیار بخشنده‏ ای…

    دونه به دونتونو توی اوج ببینم، توی شعف و شادی..

    در پنها تنها قدرتِ عظیم..️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    سلام استاد عزیزم

    یه زمانی مهم ترین موضوع زندگی من این بود که کادو تولد شوهرم بهم چی بده و همیشه پر از حسرت و حس کمبود بودم بدترین روز در سال روز تولدم بود چون هیچ وقت انتظاراتم براورده نمیشد و من احساس قربانی بودن میکردم

    بعد اشنایی با شما هنوز نمیدونستم احساس لیاقت چی هست و با دست و پا شکسته فهمیدن و عمل کردن داشتم این توقعات رو از بین میبردم اما هنوزم احساس قربانی بودن و حسرت ته دلم بود چون بویی از احساس ارزشمندی نبرده بودم جالبه اگر کادویی هم دریافت میکردم اونم با کلی احساس بد و ناراحتی بود و اصلا خوشحال نمیشدم بخاطر اینکه به خواستم رسیدم درواقع سپاسگذار نبودم

    امسال من در مدار این فایل قرار گرفتم و گوش دادم در مدار دوره احساس لیاقت قرار گرفتم و ارزشمندیمو از این چیزا جدا کردم

    من متوجه شدم وقتی انسان از چیزی ناراحت میشه یعنی احساس ارزشمندیش بهش وصله

    امسال چند روز مونده به تولدم شوهرم خودش گفت میخوام امسال برات طلا بخرم تولدت و چندتا عکس نشونم داد که از دوستش که طلافروشه خواسته بود براش عکس بفرسته از طلاها با اینکه من نخواسته بودم ازش و بعد چون اونارو نپسندیدم رفتیم و من یه گوشواره گرون قیمت و نسبتا سنگین خریدم و خیلی هم خوشحال شدم و سپاسگذار خدای عزیزم بودم

    اینه عمل به قانون

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی تا بادرک قوانین ثابتش خالق عامدانه ی تمااااام خواسته هام باشم

    خوب من سالهاست که دارم با آگاهی های استاد عباسمنش زندگی میکنم و قطعا هزاران بار این فایل رو شنیدم

    یادمه اولین باری که شنیدم میگفتم آره منم واقعا حسرت یه تولد خوب و یه سورپرایز معمولی رو دارم

    وگفتم پس راه حل اینه ،این که رهاش کنم و به سمت درصلح بودن با خودم پیش برم

    محصول صلح با خود رو خریدم و رو خودم کار کردم ،با توجه به آگاهی های سایت شروع کردم به توجه رو نکات مثبت ،و تقویت مهم ترین رابطه زندگیم که رابطه با خداوند بود

    من واقعا سرگرم کار کردن رو خودم بودم و حالم با خودم خیلی خوب بود که امسال ….

    روز تولدم(ماه قبل) ، درحالی که دوستداشتم تنها باشم و با خودم خلوت کنم و تعهد های بزرگی باخودم ببینم که دیدم

    هم دوستام و هم همکلاسی هام و هم خانوادم به صورت جدا ،هرکدوم مستقل و بدون هماهنگی باهم منو سورپرایز کردن ،اونم برای اولین بار ….

    ومن امسال تو یه روز سه بار شگفت زده شدم ،شگفتیم بابت کار کردن قانون بود ،آره وقتی رها میکنی ،در رنج نیستی و تمرکزتو رو رشد خودت میذاری، مسائل بیرونی خودش خود به خود درست میشه و اتفاق میوفته،

    خدارو شکر میکنم که این فایل باز یادم انداخت که باید متعهدانه رو خودم کار کنم و تمام تمرکزم رو خودم باشه و رو بهبود دائمی خودم کار کنم تا نعمت ها به صورت طبیعی وارد زندگیم بشه

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین تاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه

    عشق برای شما و همه ی بچه‌های سایت توحیدی عباسمنش 🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    گلاله خسروی گفته:
    مدت عضویت: 947 روز

    خدایا شکرت که من رو به این فایل بی نهایت ارزشمند هدایت کردی خدایا ازت سپاسگزارم به خاطر این مسیر الهی خدایا شکرت که هیچ وقت تنهام نمیگذاری

    استاد جان ازت متشکرم به خاطر این آگاهی نابی و گرانبها که خداوند فقط میتواند پاداش رو به شما بدهد و میدهد به امید خودش…..

    چقدر حال و هوای الان من این حرفا رو میخواست من واقعا احتیاج دارم که روی عزت نفسم کار کنم من که خودم تا الان هیچ کاری رو انجام ندادم و همه کارها رو خداوند خودش برام انجام داده خودم هیچ دستاوردی نداشتم مگر به خودش وصل بودن پس این ذهن وچرا دست از نجوا کردن بر نمی داره وبهم میگه گلاله جان الان وقت نگرانیه باید نگران باشی باید الان این کار رو بکنی و این کار رو نکنی مگر خدای من همه کارها رو برای تو انجام نداده ؟!مگر خدای تو هر کار تو رو آسان انجام نداده مگر خدای تو به آسانی به چیزایی که خواستی نرسونده پس این نگرانی‌ها چی هستن تو وظیفه ت اینه که فقط و فقط لذت ببری خوشحال باشی نگران هیچی نباش همه رو بزار روی دوش خداوند حس لیاقت داشته باش رها کن با حس رهایی به همه چیز می‌رسی همه چیز در نهایت آسانی و سادگی به تو داده میشه خدایا شکرت خدایا شکرت بی نهایت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2687 روز

    سلام استاد گرامی ام شاید بارها و بارها این فایل را شنیده باشم و متن بالای آن را خوانده باشم و همیشه در ذهنم هماهنگی بین ذهن و روح؟ یک سوال بود

    اما امروز در نهمین روز سفرنامه ام سفرنامه ای که نه روز پیش عزمم را جزم مردم که خیلی ظریف تر به قوانین بپردازم و قدرت درکم را بالاتر ببرم و عاشقانه و با یقین به قوانین عمل کنم امروز به این جواب شما که خیلی ساده جلو چشمم بود و بارها خونده بودمش و بعضا داشتم ناخودآگاه به اون عمل میکردم رسیدم این رو میگم :

    پس “به هر شیوه ای که می توانی”، خودت و چیزهای خوب اطرافت را تحسین کن و با اینکار میان ذهنت و روح هماهنگی برقرار کن… به هر شیوه ای که می توانی (با تغییر زاویه دیدتان) به احساس خوب برس‌ و بعد همه ی چیزهایی که به دنبالش هستی، راهشان را به سوی تو پیدا می کنند…

    مرتب به خودت یادآور شو که‌، “تنها کارِ زندگیِ من ایجاد هماهنگی میان ذهنم و روح است” به نحوی که به آرامش و شادی بیشتری برسم.

    وقتی آن اطمینان قلبی را داری و آرام هستی، وقتی احساس شعف می کنی یعنی با خودت در صلح هستی. یعنی راه هدایت به سمت نعمت ها و برکت‌ها را باز گذاشته‌ای.

    و یعنی تمام خواستنی‌ها به سوی زندگی‌ات در حرکت است.

    وای از خواندن این یتیکه مطلب سیر نمی‌شوم و همین الان میخوام با صدای خودم ضبطش کنم و بارها و بارها بشنوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: