توحید عملی | قسمت 8
این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموختهاید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:
سوال:
با توجه به صحبتهای استاد، در قسمت کامنتهای این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
به این فکر کنید که:
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
همچنین توضیح دهید:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8395MB31 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 830MB31 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه عزیزانم
خدایا شکرت بابت این زیباییها این نعمتهای زیبا و ناب بابت این اسمان آبی با ابرهای سفید پنبه ای که دلت میخواد با دستات بگیریشون و باهاشون بازی کنی شکرت بابت رنگهای متنوع سبز که زینت این زمین شدن و این تنوع رنگها و ترکیب رنگهای متفاوت سبز درختان و آبی آسمان و ابرهای سفید چقدر چشم رو نوازش میده و دیدن این زیباییها روح انسان رو جلا میده . خدایا شکرت بابت دیدن این همه زیبایی شکر به خاطر چشمانم که میبینم شکرت به خاطر گوشی که دارم تا بتونم زیباییهای گوشه گوشه این جهان رو ببینم به راحتی و در مدار دریافتشون قرار بگیرم و زندگی خودم رو هر روز بهشتیتر و زیباتر بسازم خدای من شکرت بابت تمیزی این آب زیبایی صدای اب و طبیعت زیبا خدایا شکرت
استاد همین اول صحبتتون که گفتین دوستتون گفته شاد بودن ژنتیکی هست به خودم گفتم اگر به فرض محال اینطور باشه پس عدالت خداوند کجاست؟ چرا خداوند به فرض من رو ناشاد آفریده و دیگری رو شاد؟ و کسی که ژنتیکی ناشاد هست چطور میتونه از زندگی لذت ببره؟ چیزی که اصل پا گذاشتن ما به دنیاست، و این گفته اصلا برای من منطقی و واقعی نبود. و اما…
شرک قدرت دادن به عوامل بیرونی که اگر این رو یادم باشه خیلی میتونم واقعی تر و زیبا تر زندگی کنم و به نظر من برای همین که زیباتر زندگی کنیم خداوند شرک رو نمیبخشه چون با شرک نمیشه زیبا و شاد و قدرتمند زندگی کرد. چون با خودم میگم من که توانایی ندارم و چیزی دست من نیست پس نمیتونم خوب زندگی کنم .
من نباید اجازه بدم تا ذهنم با این شنیده ها برنامه ریزی بشه من باورم بر این هست که خداوند جهانی و زمینی رو آفرید و منو روی زمین قرار داد با تمام احتیاجاتم و گفت برو زندگی برای خودت بساز و لذت ببر و تجربخ کن . وخودش من رو هدایت میکنه برای زیباتر و شادتر زندگی کردن.
من باید سعی کنم چیزهایی رو باور کنم که به من کمک کنه برای زیباتر و لذتبخشتر زندگی کردن هر صحبتی و هر چیزی که باعث میشه من نگران شم وناراحت شم یعنی درست نیست و واقعی نیست چون اصل و اساس من بر پایهی شادی و آرامش آفریده شده و بارها در قرآن خداوند گفته نگران نباش چون همه چیز خودشه و خودش حمایت و هدایتم میکنه دیگه چرا نگرانی؟؟؟
استاد همینطور که گفتید ذهن ما همیشه دنبال مقصر گشتن هست تا خودمون رو راحت کنیم و زیبا گفتید استاد که بگم(من که تلاشم رو کردم ولی نشد) به خاطر اینکه خودم رو آروم کنم که من که مقصر نبودم .و اینجاست که من میشم به اصطلاح مظلومی که ناتوان بوده .اینجا یاد آیه ای از قرآن افتادم که به فرشتهها میگن (ما مستضعف بودیم و در جواب میشنون که مگر زمین خدا بزرگ نبود میرفتی جای دیگه )و این یعنی مستضعف و ناتوان و مظلومی وجود نداره من میتونم شاد و زیبا عالی و ناب زندگی کنی دنبال بهانه نباشم.
من باید حواسم باشه چی میشنوم و چی باورم میکنم که این باور کردن من باعث تجربه کردن همون باور و پذیرفتنش میشه و با همین باورها من زندگی عالی و زیبا و یا نازیبا برای خودم میسازم.
من باید ببینم چی به من کمک میکنه تا زیباتر زندگی کنم و همون رو باور کنم چون من به خاطر همین وارد این کره خاکی شدم و خداوند هم من رو هدایت میکنه به زیباتر زندگی کردن
[(چیزهایی که من تجربه میکنم آیینه تمام نمای باورهای منه)]
یکی از باورهای بارز من و تعقیرش این بود که:
من همیشه آرزوی به استقلال مالی رسیدن رو داشتم همیشه دوست داشتم کار کنم و برای خودم درامد داشته باشم و برای خودم خرج کنم و یکی از باورها و شرکی که در وجودم بود این بود که همسرم اجازه این کارو نمیده و واقعا همسرم مخالف بود بهشدت و کلی به مردهایی که همسرانشون کار میکردن بدو بیرا میگفت و این از باوری بود که من داشتم من بعد از وارد شدن به این سایت و این مباحث فهمیدم این باور منه و شرکه که من قدرت رو از خداوند گرفتم و به همسرم دادم.من تصمیم گرفتم کار کنم و با همسرم مطرح کردم خیلی مصمم و محکم اول همسرم گفت نه ولی این نه مثل همیشه نبود و من گفتم چرا من میخوام اینکارو بکنم و شروع کردم این رو بگم که باور کنید بدون هیچچچچچ بحثی بدون هیچچچ تنشی با همسرم شروع کردم و همسرم آروم قبول کرد.و توی این سیزده سال زندگی مشترکی که باهم داشتیم من میتونستم شروع کنم اما باورم این بود که همسرم نمیزاره و وقتی باور کردم همسرم کاره ای نیست و وقتی من میخوام میشود شد راحت و عالی
و واقعا من خیلی وقتها با باورهای محدود کننده خودم رو محدود کردم در صورتی که آزادی عمل داشتم اما باور من ،من رو محدود میکنه
به امید زیباتر و ثروتمندتر و خوشبخت و شادتر زندگی کردن برای همه مون
خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای
آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید.