نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 16
دیدگاه زیبا و تأثیرگذار رضا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
استاد این فایلهای نتایج رضا عطارروشن عزیز و توضیحات شما روی آن یک دوره بسیار پرارزش و غنی شده است. دورهای که به نظر اینجانب ارزش مالی و معنوی بسیار زیادی دارد. دورهای که میتوان آن را “بررسی موردی فردی موفق در استفاده از قانون” نامید.
واقعا قانون خیلی ساده است و چهار کلمه بیشتر نیست “احساس خوب = اتفاقات خوب” و همین احساس خوب خود را نگه داشتن و نجواها را کنترل کردن یک جهاد اکبر نیاز دارد، همان جهاد اکبری که رضای عزیز در روند رشد و تکامل خودش بروز داد و قدم به قدم، گام به گام رشد کرد و به نتایج عالی دست یافت.
استاد عباسمنش عزیز چقدر عالی بیان میکنید که تخصص کسب کردن و خلق ارزش کردن باعث میگردد پول به دنبال آدم بیاید و نتایج مالی یک اتفاق حتمی بعد از افزایش مهارت است. من یک مثال یادم آمد که حرف استاد عباسمنش عزیزم را تایید میکند و من خیلی وقت پیش از زبان استادی دیگر شنیده بودم که در ادامه بیان میکنم.
سال 1395 یک دوره فروشندگی شرکت کرده بودم، استاد دوره میگفت یک فروشنده موفق باید تخصص بینهایت بالایی درباره کالا یا خدمتی که میفروشد داشته باشد. ایشان برای توضیح آموزش خودش یک مثال عینی به ما نشان داد. فردی که بالاترین فروش یک نوع بیمه خاص را داشت. آن فرد را به صورت مجازی در کلاس ما اضافه کرد. ایشان بیش از ده سال در فروش بیمه تکمیلی سابقه داشتند و شروع به صحبت کردند، گفتند که که من سال گذشته کلا چهار قرارداد بیمه داشتم و چهار بیمه فروختم اما پورسانتی که دریافت کرده بود میلیاردی بود.
ایشان چهار فروش بیمه تکمیلی به چهار سازمان چند هزار نفره داشت که به ازای هر نفر از آنها پورسانت دریافت کرده بود، در ادامه گفت راز موفقیت من تخصص و مهارت من در بیمه تکمیلی است، ایشان میگفتند من با بیش از ده شرکت بیمه که کار بیمه تکمیلی میکنند کار میکنم و آنقدر درباره بیمه تکمیلی آنها اطلاعات دارم و قوانین را حفظ هستم که حتی خود کارمندان همان شرکتهای بیمه وقتی موضوع مهمی پیش میآید درباره بیمه خودشان از من سوال میپرسند که مثلا آیا این مورد را پوشش میدهد یا خیر؟!
یعنی آنقدر موضوع تخصص و مهارت داشتن مهم است که در هر رشته و یا فنی مهارت داشتند به تنهایی میتواند تفاوت ایجاد کند.
میخواهم یک فلش بک داشته باشم به یکسال قبل، من در مسیر رشد و توسعه شرکت شخصی خودم بودم که با تضاد بسیار شدیدی مواجه شدم. برای آنکه بتوانم نجواها را کنترل کنم تصمیم گرفتم مهارتهایم افزایش دهم یا مهارت جدیدی بیاموزم و این تصمیم خیلی جدی بود، یک الهامی در ذهن من آمد که تو بیش از سی سال است که از آغاز یادگیری زبان انگلیسی گذشته است اما نه میتوانی درست حرف بزنی و نه میتوانی درست بنویسی و زبان انگلیسی تو ضعیف است، تصمیم گرفتم زبان خودم تقویت کنم، ابتدا با یک اپلیکیشن زبان آموزی شروع کردم، سپس با شخصی که در لینکداین آشنا شده بودم و زبان انگلیسی عالی داشت و فایل تصویری چند دقیقهای میگذاشت که بدون توقف و تند تند انگلیسی حرف میزد، گفتگو کردم و قصد خودم بیان کردم و راهنمایی خواستم. ایشان یکی دو نفر به من معرفی کردند و گفتند اگر تصمیم جدی داری استاد خودم بهت معرفی میکنم. استاد ایشان استاد دانشگاه تهران بود که متد خاصی برای آیلتس داشت، با اشتیاق پذیرفتم و جلسه تعیین سطح گذاشتیم، استاد گفتند شما با اغماض از متوسط هم پایینتر هستید و گرنه مبتدی برازنده شماست.
ما هفتهای دو جلسه با هم کار کردیم، اولین جلسه زبانآموزی من با استاد برزگر 15/11/1400 بود و بعد از یکسال استمرار و تمرین و تمرین من 08/11/1401 امتحان آیلتس را دادم و امروز که این کامنت را مینویسم یعنی 25/11/1401 کارنامه آیلتسم به دستم رسید که موفق شدم نمره کلی 6 بگیرم و جالبتر اینکه بالاترین نمره من در مهارت اسپیکینگ با نمره 8 سپس رایتینگ با نمره 7 بوده است. در حال حاضر من روان انگلیسی صحبت میکنم و مطمئن هستم این مهارت زبان انگلیسی هم در ایران و هم در خارج از ایران در کنار مهارتهای فنی که دارم بسیار ارزش خلق خواهد کرد و دنیاهای جدیدی به روی من خواهد گشود.
استاد عباسمنش عزیز از شما صمیمانه سپاسگزاری میکنم و برای رضا عطارروشن عزیز آرزوی ثروت و سلامتی و موفقیت و شادکامی بیش از پیش دارم.
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:
تشخیص اصول ثروت ساختن بوسیله دوره های روانشناسی ثروت
سایر قسمت های «نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش»
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD575MB55 دقیقه
- فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 1652MB55 دقیقه
به نام خداوند که هدایت گر و حمایت گر مؤمنان است
سلام به استاد عباس منش عزیز و دوستان خوبم
در دوران تحصیل همیشه جز شاگرد متوسط ها بودم و هیچوقت توسط معلمم تشویق نشدم. چندبار به شدت تنبیه شدم اما هرگز طعم تشویق توسط معلمم را نچشیده بودم و چقدر دوست داشتم تشویق شدن را تجربه کنم.
خداوند رؤیای کودکی من را برآورده کرد و امروز در سن 42 سالگی مورد تشویق و تمجید استادم قرار گرفتم.
ذوق و شوقی که از شنیدن تشویق استادم در من ایجاد شد بسیار فراتر از انتظارم از تجربه تشویق شدن بود. هم از خداوند سپاسگزارم و هم از استاد عباس منش عزیز.
دلیل سپاسگزاری از خداوند را همه از استادمان آموخته ایم و نیاز به بازگو کردن ندارد.
اما دلیل سپاسگزاری از استاد عباس منش را دوست دارم بیان کنم تا هم برای خودم عبرت باشد و هم برای آنان که رؤیای ارزش خلق کردن دارند.
شاید رسم عمومی این باشد که همیشه استاد در نگاه و نظر شاگرد فردی خاص و متفاوت باشد که آن تفاوت ها باعث استادی او شده است.
استاد عباس منش با توجه به آگاهی، نتایج و قدرت تاثیرگذاری شان می توانند این نگرش خاص و متفاوت بودن را در ذهن مخاطبان خود ایجاد کنند به گونه ای که دنبال کنندگان او نتایج و شرایط استاد خود را دست نیافتنی و بسیار دور از خود تصور کنند.
اما استاد عباس منش مانند بسیاری از اساتید عمل نمی کند و هیچوقت به شاگردان از منظرکوچک بودن نگاه نکرده و با غرور و تکبر برخورد نکرده است. استاد عباس منش سعی کرده است به شکل های مختلف با در معرض نگاه قرار دادن زندگی خود با علاقمندان خود این باور را در ذهن ما ایجاد کند که من هم مانند شما زندگی میکنم.
من هم مثل شما هستم و زندگی روزمره من مانند همه شماست.
می خوابم، می خورم، خرید میکنم،تفریح می کنم،مسافرت می روم و مانند همه شما زندگی می کنم.
و حتی فراتر از آن با انتشار ویدیوهای افرادی که از آموزش های او استفاده کرده و نتایج عالی گرفته اند نزدیکی و صمیمیت بیشتری با دنبال کنندگان خود ایجاد کرده است.
شاید خیلی رازآلودتر و جذاب تر بود اگر استاد عباس منش نگاه ما را به خانه و زندگی خود راه نمی داد. درباره افکار منفی ذهن خود صحبت نمی کرد و حتی ویدیوهای من یا سایر دوستان را منتشر نمی کرد و هرگز از شاگردان خود تشکر نمی کرد.
اما اساتید مرجع اینگونه نیستند
اساتید مرجع انسانهایی هستند که از همه نظر بر جهان پیرامون خود تاثیر می گذارند و این ویژگی خاص بودن آنهاست.
استاد عباس منش عزیز تشکر شما ایمان مرا قوی تر کرده و تعهد و استمرار مرا افزون کرده است. به یاری خداوند و همراهی شما در مسیر خلق ارزش در زندگی شخصی و دنیایی ام ادامه خواهم داد.
ارزش خلق کردن و احساس ارزشمند بودن بالاترین رسالتی است که انسان می تواند در زندگی دنبال کند.
ماه ها و سال های اولی که با شما آشنا شدم هدفم فقط ثروتمند شدن بود. آنچه تصور می کردم ندارم و برای خوشبختی باید به دستش بیاورم.
اما هرچه بیشتر ادامه دادم متوجه شدم نه تنها در زندگی ام ثروت ندارم بلکه عشق هم ندارم، ذوق و شوق هم ندارم، سلامتی هم ندارم، احساس خوب هم ندارم و از همه مهمتر خدا را هم ندارم.
این بود که انگیزه و هدف من از دنبال کردن آموزش های شما تغییر کرد و تصمیم گرفتم در جستجوی نداشته های مهمتر باشم.
روند جستجوی نداشته هایم را در ویدیوهای تصویری شرح دادم و به مرور که نداشته های خود را پیدا می کردم آنچه در ابتدای آشنایی ام در رویای یافتنش بودم خودبخود در مسیر زندگی ام پیدا شد.
بارها در نوشته های دوستانم خواندم که از شنیدن توضیحات من و دیدن نتایج من اشک شوق در چشمانشان حلقه بسته است و برای این تاثیری که با ارزش خلق کردنم در احساس دوستانم گذاشته ام خداوند را سپاسگزارم اما امروز با شنیدن تشویق های شما اشک در چشمانم حلقه بست.
اشک من بر خلاف دوستانم اشک شادی نیست بلکه اشک ناراحتی است چون در این سالها می توانستم بسیار بهتر از این عمل کنم اما کوتاهی کردم.
آنجا که فرمودید نشانه های مالی مثل خونه و ماشین را می توان دید اما تغییرات درونی را نمی توان مشاهده کرد تلنگری برای من بود که چقدر می توانستم بهتر از این عمل کنم اما دچار روزمرگی ها و مشغولیات دنیایی شدم.
اما از شما استاد عزیز آموخته ام که ناراحتی را در خودم نگه ندارم بلکه آن را به انگیزه و اشتیاق سوزان برای بهتر شدن و ارزشمندتر شدن تبدیل کنم و امروز بار دیگر با شما استاد عزیز تحدید پیمان می کنم و متعهد می شوم با تمرکز و انگیزه بیشتری به دنبال خلق ارزش بیشتر باشم.
نکته جالب توجه درباره مستند زندگی ام اینکه هرگز تصور نمی کردم مسیری که طی کرده و تغییراتی که در زندگی ام تجربه کرده ام تا این حد الهام بخش و انگیزه بخش برای دوستانم باشد و جالب اینکه این چند ساعت فقط بخش کوچکی از تغییرات و نتایج استفاده از آموزش های شما استاد عزیز بود.
امروز که در این فایل درباره ارزش گذاری و ورود ثروت و نعمت به زندگی صحبت کردید، این موضوع توجه من را جلب کرد که در این چند ساله که من با استفاده از آموزش های شما استاد عزیز زندگی ام را متحول کرده ام همسرم نیز از این شرایط استفاده کرده و اکنون صاحب کسب و کاری است که بسیار موفق و پولساز است.
همین چند سال قبل بود که آرزوی همسرم این بود که 50 هزارتومان پول در کیفش داشته باشد. رویایی که هرگز در آن سالها از طرف من برآورده نشد اما سال 95 که شرایط افکار و احساس من تغییر بنیادی کرده بود تغییرات خوبی در همسرم ایجاد شد که کاملا خودبخودی و بدون اصرار من بود و کسب و کار خودش رو با 7 میلیون تومان و تاسیس فروشگاه پوشاک زنانه و بدلیجات شروع کرد.
یادمه در اولین سفر که برای خرید مغازه به تهران رفتیم با دو یا سه پاکت جنس برگشتیم چون همه پولی که داشت را خرید کرد.
با اینکه من در شرایط مالی بهتر از قبل بودم ولی هرگز به او کمک نکردم و البته خودش هم اصراری به این کار نداشت.
قدم به قدم کار رو پیش برد و بدون وام، قرض یا دسته چک کسب و کار خودش رو گسترش داد و خدا رو شکر امروز شرایط بسیار عالی در کسب و کار خودش داره که اگه می دونستم انقدر ویدیوهای نتایج برای بچه ها تاثیرگذاره از همسرم هم می خواستم که در کنار من از نتایج خودش صحبت کنه.
چون خیلی از خانم های ایرانی شرایط مشابه همسر من دارند و خانه دار هستند و پول و سرمایه ای ندارند و دقیقا همسر من با همین شرایط شروع کرد و به لطف خدا سالهاست از نظر مالی مستقل شده و جالبه که تقریبا همه خرج خوراک خونه رو خودش پرداخت میکنه چون علاقه به خرید داره و معمولا خودش می ره خرید هزینه ها رو خودش پرداخت میکنه
مقدار خیلی زیاد برای خودش انواع طلا و جواهرات خریده چیزی که از بچگی عاشقش بود و من هرگز نتونستم براش بخرم و خودش خرید.
همسر من به قدری خجالتی بود که تا همین چند سال قبل توان خرید کردن از سوپر مارکت رو نداشت چون خجالت می کشید اما امروز به شکل فوق العاده ای در کار فروش موفق عمل می کنه.
یعنی برای من نمونه واضح فردی است که از هیچ هیچ به این شرایط رسیده و توانایی های عجیبی در ارتباط برقرار کردن با مشتری و … در همسرم مشاهده میکنم که تعجب می کنم تا حالا این توانایی ها کجا بود.
کسب و کاری که از یک مغازه 10 متری با 7 میلیون سرمایه شروع شد که تازه 2 میلیون از اون هم بابت خرید کولر هزینه شد الان به مغازه ای 30 متری تبدیل شده با صد برابر سرمایه اجناس و صدها میلیون هم در این دو سه ساله برای خودش طلا خریده
نکته جالب تر اینکه مغازه همسرم در یک خیابان فرعی است و به اصطلاح فروشگاه محله ای حساب میشه
نکته جالب تر اینکه همسرم کارتخوان بانکی نداره و کارتخوانی که در مغازه اش هست برای ابزار و یراق چند سال پیش منه
نکته جالب تر اینکه در این سالها هرگز همسرم صبح سر کار نرفت و فقط بعد از ظهر ها میره مغازه
نکته جالب تر اینکه در ایام بیماری که همه جا تعطیل بود و قرنتینه بود فروش همسر من بارها و بارها بیشتر از قبل شد
نکته جالب تر اینکه تابلوی مغازه همسر من متعلق به کرایه نشین قبلی بوده و حوصله عوض کردنش رو نداره
نکته جالب تر اینکه همسر من در شبکه های مجازی برای کارش تبلیغ نمیکنه و کمتر از یک سال تازه یاد گرفته بود استوری واتس اپ میذاشت که از وقتی فیلتر شد هم دیگه سراغش نرفت
فردی که تا همین چند سال پیش هیچ توانایی در خودش نمی دید و محتاج کمک خانواده اش بود بدون سرمایه و مدرک و وام و دسته چک و قرض و هیچی الان ده ها برابر یک کارمند که از سالها سابقه کار داره درآمد داره.
حالا شاید سوال پیش بیاد که این همه موفقیت رو چطور به دست آورده یا از چه دوره و فایل و روشی استفاده کرده و جالبه بدونید که از هیچ
من در شروع آشنایی با استاد روابط عاطفی مناسبی با همسرم نداشتم ولی وقتی از دوره قانون آفرینش استفاده کردم تصمیاتی گرفتم که هرطور شده باید رابطم با همسرم رو بهبود بدم و این موضوع برام مهم شد چون می دونستم بیشترین ارتباط من در زندگی با همسرم هست و اگه رابطه خوبی نداشته باشم تحت فشار ذهنی خواهم بود بنابراین بهبود روابط برام الزامی شد.
خیلی تلاش می کردم ولی نتیجه خاصی نگرفتم تا دوره عشق و مودت توسط استاد ارائه شد و یکی از جملاتی که از استاد در این دوره شنیدم و درعین حالی که اصلا نمی تونستم باور کنم این بود که (شما روی خودت کار کنی رفتار همسرت عوض میشه)
خیلی به نظرم خنده دار اومد و حتی با خودم گفتم از استاد عباس منش انتظار همچین حرفی رو نداشتم ولی با خودم فکر کردم اگه چیزی برای من خنده داره به این معنی نیست که واقعیت نداره بلکه من درباره اش هیچی نمی دونم و تجربه ای ندارم.
به همین دلیل تصمیم گرفتم این حرف رو باور کنم و خیلی روی دوره عشق و مودت کار کردم و انصافا من یک طرفه روی این موضوع کار کردم و اصلا نه به همسرم گفتم و نه میدونه که این دوره رو استفاده کردم و بعد از چند هفته تغییرات خیلی کوچیک در رفتارش مشاهده کردم که با اینکه اصلا چیز خاصی نبود ولی برای من نشونه بود
راستش یه جورایی خدا در ذهنم این حرف رو مرور کرد که این یک نشونه است والا اون تغییر انقدر کوچیک بود که از نظر ذهن منطقی من اصلا مهم نبود ولی ادامه دادم و به مرور تغییراتی در رفتار همسرم ایجاد شد که یه وقت هایی انگشت به دهن می موندم و می گفتم چطور ممکنه یه هو انقدر تغییر ایجاد بشه حتی در موضوعات مربوط به کسب و کار
از نظر خودم همسرم خیلی موفق تر از من بوده چون من شبانه روز روی افکارِ ، نگرش و عملکردم کار کردم ولی همسرم فقط با من زندگی کرده و خودبخود تغییر کرده.
خلاصه مطلب یک کلام: هیچ چیزی جلودارش نیست که به خواسته اش نرسه.
یعنی وقتی باید بره تهران برای خرید جنس هیچی براش مهم نیست الا رفتن و خرید کردن و بعدش هم که فروختن
یه وقت هایی چیزهایی درباره فروش میگه که برام جالبه و طبق آموزش های استاده
مثلا اینکه خیلی وقت ها در ذهنش اجناس رو می فروشه
فکر میکنه به اینکه این جنس مناسب فلان مشتریه و در ذهنش به قیمتی که دوست داره بهش می فروشش و یکی دو روز بعد بهم میگه رضا فلانی اومد همون جنس ها رو بهش فروختم
بیشتر از اینکه مشتری ازش خرید کنه همسرم به مشتری ها جنس می فروشه و همیشه از این توانایی اش متعجب می شم
ولی خدا رو شکر داستانهای کسب و کارش خیلی به بهبود باورهای من کمک کرده
مثلا یکی از باورهای من این بود که خانم ها پول ندارند که از آموزش های من استفاده کنند چون دستشون تو جیب همسرشونه
دلیلش هم این بود که مادر و خواهرها و همه خانم های اطرافم در همین شرایط بودند
ولی دیدن انبوه خانم هایی که از همسرم خرید می کنند خیلی بهم کمک کرد که این باور اشتباه رو تغییر بدم
یه جورایی خدا همسرم و کسب و کارش رو مکمل باورسازی من قرار داده و خدا رو برای این نعمت و فرصت سپاسگزارم
به نظرم توضیحات استاد عزیز در این قسمت یک کلاس کارآفرینی بود که اگه کسی رویای تغییر کردن داشته باشه به انجام همین مراحل میتونه به موفقیت های عالی برسه
چون هرچی استاد می گفت رو نه تنها در خودم بلکه چون در همسرم که خانه دار بود مشاهده کرده بودم خیلی برام جذاب بود و دوست داشتم این موضوع رو با دیگران به اشتراک بذارم.
سالها قبل در کامنت ها درباره روابطم با همسرم چیزهایی نوشته بودم که شرایط مناسبی نداشتیم و بهتر شده ولی این نوشته در واقع چند سال بعد اون نوشته هاست وقتی که من از آموزش های دوره عشق و مودت استفاده کردم و به لطف خدا همه چیز تغییر کرد.
انشاالله همیشه در مسیر ارزش آفرینی حرکت کنیم و از خودمون ردپای مثبت و موثری در دنیا باقی بذاریم چون هرآنچه از نعمت ها از خداوند به شکل پول و ماشین و … دریافت میکنیم که از خداونده و در این دنیا باقی می مونه و ما رهسپار اون دنیا میشیم.
در سرای آخرین میزان عملکرد ما بر اساس نعمت های دریافتی از خداوند نیست چون از خداونده و در دنیا باقی مونده بلکه ملاک محاسبه ارزشی است که ما در مدت حیات خود در دنیا ایجاد کردیم و آثارش در دنیا باقی می مونه
شاد و موفق باشید.