قانون تغییر ناخواسته ها


در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه  آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.

2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.


منابع بیشتر:

بررسی حجاب در قرآن

با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی

تمرکز بر بهبود آنچه می توانم

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    389MB
    50 دقیقه
  • فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها
    49MB
    50 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

708 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ندا گلی» در این صفحه: 2
  1. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1871 روز

    سلام بر همه عزیزان

    روزشمار 121 روز اول فصل 5

    خدایا شکر که فصل دیگری برای مرور بر این اگاهی های ناب و طلایی و فوق العاده شد

    تصمیم گرفتم از تمام مطالبش هر روز تو دفترم در ادامه روزشمارهای قبلی نت برداری کنم راجع بهشون فکر کنم برای خودم مثال بیارم و کامنت بزارم

    روی این فایل بینظیییییر قبلا هم کامنت گذاشتم و چقدر عاللی که اولین قدم این فصل برای سفرنامه شده

    برداشت های تازه خودم و جواب سوال رو میدم

    تو نت برداری هام نوشتم

    «با هرچیز بجنگی با هرچیز مبارزه کنی از همان جنس اتفاقات بیشتر وارد زندگیت میکنی بخاطر توجه بیشتر بهش »

    نشستم با خودم گفتم بشین فکر کن تو با چیا تو کل این چند سال جنگیدی و مقاومت کردی و بیشتر شد خب خیلی قبل ترها رو هرچی فکر کردم یادم نیومد قطعا کمبود توش بوده چون من همیشه با این موضوع در جنگ بودم منم دختر سیاسی بودم یعنی موارد سیاسی رو خیلی دنبال میکردم و هرجا بحث این موضوعات بود زود خودمو مینداختم وسط و از همون جنس هم وارد زندگیم میکردم یه مثال همین الان اومدم تو ذهنم حدود هشت نه سال پیش شایدم بیشتر یادم نیس زمانی که گشت ارشاد تازه اومده بود اینقدر دیس کردم و اینقدر مخالفش بودم و هرجا راجبش حرف میزدم و مخالفتم و اعلام میکردم که یکبار نزدیک بود ببرنم تازه من اصلااا بد نمیگشتم یعنی هیچ وقت پوششم طوری نبود که توجه کسی رو جلب کنم یا کسی بخواد بهم تذکر بده حالا یا بخاطر محل زندگی یا تاثیرات خانواده هرچی کلن اینجوری بود اما عجیب سر لج افتاده بودم خب چون دوستای خیلی بد پوششی داشتم و این موضوع هم برام خوشایند بود یعنی خودم از پوشش به اصطلاح جلف خوشم میومد اما جسارت انجامش و نداشتم حالا تعریفی که اون زمان میتونستم براش بکار ببرم در صورتی که با ذهن و منطق الانم برگردم ب اون زمان اولا که اصلا همچین جذبی ندارم اگه حتی یک درصدم ازاد باشه اون پوشش ها رو انتخاب نمیکردم بعد اون دیگه رفته رفته طرز فکرم فرکانسم تغییر کرد که کلن گاردم از موضوع گشت اومد پایین اونا کمتر شدن یا بودن وای من نمیدیدم و نمیدونم اما ازون زمان تا ب الان حتی جاهایی که ماشین گشت هم بوده یکبار بمن تذکر ندادن با اینکه یوقتا پیش اومده حتی شالم افتاده یا مانتوم کوتاه بوده یا حالا هرچی فقط یادمه یبار سر همین داستانای اخیر از بیرون مرکز خرید برمیگشتم شالم افتاده بود خانم گشت اومد با ادب و احترام گفت که عزیزم لطفا شالتو سرت کن ممنونم در همین حد و همین جمله با اینکه قبلا فکر میکردم اونا جلادن یا بی ادب و گستاخن یا خیلی وحشی ان ببخشین اما اینطور نبود و اونا هم دارن وظیفشون رو انجام میدن

    دومین مورد که باهاش در جنگ بودم خساست بود هرچی ادمای خسیس دورمو نقص کردم (و اگه تونستم عوضشون کردم یعنی اگه خانوادم نبودن مثلا دوست یا حالا کسایی که باهاشون وارد رابطه بودم ) بیشتر اونا رو وارد زندگیم کردم یعنی اون شخص رفته با اسم قیافه جایگاه جدید برگشته اینقدر رو مخم بود که دیگه حتی همکارام رییسم کم کم خانواده هم که اصلا این خصوصیات نداشتن من توشون میدیدم چون توجه م روش بود بمرور با کار کردن روی قسمتهای الگوهای تکراری حذف شد اما هنوز این مورد در افکار من هست و کم و بیش نمونه ش و میبینم ریشه کن نشده و خیلی خیلی احتیاج به کنترل ذهن زیادی داره

    «نتیجه افکار با احساس خودش و نشون میده که هرکدوم از ما ازین طریق اتفاقات و رقم میزنیم »

    این مورد و الان دیگه تقریبا تپش موفق شدم اصلا نمیگم دیگه عالی شدم اما خیلی خیلی بهتر از قبلم حداقل میتونم تشخیص بدم الان چه احساسی دارم و جهت بدم بهش که بمونه رو این احساس یا بره سمت زیبایی یا وقتی احساسم سر موضوعی خوب نیست میگردم دنبال ریشش یا اتفاقی که افتاده خوب باشه میگم ببین بخاطر این این این بود اگه احساسم بد باشه میگم خب بدترش نکن بیا درستش کنیم تو فایل های این مدلی که استاد خیلی از منطق حرف میزنه هم زیاد گوش دادم تا این موضوع که بنظرم اصل هست و بتونم تا حد زیادی پایدارش کنم چون خیلی جاها کنترل از دستم خارج میشه حتی با اینکه میدونم و میفهمم این موضوع رو

    «مسیر درست و خودت تشخیص بده از احساسات نه مسیری که اکثر جامعه میرن»

    احساس احساس مهمترین موضوع کل قوانین اللهی چقدر باید روش کار کنم و چقدر کارکردن رو این بخش لذت بخشه چون احساس خوب خیلی خیلی فراتر از بیانش با کلمه ست

    «ما تو جهان دو قطبی زندگی میکنیم و خودمون تعیین میکنیم که توجه مون کدوم سمت باشه »

    من این مبحث و وقتی بهش فکر میکنم خیلی ارامش بخشه برام اینکه من خالق زندگی خودمم قبلا فکر میکردم سرنوشت یسری ها اندوه و ناراحتی و.. هست و هرچقدر تلاش کنن اوضاعشون تغییر نمیکنه اما این که جهان ما دو قطبیه یعنی هم فقر هست هم ثروت هم زشت هم زیبا هم جنگل هم بیابون هم خوبی هم بدی تو با فکرت و کانون توجه ت مسیر این قطب و مشخص میکنی این خیلی خیلی موضوع منطقی و مهنی برای طرز فکرم بود که تو یکی از جلسات ثروت یک هم بخوبی راجع بهش صحبت کردین

    و اخرین نکته ای که برداشت کردم

    «اگه قرار بود با جنگ و قیام کردن اوضاع تغییر کنه و مشکلات حل بشه الان تو کل تاریخ و کیهان همه مشکلاتشون حل شده بود و کسی مشکلی نداشت »

    استاد عزیزم تک به تک واو به واو جملاتتون دنیایی درس توشه من شاگرد ترجیح میدم تا اخر عمرم همین جملات و بارها تکرار کنم تا اویزه گوشم بشه و بتونم تو زندگیم اجراشون کنم و از برکات و نعمتهایی که بعنوان پاداش و جایزه بهم میرسه لذت ببرم و سپاسگزار باشم

    ممنونم ازتون ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1871 روز

    سلام بر همه عزیزان

    استاد عزیزم اول از همه تبریک به نوع جدید فیلمبرداری تون که چه باحال و متفاوت بک و تار کردین و لباس سفید با این کلاه چقدر بهتون میاد

    چشماتونم شبیه پیشی شده

    دقیقا این مسائل که ازش صحبت کردین برای پارسال بود و تا اسفند تقریبا همه درگیرش بودن و بجرات میتونم بگم اکثریت فقط به فکر خودشون و منافع خودشون بودن تا دلسوزی برای فوت اون شخص خب طبیعتا چون ما تو این کشور زندگی میکنیم نمیتونم بگم اصلا درگیرش نبودم چرا تا یک دو ماه تقریبا هرجا میرفتی همه حرف و صحبتها راجع ب همین موضوع بود یا موضوعاتی که افرادی که بابتش قیام کرده بودن اما چون با شما و قوانینتون اشنا بودم میدونم که باورتون میشه شاید از 100 درصد بگم فقط 30 درصد حرفهاش و میشنیدم درگیری ها رو میدیدم به لطف خداوند و اموزه های شما خیلی جاها که درگیری بود و خیلی ها حالا به گفته بعضی ها بیگناه و اتفاقی حتی ازونجا رد میشدن و زخمی شدن من نشدم البته که اتفاق نبوده و من بیخبرم از فرکانس اون شخص خیلی نمیخوام راجع به اون دوره ها صحبت کنم فکر کردن بهش هم ناراحتم میکنه چون اتفاق های ناجالب و غم انگیزی افتاد و من همیشه تا میومدم خیلی تو ناراحتی ش بمونم یادم میفتاد تمرکز و توجه به هرچیز اون و بیشتر میکنه و انقدر اکثرا گارد داشتن نسبت به این موضوع نمیشد بهشون بگی نمیخوام راجع بهش صحبت کنم یا حرفی برعکس اون چیزی که اون افراد میخواستن بزنم ترجیح میدادم یا محل و ترک کنم حالا به بهانه های مختلف یا بحث و عوض کنم و خدا رو شکر میکنم که از اخبار و فضای مجازی دور بودم

    اون موقع ها هدایت شدم به فایل های حجاب در قران شما که دقیقا تو همون زمان بود

    عجب حرفی زدین استاااد ساعتها تفکر لازم داره کسایی که میگن دیگران حق ما رو خوردن و باید اینجور باشه اونجور باشه خودشون دارن به بقیه زور میگن که بیا شرکت کن تو این موضوع ها سرتو چرا کردی تو برف؟ باید توام واکنش نشون بدی و… اگه ما دنبال ازادی هستیم باید دیگران هم ازاد بزاریم هرطور مایل هستن رفتار کنن

    استاد جانم دقیقا همینطوره که فرمودین تا قبل از این داستانا خود من اینقدر اینور اونور بدون شال بودم نه از قصد ها ناخوداگاه اصلا عادت کرده بودم کسی هم حتی یکبار بهم تذکر بدحجابی نداد اما تو حوالی این داستانا سعی میکردم شال و رو سرم نگه دارم که خودمو درگیر حواشی و یسری مسائل نکنم حتی با کسایی که میگفتن تو برعکسی تا قبل این موضوع ها بی حجاب بودی حالا حجاب دار شدی و من اصلا سعی نمیکردم باهاشون بحث کنم اون دوره هم تمرکزم بیشتر روی خودشناسی و فایل های شما بود نمیخواستم موضوعی تمرکزمو از بین ببره میخوام بگم دقیقا درست میگین که وقتی توجه ت از موضوعی برداشته میشه خود به خود اون مسئله حل میشه مسایل این شکلی البته وگرنه یسری مسایل فیزیکی هست که خودت باید حلش کنی

    من بعلت بد مسیری و محدوده ترافیکی با مترو تردد میکنم برای رفتن به محل کارم و صبح ها چون خیلی شلوغ میشه معمولا اقایون میان واگن خانمها همیشه هم دارن دعوا میکنن یبار شنیدم یه اقایی بلند به خانمهایی که داشتن غر میردن و اعتراض میکردن گفت چطور تو مسایل دیگه از برابری صحبت میکنین مگه دنبال ازادی نبودین حالا سر جا دارین دعوا میکنین کاری به درست یا غلط بودن حرفش ندارم اما میخوام بگم تو هر شرایطی همیشه یسری افراد هستن که بخوان از اب گلولاد ماهی بگیرن من خودم برای اینکه درگیر نشم باهاشون و تو دعواها نباشم معمولا واگن های اخر و انتخاب میکنم اونجا چون تعداد خانمها بیشتره اقایون نمیان یکم برای سوار شدن سخت تر هست اما حداقل انرژی روحی م حفظ میشه

    تجربه من از جنگیدن با ناخواسته ها

    همیشه گله و شکایت داشتم غر میزدم ازینکه مدیر قبلی ما چرا اینقدر بیشعوره وقت و بی وقت ساعتهای غیر اداری تماس میگیره یسری چیزها رو نمیفهمه همش رفتارش رو مخم بود گفتم ولش کنم بابا بیام بیرون از اون کار حالا مدیر الانم اپدیت شده نسخه اونه تو یسری موارد واقعا باشعوره اما در صورتی که تو شخصیتش نیست یهو یه رفتارهای عجیبی نشون میده که میفهمم توجه خودمه و سری درستش میکنم و ذهنمو کنترل میکنم و واقعا برمیگرده رفتارش انگار که کنترلش دستمه و یاد گرفتم و متوجه شدم موضوع از کجا اب میخورد اما بقول شما ما انسانها فراموشکاریم و طبیعتا جاهایی که یادم میره با مخ میام تو زمین

    ممنونم استاد قشنگم بابت دادن این اگاهی ها بما بدون تعصب یا گرایش خاصی منطق و قانون الهی رو در اختیار ما به رایگان قرار میدین دوستتون دارم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: