قانون تغییر ناخواسته ها
در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
به نام رب العالمین
روز 121 ام از روزشمار من
سلام بر استاد عزیز
خدا را شکر میکنم که این روزشمار ادامه پیدا کرده و من در فصل پنجمش قرار گرفته ام.
با اینکه این فایل ها را بارها گوش کرده ام اما وقتی در روزشمار قرار میگیره یه جور دیگه میشنوم و یه جور دیگه درک میکنم.
الان تقریبا یکسال و چند ماه از این فایل گذشته و هیچ تغییری در ایران پیش نیومده. تازه به نظر من سخت تر و بد تر شده و متاسفانه انسان های زیادی کشته شدند چون کانون توجهشون به اصلاح دیگران بوده و به خاطر یک کسی دیگر وارد فداکاری شدند و به خیال خودشون میخواستند اصلاح کنند.
اما من الان میدونم که تغییر از خودم شروع میشه من نه حق دارم و نه میتونم کسی را تغییر بدم.
پس کانون توجهم را از مسائلی که دوست ندارم ببینم و یا بشنوم برمیدارم و به آنچه دوست دارم میگذارم.
تا قبل از اومدن در این سایت من هم مثل اکثریت مردم فکر میکردم که باید و وظیفه من هست تا آنچه بدی است را بگویم و بخاطرش بجنگم
حالا میتونست در یک خانواده کوچک خودمون باشه که بحث ها میگرفت و من وظیفه خودم میدونستم که دیگران را تغییر بدم.
غافل از اینکه مگه من خودم تغییر کرده ام . مگه هر مطلبی را که خوانده ام و یاد گرفته ام عمل کرده ام که توقع دارم دیگران به حرف ها و نظرات من گوش کنند.
همون سالی که استاد ازش یاد میکنند سال 1388 که اینجا غوغایی بود و منهم خودم را مسئول میدونستم که سهمی در تغییر داشته باشم جوون بودم و خام .
اما همون سال که خیلی خیلی از جوانها کشته شدند و خیلی ها به زندان ها رفتند من بدون اینکه قانون را بدونم اما فهمیدم این راه فایده ای نداره.
در سال های بعد هر اتفاقی که میفتاد فقط میدیدم و میشنیدم و متاسفانه غصه میخوردم.
اما پارسال چون در این سایت بودم و کمی آگاهی پیدا کرده بودم میدونستم تا هر کدوم از ما تغییر را از خودمون شروع نکنیم هیچ چیزی تغییر نمیکنه.
من باید خودم را تغییر بدم من باید به زیبایی ها توجه کنم و در دل هر ناخوشایندی دنبال خوشایندها باشم باید سپاسگزاری کردن را یاد بگیرم باید خودم سپاسگزارتر بشم. هر روز یه ذره بهتر، حتما تغییرات برای من پیش میاد.
و با هیچ کسی دیگه بحث نکردم و واقعا وقتم را برای هیچ کس نذاشتم حتی همسرم.
همسر من عاشق اخباره و گوش کردن اخبار جزء روتین شبانه اش هست اما من بلافاصله هدفون توی گوشم میزارم و فایل گوش میکنم.
حتی چیزی را برام تعریف میکنه در ظاهر گوش میکنم اما نه نظر میدم نه بحث میکنم.
یاد گرفتم من فقط مسئول خودم هستم من فقط حق دارم خودم را تغییر بدم . من نه میتوانم و نه حق دارم که به کسی چیزی بگویم تا تغییر کند
همونطور که من در مسیر آگاهی قرار گرفتم هرکسی بخواهد خدا هدایتش میکنه به هر راهی که برای او مناسب تر است.
و من فکر میکنم مردم ایران ناسپاسی را یاد گرفته اند و اصلا سپاسگزار آنچه دارند نیستند و همیشه ناراضی هستند. من نمیگم نباید بیشتر خواست من از استاد یاد گرفتم بابت اونچیزی که دارم شکرگزاری بکنم تا بعد با فرکانس شکرگزاری هر چیزی ممکن میشه.
اما متاسفانه در ایران حداقل آن چه که من میبینم و میشنوم ناسپاسی است و فقط غر زدن و توجه به آنچه دوست ندارند ، است. و کمار کسی را میبینم که شکرگزار باشه. و مشکل از همینجا شروع میشه.
و انچه من در مردم آمریکا با سریال های سفر به آنریکا دیدم سپاسگزاری بود. و سپاسگزار بودن مردم باعث پیشرفت اون مردم شده.
خدا را شکر که من متوجه شده ام و آگاهانه سپاسگزار شده ام. و سعی میکنم که سپاسگزار باشم.
جالبه استاد الان که شما تعریف کردید یاد خودم افتادم که سال ها قبل من هر جا کار میکردم بسیار محیط های خوبی بود مدیرهای خوبی داشتم همکارهای عالی و من همیشه این را میگفتم و هر جایی که میرفتم با این موضوع روبرو میشدم . اما چون همیشه میگفتم حقوق خوب نمیدن و غر میزدم که دریافتی من همیشه قانونی است و بیشتر نمیدن و این را تکرار میکردم . از جنس همون حقوق کم نصیبم میشد.
الان میفهمم چون توجه من به این مشکل بود هرجا هم میرفتم با این مشکل مواجه میشدم.
چون کانون توجه من به این بود و متاسفانه برای همه هم میگفتم یعنی اگه جهان هم میخواست تغییر بده اینقدر من گفته بودم که قانون فکر میکرد من این را دوست دارم پس حقوق کم به من میداد. (خنده)
الان یکدفعه یاد اونموقع ها افتادم که ای بابا من خودم زندگیم را چگونه خلق کرده بودم. باورتون نمیشه چه جاهای خوبی من کار کردم که آرزوی خیلی ها بود و من همیشه از محل کارهایم تعریف میکردم و الانم تعریف میکنم ولی حقوق به حد معمول بود.
من الان خوشحالم که این پاشنه آشیل را متوجه شدم تا آگاهانه در مورد چیزهای خوب صحبت کنم هر آنچه دوست دارم که بشه آگاهانه بیان کنم تا احساس خوب بگیرم.
چقدر قانون درست کار میکنه. ما کارمون را درست انجام بدیم دیگه نگران جهان نباشیم اون کارش را خوب بلده و بدون نقص انجام میده.
جهان به کانون توجه ما پاسخ میده . ما به چی توجه میکنیم از جنس همون چیز به ما داده میشه.
احساسمون چجوریه . اگه احساسات ما خوبه اگه حالمون خوبه جهان چیزهای خوب به ما بیشتر میده تا حال خوب ما تکرار بشه و این موضوع دیگه تکرار میشه . چرا؟ چون ما اول آگاهانه به چیزهای خوب توجه میکنیم و بعد بر اثر تکرار دیگه ناخودآگاه اینکار تکرار میشه.
خدایا شکرت بخاطر این مسیر سبز
خیلی خیلی دوستتون دارم
سپاسگزارم