اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
زمانیکه در مدار زندگی قرار میگیری انسانها و افراد هم راستا با افکار و باورهای ما در مسیر مون پدیدار میشن،و جهان خودش افراد خارج از دایره فرکانسی ما رو از جریانات و مدارات ما خارج میکنه،
سعی کنیم نگران کسی نباشیم،چون نگران کسی بودن و شما هم نگران کسی دیگه ای باشی حتی خواهر مادر بچه یا همسرت،این چه رابطه ای باید باشه که بقول خودت متوکل باشی اما نگرانی هم داشته باشی،زمانی میتونی نگران باشی که به وجود خدا اعتقاد و التیامی نداری و نگاه شرک آلود در وجودت ایجاد میشه،
قرار نیست در روابط زیاده روی کنی و حتی اونقدر تندروباشی تا محدودیت در روابط بوجود بیاد و همسرت یا طرف مقابلت قربانی خواسته های شما باشه.
در رابطه با همسرم طوری باهم راحت و ریلکس هستیم که چیزی برای پنهان کردن نداریم تمام رمز کارتها و رمز موبایل منو همسرم مشخصه و جفتمون چیزی برای پنهان کردن از هم نداریم،حتی من قبل از شنیدن فایلها و عضو شدن در سایت استاد خیلی نگران دوری از همسرم بودم بدون هم جایی نمیرفتیم اما الان که دارم این کامنت نگارش میکنم همسرم فرستادم خونه بابام تو شمال تا یک هفته هم خودم و هم همسرم بدور از هم در پناه پروردگار عالم بتونیم باورهای درست خودمون رو از طریق هدایت و ایده های جدید ایجاد کنیم تا خواسته های جدید برامون پدید بیاد،
تمام ویژگیهایی که شما داری براساس قانون پایه ریزی میشه،شما روی خودت کار میکنی جهان انسان یاافراد مختلف و همسو با افکار تو سر راهت هدایت میکنه و وارد مدارت میشه،من که میخوام در رابطه عالی باشم واقعا من آدم مناسب هستم هیچ نیازی نیست ما خانواده و افراد و دوستانمون رو عوض کنیم وقتی طبق قانون عمل کنی مخفی کاری نداشته باشی افراد همسو با باورهات وارد زندگیت میشن،جهان آدمهای دایره و پیرامونت رو چیدمان میکنه.
ما برای خودمون زندگی میکنیم،اونقدر روی عزت نفس و اعتماد بنفس و لیاقتت و باورهات کار کن و از زندگیت لذت ببر و با آرامش باش،تو برای خودت زندگی میکنی نه برای دیگران یا برای کسب تایید دیگران،
سپاسگزار خداوند فاضل و رزاق و وهاب و مهربان که امروز هم سالم سلامت تونستم آموزه ها و آگاهی های ناب سایت را دریافت کنم و بهره مند بشم از سایت ارزشمند استاد عباس منش عزیز.
اول از همه میخوام به خودم احسنت بگم در زمینه ی چک نکردن وسایل شخصی ایمیل و تمام اینا …که ۹۰درصد عالی هستم و چندسالی هست که این کار رو انجام نمیدم راستش از زمانی که اومدم اینجا و کم کم این ضعف شخصیتی از من دور شد ولی نکته ی خیلی خوبی گفتید این کار وقتی خواستیم انجام بدیم با اهرم رنج این که این کار ما نشون از صعف ماست اینو که بگیم کسی که در مسیر رشد هست استپ میکنه و رفته رفته میزاره کنار،
دوم این که استاد سپاس گذهرم برای گفتن نکات ارزشمندی که من متوجه شدم درگیرشم
۱زنگ بزنی که نگرانتم استاد من این کار رو انجام بدم و نه این که نگران باشم ۸۰ درصد بخاطر کمبود عزت نفس هست و جلب نظر طرف مقابل،و فکر میکردم اگه بی خیال باشم عشق کم کم از بین میره زنگ نزنم یا پیام عاشقانه به زور هم که شده نفرستم من عشق و مودت رو دارم کار میکنم و فوق العاده هست هر لحطه سپاسگزار اینم که تهیه اش کردم.
من از یه طرف درخواست یه رابطه ی بدون وابستگی رو دادم و طرف مقابلم که وابستگیش کم شده مناز این طرف دارم کارایی که قبلا انجام میدادم از روی وابستگی رو به زور انجام میدم تا ادن چسپندگی از بین نره ،بگن وووای فلانی خبر نداره شوهرش کجاست ،من باید ثانبه به ثانیه بدونم چه خبرهکجاست کی پیاده شد ،کی سوار شد،مشکل ما اینه که خیلی وقتا خودمون نمیدونیم چی میخایم
چقددد قشنگ گفتید نگران بودن مثه اینه که ما خدارو هیچ کاره حساب میکنیم باز این نگاه میتونه توی تمام جنبه های زندگی نگرانی رو از ما دور کنه،
۲.احسنت به شما به اون روح و ذهنتون که یکی شده و مقاومتاتون برای داشتن یه زندگی رویایی در همه جنبه برداشته شده و این جذب فوق العادتون ،واقع جای تحسین دارن خانم شایسته بی دلیل نیست که میگید خیلی با خودشون در صلح هستن عزت نفس فوق العادشون قابل تحسینه،استاد من دو ساعت همسرم بره جایی با دوستی از عزت نفس پایین توی این جنبه احساس قربانی شدن میاد و شروع به نالیدن میکنه البته که به لطف دوره ی عزت نفس خیلییی کنترلش کردم ولی اصلا سه ماه تنها بره که ذهنم در حال حاصر بهش یک درصد هم جاش رو نداره،
اونقدر ذهن توی این مورد پر از باور هست که باید همشو گذاشت به مرور توی کییسه
زباله ،
باز چه حرفتون عالی بود ایا من خودم اون ادم ایده ال هستم؟؟
ایا من لیاقتشو دارم؟
ببینیم رفتار ما چطوریه ،من اگه ادم عصبی و چک کن،و نگرانی باشم سالها بشینم هم ادم ایده ال نمیاد چون هرکیبیاد با اون حساایی که دارم اول این که هی منفیاشو میبینم دوم این که” کبوتر با کبوتر باز با باز”
بخاطر همینه که ما باید اول از همه روی خودمون کار کنیم،
الان میدونم که می گید بزرگترین سرمایه گزاری ما روی خودمون هست یعنی چی؟
هیچ ثروتی توی دنیا بالاتر از ارامش نیست و برای ما که هر روزه با روابط سرو کار داریم و نیاز طبیعی مون هست حالا با فرزند همسر همسایه همکار،دوست و…رابطه ی داشته باشیم که بهمون ارامش بده با عشق بیدار شی با عشق بری سرکار همه جا ارامش داشته باشی و این تنها زمانی حاصل میشه که ما با خودمون عشق حمل کنیم مثه عطر گل پخش کنیم گلی که بی منت عطرش پراکنده هست همه بوش میکنن نگاش میکنن لذت میبرن
ما باید اونطوری باشیم
بالای ۹۰ درصد ما شده توی کامنتا خوندم که چقد فقط با خنده ی خانم شایسته عشق کردیم لذت بردیم با دیدن کارای مبتدی از استاد کلی دزس یاد گرفتیم تا توی سایت بودیم خوش بودیم همین که روفتیم نجواها و حس های مختلف شروع شده چون اینجا با انسانهایی متصل با اصل در یه مداریم و ما باید به اون حد و بیشتر و بهتر برسیم
امروز یاد گرفتم که کمتر از بهترین راضی نباشم
الهی شکر بخاطر درک این همه زیبایی،درسایی که امروز یاد گرفتم ،
و سپاسگذارم بخاطر این همه درسی که بی منت با ما درمیون میزارید
داشتم به صحبتهای این فایل فکر می کردم، در مورد اینکه لازم نیست تو روابط، شما اون رابطه ای که دوست دارید را در طرف مقابل درست کنی ،بلکه شما با کار کردن روی خودتون و انجام اعمال ناشی از اون خواستتون ،میتونین اون ارتباط و اون شخص مقابل را در زندگیتون جذب کنید.
تجربه من در این مورد روی حیوانات است، شاید تعجب کنید که چطوری میشه آدم یک حیوانی رو بدون آموزش دادن دقیقا مثل همون ارتباطی که میخواهد داشته باشه.
داستان شاید از زمان بچه گی من شروع بشه که ما چند تا گربه تو حیاط مون داشتیم و من خیلی با هاشون بازی می کردم و عاشق اون صدایه قور قورشون بودم (گربه دوستان این صدا رو می شناسند) که وقتی تو بغل آدم آرامش داشتند،این صدا از درونشان بیرون میامد.دیگه بعد از دوران بچه گی و زندگی در آپارتمان و ازدواج هیچ وقت دیگر با حیوانات و گربه ها ارتباط نداشتم. مخصوصا چون همسرم مثل خیلی از خانمها از گربه ها میترسید و از تماس با آنها چندشش میشد هیچ وقت به فکر نوازش و نگه داشتن آنها در منزل و حیاط نبودم . چون همیشه فکر میکردم دوست داشتن آنها منجر به ایجاد نوازش و شاید نگه داشتن آنها در منزل میشود که اصلا با توجه به اخلاق همسرم غیرممکن بود.
الان من چند سالی هست که تو فرکانس سایت و صحبتهای عباس جون هستم و شروع کردم به توجه به خواسته هام که یکی از اینها عکس گرفتن از طبیعت و گلها بود کم کم این تبدیل شد به عکس گرفتن از پروانه هاو زنبورها و حشرات و سپس تبدیل شد به عکس گرفتن از گربه ها (بخصوص) وسگها در حالت فیگورهای مختلف،تا اینکه این توجه تبدیل شد به تهیه غذای آماده گربه و سگ و غذا دادن به گربه و سگهای خیابانی و جاده ای( در هنگام سفر).
کم کم این توجه و غذا دادن و عکس گرفتن تبدیل به نوازش کردن شد(علیرغم دوست نداشتن همسرم ) و کم کم حساسیت های همسرم هم کمتر شده بود . ولی میدونستم که هر وقت گربه ای رو نوازش می کردم نباید به جایی دست میزدم و حتما باید با آب و صابون دستام رو میشستم. در واقع فرکانسی که من داشتم به کائنات می فرستادم، دوست داشتن حیوانات بخصوص گربه ها بود علیرغم ترس همسرم ولی من کار خودم رو میکردم ، غذا دادن، عکس و فیلم گرفتن از آنها و گذاشتن در صفحه اینستاگرامم.
تا اینکه چند وقت قبل همسرم که از باغ پدر خانمم بر میگشت گفت یک گربه ای تو باغشون آومده که خیلی دوست داره نوازش بگیره، تا اینکه من خودم هفته های بعد اومدم و دیدمش، واقعا هم همینطور بود . البته چون ظاهرش یک گربه زرد معمولی بود من اول زیاد خوشم نیامد ولی به مرور به علت علاقش به نوازش و مشت و مال، منو به خودش علاقه مند کرد. بطوریکه وقتی میرم تو چمنها میشینم و صداش می کنم میاد و خودش را به من می ماله و دیگه امروز اومد روی نیمکت و نشست کنارم، همینطور که نوازشش میکردم چشماش رو بسته بود و من با سیبیلاش بازی می کردم و اصلا چیزی نمی گفت. دیروز که داشتم نوازشش میکردم عین بچه سرش رو گذاشته بود توی دستم و خوابیده بود. کلا در تعجب بودم، که چطور میشه یک گربه باغی(خیابانی) اینقدر فهمیدن و تعلیم دیده باشه بطوریکه حتی موقع بازی و نوازش به هیچ وجه پنجول و یا گاز نمی گیره، یعنی واقعا مثل گربه های خانگی می مونه که از بچه گی تو خونه ها بزرگ میشن.
بعد از گوش دادن کلیپ عباس جون در مورد عشق واقعی، یادم به این گربه افتاد . حالا که میشه یک گربه بدون آموزش و تربیت را اینطوری علاقه مند و با محبت طبق خواستت در کائنات پیدا کرد چطور نمیشه اون موقع یک نفر انسان با رابطه عاطفی مورد علاقت را در دنیا پیدا نکنی و یا بهتره بگیم در مسیر زندگیت قرار نگیرد.
واقعا همینه وقتی تو به خواستت توجه بکنی و کاری به اطرافت نداشته باشی و حتی اندازه آزادی و اختیاراتت کارت رو انجام بدی، دنیا خودش برات درست میکنه و در مسیرت قرار میده
سلام به استاد عزیزم و عشق زیبای استادم مریم شایسته نازنین ❤❤
استاد میدونین من به یه نکته جالبی پی بردم!
روح ما اگه پاک نگهش داشته باشیم درست و غلط رو تشخیص میده و از طریق احساسموت بهمون میگه که کدوم رفتارمون درسته کدوم غلط
همون آیه فالهمها فجورها و تقواها
امااا ما خیلی وقتا تحت تاثیر اکثریت افراد اطرافمون از جمله رسانه ها قرار میگیریم و به این نتیجه میرسیم که عه اگه همه دارن اینطوری رفتار میکنن لابد این رفتار درستیه!
یه مثال از خودم میزنم:
مثلا من کلا از بچگی آدمی بودم که خیلی دلتنگ نمیشدم و وابسته نبودم!
وقتی دانشگاه یه شهر دیگه قبول شدم و از خانواده ام دور شدم، دوستام تعجب میکردن که من چقدر ریلکسم که انقدر کم به خونواده ام زنگ میزنم یا دیر به دیر میرم دیدنشون! و حتی بهم میگفتن تو چقدر سنگدلی! 🙄
و من کم کم باور کردم که شاید رفتار من اشتباهه و سعی میکردم که طبق نظر دیگران رفتار کنم ولی بازم ته قلبم یه حسی میگفت اون کاری که خودت فکر میکنی درسته رو انجام بده!
یه مثال دیگه در مورد رابطه عاشقانه: من انقدر الگوهایی دیدم که دلتنگ شدن و نگران شدن رو به معنی دوست داشتن میدونستن، با اینکه روحم دوست نداشت دلتنگ و نگران کسی باشم، اما تحت تاثیر دیگران قرار گرفتم و این مفهوم اشتباه از عشق تو مخم رفت! وگرنه خودم ذاتا آدم وابسته و نگرانی نبودم!
مثلا هیچوقت عادت نداشتم که وقتی میرسم خبر بدم که رسیدم یا برعکس از طرف مقابلم بخوام که به محض اینکه رسیدی خبر بده نگران میشم!
و اما در مورد چک کردن گوشی موبایل بارهااا از دیگران شنیدم که گوشی موبایل مثل مسواکه و طرف مقابل شاید یه چیز شخصی تو گوشیش داشته باشه که تو حق نداری بدونی! یعنی پنهان کاری رو طبیعی جلوه میدادن!
و یه مورد عجیبتر اینکه همون دیگران داشتن رابطه دوم یا حتی چندم پنهانی رو هم یه موضوع عادی میدونستن!😱 روح من میدونست این اشتباهه بخاطر همین سریع خودشو در احساس بدم نشون میداد!
خب این دیگران خیلی باورهای مخربی رو وارد مخ ما کردن! علت اینکه دیگران روی ما تاثیر میذارن اینه که ما اعتماد به نفس و سبک شخصی نداریم و فکر میکنیم دیگران بیشتر از ما میفهمن!🙃
وقتی فهمیدم چقدر ممکنه دیگران ورودی های نامناسب وارد ذهنم کنن، ورودیهامو فیلتر و روی اعتماد به نفسم بیشتر کار کردم تا سبک شخصی خودمو داشته باشم و به آگاهی های روح خودم بیشتر اعتماد کنم تا هدایت بشم!
خدایا شکرت بخاطر این آگاهی های ناب دوره عشق و مودت!
این دوره از جلسه اول یه قانون بیییییییینهایت ساده رو بهمون یادآوری میکنه که: اگر میخوایم رابطه خوبی داشته باشیم فقط و فقط کافیه روی باورهای “خودمون” کار کنیم و به تمام مسائل به دید مثبت بنگریم تا به احساس آرامش برسیم. فقط وقتی آرامش داشته باشیم هدایت میشیم! چون هیچوقت توی احساس پریشونی به مسیر خواسته هامون هدایت نمیشیم!
پس تنهااااا وظیفه ما اینکه که احساس خودمونو خوب نگه داریم و به ثبات فرکانسی برسیم!
در یک کلام اگه میخوایم با یه آدم مناسب رابطه داشته باشیم باید خودمون آدم مناسبی باشیم!
همون خداوندی که کل جهان رو مدیریت میکنه میتونه رابطه ما رو هم مدیریت کنه! یعنی خداوند ویژگی های دلخواه طرف مقابل رو برای ما برانگیخته میکنه بدون اینکه ما بخوایم به زور و تقلا اون فرد رو مطابق میلمون تغییر بدیم!
این یعنی اعتماد به خدا، اعتماد به قدرت و هوش بینهایت خداوند!
خدایا میلیاردها بار شکرت که تونستم این دوره رو بخرم و ذهنمو با ورودی های ناب الهی تغذیه کنم!
هر بار که از مسیر درست منحرف میشم و تضادی تو روابطم پیش میاد سریع میرم آگاهی های این دوره رو مرور میکنم و قانون هر بار جواب می دهد!❤😃✌
واقعا از گفته های استاد لذت بردم… و سعی میکنم نهایت استفاده رو از صحبتها ببرم و اونو توی زندگی شخصی پیاده کنم… مدتی بود که همش دوست داشتم یه تغییر خوب و عالی توی روابط زندگیم داشته باشم. نه اینکه تا حالا روابط بدی داشته باشم. من همسرم رو خیلی دوست دارم و اون هم متقابلا من رو…. ولی ضعفهایی توی زندگیمون بوده که دوست داشتیم تغییرش بدیم اما شاید نمیدونستیم از کجا و چطوری….. من خودم نبودم….. خود کاملم نبودم… و تا خودت رو نشناسی خدای خودت رو نمیتونی بشناسی…. پس باید اول خودمو بشناسم و خودم باشم….. نه اونی که بقیه میخوان….. وقتی با همسرم فایلتون رو گوش دادیم.. هر جا که نقطه ی مثبتمون بود با خوشحالی تایید میکردیم که ما هم همینطور یم و راه رو درست میریم و راضی هستیم. و از زندگی لذت میبریم و هر جا که نقطه ی ضعف ما بود فایل رو استوپ میکردیم و راجبهش صحبت میکردیم که ما باید روی این مورد جداگانه کار کنیم تا بیشتر از زندگی لذت ببریم…. و خودمونو اصلاح کنیم…. به تمام معنا تکامل رو تو زندگیم لمس میکنم که کجا بودم و چجوری دارم قدم به جلو بر میدارم… هر چند خیلی راه دارم هنوز… ولی همین فایل هم گوشه ای از تکامل من توی روابط بوده و هست که این تکه هم در کنار بقیه تکه ها کم کم کامل بشه…. استاد عزیز و مریم جان واقعا از شما که دستی از دست خداوندید و دارید رسالتتون رو انجام میدید سپاسگزارم.
من و همسرم و دو تا دخترام… فایلها رو با عشق و علاقه دنبال میکنیم. و مطمئنا همه ی ما در یک مدار به دور ستاره ی توحید… الله یکتا میچرخیم و هر کدوم به رسالت الهی خودمون می اندیشیم و روی خودمون کار میکنیم و تمام وجودمون پر از عشق و انرژی مثبت هست که اونو در تعامل با یکدیگر داریم… و روابط زیبایی میسازیم. ❤️
استاد عزیزم میدونم که نوشته من رو میخونید… درخواست میکنم باز هم در مورد روابط فایلهای ارزشمندی روی سایت قرار بدید.
بعد از ابتلای من به بیماری که شایع شده مجبور بودم به مطب نرم از خدا خواستم کمکم کنه تا این مدت فرصتی باشه برای پیشرفت بیشتر من و دقیقا همانطور بود
ارتباط نزدیکی که با همسرم پیش اومد و مراقبت های ایشون از من باعث شد من بیشتر قدر روابطم رو بدونم و سپاسگزار باشم
من این مدت خیلی بیشتر از هرزمان تمرکزم رو روی سلامتی گذاشتم و خدای زیبای من چقدر به من اگاهی داد و باورهای توحیدی درونم شکل گرفت
من متوجه شدم که افکار منفی که اواخر داشتم باعث ضعیف شدن روح و جسم من شد و این امر باعث شد تا با وسواس بیشتری روی کنترل ذهنم کار کنم
خانواده من از شهر دیگه ای که زندگی میکردن برای مراقبت بیشتر من اومدن خونه ما
بعد از گذشت بیست روز من کاملا حالم خوب شد و به کارم برگشتم و البته پرانرژی تر از قبل
دیروز زمانی بود که باید مامان بابام برمیگشتن به شهر خودشون و من احساس وابستگی نگرانی ترس دلتنگی داشتم
در حدی که بعد از ماه ها برای اولین بار بعد از شروع قدم ها گریه کردم یعنی از وقتیکه دارم روی قدم ها کار میکنم خیلی مستقل و ازاد شده بودم اما رفتن خانوادم خیلی من رو بهم ریخت
ذهنم رو کنترل کردم و گفتم فاطمه تو الان باید ایمانت رو نشون بدی تو الان باید صبر و تمرکز بر نکات مثبت و ازادی و اثبات کنی والا اینهمه کار کردن روی خودت هدر میره
ارام شدم و گفتم خدایا هدایتم کن
این هدایت رو دوشب قبل یعنی یک شب قبل از انتشار این فایل و قبل از رفتن خانوادم از خدا خواستم
دیروز صبح وقتی از خواب پاشدم طبق معمول وقتیکه هنوز توی تختم بودم سایت رو باز کردم و واااااای خدای من چی میدیدم
فایل استاد درمورد روابط و ازادی و شکستن وابستگی و نگران نبودن و اعتماد به خدا داشتن
خدای من انگاری فقط خدا از استاد خواسته بود این فایل ضبط شه تا من هدایت شم و ارام شم و ایمانم صدها برابر شه
قلبم ارام گرفت با خنده و شادی از خانوادم خداحافظی کردم
در حالیکه روز قبلش با گریه و زاری من مامان و بابا و خواهرم هم گریه میکردن
عشق واقعی یعنی عدم وابستگی یعنی نگرانی تعطیل یعنی خدا هست نگرانی برا چیته چیزی که سال ها برعکس شو شنیدم و فکر میکردم عشق یعنی یه احساس بد دائمی که همش باید نگران طرف مقابلت باشی الان چیکار میکنه با کی حرف میزنه به خاطر همین باورهای اشتباه هیچ وقت دوست نداشتم با کسی وارد رابطه ای بشم تا احساس راحتی و آزادیم گرفته نشه بدم میاد یکی دائم نگران من باشه یا من نگران اون ولی این فایل بهم تلنگر زد که اصلا اینطور نیست هیچ بایدی در کار نیست و میشه یه رابطه بدون وابستگی در نهایت آزادی داشت درست مثل استاد عزیز و خانم شایسته مهربون
نکته ای که خیلی خیلی مهمه آزادی هست انسان بدون آزادی طاقت نمیاره میمیره عین اکسیژن که هرلحظه بهش نیاز داریم آزادی هم همونطوره یادمه از همون بچگی تا الان هیچ وقت زیر بار حرف زور نمی رفتم و تا کسی بهم حرفی میزد به محض اینکه احساس میکردم حرفش بوی تحکم میده سریع گارد میگرفتم مثلا قبلا یه دفعه ام خالم بهم گفت تو دیگه بزرگ شدی و باید چادر بپوشی ( یک سری باورهای غلط تعصبی که توی شهرمون رایجه) سریع مقابلش گارد گرفتم و گفتم این قضیه به خودم مربوطه و بیشتر مواقع همینجوری رفتار میکردم و با یک به تو چه طرف رو ساکت میکردم (وی خیلی رک بود😅) قسمت جالبش اینه که انقدررر به خاطر این رفتارم تحقیر شدم که خیلی مواقع فکر میکردم که شاید من اشتباه فکر میکنم که البته رفتار دیگران هم بازتاب خودم به خودم بوده
الان متوجه میشم که همه اون رفتارهام مربوط به حس آزادی خواهیم بوده چون ذات من و هر ادم دیگه ای عاشق رهایی و آزادیه
یادمه یه فیلم کره ای نشون میداد پسره میخواست پادشاه بشه ولی براش خبر آوردن که نامزدش توی دریا غرق شده و واکنشش انقدر احساسی و چندش آور بود (البته الان اینو میگم اون موقع به غلط فکر میکردم قشنگش همینه😅) که فکر میکرد دنیا به آخر رسیده و حتی تصمیم گرفت پادشاهی رو واگزار کنه جالبش اینه قبل این خانم نامزد دیگری داشت (فراموش کردن فراوانی جهان)
واقعا که چقدر اشتباه ذهن رو برنامه ریزی میکنن که اولا یه همچین آدم ضعیف النفسی مثلا بیاد بشه پادشاه که اصلا حتی توانایی کنترل احساساتشم نداره و بر طبق اصل بقای اصلح چنین چیزی اصلا امکان پذیر نیست و این چیزا فقط تو فیلما اتفاق می افته والا من که حتی یه موردم ندیدم آدم ضعیف و بی اعتماد به نفس به جایی رسیده باشه جهان آدم های ضعیف رو له میکنه و بهشون اجازه نمیده پاشونو از گلیم شون دراز تر کنن
آدم ها به طور خودبخودی نمیآیند و من باید حتما خیلی خاص باشم تا جذب کنم ،
آرایش خاص ،زیبایی خاصی داشته باشم چیزی که تو جامعه ایران مد شده همش دختر فشن میبینی و این فکر تحمیل میشه که حتماً باید خیلی ظاهر خاص و زیبایی داشته باشی اما میبینم خیلی ها با لوکس ترین ظاهر هم تنها هستند پس مشکل کجاست ،مشکل ذهن و باورهای ماست که میگه به اندازه کافی لایق نیستی خوشگل نیستی یا خوشتیپ نیستی ،برام جالبه مریم جان خیلی ظاهر ساده ای دارند و یک رابطه با کیفیت تجربه میکنند آزاد آزاد آزاد ✨💖 پر از راحتی پر از صلح
سلام بہ استاد عزیزم خانم شایستہ دوفرشتہ پاک و بی نظیرو دوست داشتنی ❤
و دوستان عزیز این سایت الھی
گوشیمو کہ برداشتم چند لحظہ نجواھای شیطانی اومد کہ برو شبکہ ھای اجتماعی خدارو شکر تونستم کنترلش کنم گفتم بیام تو سایت بھترین فضای مثبت دنیا
یہ مدتی ھم ھست واقعا حالم بہ ھم میخورہ از اینستاگرام اینقدر کہ مردم دنبال گرانی و موضوعات منفی ھستن
موضوعی کہ تو صفحہ اول سایت اومد عشق واقعی از دیدگاہ استاد قبلا ھم گوش دادہ بودم بہ این فایل اینبار درکم عمیقتر شد از حرفای بی نظیر استاد و تکرار قانون حالم امروز خوب بود با شنیدن این فایل حالم خیلی عالی شد و مخصوصا مخصوصا کامنت بسیار ارزشمند مرضیہ عزیز خدایا شکرت چقدر لذت بردم از جملاتی کہ با عشق نوشتن در مورد حرفای استاد زندگی استاد وخواستہ ھای خودش بہ نکات مھمی کہ اشارہ کردن وجودم دگرگون شد اشک از چشمانم جاری شد
استاد چقدر رابطہ شما با خانم شایستہ فوق الادس چقدر ارزشمند و دوست داشتنی
سریال سفر بہ دور آمریکا و زندگی در بھشت و زندگی شما چقدر عالیہ چقدر تاثیر فوق الادہ ای رو مخاطب میزارہ
این کلمہ چقدر فوق الادس
(آزادی)
این ھم یکی از مھمترین اولویت ھای زندگی منہ شاید مھم ترین باشہ یعنی آزادی
البتہ یک سری خواستہ ھای درونی تو وجود ما ھست کہ بہ خاطر زندگی کردن برای دیگران نبود عزت نفس کافی تقلید از دیگران مثل دیگران بودن واقعا دفن شدن زیر آوار سنگین و بزرگ دفن شدن
انقدر کہ با افکار و اقاید دیگران زندگی کردیم و باعث شدن خوشبختی ازمون دور بشہ
جوری شدہ کہ خیلی باید تو خودمون کنکاش کنیم تا بفھممیم وجودمون چہ چیزھایی میخواد طالب چہ چیزھایی بودہ روحمون با چہ چیزھایی آروم میشہ برای من ھم ھمین طور بودہ بعد از سالھا فھمیدم کہ وجودم ھمچین چیزی میخواستہ
وقتی فایل مصاحبہ با استاد قسمت ۵ بود اگر اشتباہ نکنم کہ مورد زندگی بہ سبک شخصی بود کہ خیلی ھا سوال کردہ بودن کہ رابطہ استاد چطوریہ با کی دارہ زندگی میکنہ
وقتی شنیدم بسیار لذت بردم
اون موقع ھا تازہ در وجودم جرقہ خوردہ بود کہ منم دوست دارم ھمچین سبک زندگی رو
و وقتی شنیدم خواستم قویتر شد و ھمینطور قسمت ھایی از سریال سفر بہ دور آمریکا کہ استاد تنھا جاھای مختلف میرفتن
و یادم افتاد یہ فیلمی قبلا دیدہ بودم بہ نام
(زندگی آدلاین ) خلاصہ داستان این فیلم این بود یہ خانم جوانی بود تو شب زیر بارون داشتہ رانندگی میکردہ تصادف میکنہ و میوفتہ تو رودخونہ اونجا یہ اتفاقی میوفتہ کہ بحث علمیہ کہ کاری ندارم میتونہ درست باشہ یا نہ
بعد اون اتفاق این خانم تو ھمون قیافہ و تو ھمون سن میمونہ نمیدونم چند سال ولی طوری شدہ بود کہ اون اواخر دختر خودش ھم سن مادر بزرگ آدلاین شدہ بود تو اون مدتی کہ آدلاین تو اون شرایط بود چند سال یا چند ماہ یک بار یک ھویت جدید یک اسم جدید و مدارک جدید برای خودش درست میکرد و بیشتر شھر ھا و کشور ھای دنیا رو گشتہ بود تا کسی اونو نشناسہ
خلاصہ من وقتی اون فیلمو دیدم خیلی خیلی لذت بردم حس پرواز بھم دست دادہ بود انقدر کہ خوشحال بودم انقدر کہ رو من تاثیر گزاشتہ بود تا فردای ھمون روز ھم خیلی حالم خوب بود و بہ ھمہ میگفتم بھترین فیلم دنیا رو دیدم اون موقع ھا کہ نمیدونستم دلیلش چی بود بعد از مدتھا فھمیدم کہ درون من طالب آزادیہ برای ھمین اینقدر لذت بردہ بودم چون خلاصہ اون فیلم موضوع اصلیش (آزادی) بود و یک فیلم دیگہ ای ھم بود بہ اسم بہ سوی طبیعت وحشی وقتی مدارکشو نابود کردہ بود یہ جایی کہ رفتہ بود ازش میپرسن اسمت چیہ میگہ من کریس خانہ بہ دوش ھستم و ھی فریاد میزد وسط دشت آلاسکا من یک ابر خانہ بہ دوشم
آواخر فروردین رفتہ بودم قلعہ رود خان تنھایی اول مسیر کہ داشتم میرفتم بالا
یک حسی از درونم اینو فریاد زد (آزادی)
ایستادم و با خودم گفتم خدایا شکرت کہ آزادم میتونم تنھا سفر کنم و لذت ببرم تا بہ اون روز زیباترین جایی بود کہ رفتہ بودم و لذتبخش ترین
وقتی میبینم مردم تو رابطہ باکسی اقدر کہ از اصل دور شدن بیشتر در حاشیہ ھستن شبکہ ھای اجتماعی وابستگی ھا شرک ھا انقد کہ دنبال مد ھستن آزادی رو از ھمدیگہ میگیرن ھمدیگرو محدود میکنن فکر میکنن دیگہ ھمینہ رابطہ باید اینطوری باشہ ھمہ کہ نہ ولی خیلی ھا اینطوری ھستن
وقتی اینا رو میبینم با خودم میگم من اینطور رابطہ ای رو ترجیح نمیدم
باید ایرادھارو تو خودم پیدا کنم و درست کنم و کسی کہ مثل اکثریت مردم نیست وارد زندگیم بشہ
الانم دارم تنھا زندگی میکنم باید روخودم کار کنم رو روابطم و احساس لیاقتم
و از خدا میخوام کسی رو وارد زندگی من بکنہ کہ باھم ھماھنگ باشیم در آزادی و احترام بہ عقاید ھمدیگہ
105مین تحول زندگی من
موضوع فایل:عشق واقعی از نظر استاد عباس منش
عرض سلام و احترام فراوان به استاد و خانم محترمش
زمانیکه در مدار زندگی قرار میگیری انسانها و افراد هم راستا با افکار و باورهای ما در مسیر مون پدیدار میشن،و جهان خودش افراد خارج از دایره فرکانسی ما رو از جریانات و مدارات ما خارج میکنه،
سعی کنیم نگران کسی نباشیم،چون نگران کسی بودن و شما هم نگران کسی دیگه ای باشی حتی خواهر مادر بچه یا همسرت،این چه رابطه ای باید باشه که بقول خودت متوکل باشی اما نگرانی هم داشته باشی،زمانی میتونی نگران باشی که به وجود خدا اعتقاد و التیامی نداری و نگاه شرک آلود در وجودت ایجاد میشه،
قرار نیست در روابط زیاده روی کنی و حتی اونقدر تندروباشی تا محدودیت در روابط بوجود بیاد و همسرت یا طرف مقابلت قربانی خواسته های شما باشه.
در رابطه با همسرم طوری باهم راحت و ریلکس هستیم که چیزی برای پنهان کردن نداریم تمام رمز کارتها و رمز موبایل منو همسرم مشخصه و جفتمون چیزی برای پنهان کردن از هم نداریم،حتی من قبل از شنیدن فایلها و عضو شدن در سایت استاد خیلی نگران دوری از همسرم بودم بدون هم جایی نمیرفتیم اما الان که دارم این کامنت نگارش میکنم همسرم فرستادم خونه بابام تو شمال تا یک هفته هم خودم و هم همسرم بدور از هم در پناه پروردگار عالم بتونیم باورهای درست خودمون رو از طریق هدایت و ایده های جدید ایجاد کنیم تا خواسته های جدید برامون پدید بیاد،
تمام ویژگیهایی که شما داری براساس قانون پایه ریزی میشه،شما روی خودت کار میکنی جهان انسان یاافراد مختلف و همسو با افکار تو سر راهت هدایت میکنه و وارد مدارت میشه،من که میخوام در رابطه عالی باشم واقعا من آدم مناسب هستم هیچ نیازی نیست ما خانواده و افراد و دوستانمون رو عوض کنیم وقتی طبق قانون عمل کنی مخفی کاری نداشته باشی افراد همسو با باورهات وارد زندگیت میشن،جهان آدمهای دایره و پیرامونت رو چیدمان میکنه.
ما برای خودمون زندگی میکنیم،اونقدر روی عزت نفس و اعتماد بنفس و لیاقتت و باورهات کار کن و از زندگیت لذت ببر و با آرامش باش،تو برای خودت زندگی میکنی نه برای دیگران یا برای کسب تایید دیگران،
سپاسگزار خداوند فاضل و رزاق و وهاب و مهربان که امروز هم سالم سلامت تونستم آموزه ها و آگاهی های ناب سایت را دریافت کنم و بهره مند بشم از سایت ارزشمند استاد عباس منش عزیز.
سلامم
اول از همه میخوام به خودم احسنت بگم در زمینه ی چک نکردن وسایل شخصی ایمیل و تمام اینا …که ۹۰درصد عالی هستم و چندسالی هست که این کار رو انجام نمیدم راستش از زمانی که اومدم اینجا و کم کم این ضعف شخصیتی از من دور شد ولی نکته ی خیلی خوبی گفتید این کار وقتی خواستیم انجام بدیم با اهرم رنج این که این کار ما نشون از صعف ماست اینو که بگیم کسی که در مسیر رشد هست استپ میکنه و رفته رفته میزاره کنار،
دوم این که استاد سپاس گذهرم برای گفتن نکات ارزشمندی که من متوجه شدم درگیرشم
۱زنگ بزنی که نگرانتم استاد من این کار رو انجام بدم و نه این که نگران باشم ۸۰ درصد بخاطر کمبود عزت نفس هست و جلب نظر طرف مقابل،و فکر میکردم اگه بی خیال باشم عشق کم کم از بین میره زنگ نزنم یا پیام عاشقانه به زور هم که شده نفرستم من عشق و مودت رو دارم کار میکنم و فوق العاده هست هر لحطه سپاسگزار اینم که تهیه اش کردم.
من از یه طرف درخواست یه رابطه ی بدون وابستگی رو دادم و طرف مقابلم که وابستگیش کم شده مناز این طرف دارم کارایی که قبلا انجام میدادم از روی وابستگی رو به زور انجام میدم تا ادن چسپندگی از بین نره ،بگن وووای فلانی خبر نداره شوهرش کجاست ،من باید ثانبه به ثانیه بدونم چه خبرهکجاست کی پیاده شد ،کی سوار شد،مشکل ما اینه که خیلی وقتا خودمون نمیدونیم چی میخایم
چقددد قشنگ گفتید نگران بودن مثه اینه که ما خدارو هیچ کاره حساب میکنیم باز این نگاه میتونه توی تمام جنبه های زندگی نگرانی رو از ما دور کنه،
۲.احسنت به شما به اون روح و ذهنتون که یکی شده و مقاومتاتون برای داشتن یه زندگی رویایی در همه جنبه برداشته شده و این جذب فوق العادتون ،واقع جای تحسین دارن خانم شایسته بی دلیل نیست که میگید خیلی با خودشون در صلح هستن عزت نفس فوق العادشون قابل تحسینه،استاد من دو ساعت همسرم بره جایی با دوستی از عزت نفس پایین توی این جنبه احساس قربانی شدن میاد و شروع به نالیدن میکنه البته که به لطف دوره ی عزت نفس خیلییی کنترلش کردم ولی اصلا سه ماه تنها بره که ذهنم در حال حاصر بهش یک درصد هم جاش رو نداره،
اونقدر ذهن توی این مورد پر از باور هست که باید همشو گذاشت به مرور توی کییسه
زباله ،
باز چه حرفتون عالی بود ایا من خودم اون ادم ایده ال هستم؟؟
ایا من لیاقتشو دارم؟
ببینیم رفتار ما چطوریه ،من اگه ادم عصبی و چک کن،و نگرانی باشم سالها بشینم هم ادم ایده ال نمیاد چون هرکیبیاد با اون حساایی که دارم اول این که هی منفیاشو میبینم دوم این که” کبوتر با کبوتر باز با باز”
بخاطر همینه که ما باید اول از همه روی خودمون کار کنیم،
الان میدونم که می گید بزرگترین سرمایه گزاری ما روی خودمون هست یعنی چی؟
هیچ ثروتی توی دنیا بالاتر از ارامش نیست و برای ما که هر روزه با روابط سرو کار داریم و نیاز طبیعی مون هست حالا با فرزند همسر همسایه همکار،دوست و…رابطه ی داشته باشیم که بهمون ارامش بده با عشق بیدار شی با عشق بری سرکار همه جا ارامش داشته باشی و این تنها زمانی حاصل میشه که ما با خودمون عشق حمل کنیم مثه عطر گل پخش کنیم گلی که بی منت عطرش پراکنده هست همه بوش میکنن نگاش میکنن لذت میبرن
ما باید اونطوری باشیم
بالای ۹۰ درصد ما شده توی کامنتا خوندم که چقد فقط با خنده ی خانم شایسته عشق کردیم لذت بردیم با دیدن کارای مبتدی از استاد کلی دزس یاد گرفتیم تا توی سایت بودیم خوش بودیم همین که روفتیم نجواها و حس های مختلف شروع شده چون اینجا با انسانهایی متصل با اصل در یه مداریم و ما باید به اون حد و بیشتر و بهتر برسیم
امروز یاد گرفتم که کمتر از بهترین راضی نباشم
الهی شکر بخاطر درک این همه زیبایی،درسایی که امروز یاد گرفتم ،
و سپاسگذارم بخاطر این همه درسی که بی منت با ما درمیون میزارید
در پناه حق
سلام به همه دوستان و عباس جون
داشتم به صحبتهای این فایل فکر می کردم، در مورد اینکه لازم نیست تو روابط، شما اون رابطه ای که دوست دارید را در طرف مقابل درست کنی ،بلکه شما با کار کردن روی خودتون و انجام اعمال ناشی از اون خواستتون ،میتونین اون ارتباط و اون شخص مقابل را در زندگیتون جذب کنید.
تجربه من در این مورد روی حیوانات است، شاید تعجب کنید که چطوری میشه آدم یک حیوانی رو بدون آموزش دادن دقیقا مثل همون ارتباطی که میخواهد داشته باشه.
داستان شاید از زمان بچه گی من شروع بشه که ما چند تا گربه تو حیاط مون داشتیم و من خیلی با هاشون بازی می کردم و عاشق اون صدایه قور قورشون بودم (گربه دوستان این صدا رو می شناسند) که وقتی تو بغل آدم آرامش داشتند،این صدا از درونشان بیرون میامد.دیگه بعد از دوران بچه گی و زندگی در آپارتمان و ازدواج هیچ وقت دیگر با حیوانات و گربه ها ارتباط نداشتم. مخصوصا چون همسرم مثل خیلی از خانمها از گربه ها میترسید و از تماس با آنها چندشش میشد هیچ وقت به فکر نوازش و نگه داشتن آنها در منزل و حیاط نبودم . چون همیشه فکر میکردم دوست داشتن آنها منجر به ایجاد نوازش و شاید نگه داشتن آنها در منزل میشود که اصلا با توجه به اخلاق همسرم غیرممکن بود.
الان من چند سالی هست که تو فرکانس سایت و صحبتهای عباس جون هستم و شروع کردم به توجه به خواسته هام که یکی از اینها عکس گرفتن از طبیعت و گلها بود کم کم این تبدیل شد به عکس گرفتن از پروانه هاو زنبورها و حشرات و سپس تبدیل شد به عکس گرفتن از گربه ها (بخصوص) وسگها در حالت فیگورهای مختلف،تا اینکه این توجه تبدیل شد به تهیه غذای آماده گربه و سگ و غذا دادن به گربه و سگهای خیابانی و جاده ای( در هنگام سفر).
کم کم این توجه و غذا دادن و عکس گرفتن تبدیل به نوازش کردن شد(علیرغم دوست نداشتن همسرم ) و کم کم حساسیت های همسرم هم کمتر شده بود . ولی میدونستم که هر وقت گربه ای رو نوازش می کردم نباید به جایی دست میزدم و حتما باید با آب و صابون دستام رو میشستم. در واقع فرکانسی که من داشتم به کائنات می فرستادم، دوست داشتن حیوانات بخصوص گربه ها بود علیرغم ترس همسرم ولی من کار خودم رو میکردم ، غذا دادن، عکس و فیلم گرفتن از آنها و گذاشتن در صفحه اینستاگرامم.
تا اینکه چند وقت قبل همسرم که از باغ پدر خانمم بر میگشت گفت یک گربه ای تو باغشون آومده که خیلی دوست داره نوازش بگیره، تا اینکه من خودم هفته های بعد اومدم و دیدمش، واقعا هم همینطور بود . البته چون ظاهرش یک گربه زرد معمولی بود من اول زیاد خوشم نیامد ولی به مرور به علت علاقش به نوازش و مشت و مال، منو به خودش علاقه مند کرد. بطوریکه وقتی میرم تو چمنها میشینم و صداش می کنم میاد و خودش را به من می ماله و دیگه امروز اومد روی نیمکت و نشست کنارم، همینطور که نوازشش میکردم چشماش رو بسته بود و من با سیبیلاش بازی می کردم و اصلا چیزی نمی گفت. دیروز که داشتم نوازشش میکردم عین بچه سرش رو گذاشته بود توی دستم و خوابیده بود. کلا در تعجب بودم، که چطور میشه یک گربه باغی(خیابانی) اینقدر فهمیدن و تعلیم دیده باشه بطوریکه حتی موقع بازی و نوازش به هیچ وجه پنجول و یا گاز نمی گیره، یعنی واقعا مثل گربه های خانگی می مونه که از بچه گی تو خونه ها بزرگ میشن.
بعد از گوش دادن کلیپ عباس جون در مورد عشق واقعی، یادم به این گربه افتاد . حالا که میشه یک گربه بدون آموزش و تربیت را اینطوری علاقه مند و با محبت طبق خواستت در کائنات پیدا کرد چطور نمیشه اون موقع یک نفر انسان با رابطه عاطفی مورد علاقت را در دنیا پیدا نکنی و یا بهتره بگیم در مسیر زندگیت قرار نگیرد.
واقعا همینه وقتی تو به خواستت توجه بکنی و کاری به اطرافت نداشته باشی و حتی اندازه آزادی و اختیاراتت کارت رو انجام بدی، دنیا خودش برات درست میکنه و در مسیرت قرار میده
سلام به استاد عزیزم و عشق زیبای استادم مریم شایسته نازنین ❤❤
استاد میدونین من به یه نکته جالبی پی بردم!
روح ما اگه پاک نگهش داشته باشیم درست و غلط رو تشخیص میده و از طریق احساسموت بهمون میگه که کدوم رفتارمون درسته کدوم غلط
همون آیه فالهمها فجورها و تقواها
امااا ما خیلی وقتا تحت تاثیر اکثریت افراد اطرافمون از جمله رسانه ها قرار میگیریم و به این نتیجه میرسیم که عه اگه همه دارن اینطوری رفتار میکنن لابد این رفتار درستیه!
یه مثال از خودم میزنم:
مثلا من کلا از بچگی آدمی بودم که خیلی دلتنگ نمیشدم و وابسته نبودم!
وقتی دانشگاه یه شهر دیگه قبول شدم و از خانواده ام دور شدم، دوستام تعجب میکردن که من چقدر ریلکسم که انقدر کم به خونواده ام زنگ میزنم یا دیر به دیر میرم دیدنشون! و حتی بهم میگفتن تو چقدر سنگدلی! 🙄
و من کم کم باور کردم که شاید رفتار من اشتباهه و سعی میکردم که طبق نظر دیگران رفتار کنم ولی بازم ته قلبم یه حسی میگفت اون کاری که خودت فکر میکنی درسته رو انجام بده!
یه مثال دیگه در مورد رابطه عاشقانه: من انقدر الگوهایی دیدم که دلتنگ شدن و نگران شدن رو به معنی دوست داشتن میدونستن، با اینکه روحم دوست نداشت دلتنگ و نگران کسی باشم، اما تحت تاثیر دیگران قرار گرفتم و این مفهوم اشتباه از عشق تو مخم رفت! وگرنه خودم ذاتا آدم وابسته و نگرانی نبودم!
مثلا هیچوقت عادت نداشتم که وقتی میرسم خبر بدم که رسیدم یا برعکس از طرف مقابلم بخوام که به محض اینکه رسیدی خبر بده نگران میشم!
و اما در مورد چک کردن گوشی موبایل بارهااا از دیگران شنیدم که گوشی موبایل مثل مسواکه و طرف مقابل شاید یه چیز شخصی تو گوشیش داشته باشه که تو حق نداری بدونی! یعنی پنهان کاری رو طبیعی جلوه میدادن!
و یه مورد عجیبتر اینکه همون دیگران داشتن رابطه دوم یا حتی چندم پنهانی رو هم یه موضوع عادی میدونستن!😱 روح من میدونست این اشتباهه بخاطر همین سریع خودشو در احساس بدم نشون میداد!
خب این دیگران خیلی باورهای مخربی رو وارد مخ ما کردن! علت اینکه دیگران روی ما تاثیر میذارن اینه که ما اعتماد به نفس و سبک شخصی نداریم و فکر میکنیم دیگران بیشتر از ما میفهمن!🙃
وقتی فهمیدم چقدر ممکنه دیگران ورودی های نامناسب وارد ذهنم کنن، ورودیهامو فیلتر و روی اعتماد به نفسم بیشتر کار کردم تا سبک شخصی خودمو داشته باشم و به آگاهی های روح خودم بیشتر اعتماد کنم تا هدایت بشم!
خدایا شکرت بخاطر این آگاهی های ناب دوره عشق و مودت!
این دوره از جلسه اول یه قانون بیییییییینهایت ساده رو بهمون یادآوری میکنه که: اگر میخوایم رابطه خوبی داشته باشیم فقط و فقط کافیه روی باورهای “خودمون” کار کنیم و به تمام مسائل به دید مثبت بنگریم تا به احساس آرامش برسیم. فقط وقتی آرامش داشته باشیم هدایت میشیم! چون هیچوقت توی احساس پریشونی به مسیر خواسته هامون هدایت نمیشیم!
پس تنهااااا وظیفه ما اینکه که احساس خودمونو خوب نگه داریم و به ثبات فرکانسی برسیم!
در یک کلام اگه میخوایم با یه آدم مناسب رابطه داشته باشیم باید خودمون آدم مناسبی باشیم!
همون خداوندی که کل جهان رو مدیریت میکنه میتونه رابطه ما رو هم مدیریت کنه! یعنی خداوند ویژگی های دلخواه طرف مقابل رو برای ما برانگیخته میکنه بدون اینکه ما بخوایم به زور و تقلا اون فرد رو مطابق میلمون تغییر بدیم!
این یعنی اعتماد به خدا، اعتماد به قدرت و هوش بینهایت خداوند!
خدایا میلیاردها بار شکرت که تونستم این دوره رو بخرم و ذهنمو با ورودی های ناب الهی تغذیه کنم!
هر بار که از مسیر درست منحرف میشم و تضادی تو روابطم پیش میاد سریع میرم آگاهی های این دوره رو مرور میکنم و قانون هر بار جواب می دهد!❤😃✌
سلام به همه ی دوستان.. و استاد و مریم عزیزم….
واقعا از گفته های استاد لذت بردم… و سعی میکنم نهایت استفاده رو از صحبتها ببرم و اونو توی زندگی شخصی پیاده کنم… مدتی بود که همش دوست داشتم یه تغییر خوب و عالی توی روابط زندگیم داشته باشم. نه اینکه تا حالا روابط بدی داشته باشم. من همسرم رو خیلی دوست دارم و اون هم متقابلا من رو…. ولی ضعفهایی توی زندگیمون بوده که دوست داشتیم تغییرش بدیم اما شاید نمیدونستیم از کجا و چطوری….. من خودم نبودم….. خود کاملم نبودم… و تا خودت رو نشناسی خدای خودت رو نمیتونی بشناسی…. پس باید اول خودمو بشناسم و خودم باشم….. نه اونی که بقیه میخوان….. وقتی با همسرم فایلتون رو گوش دادیم.. هر جا که نقطه ی مثبتمون بود با خوشحالی تایید میکردیم که ما هم همینطور یم و راه رو درست میریم و راضی هستیم. و از زندگی لذت میبریم و هر جا که نقطه ی ضعف ما بود فایل رو استوپ میکردیم و راجبهش صحبت میکردیم که ما باید روی این مورد جداگانه کار کنیم تا بیشتر از زندگی لذت ببریم…. و خودمونو اصلاح کنیم…. به تمام معنا تکامل رو تو زندگیم لمس میکنم که کجا بودم و چجوری دارم قدم به جلو بر میدارم… هر چند خیلی راه دارم هنوز… ولی همین فایل هم گوشه ای از تکامل من توی روابط بوده و هست که این تکه هم در کنار بقیه تکه ها کم کم کامل بشه…. استاد عزیز و مریم جان واقعا از شما که دستی از دست خداوندید و دارید رسالتتون رو انجام میدید سپاسگزارم.
من و همسرم و دو تا دخترام… فایلها رو با عشق و علاقه دنبال میکنیم. و مطمئنا همه ی ما در یک مدار به دور ستاره ی توحید… الله یکتا میچرخیم و هر کدوم به رسالت الهی خودمون می اندیشیم و روی خودمون کار میکنیم و تمام وجودمون پر از عشق و انرژی مثبت هست که اونو در تعامل با یکدیگر داریم… و روابط زیبایی میسازیم. ❤️
استاد عزیزم میدونم که نوشته من رو میخونید… درخواست میکنم باز هم در مورد روابط فایلهای ارزشمندی روی سایت قرار بدید.
استاد عزیزم سلام
بعد از ابتلای من به بیماری که شایع شده مجبور بودم به مطب نرم از خدا خواستم کمکم کنه تا این مدت فرصتی باشه برای پیشرفت بیشتر من و دقیقا همانطور بود
ارتباط نزدیکی که با همسرم پیش اومد و مراقبت های ایشون از من باعث شد من بیشتر قدر روابطم رو بدونم و سپاسگزار باشم
من این مدت خیلی بیشتر از هرزمان تمرکزم رو روی سلامتی گذاشتم و خدای زیبای من چقدر به من اگاهی داد و باورهای توحیدی درونم شکل گرفت
من متوجه شدم که افکار منفی که اواخر داشتم باعث ضعیف شدن روح و جسم من شد و این امر باعث شد تا با وسواس بیشتری روی کنترل ذهنم کار کنم
خانواده من از شهر دیگه ای که زندگی میکردن برای مراقبت بیشتر من اومدن خونه ما
بعد از گذشت بیست روز من کاملا حالم خوب شد و به کارم برگشتم و البته پرانرژی تر از قبل
دیروز زمانی بود که باید مامان بابام برمیگشتن به شهر خودشون و من احساس وابستگی نگرانی ترس دلتنگی داشتم
در حدی که بعد از ماه ها برای اولین بار بعد از شروع قدم ها گریه کردم یعنی از وقتیکه دارم روی قدم ها کار میکنم خیلی مستقل و ازاد شده بودم اما رفتن خانوادم خیلی من رو بهم ریخت
ذهنم رو کنترل کردم و گفتم فاطمه تو الان باید ایمانت رو نشون بدی تو الان باید صبر و تمرکز بر نکات مثبت و ازادی و اثبات کنی والا اینهمه کار کردن روی خودت هدر میره
ارام شدم و گفتم خدایا هدایتم کن
این هدایت رو دوشب قبل یعنی یک شب قبل از انتشار این فایل و قبل از رفتن خانوادم از خدا خواستم
دیروز صبح وقتی از خواب پاشدم طبق معمول وقتیکه هنوز توی تختم بودم سایت رو باز کردم و واااااای خدای من چی میدیدم
فایل استاد درمورد روابط و ازادی و شکستن وابستگی و نگران نبودن و اعتماد به خدا داشتن
خدای من انگاری فقط خدا از استاد خواسته بود این فایل ضبط شه تا من هدایت شم و ارام شم و ایمانم صدها برابر شه
قلبم ارام گرفت با خنده و شادی از خانوادم خداحافظی کردم
در حالیکه روز قبلش با گریه و زاری من مامان و بابا و خواهرم هم گریه میکردن
اما امروز با ارامش من انها هم انگاری ارام شدن
نه ترسی بود و نه غمی….
خدایا شکرت
استاد ممنونم
سلام خدمت استاد عزیز و هم خانواده ای های گلم
چقدر این فایل عالی بود
عشق واقعی یعنی عدم وابستگی یعنی نگرانی تعطیل یعنی خدا هست نگرانی برا چیته چیزی که سال ها برعکس شو شنیدم و فکر میکردم عشق یعنی یه احساس بد دائمی که همش باید نگران طرف مقابلت باشی الان چیکار میکنه با کی حرف میزنه به خاطر همین باورهای اشتباه هیچ وقت دوست نداشتم با کسی وارد رابطه ای بشم تا احساس راحتی و آزادیم گرفته نشه بدم میاد یکی دائم نگران من باشه یا من نگران اون ولی این فایل بهم تلنگر زد که اصلا اینطور نیست هیچ بایدی در کار نیست و میشه یه رابطه بدون وابستگی در نهایت آزادی داشت درست مثل استاد عزیز و خانم شایسته مهربون
نکته ای که خیلی خیلی مهمه آزادی هست انسان بدون آزادی طاقت نمیاره میمیره عین اکسیژن که هرلحظه بهش نیاز داریم آزادی هم همونطوره یادمه از همون بچگی تا الان هیچ وقت زیر بار حرف زور نمی رفتم و تا کسی بهم حرفی میزد به محض اینکه احساس میکردم حرفش بوی تحکم میده سریع گارد میگرفتم مثلا قبلا یه دفعه ام خالم بهم گفت تو دیگه بزرگ شدی و باید چادر بپوشی ( یک سری باورهای غلط تعصبی که توی شهرمون رایجه) سریع مقابلش گارد گرفتم و گفتم این قضیه به خودم مربوطه و بیشتر مواقع همینجوری رفتار میکردم و با یک به تو چه طرف رو ساکت میکردم (وی خیلی رک بود😅) قسمت جالبش اینه که انقدررر به خاطر این رفتارم تحقیر شدم که خیلی مواقع فکر میکردم که شاید من اشتباه فکر میکنم که البته رفتار دیگران هم بازتاب خودم به خودم بوده
الان متوجه میشم که همه اون رفتارهام مربوط به حس آزادی خواهیم بوده چون ذات من و هر ادم دیگه ای عاشق رهایی و آزادیه
یادمه یه فیلم کره ای نشون میداد پسره میخواست پادشاه بشه ولی براش خبر آوردن که نامزدش توی دریا غرق شده و واکنشش انقدر احساسی و چندش آور بود (البته الان اینو میگم اون موقع به غلط فکر میکردم قشنگش همینه😅) که فکر میکرد دنیا به آخر رسیده و حتی تصمیم گرفت پادشاهی رو واگزار کنه جالبش اینه قبل این خانم نامزد دیگری داشت (فراموش کردن فراوانی جهان)
واقعا که چقدر اشتباه ذهن رو برنامه ریزی میکنن که اولا یه همچین آدم ضعیف النفسی مثلا بیاد بشه پادشاه که اصلا حتی توانایی کنترل احساساتشم نداره و بر طبق اصل بقای اصلح چنین چیزی اصلا امکان پذیر نیست و این چیزا فقط تو فیلما اتفاق می افته والا من که حتی یه موردم ندیدم آدم ضعیف و بی اعتماد به نفس به جایی رسیده باشه جهان آدم های ضعیف رو له میکنه و بهشون اجازه نمیده پاشونو از گلیم شون دراز تر کنن
چقدر خوبه که در جمع این خانواده صمیمی هستم
خدایا شکرت
لحظه هاتون پر از درک و آگاهی🌷🌷
سلام وقتِ خانواده ی بزرگمون بخیر وشادکامی👌👌
چقققققدر لذت بردم از شنیدن این آگاهی ها
وای ماریا پس کی میخوای پاتواز روی این ترمزبرداری
وقتی تو روی خودت کار میکنی جهان هم ترو هدایت میکنه به مداری که باتو هم فرکانس هست
تجربیات الانتم بخاطر ورودی های قبلتِ
وقتی من درحال رشد باشم جهان خودبه خود منو هدایت میکنه به رابطه ای که ازقبل درست هست ازقبل چیزی هست که من میخوام وباهمه ی استاندارد هام مطابقت داره
با آزادی ،بااستقلالم،بااحترام به عقایدهم،رابطه ی درستی که آدم مقابل منم باخودش کارکرده واستاندارهای بالای خودشوداره که بامن مطابقت داره
وای که چقد لذت بخشه
چه جهان آگاهی داریم چقد هوشمنده
من میخوام که این فرصت کوتاه زندگی رو با عشق و آرامش ولذت زندگی کنم
پس باتعهدی غیر قابل مذاکره رو خودم کارمیکنم تا نتایج خود به خود خلق بشه💪💪💪💚💚💚
بسمالله نور ♥️
عشق و مودت در روابط
کیفیت و استانداردهای بالا در روابط و کار
واقعاً باید هر روز این آگاهی ها را تکرار کرد ،
رابطه سرشار از استقلال و آزادی
اول ببینیم آیا خودمون هم آدم مناسبی هستیم
پاشنه های آشیل من
آدم ها به طور خودبخودی نمیآیند و من باید حتما خیلی خاص باشم تا جذب کنم ،
آرایش خاص ،زیبایی خاصی داشته باشم چیزی که تو جامعه ایران مد شده همش دختر فشن میبینی و این فکر تحمیل میشه که حتماً باید خیلی ظاهر خاص و زیبایی داشته باشی اما میبینم خیلی ها با لوکس ترین ظاهر هم تنها هستند پس مشکل کجاست ،مشکل ذهن و باورهای ماست که میگه به اندازه کافی لایق نیستی خوشگل نیستی یا خوشتیپ نیستی ،برام جالبه مریم جان خیلی ظاهر ساده ای دارند و یک رابطه با کیفیت تجربه میکنند آزاد آزاد آزاد ✨💖 پر از راحتی پر از صلح
سپاس 🙏🏻✨♥️♥️♥️🌹🌹🌹
سلام بہ استاد عزیزم خانم شایستہ دوفرشتہ پاک و بی نظیرو دوست داشتنی ❤
و دوستان عزیز این سایت الھی
گوشیمو کہ برداشتم چند لحظہ نجواھای شیطانی اومد کہ برو شبکہ ھای اجتماعی خدارو شکر تونستم کنترلش کنم گفتم بیام تو سایت بھترین فضای مثبت دنیا
یہ مدتی ھم ھست واقعا حالم بہ ھم میخورہ از اینستاگرام اینقدر کہ مردم دنبال گرانی و موضوعات منفی ھستن
موضوعی کہ تو صفحہ اول سایت اومد عشق واقعی از دیدگاہ استاد قبلا ھم گوش دادہ بودم بہ این فایل اینبار درکم عمیقتر شد از حرفای بی نظیر استاد و تکرار قانون حالم امروز خوب بود با شنیدن این فایل حالم خیلی عالی شد و مخصوصا مخصوصا کامنت بسیار ارزشمند مرضیہ عزیز خدایا شکرت چقدر لذت بردم از جملاتی کہ با عشق نوشتن در مورد حرفای استاد زندگی استاد وخواستہ ھای خودش بہ نکات مھمی کہ اشارہ کردن وجودم دگرگون شد اشک از چشمانم جاری شد
استاد چقدر رابطہ شما با خانم شایستہ فوق الادس چقدر ارزشمند و دوست داشتنی
سریال سفر بہ دور آمریکا و زندگی در بھشت و زندگی شما چقدر عالیہ چقدر تاثیر فوق الادہ ای رو مخاطب میزارہ
این کلمہ چقدر فوق الادس
(آزادی)
این ھم یکی از مھمترین اولویت ھای زندگی منہ شاید مھم ترین باشہ یعنی آزادی
البتہ یک سری خواستہ ھای درونی تو وجود ما ھست کہ بہ خاطر زندگی کردن برای دیگران نبود عزت نفس کافی تقلید از دیگران مثل دیگران بودن واقعا دفن شدن زیر آوار سنگین و بزرگ دفن شدن
انقدر کہ با افکار و اقاید دیگران زندگی کردیم و باعث شدن خوشبختی ازمون دور بشہ
جوری شدہ کہ خیلی باید تو خودمون کنکاش کنیم تا بفھممیم وجودمون چہ چیزھایی میخواد طالب چہ چیزھایی بودہ روحمون با چہ چیزھایی آروم میشہ برای من ھم ھمین طور بودہ بعد از سالھا فھمیدم کہ وجودم ھمچین چیزی میخواستہ
وقتی فایل مصاحبہ با استاد قسمت ۵ بود اگر اشتباہ نکنم کہ مورد زندگی بہ سبک شخصی بود کہ خیلی ھا سوال کردہ بودن کہ رابطہ استاد چطوریہ با کی دارہ زندگی میکنہ
وقتی شنیدم بسیار لذت بردم
اون موقع ھا تازہ در وجودم جرقہ خوردہ بود کہ منم دوست دارم ھمچین سبک زندگی رو
و وقتی شنیدم خواستم قویتر شد و ھمینطور قسمت ھایی از سریال سفر بہ دور آمریکا کہ استاد تنھا جاھای مختلف میرفتن
و یادم افتاد یہ فیلمی قبلا دیدہ بودم بہ نام
(زندگی آدلاین ) خلاصہ داستان این فیلم این بود یہ خانم جوانی بود تو شب زیر بارون داشتہ رانندگی میکردہ تصادف میکنہ و میوفتہ تو رودخونہ اونجا یہ اتفاقی میوفتہ کہ بحث علمیہ کہ کاری ندارم میتونہ درست باشہ یا نہ
بعد اون اتفاق این خانم تو ھمون قیافہ و تو ھمون سن میمونہ نمیدونم چند سال ولی طوری شدہ بود کہ اون اواخر دختر خودش ھم سن مادر بزرگ آدلاین شدہ بود تو اون مدتی کہ آدلاین تو اون شرایط بود چند سال یا چند ماہ یک بار یک ھویت جدید یک اسم جدید و مدارک جدید برای خودش درست میکرد و بیشتر شھر ھا و کشور ھای دنیا رو گشتہ بود تا کسی اونو نشناسہ
خلاصہ من وقتی اون فیلمو دیدم خیلی خیلی لذت بردم حس پرواز بھم دست دادہ بود انقدر کہ خوشحال بودم انقدر کہ رو من تاثیر گزاشتہ بود تا فردای ھمون روز ھم خیلی حالم خوب بود و بہ ھمہ میگفتم بھترین فیلم دنیا رو دیدم اون موقع ھا کہ نمیدونستم دلیلش چی بود بعد از مدتھا فھمیدم کہ درون من طالب آزادیہ برای ھمین اینقدر لذت بردہ بودم چون خلاصہ اون فیلم موضوع اصلیش (آزادی) بود و یک فیلم دیگہ ای ھم بود بہ اسم بہ سوی طبیعت وحشی وقتی مدارکشو نابود کردہ بود یہ جایی کہ رفتہ بود ازش میپرسن اسمت چیہ میگہ من کریس خانہ بہ دوش ھستم و ھی فریاد میزد وسط دشت آلاسکا من یک ابر خانہ بہ دوشم
آواخر فروردین رفتہ بودم قلعہ رود خان تنھایی اول مسیر کہ داشتم میرفتم بالا
یک حسی از درونم اینو فریاد زد (آزادی)
ایستادم و با خودم گفتم خدایا شکرت کہ آزادم میتونم تنھا سفر کنم و لذت ببرم تا بہ اون روز زیباترین جایی بود کہ رفتہ بودم و لذتبخش ترین
وقتی میبینم مردم تو رابطہ باکسی اقدر کہ از اصل دور شدن بیشتر در حاشیہ ھستن شبکہ ھای اجتماعی وابستگی ھا شرک ھا انقد کہ دنبال مد ھستن آزادی رو از ھمدیگہ میگیرن ھمدیگرو محدود میکنن فکر میکنن دیگہ ھمینہ رابطہ باید اینطوری باشہ ھمہ کہ نہ ولی خیلی ھا اینطوری ھستن
وقتی اینا رو میبینم با خودم میگم من اینطور رابطہ ای رو ترجیح نمیدم
باید ایرادھارو تو خودم پیدا کنم و درست کنم و کسی کہ مثل اکثریت مردم نیست وارد زندگیم بشہ
الانم دارم تنھا زندگی میکنم باید روخودم کار کنم رو روابطم و احساس لیاقتم
و از خدا میخوام کسی رو وارد زندگی من بکنہ کہ باھم ھماھنگ باشیم در آزادی و احترام بہ عقاید ھمدیگہ
خوشبخت باشید و سعادتمند ❤